فصل پنجم
حزب دموکرات قوام:
۵-۱-ریشه های اولیه تشکیل حزب دموکرات:
چنان که گفتیم قوام السطنه پس از بازگشت از سفر مسکو تصمیم به تشکیل یک حزب سیاسی گرفت و این تصمیم را با عده ای از رجال ایرانی از جمله سردار فاخر حکمت در میان گذاشت و از آنها خواهش کرد تا برای ایجاد وحدت نظر مقدمات تشکیل یک حزب سیاسی را فراهم آورند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
سردار فاخر و دوستانش حزب ایران نو را تشکیل دادند. چند روز بعد هیئت مرکزی حزب را نیز انتخاب کردند و لیست اسامی هیئت مرکزی را برای ملاحظه نزد نخست وزیر بودند و ضمناً گفتند که هیئت مرکزی حزب ایران نو جناب اشرف را به عنوان رهبر مخفی حزب تعیین کرده است. قوام السطنه وقتی که لیست اسامی هیئت مرکزی حزب ایران نو را مرور کرد دریافت که این هیئت نمی تواند در کار خود توفیق حاصل نماید. به طوری که بعدها در یکی از مجالس گفت او عقیده داشت که با رجال صاحب عنوانی مثل سردار فاخر حکمت نمی شود به جنگ پاچه ور مالیده هایی مثل پیشه وری، اردشیر آوانسیان و رضا روستا رفت. این بود که فعالیت های مقدماتی حزب ایران نو مورد تأئید او قرار گرفت و شخصاً حزب دموکرات ایران را تشکیل داد و خود را نیز به عنوان رهبر کل حزب معرفی کرد. قوام درباره حزب دموکرات می گوید که «تأسیس حزب دموکرات ایران بزرگترین خدمت به تاریخ این مملکت است و روزی که حب و بغض ها پایان یافت و حقایق آشکار شد. هر انسان با وجدانی ناچار به اعتراف این نکته خواهد گردید.» قوام در ادامه می گوید « با این ترتیب حزب دموکرات ایران تأسیس شد و کم کم به صورت یک قدرت بزرگ اجتماعی درآمد و به یاری این اجتماع قوی که شهرت بین المللی یافت وحدت ملی از نو در سراسر کشور تجدید شد و زمینه برای باز گرفتن آذربایجان فراهم گردید… آذربایجان نجات یافت و ارتش بدون جنگ و خونریزی وارد تبریز شد» (غلامحسین میرزاصالح ۱۳۹۱-ص ۲۱ و ۲۲).
احمد قوام در خاطرات خود درباره ی علل تشکیل حزب دموکرات چنین می نویسد: «توجه اساسی عمال شوروی در ایران، بیش از طبقات دیگر به طبقه ی کارگر ایران معطوف بود. آنان می کوشیدند که با تبلیغ و تحریک و تجهیز کارگران موجبات یک جنبش سریع و یک کودتای کارگری را فراهم کنند. به همین مناسبت با تمام قوا به تقویت شورای متحده ی مرکزی پرداختند و هرجاکه چندنفر کارگر وجود داشت فوراً برای آنان حوزه ای ترتیب میدادند و ایشان را به قبول عضویت حزب توده و شورای متحده ی مرکزی وادار می کردند. مبلغین حزب توده برای دمیدن روح انقلابی به کارگران، به نقاط مختلف کشور اعزام می شدند و عوام الناس را علیه دستگاه دولت بر می انگیختند. رفته رفته تبلیغات عوامل حزب توده و شورای متحده ی مرکزی مؤثر واقع شد و قدرت لیدرهای هر روز سخن از اعتصاب و عصیان به میان می آمد. در اصفهان و مازندران نفوذ و مداخله ی کارگران در امور مختلف قید و حدی نمی شناخت، کارفرمایان از بیم جان و به اجبار، تصمیمات شورای متحده مرکزی را بی چون و چرا گردن می نهادند. در شهر تهران رضا روستا چون سلطانی بی تخت و تاج، و به عبارت دیگر مانند یک نایب حسین کاشی شهرنشین حکمروایی می کرد. دیگر ادامه ی این وضع قابل تحمل نبود. برای آن که توسعه ی نفوذ لیدرهای احزاب کارگری را سد کنم و از اجحافات کارگران نسبت به طبقات مختلف مردم جلوگیری کنم تدابیری به کار بردم و وزارتخانه ی جدیدی به نام وزارت کار تشکیل دادم و بر آن شدیم که به موجب قانون خاصی روابط بین کارگران و کارفرمایان را معین کنم و بدین وسیله از تجاوز و تعدی ممانعت نمایم. به علاوه تصمیم گرفتن در مقابل سلاح دشمن، حربه ی مشابه و مؤثری به کار برم و بازار حزب توده و شورای متحده ی مرکزی را با تأسیس یک دکان بزرگ تر، از رونق بیندازم. از این رو ضرورت تشکیل یک حزب و دسته ی قوی و متشکل ذهن مرا به سختی مشغول داشت.» (همان-ص ۲۲۶، ۲۲۷).
وی در ادامه می گوید «تشکیل حزب دموکرات در آن موقع از لحاظ و جهات دیگر نز بسیار به موقع بود، زیرا در تمام کشور کلیه ی طبقات اعم از مالک و تاجر وکارفرما و مستخدمین دولت و مأمورین انتظامی از عربده جویی ها و گستاخی های خرابکاران و عواملی که مستقیم و غیرمستقیم به وسیله ی حزب توده و یا سایر مراجع روسی تقویت می شدند به ستوه آمده و در جستجوی پناهگاه و مأمنی بودند تا از شر مزاحمت ها و اهانت ها و سخت گیری های سبعانه ی بعضی از افراد حزب توده یا وابستگان به شورای متحده ی مرکزی و سایر اعمال تحت الحمایه ی شوروی رهایی یابند (همان، ص ۲۲۸-۲۲۹).
قوام در بخش های دیگری از خاطرات خود علاوه بر اینکه تأکید می کند برای مقابله با نفوذ عوامل شوروی وحزب توده و فرقه ی دموکرات آذربایجان و حزب کومله کردستان اقدام به تشکیل حزب دموکرات ایران نموده بود، هدف دیگر خود را از تشکیل حزب دموکرات را جلوگیری از راه یافتن عوامل ارتجاع و متنفذین محلی و طفیلی های خون آشام به مجلس پانزدهم می داند.(همان، ص ۲۲۸)
۵-۲-نطق رادیویی قوام درباره تشکیل حزب دموکرات:
به هر روی در شب یکشنبه نهم تیرماه ۱۳۲۵، طی یک پیام رادیویی، احمد قوام، نخست وزیر وقت ایران، تشکیل حزب دموکرات ایران را اعلام نمود. متن پیام به شرح زیر بود: «هموطنان عزیز، به طوری که استحضار دارید اینجانب از بدو زمامداری پیوسته ساعی بودم که با اتکا به مردم و افکار عمومی موجبات اتحاد و اتفاق را میان دولت و ملت از هر حیث فراهم نمایم و برای همین منظور است که واجب نمی دانم گاهی به وسیله ی رادیو مستقیماً با عموم افراد کشور تماس گرفته و آنان را از اوضاع و احوال مملکت و منویات خود مستحضر سازم. بر هیچ یک از هموطنان عزیز پوشیده نیست که غفلت دولت های گذشته و خبط های پی در پی نمایندگان تحمیلی و عمال و عناصر ارتجاع، چه مخاطرات عظیم را از لحاظ سیاست خارجی و داخلی برای ایران تهیه کرده بود و موقعی که اینجانب بر حسب امر اعلیحضرت همایونی قبول مسئولیت نموده و زمام امور را در دست گرفتم، وارث وضع اسفناک و آشفته ای گردیدم که شاید در تاریخ ایران کمتر نظیر داشته است. باید اعتراف کنم که فقط علاقه ی اینجانب به خدمتگزاری، استظهار به اعتماد و حسن نیتی بود که از طرف عموم طبقات کشور در موارد مختلف بحرانی پیوسته به اینجانب ابراز می گردید و همین اطمینان سبب شد که با وصف اوضاع آشفته و یأس آمیز ۵ ماه قبل، به اتکای پشتیبانی عموم آزادی خواهان کشور، حاضر شدم زمام امور را در دست گرفته و قبول مسئولیت نمایم. به طوری که هموطنان عزیز استحضار دارند، شش ماه قبل بر اثر سوءسیاست متصدیان امور و غفلت زمامداران مسئول، با اقامت قوای خارجی در ایران و تحریکات پی در پی علیه آزادی خواهان و خصوصاً برادران آذربایجانی و تیرگی روابط با همسایه شمالی و افکار عمومی دچار چنان یأس و نومیدی شده بود که هر آن انتظار می رفت بر اثر برادرکشی و جنگ داخلی و پیش آمد حوادث غیرمترقبه، موجبات ازدیاد اضطراب و پریشانی ملت ایران فراهم گردد. امشب لازم می دانم با اشاره به گذشته و اقداماتی که به عمل آمده، نظریات خود را نسبت به آینده به استحضار ملت ایران برسانم. البته کیفیت اقداماتی که در این مدت کوتاه به عمل آمده، بر هیچ یک از هموطنان عزیز پوشیده نیست و بدیهی است تخلیه ی کامل ایران از قوای خارجی، برجسته ترین موفقیت ای مدت کوتاه بشمار می رود. زیرا با تخلیه ی ایران از قوای خارجی زمینه مساعد و آزادی عمل برای آغاز اصلاحات مهم و اساسی بدست آمده است. پوشیده نماند که تخلیه ایران از قوای خارجی در نتیجه ی ایجاد حسن تفاهم با اتحاد جماهیر شوروی میسر گردید و بدیهی است که رفع سوءتفاهمات گذشته در نتیجه مسافرت اینجانب به مسکو ومذاکراتی که با ژنرالیسم استالین و سایر رجال مهم شوروی در مسکو نمودم و بعد در تهران با سفیر کبیر اتحاد جماهیر شوروی در ایران انجام دادم و منجر به عقد موافقت نامه گردید.
جبران غفلت های گذشته در استقرار روابط حسنه و صورت آمیز روی پایه صمیمیت و احترام متقابله با اتحاد جماهیر شوروی در کلیه شئون کشور تأثیر نموده و در واقع ختم این مسئله مهم انجام یکی از بزرگترین آرزوهای ملت ایران به شمار می رود. و تعیین است تأثیرات مطلوب آن در زندگی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دو کشور دوست و همسایه در آینده مشهود و محسوس خواهد گردید. در مسائل داخلی مشکل آذربایجان در رأس امور بوده و باعث نهایت مسرت است که مذاکرات مربوط به آن با وصف اشکالات فراوان بالاخره در نتیجه حسن نیت طرفین حسن پایان یافته و این موضوع که مولود خیانت ها و غفلت های گذشته بود، بالاخره به نفع آزادی و وحدت ملی ایران حل و تصفیه گردیده است؛ تقلیل کامل در هزینه ی زندگی مردم، منع کشت تریاک، تصمیم به تقسیم خالصه جات دولتی میان زارعین و تهیه مقدمات اصلاحات بزرگ اجتماعی که در اعلامیه های مختلف اشاره به آنها شده از جمله اقداماتی است که در این مدت کوتاه به عمل آمده است. اگر خلاصه ای از اقدامات این مدت را گوشزد نمود، منظور خودنمایی نبوده است، بلکه می خواهم قسمتی از بیلان این مدت کوتاه را به استحضار ملت ایران و عموم آزادی خواهان که پشتیبان حقیقی من بوده و در تمام این موفقیت ها شریک و سهیم هستند برسانم. با کمال تأسف باید اعتراف نمود که عناصر کهنه پرست با وصف این حقایق روشن و غیرقابل انکار و عملیات مثبتی که به نفع کشور در این مدت کوتاه به عمل آمده، معذلک ساکت ننشسته و برای اینکه مردم مملکت ما را از نتیجه ی زحمات و اقدامات این مدت محروم ساخته و بار دیگر آزادی را از ملت ایران سلب نموده مسلط بر اوضاع شوند به انواع و اقسام دسائس و تحریکات دست زده و موفقیت خود را در ایجاد اختلاف میان آزادی خواهان می دانند.
اینجانب که مسئول حفظ مصالح و منافع ایران بوده و مصمم به تقویت افکار مترقی و اصول دموکراسی در سرتاسر ایران می باشم و به اتکای پشتیبانی عموم آزادی خواهان ایران مسئولیت سنگین زمامداری را عهده دار گردیدم، هیچگاه در مقابل دسائس و تحریکات عمال نالایق و عناصر مشکوک که در نتیجه ی غفلت های پی در پی آنها، مملکت به سوی پرتگاه خطرناک سوق داده شده بود، ساکت ننشسته و اجازه نخواهم داد که این قبیل عناصر بر علیه آزادی ملت ایران به عملیات خصمانه خود ادامه دهند. از طرفی لازم می دانم، عموم آزادی خواهان ایران را مخاطب قرار داده و از آنها درخواست کنم که با حفظ نظم و ترتیب در صفوف آزادی خواهان و دفع هر نوع تحریکات ارتجاعی در میان خود اهتمام نموده، موفقیت را در آینده ی تأمین نمایند و بر اثر همت و مساعی خود ایران آزاد و دموکراتیک را بوجود آورند و برای اینکه در آینده تحت برنامه و نظم معینی بتوانیم موفقیت های بیشتری را بدست آوریم و نظر به اینکه اصول دموکراسی ایجاب می کند که در سایه تشکیلات اجتماعی و برنامه ی مشخص دموکراتیک به سوی اصلاحات پیش برویم، مصمم شدم با پشتیبانی عناصر فعال و آزادیخواه، حزبی را به نام دموکرات ایران تشکیل دهم. برنامه ی حزب دموکرات ایران تنظیم و امشب منتشر می شود تا عموم آزادی خواهان از کیفیت آن استحضار حاصل نمایند و عملیات و فعالیت حزبی بعد از ۱۵ روز دیگر در تمام کشور شروع خواهد شد و در این مدت برای عموم آزادی خواهان فرصت خواهد بود که برنامه ی منتشره را مورد مطالعه قرار دهند و برای پیشرفت اصلاحات تشریک مساعی نمایند. اینجانب تعیین دارم که تشکیل حزب دموکرات ایران موجب خواهد شد که میان عموم آزادی خواهان و احزاب آزادی خواه، اتحاد و یگانگی حقیقی ایجاد شود، تا در سایه ی این اتحاد بتوانیم در آینده به وسیله ی اجرای سریع اصلاحات و انجام اقدامات اساسی رفاه و آسایش ملت ایران را که افتخار خدمتگزاری آن را داریم، تأمین نمائیم. و باید صریحاً گفته شود که بنام حفظ مصالح کشور و تأمین آزادی و آسایش ملت ایران، هر دسیسه و مانعی که در راه پیشرفت برنامه اصلاحات و حصول موفقیت ظاهر شود، با نهایت قدرت دفع خواهم نمود. اما راجع به آینده: ملت ایران حق دارد از کسانی که مسئول اداره کشور می باشد خواستار شود که با اتخاذ تدابیر لازمه و اجرای اصلاحات ضروری رفاه و آسایش مردم در آینده از هر جهت تأمین شود و افکار مترقی و اصلاح طلب در سرتاسر ایران رواج پیدا نماید. اصول کلی سیاست اینجانب در آینده در برنامه ی حزب دموکرات ایران تصریح شده و با مطالعه ی آن، کیفیت و چگونگی اصلاحاتی که موردنظر است درک خواهد شد. ولی لازم می دانم در بعضی مسائل توضیحات بیشتری دهم. سیاست خارجی اینجانب در آینده، مانند گذشته، متکی بر حفظ استقلال و مصالح ایران خواهد بود و بدیهی است اساس آن روی حفظ دوستی و تشیید روابط حسنه با کلیه دول خصوصاً اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیایی کبیر و ممالک متحده آمریکا استوار خواهد گردید. و چون معتقد هستم در روابط بین المللی هر قدر معنی و مفهوم کلمات و جملات بیشتر روشن شود، به نحوی که هرگونه ابهام و سوءتفاهم برطرف گردد، حصول موفقیت در تشیید مناسبات حسنه بیشتر مسر خواهد بود. لازم می دانم، مفهوم حقیقی روابط حسنه را توضیح نمایم. سالهاست که ایران، با هیچ دولتی جنگ نداشته و روی تشریفات ظاهری و پرتکل های جاری با کلیه ی دول دارای روابط حسنه بوده است، ولی در تمام این مدت آنچه تجاوز به حقوق ایران و ایرانیان شده است، متأسفانه به نام حفظ روابط حسنه و احترام به استقلال ایران صورت گرفته است. سیر تکامل ملل و رواج آزادی و افکار مترقی و دموکراتیک در سرتاسر جهان ایجاب می کند که من بعد، حق آزادی و حاکمیت ملت ایران از هر جهت محترم باشد و رعایت گردد. و اجرای معامله اقویا با ضعفا و مداخله در امور داخلی ایران به نام روابط حسنه و احترام به استقلال ایران، برای همیشه ترک گردد. اینجانب مصمم هستم، استقلال و آزادی حقیقی ملت ایران را حفظ نموده و لازمه روابط حسنه را در عدم مداخله هر دولتی در امور داخلی ایران می دانم. ملت ایران که سالهاست به علت مداخله دیگران، عقب مانده و نتوانسته است به ترقیاتی که استعداد ذاتی و موقعیت های جهانی آن اقتضاء می کند نائل گردد، امروز مصمم است که حاکم بر مقدرات خود گردد و سرنوشت خود را آزادانه و بدست خود تعیین نماید. ایران باید بدین وسیله مقام حقیقی خود را در جهان بار دیگر احراز نماید. من یقین دارم که کلیه دول دوست به تمایلات حقیقی ملت ایران توجه نمده و مفهوم حقیقی روابط حسنه و احترام به استقلال ایران را درک خواهند نمود. و به نمایندگان و مأمورین خود در ایران دستور خواهند داد که، علاوه بر احتراز از هرگونه مداخله در امور داخلی ایران، قسمی رفتار نمایند که با اصول دیپلماتیک که میان ملل راقیه معمول است مخالفت نداشته و قلوب و احساسات ایرانیان را جریحه دار نسازند.
اینجانب مادام که مسئول امور کشور می باشم، تنها وسیله ی تحکیم حکومت ملی و تثبیت استقلال ایران را به وسیله ی عدم مداخله ی دیگران در امور داخله ایران می دانم و به همین جهت در حین اینکه خواهان استقرار بهترین مناسبات با کلیه ی دول متحابه، خصوص اتحاد جماهیر شوروی و بریتانیای کبیر و ممالک متحده آمریکا می باشم، اجرای اصل فوق را در مناسبات خارجی خود حتمی و ضروری خواهم دانست. بر عموم هموطنان عزیز پوشیده نیست که اینجانب با طی کلیه ی مراحل سیاسی و اجتماعی امروز، دیگر هوس مقام و مرجعیت رسمی ندارم، و اگر با این مشکلات، بار سنگین و طاقت فرسای اداره ی امور کشور را بر دوش گرفته ام، فقط به منظور خدمت به آب و خاکی است که در آن پرورش یافته، و خود را به آن مدیون می دانم. باید عناصر کهنه پرست برای همیشه، این نکته را درک نمایند که، با بیداری ملل و افکار که در سرتاسر جهان رواج یافته، عقربه ساعت زمانه دیگر رو به عقب نخواهد رفت و امروز که ملت ایران تشنه ی اصلاحات می باشد و از خدمتگزار دیرین خود انجام سریع اصلاحات را خواستار است، اینجانب به اتکای عموم آزادی خواهان ایران با نهایت جدیت و قدرت، مصمم هستم حق ملت ایران را ادا نموده و مفهوم حقیقی حکومت ملی را رعایت نمایم. مفهوم حقیقی حکومت ملی اینست که مردم حاکم بر مقدرات خود باشند و اقدامات حکومت به منظور تأمین رفاه و آسایش اکثریت مردم صورت گیرد. و افراد و عناصر غیرمسئول نیز در امور دولت مداخله ننمایند. نصیحت من به عموم آزادی خواهان ایران امشب این است که با رعایت ترتیب و نظم، صفوف خود را محکم و متحد سازند و بدانند که عوامل بدخواه و نفع پرست که هویت آنها برای ملت ایران محرز و علم می باشد، با نهایت فعالیت کوشش خواهند نمود، اجرای اصلاحات را به تأخیر انداخته، و میان آزادی خواهان تولید نفاق نمایند، تا در انتخابات آینده که مقدمات آن در شرف تهیه می باشد، ایجاد اختلاف کنند. غافل از اینکه کشور ایران مانند کلیه ی ملل جهان، دیگر رو به ارتجاع نمی رود. و آینده به سمت جوانان مترقی سپرده خواهد شد، که در مکتب رجال، یعنی احزاب وطن پرست تربیت یافته، و خود را سربازان آزادی و خدمتگزاران حقیقی ملت بدانند. امیدوارم در روزگار آینده که مقدرات و سرنوشت ایران، بر اثر فداکاری و همت ما باید تعیین گردد، خواهیم توانست بر اثر شایستگی اعمال خود، رشد سیاسی و اجتماعی ملت ایران را در مقابل دنیا به اثبات برسانیم، تا در مقابل خدا و ملت ایران و تاریخ همیشه سرافراز و سربلند شویم. این جانب که تمام اوقات شبانه روز، خود را وقف مردم و خدمتگزاری به ملت نموده ام، روزی خود را مستحق استراحت خواهم دانست، که در بهبود وضع مردم و تأمین رفاه و آسایش آنها، به وسیله انجام اصلاحات ضروری، موفقیتی حاصل نموده باشم. و تا حصول نتیجه ثابت و قطعی، علی رغم تمام تحریکات و دسائس با اتکای نیروی وسیع آزادی خواهان و خدمت خود ادامه داده، و دقیقه ای از انجام وظیفه غفلت نخواهم نمود.
اینکه دستت میرسد کاری بکن پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
(روزنامه ی اطلاعات، (۱ تیرماه ، ۱۳۲۵ سال بیست و یکم شماره ی ۶۰۹ )- ص ۱، ۲)
۵-۳-علل تشکیل حزب دموکرات:
پس از بازگشت از مسکو، اولین مرحله ی بازی ای که قوام می خواست با روس ها بکند تشکیل حزب دموکرات ایران بود. زیرا او خوب می دانست که برای مقابله با جمعیتی موجود یک جمعیت مشابهی لازم است و تشخیص داده بود که با سرنیزه نمی توان به جنگ اجتماع رفت. بنابراین برای از هم پاشاندن حزب توده و فرقه ی دموکرات آذربایجان و حزب کومله کردستان لازم بود یک حزب قوی و متشکل در سراسر مملکت به وجود آورد تا در هنگام لزوم بدست مردمی که در این حزب سیاسی اجتماع می کنند آن احزاب را کوبید و برای همیشه قلم قرمز به روی آنها کشید. پروفسور پرواندابراهامیان در کتاب معروف خود «ایران بین دو انقلاب» در مورد تشکیل حزب دموکرات ایران می نویسد: « او ]قوام[ برای ایجاد این سازمان جدید ]حزب دموکرات[ دو دلیل ضمنی و متناقض داشت. از یک سو، می خواست در کنار وزارت کشور از این حزب برای شکست نامزدهای سلطنت طلب و طرفدار انگلیس در انتخابات آینده ]انتخابات مجلس پانزدهم[ استفاده کند و بدین ترتیب مجلس پانزدهم را مملو از افراد موردنظر خود کند. او از این سازمان مدرن برای پیشبرد مبارزه ی قدیمی خود علیه سلطنت استفاده می کرد.
برخی گمان می کنند که او در اندیشه ی ایجاد دولت تک حزبی است. از سوی دیگر، امیدوار بود که از این ابزار برای بسیج اصلاح گران غیرکمونیست، ربودن فرصت های مناسب از دست نیروهای چپ و در نتیجه برقراری توازن در برابر حزب توده استفاده کند. وی با انتخاب این عنوان در نظر داشت حزب را جانشین فرقه ی دموکرات قدیم و رقیب فرقه دموکرات آذربایجان نشان دهد. بنابراین، حزب دموکرات همچون شمیشر دودم، چپ و راست را نشانه رفته بود.» (پرواندابراهامیان ۱۳۸۲، ص ۲۸۵).
ولی از خلال صحبت های قوام می توان اینگونه استنباط کرد که، هدف اصلی قوام از تشکیل حزب دموکرات مقابله با نفوذ اتحاد جماهیر شوروی و نیروهای چپ در ایران بود.
یکی از خصوصیات اخلاقی قوام این بود که وی نسبت به همه کس بدبین بود و همه چیز را با عینک سوءظن می نگریست و به همین جهت بود که در بدو زمامداری خود یک سازمان مخفی تشکیل داده بود که تا روز آخر هم کسی از اسرار این سازمان آگاهی نیافت. وظیفه این سازمان مخفی کسب خبر و خرید اطلاعات بود مخصوصاً در کلیه ی احزاب جمعیت ها این سازمان مخفی اشخاصی را خریده بود که به نفع قوام جاسوسی می کردند… قوام السطنه در یادداشت های خود کلیه ی آنها را در لیست کسانی که از بودجه ی سری حزب دموکرات استفاده کرده اند آورده است. به وسیله ی همین سازمان جاسوسی بود که قوام السطنه پس از بازگشت از مسکو خبری دریافت داشت که حزب توده درصدد ائتلاف با حزب ایران است. پس برای مقابله و خنثی کردن فعالیت های سیاسی و اجتماعی این احزاب قوی به فکر تشکیل حزب دموکرات افتاد و بلافاصله دستور داد که مرامنامه و اساسنامه ی جامعی برای این حزب نوشته شود. (غلامحسین میرزاصالح، ۱۳۹۱، ص ۹-۱۰).
برای تمام افرادی که خطر حزب توده را در بالای سرخود احساس می کردند تشکیل حزب دموکرات مژده ی بزرگی بود و همه دریافتند که تنها به وسیله ی همین حزب می شود ریشه احزاب چپ را که در ایران به مرحله ی خطرناکی رسیده بودند از بیخ برکنند. انتشار نطق قوام به همان اندازه که برای سرمایه داران، ملاکین، افراد متعصب و آنها که نسبت به مرام کمونیسم بغض و کینه فراوانی در دل داشتند، امیدبخش بود؛ به همان اندازه برای پیشه وری و همدستانش ناهنجار می نمود (همان، ۱۳۹۱، ص ۱۰ و ۱۱).
۵-۴-رهبران حزب دموکرات ایران:
کمیته ی مرکزی حزب از دو گروه اشراف شمالی ضد انگلیس و روشنفکران تندرو غیر توده ای تشکیل می شد. اعضای گروه نخست عبارت بودند از قوام، دبیرکل، مظفر فیروز، محمدولی فرمانفرما، ابوالقاسم امینی، و سردارفاخر حکمت، نماینده ی پیشین شیراز. گرچه حکمت از زمین داران بزرگ فارس بود، در مجلس چهاردهم با اشراف ضد دربار شمالی همکاری نزدیکی داشت، زیرا هم رضاشاه او را به بازی گرفته بود و هم اینکه خانواده اش از قدیم با عشایر خمسه ی طرفدار انگلیس مخالف بود. اعضای گروه دوم نیز عبارت بودند از: بهار وزیر فرهنگ؛ محمودمحمود، از دیگر اعضای کهنه کار فرقه ی دموکرات قدیم و نویسنده ی یک اثر افشاگرانه ی معروف درباره ی دسیسه های انگلیس در ایران؛ و حسن ارسنجانی، حقوقدان جوانی که در دهه ی ۱۳۴۰، به عنوان طراح اصلاحات ارضی مشهور شد. ارسنجانی، فرزند یکی از روحانیون رده پائینی بود که از انقلاب مشروطه پشتیبانی کرده بود در دانشگاه تهران تحصیل کرد، به معرفی و ترجمه نامه های ایرانی منتسکیو پرداخت و در سال ۱۳۲۳، روزنامه ی دست چپی مستقل داریا را منتشر کرد که از سوی سلطنت طلبان روزنامه ی جمهوری خواه خطرناک، از سوی انگلیس روزنامه مارکسیستی و «ناسزاگو» و از سوی روس ها روزنامه ی «فاشیست مرموز» خطاب می شد (پرواندابراهامیان ۱۳۸۲، ص ۲۸۵-۲۸۷).
مظفر فیروز در سال ۱۲۸۵ در تهران متولد شد. او فرزند ارشد نصرت الدوله فیروز بود. وی در خردسالی به امر پدر برای تحصیل به انگلستان رفت و در سال ۱۳۰۶ به ایران بازگشت و از سال ۱۳۲۱ وارد مشاغل دولتی شد. وی از سال ۱۳۱۵ که پدرش به قتل رسید، کینه دربار را به دل گرفت. پس از شهریور ۱۳۲۰ وارد معرکه سیاسی شد و به فعالیت پرداختو هدف او براندازی حکومت پهلوی بود. وی در پی شخصیتی می گشت که بتواند در مقابل دربار ایستادگی کند و وضع نوینی ایجاد کند و بدین ترتیب متعاقب شهریور ۱۳۲۰ به فلسطین رفت و با سیدضیاءالدین تماس گرفت و موجبات مراجعت نامبرده را به ایران فراهم نمود.
مظفر فیروز به هیچ یک از قیود اجتماعی و اخلاقی پای بند نبود. مظفر فیروز بی نهایت جسور و در عین حال به حد اعلی بود. تحصیلات او در زبان های انگلیسی و فرانسه کم نظیر و تا سرحد کمال بود. او در ایران فقط از یک اصل پیروی می کرد و آن انتقام گرفتن از شاه و خانواده سلطنتی بود (غلامحسین میرزاصالح، ۱۳۹۱، ص ۱۱۰-۱۱۱).
قوام درباره ی انتخاب مظفر فیروز به عنوان معاون دبیرکل می نویسد: «برای آنکه نگرانی روس ها را دامن نزنم بلادرنگ مظفر فیروز مظفر فیروز را که مورد اعتماد ایشان بود و با ساد چیکف سفیر شوروی مرتباً مراوده و ارتباط داشت، به معاونت رهبر کل حزب انتخاب نمودم و چنین وانمود کردم که اداره امور احزاب را بدست او می سپارم (غلامحسین میرزاصالح ۱۳۹۱، ص ۲۲۹).
محمدولی فرمانفرمائیان (۱۲۷۹-۱۳۶۸) شاهزاده ی قاجار و نوه ی دختری مظفرالدین شاه و سومین پسر عبدالحسین میرزا فرمانفرما و شاهدخت عزت الدوله بود. او از مالکین مهم منطقه ی سراب محسوب می شد. وی در دوره های پنجم، ششم، هفتم، سیزدهم و چهاردهم نماینده ی مجلس بود. وی در کابینه ی قوام وزیر کار بود. وی رهبر فراکسیون آزادی در مجلس چهاردهم بود.
ابوالقاسم امینی، نوه ی دختری مظفرالدین شاه و برادر دکتر علی امینی، متولد ۱۲۸۵ بود. وی در اروپا در رشته اقتصاد و تجارت به تحصیل پرداخت. وی پس از اتمام تحصیلات به ایران بازگشت و در وزارت دارایی مشغول به کار شد. وی پس از تبعید رضاشاه به روزنامه نگاری پرداخت و در سال ۱۳۲۱ امتیاز محله هفتگی امید را بدست آورد. وی در دوره های چهاردهم، پانزدهم و شانزدهم به عنوان نماینده ی مجلس از حوزه ی انتخابیه رشت به مجلس راه یافت. او در دوره ی دکتر مصدق به کفالت وزارت دربار رسید. وی از بنیانگذاران انجمن مطبوعات ایران بود.
محمدتقی بهار، شاعر، در سال ۱۲۶۵ در مشهد بدنیا آمد. وی در مجلس پنجم در صف مخالفان جمهوری رضاخانی بود. در دوران رضاشاه فعالیت سیاسی چندانی نداشت و فقط مدت کوتاهی، در سال ۱۳۰۸ به اتهام مخالفت پنهام با رضاخان به زندان افتاد. بعد از سقوط رضاشاه، وی مجدداً فعالیت سیاسی خود را از سر گرفت. در سال ۱۳۲۲ کتاب تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران را نوشت. وی در بهمن ۱۳۲۴ در کابینه ی قوام وزیر فرهنگ شد. وی در ۱۳۲۶ به عنوان نماینده ی تهران در مجلس پانزدهم، ریاست فراکسیون حزب دموکرات بود.
۵-۵-برنامه های حزب دموکرات ایران:
حزب دموکرات، در برنامه ی خود خواستار اصلاحات گسترده ی اقتصادی، اجتماعی و اداری بود. این برنامه «تجدیدنظر اساسی در نیروهای امنیتی کشور – مانند ارتش، پلیس و ژاندارمری» را وعده می داد.
در این برنامه، همچنین توزیع زمین های دولتی، اعطای حق رأی به زنان؛ تشکیل انجمن های ایالتی مقرر در قانون اساسی، رفع مشکل بیکاری؛ معمول ساختن دوباره ی انتخابات کدخدایان روستاها، و ساختن مدارس، درمانگاهها و اجرای پروژه های آب رسانی روستایی نیز وعده شده بود. حزب، برای بیان دیدگاه های خود، چهار روزنامه ی مهم تأسیس کرد: دموکرات ایران، رمان روزنامه ی عصر حزب، دیپلمات، ارگان کمیته مرکزی که بیشتر به مسائل بین المللی می پرداخت، و بهرام که ویژه ی دانش آموزان و دانشجویان بود. حزب، همچنین، شعبات استانی، ناحیه ای و محلی، سازمان های زنان، جوانان و سازمان شبه نظامی ایجاد کرد؛ کنگره های دو سالانه ای برای انتخاب کمیته ی مرکزی، دبیرکل ونامزدهای مجلس برگزار می نمود؛ و فراکسیونی منضبط تشکیل داد که اعضای آن سوگند یاد می کردند که به دستورات حزب پای بند باشند و از سیاست های دبیرکل پیروی کنند. البته حزب دموکرات، آگاهانه از جنبش کارگری دوری جست تا باعث دشمنی حزب توده نشود.
در این زمینه، قوام در مصاحبه ای مطبوعاتی گفت که چون حزب نمی خواهد در بین کارگران اختلاف پدید آورد از فعالیت های اتحادیه ای دست خواهد کشید. همچنین، مظفر فیروز اعلام کرد که تا وقتی حزب توده دهقانان را به حزب دموکرات واگذار کند، حزب دموکرات نیز طبقه ی کارگر را به حزب توده واگذار خواهد کرد (پرواندابراهامیان ۱۳۸۲، ص ۲۸۷-۲۸۸).
قوام در خاطرات خود می گوید « همین که شب نهم تیر ماه تشکیل حزب دموکرات به وسیله ی من از رادیو تهران اعلام گردید، چنان شور و شعفی در طبقات مردم به وجود آمد که تا دو سه هفته بعد روزی هزاران درخواست عضویت از طبقات مختلف به حزب دموکرات ایران و اصل می گشت.
شعرا و نویسندگان بدون ریا و مداهنه و از روی صفای قلب قصاید و مقالاتی در تجلیل قوام و تأئید اقدام او در تشکیل حزب دموکرات سرودند و نوشتند. بازرگانان درجه ی اول و متمولین، صدها نامه مستقیماً به عنوان من ارسال داشتند و هر یک پیشنهاد کردند که به قدر توانایی حاضرند از نظر مالی به حزب کمک کنند. سفرای کشورهای خارجی و نمایندگان سیاسی آنها هر کدام جداگانه با من ملاقات کردند و به مناسبت تشکیل حزب دموکرات که تنها نیروی اجتماعی متشکل در مقابل حزب توده به شمار می رفت تهنیت گفتند (غلامحسین میرزاصالح ۱۳۹۱، ص ۲۲۹).
قوام در ادامه می گوید: «حزب دموکرات ایران مقارن تجزیه ی آذربایجان و برای مقابله با حزب توده به وجود آمد. عده ی بسیاری از مردم با صفای باطن و خلوص نیت به عضویت حزب دموکرات درآمدند و الحق این عده با احساسات وطن پرستانه ی خود به مبارزه دولت با دسته های چپ افراطی مساعدت گرانبها و مؤثر کردند، اما عده ی زیاد دیگری نیز به امید تقرب به من و دولت و نیل به مقامات حساس دولتی و راه یافتن به مجلس شورای ملی به سوی حزب دموکرات شتافتند خود را چنان متعصب و علاقمند نشان دادند که در این راه از یاران و همکاران دیرین پیش گرفتند» (همان ۱۳۹۱، ص ۲۸۷).
حزب وعده داده بود که در قوانین مغایر با اصول مترقی، دموکراتیک ومنشور ملل متفق تجدیدنظر خواهد کرد (داریا، ۱۳۲۵، ش ۳۲۴ ص ۴-۱). همچنین حزب دموکرات با اصول مندرج در مرام نامه اش و پذیرش زنان در سازمان زنان خود بر مشارکت سیاسی و حزبی زنان مهر تأئید زد و مخالفت طبقات سنتی و مذهبی را به جان خرید. چنانکه عباس شاهنده در روزنامه ی فرمان چندین بار به مخالفت روحانیون با مرام نامه ی حزب که متضمن آزادی زنان بود، اشاره کرد (خواندنی ها، ۱۳۲۷، ض ۶۲: ۶). حتی پیش از تشکیل سازمان های حزبی توسط کارگزاران آن، اعلام می شد که این حزب، حزبی مبارز در راه آزادی و نبرد با ارتجاع و کهنه پرستی است و ورود و عضویت زنان و افسران واجد شرایط لازم در آن مانعی ندارد.(نجات ایران ۱۳۲۵، ش ۷۰۸:۱).
بنابراین حزب در مدت کوتاهی قدرت زیادی به دست آورد و حتی در میان طبقات متوسط و نیز در شهرستان ها نفوذ یافت. در همان اوایل کار زنان و مردان از هر طبقه که جز دشمنی با حزب توده هیچ تجانس با یکدیگر نداشتند، با شتاب به عضویت آن درآمدند (دموکرات ایران ۱۳۲۵، ش مخصوص، ص ۲). بنابراین حزب در یک ماه ۴ کلوپ با عضویت بیست هزار نفر تشکیل داد و اولین میتینگ آن در ۱۴ مرداد ۱۳۲۵ در روز جشن مشروطیت با حضور چندهزار نفر در میدان سپه انجام شد. در جشن صدمین روز تأسیس حزب، بیش از پنجاه هزار نفر شرکت داشته و رژه ای با شکوه انجام دادند. این حزب تنها حزبی بود که در آذر ۱۳۲۵ طی آگهی هایی اعلام کرد که دیگر اعضای جدید نمی پذیرد (دموکرات ایران ۱۳۲۶ ش مخصوص: ۳ و ۱۳۲۵ ش ۳۷: ۳). بر اساس شواهد موجود، حزب دموکرات در رقابت با حزب توده بر تشکیل سازمانی مختص زنان اصرار داشت، زیرا این امر به یکی از شاخصه های مهم برای مدرن و دموکراتیک جلوه دادن احزاب مبدل شده بود.
اهداف سازمان زنان حزب تلاش برای برقراری تساوی حقوق زن و مرد در قوانین کشور به ویژه دفاع از زنان در برابر حقوق زناشویی ظالمانه، ارتقا سطح فکر و زندگی از طریق آشنا نمودن آنان با وظایف و حقوق خویش و اصلاح امور فرهنگی و بهداشتی و اجتماعی بود. سازمان زنان قصد خود را برای تعلیم زنان داوطلب شهرهای دیگر جهت تشکیل و گسترش شعبات سازمان زنان اعلام نمود (دموکرات ایران ۱۳۲۵ ش ۲:۲).
یکی دیگر از اقدامات قوام، تشکیل «اسکی» بود به طوری که یکی از رهبران این سازمان بعدها اعتراف می کند، حزب دموکرات برای شکست قدرت بیش از حد اتحادیه های کارگری وابسته به حزب توده، اسکی را پدید آورد. وظیفه تشکیل اسکی به خسرو هدایت، رئیس راه آهن و حبیب نفیسی، رئیس کارخانه های دولتی واگذار شده بود.
خسرو هدایت، مهندس تحصیلکرده ی بلژیک، برادر یک نظامی برجسته ی سلطنت طلب، فرزند یک اشرافی لقب دار و خویشاوند نزدیک یکی از نخست وزیران دوران رضاشاه بود. جبیب نفیسی، مهندس تحصیلکرده ی آلمان، فرزند یکی از معلمان خصوصی دربار رضاشاه و نوه ی یکی از پزشکان دربار قارجار بود. اسکی، با کمک مهندسان شاغل در بخش دولتی و کمک مالی وزارت کار، روزنامه ی کارگران ایران را منتشر کرد و در مراکز صنعتی دولتی – به ویژه کارخانه های دخانیات، مراکز مهمات سازی و مؤسسات راه آهن- شعباتی دایر کرد. تشکیل اسکی با انتقاد شدید حزب توده روبرو شد. این حزب با حمله به سازمان جدید به عنوان یک «اتحادیه ی زرد» بوروکرات های دولتی را متهم ساخت که با رشوه، زور و تهدید به اخراج کارگران، بین طبقه ی کارگر، شکاف و دودستگی ایجاد می کنند (همان ۱۳۸۲، ص ۲۹۳-۲۹۴).
سیاست قوام، در ابتدای تشکیل حزب دموکرات، نزدیکی به جناح چپ و جلب اعتماد اتحاد جماهیر شوروی بود. او مظفر فیروز را که مورد اعتماد روس ها بود به معاونت دبیرکل انتخاب نمود. او در اواخر خرداد، شورای عالی اقتصاد را ایجاد نمود و به آن دستور داد تا برای توزیع زمین های سلطنتی، کمک به دهقانان، منع کشت خشخاش، تعیین حداقل دستمزد، اجرای برنامه های پنج ساله و حفاظت از صنایع ملی، برنامه هایی تدوین کند. در اواخر تیرماه، به ارتش دستور داد که دادن اسلحه به عناصر ضد توده ای در گیلان و مازندران را متوقف سازد؛ عباس اسکندری، سیاستمدار طرفدار شوروی را به شهرداری تهران مصوب کرد؛ یکی از سیاستمداران هوادار حزب توده را استاندار اصفهان کرد؛ یک قاضی تندرو را به ریاست دادگاه ویژه محاکمه ی مسئولان دولتی متهم به فساد سیاسی منصوب کرد؛ و مظفر فیروز را به خوزستان فرستاد تا شرکت نفت را به مصالحه با ۰۰۰/۵۰ کارگر اعتصابی آن شرکت وادار کند (همان، ص ۲۸۸).
قوام در مورد انتصاب مظفر فیروز به سمت معاونت رهبرکل حزب دموکرات می گوید: «برای آنکه نگرانی روس ها را دامن نزنم بلادرنگ مظفر فیروز را که مورد اعتماد ایشان بود و با ساد چیکف سفیر شوروی مرتباً مراوده و ارتباط داشت، به معاونت رهبر کل حزب انتخاب نمودم و چنین وانمود کردم که اداره امور احزاب را بدست او می سپارم، ولی از سوی دیگر کفیل وقت وزارت اقتصادملی را که با مظفر فیروز مخالفت اصولی داشت، برای حفظ تعادل به عنوان دبیرکل حزب دموکرات انتخاب کردم.» (همان ۱۳۹۱ – ص ۲۲۹).
مرامنامه و اساسنامه ی حزب دموکرات نیز توسط مظفر فیروز تنظیم و نوشته شد. قوام در این باره می گوید: «مظفر فیروز برای آن که بتواند رل حساس این حزب را در دست بگیرد خودش به تنهایی داوطلب تنظیم این مرامنامه و اساسنامه شد و پس از چند روز مطالعه مرامنامه ای نوشت که بسیار جالب و در عین حال مترقی بود». (غلامحسین میرزاصالح ۱۳۹۱، ص ۱۰).
استقبال زیاد مردم از حزب دموکرات، زعمای حزب توده و فرقه ی دموکرات آذربایجان را سمت ناراحت و نگران ساخت و به روس ها بیدار باش دادند که زیاد هم نباید به فعالیت های قوام السطنه از دریچه ی چشم خوشبینی نگریست، ولی در اینجا بازهم مظفر فیروز نیرنگ ماهرانه ای به کار برد و آن این بود که قبل از وقت به روس ها حالی کرده بود که: «زیاد هم نمی شود به حزب توده و فرقه ی دموکرات آذربایجان اعتماد کرده اجازه بدهید من بدست قوام السلطنه یک حزب تشکیل بدهم تا به وسیله ی این حزب بتوانیم به مقاصد سیاسی خود جامه ی عمل بپوشانیم.» به همین جهت بود که روس ها بعد از تشکیل حزب دموکرات تردید داشتند که آیا وجود این حزب موجبات پیشرفت مقاصد سیاسی آنها را فراهم خواهد ساخت، یا سدی در مقابل آن خواهد بود! زیرا اگر مظفر فیروز در ایران باقی می ماند روی اعتمادی که به او داشتند ممکن بود در آینده بهره هایی از وجود حزب دموکرات بگیرند، ولی روس ها از این وحشت داشتند که مظفر در مقابل آن همه دشمنانی که برای خود ایجاد کرده است و در رأس آنها دربار قرار داشت نتواند ایستادگی کند و از میدان در برود و سرنوشت بدست افرادی بیفتد که مخالف اصول و تئوری های مارکسیسم بودند. به طوری که همه می دانند بالاخره این کابوس حقیقت پیدا کرد و مظفر به عنوان سفیر کبیر به مسکو روانه شد و زمام امور حزب دموکرات بدست عده ای افتاد که درست در جبهه ی مخالف روس ها صف بندی کرده بودند. در رأس این دسته احمد آرامش قرار داشت که بعد از عزیمت مظفر فیروز با سمت دبیرکل حزب کلیه ی امور حزب را زیرنظر گرفت. فعالیت او هنگامی که تصدی وزارت کار و تبلیغات را به عهده داشت باعث از هم پاشیدن شورای متحده گردید (غلامحسین میرزاصالح ۱۳۹۱، ص ۱۱-۱۲).
قوام برای مقابله با عوامل مرثر حزب توده و فرقه ی دموکرات آذربایجان که عموماً افرادی ماجراجو، بی باک و از جان گذشته بودند ناگزیر بود که عده ای عناصر حادثه جو و ماجرا طلب را به حزب دموکرات وارد کند. زیرا افراد صاحب عنوان و کندرو استعداد و انرژی مبارزه با صف ورزیده و جنگ آزموده ی حزب توده و فرقه ی دموکرات را نداشتند. چون این افراد گمنام و حادثه جو پایه گذار حزب دموکرات شده بودند مخالفین قوام از قبیل سیدضیاءالدین طباطبائی، دکتر طاهری و سیدمحمدصادق طباطبایی در عین خوشحالی از تشکیل حزب دموکرات از آن وحشت داشتند که مبادا پس از رهایی از چنگال حزب توده در دست عناصر مخالف حزب توده که در عین حال با مرتجعین و عمال سیاسی دست راستی هم به نظر بغض و کینه نگاه می کردند، گرفتار شود. برای آنها خطر ارسنجانی، فروزش، عمیدی نوری و عباس شاهنده به مراتب بیش از سیدجعفر پیشه وری، غلام یحیی، روستا و اردشیر آوانسیان بود؛ زیرا آنها چون توده ای نبودند و مبارزات نمایانی هم با حزب توده کرده بودند نمی توانستند مورد تکفیر قرار بگیرند و ماسک بیگانه پرستی و کمونیستی بر پیشانی آنها لایتچسبک بود. از طرف دیگری دیپلماسی انگلیس و آمریکا در مقابل حزب توده و فرقه ی دموکرات ممکن بود از این صف مرتجع و کهنه پرست جانبداری کند، ولی مسلماً هیچگاه حاضر نمی شد در مقابل افراد دیگری که برای مملکت خطری نداشتند خود را طرفدار حفظ منافع این گروه قلمداد نماید. بنابراین از همان آغاز تشکیل حزب دموکرات عناصر مرتجعی علیه آنها صف بندی کردند، منتها در آغاز کار به واسطه ی نفوذ و قدرت عجیبی که قوام السطلنه به دست آورده بود جرئت نداشتند مخالفت خود را علنی نمایند، گویی هنوز وطن در خطر نیفتاده بود (غلامحسین میرزاصالح ۱۳۹۱، ص ۱۲ و ۱۳).
نورالدین کیانوری در کتاب خاطرات خود عنوان می کند که قوام، به دستور آمریکائی ها آمد و برای اینکه حزب توده و شوروی ها را فریب دهد، حزب دموکرات ایران را تأسیس کرد و یک جنبه ی دموکراتیک قلابی هم به آن داد (نورالدین کیانوری ۱۳۸۸، ص ۱۳۵). وی همچنین اعتقاد دارد «مظفر فیروز به قوام یاد داد که چگونه حزب درست کند. هدف مظفر این بود که شاید از طریق قوام، شاه سرنگون گردد (نورالدین همان، ص ۱۴۲-۱۴۳).
پس از اعلام تشکیل حزب دموکرات بلافاصله کمیسیون تشکیلات حزب به ریاست موسوی زاده در تهران و ولایات شروع به فعالیت کرد و در ظرف مدت بسیار کوتاهی در کلیه ی شهرهای ایران به استثنای شهرهای آذربایجان و کردستان که زیرنفوذ و سلطه ی مطلق فرقه ی دموکرات و حزب کومله قرار داشتند، تابلوی حزب دموکرات ایران بالا رفت. قوام السلطنه در بخشی که راجع به تشکیل حزب دموکرات بحث کرده نوشته است: «پس از تشکیل حزب دموکرات بزرگ ترین اشکالی که در سر راه من قرار داشت تأمین مخارج حزب بود.» (غلامحسین میرزاصالح ۱۳۹۱، ص ۱۳).
در آن روز هر وقت از شهرهای دور و نزدیک تلگرافاتی به دبیرخانه ی حزب واصل می شد که در آنها مسئولین کمیته های حزبی تقاضای ارسال وجه برای خرید اسباب و اثاثیه ی کلوپ را داشتند. قوام السطنه نه می توانست از کابینه ای که مقرر بود در همان یکی دو هفته به چهار وزیر توده ای وارد آن شود تقاضای کمک کند و از اعتبار مخفی دولت تنخواهی برای این منظور اختصاص بدهد و نه مصلحت می دید که با خارجی ها در این خصوص مذاکره کند و از آنها استعانت جوید. از طرف دیگر سازمان جاسوسی قوام السلطنه روز به روز توسعه پیدا می کرد و این دستگاه نیز احتیاج به پول داشت. ژنرال شوارتسکف رئیس وقت اداره ی ژاندارمری که او هم سهم مختصری در این سازمان مخفی داشت برای پرداخت وجه به مأموریتی که اطلاعات پرارزشی از تشکیلات حزب و فرقه ی دموکرات و حزب کومله در دسترس می گذاشتند نیازمند به پول بود. در این هنگام بود که قوام به فکر تهیه ی اعتبار مخصوصی برای دموکرات و سازمان جاسوس خود افتاد. برای این منظور مبلغی در حدود چهل و چهار میلیون ریال از راه فروش چند پروانه که برای صدور برنج، جو و ورود چای به دست آورد و همچنین مبلغ گزافی از افراد متمکن که انتظار انتخاب شدن از یک حوزه انتخابیه را داشتند دریافت داشت. از این مبلغ حدود دو میلیون و دویست هزار ریال به مخارج علنی حزب اختصاص داده شد که در حدود چهارمیلیون و هشتصدهزار ریال آن تا روز آخر باقی بود و در کابینه ی آقای حکیم الملک این وجه را از بانک شاهنشاهی گرفتند و به جمعیت شیر و خورشید سرخ تحویل دادند. همچنین حدود بیست و یک میلیون و هفتصدهزار ریال از آن مبلغ، مصرف سازمان جاسوس و خرید اطلاعات شد (همان، ص ۱۴-۱۳).
تا روزی که آذربایجان برگشت داده نشده بود هیچ یک از مخالفین جرئت این که درباره ی فروش جوازها انتقادی از کار قوام بکنند نداشتند، ولی به محض آنکه آذربایجان به ایران بازگشت، قضیه ی فروش جوازها از طرف مخالفین قوام پیراهن عثمان شد و برای لجن مال کردن او از این موضوع حداکثر استفاده را بردند و تا آنجای یکه مقدور بود به لجن مالی قوام و دوستان او پرداختند. (غلامحسین میرزاصالح ۱۳۹۱، ص ۱۴). و قوام نیز از همکاران نزدیک خود که در این خصوص مورد تهمت و افترا قرار گرفته بودند اظهار خجلت می کند و در عین حال از مخالفین خود که به این طریق او و همکارانش را لجن مال کردند طلب بخشایش می کند. (همان، ص ۱۵).
چنان چه می دانیم در بدو امر دولت قوام السلطنه نسبت به فرقه ی دموکرات آذربایجان و سایر دسته های چپ سیاست مسالمت آمیزی را در پیش گرفته بود. قوام السلطنه علت این مدارا را چنین شرح می دهد: «… یک علت بزرگ مدارای ما با متجاسرین عدم اطمینان از قوای خود بود که در آن موقع افسران تشویق به فرار می شدند و در تهران از افسران و گروهبانان مراکز سری تشکیل می شد که نقشه ی آنها کمک به متجاسدین بود…» این نوشته نشان می دهد که قوام السلطنه در همان موقع به وسیله ی سازمان جاسوسی خود تا اندازه ای به وجود شبکه ی نظامی حزب توده در ارتش ایران پی برده بود و بر اثر ترس از همین شبکه بود که در بدو امر نسبت به گروه های چپ روی خوش نشان داد. قوام السلطنه در ادامه برای سیاستمداری دولت خود دلیل می آورد که هدف وی آن بود است که بدون برادرکشی و جنگ داخلی قضیه ی آذربایجان فیصله یابد (همان، ص ۱۶ و ۱۵).
قوام در ادامه در مورد سازمان کسب اطلاعات خود می گوید «… قسمت عمده ی موفقیتی را که اینجانب تحت رهبری اعلیحضرت شاهنشاه در تفرقه و قطع ایادی ماجراجویان به دست آورد و توانست از پیشرفت مقاصد خطرناک تجزیه ی طلبان که تمام عوامل توسعه ی هرج و مرج را با وسایل کافی در اختیار داشتند، به موقع جلوگیری می کند، وجود یک سازمان کسب اطلاعات و خبر بود. به علت وجود همین سازمان و بودجه ی سری که از وجوه حزب دموکرات در اختیار این سازمان گذاشته شده بود ما توانستیم به وسایل مختلف افراد مطمئن و مهمی را چه در محل و چه از مرکز محرمانه مأمور کنیم که از تمامی اسرار و نقشه هایی که افراد و دستجات فوق الذکر برای اجرای نظریات شوم خود طرح می کردند اطلاع حاصل کرده و با اطلاع از این نقشه ها، به موقع از اجرای آن جلوگیری نمائیم» (همان ، ص ۱۷ و ۱۶).
۵-۶-حزب دموکرات وانتخابات مجلس پانزدهم:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...