کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



پژوهش های اجتماعی شدن در ورزش با توسعه ی جامعه شناسی ورزش ارتباط مستقیم داشته است .طی دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ برای تبیین جنبه های گوناگون شرکت در فعالیت های ورزشی تلاش بسیاری شده است .اغلب مطالعات اجتماعی شدن در ورزش حول دو مسأله متمرکز بوده است .یکی پیشایندهای شرکت در ورزش یعنی اینکه چگونه و تحت چه شرایطی شخص به ورزش رو می آورد و دیگری پیامد های شرکت در ورزش .این دو فرایند را اجتماعی شدن در نقش اجتماعی و اجتماعی شدن از طریق نقش اجتماعی نیز نامیده اند . لذا در اغلب منابع دو عنوان اجتماعی شدن در ورزش و اجتماعی شدن از طریق ورزش به چشم می خورد .در اولی فرد در نقش ورزشی مانند «ورزشکار » اجتماعی می شود و در دومی به یاد گیری نگرش ها ، ارزشها ، مهارت ها و  گرایش­هایی کلی  مانند جوانمردی ،انضباط اشاره دارد که تصور می شود در فعالیت های ورزشی حاصل آید .اجتماعی شدن از طریق ورزش عبارت است از تأثیر ورزش بر باورها ، نگرش ها و … .

 

 

چنین پنداشته می شود که در درس هایی که از شرکت کردن در ورزش می آموزیم به سایر جنبه های اجتماعی انتقال پذیر است و از این طریق فرد را برای شرکت موفقیت آمیز در آن زمینه ها یاری می دهد.

 

پایان نامه ها

 

دانیش(۲۰۰۲) اظهار می دارد که کودکان مهارت های ارتباط و تصمیم گیری را با شرکت در ورزش کسب می کنند  (عبدلی ، ۱۳۸۶ ،ص ۱۳۶و ۱۳۹ ). تربیت بدنی در قبول مسئولیت برای پرورش و القای ارزش های اجتماعی در افراد جامعه خصوصاً دانش آموزان مدارس سهیم بوده و به عنوان عاملی در جهت تقویت ارزش های اجتماعی و رفتار های مطلوب انسانی موثر است (عزیز آبادی فراهانی ، ۱۳۷۳ ،ص ۱۱). اهتمام به موضوع اجتماعی شدن و رابطه ی آن با ورزش زمانی به اوج خود رسید که سمیناری بین المللی با موضوع « اجتماعی شدن از طریق ورزش» بر پا شد. این سمینار که در سال ۱۹۷۱ در کانادا برگزار گردید به این نتیجه رسید که تربیت بدنی عاملی مهم در اجتماعی شدن فرد می باشد (انور الخلولی ،۱۳۸۳ ،ص۲۰۰ ) .به عقیده ی راجر کایو آ «تمدن فقط در سایه برتری و ارزش والای قهرمانی یعنی بازی رقابت آمیز و مسابقه ای که سر چشمه ی دموکراسی و حکومت مردم بر مردم است به وجود آمده است. » (توماس ،۱۳۷۰ ،ص ۹۳ ). روند اجتماعی شدن  کودکان با فعالیت های اولیه ورزشی آنان آغاز می شود و موجبات رشد و تکامل حرکتی در دوره کودکی و مشارکت ورزشی آنان در سال های بعد را فرا هم می­ کند (ام .هی وود ،۱۳۸۷،ص۴۷۴ ).

 

 

 

تأثیر ورزش در شخصیت

 

شخصیت اجتماعی بیان کننده ی رشد صحیح و طبیعی روانی افراد است . چنانچه تربیت بدنی در یک جامعه مطابق با اصول این علم در نظر باشد ، افراد ورزشکار را از فرد گرایی و خود محوری خارج کرده و رشد روحیات طبیعی را در فرد بهبود می بخشد که در نتیجه شکوفا شدن این استعداد، فرد باسایر افراد اجتماع آسانتر ارتباط بر قرار کرده و در کنار آنها زندگی می نماید (عزیز آبادی فراهانی ،۱۳۷۳،ص ۲۰ ). جرج کلی از روانشناسان معروف  «شخصیت را روش و شیوه خاص هر فردی در جستجو برای پیدا کردن و تفسیر معنای زندگی تعریف می کند .» مطالعات انجام یافته نشان می دهد که ورزشکاران و قهرمانان ،با شهامت و فدا کار می باشند و بر اراده خود تسلط دارند .(کوشافر، ۱۳۸۱ ،صص۱۷۱و۱۷۲ ) بازی و ورزش  پیوند تنگاتنگی با رشد و تکامل شخصیت کودک دارند و آن را به مرحله نضج و آگاهی اجتماعی می رسانند . پژوهشگران تحقیقات فراوانی پیرامون نقش بازی وگیم ها در اجتماعی شدن و همچنین درباره این مسأله به انجام رسانده اند که چگونه فعالیت های بدنی ،روی هم رفته در تکوین تصویر روشنی از بدن در ذهن کودک ،که به تصویر بدن معروف است ،تأثیر می گذارد .تصویری که مفهوم خود بدنی و در نتیجه مفهوم خود پنداره بر پایه ی آن استوار است و نخستین خشت بنای شخصیت کودک به شمار می آید .فعالیت حرکتی عموماً فرصت پر باری برای خود شکوفایی کودک فراهم می آورند .

 

کودک در ضمن پرداختن به بازی تجربه های پیروزی و شکست  را از سر می گذراند  و این تجربه ها در گسترش تصورات او و پیوند دادن مفاهیم و اهداف و چشم انداز های وی با واقعیت خویش تأثیر می گذارد و ادراک واقع بینانه و غیر مبالغه آمیز او از حدود و توانایی های جسمش را افزایش می دهد که این خود ، شخصیت اجتماعی او را نضج می دهد و به وی اعتماد به نفس می بخشد و باعث دور شدنش از خصلت هایی چون خود شیفتگی و غرور  می گردد بی آنکه از ارزش او چه در برابر خودش چه در برابر دیگران  چیزی بکاهد.(انور الخلولی ، ۱۳۸۳ ،ص ۸۲و ۸۳) .دیدگاهی نیز اعتقاد دارد که ورزش به عنوان واسطه و عامل ارتباط بین فرد با خودش یا دیگران است. این شناخت چند جنبه ای می تواند در ساز گاریهای اجتماعی و شخصیت دخیل باشد .درباره ارتباط ورزش با صفات شخصیتی ، آیزنک با گرد آوری لیست مهمی از نتایج تحقیقات ورزش و شخصیت بیان کرد که سه زمینه خوب از شخصیت در رابطه با ورزش از قبیل برون گرایی ، روان رنجوری و روان پریش خویی وجود دارد و برخی از صفات ،حالات و خلق و خوی ارتباط خوبی با رفتار ورزشی دارند.وی می گوید: « تغییرات ناشی از ورزش در شخصیت به تدریج و آهسته و پس از سالها روی می دهد ،زیرا ورزش اعمال سیستم عصبی سمپاتیک ،انتظارات و ارزش ها را تغییر می دهد. » (عبدلی ،۱۳۸۶ ،ص۶۰ و ۶۱).

 

 

 

تأثیر ورزش در اخلاق و رعایت حقوق دیگران

 

 چون برنامه های تربیت بدنی امکان و شرایطی دارد که شخصیت و ماهیت افراد بروز می کند و آشکار می گردد لذا رفتار و اعمال ناشایسته شناخته می شود و جایگزینی خصایص انسانی و رعایت قوانین صورت می گیرد .بدین گونه هر فرد می تواند از احترام لازم در بین دسته و جامعه خود برخوردار گردد.این ارتباط مطلوب شکل گرفته و به صورت اخلاق در آمده و به قلمرو های خارج نیز انتقال یافته و مشاهده می شود (کوشافر،۱۳۸۱،ص۶۸ ).

 

هربرت رید اغراق نکرده است آنجا که می گوید : «من کاملاً موافقم که تربیت ورزشی تا حدی به پرورش اراده می انجامد .همچنین از این که در مدارس ما زمانی را به بازیها اختصاص می دهند متأسف نیستم،بلکه بر عکس ،این زمان تنها زمانیست که به بهترین وجه می گذرد. اخلاق ورزشی روحیه تیمی و گروهی ،به سنتی ،در کنار دیگر سنت های اجتماعی ، تبدیل شده است .»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1399-09-15] [ 02:43:00 ب.ظ ]




به عقیده ی محققین ،ورزش باعث شادی و نشاط و بالا بردن اعتماد به نفس می گردد زیرا افراد افسرده یا اعتماد به نفس ندارند یا میزان آن در آنان  بسیار پایین است . ورزش احساس رضایت باطنی شخص را بالا برده و فرد حس می کند که به موقعیت هایی دست یافته است(عزیز آبادی فراهانی ،۱۳۷۳ ). ورزش در درمان بسیاری از بیماری ها از جمله افسردگی تأثیر به سزایی دارد.به گزارش پایگاه اینترنتی مرکز پزشکی دانشگاه تگزاس ،بررسی روان پزشکان نشان می دهد روزانه ۳۰ تا ۳۵ دقیقه  ورزش می تواند آثار و عوارض افسردگی تا نصف کاهش دهد و این کار برابر با تأثیر روش های درمانی متداول و مصرف برخی داروهای افسردگی می باشد.

 

روانپزشکان قصد دارند با بهره گرفتن از نتایج این تحقیق  شیوه ای مختلط از روش های روان درمانی و ورزش را برای درمان افسردگی ابداع کنند .(سایت تبیان،۱۳۸۸) فواید ورزش در بهبود افسردگی به طور فهرست وار ارائه می شود :

 

 

۱-احساس کاهش قابل ملاحظه ی غم واندوه

 

۲-افزایش اعتماد به نفس

 

۳-ایجاد احساس موفقیت

 

۴-افزایش خلاقیت های فردی (رضوانی ، ۱۳۸۷).

 

در یکی از جالبترین تحقیقات کلینیکی مشخص شده است که ورزش نه تنها در معالجه افسردگی بسیار موثر است بلکه نقش به سزایی در جلوگیری از بازگشت این بیماری دارد و با توقف انجام حرکات ورزشی خطر بروز علایم افسردگی افزایش چشم گیری خواهد داشت . به گفته یکی از روانشناسان مهم نیست که افراد افسرده به چه میزان ورزش می کنند بلکه مهم این است که به طور مرتب روزانه وقتی را برای این امر اختصاص دهند.(سایت پارس نایس ،۱۳۸۸ ).

 

 

 

تأثیر ورزش در کاهش اضطراب

 

استرس هنگامی رخ می دهد که فرد احساس کند بین قابلیت های فردی خود و آن چه در یک موقعیت خاص لازم است توازن وجود ندارد ،در عین حال پیامد عمل نیز مبهم باشد ( س .رابرتس و همکاران ، ۱۳۸۲ ،ص ۱۱۶).

 

 

در زمانی که احساس نگرانی و اضطراب پیش می آید انسان باید به کار و فعالیتی مشغول شود چون معمولاً ذهن انسان در یک لحظه نمی تواند به چند موضوع متفاوت فکر کند .دراین میان هر قدر کار و فعالیت حالت سرگرم کنندگی بیشتری داشته باشد موثر تر خواهد بود . این عمل باعث خواهد شد راحتتر با افکار اضطراب زا مبارزه کند . در واقع خواهد توانست ذهن خود را از درگیر شدن با افکار منفی منحرف کند.در این خصوص ورزش کردن باعث خواهد شد فرد در مواجه با شرایط اضطراب زا  خونسردی و آرامش بیشتری داشته باشد . تحقیقات کارشناسان نشان می دهد  که ورزش تأثیرات فیزیولوژیکی بر بدن دارد که این تأثیرات فیزیو لوژیک فراهم کننده آرامش در افراد هستند ( پناهی، ۱۳۸۸ ). در دنیای امروزه  دانستن راه و روش زندگی و پیشرفت عملاً بدون استرس امکان پذیر نیست و در بین جوامع بشر به صورت قانون در آمده است . نظام پیچیده ی کنونی ما چنان است که دستگاه عصبی ما در طی روز دائماً از سوی تکانه های استرس زای کوچک و بزرگ بسیار زیاد ی بمباران می شود و دستگاه های عصبی- عضلانی ما دائماً در حالت تنش به سر می برند . در نتیجه استرس یکی از عمومی ترین مشکلاتی است که افراد با آن روبرو هستند . و از آنجایی که امروزه مسأله سالم زیستن و رابطه ی آن با فعالیت های بدنی اهمیتی اساسی یافته است ، تمرین و ورزش یکی از ساده ترین ابزار هایی است که استرس را کنترل می کند . ما می دانیم که ورزش مداوم بدنی در صورتی که به درستی انجام شود و با بیماری شخص در تضاد نباشد در نگهداری سلامت جسم و روان و بهزیستی فرد و پیشگیری از بسیاری از بیماری ها ، یکی از مهم ترین عوامل به شمار می رود . و این واقعیتی است که فعالیت بدنی ، استرس عاطفی را به طور موثر می نشاند و بسیاری از پیامدهای نا خوشایند آن را خنثی می کند اگر چه ورزش مشکلات کاری را حل نمی کند و یا وقتی در ترافیک قرار گرفته ایم  کار پلیس راهنمایی و رانندگی را انجام نمی دهد و راه را برای ما باز نمی کند مطمئناً به دلیل فعل و انفعالاتی که در بدن صورت می گیرد  به ما کمک می کند که از عهده فشار روحی بر آییم و از تبدیل آن به یک مسأله مزمن جلوگیری کنیم ( سایت وگاب ، ۱۳۸۸ ) .

 

 

 

 

 

نقش ورزش در پر کردن اوقات فراغت

 

 فراغت شامل فعالیت هایی جدا از اجبار های شغلی ، خانوادگی و اجتماعی است که در آن فرد فقط به میل خود عمل می کند . در نتیجه فراغت ، کار یا بی کاری نیست ، بلکه یک تجربه با ارزش زندگی است و به قول ارسطو ،فراغت جدیترین مشغله انسان است (جمشیدی،  ۱۳۷۹ ).

 

ناش۱۹۹۹؛ به نقل از کوشافر (۱۳۸۱، ص ۸۹ )،  اوقات فراغت را آن بخش از زندگی تعریف می کند که « شخص کار موظفی و تکالیف دینی و اجتماعی خود را انجام داده و در خواب نیست ». بنا براین شامل ساعتی است که با تفریحات و ورزش سپری می کند . در فراغت اندکی که امروزه میسر و ممکن است  اجرای برنامه های مناسب تفریحی ورزشی برای تلطیف زندگی ، کاستن از فشارهای زندگی ماشینی ، ارضای غرایز و تمایلات ذاتی ، تأمین سلامت جسمانی و روانی ضرورت دارد . این امر مورد توجه برنامه ریزان تعلیم و تربیت بوده و از هفت بند اهداف تعلیم و تربیت در بند ششم : استفاده صحیح از اوقات فراغت جایگاه پیدا کرده و آموزش های لازم نظری و عملی در مدارس صورت می پذیرد.

 

یکی از روش هایی که  می تواند اوقات فراغت افراد جامعه را زیر پوشش قرار دهد و بسیاری از ضعف ها و کمبود های جسمانی و روانی را رفع و درمان کند ، ورزش و تفریحات سالم است . تربیت  بدنی و ورزش گذشته از جبران ضعف ها و حفظ تندرستی ، افراد  را برای زندگی ، تلاش و اهداف مشترک آماده می سازد . استفاده از بازی در اوقات فراغت فرصتی برای پیشرفت فرد فرا هم می نماید ( جمشیدی ، ۱۳۷۹ ) . فراغت همیشگی انسان را گرفتار بی حو صلگی و دلتنگی می سازد .انسان بی کار فرصت پیدا می کند که خاطرات گذشته را تجدید کند و در غم و اندوه گرفتار شود یا به آینده فکر کند و دچار دلهره و اضطراب شود . تربیت بدنی در رفع این عوارض سهیم است و عامل موثری برای مبارزه با بیحوصلگی و پر کردن اوقات فراغت فرد می باشد (عزیز آبادی فراهانی  ، ۱۳۷۳ ، ص ۲۵ و ۲۶ ). ورزش بعنوان یکی از روش های گذران اوقات فراغت در جذب ارزش های فرهنگی موثر است . در ورزش های  گروهی بازیکن تلاش می کند تا برای جذب بهتر درگروه ، رضایت سایر بازیکنان را به دست آورد و از این طریق ملاک ها ی سازگاری در جمع را در خود ایجاد نماید . از دیدگاه جامعه شناسی ، گذران اوقات فراغت با ورزش از غیر پویا شدن و به انحراف رفتن توانایی های افراد جامعه به ویژه جوانان جلوگیری می کند و در مقابل ، قابلیت تولید و بهره وری آنها در قالب های مختلف اجتماعی و اقتصادی را هر چه بیشتر تقویت می نماید ( عبدلی، ۱۳۸۶ ، ص ۱۸۰ ) .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:43:00 ب.ظ ]




فرهنگ را می توان به عنوان مجموع ویژگی های رفتاری و عقیدتی اکتسابی اعضای یک جامعه خاص  تعریف کرد، واژه تعیین کننده در این تعریف همان واژه اکتسابی است ( کوئن ، ۱۳۸۶ ،ص ۳۹). ورزش بخش مهمی از فرهنگ ملل در جهان معاصر است بحث های محافل گوناگون ، سر فصل روزنامه ها ، برنامه های رادیوئی و تلویزیونی جایگاه آن را روشن ساخته است . اعلام موفقیت در مسابقات ملی و بین المللی میلیون ها نفر را شاد و شکست در برنامه ها مردم را غمگین و خشمگین می سازد . جلب میلیون ها نفر تماشاچی  به استادیوم ها ،تبلیغات تجاری در کنار و خلال مسابقات  ، حمایت تماشا گران و استقبال آنان از تیم های مورد علاقه در کمک به بالا بردن استعداد ها و ارائه ی مطلوب و موزون حرکت ها و فعالیت های ورزشی موثر می باشد ( کوشافر ، ۱۳۸۱ ، ص ۱۶۷ ) . ورزش، تمرین تفکر واقع گرایانه و پرهیز از تفکر ذهنگرایانه است .  با ورود  ورزش به فرهنگ ایده آلیست این تفکر به نفع فرهنگ رئالیست رنگ می بازد. ابعاد غیر مادی فرهنگ نظیر اعتقادات، آداب و رسوم و ارزش و نیز ابعاد مادی فرهنگ نظیر معماری و تکنولوژی ،تحت تأثیر ورزش وارد سیر تکاملی می شوند. یکی از جلوه های غیر مادی فرهنگ، جایگاه زن در جامعه است. در جهان ورزش تجلی آزادی زن از قیمومیت مرد مشاهده می شود . پس از تربیت ورزشی زن به عنوان یک انسان شجاع  و سرسخت به جامعه باز می گردد (خزایی ، ۱۳۸۸ ) .

 

 

 

 

تأثیر ورزش بر حافظه

 

مدت هاست که فواید ورزش برای قلب و عروق شناخته شده است . اما امروزه مشخص شده است که ورزش برای همه ی بدن حتی مغز سودمند است . ورزش جریان خون را در کل بدن افزایش می دهد و بالطبع جریان خون در مغز نیز افزایش می یابد . به نظر می رسد افزایش جریان خون در مغز فرایند از دست رفتن بافت سلولی مغز را که در حدود ۴۰ سالگی شروع می شود کند می کند. محققان هنوز مطمئن نیستندکه میزان مورد نیاز ورزش برای بهتر شدن حافظه چقدر است ، اما چیزی که می دانیم این است که حتی مقدار بسیار کمی ورزش و فعالیت فیزیکی می تواند به بهتر شدن حافظه شما کمک کند و این تأثیر وقتی بیشتر می شود مرتباً و حداقل سه بار در هفته ورزش کنید (ترکمان ،۱۳۸۸ )تحقیقات دکتر هیتر .س.اولیف در دانشگاه علوم تندرستی اورگان در آمریکا نشان داد سالمندانی که یک برنامه تمرینی شامل راه رفتن سریع بر روی نوار گردان را سه بار در هفته و به مدت یک ساعت ، در طول چهار ماه انجام می دادند حافظه وزمان واکنش آنها ،بهبود یافته بود . تحقیقات بیشتر نشان داد که آهسته دویدن ، راهپیمایی، دوچرخه سواری و حرکات موزون نیز مانند راه رفتن سریع موجب بهبود حافظه و زمان واکنش در سالمندان می شود. پژوهشگران همچنین دریافتند سالمندانی که در یک برنامه تمرینی ، قدرتی و انعطافی به مدت یک ساعت ۳ بار در هفته و در طول ۴ ماه شرکت کردند عملکردشان در اجرای آزمون های حافظه بهبود یافت  . اگر چه این گونه بهبود حافظه بیشتر در سالمندانی که تمرین های هوازی انجام می دهند رخ می دهد اما تحقیقات بیشتر نشان داده است که هیچ تمرین ورزشی نسبت به تمرین های ورزشی دیگر از لحاظ تأثیر بر حافظه برتری ندارد . به عبارت دیگر بین ورزش های مختلف از حیث تأثیر بر حافظه تفاوت معنی داری مشاهده نمی شود ( اچ. ویلمور وال . کاستیل ، ۱۳۸۶ ، صص۲۴۱ و۲۴۲ ).در نتیجه تمرین های ورزشی مداوم میزان جریان خون در مغز افزایش می یابد افزایش جریان خون موجب اکسیژن رسانی وتغذیه بهتر نرون های مغز شده و از تنگ شدن عروق مغز جلوگیری می کند . این تأثیرات خود موجب پیشگیری از فراموشی و زوال توانمندی های ذهنی درسالمندی می شود . تمرین های ورزشی همچنین موجب آزاد سازی نوعی فاکتور رشد به نام B.D.N.F  می شود که می تواند نرون ها را درمقابل آسیب وصدمه مقاوم نموده و از بروز بیماری های آلزایمر و پارکینسون تا حدودی جلوگیری کند ( دانغیان ، ۱۳۸۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:42:00 ب.ظ ]




سازمان بهداشت جهانی، «سلامتی»[۲] را حالتی توصیف کرده است که در آن فرد از نظر روانی، عاطفی و اجتماعی کاملاً سالم است و در او هیچ نشانه‌ای از بیماری و روان رنجوری مشاهده نمی‌شود ( ساکسنا و اوکانل[۳]،۲۰۰۲). این تعریف از سلامتی، به این معنی است که در ارزیابی سلامتی، نباید تنها به شاخص‌های سنتی سلامتی، یعنی نرخ مرگ و میر[۴] و ابتلای به بیماری[۵] توجه نمود، بلکه باید کیفیت زندگی افراد را نیز در نظر گرفت (ساکسنا و اوکانل، ۲۰۰۲). به لحاظ تاریخی، مفهوم کیفیت زندگی با ساخت اولین مقیاس زندگی توسط کارنوفسکی[۶] در سال ۱۹۶۹ شروع شد. اگر چه در این مقیاس، بیشتر بر بعد جسمانی کیفیت زندگی تاکید شده بود، ولی از سوی درمانگران مورد استقبال گسترده‌ای قرار گرفت. و در فضایی که رویکردهای عرفی و معمول آن زمان تنها به تشخیص، تعیین پیش آگهی و پیشرفت  درمانی اکتفا می­کردند به عنوان یک حرکت نمادین و ماندگار مطرح شد (کارنوفسکی وبورچنال[۷]، ۱۹۴۹). هیوگس[۸]  (۱۹۹۵) در یک بررسی گسترده، در پژوهش‌هایی که در مورد کیفیت زندگی انجام شده بود، ۴۴ تعریف مختلف را که بیش از ۱۵ حوزه مختلف را تحت پوشش قرار داده  بودند، استخراج کردند. در نتیجه این تعاریف و طبقه‌بندی‌های متعدد و مختلف، پژوهشگران به این توافق رسیدند که ایده تعریف را کنار بگذارند و تعریف سازمان بهداشت جهانی، را به عنوان یک تعریف ملاک مورد پذیرش قرار دهند. و ۴ یا ۵ حوزه اصلی، را به منظور عملیاتی کردن آن در نظر بگیرند (اسپیکر[۹]، ۱۹۹۶).

 

 

سازمان بهداشت جهانی، کیفیت زندگی را به این صورت تعریف کرده است: ادراکی است که افراد از وضعیتی که در آن زندگی می‌کنند و زمینه فرهنگی و سیستم ارزشی که در آن هستند، دارند که این ادراک براساس اهداف، انتظارات، استانداردها و علایق آنها می‌باشد (گروه تهیه مقیاس کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی ۱۹۹۸). اصطلاح کیفیت زندگی، یک مفهوم بین رشته‌ای در رشته‌های روان شناسی، پزشکی و جامعه شناسی است.

 

 

 

تمام دانشمندان در مورد تعریف مفهوم کیفیت زندگی بر روی سه اصل توافق دارند:

 

۱-کیفیت زندگی حاصل یک ارزشیابی ذهنی است وخود بیمار بهتر از هرکس دیگری می تواند راجع به کیفیت زندگی خود قضاوت کند. اما، گاهی شرایطی وجود دارد که این قضاوت را برای بیمار مشکل می سازد که در این موارد خاص، از فرد مراقبت کننده پزشک و پرستار می خواهیم ارزیابی را انجام دهد.

 

 

۲- کیفیت زندگی یک ماهیت پویا و دینامیک است نه یک ماهیت ایستا، بدین معنا که در طول زمان همگام باتغییرات درونی و بیرونی تغییر می کند.

 

۳- کیفیت زندگی یک مفهوم چند بعدی می باشد وباید از زوایا و ابعاد مختلفی سنجیده شود که این ابعاد محور اصلی چهارچوب پنداشتی تحقیقات کیفیت زندگی را تشکیل می دهد(سنگلاچی، ۱۳۸۴).

 

 

 

مولفه‌های کیفیت زندگی

 

یک توافق کلی در بین پژوهشگران وجود دارد که سازه کیفیت زندگی، متشکل از عوامل عینی (کارکردهای جسمانی، روانی، اجتماعی) و عوامل ذهنی (بهزیستی ذهنی) است. عوامل ذهنی بیشتر بر رضایت از زندگی تاکید دارند، درحالی که عوامل عینی بیشتر بر نیازهای مادی و مشارکت در فعالیت‌ها و روابط بین فردی متمرکز هستند (لمبر و نبر[۱۰]،۲۰۰۴). شاخص‌های عینی، مواردی مانند سطح سواد، سطح در آمد، شرایط کاری، وضعیت تاهل، امنیت، جایگاه اجتماعی و تولید اقتصادی هستند،که هم می‌توانند به طور منفرد و هم به صورت ترکیبی در تعیین کیفیت زندگی مورد تحلیل قرار بگیرند. شاخص‌های ذهنی، براساس ارزیابی و برداشت در مورد سطح رضایت، شادی وامیدواری و نظیر این ها به دست می‌آیند. در واقع شاخص‌های عینی در بهترین حالت، فرصت‌ها و امکانات ارتقای کیفیت زندگی را فراهم می‌کنند. ولی به تنهایی، نمی‌توانند آن را تامین کنند ( کاستانزا، فیشر، عالی[۱۱] ، ۲۰۰۷).

 

به نظر می‌رسد بهترین رویکرد در تعریف کیفیت زندگی، یک رویکرد ترتیبی (عوامل عینی و ذهنی) باشد. براساس این دیدگاه، کیفیت زندگی براساس کیفیت ارضاء نیازهای انسان، دربافت فرهنگی و سیستم ارزشی یک جامعه، براساس ارزیابی و برداشت خود فرد تعیین می‌شود (کاستانزا و همکاران،۲۰۰۷). سه مولفه اصلی این رویکرد، نیازهای انسان، فرصت‌ها و سیاست‌های کلان است.

 

فریش (۲۰۰۶) معتقد است کیفیت زندگی، به شکل آشکار یا پنهان در نقطه‌ی مقابل کمیت قرار می‌گیرد. و منظور از آن سال‌هایی از عمر است که ممکن است عالی، رضایت آمیز و لذت بخش باشد. در واقع کیفیت زندگی، مفهومی پویا است. کیفیت زندگی، مستلزم سعی در کم کردن فاصله بین انتظارات و آرزوها و آن چیزی است که واقعاً اتفاق می‌افتد. یک زندگی دارای کیفیت، معمولاً به صورت خشنودی، رضایت، شادی، خرسندی و توانایی فایق آمدن برمشکلات بروز می‌کند. در واقع کیفیت زندگی به وسیله فرد ارزیابی و توصیف می‌شود. کیفیت زندگی مفهومی وسیع‌تر از سلامتی است (عبدالهی و محمدپور، ۱۳۸۵). شاخص‌های کیفیت زندگی عبارت است از:۱- سلامت روان،  ۲- سلامت بدن، ۳- زندگی مناسب خانوادگی، ۴- زندگی مناسب اجتماعی، ۵- آب و هوا و فضای مناسب، ۶- امنیت شغلی، ۷- دارا بودن آزادی، ۸- برابری جنسیتی۹-امنیت و ثبات سیاسی(هاجیران۲۰۰۶).

 

خوارزمی (۱۳۸۶) عنوان می کند که کیفیت زندگی بیش از هر چیزی، امری نسبی است و برداشت افراد درباره کیفیت زندگیشان با یکدیگر یکسان نیست.

 

کیفیت زندگی عمومی، دارای چهار بخش است :۱- مهارت‌های فردی (فرد در حیطه سلامت خود و استفاده مناسب از زمان و رفتارهای اجتماعی، تا چه اندازه مخرب عمل می کند) که از طریق استانداردهای اجتماعی، مورد قضاوت قرار می‌گیرد ۲- کیفیت محیطی، که از طریق معیارهای شخصی، از قبیل آب و هوا و کیفیت مسکن مورد قضاوت قرار می‌گیرد ۳- کیفیت زندگی درک شده، که کاملاً ذهنی بوده و منعکس کننده ارزیابی خود فرد از سلامتی را دربرمی‌گیرد. و تعامل مفاهیمی چون افسردگی، وضعیت عواطف مثبت و منفی و رضایت کلی از زندگی است (هارپر۲۰۰۰).

 

 

 

از بهزیستی ذهنی تا کیفیت زندگی

 

یکی از نقاط قوت مفهوم بهزیستی ذهنی، این است که به شادی و رضایت اززندگی افراد توجه زیادی نشان می دهد. اما باید توجه داشت، که ابعاد بسیار زیادی وجود دارد که می تواند در ارتباط با شادی و رضایت از زندگی و درکل کیفیت زندگی بررسی شود. مفاهیمی مانند تغذیه سالم، محیط امن و آرام، زندگی سالم و طولانی؛ که همگی از اجزاء کیفیت زندگی عمومی هستند. بنابراین در بررسی مفهوم کیفیت زندگی، باید همواره نگاهمان به مفاهیم شخصی افراد باشد؛ در مورد این که چه چیزی برای کیفیت زندگی آنان مفید است (فیلیپس، ۲۰۰۶).

 

در زمینه راهبردهای ذهنی برای کیفیت زندگی، دو عرف متفاوت وجود دارد. لذت گرا[۱۲] و سعادت گرا[۱۳]. لذت گرا بر بزرگ منشی افراد تاکید می‌کند. و به مسایلی همچون آزادی فردی، صیانت نفس، اصلاح نفس توجه دارد. این عرف خصوصاً با بهزیستی ذهنی، در ساختار کیفیت زندگی افراد در ارتباط است.

 

و نقطه­ی شروعی است برای روان شناسی لذت گرا. اما تئوری سعادت­گرا به عقب‌تر برمی‌گردد، به نظریه ارسطویی و معتقد است «زندگی نیک»  یا همان کیفیت زندگی مطلوب، اعتدال فرد و عدل و درک از خود و به فعلیت رساندن بالقوه‌ها و توانمندی‌های بشر است. در این جا بهزیستی، برحسب میزانی که یک فرد در زندگی در حال پیشرفت است و یا کاملاً کارآمد عمل می‌کند، تعریف شده است(رایان[۱۴] و دسی[۱۵]، ۲۰۰۱).

 

دینر و سو در این عرف، تعلیمات سنت آکویناس را در زمینه ی اهمیت خصلت نیکو و رستگاری فردی را نیز به حساب می‌آورند و شجره نامه این مکتب فکری را تا زمان کنفوسیوس که برتحصیل علم ، دانش و وظایف تاکید می‌کرد، دنبال می‌کنند (فیلیپس، ۲۰۰۶).

 

رایان و دسی (۲۰۰۱) اظهار می‌کنند که مبنای فلسفی رهنمودهای سعادت گرا / لذت گرایی،  جستجو ارزش‌های والا می باشد. و اشاره می‌کنند که رضایت و شادی، همواره با بهزیستی یکسان نبوده و حتی الزاماً با آن رابطه ندارد. واعتقاد دارند همانند درمان مبتنی برکیفیت زندگی (QOLT) لذت و خوشی، زمانی اتفاق می‌افتد که اغلب فعالیت‌های روزانه‌ی فرد با ارزش های موثر وی واقعاً مطابقت داشته باشد. و یا به طور کلی این فعالیت‌ها، کاملاً ذهن آنان را به خود مشغول داشته باشد. نوعی « حالت شخصی» که به میزان زیادی، با رشد و پیشرفت شخصی و بالفعل سازی پتانسیل‌های حقیقی شخص مرتبط است. این نظریات به تئوری گریفن[۱۶] (۱۹۹۸) شباهت فراوانی دارد،که برارزش های مهم در کیفیت زندگی تاکید دارد (فیلیپس، ۲۰۰۶).

 

کیز[۱۷] و رایف[۱۸]، ساختاری از بهزیستی ذهنی را معرفی می‌کنند که به شش جنبه از بالفعل سازی بشر، درچهارچوب یک فرهنگ مشابه، اشاره دارد: استقلال، رشد شخصی، پذیرش خود، هدف زندگی، مهارت، وابستگی‌های مثبت (فیلیپس،۲۰۰۶).

 

رایان و دسی (۲۰۰۱)” تئوری خودمختاری(آزادی اراده)” را بسط و توسعه می دهند، که سعی در مشخص کردن مفهوم « به فعلیت رساندن خود» و چگونگی تحقق آن را دارد. این تئوری، سه نیاز اساسی روانی را مسلم می دارد: استقلال، توانایی، وابستگی. رایان و دسی (۲۰۰۱) معتقد هستند، بهزیستی هم دارای جنبه‌های لذت گرا، هم جنبه‌های سعادت گرا می‌باشد وکیفیت زندگی را این گونه تعریف

 

می‌کنند: کیفیت زندگی، درک اشخاص است از موقعیت‌هایشان در زندگی، در بافت فرهنگ و نظام‌های ارزشمندی که براساس آن زندگی می‌کنند و همچنین اهداف، انتظارات، ارزش‌ها ، علایق، سلامت جسمانی، وضعیت روانی، میزان استقلال، روابط اجتماعی، اعتقادات شخصی و خصوصیات مهم محیط اطراف. کیفیت زندگی، به ارزیابی های ذهنی اطلاق می‌شود که در بافت فرهنگی، اجتماعی و زیست محیطی قرار دارد.

 

۱-Life Quality

 

[۲]- Health

 

[۳]- Saxena & Oconnell

 

[۴]- Mortality

 

[۵]- Morbidity

 

[۶]- Karnofsky

 

[۷]- Burchenal

 

[۸]- Hughes

 

[۹]- Spilker

 

[۱۰] – Lmber & Neber

 

[۱۱] – Costanza, Fisher, Ali

 

[۱۲] – hedonic

 

[۱۳] – eudaimoic

 

[۱۴] – Ryan

 

[۱۵] – Deci

 

[۱۶] – Griffin

 

[۱۷] – Keyes

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:42:00 ب.ظ ]




سوالی که در این ارتباط مطرح می‌شود این می‌باشد که کیفیت زندگی، شبیه چه چیزی است و اساساً کیفیت زندگی یعنی چه؟ در این ارتباط دو مدل وجود دارد. مدل” زندگی شاد” از وینهوون که متخصصان را قادر می‌سازد تا حد متوسط کیفیت زندگی در سطح ملی را، در سرتاسر کشورهای جهان محاسبه کنند. این مدل همچنین میزان شادی را با قوی‌ترین شاخص‌های عینی (یعنی امید به زندگی) ترکیب می‌کند.

 

مدل دوم “بودن تعلقات و شدن” از رافایل است که برپایه نظریه‌جهانی، کلی و یکپارچه کیفیت زندگی استوار است. یعنی تفاوت موجود بین نیاز افرادی که سالم بوده با افرادی که  بیمارند (فیلیپس، ۲۰۰۶).

 

۲-۲-۲- کیفیت زندگی براساس مدل امید به زندگی شاد (وینهوون)

 

وینهوون (۱۹۹۶) بیان می‌کند که اغلب متغیرهای مرتبط با کیفیت زندگی، بسیار پیچیده‌اند  و دارای اندازه‌گیری ها و شاخص‌هایی هستند که به صورت شهودی قابل فهم نیستند، و امور نادرستی را اندازه‌گیری می‌کنند. مثلاً اغلب در سنجش کیفیت زندگی مسایلی مانند درآمد، سال تحصیلی، خدمات بهداشتی … را در نظر می گیرند. او معتقد است که این موارد به صورت غیرمستقیم، با کیفیت زندگی در ارتباط است؛ و در محاسبه کیفیت زندگی تنها به عنوان ورودی عمل می کنند؛ و تاکید می‌کند که تنها شاخص‌های با ارزش در این محاسبه، میزان حقیقی خروجی کیفیت زندگی است. و کیفیت زندگی به بهترین نحوه، می‌تواند به وسیله میزانی که شهروندان شاد و طولانی می‌زیند، اندازه‌گیری شود. هرچه شهروندان طولانی ‌تر و خوشحال‌تر زندگی کنند اقدامات و نیازمندی‌های جامعه، بیشتر با نیازها و توانایی های افراد متناسب خواهد شد (وینهوون، ۱۹۹۶). پس میزان کیفیت زندگی هرکسی، براساس ترکیب ارزیابی امید به زندگی چندسال، با داده های حاصل از نظرسنجی از بهزیستی ذهنی که دارای ارزش ۰ تا ۱۰ هستند، به دست می‌آید. سپس امید زندگی در بهزیستی ذهنی ضرب می‌شود تا « امید به زندگی شاد»(HLE) محاسبه گردد. این میزان می‌تواند به عنوان تعداد سال‌هایی تعبیر شود که یک شهروند متوسط، در یک کشور خاص، شاد زندگی کرده است. پس در HLE بالا، یعنی به طورمتوسط شهروندان هم خوشحال و هم طولانی زیسته اند. و برعکس در HLE پایین، یعنی شهروندان به طور متوسط زندگی کوتاه و سختی داشته‌اند. اما نمی‌توان به وضوح گفت که HLE متوسط کدام از این معانی را در خود دارد: افراد با طول عمر و شادی متوسط، یا افرادی با زندگی طولانی، اما سخت و یا اینکه فرد زندگی کوتاه، اما شادی داشته است. و آیا این که جامعه متشکل از ترکیبی از این افراد است یا نه (فیلیپس، ۲۰۰۶).

 

یافته‌های تجربی نشان داده اند که بیشترین HLE، در کشورهای شمال غربی اروپا است. جایی که HLE متوسط شهروندان حدود ۶۰ سال است (معادل امید به زندگی ۸۰ سال و بهزیستی ذهنی ۷۵/۱۰ ) و کمترین آن در آفریقاست. جایی که HLE تنها کمی بیشتر از نصف کشورهای اروپایی است یعنی ۳۵ سال. امید به زندگی شاد، در کشورهایی بیشتر است که افراد امنیت زیادی دارند و معیارهای مادی زندگی بالاست. همچنین در کشورهایی که آزاد و فردگرا هستند و کشورهایی که در آن‌ها برابری جنسیتی وجود دارد. جالب این جاست که HLE با همکاری، وضعیت رفاه، نابرابری های مالی، مذهب، اعتماد در سازمان ها، تسلط نظامی و تراکم جمعیتی  در ارتباط نیست (فیلیپس، ۲۰۰۶).

 

 

 

۳-۲-شادکامی[۳]

 

واژه شادکامی چندین مفهوم متفاوت را به ذهن متبادر می کند ( برای مثال شادی ، ‌خشنودی ، لذت ، خوشایندی و … ) از این رو تعدادی از روان شناسان به اصطلاح بهزیستی ذهنی اشاره می کنند که یک اصطلاح چتری و در برگیرنده انواع ارزشیابی هایی است که فرد از خود و زندگی اش به عمل می آورد ( دانیر ، ۲۰۰۲). این ارزشیابی ها ، مواردی از قبیل رضایت از زندگی ، هیجان و خلق مثبت و فقدان افسردگی و اضطراب را شامل می شود و جنبه های مختلف آن نیز به شکل شناخت ها و عواطف است ( دانیر و ساه ، ۱۹۹۷). در صورتی که افراد از شرایط زندگی راضی بوده و عواطف مثبت بیشتر و عواطف منفی کمتری را تجربه کنند ،‌گفته می شود که از بهزیستی ذهنی بالایی برخوردارند. اصطلاح بهزیستی ذهنی ، اصطلاح روان شناختی معادل شادی است که به دلیل مفاهیم بسیاری که در خود نهفته دارد ، ارجح است . اما با این وجود در ادبیات مربوط به جای یکدیگر بکار می روند ( ادینگتون و شومن ، ۲۰۰۴).

 

پایان نامه

 

شادی صرفنظر از چگونگی کسب آن می تواند سلامت جسمانی را بهبود بخشد. افراد شاد احساس سرزندگی بیشتری می کنند، آسانتر تصمیم می گیرند ،‌ روحیه مشارکتی بیشتری دارند و نسبت به کسانی که با آنها زندگی می کنند ، بیشتر احساس رضایت می کنند ( مایرز ،‌۲۰۰۲).

 

به نظر کارلسون (۱۳۸۰) عادی ترین حالت ذهنی ما ،‌ حالت خشنودی و شادی است. موانعی که ما از دستیابی و تجربه کردن احساس شادی باز می دارد و یا در فاصله قرار می دهد ، فرایندهای منفی اکتسابی هستند. وقتی که احساس مثبت ذاتی را کشف می کنیم و موانعی که ما را از رسیدن به آن باز می دارد ، از سر راه برمـی داریم ، به تجربه بسـیار معنـی دارتر و زیباتر زندگی دست می یابیم. این احساسات مثبت ، عواطف گذرایی نیستند که صرفاً با تغییر اوضاع بیایند و بروند ، بلکه در زندگی ما نفوذ می کنند و جزئی از ما می شوند. یافتن این حالت ذهنی به ما اجازه می دهد سرزنده و بی تکلف باشیم ، ‌چه این اوضاع ، این دیدگاه مثبت را توجیه کند و یا نکند.

 

 

 

دیدگاه های نظری در مورد شادکامی

 

دیدگاه لذت گرایی

 

تاریخچه طولانی این دیدگاه به قرن چهارم قبل از میلاد می رسد. برخی از فیلسوفان یونانی هدف از زندگی را تجربه لذت و به حداکثر رساندن آن می دانستند. از نظر آنان ، شادکامی ،کل لحظات لذت بخش زندگی افراد است. این از طریق افراد دیگر از جمله هابز ، دی سد و بنتهام [۴]پیروی گردیده است. هابز معتقد بود که شادکامی ، دنبال کردن موفقیت آمیز امیال ذاتی انسان است . دی سد بر این باور بود که دنبال کردن احساس لذت ، هدف نهایی زندگی است. بنتهام نیز  ادعا داشت که برای ساختن یک جامعه خوب ،‌کوشش افراد برای به حداکثر رساندن لذت و علائق فردی مهم می باشد ( به نقل از رایان و دسی[۵] ، ۲۰۰۱).

 

 

دامنه توجه دیدگاه لذت گرایی ، از لذت های بدنی تا امیال ذاتی و علائق فردی در نوسان می باشد. روان شناسانی که این  نظریه را می پذیرند بر مفهوم گسترده ای از لذت گرایی تاکید دارند که شامل رجحان ها و لذائذ ذهنی و بدنی است( کوبووی[۶]، ۱۹۹۹ ؛ به نقل از یزدانی ، ۱۳۸۲) .

 

کانمنو دانیر و شوارز (۱۹۹۹) روان شناسی لذت گرایی را مطالعه امور و پدیده هایی می دانند که تجارب لـذت بخش و غیــر لذت بخــش زنـدگی را به وجــود می آورند. در واقع دیدگاه مسلط در بین روان شناسان لذت گرا آن است که خوشبختی شامل بهزیستی ذهنی و تجارب لذت بخش می باشد. اکثر پژوهشگران در روانشناسی لذت گرایی جدید ، از مفهوم بهزیستی ذهنی به عنوان متغیر اصلی استفاده می کنند. این مفهوم شامل سه جزء یعنی رضایت از زندگی ، وجود خلق مثبت و فقدان خلق منفی می‌باشد که غالباً  تحت عنوان شادکامی نامیده می شود (به نقل از دانیر و لوکاس[۷] ، ۲۰۰۲ ).

 

 

 

دیدگاه معنوی :

 

برغم رواج دیدگاه لذت گرایی ، تعدادی از فلاسفه ، صاحب نظران و علمای دینی چه در شرق و چه در غرب این موضوع را زیر سوال برده اند که شادکامی بخودی خود به عنوان ملاک اصلی خوشبختی باشد( رایان و دسی ، ۲۰۰۱). از نظر فروم (۱۳۷۵) برای درک شادکامی واقعی باید بین امیال و نیازهایی که به صورت ذهنی احساس می شوند و خشنودی در آنها منجر به لذت های زودگذر می گردد و آن دسته از نیازهایی که در ماهیت انسان ریشه داشته و تحقق آنها ، نمو انسان و فراهم ساختن معنویت یعنی خوشبختی و شادکامی واقعی را به همراه دارد ، تمایز قائل شد. واترمن ( ۱۹۹۰) معتقد است که مفهوم معنوی از شادکامی ، خوشبختی و شادکامی مردم را بر اساس خود واقعی آنها تبیین می کند. بر طبق نظر وی این نوع شادکامی ، موقعی به دست می آید که فعالیت های زندگی افراد بیشترین همگرایی یا جور بودن را با ارزش های عمیق داشته باشد و آنان نسبت به این ارزش ها متعهد گردند. تحت چنین شرایطی ، احساس نشاط و اطمینان به وجود می آید. واترمن این حالت را به عنوان « جلوه فردی » نامید و همبستگی بالایی بین آن و اندازه های خوشبختی و شادکامی بدست آورد. ریف و سینگر (۱۹۹۸) خوشبختی و شادکامی را دست یابی ساده به لذت نمی دانند ، بلکه آن را به عنوان کوششی در جهت کمال در نظر می گیرند که بیانگر تحقق توان بالقوه واقعی فرد است. کروت (۱۹۷۹) موضوع خوشبختی را با بسط نظریه عمر در رابطه با رشد و پیشرفت انسان مورد بررسی قرار داد ، او از نوعی بهزیستی روان شناختی سخن به میان آورد که از بهزیستی ذهنی متمایز است و برای اندازه گیری آن یک رویکرد چند بعدی شامل شش جنبه متمایز در رابطه با شکوفایی انسان ارائه داد. این شش جنبه عبارتند از : خود مختاری ،‌ نمو فردی ، پذیرش خویشتن ، هدفمندی زندگی و روابط مثبت.ریف وسنیگر (۱۹۹۸) این شش جنبه را بیانگر تعریف نظریه و عملی بهزیستی روانشناختی می دانند که مشخص کننده عواملی است که باعث ارتقاء سلامت جسمانی و هیجانی می باشد. آنان شواهدی ارائه نموده اند که نشان می دهد ، ‌زندگی کردن به صورت معنوی که حاکی از بهزیستی روانشناختی است ، بر سیستم های فیزیولوژیکی خاص ، تاثیر می گذارد که مربوط به کارکرد دستگاه ایمنی است و ارتقاء سلامتی را در پی دارد. به طور کلی می توان گفت که رویکردهای لذت گرایی و معنوی به ظاهر متضاد می باشند و هر کدام با تعریف متفاوتی از شادکامی ، انواع متفاوتی از تحقیق را در مورد علل ، پیامدها و پویایی های این موضوع باعث شده اند ، اما از آنجا که شادکامی و بهزیستی ذهنی یک پدیده چند بعدی است ، جنبه هایی از دو رویکرد را در بردارد. در این رابطه کامپتون و همکاران ( ۱۹۹۶؛ به نقل از یزدانی ،‌۱۳۸۲) دریافتند که دیدگاه های لذت گرایی و معنوی از شادکامی ،‌ همپوشی و در عین حال تمایز با هم دارند و درک ما را از شادکامی و بهزیستی ذهنی از طریق روش های متفاوت اندازه گیری ، افزایش خواهند داد ( به نقل از کشاورز ، ۱۳۸۴) .

 

 

 

نظریه داینر

 

بر طبق این نظریه ، شادکامی ارزشیابی است که افراد از خود و زندگیشان به عمل می آورند. این ارزشیابی ها می تواند جنبه شناختی داشته باشد ، مانند قضاوت هایی که در مورد رضایت از زندگی صورت می گیرد و یا جنبه عاطفی که شامل خلق و هیجاناتی است که در واکنش به رویدادهای زندگی ظاهر می شود. بنابراین شادکامی از چهار جزء تشکیل یافته که عبارتست از : رضایت از زندگی ،‌خلق و هیجانات مثبت و خوشایند ، نبود خلق و هیجانات منفی و عوامل دیگری مانند خوش بینی ، عزت نفس و احساس شکوفایی . در این نظریه ویژگی های افراد شادکام عبارتست از : داشتن دستگاه ایمنی قوی تر و عمر طولانی تر ، برخورداری از روابط اجتماعی بهتر ، مقابله موثر با موقعیت های مشکل ، خلاقیت و موفقیت بیشتر و گرایش زیادتر برای کمک به دیگران ( داینر ، ۲۰۰۲). داینر و لوکاس (۲۰۰۲) با اشاره به بررسی ویلسون ( ۱۹۷۶) در مورد شادکامی معتقدند که بسیاری از نتیجه گیری های او از طریق مطالعات بعدی مورد تایید قرار گرفته است. ویلسون با بررسی شواهد تجربی و همبسته های شادکامی اینطور نتیجه گیری کرده بود که فرد شادکام فردی است : زنده دل ، سالم و فرهیخته ، برون گرا ،‌ خوش بین ، آزاد از نگرانی مذهبی ، دارای عزت نفس بالا و برخوردار از اخلاق حرفه ای ، تمایلات فروتنی و هوش.  داینر و ساه ( ۱۹۹۷) شادکامی را شامل جزء می دانستند که عبارتند از : جزء شناختی ، یعنی نوعی تفکر و پردازش که منجر به خوشبینی فرد می شود. جزء عاطفی و هیجانی که همان خلق مثبت و شاد است و جزء اجتماعی که بیانگر گسترش روابط اجتماعی فرد با دیگران و به دنبال آن افزایش حمایت اجتماعی می باشد. در این رابطه مایرز و داینر ( ۱۹۹۵) معتقدند که وقتی از مردم پرسیده می شود « فرد شادکام چه کسی است؟ » در پاسخ به شبکه حمایتی از روابط درون یک فرهنگ اشاره می کنند که به تفسیری مثبت و خوشبینانه از رویدادهای روزمره زندگی می انجامد.

 

 

 

   نظریه آرگایل

 

بنابر نظر آرگایل ( ۱۳۸۳) شادکامی از دو جزء اساسی عاطفی و شناختی تشکیل شده است . او بر این باور است که اگر از مردم سوال شود که منظور از شادکامی چیست ، دو نوع پاسخ را مطرح می کنند:

 

 

    • ممکن است حالات هیجانی مثبت مانند لذت بردن را عنوان کنند.

 

  • به طور کلی آن را راضی بودن از زندگی یا رضایت از بیشتر جنبه های زندگی بدانند. از نظر آرگایل ، شادکامی متضاد افسردگی نمی باشد ،‌اما شرط عدم افسردگی را برای شادکامی لازم می داند.

 

در این رابطه کاشیون و لیونل ( ۲۰۰۶) نیز معتقدند همانگونه که عاطفه مثبت نقطه مقابل عاطفه منفی نمی باشد ،‌ خوشبختی نیز به معنی عدم وجود بیماری یا آسیب روانی نمی باشد.

 

 

 

بنابراین آرگایل و همکاران به سه جزء شادکامی اذعان دارند که عبارتست از :

 

هیجانات مثبت ، رضایت از زندگی و نبودن هیجانات منفی از جمله افسردگی و اضطراب . آنان دریافتند که روابط مثبت با دیگران ، هدفمندی در زندگی ، رشد شخصی ، دوســت داشتــن دیگران و طبــیعت نیز از اجــزاء شـادکامی مــی باشد( آرگایل ، ۱۳۸۳).

 

[۱] – Rafayel

 

[۲] – Happy Life Expectancy(HLE)

 

۱-  happiness

 

۱- Hobbes & Desade & Bentham

 

[۵]-.Rayan & Dessay

 

[۶]ـ Kuboyy

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:41:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم