کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          


کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



اصطلاح خود همبستگی را می­توان چنین تعریف کرد: همبستگی بین سری مشاهداتی که در زمان (مانند داده‏های سری زمانی) یا مکان (مانند داده ­های مقطعی) ردیف شده ­اند (گجراتی، ۱۳۸۶).
در مدل کلاسیک رگرسیون خطی فرض می­ شود که در اجزاء اخلال چنین خود همبستگی وجود ندارد. به این معنی که جزء اخلال مربوط به یک مشاهده، تحت تأثیر جزء اخلال مربوط به مشاهده دیگر قرار نمی­گیرد. زمانی که بین جملات خطا ارتباط وجود داشته باشد، مشکل خود همبستگی بین جملات خطا پیش می ­آید. در صورت وجود خود همبستگی مشکلات زیر بروز می­نماید:
الف- هر چند تخمین­زن­های OLS بدون تورش باقی می­مانند، اما کارا نیستند (در بین همه تخمین­زن­های بدون تورش دارای حداقل واریانس نیستند).
آزمون­های t و F معمولی جهت معنی­داری مدل‌ها نمی ­توانند به کار گرفته شوند.
واریانس خطا اریب­دار است.
واریانس ضرایب مدل نیز اریب­دار است.
برای تشخیص وجود خود همبستگی می­توان از روش ترسیمی، آزمون دوربین_ واتسون[۱۳۶] و LM[137] استفاده نمود.
پایان نامه - مقاله - پروژه
الف- روش ترسیمی
اگر بتوان باقیمانده­های روش OLS را در مقابل زمان ترسیم نمود آنگاه وجود خود همبستگی به وسیله مشاهده یک الگوی پیوسته در جملات خطا شناخته می­ شود؛ بدین معنی که اگر اندازه جمله خطا به تدریج بزرگتر یا کوچکتر شود، یا یک الگوی سیکلی را نشان دهد، معرف آن است که متغیر دیگری وجود دارد که به طور سیستماتیک بر متغیر مستقل اثر دارد(گجراتی، ۱۳۸۶).
ب- آزمون دوربین- واتسون
این آزمون از مشهورترین آزمون­ها جهت تشخیص خود همبستگی است. زمانی که آماره دوربین واتسون در حدود دو باشد، معرف آن است که خود همبستگی وجود ندارد، ولی مقادیر بالاتر یا کمتر از ۲ معرف آن است که جملات خطا به صورت تصادفی اتفاق نمی­افتند و بنابراین، نتایج غیرواقعی است (گجراتی، ۱۳۸۶).
ج- آزمونLM
آزمون LM که منتسب به بروش- گادفری[۱۳۸] است، یکی از کامل­ترین آزمون­های تشخیص خود همبستگی است. در این روش علاوه بر خود همبستگی از درجه یک، خود همبستگی از درجات بالاتر نیز قابل تشخیص است (گجراتی، ۱۳۸۶).
۱۲-۳- نرم افزارهای تجزیه و تحلیل
. اطلاعات مورد نیاز پس از گردآوری، در نرم افزار Excel جمع بندی شده و به منظور تجزیه و تحلیل نهایی از نرم افزارهای Eviews و SPSS استفاده شده است.
۱۳-۳- خلاصه فصل
در این فصل روش شناسی، جامعه و نمونه آماری، روش‌های گردآوری اطلاعات و روش‌های آماری تجزیه و تحلیل آن ها، فرضیه ها و مدل‌های تجربی مورد استفاده برای آزمون آنها تشریح گردید. پژوهش حاضر، اثباتی، غیرآزمایشی (شبه آزمایشی)، توصیفی- هم بستگی، تجربه گرایانه و از منظر نوع مطالعه و نحوه ی گردآوری داده ها میدانی-کتابخانه ای می باشد. این پژوهش به بررسی رابطه رتبه‌بندی شرکت‌ها براساس شاخص‌های مالی و غیر‌مالی با میزان افشای اختیاری اطلاعات در بافت بازار سرمایه و محیط گزارشگری مالی کشورمان، ایران، می پردازد. مشاهدات مورد بررسی در این پژوهش مشتمل بر تعدادی از شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در فاصله زمانی سا لهای ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۱ می باشند. در این تحقیق از مدل تجزیه و تحلیل بنیادی به منظور رتبه‌بندی شرکت‌ها و هم چنین مدل بوتوسان(۱۹۹۷) برای سنجش میزان افشای اختیاری اطلاعات استفاده شده است. عمده آزمون های آماری که در پژوهش حاضر برای استنتاج در خصوص فرضیه ها ازآن ها استفاده می شود مشتمل بر تجزیه و تحلیل رگرسیون چندمتغیره و تجزیه و تحلیل ضرایب همبستگی می باشند.
در فصل آتی با بهره گرفتن از روش‌های اندازه گیری و مدل‌های معرفی شده در این فصل و در قالب چارچوب نظری که در فصل دو و تا حدی در فصل حاضر تبیین گردید، فرضیه های تحقیق براساس داده های گردآوری شده مورد تجزیه و تحلیل و بررسی آماری قرار خواهند گرفت.
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل داده‌ها
۱-۴- مقدمه
کلیات، مبانی نظری، پیشینه و روش پژوهش حاضر در فصل‌های قبل مورد بررسی قرار گرفت. در راستای مطالب فصل‌های پیش و در چارچوب کلیات پژوهش، این فصل به تجزیه و تحلیل داده‌های گردآوری شده و ارائه یافته‌های تجربی پژوهش اختصاص یافته است. تجزیه و تحلیل اطلاعات به عنوان بخشی از فرایند روش پژوهش علمی یکی از پایه­ های اصلی مطالعه و بررسی است. به عبارتی دیگر در این فصل پژوهشگر برای پاسخگویی به مسأله تدوین شده و یا تصمیم ­گیری در مورد تأیید یا رد فرضیه یا فرضیه­هایی که برای پژوهش در نظر گرفته است از روش‌های مختلف تجزیه و تحلیل استفاده می­ کند. پس از آنکه در فصل گذشته روش پژوهش مشخص شد، اکنون نوبت آن است که داده‏های مورد نیاز برای آزمون فرضیه پژوهش جمع‏آوری شود و با بهره گرفتن از روش‌های آماری متناسب با روش پژوهش و نوع متغیرها، دسته‌بندی و تجزیه و تحلیل گردد. در این فصل، فرضیه‌های پژوهش مورد بررسی قرار می‌گیرد و یافته‌های تجربی مرتبط با آن ارائه می‌گردد. آمار توصیفی متغیرهای مربوط به پژوهش، برون‌دادهای آزمون‌های آماری انجام شده در زمره مطالب ارائه شده در این فصل قرار می‌گیرند.
داده‏های جمع آوری شده از صورت‌های مالی با بهره گرفتن از نرم افزار Excel دسته بندی شدند و با بهره گرفتن از نرم افزار آماری Eviews آزمون فرضیه های پژوهش انجام شد که خلاصه نتایج آزمون‏های آماری صورت گرفته بر فرضیه های پژوهش در ادامه این فصل ارائه می‌گردد.
۲-۴- تحلیل عاملی
۱-۲-۴- مراحل انجام تحلیل عاملی

