کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          


کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



که زیر سایه دارد قرص خورشید
به نیروی قناعت می فرو داشت»
الهی نامه، ص ۳۳۶

از آنجا که عطّار با آثار خرگوشی انس داشته است، می توان حدس زد که داستان بلقیا و عفّان را عطّار از روایت خرگوشی، که مفصّل ترین روایت این داستان است، گرفته باشد. در اینجا خطوط اصلی داستان را به روایت خرگوشی نقل می کنیم: «باب بیست و پنجم آنچه ظاهر شد در بنی اسرائیل از علامات نبوّت رسول(ص) و قصّه بلوقیا.» درین فصل خرگوشی به توصیف سفرنامه جادویی بلوقیا و عفّان می پردازد که هر صحنه آن خود قصّه ای است داستانی: «پس به دریای روم رسیدند، به کوهی در میان دریا، نه سخت بلند و نه کوتاه، خاکش چون مشک. در آن کوه غاری بود در آن غار تختی زرین نهاده و بر آن تخت جوانی خفته موی های تمام دست راست بر سینه نهاده و دست چپ بر شکم بر مثال خفته ای و خفته نه و او سلیمان بن داود بود علیهما السلام. بر بالین سر او اژدهای دیگر و انگشتری که مستودع ملک بود در دست داشت. حلقه انگشتری از زر و نگین از یاقوت سرخ چهار سو. چهار سطر بر آن نوشته، بر هر سطری نامی از نام های اعظم خدای تعالی. و عفّان در کتاب خوانده بود و دانسته که از سلیمان بن داود است. بلوقیا را گفت من می خواهم که انگشتری از دست او بیرون کنم و ملک سلیمان ما را باشد و امید داریم که ما را زندگانی باشد تا آنگاه که محمّد(ص) بیرون آید؛ بلوقیا گفت: نه سلیمان(ع) خواسته است که ربّ هب لی ملکا لا ینبغی لأحد من بعدی(ص/۳۵)، خدای تعالی ملک او به کس ندهد تا به قیامت. عفّان گفت: ای بلوقیا، خاموش باش که نام بزرگ خدا با ماست. تو توریت می خوان و نام های بزرگ. بلوقیا گفت : چه گونه به انگشتری رسیم و دو اژدها… گفتند: یا عفّان، چه دلیری می کنی بر خدای تعالی؟ می خواهید که انگشتری پیغمبر خدای بگیرید؟ اگر خواهید که ما را به نام خدای قهر کنید، غلبه کنیم بر شما به قوّت خدای تعالی. پس اژدها دمی بزد بر عفّان و بلوقیا و بدیشان هیچ گزندی نرسید از برکات نام بزرگ خدای عزّ و جلّ، که بلوقیا می خواند، در توریت و عفّان نزدیک فرا شد تا انگشتری بگیرد و بلوقیا مشغول بود به نگریستن به عفّان و لحظه ای نام بزرگ خواندن بگذاشت. در حال، جبرئیل از آسمان فرود آمد و بانگی بر ایشان زد که زمین ها و کوه ها مضطرب شد و بلرزید و دریاها به هم برآمد و آب خوش شور گشت و آب شور خوش، از هیبت جبرئیل و عفّان و بلوقیا هر دو بیفتادند و از هوش برفتند و اژدها بار دیگر بردمید و آتشی از شکمش بیرون آمد چون برق خاطف و عفّان بر جای بسوخت و خاکستر گشت و بلوقیا برست به نام بزرگ تر خدای عزّو جلّ و عذاب ازو دور شد به برکت آن نام ها که می خواند…»[۲۷۱]
ـ داستان عزرائیل و مرگ سلیمان
مولانا در مثنوی، ۱-۵۹، این حکایت را به نظم آورده و استاد فروزانفر پیشینه ی آن را در حلیهالاولیاء، ۴-۱۱۸، و احیاءالعلوم، ۴-۳۳۷، و جوامع الحکایات عوفی، باب سیزدهم، قِسم چهارم، و در اِلهی نامه ی عطّار و قبل از او در یکی از آثار غزّالی و نیز عجایب نامه نشان داده است. اینک روایت غزّالی به نقل از استاد فروزانفر: «ملک الموت چون پیش سلیمان(ع) آمد تیز در یکی نگریست. آن کس بترسید. چون ملک الموت برفت، از سلیمان درخواست که باد را بفرمای تا مرا به زمین هند بَرَد که از نظر ملک الموت بترسیدم تا باشد که چون بازآید مرا نبیند و فراموش کند. سلیمان بفرمود تا باد وی را به هند بَرَد. چون ملک الموت بازآمد سلیمان پرسید که چرا چنان تیز در آن مرد نگریستی؟ گفت: مرا فرمان بود که تا یک ساعت دیگر وی را به هندوستان جان برگیرم. وی را اینجا بدیدم، عجب بماندم تا این چون خواهد بود.[۲۷۲] استاد ریتر نیز این حکایتِ الاهی نامه را از همان کتاب غزّالی و نیز نصیحه الملوک او و التبرُالمسبوک، ۴۵، و المستطرف، ۲-۳۳۴، تخریج کرده و به مثنوی مولوی نیز ارجاع داده است و به تفسیر استاد نیکلسون و همچنین درباره ی منشأ احتمالی این قصّه در تلمود از مقاله ی S. Hilleson در مجله ی ۴۷۴، ۱۹۷۳، JRAS با عنوان «مأخذ یک داستان مثنوی» یاد کرده است.[۲۷۳]
ـ حکایت عزرائیل و سلیمان(ع) و آن مرد

 

 

شنیدم من که عزرائیل جانسوز
جوانی پیش او دیدش نشسته
چو او را دید پیش او به در شد
سلیمان را چنین گفت آن جوان زود
مرا زین جایگه جایی برد دور
سلیمان گفت تا میغ آن زمانش
چو یک روزی برآمد ازین راز
سلیمان گفتش « ای بی تیغ خون ریز
جوابش داد عزرائیل آنگاه
که او را تا سه روز از راه برگیر
چو اینجا دیدمش ماندم درین سوز
چو میغ آورد در هندوستانش
  در ایوانِ سلیمان رفت یک روز
نظر بگشاد پیش او فرشته
جوان از بیم او زیر و زبر شد
که « فرمان ده که تا میغ این زمان زود
که گشتم از نهیب مرگ رنجور»
بَرَد از پارس تا هندوستانش
به پیش تخت، عزرائیل شد باز
چرا کردی نظر سوی جوان تیز؟»
که «فرمانم چنین آمد ز درگاه
به هندوستانش جان ناگاه برگیر
کز اینجا چون رود آنجا به سه روز؟
شدم آنجا و کردم قبض جانش »

عطّار در تذکرهالاولیاء می گوید: «اگر کسی گوید که: باد چگونه آرد؟ بگوی: چنان که شادروان سلیمان را ـ علیه السلام ـ یک ماهه را به یک روزی برد و تخت بلقیس را به طرفه العین به سلیمان(ع) باز رساند.»(تذکرهالاولیاء، ص۵۳)
داستان سلیمان نه تنها در عطّار، بلکه در شعر فارسی بازتاب گسترده ای دارد؛ در دیوان انوری قصیده ای است که در «التزام آن چه حضرت سلیمان داشته از مراتب جاه و نعمت نموده» است،[۲۷۴] که مطلع آن چنین است:

 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1399-12-17] [ 08:48:00 ب.ظ ]




