کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



  1. ترکیب اعضاء هیات مدیره

مطالعه در خصوص ترکیب هیات مدیره به سال ۱۹۴۹، یعنی زمانی بر می گردد که سلزنیک[۴۷] دریافت که شرکت با انتخاب مدیران هیات مدیره از گروه های مختلف می تواند تضاد ایجاد شده بین سهامداران و مدیران را به حداقل برساند.
بون و همکاران(۲۰۰۴)، در یک بررسی دریافتند که نسبت مدیران غیرمؤظف به صورت غیرمستقیم با معیار عملکرد ارتباط دارد و همچنین استقلال مدیران معیاری با اهمیت در کارا بودن هیات مدیره است و در پژوهشی بیان کردند که وجود مدیران غیرمؤظف در کمیته حسابرسی، کارایی گزارشگری مالی را ارتقاء می دهد و نیز جنسیت مدیران نیز با کارایی هیات مدیره در سطح وسیعی مورد مطالعه قرار دادند و دریافتند که با توجه به کنترل اندازه شرکت و نوع صنعت، رابطه مثبت بین نسبت مدیران زن و ارزش شرکت وجود دارد.
بون و همکاران(۲۰۰۴)، به وجود ارتباط مثبت بین مدیران زن و عملکرد شرکت در شرکتهای استرالیایی دست یافتند. در خصوص ترکیب هیات مدیره چهار عقیده به صورت زیر وجود دارد(محمدی و همکاران، ۱۳۸۹):
— هیات مدیره باید دارای تنوع باشد، این تنوع می تواند در قالب سن، جنسیت، تجربه و … تعریف شود.
— هیات مدیره باید به اندازه ای باشد که تا کاردانی و صلاحیتی را که خاص این وظیفه است به دست بیاورد.
— هیات مدیره باید دارای تصدی باشد.
— هیات مدیره باید دارای اعضاء با تجربه باشد.
شخصیت اعضای هیات مدیره و تناسب آنها با وظیفه شان، کمتر مورد توجه قرار می گیرد شخصیت، اخلاق، احساسات اعضای هیات مدیره اثر متقابل بر نقش و وظیفه آنها خواهد داشت.

تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)

  1. نقش مدیران غیرمؤظف(غیراجرایی)

فروپاشی انرون در سال ۲۰۰۱، نظرها را به سوی اثربخشی عملکرد مدیران غیرمؤظف هیات مدیره جلب کرد. از دیدگاه تئوری نمایندگی، حضور مدیران غیرمؤظف مستقل در هیات مدیره شرکتها و عملکرد نظارتی آنان به عنوان افرادی مستقل به کاهش تضاد منافع موجود بین سهامداران و مدیران شرکت در جلسات هیات مدیره، کمک شایان توجهی می کند. البته باید توجه داشت که مدیران اجرایی شرکت، نقش مهمی را در ایجاد ترکیب مناسبی از مدیران مؤظف و غیرموظف در میان اعضاء هیات مدیره ایفا می کند. وجود چنین ترکیبی از عناصر اصلی، یک هیات مدیره کارا و مؤثر محسوب می شود؛ زیرا در حالی که مدیران مؤظف، اطلاعات ارزشمندی درباره فعالیتهای شرکت ارائه می کنند، مدیران غیرمؤظف با دیدگاهی حرفه ای و بی طرفانه، در مورد تصمیم گیریهای مدیران مذکور به قضاوت می نشینند. بدین ترتیب هیات مدیره شرکت با دارا بودن تخصص، استقلال و قدرت قانونی لازم، یک ساز و کار بالقوه توانمند نظام راهبری شرکتی به حساب می آید(علیمی دیزج، ۱۳۹۰).
در راستای تحولات اخیر در نظام راهبری شرکتی، می توان به تأثیر قانونی سربینز اکسلی(به عنوان مکانیزم برون سازمانی)، در برجسته شدن نقش نظارتی مکانیزم های داخلی اشاره کرد. تفکیک دقیق وظایف مدیریت اجرایی از مدیریت غیراجرایی، برجسته تر شدن نقش نظارتی مدیریت غیر اجرایی و تعیین حوزه های مسئولیت آنها و ضرورت داشتن دانش حسابداری و مالی به عنوان یکی از شرایط احزار پست در مورد حداقل یک نفر از مدیران اجرایی و آگاهی بقیه اعضاء از مسائل حسابداری و مالی، برخی از تحولات اخیر است. افزون بر این، نقش کمیته های هیات مدیره(شامل مدیران اجرایی) در مورد کنترلهای داخلی ارتباط با حسابرسان داخلی و مستقل و … بسیار برجسته شده و از وظایف مدیران اجرایی کاملاً تفکیک گشته است. در ایران، قانون تجارت مصوب ۱۳ اردیبهشت ماه ۱۳۱۱ اساس و چارچوب قانون تجارت موجود را تشکیل می دهد. نظر به قدمت منابع آن که دارای نواقص فراوانی بود، قانون اصلاح قسمتی از تجارت مشتمل بر ۳۰۰ ماده پس از تصویب در تاریخ ۲۴ اسفند ماه ۱۳۷۴ جانشین مواد ۲۱ تا ۹۴ قانون تجارت مصوب ۱۳۱۱ شد. به نظر می رسد که اصلاحیه مذکور نیز تغییر با اهمیتی در چارچوب اولیه قانون تجارت ایجاد نکرده است. همچنین در قانون پیشین و اصلاحیه انجام شده به مقوله وظایف هیات مدیره و تفکیک وظایف توجه چندانی نشده است. امید است در اصلاحیه قانون تجارت به این مهم توجه شود و مورد عنایت قرار گیرد و افزون بر آن آیین نامه نظام راهبری شرکتی مورد نظر بورس اوراق بهادار پس از اصلاحات لازم، مورد استفاده شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار قرار گرفته و پس از ارزیابی مجدد اجزای آنها برای تمام شرکتهای سهامی الزامی شود(علیمی دیزج، ۱۳۹۰).

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

حسابداری

  1. اندازه هیات مدیره

اندازه هیات مدیره در بسیاری از تحقیقات مورد بررسی قرار گرفته است. اغلب محققان دریافتند که اندازه بزرگتر هیات مدیره منجر به هدایت بیشتر شرکت می شود. این امر می تواند به دو صورت بیان شود(حساس یگانه، ۱۳۸۴):
ü نیاز بیشتر یک شرکت به ایجاد و برقراری ارتباطات با محیط بیرون شرکت
ü مسئولیت اجرایی بیشتر در شرکتهای بزرگتر
اندازه بهینه هیات مدیره، همواره مورد سؤال بوده است. بعضی از پژوهشگران عقیده دارند که در شرکتهای کوچک حتی یک عضو هیات مدیره هم می تواند شرکت را اداره کند. در حالی که برخی دیگر اظهار می کنند که اندازه بزرگتر هیات مدیره آنها را از تعقیب منافع شخصی خود باز می دارد. کونتتز[۴۸]۱۹۶۷)، پیشنهاد کرد که اندازه بهینه هیات مدیره بین ۱۳- ۵ عضو است و کمتر از ۵ عضو برای انجام همه مسئولیتهای هیات مدیره ناکافی به نظر می رسد.
از منظر نمایندگی می توان استدلال کرد که هیات مدیره بزرگتر به احتمال قوی نسبت به مشکلات نمایندگی هوشیار است، زیرا تعداد بیشتری از افراد کارهای مدیریت را تحت نظر قرار خواهند داد. وقتی هیات مدیره ها بزرگتر می شود احتمال دارد که اعضای مستقل بیشتری با تخصصهای ارزشمند را در بر گیرند. از اعضای هیات مدیره متخصص انتظار می رود که در جلوگیری یا محدود کردن رفتار فرصت طلبانه مدیریت(مدیریت سود) بهتر عمل کنند. به احتمال زیاد هیات مدیره های بزرگتر مسئولیتهای خود را به کمیته های هیات مدیره تفویض کنند. تشکیل کمیته های فرعی به خاطر وجود تعداد هیات مدیره احتمال دارد که منافع نظارتی بیشتری فراهم نمایند(احمدوند، ۱۳۸۵).

  1. استقلال هیات مدیره

مسئولیت اصلی هیات مدیره، ایجاد راهبری کارآمد بر امور شرکت در راستای منافع سهامداران و تعادل در منافع ذینفعان مختلف آن از جمله مشتریان، کارکنان، سرمایه گذاران و جوامعی محلی می باشد. در کلیه اقداماتی که هیات مدیره به عمل می آورد، از مدیران انتظار می رود تصمیمات تجاری خود را به گونه ای اتخاذ کنند که منطقاً معتقدند بهترین منافع شرکت در آن است. در ایفای این تعهد، مدیران می توانند به صداقت و درستکاری عوامل ارشد اجرایی و مشاوران و حسابرسان مستقل آن تکیه کنند. همه هیات مدیره ها ناظران هوشیار مدیریت شرکت نیستند. اکثریت اعضای هیات مدیره باید از مدیران غیرمؤظف باشند. مؤظف شدن اعضای هیات مدیره با تصویب هیات مدیره می باشد و مدیر ذینفع در این مورد حق رأی ندارد(محمدی و همکاران، ۱۳۸۹).

  1. دوگانگی وظیفه مدیرعامل

اگر مدیرعامل رئیس هیات مدیره نیز با شد، به این وضعیت دوگانگی وظیفه مدیرعامل اطلاق می گردد و در این حالت مدیر عامل به طور بالقوه اختیار بیشتری دارد. ساختار دوگانه همچنین به مدیرعامل اجازه می دهد تا اطلاعات در دسترس سایر اعضای هیات مدیره را به طور مؤثری کنترل کند و بنابراین ممکن است از نظارت مؤثر جلوگیری به عمل آید. اگر دوگانگی از نظارت موثر ممانعت به عمل آید، ممکن است با استفاده بیشتر از اقلام تعهدی غیرعادی ارتباط پیدا کند(احمدوند، ۱۳۸۵).
چانگ و سان[۴۹](۲۰۰۸)، بر این عقیده اند که پس از رسوایی های مالی، سرمایه گذاران به این موضوع بیشتر توجه کردند که دوگانگی وظیفه مدیرعامل ممکن است وظیفه امانتداری هیات مدیره در نظارت بر گزارشگری مالی را به مخاطره اندازد. همچنین آنها عنوان می دارند، دوگانگی وظیفه مدیرعامل می تواند به طور بالقوه ریسک تصمیم گیرنده نهایی بودن مدیرعامل در زمینه گزارشگری مالی را افزایش دهد که در نتیجه ممکن است هزینه نظارت بر رفتار مدیریت سود را افزایش دهد(مارک و همکاران، ۱۹۸۸).
در گزارش کادبری توصیه شده که بین اعضاء هیات مدیره توازن قوا وجود داشته باشد تا هیچکس قادر به کنترل بی قید و شرط فرایند تصمیم گیری در شرکت نباشد. علاوه براین تقسیم مسئولیتها در سطح عالی شرکت، باید به روشنی مشخص شده باشد تا از توازن قوا و حدود اختیارات اعضاء هیات مدیره، اطمینان کافی حاصل شود. در گزارش مزبور قید شده است که اگر سمت های ریاست هیات مدیره و مدیرعامل بر عهده دو شخص مجزا نباشد، آنگاه یکی از اعضاء ارشد هیات مدیره باید اعلام کند که شخص مستقل کیست. پس از گزارش کادبری، در گزارش هیگز[۵۰](۲۰۰۳)، دوباره بر اهمیت تفکیک وظایف رئیس هیات مدیره و مدیرعامل در شرکتهای انگلیسی تأیید شده است. هیگز اعلام کرده که با توجه به توصیه های گزارش کادبری و تا زمان گزارش وی، در حدود ۹۰ درصد از شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار، وظایف هیات مدیره و مدیرعامل را از یکدیگر تفکیک کرده بودند. این امر تأثیر ماندگار گزارش کادبری را به شرکتهای انگلیسی، نشان داد. وظایف رئیس هیات مدیره و مدیرعامل، نباید بر عهده یک شخص واحد گذاشته شود(احمدوند، ۱۳۸۵).
بر اساس پژوهش های علمی انجام شده، تفکیک وظایف هیات مدیره و مدیر عامل، از جمله محرکهایی به شمار می آید که به دلیل اعطای استقبال بیشتر در تصمیم گیری، موجب کاهش مشکلات نمایندگی و بهبود عملکرد شرکت می شود. برخی از تحقیقات نیز نشان می دهد که تفکیک وظایف، واقعا موجب بهبود قابل ملاحظه ای در عملکرد شرکت شده است. البته، نتایج تا آن اندازه متقاعد کننده به شمار نمی آید که در عمل، شاهد تفکیک وظایف رؤسای هیات مدیره و مدیران عامل شرکت باشیم(مظلومی و رحمان سرشت، ۱۳۸۲).
فاما و جنسن(۱۹۸۳)، مراحل تصمیم گیری در سازمان را به چهار مرحله تقسیم کردند: راه اندازی، تصویب، اجرا و نظارت. آنها مرحله راه اندازی و اجر را تحت مدیریت تصمیم قرار دادند و مراحل تصویب و نظارت را تحت کنترل تصمیم قرار دادند. مدیریت تصمیم به وسیله مدیران هیات مدیره اتخاذ می شود که تحت رهبری مدیر عامل اجرایی هستند. کنترل تصمیم به وسیله مدیران هیات مدیره انجام می شود که تحت اداره رئیس هیات مدیره است. زمانی که مدیر اجرایی شرکت مدعی اصلی در شرکت نیست، کنترل تصمیم رکن مهم مراحل تصمیم خواهد شد. یک روش برای جداسازی مدیریت تصمیم و کنترل تصمیم، تفکیک وظایف مدیر عامل اجرایی و رئیس هیات مدیره است(سان مارتین رینا و همکاران[۵۱]، ۲۰۱۲).
دالتون و همکاران(۲۰۰۵)، ادعا کردند که منافع تفکیک وظایف مدیرعامل و رئیس هیات مدیره ممکن است با هزینه های مربوط به این جدایی خنثی شود. این هزینه شامل هزینه تقسیم اطلاعات بین مدیرعامل و رئیس هیات مدیره، انتقال اشتباه عملکرد ضعیف به دیگری می باشد(مویلر و اسپیتز، ۲۰۰۶).

  1. نفوذ مدیرعامل

اغلب توصیه کننده های رویه حاکمیتی، بر استقلال رئیس هیات مدیره تأکید می کنند. قانون گذاران حاکمیت شرکتی به این موضوع رسیده اند که مدیرعامل به عنوان منبعی از قدرت اجرایی بر هیات مدیره نفوذ دارد. نقش رئیس هیات مدیره، نظارت بر مدیرعامل می باشد. رئیس هیات مدیره قدرت کنترل دستور جلسات و هدایت جلسات هیات مدیره را دارد. اگر منافع مدیرعامل با منافع سهامداران متفاوت باشد، در این صورت نفوذ مدیرعامل مشکل ساز می گردد(احمدوند، ۱۳۸۵).
یرماک(۱۹۹۶)، نشان داد شرکتهایی که رئیس هیات مدیره مستقل(غیرموظف) دارند عملکرد بهتری نسبت به شرکتهای تحت نفوذ مدیرعامل دارند.
گل و لیونج[۵۲](۲۰۰۴)، معتقدند که نفوذ مدیرعامل، مدیریت تصمیم و کنترل تصمیم را ترکیب می کند که میتواند توانایی مدیریت را برای اعمال کنترل به تدریج تخریب کند. شواهد تجربی مؤید این دیدگاه هستند که نفوذ مدیرعامل به خاطر کاهش در نظارت مؤثر هیات مدیره بر کارکنان اجرایی احتمالاً منجر به رفتار فرصت طلبانه بیشتری شود(زینال عابدین و همکاران، ۲۰۰۹).

  1. مدت زمان تصدی مدیرعامل در هیات مدیره

در مورد دوره تصدی مدیرعامل، جنسن(۱۹۹۳) و هرمالین و ویزبچ[۵۳](۱۹۹۸) استدلال می کنند که مدیرعامل در جایگاهی است که ترکیب هیات مدیره را کنترل می کند و بنابراین توانایی نظارت توسط هیات مدیره را کاهش می دهد. یکی از راه های شناسایی این موضوع از طریق طول مدت خدمت او با عنوان مدیرعامل است. از آنجایی که در صورت افزایش تصدی مدیرعامل، جایگاه مدیرعامل ممکن است ثبات و قدرت بیشتری پیدا کند، لذا احتمال کمتری دارد که منافع سهامداران را دنبال کند. طول مدت تصدی مدیرعامل ممکن است اثربخش نقش نظارت منسوب به هیات مدیره را تحت تأثیر قرار دهد(حساس یگانه، ۱۳۸۴).
۸ –۲- حسابرسی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1399-12-17] [ 07:47:00 ب.ظ ]




قلم فقهی علاّمه فوق العادّه روان و پر محتواست. مباحث جدید و تازه ای که او در اوایل جوانی در مسایلی چون «عدم انحصار مخرج زکات به مواد نه گانه» و «طهارت اهل کتاب» و امثال آن در کتاب «منابع فقه» مطرح نموده، نویدبخش تحوّلات و تحقیقات عمیق تری برای آینده بود، امّا بعدها استاد بنا به اشتغال جدّی به مسایل دیگر دنبال آن ها را نگرفت و فقاهت در سطح عالی خود از فیض اندیشه های والایی محروم شد. نکته ی شایان ذکر، این که علاّمه در جستجوهای فقهی و یافته های جدید، با فقهای بزرگ نیز مذاکره می نمود و آن ها را نیز در جریان نظریات خود قرار می داد. به عنوان مثال در تحقیق معروف و سنّت شکنانه ی «عدم انحصار مخرج زکات به مواد نه گانه» علاّمه با آیت الله میر سیّد علی بهبهانی به همفکری و تبادل نظر می پرداخت. علاّمه می گوید: « امروز مخصوصاً با دگرگونی در برخورداری از مواد و سلطه ی بسیار شگفت انگیز صنعت بر همه ی مواد زندگی غلبه ی شهرنشینی به روستا نشینی ها، ۹ مادّه مزبور نمی تواند نیاز مندی های معیشت مردم را مرتفع سازد. با نظر به این مشکل اساسی بود که در سالیان گذشته اینجانب بحث مشروحی را از دیدگاه فقاهی در جمعی از فضلا مطرح نمودم. نتیجه ای که از بحث مشروح مساله ی فوق گرفته شد، این است که انحصار مخرج زکات به ماده، حکم به اقتضای مصالح معیشتی آن زمان بوده است. یعنی آن ۹ مادّه با مقدارهای معیّن برای تأمین معاش نیازمندان کفایت می کرد. دلایلی که برای اثبات این مدّعا به نظر رسید، با مرحوم میر سیّد علی بهبهانی نیز در شهر اصفهان مورد تحقیق قرار دادیم و آن مغفور له تصدیق فرمودند» (جعفری ، ۱۳۷۷، ج۲۰، ص۱۰۰).
عفور خوئینی می نویسد: «یکی از خصوصیات استاد ما علاّمه ی جعفری میزان آشنایی بالای وی به «قواعد فقهی» است که در مواقع گوناگون در استنباط احکام از آن ها بهره می جوید. به عبارت دیگر، علاوه بر تسلّط بالا بر قواعد فقهی، استفاده ی به جا و اصطلاحاً کاربردی کردن آن ها در موضوعات مورد سئوال و موارد مستحدثه، از ویژگی ها و امتیازات این فقیه فرزانه است. احصاء بیش از یکصد و ده قاعده ی مبتنی بر بناء عقلا در مبحث «فلسفه دین» حکایتی است از این واقعیّت» (فاضلی، ۱۳۷۸، ص۱۱۴).
با توجّه به اهمیّت فقه و دیدگاه های فقهی علاّمه ی جعفری، ابتدا به تعریف فقه و اهداف آن بپردازیم و سپس دیدگاه های فقهی استاد جعفری را مورد بررسی قرار دهیم.

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت ۴۰y.ir مراجعه نمایید.

۴-۲)تعریف فقه و اهداف آن

فقه در لغت به معنای فهم است و علم فقه، علمی است که در مورد احکام و تکالیف شرعی عملی مردم گفت وگو می کند. به عبارت دیگر، فقه عبارت است از: علم به احکام شرعی فرعی از روی دلیل های تفصیلی آن ها. بنابراین، فقه مطلق دانستن احکام نیست، بلکه دانستن استدلالی احکام است؛ یعنی دانستن از روی ادلّه و وسایط در اثبات آن ها، نه وسایط در ثبوت (خوئینی، ۱۳۹۰، ص ۱۶۲).
در تعریف مطهری :«فقه به معنی فنّ استنباط و استخراج و تطبیق اصول و کلّیات بر جزئیات است» (مطهری، ۱۳۷۹، ص۲۸).
از آن جا که هدف از قانونگذاری خداوند متّعال، سامان بخشیدن به زندگی مادّی و معنوی انسان ها می باشد، فقیه تلاش می کند مدلول و معنای واقعی خطابات را که کاشف و حاکی از احکام الهی هستند، به درستی دریابد و بتواند در مقام عمل، عینیت بخش دریافت و ارائه احکامی گردد که آن احکام دایرمدار مصالح و مفاسد واقعی و نفس الامری هستند.
فقیه با بهره جستن از ملکه ی اجتهاد، به دنبال آن است که حکم فعل مکلّف را از ادلّه ی تفصیلی استنباط کند؛ تا پاسخگوی همه ی نیازمندی های تکلیفی انسان در زمینه های زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در دنیا و زمینه ساز سعادت او در آخرت باشد(حکیمی، ۱۳۸۸، ص ۲۹۰).
تامین عدالت اجتماعی که فلسفه بعثت انبیاء الهی و ارسال کتب آسمانی است و پیوند دادن آن با اصلاح، تربیت و تزکیّه فرد و اجتماع، هدف فقه است که فقیه عمر خویش را در پی تحقّق آن می گذارد. و در این راه مصلحت های اجتماعی و فردی همواره مدّنظر فقیهان بوده و به قول امام محمّد غزالی مصالح پنج گانه :
۱) مصلحت دین ۲) مصلحت نفس ۳) مصلحت عقل ۴) مصلحت ناموس ۵) مصلحت مال در سراسر فقه نمود و بروز داشته و همه ی احکام و مقرّرات فقه، ضامن حفظ و بقای این مصلحت هاست( فیض، ۱۳۸۹، ص ۱۸).
این نکته به روشنی قابل درک است که علم فقه پس از معرفت خدای تعالی شریف ترین و برترین علوم است؛ زیرا رابطه ی علم فقه نسبت به اعمال و رفتار مردم، از هر علم دیگری بیش تر و نیرومندتر است. چون به وسیله ی علم فقه است که اوامر و نواهی خدای تعالی شناخته و امتثال می شوند.
و نیز آن چه به وسیله ی فقه دانسته می شود یعنی احکام و قوانین الهی، پس از معرفت خداوند برترین معلومات است. و در عین حال این فقه است که امور زندگی مردم را سامان بخشیده و مایه ی کمال و پیشرفت نوع انسان می گردد. ( برای اهل تحقیق روشن است که فقهاء با تحمّل زحمات طاقت فرسای خویش در طول تاریخ توانستند این میراث گران بها را به سلامت به دست ما برسانند. امام خمینی(قده) در این باره می فرمایند:«اگر فقهای عزیز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومی به عنوان علم قرآن و اسلام و اهل بیت به خورد توده ها داده بودند» (موسوی خمینی، ۱۳۶۸، ج ۲، ص ۸۹).
وهم ایشان در جای دیگر می فرماید: «هر کسی کم وبیش از فقه تنها که یکی از علوم اجتهاد است، با خبر باشد می داند که مثل یک دریای بی پایانی می ماند که احاطه به کلّیات آن پس از چهل سال زحمت شبانه روزی نمی توان پیدا کرد. شما یک کتاب کم حجم کوچک فقط می بینید به نام عروه الوثقی یا وسیله و دیگر نمی دانید این با چه زحمت های طاقت فرسا و خون دلها تهیه شده و در دسترس توده ها گذاشته شده، این نتیجه ی شصت، هفتاد سال عمر یک فقیه است (موسوی خمینی، ۱۳۷۰، ص۱۲۸).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

۴-۳)اهمّیت فقه در زمان پیامبر

مسلمانان در عصر پیامبر، در مسایل شرعی خویش، مانند طهارت، نماز، روزه، حج و غیره، به آن بزرگوار مراجعه کرده و احکام شرعی را فرا می گرفتند. در آن زمان، هیچ گاه به معنای امروزی آن، اجتهاد مرسوم نبود؛ یعنی استنباط احکام شرعی از ادلّه ی تفصیلی آن. به عبارت دیگر، مسلمانان مستقیماً با منبع وحی در ارتباط بودند و به اجتهاد و استنباط احساس نمی کردند.
از سوی دیگر، هیچ دلیل و شاهدی وجود ندارد که خود پیامبر اکرم(ص)، اجتهاد نموده باشند. آن حضرت در برخی مسایلی که از او پرسیده می شد، منتظر وحی و پیام آسمانی می شد و هیچ گاه از طریق اجتهاد، به پاسخ مسایل شرعی نمی پرداخت. البته باید ذکر کرد بى تردید, فقه قرآنى در زمان پیامبر, شکل گرفت. همزمان با نزول هرآیه از (آیات الاحکام), پیامبر بر اساس مسؤولیت ویژه اى که داشت, به توضیح و تفسیر آن مى پرداخت و پرسشها را پاسخ مى گفت وابهامات را برطرف مى ساخت. بدین گونه پیامبر, بنیاد پیراسته ی تشریع را در اختیار جامعه ی آن روز قرار مى داد و اساس مستحکمى را براى بناى وسیع و گسترده ی شریعت اسلامى در دیگر روزگاران, به وجود مى آورد (سجادی، ۱۳۷۴، ص ۲۳).
آری، وقتی پیامبر اکرم (ص) رحلت فرمود، دو شیء گران بها را میان امّت نهاد تا مرجع آنان در هنگام اختلاف ها باشد: « اِنّی تارکٌ فیکم ما اِن تَمَسَکتُم بِه لَن تَضِلّوا بَعدی، اَحَدهما اَعظَمُ مِن الآخر: کتابُ اللّهِ حَبلٌ مَمدودٌ مِنَ السَّماءِ اِلَی الاَرضِ، وَ عِترتی اَهلِ بَیتی، وَ لَن یَفتَرِقا حَتی یَردا عَلی الحَوض، فَانظُروا کَیفَ تَحْلُفونی فیهما»؛۵ من چیزی را میان شما می گذارم که اگر به آن تمسک نمایید، بعد از من گمراه نمی شوید. یکی از آن ها از دیگری بزرگ تر است. کتاب خدا، که ریسمانی از آسمان به سوی زمین است، و عترت من که اهل بیت من هستند. این دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند. پس بنگرید چگونه بعد از من با آن دو رفتار می کنید) کریمی نیا، ۱۳۸۴، ص ۴۴).
امّت اسلامی از این دستور پیامبر اکرم(ص) سرپیچی کردند که اوّلین مسئله، قضیه خلافت و جانشینی آن بزرگوار است و از این طریق مکاتب و مذاهب فقهی متعدّدی به وجود آمد و بیش تر مسلمانان از پیروی از مکتب اهل بیت(علیهم السلام)، که ادامه دهنده ی خط پیامبر اکرم(ص) بودند، بازماندند.
گروهی گمان کرده اند که فقه امامیّه در سده های بعد از عهد پیامبر عظیم الشّان اسلام(ص) تدوین و تکمیل شده است این امری است که خاورشناسان به عمد یا جهل آن را در میان مسلمانان رواج داده اند، اینان می خواهند این گونه القا کنند که شیعه اعتنای چندانی به سنّت نداشته و فقه خویش را عمدتا از زمان صادقین ( ع) به بعد تدوین کرده است و از آن جا که در نقل سنّت نبوی مجعولات زیادی را قایل است، لذا پیوستگی خویش را به صدر اسلام از دست داده است. بویژه آن که منکر عصمت برای جمیع صحابه بوده، و چه بسا طعن را نسبت به بعضی از صحابه نیز جایز می داند. ایشان در این راستا به گفتارهایی از بعضی کتب اهل قلم امامیّه، خصوصا از دوران صفویه استناد می جویند و همین امر را باب جدایی شیعه از دیگر مذاهب اسلامی معرّفی می کنند. در حالی که قضیّه درست بر خلاف این مطلب است زیرا تفکّر شیعی چه در اصول و چه در فروع و چه در اخلاقیات یک رابطه ی انفکاک ناپذیر با سنّت نبوی دارد. تاریخ فقه اسلامی دارای دو دوره است: ۱ )دوره ی تشریع و قانونگذاری. ۲) دوره ی تفریع و بیان فروع و تطبیق قانون بر موارد؛ نه آن گونه که مستشرقین چون پطروفسکی[۸] می گوید:
در آغاز کار، در جماعت اسلامی، فقط قرآن مبنا و منبع تعلیمات دینی و در عین حال حقوقی بوده، ولی چیزی نگذشت که در دوران فتوحات بزرگ اعراب این منبع کفایت نیازمندی هارا نداد، و سرچشمه ی دیگری یعنی سنّت نیز به موازات آن محلّی را اشغال کرد.. . اعراب در سرزمینهای یاد شده با مسایل و نیازمندی هایی رو به رو شدند که قرآن به آن ها پاسخی نمی داد (حکیمی، ۱۳۸۸، ص ۲۹۰).
همانگونه که تدوین فقه از همان دور اوّل تشریع یعنی زمان پیامبر(ص) آغاز شد، امهات تشریع اسلامی نیز در همان زمان شکل گرفت. زیرا همانگونه که علی(ع) یار اوّلین پیامبر و مصاحب همیشگی و رازدار امین او بی انقطاع احکام و معارف اسلامی را از پیامبراکرم(ص) فرا می گرفت اصحاب او نیز در ثبت و ضبط احکام سعی بلیغ و وافری نمودند. از میان اصحاب ایشان علی بن ابی رافع که از خواصّ علی(ع) و از فقیهان شیعه درصدر اوّل بود، به تدوین فقه دست زده است. وی کتابی را در ابواب فقه، احکام وضو، نماز و دیگر ابواب نوشت. (صدر، ۱۳۸۳، ص ۲۹۸ ).
از طرفی بخش عمده ای از روایات ائمّه ی معصومین (ع) به استناد احادیثی است که از پدران خویش شنیده و در نهایت به رسول اکرم(ص) می رسد. چنان که شهید ثانی در خاتمه ی کتاب منیه المرید از دو تن از اصحاب امام صادق(ع) یعنی هشام بن سالم و حماد بن عثمان نقل می کند که از حضرت صادق(ع) شنیدیم که می فرمود: «سخن من سخن پدرم (امام محمّد باقر) است. و سخن پدرم سخن جدّم (امام زین العابدین)، و سخن جدّم سخن حسین است، و سخن حسین سخن حسن است، و سخن حسن سخن امیرالمومنین است، و سخن امیرالمومنین سخن پیامبر خداست و سخن پیامبر گفته ی خدای عزّوجل است»( به نقل از خوئینی، ۱۳۸۸، ص ۱۰).
این حدیث گویای این نکته است که احادیث ائمّه(ع) احادیث نبوی بوده، و آن نیز به استناد آیه ی شریفه ی « ماینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی » ( سوره نجم آیه ۲)سخن خداوند می باشد.
این روایت را می توان بر این مطلب نیز حمل کرد که سخ
ن ائمّه(ع) در راستای سخن پیامبر(ص) و سخن خداوند می باشد و لذا دارای همان حجّیت قول پیامبر است. در این باره محمود شهابی می گوید: محتاج به توضیح نیست که اصول کلّی احکام دین مقدس اسلام به طور کلّی، در زمان خود پیغمبر(ص) وضع و ابلاغ شده و هیچ حکمی بعد از رحلت آن حضرت وضع و تشریع نشده است. نهایت آن که برخی از احکام، در آن زمان به طور اصل کلّی، در لفّافه ی اجمال و لف می بوده و در دوره های بعد به مقام تفصیل و نشر درآمده، و فروع آن اصل کلّی مشروح گشته است. و بدین جهت در پاره ای از اخبار که از اهل بیت(ع) روایت شده، دیده می شود که به اصحاب خود دستور می داده اند که هرگاه حکم چیزی را از ایشان می شنوند، اصل و دلیل آن را از قرآن بخواهند( به نقل از خوئینی. پیشین).
چنان که روایت پیشین از حضرت باقر(ع) گواه این مطلب است روایت مشهور پیامبر اکرم(ص) در خطبه ی حجه الوداع، خود گویای این حقیقت روشن است؛ آن جا که می فرماید: «معاشر الناس ما من شئ یقربکم الی الجنه ویباعدکم عن النار الا امرتکم به، وما من شئ یقربکم الی النار و یباعدکم عن الجنه الا وقد نهیتکم عنه».
ای مردم هر چیز که شما را به بهشت نزدیک و از جهنّم دور کند، شما را به آن امر کردم، و هر چیزی که شما را به آتش نزدیک و از بهشت دور نماید، شما را از آن بازداشتم (به نقل از: شیخ انصاری، ۱۳۶۷، ص ۴۵).
گواه روشن دیگری بر ادعای قول امیرالمومنین(ع) در نهج البلاغه است، که می فرماید: «ترد علی احدهم القضیه فی حکم من الاحکام فیحکم فیها برایه، ثم ترد تلک القضیه بعینها علی غیره فیحکم فیها بخلاف قوله، ثم یجتمع القضاه بذلک عند الامّام الذی استقضاهم، فیصوب آرائهم جمیعا والههم واحد و نبیهم واحد و کتابهم واحد. افامرهم الله سبحانه بالاختلاف فاطاعوه؟ ام نهاهم عنه فعصوه؟ ام انزل الله سبحانه دینا ناقصا فاستعان بهم علی اتمامه؟ ام کانوا شرکاء له فلهم ان یقولوا و علیه ان یرضی؟ ام انزل الله سبحانه دینا تامّا فقصر الرسول(ص) من تبلیغه وارائه؟ والله سبحانه یقول:« ما فرطنا فی الکتاب من شئ » و فیه بیان لکل شئ و ذکر ان الکتاب یصدق بعضه بعضا و انه لااختلاف فیه فقال سبحانه:« ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا» وان القرآن ظاهره انیق وباطنه عمیق لاتفنی عجائبه ولاتنقضی غرائبه ولاتکشف الظلمات الا به» ( نهج البلاغه، خطبه ۱۸، ص۱۰۸).
به یکی از آن ها (قضات) قضیّه ی (مشکلی) در مورد حکمی از احکام می رسد و او به رای خویش درباره ی آن داوری می کند، سپس درست همان قضیّه به دیگری می رسد و درباره ی آن، خلاف گفته ی قاضی نخست حکم می کند. آن گاه داوران به این حکم نزد پیشوایی که از آن ها داوری خواسته جمع می شوند و او هم آرای همه ی آن ها را صواب می شمارد، با آن که خدای آن ها یکی، پیامبرشان یکی و کتابشان هم یکی است. آیا خداوند سبحان به آن ها دستور داده است و آن ها هم اطاعتش کرده اند، یا آن ها را از اختلاف نهی کرده و نافرمانیش نموده اند؟ یا خداوند دین ناقصی فرو فرستاده و از آن ها در کامل کردن آن یاری جسته است؟ یا این ها شریک وی بوده اند و حق دارند که بگویند و او هم ناگزیر است ( به حرف آن ها) راضی باشد؟ و یا خداوند دین کاملی فرو فرستاده و رسول( ص) در تبلیغ و رسانیدن آن کوتاهی کرده است؟ با آن که خداوند سبحان می فرماید: ما در کتاب (قرآن) چیزی را فروگذار نکردیم و در قرآن بیان هر چیز هست و ذکر فرموده که بخشی از قرآن بخش دیگر را تصدیق می کند و هیچ اختلافی در آن نیست و نیز فرمود:« اگر قرآن از نزد غیر خدا می بود، اختلاف فراوان در آن می یافتند. » و قرآن ظاهرش زیبا و باطنش عمیق (وبی پایان) است. عجایب آن تمام نمی شود و غرایبش به پایان نمی رسد و تاریکی ها جز با آن زدوده نمی شود.
در روایت دیگر که شیخ صدوق (ره) نقل می کند، روزی از امام رضا(ع) سوال شد وظیفه ی فقیه در تعارض روایاتی که از پیامبر و امامان معصوم(ع) رسیده چیست؟ امام فرمود:« ان الله احل حلالا وحرم حراما و فرض فرائض، فما جاء فی تحلیل ما حرم الله او تحریم ما احلّ الله او رفع فریضه فی کتاب الله رسمها قائم بلانسخ ذلک فذلک شئ لایسمع الاخذ به لان رسول الله(ص) لم یکن لیحرم ما احل الله ولا لیحلل ما حرم الله وفرائض الله واحکامه و کان فی ذلک کله متبعا مسلما مویدا عن الله عزوجل وذلک قول الله ان اتبع الا مایوحی الی فکان متبعا مودیا عن الله، امر به من تبلیغ الرساله» ( شیخ صدوق، ۱۳۶۳، ج ۲، ص ۲۰).
همانا خداوند حلالی را حلال و حرامی را حرام و واجباتی را واجب فرمود. بنابراین آن چه در حلال شمردن حرام خداوند، یا حرام شمردن حلال خدا، یا برداشتن واجبی در کتاب خداوند که تلاوت و کتابت آن برقرار است و نسخ نشده است ، آمده باشد؛ چیزی است که جای پذیرفتن آن نیست. زیرا پیامبر خدا (ص) چنین نبود که چیزی را که خداوند حلال کرده، حرام کند و چیزی را که خداوند حرام کرده حلال نماید و واجبات خدا و احکام او را تغییر دهد، بلکه در تمام این ها تابع و تسلیم و تایید شده از سوی خداوند عزّوجل بود. و این همان سخن خداوند است که « من جز آن چه بر من وحی می شود پیروی نمی کنم. » بنابراین تابع (دستور خداوند) بود و همان تبلیغ رسالتی را که به آن مامور بود، از سوی خدا به مردم رسانید.
از دلایل دیگری که در میان احادیث ما به روشنی وجود دارد، و از آن می توان استفاده کرد که روایات ائمّه(ع) از زبان پیامبر(ص) صادر شده است. وجود کتاب های حدیث حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه (ع) است، که تعداد قابل توجّهی از احادیث ما را بدان کتب مربوط می سازد. و ا
ین خود پیش بینی شخص پیامبر(ص) در حیات خویش است که سنّت خویش را از این طریق به اولاد صالح و معصوم خویش رسانده است.
از حضرت علی (ع) منقول است که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: « یا علی! اکتب ما املی علیک، قلت: یا رسول الله اتخاف علی النسیان؟ قال: لاوقد دعوت الله ان یجعلک حافظا ولکن اکتب لشرکائک الائمه من ولدک» ( شیخ طوسی، ۱۳۸۴، ج ۲، ص ۵۶).
از کتب دیگری که نزد ائمه ی اهل بیت(ع) وجود داشته است، مصحف فاطمه (ع) بوده است، که ائمّه ی ما می فرمودند: «در مصحف مادرمان فاطمه، همه ی حدود و دیات حتّی ارش خدشه ای که بر بدن کسی ایجاد شود، آمده است» (شیخ کلینی، ۱۴۰ق، ص ۲۴).
به هر حال همان طور که امام راحل(ره)بیان کردند:« تردیدی نیست که حوزه های علمیّه و علمای متعّهد در طول تاریخ اسلام و تشیّع، مهم ترین پایگاه اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجروی ها بوده اند. علمای بزرگ اسلام در همه ی عمر خود کوشیده اند تا مسایل حلال و حرام الهی را بدون دخل و تصرّف ترویج کنند» (موسوی خمینی، ۱۳۲۳، ص ۲۵۹).

۴-۴)فقه در اهل سنّت

اهل سنّت پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) نیازمند استنباط و اجتهاد شدند تا در پرتو آن بتوانند احکام موضوعات جدید و مسایل جدید را بیابند. از آن جایی که بلاد اسلامی توسعه یافت و جمع کثیری به دین اسلام گرویدند؛ گسترش ارتباطات مسلمانان با یکدیگر و نیز با غیر مسلمانان از یک سو و نیز توسعه و رونق زندگی اجتماعی آنان، مسایل جدیدی را پدید آورد که می بایست برای آن ها پاسخی داشته باشند. از آن جا که منبع وحی با رحلت پیامبر اسلام(ص) قطع شده بود، استنباط و اجتهاد بر اساس کتاب و سنّت پایه ریزی شد. استناد به رأی در این دوره در مواردی که نصّ خاصّی از آیات و احادث وجود نداشت، جای هیچ گونه شک و تردید نیست (مبلغی و حسنی، ۱۳۸۶ ص ۶۹ ).
برای مثال، شریح از سوی عمر به منصب قضا منصوب شد و در شهر کوفه به قضاوت و داوری پرداخت. عمر در نامه ای به وی گفت: «أنُظر ما یَتَبَیَّنُ لَک فی کتابِ اللهِ فَلا تَسأَل عَنه أحداً و ما لم یَتَبَیَّن لک فَاتّبع فیه سُنّهَ رسولِ اللّه(ص) و ما لم یتبیَّن لکَ فی السُّنّهِ فَاجتَهِد فیه برأیک» به آن چه از کتاب خدا برای تو روشن شده است توجّه کن، پس از هیچ کس سؤال نکن و اگر از کتاب خدا چیزی برایت روشن نشد، پس از سنّت رسول خدا(ص) تبعیت کن و اگر در سنّت چیزی وجود نداشت، پس بر اساس رأی خودت اجتهاد کن. بنابراین، اهل سنّت پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) به اجتهاد بر اساس کتاب و سنّت و نیز «رأی» روی آوردند (گرجی، ۱۳۷۵، ص۵۰).
مراد از رأی آن است که هر گاه اهل سنّت از کتاب و سنّت، دلیل نصّ یا ظاهری نیابند، بر مبنای آن چه شارع مقدس معیّن کرده است و با رعایت اهداف و مقاصد کلّی شرع فتوا می دهند. در این حالت، رأی شامل قیاس، مصالح مرسله و مانند آن می شود. شیعیان پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)به امامان معصوم(ع)روی آوردند و در مسایل و موضوعات جدید از آنان کسب تکلیف کردند.
دوره های تحوّل فقه اهل سنّت عبارتند از:

۴-۴-۱) دوره اوّل عصر صحابه

صحابه که جمع صاحب است، کسانی هستند که با گرویدن به دین اسلام، به طور مستقیم از خود پیامبر اکرم(ص)کم یا زیاد مسایلی را آموخته اند. این عصر از سال یازدهم تا حدود پایان قرن اوّل هجرت را شامل می شود. مهم ترین فقهای این دوره از نظر اهل سنّت عبارتند از: ابوبکر أبی قحّافه، عمر بن خطّاب، عثمان بن عَفّان، علی ابن ابی طالب(ع)، معاذبن جیل، سلمان فارسی، عبدالله بن مسعود، ابوموسی اشعری، اُبَی بن کعب، زید بن ثابت.
نقش دوره ی صحابه در تاریخ فقه:
الف) جمع قرآن: اهل سنّت به استناد پاره ای از احادیث، جمع قرآن را از وقایع این عصر می دانند و بر این عقیده اند که قرآن در زمان پیامبر(ص) به تدریج نازل می شد و پیامبر نیز آن ها را به صورت تدریجی به مردم تبلیغ می فرمود و مردم برخی از آن ها را حفظ می کردند و گروهی از جمله کُتّاب وحی آن ها را می نوشتند و پیامبر اکرم(ص)ترتیب آیات را از لحاظ سوره و آیه به آگاهی آنان می رساند، ولی تا زمانی که آن حضرت حیات داشتند کسی به جمع این صفحات و تبدیل آن ها به یک مصحف اقدام نکرد. در زمان عثمان یک نسخه ی کامل از قرآن مجید فراهم شد و از روی آن چند نسخه استنساخ نموده و به شهرهای مهم اسلامی گسیل شد و عثمان دستور داد هر نسخه ی دیگر را، خواه کامل یا ناقص، بسوزانند. به اعتقاد مرحوم آیت اللّه خوئی سخن فوق نادرست است. به اعتقاد ایشان و بر اساس روایات، جمع قرآن در زمان خود پیامبر(ص)انجام شده است و به علاوه، با حدیث ثقلین که از طریق فریقین نقل شده منافات دارد؛ چه در آن قرآن به لفظ «کتاب» تعبیر شده است. هم چنین در قرآن هم از خود قرآن به «کتاب» تعبیر شده است: (ذَلِکَ الکِتابُ لاَ رَیب فیهِ)(بقره، آیه۲) به علاوه تحدّی قرآن به یک سوره و یا ده سوره و مانند خود قرآن، دلیلی است بر اینکه سور قرآنی از آغاز از هم متمایز بوده، به گونه ای که حتّی بین مشرکان و اهل کتاب هم انتشار داشته است) پیشین).
ب)محدودیت نقل حدیثدر دوره ی خلفای راشدین و حتّی پس از آن، مردم از نقل احادیث پیامبر اکرم(ص) منع شدند. این عمل در پوشش حفظ کلام الله مجید انجام می شد (‏دورانت، ۱۳۷۸، ج۷، ص ۳۶).
ج) بنیان ادلّه ی اربعه: در این دوره بنیان ادلّه ی اربعه (کتاب، سنّت، اجماع و رأی) برای استنباط احکام نهاده شد. اگر حکم مسئله ای را از کتاب و سنّت به دست می آوردند به آن عمل می کردند، در غیر این صورت به استشاره (اجماع) و یا «رأی» مفتی مراجعه می کردند.

۴-۴-۲) دوره ی دوّم عصر تابعان:

این دوره، گرچه به اعتباری از اواخر قرن نخست هجرت شروع می گردد، ولی به دلیل تداخل زمان صغار صحابه با کبار تابعان، از سال چهل و یکم آغاز می شود و تا زمان ظهور پیشوایان مذاهب فقهی، یعنی همان اوایل قرن دوّم ادامه می یابد. در این دوره، به تدریج موانع نقل حدیث برطرف شد و صحابه و کبار تابعان طبق روایاتی که بلاواسطه و یا مع الواسطه از پیامبر(ص) شنیده بودند، به مسایل مطرح شده پاسخ می گفتند. برخی فقهای این دوره از نظر اهل سنّت از این قرارند: اُمّ المؤمنین عایشه ، عبدالله بن عمر، عروه بن زبین، عبدالله بن عباس، شریح قاضی، اَنَس بن مالک، عمر بن عبدالعزیز.

۴-۴-۳)دوره ی سوّم عصر پیشوایان مذاهب

این عصر از اوایل قرن دوّم آغاز می شود و تا نیمه ی قرن چهارم، که پیشوایان بزرگ فقه و اجتهاد ظاهر می شوند، ادامه می یابد. در این دوره مذاهب چهارگانه ی اهل سنّت (حنفیه، مالکیه، شافعیه و حنبلیه) شکل گرفتند. تمدّن اسلام نیز در شهرهای بزرگ مانند بغداد، قرطبه در اندلس، قیروان در آفریقا، فسطاط در مصر، دمشق، کوفه، بصره، مرو و نیشابور گسترش یافت و بدون شک این گستردگی در بارور شدن فقه تأثیری چشمگیر داشت. به دستور خلیفه ی اموی، عمربن عبدالعزیز، سنّت و حدیث تدوین شد و علم اصول فقه اهل سنّت به وسیله ی امّام شافعی تدوین گردید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:46:00 ب.ظ ]




او توضیح می دهد که اگر در جمله «۴۱ـ الف» سازه منفی را مفعول اولیه و عنصر قطبی منفی را مفعول ثانویه درنظر بگیریم، رابطه تسلط سازه ای، بین آن ها دقیقاً برعکس می شود.
پول (۲۰۱۱: ۲۷۶) اشاره می کند که برای حل مشکلات یادشده لارسون[۹۹] (۱۹۸۸) پیشنهاد می کند در جایگاهی بالاتر از گروه فعلی، گروه فعلی دیگری قرار دارد که آن را ساختار گروه فعلی پوسته ای می نامد. پول (۲۰۱۱: ۲۷۶) توضیح می دهد که جمله «۴۲» دارای یک گروه فعلی است که در درون آن گروه فعلی دیگری قرار دارد و هسته آن فعل Give است و هسته فعل گروه فعلی بالاتر از فعل سبکی است که چامسکی (۱۹۹۵) آن را فعل کوچک[۱۰۰] می نامد.
۴۲) You gave John a book.
پول نمودار «۴۳» را برای بازنمایی اشتقاق جمله «۴۲» ارائه کرده است.
نمودار «۴۳»
(پول، ۲۰۱۱: ۲۷۶)
سپس پول (۲۰۱۱: ۲۷۷) به ماهیت این فعل کوچک اشاره می کند و یادآور می شود که هله[۱۰۱] و کیسر[۱۰۲] (۲۰۰۲ـ۱۹۹۲) و چامسکی (۱۹۹۵) معتقدند که این فعل کوچک دارای نقش سببی است که نقش معنایی عامل[۱۰۳] را ایجاب می کند. پول (۲۰۱۱: ۲۷۷) جمله های «۴۴» را معادل های سببی ـ آغازی[۱۰۴] یکدیگر می داند.
۴۴ـ الف) John rolled the ball down the hill.
ب) the ball rolled down the hill.
او (۲۰۱۱: ۲۷۸ـ۲۷۷) توضیح می دهد که فعل بزرگ متمم فعل کوچک است و John در مشخص گر فعل کوچک تولید می شود. او نمودار «۴۵» را برای بازنمایی جمله «۴۴» ارائه کرده است.
نمودار «۴۵»
پول (۲۰۱۱: ۲۷۸)
ردفورد (۲۰۰۹: ۳۴۷) گروه فعلی بالاتر را گروه فعلی پوسته ای و گروه فعلی دیگر را گروه فعلی هسته ای[۱۰۵] می نامد.
پس از بررسی تحلیل گروه فعلی پوسته ای لازم است به فرضیه اعطای نقش تتای یکسان (یوتا)[۱۰۶] اشاره شود:

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

  1. روابط معنایی یکسان میان محمول ها و موضوعات، از رهگذر شکل گیری رابطه های ساختاری یکسان بین این عناصر در زیرساخت، نمود نحوی می یابند (بیکر[۱۰۷]، ۱۹۸۸: ۴۶).

برای مثال، این اصل مانع از آن می شود که گروه اسمی دارای نقش عامل در جمله ای در مشخص گر گروه فعلی پوسته ای و در جمله ای دیگر در جایگاه متمم هسته گروه فعلی تولید شود. بر اساس فرضیه اعطای نقش تتای یکسان نقش های معنایی عامل، کنش پذیر[۱۰۸] و هدف[۱۰۹] به ترتیب به صورت زیر تعبیر می شوند:
۴۷ـ الف) گروه اسمی: دختر، گروه فعلی پوسته ای: عامل.
ب) گروه اسمی: دختر، گروه فعلی: کنش پذیر.
پ) گروه اسمی: دختر، گروه فعلی میانی: هدف (اجر، ۲۰۰۳: ۱۳۹).
در پایان لازم به یادآوری است که فعل سبک مورد نظر دارای مشخصه تعبیرناپذیر و قوی فعلی [uV*] است که با حرکت فعل اصلی به گره V و اتصال به آن بازبینی می شود (اجر، ۲۰۰۳: ۱۸۱).
۳ـ۱۰ـ تحلیل گره های نمود کامل و استمراری
اجر (۲۰۰۳: ۱۷۳ـ۱۷۲) اشاره می کند که فعل های کمکی نمود کامل با گروه فعلی پوسته ای ادغام می شوند. او جمله «۴۸» را شاهدی برای این فرایند می داند.
۴۸) I’d planned to have finished, and [finished] I have.
او یادآور می شود که این فعل های کمکی باعث می شوند که فعل ها در وجه وصفی مفعولی[۱۱۰] به کار روند، مانند جمله «۴۹».
۴۹) I have eaten / *eat / *ate / *eating
در ادامه اجر توضیح می دهد که گروه نمود کامل[۱۱۱] مشخصه تعبیرناپذیر تصریف فعل کوچک را ارزش گذاری می کند و پس از آن هسته زمان تهی با برون داد مرحله پیشین ادغام می شود و مشخصه تعبیرناپذیر تصریف بر روی have را بازبینی می کند و سپس فعل کمکی have به گره زمان حرکت می کند. او در نمودار «۵۰» این فرایند را نشان داده است:
نمودار «۵۰»
(اجر، ۲۰۰۳: ۱۷۴)
اجر (۲۰۰۳: ۱۷۵ـ۱۷۴) همین روند را برای فعل های کمکی استمراری درنظر می گیرد و مرحله های اشتقاق جمله «۵۱» را در نمودار «۵۲» نشان داده است.
۵۱) Gilgamesh is fighting Humbaba.
نمودار «۵۲»
(اجر، ۲۰۰۳: ۱۷۵)
در پایان این مبحث اجر سلسله مراتب فرافکن ها را به صورت زیر نشان می دهد.
۵۳) T > (Perf) > (Prog) > v > V
3ـ۱۱ـ تحلیل شاخه ای گروه متمم نما
در چهارچوب برنامه کمینه گرا گروه متمم نما به گروه های نیرو[۱۱۲]، مبتدا[۱۱۳]، کانون[۱۱۴] و ایستایی[۱۱۵] تقسیم می شود. ردفورد (۲۰۰۹: ۳۳۸ـ۳۲۴) با استناد به ریتزی[۱۱۶] (۱۹۹۷، ۲۰۰۱، ۲۰۰۴) به توضیح این چهار گروه می پردازد. ردفورد (۲۰۰۹: ۳۲۶ و ۳۲۵) توضیح می دهد که گروه نیرو مشخص کننده خبری، پرسشی، امری یا سؤالی بودن بند است و گروه کانون از لحاظ گفتمانی معمولاً اطلاعات کهنه و گروه مبتدا اطلاعات نو را نشان می دهند. او با ارائه مثال «۵۳» به تحلیل بخش ایتالیک آن می پردازد.
۵۳)
He had seen someth
ing truly evil – prisoners being ritually raped, tortured, and mutiliated. He prayed that atrocities like those, never again would he witness.
ردفورد توضیح می دهد که در بند ایتالیک شده مثال «۵۳» متمم نمای That مشخص کننده نیروی خبری بند است و atrocities like those که مفعول فعل witness است به منظور مبتداسازی به سمت ابتدای جمله حرکت کرده است و گروه قیدی نفی never again در کانون جمله قرار گرفته است. او نمودار «۵۴» را برای بازنمایی اشتقاق بخش ایتالیک مثال شماره «۵۳» ارائه کرده است.
نمودار «۵۴»
(ردفورد، ۲۰۰۹: ۳۲۶)
ردفورد (۲۰۰۹: ۳۳۴) با ارائه جمله ایتالیایی «۵۵» (برگرفته از ریتزی) اشاره می کند که هسته گروه ایستایی مشخص کننده خودایستا بودن یا نبودن بند است.
۵۵)
Gianni pensa, il tuo libro, di PRO conoscerlo bene.
Gianni thinks, the your book, of PRO know. it well.
‘Gianni thinks that your book, he knows well.’
او نمودار «۵۶» را برای اشتقاق جمله «۵۵» ارائه کرده است.
نمودار «۵۵»
(ردفورد، ۲۰۰۹: ۳۳۴)
۳ـ۱۲ـ مطابقت و حالت
با استناد به آثار اخیر چامسکی، ردفورد به تحلیل فرایندهای نحوی مطابقت و حالت بخشی[۱۱۷] می پردازد. ردفورد (۲۰۰۹: ۲۸۱) با ارائه جمله «۵۶» رابطه مطابقت را تحلیل می کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:45:00 ب.ظ ]




­ای از اثر مؤلف را به زبان مقصد برگرداند. امروزه به دلیل فرصت اندک خوانندگان این نوع ترجمه با اقبال برخی گروه­ها مواجه شده است (همان: ۱۴).

۲ـ ۴ـ ۵ـ ترجمه ادبی

زیبا­ترین نوع ترجمه، ترجمه ادبی است؛ زیرا مترجم مناسب­ترین و خوش­آهنگ­ترین واژگان را بر اساس ذوق ادبی خود برمی­گزیند. در ترجمه­ی ادبی، استفاده از انواع آرایش­های لفظی و معنوی به خوبی مشهود است. یکی از انواع آرایش­های لفظی، بهره جستن از جناس به منظور مسجع کردن ترجمه است. بدون شک این سبک به مراتب دشوار­تر از سایر سبک­های انواع ترجمه است؛ زیرا به کار بردن سجع در زبان مقصد تنها از عهده­ کسانی بر می­آید که حافظه­ا­ی بسیار قوی و قریحه و ذوقی زایدالوصف دارند
(معروف، ۱۳۸۶ : ۱۷). از جمله ترجمه­ها­ی ادبی، ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی از کتاب نهج­البلاغه می­ باشد.

۲ـ ۴ـ ۶ـ ترجمه­ی دقیق و روان

ترجمه­ی دقیق و روان، متداول­ترین نوع ترجمه است که در نقل متون مختلف ادبی، دینی و علمی کاربرد وسیعی دارد. زیرا مترجم علاوه بر ترجمه الفاظ، به عبارت معنا و مفهوم می­بخشد. بدین معنا اگر در جمله کنایه، استعاره، ضرب المثل و … به کار رفته باشد آن را به زبانی قابل فهم بر­می­گرداند تا مقبول طبع همگان قرار گیرد. در این نوع ترجمه، مترجم باید مراعات امانت را بنماید تا مبادا چیزی علاوه بر آنچه مؤلف نوشته، بنویسد و احیاناً مطلب تحریف شود. این قسم از ترجمه می ­تواند ادبی نیز نگاشته شود. در ترجمه دقیق و روان، سلاست و انسجام کلام باید طوری باشد که خواننده به کلی فراموش کند که ترجمه­ی کتابی را می ­خواند بلکه احساس کند اثر فصیحی را به زبان اصلی می­خواند (همان: ۱۷).

۲ـ ۴ـ ۷ـ ترجمه­ی شعر

در عالم ترجمه، چیزی دشوارتر از ترجمه­ی شعر نیست. شعر همیشه از ترجمه شدن تن می­زند چرا که به لحاظ وابستگی شدیدش به شگرد­ها و افسون­کاری و ابهام- ابهامی که از خصیصه­ها­ی بارز آن است- ترجمه شدنی نیست و این هنر را به میزان چشمگیری، قائم به شعبده بازی­ها­ی کلامی نموده است (نجف‎دری،۱۳۷۹: ۱۰۱). شعر بنا بر ماهیت خود ریشه در زبانی دارد که به آن سروده شده، و برگردان آن به زبانی دیگر از خصوصیات غنی زبان مبدأ که اثر از آن نشأت گرفته، می­کاهد و عقیده بر این است، کسی که دست به ترجمه شعر­ی می­زند، باید علاوه بر تسلط بر هر دو زبان مبدأ و مقصد، دستی در شعر و شاعری داشته باشد، تا در انعکاس روح متن هر چه موفق عمل نماید (ملکی، ۱۳۸۰: ۲۶).

۲ـ ۴ـ ۷ـ ۱ـ محدودیت­ها­ی ترجمه­ی شعر

در ترجمه­ی شعر مترجم با محدودیت­هایی روبرو است که این محدودیت­ها عبارتند از:

۲ـ ۴ـ ۷ـ ۱ـ ۱ـ محدودیت وزن، قافیه و موسیقی درونی

محدودیت وزن، قافیه و موسیقی درونی یکی از موانع عمده در ترجمه شعر است. زیرا شعر عموماً متکی بر وزن عروضی، قافیه و موسیقی است که هیچ­یک قابلیت ترجمه شدن را ندارند و در صورت ترجمه شدن، علاوه بر تغییر ساختار بیت، وزن و موسیقی نیز مختل می­ شود (معروف، ۱۳۸۶: ۲۴).

۲ـ ۴ـ ۷ـ ۱ـ ۲ـ محدودیت در انتقال صنایع بدیعی

استفاده­ی بجا و مناسب از صنایع ادبی، علاوه بر زیبایی بخشیدن به شعر، بیانگر مهارت شاعران در نیکو سرودن شعر است. ترجمه­ی صنایعی چون توریه، ایهام، مقابله، جناس، تضاد و … محدودیت­ها­یی در مسیر ترجمه ایجاد می­ کند (همان، ۲۵).

۲ـ ۴ـ ۸ـ ترجمه شفاهی

ترجمه شفاهی آن است که مترجم، سخنان یک گوینده را به صورت زنده و فی­المجلس به زبان دیگری برگرداند. این گونه ترجمه، در جلسات، کنفراس­ها، سیمنارها، ملاقات های رسمی، مجامع بین المللی، مصاحبه­ها و دیدارها و با توریست­ها انجام می­گیرد (ketabeqom.com www.).

ترجمه شفاهی دارای دو گونه­ اصلی است:

۲ـ ۴ـ ۸ـ ۱ـ ترجمه­ی همزمان

در ترجمه شفاهی همزمان، مترجم با درک یک یا چند واژه نخست گفته در زبان مبدأ، به برگردان آن می پردازد و با اندک اختلاف زمانی پس از پایان گفته در زبان مبدأ، برگردان آن را در زبان مقصد به پایان می­برد (صفوی، ۱۳۷۱: ۱۱). دشوار­ترین نوع ترجمه، ترجمه­ی همزمان است؛ زیرا مترجم فرصت فکر کردن و یا مراجعه به فرهنگ لغت و غیره را به هیچ عنوان ندارد (معروف، ۱۳۸۶: ۳۲).

۲ـ ۴ـ ۸ـ ۲ـ ترجمه­ی ناهمزمان

در ترجمه­ی شفاهی ناهمزمان یا پیاپی گفته­ی زبان مبدأ برش می­خورد و مترجم پس از درک برش مذکور که معمولاً بیش از یک جمله است، در زمان مکث گوینده، برگردان آن بخش از گفته را در اختیار مخاطب یا مخاطبان قرار می­دهد. امکان به کارگیری ترجمه­ی همزمان به آرایش واژگان دو زبان مبدأ و مقصد وابسته است (صفوی، ۱۳۷۱: ۱۲).

۲ـ ۵ـ انواع ترجمه از نظر پیتر نیومارک

پیتر نیومارک، نظریه‎پرداز سر­شناس ترجمه، ترجمه را با توجه به نوع متن و هدف از ترجمه، به دو نوع معنایی و ارتباطی تقسیم نموده است.

۲ـ ۵ـ ۱ـ ترجمه معنایی

ترجمه معنایی، معنا و مفهوم متن مبدأ را با نزدیک­ترین ساخت­های دستوری و معنایی زبان مقصد، منتقل می­ کند. مترجم در این روش، بی­آنکه تغییرات دستوری یا لغوی در متن ایجاد کند آن را لفظ به لفظ به زبان مقصد بر­می­گرداند. ترجمه معنایی به متن وفادار است و ویژگی­های ترجمه­ی تحت­اللفظی را دارد و به زبان مبدأ متمایل است (ناظمیان، ۱۳۹۰: ۳). ترجمه معنایی، نویسنده را مهم­تر از خواننده در نظر
می­گیرد. در این روش موارد ابهام و نا­همخوانی و حتی اشکالات متن اصلی به ترجمه راه پیدا می­ کند و حاصل رنگ و بوی ترجمه دارد. این روش بیشتر در ترجمه­ی متون ادبی به کار می­رود (www.motarjemarab.blogfa.com).

۲ـ ۵ـ ۲ـ ترجمه ارتباطی

ترجمه ارتباطی ترجمه­ای است که پیام متن مبدأ را با متداول­ترین کلمات و عبارات و ساخت­های دستوری به زبان مقصد برمی­گرداند (ناظمیان، ۱۳۹۰: ۴). در ترجمه ارتباطی، خواننده مهم­تر از نویسنده به شمار می­رود. مترجم سعی بر آن خواهد داشت تا متن ترجمه شده را حتی­الامکان برای خواننده مأنوس سازد، بدین ترتیب این امکان همواره وجود دارد که متن بدست داده شده، به طور کامل گفته­ی نویسنده نباشد (صفوی، ۱۳۷۱: ۱۶).

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

در روش ارتباطی، چنان که از عنوان آن برمی­آید، هدف مترجم ارتباط با خواننده است. در این روش مترجم آزادی بیشتری در تفسیر متن دارد؛ مورد ابهام یا اشکال را بر­طرف و متن را در چارچوب قرارداد­ها­ی نحوی و معنایی و کاربردی زبان مقصد، باز­نویسی می­ کند. در این روش، آن­جا که بین دقت و روانی تعارض پیش می­آید، مترجم روانی را بر­می­گزیند (www.motarjemarab.blogfa.com).

تفاوت میان ترجمه­ی ارتباطی و ترجمه­ی معنایی مبتنی بر تفاوت میان مفهوم پیام و معنی است، معنی با محتوا سروکار دارد، در حالی­که پیام ناظر بر تأثیر است و از آن­جا که پیام­ها­ی متون ادبی در ویژگی‎هایی نهفته است که متون ادبی را از بسیاری متون متمایز می­سازد؛ دریافت و انتقال این پیام­ها به زبان دیگر بدون در نظر گرفتن این مشخصه­ها میسر نیست، هر­چند در بسیاری از این ترجمه­ها صرفاً پیام منتقل می شود و بسیاری از مایه­ها­ی زیبایی و مقومات ادبی از قبیل موسیقی شعر، صنایع ادبی، اصطلاحات و برخی از رمز­ها، سمبل­ها و اسطوره­ها انتقال نمی­یابد؛ از این رو ترجمه­ی متون ادبی با محدودیت­ها و مشکلاتی مواجه است (اقبالی، ۱۳۸۱: ۹).

۲ـ ۶ـ روش­های مترجمان عرب در ترجمه

مترجمان پیشین عرب غالباً در ترجمه روش­های خاصی را مد نظر قرار می­دادند که بررسی آن­ها تجربه­ی مفیدی برای علاقه­مندان ترجمه خواهد بود. یکی از کسانی که در کتاب خود از روش­های مترجمان عرب یاد کرده، صلاح­الدین صفدی، متوفی به سال ۷۴۶ هجری است، وی در این باره می­نویسد: «مترجمان در نقل متون دو روش را برگزیده بودند:

روش نخست: روش یوحنا بن بطریق و ابن ناعمه حمصی و دیگران بود. بدین­صورت که به جای واژگان یونانی واژگان عربی قرار می­دادند و با پیوستن کلمات، جمله عربی پدید می­آمد، صفدی عقیده داشت این روش از دو جهت نادرست است: ۱- همه­ی کلمات یونانی معادل عربی ندارند. از این جهت بسیاری از کلمات یونانی در خلال ترجمه به صورت خود باقی مانده­اند. ۲- خواص ترکیب و روابط اسنادی یک زبان همیشه با زبان دیگر منطبق نیست (معروف، ۱۳۸۶: ۱۲).

روش دوم: روش حنین بن اسحاق، جوهری و دیگران است که معنای جمله­ای را در ذهن مجسم و معادل معنایی آن را بیان می­کردند. صفدی عقیده داشت این روش درست­تر است زیرا کتاب­ها­ی حنین بن اسحاق در علوم پزشکی، منطق و الهیات- برخلاف کتاب­های او در علوم ریاضی که مهارتی در آن­ها نداشت- نیاز به اصلاح ندارند».

امروزه روش نخست کاربرد اندکی دارد و غالباً در ترجمه­های تحت­اللفظی مورد استفاده قرار می­گیرد. اما روش دوم کاربرد وسیع­تری دارد (همان: ۱۳).

۲ـ ۷ـ شرایط مترجم

برای دستیابی به ترجمه­ای خوب باید از فنون و ضوابط خاصی پیروی کرد تا فرد در کار ترجمه،
موفق­تر عمل کند. یک مترجم برای ارائه ترجمه­ای دقیق و خوب باید از ویژگی­های زیر برخوردار باشد. برخی از این ویژگی­ها عبارتند از:

۲ـ ۷ـ ۱ـ آشنایی کامل با زبان مبدأ

بی­گمان نخستین شرط لازم برای ترجمه­ی متون، آشنایی کامل با زبان مبدأ است. منظور از آشنایی با زبان مبدأ تنها این نیست که مترجم بتواند معنای کلی متن را دریابد؛ یا مفهوم کلمات به کار رفته در آن متن را بداند، بلکه افزون بر این باید با دقایق معانی و بار عاطفی کلمات در متن مبدأ آشنا باشد؛ ظرایف سبک و شیوه­ بیان نویسنده را نیز بشناسد (فقهی­زاده، ۱۳۸۹: ۱۳). همچنین مترجم باید اصطلاحات خاص«زبان مبدأ» را بداند و از معادل آن نیز در«زبان مقصد» یا زبان دوم آگاه باشد. ندانستن اصطلاحات، کار ترجمه را مشکل می سازد؛ زیرا این کار، تنها از «کتاب لغت» بر نمی آید. ضرب المثل ها، طنز، کنایات و … نیز در همین مقوله است و دانستن معادل آن‎ها در زبان دوم، بسیار کارساز است. از این‏رو آشنایی با فرهنگ دو زبان و دو ملّت و ویژگی های دستوری و ادبی و بلاغی زبان مبدأ و مقصد، لازم است (ketabeqom.com .www).

۲ـ ۷ـ ۲ـ آشنایی کامل با زبان مقصد

مترجم پس از قرائت و فهم متن زبان مبدأ باید مفاهیم آن را در قالب زبان مقصد بریزد و واژه ­ها، تعابیر و جملات خود را چنان برگزیند که گویی نویسنده­ی متن اصلی است و آن مفاهیم را به زبان اصلی بیان می‏کند. مترجم برای دستیابی به این هدف باید دانش زبانی مطلوبی داشته باشد و زیر و بم آن را بشناسد؛ در غیر این صورت از انتقال صحیح پیام به زبان مقصد باز می­ماند و به هدف اصلی ترجمه که انتقال بی کم و کاست معانی زبان مبدأ است دست نمی­یابد (فقهی­زاده، ۱۳۸۹: ۱۳).

۲ـ ۷ـ ۳ـ آشنایی با موضوع متن اصلی

آشنایی با موضوع متن اصلی، نقش مهم و بسزایی در توفیق مترجم برای ارائه­ ترجمه­ای صحیح و روان دارد. علوم و دانش­ها­ی مختلف، سرشار از اصطلاحات و تعابیری­اند که مرز و محدوده­ آن­ها را از یکدیگر تفکیک می­ کند. مترجمی که قصد دارد کتابی را در موضوع روانشناسی ترجمه کند، اگر در این زمینه مطالعه نداشته باشد و اصطلاحات مربوط به آن را نشناسد از عهده­ ترجمه چنین کتابی برنمی­آید (ناظمیان، ۱۳۸۱: ۲۳).

۲ـ ۷ـ ۴ـ امانت و بی‏طرفی

علاوه بر تخصص و مهارت، مترجم نباید نسبت به محتوا یا مؤلف متن یا موضوع خاص، نظرات شخصی خود را اعمال کند و «متعهد» به متن باشد. دخالت دادن دیدگاه ­ها و پیش فرض­ های شخصی در ترجمه، از اعتبار آن می‏کاهد. اگر مترجم دیدگاه مؤلف را قبول ندارد، می ­تواند در پاورقی یا الحاقات، بیان کند؛ نه آن که متن را طبق دلخواه و سلیقه خود ترجمه کند. نکته ای که باید افزود این است که در ترجمه، به خصوص در متون ادبی و مذهبی مثل قرآن، حدیث و دعا، رعایت شیوایی و زیبایی ترجمه، موجب دور شدن از امانت می­ شود و رعایت امانت در ترجمه، نوشته را از زیبایی و شیوایی دور می‏کند. جمع میان این دو به شدت دشوار است و هنرمندترین مترجمان آنانند که شیوایی و امانت را هر چه بیشتر توأماً در ترجمه خود داشته باشند (www.ketabqom.com).

۲ـ ۷ـ ۵ـ استفاده کردن از واژگان مأنوس در ترجمه

از اصول اولیه و مهم در ترجمه، دقت در گزینش واژگان مأنوس در زبان مقصد است؛ زیرا ترجمه نباید از اصل دشوارتر باشد. مترجم باید سعی کند واژه ­هایی را برگزیند که در زبان مقصد قابل فهم باشد. استفاده از واژگان ترجمه نشده در زبان مقصد، غالباً موجب سردرگمی خواننده می­ شود ( معروف،۱۳۸۶: ۵۵).

۲ـ ۷ـ ۶ـ توجه به قواعد دستوری در زبان مبدأ و مقصد

درک درست متن اصلی، به دو عامل بستگی دارد؛ یکی شناخت دقیق دستور زبان مبدأ و مقصد و دیگری بهره بردن از فرهنگ لغت یا پرسش از اهل زبان برای فهمیدن جوانب غیر دستوری. تحلیل دستوری اجزای هر جمله، خواه ناخواه در درست فهمیدن آن اثر­گذار است. در این راه، بهتر است جمله را به نهاد و گزاره تقسیم کنیم و از این رهگذر، فعل، فاعل و مفعول را بشناسیم و بکوشیم دیگر اجزاء سخن مانند قید، صفت، جمله­ پایه، جمله­ پیرو و جز این­ها را نیز تشخیص دهیم؛ زیرا فهمیدن درست این اجزا و نقش دستوری هریک از آن­ها، به درک درست متن اصلی کمک خواهد کرد ( فقهی­زاده، ۱۳۸۹: ۱۵).

۲ـ ۷ـ ۷ـ تسلّط به اصطلاحات خاصّ

همیشه جملات، به صورت عادی و معمولی نیست. گاهی در متن، یک اصطلاح، ضرب المثل، معنای مجازی و کنایی یا تعبیر علمی خاصّی که معنای ویژه ای دارد به کار می رود. مترجم باید هم اصطلاحات خاص«زبان مبدأ» را بداند، هم اصطلاحات معادل آن را در«زبان مقصد» یا زبان دوم. ندانستن اصطلاحات، کار ترجمه را مشکل می‏سازد؛ زیرا این کار، تنها از «کتاب لغت» برنمی آید. ضرب المثل‏ها، طنز، کنایات و … نیز در همین مقوله است و دانستن معادل آن ها در زبان دوم، بسیار کارساز است

(www.ketabqom.com ).

لازم به ذکر است که برای مترجم شرایط دیگری نیز بیان شده که از ذکر آن پرهیز می­کنیم.

۲ـ ۸ـ خصوصیات مترجم

مترجم همواره با دو موضوع نگران­کننده روبروست. این نگرانی از طرفی به خاطر این است که خواننده ترجمه­ی او را نفهمد و از طرف دیگر به خاطر تحریف مطلب نویسنده است. باید مترجم در دو زبان تبحر داشته باشد و همواره به زبان مادری­ش ترجمه کند؛ یعنی زبانی که با آن صحبت می­ کند و قصد دارد به آن زبان ترجمه کند. او باید از نکات و رموز و اشاره­های عاطفی واژه ­ها و اسلوب­های بیگانه آگاهی داشته باشد، همچنین او باید به زبان اصلی، یعنی زبانی که می­خواهد از آن ترجمه کند و قسمت­ های پیچیده­ آن را بشناسد، مسلط باشد (طهماسبی و دیگران، ۱۳۹۰: ۵).

۲ـ ۹ـ فن ترجمه­ی شعر از دیدگاه جاحظ و برخی معاصران

در مورد ترجمه شعر نظرات مختلفی بین صاحب‏نظران بوده و تقسیم‏بندی کلی به این گونه است که گروهی معتقدند شعر قابل ترجمه نیست. نخستین کسی که مدعی‏ست ترجمه شعر محال است، جاحظ (متوفای۲۵۵) است. وی در کتاب الحیوان می­گوید۴:

ترجمه: شعر نمی تواندکه به زبانی دیگر ترجمه شود و انتقال آن از زبانی به زبان دیگر جایز نیست. و اگر چنین شود، نظم شعر بریده و وزن آن باطل می­ شود و زیبایی آن از میان می­رود و نقطه­ی شگفت­انگیز آن از بین می­رود وهمانند سخن منثور می­ شود. نثری که از ابتدا نثر باشد زیباتر از نثری­ست که از تبدیل شعر موزون به وجود آمده باشد.

دلیل مشکل بودن ترجمه­ی شعر (از نظر جاحظ) همان وزن عربی است که دارای تفعیلاتی است که بحور شعری را در میزان­های مشخصی محدود می­ کند، چرا که ترجمه نمی­تواند این اوزان مخصوص را، آن طور که در زبان اصلی وجود دارد، به زبان دوم منتقل کند. در هر صورت، وزن از دیدگاه جاحظ در واقع معجزه­ای است که تأثیرش به هنگام ترجمه باطل می­ شود (حسن، ۱۳۷۶: ۱۰۹).

برخی از مترجمان معاصر نیز با جاحظ هم عقیده هستند از جمله مترجم معاصر ایرانی، احمد پوری معتقد است که اگر قرار باشد شعر در ترجمه آسیب ببیند اصلاً چرا آن را ترجمه کنیم. وی می­گوید: «زمانی که شعر آسیب ببیند و بدانیم که این شعر لذتی را که در زبان مبدأ به خواننده می­دهد و حتی بخشی از آن را منتقل می­ کند، در هر حال من مترجم از آن چشم می­پوشم. من معتقدم که حسرت ترجمه هزاران شعر در هزاران مترجم هنوز مانده و علتش هم این است که حداقل این را خود مترجم می­داند که بسیاری از شعرها غیر قابل ترجمه­اند» (www.tebyan.net ).

حال اگر همه­ی مترجمان همان عقیده­ی جاحظ و برخی دیگر را در خصوص ترجمه­ی شعر
می­پذیرفتند، مسلماَ بسیاری از شاهکار­های شعری که پس از آن زمان ترجمه شدند و از جمله آثار بزرگ ادبی به شمار می­روند از میان می­رفتند و بسیاری از خوانندگان از مطالعه بسیاری از آثار ارزشمند شعری که دروازه‏های‏شان بر روی ناآشنایان با زبان اصلی شعر بسته است، محروم می­شدند (حسن، ۱۳۷۶: ۱۰۹).

گروه دیگری از مترجمان معتقدند که شعر ترجمه‏پذیر است آنان با اشاره به ترجمه­ها­ی صورت گرفته بین زبان­ها و فرهنگ­ها­ی مختلف ترجمه شعر را امکان­ پذیر دانسته ­اند (www.vazeh.com).

ضیاء قاسمی زبان­شناس و مترجم ایرانی در باره ترجمه شعر می­گوید: «اگرچه برخی شعر را غیر قابل ترجمه دانسته ­اند و در صورت ترجمه، بخش بزرگی از زیبایی­های شعر از بین می­رود، اما در مجموع می­توان ترجمه شعر را کار مفید و پر­ثمری دانست؛ زیرا همان مقدار از پیام شعر که انتقال می­یابد نیز مانند پلی است به اندیشه و احساس شاعر (www.tebyan.net).

اما سلیمان بستانی۵، ادیب لبنانی که رباعیات حکیم عمر خیام و حماسه­ی مهابراتا هندی را به شعر عربی برگردانید، با ترجمه­ی شعر به نثر مخالفت ورزیده و از طرفداران سرسخت ترجمه شعری است و
می­گوید: «مترجم شعر باید خودش شاعر باشد و به روح و شخصیت آن شاعری درآید که اثرش را ترجمه
می­ کند و ترجمه نشدن منظومه­ی ایلیاد هومر در دوره­ عباسیان از آن­جا ناشی شد که مترجمان عرب شاعر نبودند و اعراب نیز نسبت به مضامین آن بیگانه بودند» (حسن، ۱۳۷۶: ۱۲۰).

۲ـ ۱۰ـ بحثی در باره­ی ترجمه شعر

ترجمه­ی شعر همواره عرصه­ای بحث­بر­انگیز و قابل تأمل بوده است اما باید دانست که برگردان یک شعر از یک زبان به زبان دیگر با در نظر گرفتن همه­ی عناصر متشکله­ی آن، نظیر آهنگ و نوا، صور خیال، قلمرو و محدوده­ افکار شاعر، زمینه­ شعر و سایر عوامل دیگر نظیر محیط اجتماعی، عصر یا دوران تاریخی و لهجه­ی محلی، کاری است بس مشکل و تقریباً ناممکن؛ زیرا یک شعر وابسته به آهنگ و نوا، سجع و قافیه می­باشد که عیناً برگرداندن این عناصر به زبان دیگر غیر ممکن به نظر می­رسد (لطفی­پور ساعدی، ۱۳۷۳: ۱۷).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

با این وجود موضوع ترجمه­ی شعر همچنان مسأله­ بغرنجی برای مترجمان است. به­ طوری­که اغلب علما اتفاق نظر دارند که شعر غیر قابل ترجمه است و در صورت ترجمه، بخش بزرگی از زیبایی­ها­ی شعر، از بین می­رود اما این موضوع، دوستداران ادبیات را از ترجمه بسیاری از متون شعری باز­نداشت
(www.al-watan.com) زیرا بسیاری از آنان معتقدند که هر چقدر از پیام شعر که به خواننده منتقل شود موجب ارتباط خواننده با اندیشه و احساس شاعر و آشنایی با شاعران ملت­ها­ی مختلف می­گردد. بنابراین باید توجه داشت که ترجمه هر ذره­ای از ادبیات جهان، گام بزرگی برای معرفی، نمایاندن و اشاعه افتخارات هر فرهنگ است ( ww.tebyan.net).

۲ـ ۱۱ـ روش­های ترجمه­ی شعر

در میان مترجمان هیچگاه روش واحدی در ترجمه شعر وجود نداشته و بعید به نظر می­رسد در آینده بر سر روش واحدی توافق حاصل شود (خزاعی­فر، ۱۳۷۰: ۵۷). روش­هایی که مترجمان شعر به کار گرفته­اند را می­توان به صورت زیر تقسیم کرد: ترجمه­ی تحت اللفظی، ترجمه­ی موزون، ترجمه منثور، ترجمه به شعر با قافیه، ترجمه به شعر بی­قافیه و ترجمه تفسیری. لازم به ذکر است که امروزه بسیاری از مترجمین، به ترجمه­ی منثور شعر گرایش دارند و علت اصلی آن، ناتوانی مترجمان در مراعات عناصر اساسی شعر است (شمس آبادی، ۱۳۸۱: ۱۳۲).

برخی شعر را به صورت شعر باقافیه ترجمه نمودند اما برخی دیگر که اعتقاد دارند ترجمه­ی منظوم شعر غیرممکن است بر این باورند که باید شعر را تحت­اللفظی ترجمه کرد، اما دشواری­ها­ی معنایی و زبانی آن را در پانویس توضیح داد و شعر را در مقابل متن اصلی به چاپ رساند تا خواننده بتواند با مقایسه شعر و ترجمه­ی آن، شعر را در خود احساس کند (خزاعی­فر، ۱۳۷۰: ۵۷).

روش دیگر آن است که ترجمه را به دست شاعران بسپاریم و به مترجم اجازه بدهیم با حفظ مضمون اصلی شعر، شعر جدیدی در زبان دوم خلق کند. در این صورت اطلاق ترجمه بر آن به کلی بی­مسما­ست. در این ترجمه گاه شعر دوم، آن­چنان با شعر اصلی فاصله می­گیرد که پیدا کردن سرمشق و نمونه اصلی به دشواری صورت می­گیرد (نجف­دری، ۱۳۷۹: ۱۰۱).

وال الایمی[۴] از جهتی این روش را نپذیرفته؛ می­گوید: «بهتر است مترجم خود شاعر نباشد زیرا وقتی نقصی در شعر می­بیند سعی می­ کند این نقص را در ترجمه از میان ببرد و با این کار در شعر تصرف می­ کند.» (خزاعی­فر،۱۳۷۰: ۵۷).

در نیم قرن اخیر شیوه­ جدیدی ابداع شده که در نوع خود کاری جالب و ارزشمند و در عین حال دشوار و سخت است و می ­تواند برای مترجمان آثار شاعران معاصر الگوی مناسبی باشد. شیوه­ کار در این ترجمه­ها بدین شکل است که مترجم می­کوشد با حفظ امانت و وفاداری به متن اصلی، زیبایی­های ساختاری و جذابیت­های زبانی شعر مورد ترجمه را تا جایی که امکان داشته باشد به زبان دوم منتقل کند؛ البته این کاری بسیار دشوار است که از عهده­ مترجم معمولی بر­نمی­آید (نجف‎دری، ۱۳۷۹: ۱۰۱).

حال این سؤال مطرح است که هرکس به زبان مبدأ و مقصد تسلط داشته باشد قادر به ترجمه­ی شعر است؟

همانطور که در بالا گفته شد باید برای ترجمه­ی شعر، همچون سرودن شعر مایه و ذوق شاعری داشت و به صرف آشنایی با زبان مبدأ و مقصد نمی­توان ترجمه مطلوب از شعر به دست داد. مترجم شعر باید استعدادها و امکانات ادبی هر دو زبان را کاملاً بشناسد و از خصوصیات شعر در هر دو زبان آگاه باشد و تلاش کند معنای شاعرانه­ای را که در قالب یک زبان ریخته شده است، به قالب زبان دیگر منتقل کند. شاعر معمولاً با سهولت به زبان خود شعر می­سراید. معنا از درونش می­جوشد و در قالب زبان به بیرون می­تراود و مترجم شعر در واقع می کوشد تا سرّی را که درون شاعر جوشیده است باز­شناسد و آن را در قالب زبانی دیگر باز­سازی کند و این امر مستلزم تلاش و دقت و بردباری است (مشیری، ۱۳۸۰: ۲۵۱).

در ترجمه­ی شعر، بیش از آن که به ترجمه­ی مفهوم الفاظ اهمیت داده شود باید به نقش آنها در ایجاد تأثرات عاطفی لازم توجه نمود. از این‏رو مترجم باید آزادی لازم را داشته باشد، تا چنانچه واژه­ای معادل در زبان مقصد برای واژه­ی خاصی در زبان مبدأ پیدا نکرد، به جای آن از ترکیبات وصفی یا مجازی با همان دلالت­های التزامی استفاده کند (لطفی­پور ساعدی، ۱۳۷۳: ۵۳).

یک جنبه­ مهم از فرم شعر، وزن آن است و انتقال وزن در شعری که ترجمه می­ شود عملاً ممکن نیست؛ چون وزن شعر خاص زبانی است که شعر به آن زبان سروده شده است و این وزن­ها، در زبان­ها­ی مختلف، متفاوت است. به همین دلیل وقتی شعر ترجمه می­ شود، شعر­گونگی خود را از دست می­دهد و به نثر تبدیل می­ شود (www.tebyan.net). اما می­توان به جای موسیقی بیرونی شعر در معنای آن نوعی موسیقی ایجاد نمود تا از لحاظ معنایی دارای وزن و آهنگ باشد.

در ترجمه و برگردان تصاویر شاعرانه، چنانچه آن تصاویر در محدوده­ فرهنگی، قومی و ملی زبان مبدأ قابل درک است، باید به وسیله­ی تصاویری که در زبان مقصد همان مفاهیم را می­رسانند، جایگزین شوند. این جایگزینی برای ترکیبات استعاری و ترکیبات وصفی نیز انجام می­ شود. زیرا مقید بودن به ترجمه­ی الفاظ، مترجم را گاه کاملاً به انحراف از درونمایه و مضمون شعر می­کشاند (داد، ۱۳۷۳: ۵۳).

خلاصه­ی کلام آن که در ترجمه­ی عناصر شعر، تنها هدف مترجم باید اولاً درک درست شعر باشد ثانیاً برگردان همان مفاهیم و مضامین به تأثیرگذارترین شکل بیانی. از آنجا که بخشی از تداوم حیات هر اثر هنری از جمله شعر مدیون ادراک آن توسط خواننده شعر است مترجم به عنوان خواننده حق دارد این تداوم را با القاء و الصاق تعبیرات خود به شعر که احتمالاً وسیع­تر از تعبیرات شاعر است، حفظ کند. ( همان:۵۴).

بنابراین مترجم باید به زبان مبدأ و مقصد تسلط کافی داشته باشد و از ذوق شاعری هم برخوردار باشد. همچنین او باید به تأثیرگذاری الفاظ در خواننده و ایجاد موسیقی معنایی توجه کند تا بتواند در برگردان شعر موفق عمل کند.

فصل سوم

مشکلات ترجمه در اشعار معلقات و صعالیک

درفصل سوم مشکلات ترجمه در اشعار معلقات و صعالیک از لحاظ صرفی و نحوی مورد بحث قرار می­گیرد و به دو مقوله­ی فاصله و حذف پرداخته می­ شود.

۳ـ ۱ـ اعتراض یا فصل

در اصطلاح نحویان اعتراض یا فصل در یک بیت به این معنی است که در اثنای کلام، یا بین دو سخن به هم­وابسته، کلمه و یا عبارتی آورده شود که موجب فاصله­ی بین دو جزء به هم­پیوسته یا نا­پیوسته گردد. چنین کلامی با طرفین خود هیچ تعامل لفظی ندارد و نه از قیود لفظی کلام به حساب می­آید و نه از معمول­های کلام (اقبالی، ۱۳۸۸: ۷۴).

۳ـ ۲ـ فاصله و ترجمه شعر

بی‏تردید درک درست و ترجمه­ی دقیق، حتی معنای ظاهری یک عبارت، به ویژه در شعر عربی بدون شناخت ارکان جمله و متمم­های آن و تعیین نقش کلمات و عبارت­های یک بیت، کاری بس دشوار است، سختی این کار وقتی دو چندان خواهد شد که در بین جمله، کلمات و یا عباراتی آورده شده باشد که موجب فاصله بین ترکیب­های به­هم پیوسته مانند مضاف و مضاف­الیه و صفت و موصوف گردد یا به جدایی ارکانی از قبیل مبتدا و خبر و اسم و خبر بینجامد که بالطبع موجب دشواری درک جمله می­ شود (همان: ۷۸). در این فصل به بررسی فواصل در اشعار معلقات و صعالیک می­پردازیم تا مترجم ضمن توجه به آن­ها بتواند
ترجمه­ی درستی از شعر داشته باشد.

۳ـ ۳ـ انواع فاصله­ها

گاهی بین اجزای یک جمله عبارات و ترکیب­هایی می­آید که باعث ایجاد فاصله بین دو بخش یک جمله می­ شود که ممکن است به صورت یک کلمه و یا جمله باشد.

۳ـ ۳ـ ۱ـ فاصله میان فعل و فاعل

اصل در فاعل این است که به فعلش متصل بوده و همراه آن بیاید زیرا فاعل جزئی از فعل است (الغلایینی، ۲۰۰۶: ۳۶۵). فصل بین فعل و فاعل، تنها در صورتی جایز است که با وجود قرینه، در اعراب آن اشتباهی پیش نیاید؛ ولی در شعر این نوع فصل فراوان است مانند موارد زیر:

لبید بن ربیعه می­گوید:

فاقنَع بِما قَسَمَ الملیکُ فاِنّما قَسَمَ الخلائقَ بینَنَا عَلّامُها (دیوان لبید بن ربیعه، ۱۹۹۷: ۱۵۴).

در بیت بالا، بین فعل «قَسَمَ» و فاعل آن «عَلّامُها»، واژه­ های «الخلائق بیننا» که به ترتیب مفعول، ظرف و مضاف­الیه هستند، فاصله ایجاد کرده است.

ترجمه: به آنچه که خدا تقسیم کرده قانع باش زیرا دانای مطلق به هر چیز، خلق و خوی­ها را در میان ما قسمت کرده است.

عنتره بن شداد می­گوید:

اِنّی عدانی اَن اَزورکِ فاعلمی ماقد عَلِمتِ و بعضُ مالم تعلمی (دیوان عنتره بن شدّاد، ۱۹۹۸: ۱۳۶).

در این بیت، بین فعل «عدانی» و فاعل آن «ما»، جمله­ «اَن ازورکَ فاعلَمِیِ» فاصله ایجاد کرده است.

ترجمه: آنچه که می­دانی و بعضی چیز­هایی که نمی­دانی، مرا از دیدار تو باز­داشت، پس بدان و آگاه باش.

اعشی اکبر می­گوید:

یکاد یصرُعها لولا تشدُّد­ها إذا تقوم إلی جاراتها الکسلُ (المصطاوی ، ۲۰۰۵ : ۱۴۸).

در این بیت، جمله­ «لولا تشدّد­ها إذا تقوم الی جاراتها» بین فعل «یصرعُ» و فاعل «الکسل» فاصله انداخته است.

ترجمه: اگر نیرو و قوت او نبود آن زمانی که همسایگانش را یاری می­کرد، چیزی نمانده بود که ضعف و ناتوانی او را بر زمین بزند.

شنفری می­گوید:

و اِنّی کفانِی فَقدَ مَن لیسَ جازیاً بِحُسنی و لا فی قربهُ مَتَعَلِّلُ

ثلاثهُ أصحابٍ: فؤادٌ مُشیّعٌ وَ اَبیضُ اِصلیتٌ و صفراءٌ عیطلُ (دیوان شنفری، ۱۹۹۶: ۶۰).

در بیت بالا، فعل «کفانی» در مصراع اول ذکر شده اما فاعل آن «ثلاثهُ» در بیت بعد آمده است و بین این فعل و فاعل، به وسیله­ی مفعول «فقد»، مضاف­الیه «من»، فعل ناقصه «لیس» و اسم محذوف آن، خبر «جازیاً»، جار و مجرور « بحسنی» و معطوف «فی قربه متعلل» فاصله­ی زیادی ایجاد شده است.

ترجمه: در نبود کسی که پاداش نیکی مرا نمی­دهد و در کنار او سرگرم نمی­شوم سه چیز مرا کفایت می­ کند: دلی شجاع، شمشیری صیقل یافته و کمانی بلند.

عروه بن ورد می­گوید:

سَتفزعُ بعد الیأس مَن لا یخافُنا کواسعُ فی أُخری السّوامِ المنفّر (دیوان عروه بن الورد، بی تا: ۴۵).

دراین بیت، بین فعل «ستفزع» و فاعل آن «کواسعُ»، ظرف «بعد»، مضاف­الیه «الیأس»، مفعول «مَن» و
صله­ی آن «لایخافنا» فاصله ایجاد نموده است.

ترجمه: اسبان در انتهای گله، کسانی را که ترس از حمله نداشتند، بعد از ناامیدی، خواهد ترساند.

اعشی اکبر می­گوید:

حَتّی تَحَمّلَ مِنهُ الماءَ تکلفهً روضُ القطا فکثِیب الغینه السهلُ (المصطاوی، ۲۰۰۵: ۱۴۹).

در این بیت، جار و مجرور «منه»، مفعول «الماء» و تمییز «تکفلهَ»، بین فعل «تَحَمّل» و فاعل آن «روضُ» فاصله ایجاد نموده است.

ترجمه: تا جائی­که مرغزار قطا و تپه­ها و دشت­ها­ی غنیه با رنج و مشقت، آب ریزان از آن ابرها (باران فراوان) را تحمل کردند.

حارث بن حلّزه می­گوید:

لیسَ یُنجی الذی یوائلُ مِنّا رأس طودٍ و حَرّهُ رَجلاءُ (دیوان حارث بن حلزه، بی تا: ۳۹).

در بیت بالا، بین فعل «ینجی» و فاعل آن «رأسُ»، مفعول «الذی» و صله­ی آن «یوائلُ مِنّا» فاصله ایجاد کرده است.

ترجمه: کسی که از دست ما به قله­ی کوه و سنگلاخ سخت و سیاه فرار می­ کند، این­ها او را نجات نمی­دهند.

شنفری می گوید:

و اَستفُّ تربَ الارض کی لایری له عَلَّی مَِن الطّولِ اِمروءٌ متطوّلٌ (دیوان شنفری، ۱۹۹۶: ۶۲).

در این بیت، میان فعل «لایری» و فاعل آن «امروءٌ» سه جار و مجرور «له ، عَلَّی و مِنَ الطول» فاصله ایجاد کرده است.

ترجمه: خاک زمین را می­خورم تا اینکه انسان متکبری به خاطر آن خاک بر من منت نگذارد.

همانطور که در شاهد مثال­ها دیدیم بین فعل و فاعل، گاهی به وسیله­ی جارو مجرور­های متعدد، مضاف­الیه، حال و … فاصله ایجاد شده بود بنابراین توجه به این فواصل باعث ترجمه­ بهتر ابیات می­گردد.

این ابیات برای ترجمه در اختیار دانشجویان قرار داده شده است. پس از بررسی ترجمه­های دانشجویان دریافتیم که ۲۰ درصد دانشجویان این ابیات را صحیح و ۸۰ درصد آنان اشتباه ترجمه کرده ­اند؛ اما پس از شرح ابیات و بیان فاصله­ی بین فاعل و مفعول، ۳/۹۳ درصد صحیح و ۶/۶ درصد این ابیات را نادرست ترجمه کردند.

۳ـ ۳ـ ۲ـ فاصله بین مفعول و فعل

گاهی بین فعل و فاعل با مفعول به وسیله­ی یک جمله یا چند واژه فاصله ایجاد می­ شود مانند موارد زیر:

عنتره بن شداد می­گوید:

الشاتِمی عِرضی و لَم اَشتِمهُما و الناذِرَینِ إذا لَم اَلقَهُما دَمِی (دیوان عنتره بن شداد، ۱۹۹۸: ۱۳۷).

در این بیت بین شبه فعل «الناذرینِ» و مفعول آن «دَمی»، عبارت «إذا لَم القَهما» فاصله ایجاد کرده است.

ترجمه: دو شخصی که مرا دشنام دادند، در حالی که من آن دو را دشنام نداده­ام و تا وقتی با آن دو روبرو نشده­ام ریختن خونم را نذر کرده ­اند.

شنفری می گوید:

اَقیموا بنی اُمی صدورَ مطیّکم فإنّی إلی قومٍ سواکم لأمیلُ (دیوان شنفری، ۱۹۹۶: ۵۸).

در بیت بالا بین فعل و فاعل «اَقیموا» و مفعول آن «صدور»، منادا «بنی» و مضاف­الیه «اُمّی» فاصله ایجاد کرده است.

ترجمه: ای خویشان من، سینه­های شترانتان را بلند کنید (آماده­ی سفر شوید) براستی که من به گروهی غیر از شما متمایل­ترم.

عمر بن کلثوم می­گوید:

تریکَ اِذا دخلَتَ علی خلاءٍ و قَد اَمِنَت عیونَ الکاشحینا

ذراعَی عیطلٍ أدماءَ بکرٍ هجانِ اللّونِ لَم تَقرأ جنینا (دیوان عمر بن کلثوم، ۱۹۹۶: ۶۸ و ۶۹).

در بیت بالا، فعل و فاعل «تریک» در مصراع اول ذکر شده است، اما مفعول آن واژه­ی «ذراعی» در مصراع سوم آورده شده است. دو جمله «إذا دخلت علی خلاء» و «و قد أمنت عیون الکاشحینا» باعث این فاصله گردیده است.

ترجمه بیت اول: اگر در خلوت بر او وارد شوی و از چشم دشمنان ایمن باشد به تو نشان می­دهد

ترجمه بیت دوم: بازوان زیبایش را که همچون ناقه­ی گردن بلند و سفید و جوانی است که بچه نزاییده است.

زهیر بن ابی سلمی می­گوید:

فأصبحَ یجری فیهم مِن تلادکمُ مغانمُ شتّی مِن إفالٍ مزنّمِ (دیوان زهیر بن ابی سلمی، ۱۹۹۸: ۱۰۸).

ترجمه: از اموال موروثی شما، شتران جوان گوش بریده، در میان آنان پراکنده شد.

در این بیت شاعر به وسیله­ی دو جار و مجرور «فیهم و من تلادکم» و یک مضافٌ­إلیه «کم» بین فعل و فاعل فاصله ایجاد نموده است.

همچنین او می­گوید:

لعمری لَنعمَ الحیّ جرّ علیهم بما لا یُؤاتیهم حصینُ بن ضمضم ( همان: ۱۱۰).

ترجمه: به جانم سوگند، قبیله­ای که حصین بن ضمضم بر آنان جنایت کرد و برخلاف میل و موافقت آنان بود، خوب قبیله­ای هستند.

در این بیت، بین فعل «جرّ» و فاعل آن «حصین» به وسیله­ی دو جار و مجرور«علیهم و بما» و فعل و فاعل و مفعول « لا یُؤاتیهم» فاصله ایجاد شده است.

عنتره بن شداد می­گوید:

و لقد شفی نفسی و أبرأ سُقمها قیلُ الفوارس ویکَ عنترَ أقدمِ (دیوان عنتره بن شداد، ۱۹۹۸: ۱۳۶).

ترجمه: سخن سوارکاران که می­گفتند وای بر تو عنتره حمله کن؛ جانم را شفا می­داد و دردم را درمان
می­کرد.

بین فعل «شفی» و فاعل آن به وسیله­ی مفعول «نفسی» و جمله­ معطوف «و أبرأ سُقمها» فاصله ایجاد شده است.

عروه بن ورد می­گوید:

اَقیموا بنی لُبنی صدورَ رحابکم فاِنّ منایا القوم خیرٌ مِن الهزلِ (دیوان عروه بن الورد، بی تا: ۶۸).

در این بیت، بین فعل و فاعل «اَقیموا» و مفعول «صدور» واژه­ های «بنی و لبنی» که منادا و مضاف­الیه هستند فاصله ایجاد کرده است.

ترجمه: ای بنی لبنی آماده­ی سفر شوید به راستی که مرگ آدمی، بهتر از بازیچه شدن اوست.

اعشی اکبر می­گوید:

فقلتُ للَّشرب فی دُرنی و قد ثَمِلوا شِیموا و کیفَ یشیمُ الشاربُ الثَّمِلُ

برقاً یُضیءٌ علی أجزاعِ مسقطه و بالخبیّه مِنه عارضٌ هَطِلُ (المصطاوی، ۲۰۰۵: ۱۴۹).

در بیت اول، واژه­ی «شیموا» فعل و فاعل بوده و مفعول آن «برقاً» در بیت بعد آمده است و بین آن­ها جمله‏ی حالیه «و کیف یشیمُ الشاربُ الثَّمِلُ» فاصله ایجاد نموده است.

ترجمه بیت اول: به باده­گساران مست در درنی گفتم: بنگرید، اما شراب­خوار مست، چگونه می­نگرد؟

ترجمه بیت دوم: درخششی را بنگرید که بر گذرگاه مسقط می­درخشد و در منطقه­ی خبییّه ابری پرباران است.

عنتره بن شداد می­گوید:

أثنِی عَلیَّ بِما عَلِمتِ فانّنی سَمَحٌ مخالقَتی إذا لم اُظلَمِ (دیوان عنتره بن شداد، ۱۹۹۸: ۱۳۳).

در این بیت، بین فعل و فاعل «اَثنِی» و مفعول آن «مخالقَتی»، جار و مجرور «بما»، صله­ی موصول «علمت» و جمله­ اسمیه «فانّنی سَمَحٌ » فاصله ایجاد کرده است.

ترجمه: آن گونه که می­دانی خلق و خویم را ستایش کن، زیرا من تا وقتی مورد ستم قرار نگیرم باگذشت هستم.

عمربن کلثوم می­گوید:

علینا کُلّ سابغهٍ دِلاصٍ تری فوقَ النّطاقِ لها غُضوناً (دیوان عمر بن کلثوم، ۱۹۹۶: ۹۷).

در بیت بالا، بین فعل «تری» و مفعول آن «غضوناً»، ظرف «فوق»، مضاف­الیه «النطاق» و جار و مجرور «لها» فاصله ایجاد کرده است.

ترجمه: بر تن ما هر زره گشاد و براقی بود که بالا­ی کمربند­ش، چین آن را می­دیدی.

در جمله­های فعلیه اصل بر این است که ابتدا فعل و بعد از آن فاعل و مفعول بیاید اما گاهی بین مفعول با فعل و فاعل فاصله ایجاد می­ شود که توجه به این فواصل باعث می­ شود هر یک از ارکان جمله در جای خود معنی شود.

۳ـ ۳ـ ۳ـ فاصله بین موصوف و صفت

گاهی بین دو جزء یک ترکیب به وسیله­ی جار و مجرور یا جمله وصفیه فاصله ایجاد می­ شود مانند فاصله­ای که بین موصوف و صفت در ابیات زیر می­بینیم. مانند:

عبید بن ابرص می­گوید:

بل رُبّ ماءٍ وردتُه آجنٍ سبیله خائفٌ جدیبُ (شامی،۱۹۹۴: ۱۴۰).

در بیت بالا، بین موصوف «ماءٍ» و صفت «آجن» جمله­ وصفیه­ی «وردته» فاصله ایجاد کرده است. مترجم باید به این فاصله­ی پیش­آمده بین موصوف و صفت توجه کند و باید صفت «آجن» را بعد از موصوف «ماءٍ» ترجمه کرده سپس جمله وصفیه «وردته» ترجمه نماید.

ترجمه: چه بسا وارد آب بدمزه­ای شدم که راهش پر خطر و ترسناک بود.

امرؤ­القیس می­گوید:

الا رُبَّ یومٍ لکَ مِنهُنَّ صالحٍ و لاسیما یومٍ بدارهِ جلجل (دیوان امرؤ­القیس، ۱۹۹۴: ۱۰).

در این بیت، بین ترکیب وصفی «یومٍ صالحٍ» به وسیله­ی جار و مجرور «لک و مِنهُنَّ» فاصله ایجاد شده است.

ترجمه: هان، چه بسیار روزها­ی خوب و خوشی که تو با آن زنان داشتی، به ویژه در روز داره جلجل.

طرفه بن عبد می­گوید:

فطوراً به خلفَ الزّمیلِ و تارهً علی حَشِفٍ کالشّنّ ذاوٍ مُجِّددِ (دیوان طرفه بن عبد، ۱۹۵۳: ۳۰).

در بیت بالا، بین موصوف «حشفٍ» و صفت «ذاوٍ»، جار و مجرور «کالشَّنّ» فاصله ایجاد کرده است از این­رو ابتدا صفت و بعد جار و مجرور ترجمه شود.

ترجمه: گاهی با آن (با دمش) بر پشت سوار و گاهی بر PESTAN(به خاطر محدودیت سایت در درج بعضی کلمات ، این کلمه به صورت فینگیلیش درج شده ولی در فایل اصلی پایان نامه کلمه به صورت فارسی نوشته شده است)­های خشک و بی­شیر که همانند مشک کهنه است می­زند.

عنتره بن شداد می­گوید:

هزجاًٌ یَحُکُّ ذارعه بذارعه قدحَ المُکبَّ علی الزّنادِ الاجذمِ (دیوان عنتره بن شدّاد، ۱۹۹۸: ۳۲).

در بیت فوق، بین موصوف «المکبّ» با صفتش «الأجذم» به وسیله­ی جارومجرور «علی الزّنادِ» فاصله ایجاد شده است، بنابراین نباید جار و مجرور را بعد از موصوف ترجمه نمود بلکه باید آن را بعد از صفت ترجمه کرد.

ترجمه: در حالی که سروصدا می­ کند بازو­هایش را به هم می­مالد مانند آتش روشن کردن شخص انگشت‏بریده­ای که به چخماخ روی آورده است.

تأبط شراً می­گوید:

وِ اِنّی قد لقیتُ الغول تهوی بسهبٍ کالصحیفهِ، صحصحانِ (البستانی، ۱۳۸۹: ۱۵).

در بیت بالا، بین ترکیب وصفی «سهبٍ صحصحان»، جار و مجرور «کالصحیفهِ» فاصله ایجاد کرده است.

ترجمه: من غول را در بیابانی صاف و مسطح که همچون کاغذ بود افتاده دیدم.

امرؤ­القیس می­گوید:

و وادٍ کجوف العیرِ قفرٍ قطعتُه به الذئبُ یعوی کالخلیع المعیّل (دیوان امرؤ­القیس، ۱۹۹۴: ۱۷).

در این بیت، بین موصوف و صفت «وادٍ قفر»، جارو مجرور «کجوفٍ» و مضاف­الیه «العیر» فاصله ایجاد کرده است.

ترجمه: چه بسا بیابانی خالی را پیمودم که مانند شکم گورخر بود و گرگ در آن همچون قمارباز عیال­وار، زوزه می­کشید.

عمر بن کلثوم می­گوید:

و أیامٍ لنا غُرٍّ طوالٍ عصینا الملک فیها اَن ندینا (دیوان عمر بن کلثوم، ۱۹۹۶: ۷۳).

در بیت بالا، بین موصوف «أیام» و صفت «غُرٍ طوالٍ»، جار و مجرور «لنا» فاصله انداخته است.

ترجمه: چه بسیار روز­های مشهور و طولانی داشتیم که در آن روز­ها، از پادشاه سرپیچی کرده­ایم تا از کسی اطاعت نکرده باشیم.

امرؤ­القیس می­گوید:

وَ قربه اقوامٍ جَعَلتُ عصِامَها علی کاهلٍ مِنّی ذلولٍ مُرَحّلِ (دیوان امرؤ­القیس، ۱۹۹۴: ۱۷).

در این بیت، بین موصوف «کاهل» و صفت «ذلول»، جار و مجرور «منّی» فاصله ایجاد نموده است.

ترجمه: چه بسیار مشک اقوامی را بر دوش شانه­ی کارکرده و رام خود قرار داده­ام.

موصوف و صفت از ترکیب­هایی است که باید به­هم پیوسته بیاید، اما گاهی یک جمله یا یک واژه میان آن دو فاصله ایجاد می­ کند. بنابراین لازم است به هنگام ترجمه، این فاصله­ها در­نظر گرفته نشوند و دو جزء به همراه هم ذکر شوند.

با بررسی­های انجام شده در ترجمه دانشجویان،این نتایج حاصل شد؛ ۳/۹۳ درصد دانشجویان، این ابیات را اشتباه و ۶/۶ درصد آنان، آن را صحیح ترجمه کردند، اما پس از توضیح این فاصله­ی ایجاد شده ۳/۹۳ درصد صحیح و ۶/۶ درصد، نادرست ترجمه کردند.

۳ـ ۳ـ ۴ـ فاصله بین مبتدا و خبر

در ساختار زبان عربی، خبر مکمل مبتدا و در حکم وصف آن می­باشد. از این رو اگر بین مبتدا و خبر، کلمه ­یا عبارتی بجز وابسته­ی مبتدا (مضاف­الیه، صفت و …) فاصله شود، مصداق فصل خواهد بود
( اقبالی، ۱۳۸۸: ۹۶ و ۹۷).

به عنوان نمونه عبید بن ابرص می­گوید:

المرءُ ما عاشَ فی تکذیبٍٍ طولُ الحیاه له تعذیبُ (شامی، ۱۹۹۴: ۱۴۰).

در این بیت، بین مبتدا «المرء» و خبر «طول الحیاه له تعذیب»، با جمله­ «ما عاش فی تکذیب» فاصله ایجاد شده است.

ترجمه: انسان تا زمانی که در دروغ و انکار زندگی کند سراسر زندگی برای او شکنجه است.

أعشی اکبر می­گوید:

جاوزتها بطلیحٍ جَسرهٍ سُرحٍ فی مرفقیها إذا استعرضتها فتلُ (المصطاوی، ۲۰۰۵: ۱۴۹).

در بیت بالا، بین مبتدا «فتل» و خبر «فی مرفقیها»، جمله­ «اذا استعرضتها» فاصله ایجاد کرده است.

ترجمه: آن بیابان­ها را با ناقه­ای قوی پیمودم که خسته نمی­ شود و هرگاه او را ببینی تنه­ی قوی­اش به چشمت می‏آید.

همچنین می­گوید:

لا یَتَنَمیّ لها بالقیظ یرکبها الّا الّذینَ لهم فیما اَتوا مهلُ (همان: ۱۴۹).

در این بیت نیز، بین مبتدا «مهلُ» و خبر «لهم»، به وسیله­ی جار و مجرور «فیما» و جمله­ صله « اَتوا» فاصله ایجاد شده است.

ترجمه: آن بیابان­های خالی از سکنه را جز کسی که نیاز و حاجتی داشته باشد قصد نمی­کند.

شنفری می­گوید:

شکا و شکت، ثم ارعوی بعدُ و ارعوَت و لَلصّبرُ اِن لَم یَنفَع الشکوُ، أجملُ (دیوان شنفری، ۱۹۹۶: ۶۵).

در بیت فوق، بین مبتدا «للصبرُ» و خبر «أجملُ»، جمله­ «اِن لم ینفع الشکوی» فاصله انداخته است.

ترجمه: او (گرگ تنها) شکایت کرد و آن گرگ­ها نیز شکایت کردند. او دست از شکایت کشید و آنان نیز این چنین کردند و زمانی که شکایت فایده نداشته باشد، صبر زیباتر است.

لبید بن ربیعه می­گوید:

و لقد حمیتُ الحَیّ تحملُ شِکّتِی فرطٌ وِشاحِی اِذ غدوتُ لجامُها (دیوان لبید بن ربیعه،۱۹۹۷: ۱۵۱).

در این بیت، بین مبتدا «وشاحی» و خبر «لجامُها»، با جمله­ «اذ غدوتُ» فاصله ایجاد شده است.

ترجمه: قطعاً من از قبیله حمایت کردم در حالی­که اسب سریع و تندرو، اسلحه­ام را حمل می­کرد و صبح زود لگامش را همچون گردنبند زنان بر گردن می­آویختم.

عمر بن کلثوم می­گوید:

و نحنُ اِذا عمادُ الحِیّ خَرّت عَن الأخفاضِ نمنعُ مَن یلینا (دیوان عمر بن کلثوم، ۱۹۹۶: ۷۹).

دربیت بالا، بین مبتدا «نحن» و خبر «نمنعُ مَن یلینا»، عبارت «اِذا عمادُ الحَیّ خَرّت عن الأخفاضِ» فاصله انداخته است.

ترجمه: هنگامی که خیمه­ها و اثاث خانه از روی شتران بیفتد (یعنی به هنگام خطر)، ما از خود و نزدیکان خود دفاع می­کنیم.

شنفری می­گوید:

و فاءَ و فاءَت بادراتٍ و کلها علی نکظٍ مِمّا یکاتم مُجملُ (دیوان شنفری، ۱۹۹۶: ۶۵).

در این بیت، بین مبتدا «کُلّها» و خبر «مُجملُ»، دو جار و مجرور «علی نکظٍ و مِمّا» و صله­ی موصول «یکاتم» فاصله ایجاد کرده است.

ترجمه: او (آن گرگ) برگشت، آن­ها (گرگ­ها) نیز بسرعت برگشتند و همه­ی آنها بر سختی و شدت گرسنگی که پنهانش می کردند، شکیبا بودند.

عروه بن ورد می­گوید:

یریحُ عَلیّ اللیلُ أضیافَ ماجدٍ کریمٍ، و مالی، سارحاً، مالُ مُقترِ (دیوان عروه بن الورد، بی تا: ۴۶).

در این بیت، بین مبتدا «مالی» و خبر «مالُ مقتر»، حال «سارحاً» فاصله ایجاد کرده است.

ترجمه: شب مهمانانی ارجمند و بزرگوار را بر من وارد می­ کند در حالی­که مالم اندک است و از دستم رفته.

عمر بن کلثوم می­گوید:

و نحنُ غداه اُوقِد فی خزازی رَفدنا فوقَ رِفدَ الرافدینا (دیوان عمر بن کلثوم، ۱۹۹۶: ۹۳).

در بیت بالا، بین مبتدا «نحن» و خبر «رفدنا»، عبارت «غداه اوقد فی خزازی» که متشکل است از مفعول فیه «غداه»، فعل مجهول ونایب فاعل آن «اوقد»، و جار و مجرور «فی خزازی» فاصله ایجاد کرده است.

ترجمه: ما در صبح روزی که در کوه خزازی آتش برافروخته شد از همه بیش­تر کمک کردیم.

بنابراین اگر فاصله­ای که بین مبتدا و خبر به وجود آمده است به وسیله­ی جمله باشد باید به صورت یک جمله­ مستقل در نظر گرفته شود و در بین جمله ترجمه گردد.

۳ـ ۳ـ ۵ـ فاصله بین اسم و خبر

بین اسم و خبر رابطه­ محکوم و محکوم­علیه برقرار است و اصل این است که به دنبال یکدیگر بیایند، ولی در شعر به حکم ضرورت شعری، بین آن­ها فاصله می­افتد (اقبالی، ۱۳۸۸: ۹۶). مانند ابیات زیر:

نابغه ذبیانی می­گوید:

کأنّ رحلی و قد زالَ النهارُ بنا بذی الجلیل علی مستأنس وحدِ (دیوان نابغه ذبیانی، ۲۰۰۵: ۳۳).

در این بیت، بین اسم کأنّ «رحلی» و خبر«علی مستأنس وحد»، جمله­ حالیه­ی «و قد زال النهار بنا بذی الجلیل» فاصله انداخته است.

ترجمه: در حالی که روز به پایان رسیده بود گویا رحل من در ذی الجلیل روی اسبی تنها بود.

همچنین می­گوید:

کأنّه خارجاً مِن جنب صفحته سفّودُ شربٍ نسُوه عند مفتأد (همان: ۳۴).

در بیت بالا، بین اسم کأنّ «ه» و خبر«سفّود»، حال «خارجاً»، جار و مجرور«مِن جنب» و دو مضاف­الیه «صفحته» فاصله ایجاد کرده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:44:00 ب.ظ ]




مختصر گات به بالا بردن سطح زندگی، تامین اشتغال کامل و ” حجم گسترده و دائم رو به رشد درآمد واقعی و تقاضای موثر”، با گسترش تولید و مبادله کالا نظر میکند. دولت های مشارکت کننده می خواهند این اهداف را با ورود به ترتیبات مزیت دار طرفینی و متقابل در جهت کاهش اساسی تعرفه ها و سایر موانع تجارت، و از میان بردن رفتار تبعیض آمیز در بازرگانی بین المللی تحقق بخشند. بدین نحو اصول زیر برقرار شده است:۱٫ اصول ملت کامله الوداد: تجارت بر مبنای عدم تبعیض صورت گیرد، یعنی تمام طرف های متعاهد در ماده ۱ می پذیرند که عوارض و هزینه های مشابه بر واردات کالاها را بطور براربر اعمال کنند، بدون توجه، در میان طرف های متعاهد، به منشا کالا.۲٫ ممنوعیت افزایش موانع تجاری: همه طرف های متعاهد در ماده ۲ متعهد می شوند نسبت به همه طرف های متعاهد دیگر عوارضی را اعمال کنند که در جداول تقدیم شده در پایان مذاکرات تعرفه مشخص شده است، یعنی ملزم به پیشنهادهای پذیرفته شده منعکس در این جداول باشند. عوارض تعهد شده ممکن است هر ۳ سال یکبار غیر الزامی شود، ولی موازنه امتیازها باید حفظ شود خواه با توافق باذینفع اصلی امتیاز یا عرضه کننده اصی دیگر، یا به شرط پس گرفتن متقابل امتیازها توسط ذینفع .۳٫ فقط تعرفه ها: شکل پذیرفته شده شده محدودیت تجاری ، تعرفه گمرکی است، یعنی مالیاتی که دولت وارد کننده به عنوان شرط ورود کالا به سرزمین خود وضع میکند. ۴٫ رفتار ملی: مالیات ها، هزینه ها و سایر مقررات نباید به گونه ای وضع شوند که میان محصولات تولید شده داخلی و محصولات وارداتی تبعیض قائل شوند. ۵٫ مذاکرات منظم: طرف های متعاهد باید به طور منظم تشکیل جلسه داده و وارد مذاکراتی با هدف کمتر کردن موانع تجاری بر اساس عمل متقابل در چارچوبی چندجانبه شوند(ماده ۲۸ مکرر) (لوونفلد، حقوق بین الملل اقتصادی،۳۲ ـ ۳۰).

عکس مرتبط با اقتصاد

به طور کلی موافقت نامه عمومی تعرفه و تجارت(گات) اهداف زیر را دنبال می کرد: دستیابی به یک نظام تجاری بین المللی آزاد و بدون تبعیض؛ ارتقاء سطح زندگی مردم در کشورهای عضو. ؛ فراهم ساختن امکانات نیل به اشتغال کامل در اثر گسترش تجارت جهانی؛ افزایش درآمد واقعی و سطح تقاضای موثر؛ بهره برداری کامل و کارا از منابع جهانی؛ گسترش تولید و تجارت بین المللی کالا؛ رفع موانع ومشکلات موجود در زمینه گسترش تجارت جهانی (موسی زاده، ۱۳۸۹، سازمان های بین المللی، ۲۶۳).

گات با آغاز تقریبا تصادفی خود در دهه ۱۹۴۰ به صورتی نامرتب به سازمانی بسیار بزرگ و پیکره حقوقی سترگ تکامل یافت. در پنج دور اول مذاکرات تجاری چند جانبه (۱۹۴۷ _ ۶۱)، عمدتا بر کاهش تعرفه ها بر مبنای رفتار ملت کامله الوداد و ” تبادل طرفینی منافع” تاکید می شد. از دور کندی (۱۹۶۴ _ ۷) و بطور خاص در دور توکیو (۱۹۷۳ _ ۹) طرف های متعاهد توجه خود را به ایجاد قواعدی معطوف کردند که بر اقدامات غیر تعرفه ای متاثر کننده تجارت کالا، شامل دامپینگ و ضد دامپینگ، یارانه ها و عوارض خنثی کننده، خرید دولتی، و فنون گوناگون ارزشیابی کالا برای مقاصد ارزیابی عوارض گمرکی حاکم باشد. در دور اروگوئه (۱۹۸۶ _ ۹۳)، دولت های متعاهد گات که هم اینک به بیش از ۱۰۰ کشور می شدند، به مذاکره پیرامون قواعد ناظر بر تجارت بین المللی ادامه دادند، ولی بسیار فراتر از تجارت کالا رفته و مالکیت معنوی و ابعادی از خدمات و سرمایه گذاری فراملی را هم مورد توجه قرار دادند. آنها همچنین به توافقاتی نائل آمدند که پیش تر از آن ها طفره می رفتند و به آنچه “حفاظت ها” موسوم شده بود و به مسائل مربوط به کشاورزی مربوط می شد؛ آنان رسما سازمان جدید تجارت جهانی را تاسیس کردند و نظامی از حل و فصل الزامی اختلافات در انداختند که بر این مجموعه بزرگ حقوقی که در دور اروگوئه و اسلاف آن رشد و نمو کرده بود قابل اعمال بود (لوونفلد، ۱۳۹۰، حقوق بین الملل اقتصادی، ۷۲).

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

 

اگر چه گات به عنوان یک سازمان و حتی یک سازمان غیر رسمی دیگر وجود ندارد، تکالیف ماهوی گات و اسناد و مقررات فرعی بی شمار آن همچنان بخش اصلی قواعد سیستم تجارت جهانی را تشکیل می دهد. در حقیقت، موضوعات جدیدی مثل تجارت خدمات یا دارایی معنوی بطور وسیعی برخی از مفاهیم اساسی گات را به عاریت گرفته اند (جکسون، ۱۳۸۲، ۱۸۹).

امروزه دیگر گات به عنوان یک سازمان وجود ندارد، اما تمامی اسناد و تکالیف و مقررات فرعی ایحاد شده توسط گات در سطح حقوق بین الملل اقتصادی وجود دارند و در روابط و تبادلات میان اعضای جامعه بین المللی اجرا می شوند، حتی برخی از رویه های ایجاد شده توسط گات از جمله رفتار ملی و رفتار ملتهای کامله الوداد تبدیل به عرف شده و قابل احترام جامعه جهانی در مبادلات اقتصادی می باشند. در حقیقت تمام طول عمر گات در جهت پیشرفت و ترقی حقوق بین الملل اقتصادی صرف شد و نقش خود را به عنوان مرکزی پیشرو در این عرصه به خوبی ایفا کرد.

۲ : سازمان تجارت جهانی

از تاریخ لازم الاجرا شدن موافقت نامه گات( ۱۹۴۸) تا کنون مذاکرات متعددی در زمینه تجارت جهانی در چارچوب موافقت نامه مزبور صورت گرفته است. آخرین دور مذاکرات که به دور اوروگوئه مشهور است که در سال ۱۹۸۶ آغاز شد و پس از ۷ سال مذاکره، تصمیم مهمی در زمینه تجارت جهانی توسط کشورهای عضو اتخاذ گردید. این تصمیم مهم، همانا تاسیس سازمان جهانی تجارت می باشد که عملا نیز جایگزین موافقت نامه عمومی تعرفه و تجارت می گردد (موسی زاده، ۱۳۸۹، سازمان های بین المللی، ۲۶۴).

سازمان تجارت جهانی به زبان انگلیسی World Trade Organization و به شکل مخفف WTO. این مجموعه یک سازمان بین المللی است؛ که قوانین جهانی تجارت را تنظیم و اختلافات بین اعضا را حل و فصل می کند. اعضای سازمان تجارت جهانی کشورهایی هستند که موافقت نامه های (حدود ۳۰ موافقت نامه) این سازمان را امضا کرده اند. مقر سازمان تجارت جهانی در ژنو، سویس قرار دارد. تا مارس ۲۰۱۳، ۱۵۹ کشور عضو این سازمان شده اند (www.fa.wikipedia.org).

تحولات اخیر در اقتصاد جهانی متاثر از مذاکراتی است که در ۹ دور مذاکرات بین المللی مربوط به موافقت نامه عمومی تعرفه و تجارت بر جهان حاکم شده است. هشتمین دور این مذاکرات که به دور اوروگوئه مشهور است از سال ۱۹۸۶ شروع شد و پس از بحث های طولانی و فشرده در ۱۵ آوریل ۱۹۹۴ در مراکش امضاء شد. ماحصل مذاکرات دور اوروگوئه، تدوین موافقتانمه های جدیدی در زمینه محصولات کشاورزی، منسوجات و پوشاک، حقوق مالکیت معنوی، خدمات و تاسیس سازمان تجارت جهانی که از سال ۱۹۹۵ شروع به کار نموده می باشد.نکته ای که باید توجه داشت آن است که هر چند پیوندهایی بین گات و سازمان تجارت جهانی وجود دارد ولی نمیتوان از سازمان تجارت جهانی به عنوان گات سابق یاد نمود، چون تفاوتهای حقوقی، سیاسی و اقتصادی زیادی میان گات و سازمان تجارت جهانی وجود دارد که باید مورد توجه و مداقه قرارگیرد (اکبریان، ۱۳۷۹، ۳۱ ـ ۳۰).

سند نهایی دور اروگوئه رسما در کنفرانس وزیران در ۱۵ آوریل ۱۹۹۴ در مراکش به امضاء رسید. وزیران، به نمایندگی از ۱۱۱ کشور، کامل شدن کار کمیته مذاکرات تجاری و ختم دور اروگوئه را اعلام داشتند. آنان خود را متعهد دانستند همه گام های ضروری برای تاسیس سازمان جدید تجارت جهانی را تا ۱ ژانویه ۱۹۹۵ بردارند و (و بر خلاف همه مهلت های قبلی ) به این مهلت وفادار ماندند (لوونفلد، ۱۳۹۰، حقوق بین الملل اقتصادی، ۷۳).

دور اروگوئه، به مثابه نشست هست ساله قانونگذاری، باید دستاوردی شگرف قلمداد شود. نه فقط گات لرزان و شکننده به سازمان تجارت جهانی آشکارا قوی و نزدیک به جهانشمول تحول پیدا کرد؛ بلکه گسترشی حیرت آور در قلمرو اقتصادی تحت پوشش اصول مقرر در اواخر دهه ۱۹۴۰ – رفتار ملی، رفتار ملت کامله الوداد، وتلاش های اداواری جمعی برای کاهش موانع آنسوی مرزها- به وقوع پیوست ( لوونفلد، ۱۳۹۰، حقوق بین الملل اقتصادی، ۱۱۷).

الف : ارکان سازمان تجارت جهانی

سازمان تجارت جهانی دارای ارکان ذیل است: ۱٫کنفرانس وزیران: کنفرانس وزیران بالاترین رکن سازمان تجارت جهانی است و نمایندگان همه اعضا را دربر می گیرد. اختیارات کنفرانس وزیران عبارت است از: محقق ساختن کارکردهای سازمان، اتخاذ اقدام های لازم در این راستا و تصمیم گیری در زمینه توافقنامه های تجارت چندجانبه در صورت درخواست هریک از اعضا ۲ .شورای عمومی: . شورای عمومی، عالی ترین رکن تصمیم گیری بعد از کنفرانس وزیران در سازمان تجارت جهانی است که درباره موضوعات روزمره و کارکردهای این سازمان نظر می دهد. مقر این شورا در ژنو قرار دارد و معمولاً هردو ماه یک بار تشکیل جلسه می دهد. شرکت کنندگان در جلسات شورای عمومی را نمایندگان همه اعضا معمولاً سفرا یا معادل آنها تشکیل می دهند. شورای عمومی مستقیماً به کنفرانس وزیران گزارش می دهد (www.fa.wikipedia.org).

۲٫رکن حل اختلاف : بر اساس مقررات سازمان تجارت جهانی اعضا نباید ب اتخاذ تصمیمات یکطرفه علیه یکدیگر اقدام کنند. آنها موظف هستند تا دعاوی خود را از طریق رکن حل و فصل و دعاوی سازمان تجارت جهانی و طبق مقررات سازمان حل و فصل کنند (شیروی، ۱۳۷۸، ۲۰).

  1. رکن بررسی خط مشی تجاری : عمده ترین وظایف این رکن عبارتست از: بررسی خط مشی های و رویه تجاری همه اعضا از لحاظ تاثیر آنها بر نظام چند جانبه تجاری و ارزیابی عملکرد مکانیسم بررسی خط مشی تجاری. ۵٫ شوراهای تخصصی: سازمان تجارت جهانی دارای شوراهای تخصصی متعددی است که از آن جمله می توان به «شورای تجارت کالا»،«شورای تجارت خدکات»، «شورای جنبه های مرتبط با تجارت حقوق مالکیت های معنوی» اشاره کرد. ۶٫ کمیته های تخصصی: کنفرانس وزیران در جهت اجرای وظایف خود کمیته های تخصصی مختلفی را ایجاد می نماید (موسی زاده، ۱۳۸۹، سازمان های بین المللی، ۲۶۵ ـ ۲۶۴).

۴٫دبیر خانه: دبیرخانه نهاد اداری سازمان جهانی تجارت و در راس آن مدیر کل قرار دادردکه توسط کنفرانس وزیران انتخاب می شود (بیگ زاده ،۱۳۹۱، ۶۶۲).

ب : اهداف سازمان تجارت جهانی

اهدافی که سازمان تجارت جهانی برای خود تعریف کرده است بدین شرح می باشد:

۱: ارتقای سطح زندگی؛ ۲: تامین اشتغال کامل در کشورهای عضو؛ ۳: توسعه تولید و تجارت و بهره وری بهینه از منابع جهانی؛ ۴: دستیابی به توسعه پایدار ؛ ۵: بهره برداری بهینه از منابع؛ شش. حفظ محیط زیست؛ ۶: افزایش سهم کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعه یافته از رشد تجارت بین المللی (www.fa.wikipedia.org).

عکس مرتبط با محیط زیست

اهداف مطرح شده در گات ۱۹۴۷ در موافقت نامه تاسیس سازمان تجارت جهانی تکمیل شد. در طول این نیم قرن، تحولاتی در سطح بین المللی اتفاق افتاد که نقطه نظرهای عمومی را نسبت به اهداف یک سازمان تجاری بین المللی تحت تاثیر قرار داد. این تحولات که درموافقت نامه تاسیس سازمان تجارت جهانی منعکس شده اند عبارتند از: یک. توجه به تجارت خدمات در کنار تجارت کالا؛ دو. توجه به کشورهای در حال توسعه و شناسایی حق مشروع این کشورها در دستیابی به توسعه اقتصادی؛ سه. کوشش جهانیبرای حفظو حراست از محیط زیست و تقویت وسایل انجام آن با توجه به تفاوت سطح اقتصادی کشورها (شیروی، ۱۳۷۹، ۱۲).

ج : پیامدهای ایجاد سازمان تجارت جهانی در حقوق بین الملل اقتصادی

یکی از پیامدهای طبیعی سازمان تجارت جهانی، جهانی شدن اقتصاد می باشد. در علم اقتصاد، جهانی شدن به معنای افزایش آزادی افراد و بنگاه ها جهت انجام معاملات با افراد و سایر کشورها تعریف می شود. در این فرایند بازارهای داخلی به روی عرضه کنندگان خارجی باز می شوند و عرضه کنندگان داخلی نیز به بازارهای خارجی دسترسی پیدا میکنند. خصوصیت کلیدی این فرایند عبارتست از اینکه موانع بر سر راه انجام معاملات با افراد و بنگاه های فرامرزی کاهش یافته و بدین ترتیب هزینه انجام معاملات با آنها با هزینه های مشابه در داخل کشور یکسان می شوند (اکبریان، ۱۳۷۹، ۳۱).

تشکیل سازمان تجارت جهانی مسلما یک تحول مهم در قرن بیستم است واهمیت آن از تشکیل سازمان ملل متحد کمتر نیست. این سازمان کشورهای عضو را متعهد می کند تا روابط تجاری خود با دیگران هر چه بیشتر بر اساس مقررات حقوقی تنظیم کنند و از تکیه بر قدرت اقتصادی و منافع صرفا ملی اجتناب نمایند.زمانی که اکثریت کشورهای جهان صمیم می گیرند تا خود را متعهد کنند که از اصولی در روابط تجاری خود تبعیت کنند و صرفا به منافع کوتاه مدت خود توجه نکنندو دعاوی تجاری خود بر اساس اصول حقوقی و طبق روشی مشخص حل و فصل کنند، این یک موفقیت بزرگی برای جامعه بین الملل است. این بدان معنا نیست که این سازمان هیچ نقصی ندارد، بلکه منظور اینست که تشکیل سازمان تجارت جهانی یک گام رو به جلو است.نتیجه توافق دور اروگوئه تنها ایجاد سازمانی بین المللی نبود بلکه اهدافی خاص از این تصمیم نشات گرفته بود که در قالب این سازمان حجم بسیار زیادی از فعالیت های اقتصادی اعضای جامعه ی بین المللی تابع یکسری اصولی درآمد که در زمان گات به صورت جسته و گریخته موجودیت داشت، اما با این گستردگی قابلیت اجرایی نداشته بود. اینها همه خود گواهی بر تاثیرات مثبت و شگرف سازمان تجارت جهانی در حقوق بین الملل اقتصادی می باشند، و به نوعی سازمان تجارت جهانی قالب ها و چهارچوب های جدیدی را برای حقوق بین الملل اقتصادی ایجاد کرد و راه را برای توسعه حقوق بین الملل اقتصادی روشن ساخت.

گفتار سوم : صندوق بین المللی پول

پس از جنگ جهانی دوم، این عقیده در میان کارشناسان اقتصادی اغلب کشورها ایجاد شد که دنیای بعد از جنگ به ثبات در زمینه روابط پولی و مالی بین المللی نیاز مبرمی دارد و ایجاد رقابت پولی بین کشورها و هرج و مرج بازرگانی، حتمی به نظر می رسید، به همین دلیل متخصصان پولی آمریکا و انگلستان تشکیل یک سازمان پولی بین المللی را با میدان وسیع فعالیت که قادر به استقرار نظم پولی در جهان باشد پیشنهاد کردند.

۱ : ظهور صندوق بین الملل پول

منشا پیدایش صندوق بین المللی پول را باید در بحران عظیمی که در اکتبر ۱۹۲۹ اقتصاد ایالات متحده آمریکا را متزلزل ساخت و پس از مدت کوتاهی نیز جهان سرمایه داری غرب را فرا گرفت، جستجو کرد. طی دهه ۱۹۳۰ و پیش از وقوع جنگ دوم جهانی، بسیاری از دولت ها برای جلوگیری از بحران، ارزش پول خود را کاهش دادند و محدودیت های تجاری و ارزی بیشتری را نسبت به سایر دولت ها اعمال کردند. ولی از آنجا که دولت های طرف تجارت آنها نیز به اقدامات مشابه دست می زدند، آثار سوئی بر اقتصاد و تجارت بین الملل گذارد که از آن جمله می توان به کاهش حجم تجارت بین المللی، تنزل اشتغال و عدم تخصیص مطلوب منابع در سطح جهانی اشاره کرد. با وقوع جنگ خانمانسوز دوم جهانی ضرورت تهیه و تدوین مقرراتی فراگیر راجع به تجارت ومالیه بین المللی بیش از پیش احساس شد (موسی زاده، ۱۳۸۹، سازمان های بین المللی، ۲۴۲).

در ماه ژوئیه ۱۹۴۴ وزمانی که هنوز چندماهی به شکست نهایی متحدین وخاتمه جنگ جهانی باقی نمانده بود، ۴۵ کشور جهان در برتون وودز ایالت نیو همپشایر آمریکا گرد هم آمدند تا پگونگی کمک به بازسازی اقتصاد جنگ زده اروپا را بررسی کنند. و طی آن سعی داشتند از وقوع مجدد حوادثی که پس از شکست مذاکرات صلح پاریس رخ داد ونهایتا جنگ جهانی دوم منجر شد جلوگیری به عمل آورند. از پیامدهای این اجلاس ایجاد دو نهاد عمده در روابط اقتصاد بین الملل، یعنی صتدوق بین المللی پول و بانک بین المللی بازسازی و توسعه (بانک جهانی) است که هنوز هم با همان اهداف اولیه خود فعالیت می کند (بافتون، ۱۳۸۴، ۴۲).

۲ : اهداف صندوق بین المللی پول

اهداف صندوق بین المللی پول بر اساس ماده یک اساس نامه این صندوق عبارت است از:

یک: تشریک مساعی مالی به وسیله ایجاد یک مؤسسه دائمی که وسایل تبادل نظر و همکاری را در مسائل پولی فراهم آورد؛

دو: تسهیل و توسعه و ازدیاد تجارت میزان یافته بین المللی و مساعدت به پیشرفت و افزایش عده افراد مشغول به کار و تأمین درآمد حقیقی و توسعه منابع مولده ثروت تمام
اعضاء منظور اساسی سیاست اقتصادی این مؤسسه خواهد بود

سه: تثبیت قیمت ارزها و حفظ ترتیبات منظم برای معاملات ارزی بین اعضاء صندوق و اجتناب از رقابت در تنزل قیمت ارزها.

چهار: مساعدت به برقراری یک سیستم جمعی برای پرداختهای مربوط به معاملات جاریه بین اعضاء و رفع تضییقات ارزی که مانع پیشرفت و ازدیاد تجارت جهانی گشته است.

پنج: برای ایجاد اعتماد در میان اعضاء این مؤسسه، منابع مالی آن در مقابل وثیقه های
کافی در اختیار اعضاء گذاشته خواهد شد تا بدین وسیله فرصت داشته باشند که اختلال
موازنه پرداخت خود را بدون تشبث به وسایلی که لطمه به بهبود اقتصادی ملی و
بین المللی می زند اصلاح نمایند.

شش: کوتاه ساختن دوره عدم توازن در موازنه های پرداخت بین المللی اعضاء و تخفیف درجه شدت آن با رعایت مواد فوق (www.rc.majlis.ir).

با توجه به تحولاتی که از زمان تاسیس صندوق بین المللی پول تا بحال رخ نموده اند می توان اهداف عمده صندوق را بطور خلاصه تشویق همکاری پولی بین المللی، تضمین ثبات مالی، تسهیل مبادلات بین المللی، مشارکت در افزایش میزان کار، ثبات اقتصادی و فقر زدایی دانست (بیگ زاده، ۱۳۹۱، ۶۵۳).

صندوق بین المللی پول برای نیل به اهداف خود فعالیت های متنوعی را انجام می دهد:

الف: بررسی وپیگیری تحول وضعیت اقتصادی و مالی داخلی و بین المللی دولتها وارائه مشورتهای لازم به آنها در قلمرو اقتصادی ؛ب : اعطای وام ارزی به دولتها برای حمایت از سیاستهای اصلاحی آنها جهت کم کردن کسری موازنه پرداختهای خود و تشویق رشد و توسعه پایدار آنها؛ ج : ارائه کمک های فنی متنوع به دولتها و آموزش کارمندان و ماموران بانکهای مرکزی آنها در قلمروهای واقع در صلاحیت خود (بیگ زاده، ۱۳۹۱، ۶۵۴ ـ ۶۵۳).

ماده ۱۲ اساسنامه صندوق یک سازمان ۳ رکنی را تاسیس می کند، متشکل از یک هیئت نمایندکان دولت ها، یک هیئت مدیره، و یک مدیر کل که بر جمع کارکنان ریاست می کند و به عنوان رئیس بدون حق رای هیئت مدیره هم عمل می کند (لوونفلد، ۱۳۹۰، حقوق بین الملل اقتصادی، ۶۲۷).

عالی ترین مرجع تصمیم گیری در صندوق بین المللی پول هیات نمایندگان می باشد. این هیات از یک نماینده اصلی (رئیس بانک مرکزی یا وزیر دارائی) و یک عضو علی البدل که توسط نمایندگان اصلی انتخاب می شود، تشکیل می شود. اجلاس هیات نمایندگان با به صورت عادی توس این هیات از قبل تعیین می شود و یا به صورت فوق العاده و با تقاضای هیات مدیره و یا تقاضای پانزده کشور عضو که حداقل یک چهارم کل آرا را دارا باشند تشکیل می شود. اجلاس عادی هیات نمایندگان که معمولا پاییز هر سال به مدت یک هفته تشکیل می شود. در این جلسات به مواردی شامل بررسی وضع کلی اقتصاد جهانی، رسیدگی و بررسی مشکلات موجود در سیستم پولی بین المللی، بحث و تبادل نظر در زمینه مسائل عمرانی کشورهای در حال توسعه در چهارچوب مناسبات و نظام اقتصاد کنونی، پرداخت می شود.هیات مدیره یا مدیران اجرایی زبق اساسنامه صندوق بین المللی پول، اداره امور و عملیات کلی را بر عهده دارد. هیات مدیره مرکب از مدیرعامل و تعدادی مدیر اجرایی است. ریاست هیات مدیره با مدیر عامل است. هر مدیر اجرایی دارای یک قائم مقام است که در صورت غیبت به جای او در جلسات هیئت مدیرع شرکت می کند و در صورتی که هم مدیر و هم قائم مقام غایب باشد، مدیر موقتی برای حضور در جلسات انتخاب می شود. در زمانی که مدیر اصلی حضور داشته باشد، قائم مقام وی می تواند در جلسات حضور یابد ولی حق رای ندارد .مدیرعامل توسط هیات مدیره برای مدت ۵ سال انتخاب می شود. حداقل سن وی باید ۶۵ و حداکثر ۷۰ سال باشد و به طور سنتی معمولا مدیرعامل صندوق از اتباع کشورهای اروپایی عضو صندوق انتخاب می شود. مدیرعامل بالاترین مقام کارکنان اجرایی صندوق است و ریاست هیات مدیره را به عهده دارد ولی نمی تواند یکی از اعضای هیات مدیره باشد. مدیر عامل زیر نطر هیات مدیره یا هیات نمایندگان به انجام امور عادی صندق می پردازد و رئیس کارکنان صندوق است. مدیر عامل به طور معمول حق رای ندارد مگر هنگامی که تساوی آرا حاصل شده باشد (هاشمی دیزج، ۱۳۸۶، ۴۸۹ ـ ۴۸۷).

۳ : جایگاه صندوق بین المللی پول در توسعه حقوق بین الملل اقتصادی

در سیستم برتون وودز محدودیتهایی وجود داشت که بعد از جنگ جهانی نمودار شد. با رشد اقتصادی کشورهای اروپایی و ژاپن و سایر مناطق و رکود اقتصادی آمریکا در دهه ۱۹۷۰ باعث شد آمریکا حمایت خود را از سیستم برتون وودز را بردارد و برابری قیمت دلار و طلا از بین رفت و دلار مبنی قرار گرفت (www.fa.wikipedia.org).

درست از سال ۱۹۷۱ که نظام نرخ مبادله ثابت ارزی کنار گذاشته شد، نقش صندوق بین المللی پول مورد سوال قرار گرفت. با توجه به اینکه کنار گذاشتن این نظام به بحران پایان نداد، و بسامد آن را فزونی بخشید و به عمق یافتن آن انجامید، برخی مدعی شدند که صندوق بین المللی پول در ایجاد محیط بین المللی ناپایدار نقش جدی داشته است (استیگلیتز، ۱۳۸۳، ۳۵ ـ ۳۴).

صندق بین المللی پول از دو جنبه، نقش مهمی در حیات اقتصادی بین المللی ایفا می کند. نقش اصلی صندوق بین المللی پول، صرف نظر از تلاش برای حفظ ارزش اسمی پول رایج، توزیع «حقوق برداشت ویژه» از صندوق هایی است که با سهمیه اعضا تامین شده است. «حقوق برداشت ویژه » ارزی اعتباری مرکب از چندین پول رایج است. حقوق برداشت ویژه یک پول بین المللی است که به منظور استفاده انحصاری دولت ها و موسسات بین المللی ایجاد شده است (زایدل هوهن فلدرن، ۱۳۹۱، ۲۰۶).

برنامه صندوق در نظارت بر خط مشی های اقتصادی همه دولت های عضو به موجب ماده ۴ اساسنامه اصلاحی در دستیابی به هماهنگی خط مشی اقتصادی میان قدرت های بزرگ مالی موفق نبوده است و این قدرت ها در موارد بسیار چشم به محافل دیگر دوخته اند. در مجموع صندوق همچنان مرجعی عمده برای بحث از موضوعات مالی بین المللی است، و اساسنامه منبع مهمی برای حقوق بین الملل اقتصادی می باشد. البته انصافا نمی توان گفت حکم ماده ۴ (۳) اساسنامه که “صندوق بر نظام پولی بین المللی نظارت خواهد کرد تا کارکرد موثر آن تضمین شود”، تحقق یافته است (لوونفلد، ۱۳۹۰، حقوق بین الملل اقتصادی، ۶۹۳).

صندوق بین المللی پول به مثابه یک کنفراانس جهانی می باشد که در خصوص تمام چالش های موجود در اقتصاد جهانی بحث می کند و برای آن به دنبال راهکار می گردد و در مواقع بحران در اقتصاد جهانی بسیاری از چشم ها به سوی این صندوق برای حل مشکل دوخته می شوند این مساله را می توان با توجه به هدف این صندق تحت عنوان بررسی وپیگیری تحول وضعیت اقتصادی و مالی داخلی و بین المللی دولتها و ارائه مشورتهای لازم به آنها در قلمرو اقتصادی متوجه شد. این که چنین سازمانی وجود دارد و این چنین وظایفی را متقبل شده ، خود نشان دهنده اثرات مثبت این صندوق در حقوق بین الملل اقتصادی می باشد و بار بسیار زیادی را در مواقع بحران در حقوق بین الملل اقتصادی تحمل می کند و خود را به عنوان یکی از پایه های این گرایش از حقوق بین الملل که برای بحث از اقتصاد جهانی، و مشارکت کننده اصلی در برخی انواع فعالیت های چندجانبه، مثل تامین بخشودگی و تجدید ساختار بدهی نشان داده است.

فصل سوم:

تحول تابعان

حقوق بین الملل

و

حقوق بین الملل اقتصادی

پیشگفتار

تابعان حقوق بین الملل را در فصل قبل مورد بررسی قرار دادیم که دولت ها و سازمان های بین المللی اصلی ترین این تابعان قلمداد می شوند و در این میان تابعان منفعلی نیز وجود دارند که از میان آنها می توان به کشور واتیکان و جنبش های آزادی بخش ملی و سازمان های بین المللی غیر دولتی اشاره کرد. اما آیا این تابعان به صورت ثابت باقی مانده اند یا امکان گسترش آنها وجود دارد و شامل عناصری جدید می گردند؛ حقوق بین الملل اقتصادی با ایجاد حقوق و تکالیفی برای اشخاص از جمله افراد و شرکت های چند ملیتی در عرصه حقوق بین الملل به ابهام در این خصوص دامن زده است. با بررسی نحوه گسترش تابعان حقوق بین الملل در قرن اخیر و همچنین برشمردن تابعان حقوق بین الملل اقتصادی می توان به این ابهامات تا حدودی پاسخ داد. برای پاسخ به ابهامات فوق در این فصل ضمن تحلیل روند تاریخی تحول در تابعان حقوق بین الملل در بخش اول، در بخش دوم به عوامل موثر در توسعه تابعان حقوق بین الملل اقتصادی می پردازیم و نهایتا در بخش سوم تابعان جدید حقوق بین الملل را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

بخش اول : روند تاریخی تحول در تابعان حقوق بین الملل

امروزه، آنچه که در تعریف حقوق بین الملل مورد توجه است تعیین (اشخاص) یا (موضوعات) این رشته از حقوق است. نویسندگان جدید حقوقی معمولا بنابر روشی که در بررسی علمی خود اختیار کرده اند عقاید گوناگون درباره حقوق بین الملل و اشخاص یا موضوعات آن دارند و به همین دلیل هم تعریف های آنان نیز از حقوق بین الملل متفاوت است (ذوالعین، ۱۳۸۸، ۴).

دیر زمانی است که بخشی از علما (دکترین) علاوه بر دولت که موضوع اصلی حقوق بین الملل عمومی است اشخاص خصوصی را نیز ذکر می کنند. ما فکر می کنیم این طور حرف زدن خوب نیست و سوء تفاهماتی ایجاد می کند. آنچه منشا اشکال است کلمه sujet یا موضوع است. sujet یکجا به معنی وضع کننده یا فاعل است، مانند اینکه می گوییم این جمله دارای فعل و فاعل است، و در جای دیگر به معنای موضوع، یعنی دریافت کننده قاعده حقوقی یا کسی که قاعده در مورد او وضع شده و موضوع حق و تکلیف قرار گرفته است. دولت (کشور)، هم سوژه به عنوان فاعل و بازیگر صحنه بین المللی است و هم موضوع به معنای دریافت کننده؛ اما شخص فقط سوژه به معنای دوم است (فرانسوا اویر، ۱۳۶۹، ۲۵۶ ـ ۲۵۵).

گفتار اول : تحول تابعان حقوق بین الملل در قرن ۱۹

رشد و نمو بذرهای حقوق بین الملل، به طور سنتی در قرن شانزدهم صورت گرفت؛ هر چند تمرکز زدایی از حکومت مسیحی اروپا، یعنی آغاز واقعی این حقوق، اندکی زودتر به وقوع پیوست. ظهور پروتستانیزم نه تنها یگانگی سنتی جهان مسیحیت را به هم ریخت بلکه همچنین داوری پاپ در مشاجرات دنیوی را برای حکم پروتستان ناپذیرفتنی ساخت. رویداد برجسته قرن، ظهور دولت ملی، نخست در انگلیس، سپس در فرانسه و اسپانیا بود. شمار فزاینده ای از نویسندگان، بحث درباره مسائل ملی و بین المللی را آغاز کردند، و بخش زیادی از آن مسائل مستقیما به حوزه حقوق بین الملل مربوط می شد (فن گلان، ۱۳۸۶، ۴۵ ).

اما حقوق بین الملل به عنوان یک سیستم، پایه و اساسی جدید دارد. حقوق بین الملل مدرن، نتیجه پیدایش حکومت های غیر مذهبی در اروپای غربی است. همانند ضوابط و مناطهای حاکم بر هر جامعه، حقوق بین الملل تنظیم کننده روابط دولتها با یکدیگر است. قواعد جنگ و مقررات مربوط به مصونیت دیپلماتیک قدیمی ترین جلوه گاه حقوق بین الملل بوده است. عصر اکتشافات(قرن های شانزدهم و هفدهم)، توسعه قواعد حاکم بر تصاحب سرزمینها را نیز ضروری ساخت. در همان زمان شالوده اصل آزادی دریاها ریخته شد. به واقع حقوق بین الملل به ضرورت پاسخ به نیاز دولت ها (همزیستی) رشد کرد و گسترش یافت. حقوق بین الملل شاخص ها و معیارهایی برای ارزیابی عملکرد دولت ها معین می سازد که این شاخص ها با تعیین صلاحیت ملی، دولت ها را از آزادی عمل برخوردار می نمایند. توسعه حقوق بین الملل به موازات افزایش مراودات بین المللی ادامه یافت تا اینکه در قرن نوزدهم دست کم از لحاظ جغرافیایی به یک نظام جهانی مبدل شد (ربکا والاس، ۱۳۹۰، ۷ ).

۱ : نظریه کلاسیک؛ دولت ها تابعان اولیه و اصلی حقوق بین الملل

تا اندکی پیش از پایان سده نوزدهم، تقریبا همه حقوقدانان توافق داشتند که دولتهایی که به اجتماع ملتها تعلق دارند، از حقوقی، اساسی بهره مندند. از جمله اینها حق برابری، بقا، استقلال خارجی، دفاع مشروع، برتری سرزمینی(حاکمیت)، مبادله و احترام است. بیان می شد که این حقوق اعلام شده، اساسی و مطلق اند و عقیده بر این بود که برای هر اجتماعی که ادعای دولتمندی می کند، اساسی هستند. پایه آنها دکترین حقوق طبیعی یافت می شد، و تعبیری کلیدی از آن نظریه، مدعی آن بود که حقوق مورد نظر مبین آن اصول حقوقی است که حقوق بین الملل موضوعه بر مبنای آن ساخته می شود ومی توان آنها را ذات و طبیعت آن حقوق استنتاج کرد. آن تعبیر، این موافقت مسلم را نادیده می گرفت که اصول حقوقی تنها با فرمن حقوقی ایجاد می شوند و نمی توان آنها را قبل از این مسلم فرض کرد (فن گلان، ۱۳۸۶، ۱۴۱).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

در اوخر قرن نوزدهم، دو تن از حقوقدانان آلمانی به نامهای «آیهرینگ» و «یلی نک» تحت تاثیر فلسفه هگل، نظریه خود محدود سازی ارادی را مطرح کردند. قسمت عمده فعالیت یلی نک صرف کاوش مبنای حقوقی برای محدود کردن حاکمیت، چه در قلمرو داخلی و چه در عرصه بین المللی گردید. مبنای عقیده یلی نک مبتنی بر تلقی حاکمیت به مثابه یک مفهوم حقوقی بود. به نظر وی، حقوق ناگزیر به تحمیل یک سلسه تعهداتی بر تابعان خود است و چون هر کشور به تنهایی تابع حقوق است و قدرت او باید به عنوان یک قدرت حقوقی مورد توجه قرار گیرد، بنابراین، فقط حود اوست که خود را مقید به رعایت قواعد حقوقی می داند و هیچ قدرتی نمی تواند او را مقید و مجبور به این عمل نماید. در قرن نوزدهم، به دنبال تحولاتی که در آلمان و برخی دیگر از کشورهای اروپایی، در بیان مفاهیم حاکمیت و استقلال کشورها پیش آمد، نظریاتی در زمینه نقش اراده در وضع قواعد حقوقی اعم از داخلی و بین المللی، ابراز گردید که جلوه بارز آن را می توان در مکتب اصالت دولت یا دولت گرایی و توتالیتاریسم ملاحضه نمود (ضیائی بیگدلی ، ۱۳۹۰، ۶۵ ـ ۶۳).

نظام بین الملل کلاسیک که، همانند نظامهای استبدادی ،نظامی از هم گسسته است هیچگاه میان آزادی اعضای جامعه بین الملل و الزام ناشی از واقعیات تعادلی بایسته ایجاد نکرده و این بدان سبب بوده است که جامعه بین المللی اعضایی داشته که هر یک ، به لحاظ سوابق نژادی و تاریخی و نابرابری در برخورداری از منابع اقتصادی و قلت روابط متقابل اجتماعی، با دیگری متفاوت بوده است. در این جامعه «ناهمگن» منافع فردی پیوسته بر منافع جمعی غلبه داشته و مقررات اجتماعی از عمومیت برخوردار نبوده است. در جامعه بین المللی به رغم گسترش اقدامات فراملی، تاثیر مقررات کلاسیک بر نظام معاصر تا آنجا بوده که، فقط دولتها می توانند ضامن اجرای مقررات بین المللی باشند، در نتیجه ، این دولتها در همان حدی که واضع و ضامن اجرای قاعده حقوقی هستند می توانند از حدود آن تخطی نمایند، آن را تهدید کنند، و سرانجام آن را از میان بردارند (www.ghavanin.ir).

از دیدگاه حقوق بین الملل کلاسیک ، تابعین حقوق بین الملل را فقط دولت ها تشکیل میدادند و نظریه پردازان کلاسیک، حقوق بین الملل را منحصراً (حقوق روابط بین دولت ها) می پنداشتند (www.golwazhah.blogfa.com).

نویسندگانی که فقط دولت را شخص حقوقی و موضوع بین الملل دانسته ، حقوق بین الملل را اینگونه تعریف می کنند: حقوق بین الملل مجموعه قواعدی است که منحصرا روابط بین دول را تنظیم می کند. این تعریف از نظر تاریخی، مقدم بر سایر تعریف ها در خصوص حقوق بین الملل است. تا قرن نوزدهم دولتها تقریبا تنها گروه های مرکب از افراد بشر بودند که، از شخصیت حقوقی، در روابط بین الملل برخوردار می شدند. نویسندگان کلاسیک عموما در تعریف فوق هم عقیده بودند و فقط در بیان این مقصود گاه توضیحات اضافی از قبیل «حقوق و تکالیف متقابله دولت» ، «روابط مشترک دول» ، « اصول و قواعد حاکم بر روابط دول»، «قراردادها و عرف مورد قبول دول»، «دول متمدنه»، «دول مستقل» را بکار می بردند و گاه نیز (ملل) را بجای (دول) و به همان معنی جانشین می کردند. چنانکه دیده می شود عنصر اصلی در این تعریف (دولت) است و مقصود از آن، دولتهای مستقلی است که ، از شخصیت بین المللی برخوردار ند. دولی که از نظر حقوق بین الملل دارای شخصیت نباشند، از قبیل دولتهای عضو یک دولت فدرال(دول متحده) و دول تحت الحمایه در این تعریف منظور نیستند زیرا، رابطه آنها با حقوق بین الملل و مؤسسات بین المللی، غیر مستقیم و یا واسطه دولت مرکزی یا دولت حامی است. این عقیده که، تنها دول، عناصر اصلی و انحصاری حقوق بین الملل هستند، هنوز هم، بین بعضی از دانشمندان مشهور حقوقی معاصر طرفدارانی دارد و مورد قبول بعضی از مکتبهای حقوق و سیاسی است (ذولعین، ۱۳۸۸، ۶ ـ ۵).

با موشکافی حقوق بین الملل کلاسیک ، متوجه این مطلب می گردیم که طرفداران این مکتب، تاسی و تاثیر گذاری ویژه ای از حقوق داخلی گرفته و به نوعی رفتارهای حقوقی در سطح بین المللی را با الگوگیری از نظم موجود در حقوق داخلی متناسب می دانند، از جمله این الگوگیری ها می توان به مبحث تابعان اشاره کرد که نظم در حقوق داخلی را تنها برای افراد می داند چرا که تابعان نهایی این حقوق را افراد می داند و در حقوق بین الملل، تابعان تنها دولتها می باشند چرا که فقط دولتها از این حقوق بهره می برند. بنابراین در قرن نوزدهم که حقوق بین الملل کلاسیک منشا نظریات حقوقدانان بین المللی بوده، یگانه تابع حقوق بین الملل دولت ها بودند و فقط دولتها اشخاص حقوق بین الملل محسوب می شوند.

۲ : سازمان های بین المللی تابع فعال حقوق بین الملل

اختلاط میان دو نهاد دولت و سازمان بین المللی و بطور دقیق تر میان حاکمیت و شخصیت حقوقی دهه ها شناخت شخصیت حقوقی را برای سازمان های بین المللی با مشکل مواجهه کرده بود زیرا زمانی که یک سازمان بین المللی عملی را انجام می داد برخی این عمل را متوجه دولت های عضو آن سازمان می دانستند چرا که شخصیت حقوقی برای سازمان بین المللی قائل نبودند و آن را موجودیتی مستقل نمی دانستند. این اختلاط در کشورهای سوسیالیستی سابق به مراتب بیشتر ملاحظه می شد، چون که وجود سازمان های بین المللی را تهدیدی برای حاکمیت خود می پنداشتند. اما این وضعیت رفته رفته تغییر پیدا کرد و این تغییر ناشی از فهم این نکته بود که نهادی می تواند شخصیت حقوقی داشته باشد بدون آنکه حاکم باشد. گستره این شخصیت حقوقی هم می تواند محدود به اختیارات و اشتغالات آن نهاد باشد (بیگ زاده، ۱۳۹۱، ۱۱۵ ـ ۱۱۶).

بر همین اساس و با توجه به این تغییرات دیدگاه ها گروهی از نویسندگان حقوقی ، حقوق بین االملل را اینگونه تعریف می کنند: حقوق بین الملل مجموعه قواعدی است که روابط بین دول و همچنین سازمان های بین الملل را تنظیم می کند. در این تعریف در کنار دول که، قبلا موضوعات منحصر به فرد حقوق بین الملل محسوب می شدند، اشخاص حقوقی جدیدی که، سازمان های بین الملل باشند، اضافه شده است. مقصود از سازمان های بین الملل موسسات و تشکیلات بین المللی است که بعضی از طرف دولتها ایجاد گردیده و بعضی هم مستقل از دول و بدون دخالت آنها بوجود آمده اند. این سازمان ها که اجتماعات متشکل و سازمان یافته هستند موقعی موضوع حقوق بین الملل قرار می گیرند که در جوار دولتها بوده و از شخصیت بین المللی برخوردار باشند. با اینکه ترقی و توسعه این سازمانها بیشتر در ۵۰ سال اخیر صورت گرفته ولی پیدایش اینها سابقه تاریخی دارد. کلیسای کاتولیک از قدیمی ترین موسساتی است که مدتها بدون آنکه عناصر لازم برای تشکیل دولت را جمع داشته باشد مانند یک دولت عمل می کرد، نمایندگان دیپلماتیک نزد سایر دربارها می فرستاد و نمایندگان آنها را می پذیرفت، با دولتهای مختلف قرارداد می بست و پاپ جنبه سلطان را داشت. با اینکه بسیاری از نویسندگان حقوق ببین الملل این وضع را بیشتر مبتنی بر نزاکت بین المللی می دانستند مع ذلک همیشه حکومت روحانی پاپ در کتب و رساله های مربوط به حقوق بین الملل مورد بحث و مطالعه قرار میگرفت (ذوالعین، ۱۳۸۸، ۹).

اما از قرن نوزدهم که سازمان های بین الملل طبق حوائج روز پیدا شد و به سرعت به ازدیاد نهاد، موضوع جنبه دیگری به خود گرفت. این سازمان ها در بسیاری از مسائل اداری، فنی، علمی، بهداشتی، فرهنگی، قضایی، اقتصادی و سیاسی قسمتی از اختیارات و صلاحیت دولتها را در دست گرفتند و به صورت اشخاص حقوقی و موضوعات مستقیم حقوق بین الملل درآمدند. اهمیت روزافزون این موسسات موجب شد که گروهی از نویسندگان حقوقی معاصر، این سازمان ها را به عنوان موجودات یا موضوعات مجزا و مستقل از دولت تلقی کنند و به همین دلیل هم، هنگام تعریف حقوق بین الملل، اینها را در کنار دول و هم پایه آنها قرار می دهند. نویسندگانی که در تعریف خود از حقوق بین الملل غیر از دولت صریحا یا به طور ضمنی موسسات و سازمان های بین الملل را هم منظور داشتند بسیارند. کارل اشتروپ در این باره می گوید: حقوق بین الملل مجموعه مقررات حقوقی است که موضوعش حقوق و تکالیف دول یا سایر اشخاص حقوق بین الملل است. ژان اسپیرو پولس حقوق بین الملل را مجموعه قواعد حقوقی حاکم بر روابط دول و سایر موجودات شخصیت داده شده می داند ولی خود گفته است که این تعریف نسبی است. آنتونیو ترویول می گوید: می توانیم حقوق بین الملل را اینطور تعریف کنیم که مجموعه قواعدی است که به اتکای عدالت روابط بین دول و سایر موجودات اجتماعی که قدرت (صلاحیت) اتخاذ تصمیم را دارند، تنظیم می کند. شارل روسو هم در تعریفی از که از حقوق بین الملل کرده همین معنی را در نظر داشته است و می گوید که حقوق بین الملل اساسا موضوعش اداره روابط بین دول و یا بهتر گفته شود روابط بین موضوعات حقوق بین الملل است ذکر موضوعات بین المللی از این نظر است که دو لفظ دولت و موضوعات بین المللی یکی نیستند. وی در توضیحات بعدی از موسسات بین المللی ، برای مثال جامعه ملل و سازمان ملل متحد را نام می برد (ذوالعین، ۱۳۸۸، ۱۱ـ ۹).

با توجه به دیدگاه هایی که در قرن نوزدهم وجود داشت رفته رفته اولین سازمان های بین المللی نیز در قرن ۱۹ بوجود آمدند تا تبدیل به روندی شوند که در نهایت به تابع حقوق بین الملل بدل گردند و در تعریف حقوق بین الملل جای گیرند. در قرن نوزدهم دو دسته سازمان بین المللی شکل گرفتند. ابتدا سازمان های سیاسی بودند که در پی جنگ ناپلئون در اروپا بوجود آمدند؛ سپس با پیشرفتهای علمی و فنی سازمان هایی در قامرو همکاری های فنی ایجاد شدند (بیگ زاده، ۱۳۹۱، ۶۴).

اولین سازمان های بین الملل ـ آنهم نه به صورت کامل ـ عبارتند از: ۱) کمیسیون مرکزی رود راین که در سند نهایی کنگره وین ۱۸۱۵ پیش بینی شده بود؛ ۲) کمیسیون اروپایی رود دانوب که به موجب معاهده پاریس ۱۸۵۶ تاسیس گردید؛ ۳) اتحادیه بین الملل تلگراف ۱۸۶۵؛ ۴) دفتر بین المللی اوزان و مقادیر ۱۸۷۵؛ ۵) اتحادیه پست جهانی؛ ۶) اتحادیه حمایت از آثار ادبی و هنری ۱۸۸۳؛ از آن زمان، به رغم فرد گرایی کشورها، احساس مشارکت در گسترش سازمانهای بین المللی و لزوم همکاری هر چه بیشتر میان کشورها به تدریج شدت یافته و در نتیجه زیست بین المللی را آسانتر کرده است (ضیائی بیگدلی، ۱۳۹۰، ۲۳۴).

ایجاد دولت ها در جامعه بین المللی باعث شد که ساخنتار این جامعه از جامعه ای قبیله ای به جامعه ای نظام مند تغییر کند و دولت های ایجاد شده برای نظم دادن به روابط خود بیش از پیش نیاز به همکاری میان یکدیگر را احساس کنند و برای پاسخگویی به این نیاز کم کم و با شکل ابتدایی سازمان های بین المللی ایجاد گشتند و بعد از آن این سازمان ها بر اساس و پیرو نیازهای روز جامعه بین المللی توسعه پیدا کردند. نیت اولیه ایجاد سازمان های بین المللی در قرن نوزدهم ایجاد سلطه به سبک نوین خود بوده و با ایجاد این سازمان ها هزینه استعمار و استثمار کشورهای ضعیف جامعه ی بین المللی پایین می آمد، اما در ادامه روند رو به رشد این سازمان ها سبب شد که همکاری ها فنی و اقتصادی فارغ از مسائل سیاسی در قالب این سازمان ها شکل بگیرد و جامعه بین المللی به کارایی بالای اینگونه سازمان ها پی ببرد و به این نتیجه برسند که برای نظم بخشی به شکل گرفتن این سازمان های روبه رشد باید به آنها شخصیت بین المللی اعطا کرد تا کارایی آنها دوچندان شود و از برخی بی نظمی ها و خلا های قانونی جلوگیری شود و در پی این اعطای شخصیت، این سازمان ها تابع حقوق بین الملل قلمداد شدند و هر روزه به طرفداران تابع قلمداد شدن سازمان های بین المللی بیشتر افزوده می شد.

۳ : حقوق بین الملل؛ نظامی برای تنظیم رفتار افراد

در قرن هفدهم وقتی که اعتقاد رایج مبنی بر این بود که همه حقوق ناشی از حقوق طبیعی و ذاتی است، تفکیک جدی بین حقوق داخلی و حقوق بین المللی وجود نداشت و بالنتیجه می شود گفت که افراد هم در حقوق بین الملل صاحب شخصیت بودند. اما در قرن نوزدهم که مکتب اثباتی[۳۰] فلسفه غالب گردید، دولتها به عنوان تنها موضوعات حقوق بین الملل شناخته می شدند (اکهرست، ۱۳۷۳، ۹۸).

اعتقاد بر این بود که حقوق بین الملل، به طور سنتی به تنظیم و کنترل روابط میان دولتها می پرداخت و دولت ها تابعان حقوق بین الملل محسوب می شوند. با این حال بسیاری بر این باورند که «فرد انسانی، ذینفع اصلی و نهایی حقوق بین الملل است.» بر این اساس فرد محورتر بودن حقوق بین الملل به چه معنایی می تواند باشد؟ تمرکز بر فرد انسانی که از اجزای ذاتی امنیت انسانی است، خواستار توجه خاص به نیازها و منافع افراد است و از جهت اخلاقی و تحلیلی، منافع و نیازهای افراد را بر منافع و نیازهای دولتها مقدم می داند (تیشگروم، ۱۳۸۹، ۸۵).

اگر دو نگرش در حقوق بین الملل داشته باشیم، نخست نگرشی سیاسی ـ حقوقی (کلاسیک) که تاکنون علی رغم افکار حقوقی ناب به جریان خود ادامه داده است و جامعه بین المللی را مرکب از دول حاکمی می داند که به شکل جمعیتهای متحدالمال (ملت) در سرزمین های مختلف در جهت کسب منفعت مادی خود در رقابت زندگی می کنند و روابط خود را بر همین مبنا تنظیم می نمایند و دوم نگرشی حقوقی ـ سیاسی که به جای آن که جامعه بین المللی را مرکب از قدرتهای غیر

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:44:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم