کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



4-3-4-4 فرضیه ی 4……………………………… 84

عنوان                                                                                                                         صفحه

4-3-4-5 فرضیه ی 5……………………………… 85

4-3-4-6 فرضیه ی 6……………………………… 85

4-3-4-7 فرضیه ی 7……………………………… 86

4-3-4-8 فرضیه ی 8……………………………… 86

4-3-4-9 فرضیه ی 9……………………………… 86

4-3-4-10 فرضیه ی 10…………………………….. 86

 فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری

5-1 مقدمه…………………………………….. 90

5-2 بحث در مورد یافته­ های پژوهش …………………. 90

5-3 جمع بندی و نتیجه گیری………………………. 96

5-4 محدودیت های پژوهش………………………….. 96

5-5 پیشنهادها…………………………………. 97

5-5-1 پیشنهادهای پژوهشی………………………… 97

5-5-2 پیشنهادهای کاربردی……………………….. 97

پیوست­ها………………………………………. 99

پیوست­1: شرح جلسات مداخله ی روان نمایشگری با محتوای معنوی  99

پیوست­2: پرسشنامه ی شادکامی آکسفورد………………. 120

پیوست­3: مقیاس لذت اسنیت-همیلتون…………………. 122

پیوست­4: پرسشنامه ی سلامت عمومی 28 سوالی…………… 125

پیوست­5: پرسشنامه ی نگرش سنج مذهب………………… 128

منابع و مآخذ  130

مقدمه

 

از ابتدای شکل گیری علم روانشناسی در قرن نوزدهم تا آخرین دهه های قرن بیستم، اکثر قریب به اتفاق رویکردهای روانشناسی مطرح شده، مفهوم سلامت روان[1] را به عنوان یک مفهوم مستقل، مورد بررسی قرار ندادند. در خلال این دوران، این موضوع تقریباً مورد اتفاق نظر بود که سلامت روان، مفهومی جدای از بیماری روانی نیست. به عبارت دیگر، هرفردی که فاقد نشانگان اختلالات روانشناختی بود، دارای سلامت روان، تلقی می شد. از اینرو تمرکز عمده ی نظریه پردازی ها و پژوهش های روانشناختی، بر اختلالات روانی و افراد دارای اختلال روانی، متمرکز شد (کیس[2]، 2007). پژوهش های حیطه ی هیجانات نیز از این جهت گیری، مستثنا نبودند و اکثر مطالعات در زمینه ی هیجانات، بر هیجانات منفی متمرکز بودند (امونز[3]، 2005). این وضعیت تا اواخر قرن بیستم بر مطالعات و پژوهش های روانشناسی، حاکم بود تا اینکه در اواخر قرن نوزدهم، نظریه پردازان و پژوهشگران جنبش نوظهوری که امروزه روانشناسی مثبت[4] نامیده می شود، تمرکز اصلی خود را بر توجه به هیجانات مثبت و عوامل مؤثر بر این هیجانات گذاشتند (سلیگمن[5]، 2002). این رویکرد، روانشناسی قرن بیستم را به دلیل تمرکز بیش از حد  بر مقوله ی آسیب شناسی روانی و غفلت از مبانی سلامت روان، به چالش کشید (سلیگمن؛ ترجمه ی کلانتری، طبائیان، آقایی و سجادیان، 1390) و تأکید کرد که روانشناسی علاوه بر توجه به مقوله ی درمان مسائل روانشناختی همچون هیجانات منفی ناکارآمد، باید به ارتقاء مولفه های مختلف سلامت روان، از جمله هیجانات مثبت نیز توجه داشته باشد (کار[6]، 2005). این تغییر نگرش در جریان علم روانشناسی، منجر به این شد که هیجانات مثبتی همچون شادی[7] و لذت[8]، که در طول قرن بیستم تاحد زیادی مورد غفلت پژوهش های علمی قرار گرفته بودند، مرکز توجه نظریه پردازان و پژوهشگران مختلف، قرار بگیرند (سلیگمن، 2002).

در میان هیجانات مثبت، تاکنون شاید هیچ مقوله ای به اندازه ی دو هیجان شادی و لذت، مورد بررسی نظریه پردازان و پژوهشگران قرار نگرفته باشد (کسبیر و داینر[9]، 2008). شادی و لذت، به عنوان مهمترین هیجانات مثبت انسان قلمداد می شوند (‌آرگایل؛ ترجمه ی گوهری انارکی، نشاط دوست،‌ پالاهنگ و بهرامی، 1383). این دو هیجان، همپوشی ها و قرابت های زیادی با یکدیگر دارند، به طوری که حتی در مواردی، توسط بعضی از نظریه پردازان، به عنوان مفاهیمی مترادف در نظر گرفته می شوند (خداپناهی، 1388) و یا اینکه لذت،  به عنوان مولفه ای از شادی در نظر گرفته می شود (دوک ورث، استین[10] و سلیگمن، 2005). برای اکثر افراد، هیجان شادی، همواره در ارتباط با هیجان لذت، تداعی می شود، به طوریکه درک بیشتر مردم از تجربه ی شادی، بیشتر به تجاربی که توأم با هیجان لذت باشد، مربوط می شود. در واقع ظاهراً اینطور به نظر می رسد که این دو هیجان، قابل تفکیک از یکدیگر نیستند و تجربه ی هریک با تجربه ی دیگری همراه است. با این حال، آنچه که امروزه مورد تأکید و توافق نظریه پردازان هیجانات مثبت است، این است که

این مطلب را هم اگر خواستید بخوانید :

پایان نامه پیشرفت های اخیر در مدل های تورمی

 هیجانات شادی و لذت، مفاهیمی مستقل اما کاملاً مرتبط با یکدیگر محسوب می شوند (فرانکلین[11]، 2010).

نظریه پردازان هیجانات مثبت، درمورد عوامل مرتبط با شادی و لذت، تأکید بارزی بر مولفه های شناختی دارند (ایشی، شیماک و داینر[12]، 2001؛ کار، 2005). این موضوع بویژه در  رویکردهای شناختی- رفتاری به خوبی مورد بررسی و تأیید قرار گرفته است که شناخت های افراد با هیجانات آن ها ارتباط تنگاتنگی دارد، به طوری که با تغییر مناسب و سازنده در شناخت ها می توان تغییراتی مطلوب و سازنده  در هیجانات ایجاد کرد (کری؛ ترجمه ی سیدمحمدی، 1389). براساس مطالعاتی که در زمینه ی جنبه های شناختی هیجانات مثبت، صورت گرفته است، به نظر می رسد باورهای مذهبی و معنوی می توانند به عنوان عوامل شناختی مهم و تأثیر گذاری در رابطه با تجربه ی هیجانات مثبتی همچون شادی و لذت، ایفای نقش کنند (امونز، 2005). بنابراین توجه به این مولفه ها در مداخله به منظور ارتقاء هیجانات مثبت، می تواند حائز اهمیت باشد.

پکپارچه سازی[13] عقاید مذهبی و معنوی مراجعین در جریان رویکردهای معتبر مشاوره و روان درمانی، موضوعی است که به طور جدی در سال های اخیر، مورد توجه قرار گرفته است، اما با توجه به پژوهش های علمی متعددی که در همین دوره ی زمانی کوتاه، انجام شده و از اثربخشی این مداخلات، خبر می دهند، امروزه کاربرد و اثربخشی چنین مداخلاتی، مورد توافق و پذیرش است. با این حال، این جریان علمی و پژوهشی، هنوز در ابتدای مسیر خود قرار دارد و بررسی اثربخشی یکپارچه سازی عقاید مذهبی و معنوی مراجعین در جریان درمان، هنوز در مورد بسیاری از رویکردهای مشاوره و روان درمانی انجام نگرفته است (پارگامنت[14]، 2007). رویکرد روان نمایشگری[15] نیز از جمله رویکردهایی محسوب می شود که به نظر می رسد ظرفیت بالقوه ی مناسبی جهت بهره گیری از عقاید معنوی و مذهبی مراجعین را دارد (مارینیو[16]، 1994). لذا این پژوهش برآن است تا ضمن بررسی روابط بین متغیرهای نگرش مذهبی، شادی، لذت و سلامت روان در قالب یک مدل ساختاری، اثربخشی روان نمایشگری با محتوای معنوی را بر سه متغیر شادی، ‌لذت و سلامت روان، مورد بررسی قرار دهد.

1-2 بیان مسئله

برای بسیاری از افراد، ورود به دانشگاه و پذیرش هویت دانشجویی، صرفاً به منزله ی یک تغییر و رشد تحصیلی محسوب نمی شود، بلکه محیط دانشگاه و دوره ی دانشجویی،  با تجارب جدید بسیاری که در پیش روی افراد قرار می دهد، می تواند تأثیرات قابل ملاحظه ای بر رشد هویتی آن ها داشته باشد (برک؛ ترجمه ی سیدمحمدی، 1387). افراد با ورود به دوره ی دانشجویی، عملاً به عرصه ی مهمی از زندگی دوره ی بزرگسالی وارد می شوند و در معرض انتظارات اجتماعی و تحصیلی بیشتر و متنوع تری نسبت به دوره ی تحصیلی قبلی، قرار می گیرند. این مواجهه ی یکباره با هنجارها و انتظارات تحصیلی و اجتماعی جدید، به همراه مسائلی چون دوری از خانواده (در مورد دانشجویان خوابگاهی)، افزایش هزینه های تحصیلی، نگرانی درمورد عملکرد تحصیلی و اکتساب نمرات مناسب و مسائل مربوط به روابط بین فردی با دیگران در محیط دانشگاه، می تواند فشارهای روانی زیادی را برای دانشجویان به همراه داشته باشد (مارتین، کاینوس، وبر و گودبوی[17]، 2006). از اینرو امروزه در حوزه ی مطالعات سلامت روان، دوره ی تحصیلات دانشگاهی، برای افرادی که در اوان دوره ی بزرگسالی وارد دانشگاه می شوند، دوره ی بسیار حساسی محسوب می شود. مطالعات و پژوهش های انجام شده در این زمینه، در مجموع بیانگر این موضوع هستند که مسائل و مشکلات روانشناختی، بویژه مشکلات خلقی مانند افسردگی، در جمعیت های دانشجویی به میزان قابل توجهی ملاحظه می شود. براساس این پژوهش ها هرساله، شمار دانشجویانی که به مراکز مشاوره ی دانشگاه ها مراجعه می کنند، رو به رشد است و برای بسیاری از این دانشجویان، تشخیص اختلالات روانی محرز می شود (هاوارد، شیرالدی، پیندا و کامپانلا[18]، 2006). در ایران هنوز پژوهشی که به طور جامع و با بررسی مراکز مشاوره ی دانشگاه ها به ارزیابی وضعیت سلامت روان دانشجویان پرداخته باشد، انجام نگرفته است، اما بعضی از پژوهش ها همسو با پژوهش های انجام گرفته در سایر کشورها این موضوع را نشان می دهند که در ایران نیز بخش مهمی از مسائل سلامت روان دانشجویان، به حیطه ی سلامت هیجانی آن ها مربوط می شود (امانی، سهرابی، صادقیه و مشعوفی، 1382، شمشیری نظام، کافیان تفتی و انصاری، 1383، معروفی 1384).

نظریه پردازی ها و پژوهش های مختلفی که در حیطه ی سلامت روان، انجام گرفته اند، در مجموع بر این موضوع توافق دارند که سلامت هیجانی شامل تجربه ی پایدار و با دوام هیجانات مثبت، مانند شادی و لذت، یکی از مولفه های اساسی سلامت روان محسوب می شود (مک دونالد[19]، 2006). بر این اساس، برای مقابله با عوامل استرس زا و به طور کلی عوامل تهدید کننده ی سلامت روان و نیز برای پیشگیری از مسائل و اختلالات روانشناختی، تمرکز بر کاهش یا کنترل هیجانات منفی، کافی نیست، بلکه حفظ و ارتقاء سلامت روان، مستلزم حفظ و ارتقاء هیجانات مثبتی همچون شادی و لذت است (گلانز و شوارتز[20]، 2008).

در تعریف و تبیین های علمی از هیجان شادی، معمولاً به سه مؤلفه ی عاطفه ی مثبت، عاطفه ی منفی و احساس رضایت از زندگی، تأکید می شود (لیوبومیرسکی، شلدون و اشکید[21]، 2005). پژوهش های مختلف انجام شده در زمینه ی شادی، دو بعد اساسی شناختی[22] و عاطفی[23] را برای این هیجان شناسایی کرده اند. بعد شناختی شادی، شامل ارزشیابی و قضاوت شناختی در مورد رضایت از زندگی است. این ارزشیابی هم شامل ارزشیابی کلی از زندگی و هم شامل ارزشیابی های اختصاصی از حیطه های مختلف زندگی است. بعد عاطفی شادی، نیز به تجربه ی مکرر و با دوام هیجانات مثبت، مخصوصاً هیجان لذت، در کنار میزان پایین تجربه ی هیجانات منفی،‌ اشاره دارد (کار، 2005؛ ‌آرگایل؛ ترجمه ی گوهری انارکی و همکاران، 1383). لذت، علی رغم اینکه به عنوان مولفه ی عاطفی هیجان شادی، محسوب می شود، خود مستقلاً و به طور اختصاصی به عنوان یک هیجان مثبت در نظر گرفته می شود. به عبارت دیگر، تجربه ی هیجان لذت، از شروط لازم برای تحقق هیجان شادی است، اما لذت و شادی معادل یکدگر محسوب نمی شوند و لذت، شرط کافی برای تحقق شادی نیست. به همین دلیل است که امکان تحقق هیجان لذت، بدون تحقق هیجان شادی وجود دارد (فرانکلین، 2010).

در نظریه پردازی های مختلفی که از زمان فلاسفه ی یونان باستان تا پژوهش های علمی روانشناسی قرن بیست و یکم، در مورد هیجان لذت، انجام گرفته است، اکثراً بر این موضوع اتفاق نظر وجود دارد که هیجان لذت، صرفاً محدود به لذات حسی مانند خوردن،‌ آشامیدن، بوییدن، میل جنسی و مواردی از این قبیل‌ نیست، بلکه مقولات روانشناختی برتری را نیز شامل می شود (کسبیر و داینر، 2008). به عنوان نمونه، روزین[24] (1999، به نقل از ایشی و همکاران، 2001) در تبیین روانشناختی مفهوم لذت، به سه نوع لذت، اشاره می کند: لذت های حسی[25]، لذت های زیبایی شناختی[26] و لذت های دستاورد[27] . لذت های حسی، به جنبه های بدنی و زیست شناختی، مربوط هستند؛ لذت های زیبایی شناختی، جنبه ی ذهنی و انتزاعی دارند، مانند لذت از موسیقی؛ لذت های دستاورد نیز از دستاوردهای مربوط به ارزش شخصی، حاصل می گردند. در مورد مفهوم لذت، تقسیم بندی های مشابهی نیز در میان فلاسفه ی اسلامی، صورت گرفته است. به عنوان مثال،  ابن سینا نیز لذات را در مقولات گوناگون جسمانی و عقلانی طبقه بندی می کند و بیان می دارد که بالاترین و با اهمیت ترین لذات،‌ لذت عقلانی است. منتها در دیدگاه نظریه پردازان اسلامی، جنبه های معنوی، همواره به عنوان مولفه ای اساسی از لذت های غیرحسی محسوب می شده است، به طوریکه  اندیشمندان فلسفه ی اسلامی همچون ابن سینا و نیز بزرگان عرفان اسلامی همچون مولانا از جمله پیشگامان این موضوع بودند که تجارب معنوی به عنوان مهمترین منابع تجربه ی لذت و شادی به شمار می روند (محمدی آسیابادی، 1388؛ خادمی، 1389؛ سلیمانی، ‌1389).

مذهب[28] و معنویت[29] همواره به عنوان یکی از مهمترین ابعاد تجربه ی انسانی، در سراسر تاریخ بشریت به شمار می رفته است. به طوریکه تأثیر عمیق عقاید مذهبی و معنوی بر جنبه های مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسان ها چه در دوره های تاریخی گذشته و چه در حال حاضر، به هیچ وجه قابل انکار نیست (زینبائوئر[30] و پارگامنت، 2005). اگرچه در دوره هایی از مطالعات روانشناختی در زمینه ی مذهب و معنویت، این دو مقوله، به عنوان دو مفهوم کاملاً‌ مستقل در نظرگرفته می شدند، اما امروزه این دو مقوله به عنوان مفاهیم بسیار مرتبطی تلقی می شوند که از جنبه های مختلفی با یکدیگر همپوشی دارند. هر دو مفهوم مذهب و معنویت، به یک نظام معنادهی فرامادی اشاره دارند که عمیقاً در جهان بینی افرادی که به آن معتقد هستند، نهادینه شده و در بسیاری از تجارب آن ها در زمینه های مختلف زندگی روزمره، تأثیر گذار است. منتها مذهب، بیشتر به عقاید و اصول منسجم ارائه شده از جانب یک دین یا آیین مشخص اشاره دارد که معمولاً نهادهای اجتماعی خاصی مثل کلیسا، کنیسه، معبد یا مسجد نیز در ارتباط با آن وجود دارند. در مقابل، معنویت بیشتر به یک نظام معنادهی فردی درونی اشاره دارد که جامعیت، انسجام و استلزامات اجتماعی کمتری نسبت به مذهب دارد (هود، هیل و اسپیلکا[31]، 2009). علی رغم این تفاوت های مفهومی، عملاً نمی توان تمایز مطلقی بین مذهب و معنویت، قائل شد، زیرا در مورد بسیاری از افراد، مذهب، اعم از معنویت است. به عبارت دیگر، بسیاری از افرادی که خود را مذهبی می دانند، خود را بهره مند از تجارب معنوی نیز می دانند، زیرا حتی افرادی که عقاید مذهبی یکسانی دارند، براساس همین عقاید یکسان، تجارب معنوی درونی شده، شخصی و منحصر به فردی را در ابعاد مختلف زندگی روزمره ی خود تجربه می کنند (زینبائوئر و پارگامنت، 2005).

باورهای مذهبی و معنوی، بویژه باورهای مبتنی بر ارتباط با خداوند، می توانند تأثیرات قابل توجهی بر سلامت روان داشته باشند. زیرا این باورها از یک سو منابع بسیار ارزشمندی برای مقابله مؤثر با موقعیت ها و شرایط استرس زا و تعدیل و کنترل هیجانات منفی به شمار می روند و از سوی دیگر می توانند در ایجاد و ارتقاء هیجانات مثبت، تأثیر مستقیمی داشته باشند (هیل و پارگامنت، 2003). در واقع  باورهای مذهبی و معنوی، شامل باورها و شناخت های عمیق و نهادینه شده ای هستند که می توانند روی سبک پردازش شناختی و تعبیر  افراد از مسائل مختلف، تأثیر گذار باشند. از اینرو نظریه های مبتنی بر رویکردهای شناختی، بر این اعتقاد هستند که باورهای مذهبی و معنوی نیز دقیقاً مانند سایر شناخت های موجود در نظام ذهنی افراد، عمل می کنند و دقیقاً همان ساز و کارهایی که به طور کلی در مورد نظام شناختی افراد، مطرح می شود، در مورد باورهای مذهبی و معنوی آنان نیز صدق می کند. هرچند که بررسی عینی صحیح یا غلط بودن تعبیرهای ماورایی مربوط به این باورها، خارج از حیطه ی علم روانشناسی است، اما براساس پژوهش های مختلف، به نظر می رسد که نظام شناختی مبتنی بر مذهب و معنویت، می تواند به سازگاری روانی و اجتماعی افراد، کمک کند (اوزوراک[32]، 2005). بویژه در مطالعات مربوط به هیجانات مثبت همچون شادی و لذت، عقاید مذهبی و معنوی، همواره به عنوان یکی از عوامل اصلی تأثیر گذار بر این هیجانات، مطرح بوده اند (کار، 2005؛ جانسون[33]، 2009). بنابراین با توجه به ارتباط  باورهای مذهبی و معنوی با سلامت روان و بویژه مقوله ی هیجانات مثبتی همچون شادی و لذت، در جریان مداخلات متمرکز بر سلامت روان و هیجانات مثبت، توجه به مقوله ی باورهای مذهبی و معنوی مراجعین، می تواند حائز اهمیت باشد. این ایده تا کنون در قالب مداخلات مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است که برجسته ترین آن ها مداخلات مبتنی بر رویکردهای شناختی- رفتاری بوده است (پارگامنت، 2007). با این حال، هنوز رویکردهای مشاوره و روان درمانی مهمی در این زمینه قابل بررسی هستند که هنوز مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته اند. به نظر می رسد که روان نمایشگری از جمله این رویکردها باشد، زیرا روان نمایشگری، از یکسو انعطاف پذیری و ظرفیت بالایی برای التقاط گرایی دارد (کارپ[34]، 1998)، و از سوی دیگر، تأکید بسیار این رویکرد بر مولفه های هیجانی هم در بعد هیجانات مثبت و هم در بعد هیجانات منفی، از ابتدای شکل گیری روان نمایشگری تاکنون، همواره به عنوان یکی از ویژگی های بارز آن به شمار می رفته است (باستوس[35]، 1994). به علاوه، روان نمایشگری از ابتدای شکل گیری تا کنون، هیچگاه در چارچوب آسیب شناسی محض و اختلالات روانی، محصور نبوده و بسیاری از مولفه های مختلف سلامت روان، همواره مورد توجه این رویکرد بوده است (کارپ، 1998).

روان نمایشگری، رویکردی مبتنی بر ایفای نقش است که در آن درمانجویان، مثل این که واقعاً در وضعیت خاصی از زندگی خود قرار دارند، به ایفای نقش می پردازند. این نقش بازی کردن، تا حدودی تخلیه ی هیجانی[36] و خودانگیختگی را در پی دارد و بینش و خودشناسی افراد را بالا می برد (فیرس و ترال؛ ترجمه ی فیروزبخت، 1388). روان نمایشگری اگرچه مانند سایر رویکردهای مشاوره و روان درمانی، از ارتباطات کلامی، بهره می برد اما به درمان کلامی وابسته نیست، بلکه تأکید اصلی این درمان، براجرا است. بااجرا تجربیات گذشته و دغدغه ها و نگرانی های مربوط به آینده، به اینجا و اکنون آورده می شود و مجدداً موردپردازش قرارگرفته و تعارض های نهفته در آن ها حل می گردد (کلارک و دیویس-گیج[37]، 2010). همچنین روان نمایشگری، با ایجاد فضایی امن، امکان آزادسازی و حل هیجانات و تعارضات بازداری شده یا سرکوب شده را فراهم می کند (دانکن، گاتمن و اسکولم[38]، 1970).

از حیطه های اصلی مداخلات مبتنی بر رویکرد روان نمایشگری، کاوش بخش های عمیق عواطف و هیجانات افراد و حل مسائل و تعارضات موجود در این زمینه ها است (بلاتنر[39]، 1996). در این جریان، افراد به اجرا و بازسازی موقعیت هایی می پردازند که برای آن ها توأم با بارهیجانی بااهمیتی بوده است، و می توانند فرایندهای فکری و هیجانی خود را در این موقعیت ها، از طریق کلام و حرکات بدن، ابراز کنند (فونگ[40]، 2006). شکل منسجمی از ایفای نقش که در جریان روان نمایشگری  دنبال می شود، باعث می گردد تا افراد بتوانند به طرز عینی تری با هیجانات و احساسات خود روبه رو شوند و درک و بینش عمیق تری نسبت به افکار و احساسات خود به دست آورند (بلاتنر2000). به علاوه در جریان روان نمایشگری، صرفاً‌ به سطح بینش به مسائل و تعارضات، بسنده نمی شود، بلکه فضای روان نمایشگری به منزله ی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1399-07-05] [ 03:15:00 ق.ظ ]




سوال های پژوهش

  • آیا باور هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت قدرت پیش بینی معنی داری برای کارآفرینی دارند؟
  • آیا باور هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت به تفکیک جنسیت قدرت پیش بینی معنی داری برای کارآفرینی دارند؟

فرضیه های تحقیق

فرضیه ی اصلی

  • بین باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت با کارآفرینی رابطه ی معنادار وجود دارد.

فرضیه فرعی

  • بین باور هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت با کارآفرینی به تفکیک جنسیت رابطه ی معناداروجود دارد.

تعاریف نظری و عملیاتی

الف)تعاریف نظری

باور های هوشی

باورهای هوشی نظام های معنایی هستند که به رفتارهای فرد جهت می دهند و پیش بینی رفتار او را برای دیگران ممکن می سازند. به عبارت دیگر باورهای هوشی زیربنای قضاوت فرد در باره ی خود، دنیا و افرادی که در آن زندگی می کنند، است(دویک و لاگیت،[27]1988، به نقل از، حجازی، عبدلوند و امام وردی،1382).

عزت نفس

پرکاربرد ترین تعریف از عزت نفس تعریفی است که روزنبرگ[28](1965) ارائه کرده است، که عزت نفس را نگرش مطلوب و نامطلوب فرد نسبت به خود تعریف کرده است(به نقل از، شکرکن و همکاران،1388).

انگیزه پیشرفت

انگیزه پیشرفت عبارت از نیروی انجام دادن خوب کارها نسبت به استانداردهای عالی(هرمنس،1970، به نقل از سیف،1383).

کارآفرینی

کار آفرینی به عنوان فرایند کشف فرصت ها و توصیف این که چرا بعضی ها در کارشان  بهتر از دیگران عمل می کنند، تعریف می شود( بهرنگی و طباطبایی ،1388).

ب)تعاریف عملیاتی

باورهای هوشی

منظور از باورهای هوشی در این پژوهش نمره ایست که آزمودنی از پاسخ گویی به پرسشنامه 14سوالی بابایی(1377) بدست می آورد.

عزت نفس

 

منظور از عزت نفس در این پژوهش نمره ایست که آزمودنی از پاسخ گویی به پرسشنامه 10سوالی روزنبرگ(1990)، ترجمه گنجی(1373) بدست می آورد.

انگیزه پیشرفت

منظور از انگیزه پیشرفت در این پژوهش نمره ای است که آزمودنی از پاسخگویی به پرسشنامه 29سوالی انگیزه پیشرفت ﻫﺮﻣﻨﺲ[29](1970) بدست می آورد.

کار آفرینی:منظور از کارآفرینی در این پژوهش نمره ای است که آزمودنی از پاسخ به پرسشنامه 20 سوالی کارآفرینی هومن(1381) بدست می آورد.

در این فصل پس از بیان مبانی نظری تحقیق در مورد متغیرهای مورد نظر (کارآفرینی، عزت نفس، انگیزه پیشرفت و باورهای هوشی)، به گزارش پیشینه تحقیق در داخل و خارج و جمع بندی پرداخته شده است.

مبانی نظری پژوهش

مبانی نظری بخشی از پژوهش می باشد که تاریخچه، مفاهیم و نظریه های مربوط به هر متغیر را مورد بررسی قرار می دهد.

الف)مبانی نظری کارآفرینی

کارآفرینی اولین متغیری است که در پژوهش حاضر مبانی نظری آن را مورد یررسی قرار داده ایم.

این مطلب را هم اگر خواستید بخوانید :

 

مفاهیم کارآفرینی

اقتصاددانان، نخستین کسانی بودند که در نظریه های اقتصادی خود به تشریح کارآفرین و کارآفرینی پرداختند. ژوزف شومپیتر کارآفرین را نیروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی می داند و می­گوید: «نقش کارآفرین نوآوری است.» از دیدگاه وی ارائه کالای جدید، ارائه روشی جدید در فرایند تولید، گشایش بازاری تازه، یافتن منابع جدید و ایجاد هر گونه تشکیلات جدید در صنعت و … از فعالیت کارآفرینان است.

موریز میچل[30] (1999)، نظریه روانشناسی توسعه اقتصادی را مطرح نمود، معتقد است که عامل عقب ماندگی اقتصادی در کشورهای در حال توسعه مربوط به عدم درک خلاقیت فردی است. بنابر عقیده ایشان با یک برنامه صحیح تعلیم و تربیت می توان روحیه کاری لازم را در جوامع تقویت نمود، به گونه ای که شرایط لازم برای صنعتی شدن جوامع فراهم آید(پور داریانی،1390).

کارلند و دنسرو[31] (2000) اهم ویژگی هایی را که در مورد کارآفرینان مورد بررسی واقع و تأیید شده بودند، جمع آوری نمودند که اهم آن ها عبارتند از:

  • نیاز به توفیق
  • تمایل به مخاطره پذیری
  • نیاز به استقلال
  • برخورداری از مرکز کنترل درونی
  • خلاقیت(به نقل از پور داریانی،1390).

مکاتب کارآفرینی

در مورد کارآفرینی سه مکتب فکری وجود دارد که عبارتند از:

الف- مکتب انسانی

ب- مکتب محیطی

ج- مکتب ریسکی (مخاطره ای)

در ادامه به توضیح هر یک پرداخته می شود.

    الف- مکتب انسانی: از دیدگاه مکتب انسانی کارآفرینی همانند بخشی از صفات رهبری است. این مکتب صفات خاصی را برای کارآفرینان موفق برمی شمارد.

جدول 1-2:بعضی ویژگی های رفتاری (صفات مشخصه) کارآفرینان (منبع: موریس،1999)

ویژگی های رفتاری گرایشات
موفقیت نیاز بالا به موفقیت شخصی
کنترل نیاز کم به کنترل، فعالیت خود تنظیمی، باور فوق العاده به توانایی خود در کنترل نتایج زندگی
استقلال نیاز بالا به استقلال و خودمختاری
ریسک پذیری ریسک پذیری متوسط (ریسک حساب شده بکار می برند)
تحمل ابهام تحمل ابهام زیاد، عدم اطمینان زیاد
عزت نفس (احترام به خود) عزت نفس بالا
پاداش ها در جستجوی فعالیت هایی است که احتمال پاداش شخصی در آن ها زیاد است.
انطباق پذیری معمولاً انطباق پذیر نیستند.

 

    ب- مکتب محیطی: این تفکر کارآفرینی، مجموعه ای از عوامل پیچیده محیطی را در تعیین تعداد و نوع کارآفرینان موفق دخیل می داند. این عوامل شامل مؤسسات و نهادها، ارزش های اجتماعی، فرایندهای سیاسی و فرصت های اقتصادی است که اگر در یک محیط با یکدیگر ترکیب شوند موجب شکل گیری مؤسسات کارآفرین می گردند.

    ج- مکتب ریسکی (مخاطره ای): جدیدترین مکتب در زمینه تفکر کارآفرینی می باشد که تا اندازه ای پیچیده تر از سایر مکاتب کارآفرینی است. این نگرش بیان می دارد که صفات مشخصۀ فردی و حمایت محیطی ضروری هستند، اما شرط کافی برای کارآفرینی نیستند. بر اساس این نگرش، اگر افرادی که دارای انگیزه بالا هستند، در یک محیط مطلوب قرار بگیرند، تضمین کننده کارآفرینی نخواهند بود، بلکه آن ها باید یک فرصت ریسکی را شناسایی نمایند و منابع و حمایت محیطی لازم برای بهره ­برداری از آن ها را نیز بیابند. برای کارآفرین بودن، انتخاب درست فرصت مخاطره آمیز در زمان و مکان مناسب و سپس طراحی شغل متناسب با آن ضروری است(پور داریانی،1390).

 دیدگاه های مختلف نسبت به کارآفرینی

 الف- دیدگاه اقتصاددانان نسبت به کارآفرینی

کارآفرینی و کارآفرین، اولین بار توسط اقتصاددانان مورد توجه قرار گرفت و تمامی مکاتب اقتصادی از قرن شانزدهم میلادی تاکنون به نحوی کارآفرینی را در نظریه های اقتصادی خود تشریح نموده اند.

رابینز در حدود سال 1998، بین زمین داران، دستمزد بگیران و کارآفرینان تمایز قایل شد. او به سه عنصر اصلی در خصوص فعالیت کارآفرینان اشاره نمود. اول آنکه آنها در یک محیط همراه با عدم قطعیت فعالیت می کنند. دوم اینکه آن ها در صورت نداشتن توانایی زیاد برای فعالیت اقتصادی، با فساد و تباهی خاصی روبرو می شوند و سوم اینکه آنها سرمایه اولیه را خودشان فراهم می آورند.

میچل[32] در سال 1999 در اثر خود تحت عنوان «پرسش و پاسخ در اقتصاد سیاسی» درباره کارآفرینی می نویسد:

«کارآفرین عاملی است که تمام ابزار تولید را ترکیب می کند و مسئولیت ارزش تولیدات، بازیافت کل سرمایه ای را که به کار می گیرد، ارزش دستمردها، بهره و اجاره ای که می پردازد و همچنین سود حاصل را بر عهده می گیرد.».

کارآفرین مورد نظر وی عموماً و نه لزوماً، سرمایه را به طور فردی فراهم می کند و یا قرض می گیرد. وی برای کامیاب شدن باید از واسطه گری، پشتکار و دانش پیرامون جهان و کسب و کار برخوردار بوده و باید از هنر مدیریت بهره مند باشد.

جدایی مالکیت بنگاه و مدیریت سبب شد تا مطالعه کارآفرین به گونه ای متمایز از نقش صاحب سرمایه و مالک صورت گیرد. در اوایل سده بیستم، آرتور استون دوینگ[33] «مؤسس یا توسعه دهنده» را فردی می دانست که فکرها را به کسب و کاری سودآور تبدیل می نمود. وی، ویژگی هایی همچون قدرت تخیل، ابتکار و واسطه گری را برای مؤسس قایل بود و معتقد بود که هیچ کسب و کاری بدون مؤسس ایجاد نمی شود.

فرانک نایت[34]، در سال 1921 (به نقل از رضائیان، 1385) در کتاب خود تحت عنوان «مخاطره عدم قطعیت و سود» کارآفرین را به عنوان عنصر اصلی هر نظام معرفی نمود. وی، عدم قطعیت را عامل جدانشدنی در تصمیم گیری می دانست و معتقد بود که در هر کسب و کار، موقعیت منحصر به فردی حاکم است و تناوب نسبی رویدادهای پیشین را نمی توان در ارزیابی نتایج احتمالی آینده بکار برد. طبق نظر وی، مخاطره های قابل اندازه گیری را می توان از طریق بازارهای بیمه تعدیل نمود، اما این مسأله در خصوص عدم قطعیت صدق نمی کند. کسانی که در شرایط عدم قطعیت شدید به اتخاذ تصمیم می­پردازند باید پیامدهای کامل آن تصمیمات را نیز بطور شخصی بپذیرند. چنین افرادی، کارآفرین یعنی صاحب کسب و کار می باشند نه مدیران حقوق بگیری که در خصوص مثائل جاری و روزمره تصمیم گیری می کنند (رضائیان، 1385)

ترجمه کتاب کوبل[35] تحت عنوان «نظریه توسعه اقتصادی» در سال 1991 و در دوران رکود اقتصادی، سبب شد تا نظری در خصوص نقش محوری کارآفرینان در ایجاد سود، از دیدگاهی تازه مورد توجه قرار گیرد. وی معتقد بود که هم بهره و هم سود ناشی از تغییرات، در محیطی ایستا وجود نخواهد داشت. تحول نیز به نوبه خود حاصل کار نوآوران کسب و کار یا کارآفرینان خواهد بود.

وی نقش مدیران و افرادی که کسب و کار ایجاد می کنند را از مفهوم کارآفرین جدا نمود. از دیدگاه وی، هر کدام از فعالیت های زیر کارآفرینی است:

  • ارائه کالایی جدید
  • ارائه روشی جدید در فرایند تولید
  • گشایش بازاری تازه
  • یافتن منابع جدید و هر گونه تشکیلات جدید در صنعت.

لندی[36] در سال 2003 بر نقش کارآفرین در تحصیل و به کار بردن اطلاعات تأکید می ورزد. او کارآفرین را کسی می داند که نسبت به تغییرات واکنش نشان می دهد. وی بر بداعت فعالیت کارآفرین تأکید نمی کند و معتقد است که تصمیم صحیح همواره تصمیم بر نوع آوری نیست و همچنین نوآوری­های ناپخته ممکن است از لحاظ بازرگانی مصیبت هایی را به بار آورد. به عقیده او، کارآفرین در سیستم اقتصادی همچون قدرتی است که بازار در رسیدن به تعادل یاری می نماید و در جریان فرایندهای بازار بهبود ایجاد می کند و در نهایت، ویلکن[37] در سال 1992 کارآفرینی را یک متغیر واسطه ای می داند و از ویژگی تسریع کنندگی برای تشریح کارآفرینی در توسعه اقتصادی استفاده می کند. وی معتقد است که کارآفرینی به عنوان یک تسریع کننده، جرقه رشد و توسعه اقتصادی را فراهم می آورد(به نقل از بخشی، 1388).

ب- دیدگاه محققین علوم رفتاری نسبت به کارآفرینی

از اواسط قرن بیستم، روانشناسان، جامعه شناسان و دانشمندان علوم رفتاری با درک نقش کارآفرینان در اقتصاد و به منظور شناسایی ویژگی ها و الگوهای رفتاری کارآفرینان، به بررسی و تحقیق در خصوص کارآفرینان پرداختند.

لندی(2003) معتقد بود که کارآفرین، وظیفه تعیین نوع کسب و کار مورد نظر را بر عهده داشته و یا آن را می پذیرد. همچنین، تصمیم گیری در خصوص ماهیت کالا و خدمات، اندازه مؤسسه و مشتری های مورد نظر نیز بر عهدۀ کارآفرین است. پس از این مرحله، مسئولیت بر عهده مدیریت است. البته نقش کارآفرین پایان نمی پذیرد، بلکه دائماً باید هوشیار باشد تا با توجه به تغییر شرایط بازار و ایجاد فرصت های جدید، تصمیمات جدید را اتخاذ نماید.

به عقیده مک کله لند[38] (1976)، مدیر نوآوری که مسئولیت تصمیم گیری را بر عهده دارد، به اندازه مدیر یک شرکت کارآفرین است. از نظر او، فرد کارآفرین کسی است که یک شرکت (یا واحد اقتصادی) را سازماندهی می کند و ظرفیت تولیدی آن را افزایش می دهد. وی همچنین ویژگی های کارآفرین را داشتن نیاز به توفیق بالا و مخاطره پذیری معرفی نمود (به نقل از صمد آقایی، 1388).

موریس[39] (1999)، فعالیت کارآفرینی را به دو وظیفه تقسیم می کند: وظیفه اول، وظیفه اجرایی است؛ یعنی مدیریت امور و رفع نیازهای افراد. وظیفه دوم وی، رابط بودن است؛ یعنی انتقال احساسات به دیگران. این وظیفه همراه با وظیفه اصلی در فعالیت انسانی و اجتماعی، موجب بالا رفتن شهرت و جایگاه کارآفرین می شود. و در آخر اینکه، پونت[40] (1991) هنگام بررسی 25 تعریف کارآفرینی خاطر نشان ساختند که کارآفرینی بعنوان یک فعالیت تجاری مشتمل بر اشتراک رفتارهای زیر است:

 ایجاد: تأسیس یک واحد تجاری جدید

 مدیریت عمومی: جهت گیری مدیریتی یک فعالیت تجاری یا تخصیص منابع به آن

 نوآوری: بهره برداری تجاری از کالا، فرایند، بازار، مواد اولیه یا سازمان جدید

 مخاطره پذیری: قبول مخاطره ناشی از زیان یا شکست بالقوه یک واحد تجاری که به طور غیر متعارفی زیاد می باشد.

 نیت عملکرد: نیت و قصد تحقق و دستیابی به سطوح بالای رشد و سود در یک واحد تجاری (به نقل از صمد آقایی، 1387).

ج- دیدگاه دانشمندان مدیریت نسبت به کارآفرینی

اگر چه از اوایل دهه 1970 برخی محققین به تشریح کارآفرینی در درون سازمان ها پرداختند، اما تا اوایل دهه 1980 این موضوع به طور جدی مورد توجه قرار نگرفت. اندیشمندان مدیریت ضمن انتخاب رویکرد فرایندی، به تشریح مدیریت کارآفرینی و ایجاد جو و محیط کارآفرینانه در سازمان های موجود پرداختند که در ادامه به بررسی نظریات برخی از آن ها پرداخته می شود.

مارکوویچ[41] (1993)، کارآفرین را در داخل سازمان به عنوان اساس مدیریت تشیخص داده است و معتقد بود که کارآفرین کسی است که نمی توان او را از سازمانش جدا کرد، زیرا وی با آن درآمیخته است. وظیفه او این است که شرایطی را فراهم آورد که تحت آن، دیگر عناصر مدیریت بتوانند ضمن انجام وظایفی که در سازمان تعیین شده، به اهداف شخصی خود نیز دست یابند.

کالینز و موره[42] (1970)، کارآفرینی را شخصی می دانند که نمی تواند اختیار قبول کند و درصدد فرار از زیر بار آن است. به علاوه، آن ها بین کارآفرینی نوآور و کارآفرینی اداری تفاوت قائل شدند. از نظر آن ها، کارآفرین نوآور کسی است که کسب و کاری را آغاز می کند و کارآفرین اداری کسی است که از نردبان سلسله مراتب سازمان بالا می رود. به عقیده سادلر[43] (2000)، کارآفرین کسی است که فعالیت اقتصادی کوچک و جدیدی را با سرمایه خود شروع می کند.

یکی دیگر از صاحب نظران دراکر[44] است. به طور کلی، وجه اشتراک تمامی تعریف های ارائه شده از سوی دراکر را می توان در موارد زیر جمع بندی نمود:

کارآفرینان در واقع ارزش ها را تغییر می دهند و ماهیت آن ها را دچار تحول می نمایند.

کارآفرینان یک ویژگی مشترک دارند و آن اینکه مخاطره پذیرند.

کارآفرینان برای فعالیت خود به سرمایه نیاز دارند، اما هیچگاه سرمایه گذار نیستند. آن ها مخاطره می پذیرند، البته مخاطره ای که لازمه هر فعالیت اقتصادی است. کسانی که بتوانند به درستی تصمیم گیری نمایند، می توانند کارآفرین باشند و مانند کارآفرینان رفتار نمایند.

کارآفرین، تغییر را مقوله ای بهنجار وسالم می انگارد. او همواره به دنبال تغییر است و به آن پاسخ می دهد و فرصت ها را شناسایی می کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:55:00 ق.ظ ]




مرحله اول لیبر همان مرحله افاسمان (نازکی دهانه رحم)  ودیلاتاسیون سرویکس(بازشدن دهانه رحم) است وهنگامی آغاز می شود که انقباضات رحمی که فاصله زیادی با هم دارند واز تعداد،شدت ومدت کافی برخوردارهستند،برای ایجاد افاسمان درسرویکس وارد عمل می شوند.این مرحله لیبر هنگامی پایان می پذیرد که برای عبور سر جنین ،سرویکس به طور کامل حدود 10سانتی متر متسع شده است.مرحله دوم لیبر که از کامل شدن دیلاتاسیون سرویکس آغاز وبا زایمان جنین خاتمه می پذیرد ومرحله سوم لیبر همان مرحله جدا شدن وخارج شدن جفت است. احساس درد لیبر ،بازتابی کاملا فردی از محرکهایی متغیر است که هریک از زنان بر اساس وضعیت خود آنها را به صورت منحصر به فرد دریافت وتفسیر می کنند.شرایط و وضعیتهای احساسی ،انگیزشی،شناختی ،اجتماعی و فرهنگی این محرکها را تعدیل می کنند.در نتیجه انتخاب یکی از روش های موجود از میان انواع روش های تخفیف درد وانتخاب روش بر اساس ویژگیهای هر فرد،روش مطلوبی محسوب می شود.روش های غیر فارماکولوژیک (غیر دارویی) کنترل درد: ترس ومسایل ناشناخته سبب تشدید درد می شوند.زنانی که عاری از ترس هستندوبه افرادی که مراقبت از آنان را عهده دار هستند اعتماد دارندمعمولا به مقادیر کمتر بیدردی نیاز پیدا می کنند.شدت درد در مرحله لیبر تا حد زیادی با تنش احساسی ارتباط دارد.بهتر است به زنان در مورد فیزیولوژی وضع حمل وانواع روش های بیمارستانی که قرار است در طی لیبر وزایمان تحت این اعمال قرار گیرند،آگاهی کاملی داده شود.متعاقبا لاماز ،روش سایکوپروفیلاکتیک خود را توصیف کرد که در آن بر روند زایمان به عنوان یک روند فیزیولوژیک طبیعی تاکید می شود.با آموزش تنفس آرام به زنان حامله وتکنیکهای حمایت فیزیولوژیک به همراه لیبر ،اغلب می توان به کاهش درد کمک کرد.هنگامی که زنان با انگیزه برای زایمان آماده می شوند،دیده می شود که درد واضطراب در طی لیبر به میزان قابل توجهی کاهش می یابد ولیبر کوتاهتر می شود.علاوه بر این حضور حمایتگر شوهر یا یکی دیگر از اعضای خانواده ،حضور همراهان هوشیار لیبر وحضور متخصص هوشمند زنان که حمایت از زن را سر لوحه کار خود قرار می دهد همگی کمک قابل توجهی به روند کار می کنند،تنس وزایمان درآب نیز از موارددیگر بیدردی های غیر دارویی است.(روش های دارویی کنترل درد):هنگامی که انقباضات رحم ودیلاتاسیون سرویکس (باز شدن دهانه رحم) سبب ایجاد ناراحتی می شوند،تسکین درد با یکی از داروهای آرام بخش مانند پرومتازین با تجویز پزشک متخصص می تواندروش مناسبی باشدکه به داروهای تزریقی مانند مپریدین ،بوتورفانول،فنتانیل،ونالوکسان می توان اشاره نمود.گاز اکسید نیتروکه مخلوطی از 50درصد اکسیژن و50درصد اکسید نیترواست در بسیاری از زنان بیدردی رضایت بخشی را در جریان لیبر فراهم می کند.از بیمار می خواهیم نفسهای عمیق وآهسته بکشد،به وی می گوییم30 ثانیه قبل از انقباض قابل انتظار بعدی شروع به دم کندوهنگامی که انقباض شروع به پسرفت کرد ،به تنفس خاتمه بدهد.از انواع بلوکهای عصبی که برای کاهش درد در جریان لیبروزایمان ابداع شده اند وآنالژزیکهای منطقه ای می توان به بیحسی اپیدورال (بلوک نخاعی ساب آراکنوئید با تزریق ماده بی حسی به فضای آن)اشاره نمود(کانینگهم وهمکاران ،ترجمه قاضی جهانی، 2005).

استفاده از هیپنوز در مامایی وجراحی جدید نیست وبیش از یک قرن مسمریسم یا هیپنوتیزم یکی از تکنیکهای اصلی برای کنترل درد زایمان بوده است.از امتیازات استفاده از هیپنوز در مامایی : ترس مادر قبل از زایمان ودرد قبل ودر طی لیبر را کاهش می دهد،آستانه تحمل درد مادر را بالا می برد،استفاده از داروهای شیمیایی وبیدردی ها را در گروه هایی که قابلیت هیپنوتیزم پذیری خوبی دارند کاهش می دهدواینکه مرحله اول زایمان را در زنان نخست زا 3 ساعت و در مولتی پارها 2 ساعت کاهش می دهدو اینکه هیچ خطری برای مادر وبچه ندارد(اس کروجر[18]،2008).

از تعاریف رایج هیپنوتیزم،حالتی است که در نتیجه توجه وپذیرش متمرکز ایجاد می شود وطی آن به درجات مختلف سه نما وحالت ،همزمان باید وجود داشته باشد:1-تجزیه یا انتزاع2-جذب3-تلقین پذیری .مدیریت بخش روانشناسی هیپنوتیزم انجمن روانشناسی امریکا ضمن تلاش برای نداشتن سوگیری ،هیپنوتیزم را چنین تعریف می کند:روشی است که طی آن تغییراتی در حواس ،ادراک ،افکار،احساسات یا رفتار القا وایجاد می شود(هاموند[19] ،1998ترجمه فاضل1388).

دریک کار تحقیقاتی که توسط آگوست وهمکارانش در سال 2009 به چاپ رسید 295 مورد زایمان بدون درد باروش های مختلف هیپنوزاداره گردید.94 درصد زایمان ها فقط با روش هیپنوز،بدون درد وموفقیت به انجام رسید(به نقل از آگاه،89).

ودر پژوهش هاریسون [20] وهمکاران(2009)با عنوان اثربخشی هیپنوتیزم برکاهش درد در طی لیبر وزایمان در زنان باردار ایرانی،که درآن 6 نفر زن باردار جهت آموزش خودهیپنوتیزم برای زایمان انتخاب شدندونتایج با بهره گرفتن از روش کلایزی مورد بررسی قرار گرفت وزنان احساسات خود را در مورد نتایج هیپنوتیزم به این صورت شرح دادند:یک حس آرامش وشلی،حس اعتماد به نفس،واحساس رضایت وتغییر در احساس درد به صورت فشار کاهش ترس از زایمان طبیعی،عدم خستگی وعدم اضطراب.آنها همچنین افزایش تمرکز بر عضله رحم وسرویکس ،آگاهی از تمام مراحل لیبر وداشتن افکار مثبت را شرح دادندوزایمان نسبت به تجارب قبلی آنها بسیار رضایت بخش بود.امید است این تحقیق بتواند گامی روشن در جهت حمایت از زایمان به روش طبیعی وتشویق مادران وکاهش ترس واضطراب آنان از زایمان طبیعی و درد زایمان، باشد

 بیان مسأله

تولد کودک شامل دوره شروع انقباضات منظم رحمی تا خروج جفت است. روندی که تولد کودک از طریق آن به طور طبیعی اتفاق می افتد،لیبر نامیده می شود.احساس درد لیبر ،بازتابی کاملا فردی از محرکهایی متغیر است که هریک از زنان بر اساس وضعیت خود آنها را به صورت منحصر به فرد دریافت

 وتفسیرمی کنند.شرایط و وضعیتهای احساسی ،انگیزشی،شناختی ،اجتماعی و فرهنگی این محرکها را تعدیل می کنند .همانطور که اشاره شددرد زایمان وترس از آن از شایعترین عللی است که منجر به فرار وترس زنان اززایمان طبیعی میشود(کانینگهم وهمکاران ،ترجمه قاضی جهانی، 2005).

باتوجه به مزایای زایمان طبیعی که میتوان به موارد زیر اشاره نمود

پایان نامه رایگان درباره شرکت های تولید کننده، پلی اتیلن ترفتالات، انعطاف پذیریر معرض خطر ابتلا به سندرم دیسترس تنفسی  هستند . 3 – هنوز هم در اغلب بیمارستانها برای جراحی سزارین بیهوشی عمومی صورت می‌گیرد و متاسفانه داروی به کار رفته برای بیهوشی مادر از طریق جفت به بدن نوزاد می‌رسد . در این صورت گاهی نوزاد لمس و فاقد واکنش‌های لازم به دنیا می‌آید . 4- یکی دیگر از عوارضی که به نظر می‌آید بر اثر سزارین در نوزاد بروز کند فقدان ایجاد فشار بر روی دستگاه تنفسی است در این حالت تخلیه‌ی مایع از اعماق ریه نوزاد ،‌به طور کامل صورت نمی‌‌گیرد. به همین دلیل بروز مشکلات تنفسی در نوزادانی که به روش سزارین به دنیا آمده اند در مقایسه با زایمان طبیعی بیشتراست (فام،بروس.ترجمه جعفری،1378) . وعوارض سزارین:درکل میزان مرگ ومیرمادردرسزارین، 2برابرزایمان واژینال است.درگذشته،آسپیراسیون ،عفونت وخون ریزی شایعترین علل مرگ ومیرمادران متعاقب عمل جراحی بوده است اما با پیشرفت تکنیک وتمهیدات پیشگیرانه ازشیوع آن بسیارکاسته شده ودرحال حاضرشایعترین علت مرگ و میرمادران متعاقب عمل جراحی،حوادث ترومبوآمبولی درراس آنهاآمبولی ریوی است.عوارض مادری را می توان به دوگروه زودرس ودیررس تقسیم نمود.درحدود25 %بیماران دچارعوارض زودرس همچون تب با علت نامشخص ،اندومتریت،عفونت محل زخم،خون ریزی،آسپیراسیون،عفونت ادراری وترومبوفیلیت می شوند.عوارض اصلی دیررس عبارتند ازبازشدن محل بخیه وانسدادروده دراثرچسبندگی که هردودرسزارین شایع هستند(قره خانی وساداتیان، 1381).

  فوایدپزشکی:ا- پیشگیری از خطر مرگ :احتمالاً بزرگترین فایده‌ی زایمان طبیعی ،کاهش مرگ مادر است .زیرا جراحی سزارین مانند تما جراحی‌ها دارای خطر مرگ ناشی از عوامل بیهوشی گزارش شده است که نسبت مرگ و میر پری ناتال زنان درسزارین، 7 برابر زایمان نرمال است.2- پیشگیری از خطر عفونت : در واقع شایع‌ترین انواع عفونت پس از جراحی سزارین، عفونت رحم و عفونت محل زخم جراحی و عفونت مثانه است ولی در زایمان طبیعی عفونت رحم به ندرت دیده می شود .3 – پیشگیری از « از دست دادن خون » :به طور متوسط،‌ خونی که در زایمان طبیعی از دست می‌رود حدود 700-500 میلی‌لیتر است و در مقابل خونی که در سزارین انتخابی از دست می‌رود حدود 1000 میلی لیتر است. 4– پیشگیری از آسیب دیدن دستگاه ادراری : در زایمان طبیعی احتمال آسیب دیدن به مثانه بسیارکم است . 5 – پیشگیری از آسیب دیدن روده: انسداد روده‌ ، عارضه جانبی شایع هر جراحی است که برای مجاری دستگاه گوارش مشکل ساز است زیرا در این وضعیت حرکت روده‌ها کند و و یا در موارد نادر متوقف شده و محتویات روده داخل آن باقی می‌ماند.6 – پیشگیری از لخته شدن خون در پاها: ترومبوفلبیت حالتی است که در آن خون داخل سیاهرگ لخته می‌شود و معمول‌ترین محل تشکیل لخته‌، سیاهرگهای پا است . خطر ایجاد ترومبوفلبیت پس ازجراحی سزارین ، ده برابر زایمان طبیعی است . 7– پیشگیری از هیسترکتومی( برداشتن رحم ):سزارین قبلی در برخی موارد در حاملگی‌های بعدی با پلاسنتاپرویا[21] ویااکرتا[22] همراه می‌شود . پلاسنتاپرویا (جفت سرراهی) حالتی است که در آن جفت در قسمت پایین رحم جایگزین می‌شود و مانع عبور نوزاد وزایمان طبیعی می‌شود . در پلانستااکرتا جفت به عمق دیواره‌های رحم نفوذ می‌کند و پس از تولد نوزاد نیز به خودی خود خارج نمی‌شود، بنابراین در برخی موارد مجبور به درآوردن رحم می شوند وفواید روانی زایمان طبیعی : 1 – احساس خوشایند از توانایی در زایمان طبیعی2 – احساس مشارکت در زایمان و درک نحوه تولد نوزاد 3– احساس تسلط و حاکم بودن بر اتفاقات حین زایمان 4– احساس برقراری ارتباط فوری و پیوند احساسی با نوزاد پس از وضع حمل5 – احساس رضایت از پذیرفتن مسؤولیت های مادرانه و مراقبت از نوزاد وفواید زایمان طبیعی برای نوزاد : 1- از آنجا که فواید تغذیه طبیعی با شیر مادر مورد توجه است سزارین برای مادرانی که مایلند نوزادانشان را با شیر خود تغذیه کنند، مشکل ساز خواهد شد . اغلب زنانی که زایمان طبیعی می‌کنند بلافاصله پس از تولد نوزاد تغذیه با شیر خود را آغاز می‌کنند و شیردهی در زنانی که سزارین می‌شوند با تاخیرآغاز می گردد. 2 – با این که در زمینه خطرات جراحی سزارین،‌بحث بیشتری روی عوارض جانبی سوء بر روی مادرمتمرکزشده است قطعاً‌ برای نوزاد نیز بی‌خطر نیست شاید بتوان گفت: خطرناکترین عارضه جانبی جراحی سزارین برای نوزاد‌، نارسی است،‌ اصطلاح نارسی عموماً‌ برای شرح دادن وضعیت نوزادی به کار می‌رود که به دلیل انتخاب زمان نادرست زمان سزارین، نارس به دنیا آمده است . مشخص شده است که نوزادانی که به روش سزارین انتخابی به دنیا می‌آیند به میزان چشمگیری د این مطلب را هم اگر خواستید بخوانید :

همچنین ،با توجه به اشتیاق مادران باردار برای استفاده از روش های بیدردی به صورت غیردارویی ،وعلاقه برای ایجادشرایطی مطلوب جهت انجام زایمان طبیعی وکاهش ترس واضطراب مادران از زایشگاه وزایمان طبیعی،وهمچنین مزایای زایمان طبیعی  که به آن اشاره گردید وعوارض سزارین ، وهمچنین با توجه به اینکه سالیانه 651هزار کودک ایرانی به روش سزارین در کشور به دنیا می آیندوبر اساس برآوردهای جمعیتی مرکز آمارایران در سال 89،بالغ بریک میلیون و82هزارکودک در کشور متولد می شوندکه بیش از 60درصدیا650هزارنفرازمادران آنها روش سزارین را برای تولد کودکانشان انتخاب می کنند واینکه آمار سزارین درکشور 3 برابراستانداردهای جهانی است واز دلایل عمده فرار زنان ایرانی از روش طبیعی زایمان وروی آوردن به سزارین ،ناشی از دردهای زایمان طبیعی است (امیری فراهانی،عباسی شوازی،1391).

واینکه همچنین تعداد انجام زایمان به روش سزارین درکشورهای مختلف جهان در نیمه دوم قرن بیستم میلادی افزایش یافته است و آمار سزارین درایران از 26%تا 60% وحتی در برخی مراکز خصوصی تا 87%گزارش شده است(مرآثی،فرج زادگان ،پیر دهقان وکاظمینی 1388).

واینکه دربررسیهای صورت گرفته درمورد اثرات اضطراب برروی دوران بارداری نتایج بیان داشتند که رویدادهای اضطراب زا در دوران قبل از زایمان نه تنها سلامت روانی کودکان را در دوران کودکیشان تحت تاثیر قرار می دهد بلکه با مشکلات سلامت روان در بزرگسالی همراه است واین موضوع اهمیت مساله وتاثیر عمیق آن رابر کل زندگی نشان می دهد.بسیاری از مطالعات ،رابطه بالا بودن سطح کورتیزول را که خود تحت تاثیر اضطراب است وزایمان بر ابتلای کودک به اسکیزوفرنی واختلالات عاطفی در آینده نشان می دهد.سطح بالای اضطراب با افزایش احتمال زایمان پیش از موعد ،تولد نوزاد کمتر ازوزن طبیعی (IUGR [23])،سقط خودبه خود وناهنجاریهای نوزاد همراه است.وجود اضطراب همچنین باعث پاسخ های نامناسب مادر به جنین در بارداری شده وباعث کاهش دلبستگی مادر به نوزاد می گردد(طوسی،اکبرزاده،زارع،شریف1390).

واینکه یکی از روش های غیر دارویی ، برای ایجاد بیدردی استفاده ازهیپنوتیزم در زایمان طبیعی است.هیپنوتیزم روش درمانی جدیدی نیست واز دیر باز شناخته شده است. از تعاریف رایج هیپنوتیزم،حالتی است که در نتیجه توجه وپذیرش متمرکز ایجاد می شود وطی آن به درجات مختلف سه نما وحالت ،همزمان باید وجود داشته باشد:1-تجزیه یا انتزاع 2-جذب3-تلقین پذیری.مدیریت بخش روانشناسی هیپنوتیزم انجمن روانشناسی امریکا ضمن تلاش برای نداشتن سوگیری ،هیپنوتیزم را چنین تعریف می کند:روشی است که طی آن تغییراتی در حواس ،ادراک ،افکار،احساسات یا رفتار القا وایجاد می شود در سال 1955، انجمن پزشکی انگلیس وسپس در سال 1958، انجمن پزشکی ایالات متحده امریکا هیپنوتیزم را به عنوان روشی قابل قبول برای درمان ،مورد تایید قرار دادند.انجمن روانپزشکی ایالات متحده امریکا نیز در سال 1961هیپنوتیزم را تایید کرد.ودر سال 1969انجمن روانشناسان ایالات متحده امریکا هیپنوتیزم را به عنوان یک رشته تخصصی اعلام کرد.در سال 1949 انجمن هیپنوتیزم بالینی وتحقیقاتی امریکا تاسیس گردید ودر سال 1957 انجمن هیپنوتیزم بالینی امریکا ،بنا نهاده شد.و میلتون اریکسون به ریاست آن موسسه انتخاب گردید(هاموند،1998ترجمه فاضل، 1388).

امروزه این باور وجود دارد  که هیپنوز یک روش کارآمدوموثرکمکی در طیف وسیعی از بیماری ها قابل استفاده بوده وبه عنوان یک روش همراه وتکمیل کننده طب سنتی ،درمان های دارویی وغیر دارویی مورد استفاده قرار می گیرد.در طول حاملگی از روش هیپنوتراپی برای مدیریت تهوع واستفراغ وپیشگیری از زایمان زودرس وبه عنوان درمان کمکی در افزایش فشارخون ناشی از بارداری وبه عنوان یک مدخله برای درمان درد وناراحتی های حین حاملگی وزایمان استفاده می گردد(اس.کروجر،2008 ) .

هیپنوتراپی یک وسیله درمانی است که برای رسیدن به اهداف درمانی مشخصی برخی از تکنیکها یا روشها در شرایطی مورد استفاده قرار می گیرند که بیمار در حالت هیپنوتیزمی قرار گرفته باشد(کارن اولنس[24] ،ترجمه جمالیان، 1377).

از مهمترین موارد استفاده از هیپنوتیزم انجام زایمان بدون درد به روش هیپنوتیزم می باشد.تخمین زده می شود که حدود 20-35 درصد زنان می توانند از روش هیپنوز به عنوان تنها روش بی دردی حین زایمان ووضع حمل استفاده نمایند.دریک کار تحقیقاتی که توسط آگوست وهمکارانش در سال 2009به چاپ رسید،295مورد زایمان بدون درد با روش های مختلف هیپنوزاداره گردید.94 درصد زایمان ها فقط با روش هیپنوز ،بدون درد وموفقیت آمیز به انجام رسید(به نقل ازآگاه 1389).

وبرای زایمان بدون دردتا ماه پنجم بارداری نیاز به انجام هیپنوتیزم نیست.ماه پنجم یا ششم یک جلسه هیپنوتیزم کفایت می کند.ماه هفتم 2بار وماه هشتم ونهم بسته به شخصیت بیمار،شناخت ومیزان ترس بیمار،سیستم حمایتی واجتماعی بیمار،تعدادجلسات دیدن بیمار متفاوت است.هفته ای یک جلسه ویا هردوهفته یک جلسه کفایت میکند(فتحی وفیاض صابری، 1390).

وبا توجه به اینکه بعضی افراد قادرند با هیپنوتیرم به عنوان تنها وسیله بیهوشی تحت عمل جراحیهای بزرگ قراربگیرند(فتحی وفیاض صابری،1390)

لازم دیده شد که پژوهشی جهت بررسی  تاثیر هیپنوتراپی  بر درد زایمان واضطراب مادران در دوران بارداری صورت گیرد .بدین منظور به مادران باردارحداقل از سن 5ماهگی وحداکثر7،خودهیپنوتیزم را آموزش داده واز طریق پرسشنامه اضطراب اسپیل برگر ومقیاس عددی سنجش درد(NAS[25])  تاثیر این امر تحت  بررسی قرار خواهد گرفت که آیا هیپنوتراپی بر درد زایمان ومیزان اضطراب مادران قبل از زایمان تاثیر دارد یا خیر؟

 – اهمیت و ضرورت انجام تحقیق

با توجه به اینکه سالیانه 651هزار کودک ایرانی به روش سزارین در کشور به دنیا می آیندوبر اساس برآوردهای جعیتی مرکز آمارایران در سال 89،بالغ بریک میلیون و82هزارکودک در کشور متولد می شوندکه بیش از 60درصدیا650هزارنفرازمادران آنها روش سزارین را برای تولد کودکانشان انتخاب می کنند واینکه آمار سزارین درکشور 3 برابراستانداردهای جهانی است واز دلایل عمده فرار زنان ایرانی از روش طبیعی زایمان وروی آوردن به سزارین ،ناشی از ترس ازدردهای زایمان طبیعی است و.با توجه به نتایج تحقیقات زیر از جمله :بررسی نگرش نسبت به درد زایمان وانتخاب نوع زایمان در زنان باردارکه نتایج مطرح کننده این بود که زنان ،زایمان طبیعی را ترسناک تروخسته کننده ترمی دانند واینکه اطلاعاتشان نسبت به زایمان کم است وهمچنین به این زنان درمورد زایمان آموزش کمی داده شده بود(اتقایی89)و

بررسی روند تغییرات میزان زایمان سزارین در ایران وعوامل جمعیت شناختی مرتبط با آن در سه دهه اخیر ونتایج آن که زایمان سزارین نسبت به دهه 50 افزایش سه برابری داشته است وروند افزایش با سرعتی بیش از حد انتظار پیش می رود (فراهانی 1391) و

پژوهش دهقانی (1391) با عنوان بررسی علل انجام سزارین در زنان مراجعه کننده به کلینیک زنان وبارداری زایشگاه مهدیه شهرستان بم ،که نتایج آن عواملی چون تحصیلات بالاتر والدین وترس مادران از درد زایمان طبیعی را موثر شناخته شده اند، انجام این پژوهش ،جهت خدمت رسانی بیشتر به مادران برای زایمان، ضروری به نظر می رسد .

و همچنین با توجه به  امتیازات استفاده از هیپنوز در مامایی که ترس مادر قبل از زایمان ودرد قبل ودر طی لیبر را کاهش می دهد،آستانه تحمل درد مادر را بالا می برد،استفاده از داروهای شیمیایی وبیدردی ها را در

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:47:00 ق.ظ ]




از طرفی ، رویکرد روان شناسی مثبت گرا، با توجه به استعدادها و توانمندی های انسان (به جای پرداختن به نابهنجاری ها و اختلال ها) در سال های اخیر مورد توجه روان شناسان قرار گرفته است. این رویکرد، هدف نهایی خود را شناسایی سازه ها و شیوه هایی می داند که بهزیستی وسلامت انسان را به دنبال دارند . از این رو عواملی که سبب سازگاری هر چه بیشتر آدمی با نیازها و تهدید های زندگی گردند، بنیادی ترین سازه های مورد پژوهش این رویکرد می باشند (والر[2] ، 2001).

از میان عوامل تأثیرگذار بر سلامت عمومی، سازه ای که طی ده سال گذشته توجه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است ، تاب آوری[3] است ( فرایبرگ [4]و همکاران ،2005 ). تاب آوری به عنوان مقاومت موفقیت آمیزو چالش برانگیز تعریف می شود، و افراد تاب آور افرادی هستند که علی رغم مواجهه با استرس های مزمن و تنیدگی ها ، از آثار نامطلوب آنها می کاهند و سلامت عمومی خود را حفظ می کنند (آگابی[5] و همکاران ،2005 ). کونور[6] (2006) تاب آوری را به عنوان روشی برای اندازه گیری توانایی فرد در مقابله با عوامل استرس زا و عواملی که سلامت عمومی فرد را تهدید می کنند ، تعریف کرده است .افراد تاب آور دارای رفتارهای خود شکنانه نیستند ، از نظر عاطفی آرام هستند و توانایی مقابله با شرایط ناگوار را دارند( لتزرینگ[7] وهمکاران ، 2005).

همچنین ، مطالعات متعدد طیف گسترده ای از عوامل تعدیل کننده را شناسایی کرده است گروهی از محققان نشان دادند که خودارزیابی های مثبت که مشابه مفهوم خودکارآمدی[8] باندورا [9] است و به معنی اطمینان افراد به تواناییشان در نشان دادن رفتارهایی خاص، مدیریت هیجان ها، رویارویی با موقعیت های دشوار زندگی و به دست آوردن حمایت های اجتماعی است یکی ازعوامل تعدیل کننده محسوب می شود(چان[10] و همکاران ، 2009).

خودکارآمدی، جزء اصلی نظریه شناختی- اجتماعی[11] می باشد که به باورها یا قضاوت های فرد در خصوص توانایی های خود در انجام وظایف و مسئولیت ها اشاره دارد . به عقیده داشتن دانش،         مهارت ها و دستاوردهای قبلی، پیش بینی کننده های مناسبی برای عملکرد آینده افراد نیستند، بلکه باور انسان درباره توانایی های خود درانجام آنها بر چگونگی عملکرد او مؤثر است . در واقع، خودکارآمدی به احساس شایستگی در کنترل داشتن برمحیط خود تأکید دارد( باندورا ، 1996).

1-2- بیان مسأله

توجه به محیط های شغلی و شرایط کاری و کارگران در دهه های اخیر به منظور بالا بردن کیفیت کار ، سلامت و بهداشت کارکنان و به منظور بهره گیری بیشتر و بهتر از تجارت کارکنان مورد توجه بسیاری از نویسندگان و پژوهشگران قرار گرفته است. نیروی کار بخش بزرگی از جمعیت کشور ایران را تشکیل می دهد و پرداختن به سلامت عمومی کارکنان و سازمان ها را می توان از اولویت ها به شمار آورد ، چرا که سالم سازی شرایط کار به معنای سالم سازی نیروی کار و نیروی کار سالم نیاز اساسی برای توسعه صنعتی کشور می باشد .از آنجا که در فرایند تولید، نیروی انسانی ناسالم و پریشان حال ، بخشی از آفات سازمانی است، به همین دلیل هیچ پدیده ای به اندازه سلامتی برای کارکنان دارای اهمیت نمی باشد (ساعتچی ، 1375).

بنابراین برنامه ریزی برای تأمین بهداشت روان و سلامت عمومی کارکنان و کارگران از سویی به سلامت روانی – اجتماعی کارکنان و از سوی دیگر به اهداف توسعه صنعتی و تولید بهتر کمک          می نماید(بیان زاده و زمانی منفرد ، 1378).

از طرفی اساس خودکفایی و استقلال هر جامعه بر پایه ی وجود سازمان های صنعتی آن جامعه است. در بین تمام نیروهای اثربخش یک سازمان ، یکی از مهم ترین مؤلفه ها تعهدسازمانی کارکنان است . در واقع هیچ سازمانی نمی تواند موفق شود مگر اینکه اعضاء و کارکنانش نسبت به آن نوعی تعهد داشته باشند و تلاش نسبی بکنند . تعهد سازمانی کارکنان آثار بالقوه و جدی بر عملکرد سازمان داشته، می تواند پیش گویی کننده ی مهمی برای اثربخشی سازمان باشد ؛ لذا نادیده گرفتن آن برای سازمان زیان بار است و هزینه های زیادی را به دنبال خواهد داشت . تعهد سازمانی یک مفهوم پیچیده است و تعریف واحدی از آن ارائه نشده است . اما از همه تعاریف چنین برمی آید که تعهد سازمانی شامل ویژگی ها ی شخصیتی فرد به صورت کلی است (سیادت و همکاران ، 1384).

تعهد سازمانی از مهم ترین اهداف هر سازمان است و هر سازمانی سعی درتقویت آن از طرق گوناگونی دارد زیرا بر بسیاری از متغیرها نظیر رضایت شغلی، غیبت، ترک خدمت، استرس شغلی و عملکرد شغلی تأثیرگذار است(بخشی سورشجانی، 1389).  در واقع تعهد سازمانی، بخشی از سازمان شخصیتی یک فرد است و به نظر می رسد که با سایر عوامل مؤثر در زندگی در ارتباط باشد(سیادت و همکاران ، 1384).  از سوی دیگر ،روان شناسی سلامت به دنبال شناسایی سازه ها و شیو ه هایی است که سلامت جسم وروان را به دنبال دارد. به این دلیل عواملی که به انسان در سازگاری و انطباق با مشکلات و تهدیدات زندگی کمک کند، از موضوعات مورد توجه این حوزه خواهد بود. در این میان، تاب آوری ، جایگاه ویژه ای در حوزه های روان شناسی تحول، روان شناسی خانواده و بهداشت روانی یافته است ، به طوری که هر روز بر شمار پژوهش های مرتبط با این سازه افزوده می شود.گارمزی[12] و ماستن[13](1991) تاب آوری را  ” یک فرایند، توانایی یا پیامد سازگاری موفقیت آمیز باشرایط تهدید کننده” تعریف کردند. به بیان دیگر تاب آوری، سازگاری مثبت در واکنش به شرایط ناگوار است(والر، 2001).

راتر[14](1990)،  تاب آوری را به عنوان  تفاوت های فردی در مقابله و واکنش به موقعیت های دشوار تعریف می کند. بنابراین، یک فرد تاب آور موقعیت ناگوار را به شیو ه ی مثبت تری پردازش می کند و خود را برای رویارویی با آن دارای توانمندی قلمداد می کند. البته تاب آوری تنها پایداری در برابر   آسیب

 ها یا شرایط تهدید کننده نیست و حالتی انفعالی در رویارویی با شرایط خطرناک نمی باشد، بلکه شرکت فعال و سازنده در محیط پیرامونی خود است. می توان گفت تاب آوری، توانمندی فرد در برقراری تعادل زیستی- روانی در شرایط خطرناک است( کانر[15] و دیویدسون[16]، 2003). افزون بر این، محققان بر این باورند که تاب آوری نوعی ترمیم خود با پیامدهای مثبت هیجانی، عاطفی و شناختی است(گارمزی؛1991، ماستن، 2001؛  راتر؛1999،  لوتار، سیچتی و بکر[17]، 2000).

کامپفر[18] (1999)، باور داشت که تاب آوری، بازگشت به تعادل اولیه یا رسیدن به تعادل سطح بالاتر(در شرایط تهدید کننده) است و از این رو موجب سازگاری موفق در زندگی می شود.در عین حال کامپفر به این نکته اشاره می کند که سازگاری مثبت با زندگی، هم می تواند پیامد تاب آوری به شمار آید و هم به عنوان پیش آیند، سطح بالاتری از تاب آوری را موجب شود. وی این مسأله را ناشی از پیجیدگی تعریف و نگاه فرایندی به تاب آوری می داند.

تاب آوری به وسیله ی پاسخ فرد به حوادث استرس زای زندگی و یا مواجهه ی مستمر بااسترس (مثل جنگ و بهره کشی جنسی) مشخص می شود.تاب آوری عاملی است که به افراد در مواجه و سازگاری با شرایط سخت و استرس زای زندگی کمک می کندو آنها را در برابر اختلالات روانی و مشکلات زندگی محافظت می کند .افراد تاب آور سازگاری فردی بالایی با عوامل استرس زای محیطی درزندگیشان دارند.شایستگی یا سازگاری انسان ترکیب تعامل میان زمینه/ بوم شناختی و رشد ارگانیزم است. با این وجود، تاب آوری ماهیتی چندگانه دارد.بنابراین ممکن است فرد در یک بعد تاب آور باشد، اما در ابعاد دیگر تاب آوری نداشته باشد.در یک مطالعه که به وسیله ی کافمن و همکارانش بر روی کودکان با تاب آوری تحصیلی بالا که سابقه ی مواجهه با سوء رفتار را داشته اند، نشان می دهد که تنها 21 درصد از آنها تاب آوری اجتماعی نشان دادند. تاب آوری از مشکلات روان شناختی در جوانان و نوجوانان پیشگیری می کند و از آنها در برابر تأثیرات روان شناختی حوادث مشکل زا محافظت می کند. محیط خانوادگی در تاب آوری می تواند یک عامل کلیدی باشد. خانواده از طریق فراهم کردن محیط حمایتی و منسجم در تاب آوری فردی مؤثر است. در چندین مطالعه به نقش فرایندهای خانواده به عنوان عامل حمایتی تأکید شده است .به عنوان مثال، روتر دریافت که ارتباط خوب نوجوان حداقل با یکی از والدین، او را در برابر بروز برخی رفتارهای پرخطر مقاوم می کند(پارکینز[19]، 2004).

بونانو(2005)، راه های بدست آوردن تاب آوری را : داشتن سرسختی ، خودافزایی ، مقابله سرکوب گرایانه، داشتن خلق و خو و احساسات مثبت می داند.

این مطلب را هم اگر خواستید بخوانید :

 

مطالعات متعدد طیف گسترده ای از عوامل محافظت کننده وکنترل کننده در برابر عوامل خطر سازبرای سلامتی را شناسایی کرده است.محققان نشان داده اند که خودارزیابی های مثبت که مشابه مفهوم خودکارآمدی بندورا است و به معنی اطمینان افراد به تواناییشان در نشان دادن رفتارهایی خاص، مدیریت هیجان ها، رویارویی با موقعیت های دشوار زندگی و به دست آوردن حمایت های اجتماعی است، یکی از عوامل تعدیل کننده محسوب می شود(برومند و همکاران ، 1391).

با توجه به آنچه که گفته شد ، این پژوهش در نظر داشت به بررسی نقش سلامت عمومی و تاب آوری با تعهد سازمانی و توجه به نقش خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو ، بپردازد.

1-3- اهمیت و ضرورت

از آنجا که فرایند تولید نیروی انسانی ناسالم و پریشان حال، بخشی از آفات توسعه پایدار یک جامعه به ویژه در پویایی سازمانی است، به همین دلیل هیچ پدیده‌ای به اندازه سلامت عمومی نمی‌تواند در فرایند توسعه مؤثر باشد، بنابراین برنامه‌ریزی برای تأمین بهداشت روانی کارکنان از سویی به سلامت عمومی اجتماعی کارکنان و از سویی دیگر به اهداف توسعه صنعتی و تولید بهتر کمک می‌کند(شیخ همکاران ، 1384).

بسیاری از محققان بین خوکارآمدی و مشکلات روان شناختی رابطه ای معنادار و منفی را گزارش   کرده اند و چنین بیان می دارند که این سازه می تواند به عنوان عامل میانجی بین سلامت عمومی و بسیاری دیگر از متغیرها قرار گیرد و با ارتقای تاب آوری ، فرد می تواند در برابر عوامل استرس زا ، اضطراب آور و هم چنین عواملی که باعث به وجود آمدن بسیاری از مشکلات روان شناختی آن ها می شود از خود مقاوت نشان داده و بر آنها غلبه نمایند. سلامت عمومی افرادی که تحت تأثیر استرس ، اضطراب و افسردگی قرار می گیرند به خطر می افتد(بشارت، 2007).

وجود عوامل استرس زا درمحیط های کاری که شرکت کرمان خودرویکی از آن ها می باشد، موجب کاهش تاب آوری و سطح تحمل کارکنان شده و منجر به بروز بیماری های متعدد جسمی و روحی می گردد ، به عبارتی سلامت عمومی افراد را به خطر می اندازد . از طرفی تاب آوری با کنترل کنندگی خودکارآمدی و کم رنگ تر کردن این عوامل سلامت عمومی افراد را تضمین می کند. از این رو پژوهش حاضر به بررسی نقش سلامت عمومی و تاب آوری بر تعهدسازمانی با توجه به کنترل کنندگی خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو پرداخته است.

1-4- اهداف تحقیق

1-4-1- هدف کلی :

تعیین نقش سلامت عمومی و تاب آوری بر تعهدسازمانی با توجه به کنترل کنندگی خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو

1-4-2- اهداف جرئی:

1- تعیین نقش سلامت عمومی بر تعهدسازمانی با توجه به نقش کنترل کنندگی خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو

2- تعیین نقش تاب آوری بر تعهدسازمانی با توجه به نقش کنترل کنندگی خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو

3- تعیین نقش سلامت عمومی بر خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو

4- تعیین نقش تاب آوری بر خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو

1-5- سؤالات تحقیق:

1- آیا سلامت عمومی بر تعهدسازمانی با توجه به کنترل کنندگی خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو نقش دارد؟

2- آیا تاب آوری بر تعهدسازمانی با توجه به کنترل کنندگی خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو نقش دارد؟

3- آیا سلامت عمومی بر خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو نقش دارد؟

4- آیا تاب آوری بر خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو نقش دارد؟

1-6- فرضیه‏های تحقیق:

1- سلامت عمومی بر تعهدسازمانی با توجه به نقش کنترل کنندگی خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو نقش دارد.

2- تاب آوری بر تعهدسازمانی با توجه به نقش کنترل کنندگی خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو نقش دارد.

3- سلامت عمومی بر خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو نقش دارد.

4- تاب آوری بر خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو نقش دارد.

1-7- تعاریف مفهومی و عملیاتی

1-7-1- تعاریف مفهومی

تعریف مفهومی سلامت عمومی : سازش فرد با جهان اطرافش به حداکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و موثر به طور کامل شود و رفتار عادی نمودار شخصیت انسان سالم است که موجب سازگاری او با محیط و بالنتیجه رفع نیاز های اصلی و ضروری اوست (ساعدی ، 1391).

تعریف مفهومی تاب آوری : تاب آوری به وسیله ی پاسخ فرد به حوادث استرس زای زندگی و یا مواجهه ی مستمر با استرس (مثل جنگ و بهره کشی جنسی) مشخص می شود.  تاب آوری عاملی است که به افراد در مواجه و سازگاری با شرایط سخت و استرس زای زندگی کمک می کند و آنها را در برابر اختلالات روانی و مشکلات زندگی محافظت  می کند .افراد تاب آور سازگاری فردی بالایی با عوامل استرس زای محیطی در زندگیشان دارند.شایستگی یا سازگاری انسان ترکیب تعامل میان زمینه/ بوم شناختی و رشد ارگانیزم است(پارکینز ، 2004).

تعریف مفهومی تعهدسازمانی : تعهد سازمانی یک نگرش درباره وفاداری کارکنان به سازمان و یک فرایند مستمر است که به واسطه مشارکت افراد در تصمیمات سازمانی، توجه به افراد سازمان و موفقیت و رفاه سازمان را می رساند(مقیمی ، 2003).

تعریف مفهومی خودکارآمدی: به معنی اطمینان افراد به تواناییشان در نشان دادن رفتارهایی خاص، مدیریت هیجان ها، رویارویی با موقعیت های دشوار زندگی و به دست آوردن حمایت های اجتماعی است یکی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:45:00 ق.ظ ]




شناخت و انگیزش است.

در این پژوهش موضوع درماندگی آموخته‌شده به عنوان یک حالت انگیزشی مطرح شده و سعی شده است ارتباط آن با ویژگی­های شخصیت و سبک­های یادگیری به عنوان عوامل پیش ­بینی کننده درماندگی آموخته‌شده مورد بررسی قرار گیرد با این هدف که با توجه به سبک یادگیری و ویژگی­های شخصیتی مرتبط با درماندگی آموخته‌شده بتوان آگاهی‌های بیشتری به دست اندرکاران نظام آموزش و پرورش ارائه داد تا در جهت فراهم نمودن شرایط مطلوب برای رشد و پیشرفت تحصیلی دانش­آموزان، پیشگیری از ایجاد درماندگیآموخته‌شده و جلوگیری از افت تحصیلی و ارتقاء سلامت روان سرمایه ­های انسانی کشور اقدام مؤثری صورت گیرد.

1-4- هدف های تحقیق

هدف کلی: پیش ­بینی درماندگی آموختگی شده براساس ویژگی­های شخصیتی و سبک یادگیری دانش­ آموزان دختر پایه سوم متوسطه.

 هدف های جزئی عبارتند از:

  • تعیین رابطه ویژگی­های شخصیتی با درماندگیآموخته‌شده‌آموخته‌شده در دانش­ آموزان پایه سوم متوسطه.
  • تعیین رابطه سبک­های یادگیری با درماندگی‌آموخته‌شده آموخته‌شدهدر دانش­ آموزان دختر پایه سوم متوسطه.
  • پیش ­بینی درماندگیآموخته‌شده آموخته‌شده براساس ویژگی­های شخصیتی و سبک یادگیری دانش­ آموزان دختر پایه سوم متوسطه.

1-5- فرضیه‌های پژوهش

  • بین ویژگی های شخصیتی و درماندگی آموخته‌شده دانش آموزان دختر رابطه وجود دارد.
  • بین سبک های یادگیری و درماندگی آموخته‌شده دانش آموزان دختر رابطه وجود دارد.
  • براساس ویژگی‌های شخصیتی و سبک‌های یادگیری می‌توان درماندگیآموخته‌شده دانش آموزان دختر را پیش‌بینی کرد.

1-6- متغیرها

  • متغیرهای پیش‌بین: ویژگی­های شخصیتی و سبک­های یادگیری
  • متغیر ملاک: درماندگی آموخته‌شده

1-7- تعریف مفهومی متغیرها

1-7-1- پنج عامل بزرگ شخصیت:( کاستا و مک کری،1992؛ به نقل از گروسی فرشی ، 1380) پنج عامل بزرگ  شخصیت را به شرح زیر تعریف نموده اند:

الف- روان نژند­خویی: تمایل عمومی به تجربه عواطف منفی چون ترس، غم، دستپاچگی، عصبانیت، احساس گناه و نفرت.

ب- برون­گرایی: تمایل عمومی به جامعه گرایی، دوست داشتن مردم، فعال بودن، پرحرف بودن، ترجیح گروه های بزرگ و گردهمایی‌ها، سرخوشی و انرژی بالا.

ج- باز بودن به تجربه: تمایل به تصور فعال، احساس زیباپسندی، توجه به احساسات درونی، تنوع طلبی، کنجکاوی ذهنی و استقلال در قضاوت.

د- توافق: تمایل عمومی به نوع دوستی، همدردی با دیگران، کمک کردن به دیگران و دریافت کمک متقابل.

ه- وجدانی بودن: تمایل عمومی به هدفمند بودن، بااراده و مصصم بودن، کنترل خود، سازمان­دهی و انجام وظایف محوله به نحو مطلوب.

1-7-2- سبک یادگیری: عبارت است از راهنمای انفرادی مورد استفاده یادگیرنده برای پردازش اطلاعات تازه (دی چکو و  کرافورد[16]، 1974؛ به نقل از خاکسار بلداجی، 1384).

الف- سبک یادگیری فعال: یادگیرندگان فعال ترجیح می دهند درباره اطلاعات با دیگران بحث کنند و اطلاعات را برای آنانآن‌ها توضیح دهند.  این امر به این یادگیرندگان کمک می کند تا اطلاعات را بهتر بفهمند و به خاطر بسپارند.

ب- سبک یادگیری تأملی: یادگیرندگان تأملی ترجیح می دهند ابتدا با آرامش درباره اطلاعات فکر کنند. بر این اساس، یادگیرندگان تأملی به کارهای فردی

 علاقه دارند، در حالی که یادگیرندگان فعال به کارهای گروهی علاقمندند.

1-8- تعریف عملیاتی متغیرها

1-8-1- پنج عامل بزرگ شخصیت: نمراتی است که آزمودنی‌ها در پرسشنامه ویژگی­های شخصیتی (FFI) که عوامل N روان آزرده­گرایی، E برون­گرایی، O گشودگی، A موافق بودن و C با وجدان بودن را مورد اندازه ­گیری قرار می­دهد به دست می­آورند.

1-8-2- سبک یادگیری: نمراتی است که دانش آموزان در پرسش نامه فلدر- سولومان[17] در بعد پردازش کسب می کنند.

1-8-3- درماندگی آموخته‌شده: نمرات پایینی است که دانش آموزان در پرسشنامه سبک اسناد (ASQ) برای اسنادهای درونی، پایدار و کلی وقایع خوشایند و اسنادهای بیرونی، ناپایدار و اختصاصی وقایع ناخوشایند به دست می آورند.

2-1- مقدمه

در این فصل پس از ارائه تعاریف مختصری در رابطه با درماندگیآموخته‌شده، به ذکر تاریخچه علمی آن، راهکارهای پیشگیری و کاهش درماندگیآموخته‌شده، معرفی مکاتب مختلفی که به موضوع شخصیت پرداخته­اند؛ معرفی سبک­های یادگیری و توضیحاتی در مورد انواع آن و سپس مبانی پروهشی مرتبط با موضوع مورد نظر اعم از پژوهش­های انجام شده در خارج و داخل ایران خواهیم پرداخت.

2-2- درماندگی آموخته‌شده

این مطلب را هم اگر خواستید بخوانید :

 

2-2-1- تعریف: از جمله مفاهیمی که در زمینه رفتار نابهنجار یا آسیب­شناسی روانی مطرح می­شود، مفهومی است که درماندگی یا استیصال نامیده می­شود. این مفهوم در توجیه بعضی از عقب ماندگی­های تحصیلی و افسردگی­ها نقش دارد (جعفری، 1381). به طور معمول درماندگی آموخته‌شده عبارت است از تهدید نسبت به احساس کنترل فرد که اغلب فعالیت شدیدی را به مقصود بازیابی کنترل به وجود می­آورد. سپس این احساس فقدان کنترل، نوعی کاهش در فعالیت به وجود می­آورد؛ یعنی نوعی فقدان ظاهری انگیزش و بی­میلی به پایداری (سلیگمن، 1975). مفهوم درماندگی آموخته‌شده معرف منفی­ترین حالت درک از خود است. درماندگیآموخته‌شده در حوزه تعلیم و تربیت به یادگیرندگانی اشاره می­ کند که کوشش را با پیشرفت مرتبط نمی­دانند. آن­ها یادگیرندگانی هستند که فکر می­ کنند هر کاری انجام دهند به موفقیت دست نمی­یابند. این موضوع ابتدا توسط مارتین سلیگمن مورد پژوهش قرار گرفت. سلیگمن مفهوم درماندگی آموخته‌شده را به عنوان حالت ویژه­ای که اغلب در نتیجه اعتقاد فرد مبنی بر این که رویدادها در کنترلش نیستند در او ایجاد می­شود، تعریف کرد. به سخن دیگر، یادگیرنده بعد از یک رشته تجربه که در آن پاسخ­هایی که فرد دریافت می­ کند در نتیجه رفتار او تغییر نمی­ کند، می­آموزد که رفتار و نتیجه رفتار او از یکدیگر مستقل هستند (هرگنهان و السون[18]، 1997؛ سیف، 1385).

2-2-2- تاریخچه درماندگیآموخته‌شده: تئوری مشهور درماندگی آموخته‌شده در سال 1967 توسط مارتین سلیگمن به پشتوانه یک آزمایش حیوانی و در تعلیل بیماری افسردگی ارائه شد. آزمایش­های وی سه گروه سگ را شامل می­شد که گروه اول گروه شاهد بود. کار اصلی این گروه خوردن و خوابیدن بود و به آن‌هاآن‌ها اجازه خروج از قفس داده می­شد. پژوهشگران سگ­های گروه دوم و سوم را از بین سگ­های دو قلو انتخاب کردند؛ یک قل در قفس گروه 2 و قل دیگر در قفس گروه 3  قرار داده می­شدند؛ این در شرایطی بود که درب قفس را هم روی هر دو گروه قفل کرده و آن‌ها اجازه خروج از قفس را نداشتند. سپس هراز چند گاهی پژوهشگر دکمه شوک الکتریکی را فشار می­داد؛ وقتی شوک الکتریکی شروع می­شد سگ­ها طبیعتاً پارس می­کردند و خود را به در و دیوار قفس می­کوبیدند. بعد از مدت کوتاهی در قفس گروه دوم اهرمی تعبیه شد که اگر پای سگ روی آن می­رفت، شوک قطع می­شد. در قفس گروه سوم اهرمی تعبیه شده بود اما فقط حالت نمادین داشته و هیچ تأثیری بر قطع جریان الکتروشوک نداشت (سلیگمن، 1967). پس از مدتی سگ­ها شرطی شدند به طوری که تا شوک شروع می شد، گروه دوم اهرم را کشیده و باعث قطع جریان الکتریکی می شدند؛ در صورتی که گروه سوم دست از تلاش کشیده و زوزه خفیفی سر می­دادند و چشم انتظار پایان جریان الکتریکی می­نشستند (هنگامی که گروه دوم شوک را قطع می­کردند، جریان الکتروشوک در گروه سوم هم قطع می شد). در مرحله بعدی از آزمایش سلیگمن و همکارانش درب هر دو قفس را باز گذاشتند و به سگ­ها این امکان را دادند که از قفس خارج شوند؛ طی این مرحله سگ­های گروه دوم که مشاهده کردند دیگر اهرم خاصیت سابق را ندارد به زودی راه خروج را یافتند درحالی که سگ های گروه سوم همچنان حرکتی نکرده و زوزه کشان در جای خود ماندند؛ یعنی حتی وقتی فرصتی برای فرار در اختیارشان قرار گرفت؛آن‌ها یاد گرفته بودند که ناگزیر و ناچارند و باید به سرنوشتی که دیگران برایشان رقم زده بودند تن دهند.

سلیگمن نتایج آزمایشاتش را به جامعه انسانی تعمیم داد و چنین بیان داشت که افسردگی پاسخ انسان است به مجموعه ­ای از تلاش­های نافرجام وی. در حقیقت فرد افسرده به این نتیجه می­رسد که سرنوشت او فارغ از تلاشی که می­ کند، در جایی خارج از عهده او رقم خواهد خورد (سلیگمن، 1975). این الگوی اولیه درماندگی آموخته‌شده به دلیل نقص­هایی که داشت، توسط صاحب نظران مورد تجدید نظر قرار گرفت. نقص عمده آن عدم توجه به تفاوت­های فردی بود. طی آزمایش­های مکرر روشن شد همه افراد تحت شرایط یکسان واکنش های یکسانی از خود نشان نمی­دهند. برخی در مواجهه با مسئله، آن را غیر قابل حل می­دانند، در حالی که برخی دیگر معتقدند مسئله قابل حل است، اما آن‌ها توانایی حل آن را ندارند. این نوع تفسیر متفاوت، صاحب نظران را به عوامل جدیدی رهنمون ساخت که «منبع کنترل[19]» نام دارد؛ مفهومی که قرابت بسیاری با مفهوم منبع کنترل درونی- بیرونی راتر[20] داشت. در نتیجه، از همین زمان بود که آبرامسون[21] و همکاران (1999) سبک های اسناد را وارد نظریه درماندگیآموخته‌شده کردند و بدین‌سان، نظریه درماندگی، مطرح گردید که چشم‌انداز تازه­ای را در مورد الگوی مواجهه انسان با وقایع غیر قابل کنترل گشود (شولتز[22]، 1990؛ ترجمه کریمی و همکاران، 1384). همزمان با پیشرفت تحقیقات مشابه در مورد درماندگی، این نظریه به نحو روزافزونی شناختی­تر شد و بدین ترتیب، پدیده­ای که اولین بار در آزمایشگاه های شرطی­سازی حیوانات تشخیص داده شده بود، به رفتار انسان­ها تعمیم داده شد و نظریه‌پردازان با دنبال کردن این پدیده آن را وارد عرصه تعلیم و تربیت نمودند.

معمولاً صاحب‌نظران دو نوع درماندگی را در نظر گرفته اند:

  • درماندگی شخصی: زمانی است که در آن فرد خود را به دلیل ناتوانی در برابر رویدادهای منفی سرزنش می‌کند، اما بر این باور است که کسی می ­تواند به وی کمک کند. به عبارت دیگر، این نوع درماندگی زمانی رخ می­دهد که فرد باور دارد پاسخ­هایی وجود دارد که احتمالاً به وجود آورنده پیامد مطلوب خواهد بود، گرچه دادن آن پاسخ از او ساخته نیست.
  • درماندگی عمومی: در این نوع درماندگی، افراد از یک سو تصور می­ کنند نباید به دلیل شکست­هایشان مورد سرزنش قرار گیرند (اسناد بیرونی) و از سوی دیگر، عقیده دارند که هیچ کس توانایی کمک به آن­ها را ندارد (جعفری، 1381).

2-2-3- پیامدهای درماندگیآموخته‌شده: یکی از مهم­ترین پیامدهای درماندگی، بیماری افسردگی است. پژوهش­های متـعددی که در این زمینه صـورت گرفته است، نشان داده­اند افراد افسرده به شدت احـساس درمانـدگی می­ کنند. آن­ها باور دارند کنترلی بر زندگی خود ندارند و هر کاری انجام دهند با شکست روبرو می­شوند، بنابراین بهترین کار آن است که تلاش نکنند، این بیماران در مقایسه با افراد عادی بیشتر از سبک اسناد ناسالم استفاده می­ کنند. چنین سبک اسنادی مانع از آن می­شود که این افراد موفقیت­های خود را بشناسند و برای آن ارزش قائل شوند. در نتیجه، هر آنچه از خود می­بینند، شکست و عدم موفقیت است. در چنین شرایطی، زمینه مناسبی برای بیماری افسردگی ایجاد می­شود. درماندگی نه تنها می ­تواند بیماری­هایی مانند افسردگی ایجاد کند، بلکه در موارد خفیف تر مانع از آن می­شود که احساس­های سالم و خوشایندی مانند امیدواری یا احساس رضایت از خود، خوش­بینی و تسلط بر زندگی در فرد به وجود آید. چرخه معیوبی بین درماندگی، ناامیدی، عدم تلاش و در نتیجه شکست وجود دارد که در مرحله بعد، شکست، نا­امیدی و درماندگی مجدداً به شکست دیگری می­انجامد که نهایتاً احساس تسلط، امیدواری، احساس رضایت از خود و… را ضعیف و ضعیف­تر می­سازد. بسیاری از افرادی که اعتقاد به بدشانس بودن دارند و خود را بدشانس می­دانند، هنگامی که پس از درماندگی و عدم تلاش به شکست می­رسند، تصور مـی­کنند که چـون بدشناس­اند؛ شکست خورده­اند؛ در حالی که این عدم تلاش و فعالیت است که منجر به شکست شده است و دلیل عدم تلاش نیز باور به ناتوانی در رسیدن به هدف و در نتیجه عدم موفقیت و احساس نا­امیدی است. دلیل نا­­­­­­­­­­­­­­­­­­­امیدی آن‌ها نیز این است که از سبک های اسناد نامؤثر استفاده کرده‌اند (آبرامسون و همکاران، 1999).

2-2-4- راهکارهای پیشگیری و درمان درماندگیآموخته‌شده: برای مقابله با درماندگی و پیامـدهای ناسالم ناشی از آن می‌توان از روش‌های زیر استفاده کرد:

  • در بیشتر موارد، موفقیت‌های خود را به عوامل درونی، پایدار و کلی نسبت دادن: همان طور که در قسمت­های قبل به الگوی تجدید نظر شده درماندگیآموخته‌شده اشاره شد، در این الگو متغیرهای شناختی و اسنادی در نظر گرفته شده ­اند (آبرامسون، سلیگمن و تیزدل[23]، 1978). در این الگو که طی آزمایش­های مکرر ایجاد شد روشن شد که همه افراد تحت شرایط یکسان واکنش یکسانی از خود نشان نمی­دهند؛ برخی انسان­ها در مواجهه با مسئله آن را غیر قابل حل می­دانند، درحالی­که برخی دیگر معتقدند مسئله قابل حل است، اما آن­ها توانایی حل آن را ندارند. این نوع تفسیر متفاوت صاحب نظران را به عوامل جدیدی رهنمون ساخت که منبع کنترل نام دارند. مفهومی که قرابت بـسیاری با مـفهوم کـنترل درونی- بیرونی جولیان راتر داشت. در این نظریه که درباره نظام اعتقادی افراد در رابطه با منابع تقویتی تدوین شده چنین فرض شده که افراد از لحاظ اعتقاد به منابع کنترل به دو دسته تقسیم می­شوند:

1) گروهی که موفقیت­ها و شکست­های خود را به شخص خود نسبت می­ دهند یعنی دارای منبع کنترل درونی هستند. 2) گروهی که موفقیت­ها و شکست­های خود را به شرایط و موقعیت­ها نسبت می­ دهند یعنی دارای منبع کنترل بیرونی هستند. در واقع مفهوم خود یادگیرنده به الگوی نسبت دادن او وابسته است به عنوان مثال فردی که برای موفقیت دارای منبع کنترل درونی (من موفقم زیرا توانا هستم) و برای شکست دارای منبع کنترل بیرونی است (شکست خوردم چون بدشناسی آوردم) با تکالیف مختلف یادگیری با نوعی مفهوم خود مثبت برخورد می­ کند (سیف، 1371). اما افرادی که مفهوم خود آن­ها از توانایی پایین رنج می‌برد، موفقیت را به عوامل بی­ثبات و بیرونی و شکست را به علل باثبات و درونی نسبت می­دهند؛ آن­ها همچنین انتظار پایینی به موفقیت در آینده دارند. این الگو در موقعیت­های مختلف و با افراد گروه­های سنی متفاوت مشاهده شده است (بل- گردلر[24]، 1986). در طول زمان، تاریخچه موفقیت و شکست و اسنادهای مربوطه، تأثیر پایداری بر عزت نفس و مفهوم خود و انتظارات فرد درباره نتایج اعمال او در آینده به جای می­گذارد. بنابراین سبک اسناد تأثیر زیادی بر درماندگی دارد؛ پس، باید سعی کرد موفقیت­های خود را به خصوصیات درونی، عوامل پایدار و کلی نسبت داد. نگران نباشید؛ چنین دیدگاهی باعث خودخواهی و نگرش اشتباه نسبت به خود نمی­شود؛ بلکه امیدواری، رضایت و خودکفایی را افزایش می­دهد که در  نهایت تلاش و موفقیت را به دنبال دارد (تایلور[25]، 1995).

  • در بیشتر موارد شکست­های خود را به عوامل بیرونی، ناپایدار و اختصاصی نسبت دادن: اگرچه در وهله نخست، ممکن است اسناد شکست­ها به عوامل بیرونی کمی غیر واقع­بینانه به نظر برسد به ویژه در مواردی که موضوعاتی مانند امتحان درسی، و موارد مشابه مطرح است ولی نگران نباشید؛ چنین نگرشی باعث بی­توجهی به واقعیت­ها نمی­ شود به ویژه آن­که در نظر داشته باشید بسیاری از موارد زندگی همانند نمره درسی روشن، واضح و مشخص نیستند. به یاد داشته باشید زندگی پیچیده است؛ یافتن علت مشخص برای بعضی از پدیده ­ها امکان پذیر نیست؛ بنابراین بهتر است علت رویدادهای منفی را به عوامل بیرونی نسبت دهید. در این شرایط، احتمال درماندگی کمتر است و توان فرد در مقابله با مشکلاتش افزایش می­یابد.
  • دیدگاه خود را از شکست تغییردادن: در راه رسیدن به هدف، شکست یا شکست­ها محتمل است؛ بنابراین؛ به جای سرزنش خود، بهتر است آن را پذیرفت و راه هایی را برای رهایی و پیشگیری از شکست جست و جو کرد.

2-3- تعریف شخصیت: از نظر لغوی، شخصیت از واژه لاتین پرسونا گرفته شده است که به  نقابی اشاره دارد که هنرپیشه‌ها در نمایش به صورت خود می­زنند. در واقع پرسونا به ظاهر بیرونی اشاره دارد یعنی چهره علنی که به اطرافیان نشان می دهیم یا می توان شخصیت را جنبه آشکار منش فرد به گونه­ای که بر دیگران تأثیر می­گذارد، بدانیم (فیست و فیست[26]؛ 2002؛ ترجمه سیدمحمدی 1390). در لغت نامه وارن[27] تعریف شخصیت چنین آمده است: شخصیت  به جنبه های  عقلی، عاطفی و انگیزشی فیزیولوژیک یک فرد گفته می­شود. به عبارت دیگر، به مجموعه مولفه­هایی که انسان را سرپا نگه می دارد، شخصیت گفته می شود (گروسی، 1380).

آلپورت[28]، شخصیت را این­­گونه تعریف می­ کند: «شخصیت، سازمان با تحرک (زنده) دستگاه بدنی و روانی  فرد آدمی است که چگونگی سازگاری اختصاصی آن فرد را با محیط تعیین می­ کند. مقصود آلپورت از

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:39:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم