پژوهش های انجام شده درباره : ارتباط نرخ رشد سرمایه فکری بر عملکرد حسابداری، بازار و ... |
شکل۲-۱ : مفهوم سازی سرمایه فکری از سوی بونتیس[۱۰۷]
همچنین بونتیس به وجود یک سری روابط متقابل میان اجزای سرمایه فکری معتقد است، به این صورت که اگر یک سازمان، دارای سرمایه انسانی مناسبی باشد ولی دارای یک سرمایه ساختاری مناسبی نباشد، نمی تواند از دانش قرار گرفته شده در افراد خود استفاده کند و به تبع نمی تواند به سرمایه مشتری خود، پاسخ مناسبی دهد (همان منبع،صص ۱۰۰-۸۵).
استوارت (۱۹۹۷) طبقه بندی خود را بصورت سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری، سرمایه مشتری ارائه
کرد. در این طبقه بندی، سرمایه انسانی در واقع کارکنان یک سازمان است، که مهم ترین دارایی یک سازمان است. منظور از سرمایه ساختاری، دانش قرار گرفته شده در فناوری اطلاعات و همه حق الامتیازها، طرح ها و مارک های تجاری است. منظور از سرمایه مشتری، اطلاعات مربوط به بازار است که برای جذب و حفظ مشتریان، بکار گرفته می شود.این طبقه بندی تاحدودی با طبقه بندی اولیه بونتیس، مشابه است(استوارت،۱۹۹۷،ص ۱۵)[۱۰۸].
روس همکارانش (۱۹۹۷) نیز سرمایه فکری را به سه سرمایه انسانی، شامل: شایستگی، طرز فکر و چابکی یا زیرکی فکری[۱۰۹] و سرمایه ساختاری، شامل: همه ساختارها و فرآیندها و مالکیت معنوی سازمانی و دارایی های فرهنگی و سرمایه ارتباطی، شامل: روابط با ذینفعان داخلی و خارجی یک شرکت تقسیم می کند ولی بعداً، روس یک جزء سرمایه دیگری را بنام سرمایه بهبود و بازسازی[۱۱۰] را به طبقه بندی خود افزود که این سرمایه شامل حق الاختراع های جدید و تلاش های آموزشی است (روس ،۱۹۹۷،صص ۴۲۶-۴۱۳)[۱۱۱].
بروکینگ[۱۱۲] در طبقه بندی خود به دارایی های انسان محور[۱۱۳] و دارایی های زیر ساختاری و مالکیت معنوی و دارایی های بازار، اشاره کرده است. منظور از دارایی های انسان محور؛ مهارت ها، توانایی ها و تخصص و توانایی های حل مشکل و سبک های رهبری است. منظور از دارایی ها؛ زیر ساختاری نظیر همه تکنولوژی ها و فرآیندها و متدولوژی هایی است که یک سازمان را قادر به فعّالیت می سازد. منظور از مالکیت معنوی؛ حق الامتیازها، علائم یا مارک های تجاری و دانش فنی است. منظور از دارایی های بازار؛ برندها، مشتریان، وفاداری مشتریان و کانال های توزیع است (بونیتس ،۲۰۰۰،صص ۱۰۰-۸۵)[۱۱۴] .
سویبی (۱۹۹۷) طبقه بندی خود را بصورت ساختار داخلی، ساختار خارجی و شایستگی کارکنان، ارائه کرده است. این طبقه بندی به نام طبقه بندی ناظر دارایی نامشهود[۱۱۵] معروف است. منظور از شایستگی کارکنان؛ همان سرمایه انسانی مطرح شده در طبقه بندی های قبلی است و منظور از ساختار داخلی؛ سرمایه ساختاری یا سازمانی و منظور از ساختار خارجی؛ سرمایه مشتری یا ارتباطی است. البته باید توجه داشت که سویبی چهار حوزه کلیدی را در سه جزء خود قرار داد که عبارتند از رشد و کارایی، پایداری و بازسازی. و بر اساس این چارچوب شاخص هایی را استخراج نمود. شکل این طبقه بندی بصورت زیراست(سویبی،۱۹۹۷،صص ۱۷-۶)[۱۱۶]
ارزش های بازار
ارزش دفتری خالص دارایی های مشهود
دارایی های نامشهود
رشد
بازسازی
شایستگی فردی
ساختار داخلی
ساختار خارجی
کارایی
پایداری/ ریسک
رشد رشد رشد
بازسازی بازسازی بازسازی
کارایی کارایی کارایی
پایداری/ ریسک پایداری/ ریسک پایداری/ ریسک
شکل۲-۲: طبقه بندی سویبی از طریق چارچوب ناظر دارایی نامشهود[۱۱۷]
منظور از شایستگی فردی کارکنان؛ توانایی و ظرفیت آنها برای عمل کردن در موقعیت ها و شرایط مختلف است و منظور از ساختار داخلی هم، شامل: فرهنگ رسمی و غیررسمی داخل سازمان ونیز شامل: حق الامتیازها، مفاهیم، مدل ها و پایگاه داده ها و سیستم های داخلی است و ساختار خارجی، شامل: روابط سازمان با مشتریان، عرضه کنندگان، شهرت و مارک های تجاری است.
