کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          


کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



توازن واژگانی

1- تکرار آوایی کامل

2- تکرار آوایی ناقص

تکرار واژه‌ها و فرارگیری آن‌ ها نسبت به یکدیگر، توازن پدید می‌آورد که موسیقی نمی‌آفریند. بسته به اینکه واژه‌های تکرار شونده در چه نقاطی از شعر قرار گیرند و چه نسبتی با هم برقرار می‌کنند، گونه‌های متفاوتی برای توازن واژگانی می‌توان در نظر گرفت. اگر تمام شیوه‌ها و گونه‌های توازن واژگانی را در نموداری بگنجانیم و شکلی طبقه بندی شده به آن بدهیم، چنین نموداری خواهد بود.

 

الف) تکرار آوایی کامل

-تکرار «یک صورت زبانی»

در این شیوه یک صورت زبانی- یعنی یک واژه،  یک عبارت و یا یک جمله عیناً تکرار می‌شود.

گونه‌های زیر را برای این شیوه می‌توان در نظر گرفت:

تکرار آغازین

1-در آغاز چند بیت و یا چند سطر، یک صورت زبانی عیناً-و بصورت پیاپی- تکرار می‌شود.

«در کوچه» های سرور و غم راستینی که مان بود.

«در کوچه» باغ گل ساکت نازهایت.

«در کوچه» باغ گل سرخ شرمم.

«در کوچه»های نوازش.

«در کوچه»های شب‌های بسیار.

تا ساحل سیمگون سحرگاه رفتن» (اخوان ثالث، آخر شاهنامه، 1379: 140).

در این شعر صورت زبانی «در کوچه» در ابتدای سطرهای پیاپی-عیناً- تکرار شده و نمونه‌ای از «تکرار آغازین» است.

«چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی

«هرچه» برگم بود و بارم بود،

«هرچه» از فر بلوغ گرم تابستان و میراث بهارم بود،

«هرچه» یاد و یادگارم بود،

ریخته ست» (همان، آخر شاهنامه، 1388: 116).

در شعر پیغام هم، چنان که می‌بینیم، صورت زبانی «هرچه» در آغاز سطرهای پیاپی- عیناً- تکرار شده است.

2-در آغاز هر بند، یا هرچند بیت و سطر، یک صورت زبانی -عیناً- ولی با فاصله تکرار می‌شود.

«هان، کجاست.

پایتخت این» کج آئین قرن دیوانه؟

با شبان روشنش چون روز

روزهای تنگ و تارش، چون شب اندر  قعر افسانه

…  … …

«هان، کجاست؟

پایتخت این» دژ آئین قرن پر آشوب

قرن شکلک چهر

بر گذشته از مدار ماه،

لیک بس دور از قرار مهر

… … …

«هان، کجاست؟

پایتخت این» بی آزارم و بی آئین قرن.

کاندر ان بی گونه‌ای مهلت.

هر شکوفه ی تازه رو بازیچه با دست»  (اخوان ثالث، آخر شاهنامه، 1379: 113- 116).

همان گونه که دیدیم، اخوان در آغاز بعضی بندهای این شعر، صورت زبانی «هان، کجاست پایتخت این …» را عیناً -و با فاصله- تکرار کرده است.

««چون درختی» در صمیم سرد و بی ابر زمستانی

هرچه برگم بود و بارم بود،

… ریخته است.

… … …

«چون درختی» در زمستانم،

بی که پندارد بهاری بود و خواهد بود،

… … …

«چون درختی» اندر  اقصای زمستانم،

ریخته دیری است.

هر چه بودم باد و بودم برگ» (همان، آخر شاهنامه: 1388: 116 و 117).

در این شعر هم صورت زبانی «چون درختی…» و در آغاز بندها تکرار شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 10:55:00 ب.ظ ]




تکرار میانی

1-یک صورت زبانی در میانه یک بیت یا سطر، عیناً -و بدون فاصله- تکرار می‌شود،

«درفش قهر،

نمای انتقام  ذلّت عرق یهودی از نظام دهر،

لجن در «لچ و لچ» اندر  «خون و خون» در زهر» (اخوان ثالث، از این اوستا، 1379: 204).

اخوان در این شعر، صورت های زبانی (لچ ) و (خون) را در میانه سطر، عیناً -و بطور پیاپی- تکرار کرده است.

«کاروان ساغر و چنگم.

لولیان چنگمان افسانه گوی «زندگیمان، زندگیمان» شعر و افسانه» (همان،  آخر شاهنامه، 116).

در این شعر هم، چنان که می‌بینیم، صورت زبانی (زندگیمان) عیناً و بی فاصله در میانه سطر آمده است.

2- یک صورت زبانی در میانه یک بیت یا سطر، عیناً- و با فاصله- تکرار می‌شود.

«چون سبوی تشنه کاندر  خواب بیند «آب» و اندر  «آب» بیند سنگ،

دوستان و دشمنان را می شناسم من» (همان: 123)

در این شعر صورت زبانی «آب» در میانه سطر و با فاصله –عیناً- تکرار شده است.

«خانه‌ام «آتش» گرفته است. «آتشی» جانسوز.

هر طرف می‌سوزد این آتش،

پرده‌ها و فرش‌ها را، تارشان با پود» (همان، زمستان، 1388: 67).

در این شعر هم، شاعر صورت زبانی «آتش» را در یک سطر- و به طور جداگانه- تکرار کرده است.

 

ج: تکرار پایانی

1-یک صورت زبانی در پایان چند بیت یا چند سطر، بطور پیاپی- عیناً- تکرار می‌شود. چنین تکراری مانند «ردیف» در شعر کهن عمل می‌کند.

«با تو دیشب تا کجا «رفتم»

تا خدا و آنسوی صحرای خدا «رفتم»» (همان، از این اوستا: 195).

شاعر در این شعر، صورت زبانی «رفتم» را-همچون ردیف- در پایان دو سطر پیاپی- عیناً- تکرارکرده است.

«مگر دیگر فروغ ایزدی آذر مقدس «نیست»؟

مگر آن هفت انوشه خوابشان بس «نیست»؟

زمین گندید، آیا بر فراز آسمان کس «نیست»؟»

(اخوان ثالث، از این اوستا، 1379: 179).

در این شعر هم صورت زبانی «نیست» مانند ردیف در پایان سطرهای متوالی –عیناً- تکرار شده است.

2- یک صورت زبانی در پایان چند بیت یا سطر، با فاصله از یکدیگر- عیناً- تکرار می‌شود و به گونه‌ای نقش ردیف نیز می‌یابد.

«این درختان عقیم ریشه تان در خاک‌های هرزگی مستور،

یک جوانه ارجمند از هیچ جاتان رست «نتواند».

ای گروهی برگ چرکین تار چرکین پود،

یادگار خشکسالی‌های گردآلود،

هیچ بارانی شما را شست «نتواند»» (همان، از این اوستا: 192).

چنانکه دیدیم، اخوان صورت زبانی «نتواند» رادر پایان دو سطر- با فاصله از یکدیگر- عیناً تکرار کرده است.

«راستی آن را چه حالی «بود»

دوش یا دی پار یا پیرار

راست بود آن رستم دستان

یا که سایه دوک زالی «بود»؟» (همان: 162).

در این شعر هم، صورت زبانی «بود» - مانند ردیف- در پایان سطرهای نخست و چهارم شعر بالا عیناً تکرار شده است.

 

تکرار آغازین و پایانی

در این شیوه، یک صورت زبانی در آغاز یک سطر و در پایان سطر بعدی، عیناً تکرار می‌شود.

«همچو آن صیاد ناکامی که هر شب خسته و غمگین،

«تور»ش اندر  دست،

هیچش اندر  «تور»

می‌سپارد راه خود را دور،

تا حصار کلبه در حسرتش محصور» (اخوان ثالث، آخر شاهنامه، 1379: 125 و 126).

چنان که دیدیم، صورت زبانی «تور» در آغاز سطر دوم و در پایان سطر سوم عیناً تکرار شده است.

 

تکرار پایانی و آغازین

در این گونه تکرار، یک صورت زبانی در پایان یک سطر و در آغاز سطر بعد، عیناً تکرار می‌شود.

«هان کجاست.

پایتخت این کج آئین قرن دیوانه؟

با شبان روشنش چون «روز»

«روز»های تنگ و تارش، چون شب اندر  قعر افسانه» (همان: 113).

شاعر در این شعر، صورت زبانی «روز» رادر پایان یک سطر و در آغاز سطر بعدی عیناً تکرار کرده است.

«نفس کز گرمگاه سینه برون، ابری شود تاریک.

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت.

نفس کاینست، پس دیگر چه داری «چشم»

ز «چشم» دوستان دور یا نزدیک؟» (همان، زمستان: 99 و 100).

در این شعر هم، صورت زبانی «چشم» در پایان سطر سوم و در آغاز سطر چهارم عیناً تکرار شده است. توجه دوستان را به تکرار صورت زبانی «نفس» در آغاز سطرهای اول و سوم، و تکرار صورت زبانی «چشم» در پایان سطرهای دوم و سوم جلب می‌کنیم؛ به این ترتیب شاعر در این بخش از شعر زمستان از چند گونه تکرار بهره برده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:54:00 ب.ظ ]




راه‌های حمایت از طفل

ناتوانی، رشد نایافتگی و عدم قدرت کودک بر اداره امور مالی خویش ایجاب می‌کند مورد حمایت‌های خاص قانون قرار گیرد. این ضرورت با توجه به اهمیت دوران کودکی در شکل‌گیری شخصیت انسان، وضوح بیشتری می‌یابد. در این بخش روش‌های حمایتی قانونگذار از کودک در دو بعد مالی و تربیتی بررسی می شود:

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

گفتار اول - حضانت

حضانت از ریشه «حضن» به معنای «در کنار گرفتن، دایگی کردن و پرورش دادن می‌باشد» (سیاح، 1373: ج1، ص312). به معنای از اقتداری که قانون به منظور نگاهداری و تربیت طفل به پدر و مادر اعطاء کرده است (کاتوزیان، 1372: ج2، ص139). در فقه امامیه نیز از حضانت همین معنا برداشت می‌شود. صاحب جواهر حضانت را ولایت و سلطنت بر تربیت طفل و هرچه لازمه آن است،  می‌داند (نجفی، 1412ق: ج11، ص183). بنابر این وظایف حضانت کننده به شرح ذیل است:

مبحث اول - نگهداری طفل

نگهداری به معنای «به کار بردن وسایل لازم، برای بقاء، نمو و بهداشت جسمی و روحی طفل است» (امالی، 1366: ج5، ص188). مانـند تغذیه، پوشانیدن لباس و … البته با توجه به سن اطفال، مراقبت‌ها متفاوت می‌شود است. به این سؤال باید جواب داد که آیا شیر دادن طفل از وظایف مادر است؟ به اتفاق نظر فقهای امامیه شیر دادن از وظایف مادر نیست (محقق حلی، 1364، ج2، ص701). قانون مدنی نیز به پیروی از فقه امامیه در ماده 1176 ق.م. شیر دادن را جزو وظایف ندانسته است و به وی حق داده است که برای شیر دادن طفل مطالبه اجرت نماید. صاحب جواهر متعلقات حضانت را شامل آن چه که برای حفظ طفل لازم است مانند تنظیف، خواباندن در رختخواب، لباس پوشاندن و … می‌داند (نجفی، 1412 ق: ج11، ص183).

مبحث دوم -  تربیت طفل

 ماده 1178ق.م. ابوین را مکلف نموده در حدود توانایی به تربیت اطفال خود اقدام نموده و آنها را مهمل نگذارند. بنابراین آموزش آداب و اخلاق اجتماعی به طفل ، تعلیم حرفه‌آموزی متناسب با زمان و وضعیت طفل و خانواده وی در اجتماع، از وظایف والدین نسبت به کودک می‌باشد و در صورت جدا بودن والدین از یکدیگر، کسی که حضانت طفل را بر عهده دارد، باید این وظیفه را انجام دهد.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

گفتار دوم -  ماهیت حضانت

 قانون مدنی ایران، حضانت را حق و تکلیف ابوین دانسته و در ماده 1168 ق.م مقرر می‌دارد: «نگاهداری اطفال هم حق و هم تکلیف ابوین است». «حق» نوعی سلطنت می‌باشد که گاه مورد متعلق آن عین است مانند حق تحجر، حق رهن و گاه متعلق آن غیر عین است مثل حق خیار که متعلق عقد است. زمان متعلق حق، شخصی مانند حق قصاص و حق حضانت است[1]

تکلیف در علم حقوق عبارت است از الزامات قانونی و در فقه به اوامر و نواهی گویند»  در واقع حکم تکلیفی حکمی است که مستقیماً به افعال انسان تعلق می‌گیرد و رفتار او را از هر جهت تصحیح می کند

تفاوت حق و تکلیف در این است که اولاً حق قابل اسقاط است، ثانیاً از حق می‌توان اعراض نمود، بر خلاف تکلیف. بنابراین چنانچه حضانت حق ابوین باشد، با اراده انسان قابل اسقاط است.[2] اگرچه ماده 1168 ق.م. صراحت به حق و تکلیف بودن حضانت دارد اما قید کلمه «اولویت» در ماده 1169 ق.م.[3] این گمان را به ذهن می‌رساند که اگرچه مادر در نگهداری کودک تا هفت سالگی اولویت دارد امّا می‌تواند این اولویت را به پدر واگذار نماید یا با انصراف از حق «اولویت» از نگهداری کودک سرباز زند. همچنین ماده 1170 ق.م[4] در بیان حکم ازدواج مجدد مادر، این واقعه را موجب اسقاط حق حضانت دانسته و تکلیف ندانسته است. ماده 1173 ق.م.[5] نیز در سلب حضانت از والد فاقد صلاحیت، مفهوم حق را به ذهن متبادر می‌سازد، اما ماده 1172 ق.م[6] که حکم به الزام والد مستنکف از حضانت کودک داده است این ابهام را که آیا حضانت به ویژه برای مادر صرفاً حق است را بر‌می‌دارد.

این رویه از فقه امامیه اخذ شده که مطابق آن حضانت همانند ولایت است و دارنده آن نمی‌تواند آن را از خود سلب نماید. اما قانون مدنی هر یک از والدین را در سنی که قانوناً حضانت با آنها است، ملزم به حضانت طفل نموده و با توجه به قسمت اخیر ماده 1173 ق.م در صورت امتناع مادر از حضانت، پدر ملزم به نگهداری نمی‌شود، بلکه صرفاً حکم به پرداخت نفقه طفل از ناحیه پدر برای مخارج حضانت طفل توسط ثالث صادر می‌شود و در صورت فوت پدر، مادر مطابق ماده فوق مسئول پرداخت است.

(جابری عربلو، 1362: ص87).

- در واقع حق‌الناس منافع و مصالح حقوق خصوصی افراد است و صلح و معاوضه و اسقاط در آن روا می‌باشد (جعفری لنگرودی، 1363: ج1، ص540).

- ماده 1169ق.م. برای حضانت و نگهداری طفلی که ابوین او جدا از یکدیگر زندگی می‌کنید، مادر تا سن هفت سالگی اولویت دارد و پس از آن با پدر است».

- ماده 1170 ق.م «اگر مادر در مدتی که حضانت طفل با او است مبتلا به جنون بشود یا به دیگری شوهر کند حق حضانت با پدر خواهد بود».

- ماده 1173ق.م: «هرگاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادری که طفل تحت حضانت اوست، صحت جسمانی و یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد، محکمه می‌تواند به تقاضای اقربای طفل یا به تقاضای قیم او یا به تقاضای رئیس حوزه قضایی (در حال حاضر دادستان) هر تصمیمی را که برای حضانت طفل مقتضی بداند، اتخاذ کند…)

- ماده 1172ق.م: «هیچ یک از ابوین حق ندارند در مدتی که حضانت طفل به عهده آنها است از نگاهداری او امتناع کنند، در صورت امتناع یکی از ابوین، حاکم باید به تقاضای دیگر یا تقاضای قیم یا یکی از اقربا و یا به تقاضای مدعی‌العموم نگاهداری طفل را به هر یک از ابوین که حضانت به عهده اوست الزام کند و در صورتی که الزام ممکن یا مؤثر نباشد، حضانت را به خرج پدر و هرگاه پدر فوت شده باشد به خرج مادر تأمین کند.

حضانت و تعیین قیم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:52:00 ب.ظ ]




مدت حضانت

 مطابق نظر مشهور فقهای امامیه، مادر تا هفت سالگی بر حضانت دختر اولی است (نجفی، 1412ق: ج11، ص184؛ شهید اول، 1368ق: ج2، ص72). برخی 9 سالگی را نیز ذکر کرده‌اند (محقق حلی، 1364: ج2، ص709) ماده 1169 ق.م. مصوب 1314، مادر را تا دو سال از تاریخ ولادت برای نگهداری پسر و تا هفت سال برای نگهداری دختر اولی دانسته بود. اصلاحیه وارده بر ماده 1169ق.م. در تاریخ 8/9/82 و همچنین الحاق یک تبصره به آن، مدت حضانت مادر را بر فرزند پسر تا 7 سال افزایش داد و به مادر این امکان را داد که پس از هفت سالگی با پدر در حضانت اختلاف کند و محکمه را مکلف به رسیدگی اختلاف و تعیین تکلیف حضانت، با رعایت مصلحت طفل دانست. قانون مدنی در مواد حضانت، تصریحی بر زمان پایان حضانت ندارد، اما در تمامی موارد با قید «طفل» که به کودک غیربالغ اطلاق می‌شود[1]، احکام حضانت را به غیر بالغ بار نموده است. حقوقدانان ولایت و حضـانت را با رشد طفل پایان یافته تلقی نموده‌اند (کاتوزیان، 1372: ج2، ص135؛ امامی، 1366: ج5، ص187). این نظر با توجه به مواد 1168، 1178و 1209ق.م. قبل از اصلاح مناسب به نظر می‌رسید. زیرا ماده 1209ق.م. که به موجب قانون اصلاحی مصوب 14/8/1370 حذف شده، چنین مقرر می‌داشت: «هر کس دارای هجده سال تمام نباشد در حکم غیررشید است، معذلک در صورتی که بعد از پانزده سال تمام، رشد کسی در محکمه ثابت شود از تحت قیمومت خارج می‌شود». ماده 1210ق.م. مصوب 1314 نیز چنین مقرر داشته بود: «هیچ‌کس را نمی‌توان بعد از رسیدن به هجده سال تمام به عنوان جنون یا عدم رشد محجور نمود مگر آن عدم رشد یا جنون او ثابت شده باشد». اما با اصلاحات سال‌های 1361 و 1371 در ماده 1210ق.م. سن بلوغ برای دختران 9 سال و برای پسران 15 سال تمام قمری تغییر یافت که شرح آن در مبحث تعریف طفل گذشت با این وصف باید گفت آن چه امروزه موجب پایان یافتن حضانت است، رسیدن طفل به سن بلوغ می‌باشد؛ زیرا فرد بالغ می‌تواند در کلیه امور غیرمالی خود تصمیم‌گیری نماید و حضانت نیز از امور غیرمالی است.

دانلود پایان نامه

رویـه قضـایـی نـیـز بـر همین منوال است. در نظریه مشورتی شـمـاره 7626/7- 2/8/80 آمده: «با رسیدن به سن بلوغ، موضوع حضانت اطفال منتفی است و افراد بالغ با هر یک از والدین که بخواهند باشند می‌توانند اتخاذ تصمیم نمایند. در مورد ملاقات نیز چنانچه فرزند بالغ تمایلی به ملاقات پدر یا مادر نداشته باشد، الزام وی به انجام ملاقات موجه نیست».

پایان حضانت با رسیدن به سن بلوغ می‌تواند در عمل مشکلاتی را ایجاد کند. زیرا مسلم است که اکثریت کودکانی که مطابق ماده 1210 ق.م. بالغ محسوب می‌شوند، صلاح خود را تشخیص نمی‌دهند و دادن اختیار به آنان که با چه کسی زندگی کنند، در غالب موارد صحیح نیست به ویژه در مواردی که طفل تمایل به زندگی با ثالث (غیروالدین) را دارد. همچنین نظر بر این که حضانت برای والدین علاوه بر حق، تکلیف نیز می‌باشد؛ لذا رفع این تکلیف از پدر و مادر نسبت به دختر 9 ساله و پسر 15 ساله با واقعیت‌های جامعه سازگار نمی‌باشد. 

- صرفاً تبصره الحاقی به ماده 1169ق.م. در سال 1382 بدون توجه به این مهم، «لفظ کودک» را به جای طفل به کار برده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:52:00 ب.ظ ]




سقوط حضانت

 حق حضانت در موارد ذیل ساقط می‌شود:

مبحث اول )جنون؛

حق حضانت در صورتی است که صاحب حق، قدرت اعمال آن را داشته باشد و در جهت حمایت از طفل و حفظ حیات، بهداشت و تربیت او است. لذا مقنن در ماده 1170 ق.م. جنون را از موارد سقوط حضانت برشمرده است. لازم به ذکر است قانون مدنی بر جنون پدر به عنوان دلایلی بر سقوط حق حضانت تصریح نکرده است اما نظر بر این که مطابق ماده 1168 ق.م. حضانت، تکلیف ابوین نیز می‌باشد و بر مجنون نمی‌توان تکلیفی بار کرد، لذا با جنون پدر نیز حضانت از وی ساقط می‌شود. در فقه نیز حضانت از مجنون اعم از ادواری یا دائم به این علت که مجنون محتاج به نگهداری می‌باشد، سلب شده است (نجفی، 1412 ق: ج 11، ص185).

دانلود تحقیق و پایان نامه

مبحث دوم - ازدواج مادر

 شق دوم ماده 1170 ق.م. به پیروی از فقه امامیه (نجفی، 1412ق: ج 11، ص 188) شوهر کردن مادر به غیر پدر طفل را از موارد سقوط حضانت، مادر دانسته است. آیا متارکه مادر، موجب بازگشت حق حضانت نسبت به فرزندان همسر سابق خود، می‌شود؟ به نظر می‌‌رسد از منطوق ماده 1170 ق.م. چنین مستفاد می‌گردد که در بازگشت حضانت منعی نیست. امام خمینی(ره) نیز بر این امر نظر دارند، اگر چه مصالحه را اولی می‌‌دانند (خمینی، 1368: ج3، ص557).

ابهام در بازگشت حق حضانت مادر پس از انحلال نکاح او با مردی غیر از پدر طفل در موردی است که پدر طفل در قید حیات باشد. اما چنانچه پدر فوت کند، این ابهام از بین می‌رود و حضانت متعلق به مادر است، حتی اگر فوت پدر در زمان زناشویی مادر با مرد دیگری باشد. زیرا مطابق ماده 1168 ق.م. حضانت حق و تکلیف ابوین است و با ازدواج مادر، حق حضانت او به والد دیگر (پدر) منتقل می‌شود و با فوت پدر این حق قهراً به مادر اعاده می‌گردد؛ زیرا حق حضانت به معنای خاص آن برای غیر والدین در نظر گرفته نشده است. صاحب جواهر نیز بدون هیچ خلافی مادر را اولی از وصی و اقارب برای حضانت می‌داند و صرفاً در صورت فقدان ابوین حضانت به جد پدری واگذار می‌شود (نجفی، 1412ق: ج11، صص 190-189).

مبحث سوم -  عدم مواظبت از طفل

 مطابق ماده 1173 ق.م. مصوب 19/1/1313 هر‌گاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادری که طفل تحت حضانت اوست، صحت جسمانی یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد، محکمه می‌تواند به تقاضای اقربای طفل یا قیم یا مدعی‌العموم هر تصمیمی را که برای حضانت طفل مقتضی بداند، اتخاذ کند. با اصلاح ماده 1173ق.م. در 11/8/1376 مصادیقی از انحطاط اخلاقی به شرح زیر احصاء گردید:

اعتیاد زیان‌آور به الکل، مواد مخدر و قمار؛

اشتهار به فساد اخلاق و فحشاء؛

ابتلاء به بیماری های روانی با تشخیص پزشکی قانونی؛

سوء استفاده از طفل یا اجبار او به ورود به مشاغل ضداخلاقی مانند فساد و فحشاء، تکدی‌گری و قاچاق؛

تکرار ضرب و جرح خارج از حد متعارف.

توضیح این که مطابق ماده 1179 ق.م. ابوین حق تنبیه طفل خود را دارند ولی به استناد این حق نمی‌توانند طفل را خارج از حدود متعارف، تنبیه نمایند. همچنین عبارت «موارد ذیل از مصادیق عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی هر یک از والدین است…» در صدر ماده 1173 ق.م. مویّد آن است که مصادیق ذکر شده از باب تمثیل است؛ لذا سلب حضانت از والدین به دلیل دیگری که در ماده 1173ق.م. نیامده اما موجب انحطاط اخلاقی طفل شده یا از مصادیق عدم مواظبت محسوب می‌گردد، بلا مانع است. بیماری‌های مسری نیز چون سلامت طفل را به خطر می‌اندازد، می‌تواند از موارد سلب حضانت باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:51:00 ب.ظ ]