میانه روی در آراستگی:پایان نامه درمورد تجمل گرایی |
اعتدال و میانه روی در آراستگی
اسلام در استفاده از انواع زینتها ـ همچون تمامی موارد ـ حد اعتدال و میانه روی را برگزیده و هرگونه افراط و تفریط را مردود شمرده است. برخلاف برخی که استفاده از زینتها را هر چند به صورت معتدل، مغایر زهد و پرهیزکاری می پندارند یا کسانی که به حد تجمل پرستی و رفاه طلبی و افراط می رسند و به هرگونه عمل نادرستی برای رسیدن به این هدف تن می دهند.
بنابراین شایسته است جوان مؤمن و متعهد در هر شرایط مالی که قرار دارد و در عین حفظ ساده زیستی، به ظاهر و سر و وضع خود برسد و تلاش کند تا بین سیرت و صورت زیبا جمع کند و آراستگی معنوی و باطنی را با آراستگی ظاهری و تمیزی و پاکیزگی درهم آمیزد، به ویژه هنگام عبادت و حضور در محضر باری تعالی، و بالاخص در مسجد که خانه خدا محسوب می شود و در اجتماع با ظاهر آراسته ـ معطر نمودن خویش، شانه زدن موهای سر، مسواک کردن، لباس پاکیزه و … ـ حاضر شود تا ذهنیتی مثبت و خوشایند در بین افراد جامعه نسبت به مؤمنان و اجتماع کنندگان در مساجد و هیئت های مذهبی ایجاد شود و خود الگویی برای دیگر افراد در این زمینه باشدو فراموش نشود که آنچه در اسلام از آن نهی شده است، «تجمل گرایی» و گرایش افراطی به ظواهر دنیوی و غفلت از آراستگی های درونی و معنوی است. توجه به خودآرایی(یا زندگی تجملی) بیش از اندازه می تواند منشأ بیماری وسواس شود و رفته رفته مایه اختلالات روحی گردد. توجه بیش از اندازه به این امر برای جلب توجه دیگران، ممکن است باعث پیدایش خوی ناپسند ریاکاری و خودپسندی شود و آدمی را منفور و مردود جامعه نماید، و بالاخره توجه بیش از اندازه به خودآرایی(یا زندگی تجملی) می تواند شخص را از فعالیت های ثمربخش زندگی باز دارد و عمر عزیز که سرمایه سعادت بشر است در راه های غیر مفید و احیاناً مضر، مصرف گردد.
گرچه جمال و تجمل ظاهری آدمی را محبوب و دلخواه مردم می کند ولی بهترین جمال که شایسته مقام بشر است و به انسان کمال حقیقی و عزت واقعی می بخشد، جمال علم و اخلاق و زیبایی صفات حمیده و سجایای انسانی است.
علی (ع) می فرماید : زیور دانش برای انسان، جمالی است که پوشانده نمی شود و نسبی است که مورد جفا قرار نمی گیرد»
2-4 تجمل گرایی در قرآن کریم
در حقیقت یکی از مظاهر بی عدالتی و نابرابری که قرآن روی آن تکیه نموده، و به مبارزه با آن پرداخته است ، اشرافی گری و تجمل گرایی است .
قرآن کریم از تجمل گرایی به عنوان« اتراف »یاد می کند و در آیات مختلف آن را موردنکوهش قرار می دهد. ازجمله در سوره هود می خوانیم: «وَ اتَّبَعَ الَّذینَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فیهِ وَ کانُوا مُجْرِمین و آنان که ستم میکردند، از تنعّم و کامجویی پیروی کردند و گناهکار بودند. »
«ترف» تنعم و در رفاه و آسایش بودن معنا می دهد. مترف به کسی می گویند که نعمت فراوان و غرق شدن در شهوات و خوش گذرانی ها ، او را به فسادو طغیان کشانده است .[4] صاحب قاموس می گوید: «مترف» به معنی «ثروتمند » است ، یعنی کسی که به او نعمت زیاد شده است و در صورت عدم ایمان ، سبب طغیان و سرکشی می شود.[5]
واژه ترف و مشتقات آن هشت مورد در قرآن مجید آمده است.واژه «اتراف» سه بار و واژه «مترفین» پنج بار در قرآن به کار رفته است. اصل این واژه در کلام خدای سبحان و اولیای خدا یاد نشده مگر با ملامت و مذّمت. با عنایت به موارد ذکر شده، متوجه می شویم که ماده «ترف» در قرآن در تمامی موارد در مقام ذم و نکوهش به کار رفته است و دارای بار ضد ارزشی است.
علامه طباطبایی می گوید: وقتی گفته میشود: فلانی مترف است یعنی فلانی نعمتش از حد گذشته است تا آنجا که میگوید مراد از مترفین در جمله « امرنا مترفیها» همان کسانیاند که این آیه به آنها اشاره دارد: « فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ ؛ «خدا وقتی انسان را آزمایش کند او را اکرام نموده غرق در نعمتش میسازد».
تفسیر نمونه مترفین را «ثروتمندان مستِ شهوت» معنی کرده است .
علامه طبرسی در توضیح لفظ مترف آورده است:مترف از ترفه به معنای نعمت گرفته شده و توضیح میدهد : مترف آزاد است و هر آنچه بخواهد انجام می دهد و چیزی جلودارش نیست. به باور سید قطب مترفین همان طبقهی متنعم هستند که مال و منال و رفاه بدست میآورند و اگر قدرتی بالای دست آنها نباشد در زمین فساد میکنند و ارزشهای والا را خار میکنند، ارزشهای حیاتی ملتها را که بدون آن ارزشها جوامع هلاک میشوند .
پس با این بیان و معنی ، «مترفان» همان متنعمین ، متمکنین ، اغنیا، اشراف و ثروتمندان از خدا بی خبر هستند که سرمایه های مادی کلان و زیاد در اختیار دارند و آن سرمایه ها آن ها را غرق در لذات و هوس های دنیوی و عیاشی و ولخرجی و «اتراف » و «تجمل» و «اسراف و تبذیر» کرده است و پیوسته دنبال لذت پرستی ،هوسرانی و درپی ناز و نعمت و عیش و نوش و عشرت بوده که دست به هر نوع گناه و ظلم و تجاوز می زنند . آنان همیشه علیه حق و حقگویان و تعالیم الهی و انبیای به حق بوده اند و در حقیقت همان رها شدگان از بندگی خدا و روی آورندگان به بندگی نفس و ماده و شهوات می باشند .
بنابراین «مترفین» به کسانی می گویند که از نعمتهای فراوان مادی و اموال زیاد و زندگی مرفهی در دنیا برخوردار هستند.مرفهین و ناز پرورده هایی که نعمتها و مادیات زیاد و لذات فراوان آنان را مست و مغرور و غافل کرده و به طغیانگری و عصیان و گناه و تجاوز و اسراف و انحراف و عدم اطاعت خدا واداشته باشد.
اتراف از جمله فرهنگها و هنجارهایی است که قرآن آن را باعث هلاکت حتمی جوامع معرفی میکند و «مترفین» همیشه باعث نابودی جوامع بودهاند:
«وَ إِذَا أَرَدْنَا أَن نهُّْلِکَ قَرْیَهً أَمَرْنَا مُترَْفِیهَا فَفَسَقُواْ فِیهَا فَحَقَّ عَلَیهَْا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا؛«و چون خواهیم شهری را نابود کنیم نازپروردگان آن را فرمان [و میدان] دهیم و سرانجام در آن نافرمانی کنند و سزاوار حکم [عذاب] شوند آنگاه به کلی نابودشان کنیم».
قرآن دراین آیه شریفه به یکی از سنتهای الهی و قطعی اشاره میکند و آن سنت الهی این است که هر گاه ثروتمندان مست شهوت، فسق و فجور شوند و یا آنکه تظاهر به ثروت و تجمل در جامعهای زیاد گردد و جامعه با آن مقابله نکند قطعاً آن جامعه هلاک خواهد شد. هرگاه ثروتمندان جامعه رو به تفریحات غیر متعارف؛ شهوترانی و تجملگرائی آورند و این تبدیل به یک فرهنگ در جامعه شود بطوری که مؤمنان نتوانند جلوی آن را بگیرند این جامعه حتماً هلاک خواهد شد، چرا که خداوند بارها برای طغیان انسان وعدهی عذاب دردناک داده است. و اتراف از سوی ثروتمندان و مرفهینِ بیدرد یکی از خطرناکترین طغیانهای بشری است. « الَّذِینَ طَغَوْاْ فی الْبِلَدِ فَأَکْثَرُواْ فِیهَا الْفَسَاد فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذَاب إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَاد؛آنها در بلاد طغیان کردند، و در آنها به فساد در افزودند.و پروردگار تو تازیانه عذاب را بر سرشان فرود آورد.زیرا پروردگارت به کمینگاه است. »
و خطر بزرگ این طغیان آن است که هر گاه «اتراف» در یک جامعه تبدیل به فرهنگ شود و گفتمان برتر جامعه، ثروتاندوزی برای تجمل و شهوترانی باشد ناخداگاه مردم در مسابقهی رفاهطلبی تجملگرائی خواهند افتاد که پایان ابن مسابقه هم چیزی جز هلاکت همه جامعه نخواهد بود چرا که: « رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَهٍ حُبُّ الدُّنْیَا ؛حب دنیا سر هر خطا کاری است .»
بدین سان ، مرز شناسی و تشخیص زندگی اترافی نیز روشن می گردد: ثروت زیاد در کنارمصرف گرایی ، رفاه زدگی و تجمل گرایی همراه با غرور و طغیان ناشی ازآن و اختلاف فاحش سطح زندگی عمومی و متعارف مردم، از معیارهای تشخیص اتراف است.
عبد الواحد بن محمد تمیمی آمدی، غرر الحکم و درر الکلم ،چاپ اول، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1366ش ،ص54
هود/116
محمد بن مکرم ابن منظور ،پیشین، ج 2،بص30
ر.ک ابن منظور،پیشین ، ج5، ص 17 جلد 9 صفحه 17، راغب الاصفهانی ،پیشین، ص166
سید علی اکبر قرشی ،پیشین، ج 1، ص 272
واژه اتراف: 1ـ هود/ 116. 2ـ انبیا / 13 3ـ مؤمنون / 33، واژه مترفین: 1ـ اسراء / 16. 2ـ مؤمنون / 64. 3ـ سبأ / 34. 4ـ زخرف / 23. 5ـ واقعه/ 45.
تین/4
محمد حسین طباطبایی،پیشین، ج3 ص104
ناصر مکارم شیرازی، پیشین،ج12، ص58
فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج6، ص234
سید قطب، تفسیر فی ظلال القرآن، ج5 ،بیروت، دارالشریق، 1415ق، ص312
اسراء/16
فجر / 11-14
محمد بن یعقوب کلینی،پیشین ،ج 2 ،ص 316
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 11:58:00 ب.ظ ]
|