به عقیده سویبی، شایستگی فردی کارکنان (سرمایه انسانی) برای یک سازمان حیاتی است، بخاطر اینکه بدون وجود آن، سازمان قادر به فعّالیت نیست و این شایستگی، شامل: مهارت ها، آموزش، تجربیات و غیره است (همان منبع ،صص۴۲۳-۴۳۶).
یوستک و همکاران، سرمایه فکری را به دو قسمت، شامل کالاهای نامشهود و شایستگیهای نامشهود تقسیم می کنند، که کالاهای نامشهود، دارایی هایی هستند که می توان آنها را خرید و فروش کرده و به نحو مناسب از آنها حفاظت و ذخیره نمود، مانند: کپی رایت ها، علائم تجاری[۱۱۸] و طراحی ها، دانش فنی، رازهای تجاری و فرانشیزها[۱۱۹].
همچنین یوستیک و همکاران[۱۲۰] معتقد هستند که کالاهای نامشهود را می توان به شکل عینی تری[۱۲۱] ارزش گذاری کرد، اما شایستگی های نامشهود به عوامل متمایز و مشخصی از مزیت رقابتی اطلاق می شود که یک شرکت را از سایر رقبا، متمایز می کند که شامل: شایستگی نوآوری، شایستگی ساختاری، شایستگی بازاری و منابع انسانی است. این شایستگی ها، قسمت نرم یک کسب و کار هستند و ارزش گذاری آن خیلی دشوار است(سیدرامن ،۲۰۰۲،صص ۱۴۸-۱۲۸)[۱۲۲].
طبقه بندی ادوینسون و مالونه[۱۲۳] (۱۹۹۷) این دو نفر در طرح ارزش اسکاندیای [۱۲۴] خود، سرمایه فکری را در دو جزء سرمایه انسانی[۱۲۵] و سرمایه ساختاری[۱۲۶] ارائه کرده اند، که شکل آن بصورت زیر است:
شکل۲-۳ : طرح ارزش اسکاندیا
سرمایه ساختاری دو سرمایه سازمانی و مشتری را در نظر گرفتند و برای سرمایه سازمانی نیز دو سرمایه فرآیندی و نوآوری را مطرح کردند.
در این طبقه بندی، سرمایه سازمانی، شامل: فلسفه سازمان، سیاست ها و سیستم هایی برای استفاده از قابلیت های سازمان است، سرمایه فرآیندی شامل: تکنیکها و رویه ها و برنامه هایی است که پیاده میشوند و تحویل کالا و خدمات را ارتقاء می دهند و سرمایه نوآوری شامل: مالکیت معنوی و سایر دارایی های نامشهود دیگر است (کننان ،۲۰۰۴،صص ۴۱۳-۳۸۹)[۱۲۷] .
طبقه بندی چن و همکارانش (۲۰۰۴) آنها معتقد هستند که سرمایه فکری از چهار طبقه و عنصر زیر تشکیل شده است:
الف) سرمایه انسانی ب) سرمایه مشتری پ) سرمایه نوآوری ت) سرمایه ساختاری
ولی آنها معتقد هستند که این ساختار و اجزاء سرمایه فکری بسیار ضعیف و شکننده است مگر اینکه با یک سری روابط مستمری و به هم پیوسته ای حمایت شوند در واقع آنها بر روابط بین اجزاء سرمایه فکری تأکید بیشتری دارند تا بر اجزاء آن.
سرمایه
مشتری
سرمایه
نوآوری
سرمایـــه ساختاری
سرمایه
انسانـی
شکل۲-۴ : مدل چن و همکاران[۱۲۸] از سرمایه فکری و روابط بین آنها
سرمایه انسانی؛ نمایانگر دانش ضمنی قرار گرفته در ذهن و افکار کارکنان است. سرمایه انسانی؛ یک منبع مهم از نوآوری و بازآفرینی یک شرکت است و سرمایه انسانی؛ بصورت ترکیبی از شایستگیها، طرز فکر و خلاقیت کارکنان تعریف می شود. شایستگی کارکنان، در واقع بخش سختافزاری سرمایه فکری است که شامل: دانش، مهارت ها و استعدادهای کارکنان است و منظور از دانش؛ دانش فنی و دانش دانشگاهی است و مهارت های کارکنان در واقع توانایی انجام وظایف و تکالیف عملی کارکنان است که از طریق تمرین حاصل می شود و برخی از آنها از طریق تحصیلات بدست می آید. طرز فکرها در واقع بخش نرمافزاری سرمایه فکری است که شامل انگیزه برای کار و رضایت از کار است و در واقع به عنوان پیش شرطی برای نمایش شایستگی های کارکنان در نظر گرفته می شود. خلاقیت کارکنان آنها را قادر میسازد تا از دانش خود استفاده کنند وبطور مستمر نوآوری داشته باشند و بنابراین عامل مهمّی در گسترش وایجاد سرمایه فکری یک شرکت است.
سرمایه ساختاری با سیستم و ساختارهای یک موسسه سروکار دارد و در واقع روتینهای یک کسب و کار است. یک موسسه با سرمایه ساختار قوّی می تواند شرایط مساعد و مناسبی را برای استفاده و بهره- برداری از سرمایه انسانی ایجاد کند و به سرمایه انسانی اجازه دهد تا از توان بالقوه خود نهایت استفاده را ببرد و بنابراین؛ باعث افزایش سرمایه نوآوری و مشتری می شود. سرمایه ساختاری را میتوان بصورت فرهنگ، ساختار سازمانی، یادگیری سازمانی و فرآیندهای عملیاتی و سیستمهای اطلاعاتی تقسیم کرد. هر کدام از اجزاء سرمایه ساختاری میتوانند بر روی سه سرمایه دیگر و بخصوص سرمایه انسانی، تأثیر بگذارند و متقابلاً از آنها تأثیر بپذیرند. برای مثال، یک فرهنگ قوی میتواند عامل مهمّی در انگیزش کارکنان باشد. سرمایه نوآوری به ارائه ترکیب جدیدی از عوامل حیاتی و ضروری تولید در درون یک سیستم تولیدی اطلاق می شود. این سرمایه می تواند شامل: محصولات جدید، تکنولوژی های جدید، بازار جدید و مواد جدید و ترکیب جدید باشد.
با افزایش اهمّیت دانش، سرمایه نوآوری، به جزء مهمّی از سرمایه فکری تبدیل می شود و این سرمایه می تواند به سه جزء؛ موفقیتهای نوآوری، مکانیسمهای نوآوری و فرهنگ نوآوری، تقسیم شود.
سرمایه مشتری به ارزش دانش قرار گرفته شده در کانالهای بازاریابی یک سازمان، اطلاق میشود که یک موسسه از طریق انجام کسب و کارهای خود، آن را خلق و ایجاد می کند. در مقایسه با سه سرمایه دیگر این سرمایه دارای اثرات مستقیم بیشتری بر روی تحقق ارزش یک شرکت است و بطور فزایندهای به عامل مهمّی در کسب و کارها تبدیل شده است (چن ،۲۰۰۴،صص ۱۰۰-۸۵)[۱۲۹]
طبقه بندی هاناس و لووندال[۱۳۰] (۱۹۹۷) این دو نفر، دارایی ها یا منابع نامشهود را به منابع ارتباطی[۱۳۱] و شایستگی[۱۳۲] تقسیم کردند. منظور از شایستگی، توانایی انجام یک وظیفه یا کار معین است که این شایستگی در دو سطح فردی شامل: دانش، مهارت و استعداد و در سطح سازمانی شامل: رویه ها، تکنولوژی و پایگاه داده وجود دارد. منابع ارتباطی؛ به شهرت یک سازمان و وفاداری مشتریان آن اطلاق می شود. بعداً لوواندال این طبقه بندی را قدری جزئیتر کرد(برنان ،۲۰۰۰ ،صص ۴۲۳-۴۳۶)[۱۳۳].
منابع
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-07-23] [ 05:46:00 ق.ظ ]
|