آرای عرفانی بدیعالزمان سعید نورسی- فایل ۹ |
۴-۴ عناصر تشکیلدهنده طریقت نوری
نورسی چهارعنصر اساسی یا چهار مرحله طریقت خود را بر پایه: عجز، فقر، شفقت و تفکر استوار و آن را حقیقتی برگرفته از فیض قرآن، طریقتی کوتاهتر و نزدیکتر از هر نوع طریقت دیگر میداند که این چهار مرحله در قرآن و سنت نبوی آمده است. وی ضمن بیان اهمیت و فواید آن ها برای جامعه، آن ها را در کلمات روحی و ایمانی خلاصه و بهطور مختصر شرح کرده است.[۴۵۸]
۴-۴-۱ مرحله اول طریقت نوری؛ عجز (ناتوانی)
نورسی اولین گام را به وجود آمدن عجز در وجود انسان برای رسیدن مستقیم به قدیر ذیالجلال میداند.[۴۵۹] و بارها به آن اشاره میکند و میگوید: در این طریقت عجز (ناتوانی) انسان را از راه عبودیت، به محبوبیت میرسد.[۴۶۰] نورسی طبق آیه شریفه «… فَلَا تُزَکُّوا أَنفُسَکُمْ…» (نجم،۳۲): پس خودتان را پاکیزه نسازید. این آیه نشان از عدم تزکیه نفس دارد؛ چون انسان به اقتضای آفرینش و فطرت خود بهطور مسلم دوستدار نفس خود است. بلکه خودش را بیش از هر چیز دیگر دوست دارد و درراه نفس همهچیز را قربانی میکند و بهگونهای که شایسته معبود است، فقط از نفس خود تعریف میکند و خود را منزه و مبرا میداند و به شکلی مشابه عبادت، از نفس خود دفاع و با انکار ابزارهایی که خداوند برای عبادت و ستایش در وجود او قرار داده، بهسوی خود (نفسپرستی) منحرف میشود درنتیجه آیه شریفه درباره او است که میفرماید: «مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ»(فرقان،۴۳): (کسی که هوای نفس خود را معبود خود گرفته است) مغرور و خودپسند میشود و به نفس اعتماد میکند، بنابراین تزکیه نفس ضرورت پیدا میکند اما لازمه آن عدم تزکیه است، به این معنا که نباید نفس خود را پاکیزه جلوه داد.
- نورسی ضمن استناد و اقرار به عجز و ناتوانی در قدرت انسان به قرآن کریم[۴۶۱] میگوید: این موضوع بهحسب ظاهر درست نیست، اما مؤمن در عجز، نیرو و قوت میگیرد.[۴۶۲] لذتی است که بالاتر از آن لذتی نیست؛ و کمالیافتگان ایمان، بالاترین لذت را در عجز و بیم از خدا یافته، حتی در پیشگاه خداوند، از قوت و توان خود تبری میجویند و با عجز خود به خدای متعال پناه برده و این عجز و ترس را دو وسیله و شفیع در محضر خالق جلیل قرار دادهاند[۴۶۳] ازنظر نورسی: هر فرد مؤمنی با بصیرت خود میداند، زیبای حقیقی کیست و بهاندازه میزان فهم و ذوق خود میتواند زیبایی را بفهمد، ولی لذت پنهان در عجز است… و نمیتوان آن را با لذتهای دیگر برابر دانست.»[۴۶۴]؛ نورسی برای نمایاندن جایگاه عجز میگوید: عجز معدن نیاز و احتیاج و منبع دعا.[۴۶۵]؛ راهی که انسان را به سرانجام میرساند[۴۶۶]؛ طریقتی هدایتکننده و اتصالدهنده در کوتاهترین زمان با آسانترین وسیلهها و روشها است و همراهی عجز با فقر را دارای لذت میداند.[۴۶۷]
- نورسی اظهار عجز و ناتوانی را با نشانههایی همانند رکوع، فروتنی و سجده کردن همراه تعظیم و اخلاص در مقابل کمال و جمال تغییرناپذیر خداوند میداند. ازاینرو اگر انسان این مطلب را نفهمد، نباید خود را انسان بنامد.[۴۶۸] نمازخواندن و عبادت کردن برای پناه بردن به معبودی لمیزل و مناجات دائمی ابدی در این دنیا همانند عموم مردم و نماز را از نشانه عجز انسان فانی میداند تا با آن مناجات خود را در زوایای عالم گسترانده و آیندهاش را روشن کند و زخم ناشی از زوال، فراق محبوبان، یاران و رفیقان را پانسمان کند و با دیدن توجه رحمت رحمان و رحیم و درخواست نور هدایت خداوند، بهنوبه خود دنیای مورد انسش را فراموش کند. نورسی عجز را روزنهای جهت فعلیت اهداف نماز در نفس مؤمن تعریف میکند.[۴۶۹]
نورسی موازین عجز را درک قدرت الهی و غنای خداوند با میزان عجز، ضعف، بینوایی و نیازمندی موجود در نفس میداند؛ و بر این باور است که درجات قدرت و ثروت مطلق الهی بهوسیله عجز و بینوایی نامتناهی با عبادت و مناجات همانند عموم مردم درک و امکانپذیر میشود. هرچند این سخن را جز فرد متکبر همه میپذیرند.[۴۷۰]
- وی اظهار عجز در پیشگاه خداوند را موجب احساس زندگی و اثربخش در فاعلت انسان میداند، زیرا احساس عجز کامل، قدرت ایمان و شناخت انسان را افزایش و وظیفه فطری انسان که تکامل از راه دعا است ایجاد و تقویت میکند. ازاینرو نورسی پس از ایمان، دعا را اساس و مغز عبادت میشمارد.[۴۷۱]
- به باور نورسی، راه بندگی مانند عشق، با ابراز عجز، ناتوانی و رسیدن به خداوند میسر است، زیرا رسیدن به محبوب از راه عبادت بهوسیله عجز و ناتوانی، سالمترین و نزدیکترین راه است؛ عجز و ناتوانی، رساننده بنده به خداوند؛[۴۷۲] اساس عبادت، درک تقصیر و نقص بنده در مقابل باریتعالی است.[۴۷۳]
- به نظر وی عجز و ناتوانی اساس دعا است. دعایی که بر اساس راز بیماری، دارای اخلاص باشد و مخصوصاً دعایی که ریشه در عجز، ناتوانی، نیاز و فروتنی داشته باشد، زمان زیادی طول نخواهد کشید و مستجاب خواهد شد. بیماری سرچشمه چنین دعای خالصانه است. بیمار دیندار و مؤمنان رسیدگیکننده وی، باید از دعا استفاده کنند.[۴۷۴] به باور وی بیماری، موجب یادآوری عجز و ناتوانی انسان است و بر اساس آیه ۷۷ سوره فرقان، دعای صادقانه دارای اسباب و دلایلی است که یکی از آن ها بیماری است.[۴۷۵]
- نورسی عجز را عامل مهم رهایی انسان از خودخواهی میداند و میگوید: عجز عنصر اساسی درک مؤمن به ذات خود است، زیرا نفس دائماً خیر را به خود نسبت میدهد. این امر موجب برتر بینی، خودپسندی و تفاخر میشود. درنتیجه لازم است انسان به قصور، ناتوانی و فقر خود توجه کند و تمام محاسن و نیکیها را از طرف خداوند بداند و بهجای تفاخر و خودپسندی، سپاس گذار باشد.[۴۷۶]
- در باور وی عجز عنصر اساسی در ماهیت انسان است تا بتواند، قدرت بیانتهای خداوند را ببیند. ماهیت انسان با عجز، ضعف و نیازمندی بیحد همراه است اما ماهیت واجبالوجود، یعنی خدای مقتدر، توانمند، بینیاز و متعال در نقطه مقابل آن است.[۴۷۷] خداوند برای نمایاندن قدرت بیحد و رحمت بیپایان خود، در انسان عجز بیحد و فقر بینهایت قرار داده است.[۴۷۸]
- نورسی، عجز خالی از ایمان را مرگ دائمی و درد همراه و علاج آن را همراهی عجز باایمان دانسته است. ایمان کوتاهترین و پرشتابترین راه برای رسیدن بهسوی عجز و فقراست، زیرا عجز و فقر بیماریهای مادی را که پرده غفلت روی آن است، کنار میزند. پردههایی که انسان را در برگرفته و مانع معرفت قادر ذیالجلال و رحمت جامع و کامل است.[۴۷۹]
۴-۴-۲ مرحله دوم طریقت نوری؛ فقر (نیازمندی)
این گام به فقر (نیازمندی) و مانند آن اشاره دارد که انسان را به خدای «الرحمن» میرساند. نورسی با استناد به آیه شریفه: «وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ» (حشر،۱۹): (مانند آن ها نشوید که خدا را فراموش کردند، آنگاه خدا کاری کرد که خود را فراموش کردند) میگوید: انسان غافل از خود، بافکر کردن به مرگ، آن را به چیز دیگری تغییر میدهد و با دیدن فنا و زوال، آن را به دیگری حواله میدهد که گویی هدفی ندارد. علت آن این است که نفس اماره چنین اقتضا میکند که خود را در مقام دریافت پاداش و نصیب یادآور میشود و بهشدت طالب و ملتزم آن است، درحالیکه خود را در مقام خدمت، کار و وظیفه فراموش میکند؛ بنابراین، تزکیه، پاکیزه کردن و تربیت نفس در این مرحله عبارت است از: اقدام بهعکس این حالت، یعنی عدم فراموشی در عین فراموشی. نفس درخواستهها، نصیبها، اجرت، اندیشیدن و تفکر در آن بهوقت خدمات و مرگ خود را فراموش کند.[۴۸۰]
مراد از فقر در ادبیات نورسی، اظهار فقراست اما نه در مقابل مردم، بلکه در مقابل خدای سبحان است.[۴۸۱] برای همین انسان به خدا اظهار فقر میکند و آن از مظاهر اسم «الرحیم» خداوند است. از نگاه نورسی انسان درنهایت ناتوانی، فقر و نیازمندی است که بهوسیله نماز نزد معبودی لم یزل و محبوبی پابرجا پناه میگیرد و به مناجات میپردازد.[۴۸۲] رشد و پیشینه فقر در سایه قرآن و سنت است و از جهت استمداد هیچ تفاوتی با عجز ندارد. تمامی مواردی که برای عجز بیان شد، در فقر هم صادق است، لذا نیازی به تکرار آن در اینجا نیست.
۴-۴-۳ مرحله سوم طریقت نوری؛ شفقت؛ (مهربانی و رقت قلب)
این گام به شفقت اشاره دارد.[۴۸۳] شفقت مانند عشق است جز اینکه از عشق غنیتر و درخشانتر و ازلحاظ راه و مسیر فراختر است، چون انسان را به اسم «الرحیم» میرساند.
نورسی با استناد به آیه: «مَّا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِن سَیِّئَهٍ فَمِن نَّفْسِکَ…»(نساء، ۷۹): (هر چه از خوبیها به تو میرسد از جانب خداست؛ و آنچه از بدی به تو میرسد از خودتوست…) میگوید: چون نفس اقتضای نفس اینگونه است که همیشه خیر را به خود نسبت میدهد این امر او را بهسوی فخرفروشی، مباهات، خودپسندی و غرور میکشاند. در این مرحله ضروری است انسان قصور، نقص، ناتوانی و فقر خود را ببیند و تمام نیکوییها و کمالات خود را بخشش و موهبت و نعمتی از جانب خالق بزرگوار بداند و بهجای فخرفروشی و افتخار، سپاس گذار خداوند باشد و بهجای تمجید از خود، به ستایش خداوند بپردازد. پس تزکیه نفس در این مرحله عبارت است از راز این آیه شریفه: «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا»(شمس،۹): (آنکه نفس را تزکیه کرد، رستگار شد) یعنی کمال نفس در شناختن عدم کمال خودش است و قدرتش در ناتوانیاش در مقابل خدا و در فقر خود است.
- شفقت در طریقت نوری مهمترین رکن از ارکان چهارگانه مسلک، مشرب و در زندگی نورسی محسوب میشود»[۴۸۴] نورسی شفت را اسمی از محبت میداند. وارد شدن اسم «الرحمن الرحیم» در بسمله و ذکر آن در ابتدای هر کاری حکمت بسیار دارد. با اسم «الرحمن الرحیم» نور بسیار بزرگی دیده میشود. نورسی مهمترین وسیله برای رسیدن به این نور بزرگ را با همراه شدن «فقر با شکر» و «عجز با شفقت» و «عبودیت با فقر» دانسته است. حتی وی احساسات حضرت یعقوب (ع) نسبت به یوسف (ع) را احساس محبت و عشق نمیداند، بلکه آن را ناشی از شفقت میداند که از عشق و محبت بانفوذتر است.[۴۸۵]
نورسی موازین شفقت و مهربانی را متأثر از عناصر هستی دانسته است. تا حدی که حتی پرورش بچه حیوان توسط پدر و مادرش و مهر و محبتی که به آن بچهدارند را بیانگر بی حدی رحمت خداوند میداند. نورسی اذعان میکند آنچه از جریانات مختلف در هستی می بیبنیم، بیانگر این است که در پشت پرده، ربوبیتی باشکوه، با سلطنت بزرگ حکومت و فرمانروایی میکند.[۴۸۶] وی بین شفقت ایمانی و شفت عادی بین انسانها تفاوت قائل است.[۴۸۷] هرگاه شفقت و مهر و محبت بر خلق خدا بیشتر شود، روح شادابتر، وسیع تر و خیر و برکت افزایش پیدا میکند و رشد آن باعث خدمت به انسانها و همکاری و شناخت یکدیگر میشود؛ اما شفقت و مهربانی به وجود آمده از غفلت و توهم، روح را در فشار و تنگنا میگذارد و به درد، ظلمت و نابودی دچار میکند.[۴۸۸]
۴-۴-۳-۱ اساس شفقت در طریقت نوری
منابع شفقت در قرآن: نورسی که طریقت خود را با توجه به فهم خود از قرآن بنا کرد و درباره شفقت، از قرآن شاهد میآورد. میگوید: من دیدم که دو اسم «الرحمن» و «الرحیم» نور بزرگی دارند به حدی که تمام هستی را پرکرده و دریافتم که بهترین وسیله برای رسیدن به این دو نور بزرگ، همراه داشتن «فقر با شکر» و «عجز با شفقت» است و بهعبارتیدیگر؛ در مبحث عبودیت و فقر، نظر من مخالف علمای محقق حتی مخالف استادم امام ربانی است. آنچه یعقوب (ع) بدان دچار شد، محبت و عشق نبود، بلکه نشأتگرفته از شفقت او بود، چون شفقت از محبت و عشق نافذتر و به مقام نبوت شایسته تراست. محبت و عشق در وجود مخلوقات و محبوبات مجازی شدیدتر است، ولی شایسته مقام نبوت نیست. وسیله ای که موجب دست پیداکردن یعقوب به اسم «الرحیم» شد، مقام بالای شفقت بود، زیرا شفقت پاک، از کسی که به او شفقت شده است، درخواست اجرت و عوض نمیکند اما عشق، اجرت و عوض میخواهد، لذا شفقت از عشق برتر است.[۴۸۹]
منابع شفقت در سنت پیامبر:[۴۹۰] نورسی اهمیت شفقت را در آثارش متذکر شده و انواع گوناگون شفقت ازنظر کمی، کیفی، سطحی و عمیقی را جدا کرده است. وی شفقت بین انسان و خداوند، شفقت بین پیامبر اسلام (ص) با پیروان؛ شفقت با حیوانات و هستی را شرح و توضیح داده است. نورسی شفقت پیامبر (ص) با پیروان را از ناحیه رحمت الهی یادآور شده است. پیامبر (ص) در میان وظایف کلی و عمومی پیامبری، با نظر یک پدر دلسوز با پیروانش رفتار گاه در برخورد با امور جزئی و خاص، مهربانیهای بزرگی نشان داده است. مهربانیهای بزرگ او در برخورد با امور جزئی و خاص، در ظاهر، به نظر میرسد که با مسؤولیت پیامبری او تناسبی ندارد. مثلاً محبت فوقالعاده و توجه فراوان رسول اکرم (ص) در حق حضرت حسن (ع) و حضرت حسین (ع) در سنین خردسالی، محبتی نبود که صرفاً از شفقت خانوادگی و احساس خویشاوندی سرچشمه بگیرد، بلکه محبت به یکی ازسرسلسلههای خط نورانی رسالت پیامبری و یک وظیفه از وظایف نبوت بزرگ[۴۹۱] و سرمنشأ گروه خیلی مهمی بود که وارث نبوت و نماینده و چکیده آن بود.[۴۹۲] به باور نورسی چون اهلبیت (ع) حافظ رسالت و نبوت بودند و در آینده نفاق، جدایی و پراکندگی امت اسلام را به اتحاد و یکپارچگی حول خود جمع میکردند، بنابراین پیامبر با توجه به شفقت پیامبری، به خاندان و اهلبیت خود که ذخیره رسالت بودند، با نظر شفقت و مهربانی رفتار میکردند.
۴-۴-۳-۲ ویژگیهای شفقت در طریقت نوری
- نورسی بر این باور است که شفقت و مهربانی مهمترین پایه از چهارپایه اساسی مسلک و مشرب او است؛ و همچنین ترحم و مرحمت را بزرگترین حقیقت رساله نور میداند که از افعال و حالات و درسهای معنوی مادرش فراگرفته است. نورسی برای اثبات شفقت موجود در میان انسانها باهم و نیز بین حیوانات مثالهایی میآورد. ازجمله زنان را که دست به فداکاریهای قهرمانانه میزنند و در مقابل، هیچ مزدی نیز درخواست نکرده و بدون اینکه در به دنبال خودنمایی یا سود شخصی باشند، روح و جان خود را فدا میکنند را به علت شفقت، مهربانی و همچنین پرنده را نیز که برای نجات جوجهاش به شیر حملهور میشود و خود را فدا میکند، نمونه بسیار کوچک شفقت معرفی میکند. درنهایت میگوید: لازمترین و ارزشمندترین پایه در تربیت اسلامی و اعمال اخروی، اخلاص است و اخلاص حقیقی در فعل قهرمانانه شفقتی که گفته شد، به وجود میآید.[۴۹۳]
شفقت و بندگی حضرت محمد (ص) تجلی اسم «المجیب» و «الرحیم» است.
آیا ممکن است پروردگاری که دارای رحمتی وسیع و شفقتی بیپایان است و پنهانترین مخلوق را میبیند و بامحبتی بیحد و رحمتی بیحساب، دردها را درمان میکند… و نیاز همه نیازمندان را اجابت میکند، نیاز بزرگترین بندگان و محبوبترین خلق خود را برآورده نکند و آرزوهای آن ها را برآورده نکند آیا معقول است چنین ربوبیتی متصف به کمال شفقت و مهربانی، زیباترین دعای بافضیلت ترین مخلوق خود را اجابت نکند؟[۴۹۴]
نورسی، شفقت، رحمت و حکمت الهی را موجب برخورداری از منزلت و رشد و پیشرفت انسان میداند که اینها را خداوند به خاطر ضعف و عجز انسان به وی بخشیده و اسباب آن را ایجاد کرده و در اختیار انسان قرار داده است، لذا انسان غرور و خودپسندی را باید از خود دور کند و با زبان دعا و خضوع نیاز خود را بیان کند.[۴۹۵] نورسی در باب شفقت الهی به حیوانات میگوید: «اگر به سراغ جوجه و حیوانات کوچک برویم که در دریا یا خشکی زندگی میکنند، در کمال رحمت و شفقت الهی پرورده میشوند، بپرسیم که چه میگویند: حتماً با زمزمه خود میگویند: یا جمیل یا جمیل… یا رحیم یا رحیم »[۴۹۶]
- نورسی منفعت و سود بسیار برای شفقت قائل است و آن را مانند عشق اما غنیتر و درخشانتر از آن و ازلحاظ راه و مسیر فراختر از آن میداند، چون انسان را به اسم “الرحیم ” میرساند».[۴۹۷] در نامههایی به زندانیان مینویسد: «… مدت ایستادگی در مقابل دشمن و کارهای طاقتفرسا را با انجام فرایض، به یک سال عبادت تبدیل کنید، اگر فرایض انجام دهید، هر ساعت از عمرتان که در سختی زندان میگذرانید، به ساعتهای بیشمار عبادت تغییر میشود و مشقات و سختیهای زندان، به رحمت و بخشش تبدیل میشود.»[۴۹۸]
برای خلق کسی شفیقتر از خدا برای خلق نیست، زیرا او رحیم است همانطور که تحقیر کردن از شأن او نیست و در شفقت، تحکیم ابعاد فرهنگی، اجتماعی بلکه حتی معرفتی است.[۴۹۹]
- نورسی در بیان نفوذ و قدرت تأثیر شفقت میگوید: همراه کردن شفقت و معانی آن در بعد عقلی و قلبی در هنگام تعلیم و تبلیغ تأثیر بسیاری دارد، زیرا زیباترین، پاکترین الطاف تجلیات رحمت الهی و اکسیر نورانی و بانفوذی است، حتی از عشق بالاتر و وسیله سریعتر برای رسیدن بهحق تعالی محسوب میشود.[۵۰۰]
- نورسی شفقت موجب ارتباط قلب انسان به خداوند سبحان میشود. این ارتباط از کوتاهترین راه و به نابترین و پاکترین شکل بدون وجود هیچ مشکلی، آنگونه که در عشق تصور میشود، انجام میپذیرد.[۵۰۱]به عبارتی سهولت، آسانی و راحتی همراه آن است.
- نورسی ضمن باور به لزوم اعتدال در شفقت، آن را یکی از جلوههای مرحمت پروردگار میداند که نباید از حد رحمت تجاوز کند و حد شفقت ذات خداوند را پشت سر گذارد؛ زیرا در این صورت، دیگر شفقت و مرحمت نیست، بلکه بیماری روحی و قلبی است که سر از بیدینی و گمراهی درخواهد آورد. برای نمونه کسی نتواند سوختن کافران و منافقان در جهنم و یا مسائلی چون عذاب و جهاد را با شفقت خداوند توجیه کند، به سمت تأویل منحرف شود، درواقع به انکار و تکذیب بخش بزرگی از حقایق قرآن و ادیان آسمانی میرسد و مرتکب ستم بزرگ و امری بهدوراز رحمت خداوند مرتکب شده است.[۵۰۲]
۴-۴-۴ مرحله چهارم طریقت نوری (تفکر)
این مرحله به تفکر (اندیشیدن) اشاره دارد که سالک را به اسم «الحکیم» خدا میرساند[۵۰۳] نورسی ضمن توجه و استناد به آیه شریفه: «… کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ…» (القصص،۸۸): (جز ذات او، همهچیز نابود شونده است) بر این باور است که چون نفس تصور میکند به اینکه آزادی و استقلال ذاتی دارد، ادعای نوعی خدایی دارد و در درون خود مقابل معبود حقیقی خود گردنکشی میکند. پس رستگاری انسان با درک حقیقت آینده است. حقیقتی که حتمی آینده و عبارت است از اینکه: هر چیز در حد ذات خود و به معنی اسمی آن نابود شدنی و حادث است، جز اینکه در معنای حرفیاش (همانند وظیفه آینه) منعکسکننده اسمای صانع جلیل و به اعتبار وظایف مهم آن، شاهد، مشهود و یگانه موجود است. پس تزکیه نفس در این مرحله عبارت است از: شناختن اینکه عدمش در وجودش و وجودش در عدمش قرار دارد؛ یعنی با دیدن ذات خود و وجود دادن به خود، در تاریکی عدم به گسترش و وسعت تمام هستی است، غرق میشود و اگر از خدا (هستیبخش حقیقی خود)، غافل و به وجود شخصی خود مغرور شود، خود را بهتنهایی در تاریکی فراق و نیستی بینهایت غرق میشود اما با کنار گذاشتن خودخواهی و غرور، درواقع خودش ازنظر ذات هیچ، بلکه فقط آینهای انعکاسدهنده تجلیات هستیبخش حقیقی میبیند، به وجود بینهایت میرسد. بهاینترتیب هر کس خدا را پیدا کند، همهچیز را یافته است و تمام موجودات بهجز تجلیات اسمای حسنی خدا، چیزی نیستند.[۵۰۴]
نورسی در آثار خود، همواره انسان را به تفکر دعوت میکند و آموزش میدهد. معرفت الهی بهدستآمده با علم و تفکر، روح را به گستردگی هستی، وسعت میدهد. در طریقت نوری تفکر دارای ارزش و اهمیت بسیار و یکی از چهار رکن و مرحله این طریقت است و انسان متعبد به تفکر، انسانی واقعی است که بهترین حالات در درونش نمایان است که به یمن دارا بودن ایمان و برکت، شایسته امانت بزرگ و خلیفه درستکار در زمین است.[۵۰۵]
قرآن کریم و سنت نبوی یکی از پایههای اساس تفکر در طریقت و مشرب نوری است. اهمیت این تفکر قرآنی وی بهاندازهای است که اصولاً یکی از پایههای مشرب مأخوذ وی از قرآن است. او در آثار خود همواره انسان را به تفکر و اندیشیدن دعوت میکند. درجایی میگوید: معرفت خداوند که با علم و تفکر به دست بیاید، برای روح وسعتی به گستردگی کائنات تأمین میکند؛ و با ذکر این عبارت که «و فی کل شیء له آیه تدل علی انه واحد» میگوید: در هر چیز نشانهها و دلایل و آیهای از صانع واحد وجود دارد. به همین جهت بر اساس راز «تفکر ساعه خیر من عباده سنه»[۵۰۶] حرکت میکرد.
