«برندینگ ملی»

 

 

 

ساختار نقش

 

از بالا به پائین، بازیگر به مردم کشور خارجی

 

افقی، تسهیل شده توسط بازیگر

 

 

 

ماهیت نقش

 

پیام­رسانی هدف­گذاری شده

 

ارتباط­سازی

 

 

 

هدف کلی

 

مدیریت فضای بین ­المللی

 

مدیریت فضای بین ­المللی

 

 

 

منبع: ماهنامه همشهری دیپلماتیک
پیش ­از این هرگز مرزها تا به این حد به­روی جریان عقاید و تصاویر گشوده نبودند. با افزایش دسترسی به اطلاعات و نیز، افزایش سرعت انتقال اطلاعات، توانایی دولت­ها برای ترویج دیدگاه­ های خود به افکار عمومی خارجی، به ویژگی اصلی دیپلماسی عمومی نوین تبدیل شده است. دفتر معاون دیپلماسی عمومی وزیر خارجه آمریکا، با انتشار سندی راهبردی، دیپلماسی عمومی نوین را، تقویت تعامل آمریکا با جهان نامید که مبنای رویکرد این کشور در قرن بیست­و­یکم قرار گرفته است. در بخش «دستیابی به اهداف» این سند راهبردی تأکید شده است: سخنگویان ما به ابزارهای جدید برای پرداختن موثر به واقعیت، ۲۴ ساعت شبانه روز و هفت روز هفته رسانه‌های جدید نیاز دارند. اطلاعات بسیار زیادی درباره آمریکا وجود دارد که صحیح و غیرصحیح در دسترس تمام مخاطبان سراسر جهان است، اما برای شکل­دهی اخبار باید راهبردهای دسترسی فعال برای اطلاع­رسانی، القا کردن و ترغیب و تشویق را توسعه داد. در بخش دیگری از این سند راهبردی، دفتر معاون دیپلماسی عمومی وزارت خارجه آمریکا توصیه‌ها و پیشنهاداتی را به منظور تقویت دیپلماسی عمومی نوین آمریکا و تعامل با کشورها مطرح کرده که در پیوست «الف» به طور کامل آمده است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۱ – ۴ – ۳ دیپلماسی فرهنگی
شیوه دیگر دیپلماسی در دوره معاصر، دیپلماسی فرهنگی است که در قرن نوزدهم از سوی دولت فرانسه ابداع شده است. در سایه ارتباطات نوین جهانی و نزدیکی روزافزون ملتها، انتقال ارزشها و تاثیر و تاثرهای متقابل فرهنگی با گستردگی و شتاب باورنکردنی در حال شکل­ گیری است. در حال حاضر بسیاری از متفکران و سیاست­مداران محور روابط آینده جهان را روابط فرهنگی و اختلافات و اشتراکات تمدنی می­دانند. ملتهای امروز نیازمند شناخت عمیق تر باورهای مذهبی و فلسفی در دیگر فرهنگها و شیوه نگرش سایر ملتها هستند تا مشترکات موجود در سایر فرهنگها را بشناسند. هر فرهنگی باید ضمن شناخت فرهنگ دیگر، همزیستی با آنها را نیز بیاموزد. دیپلماسی فرهنگی به کشورها اجازه می دهد که با استناد به عناصر کلیدی و نفوذ دولتهای خود به طور مستقیم با مخاطبان خارجی، از جمله مردم معمولی و رهبران افکار، در ارتباط باشند. دیپلماسی فرهنگی علاوه بر اینکه موجب آشنایی مردم با کشور دیگری می شود، با خلق ادراک مثبت نسبت به آن، فهم، تصدیق، و رعایت آداب و رسوم و سیاستها را نیز بالا می­برد. (لئونارد و استید، ۲۰۰۲، ص ۱۰)
۱ – ۴ – ۳ - ۱ سیر تحول دیپلماسی فرهنگی
کول معتقد است به لحاظ تاریخی، دیپلماسی فرهنگی عبارت بود از سیاست یک کشور برای تسهیل صادرات نمونه­های فرهنگی خود. (کول،۱۳۹۱، ص۳۳) اما معتمدنژاد بر این باور است که برقراری روابط فرهنگی در گذشته، ریشه در خلق­و­خوی استعماری دولتهای استعمارگر داشته تا به این ترتیب بتوانند با هزینه کمتری تسلط خود بر کشورهای مستعمره را ادامه دهند. وی در این خصوص می­نویسد: سابقه تاریخی دیپلماسی فرهنگی کشورهای بزرگ غربی به چند قرن قبل و آغاز دوره استعمار امپراطوریهای اروپایی در سرزمینهای آسیای و آفریقایی باز می­گردد. در واقع، ایجاد مراکز مطالعات و تحقیقات شرق­شناسی در انگلستان و فرانسه و سایر کشورهای اروپایی از قرن هفدهم به بعد به منظور شناخت خصوصیات جوامع شرقی و آمادگی بیشتر دولتهای استعماری برای گسترش نفوذ فرهنگی و سیاسی و اقتصادی آنها در این جوامع صورت گرفته است. تربیت دیپلماتها، محققان و متخصصان و حتی سیاحان آشنا به فرهنگ و زبان و ادبیات ملل شرق برای اعزام به سرزمینهای یادشده نیز در جهت تدارک زمینه ­های مناسب برای تسلط مستقیم و یا غیرمستقیم بر این سرزمینها، طرف توجه واقع شده است. (معتمدنژاد، ۱۳۸۹، ص ۴۰۰)
۱ – ۴ – ۳ – ۲ تعریف دیپلماسی فرهنگی
در فرهنگ اصطلاحات روابط بین الملل و سیاست خارجی، تعاریف مختلفی از دیپلماسی فرهنگی ارائه شده است که تعاریف ذیل از جمله گویاترین تعاریف این مفهوم به شمار می­روند.
کول در تعریف دیپلماسی فرهنگی می­نویسد: دیپلماسی فرهنگی، تلاش یک بازیگر برای مدیریت فضای بین­الملل، از طریق آشنا ساختن مردم آن سوی مرزها با منابع و دستاوردهای فرهنگی خود و یا تسهیل انتقال تولیدات فرهنگی به خارج از مرزهاست. این اقدام معمولا با مبادلات دیپلماسی عمومی همپوشانی دارد و از این رو، بیشتر در کنار یکدیگر قرار داده می­شوند. (کول، ۱۳۹۱، ص۳۳)
«فرانک نینکوویچ»[۳۸]، دیپلماسی فرهنگی را تلاش برای ارتقاء سطح ارتباطات و تعامل میان ملل جهان با هدف طراحی و بنیاد نهادن تفاهم نامه ها و توافقاتی بر اساس ارزشهای مشترک می­داند. (نینکوویچ، ۱۹۹۶، ص ۳)
«گیفورد مالون»[۳۹] معتقد است دیپلماسی فرهنگی، عبارت است از معماری یک بزرگراه دوطرفه به منظور ایجاد کانالهایی برای معرفی تصویر واقعی و ارزشهای یک ملت و در عین حال تلاش برای دریافت درست تصاویر واقعی از سایر ملتها و فهم ارزشهای آنها. (مالون، ۱۹۸۸، ص ۱۲)
و سرانجام در تعریف «میلتون کامینگز»[۴۰]، دیپلماسی فرهنگی، عبارت است از مبادله ایده­ ها، اطلاعات، هنر، نحوه زندگی، نظام ارزشی، سنتها و اعتقادات به منظور دستیابی به مفاهیم مشترک و تقویت متقابل تفاهم میان ملتها و کشورها. (کامینگز، ۲۰۰۳، ص ۱۱)
دیپلماسی فرهنگی، تبادل ایده­ ها، اطلاعات، هنر و دیگر جنبه­ های فرهنگ میان ملتها به منظور تقویت تفاهم متقابل است. منظور از دیپلماسی فرهنگی، تلاش برای درک، مطلع ساختن، مشارکت دادن و تاثیر گذاردن بر فرهنگ مردم دیگر کشورهاست. دیپلماسی فرهنگی در واقع تامین منافع ملی با ابزارهای فرهنگی است. امروزه حتی قوی­ترین کشورها در عرصه روابط بین­الملل ترجیح می­ دهند تا آنجا که ممکن است از شیوه ­های فرهنگی برای تامین منافع خود استفاده کنند. پیش­برد منافع ملی با بکارگیری ابزارهای فرهنگی ممکن است نتواند به تنهایی جایگزین سایر ابزارهای دیپلماتیک نظیر سیاسی، اقتصادی، نظامی و … باشد اما می ­تواند مکمل آنها باشد. می­توان اذعان داشت که اساسا منظور از دیپلماسی فرهنگی، تلاش برای درک، آگاهی، مشارکت و تاثیر بر افکار عمومی نهادها، سازمانها و دولتهای سایر کشورهاست. در این فرایند، فرهنگ یک ملت به جهان بیرون عرضه می­ شود و خصوصیات خاص فرهنگی ملتها در سطوح دوجانبه و چندجانبه تبادل می­یابد. (صالحی امیری، ۱۳۸۹، ص۱۱۱) با درنظر گرفتن وجوه مشترک این تعاریف، می­توان به این نتیجه رسید که دیپلماسی فرهنگی، روایت داستان یک تمدن برای تصاحب سایر تمدنها با بهره گرفتن از ابزارهایی از جنس همان تمدن است. به عبارت دیگر، دیپلماسی فرهنگی آنگاه معنا و مفهوم واقعی خود را پیدا می­ کند که کشوری برای انتقال غنای نهفته در فرهنگ و تمدن خود، با بهره گرفتن از سازوکارها و ابزارهایی از همان جنس، به معرفی و انتقال آن به سایر ملل می ­پردازد و آن را در سیاست خارجی خود لحاظ می­ کند.
۱ – ۴ – ۳ – ۳ ابزارهای دیپلماسی فرهنگی
در دیپلماسی فرهنگی به جای استفاده و یا در کنار استفاده از مطبوعات و سایر وسایل ارتباط جمعی برای جلب توجه و علاقه مخاطبان کشورهای دیگر، به منظور تاثیر مستقیم بر مردم کشورها از طریق امکانات غیرسیاسی در داخل جوامع مختلف اقدام می­ شود. ابزارهای اصلی این نوع دیپلماسی، شامل آموزش زبان، مبادلات آموزشی و شیوه ­های دیگر تماسهای مستقیم فرهنگی­اند. هدف دیپلماسی فرهنگی یک کشور در کشورهای خارجی، آماده ساختن جوانان و نخبگان آینده این کشورها برای تکلم به زبان آن کشور و شناخت ادبیات و فرهنگ آن و به عبارت دیگر ایجاد زمینه های لازم برای درک و ارج گذاری بیشتر گزارشها و تصویرهای انعکاس یافته از سوی وسایل ارتباط جمعی کشورهای انتقال دهنده زبان و ادبیات و فرهنگ پیشرفته است. (معتمدنژاد، ۱۳۸۹، ص ۳۹۸)
مهمترین نمونه­های ابزارهای دیپلماسی فرهنگی کشورهای غربی در کشورهای دیگر، از اواخر قرن نوزدهم تاکنون، موسسات و نهادهای آموزشی و فرهنگی معروف آنها، مانند موسسه زبان­آموزی «آلیانس» فرانسه، «شورای فرهنگی بریتانیا»، «خانه فرهنگ گوته» آلمان و «جامعه فرهنگی دانته» ایتالیا بوده ­اند و در دهه­های اخیر، انجمن­های فرهنگی و همچنین «آژانس اطلاعات ایالات متحده» و «بنیاد توکیو» هم در کنار آنها، همان هدفها را دنبال می­ کنند. تمام این موسسات و انجمن­ها، به مبادلات فرهنگی و آموزشی با کشورهای موردنظر در سراسر جهان می­پردازند، در نمایشگاههای بین ­المللی شرکت می­نمایند، در کشورهای دیگر کتابخانه دایر می­ کنند، هیأتهای هنری و فرهنگی و علمی اعزام می­دارند و به طور کلی، اقداماتی به عمل می­آورند تا در چهارچوب مساعی ضروری برای ارتقای تفاهم بین ­المللی، به سیاست خارجی کشورهای خود و تحقق هدفهای ملی موردنظر آنها کمک کنند. (همان، ص ۳۹۹)
۱ – ۴ – ۳ – ۴ مزایای دیپلماسی فرهنگی
دیپلماسی فرهنگی با افزایش زمینه ­های گفتگو با مخاطبان خارجی و ایجاد بافت موقعیتی بین ­المللی توانا، وظیفه استراتژیک خود را در راه ارتقاء منافع ملی واقعی در صحنه بین­الملل به انجام می­رساند. همانطور که لئونارد و استید بیان کرده ­اند، دیپلماسی فرهنگی چیزی بیش از فریفتن ساده عموم و جلب نظر دولتهاست. فلسفه دیپلماسی فرهنگی، دستیابی به نتایج است. آنان معتقدند استفاده از فرهنگ و به خدمت گرفتن ابزارهای فرهنگی، در دیپلماسی فرهنگی در مقایسه با سایر ابزارها و اهرمهای رایج در روابط بین­الملل، دارای مزایای بسیاری است که مهمترین آنها را می­توان به شرح زیر برشمرد:
۱ – مواجه شدن با مقاومت کمتر در جوامع و کشورهای مقصد از کلیدی­ترین مزایای دیپلماسی فرهنگی محسوب می­ شود. یکی از مهمترین علل ناکامی دولتها در رسیدن به اهداف سیاست خارجی­شان در سایر کشورها، مقاومتهایی است که در کشورهای موردنظر در مقابل پیاده شدن آنها صورت می­گیرد. از آنجا که فرهنگ و ابزارهای فرهنگی، در بسیاری از موارد ضمیر ناخوادآگاه مخاطبان خود را هدف قرار می­دهد و با لطافت و ظرافت بر لایه­ های عمیق اذهان ایشان تاثیر می­گذارد، لذا در مقایسه با سایر ابزارهای شایع در دیپلماسی، دیپلماسی فرهنگی با سهولت بیشتری در لایه­ های زیرین جامعه و با عمق بیشتری رسوخ می­ کند و بر جای می­ماند.
۲ – عاری بودن دیپلماسی فرهنگی از لحنی خصمانه و آمرانه در کنار جذابیت بیشتر و نامحسوس بودن اعمال آن و در نتیجه هدف قرار دادن ذهن و روح مخاطبان خود از دیگر مزایای آن است. دیپلماسی آنگاه که با هدف تسخیر اذهان و قلوب مردمان سایر جوامع طراحی و اعمال می­ شود، نباید با یک تلقی خصمانه، منفی و سلطه­طلبانه در ذهن مخاطبان همراه باشد. مخاطب قرار دادن جوامع و کشورهای دیگر، چه در سطح دولتها و چه در سطح ملتها، آنگاه که با ابزار قهرآمیز و لحنی آمرانه صورت گیرد، هرچند که ضمانت­های اجرایی خود را نیز در کنار داشته باشد، با مقاومت در هر دو سطح رو به رو می­گردد و سرانجام، منجر به صرف هزینه بیشتر و مقبولیت و کارایی کمتر می­گردد.
۳ – در دیپلماسی فرهنگی فرصت بهتری برای حضور جدی­تر و مجال بیشتری برای ایفای نقش موثرتر توسط بازیگران غیررسمی، نهادهای مدنی و اشخاص حقیقی و حقوقی غیردولتی مهیا می­ شود و این به نوبه خود بر گستره حوزه مانور و دامنه تاثیرگذاری دیپلماسی فرهنگی در مقایسه با دیپلماسی کلاسیک سنتی می­افزاید.
۴ – دیپلماسی فرهنگی می ­تواند به عنوان فتح بابی برای مفاهمه بیشتر و بهتر میان کشورها به کار گرفته شود و به مرور زمان، منجر به پایه­ریزی روابط عمیق و پایدار فرهنگی میان کشورها شود و این تعمق می ­تواند به حوزه ­های سیاسی و امنیتی هم تسری یابد.
۵ – دیپلماسی فرهنگی بیشتر به دنبال کشف، تعریف و ترویج ارزشها و منافع مشترک و جهان­شمول و سپس تامین منافع ملی در چهارچوب این ارزشها و منافع مشترک است. (لئونارد و استید، ۲۰۰۰، ص ۴۷)
امروزه، نقش فرهنگ در زمینه­سازی روابط فرهنگی بسیار تاثیرگذار بوده و سبب گشودن بسیاری از بن­بست­های ایجاد شده در روابط سیاسی شده است. در شرایط کنونی روابط بین ­المللی، حتی قوی­ترین کشورها نیز ترجیح می­ دهند به موازات کاربرد ابزارهای معمول دیپلماتیک، قدرت نرم و ابزارهای دیپلماسی فرهنگی را به خدمت گیرند. کارایی ابزارهای دیپلماسی فرهنگی به اندازه­ای است که کشورهای فاقد مولفه­های قدرت آفرین سیاسی، اقتصادی و نظامی فوق­العاده نیز می­توانند با بهره­مندی از ابزارهای فرهنگی، با هزینه و انرژی بسیار کمتر و با تاثیرگذاری طولانی­تر، با افکار عمومی ملتها ارتباط برقرار کرده و پیامهای خود را به گوش مخاطبان در سراسر دنیا برسانند. از این­رو تحول مفهوم قدرت، منافع و امنیت در نظام بین­الملل، بر اثر به کارگیری عناصر دیپلماسی عمومی، ضرورتِ کاربردِ دیپلماسیِ فرهنگیِ کارآمد را در کانون ذهنیت نخبگان و دولتمردان قرار داده است؛ چرا که به تدریج نفوذ فرهنگی و قدرت نرم و کاربرد فن­آوری اطلاعات و ارتباطات، رسانه، سایبر و گفتمان­های متحول کننده ساختار نظام بین­الملل، از جایگاه مهمتری در مناسبات رسمی و غیررسمی معادلات جهانی برخوردار شده است. (کچوییان، ۱۳۹۱، ص۱۲)
رویکردهای فرهنگی سیاست خارجی یا به عبارتی دیپلماسی فرهنگی در میان دیگر ابزارهای سیاست خارجی بیشترین تاثیرپذیری را از مولفه هویتی و تعریف دوست و دشمن دارد و تاثیرگذاری مستقیم فرهنگ و هویت ملی، کاملا در سیاست­های فرهنگیِ بین ­المللیِ یک کشور مشهود است. (همان، ص۱۲)
تمایل کشورها به کسب وجه بین ­المللی در میان دیگر ملل از طریق افزایش قدرت تاثیرگذاری بر دیگر ملتها، که با هدف متقاعد و همسو کردن آنها با برنامه ­های ملی و تقویت جایگاه بین ­المللی خود انجام می­پذیرد، علت دیگر اهمیت دیپلماسی فرهنگی در معادلات نوین جهانی است. افزایش نقش افکار عمومی و تاثیر باورها و فرهنگ عمومی بر سیاست دولتها، اساسی­ترین علتِ اهمیت یافتنِ دیپلماسی فرهنگی است. ابزارهای فرهنگی، موثرترین و با دوام­ترین راه برقراری ارتباط و گسترش نفوذ در میان افکار عمومی ملتهاست و اردوگاه غرب از این ابزار، برای فرهنگ­سازیِ جهانی، مطابق خواستِ مصالح و منافع خود، به قیمت تهدید منافع و صلاحیت­های دولتهای مستقل، بهره ­برداری کرده است. گسترش وسایل ارتباط جمعی نوظهور و افزایش و تسهیل گردشگری نیز موجب اشتیاق روزافزون ملتها برای آشنایی با فرهنگ­های یکدیگر شده است. (همان، ص۱۲)
۱ – ۴ – ۳ – ۵ شباهتها و تفاوتهای دیپلماسی عمومی و دیپلماسی فرهنگی
بسیاری معتقدند دیپلماسی فرهنگی، یکی از زیرشاخه­های دیپلماسی عمومی و مکمل دیپلماسی رسمی است. این نوع دیپلماسی به دلیل حوزه وسیع مخاطبان، با محدودیت­های کمتر در مقایسه با فعالیت­های معمول دیپلماتیک، می ­تواند در فضاسازی و پیش­برد دیپلماسی رسمی، بسیار موثر عمل کند. به عبارت دیگر، دیپلماسی فرهنگی، تداوم طبیعی و حلقه مکمل دیپلماسی رسمی است.
دیپلماسی فرهنگی و دیپلماسی عمومی اگرچه دو مقوله کاملا متمایز از یکدیگر می­باشند، اما جدا کردن آنها از یکدیگر، کار بسیار پیچیده­ای است. آنچه این دو مفهوم را بسیار به یکدیگر نزدیک و مرزهای تفاوت بین آنها را مبهم می­سازد، جایگاه و اهمیت قدرت نرم در آنها است. در واقع در دیپلماسی عمومی و دیپلماسی فرهنگی، یک کشور تلاش می­ کند با خلق تصویر مثبت و آبرومندانه از فرهنگ خود، به جذب قلوب و اذهان ملل دیگر بپردازد و آنها را با اهداف امنیت ملی و سیاست خارجی خود همراه کند. دکتر معتمدنژاد در خصوص تفاوت میان دیپلماسی عمومی و دیپلماسی فرهنگی، به آثار کوتاه­مدت و درازمدت کوششهای مربوط به استفاده از امکانات ارتباطی و فرهنگی در پیش­برد اهداف سیاست خارجی اشاره می­ کند و معتقد است دیپلماسی عمومی به اثرگذاری­های کوتاه­مدت و دیپلماسی فرهنگی به تاثیرگذاری درازمدت می­اندیشد. وی همچنین ابزارهای مورد استفاده در دیپلماسی عمومی و دیپلماسی فرهنگی، تفکیک نموده و ابزارهای دیپلماسی فرهنگی را بیشتر از نوع آموزشی و ابزارهای دیپلماسی عمومی را از نوع ارتباطی می­داند. (معتمدنژاد، ۱۳۸۹، ص۳۹۶)
۱ – ۴ – ۴ دیپلماسی دیجیتال
جریان اطلاعات همواره و در طول تاریخ، پایه و اساس دیپلماسی کشورها را تشکیل داده است. در جامعه اطلاعاتی کنونی که فن­آوری، تمامی جنبه­ های زندگی انسان را تحت­تاثیر قرار داده، دیپلماسی نیز، دستخوش تحولات عظیمی شده است. توسعه فن­آوری اطلاعات، ماهیت فعالیت­های دیپلماتیک را دگرگون ساخته و در پایان قرن بیستم، دیپلماسی الکترونیک یا دیجیتال جایگزین روش­های سنتی دیپلماسی شده است. به همین دلیل است که برخی صاحب­نظران اصولا دیپلماسی دیجیتال را توسعه «مرزهای ماورایی»[۴۱]فن­آوری اطلاعات به شمار می­آورند. (تورنتون، ۲۰۰۳، ص ۶۱)
این پدیده، البته پیامد تحولی تکنولوژیک یا همان انقلابی دیجیتالی است که چند سالی است زندگی اجتماعی و اقتصادی را دگرگون کرده است. با لحاظ این اهمیت است که، کوفی عنان دبیر کل اسبق سازمان ملل متحد، در آستانه ورود جهان به قرن بیست­ویکم، مسئله اصلی عصر ما را فهم و مدیریت تغییری می­داند که همه ابعاد زندگی انسانی را متاثر از انقلاب اطلاعات و ارتباطات فرا گرفته است: «انقلاب دیجیتال، تحولات بنیادینی در مخابرات و صنایع اطلاع­رسانی در پی داشته که بررسی آن رشدی به شدت فزاینده را نشان می­دهد. مثلاً ۳۸ سال طول کشید تا رادیو در دسترس ۵۰ میلیون نفر قرار گیرد و ۱۳ سال برای تلویزیون؛ اما همین تعداد انسان فقط ظرف چهار سال اینترنت را به خدمت گرفته است.» (تاجیک، ۱۳۸۴، ص۲۳)
در عصر اطلاعات نه فقط به دلیل مطرح شدن یک سلسله از موضوعات استراتژیک جدید، بلکه به دلیل ضرورت پاسخگویی مناسب به آنها، سیاست خارجی تحت­تاثیر روزافزون ارتباطات و اطلاعات الکترونیک قرار گرفته و در نتیجه نوع مشخصا متفاوتی از روابط بین ملتها به وجود آمده که مستلزم به کارگیری دیپلماسی دیجیتالی است. اقلیتی از طرفداران این نوع از دیپلماسی، آن را کامپیوتری کردن کلیه عملیات سیاست خارجی و اعمال آنها به روش کنترل از راه دور، یعنی تله­دیپلماسی و نهایتا ایجاد سفارتخانه­های مجازی به عنوان باجه­های گردآوری و پردازش الکترونیکی اطلاعات و ارسال آنها به مراکز تصمیم ­گیری کامپیوتری در پایتخت­های کشورها می­دانند. (بیات، ۱۳۸۵، ص ۴۹)
۱ – ۴ – ۴ -۱ سیر تحول دیپلماسی دیجیتال
ظهور دیپلماسی دیجیتالی، به شکل امروزی آن، ناشی از احساس نیاز وزارت خارجه آمریکا در سال ۱۹۳۰ به تبلیغات وسیع برون­مرزی رادیوئی بر علیه قدرتهای مخالف خود بود. همین ضرورت باعث بنیان­گذاری دیپلماسی الکترونیک با بهره گرفتن از فرستنده­های برون­مرزی برای تاثیر­گذاری بر افکار عمومی در داخل و خارج کشور و آنچه که بعدها «دیپلماسی عمومی» نامیده شد، گردید. این برنامه در پایان جنگ جهانی دوم و در سال ۱۹۴۵ به بزرگترین قدرت اطلاع­رسانی جهان با عنوان «صدای آمریکا» تبدیل شد و در سال ۱۹۵۰ با اتصال اولین کابل زیردریایی که توانست ترافیک مخابراتی، تلویزیون و تلفن را اداره کند و در سطح وسیعی فعالیتهای تجاری، اقتصادی و فرهنگی برون­مرزی آمریکا را پیش ببرد و سپس با ادامه آن در دوران جنگ سرد و آغاز برنامه ­های ماهواره، کامپیوتر، اینترنت و دیگر فناوری­های اطلاعاتی «دیپلماسی دیجیتالی» متولد گردید. (دیزارد، ۲۰۰۱، ص ۴۴)
در سال ۱۹۶۰ موضوعی که امروز دیپلماسی دیجیتالی نامیده می­ شود، در وزارت خارجه آمریکا با پرتاب نخستین ماهواره ارتباطی به نام «کام­ست»[۴۲] دنبال شد. تا آن زمان سیاست ارتباطات از ملاحظات درجه دوم سیاست خارجی به شمار می­آمد و اکثرا محدود به معاملات دو­جانبه موردی با بعضی از کشورها بود؛ لیکن از این تاریخ به بعد آمریکا توانست یک شرکت خصوصی را در مذاکره با دولت­های خارجی پابه­پای وزارت خارجه وارد نموده و آغازگر حرکتی باشد که از وجوه بارز دیپلماسی دیجیتالی است؛ یعنی حضور بخشها، افراد، سازمانهای تجاری در فرایند مناسبات خارجی. (دیزارد، ۲۰۰۱، ص ۴۰)
۱ – ۴ – ۴ – ۲ تعریف دیپلماسی دیجیتال

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...