تشخیص نرخ عدم تشخیص خطای تغییر ناگهانی متغیرها در فرآیند تنسی ایستمن به ... |
خطا: عبارت است از یک تغییر ناخواسته در عملکرد سیستم که باعث انحراف رفتار فرایند از مقادیر نامی خود میشود.
تشخیص خطا: تلاش در راستای پی بردن به وجود خطا و زمان وقوع آن میباشد.
۲-۲- دستهبندی روشهای شناسایی خطا
به صورت تاریخی، اولین راهکارها در مواجه با خطا براساس افزونگی سختافزاری[۶] استوار بودند [۱۸]. در این روش از هر بخش از سیستم چندین نسخه تهیه می شود تا به این ترتیب در صورتی که خرابی یا عیبی رخ دهد، بخش کمکی جایگزین بخش معیوب شود. تقریبا بلافاصله متخصصین متوجه شدند که این روش همواره قابل استفاده نیست. برای مثال تهیه چندین نسخه از بخش کنترل بال در یک هواپیما وزن هواپیما را به شکل قابل ملاحظهای افزایش میدهد. در این حین با آشکار شدن قابلیت های سیستمهای کنترلی مبتنی بر میکروکنترلرها، تمایل از افزونگی سخت افزاری به افزونگی نرمافزاری[۷] تغییر کرد. در افزونگی نرمافزاری چندین نسخه تحلیلی از سیستم در وضعیتهای مختلف تهیه شده و براساس خروجی مدلها، تصمیم مناسب اخذ می شود. به این ترتیب هر دو مشکل هزینه و محدودیت فضا نیز بر طرف میشوند. با توجه به اطلاعاتی که از سیستم در اختیار میباشد، میتوان روشهای شناسایی و کشف خطای نرمافزاری را به دو خانواده مبتنی بر سیگنال[۸] و مبتنی بر مدل[۹] تقسیم کرد.
روشهای مبتنی بر مدل به طور کلی به دو دسته کمی و کیفی تقسیم میشوند. در مدلهای کمی معمولا براساس قوانین فیزیکی روابط ریاضی بین ورودیها و خروجیهای سیستم برقرار میشود. در مدلهای کیفی از توابع کیفی برای برقرار کردن این رابظه بین ورودیها و خروجیها استفاده
میشود. در روشهای مبتنی بر داده از دادههای پیشین فرایند، ویژگیهایی بهمنظور شناسایی خطا استخراج میشود. در این روشها دسترسی به دادههای کافی از سیستم مورد بررسی ضروری خواهد بود.
بدین ترتیب با فرض در اختیار بودن دادهها به میزان کافی، استخراج ویژگیها به دو روش کمی و کیفی امکانپذیر خواهد بود. مرجع [۱۹] خلاصهای جامع از کلیه روشهای ارائه شده در این حوزه دراختیار میگذارد و شکل ۲-۱ تقسیمبندی روشهای مختلف تشخیص و جداسازی خطا را نشان میدهد.
شکل ۲-۱- روشهای مختلف تشخیص و جداسازی خطا [۲۰]
۲-۲-۱- روشهای مبتنی بر مدل کمی
روشهای مبتنی بر مدل کمی، تشخیص خطا با بهره گرفتن از روابط کمی فرایند که توسط قوانین فیزیکی حاکم بر آن و یا توسط روشهای شناسایی به دست آمده، انجام می شود. در روشهای تشخیص و جداسازی مبتنی بر مدل به طور معمول دو گام اصلی وجود دارد. در گام اول یک تفاوت بین مدل واقعی و مدل پیشبینی شده حاصل میشود. این چنین تفاوتی، باقیمانده[۱۰] نامیده می شود و این سیگنالهای مصنوعی خطاهای بالقوه سیستم را نشان می دهند. گام دوم در این روشها ارائه یک قاعده تصمیم برای تشخیص خطا میباشد. برای آشنایی بیشتر با روشهای مبتنی بر مدل کمی به مرجع [۲۱] مراجعه شود.
اساس اینگونه روشهای تشخیص خطا پردازش سیگنال مانده میباشد که در آن از تخمین حالت، تخمین پارامتر و یا فیلترهای تطبیقی استفاده می شود. خطای سیستم به طور معمول موجب ایجاد تغییراتی در متغیرهای حالت و یا در پارامترهای مدل میگردد. از این رو با تخمین متغیرهای حالت غیرقابل اندازﻩگیری به کمک خروجی مشاهده شده و ورودی اندازه گیری شده، سیستم با بهره گرفتن از
روشهای تخمین حالت و تخمین پارامتر مانند فیلتر کالمن، رویتگر حالت، روش حداقل مربعات و یا روش تخمین تعادلی ﻣﻲتوان خطا را تشخیص داد.
روشهای مبتنی بر مدل کمی، نیاز به دانش پیشین از فرایند داشته و مدلسازی دقیق خطا در این روشها الزامی میباشد. بدینترتیب در این روشها اگر خطایی به طور مشخص مدل نگردد، هیچگونه تضمینی بر شناسایی آن وجود نخواهد داشت. همچنین اکثر روشهای مبتنی بر مدل بر فرض خطی بودن سیستم استقرار دارند و از این رو به کارگیری آنها برای سیستمهای غیرخطی نیازمند خطیسازی مدل حول نقطه کار میباشد. برای یک مدل غیرخطی در حالت کلی، تقریبهای خطی کارآیی مناسبی نخواهد داشت و از اینرو میزان تاثیرگذاری این روشها به مقدار زیادی کاهش خواهد یافت. همچنین در آن ها تشخیص خطای سیستمهایی با ابعاد بزرگ نیازمند بهکارگیری فیلترهایی با اندازه بسیار بزرگ بوده که هزینه محاسباتی و پیچیدگی این روشها را افزایش میدهد. اساس کار سیستم تشخیص خطا، تولید و ارزیابی ماندهها میباشند. ماندهها میبایست برابر صفر باشند و صفر نبودنشان می تواند براساس نویز اندازه گیری، اغتشاش (عدم قطعیت سیگنالی)، مدلسازی نادرست (عدم قطعیت سیستمی) و یا وقوع خطا باشد. شکل ۲-۲ ایده کلی روشهای مبتنی بر مدل را نمایش میدهد. در این شکل متغیر z نقش مانده را ایفا مینماید.
سیستم
مدل
شکل ۲-۲- ساختار کلی روشهای شناسایی خطای مبتنی بر مدل
۲-۲-۲- روشهای مبتنی بر مدل کیفی
مدلهای کیفی به طور معمول براساس یک درک کلی از ویژگیهای شیمیایی و فیزیکی از سیستم استخراج میشوند. همانطور که در بخش قبلی نیز
اشاره شد، در مدلهای کمی شناخت از سیستم و مدل سیستم به صورت معادلات ریاضی بین ورودی ها و خروجیهای سیستم و در مدلهای کیفی به صورت روابط کیفی که به صورت محلی و مجزا برای هر واحد سیستم تعریف شدهاند، بیان میگردند.
یکی از روشهای کیفی تشخیص خطا دیاگرامهای نشان دار[۱۱] میباشد. این گرافها بیانی گرافیکی از رابطه درونی بین متغیرهای سیستم در هنگام وقوع یک اغتشاش را ارائه می دهند. یک دیاگرام به مدلسازی کیفی روند تغییرات پارامترهای سیستم می پردازد. در این مدلسازی از تعدادی گره که نمایشگر پارامترهای سیستم هستند و همچنین از یک سری پیکان که رابطه بین این پارامترها را نشان می دهند، استفاده ﻣﻲگردد. اگر یک متغیر، متغیر دیگری را تحت تاثیر قرار دهد، یک پیکان بین این دو گره مستقل و وابسته رسم می شود و یک علامت (۱ + و ۱- ) برای مشخص کردن نوع رابطه آنها بهکار میرود. از دیگر روشهای تشخیص خطا میتوان به درختهای خطا اشاره نمود. در واقع درختهای خطا یک ابزار محاسباتی برای ترکیب منطق بهمنظور تحلیل خطاهای سیستم ارائه می دهند. تجربه نشان داده است که درختهای خطای بزرگ و پیچیده اغلب به مقدار زیادی از عملکرد واقعی سیستمها فاصله میگیرند و اکثر درختهای خطای ارزشمند نسبتا کوچک هستند و تنها سه یا چهار خطا را در بر میگیرند [۲۲]. یکی دیگر از انواع روشهای مدلسازی سیستم، مدلسازی سلسله مراتبی براساس تفکیک به بخشهای کوچکتر ﻣﻲباشد. ایدهای که در این نوع تفکیک موجود است، امکان استنباط در مورد رفتار کلی سیستم از روی قواعدی است که رفتار زیرسیستمهای آن را مشخص می کنند. هر یک از گرهها در یک مدلسازی سلسله مراتبی، متناظر با هدف و فعالیت مورد نظر زیرسیستم مشخص شده است. از اینرو با مقایسه عملکرد زیر سیستم با عملکرد ایدهآل، امکان تشخیص خطا فراهم میگردد. در پایینترین سطح این طبقه بندی سلسله مراتبی، زیرسیستمهای شامل حسگرها، کنترل کنندهها، عملگرها و اجزای کنترلی قرار دارند. ایدهای که در این روش مطرح میگردد، آن است که خطای عملکرد سطوح بالا به واسطه خطا در عملکرد یک یا چند از واحدهای سطوح پایین حاصل می شود و از این رو به کمک تفکیک سلسله مراتبی میتوان به سرعت زیرسیستمیکه منبع خطا و عملکرد نامناسب سیستم است را مشخص نمود. این روش در واقع یک روش بسیار مفید برای تشخیص خطا در سیستمهای پیچیدهای میباشد که شامل زیرسیستمهایی با توابع مشخص بوده که تاثیر آنها در عملکرد کلی سیستم به صورت مجزا قابل تشخیص میباشد.
۲-۲-۳- روشهای مبتنی بر داده
بیشتر کاربردهای روشهای مبتنی بر مدل کمی مربوط به سیستمهایی با تعداد ورودی، خروجی و حالتهای نسبتا اندک میشوند و به طور معمول اعمال آنها به سیستمهای با ابعاد بالامشکل میباشد؛ چرا که برای دستیابی به نتایج قابل قبول در این روشها، دسترسی به مدلی دقیق از سیستم ضروری است. اعمال روشهای مبتنی بر مدل کیفی به سیستمهای با ابعاد بالا نیز پیچیده میباشد؛ چرا که در این روشها مدلسازی خطا از پیچیدگی خاصی برخوردار بوده و نیازمند بهره گیری از تخصص مهندسین فرایند ﻣﻲباشد. بر خلاف روشهای مبتنی بر مدل که در آنها اطلاعات پیش از طبقهبندی از فرایند به صورت کیفی یا کمی مورد نیاز است، در روشهای مبتنی بر داده وجود مقدار زیادی داده از گذشته فرایند کافی میباشد. با پیشرفت رایانهها، جمع آوری و نگهداری مقادیر زیاد داده از وضعیتهای کاری بدون خطا و همراه با خطای سیستم امکان پذیر گردیده است. این دادهها بسیار ارزشمند بوده و میتوانند برای ردیابی و تشخیص خطا بکار روند. روشهای مبتنی بر داده به دلیل سادگی و هزینه نسبتا پایین پیادهسازی بسیار مورد توجه قرار گرفتهاند و بیشتر روشهای تشخیص خطایی که در صنعت بکار رفتهاند، بر پایه این روشها میباشند. روشهای کمی و کیفی مختلفی برای استخراج ویژگی از دادههای سیستم وجود دارد. یک روش اساسی که ویژگیهای کیفی را از اطلاعات گذشته سیستم استخراج می کند، روش تحلیل روند کیفی[۱۲] سیستم میباشد. روشهایی که به استخراج ویژگیهای کمی میپردازند را میتوان به دو بخش آماری و غیرآماری تقسیم کرد. این روشها به طور معمول مسئله تشخیص خطا را به صورت حل یک مسئله باز شناخت الگو فرمولبندی می کنند. هدف از بازشناخت الگو به طور کلی، طبقهبندی دادهها در یک سری کلاسهای از پیش تعیین شده (مسئله طبقهبندی) یا از پیش تعیین نشده (خوشهبندی) میباشد. شبکههای عصبی یکی از مهمترین روشهای غیرآماری میباشند. شکل ۲-۳ الگوریتم تشخیص خطا در روشهای بر مبنای داده را نشان میدهد.
Measurments
Action
Signal Processing
Classification
شکل ۲-۳- الگوریتم تشخیص خطا بر مبنای داده
در میان روشهای مبتنی بر داده، روش آنالیز مولفهی اصلی (PCA) کاربرد بسیار زیادی دارد و پژوهشهای بسیار زیادی در این زمینه صورت گرفته است. روش PCA نخستین بار در سال ۱۹۹۶ مطرح شد. در حقیقت PCA یکی از پرکاربردترین روشهای کاهش بعد است که برای متغیرها، توزیع گوسی[۱۳] در نظر میگیرد [۲۳]. PCA آمارههایی همچون T2 و Q را برای نظارت فرایند بکار میبرد. در صورت ظاهر شدن مشکلی در فرایند، کواریانس ساختار فر
آیند تغییر می کند و این تغییر می تواند آشکار شود.
فصل سوم:
معرفی روش آنالیز مولفه اصلی وشبکههای عصبی مصنوعی
۳-۱- مقدمه
روشهای مبتنی بر دادﻩها بر اساس دادﻩهای دریافتی از حسگرهای موجود در واحد فرآیندی و با بهره گرفتن از دانش آمار چند متغیره، عادی یا غیرعادی بودن فرایند را مشخص نموده و در صورت غیرعادی بودن وضعیت به تشخیص عیوب سیستم، میپردازند. در این راستا، بسته به نوع روش بکار گرفته شده برای ارزیابی تغییرات دادﻩها، کارایی سیستم ﻋﻴﺐیابی متفاوت است. به طور کلی دو دسته تغییرات برای دادﻩهای فرآیندی وجود دارند. یک دسته از تغییرات، ناشی از وجود نویز در ﺳﻴﺴﺘﻢهای اندازﻩگیری میباشد و ﺑﻪطور کلی در دادﻩهای هر فرآیندی یافت می شود. دﺳﺘﻪی دوم تغییرهای موجود در دادﻩها، ناشی از نویز نبوده و می تواند به علت وجود عیب و یا اغتشاش باشد. ﺳﻴﺴﺘﻢهای کنترل مرسوم در واحدهای فرآیندی، در جهت کنترل تغییرات دﺳﺘﻪی دوم، فعال میشوند. لذا، دﺳﺘﻪی اول تغییرات همیشه در دادﻩها وجود دارند و به همین دلیل نظرﻳﻪی آمار در بیشتر ﺳﻴﺴﺘﻢهای بازبینی، نقش مهمی ایفا مینماید.
فرض مهم روﺵهای مبتنی بر دادﻩها این است که برای یک وضعیت معین، معیارها و خصوصیات آماری حاصل از پردازش دادﻩهای فرآیندی، منحصربفرد و قابل تکرار میباشد. بر این اساس میتوان با محاﺳﺑﻪی پارامترها و معیارهای آماری دادﻩهای ﺑﻪدست آمده از فرایند و مقاﻳﺴﻪی آن با خصوصیات آماری فرایند در وضعیت عادی فرایند، عادی یا غیرعادی بودن وضعیت فرایند را تعیین نمود. استفاده از روﺵهای مرسوم در آمار یک متغیره مانند نمودارهای شوارت و یا روش متوسط نمائی متحرک[۱۴] ازجمله شیوﻩهای تشخیص عادی یا غیرعادی بودن فرایند، میباشند. در این روﺵها با بهره گرفتن از دادﻩهای اندازﻩگیری شده برای هر متغیر، آستاﻧﻪای تعریف میگردد. در صورتی که هریک از متغیرهای اندازﻩگیری شده از آستاﻧﻪی مربوطه تجاوز کنند، بهمعنای وضعیت غیرعادی درسیستم فرآیندی میباشد. اشکال عمدﻩی استفاده از این روﺵها، عدم در نظر گرفتن همبستگی بین متغیرها میباشد. برای رفع این مشکل، از روﺵهای تعمیم یاﻓﺘﻪی نمودار شوارت و یا متوسط نمائی متحرک که بر اساس آمار چند متغیره اصلاح شدﻩاند، میتوان استفاده نمود. ابزار مهمی که برای این منظور بکار برده می شود، آمارﻩی هاتلینگ[۱۵] میباشد. این آماره از طریق تغییر محورهای مختصات فضای مشاهده و مدرج نمودن مجدد محورها، این امکان را ایجاد می کند که با بکارگیری یک آستاﻧﻪی عددی[۱۶] تغییرات دادﻩهای موجود در یک فضای مشاهدﻩی چند بعدی را مشخص کند. کارایی این روش، در مواردی که واریانس متغیری نسبت به ﺑﻘﻴﻪ متغیرها کوچک باشد، دچار اشکال می شود. این مسئله محققین را ترغیب کرده که از روﺵهای کاهش ابعاد بردار مشاهده، استفاده نمایند. یکی از مهمترین روﺵهای کاهش ابعاد که توسط محققین چه در مراکز دانشگاهی و چه در صنایع مورد استفاده قرار گرفته، تجزﻳﻪی اجزای اصلی (PCA) میباشد. در بخش بعدی اصول این روش در ﻋﻴﺐیابی فرایند به طور مختصر بیان می شود.
۳-۲- روش آنالیز مولفهی اصلی
قبل از استفاده از داده های فرایند، برای آموزش سیستم مانیتورینگ مبتنی بر داده، مانند شبکه های عصبی و مدلهای آماری، بایستی ۳ عملیات مختلف بر روی آنها انجام داد. داده های مذکور از حسگرهای متنوعی که در نقاط متعدد فرایند نصب شده اند به واحد ارسال میگردد. همچنین احتمال دارد برخی از داده های ارسالی از حسگرها با آن بخش از فرایند که تحت نظارت سیستم مانیتورینگ قرار داده می شود، مرتبط نباشد. از طرف دیگر این امکان وجود دارد که برخی از حسگرها مشکل کالیبراسیون داشته و یا اصولا خراب باشند. لذا برای افزایش کارایی لازم است پیش از بکارگیری مجموعه داده ها در طراحی سیستم مانیتورینگ عملیات حذف متغیرهای اضافی، نامرتبط و دارای خطای زیاد بر روی مجموعه متغیرها صورت پذیرد.
عملیات دیگری که بر روی داده ها باید صورت گیرد، حذف دادههایی است که به طور ناگهانی از روند بقیه داده های یک متغیر خاص فاصله میگیرند. اینگونه داده های پرت ممکن است به علت یک خطای لحظهای ایجاد شود. چون داده های پرت باعث خطای زیادی در تخمین پارامترهای آماری میشوند، لازم است پیش از طراحی سیستم مانیتورینگ آنها را حذف نمود. تشخیص این داده های پرت می تواند به صورت شهودی از طریق ترسیم داده های هر متغیر و یا از روشهای آماری مانند استفاده از آمارهی هاتلینگ باشد. ماهیت و مقادیر متغیرهای اندازه گیری شده توسط حسگرهای فرایند با یکدیگر متفاوت بوده و این مسئله برای مدلهای آماری که مستقل از مقیاس متغیرها نیستند، مانند روش کاهش بعد PCA ایجاد اشکال مینماید، در واقع بزرگ بودن مقادیر برخی از متغیرها نسبت به بقیه باعث می شود که اهمیت آنها در سیستم مانیتورینگ بدون دلیل منطقی زیاد شده و اثر متغیرهای مهم دیگر که مقادیر آنها کوچک است، حذف شود. به همین دلیل آخرین عملیاتی که حتما باید بر روی متغیرهای اندازه گیری صورت گیرد، استاندارد نمودن آنها میباشد. برای این کار داده های هر متغیر از میانگین مربوط کم شده و ب
ر انحراف معیار همان متغیر تقسیم می شود. به این ترتیب، کلیه متغیرهای پردازش شده، دارای میانگین صفر و انحراف معیار برابر ۱ خواهند بود. بر این اساس، کلیه داده های مورد استفاده در مانیتورینگ فرایند تنسی ایستمن (TE) مورد پردازش قرار گرفته و استاندارد شده اند.
روش PCA، یک روش خطی کاهش ابعاد ﻣﻲباشد. در این روش با بهره گرفتن از ماتریس که شامل مشاهده از متغیر فرایند میباشد، مجموﻋﻪای از بردارهای بارگذاری[۱۷] ایجاد می شود. این بردارها که متعامد بوده و بر حسب میزان واریانس مرتب میشوند، با حل راﺑﻄﻪی ﺑﻬﻴﻨﻪسازی زیر محاسبه میشوند.
(۳-۱) max
در این رابطه میباشد. جواﺏهای راﺑﻄﻪی فوق با بهره گرفتن از روش تجزﻳﻪی مقدار منفرد[۱۸]، ﺑﻪصورت زیر محاسبه میشوند.
(۳-۲)
در معادﻟﻪی (۳-۲)، عبارت است از یک ماتریس ، حاوی مقادیر منفرد حقیقی نامنفی که ﺑﻪصورت نزولی در طول قطر اصلی ماتریس مرتب شدﻩاند. همچنین، ماتریس یکتای[۱۹] بعدی است که ستوﻥهای آن، بردارهای بارگذاری میباشند. هر یک از این بردارها قسمتی از واریانس[۲۰] موجود در ماتریس دادﻩهای مشاهده را در بر میگیرند. میزان این واریانس برای بارگذاری ، برابر مربع مقدار منفرد متناظر در ماتریس یعنی ﻣﻲباشد. کل واریانس ماتریس مشاهده ، برابر مجموع مربعات مقادیر روی قطر اصلی ماتریس ﻣﻲباشد. نیز یک ماتریس یکتای بعدی است. از کل بردارهای بارگذاری، بردار اول که درصد قابل قبول واریانس دادﻩها را در برگرﻓﺘﻪاند، برای تشکیل ماتریس بارگذاری انتخاب ﻣﻲشوند. از تصویر کردن ماتریس دادﻩها بر روی ماتریس بارگذاری، ماتریس امتیاز[۲۱] ﺑﻪصورت زیر محاسبه می شود.
(۳-۳)
در معادﻟﻪی (۳-۳)، ، و ﻣﻲباشند. با بهره گرفتن از معادﻟﻪی (۳-۴)، ﻣﻲتوان ماتریس اسکور را در فضای m بعدی، تصویر نمود.
(۳-۴)
اختلاف بین و ، ماتریس باقیمانده[۲۲] نامیده شده و از راﺑﻄﻪی زیر قابل محاسبه است.
(۳-۵)
تغییرات دادﻩهای مشاهده که در فضای بعدی حاصل از بردارهای بارگذاری تا ، وجود دارد، توسط ماتریس باقیمانده پوشش دادﻩ می شود. در این فضا، نسبت سیگنال به نویز کوچک میباشد. بنابراین، از کم کردن ماتریس باقیمانده از ماتریس مشاهده ، ماتریس ﺑﻪدست می آید که تغییرات اساسی و عمدﻩی دادﻩهای فضای مشاهده را در بر میگیرد.
اگر ستون ام ماتریس را با نشان دهیم، خواص زیر را داریم:
-
- واریانس، نزولی ﺑﻪصورت مرتب می شود.
- میانگین ﻛﻠﻴﻪی ها برابر صفر میباشد.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1400-07-22] [ 11:49:00 ب.ظ ]
|