معذالک در تمام مجالسی که در اطراف این قضیه مذاکره شده که در بعضی از آن مجالس عده ای از علماء اعلام حضور داشتند، کلمه ای که دلالت یا اشعار به موافقت در این موضوع داشته باشد از حقیر صادر نشده. چگونه ممکن است در چنین امور مهمی اظهار نظر نمایم در حالیکه آن اطراف آن روشن نیست ( دوانی، ۱۳۷۹ج ۱۲: ۲۴۳)
آیت الله کاشانی هم که در آن موقع در لبنان تبعید بود، اعلامیه ای صادر کرد و هدف از تشکیل مجلس مؤسسان را تغییر قانون اساسی دانست و آن را به شدت محکوم کرد، و از مردم خواست تا در برابر این مظالم خانمان سوز مقاومت کنند.
در آن روزها می گفتند آقای بروجردی به قدری ناراحت است که قائم مقام رفیع مشاور شاه و دکتر اقبال وزیر کشور از طرف شاه آمده اند، وصریحاً تأمین داده اند خاطر مبارک آسوده باشد که راجع به امر دیانت چیزی در بین نیست، ولی خاطر ایشان آسوده نبود تا در عمل دیدیم از این مقوله سخنی به میان نیامد وبه همان گرفتن اختیارات بیشتر برای شاه اکتفا شد که این دیگر در آن زمان امری سیاسی و جلوگیری از آن توسط آیت الله بروجردی مشکل بود.
زمزمه مخالفت آیت الله بروجردی با تغییر قانون اساسی در همه جا پیچید و شاه وزیر کشور(اقبال) را برای جلب حمایت ایشان به قم فرستاد، امام خمینی(ره) از طرف آیت الله بروجردی طرف ملاقات بودند و با هرگونه تغییر مخالفت کردند؛ شاه قول داد اصول دیانتی قانون اساسی را تغییر ندهد.( دوانی، ۱۳۷۹ج ۱۲: ۱۱۷)
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید. |
-
- اعتراض آیت الله بروجردی به گسترش بهائیت
نگاه مرجعیت شیعه به بهاییت بعد از شهریور ۱۳۲۰ یک نگاه دین مدارانه بود. آیت الله بروجردی نیز از نفوذ سریع و گسترده بهاییان با ورود دکتر ایادی به عنوان طبیب مخصوص شاه در راس حکومت احساس خطر می نمود.
ایشان حتی در زمانی که در بروجرد حضور داشتند، شاهد فعالیت بهاییان بودند. ابتدا سعی کردند، از راه قانونی جلوی اقدامات آنها را بگیرند و چون با کارشکنی دولتمردان روبرو شدند، ناچار به عنوان اعتراض شهر را ترک کردند و به دنبال آن مردم شهر به هیجان آمدند. نامه های بسیاری به دست آیت الله می رسید که حکایت از گسترش نفوذ و بیداد آنان در ادارات می کرد.
آیت الله بروجردی در سال ۱۳۲۹ طی نامه ای از آقای فلسفی خواستند که با نخست وزیر وقت رزم آرا ملاقات کند، خود نیر طی مصاحبه ای با روزنامه کیهان نقطه نظرات خود را در مورد بهاییان چنین اعلام کردند: ۱ـ در جریان مبارزه با بهاییها نظم و آرامش در سراسر کشور برقرار شود. ۲ـ باید حظیره القدس را ویران کرد و ساختمان جدید در تصرف انجمن خیریه باشد. ۳ـ کلیه بهاییان از ادارات دولتی و بنگاه های ملی هر چه زودتر طرد شوند و دولت از مجلس بخواهد که طرحی را از مجلس بگذراند که تمام بهاییان از کشور خارج شوند.
سرانجام شاه طی اعلامیه ای اظهار داشت:
چون نظاهرات و تبلیغات فرقه بهایی موجب تحریک احساسات مردم شده است؛ لذا به منظور حفظ نظم و انتظامات عمومی دستور داده شد قوای انتظامی مراکز این فرقه را که حظیره القدس نامیده می شود، اشغال نمایند که از هر گونه پیشامدهای احتمالی جلوگیری شود.( دوانی، ۱۳۷۹ج ۱۲: ۲۴۲)
-
- اعتراض آیت الله بروجردی به حمل مشعل در مسابقات ورزشی
مخالفت آیت الله بروجردی با حمل مشعل در مسابقات ورزشی به دلیل تشابه آن با سنت های آتش پرستی بود آیت الله فلسفی در خاطرات خود می نویسد
از حاج احمد (پیشکار آیت الله بروجردی) پرسیدم چه اتفاقی افتاده است؟ گفت: دیشب آقا نخوابیده اند برای اینکه در روزنامه ها نوشته بودند ورزشکارانی می خواهند مشعلی را در امجدیه روشن کرده و آن را به دست گرفته و به حالت دو، درب منزل شاه ببرند. آقا فرموده اند این آتش پرستی است به رئیس دفتر شاه تلفن کردم و گفتم یک پیغام فوری دارم وقتی رفتم پیش شاه و نشستم او به من گفت آقا موضوع چیست؟ گفتم حضرت آیت الله خیلی ناراحت هستند. زنگ زد که رئیس تربیت بدنی بیاید. به محض ورود شاه به او گفت موضوع آوردن مشعل را به هم بزنید، لازم نیست.» (فلسفی، ۱۳۷۶: ۱۸۵)
همچنین هنگامی که به آیتالله بروجردی خبر رسید که لشکر آذربایجان در مراسم چهارشنبهسوری به منظور ادای احترام قصد برپایی آتشکده را دارد طی نامهای به شاه نوشت که اگر بنا باشد پادشاه ما به آتشپرستی بگراید همان مبارزهای که در صدر اسلام با آتشپرستان شد اکنون نیز میشود که شاه به دنبال این نامه دستور توقیف آیت الله بروجردی را صادر کرد (حوزه ۴۳ – ۴۴: ۱۰۰).
جمع بندی
در طول تاریخ سیاسی ایران و در مدت حکمرانی حکومت های طاغوتی مرجعیت تنها نهادی بوده که در مواقعی که منافع مردم و یا احکام اسلامی را در خطرمی دیده مواضع خود را از طریق اعتراض و انتقاد به دستگاه حاکمه اعلام می کرده است.
این اعتراض ها گاهی در قالب نامه و یا ارسال تلگراف انجام می شد، گاهی نمایندگانی را برای بیان اعتراض خود نسبت به برخی از سیاست ها به دربار می فرستادند، گاهی در سخنرانی های خود اعتراض خود را به گوش مردم و حکومت می رساندند، گاهی بیانیه ای رسمی صادر کرده و مواضع خود را به صورت صریح برای مردم و حکومت تبیین میکردند و در برخی از موارد هم فتاوی صادر کرده و اعتراض خود را در این قالب بیان می کردند.
در این فصل نمونه های زیادی از اشکال گوناگون اعتراض مراجع عظام تقلید به وقایع اتفاقیه ذکر شده است و این امر نشان دهنده این نکته است که این مراجع با پیوند بین دین و سیاسیت و با بهره گرفتن از پتانسیل سیاسی مکتب تشیع همواره اوضاع سیاسی کشور را رصد کرده و در موارد لزوم موضع گیری کرده اند.
هر چه به سالهای بعد از انقلاب نزدیکتر می شویم شدت آگاهی سیاسی مردم نسبت به وقایع افزوده شده و مواضع مراجع هم اشکال اعتراضی و انتقادی بیشتری به خود گرفته است. امام خمینی (ره) را می توان مظهر کامل مرجعی سیاسی در طول تاریخ سیاسی و اجتماعی خود در نظر گرفت که در اولین فتوای خود تقیه را برای عالم دینی حرام اعلام کرده و همواره با شجاعت مواضع خود را اعلام کرده است.
امام خمینی (ره) در سال ۴۲ و در سالهایی که هنوز اثری از انقلاب اسلامی وجود نداشت و مردم هنوز به لحاظ سیاسی برای انقلاب آمادگی نداشتند در سخنرانی هایی دستگاه حاکمه را به طور مستقیم مورد خطاب قرار داده و اشاره می کند که برای دفاع از اسلام و مردم مظلوم همه توان خود را به کار می بندد و تا پای جان برای دفاع از این ارزش ها پیش خواهد رفت.
در طول تاریخ سیاسی ایران مرجعیت تنها نهادی بوده که به اعلام موضعگیری انتقادی صریح نسبت به حکومت پرداخته و در مواردی با اتخاذ موضعی سازش ناپذیر حکومت را مجبور به پذیرش درخواست های خود کرده است.
نتیجه گیری
فرهنگ سیاسی تشیع دایره دین را جهانشمول تعریف می کند دین در این فرهنگ تمام ابعاد زندگی بشر را تحت تاثیر خود قرار داده و انسان در همه شئون زندگی خود می تواند از راهنمایی دین بهره ببرد؛ دین در این معنا ابعاد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زندگی بشر را تحت تاثیر قرار می دهد. سیاست در اسلام رابطه ای نزدیک با دین ورزی مردم دارد و در اصل می توان گفت اسلام به طور عام و تشیع به طور خاص دینی سیاسی است؛ حضرت محمد(ص) به عنوان پیامبر این دین اقدام به تشکیل حکومت کرده و خود نقش حاکم را در این حکومت بر عهده گرفته و نقش حاکم و پیامبر را توامان داشته است.حضرت علی(ع) به عنوان ملاک و نماد تشیع در حکومت خود تلاش کرده است احکام و قوانین اسلامی را پیاده کند و برای بقای حکومت خود هیچ یک از حدود خداوند و مردم را زیر پا نگذاشته است.
امام حسین(ع) برای بقای اسلام که در طول ۵۰ سال از رحلت پیامبر(ص) دچار استحاله فکری و فرهنگی شده بود قیام می کند و برای تشکیل حکومت رهسپار کربلا می شود و خود و خانواده خود را برای پاسداشت ارزش های دینی و انسانی و اعتراض به بدعت های غیر اسلامی در حکومت فدا می کند.
عالمان این دین هم باید به پیشوایان و اولیا دین خود رجوع کنند و برای اجرای احکام اسلامی در جامعه تلاش کنند؛ اجرای احکام اسلامی هم جز در پرتو دخالت این عالمان در دنیای سیاست و حکومت و تلاش برای برقراری حکومت محقق نمی شود. چرا که اجرای برخی از احکام اسلامی جز در سایه حکومتی اسلامی امکان پذیر نیست، حکومتی که قوانین آن مطابق با قوانین اسلام باشد و حدود و موازین اسلامی در آن رعایت شود.
جامعه ایران جامعه ای حزب گریز است و موانع اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ساختاری مانع از شکل گیری احزاب سیاسی در جامعه ایران شده اند. در فرهنگ جامعه ایران در سال های قبل از انقلاب اسلامی با توجه به وابستگی همیشگی گروه های سیاسی به حکومت حزب مفهومی منتسب به حکومت در نظر گرفته می شده و این سازمان سیاسی هرگز نتوانسته مانند غرب برخاسته از مطالبات مردم باشد و در جهت تحقق آنها تلاش کند.
اما یکی از عوامل عدم شکل گیری احزاب سیاسی در ایران ایفای نقش این نهاد سیاسی توسط سایر نهادها است یکی از نهادهای مهمی که در طول تاریخ نقش احزاب را در جامعه ایران بر عهده گرفته نهاد مرجعیت بوده است.نهاد مرجعیت را نمی توان تنها شخص مرجع در نظر گرفت بلکه نهاد مرجعیت متشکل از شخص مرجع تقلید، روحانیون، شاگردان، طلاب جوان و مقلدان است که در دایره اجتهاد به تقلید از مجتهد می پردازند.
واسطه بودن بین مردم و حکومت یکی از کارکردهای احزاب سیاسی است؛ در پاسخ به این سوال که نهاد مرجعیت چگونه کارکرد واسطه بودن بین مردم و حکومت را در جامعه ایران ایفا کرده است می توان گفت احزاب سیاسی در ایران برخاسته از مطالبات مردمی نبوده و داری خاستگاه مردمی نبوده اند و غالبا وابسته به دستگاه حاکمه بوده و به جای آنکه نقش واسطه بین مردم و حکومت را ایفا کنند بر مطالبات دستگاه حاکمه تاکید کرده و بیشتر حکومت هایی که در ایران استقرار داشتند تصور درستی نسبت به احزاب نداشته و یا زمینه و بسترهای لازم برای فعالیت احزاب سیاسی را در جامعه آماده نمی کردند.
آنها حزب را بستری برای تحقق اهداف خود در نظر می گرفتند؛ مصداق بارز این مسئله را می توان درحزب رستاخیز جتسجو کرد این حزب رسما توسط حکومت پهلوی راه اندازی شد و همه مردم موظف بودند در این حزب عضویت پیدا کنند و محمد رضا شاه بیان کرد که هرکس نمی خواهد در این حزب عضو باشد کشور را ترک کند!در چنین شرایطی می توان حزب را بستری برای تامین مشروعیت حکومت در نظر گرفت، در واقع دستگاه حاکم با افزایش شماره اعضای خود در پی انتقال این مفهوم بود که حکومت پهلوی حکومتی دمکرات و آزاد اندیش است که حزبی با این همه اعضا توانسته در آن شکل بگیرد.
از سوی دیگر بنا بر آنچه در تعریف نهاد آمده است نهاد مرجعیت را می توان نهادی اجتماعی، آموزشی، سیاسی و حتی فرهنگی در نظر گرفت و با توجه به ابعاد گسترده این نهاد پرقدرت در این تحقیق کارکردهای اجتماعی، آموزشی و فرهنگی نهاد مرجعیت مورد بررسی قرار نگرفته است و تنها به کارکرد سیاسی این نهاد توجه شده است و به جاست که سایر محققان این ابعاد را مورد بررسی و مداقه قرار دهند. اگر نهاد مرجعیت را مانند هرمی اجتماعی درنظر بگیریم در راس این نهاد مرجع تقلید قرار دارد و در لایه های واسط این نهاد سیاسی – اجتماعی فضلای حوزه های علمیه، اساتید درس خارج و طلاب سطح عالی و در سطوح پایین تر طلاب جوان حوزه و در قاعده این هرم هم مردم شیعه یا همان مقلدان قرار دارند.
این نهاد سیاسی از طریق ارتباط مداوم بین لایه های این هرم به بازتولید شبکه ای اجتماعی و پر قدرت می پردازد. مقلدان مرجع تقلید را می توان از هر صنف، گروه، دسته یا با هر منزلت های اجتماعی ای در نظر گرفت. برای مثال یک پرفسور و یا یک پزشک فوق تخصص در امور دینی خود را مقلد مرجع تقلدی می داند و وجوهات شرعیه خود را به مرجع تقلید خود می پردازد و برای مسائل روزمره زندگی خود نظر او را جویا می شود. راز قدرت این نهاد سیاسی در همین نکته نهفته است چرا که این نهاد شمولی عام در بین همه اقشار جامعه پیدا می کند و دایره شمول خود را از حکومت فراتر تعریف می کند.
نهاد مرجعیت هدف مشترکی را برای فعالیت همه مراجع تقلید تعریف کرده است و این هدف حفظ اسلام و مسلمین است؛ مراجع تقلید هم با اتخاذ ای
ن هدف مشترک معمولا در مسائل مهم و حساس آرایی نزدیک به هم اتخاذ می کنند؛ هر چند در طول تاریخ تشیع مراجع تقلیدی بودند که با توجه به جو خفقان سیاسی و اتخاذ رویکرد نظری تقیه حفظ اسلام را ارجح از حفظ مسلمین دانسته و برای حفظ اسلام در مقابل دستگاه حاکمه سکوت اختیار کردند اما مراجع تقلیدی هم بوده اند که با بذل جان خود از اسلام و مسلمین حمایت کرده اند.
در این مقام باید گفت مرجع تقلید صاحب رساله نیست بلکه صاحب رسالت است به این معنا که بعد از اینکه لفظ مرجع تقلید به فردی اطلاق شد او رسالت سنگینی بر عهده دارد و باید هر چه در توان دارد برای حفظ اسلام و مسلمین انجام دهد و در این راه نباید هراسی از بذل جان خود داشته باشد. درطول تاریخ تشیع علمای برجسته و بزرگواری یافت می شوند که به درجه اجتهاد و فقاهت رسیده بودند اما از قبول مسئولیت سنگین مرجعیت خودداری می کردند و ترجیح می دادند علمای دیگر این مسئولیت را بر عهده بگیرند.
مرجع تقلید در نهاد مرجعیت از طریق لایه های واسط هرم این نهاد در ارتباط مستمر با مقلدان و مردم قرار دارد مردم مطالبات، سوالات، درخواست ها و وجوهات شرعی خود را به طلاب حوزه های علمیه منتقل می کنند و آنها هم این مطالبات را جمع آوری کرده و به سطوح بالاتر منتقل می کنند و دست آخر شاگردان نزدیک مراجع که غالبا خود اساتید سطح عالی حوزه و از شاگردان مستقیم مراجع تقلید هستند در برخی موارد به سوالات شرعیه و اعتقادیه پاسخ می دهند و گاهی اوقات نیز آن را به اطلاع مرجع تقلید می رسانند تا وی پاسخ دهد و این پاسخ ها از طریق همین شبکه اجتماعی به مردم و مقلدان منتقل می شود.
در مسائل سیاسی مهم هم مراجع تقلید از طریق همین شبکه اجتماعی آراء خود که بر اساس مصالح اسلام و مسلمین بوده است به مردم می رساندند و از طریق این شبکه اجتماعی در جامعه حرکت ایجاد می کردند؛در طول تاریخ سیاسی ایران و به طور خاص از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی ایران نمونه های زیادی وجود دارد که در مقاطع حساس و مهم مراجع تقلید این شبکه اجتماعی را برای تحقق ارزش های دینی و مذهبی و مطالبات اسلام و مسلمین در سطح جامعه برای رویارویی حکومت ها و دشمنان بسیج کرده اند.
بنابراین با توجه به ساختار ایدئولوژی اسلامی که همواره اولیای الهی را برای راهنمایی بشر قرار داده و زمین هیچ گاه از وجود حجت های الهی بی بهره نخواهد بود و همچنین با توجه به این که ما در حال حاضر در زمان غیبت حجت الهی هستیم، مراجع تقلید از طرف اولیای الهی به عنوان راهنما و ملجا و پناهگاه مردم معرفی شده اند. البته در زمان حضور امامان معصوم (ع)نیز علمان و فقیهانی بودند که نماینده یا نایب ایشان در دیگر سرزمین ها بودند.
سیاست در مذهب شیعه از دیانت جدا نبوده و مراجع در سیاست هم راهنمای مردم بوده اند و با توجه به گستردگی شبکه مجتهد – مقلد و قدرت و نفوذ مراجع در همه رده های جامعه و حتی در بین دستگاه حاکم، مردم برای برخی از مشکلات و احتیاجات خود از حکومت به نهاد مرجعیت رجوع می کردند و این نهاد نیز سعی می کرد مسائل و مشکلات آنان را به وسیله همین قدرت پنهان خود در جامعه حل کند؛ بر این اساس می توان گفت این نهاد به خوبی نقش واسطه گری بین مردم و حکومت را ایفا کرده است.
یکی دیگر از کارکردهای احزاب سیاسی در جوامع جامعه پذیری سیاسی مردم است؛ در پاسخ به این سوال که مرجعیت چگونه به جامعه پذیری سیاسی مردم پرداخته است؟ می توان گفت در علوم سیاسی یکی از نهاد های جامعه پذیر کننده دین است، دین می تواند عامل بسیار مهم و موثری در جامعه پذیری افراد به طور مستقیم و غیر مستقیم باشد و در انتقال فرهنگ سیاسی نقش ایفا کند.
با توجه به اینکه در سال های انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی مفاهیم سیاسی و بایسته های سیاسی مورد نظر مراجع عظام تقلید با مفاهیم و بایسته های سیاسی حکومت در تضاد بود مراجع از روش های مختلف و متنوعی برای جامعه پذیری سیاسی مردم بر طبق مفاهیم و بایسته های شیعی استفاده می کردند که البته نقش کارگزاران این نهاد در استفاده از این روش ها بسیار مهم بود.
یکی از این روش ها خطابه بود؛ در اسلام خطابه و سخنوری یکی از راه های بیان عقاید و اندیشه های اسلامی شمرده می شود و اهمیت خطابه به اندازه ای است که دو خطبه در نماز جمعه گنجانده شده که بر اساس فتوای اکثر علما نماز جمعه در زمان حضور امام معصوم (ع)واجب بوده و در زمان غیبت نیز مستحب مؤکد است. هر کدام از این خطابه ها به جای یک رکعت نماز که در اسلام ستون دین است ایراد می شود بنابراین در نماز جمعه دو خطابه خوانده می شود که یکی از آنها حتما باید سیاسی باشد و خطیب در آن به تشریح وقایع سیاسی جامعه بپردازد.
یکی دیگر از راه های جامعه پذیری سیاسی مردم در جامعه صدور فتوا از سوی نهاد مرجعیت بوده است. فتوی بیانی فقهی برای بیان احکام اسلام است و از آنجا که اسلام دینی اجتماعی است و در برابر مسائل اجتماعی جامعه مسلمانان سکوت نکرده است و همچنین اینکه سیاست یکی از ارکان جامعه است در برخی از موارد فتواهای صادر شده از جانب نهاد مرجعیت بیانی سیاسی بوده است.
در تاریخ شیعه نمونه های فراوانی از این فتاوای سیاسی می توان مشاهده کرد و این منحصر به دوره مشروطه تا انقلاب اسلامی نیست. این فتواها در موارد تضاد منافع حکومت با اسلام صادر می شد، حاکم در جامعه اسلامی به خاطر منافع خود دست به اقداماتی می زد که این اقدا
مات به نظر مراجع در مقابله با منافع اسلام و مسلمانان بود. مراجع تقلید نیز برای مبارزه با این گونه اقدامات از ابزاری به نام فتوا استفاده می کردند؛ عمل به فتوی هم در اندیشه تشیع برای همه مقلدان واجب شرعی است.
شاید بتوان گفت یکی از مهمترین فتاوی ای که در جریان انقلاب اسلامی و به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی نقش داشته فتوای امام خمینی (ره) بر حرمت تقیه بود. ایشان با حرمت سکوت علیه حاکم ظالم زمینه ساز حضور هر چه بیشتر روحانیت و مرجعیت در صحنه سیاست و اجتماع شدند. این فتوا باعث ظهور روحانیون انقلابی در حوزه علمیه و بالتبع مردمی مسلمان و انقلابی در جامعه اسلامی شد.
بیانیه یا اعلامیه از دیگر ابزارهای مرجعیت برای جامعه پذیری مردم در صحنه سیاست بود. نهاد مرجعیت برای بیان موضع و نظر خود در مورد مسائل مختلف سیاسی اجتماعی و برای روشنگری مردم و دستگاه حاکمه بیانیه صادر می کرد بیانیه مانند فتوا بار شرعی نداشت و عمل به آن برای مقلدان واجب نبود؛ ضمن اینکه گاهی بیانیه ها صرفا برای روشنگری و اعلام موضع صادر می شدند و حاوی حکم و دستورالعملی نبودند.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت