صباباد معروف که در ادبیات فارسی فراوان ستوده اند. از فردوسی تا شاعران عصر ما هر یک به گونه ای از صبا نام برده و آن را پرونده گلها، رونق ده چمن، عطرافشان زمین، زنده کننده جان، محرم راز و آرام بخش دل خوانده اند. گذشته از عالم ادب صبا نزد اصحاب کشف و حال و پیروان شریعت و سنت نیز مقامی خاص دارد. عطار درباره آن گفته است که از زیر عرض برمی خیزد و عاشقان با او راز می گویند و عبدالرزاق کاشانی آن را نفحات رحمانیه خوانده است. (۷)
مسافران صباپیک و پیام رسان بهاری، با توجه به اینکه نسیم از روی گلها و زمین در گذر از بوستان، بوی خوش آنها را به همراه می آورد و از طرفی عامل شگفتنی گل ها بوده، همواره پیام رسان و مژده ده بهار و خبر دهنده از یار بوده است.
معنی بیتبه آن سبب که مژده و بشارت وصال و نیل به آرزوها به کسی نرسد باد صبا این پیک خوش خبر نیز گوشه گیری اختیار کرده و از حرکت بازمانده است.
۶)یکی منم به ضرورت به زخم حادثه خوش که نیست زهره یکی با دو کردنم یارا
زخمضربت زدن. انوری گوید:

ای گران زخم و سبک حمله به روز معرکه بند کیسه را سبک دارد همی نرخ گران

زهرهکیسه صفرا مجازاً جرأت، شجاعت، شهامت، مترادف دل و جگر
یکی با دو کردنیک به دو کردن، یک و دو کردن: مشاجره و بحث و گفتگو کردن. اعتراض کردن.
معنی بیتتنها من هستم که از روی ناچاری به ضرب حوادث خرسند و خوشحالم به عبارتی مجبورم که در برابر حوادث و ناملایمات خرسند باشم زیرا که شهامت و توان مشاجره ندارم.
۷)زرنج خاطر من بر سه تای باربدی همه ترانه غم می زند سپهر دوتا
سه تاسه تار، ساز، بربط، عود./ طنبوری را گویند که بدان سه تار بسته باشند و در عربی آن را مثلث گویند. (تعلیقات دیوان مجیر)
نظامی در خسرو و شیرین می فرماید:
«سه تای باربد دستان همی زد به هشیاری ره مستان همی زد» (۸)
باربدیکی از رامشگران و مغنیان دربار خسروپرویز است ثعالبی او را از مردم مرو می‌دانستند که به نحوی صدای خوش خود را به گوش خسروپرویز رسانیده و بدو نزدیک شده است. باربد نام مطرب خسروپرویز است گویند اصل او از جهرم بوده که از توابع شیراز است و در فن بربط نوازی و موسیقی دانی عدیل و نظیر نداشتند و سرود مسجع از مخترعات اوست و آن سرود را خسروانی نام نهاده بود و بفتح بای ابجد هم آمده است. (برهان).
سه تای باربد اضافه تملیکی است.
معنی بیت:‌ به سبب آزرده دلی من فلک و آسمان خمیده و پیرهم با سه تار باربدی آهنگ و ترانه غم می‌نوازد.
۸)ز عکس خون دلم دان که هر شبی ز شفق سپهر بی شفقت راوقی است خون پالا
راوقپالونه، صافی، پالاینده می
خاقانی گوید:

مجلس غم ساخته است و من چو بید سوخته تا بمن راوق کند مژگان می پالای من

بین شفق و شفقت جناس مذیل وجود دارد.
معنی بیتآسمان بی مهر که هر شب به هنگام غروب در افق رنگ خون به خود می گیرد انگاری خون می –پالاید و در واقع عکسی از خون دل من است.
۹)نشسته ایم من و غم به همدمی دوبدو که یک نفس من ازین همنفس نیم تنها
دوبدو نشستنروبروی و در کنار هم نشستن
خاقانی به گونه ای دیگر به این مطلب اشاره دارد و گوید:

محنت و من روی در روی آمده چون گوژ مغز

فندق آسا بسته روزن سقف محنت جای من (۹)
معنی بیتمن با غم و اندوه همچون یار و همدمی رو در رو و با هم نشسته ایم به گونه‌ای که من لحظه ای از او دور و جدا نیستم.
۱۰)مرا دلی است گره بر گره چو رشته تب بپرس از که؟ ازین گنبد گره سیما
رشته تببه معنی چیزی است که تب از آن بریده شود و آن ریسمانی بود خام که دختر نابالغ قدری رشته باشد و به جهت تب افسون بر آن خوانند و گرهی چند زنند و بر گردن تب‌دار آویزند یا در کوچه تنگی دو سر آن را به دو طرف دیوار بندند، گویند هر کس که از آن راه گذرد و آن را غافل پاره کند بیمار شفا یابد و تب او را عارض شود. نظامی در لیلی و مجنون گوید:

چون رشته جان شو از گره پاک چون رشته تب مشو گرهناک

(نظامی: لیلی و مجنون به نقل از، فرهنگنامه شعری)
گره بر گرهکنایه از سخت مشکل و پیچ در پیچ
به تن بر یکی آسمان گون زره چو مرغول هندی گره بر گره
( نظامی به نقل از همان)
معنی بیتدل من همچون رشته تب گره بر گره و در هم رفته است اگر خواهان دانستن این مطلبی آن را از این گنبد و فلک گره گون سؤال کن.
۱۱)به بخت من سرخمهای آسمان دردی است از این به زیر فتادم چو دردی از بالا
دُردته مانده شراب، ذرات ته نشین شده شراب. معمولاً اول خم صاف و عاری از ذرات است و ته خم دردی آلود است و در مثل است که: اوّل الدنِ دردی‏ و برای کسی مثل زنند که شری را در آغاز آشکار کند که در آخر از او متوقع باشند؛
مقاله - پروژه
انوری گوید:
مضطر نشوی ز بستن نعل دردی ندهی ز اوّل خم (۱۰)
معنی بیتاز بخت بد من اول خمهای آسمانی دردی آلود است به عبارتی آسمان از همان آغاز با من سر ناسازگاری دارد، به همین جهت است که من همچو دُرد از بالا به زیر افتاده‌ام.
۱۲)ز روز و شب شده ام سیر چون به پیش دلم سیه گلیمی شب همچو روز شد پیدا
سیاه گلیمبدبخت، سیه روز.
سنایی گوید:

گرما همه سیاه گلیمیم طرفه نیست سیم سپید کرده سیاه این گلیم ما

سیر شدن از چیزیکنایه از به تنگ آمدن
در این بیت رد العجز علی الصدر (در کلمه روز) وجود دارد و شب و روز تضاد دارند.
معنی بیتمن از روز و شب و گردش ایام به تنگ آمده ام برای اینکه در نظر من سیه روزی شب من همچون روزم آشکار است.
۱۳)دمی خوشم چو سحر می دهد و گر بخورم سپید دست چو روزم، چو صبحدم رسوا
دم دادنگول زدن و فریب دادن.
فریفتن و افزون دادن (تعلیقات دیوان مجیر)
عطار در الهی نامه می گوید:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...