به طور خلاصه اعتماد به معنی اعتقاداتی است که افراد در مورد رفتار آینده گروه مقابل دارند. هرچه گروه الف اعتقاد بیشتری داشته باشد که گروه ب در روابط به تعهداتش عمل می کند (که این امر منجر به بروز نیت خوب و صلاحیت گروه ب می شود) گروه الف به گروه ب اعتماد بیشتری خواهد کرد ( لی[۱۰۳]،۲۰۱۰: ۶۲۵). همانگونه که مطرح شد مفهومسازی های متنوعی از اعتماد صورت گرفته است که لزوماًً یکسان نیستند. پیشفرضهای فلسفی مختلف در مورد ماهیت افراد و ماهیت حقایق که اغلب با یکدیگر سازگار نیستند در این مفهومسازیهای متفاوت تأثیرگذار است.
مطالعات در زمینه اعتماد ، تعداد زیادی از ابعاد اعتماد را مشخص کردهاست که در ادامه به طور مختصر اشارهای به آنها خواهیم داشت.
باتلر و کانترل[۱۰۴] (۲۰۰۴) ، صداقت[۱۰۵] ، صلاحیت[۱۰۶] ، ثبات[۱۰۷] ، وفاداری[۱۰۸] و صراحت[۱۰۹] را به عنوان عناصر کلیدی اعتماد میشناسند ( دایتز و هرتوگ[۱۱۰] ،۲۰۰۶ :۵۶۰) . رابینز (۲۰۰۳) نیز همین عناصر را برای اعتماد معرفی می کند (رابینز ،۲۰۰۳ :۳۳۷). مییر و دیگران[۱۱۱] (۲۰۰۵)، معتقدند عوامل مؤثر بر میزان اعتمادی که اعتمادکننده به اعتمادشونده دارد شامل : توانایی[۱۱۲] ، خیرخواهی[۱۱۳] و صداقت اعتماد شونده میباشد. محققان دیگر عوامل مشابهی را مشخص کرده اند که به اعتقاد آنها این عوامل مبنای اعتماد میباشند. کوک و وال[۱۱۴] (۲۰۱۰) نیت[۱۱۵] و توانایی، و لیبرمن[۱۱۶] (۲۰۱۱) صلاحیت و انگیزه[۱۱۷] را به عنوان عوامل اصلی اعتماد معرفی کردهاند (لی ، ۲۰۱۰ : ۶۲۵).
دایتز و هرتوگ (۲۰۰۶) چهار شاخص خیرخواهی، صلاحیت، صداقت و قابلیت پیش بینی (اعتبار) را به عنوان مهمترین عناصر تشکیلدهنده اعتماد میدانند و آنها این گونه تعریف میکنند:
خیرخواهی: خیرخواهی به معنی انگیزه های مهربانانه و میزان محبت یک شخص نسبت به گروه مقابل و توجه صادقانه به رفاه دیگران است.
صلاحیت : صلاحیت به قابلیت های دیگران برمیگردد که بر اساس آن می توانند وظایف خود را انجام دهند (بر اساس مهارت ها و دانش).
صداقت : صداقت شامل تبعیت از یک سری اصول است که مورد قبول گروه مقابل است و شامل امانتداری و رفتار منصفانه واجتناب از ریاکاری می شود.
قابلیت پیش بینی: قابلیت پیش بینی (اعتبار) هم به طور خاص مربوط به ثبات و نظم در رفتار می شود، بر این اساس اعتماد یک مفهوم چندبعدی است. پس اعتماد وقتی ایجاد میشودکه محتوای مؤلفه های آن به عنوان زیرحوزه های[۱۱۸] مجزای اعتماد ظاهر شوند با این همه عناصر اصلی تشکیلدهنده اعتماد در پژوهش حاضر شامل اعتبار[۱۱۹]، خیرخواهی و صلاحیت[۱۲۰] میباشد. (دایتز و هرتوگ ۲۰۰۶ :۵۶۱).
اعتماد، یک موضوع بسیار پیچیده و یک پدیده چند بعدی میباشد. که بر روابط بین افراد اثر میگذارد. برای مثال اعتماد بر روابط بین والدین و بچه ها، زوجها، معلمان و دانشآموزان، دکتر و مریض و مدیران و کارمندان تاثیر میگذارد. زمانی که از دیگران میخواهید، به شما اعتماد کنند، در واقع شما آن ها را دعوت میکنید به اینکه عقیده یابند که شما شایسته اعتماد آنها هستید(جوزف و وینستون[۱۲۱]، ۲۰۰۵: ۶).
ادبیات روانشناسی اجتماعی[۱۲۲]، اعتماد را به صورت دو کلمه با زیر ساختهای متفاوت، مفهومسازی میکند: اعتماد به عنوان یک حالت ذهنی[۱۲۳] (مثل اطمینان و صمیمیت) در مقابل اعتماد به عنوان یک رفتار (مانند رفتار مخاطرهآمیز بر اعتماد(شو، جاندا و سئو[۱۲۴]، ۲۰۰۶: ۲۵۶).
۳-۳-۲٫ قلمرو موضوعی اعتماد
در دنیای مملو از پیچیدگی و تغییر و تحول امروز، سطح رقابت سازمانی همواره در حال افزایش است. بدیهی است که در عرصه رقابت سازمانهایی موفقتر عمل خواهد کرد که بتواند ساز و کار و کارهای مثبت را در رقابت پیش روی خود بهتر به منصه ظهور برسانند. به عبارتی دیگر سازمانهایی خواهند توانست از پالاینده گزینش سخت محیطی عبور کنند که از هر گونه ناخالصی بری بوده و بتوانند اعتماد و رضایت خاطر عوامل تعیینکننده و استراتژیک محیطی را جلب کنند. در این میان توجه به سازمان های اعتماد آفرین از اهمیت زیادی برخوردار میباشد.
هر فردی در آن ملزوم و مسئول ایجاد اعتماد است
سازمان اعتماد آفرین
شکل(۲-۱) سازمان اعتماد آفرین
در این گونه سازمانها بقا را در کسب اعتماد و اطمینان عوامل استراتژیک محیطی میدانند و هر یک از افراد در برابر کسب و حفظ اعتماد محیطی مسئولیت تضامنی دارند. به عبارت دیگر هر یک از افراد خود را مستقیما عامل ایجاد یا سلب اعتماد سازمانی در محیط رقابتی میدانند چرا که به این باور رسیدهاند که اعتماد محیطی است که بقای رشد و پویایی فردای آن ها را تضمین می کند. آنچه که افراد را در اینگونه سازمانها وادار به تلاش در راه اعتماد سازی می کند همانا این احساس است که خود را عضوی واقعی از سازمان میداند و موفقیت یا شکست سازمان در راه دستیابی به اهدافش را موفقیت یا شکست خود میداند. در اینگونه سازمانها همواره ساز و کارهای مؤثر برای اعتماد سازی تشویق میشوند(احمدی مهربانی، ۱۳۸۲ به نقل از خنیفر و زروندی،۱۳۸۹: ۱۹). قلمرو موضوعی اعتماد را میتوان در بخشهای مختلف مانند مدیریت، جامعه شناسی و اقتصاد مورد بررسی قرار داد زیرا مفهوم اعتماد از جمله مفاهیمی است که از سوی صاحبنظران رشته های مختلف، مورد توجه و بررسی قرار گرفته است. روانشناسان شخصیت، به طور سنتی، به اعتماد به عنوان یک اعتقاد و یا انتظار و یا احساسی که ریشه در شخصیت آدمی و یا ظرفیت روانی اولیه فرد دارد، نگاه میکنند. روانشناسان اجتماعی از طریق تأکید بر عوامل زمینهای که ممکن است باعث افزایش یا کاهش اعتماد شود، اعتماد را به عنوان انتظار افراد از رفتار دیگران در حین تعاملات اجتماعی تعریف میکنند. اقتصاددانان و جامعهشناسان علاقهمندند تا بدانند مؤسسات به چه نحو نگرانی و عدم اطمینان موجود در ذات مبادلات خود را کاهش می دهند(عابدی جعفری و سرلک،۱۳۸۵ به نقل از خنیفر و زروندی،۱۳۸۹: ۲۰).
۴-۳-۲٫ مفهومسازی اعتماد در ادبیات سازمانی
در ادبیات سازمانی، هوسمرس[۱۲۵] (۱۹۹۵) تعاریف مختلفی از اعتماد را در زمینههای متعدد، مورد بررسی قرار داده است. او چند زمینه مربوط به اعتماد را به شرح زیر بیان نموده است.
۱-۴-۳-۲٫ انتظارات فردی
هوسمرس متعقد است که اعتماد، یک رابطه دوطرفه است که در یک سو فرد اعتمادکننده و در سوی دیگر فرد مورد اعتماد قرار دارد. در این رابطه افراد، انتظاراتی خواهند داشت که به باربر[۱۲۶] (۱۹۸۳)، برخی از این انتظارات را اینگونه بیان میکند:
-
- انتظار پا فشاری کردن بر قوانین اجتماعی.
-
- انتظار ایفای نقش و عملکرد شایسته از افرادی که مورد اعتمادند.
[دوشنبه 1401-09-28] [ 06:06:00 ب.ظ ]
|