![]() |
برنامه های مشارکت کارکنان به انواع خاصی تقسیم می شود که عبارتند از :
الف- مدیریت مشارکتی: افراد در تصمیمگیریها مشارکت میکنند، یعنی زیر دستان در تصمیم گیری نقش دارند و در این زمینه با رئیس مستقیم خود در قدرت سهیم هستند. جهت کارساز شدن این روش لازم است تا به افراد فرصت مناسب برای مشارکت داده شود. در این روش کارکنان باید از توانایی لازم ( هوش، دانش فنی و روابط انسانی ) برخوردار باشند تا بتوانند مشارکت مؤثر کنند و فرهنگ سازمانی باید به گونه ای باشد که این نوع مشارکت را تأیید کند.
ب- مشارکت نمایندگان کارکنان: در این روش به جای اینکه همه کارکنان به صورت مستقیم در تصمیم گیری مشارکت کنند، یک گروه کوچک به عنوان نماینده آنان در تصمیم گیریها شرکت میکند. هدف از این برنامه توزیع قدرت در سازمان است و سازمان تلاش میکند تا اختیارات برابری به کارکنان بدهد تا کارکنان هم تراز با مدیریت و ذینفعان شوند. از نمونه های متداول این شیوه، شورای کاری کارکنان است. این روش به دلیل اینکه جنبه نمادین دارد و معمولاَ شوراهای کارگری تحت سلطه مدیریت سازمان هستند، چندان اثر بخش نیست.
ج- دایره کیفیت: در دایره کیفیت، کارکنان و سرپرستان یک گروه ۸ الی۱۰ نفری تشکیل میدهند و افراد مسئولیت مشترک را میپذیرند. بدین طریق که افراد گروه مرتب گردهم میآیند (معمولاَ هفته ای یک بار ) و در باره مسئله کیفیت بحث میکنند و به دنبال علل مسائل بر میآیند و راه حلهایی را ارائه میکنند و اقدامات اصلاحی را به عمل می آورند. آن ها مسئولیت کیفیت محصول را بر عهده می گیرند و نتایج کار را مورد ارزیابی قرار میدهند، ولی اجرای راه حل نهایی توصیه شده و مسئولیت آن بر عهده مدیریت سازمان است. چنین برنامه هایی معمولا َدر شرکتهای ژاپنی متداول است و بدینوسیله این شرکتها با هزینه پایین، محصولاتی با کیفیت بسیار بالا تولید و عرضه میکنند.
د- سهیم کردن کارکنان در سازمان: در این روش سازمان سهام خود را به کارکنان عرضه میکند تا آنان بتوانند در مزایای حاصل از فعالیتهای شرکت سهیم شوند. هدف از ارائه چنین برنامه هایی آن است که سازمان با اعطای سهم یا پول نقد، کارکنان را قادر سازد تا در شرکت سرمایه گذاری کنند. با اجرای چنین برنامه ای کارکنان صاحب سهام میشوند، ولی این سهام در اختیار آنان قرار نمی گیرد و تا زمانی که در استخدام سازمان هستند، حق فروش چنین سهامی را ندارند. مشارکت کارکنان در مالکیت سازمان، موجب افزایش رضایت شغلی و انگیزه در آنان میشود و آنان از این نظر در سازمان خود احساس مالکیت میکنند.
۴- برنامه های مبتنی بر حقوق متغیر: اجرای برنامه هایی با هدف انگیزش، مشارکت کارکنان در سود، دادن پاداش و جایزه، برنامه های مبتنی بر حقوق متغیر هستند. آنچه این برنامه را از برنامه های حقوق و پاداش سنتی متمایز میکند، این است که شخص نه تنها حقوق و دستمزد خود را بر اساس سابقه کار یا میزان تلاش در یافت میکند، بلکه قسمتی از دریافتیهای وی بر اساس عملکرد او و سازمان پرداخت می شود. بر اساس چنین برنامه ای میزان دریافتی، به موازات تغییر عملکرد تغییر میکند. با گذشت زمان،کسانی که عملکرد ضعیف دارند، دستمزد و حقوق اندکی میگیرند و کسانی که عملکرد بالایی دارند، شاهد افزایش دستمزد خود در مقایسه با افزایش درآمد شرکت خواهندبود.
۵- برنامه های پرداخت بر اساس مهارت (شایستگی): پرداخت بر اساس مهارت، شیوه دیگری از پرداخت دستمزد بر اساس نوع کار است که در آن به جای عنوان شغلی، مهارت یا شیوه انجام کار میزان حقوق افراد را تعیین میکند.
این برنامه کارکنان را تشویق میکند تا مهارتهای زیادی فرا گیرند و از آنجا که افراد میتوانند از کارهای دیگران سر در آورند و در بسیار ی از امور مهارت پیدا کنند، ارتباطات آسانتر صورت خواهد گرفت. اجرای چنین برنامه هایی باعث می شود که رفتار های ناکارآمد کاهش یابد و به ندرت امکان دارد سازمان با مواردی مواجه شود که فرد ازجمله «آن کار من نیست» استفاده کند و در نهایت پرداخت بر اساس مهارت موجب بهبود عملکرد میشود.
۶- برنامه های مزایای انعطاف پذیر: طرح مزایای انعطاف پذیر به گونه ای است که کارگر یا کارمند بتواند از بین مزایای موجود آنهایی را که میخواهد انتخاب کند. هدف این است که به هر کارگر یا کارمند فرصت داده شود با توجه به نوع نیاز و شرایط یا وضعیتی که در آن قرار گرفته است، مجموعهای خاص از مزایایی را که میخواهد از آن ها بهره مند شود، انتخاب کند. اگر به همه کارکنان مزایای مشابهی داده شود، در آن صورت چنین فرض میشود که همگی نیازهای همانندی دارند و تردیدی نیست که این فرض نمی تواند درست باشد، بنابرین با بهره گرفتن از مزایای انعطاف پذیر می توان مزایای حاشیه ای و هزینه های مربوط را به نوعی انگیزش برای کارکنان تبدیل کرد.باید در نظر داشت که مزایای انعطاف پذیر به گونه ای تعیین شوند که هر فرد یا عضو سازمان مجموعه ای را انتخاب کند که نیاز های کنونی اش را به بهترین نحو تامین سازد[۲۹]
۲-۱۹- نظریه پردازی در مورد انگیزش :
با توجه به اهمیت انگیزش کارکنان در سازمانها،نظریه های ارائه شده در مورد علل و چگونگی انگیزش انسان مورد توجه صاحبنظران علم مدیریت قرار گرقته اند.این نظریه ها در دو دسته عمده تحت عنوان نظریه های تبیین کننده فراگرد انگیزش ونظریه های تبیین کننده انگیزش مطالعه میشوند.
در نظریه های تبیین کننده عوامل انگیزش،محتوا و عناصر تشکیل دهنده عوامل ایجاد انگیزه در کارکنان مورد مطالعه قرار می گیرند.برخی از نظریه ها تبیین کننده عوامل ایجاد انگیزه عبارتند از:
۱-نظریه سلسله مراتب نیازها
۲-نظریه عوامل بهداشت روانی و انگیزاننده ها
۳-نظریه x و y
نظریه های تبیین کننده عوامل انگیزش،فقط به انگیزه ها و نیازهای شکل دهنده رفتاری می پردازد و فراگرد ایجاد،تقویت هدایت و حفظ انگیزه را تشرح نمی کنند، در حالی که نظریه های تبیین کننده فراگرد انگیزش،با بررسی سازو کارها و شیوه های ایجاد انگیزه،به تشریح این بخش از معماری انگیزش می پردازند.در این نظریه ها ارتباطهایی که باید ایجاد و حفظ گردند،عواملی که باید در نظر گرفته شوند و تغییرات مهمی که باید به وقوع پیوندند تا محیط کاری مولد شود،بررسی میشوند.
تاکنون نظریه های متعددی برای تبیین فرا گرد انگیزش ارائه شده اند. برخی از این نظریه ها که اهمیت ویژه ای دارند،عبارتند از:
۱-نظریه تقویت و اصلاح رفتار
۲-نظریه انتظار
۳-نظریه برابری
۴-نظریه هدفگذاری
هر یک از این نظریه ها،بینش ویژه ای درباره چگونگی ایجاد انگیزه در افراد و مدیریت رفتار از طریق انگیزش ارائه میدهد.
۲-۲۰- کیفیت زندگی کاری :
[دوشنبه 1401-09-28] [ 06:05:00 ب.ظ ]
|