ی این بخش نیز ذکر شد عدم اختصاصی بخشی مستقل به حاتم در طبقات الصوفیه بیش تر یک سهو به نظر می رسد تایک عمد زیرا همین چند مورد نشان می دهد که حاتم درنظر خواجه عبدالله انصاری مقام و منزلتی داشته و کاملاً شناخته شده بوده است و این که عموم نسل متقدم صوفیه برحاتم ، نسل موازی و مصاحب صوفیه با حاتم و نیز نسل متاخر صوفیه نسبت به حاتم دربخش ها و فصل های مجزا معرفی شده اند اما نشانی از چنین توجهی به حاتم مشاهده
نمی شود خود موید این نکته است که این امر را چنان که گفتیم تنها می توان یک سهو و البته نقص و کمبودی برای کتاب طبقات الصوفیه دانست که شاید به دلیل الگو برداری خواجه عبدالله از طبقـات الصوفیه ی عبدالرحمن سُلمی است و این ایراد در اصل به کتاب مرجع بازگردد.
۴-۳- سیمای حاتم اصم در کتاب احیاء علوم الدین
کتاب احیاء علوم الدین کتابی است که در اصل به زبان عربی نوشته شده است . مؤلف کتاب
ابو حامد محمد غزالی است معروف به امام محمد غزالی و نیز حجت الاسلام ، دانشمند معروف دوره ی سلجوقی ( ۵۰۵-۴۵۰هـ.ق ) که در فقه و حکمت و کلام سرآمد عصر خود بود . از غزالی آثار متعددی به جامانده است که یکی از معروف ترین آن ها همین کتاب احیاء علوم الدین است که درسال ۶۲۰هـ.ق در دهلی به دست مؤید الدین محمد خوارزمی به فارسی ترجمه شده است . کتاب در موضوعات مختلف دینی و معنوی نوشته شده است و در آن از بزرگان تصوف و زهد فراوان سخن به میان آمده است و به سخنان آنان بسیار استناد شده است و از جمله کسانی که در این تالیف مورد توجه غزالی بوده است حاتم اصم است . غزالی در اکثر موارد به سخنان حاتم استناد می کند و گاه نیز به حکایاتی از زندگی او اشاره می کند. دراین بخش کوشیده ایم اهم یادکردهای غزالی از حاتم را بیاوریم درحدی که از یک سو باعث طولانی شدن کلام نشود واز سوی دیگر جا معیّتی در شناخت دیدگاه غزالی نسبت به حاتم به دست دهد و برطبق شیوه ی سایر بخشی ها در هرمورد بررسی و شرحی نیز در پی آن آمده است تا مطلب روشن تـــر و واضح تر گردد
وحاتم اصم گفت که عجله از دیو است ، مگر در پنج چیز که سنت پیغامبر است – صلی الله علیه و سلم : اطعام مهمان ، و تجهیز مرده ، و تزویج بکر ، و گزاردن وام ، توبه از معصیت.۱
توضیح : دراین قسمت بحث کلی غزالی بر سرآداب طعام است و اختصاصاً آداب احضار طعام برای مهمان که دراین باب به سخنی از حاتم استناد می کند که عجله را محصول شیطان می داند جز در پنج مورد که حاتم آن ها را مطابق با سنت پیامبر می داند که البته فقط مورد اول با موضوع بحث غزالی مربوط است که آن عجله در طعام دادن به مهمان است که اول از همه بیان شده و شاید نشان اهمیت آن نسبت به چهار مورد دیگر باشد و موارد بعدی تدارک کفن و دفن میت ، به شوهر دادن دختر ( باکره ) ،بازپرداخت وام و توبه از گناه است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ غزالی ، ابوحامد محمد ، احیاء علوم الدین ، جلد ۲ ، ص ۳۰
و حاتم اصم گفت که مومن مشغول فکرتها و عبرتها باشد ، و منافق مشغول حرص و امید؛ و مومن از همه کس نومید باشد مگر ازخدای ، و منافق ازهمه کس امید دارد مگر از خدای ؛ و مومن از همه آمن باشد مگر از خدای ، و منافق از همه بترسد مگر ازخدای ؛ و مومن مال خرج کند نه دین ، و منافق دین خرج کند نه مال ؛ و مومن نیکویی کند و می گرید ، و منافق بدی می کند و می خندد ؛ و مومن تنهایی و خلادوست دارد ، و منافق آمیختگی و ملا ؛ و مومن کشت کند و بترسد که به ریع نرسد ، و منافق کشت نکند و امید ارتفاع دارد ؛ و مومن امر و نهی برای سیاست کند وبه صلاح آرد ، و منافق برای ریاست کند و تباه گرداند . ۱
توضیح : دراین جا سخن بر سرنشانه های مؤمن و منافق است که درمیان اقوال مختلف ، غزالی به سخن حاتم می پردازد که درمقام مقایسه میان مؤمن و منافق برآمده است و درهر بخش یک صفت از مؤمن را با یک صفت از منافق در تقابل نهاده است : مشغول فکر و عبرت بودن را در برابر مشغول به حرص و امید بودن ، نا امیدی از هرکس جز خداوند را در مقابل امید به هرکس جز خدای ، در امان بودن و نترسیدن ازهمه جز خداوند را در تقابل با ترس از همه جز خدا قرار داده است . می گوید مومن از دارایی اشمی گذرد نه از دینش اما منافق به عکس عمل می کند . مومن با آن که نیکی می کند متاسف و ترسان [ از کوتاهی و نقص خود ] است و منافق با آن که بدی می کند شادودرامان است ؛ مومن به تنهایی و خلوت علاقه مند است و منافق به آمیختگی و جمع با دیگران که البته حداقل این مورد جای بحث و نقـد جـدی دارد . مومن با وجود عمل از دریافت پاداش و رستگاری مطمئن نیست وعمل خود را شایسته نمی داند اما منافق بی عمل صالح امید نتیجه و رستگاری دارد که دراین بخش البته سخن را به شکل کنایی و با اصطلاحات کشاورزی بیان کرده است همچون ریع که معنی نمو و رشد دارد و ارتفاع به معنی برداشت محصول . عبارت آخر مقداری مبهم است که مومن برای سیاست امر و نهی می کند یعنی چه ؟ ظاهراً منظور از روی تدبیر و برای حل و فصل مشکلات است تا کار را به صلاح آرد . اما منافق ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ـ احیاء علوم الدین ، جلد ۳ ، ص ۱۴۶
امر و نهی می کند و به جای به سامان کردن کارها آن ها را تباه می سازد و این ها تفاوت های اصلی مومن و منافق از دیدگاه حاتم اصم اس

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت ۴۰y.ir مراجعه نمایید.

ت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:47:00 ب.ظ ]




الف) شمارش کامل افراد جامعه مورد مطالعه
ب) نمونه گیری و انتخاب نمونه معرف از جامعه
به طور کلی، از نظر تحلیل آماری، حتی اگر داده ها از طریق شمارش کامل گردآوری شده باشند، می توان افراد مورد مشاهده را به عنوان نمونه ای از جامعه منظور کرد. این حالت در مواردی رخ می دهد که تعداد افراد جامعۀ مورد مطالعه چندان زیاد نبوده و نمونه گیری ضرورت نداشته باشد (کیش[۴۱۲]، ۱۹۶۷، ص ۱۷، به نقل از سرمد، بازرگان و حجازی، ۱۳۸۵ ، ص ۱۷۹).
در پژوهش حاضر با توجه به اینکه امکان مطالعه همه نمونه ها با در نظر گرفتن محدودیتهای تحقیق میسر نمی باشد محقق سعی نموده است که از جامعه آماری موردنظر تحقیق نمونه کاملاً معرف کیفیات و ویژگی های جامعه انتخاب نماید. تعداد و روش نمونه گیری در این تحقیق بدین صورت است:

  1. نمونه گیری در سطح جامعه متخصصان تعلیم و تربیت به صورت تصادفی ساده انجام شد. بدین صورت که براساس جدول کرجسی و مورگان از مجموع ۲۰ صاحبنظر در زمینه های برنامه ریزی درسی و آموزش مهارتهای زندگی، ۱۹ نفر به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند. افراد انتخاب شده در این سطح کسانی هستند که در زمینه آموزش مهارتهای زندگی سابقه فعالیت به صورت تألیف و ترجمه دارند و یا اساتید گروه تعلیم و تربیت که در حوزه برنامه درسی مهارتهای زندگی صاحبنظر می باشند را دربر می گیرد.
  2. نمونه گیری در سطح جامعه معلمان شاخه نظری دبیرستان های دولتی شهر تهران که به امر تدریس برنامه آموزش مهارتهای زندگی پرداخته اند به صورت نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انجام شده است. از مجموع ۳۳۰ معلم زن و مرد آموزش مهارتهای زندگی دورۀ متوسطه در کل مناطق ۱۹ گانه شهر تهران، ۵ منطقه به عنوان واحد نمونه انتخاب گردید. سپس از مجموع ۷۵ معلم زن و مرد آموزش مهارتهای زندگی دوره متوسطه در ۵ منطقه نمونه گیری شده، با بهره گرفتن از جدول کرجسی و مورگان ۶۴ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند.
  3. نمونه گیری در سطح جامعه دانش آموزان دختر و پسر شاخه نظری دبیرستان های دولتی شهر تهران که درس مهارتهای زندگی را انتخاب کرده اند نیز به صورت نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انجام شده است. از مجموع *۵۴۴۷۴ دانش آموز دختر و پسر شاخه نظری دبیرستان های عادی دولتی مناطق نوزده گانه شهر تهران که درس مهارتهای زندگی را انتخاب کرده اند ۲۰۱۱۳ دانش آموز از ۵ منطقه نمونه گیری شده به عنوان جامعه مادر انتخاب شدند، سپس با بهره گرفتن از جدول کرجسی و مورگان ۳۷۸ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. آمار بدست آمده متلعق به سال تحصیلی ۸۶-۸۵ می باشد.

در تحقیق حاضر با توجه به پراکندگی توزیع جغرافیایی و وسعت جامعه دانش آموزان و معلمان شاخه نظری دبیرستان های دولتی در سطح مناطق ۱۹ گانه شهر تهران که مشغول تحصیل و تدریس مهارتهای زندگی هستند و با توجه به اینکه امکان تهیه لیست از اعضای جامعه فوق وجود نداشت و با تکیه بر مزایای روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، این روش مناسبترین شیوه نمونه گیری تشخیص داده شد. به منظور تعیین حجم نمونه تحقیق با بهره گرفتن از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای در گروه دانش آموزان مراحل زیر اعمال شده است:
الف) مرحله اول:
از بین مناطق ۱۹ گانه شهر تهران که دبیرستانهای دولتی عادی دارند ۵ منطقه به صورت تصادفی انتخاب شد. از مناطق شمال تهران (منطقه ۳)، از مناطق غرب تهران (منطقه ۵)، از مناطق شرق تهران (منطقه ۸)، از مناطق مرکزی تهران (منطقه ۶) و از مناطق جنوب تهران (منطقه ۱۶) به قید قرعه به عنوان واحد نمونه گیری انتخاب شدند.
ب) مرحله دوم:
با توجه به اینکه بررسی اطلاعات و آمار موجود دبیرستانهای مناطق ۱۹ گانه شهر تهران در سال تحصیلی ۸۶-۱۳۸۵ در واحد مدیریت آموزش متوسطه نظری و واحد طرح و برنامه سازمان آموزش و پرورش شهر تهران نشان داد که در همۀ مناطق شهر تهران حداقل یک دبیرستان دولتی دخترانه و پسرانه وجود دارد که در آنها آموزش مهارتهای زندگی به عنوان یک واحد درسی به دانش آموزان ارائه شده است. نمونه گیری در سطح دبیرستان های دولتی بر مبنای حداقل مدارس موجود در هر منطقه که در آنها برنامه آموزش مهارتهای زندگی ارائه شده است قرار داده شد. در مجموع با احتساب ۵ منطقه آموزشی و در هر منطقه ۲ مدرسه (دخترانه و پسرانه) ۱۰ مدرسه به عنوان واحد نمونه گیری انتخاب شد. در این مورد با توجه به حجم اندک معلمان آموزش مهارتهای زندگی در هر منطقه نسبت به دانش آموزان آن منطقه، بیشتر معلمان مدارسی که این واحد را ارائه کرده بودند به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند.
ج) مرحله سوم:
با توجه به اینکه جامعه مورد مطالعه، دانش آموزان شاخه نظری دبیرستان های عادی- دولتی شهر تهران که واحد مهارتهای زندگی را انتخاب کرده اند می باشد، نمونه گیری در سطح کلاس به صورت انتخاب ۲ کلاس در هر مدرسه و ۲۰ کلاس در کل ۵ منطقه انتخاب شده در تهران می باشد. در جدول ذیل مشخصات نمونه گیری در سطح منطقه و مدرسه، به تفکیک جنسیت در جامعه دانش آموزان نشان داده شده است.
جدول ۳-۱: نمونه گیری گروه دانش آموزان شاخه نظری دبیرستان های عادی- دولتی
شهر تهران که درس مهارتهای زندگی را انتخاب کرده اند.

 

 

 

 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:46:00 ب.ظ ]




عملکرد بازرگانیخرده فروشی اسپانیامثبتمدینا و روفننوآوریعملکرد بازرگانیشرکت های کرهی جنوبیمثبترهی و دیگران

نمودار ۲-۲: مدل علی تحقیق (منبع:کسکین، ۲۰۰۶)

۲-۲۰) معیارهای عملکرد شرکت
معیارهای سنجش عملکرد جز اصلی سیستم های کنترلی مدیریت است. برنامه ریزی خوب و تصمیمهای کنترلی، نیازمند چگونگی عملکرد واحدها است. مدیریت سطح بالا باید مدیران و کارکنان را برای دستیابی به اهداف سازمان تحریک نماید. ارزیابی عملکرد بازار ، پیش نیازی در جهت تخصیص منابع است و مقایسه مبالغ پیش بینی و واقعی، رهنمودی در جهت تخصیصهای آتی به شمار می آیند. این معیارها را می توان در دو شاخه معیارهای سنتی و نوین دسته بندی کرد (صمدی، لرگانی، ۱۳۸۷،ص۶)

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

 

۲-۲۱) معیارهای مالی سنتی

 

۲-۲۱-۱) بازده سرمایه گذاری

 

۲-۲۱-۲) سود باقیمانده

عبارت است از: بازده مورد انتظار سرمایه گذاری – سود عملیاتی- سود باقیمانده (سرمایه گذاری نرخ بازده مورد انتظار) – سود عملیاتی – سود باقیمانده به حالضرب نرخ بازده مورد انتظار و سرمایه گذاری T هزینه های منتسب سرمایه گذاری گفته می شود.

۲-۲۱-۳) بازده فروش

بازده فروش یکی از اجزای بازده سرمایه گذاری در روش تحلیلی سودآوری دوپونت[۳۱] است.

۲-۲۱-۴) سود هر سهم

 

۲-۲۱-۵) قیمت به سود هر سهم

 

۲-۲۲) معیارهای مالی نوین

 

۲-۲۲-۱) ارزش افزوده اقتصادی (EVA)

عکس مرتبط با اقتصاد

ارزش افزوده اقتصادی ، معیاری اس که جهت نظارت کلی در زمینه خلق ارزش شرکت به کار برده می شود. ارزش افزوده اقتصادی راهبرد نیست، بلکه روشی است که نتایح را اندازه گیری می کند (صمدی، لرگانی، ۱۳۸۷). مقیاس ارزش افزوده اساسا برای اندازه گیری عملکرد مدیریت که مبتنی بر توانایی مدیران در افزودن بر ارزش شرکت است، مورد استفاده قرار می گیرند. همچنین ، این مقیاس ها توسط تحلیل گران اوراق بهادار نیز به کار گرفته می شوند. در مورد ارزش افزوده اقتصادی، عملکرد سالانه مدیریت را از طریق مقایسه سود عملیاتی خاص منهای مالیات تعدیل شده با هزینه کل سرمایه ، مورد ارزیابی قرار می دهند. اگر سود عملیاتی خالص منهای مالیات تعدیل شده در طی یک سال مشخص بر مقدار واحد پولی هزینه سرمایه پیشی گرفت ، این شرکت دارای ارزش افزوده اقتصادی مثبت برای یک سال است و برای سهامداران خود ارزش افزوده به همراه خواهد داشت. بر عکس ، هر گاه ارزش افزوده اقتصادی منفی باشد، شرکت در طی یک سال نتوانسته است به اندازه کافی سود کسب کند و نمی تواند هزیه سرمایه خود را پوششش دهد و ارزش شرکت پایین می آید.
EVA=NOPAT-C% (TC)
NOPAT – سود عملیاتی خالص پس از کسر مالیات

تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)

بخش سوم :

 

پیشینه تحقیقات انجام شده

 

۲-۳- تحقیقات داخلی

بیگلر در پایان نامه خود با هدف بررسی ارتباط بین معیارهای ساختار سرمایه اجتماعی و ویژگی های عملکرد مالی شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران از طریق ضریب همبستگی پیرسون و آزمون ANOVA رابطه بین ساختار سرمایه اجتماعی و ویژگیهای عملکردی برای ۱۱۷ شرکت طی سالهای ۱۳۸۲-۱۳۷۹ را بررسی می کند. و به این نتیجه می رسد که بین ساختار سرمایه و بازده سرمایه گذاری ، بازده حقوق صاحبان سهام ، بازده سهم، نسبت سود قبل از کسر مالیات و نسبت سود عملیاتی به فروش رابطه معنادار وجود دارد(بیگلر،۱۳۸۵،۱۲۸).
دباغ (۱۳۸۰) در مطالعه ای با هدف بررسی تجربه به کارگیری انواع سیاست های اشتغال زایی در کشورهای مختلف نظیر کشورهای OECD از طریق ضریب همبستگی پیرسون انجام شد.در این مطالعه ۱۱۴ شرکت تولیدی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار به عنوان نمونه انتخاب شدند. نتایج نشان می دهد میزان سرمایه اجتماعی برنامه های فعال و حمایتی کشورها برای بهبود عملکرد بازار متفاوت بوده و کشورها برای گروه های خاص نوجوانان و بیکاران بلندمدت برنامه های فعال بازار را به کار گرفته اند(دباغ، ۱۳۸۰،ص۲۰)
ابراهیمی کردلر (۱۳۸۹) به بررسی تاثیر نوع مالکیت نهادی بر عملکرد بازار شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای (۱۳۸۵-۱۳۷۷) پرداختند.در این مطالعه که با روش همبستگی پرسون انجام شد تعداد ۹۵ شرکت پذیرفته شده در بورس به عنوان نمونه انتخاب شدند . برای اندازه گیری عملکرد بازار شرکت ها از سه شاخص کیونابینز، بازده دارایی ها و اشیه سود خالص استفاده گردیده است (ابراهیمی کردلر ،۱۳۸۹،ص۱۲).
موسوی (۱۳۸۹) به بررسی ارزیابی تاثیر سرمایه اجتماعی بر عملکرد بازار شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند.روش مورد بررسی در این مطالعه همبستگی پیرسون و آزمون ANOVA بود.و از تعداد ۳۵۰ شرکت پذیرفته شده در بورس به عنوان جامعه آماری، تعداد ۱۰۲ شرکت به عنوان نمونه انتخاب گردیدند. نتیجه به دست امده از این تحقیق این است که رابطه معنی داری بین سرمایه اجتماعی و عملکرد شرکت وجود دارد (موسوی،۱۳۸۹،ص۷)

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

۲-۳-۱-تحقیقات خارجی

چانگ[۳۲] و هیسه[۳۳] (۲۰۱۱) به بررسی رابطه ی بین اجزای سرمایه ی اجتماعی و سه عملکرد عملیاتی، مالی و بازار بورس تایوان در صنعت الکترونیک پرداختن. برای اندازه گیری سرمایه ی اجتماعی از مدل ضریب ارزش افزوده اجتماعی تعدیل شده استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که رابطه ی عملکرد عملیاتی با سرمایه ی اجتماعی بکار گرفته شده مثبت و با سرمایه ی ساختاری و انسانی رابطه ای ندارد. همچنین اجزای سرمایه اجتماعی با عملکرد مالی رابطه ی منفی دارد(Cheng,2006,p.180&Hiceh)
مادیتینس[۳۴] و همکاران (۲۰۱۱) به بررسی رابطه ی بین اجزای سرمایه ی اجتماعی با عملکرد مالی و بازار در بورس یونان پرداختند. برای محاسبه ی سرمایه اجتماعی از روش ضریب ارزش افزوده اجتماعی استفاده کرده اند. نتایج تحقیق نشان دهنده عدم رابطه ی معناداری بین سرمایه ی اجتماعی و عملکرد مالی و بازار سهام است و تنها رابطه ی سرمایه انسانی با بازده حقوق صاحبان سهام تایید شده است (Maditinos,2011,p.115)
Jounghae Bang, (2005) می گوید مشتری و عرضه کننده در بازار و از طریق روابط کاری برای مبادله ارزش(محصولات، خدمات، زمان و اطلاعات) با یکدیگر ملاقات می کنند. به جهت تحلیل این ارتباط دو دیدگاه اصلی وجود دارد که عبارتند از ارتباط مبادله ای و ارتباط بازاریابی.در دیدگاه اول معمولاً روابط کوتاه مدت در نظر گرفته شده و تنها به مبادله جاری توجه می شود و به بازگشت و حفظ مشتری توجه نمی شود. اما در دیدگاه دوم آنچه اهمیت بیشتری دارد، حفظ مشتری و برگرداندن وی به بنگاه است. در این دیدگاه ارتباط با مشتری به چشم یک دارایی نگاه می شود که می تواند به عنوان منبعی برای مزیت رقابتی شرکت باشد. همچنین در دیدگاه حاضر، بازار محوری و مدیریت دانش مشتری از ارکان اساسی تلقی می گردد. بازار محوری به نرمها و فرهنگ حاکم بر شرکت در تعامل با بازار اشاره دارد و دانش بازار شرکت نیز به فرایند ایجاد و به دست آوردن دانش از بازار توجه دارد.( Jounghae Bang,2005,p.32)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:45:00 ب.ظ ]




سوءاستفاده از صلاحیت است. تعبیر جالبی که یکی از حقوقدانان انگلیس دارد این است که می گوید قانون به مقام اداری اجازه می دهد به صلاحدید خود عمل کند، به این معنی نیست که مقام اداری بتواند به صلاحدید خود عمل کند، این تعبیر پارادوکسیکال یعنی مقام اداری نمی تواند به میل خودش عمل کند.[۱۴۴]

به موجب قانون، هر قدرت و صلاحیتی معمولا برای نیل به هدف معینی به وجود آمده است. مأمور دولت حق ندارد صلاحیتی را به جای صلاحیت دیگر به کار برد، وگرنه مرتکب سوءاستفاده از قدرت خواهد شد؛ مانند وقتی که آمادگی به خدمت که تنها به علت مقتضیات اداری می توان از آن استفاده کرد، برای طرد یا عزل کارمندی به کار برده شود. یا اختیارات پلیسی که فقط برای تأمین امنیت و آسایش و نظم عمومی است، از طرف مأموران برای منافع مادی اداره مورد استفاده قرار گیرد. به هر حال این وظیفه قاضی است که در هر مورد، با توجه به پرونده و دلایل و مدارک کتبی و قراین موجود، دریابد که آیا مأمور دولت در انجام وظیفه قانونی خود همان هدفی را تعقیب کرده است که قانون­گذار در نظر داشته، یا آن­که از اغراض و مقاصد دیگری پیروی کرده است.[۱۴۵]

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir

برتری صلاحیت مقنن در حیطه مقرر شده در حقوق اساسی و قانون اساسی یک کشور، بدین معناست که قوه مجریه نتواند اعمالی را انجام دهد که مخالف مصوبات مجلس باشد. از این اصل می توان تحت عنوان “لزوم قانونی بودن عمل اداری”یاد کرد. این اصل، یکی از مبناها و معیارهای اصلی قضات اداری در بررسی اعمال اداره است.[۱۴۶]

نظارت بر جنبه ی ماهوی مقررات اجرایی نیز از دو منظر صورت می­گیرد: نخست قانون مداری مقررات اجرایی از جهت هماهنگی با غایت مورد نظر برای آنها که در این حالت، مقام اداری از نظر شخصی صلاحیت لازم برای وضع مقررات اجرایی را دارد ولی این مقررات را باید در حدود مقرر (وجود اختیار قانونی)و یا در چارچوب زمانی (اختیار زمانی)و مکانی (اختیار مکانی) لازم اتخاذ نماید. درواقع، در این گروه صلاحیت شکلی، مانند آنچه گفته شد، مورد نظر نیست بلکه حوزه ی ماهوی برای وضع مقررات اجرایی اهمیت می یابد. وضع مقررات اجرایی مکمل قوانین است و حوزه این تکمیل نیز توسط قانون گذار باید پیش بینی شده باشد. دوم، قانون مداری مقررات اجرایی از نظر هدف و انگیزه های وضع آن­ها که در این حالت گاه وضع مقررات اجرایی با قانون سازگار بوده ولی این انگیزه و هدف از این وضع است که باید مورد توجه قرار گیرد. انگیزه مقام اداری نیز طیف گسترده­ای از فهم صواب از قوانین تا عدم فراهم آوردن فضایی برای سوءاستفاده شخصی یا اداری را در برمی گیرد.[۱۴۷]

۳٫ عقلانیت

اصل عقلانیت، به معنی اتخاذ تصمیمات منطقی و توجیه پذیر، متعارف، مستدل و مبتنی بر حقایق، یافته­ ها، مدارک و دلایل است.[۱۴۸]ماهیت مبهم و انتزاعی این معیار، احتیاط در کاربرد آن را ضروری می گرداند. تداوم در بکارگیری این معیار، خود می تواند قضات اداری را به نوعی خودآئینی مضر دچار سازد. به تعریف لرد گرین: «اگر تصمیم یک مقام اداری، آن چنان بود که هیچ مقام اداری عاقلی هرگز چنین تصمیمی را اتخاذ نمی کرد، دادگاه ها می توانند آن را مورد رسیدگی قرار دهند». در این تصمیم گیری، دادگاه به دنبال آن نیست که بداند یک مقام اداری در این چنین مواردی چه خواهد کرد، بلکه فقط می خواهد بداند کدام تصمیم است که هیچ مقام اداری هرگز آن را اتخاذ نخواهد نمود. صدور چنین تصمیمی، بسته به وضعیت کل نظام حقوقی و اداری کشور می تواند بسیار اتفاقی و برعکس امری عادی تلقی گردد. استناد به این معیار، به عنوان آخرین راه چاره در نظر گرفته می شود.[۱۴۹]

اگر تصمیم مقام اداری مطابق صلاحیت قانونی اعطا شده نیست، می توان برا اتخاذ تصمیم غیر قانونی این مقام یافت دلایل متفاوتی را بررسی کرد. در کنار معیار هایی که تا به امروز در آراء دیوان به آن ها استناد شده، مفهوم اشتباه در کنار مفهوم سوءاستفاده نیز قابل بررسی است.

اشتباه مقام اداری در حالتی است که وی صلاحیت اعطا شده را به خوبی درک نکرده باشد یا با وجود علم و اشراف به صلاحیت اعطا شده در تطبیق آن با موضوع مورد بررسی در پرونده نظارت قضایی دچار اشتباه شده باشد. اما در مورد سوءاستفاده این عدم تطبیق صحیح موضوع با حکم امری عمدی بوده است و از انگیزه هایی غیر از آنچه هدف قانون گذار از اعطای صلاحیت های بکارگرفته شده بوده ناشی می شود.

گفتار دوم. معیار های نظارت قضایی در رویه دادگاه های اداری انگلیس

در نظام حقوقی انگلستان، وقتی این موضوع مطرح می شود، به نوعی مقام قضایی خود را با محدودیت هایی مواجه می بیند؛ چرا که نمی خواهد مرزبندی مقام قضایی و مقام اداری را در هم بشکند و وارد حوزه ای شود که حوزه صلاحدید مقام اداری است. درواقع گفته می­ شود که این صلاحیت، به مقام اداری داده شده است که اختیاری عمل کند و این که مقام قضایی بخواهد وارد این حوزه شود، گونه ای نقض اصل تفکیک قوا به حساب می آید.[۱۵۰]

نظارت قضایی، یک مفهوم اساسی و مهم در حقوق انگلیس است. در جستجوی این است که اطمینان حاصل نماید که مقامات اداری اعمال حقوق عمومی را به صورت قانونی و منصفانه اجرا می کنند و از صلاحیت هایشان سوءاستفاده نمی کنند.[۱۵۱] سوءاستفاده ممکن است در اصطلاحات حقوقی به عنوان عملی که آشکارا از حد و مرزهای قانون یا اختیارات حقوقی سرپیچی کرده است تعریف شود؛ یا در اصطلاحات رفاه اقتصادی به عنوان عملی که باعث شکست رفاه می شود به این علت که یا بر عقاید نافعی متکی است یا با انگیزه نفع شخصی بوده است.[۱۵۲]

عکس مرتبط با اقتصاد

یکی از ویژگی های تعریف شده در نظام حقوقی مدرن این است که مردم در نظام قضایی دارای جایگاه ویژه ای می باشندو دادگاه ها مسئول سنجش قانون مداری قانون تصویب شده، تحت نام مردم هستند.[۱۵۳]

ابزار نهایی، (اگرچه لزوما مناسبترین ابزار نیست)که بوسیله آن، اختلاف های حقوق عمومی حل و فصل می شود، آوردن این اختلافات در پیشگاه دادگاه اداری و استفاده از درخواست نظارت قضایی می باشد. جهت موفق شدن در این ادعا (شخص یا نهادی که پرونده را به دادگاه می کشاند)باید موارد زیر را اثبات کند:

  • شخص یا نهادی که به موجب قانون، وظیفه دارد که عمل کند یا تصمیم خاصی اتخاذ کند، به طور غیر قانونی از انجام آن وظیفه سر باز زده است.
  • تصمیم اتخاذ شده یا عمل انجام شده، خارج از صلاحیت[۱۵۴]اعطا شده به شخص یا نهاد مسئول آن است.[۱۵۵]

زمینه های نظارت قضایی، وسیع و مبهم هستند و هم پوشانی دارند. یک مثال بارز قضیه Wheeler v. Leicester City Council است که تحت سه عنوان غیر قانونی بودن، غیر عقلایی بودن و رویه نامناسب بررسی می شوند. هرچند تقسیم بندی لرد دیپلاک از هم پوشانی ها جلوگیری نمی کند، اما در حقیقت مجلس لردان تأکید کرده است که عنوان چالش ها از هم متمایز نیستند، بلکه به یکدیگر وارد می شوند.[۱۵۶]

هدف عمده، جلوگیری از سوءاستفاده از قدرت است؛ که در اواخر قرن ۱۸ این نظریه منجر به ایجاد نهادهای انتخاب شده توسط قانون­گذار ها گردید. مجموعه ­ای از تشکل ها و هیأت منصفه ها که با هم ارائه دهنده دنیایی متفاوت بودند. بنیان گذاران حقوق اداری مدرن ، معتقدند دولت هایی که همیشه قضاوت های تحریف نشده دارند و با انگیزه ایجاد بالاترین رفاه و منفعت عمومی عمل می نمایند، از قدرتشان سوءاستفاده نمی کنند، بلکه آن را به صورت بسیار ابتدایی به کار می بندند؛ کوچک عمل می کنند، از این رو، حقوق اداری، اصولا معامله می کند بین تصمیم گیری تحریف نشده و سطح فعالیت و سرعت.[۱۵۷]

جایی که یک مقام دارای صلاحیت اختیاری است، کنترل شایستگی تصمیماتی که می گیرد در درجه اول یک مسئله سیاسی و اداری است. گاهی اوقات برای تصویب، یک تصمیم، نیازمند تأیید یا نظارت وزیر است. بخصوص وقتی که آیین نامه، حق کامل تجدیدنظرخواهی در دادگاه را علیه تصمیم رسمی فراهم می کند، دادگاه می تواند رویکرد خودش از شایستگی را اعمال کند، به شرط آنکه به نظر مقامی که اول تصمیم را گرفته توجه کند.[۱۵۸]

آموزه­های بنیادین که توسط دادگاه ها اقامه می شود، اساساً بسیار آسان قابل توضیح است. یک مقام نمی تواند خارج از قدرتی که به او اعطا شده عمل کند، یا از آن سوءاستفاده نماید؛ اگر چنین کند دادگاه ها باید این توانایی را داشته باشند که مداخله کنند و به شهروند آسیب دیده جبران خسارت دهند. از سوی دیگر، اگر عمل مقام در حدود قدرتی باشد که به او اعطا شده، دادگاه ها نباید مداخله کنند، مگر پارلمان به طور خاص به آن ها چنین اختیاری دهد، که معمولا از طریق فرجام خواهی است.[۱۵۹]

فصل دوم. بررسی تطبیقی معیارهای نظارت قضایی بر سوءاستفاده از اختیارات در حقوق انگلستان با نظام حقوق اداری ایران

منظور از کامن لا، حقوق حاکم بر کشورهای انگلیس و آمریکا وکشورهای دیگر است که نظام حقوقی آن­ها را پذیرفته­اند.

رویه قضایی انگلیس برای اولین بار در سال ۱۷۰۶ اعلام داشت که از اختیارات قانونی نمی توان صرفاً به منظور اضرار به دیگری استفاده کرد، یعنی رویه قضایی به طور مشخص، همان قصد اضرار را در نظر داشته است و منع نموده. فقه اسلام در این نظریه صرف وقوع ضرر برای تحقق سوءاستفاده از حق و اعمال قاعده لاضرر کافی ندانسته است.

قصد اضرار[۱۶۰] ، در بعضی از مدارک مربوط به سوءاستفاده از حق در حقوق اسلام دیده می شود، ولی این تمام مطلب نیست. یعنی به این شکل نیست که در فقه امامیه تنها معیار سوءاستفاده از حق، قصد اضرار باشد. اولا: در احادیث نقل شده پیامبر از بیان جمله ضرر و ضرار منظوری داشته. «ضرر»برای زیان غیر عمدی استعمال می شود و «ضرار»برای زیان عمدی. در مواردی که قصد اضرار هست، تنها مسأله سوءاستفاده نیست، بلکه مسأله جهت نامشروع نیز مطرح می شود. قصد اضرار به عنوان یک نیت نامشروع، عمل حقوقی را بی اعتبار می کند. از طرف دیگر احادیثی یافت می شود که قصد اضرار وجود نداشته است.[۱۶۱]

مطالعه در فقه امامیه از نظر سوءاستفاده از حق، به این نتیجه می رسد که در این نظام حقوقی سوءاستفاده از حق، معنا و کاربردی وسیع تر از مفهوم مصطلح در حقوق غرب و شرق دارد. ملاک فقها سوءاستفاده از حق نیست، بلکه ملاک آنان ضرری است که از اعمال حق، بر دیگران وارد می آید. بنابراین، ضابطه سوءاستفاده از حق با توجه به نوع حق و ضرری که بر غیر وارد می آید، یا ضرری که مالک متحمل می شود، متفاوت است.[۱۶۲]

در ابتدا در دادگاه­های انگلیس حق را مطلق دانسته ­اند و عقیده داشته اند که وقتی شخصی در محدوده حق خود عمل می کند، تحت هیچ عنوان نمی توان آن را محدود کرد، حتی اگر این حق به زیان دیگری باشد. تنها در دوره های اخیر بود که در بعضی آراء پذیرفته شد که اگر کسی در اعمال حق خود قصد اضرار داشته و خود از اعمال حق هیچ گونه نفعی نبرد، می توان از عمل او جلوگیری کرد. بعداً این گرایش پیش آمد که اگر اقدام صاحب حق به قصد اضرار باشد، علی رغم وجود منافعی برای خود او، این اعمال حق می تواند به عنوان سوءاستفاده از حق تعبیر شود؛ این آراء نقطه شروع و رخنه­ی نظریه سوءاستفاده از حق در حقوق انگلیس بود، هرچند این نظریه به سهولت پذیرفته نگردید و پس از آن نیز در فراز و نشیب­هایی دستخوش تغییرات و جرح و تعدیلات زیادی شد.[۱۶۳]

گفتاراول. نظارت قضایی بر سوءاستفاده از اختیارات مقامات اداری در انگلستان و رویه دیوان عدالت اداری

تجاوز از حدود اختیارات نیز، جنبه­ای از نقض شکلی قانون­مداری مقررات اجرایی است که در آن مقام اجرایی صلاحیت را داراست، اما از اختیار های ناشی از این وضعیت حقوقی(صلاحیت)فراتر می رود. این جنبه، گستره­ی وسیعی از نقض قانون مداری را تشکیل می دهد و قضات اداری نیز به درستی بیشترین توجه را به آن ها دارند. مقررات اجرایی که در تصویب آن ها این جنبه نقض شده باشد، عموماً خارج از حدود اختیارات قوه مجریه اتخاذ می­شوند و در کشورمان توسط دیوان عدالت اداری ابطال می شوند. خروج از حدود اختیارات قوه مجریه، به ویژه در تداخل با صلاحیت و اختیارات قوه مقننه، اهمیت فراوان می یابد و این تفکیک حوزه ی اختیار ها به دقت توسط قاضی اداری دنبال می شود.[۱۶۴]

بند اول. قلمرو نظارت قضایی بر سوءاستفاده از اختیارات مقامات اداری

نظارت قضایی، تنها علیه مقامات عمومی قابل اجراست. اگر نهادی که تصمیمش به چالش کشیده می شود یک نهاد خصوصی باشد، باید در حقوق خصوصی به دنبال جبران خسارت بود. در قضیه R v. Panel on Takeovers and Mergers, ex parte Datafin (1987) هیات منصفه، یک نهاد عمومی محسوب می شد. چرا که اعمال حقوق عمومی را به اجرا می گذاشت که اصولا از اعمالی است که دولت مسئول اجرای آنهاست. Lloyd LJ بیان می کند: «اگر نهادی تحت بررسی، اعمال حقوق عمومی را اجرا می کند، یا اگر اعمالش دارای آثار و نتایج حقوق عمومی است، این نهاد مشمول نظارت قضایی می باشد».[۱۶۵]

نظارت قضایی تنها بر اعمال حقوق عمومی امکان پذیر است اعمالی که معمولاٌ ناشی از قدرت­های طیف وسیعی از نهادهای مرتبط به دولت یا نهادهایی است که اختیارات خود را از قانون گرفته اند، و می توان گفت معمولاٌ قدرت های انحصاری که توسط قرارداد اعطا شده اند، را شامل نمی شود.[۱۶۶]

برای به چالش کشیدن تصمیمات نهادهای عمومی، رویه خاصی موجود است که دادخواست نظارت قضایی خوانده می شود و اختیاری است. این رویه برای شهروندان، گستره ای از راه حل ها را فراهم می آورد. شامل جبران خسارت ها، اما همچنین تشکیلاتی را برای حفاظت از دولت ها در مقابل چالش های بیهوده فراهم می آورد که می تواند منجر به رها کردن دادخواست شود و همچنین جایی که جبران خسارت برابر و متقاعدکننده دیگری موجود است رد می شود.[۱۶۷]

در پرونده R(on the application of Julian West) v LIoyd’s of London(2004) متقاضی ادعا می کرد که لوید لندن، یک مقام عمومی است و تصمیماتش مشمول نظارت قضایی می گردد. اما لوید یک مقام عمومی نبود و اعمال دولت را اجرا نمی کرد، همچنان که بر مبنای بند۶ قانون حقوق بشر ۱۹۹۸ مشمول تعریف مقام عمومی نمی شود.[۱۶۸]

بند دوم. سوءاستفاده از اختیارات مقام اداری و قاعده خروج از صلاحیت

در شکل بسیار ابتدایی قواعد خروج از صلاحیت، دادگاه ها از گسترش بیش از حد صلاحیت ها جلوگیری می کند. هرچند که این تنها یک نقطه شروع است ، دادگاه می توانند در مواردی مانع سوءاستفاده از اختیارات هم شود. اگر صلاحیت مقام اداری با هدفی نامناسب یا بدون درنظر گرفتن مسائل مرتبط ، اجرا شود امری غیرقانونی است و دادگاه می تواند این تصمیم را نقض کند؛ اما این بدین معنا نیست که دادگاه تصمیم خودش را جایگزین تصمیم نهاد یا شخصی که اختیار به او سپرده شده است نماید.[۱۶۹]

در قضیه Associated Provincial Picture Houses Ltd v Wedwnsbury Corporation شورا، به کمپانی، مجوز برای سرگرمی های روز یکشنبه داد، با این شرط که هیچ کودک زیر ۱۵ سال حتی به همراه بزرگسالان خود در این اجرا پذیرفته نشود،. قانون سرگرمی های یکشنبه ۱۹۳۲ به مقام محلی این صلاحیت را داده که اجراهای یکشنبه را تأیید رسمی کند و موضوع را با شرایطی که مقام محلی مناسب بداند، اعمال کند و دادگاه پژوهش حکم داد که تصمیم این مقام محلی (شورا) غیر عقلانی نبوده و خروج از صلاحیت محسوب نمی شود.[۱۷۰]

خروج از صلاحیت گاهی ناشی از اشتباه مقام تصمیم گیرنده در اعمال صحیح صلاحیت خویش است و گاهی می تواند ناشی از تأثیر عوامل سوء همچون نفع شخصی باشد.به این مورد سوءاستفاده از صلاحیت گفته می شود، زمانی که مقام اداری صلاحیت خود را در غیر از هدفی که قانون گذار اعطا کننده برای آن قرار داده ،بکار گیرد.

«لرد دیپلاک بیان می دارد که می توان هر پرونده نظارت قضایی را تحت سه عنوان دسته بندی کرد: غیر قانونی بودن، غیرعقلایی بودن و رویه نامناسب.

منظور از قانون مداری این است که تصمیم گیرنده باید قانونی که به موجب آن قدرت به او اعطا شده است را به درستی درک کرده باشد؛ غیرعقلایی بودن، همان است که در قضیه وندزبری اشاره شد؛ بی خردی (بی منطقی) که به موردی اطلاق می شود که تصمیم به حدی بی عدالتی محسوب می شود که هیچ شخص منطقی و معقول آن را انجام نمی دهد.

لرد دیپلاک سومین دسته را رویه نامناسب نامیده است. این عبارت به جای نقص در نظارت بر قواعد پایه ای عدالت طبیعی یا نقص در قانون گذاری انتخاب شده است؛ چرا که نظارت قضایی تحت این عنوان ،ناکارآمدی نهاد اداری را در به اجرا گذاشتن همان قوانینی که اعطا کننده صلاحیت های این نهاد بوده در برمی گیرد».[۱۷۱]

رویه نامناسب را می توان نزدیک ترین معیار به بحث سوءاستفاده دانست . زمانی که مقام اداری با در نظر گرفتن عواملی نامرتبط همچون هدف غیر از نفع عمومی که هدف عمده صلاحیت های مقامات اداری است، اتخاذ تصمیم می نماید.یا در مواردی که با در نظر گرفتن و ترتیب اثر دادن به معیارهاو ضوابط نا مرتبط با موضوع سعی در اعمال صلاحیت به نفع خود یا گروه خاص یا به طور کلی اعمال صلاحیت خود در جهتی غیر از آنچه صلاحیت برای آن مقرر شده است دارد.

در نظام حقوقی کامن لا توافق عامی در رابطه با دسته بندی مبانی و جهـات مختلـف کنتـرل قضایی وجود ندارد، و متون حقوقی گوناگون، رویکردهای متفاوتی را نسبت به این موضوع اتخـاذ کرده اند؛[۱۷۲]

انگلستان، اولین و مهمترین کشوری است که دارای نظام کامن لا بوده است. در این نظام، قواعد بنیادین، نه توسط مقنن، بلکه توسط قضات و در جریان قضاوت های شان پدیدآمده است. در حقوق کامن لا به طور عام، و در حقوق انگلیس به عنوان مهم ترین منشأ کامن لا، باید بین به جا بودن عمل و مشروع بودن آن قائل به تفکیک شد. آنچه در حیطه صلاحیت دادگاه قرار دارد ، مشروعیت عمل است. به لحاظ سنتی، مسأله « خروج از صلاحیت» به عنوان معیار نظارت شناخته شده است. با گسترش دخالت دولت در امور عمومی و نتیجتا افزایش تعداد و کیفیت دعاوی، به نظر می رسید این معیار به خاطر سادگی و کلیت بیش از حد خود، نمی تواند تمامی مسائل را به روشنی تحت شمول خود در آورد.به همین دلیل دادگاه های اداری انگلستان به سایر معیارهار ذکر شده استناد می نمایند.

سوءاستفاده از صلاحیت های مقامات اداری را می توان در پرتو همین معیارها سنجید. زمانی که مقام اداری برای نفع شخصی یا انگیزه سوء صلاحیت های اختیاری خود را در خارج از حدود و اهدافی که قانون گذار در نظر داشته است به کار می گیرد.

گفتار دوم. معیار های نظارت قضایی بر سوءاستفاده از اختیارات درحقوق انگلستان در تطبیق با رویه حاکم بر دیوان عدالت اداری

نظارت قضایی، به دنبال بررسی شایستگی تصمیمات نیست، بلکه تمرکز آن بر روندی است که منجر به اتخاذ یک تصمیم یا اجرای یک عمل شده است.[۱۷۳]وقتی مقام اداری فراتر از اختیاراتی که به او داد شده عمل می کند، تصمیماتش به واسطه خروج از صلاحیت، بی اعتبار قلمداد می شوند[۱۷۴]

قلمرو صلاحیت های موضوعه ممکن است در متن قانون واضح نباشد. دادگاه باید از تمام اوضاع و احوال استنباط کند چه چیزی هدف مناسب است و چه مواردی مرتبط محسوب می شود.[۱۷۵]

اداره نمی تواند چارچوب فعالیت ها یا اعمال خودرا آزادانه تعیین کند. فعالیت نهادهای اداری باید در چارچوب ضوابط قانونی تعیین شده انجام پذیرد؛ مفهوم اصل قانونی بودن نیز همین است. یعنی تصمیم ها و رفتارهای نهادهای اداری باید براساس قواعد حقوقی از پیش تعیین شده صورت گیرد. اصل قانونی بودن، بر مجموعه اعمال اداری حاکم است، یعنی قلمرو اجرایی ،اصولا شامل اعمال دولت، نهادهای اداری و مأموران دولتی است و به صورت فرعی اعمال اداری اشخاص غیر عمومی را نیز در برمیگیرد، این اصل، شامل فعالیت های اشخاص عمومی خارجی، یا اعمال نهادها و مقامات غیر اداری مانند مقامات پارلمانی(قانون، تصمیمات دبیرخانه مجالس و…) یا قضایی نمی شود. افزون بر این، با توجه به اینکه امروزه دولت بسیاری از امور خود را از طریق اشخاص یا سازمان های خصوصی انجام می دهد، لازم است این دسته از فعالیت ها نیز تحت سیطره اصل قانونی بودن در آیند. حقوق دانان منابع اصل قانونی بودن را به منابع بیرونی و درونی تقسیم می کنند. منابع بیرونی عبارتند از کلیه منابعی که از خارج از اداره بر تمام مقامات و نهادهای اداری تحمیل می شوند و آنها صلاحیت نسخ، تغییر یا انحراف از این منابع را ندارند. مجموعه اصول قانون اساسی و مقررات اداری دارای اعتبار قانون اساسی را می توان از جمله منابع بیرونی اصل قانونی بودن اعمال اداری در نظر گرفت. البته در نظام حقوقی ایران می توان مواردی نظری احکام حکومتی، سیاست های کلی نظام را نیز در زمره منابع خارجی در نظر گرفت. هیچ مقام اداری نمی تواند با یک عمل فردی(تصمیم انفرادی) به نسخ یا تغییر یک قاعده عمومی وضع شده توسط مقام صلاحیت دار مبادرت کند. این مقام اداری می تواند به تغییر آیین نامه خود بپردازد، اما تا زمانی که این آیین نامه لازم الاجراست، نمی تواند برخلاف آن رفتار نماید. تبعیت اعمال اداری فردی از قواعد کلی یکی از ضمانت های بنیادین برای صیانت از حقوق اداره شوندگان محسوب می شود.[۱۷۶]

سوءاستفاده از صلاحیت های موضوعه مقامات اداری زمانی است که یک مقام اداری صلاحیت های خود را در غیر از هدفی که قانون گذار برای آن قرار داده به کار برد. این امر می تواند ناشی از انگیزه های شخصی، حزبی یا … باشد. استخراج قصد و نیت یک نهاد عمومی امری انتزاعی است.

در برخی موارد همچون بررسی، هیئت هایی برای تشخیص رکود علمی در دانشگاه ها وجود داشت. در سال­های قبل، بعضی از اعضای هیئت علمی را به استناد رکود علمی، بازنشست یا اخراج می کردند.

در صورت شکایت به دیوان عدالت اداری نیز قاضی بیان می داشت که به دلیل فنی بودن موضوع، امکان ورود به این بحث را ندارم. اعتراض به آراء هیأت نظارت و یا هیأت های گزینش دانشگاه ها به علت تخصصی بودن این هیأت ها قاضی اداری نمی تواند به موضوع وارد شود و مسلط باشد.هرچند قضات در اشتباه فاحش می توانستند وارد شوند، آن هم بدین صورت که اگر استادی چندین بار در کنفرانس های مختلف مشارکت فعال داشته و آثارش حایز رتبه اول شده اند، اعلام رکود علمی او را یک اشتباه فاحش ارزیابی کنند یا اگر بررسی کردند و متوجه شدند افرادی با همین ویژگی ها و شباهت ها به دلیل عدم ثبات در رویه مقام اداری، مشمول چنین برخوردی نشده اند، یا علائمی از غرض ورزی در ارزیابی رزومه اساتید وجود داشته است، تشخیص هیأت های مورد نظر را ابطال کنند.[۱۷۷]

بند اول. معیارهای نظارت قضایی بر سوءاستفاده از اختیارات استناد شده در دادگاه های اداری انگلستان و کاربرد آن ها در هیأت عمومی دیوان عدالت اداری

می توان این استفاده سوء را در قالب معیار هایی چون رعایت اصل قانونی بودن ، عقلایی بودن، رعایت انصاف رویه ای یا اعمال صلاحیت برای هدف مناسب سنجید.

هیئت عمومی در هیچ رأیی به طور صریح به عبارت «سوءاستفاده از اختیارات» اشاره نمی کند. این در حالی است که در بند ۱ ماده ۱۹ قانون سابق دیوان عدالت اداری و بند ۱ ماده ۱۲ قانون فعلی، «سوءاستفاده از اختیارات» به عنوان یکی از جهات کنترل قضایی توسط دیوان عدالت اداری، تصریح شده است.

۱٫قانون مداری در رویه دیوان عدالت اداری

گفته می شود که با وجود صلاحیت های اختیاری نمی توان اصول قانون مداری را اعمال کرد. قانون مداری به عنوان ویژگی هویت بخش به اعمال حقوقی مقامات اداری، قانون را به عنوان عنصری مرکزی معرفی می کند.اصل قانونمندی در اعمال مقامات عمومی در مفهوم برتری قانون اساسی و برتری قانون یافت می شود.

قانون مداری اعمال حقوقی مقامات عمومی شامل این الزام است: اعمال حقوقی باید به معیار های قانون برتر احترام بگذارد. حقانیت (قانونی بودن) ویژگی پیچیده با مفهوم چند وجهی ، که شکل دهنده ی نظریه کلی حقوق، جامعه شناسی و شاخصه های دیگر است. مفهوم حقانیت می تواند در پرونده های اعمال حقوقی مقامات عمومی نیز به کار گرفته شود.[۱۷۸]

مسلماً، هدف قانون، ارائه شرایطی از قانونیت یا نمونه ای از مشروطه کردن اعمال حقوقی نهادهای دولت است و به این دلیل است که این می تواند به عنوان معیاری برای محدود کردن صلاحیت های اختیاری از سوءاستفاه باشد.[۱۷۹]

هیأت عمومی در بیشتر آرای خویش دلیل « مخالفت با قانون » را ذکر کرده است اما در برخی موارد که تعداد آن ها کم هم نیست « مغایرت با قانون» را نیز به کار گرفته است.[۱۸۰]تمایز میان دو عبارت روشن نیست و از جهت اعمال ضمانت اجرا نیز تفاوتی میان موارد فوق نیست. [۱۸۱]

پذیرش اصل قانونی بودن اعمال اداری، خود به خود نهادهای اداری را در سیطره قانون قرار نخواهد داد. تضمین واقعی اصل قانونی بودن مستلزم به کارگیری ساز و کارهای گوناگون نظارتی است. نظارت پذیر دانستن اعمال اداری و پیش بینی سازو کارهای گوناگون نظارت براداره می تواند خظر خودکامگی اداری را کاهش دهد. نظارت قضایی(مانند نظارت دیوان عدالت اداری) یا انواع دیگر نظارت بر اعمال اداره (مانند نظارت سازمان بازرسی کل کشور) از جمله راهکارهای تحکیم اصل قانونی بودن به شمار می رود.[۱۸۲]

مفاهیم بنیادین، که از آن زمان تاکنون پرورانده شده اند، مفاهیمی مانند :«مطابقت با قانون» «عقلانی بودن»، «انصاف»، « تناسب» ظاهرا می توانند مبنای یک دستگاه سازگار برای حقوق عمومی واقع شوند، ولی آن دستگاه بر بنیاد های متزلزل قرارگرفته است. زیرا حکومت مدرن معمولا به جای قانون، به ابزار دیگری متوسل می شود، و از این رو قانون را به مثابه یک ابزار مدیریت، به کار می گیرد.این امر به نوبه خود متضمن این معناست که قوانین موضوعه اغلب، صرفاً بخشی از ساختار اداری_ضرورتاً بخش بنیادین آن را تشکیل می دهد که مشکلات آشکاری را در تفسیر حقوقی پیش می آورد. این تنش بنیادی را نمی توان با طرحی قضایی برای نوسازی سازمان دادگستری و چارچوب مفهومی نظارت قضایی برطرف ساخت، تغییر زبان نظارت قضایی از حوزه صلاحیت به مطابقت با قانون، از معقول بودن به عقلانی بودن یا از عدالت طبیعی به انصاف، ممکن است که دادگاه ها را قادر سازد در برخورد با این مسئله که آیا حکومت در تصمیمات خود منافع دیگران را نیز در نظر گرفته است خردمندانه تر تحلیل کند. اما این شیوه تحلیل به دلیل ابهام اساسی در اهداف و مقاصد دولت مدرن به ناچار عقیم خواهد ماند.[۱۸۳]

این اصل، به عنوان یک اصل کلی و با تعابیر مختلف و متعددی نظیر «فاقد وجاهت قانونی» «خلاف قانون »،« مخالفت اصل و موازین قانونی » بودن و «فقدان اعتبار قانونی» تقریبا در همه اراء هیأت عمومی دیوان عدالت اداری که در مقام صدور حکم بطال تصمیمات و اعمال مقامات اداری صادر شده است منعکس گردیده و رعایت آن را به طرق مختلفی بیان نموده است.[۱۸۴]

برای نمونه رأی شماره ۳ مورخ ۱۹/۱/۸۶ هیأت عمومی دیوان عدالت اداری در خصوص ابطال بخشنامه شماره ۷۵۹۸/۳۰۴ مورخ ۱۶/۸/۷۷ شورای عالی مالیاتی که بدون توجه به مقررات قانون مدنی از جمله صدر ماده ۴۶۸ قانون مدنی تاریخ شروع اجازه را از روزی دانسته است که در سند رسمی آماده است. هیأت عمومی دیوان عدالت اداری این بخشنامه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:44:00 ب.ظ ]