بررسی رابطه سبک های حل مسئله و هوش هیجانی شاگردان با ... |
۲-خود گردانی[۸۳]: تعادل هیجانی را خود گردانی می نامند. گاهی از خود گردانی به معنای کنترل احساسات، عواطف و تکانش ها یاد می کنند. خودگردانی یک قابلیت زیر بنایی است که در کنترل رفتارهای هیجانی نقش مهمی دارد و شامل خود کنترلی، وظیفه شناسی، قابل اعتماد بودن، انطباق پذیری و نو آوری است.
۳-انگیزش(خود انگیزی ): به معنای مولد، اثربخش و خلاق بودن در زمینه کاری است. انگیزش توانایی انرژی دادن به دیگران و هدایت رفتار آنان بر خلاف داشتن روحیه یی ضعیف را دارد. در انگیزش از هیجان ها به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهدافی استفاده می شود. و شامل تعهد، رشدگرایی ،ابتکار و خوش بینی است.
۴- همدلی[۸۴](آگاهی اجتماعی): توانایی همدردی کردن با احساسات دیگران و شناخت دیدگاه آن ها را همدلی می گویند. همدلی توانایی شناخت و نفوذ بر حالت هیجانی دیگران یا آگاهی نسبت به احساسات، نیازها و علایق دیگران است. همدلی به بیان دیگر وارد شدن به حریم احساس دیگران می باشد. و شامل شناخت و درک دیگران، بالندگی دیگران، خدمت مداری و هدایت تنوع است.
۵-مهارت های ارتباطی[۸۵] یا اجتماعی: توانایی شناخت و همدلی با دیگران، برقرای ارتباط موثر، گوش دادن عمیق و پرسیدن سئوالات مهم، تشریک مساعی، مربیگری و مذاکره کردن از اجزای این مهارت محسوب می شود. به عبارت دیگر آگاهی و شناخت نسبت به هیجان ها و احساسات دیگران، مهارت گوش دادن به احساسات دیگران در زمانی که دیگران دچار هیجان و احساسات هستند و نیاز به گوش دادن حرف های آنان را در دارند. و شامل نفوذ گذاری، ارتباطات، مدیریت تضاد، رهبری، تسریع تغییر، پیوند سازی، تشریک سازی، مشارکت و ظرفیت های گروهی است.”
کارکرد های هوش هیجانی:
هر کودکی که به دنیا می آید دارای استعداد های خاصی برای حساسیت هیجانی ، حافظه هیجانی چردازش اطلاعات هیجانی و توان یادگیری هیجانی می باشد . این استعداد فطری به وسیله تجارب زندگی بخصوص از طریق مبادلاتی که حاوی پیامهای هیجانی هستند ، توسعه یافته و یا آسیب می بینند.
پیامهای هیجانی که کودک از والدین ، معلمان و همسالان خود دریافت میکند، ظرفیت های هیجانی او را تشکیل می دهند . واکنشهای هیجانی بین کودک و والدین نه تنها در پیشرفت توانایی های شناختی او تاثیر می گذارند، بلکه در تکامل بخشهایی از مغز که مربوط به هوشیاری هیجانی و تنظیم هیجانات می شود، نیز موثر است.
نتایج حاکی از آن است که افرادی که روابط هیجانی مثبتی را در کودکی تجربه می کنند ، در بزرگسالی رفتارهای هیجانی و مهارتهای اجتماعی سازگارتری را نشان می دهند. ( به نقل از جهانیان ۱۳۸۱)
در حقیقت قابلیتها ی هیجانی که از نظر گلمن بر پایه هوش هیجانی هستند ، در بر گیرنده نوعی تجلی کفایت خود در مبادلات اجتماعی می باشندکه در مبادلات اجتماعی هیجانها را بر می انگیزند . کفایت خود در این جا بدین معنی است که فرد عقیده دارد وی دارای ظرفیت و مهارتهایی برای رسیدن به نتیجه مطلوب می باشد. آنچه نتیجه مطلوب است ،منعکس کننده ارزشهای فرهنگی واعتقادات است ، که این اعتقادات بوسیله “خود” تبدیل به معانی شخصی شده است. که ممکن است به اثر انگشت بی مانند هر فرد تشبیه نمود که برای تعاملات اجتماعی برانگیزنده هیجانها بکار می رود و در هر فرد متفاوت است.
مهارتهای قابلیت هیجانی مولفه هایی هستند که در زندگی اجتماعی آموخته می شوند و در رفتار افراد برای زندگی موفقتر بروز می کنند . این مهارتها شامل این مواردند:
آگاهی از حالات هیجانی خود که شامل این امکان نیز می گردد که فرد چندین نوع هیجان را تجربه می کند وقتی در سطوح رشد یافته تر ، آگاهی از اینکه ممکن است فرد از احساسات خود به علت پویایی نا خود آگاه یا عدم توجه انتخابی با خبر نباشد.
مهارت در درک وتشخیص هیجانهای دیگران بر اساس شواهد بیانی و موقعیتی که معنی هیجانی آنها تا حدودی از نظر فرهنگی مورد توافق باشد.
مهارت در کاربرد لغات و اصطلاحاتی که برای هیجانها در خرده فرهنگ موجود می باشد. و در سطوح پیشرفته تر ، مهارت در فراگرفتن متون فرهنگی که هیجان را با نقشهای اجتماعی پیوند می دهند.
ظرفیت برای همدلی و همدردی با تجارب هیجانی دیگران.
مهارت در درک این موضوع که حالت درونی هیجانی در فرد و دیگران ، لازم نیست با بیان و اظهار بیرونی آن مطابقت داشته باشد. و در سطح رشد یافته تر ، فهمیدن این موضوع که رفتار حاکی از بیان هیجانی فرد، ممکن است در دیگران اثر بگذرد و اینکه این موضوع را در روش های بیان خود به حساب آورد.
مهارت در مقابله سازگارانه با هیجانهای مختلف یا ناراحت کننده بوسیله کاربرد روش های خود تنظیمی (مانند سخت کوشی در مقابله استرس ) که شدت یا دوره چنین حالتهای هیجانی را بهبود می بخشد.
آگاهی از این موضوع که ساخت یا ماهیت ارتباطات توسط میزان خالص بودن بیان هیجانی و میزان دو جانبه بودن یا متقابل بودن ارتباط , تعیین میشود . بدین معنی که روابط صمیمانه ، رشد یافته تا حدی بوسیله اشتراک متقابل دو جانبه در هیجانهای اصیل ، معنی می شود.
ظرفیت خود کارآمدی هیجانی : بدین معنی که رویهم رفته فرد خود را به نحوی که میخواهد احساس کند ، احساس می نماید . با این بیان که فرد تجربه هیجانی خود را قبول دارد، خواه بی مانند باشد یا از نظر فرهنگی هماهنگ باشد.
(اکبر زاده ۱۳۸۳)
در نتیجه می توان گفت که بنا به نظر گلمن هوش هیجانی مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیم های مناسب در زندگی است . توانایی اداره مطلوب خلق و خو، وضع روانی و کنترل تکانشها عاملی است که به هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به هدف در شخص ایجاد انگیزه و امید می کند . مهارت اجتماعی و هم حسی نیز عواملی هستند که منجر به برقراری رابطه مثبت با مردم می شود. با نظر به این عولامل می توان گفت هوشبهر در بهترین حالت خود تنها ۲۰% از موفقیتهای زندگی است. ۸۰% از موفقیتها به عوامل دیگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موارد در گرو مهارتهایی است که هوش هیجانی را تشکیل می دهند. کارآمدی فرد در مسائل فردی و اجتماعی بطور قابل ملاحظه ای توسط تجربه های هیجانی و نحوه مواجهه و انطباق با رویداد ها تعیین میشود . بطور کلی توانشهای هیجانی، رفتار و پیامد های زندگی را پیش بینی میکنند ، لذا برای موفقیت در زندگی اهمیت دارند. هوش غیر شناختی ابعاد شخصی ، هیجانی و اجتماعی هوش را که اغلب بیشتر از جنبه های شناختی آن در عملکرد های روزانه موثرند ، مخاطب قرار می دهند . در حقیقت هوش غیر شناختی پیش بینی موفقیتهای فرد را میسر می کند و سنجش و اندازه گیری آن به منزله اندازه گیری توانایی های شخص برای سازگاری با شرایط زندگی وادامه حیات در جهان است.(گلمن / پارسا ۱۳۸۰)
هوش هیجانی و مولفه های آن از دیدگاه “بار-اون”
یکی دیگر از نظریه پردازان مدل ترکیبی هوش هیجانی “بار –اون ” است . هوش هیجانی به وسیله بار – اون این گونه تعریف شده است :” یک دسته از مهارت ها ، استعداد ها و توانایی های غیر شناختی که توانایی موفقیت فرد را در مقابله با فشار ها و اقتضاهای محیطی افزایش می دهد.” بنابر این هوش هیجانی یکی از عوامل مهم در تعیین موفقیت فرد است ( در زندگی و شغل و مستقیما” بهداشت روانی فرد در مقابله با اقتضاهای محیطی) از قبیل :آمادگی زیستی – پزشکی ، استعداد های هوش شناختی و واقعیت ها و محدودیت های محیطی در تعامل است.( بار -اون ۲۰۰۰)
بار –اون ۱۵ مولفه هوش هیجانی را در ۱۵ خرده مقیاس پرسش نامه هوش بهر هیجانی بار – اون معرفی کرده است . هوش هیجانی و مهارت های هیجانی طی زمان رشد می کنند ، طی زندگی تغییر می کنند و می توان با آموزش و برنامه های اصلاحی مانند تکنیک های درمانی آن را بهبود بخشید . (مایر ۲۰۰۳/نوری ۱۳۸۳)
۱۵عاملی که توسط بار- اون به عنوان عاملهای هوش هیجانی درنظر گرفته شده اند عبارتند از:
خود آگاهی هیجانی - احترام به خود- ابراز وجود[۸۶]- خود شکوفایی[۸۷] – استقلال[۸۸] – همدلی – روابط بین فردی [۸۹]– مسئولیت اجتماعی [۹۰]– توانایی حل مسئله – آزمون واقعیت[۹۱] – انعطاف پذیری[۹۲] – تحمل استرس[۹۳]- کنترل تکانه [۹۴]– شادکامی[۹۵] و خوش بینی [۹۶]می باشد.( بار- اون ۱۹۹۷)
بار – آن مدلی از توانش های هیجانی را ارائه داده است که این مدل ۵ حیطه یا گستره از مهارت ها(توانایی ها) را در بر می گیرد:
مهارت های درون فردی : که خود آگاهی هیجانی (بازشناسی و فهم احساسات خود) جرات ( ابراز احساسات ، تفکر و دفاع از حقوق شخصی به شیوه ای سازنده ) خود تنظیمی ( آگاهی – فهم – پذیرش و احترام به خویشتن) شکوفایی ( تحقق بخشیدن به استعداد های بالقوه خویشتن ) و استقلال ( خود فرمانی – خود کنترلی در تفکر و عمل شخص و رهایی از وابستگی هیجانی) را در بر می گیرد.
مهارت های بین فردی: که شامل روابط بین فردی ( آگاهی و درک احساسات دیگران ) که با ایجاد و حفظ روابط رضایت بخش دو جانبه به صورت نزدیکی هیجانی ووابستگی مشخص می شود , تعهد اجتماعی (عضو موثر و سازنده گروه اجتماعی خود بودن و نشان دادن خود به عنوان یک شریک خوب ) و همدلی است.
سازگاری : شامل مساله گشایی ( تشخیص و تعریف مسائل – هم چنین ایجاد راه کارهای موثر ) آزمون واقعیت ( ارزیابی مطابقت میان آنچه به طور ذهنی و آنچه به طور عینی تجربه می شود) و انعطاف پذیری ( تنظیم هیجان – تفکر و رفتار به هنگام موقعیت و شرایط ) می باشد.
کنترل استرس: که توانایی تحمل استرس ( مقاومت در برابر وقایع نامطلوب وموقعیت های استرس زا ) ، کنترل تکانه ( ایستادگی در برابر تکانه یا انکار تکانه ) را شامل می شود.
خلق عمومی : که شامل شادی (احساس رضایت از زندگی ، شاد کردن خود و دیگران ) و خوش بینی ( نگاه به جنبه های روشن زندگی و حفظ نگرش مثبت حتی در مواجهه با ناملایمات ) را شامل می شود.( بار –اون ۱۹۹۷)
خرده مقیاس های هوش هیجانی بار – اون
خود آگاهی هیجانی : عبارتست از توان مندی های تشخیص و درک احساسات . این مولفه فقط شامل آگاهی از احساسات یک فرد و هیجانات وی نیست بلکه شامل توانایی تمیز دادن و تفاوت بین آنها جهت پی بردن به این امر است که شخص چه احساسی دارد و چرا این احساس در وی شکل گرفته است و هم چنین به منظور پی بردن به آن چیزی است که مسبب این احساسات است. مشکلات جدی در این حیطه در موقعیت های “آلکسی تایمی ” ( ناتوانی در بیان کلامی احساسات)یافت می شود.
ابراز وجود یا قاطعیت : ابراز وجود شامل توانایی بیان احساسات ، عقاید و افکار خود و دفاع از حقوق خود و روش غیر مخرب است. جسارت یا ابراز وجود دارای سه بعد است:
توانایی بیان احساسات ( مثل : قبول و ابراز خشم ، صمیمیت و احساس جنسی )
توانایی بیان آشکار عقاید وافکار ( مثل :توانایی بیان باورهای مخالف و اتخاذ موضعی مشخص حتی اگر به لحاظ عاطفی انجام آن دشوار و باعث از دست رفتن امتیازی شود.)
توانایی استادگی برای احقاق حقوق خود ( مثل : اجازه ندادن به دیگران که شما را اذیت کنند یا از شما امتیاز بگیرند.)
افراد قاطع ، کمرو نیستند بلکه می توانند احساساتشان را ( اغلب به طور مستقیم و بدون پرخاشگری و فحاشی ) ابراز کنند. ( بار-اون ۱۹۹۷)
احترام به خود : احترام به خود عبارتست از توانایی احترام گذاشتن به خود و پذیرش خود به عنوان فردی که اساسا” خوب است پذیرفتن خود یعنی توانایی پذیرش ابعاد مثبت ومنفی ومحدودیت ها و توانمندی های خود و در اصل قبول داشتن خود آن طور که هستیم می باشد . مولفه ها ی مفهومی هوش هیجانی با احساسات کلی امنیت ، نیروی درونی ، اعتماد به نفس و احساس کفایت همراه می باشد. اعتماد به نفس ( باور خود ) با هویت نسبتا” خوب رشد یافته ، ارتباط دارد .فردی که صاحب حرمت ذات است احساس عدم کفایت و حقارت نمی کند.
خود شکوفایی : توانمندی شناخت قابلیت های بالقوه خویش است. این جنبه از هوش هیجانی تبیینی است برای جستجوی غنا و معنا بخشیدن به زندگی، تلاشی است جهت شکوفا ساختن بالقوه خود. خود شکوفایی فرایندی مستمر و پویاست برای کسب بالاترین حد رشد توانایی ها، قابلیت ها و استعداد ها. این بعد به تلاش مصرانه جهت دارا بودن بهترین عملکرد وتلاش برای بهتر ساختن خود مربوط است. خود شکوفایی به احساس و توجه به خود وابسته است.
استقلال: عبارتست از توان مندی هدایت خود ، کنترل خود در تفکر ، و عمل و عدم وابستگی عاطفی . افراد مستقل افرادی هستند که در برنامه ریزی و تصمیم گیری ها ی مهم به خود اتکاء دارند و البته قبل از تصمیم گیری با دیگران نیز مشورت می کنند.(مشورت کردن با دیگران نشان وابستگی نیست) اساسا” استقلال توانایی رفتار خود مختار در مقابل نیاز به حفاظت و حمایت است . مستقل بودن به میزان اعتماد به نفس ، نیروی درونی و به تمایل در آوردن خواسته ها و تعهدات مبتنی است. بدون آنکه اسیر آنها شوند.
همدلی : شامل توانایی آگاهی ، درک و تقدیر از احساسات دیگران و حساس بودن به اینکه آنها چرا ، چگونه و چه چیزی را این گونه وبه این طریق حس مکنند. همدل شدن یعنی کسب توانایی یا شناخت هیجانات و عواطف دیگران . افراد همدل به تگرانی وعلائق دیگران توجه نشان می دهند.
روابط بین فردی : مهارت روابط بین فردی شامل داشتن توانایی رابطه برقرار کردن و حفظ ارتباطات متقابل است که صمیمیت متعادل از ویژگی های آن است. رضایت متقابل شامل تبادلات اجتماعی معنادار است که به صورت بالقوه رضایت بخش و لذات بخش است. این بعد از طرفی با ضرورت به دست آوردن روابط دوستانه با دیگران و از طرف دیگر ، توانایی احساس آرامش در این روابط و داشتن توقعات مثبت از چنین روابط مثبتی ، ارتباط دارد . به طور کلی این مهارت اجتماعی نیاز به داشتن حساسیت نسبت به دیگران ، تمایل به برقراری ارتباط و احساس رضایت از این روابط و محبت با دیگران است.
مسئولبت پذیری اجتماعی : مسئولیت پذیری اجتماعی عبارتست از نشان دادن خود به عنوان یک عضو سازنده و همکاری کننده در یک گروه اجتماعی . این توان مندی شامل مسئول بودن است حتی اگر شخص از این رابطه سود نبرد. چنین افرادی دارای وجدان اجتماعی و حساسیت بین فردی هستند و رفتارهایشان به صورت پذیرش مسئولیت های اجتماعی نمایان می شود . این مولفه به توانایی انجام دادن کارها برای دیگران یا با دیگران، پذیرش افراد ، عملکرد هم سو با وجدان ، مرتبط است. افرادی که این توانایی را ندارند ممکن است نگرش های ضد اجتماعی داشته باشند، موجب آزار و اذیت دیگران شوند و از دیگران سوء استفاده کنند.
حل مسئله : توانایی حل مسئله شامل شناسایی ، تعریف مشکل ، ایجاد و انجام راه حل های بالقوه موثر است. حل مسئله ماهیتا” چند مرحله است و شامل توانایی انجام این مراحل است:
الف) احساس وجود مشکل و احساس داشتن کفایت و انگیزه کافی برای مقابله موثر با آن .
ب) تعریف و تدوین مشکل تاحد امکان ( مثلا” روش مشکل گشایی گروهی)
ج) تصمیم گیری و انجام یکی از راه حلها( بررسی دلایل مورافقت ومخالفت هر راه حل و انتخاب بهترین مسیر برای عمل ) حل مساله با وظیفه شناسی ، تمایل به بکار گیری حد اکثر توان مقابله با مشکلات به جای اجتناب از آنها مرتبط است.
۱۰- واقعیت آزمایی: توانایی تطبیق بین آنچه که تجربه می شود و آنچه که به طور عینی وجود دارد ، می باشد . سنجش میزان انطباق بین آنچه فرد تجربه کرده و آنچه واقعا” وجود دارد . واقعیت آزمایی شامل : درک موقعیت فعلی ، تلاش برای فهم امور به طور صحیح و تجربه رویدادهاست بدون خیال بافی بیش از حد آن گونه که واقعا” هستند . یکی از جنبه های مهم این مولفه ، اندازه ای از شواهد واضح و روشن ادراکی در تلاش برای ارزیابی و سازگاری با موقعیت هاست به زبانی ساده واقعیت آزمایی توانایی درک صحیح از موقعیت جدید است.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1400-07-22] [ 11:13:00 ب.ظ ]
|