۳- مهارتهای مقابله و مدیریت شخصی :
الف ) مهارتهایی برای افزایش منبع درونی کنترل : شامل مهارتهای تقویت عزت نفس و اعتماد به نفس ، مهارتهای خود آگاهی[۱۸] ( آگاهی از حقوق خود ، نفوذ ارزشها ، نگرشها و نقاط قوت و ضعف خود ) ، مهارتهای تعیین هدف و مهارتهای ارزشیابی از خود و خود کنترلی .
پایان نامه
ب ) مهارتهای مدیریت احساسات : شامل مدیریت خشم ، کنار آمدن با غم و غصه ها و اضطرابها ، مهارتهای کنار آمدن با خسارت ، سوء استفاده و ضربات عاطفی .
ج ) مهارتهای مدیریت استرس : شامل مدیریت زمان ، تفکر مثبت و فنون آرمیدگی .
سازمان بهداشت جهانی ( WHO ) در سال ۱۹۹۷ ( ترجمه فتحعلی لواسانی ، ۱۳۷۸) ، ۱۰ مهارت اصلی را بعنوان مهارتهای زندگی معرفی کرده وآنها را در ۵ طبقه زیر ارائه نموده است :

 

۱ـ خود آگاهی ـ همدلی ۴ـ تفکر خلاق ـ تفکر انتقادی
۲ـ ارتباط ـ روابط بین فردی ۵ـ مقابله با هیجانات ـ مقابله با استرس
۳ـ تصمیم گیری ـ حل مسئله  

غیاث فخرایی( ۱۳۸۷ ) این ده مهارت را به صورت زیر تعریف می کند :
مهارت خودآگاهی : توانایی شناخت خود و آگاهی از خصوصیات ، نقاط ضعف و قدرت ، خواسته ها ، ترس ها و انزجارها.
مهارت همدلی : یعنی توانایی درک زندگی دیگران و احترام به آنها .
مهارت برقراری رابطه مؤثر : توانایی افراد در در ابراز عقاید ، نظرها ، خواسته ها ، نیازها و هیجان های خود و کمک خواستن از دیگران هنگام نیاز .
مهارت روابط بین فردی : این مهارت به ایجاد روابط بین فردی مثبت و مؤثر با دیگران کمک می کند .
مهارت تصمیم گیری : این مهارت بیانگر توانایی افراد برای تصمیم گیری در مورد مسائل زندگی می باشد
مهارت حلّ مسئله : توانایی افرا برای حل مسائل زندگی به طور مؤثر را گویند .
مهارت تفکر انتقادی : تواناییی تحلیل اطلاعات و تجارب را گویند .
مهارت تفکر خلاق : توانایی بررسی راه حلّ های مختلف مساله و پیامدهای هر یک از آنها را گویند .
مهارت مقابله با هیجان ها : توانایی تشخیص هیجان ها در خود و دیگران و نشان دادن واکنش های مناسب نسبت به هیجان ها را گویند .
مهارت مقابله با استرس : این مهارت ، شامل شناخت استرس های مختلف زندگی و تأثیر آنها بر فرد است .
خودآگاهی به معنای آگاهی نسبت به خصوصیاتِ شخصی و جنبه های مختلفِ شخصیتِ خویش است. افرادی که خودآگاهی بالایی دارند ، با خود آشنا هستند، قادر هستند واکنش های خود را در موقعیت های مختلف پیش بینی کنند، می دانند چه موقع عصبانی می شوند، چه موقع بهتر یاد می گیرند، در برابر با افرادِ مختلف چه احساساتی به آنها دست می دهد و نیز در هر لحظه چه احساسی دارند. این افراد می توانند احساساتِ خود را به راحتی نام گذاری کنند و شدت و ضعف آن را مشخص نمایند. در لحظاتِ اضطراب و آشفتگی های عاطفی، می دانند چگونه خود را به آرامش برسانند و نیز به نقاطِ ضعف خود به خوبی آشنا هستند .
خودآگاهی، علاوه بر خودآگاهی شناختی، خودآگاهی عاطفی را هم شامل می شود؛ یعنی هنگامی که خودآگاهی، معطوف به عواطف و واکنش های احساسی فرد می شود . خودآگاهی عاطفی ، میزان آگاهی فرد از عواطف خود در هر لحظه است . افرادی که خودآگاهی عاطفی بالایی دارند ، واکنش های عاطفی خود را می توانند در شرایط مختلف پیش بینی کنند ، عواطف خود را می شناسند و می توانند آنها را نام گذاری کنند و نسبت به شدت و ضعف عواطفشان حساس هستند . این افراد قادرند علت بروز احساسات را تشخیص دهند و نیز بینِ احساس و عمل تمایز قائل شوند ( به نقل کردنوقابی ، ۱۳۸۴ ) .
مایر[۱۹] ( به نقل گلمن ، ترجمه بلوچ ، ۱۳۷۹ ) معتقد است که مردم به روش های مختلف با احساسات و عواطف خود کنار می آیند :
۱ ـ افراد خودآگاه : اینگونه افراد از روحیات و خلق و خوی خویش آگاهند و وقوف کاملی بر زندگی احساسی خود دارند . روشِ پیش بینی آنها در مورد عواطف خود ممکن است دیگر ویژگی های شخصیتی آنها را تقویت کند . اینگونه افراد خود مختارانه عمل می کنند و از حد و مرز خویش مطمئن هستند و از سلامت روانی خوبی برخوردارند و میل دارند ، دورنمای مثبتی از زندگی داشته باشند ، اندیشه های آنها در اداره کردن احساسات به آنها یاری می رساند .
۲ـ افراد در خود فرو رفته : این افراد ، اغلب اوقات گرفتارِ احساسات شده و راه گریزی از آن نمی یابند . افرادی بی ثباتند که آگاهی چندانی از عواطف خود ندارند و بی هیچ دورنمایی در احساسات خود غرق می شوند ، در نتیجه با این احساس که هیچ کنترلی بر زندگی خود ندارند ، هیچگونه تلاشی به عمل نمی آورند که خود را از آن شرایط نامناسب روانی نجات دهند . آنها اغلب اوقات، احساس ناتوانی و در هم شکستگی می کنند و تصور می کنند که احساساتشان غیر قابل کنترل است .
۳ـ افراد تسلیم شده : این افراد در عین حالی که اغلب به احساسات خود ، آگاهی دارند ، اما باز هم تمایل دارند که همان روحیات را بپذیرند و بهمین دلیل سعی نمی کنند آنها را تغییر دهند .
همانطور که احساسات قوی می توانند در هنگام استدلال باعث آشفتگی شوند، فقدان آگاهی از احساس نیز می تواند ویرانگر باشد، بویژه هنگامی که بایستی تصمیمات مهمی اتخاذ شود. مثلاً به دنبال چه شغلی باشم، آیا همین شغل مطمئن را ادامه دهم یا آنرا با شغلی مخاطره آمیز اما جالبتر عوض کنم، چه کسی را برای ازدواج انتخاب کنم ، کجا زندگی کنم ، کدام آپارتمان یا خانه را بخرم و هزاران هزار تصمیمِ دیگر در زندگی . چنین تصمیماتی را نمی توان صرفاً به اتکاء عقل اتخاذ کرد، بلکه باید از قدرت عواطف هم استفاده کرد (گلمن ، ترجمه بلوچ ، ۱۳۷۹) .
۳ – ۲ : اجزاء مهم خودآگاهی
به منظور شناخت هر چه بهتر خود و افزایش سطح خودآگاهی تأمل بر روی اجزای خودآگاهی ضروری به نظر می رسد امّا از آن جا که شناخت خود و مهارت خودآگاهی طیف وسیعی از مباحث را در بر می گیرد و زمان مقتضی برای پرداختن به همه وجود ندارد ، فقط به بحث و گفتگو در خصوص برخی از مهم ترین اجزاء آن پرداخته می شود که عبارتند از :
۱ – ۳ – ۲ : ویژگی ها و صفات خود
واقعیت این است که افراد انسانی دارای طیف وسیعی از ویژگی ها هستند که بررسی همه ی آنها مقدور نیست . به همین دلیل ما بحث خود را بر روی سه دسته از ویژگی های ساده امّا بنیادی متمرکز می کنیم که شاید دسته ی وسیعی از ویژگی های خود از ترکیب همین چند گروه حاصل آید .
ویژگی های جسمانی
ویژگی های هیجانی
ویژگی های رفتاری
۱ – ۱ – ۳ – ۲ : شناخت ویژگی های جسمانی
یکی از عوامل مؤثر در شناخت خود ، شناخت ویژگی های جسمانی و بدنی است . هر یک از ما از نظر جسمانی خصوصیاتی داریم که بعضی از آن ها را دوست داریم و برخی دیگر را دوست نداریم ، برای مثال قد بلندی داریم ، چشم های درشت ، بینی بزرگ و … هر چه قدر این ویژگی ها را عینی تر توصیف کنیم نشان دهنده ی این است که به خود توجه بیشتری داریم و دیگران هم بر این اساس بهتر ما را می شناسند . مثال : قد ۱۶۷ سانتیمتر ، وزن ۶۰ کیلوگرم ، چشم درشت و مشکی ، رنگ پوست سفید و … ۰
۲ – ۱ - ۳ – ۲ : شناخت ویژگی های هیجانی
همه ی ما در طول روز احساسات متنوعی را تجربه می کنیم ، غم ، شادی ، عصبانیت و … و اینها همه ی احساساتی طبیعی هستند و این احساسات از آن جایی ناشی می شوند که اتفاقاتی در محیط پیرامون ما به وقوع می پیوندند ؛ یعنی حوادثی در محیط پیرامون ما اتفّاق می افتد که باعث می شود احساسات متنوعی را تجربه کنیم . تجربه ی همه ی این احساسات امری طبیعی است امّا آنچه مهم است چگونگی بروز آن است . آیا وقتی عصبانی هستیم به خود اجازه می دهیم پرخاشگری کنیم و به دیگران آسیب بزنیم ؟ یا خودخوری می کنیم و به خود آسیب می زنیم ؟ واقعیت این است که بروز مناسب عصبانیت هنگامی است که نه به خود آسیب زده و نه به دیگری ، بلکه به شیوه ای مناسب و منطقی آن را بیان می داریم . توانایی درک صحیح و دقیق احساسات در همان لحظه ای که روی می دهند و فهمیدن این که در برخورد با موقعیت های مختلف چه تمایلاتی در ما به وجود می آید ، بخش مهمی از خودآگاهی است . به همین دلیل هم توجه و تمرکز بر روی هیجاناتی که تجربه می شوند و شناسایی آنها بسیار مهم است ؛ هر چند که در پاره ای اوقات و مخصوصاّ هنگام روبرو شدن با احساسات ناخوشایند ، این کار ممکن است بسیار زجرآور و ناخوشایند باشد ( محمدی ، ۱۳۸۷ ) .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...