– بسیاری از سازمان ها از رؤیت این واقعیت ساده ناتوانند که احترام دیدن صرفاً از آن مشتری و ارباب رجوع نیست. احترام به هر انسانی واجب است: کارکنان، کارگران، مشتریان، تأمین کنندگان و … وقتی کارمند را قابل احترام ندانیم و وی را آنچنان که شایسته است احترام نکنیم، چگونه می توانیم به او آمرانه دستور دهیم که ارباب رجوع را احترام کن! نداشتن نگرش سیستمی به سازمان و اقدام جزیره ای در اخلاق به ویژه احترام نه تنها اثربخش نیست بلکه سبب تخریب نیز می شود. احترام حق همهی ذی نفعان سازمان است.
– احترام در رفتار ارتباطی درون شخص ریشه دارد. من باید در رفتار با خود، احترام خود را حفظ کنم و هیچ گونه بی حرمی را بر خویش روا ندارم. بدون این ریشه، احترام به دیگران به بازی نمایش شبیه است که از استمرار و اصالت برخوردار نیست. اگر در آموزش های اخلاقی، کارکنان را در احترام به خویشتن حساس را توانا نسازیم، آنان را در احترام به مشتریان نمی توانیم همراه سازیم. در احترام نیز همانند سایر فضایل اخلاقی رفتار ارتباطی درون شخص اولویت و تقدم دارد.
احترام به خود احترام به دیگران
– احترام بدون تعریف عملیاتی و تحلیل مفهومی، واژه ای نهی است و توصیه به آن پاسخ مناسبی را بر نمی انگیزد. روشن و ملموس بودن واژه احترام سبب شده است تا بپنداریم تصور روشنی نیز از آن داریم، اما وقتی با درنگ و تأتی از خود می پرسیم احترام چیست» آن را محتاج تعریف می یابیم. بدون تعریف هر کسی از ظن خود و به روش خود، دیگران را تکریم می کند.
– سازمان کارمندان را به تکریم ارباب رجوع ترغیب می کند اما تصمیمات سازمانی در مواردی ضداحترام به مشتری است. فرض کنید در یک بانک تحویلداران را به خوبی آموزش داده ایم که ارباب رجوع را تکریم کنند. آنان نیز با انگیزه درونی به این امر اهتمام می کنند بانک در توزیع اوراق بهادار به جای فعال ساختن هزار شعبه، سی شعبه را فعال می کند.
مسافرت درون شهری و ازدحام مشتریان در یک شعبه، مواردی از بی حرمتی ناشی از تصمیم سازمان است. تحویلداران تا چه اندازه، می توانند تاوان این تصمیم را بدهند؟ مثال دیگر، کارمند، آموزش دیده است که اعتماد کند اما مقررات سازمان بر بی اعتمادی استوار است. در این وضعیت ترغیب کارمند به اعتماد به منزله یک اصل اخلاقی چه سرنوشتی دارد؟
- احترام بر دو گونه است:احترام معطوف به انعام و احترام بدون چشم داشت. وقتی می گویم سود ما و بود ما بدست مشتری است. پس باید مشتری را احترام کرد، احترام معطوف به سود را آموزش می دهیم. چنین احترامی اصالت ندارد و استمرار نمی یابد. انسان ها شایسته احترامند حتی اگر احترام به آنان سودی نداشته باشد. احترام ناشی از طمع و چشم داشت، در واقع به بی احترامی منجر می شود. احترام مادر به فرزند الگوی احترام اصیل است.
- چه کسانی را باید احترام کنیم؟
انسان های خوب را که بدون تردید باید احترام کرد. اما خطاکاران را چه؟ کارمندی مرتکب خطایی شده است و مشتری هم در جایی سرقت کرده است. آیا آنان را نیز باید احترام کرد؟ آیا احترام مشروط به این است که فرد نباید خطا کند؟ آیا احترام نسبت به باورها و کردارهای فرد نامشروط است؟ چه خطایی فرد را از واجب الاحترام بودن دور می سازد؟ آیا احترام مشروط به عدم خلاف کاری یا تنگ نظری ما نسبتی دارد؟ پاسخ این سؤال ها در گرو تحلیل دقیق مفاد احترام است.
