مدل توانایی

 

این الگو توسط مایر و سالووی (۱۹۹۷) مطرح شد، و برتوانایی وظرفیت تسلط برهیجان­ها، افکار، ابراز خویشتن و شناخت احساسات خود و دیگران تأکید دارد (مایر و سالوی، ۱۹۹۷). در این الگو هوش هیجانی دارای چهار عامل است که عبارتند از: (الف) ادراک هیجان­ها[۱] به معنی درک و بیان هیجان­ها، (ب) تسهیل هیجانی[۲] که عبارت است از دانش و مهارت­های مورد نیاز جهت استفاده از حالت­های هیجانی برای آسان نمودن حل مسأله، (ج) فهم هیجانی[۳] به معنی آگاهی از این که هیجان­ها چگونه ترکیب می­شوند و چگونه با موقعیت­ها و دوره­های زمانی ارتباط پیدا می کنند و (د) مدیریت هیجان[۴] که عبارت است از مدیریت راهبردی هیجان­های خود و دیگران و همچنین توانایی کاهش دادن هیجان­های منفی و حفظ هیجان­های مثبت.

 

 

مایر، روبرتز و بارسد[۵] (۲۰۰۸، به نقل از مک کان و همکاران، ۲۰۱۱) برای این مدل و چهار عامل تشکیل دهنده­ی هوش هیجانی، سلسله مراتبی را در نظر گرفته­اند. دو مهارت فهم و مدیریت هیجانی به عنوان توانایی­های سطوح بالاتر بوده و در پله­های بالایی این سلسله مراتب قرار دارند و روی هم رفته تحت عنوان «هوش هیجانی راهبردی[۶]» نامیده می­شوند و در برگیرنده­ی استفاده­ی پیچیده­تر، دقیق­تر و راهبردی­تر از اطلاعات هیجانی به هنگام مواجهه و رویارویی با محرک­ها، می­باشد. همچنین دو مهارت درک و  تسهیل هیجانی از نظر اهمیت در مراتب پایین­تر قرار دارند و روی هم تحت عنوان «هوش هیجانی تجربی[۷]» نامیده می­شوند و بیانگر تجربه­ی مستقیم شخص از جهان پیرامون و پردازش اطلاعات اساسی محرک­های اطراف خود اوست. در ادامه به توصیف هر یک از این اجزای هوش هیجانی می­پردازیم.

 

 

    1. ادرک، ارزیابی و بیان هیجان­ها: این جنبه، اولین و اساسی­ترین جزء هوش هیجانی است که توانایی درک هیجان در خود و دیگران و نیز محرک­هایی نظیر اشیا، کارهای هنری و موسیقی را شامل می­شود (براکت[۸] و کاتالاک[۹]، ۲۰۰۷). هافمن[۱۰] (۱۹۸۴، به نقل از گریفین[۱۱]، ۲۰۱۱) معتقد است، اگر ما هیجان­های دیگران را طیّ تعامل­های خود تشخیص ندهیم، ممکن است دچار سوء­تفاهم شویم و با آن­ها دشمنی غیر­ضروری داشته باشیم. همچنین، ممکن است فرصت­ها را برای کشف لحظه­هایی که افراد درصدد فریب ما هستند یا حتی وقتی آن­ها برای کمک به ما نزدیک می­شوند، از دست بدهیم. همچنین، ارزیابی هیجان­ها و احساس­های خویش، بدون ارزیابی هیجان­های دیگران و بالعکس، ممکن نیست.

 

 

 

  1. ۲. تسهیل هیجانی: دوّمین جزء هوش هیجانی، به توانایی خلق و استفاده از هیجان­ها به منظور تمرکز توجّه، تبادل احساس­ها یا به کارگیری آن­ها در فرآیندهای شناختی دیگر نظیر استدلال حل مسأله و تصمیم گیری اشاره می­ کند (براکت و کاتالاک، ۲۰۰۷). مایر و سالوی (۱۹۹۷، به نقل از گریفین، ۲۰۱۱) بیان می­ کنند هنگامی که هیجان­ها به طرز مؤثر به کار گرفته شوند، می ­تواند توجّه افراد را جلب کنند و به این نحو موجب تسهیل تفکّر آن­ها ­شوند. به عبارت دیگر، افراد هوشمند از نظر هیجانی می­توانند فعّالانه اضطراب را درک کنند و آن را به سوی تفکّرشان بر مسأله­ای که آن­ها را دچار مشکل کرده است، معطوف کنند.

 

در وهله­ی دوم، هوش هیجانی می ­تواند با تحت کنترل درآوردن نیروی هیجان­های مثبتی همچون اشتیاق، شور و شادی، تفکّر را تسهیل کند. می­توان گفت که تنظیم صحیح هیجان­های مذکور، تأثیر تسهیل کنندگی قابل توجّهی روی مهارت­های تفکّر دارد. برای نمونه، پژوهش نشان داده است که افزایش هیجان­های مثبت موجب انعطاف­پذیری، خلاقیت، یکپارچگی و کارآمدی بیشتر در مهارت­های تفکّر شناختی می­شود. در نهایت، هوش هیجانی، هیجان­ها را تا حدی در دسترس قرار می­دهد که برای کمک به قضاوت و حافظه در مورد احساس­ها به افراد کمک می­ کنند. برای مثال ما می­توانیم از این هیجان­ها برای کمک به خود، جهت تصمیم گیری در مورد این که کدام خطّ مشی­ها در موقعیّت­های معینی مناسب­اند، استفاده کنیم.

 

 

    1. ۳. فهم و تحلیل هیجان­ها: این جزء، توانایی فهم اطلاعات هیجانی، دلایل ایجاد هیجان­ها، چگونگی ترکیب آن­ها، پویایی آن­ها و تغییر شکل یک هیجان به هیجانی دیگر را شامل می­شود (براکت و کاتالاک، ۲۰۰۷). همچنین، مایر سالووی (۱۹۹۷، به نقل گریفین، ۲۰۱۱) جزء سوّم هوش هیجانی را توانایی برچسب زدن به هیجان­ها و تعیین روابط بین هیجان­های می­دانند. بسیاری از این ظرفیت­ها، هیجان­هایی را در روابط میان­فردی مورد توجّه قرار می­ دهند و بنابراین، دیگر محور هستند. برای مثال، این هیجان­ها در برگیرنده­ی «توانایی تفسیر معنا­هایی هستند که هیجان­ها درباره­ی روابط در بردارند. مانند این که ناراحتی اغلب یک فقدان را به همراه دارد». این جنبه از هوش هیجانی به افراد کمک می­ کند یکدیگر را در سطحی عمیق­تر درک کنند. در عین حال، عناصر خود محوری این جزء به ما کمک می­ کند احساس­های پیچیده­ خود را بفهمیم و بدانیم که چگونه با آن­ها روبرو شویم.

 

  1. ۴. تنظیم متفکّرانه­ی هیجان: در نهایت، پیچیده ­ترین جنبه­ی هوش هیجانی از نظر روان­شناختی به تنظیم هشیار هیجان­ها برای ارتقای رشد هیجانی و ذهنی مربوط می­شود. مایر و سالووی (۱۹۹۷، به نقل از کاریم و ویز، ۲۰۱۱) عنوان می­ کنند این مؤلفه افراد را قادر می­سازد تا (الف) احساس­های خوشایند یا ناخوشایند خود را بپذیرند، (ب) روی یک هیجان تفکّر یا آن را متوقف کنند، (ج) هیجان­های خود و دیگران را با تاّمل بازبینی کنند و (د) هیجان­های خود و دیگران را با تعدیل هیجان­های منفی و افزایش هیجان­های مثبت به طرّز مؤثری مدیریّت کنند.

 

مدل هوش هیجانی دانیل گلمن

 

وین برگر[۱۲] (۲۰۰۲، به نقل از شغابی، ۱۳۸۹) بیان می­ کند، دانیل گلمن یکی از اولین حامیان الگوی مختلط در زمینه هوش هیجانی است. گلمن برای توصیف این مقوله از تئوری­های روان­شناسی بهره گرفته است. از نظر وی هوش هیجانی شامل توانایی­هایی شبیۀ اینکه شخص بتواند انگیزه­اش را حفظ نماید و هنگام مواجهه با مشکلات استقامت کند و در شرایط بحرانی و تکانشی خود را کنترل نماید و خونسردی خود را حفظ نماید، کامیابی را به تأخیر بیاندازد و با دیگران همدلی کند؛ می­باشد.

 

الگوی گلمن شامل جای دادن بیست پنج عامل در پنج خوشه است که شامل خود آگاهی[۱۳]، خودتنظیمی[۱۴]، انگیزش[۱۵]، همدلی[۱۶] و مهارت­های اجتماعی[۱۷] می­باشد (شفیعی­تبار، خدا پناهی و صدیق­پور، ۱۳۸۷).

 

گلمن (۱۹۹۸، به نقل از رهنورد و جویبار، ۱۳۸۷) پنج عنصر هوش هیجانی را به شرح زیر برشمرده است که عبارت­اند از:

 

 

    1. خودآگاهی: شامل توانایی تشخیص و درک حالت­های روحی، احساس­ها، عواطف و انگیزه­های خود و نیز تأثیر آن بر دیگران.

 

    1. خود تنظیمی: توانایی کنترل یا تغییر مسیر و حالت­های روحی مخرب، تأمل در داوری و تفکر قبل از اقدام.

 

    1. انگیزش: شامل توان­مندی­های از جمله گرایش و اشتیاق به موفقیت یا نیاز به پیشرفت، تعهد، ابتکار عمل، خوش­ بینی است.

 

    1. همدلی: توانایی درک حالت­های عاطفی دیگران، مهارت رفتاری با دیگران بر اساس واکنش عاطفی آن­ها.

 

  1. مهارت اجتماعی: مهارت در مدیریت روابط و ایجاد شبکه­ها، و توانایی در یافتن زمینه ­های مشترک و ایجاد رابطه­ نزدیک با دیگران.

 

مدل شخصیتی بار-آن

 

در سال ۱۹۸۰ بار –­آن به بررسی مهارت­ها و توانایی­های غیر شناختی علاقه­مند شد و واژه­ی «بهره­ی هیجانی» را برای توصیف نظریه خود برگزید. الگوی او یک الگوی چند عاملی است و در دسته­ی نظریه­ های ترکیبی هوش هیجانی قرار دارد. بار-آن هوش هیجانی را مجموعه ­ای از مهارت­های غیر شناختی می­داند که بر توانایی فرد در رویارویی خواسته­ ها و فشارهای محیطی تأثیر می­گذارد.

 

بار- آن در الگوی صفت شخصیتی از هوش هیجانی، بین پنج حوزه تمایز قائل شد که عبارتند از: درون فردی، میان فردی، تطابق، مدیرت استرس، خلق و خوی عمومی.

 

 

    1. حوزه درون فردی: شامل مهارت­های خودآگاهی هیجانی، ابزار وجود، استقلال، عزت نفس وخودشکوفایی است.

 

    1. حوزه میان فردی: شامل همدلی، مسئولیت اجتماعی و مدیریت ارتباط میان فردی است.

 

    1. حل مسئله، موقعیت سنجی و انعطاف پذیری مهارت­های هستند که حوزه تطابق را تشکیل می دهند.

 

    1. تحمل استرس و کنترل تکانه­ها مهارت­های اصلی حوزه مدیرت استرس هستند

 

  1. در حوزه خلق وخوی عمومی، شادی و خوش بینی مهارت­های اصلی هستند.

 

در سال ۱۹۸۰ بار- آن برای اولین بار کلمه «بهره­هیجانی یا EQ» را برای توانایی­های هوش هیجانی به کار برد و اولین آزمون در این مورد را ساخت (سپهریان، ۱۳۸۶).

 

الگوی «کوپر و ساواف» از هوش هیجانی

 

علاوه بر سه مدل معروفی که در بالا تشریح شد، کوپر[۱۸] و ساواف[۱۹] (۱۹۹۴، به نقل از مکتبی، ۱۳۸۷) در کتاب خود، مدلی از هوش هیجانی را که در ارتباط با مهارت­های و تمایلات خاصی است، ارائه دادند. این مدل دارای  چهار بخش به شرح زیر است:

 

 

    1. دانش هیجانی[۲۰]: که منظور از آن دانش­فردی در مورد هیجان­های خود و چگونگی کارکرد هیجانی است.

 

    1. برآزندگی هیجانی[۲۱]: شامل سرسختی و انعطاف پذیری هیجانی است.

 

    1. عمق هیجانی[۲۲]: به عنوان شدت و پتانسیل هیجانی بر رشد، توصیف شده است.

 

  1. کیمیاگری هیجانی[۲۳]: به عنوان توانایی به کارگیری هیجان جهت بروز خلاقیت است.

 

[۱]. identifying emotion

 

[۲]. emotional facilition

 

[۳]. understanding emotions

 

[۴]. managing emitions

 

[۵]. Barsade

 

[۶]. strategic EI

 

[۷]. experimental EI

 

[۸]. Brackett

 

[۹]. Katulak

 

[۱۰]. Hoffmann

 

[۱۱]. Griffin

 

[۱۲]. Vinberger

 

[۱۳]. self-awareness

 

[۱۴]. self- conscious

 

[۱۵]. motivation

 

[۱۶]. empathy

 

[۱۷]. social skills

 

[۱۸]. Cooper

 

[۱۹]. Sawaf

 

[۲۰]. emotional knowledge

 

[۲۱]. emotional fitness

 

[۲۲]. emotional depth

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...