خشونت مفهومی گسترده دارد و به سختی می توان آن را صرفاً در یک بعد تعریف کرد . برای نمونه اگر تنها مفهوم فیزیکی یا طبیعی خشونت را در نظر داشته باشیم آن را می توان نوعی قدرت یا زور تعریف کنیم که با تحمیل خود به سایر پدیده ها ، اعم از پدیده های انسانی یا غیر انسانی ، حدود قدرت آن پدیده را مشخص می کند . در مورد انسان محدود شدن قدرت به معنی محدود شدن میل و اراده و آزادی اوست . خشونت به کار بردن  زور جهت کشتن ، آسیب رساندن یا بدرفتاری نسبت به دیگران دلالت دارد . خشونت در صورتی که بین دو یا چند نفر روی دهد خشونت « بین فردی » یا اگر بین گروههایی از جامعه مانند گروه های نژادی ، مذهبی و سیاسی روی دهد ، خشونت « بین گروهی » نامیده می شود . خشونت در حالت بین گروهی ،نهایتاً به معنای مقابله بین افراد است ولی علت رفتار خشونت آمیز افراد به خاطر منافع گروهایشان می باشد که اهمیت بیشتری نسبت به منافع فردی آنها دارد . عموماً ، خشونت بین فردی ، در حالتی روی می دهد که افراد قبل از درگیری ، همدیگر را تا حدودی می شناسند ، اما در حالت خشونت بین گروهی این آشنایی کمتر وجود دارد خشونت ، رفتاری است که برای آسیب رساندن به دیگری از کسی سر می زند و دامنه آن از تحقیر و توهین ، تجاوز و ضرب و جرح تا تخریب اموال و دارایی و قتل گسترده است ( صدیق سروستانی ، ۱۳۸۷ : ۱۱۳ ) .

 

دانلود پایان نامه

 

اولین تعریف خشونت از « گلز و استراوس » ( ۱۹۷۹ ) است ، دو فردی که سالهای زیادی در زمینه خشونت تحقیق و بررسی کرده اند . از دید این دو محقق ، خشونت رفتاری با قصد و نیت آشکار ( یا رفتاری با قصد و نیت پنهان اما قابل درک ) برای وارد کردن آسیب فیزیکی به فرد دیگری است . از ویژگی های مهم این تعریف این است که اولاً : تأکید بر قصد و نیت فرد جهت وارد کردن آسیب به دیگری است اما شدت جراحات مورد نظر نیست و در ثانی ، تأکید این تعریف بر خشونت های فیزیکی است و انواع دیگری را شامل نمی شود ( اعزازی ۱۳۸۰ : ۷۸ ) .

 

فرهنگ حقوقی ، خشونت را « استفاده نابجا ، غیر قانونی و تعرض آمیز از قدرت تعریف می کند . یک نوع آن اجبار غیر قانونی است که علیه آزادیها و حقوق عمومی به کار برده می شود و در ارتباط با جرایم خشونت آمیز به جرایمی اشاره دارد که جنبه فیزیکی یا جسمی بی نهایت شدیدی دارند و ساختار مجرمانه بودن این عمل نیز روشن و آشکار است از این گونه اعمال می توان به قتل عمد ، تجاوز به عنف ، کتک زدن و … اشاره کرده » ( معتمدی مهر ، ۱۳۸۰ : ۹ ) .

 

 

محمد نجفی توانا : خشونت فرآیندی است که به دلیل فشارهای درونی و بیرونی به فرد تحمیل می شود و در واقع نوعی عدم تعادل رفتاری و شخصیتی است . خشونت ضمن اینکه مولود است مولد نیز هست . آسیب دیدگان از خشونت خود نقش مهمی در ابراز خشونت ایفا می کنند و افرادی که امروز قربانی خشونت شده اند ، در آینده خشن ، آزار دهنده و خطا کار خواهند شد . او معتقد است : خانواده خشن ، جامعه خشن می زاید و اعمال خشونت از اتاق های کوچک به محیط های بزرگ کشیده می شود ( حسنی ، ۱۳۸۵) .

 

دکتر داور شیخاوندی : خشونت یک حالت روانی تخلیه انرژی به صورت قهرانه است نه مهرانه . برای مثال « خنده » یک حالت مهرانه تخلیه انرژی است اما گریه ، فریاد و احساس اینکه آدم دلش می خواهد کسی را کتک بزند یکی از راه های قهرانه تخلیه انرژی است که البته انگیزه های آن می تواند کاملاً متفاوت باشد ( بابایی ، نشریه همشهری : ۱۳۸۵ ) .

 

جانسون : خشونت به مثابه عملی است که عمداً یا من غیر عمد ، نامتجانس با رفتار دیگران است                      ( شایان مهر ، ۱۳۷۶ : ۲۵۹ ) . خشونت رفتاری است که در آن یک نفر با عمل یا کلام به فرد دیگری حمله می کند و او را مورد آزاد و اذیت جسمانی یا روانی قرار می دهد . آنچه در انجام خشونت بسیار آزار دهنده می باشد تحقیری است که نسبت به فرد مقابل صورت می گیرد . رفتار پرخاشگرانه را خشونت و کلام پرخاشگرانه را پرخاشگری می گویند . اعمال خشونت به دو شیوه جسمانی و کلامی است و علت و هدف هر دو یک موضوع است( خرامان ، ۱۳۸۶ : ۲ ) .

 

خشونت یک حالت پرخاشگرانه است از نظر علمی یک کشش و یا یک گرایش در فرد است که به صورت زدن ، کشتن ، ویران کردن خود را نشان می دهد . امری که فرد به عنوان عکس العمل از خود نشان می دهد به گونه ای است که باید گفت مناسب عمل و یا رفتار طرف مقابل نیست ( دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی استان کرمانشاه : ۱۳۸۷ ) .

 

خشونت را می توان آسیبی دانست که فرد برای پیشبرد مقاصد خویش انجام می دهد و صرفاً جنبه فیزیکی ( بدنی ) ندارد ، بلکه ممکن است ابعاد روانی ( فحاشی ، تحقیر ، منزوی کردن فرد ، داد و فریاد ، آزار و مزاحمت جنسی و تجاوز ) و اقتصادی ( شکستن وسائل خانه و … ) را به خود بگیرد ( کار ، ۱۳۸۰ : ۴ ) .

 

طبق تعریف کارگاه مشورتی سازمان جهانی بهداشت : خشونت استفاده عمدی از نیرو یا قدرت فیزیکی ، بر روی خود و دیگری یا بر روی یک گروه یا جامعه است که می تواند بدون آسیب جسمی یا همراه با احتمال ایجاد جراحت ، مرگ ، آسیب روحی ، روانی، اختلال رشد و محرومیتهای گوناگون باشد ( گزارش کارگاه خشونت و روش های پیش گیری و حمایت از قربانیان آن ، ۱۳۷۹ ) .

 

مگارژی محقق دیگر در زمینه خشونت معتقد است تعریف او انواع دیگر خشونت را نیز در بر می گیرد ، او از خشونت به عنوان شکل افراطی پرخاشگرانه نام می برد و احتمالاً باعث آسیب مشخص به فرد قربانی می گردد .

 

خشونت از نظر ساجی[۱]: کاربرد نیروی فیزیکی یا تهدید به کار بردن آن به نحوی که بتواند لطمۀ جسمانی یا معنوی به شخص یا اشخاص وارد آورد . در این موارد خاص ، رضایت فرد یا افراد دیگر ملاک نیست با اینکه این عمل علیرغم میل آنها ظاهر می شود( افتخاری ، ۱۳۷۹ : ۴۸ ).

 

گلاسر[۲]: معتقد است خشونت در بردارندۀ عام جرم ( خشونت ) و قربانی است و بنابراین ممکن است به عنوان یک پاسخ جسمانی با قصد آسیب رساندن جسمانی به شخص دیگری تعریف شود در تعاریف دیگر آمده است : خشونت ، هر گونه تهاجم فیزیکی علیه هستی انسان که با انگیزه وارد کردن آسیب ، رنج یا لطمه زدن همراه باشد . خشونت می تواند بیانی خود جوش از نوع تنفر ، اضطراب و نگرانی باشد و لزومی ندارد که در همان لحظه اوج احساسات و شور و هیجانها تحقق یابد ، زیرا خشم ، ترس ، نگرانی ، اضطراب و … را می توان برای مدت زیادی مخفی نگه داشت . با عبارت دیگر خشونت پس از فروکش کردن احساسها برانگیخته شده و برای دست یابی به نوعی رضایت و انبساط خاطر هر چند موقتی و لحظه ای و صرفاً برای ابراز حالتهای درونی رخ می دهد . خشونت در اینجا یک شیوه نگریستن به وضعیت موجود و راهی برای حل و فصل معضلات است ( الهام ، ۱۳۸۰ : ۵۲ ) .

 

در تعاریف دیگر آمده است : خشونت ، هر نوع اقدام علیه جسم و جان و شرف ، مال و حقوق افراد به طوری که ایجاد ترس نماید و شامل اقدامات فیزیکی شامل ضرب و جرح ، قتل و اقدام معنوی مانند ، تهدید و توهین به علاوه اقدامات قانونی و غیر قانونی را در بر می گیرد ( همان منبع  ، ۱۳۸۰ : ۵۳ ) .

 

هیلگارد[۳] : می گوید خشونت را رفتاری به قصد صدمه رساندن جسمانی و یا زبانی به فرد دیگر ، یا نابود کردن دارایی افراد می داند ( شهریاری ، ۱۳۷۶ : ۱۲۹) .

 

تعاریفی که در بالا برای خشونت آمده اند در مجموع دارای دو عنصر مشترک یعنی « عمل آگاهانه و عمدی و صدمه رساندن فیزیکی یا روانی » هستند . بنابراین می توان در یک جمع بندی کلی خشونت را به صورت زیر تعریف کرد : خشونت عملی است آگاهانه و عمدی که در آن فرد به خود و یا دیگری صدمه فیزیکی یا روانی وارد کرده یا فرد را تهدید به زدن کند .

 

از جمله مفاهیم نزدیک و مرتبط با خشونت ، پرخاشگری است که حتی بعضی از افراد آنها را به جای همدیگر به کار برده اند . پرخاشگری از نظر بوشمن و اندرسون هر گونه رفتاری است که به قصد و نیت قبلی برای آسیب رساندن به فردی دیگر اعمال می شود و در مجموع مرتکب بایستی معتقد که این رفتار او موجب وارد شدن صدمه و آسیب به قربانی می شود و قربانی نیز بایستی انگیزۀ اجتناب از این رفتار را داشته باشد . برای مثال آسیب و صدمه تصادف و یا صدمات ناشی از انجام برخی کارهای مفید مثل جراحی پرخاشگری نیست چون قربانی انگیزه ای برای اجتناب از آن ندارد  ( همتی ، ۱۳۸۲ : ۸ ) .

 

۲-۲- انواع خشونت

 

دانشمندان برای اینکه بتوانند پدیده خشونت را بهتر بررسی کنند آن را به ابعاد گوناگونی تقسیم کرده و دسته بندی های مختلفی از آن ارائه داده اند . در یک تقسیم بندی خشونت را به انواع زیر تقسیم بندی نمود:

 

۱-۲-۲- خشونت جسمانی ( بدنی )

 

خشونت جسمانی در کل شامل هر عمل عمدی که نتیجه آن صدمه رساندن به جسم فرد است  می باشد . خشونت جسمانی شامل صدمه وارد کردن به فرد از طریق ضربه زدن ، بریدن ، لگد زدن ، سیلی زدن و موارد مشابه است . همچنین این صدمات می تواند در نتیجه استفاده از اشیایی نظیر کمر بند ، ترکه ، چوب و چماق به وجود آید .

 

۲-۲-۲- خشونت عاطفی

 

خشونت عاطفی یا بدرفتاری روانی به عنوان عملی لفظی که در آن یک فرد بزرگسالی به خود پنداره و شایستگی های اجتماعی کودک حمله می کند ، تعریف شده است . به عنوان مثال این خشونت در الفاظی که نیت تمسخر ، اهانت ، تهدید ، یا تحقیر کردن کودک به کار برده می شوند ، دیده می شود.

 

۳-۲-۲- خشونت جنسی

 

خشونت جنسی عبارت است از اینکه بزرگسالان یا بچه های بزرگتر از یک کودک برای ارضای جنسی استفاده کنند ، خشونت جنسی شاید همراه با تماس یا بدون تماس باشد . اشکال تماس لمس کردن جنسی یک کودک یا تقاضا نمودن از کودک که یک بزرگسال را به طریق جنسی لمس کند ، تلاش برای تجاوز کردن ، مقاربت و همجنس بازی است . اشکال غیر تماسی نیز شامل در معرض نمایش قرار دادن آلات جنسی در مقابل کودک یا عکس های مستهجن از کودکان گرفتن و … است.( رسول زاده اقدم ، ۱۳۸۱ : ۸ و۷ ) .

 

۳-۲- انواع الگوهای رفتار خشونت بار :

 

۱-۳-۲- نوع پایدار

 

این الگو بوسیله رشد پرخاشگری طی دوره کودکی مشخص می شود و علائم آن به مرور زمان رو به شدت وخامت است . این الگو رفتار خشونت بار مسئول بخش عمده مشکلاتی است که برای افراد و جامعه ایجاد می شود . شواهد مؤید متعددی در این زمینه وجود دارد . مثلاً « مافیت و همکاران » دریافتند که ۲۵ نفر معادل ۷۱% از یک گروه پسران که به دلیل شرارت محکوم شده بودند قبل از ۱۸ سالگی سبک زندگی توأم با پرخاشگری داشتند که مشخصۀ آن اختلال سلوک طی اوائل زندگی و رفتار ضد اجتماعی طی مرحلۀ بلوغ بوده است . همچنین « تقی آزاد ارمکی و بهار » دریافتند خشونت و پرخاشگری الگویی است که فرد طی دوره کودکی فرا می گیرد و با گذشت زمان در او تثبیت می شود این محققان بر نقش عوامل ارثی و تعامل آنها با محیط تأکید کرده اند . ( کی نیا ، ۱۳۷۴ : ۱۵۲ ) .

 

۲-۳-۲- نوع کم دوام

 

ویژگی اساسی این نوع بروز موارد محدود واگذاری پرخاشگری و خشونت است . این شرایط     می تواند طی دوره پیش دبستانی یا دبستان و یا طی نوجوانی رخ دهد . با وجود این دلیل گذار بودن شرایط و نیز درگیری کمتر آنها در خشونتهای جدی ، تعداد افراد این گروه که دچار دردسرهای قانونی می شوند چندان زیاد نیست . اما این امر با توجه به شرایط محیطی می تواند فاصلۀ بین وقایع پرخاشگرانه و توأم با خشونت را که ویژگی این افراد است ، کم کند .

 

۳-۳-۲- نوع تأخیری

 

این نوع شامل افرادی می شود علیرغم درگیری در اقدامات خشونت بار فاقد سابقه بروز پرخاشگری طی دورۀ کودکی و نوجوانی هستند . در پاره ای از مطالعات طولی معلوم شده است اقلیتی از مجرمان بزرگسال فاقد الگو رفتار پرخاشگرانه و خشونت بار طی سالهای اولیه زندگی هستند ( همان منبع ، ۱۳۷۴ : ۱۵۲ ) .

 

به نظر می رسد این گروه بیشتر تحت تأثیر عوامل محیطی و موقعیتی دست به خشونت زده اند . در پاره ای از موارد اعتقادات خاص اقلیتهای قومی با هنجارهای خاص بعضی از خرده فرهنگها نیز در بروز این شرایط مؤثر است . در رابطه با علت بروز این پدیده برخی محققان اعتقاد دارند کنترل بیش از حد افراد مسبب این شرایط است این نظریه در شکل ابتدایی خود توسط « مگارچی » ارائه شد . سپس « بلکبرن ( ۱۹۳۳ ) » آن را شرح و بسط داد . او اعتقاد دارد مجرمان فاقد سابقۀ پرخاشگری طی دوره کودکی خود بازداری های قوی داشته اند ، که بر اثر شدت خشم این بازداری ها کارایی خود را از دست می دهند و در این شرایط آنها با حالت انفجاری دست به خشونت می زنند .

 

عده ای از محققان با هدف تعیین شرایط دوره زندگی این گروه ، مطالعاتی انجام داده اند . مثلاً « پابل کنین ( ۱۹۹۲ ) » دریافت که کودکان کاملاً مطیع طی دوره های بزرگسالی بیشتر در معرض رفتارهای ناسازگارانه و مشکل زا هستند . همچنین « وایندل  » نشان دادند پرخاشگران تأخیری در مقایسه با یک گروه کنترل عوامل استرس زا و مشکلات روانپزشکی بیشتری طی دوران کودکی خود داشته اند ، اما از نظر نمرات پرخاشگری دوره کودکی ، پایین تر از گروهی دیگر بودند . ( مرکز مطالعات و تحقیقات اداره کل زندانهای خوزستان ، ۱۳۸۰ )

 

۱ – Violence

 

[۱] – Sagi

 

[۲] – Glaser

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...