در خلاصه، خاتمه آیات و جاهای دیگر قرآن کریم به تفکر توجه و تذکر دادهشده است: ازجمله تأکید بر اینکه جزئیات مادی در حال تغییر و دگرگونی، به کیفیتها و احوال مختلف بستگی دارد. سپس به خاطر تغییر و دگرگونی جزئیات مادی به حقیقتهای ثابت، آن را مقید میکند و همان جزئیات را با اسمای نورانی و کلی الهی بهاجمال میآورد، یا خلاصهای ذکر میکند که عقل به تفکر و عبرت گرفتن کشیده میشود.[۵۰۷] قرآن عظیم بارها مردم را به اندیشیدن و توجه کردن به هزاران دلیل عقلی قطعی (همانند آیات ۱۴ سوره نوح و ۷۹ سوره یس) دعوت کرده است.[۵۰۸]
نورسی تفکر را جستجویی در پی راز و اسرار دانسته.[۵۰۹] و آن را تفکر ایمانی نامیده است. تفکری که در آن قلب باعقل انسان یکی شده است. نورسی با بهرهگیری از آیاتی که به تفکر کردن تشویق و دستور میدهد همانند: «لعلکم تتفکرون»، «لعلهم یتفکرون»، «أوَ لم یتفکروا فی أنفسهم ما خلق الله السموات والأرض»، «لآیات لقوم یتفکرون» و همانند اینها و نیز حدیث شریف پیامبر که تشویق فراوانی به تفکر در آن است: «تفکر ساعه خیر من عباده سنه.»[۵۱۰] روش تفکر قرآنی را در پیشگرفته است.
نورسی از جهت اهمیت و جایگاه تفکر در طریقت خود، رساله تفکر خود را (ابتدای لمعه ۲۹) جلیلالقدر و اینکه امام علی (ع) آن را «آیه الکبری» نامیده است دارای ارزش والا دانسته است. نیز آن معرفت ایمانی است که در بین اذکار نماز به عینالیقین بر قلبش واردشده، دارای ثمرات بسیار، خوراک عقل و علاج (بیماری) عقل و فکر در طول سی سال است.[۵۱۱]
۴-۴-۴-۱ویژگیهای تفکر در طریقت نوری
از ویژگیهایی که نورسی درباره ماهیت این تفکر در طریقت خود بیان کرده، تعهد به قرآن؛ سادگی و آسانی؛ جمع بین عقل و قلب؛ عدم ایجاد ملال و خستگی از تکرار؛ از بین برنده غفلت؛ دارو و درمان بودن؛ کلید جهان هستی بودن میتوان نام برد.- تفکر در طریقت نوری از تعهد و پایبندی به قرآن نشأتگرفته و آن وسیله تفکر ایمانی معروف قرارگرفته است. همچنین این تفکر قرآنی وسیلهای برای معرفت خدا، عبادت او، معراج ترقی و عروج در نردبان مقام اخروی است.[۵۱۲]
- تفکر در طریقت نوری آشکار، روشن، نورانی، ساده، غنیتر از عشق و بزرگراهی است که سالک را به اسم «الحکیم» خدا میرساند.[۵۱۳] بهشرط آنکه تفکر ایمانی باشد، طوری که از پوچی و بیهودگی جدا و برای رسیدن به مقاصد شریعت ربانی انتخابشده باشد.
- از عناصر طریقت نوری جامع بودن میان عقل و قلب است. مسلک تفکر ایمانی نوری به همراهی و ارتباط قلب و عقل تشویق میکند[۵۱۴] و در آن به آیات و احادیث نبوی اشاره میشود. در رسائل النور عقل و قلب در کنار یکدیگر با منطق و دلیل عقلی در ترکیب با حقائق علمی و مشاهده جهان مادی و فیزیکی، ایفای نقش میکنند.[۵۱۵] رسائل النور همانند بقیه تألیفات عالمان دینی و حکما و متکلمان تنها بر طبق تدریس عقل و عقلانیت نیست و همچنین تنها بر پایه ذوقیات قلبی، کشف و شهودات اولیای متصوفه نیست، بلکه عقل و قلب را باهم ترکیب میکند و با همکاری دوجانبه این دو قوه، به بالاترین نقطه تعالی و به مرحلهای میرسد که فلسفه مهاجم غربی به آن دست نمییابد و انوار حقایق ایمانی را برای چشمهای نابینا بیان میکند.[۵۱۶] نورسی ضمن جامع دانستن و ترکیب رسائل النور از عقل، روح و قلب،[۵۱۷] مسلمانان را شاگردان قرآن و پیرو برهان معرفی میکند که باعقل، فکر و قلب خویش به حقایق ایمانی وارد میشوند. نورسی در نامهای به یکی از شاگردانش مینویسد: ازآنجاییکه مسیر تفکر و اندیشه را انتخاب کرده، سعید قدیمی به سعید جدید تبدیلشده است.
اهمیت دادن به تفکر در آرای نورسی را میتوان در کتاب «خلاصه الخلاصه» دید. وی شکل «آیه الکبری»،[۵۱۸] بهضمیمه «جوشن کبیر»[۵۱۹] و مختصر «آیه الکبری» را به زبان عربی با عنوان «خلاصه الخلاصه» شکل داد.[۵۲۰] که شامل تأمل و تفکر انسان در مورد تمام موجودات و هستی است که آن را به شکل مسافران در رساله «آیه الکبری» آورده و وحدت و یگانگی خالق را بیان میکند.
نورسی حقیقت واقعی را در تفکر میبیند. «یک ساعت تفکر از یک سال عبادت والاتر است» بعد از گذشت بیست سال تفسیر و توضیح، در طریقت نوری معنی «یک ساعت تفکر» و عبادت کامل آشکارشده است. وی میگوید: من مشاهده کردم که «جوشن کبیر»، «رسائل النور» و «حزب نوری» کل کائنات را روشن، تاریکیها و جهل را پراکنده ساخته و بیپروایی را از بین برده و حجابهایی که باعث گرفتاری انسانها به جهل و نادانی هستند را پاره کرده است. آن ها نور الهی را از پشت دورترین و بزرگترین حجابهای جهل نشان میدهند. کل هستی همانند آینهای جلوهگر اسمای و صفات الهی است. هیچ مانعی بر وجود حق نیست. من دیدم که در تصوف - اهل طریقت و حقیقت- کائنات را فهم نمیکنند و به فراموشی سپردهاند. درباره هستی بهمجرد دستیابی به حضور دائمی، تفکر نمیکنند، ولی من تفکر را در مرتبه حضور، وسعت کائنات و در دایره بندگی که در وسعت کائنات نهفته است، بهطورقطع پیداکردهام.[۵۲۱]
دیدگاه نورسی در استفاده همزمان از عقل و قلب و تأکیدی که بر این موضوع در رسائل خود دارد، حائز اهمیت بسیاری است. نورسی درباره همراهی عقل و قلب میگوید: درست است که کتب عالمان گذشته و بیشتر کتب اولیای صالح از نتایج و ثمرات ایمان و فواید معرفت خدای تعالی بحث میکنند اما به دلیل اینکه در دوره ایشان ایمان محدود نشده بود و هجوم جهت از بین بردن ریشهها و اساس ایمان اتفاق نیفتاده بود، بنابراین اساس ایمان محکم و استوار بود،[۵۲۲] اما اکنون یک هجوم منظم، فراگیر و خشن بر ارکان و اساس ایمان شده است. لذا غالب آن کتب و رسائل فقط افراد و مؤمنین خاص را مخاطب قرار میدهد و در برابر جریان هولناک و نیرومند این دوره نمیتواند مقاومت کند؛ اما ازآنجاکه رسائل النور معجزه معنوی قرآن کریم است، اساس و ارکان ایمان را نجات میدهد و آنهم با تثبیت و نجات ایمان در دلها و نجات ایمان از شبهها و اوهام بهوسیله دلایل بسیار و برهان قوی تا جایی که وی ایمان را همانند نان و دارو ضروری این عصر میداند.[۵۲۳] بنابراین رسائل النور از سویی نه همانند بقیه تألیفات علمی بر طبق جریان عقلی و دلایل و نظرات آن است و از سوی دیگر، نیز نه همانند آثار اولیای صوفی که پایه ذوق و کشفیات قلبی هستند، بلکه رسائل در مسیر اتحاد عقل با قلب و ممزوج بودن آن ها و همکاری روح با لطایف دیگر سیر میکند. پس حلقه وار بهطرف اوج و بالا حرکت میکند و بهجایی میرسد که فلسفه مهاجم (فلسفه مادی) به آن نمیرسد.[۵۲۴]
نورسی بر تلفیق مباحث اعتقادی و عقلی و نیز تلاش برای آمیزش دو روش «عقل» و «قلب»؛ و ارائه شیوه جدیدی که مباحث کلامی و اعتقادی متضمن هر دو باشد،[۵۲۵] تأکید داشت و ضمن یادآوری اهمیت عقل و قلب در زندگی، بر این باور بود که آن ها قابلیت برای جهت دادن به حیات سیاسی و اجتماعی انسان و بالطبع تضمین سعادت واقعی او رادارند.[۵۲۶]
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1400-07-22] [ 10:52:00 ب.ظ ]
|