آموزش ها - راه‌کارها - ترفندها و تکنیک‌های کاربردی

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آمار بازدید



آخرین مطالب


 



۲-۲-۱ تاریخچه  سرسختی

 

سرسختی روانشناختی یک سازه شخصیتی مثبت است که برای اولین بار توسط مدی و کوباسا در دهه هشتاد قرن بیستم بر اساس نظریه های وجودی شخصیت مورد توجه ویژه قرار گرفت. کوباسا (۱۹۷۹) سرسختی روانشناختی را ترکیبی از باورها در مورد خویشتن و جهان تعریف می کند که از سه مؤلفه تعهد، کنترل و مبارزه جویی تشکیل یافته است. کوباسا در تلاش برای رسیدن به عوامل مؤثر پاسخ در برابر استرس که تأثیر منفی وقایع استرس زا را کنترل می کند، به نکات ظریفی در کار سلیه (۱۹۵۶) اشاره می کند. واسطه های میانجی استرس و بیماری شامل آمادگی فیزیولوژیکی، تجربیات دوران اولیه کودکی، منابع اجتماعی و شخصیت (که در اینجا بر آن تأکید می شود) همگی مسؤل چیزی هستند که سلیه آن را شیوه مشخص برخورد هر فرد با وقایع استرس زای زندگی می نامد. کوباسا این نظریه را ارائه کرد که سرسختی روانشناختی مجموعه ای از ویژگی های شخصیتی است که در هنگام مواجه با وقایع استرس زای زندگی، به عنوان منبع مقاومت ایفای نقش می کند، امکان بروز علایم بیماری را کاهش می دهد و از تجربیات مفید و متفاوت دوران کودکی نشأت می گیرد (مدی و کوباسا، ۱۹۸۴، به نقل از محمدی، ۱۳۹۲).

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

 

۲-۲-۲ تعاریف  سرسختی

 

بنابر تعریفی که توسط اسنایدر [۱](۲۰۱۲) در مورد سرسختی ارائه شده است و همچنین مورد توافق همگان قرار دارد؛ سرسختی “مجموعه و منظومه ای از ویژگی های شخصیتی است که به عنوان منبع مقاومت در برابر رویدادهای استرس زای زندگی عمل می­ کند”. علاوه بر این افراد سرسخت سه مشخصه اساسی دارند، که مجموع آن ویژگی سرسخت بودن را منجر می­شود:  (الف) هدفمند بودن و تعهد عمیق به مردم و فعالیت هایی که انجام می دهند و مسئولیت هایی که بر عهده می گیرند (ب) احساس کنترل داشتن بر وقایع و رویدادهای پیرامون خود، و نیز (ج) توانایی در نظر گرفتن تغییر و دگرگونی ها به عنوان یک چالش معمول.

 

در تعریف دیگر سرسختی یکی از عناصر شخصیت است که همه افراد درجاتی از آن را برخوردارند و همچون سایر ساختارها (یا صفات) شخصیتی، همواره در تغییر و تحول است و میزان و پویایی سرسختی تحت تاثیر تجارب رشدی، تفاوت های فردی، جنسی و سنی است. از این رو سرسختی روان شناختی به عنوان یک صفت شخصیتی و یک تعدیل کننده رابطه میان استرس-بیماری شناخته شده است(دای، هانسون، مالتبی، پروکترو وود[۲]، ۲۰۱۴).

 

در تعریفی دیگرسرسختی روانشناختی سرسختی روانشناختی را ترکیبی از باور ها در مورد خویشتن و جهان تعریف می کند که از سه مؤلفه تعهد ، کنترل و مبارزه جویی تشکیل یافته است  (شوری[۳]، ۲۰۱۲).

 

۲-۲-۳ ابعاد و نظریه های سرسختی

 

 

۲-۲-۳-۱ ابعاد سرسختی

 

از دیدگاه کوباسا[۴](۲۰۱۴) فرد سرسخت کسی است که سه مشخصه عمومی دارد: الف) تعهد ب) کنترل ج) مبارزه جویی

 

 

    • تعهد یعنی اعتقاد به اهمیت، جالب بودن و معنی داری فعالیت های زندگی است. کوباسا معتقد است که تعهد، اساسی ترین عامل حفظ بهداشت است. مناسبات افراد متعهد با خودشان و با محیطشان متضمن فعال بودن و روی آوری است تا منفعل بودن و روی گردانی.

 

    • کنترل کوباسا با بهره گرفتن از منبع کنترل راتر به مفهوم کنترل دست یافت. افراد منبع کنترل را بر اساس تجارب و یادگیری مرتبط با تقویت می آموزند. ویژگی شخصیتی کنترل شامل تمایل شخص به احساس و اقدام به نحوی که گویی در رویارویی با شرایط و مقتضیات گوناگون زندگی صاحب نفوذ و تسلط است، می باشد تا درمانده و وامانده.

 

  • مبارزه جویی تعهد به عنوان سیستم اعتقادی است که تهدید ادراک شده ناشی از وقایع استرس زای زندگی را به حد اقل می رساند. یعنی این اعتقاد که در زندگی تغییر از ثبات عادی تر است و این که انتظار تغییر داشتن محرکی برای رشد است نه تهدیدی برای امنیت. افراد مبارزه جو تغییر را با آغوش باز می پذیرند و آن را نوعی چالش تلقی می کنند.

 

۲-۲-۳-۲ نظریه های سرسختی

 

 

۲-۲-۳-۲-۱ نظریه کوباسا در مورد سرسختی

 

کوباسا (۲۰۰۹؛ به نقل از سواری، ۱۳۹۱) با بهره گرفتن از نظریه های وجودی در شخصیت، سرسختی را ترکیبی از باور ها د مورد خوشیتن و حعان تعریف می کند که سه مؤلفه تعهد ، کنترل و مبارزه جویی تشکیل شده است . شخصیتی که از تعهد بالایی برخوردار است به اهمیت ، ارزش و معنای این که چه کسی است و چه فعالیت هایی انجام می دهد، پی برده است و به همین مبنا قادر است در مورد آنچه که انجام می دهد معنایی بیابد و کنجکاوی خود را برانگیزد . این اشخاص در بسیاری از جنبه های زندگیشان همچون شغل، خانواده و روابط بین فردی کاملاً آمیخته می شوند افرادی که در مؤلفه کنترل قوی هستند، رویداد زندگی را قابل پیش بینی کنترل می دانند و بر این باورند که قادرند با تلاش، آنچه را در اطرافشان رخ می دهند تحت تأثیر قرار دهند. چنین اشخاصی برای حل مشکلات،  به مسئولیت خود بیش از اعمال و یا اشتباهات دیگران تأکید می کنند . مبارزه جویی نیز باور به این امر است که تغییر ، نه ثبات و نه امنیت ، جنبه طبیعی زندگی است . اشخاصی که مبارزه جویی بالایی دارند ، موقعیت های مثبت و یا منفی را که به سازگاری مجدد نیاز دارند ، فرصتی برای یاد گیری رشد می دانند تا تهدیدی برای امنیت آسایش خویش . چنین باوری انعطاف پذیری شناختی ، قدرت تحمل رویداد ها و موقعیت های مبهم و نا احت کننده زندگی را به همراه دارد.

 

از دیدگاه کوباسا سرسخت کسی است که سه مشخصه عمومی دارد .

 

۱- اعتقاد به این که قادر به کنترل یا تأثیر گذاری بروی حوادث است و استرس را قابل تغییر می داند .

 

۲- توانایی احساس عمیق در آمیختگی و یا تعهد نسبت به فعالیت های که فرد انجام می دهند .

 

۳- انتظار این که تغییر ، یک مبارزه هیجان انگیز برای رشد بیشتر است و آن را جنبه ای عدی از زندگی می داند (کوباسا، ۲۰۱۴).

 

کوباسا (۲۰۱۴) برای بررسی این تئوری سه فرضیه ارائه کرد و آنها را در پژوهش خود مورد آزمایش قرار داد و این فرضیات به صورت زیر بوده اند .

 

فرضیه ۱- در میان اشخاصی که تحت شرایط پر استرس هستند، آنهایی که که دارای احساس کنترل بیشتری بر روی اتفاقات زندگی شان هستند، از سلامتی بیشتری نسبت به افراد که در مقابل نیرو های خاجی احساس ضعف می کنند ، برخوردارند .

 

فرضیه ۲- در میان اشخاصی که تحت شرایط پر استرس هستند آنهایی که به مسائل مختلف زندگی شان احسا تعهد می کنند سالمتر از افرادی هستند که دچار بیگانگی می شوند .

 

فرضیه ۳- در میان اشخاصی که تحت شرایط پر استرس هستند آن دسته که تغییر را یک مبارزه می دانند سالم تر از اشخاصی هستند که تغیر را یک تعهد در نظر می گیرند .

 

سرسختی چیزی فراتر از جمعی سه مولفه تعهد ، کنترل و مبارزه جویی است. کوباسا، مادی و زولا[۵](۲۰۱۴) اظهار می دارند که انعطاف پذیری روانشناختی افراد سرسخت، صرفاً از تأثیر انفرادی این سه مولفه سرچشمه می گیرد بلکه ناشی از شیو مقابله ای اخاصی است که با ترکیب پویایی این سه مولفه همخوان است .

 

از دید کوباسا  و همکاران (۲۰۱۴) در واقع ، سرسختی ساختار واحدی است که یکپارچه سازی مولفه هایش می پردازد ، به عبارت دیگر سرسختی تمایز های مولفه هایش را از بین می برد و در آنها یکی یکی همگونی ایجاد می کند  و ویژگی شخصیتی سرسختی نگرش درونی خاصی را به وجود می آورد که شیوه رویارویی افراد با مسائل مختلف زندگی را تحت تأثیر قرار می دهد ، همچنین سرسختی باعث می شود که فرد استرسرو ها را به صورتی واقع بینانه و با بلند نظری مورد توجه قرار می دهد. همچنین سرسختی زائیده دانشی است که بر مبنای آن شحض به منابع بیشتری برای پاسخ گویی به استرسور های دسترسی پیدا می کند.  در نهایت سرسختی باعث پژوهش دیدی خوشبینانه نسبت به استرسور ها می شود. بعبارتی صفت  مبارزه جویی فرد سرسخت را قادر می سازد تا حتی حوادث نا خوشایند را بر حسب امکانی برای یاد گیری نه برای ایمنی در نظر بگیرد و تمامی این جنبه ها باعث پیشگیری یا کوتاه شدن مدت پیامد های منفی حوادث استرس زا می شود . در واقع سرسختی سپری در مقابل برانگیختگی شدید فیزیولوژیکی در اثر حوادث استرس زا است که سیله و دیگر محققان معتقدند عامل آسیب پذیری در مقابل بیماری ها می باشد .

 

[۱] Snyder

 

[۲] Day, Hanson, Maltby, Proctor & Wood

 

[۳] Shorey

 

[۴] Kobasa

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1399-09-15] [ 06:02:00 ب.ظ ]




از دید براون (۲۰۰۹؛ به نقل از شری، ۲۰۱۲) ویژگی های سرسختی و روانشناسی  عبارتند از :

 

۱- حس کنجکاوی قابل توجه

 

توانایی شناختی برای پرس و جو .

 

 

پرورش کنجکاوی و ارزش دادن به آن .

 

افزایش دانش و معلومات .

 

پرس و جوی عمیق .

 

رشد خلاقیت

 

۲- تمایل به داشتن تجارب معنی دار .

 

درک تجربه

 

ارزش دادن به تجربه .

 

توانایی باز شناسی الگوی گشتالت .

 

تونایی نظم دادن به اهداف .

 

آسوده بودن و آرامش داشتن .

 

جرقه ذهنی پرس و جو .

 

۳- اعتقاد به مؤثر بودن آنچه که مورد تصور ذهنی قرار گرفته است .

 

اعتقاد به مؤثر بودن رفتار ها .

 

تجارب گذشته بتواند موجب پرورش این اعتقاد شود که شخص تونایی تأثیر گذاری دارد .

 

تمایز گذاری .

 

سرسختی و اصرار .

 

اعتقاد زیاد به خود .

 

تحقق امور مورد انتظار

 

دانش و معلومات لازم برای انتخاب کردن .

 

قدرت اداره کردن

 

دانش کنترل شخصی .

 

۴- انتظار این که تغییر امری طبیعی است و هر محرک با اهمیت می تواند موجب رشد و پیشرفت گردد (براون، ۲۰۰۳؛ به نقل از شری، ۲۰۱۲).

 

تجارب قبلی از تغییر مؤثر و کارآمد .

 

موافق تغییر (میزان تغییر اندک تا شدید) .

 

توانای شناختی برای پذیرش تغییر مهارت های اجتماعی برای دستیابی به حمایت و کمک .

 

محرک جویی .

 

تحمل بالا برای تغییر .

 

جستجو گر تغییر .

 

خود شکوفایی .

 

۵- ابراز وجود ، نیرومندی و پر انرژی بودن .

 

داشتن رفتار ابراز وجود قبلی که با ادراک موقعیت همراه بوده باشد .

 

توانمندی فیزیکی

 

کنترل شخصی

 

خود شکوفایی .

 

سرسختی روانی .

 

۶- توانایی استقامت و مقاومت .

 

توانمندی .

 

تجارب گذشته مثبت همراه با سرسختی روانی .

 

توانمندی ذهنی (آمادگی) .

 

توانایی مقابله با استرس .

 

دستیابی به هدف

 

این ویژگی های مختلف می توانند در سازگاری با وقایع استرس آور زندگی مفید باشند. منطق انتخاب این ویژگی ها ارزیابی های شناختی خوش بینانه ای است که می تواند علیرغم استرس آور بودن آنها باعث درک معنی داری و طبیعی ویژگی ها از سوی فرد شوند . با این وجود تصمیم گیری قاطعانه می تواند منجر به یکپارچگی آنان در تجارب آینده شود . به این ترتیب افراد سرسخت وقایع استرس آور را به وقایع قابل تحمل تر تبدیل می کنند( براون، ۲۰۰۵؛ به نقل از مادی[۱]، ۲۰۱۴).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:02:00 ب.ظ ]




لماکی[۱] (۱۹۸۲؛ به نقل از انریث[۲]، ۲۰۱۴) پیشنهاد می کند افرادی که تفسیر های بد بینانه ای از زندگی دارند در معرض مخاطرات طبیعی هستند زیرا سیستم دفاعی بدن آنها عملکرد مطلوب ندارد . به این ترتیب وقایع استرس آوردگی به عنوان پیشرو یا پیشایند سلامت و سرسختی روانشناختی عامل تعدیل کننده در پیواستار بیماری استرس می باشد  و معتقد است که  که احساس پیوستگی فرد مهم ترین پیشایند مربوط به سرسختی است.  وی می گوید ؛ پیوستگی شامل احساسات و پویای اعتماد است که شخص نسبت به محیط بیرونی و درونی دارد و می تواند بر احساس آنها به صورت منطقی وقایع را پیش بینی کند . چرا که بعضی از افراد از دیگران ازلحاظ روانشناختی سرسخت ترند ؟ دلیل این امر چیست ؟ دو تجربه را که احتمالاً منجر به این وضع می شود پیشنهاد می کنند. اول احتمال افراد سرسخت الگویی در پیش رو داشته اند که آنها را در زمینه تعهد ، کنترل و مبارزه طلبی سرمشق قرار داده اند و این الگو با پیامد های مثبت و سالمی رو به رو داشته اند. دوم،  از آنجا که سرسختی روانشناختی را می توان یاد گرفت ، احتمالاً افراد در مواجهه با وقایع کارآمدی و کنترل بر محیط کسب کرده اند .

 

۲-۲-۳-۲-۴ نظریه مدی و پوکتی در رابطه با سرسختی

 

مدی و پوکتی[۳] (۲۰۰۹؛ به نقل از انریث، ۲۰۱۴) اظهار می دارند احتمالاً تجارب دوره کودکی و تعامل با والدین و اطرافیان می تواند منجر به یک شخصیت سرسخت شود. این نویسندگان در این زمینه بر جنبه های مثبت رابطه تأکید دارد . احساس کنترل می تواند ناشی از تجارب منظم و موفقیت در انجام وظایف باشد و مبارزه طلبی را می توان از طریق تجارب متعدد وتوام با تغییرات در هنجار ها برای کودک به وجود آورد، یک پیامد ویژگی سرسختی روان شناختی، حفظ سلامت در برابر وقایع استرس آور زندگی است و آثار واسطه ای و تعدیل کننده سرسختی روانشناختی به عنوان یک محاففظ اساسی در برابر بیماری عمل می کند. آثار واسطه ای زمانی رخ می دهد که وقایع رنج آور زندگی خیلی منفی تلقی نشوند و در نتیجه چندان زیانبار بحساب نیایند.  در این نظریه بیان شده است که افراد با سرسختی بالا در مقایسه با افرادی با سرسختی پایین ، رویداد های استرس زا را مثبت تر و قابل کنترل تر ارزیابی می کنند و همین امر باعث می شود تا برانگیختگی های فیزیولوژیکی که در ارزیابی منفی رویداد ها ایجاد می شود و به بروز بیماری ها منجر می گردد.

 

 

[۱] Lemaci

 

[۲] Enright

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:01:00 ب.ظ ]




اضطراب منتشر مداوم و حداقل به مدت یک ماه است. هرچند که گاهی سالها دوام پیدا می کند. در این اختلال، بیمار معمولاً ترکیبی از علائم جسمی و روحی را دارد. اضطراب برای اینکه اختلال شمرده شود، باید از حد واکنش به استرس های روزمره در آمده و در کارآیی عادی شخص، ایجاد اختلال نماید (کاپلان و سادوک، به نقل از پورافکاری، ۱۳۸۷).

 

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

کاپلان و سادوک (۲۰۰۴؛ به نقل از رفیعی و رضاعی، ۱۳۸۷). می نویسند: «طبق DSM-IV-TR، اختلال اضطراب منتشر اختلالی مزمن و مشخص با اضطراب و تشویش غیر معقول یا مفرط در مورد دو یا چند موقعیت زندگی است. بیماران مبتلا به اختلال اضطراب منتشر به نظر می رسد که در مورد هرچیز دچار اضطراب بیمارگونه هستند.

 

نسبت ابتلاء زن به مرد تقریباً دو بر یک است و اختلال معمولاً در دهه سوم عمر ظاهر می شود، هرچند که امکان ابتلا در هر سنی وجود دارد. قرائن ژنتیکی وجود دارد مبنی بر اینکه برخی از جنبه های این اختلال ممکن است ارثی باشند. تقریباً ۲۵ درصد بستگان نزدیک بیمار مبتلا به این اختلال بوده و زن ها بیشتر از مردها مبتلا می گردند.»

 

اختلال وحشت زدگی

 

وقتی حملات وحشت زدگی (شامل ترس بسیار شدید و ناراحتی فوق العاده ای است که حتی فرد فکر می کند در حال مرگ است) به صورت مرتب و غیر قابل پیش بینی تکرار می شوند، آن گاه تشخیص اختلال وحشت زدگی مطرح می شود. این حملات منشأء مشخصی ندارد و دلیل آزار دهندگی آن این است که وقوع این اختلال در هر زمان و هر مکانی اتفاق می افتد. دوره های وحشت زدگی برخی از بیماران روزانه است و ممکن است سال ها، ماه ها  و هفته ها بدون وحشت زدگی وجود داشته باشد (ودینگ و دیوید، بنقل از فیروز بخت، ۱۳۸۲).

 

سه نوع وحشت زدگی را می توان بر اساس نوع و چگونگی پدیدار شدن آنها از یکدیگر مشخص کرد.

 

۱-حملات وحشت زدگی غیر مترقبه: که در واقع ناگهانی است

 

۲-حملات وحشت زدگی وابسته به موقعیت: که بلا فاصله در معرض یک عامل فراخوان بوجود می آید.

 

۳-حملات وحشت زدگی با زمینه موقعیتی: که بلافاصله در معرض قرار گرفتن بوجود نمی آید و با تأخیر روی می دهد (لطفی کاشانی و وزیری، ۱۳۸۳).

 

اختلال فشار روانی پس آسیبی

 

کودکان و بزرگسالان ممکن است به دنبال قرار گرفتن در معرض محرک تنش زا و آسیب زا همانند مرگ، آسیب های بدنی جراحت و صحنه های غیر منتظره خشونت بار تهدید به مرگ و صدمه به خود و سایر اعضای خانواده نشانه های رفتار آشفته و بیقراری، ترس، وحشت و درماندگی نشان دهند. این محرک ها دامنه متنوعی دارند مانند جنگ، مورد حمله واقع شدن، ربوده شدن و … (لطفی کاشانی و وزیری، ۱۳۸۳).

 

اضطراب آشکار و پنهان

 

مفاهیم اضطراب آشکار و پنهان، در ابتدا به وسیله کتل مطرح شدند (کتل و اسکینر، ۱۹۶۶). این مفاهیم سپس به صورت کامل تری توسط اشپیل برگر (۱۹۸۵) مطرح شدند.

 

عموماً حالات آشکار شخصیتی می تواند به عنوان مقاطعی در زمانی از زندگیِ یک شخص محسوب شوند

 

(ترن، ۱۹۶۶). همچنین، این حالات آشکار می تواند مثل بیان حالات شخصیتی باشند (اشپیل برگر، ۱۹۸۵). به عبارت دیگر، حالات هیجانی، که در لحظه ای از زمان و در سطحی ویژه از شدت، پدید می آید. حالات آشکار اضطراب، از طریق احساس آزمودنی ها در خصوص احساس تنش، بیم از آینده، خودخوری، برانگیختگی، و فعال سازی دستگاه عصبی خودمختار توصیف گردیده اند. اگرچه حالات آشکار شخصیت، غالباً انتقالی هستند، لیکن ممکن است در زمانی که محرک های مناسبی موجب پدید آمدن آنها می شوند، بازگشته و همچنین در تمام مدت زمانیکه شرایط موجب شده باقی هستند، وجود داشته باشند. برخلاف طبیعت تبدیلی حالات آشکار عاطفی، صفات شخصیتی به عنوان تفاوت های نسبتاً پایدار در میان مردم و در تمایلات خاص نسبت به درک جهان در برخی از زمینه ها و همچنین از آمادگی داشتن بروز رفتار یا واکنش در شیوه ای خاص که با نظمی معین، قابل پیشگیری اند، محسوب می گردند.

 

صفات شخصیتی، خصوصیاتی را از طبقه ساخت هایی با خود به همراه دارند که اتکینسون (۱۹۶۴) آنها را (انگیزه ها) و کمپبل (۱۹۶۳) از آنها به عنوان «مقتضیات تمایلات رفتاری» یاد می کنند.

 

اتکینسون انگیزه ها را به عنوان تمایلاتی در کودکی توصیف می کند که تا هنگام یافتن نشانه های موقعیتی که بتوانند در آن موقعیت فعال شوند، نهفته می مانند. مفاهیم آمادگی و تمایل داشتن هم که توسط کمپبل ارائه گردیده است، شامل باقی مانده های تجربیات گذشته ایست که یک فرد را در هر دو بُعد جهان بینی ویژه و همچنین تمایلات پاسخی «همسان هدفی» که به صورت آشکاری باشند، مستعد می کند.

 

اضطراب به عنوان صفت (T)، به تفاوت های فردی نسبتاً ثابتی در مستعد بودن ابتلا به اضطراب اشاره می کند که از آن طریق، مردم را در آمادگی داشتن ادراک موقعیت های پراضطرابی، مثل تجربه خطر و یا موفقیت های تهدید کننده تمایز گذاشته و پاسخ به چنین موقعیت هایی، با شدت بالای عکس العمل های اضطراب آشکار (S) همراه می باشد. صفت اضطراب (T)، همچنین می تواند تفاوت های فردی را در فراوانی بروز و شدتی که حالات آشکار اضطراب در گذشته داشته اند و در احتمال آنچه که اضطراب آشکار در آن شرایط نمایان شده است، منعکس نماید. آنچه در رابطه با صفات اضطراب احتمال بیشتری دارد، این است که افرادی با این صفات، حالات اضطراب را در یک موقعیت تهدیدی، با شدت بیشتری نمایش می دهد.

 

اضطراب آشکار و پنهان، در برخی زمینه ها به مثابه انرژی جنبشی و پتانسیل، با هم قابل مقایسه هستند. اضطراب آشکار همانند انرژی جنبشی، به یک عکس العمل یا فرآیند ملموس اشاره دارد که در زمان معین و سطحی معین از شدت واقع میشود. اضطراب پنهان، همانند انرژی پتانسیل، به تفاوت های فردی در عکس العمل ها اشاره دارد. انرژی پتانسیل، به تفاوت هایی در میزان انرژی جنبشی اشاره دارد که با یک موضوع جسمانی ویژه، همراه شده است و در صورتی که یک نیروی مناسب پدید آید، می تواند ظاهر شود.

 

اضطراب پنهان به تفاوت هایی در بین مردم، نسبت به تمایل پاسخ دادن به موقعیت های پراسترس با میزان های مختلف اضطراب آشکار، دلالت دارد. اما خواه ناخواه، مردمی که در اضطراب پنهان متفاوت باشند، باید تفاوت هایی نیز در اضطراب آشکار که وابسته به میزانی است که هر یک از آنها یک موقعیت ویژه را درک   می کنند، داشته باشند. این موقعیت ویژه می تواند از نظر روان شناسی خطرناک و یا تهدیدی باشد و این امر می تواند به طور زیادی از طریق تجربیات قبلی هر فرد تأثیر یافته باشد. افرادی که اضطراب پنهان بالایی دارند، نسبت به افرادی که اضطراب پنهان کمتری دارند، برافراشتگی بیشتری را در فراوانی اضطراب آشکار نشان    می دهند. زیرا آنها به تفسیر میزان وسیعی از موقعیت های خطرناک و یا تهدیدی تمایل دارند. افرادی که اضطراب پنهانی بالایی دارند، همچنین بیشتر علاقه مند هستند اضطراب آشکار را در موقعیت هایی که شامل ارتباط بین فردی و موارد تهدیدی عزت نفس است، با شدت بیشتری نشان دهند. در چنین موقعیت هایی اضطراب آشکار (S)،  می تواند از جهت شدت و از حیث پایداری زمانی، تفاوت داشته باشد. همچنان که زمانی که فرد با یک موقعیت استرس زا برخورد می کند، ادراک فرد از موقعیت تهدیدی می تواند باعث شود که اضطراب آشکار، در سطح بزرگی نسبت به خطر واقعی آن موقعیت، نمایان شود.» (اشپیل برگر، ۱۹۸۵).

 

 

[۱] -State

 

[۲] -Trait

 

[۳] -Cattell

 

[۴] -Thorne

 

[۵] -Campbell

 

[۶] -View the world in a particular way

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:01:00 ب.ظ ]




    • استقلال حرفه‌ای اخلاق علمی

 

    • خود فهمی حرفه‌ای

 

    • عینیت گرایی، بی‌طرفی و عدم جانبداری

 

  • فراتر رفتن از مفهوم معیشتی

 

۱- استقلال حرفه‌ای اخلاق علمی:این عامل مانند اخلاق در هر نظام حرفه‌ای دیگر باید منعکس کننده هنجارهای درونی حرفه و احساس تعهد اخلاقی از سوی خود حرفه‌ای ها و نهادهای تخصصی آنها باشد، نه آنکه در غالب بایدها و نبایدهای اخلاقی به آنها تحمیل و قبولانده یا گوشزد شود.

 

برای مثال، یک مدیر باید در حرفه خود مسائلی مانند صداقت، دقت، قابل اعتماد بودن، گشوده بودن به فضای انتقاد و ارزیابی، احترام به زیردستان و  اطرافیان، توجه به حریم خصوصی و مسأله حفظ اسرار افراد را سرلوحه خویش قرار دهد (واردی[۱]، ۲۰۰۱).

 

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

 

۲- خودفهمی حرفه‌ای: پایه و اساس اخلاق، خود فهمی حرفه‌ای است. افراد تنها از کار و فعالیت حرفه‌ای خود، فلسفه آن و نسبتش با زندگی مردم است که به درک اخلاقی از آن نائل می‌شود و در نتیجه در مناسبات خود با طبیعت و جهان پیرامون خود؛ نوعی احساس درونی از تعهد به آن ارزشها پیدا می‌کنند(تدین، ۱۳۸۵).

 

۳- عینیت‌گرایی، بی‌طرفی و عدم جانب­داری: از مهم‌ترین اصول اساسی که در اغلب اسناد و مباحث مربوط به اخلاق حرفه‌ای علمی مورد تأیید قرار می‌گیرد، رعایت عینیت گرایی و بی‌طرفی است، فردی که اخلاق حرفه‌ای را در زندگی شغلی‌اش به  کار می‌گیرد نباید جانب­داری غیرعقلانی نسبت به منبعی که دارای صفات غیراخلاقی است نشان‌ دهد (تدین، ۱۳۸۵).

 

۴- فراتر رفتن از مفهوم معیشتی: تا زمانی که فردی درگیر مسائل فیزیولوژیکی باشد، توجه به مسائل دیگر کم‌رنگ‌تر خواهد بود، معنای اخلاق حرفه‌ای با عقود از مفهوم معیشتی آن به عرصه ظهور می‌رسد.

 

زمانیکه افراد در فعالیت و کسب و کار حرفه‌ای خود از سطح گذران زندگی فراتر می‌آیند، دست­کم سه سطح دیگر از فعالیت‌های علم و فنآوری برای آنها معنا می‌یابد: ۱- احساس کارآیی، اثربخشی و تولید کیفیت بعنوان ارزش افزوده ۲-  احساس خدمت به مردم و مفید واقع شدن ۳- احساس رهاسازی از طریق توزیع مجدد فرصت‌ها و نقد و بررسی قدرت‌ (واردی، ۲۰۰۱).

 

 

 

۲-۲-۷٫ عوامل روان شناختی مرتبط با اخلاق در کسب و کار

 

یکی از ابعاد بسیار مهم اخلاق کار، بُعد روانشناختی آن است، زیرا اخلاق، متغیری است که آگاهی و اراده فردی در آن نقش محوری ایفا می‌کند، بسیاری از اندیشمندان برای بهبود اخلاق کار، بر نظریه‌های رفتاری تأکید داشته اند. هرگاه فردی کار اخلاقی انجام داد و از سوی جامعه تشویق شد، احتمال انجام کارهای اخلاقی دیگر تقویت می‌شود، تا جائیکه کار اخلاقی بصورت ارزش‌های درونی وی در می‌آید. بدین ترتیب برنامه‌ریزان کلان کشوری قادر خواهند بود اخلاق کار را در افراد جامعه نهادینه کنند، زیرا تغییر مدیریت اساساً در شیوه‌های انگیزش افراد در محیطهای کاری و نحوه پاداش‌های مادی آنها تأثیر می‌گذارد که ابعاد اقتصادی و روانی اخلاق کار محسوب می‌شوند (تدین، ۱۳۸۵) .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:00:00 ب.ظ ]