توافق کلی بر تعریف کیفیت زندگی وجود ندارد عده ای از محققان آن را مفهومی بدیهی وروشن می­دانند و عده ای دیگر آن را پیچیده تر از آن می­دانند که بتوان آن را در یک یا چند جمله توصیف کرد. این واژه اصطلاحی است که در زمینه ­های مختلف سیاسی،‌ اجتماعی، اقتصادی و مذهبی به کار می­رود، اگر چه بیشترین کاربرد در مطالعات پزشکی می ­باشد لازم به ذکر است که کیفیت زندگی ای که در پزشکی به کار می رود به عنوان« کیفیت زندگی وابسته به سلامت » شناخته می­شود. عده ای معتقدند که وقتی تنها یک بعد از کیفیت زندگی را در نظر می­گیریم (مثل سلامت ) نباید از واژه کلی کیفیت زندگی استفاده کرد به عبارتی کیفیت زندگی مفهوم وسیعی است که شامل همه ابعاد زندگی می­گردد این ابعادهم شامل سلامت می­شود اما تنها محدود به آن نمی­گردد. شکل زیر این ارتباط را به خوبی نشان می­دهد(کینگ،‌ هیندز[۱]، ۱۹۹۸).

 

 

شکل ۱-۲ ارتباط کیفیت زندگی مربوط به سلامت و کیفیت زندگی

 

 

تعریف گوناگون از کیفیت زندگی تحت تأثیر موضوع و نوع مطالعه انجام شده می­باشد ولی می­توان این تعاریف را به طور کلی به دو گروه تعریف کلی و تعریف اختصاصی تقسیم بندی نمود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تعاریف کلی از کیفیت زندگی

 

 

از نظر دانان جایا[۲] (۲۰۰۴ ) کیفیت زندگی مجموعه ای چند بعدی از رفاه اقتصادی،‌ شرایط محیطی، وضعیت سلامتی است که بوسیله شخص یا گروهی از افراد درک می شود،‌ بنا به اظهار وی، WHO کیفیت زندگی را به عنوان درک فرد از موقعیت خود در زندگی ودر متن فرهنگ وسیستم ارزشی جامعه می­داند که با اهداف،‌ انتظارات و استانداردهای وی در ارتباط است.

 

 

سالیوان [۳](۱۹۹۲( ابعاد اصلی کیفیت زندگی را این گونه بیان می­ کند: ۱- شکایات و ناخوشی­های جسمی،‌ احساس خوب بودن‌۲ – فشار روانی ۳- وضعیت عملکرد ۴- عملکرد نقش ۵- عملکرد اجتماعی ۶- سلامتی.

 

 

از طرفی ونتگوت،‌ آدرسن، مریک[۴] (۲۰۰۳) کیفیت زندگی را حس خوب بودن تعریف می­ کنند که ابعادی از جمله ابعاد جسمانی، ‌روانی، ‌اجتماعی و معنوی و روحی فرد را شامل می­شود. فرل[۵]( ۱۹۹۷)کیفیت زندگی را در چهار بعد خوب بودن جسمانی، خوب بودن روانی، استرس عاطفی و خوب بودن اجتماعی تعریف می­ کند.

 

 

 مرکز ارتقاء سلامت دانشگاه تورونتو(۲۰۰۰) کیفیت زندگی را امکانات،‌ فرصتها و محدود یت­هایی که هر فرد در زندگی خود دارد ونشان دهنده تعامل عوامل انسانی و محیطی می­باشد تعریف می­نماید. کیفیت زندگی، سازه­ی بی نهایت ارزشمند برای سنجش اینکه فرد چه احساسی در مورد وضعیت و شرایط سلامت خود دارد، می باشد (آشتیانی و آشتیانی،۱۳۸۲).

 

 

 

 

تعریف اختصاصی (مربوط به کیفیت زندگی وابسته به سلامت)

 

 

کیفیت زندگی مربوط به سلامت به ارزیابی ذهنی فرد از وضعیت سلامت کنونی­اش، مراقبت­های بهداشتی و فعالیتهای ارتقاء دهنده سلامتی که موجب سطحی از فعالیت کلی می­شود به فرد اجازه می­دهد که اهداف ارزشمندی را دنبال کند در بر دارد.

 

 

تعریف دیگری از کیفیت زندگی وابسته به سلامت

 

 

دانان جایا ( ۲۰۰۴‌) کیفیت زندگی وابسته به سلامت را جزیی از بعد جسمانی کیفیت زندگی می­داند که اغلب به جای هم قابل استفاده هستند و ابعاد کلیدی کیفیت زندگی وابسته به سلامت را شامل عملکرد جسمانی احساسات، میزان مراقبت از خود، عملکرد شناختی،‌ درد، سلامت روانی و عاطفی بر می­شمارد. همچنین فایرز و ماچین[۶] (۲۰۰۰) کیفیت زندگی وابسته به سلامت را جزء ابعاد وضعیت سلامت کیفیت زندگی می­دانند که تمرکز بر آزمایشات کلینیکی استراتژیهای پیشرفت عملکرد کلینکی و تحقیق و ارزیابی سرویسهای مراقبت بهداشت می­باشد. از طرفی هم تستا و سیمونسون[۷]( ۱۹۹۶)آن را نگرشی به جنبه­ های جسمی،‌ روانی و اجتماعی و سلامتی به عنوان ابعاد مجزا از یکدیگر که تحت تأثیر انتظارات، اعتقادات،‌ تجربیات و تصورات فرد هستند عنوان می­نماید. همچنین گروه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت[۸] ( ۱۹۹۶)آن را پندارهای فرد از وضعیت زندگی­اش و با توجه به فرهنگ و نظام ارزشی که در آن زندگی می­ کنند و ارتباط این در یافته ها با اهداف، انتظارات،‌ استانداردها،‌ و اولویت مورد نظر فرد بر می­شمارند.

 

Hinds , King-[1]

 

[۲]- Dhanan jaya

 

[۳]- Salivan

 

[۴]- Ventegodt , Adersen , Merick

 

[۵]- Ferell

 

[۶] – Fayers & Machin

 

[۷] – Testa & Symonson

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...