- احترام چیست؟ آیا در آموزش اخلاق صرفاً به بیان اهمیت احترام به مشتری بسنده می کنیم یا معنا و مفهوم احترام را به درستی توضیح می دهیم؟ احترام چیست و چه چیزی نیست؟
احترام فضیلتی دارای درجه های گوناگون است و دو درجه پایین و بالای آن را به عنوان احترام حداقلی و احترام حداکثری می توان تحلیل کرد. احترام در پایین ترین سطح آن، خودداری از اهانت و تحقیر دیگران است. مراد از خودداری کردن؟ توجه و عدم آگاهانه فرد است که خود را از توهین به دیگران دور کند. هوشیاری به واکنش خود در قبال دیگران، شرط لازم به دیگران است، مراد از تحقیر نیز رفتاری است که احساس حقارت، کوچکی و کمتر بودن را به دیگران منتقل کند. تمسخر و ریشخند بارزترین مصداق تحقیر است. برچسب زدن نیز مصداق رایج تحقیر است: نادان، بی لیاقت، تنبل و …
احترام در مفهوم حداقلی بدون تردید نامشروط است. هر انسانی، صرف نظر ار رفتارش، مضون از تحقیر و توهین است. به همین دلیل، مأمور اعدام یک جانی که در دادگاه صالح محاکمه و به اعدام محکوم شده است، محکوم شده است، مجاز نیست آب دهان به روی جانی بیندازد. افراد مادامی که انسانند محترمند، مگر آنکه از جانب معصوم (ع) به انسان نبودن فرد یقین پیدا کنیم احترام در مفهوم حداکثری آن انجام رفتاری است که احساس ارزشمندی و منزلت داری را به فرد مقابل انتقال دهد فرد اخلاقی در واکنش به دیگران دغدغه ارزشمندی آنان را دارد و سعی می کند در رفتار خود به گونه ای عمل کند که طرف مقابل احساس مهمتری و ارجمندی یابد. احترام در این معنا نوعی ستایش و تمجید است اما این تمجید لزوماً بازیابی شفاهی نیست بلکه تمجید با زبان رفتاری بیان می شود توضیح مطلب این است که احترام و مقابل آن بی حرمتی کردن در سه سطح زبان ارتباطی نمایان می شود. درشتی، پرخاشگری، ناسزاگویی، توهین، تمسخر، پلیدزبانی، لعن و نفرین، استهزاء در زبان گفتاری و زبان کالبدی موجب بی احترامی است و بی اعتنایی، تحقیر، بی ادبی نیز در زبان کرداری سبب بی احترامی می شود.
-
- خودشناسی: خودشناسی یک ارزش اخلاقی بینایی است. ریشه بسیاری از فضایل و عامل پیشگیری و درمان بسیاری از رذایل اخلاقی را در خودشناسی می توان جست. در برخی از متون دینی خودشناسی سودمندترین معرفتها و آغاز خداشناسی تلقی شده است امروزه مطالعات وسیعی در گستره های معرفتی چون روانشناسی و فلسفه در باب خودشناسی منتشر می شود. سّر اقبال فراوان به مسئله خودشناسی توجه به آثار فراوان آن در تعادل روانی، تعیین سبک های ارتباطی و واکنش های افراد در مقابل با معضلات فردی و اجتماعی است. علاوه بر مفهوم خودشناسی، مفاهیم دیگری مانند خودانگاشت یا تصور از خویش مورد توجه روانشناسان قرار گرفته است. مطالعات فراوانی در کشف آثار خود پنداشت و ارتباط آن با سبک های ارتباطی، موقعیت شغلی و کامیابی انجام شده است.
خودشناسی از آن جهت اساس اخلاق است که فرد از واکنش های هیجان ناکارآمد و مواجههی غیراخلاقی با دیگران باز می دارد. خودشناسی نه تنها با موفقیت نسبت معناداری دارد بلکه با حلم، عفو، صبر، عفت و خویشتنداری نیز نسبت مستقیم دارد. کسانی که از خودشناسی لحظه ای برخوردارند، کمتر به پرخاشگری، ستیز و نزاع می پردازند.
- خودشناسی چیست؟ خودشناسی از مقوله رفتار درون شخصی است و آن را می توان فرایند مواجهه فرد با خویشتن تعریف کرد. خودشناسی در این مفهوم در برابر خود فراموش قرار دارد. فردی که در موقعیت های عینی زندگی از خود غفلت می ورزد. در واقع نسبت به خود، گشودگی و مواجهه ندارد. فرایند مواجهه با خویشتن می تواند در لحظهی درگیری فرد با موقعیت های عینی باشد. به عنوان مثال وقتی در رانندگی دچار تصادف می شویم. طرف تصادف با هیجانات و آشفتگی به مقابله می پردازد. خسارت فراوانی را پیش روی خود می یابیم، چنان در موقعیت عینی غرق می شویم که توان معطوف شدن به خویشتن را از دست می دهیم خودشناسی لحظه ای آن است که در موقعیت های عینی نسبت به خویش و احساسات و عواطف خود گشودگی داشته باشیم گونه دیگر از خودشناسی آن است که ساعت ها پس از پشت سرگذاشتن موقعیت و غالباً با رهیافت تحلیلی حاصل آید. آنچه در اخلاق کاربردی نقش مهم دارد خودشناسی لحظه ای است.
- حفظ حریم خصوصی : حفظ حریم خصوصی و احترام به امور خصوصی افراد و سازمان ها از ارزش های عام در سازمان است. سازمان در رفتار ارتباطی یا کارکنان، مدیران، مشتریان، تأمین کنندگان، رقبا و سایر اشخاص حقیقی و حقوقی در محیط خویش باید حریم خصوصی آنها را پاس دارد و از ورود به آن خودداری کنند این سخن را بارها شعارگونه می گوییم و می شنویم اما باید پرسید که در عمل تا چه میزان به آن پایبندیم. سر کشیدن به امور دیگران، علاقه به اطلاع یابی از حریم خصوصی همسایه ها، چشم دوختن به امور شخصی همکاران نزد عده ای به شکل رفتار پایدار درآمده است. بدون آنکه بر پلیدی آن توجه شود. حفظ حریم خصوصی افراد و پرهیز از تحسین در زندگی دیگران در آموزه های دینی مورد تأکید است. نهیب «فلا تحسوا» نهی صریح قرآن از تحسین در امور دیگران است.
عوامل فراوانی فرد را به ورود به حریم خصوصی دیگران سوق می دهد: الگوی رفتاری والدین، تربیت، به دست آوردن اطلاعات مؤثر برای عملیات تلافی جویانه، وقوف بر مواضع ضعف رقیب و امکان سوء استفاده از اطلاعات نمونه ای از عواملند. یکی از آفات کار گروهی و فعالیت سازمانی به مخاطره افتادن اسقلال فردی و از بین رفتن حریم خصوصی افراد است. حس جستجوگری و کنجکاوی، افراد را به حریم خصوصی دیگران می کشاند.
یکی از موارد وفاداری سازمانی کارکنان حفظ حریم خصوصی سازمان است حریمی که ورود رقبا به آن ممنوع است. حریم خصوصی در همه مراتب آن محدود به حد و مرز و قانون است. قانون در مواردی ورود به حریم خصوصی را مجاز کرده است. به همین دلیل دامنهی حرمت حریم خصوصی اشخاص و سازمان ها به مرز قانون محدود می شود،اما شیوه های اعمال قانون نیز می تواند اخلاقی باشد.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید. |
اصل پای بندی به حریم خصوصی افراد را در دو جهت گیری حداقلی و حداکثری می توان تعریف کرد. اجتناب از ورود به حریم خصوصی افراد، بیان حداقلی از این اصل است. سازمان ها در خصوص حریم خصوصی کارکنان، مشتریان، پیمانکاران و سایر ذی نفعان مسئولیتی بیش از خودداری از ورود به آن دارند. زیرا کار گروهی و اشتغال در یک سازمان می تواند تهدیدکننده حریم خصوصی افراد باشد. به همین دلیل از سازمان اخلاقی انتظار می رود با ایجاد زمینه و ابزار مناسب به حفظ حریم خصوصی افراد یاری رساند. سازمان می تواند عوامل ورود به حریم خصوصی افراد را برطرف و یا مهار کند و زمینه های لازم برای حفظ آن را تقویت کند. این معنا از حریم خصوصی جهت گیری حداکثری است، توجه به این مسئولیت وظیفه سازمان در خصوص ممیزی آیین نامه ها و مناسبات کاری در ترازوی حریم خصوصی را نشان می دهد.
مسئولیت پذیری اخلاقی سازمان در قبال حریم خصوصی افراد در امور مربوط به نظارت بر کارکنان، اخذ اطلاعات از افراد، امور ارزیابی، مشاوره، دادرسی و سایر امور نمایان می شود یعنی نظام های جامع حرفه ای مثل نظام جامع ارزیابی و نظارت یا نظام جامع گزینش و انتصاب باید بر چنین اصلی استوار باشد.
– صداقت: صداقتی از ارزشهای بنیادی و جهان شمول است. اگر چه متأسفانه دروغگویی در برخی از جوامع رواج دارد اما کسی در اصل اخلاقی بودن صداقت و خلاف بودن دروغ پردازی تردید ندارد.
– تعریف صداقت:
آیا صداقت همان گفتار مطابق با واقع است به گونه ای که اگر کشف کنیم. سخن فردی مطابق با واقع نیست می توان وی را به دروغگویی منسوب کرد؟ غالباً در تحلیل مفهوم صداقت بین دو کاربرد متمایز آن درآمیخته می شود. صدق و کذب در اصلاح علم و منطق و صدق و کذب در دانش اخلاق
در کاربرد منطقی کلمه هر سخن خلاف واقع، کذب است و هر گفتار مطابق با واقع، صادق است اما این مفهوم در علم اخلاق به کار نمی رود زیرا اگر کسی سخن خلاف واقع را به دلایلی مطابق با واقع بینگارد و براساس باور خود سخنی را به زبان بیاورد که گمان می کند مطابق با واقع است، دروغگو دانستن وی در مفهوم اخلاقی قابل تردید است. موارد زیادی افراد به دلیل اعتماد به کسان، ساده لوحی و یا اخلال در روش های تبدیل داده به اطلاعات سخن خلاف واقع بیان می کنند اما آنان را نمی تان دروغگو دانست سّر مطلب این است که کذب در مفهوم اخلاقی تحریف حقیقت است و نه بیان خلاف واقع، تحریف در باب تفعیل نوعی اقدام فرد در وارونه سازی حقیقت است، یعنی سعی عامدانه در بیان چیزی که خود، آن را خلاف واقع می داند.
دروغگویی برخلاف ظاهر واژه محدود به گفتار نیست. وارونه سازی حقیقت می تواند به روش های مختلف از جمله گفتار باشد. اساساً آدمی حداقل از زبان گفتاری، کالبدی و کرداری برخوردار است. گفتار و خلاف واقع تنها بعدی از تحریف حقیقت را نشان می دهد. کسی که خشمگین است. اما با حرکات کابدی خلاف آن را نشان می دهد در واقع وارونه سازی می کند. و کسی که نفرت خود را به وسیله رفتارهای احترام آمیز به فرد پنهان می سازد، دروغگوست توجه به این نکته نشان می دهد برخلاف تصور رایج دروغگویی امر سهل و ساده نیست زیرا به اندک تأمل و مقایسه سه زیبان یاد شده می توان پرده از دروغگویی فرد برداشت.
در پدیده دروغگویی چند عنصر وجود دارد: «نشان دادن»، «امری»، «خلاف واقع» نشان دادن در این بیان مفهوم عامی دارد و لذا فردی می داند که «الف ب است» اما نشان می دهد که «الف ب نیست» وی را دروغگو می انگاریم.
– رازداری: غالباً رازداری با حفظ حریم خصوصی و امانت داری اشتباه می شود. مراد از رازداری آن است که اکر به هر دلیلی به اسرار دست یافتیم. نباید آنها را برای دیگران افشا کنیم. دست یابی به اسرار افراد لزوماً از طریق ورود به حریم خصوصی نیست بلکه افراد به طرق مختلف به اسرار دیگران وقوف می یابند امروزه اطلاعات منشأ قدرت است و حفظ اطلاعات محرمانه و اسرار افراد یک اصلی اخلاقی است.
افرادی که با غیبت می پردازند، غالباً راز مردم را فاش می کنند رازداری دارای دو مرتبه است: حفظ اسرار افراد به عنوان اشخاص حقیقی و حفظ اغسرار سازمان به عنوان اشخاص حقوقی. همان گونه که نباید اسرار اشخاص را افشا کرد، از افشای اسرار سازمانی نیز باید خودداری کرد. پدیده فسادآور معاملات اندرونی ناشی از دست یابی افراد به اسرار سازمانی است و لذا کارکنان براساس وفاداری سازمانی باید از هر گونه افشای اسرار سازمانی خودداری کنند مگر در موارد خاص.
این اصل اخلاقی نامشروط نیست بلکه در شرایطی که رازداری موجب خسارت جبران ناپذیر مانند از بین رفتن امنیت ملی، به مخاطره افتادن صلح و بهداشت شود، افشای اسرار یک وظیفهی اخلاقی می شود. اما این وظیفه را باید با دغدغهی اخلاقی انجام داد دغدغهی اخلاقی سبب می شود فرد اولاً از مخاطره آمیز بودن اسرار افراد یا سازمان ها مطمئن باشد و صرفاً به گمان و ظن اکتفا نکند چرا که “إن بعض الظن اثم” (برخی از گمان ها گناهند) و ثانیاً در شیوهی افشای راز هم از اخلاقی بودن آن مطمئن باشد.
– پاسخگویی و نقدپذیری : انسان ها نسبت به تصمیم ها و احترام های خود دو گونه تلقی دارند. کسانی با تکبر و عُجب از آنچه انجام می دهند به نحو نامشروط راضی اند و هرگز رفتار خود را قابل چون و چرا نمی دانند و درقبال عملکرد خویش پاسخگو نیستند. تلقی آنان چنین است: چون من انجام دادم پس خوب است.
تلقی دوم که بر نگرش و منش اخلاقی استوار است، مسئولیت پذیری در قبال تعمیم و رفتار خود است. آنان افراد را محقق می دانند که از دلیل رفتارشان بپرسند براساس این نگرش، آنان نقد و پرسش را حق دیگران می دانند و نقدپذیری و پاسخگویی را وظیفهی اخلاقی خود تلقی می کنند.
نگرش اخلاقی این است که ما نسبت به رفتارهایمان باید پاسخگو باشیم، اگر کسی از دلیل و عقلانیت خود را در تراوزی داوری همگانی قرار دهیم. قوام کار گروهی و فعالیت سازمانی به ویژه در سازمان های مردم نهاد بر پاسخگویی افراد و پاسخگویی سازمان است.
مطبوعات حق انتقاد و استیضاح دارند و سازمان وظیفه پاسخ دادن به آنها را دارد. نقدگریزی موجب استکبار می شود و قوام سازمان را فرو می ریزد. سازمان برای نقدپذیری خود باید نظام جامع پیشنهادات و انتقادات را تدوین کند و با اقبال به نقد دیگران آنها را تحلیل و به نحو منطقی پاسخ دهد. یکی از موانع کار گروهی نقدناپذیری افراد است.
– رفق و مدارا : یکی از اصول اخلاقی در رفتار ارتباط بین شخصی، ملایمت و فرمی نسبت به دیگران است. سختی کار در محیط شغلی، وضعیت بحرانی، ناکامی ها، دشواری های معیشتی افراد را به خشونت، سخت گیری، تندخویی و تنگ نظری می کشاند و این ها همه واکنش های هیجانی اند.
سخنی از پیامبر اسلام نقد شده است که پای بندی به مدارا و ملایمت با مردم را در حد عمل به واجباتی مانند نماز و روزه می داند: پروردگارم مرا به مدارا با مردم فرمان داد، آن سان که مرا به انجام واجبات فرمان داد. سیرهی عملی آن حضرت نیز نشان می دهد که آن حضرت از تندی های بی مورد و شدت های نابجا سخت پرهیز داشت و هرگز برای پیشبرد مفاسد اجتماعی خویش از حرکت های تند و ناملایمت با مردم بهره نگرفت.
امام علی (ع) براساس این اصول که «سّر سیاست به کاربردن وفق و مدارا است» برای مدیران ارشد توصیه می کند: هرگاه زمامدار شدی، باید وفق و مدارا پیشگیری.
– اصل وفای به عهد: در زندگی شخصی و شغلی و اجتماعی با یکدیگر پیمان های مختلف می بندیم. عهدی شفاهی یا پنهانی مکتوب با خویش، با پدر و مادر، با کارکنان، رقبا، پیمانکاران و سایر افراد می بندیم. رسم جوانمردی با پایبندی به پیمان است. این اصل اخلاقی از قدیمی ترین اصولی است که بیشتر تعامل خود را بر آن استوار ساخته است. در آموزه های اسلامی نه تنها پایبندی به عهد و پیمان مورد تأکید قرار گرفته است بلکه آن، یک اصل نامشروط نیز دانسته شده است: سه چیز است که خداوند به هیچ کس اجازهی مخالفت با آن را نداده است: ادای امانت نسبت به هر کس، خواه بدکار باشد یا نیکوکار، وفای به عهد دربارهی هر کس، خواه نیکوکار باشد یا بدکار و نیکی به پدر و مادر خواه نیکوکار باشند یا بدکار. رسول گرامی اسلام (ص) خوش پیمانی را از ایمان میداند و در روایتی از امام علی (ص) بنیاد دین داری، امانت داری و وفای به عهد است در آموزهای دینی از وفای به پیمان همچون دژ و سپر نگهدارنده تعبیر شده است. پای بندی استثناء ناپذیر به عهد و پیمان فرد و سازمان را پیش بینی پذیر می کند و اعتماد محیط به سازمان را افزایش میدهد.
– امانت داری: امروزه امانت داری در تمامی حرفهها بویژه در کسب و کار جایگاه راهبردی یافته است. امانتداری از مهمترین توقعات افراد در تعامل شغلی است. عناصر محیط یک سازمان براساس امانتداری نهادینه شده در آن سازمان به آن اعتماد می کنند. مشتریان، کارکنان، تأمین کنندگان و همه صاحبان حق در تعامل با سازمان های کسب و کار در امانتداری سازمان در قبال اموال، اسرار اطلاعات، و سایر شئون حرفه ای اهمیت می دهند به همین دلیل امانتداری در منشور اخلاقی سازمان ها و عهدنامهی اخلاقی صاحبان حرفه و مشاغل، اصل مهم و جهان شمول است. همکاری عناصر محیط داخلی و بیرونی سازمان با آن براساس الگوی سرمایه گذاری انجام می شود و سرمایه گذاری صرف کردن کنونی سرمایه به امید بازدهی سود در آینده است و لذا سرمایه گذاری دارای خطرپذیری است. آنچه معقولیت خطرپذیری را تأمین می کند، خصلت امانت داری سازمان است که در فرهنگ سازمانی آن نهادینه شود. بنابراین، امانتداری سبب پیش بینی پذیری و اعتماد آفرینی می شود و اعتماد آفرینی رمز و راز موفقیت در کسب و کار است.
سازمان نیز در گزینش منابع انسانی و انتساب مدیران، امانتداری را اصل مهم برای ارزیابی می داند.
با توجه به گستردگی دامنه امانت و مصادیق آن، مفهوم امانتداری نیز گسترده است. امانت داری در قبال هر امانتی، متناسب با آن امانت تعریف می شود، مثلاً امانت داری در قبال اموال بنگاه، حفظ آن اموال و استفاده بهینه از آنهاست و امانت داری در قبال اسرار، عدم افشا و سوء استفاده نکردن از آنها است. همچنین در موارد دیگر، متناسب با امانت، باید امانت داری کرد. چنانچه فخررازی پس از بیان اینکه معامله انسان یا با خداست یا با سایر بندگان و یا با نفس خود. اداء امانت در هر قسم را متناسب با آن امانت می داند با توجه به این نکته، نباید تصور کرد امانت داری صرفاً عبارت است از حفظ و صیانت از یک شیء مادی که در اختیار انسان قرار گرفته است، بلکه امانت داری دامنه گسترده ای دارد و از این رو نمی توان فقط استعمال، تصاحب، تلف کردن و مفقود کردن شیء امانت گذاشته شده را که در قانونبه عنوان انواع خیانت در امانت شمرده شده است. خیانت به حساب آورد. یعنی امانت داری در روی آورد اخلاقی مفهومی وسیعتر از امانت داری در فقه و قوانین موضوعه دارد.(فرامرز قراملکی،۱۳۸۸)