پژوهش های پیشین با موضوع بررسی رابطه اضطراب و انگیزه پیشرفت در بین دانشجویان دختر و پسر ۸۰ص- ... |
با این حال، سرانجام پژوهشگران کوشیدند تا توجه دقیق تری به نیاز پیشرفت در میان زنان و چگونگی تجلی آن در رفتار مبذول دارند. یک یافته مربوط به این تحقیق آن است که ظاهراً در میان زنان و چگونگی تجلی آن در رفتار مبذول دارند.
یک یافته ی مربوط به این تحقیق آن است که ظاهراً در میان زنان در مقایسه با مردان در مورد بیان انگیزه پیشرفت شرایط کاملاً متفاوتی وجود داشته باشد به طور کلی این مطالعات حاکی از آن است که نیاز پیشرفت در میان زنان به نوعی تمایل به پذیرش و تائید اجتماعی ارتباط دارند در حالیکه این امر در مورد مردان صادق نیست به نظر می رسید که زنان در این پژوهش توجه خود را بر پیشرفت به منزلۀ وسیله ای برای رسیدن به هدفی که جدا و متمایز از خود پیشرفت بود معطوف می ساختند. با این حال باید توجه کنیم که این مطالعات مدتها قبل انجام پذیرفته است.
روشن نیست که امروزه هم یافتن همین رابطه به دست خواهد آمد یا خیر.
سؤال دیگری که از این نتایج استنباط می شود این است که آیا رفتار پیشرفت واقعاً پذیرش اجتماعی را برای زنان نیز آن طور که در مورد مردان صادق است توسعه می دهد یا خیر. مبنایی برای مورد تردید قرار دادن این فرضیه وجود دارد. زنانی که پیشرفتهای سطح بالایی دست پیدا می کنند ممکن است در معرض این خط باشند که به عنوان رقیبی برای مردان تلقی شوند یا احساس زنانگی خود را از دست بدهند این احتمالات می تواند تعارضهای جدی برای زنی که برای پیشرفت برانگیخته شده است به وجود بیاورد او ممکن است حتی انگیزه ای برای اجتناب از موفقیت به عنوان راهی برای اجتناب از این پیامدهای ناخوشایند ناشی از داشتن مفطوح بالایی از انگیزش پیشرفت پیدا کند. (هورنر، ۱۹۷۳ )
از سوی دیگر به نظرمی رسد که امروزه احتمال روبرو شدن با این پاسخ بسیار ضعیف تر از زمانی است که این تصور وجود داشته است. (چارلزاس، کار و دیگران، ۱۳۷۵ ، ص ۲۰۱ )
آموزش انگیزۀ پیشرفت :
تا مدتی پیش، بیشتر به انگیزۀ پیشرفت، به عنوان صفتی شخصیتی نگریسته می شود ولی امروزه آنرا آموختنی و اکتسابی تلقی می کنند که به وسیلۀ آموزش قابل انتقال است و از طریق برنامه های آموزشی می توان خصوصیات و تمایلات موفقیت طلبی را در افراد به وجود آورد.
برنامه های آموزشی انگیزۀ پیشرفت، به عنوان صفتی شخصیتی نگریسته می شد ولی امروزه آنرا آموختنی و اکتسابی تلقی می کنند که به وسیلۀ آموزش قابل انتقال است و از طریق برنامه های آموزشی می توان خصوصیات و تمایلات موفقیت طلبی را در افراد به وجود آورد.
برنامه های آموزشی انگیزۀ پیشرفت تعهد به ارزشهای اجتماعی عمده مانند استقلال، مسئولیت پذیری مشخص برای نتایج کارکرد خود و کوشش فعال برای غلبه بر محیط را ترغیب می کند این برنامه ها ابتدا به منظور یافتن ایده های مربوط به انگیزۀ پیشرفت با آموزش دادن عنصر طرح ریزی پیشرفت مجموعه اندیشه های مربوط به پیشرفت را مشخص می کنند. آنگاه از طریق شبیه سازی که در آن کارکرد مربوط به جنبه انطباقی و با ارزش دار این مجموعه اندیشه ها به هم ارتباط داده می شوند شبیه سازیها سبب می شود که افراد دربارۀ یک موضوع از درون بیاموزند و سرانجام این اندیشه ها و اعمال به زمینه های مناسب زندگی پیوند داده می شود.
هدف کلی چنین تکنیکهایی که با دوره های «آموزش روانی» .جه مشترک زیادی دارند، رشد ارتباطات سالمند، حساسند و در سطوح گوناگون، ادغام تخیلات نامنطبق به صورت پاسخهای سازنده و گنجایش بیشتر برای تجربه های عاطفی جذبه دار است. (بال ۱۳۷۳).
این گونه تکنیکها به طور معمول در قالب چهار راهبرد اجرا می شود.
اول افراد ترغیب می شوند تا به خیالبافی دست زنند و باور کنند که از عهده امور بد می آیند همچنین به آنها آموزش داده می شود که چگونه بین تخیلات پیشرفت و خیالبافی صدف دربارۀ فعالیت مورد نظر، تفاوت قائل می شوند این روش موجب می شود جنبه های نادیده گرفته شده شخصیت به یاد آورده می شود.
در مرحلۀ دوم فعالیتهای کلامی، مکاشفه و افزایش حرکات بدنی خود جوش ترغیب می شود درک مفاهیم روانی، اغلب هنگامی آسان می شود که به طور عملی یاد گرفته شود نه فقط به طور فکری تصور شود.
در مرحلۀ سوم پاسخهای عاطفی فرد نسبت به دنیای خارج را بررسی می کنند زیرا آنچه انسانها احساس می کنند مهمتر از چیزی است که می اندیشند احساسات گروهی به عنوان یک نیرو از کاری که قدر است فرد انجام می دهد پشتیبانی می کند.
بالاخره در مرحلۀ چهارم اهمیت کامل زندگی کردن و در لحظۀ زیستن (وقت را غنیمت شمردن) مورد تأکید قرار می گیرد این مراحل را محققان مختلف به صورت دستورالعمل های ویژه تری ارائه داده اند.
اورعی یزدانی به نقل از مک کله کند برنامه پنج مرحله ای زیر را در جهت آموزش انگیزه پیشرفت پیشنهاد کرده است. (اورعی پزدانی، ۱۳۷۳)
در مرحله اول، انگیزه پیشرفت به افراد معرفی می شود و آنها با مفهوم تغییرپذیری و همچنین با نتایج پژوهشهای انجام گرفته درباره نیاز به انگیزه پیشرفت آَنا می شوند.
در مرحله دوم معنای انگیزه پیشرفت آموخته می شود و افراد می آموزند چه نوع رفتاری از خود نشان می دهند که نشانگر انگیزۀ پیشرفت در این مرحله به صورت مشخص به افراد گفته می شود که افراد پرانگیزه، موقعیتهایی را ترجیح می دهند که مسئولیت شخصی، بازخورد قطعی و ریسک پذیری متوسط داشته باشند.
در مرحله سوم، آموزشگر از «مطالعه موردی» کرده است و می کوشند نتایج مطالعات ذکر شده را با تجربیات افراد تلفیق کند تا بتواند مفاهیم را به خوبی غنیمت بخشند.
در مرحله چهارم، برای آنها بازخورد فراهم می آورد تا افراد خود را با رفتار پرانگیزه مقایسه کنند.
در مرحله آخر، دربارۀ اینکه فرد چگونه می تواند موفقیت جویانه رفتار کند برای خود هدفی تعیین می کند این اهداف به عنوان طرحی کاربردی یادداشت می شود تا براساس آنها عمل شود و مبنایی برای اندازه گیری پیشرفت جهت دستیابی به هدفهای بیان شده باشد.
الشود و همکارانش شش گام عمده برای آموزش و ارائه داده اند.
(۱۹۷۰، Alschuleretal به نقل از بال ۱۳۷۳).
۱ ) توجه خود را به آنچه در موقعیت مکانی – زمانی موجود رخ می دهد متمرکز کنید.
۲ ) تجربه ای عمیق و جامع از افکار؟، اعمال و احساسات فراهم کنید.
۳ ) به شخص یاری کیند تا بتواند تجربیاتی را که ضمن رخدادها کسب کرده است بفهمد.
۴ ) تجربه افراد را به ارزشها، هدفهای رفتارها و ارتباطهای وی با اطرافیانش مرتبط سازید برای اینکار می توان به فرد کمک کرد تا موقعیتهای «شوق» پیشرفت را از موقعیتهای «بازدارنده» تمیز دهد.
همچنانکه تعیین هدف، پیشرفت را تقویت می کند باید خود را متقاعد کرد که نیاز به پیشرفت، خودپنداره شخص را افزایش می دهد.
۵ ) به وسیله تمرین و تفکر، عمل و احساسات تازه را تثبیت کنید تنها شناخت انگیزه پیشرفت کافی نیست بلکه باید افراد را متقاعد ساخت تا با تعیین هدف این انگیزه را به کار گیرند.
۶ ) تغییرات حاصل را درونی کنید اگر قرار است انگیزه پیشرفت قوی و پایدار شود باید پیشرفتها بیشتر به منابع درونی نسبت داده شود تا به منابع بیرونی فرد.
نظریۀ اتکینسون دربارۀ انگیزۀ پیشرفت :
اتکینسون (۱۹۵۷، ۱۹۶۴) مانند هال و لوین تلاش کرد تا تعیین کنندگان رفتار را بشناسد و بین مؤلفه ها ارتباط ریاضی برقرار کند وجه تمایز اتکینسون از دیگر صاحب نظران پژوهشهای انگیزش این است که وی برتفاوتها میان فردی بسیار تأکید می کند ولی با همه این احوال نظریه وی با نظریه هال و لوین شباهت بسیار دارد.
هال و لوین رفتار را تابعی از حالت موجود ارگانیزم «کشاننده و تنش» ویژگی هدف با موضوع عشق «ارزش مشوق، جاذبه هدف» و عاملی که بیانگر تجربه و یادگیری است «عادت، فاصله روان شناختی» در نظر می گیرند.
اتکینسون نیز عوامل مشابه فردی، متغیرهای محیطی و تجربی را تعیین کنندگان رفتار می دانند به نظر اتکینسون رفتار به سوی ناشی از تعارضی است که بین گرایش نزدیکی و دوری به وجود می آید در هر رفتار موثر احتمال موفقیت (و در نتیجه احساس غرور) و احتمال شکست (و در نتیجه احساس شرمساری) وجود دارد بنابراین نیرومندی رفتار مورد انتظار برای تصمیم گیری ارگتنیزم بر ادامه یا قطع رفتار تعیین کننده است به عبارت دیگر انگیزۀ پیشرفت نتیجه تعارض هیجانی امیر به موفقیت و ترس از شکست تلقی می گردد. (دکتر محمد کریم خداپناهی، (۱۳۸۱، ص ۱۲۷)).
مقایسه نظر اتکینسون، هال ولوین :
پیش از این متذکر شدیم که بین اتکینسون، هال ولوین در زمینه نظریه انگیزشی دیدگاه های مشترک و تمایزهایی وجود دارد. به عوامل تعیین کننده رفتار از دیدگاه آنها می پردازیم.
در جدول مشاهده می شود که هر سه روان شناس رفتار را تابعی از ویژگیهای فردی «انگیزه، کشاننده و تنش» ویژگیهای هدف «مشوق، جاذبه» و متغیر تجربه یا یادگیری «احتمال موفقیت، نیرومندی عادت، فاصله روانشناختی» تلقی می کنند.
جدول مقایسه عوامل تعیین کننده انگیزه اش اتکینسون، هان ولوین
نظریه | سازه ها | ||
فردی | محیطی | یادگیری |
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-07-23] [ 12:55:00 ق.ظ ]
|