 

    1. تشکیل ماتریسی از ضرایب همبستگی متغیرها،

 

    1. استخراج عاملها از ماتریس ضریب همبستگی،

 

    1. چرخش عاملها به منظور به حداکثر رساندن رابطه بین متغیرها و عاملها

 

    1. محاسبه بار عاملی (نمره عاملها) برای تعیین عاملهای مورد نظر

 

نکته ۱: معمولاً عاملهایی انتخاب می شوند که بار عاملی آنها بیشتر از ۴/۰ باشد.
نکته ۲: برخی از صاحبنظران معتقدند در تحلیل عاملی، تعداد مشاهدات حداقل باید ۱۰ برابر تعداد متغیرها باشد. برخی حتی اعتقاد به حداقل ۲۰ برابر تعداد متغیرها دارند.
۲-۲-۴- تحلیل عاملی شاخص‌های مالی
در نمودار زیر بر اساس مقدار ویژه بیشتر از یک باید سه عامل انتخاب شود.
نمودار ۱-۴، نمودار نزولی مقادیر ویژه

 

جدول۱-۴، KMO و آزمون بارتلت  
KMO(معیار کفایت نمونه ها     ۰٫۶۳۸
  تخمین کای مربع
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-07-23] [ 04:56:00 ق.ظ ]




همانگونه که مشاهده کردید، روش ارزیابی متوازن ضمن اهمیت قائل شدن به سنجه های مالی، عوامل موجد این سنجه ها یعنی سنجه های غیرمالی را هم مدنظر قرار می دهد و از این لحاظ با روش های سنتی ارزیابی عملکرد که صرفاً برسنجه های مالی متکی اند متفاوت است.
۲- توازن بین ذینفعان داخلی و خارجی سازمان
سهامداران و مشتریان به عنوان ذینفعان خارجی سازمان قلمداد می شوند در حالیکه کارکنان و فرایندهای داخلی کسب و کار ذینفعان یا عوامل داخلی موثر بر موفقیت سازمان اند. روش ارزیابی متوازن تلاش می کند تا در خواسته ها و نیازهای (بعضاً متضاد) این ذینفعان داخلی و خارجی نوعی توازن برقرار کند.
۳- توازن بین اهداف بلندمدت و کوتاه مدت
بسیاری از اهداف تعیین شده در روش ارزیابی متوازن، در یک افق زمانی طولانی مدت قابل تحقق اند. و در کنار آنها برخی از اهداف نیز در کوتاه مدت قابل دستیابی اند. در این روش، هر دو گروه اهداف بلندمدت و کوتاه مدت مورد توجه قرار می گیرند و از تأکید بر اهداف کوتاه مدت به قیمت از دست دادن منافع بلندمدت سازمان جلوگیری می شود.
۴- توازن بین شاخصهای هادی و تابع عملکرد
شاخصهای تابع(پیامد)، نشان دهنده ی عملکرد گذشته اند. رضایت مشتریان و یا افزایش درآمد مثالهای خوبی برای این شاخصها هستند. علیرغم اینکه این شاخصها کاملاً عینی و قابل دسترس به نظر می رسند، ولی فاقد قدرت پیش بینی برای موفقیتهای آینده اند. شاخصهای هادی، محرکه های عملکرداند که منجر به تحقق شاخصهای تابع می شوند. «تحویل به هنگام محصول یا خدمت»، یک شاخص هادی برای سنجه ی تابع «رضایت مشتری» است. سنجه های هادی در طبیعت خود دارای قدرت پیش بینی اند ولی اثبات همبستگی بین سنجه های هادی و تابع در بسیاری از موارد دشوار است.
پایان نامه
بعضی از سازمانها به طور مستمر فرضیه های مربوط به وجود همبستگی بین شاخصهای هادی و تابع را مورد آزمون قرار می دهند. در هر حال، روش ارزیابی متوازن سنجه ها و شاخصهای هادی را در کنار سنجه ها و شاخصهای تابع موردتوجه قرار می دهد.
۱۳-۲- انتخاب الگوی مناسب
همانطور که در ابتدای این بخش بیان شد در این قسمت به بررسی ویژگیها و نقاط ضعف و
قوت دو مدل EFQM و BSC می پردازیم و میزان برخورداری آنها از ویژگی های جامعیت ، انعطاف پذیری ، مقبولیت سازمانی و قابلیت پیش بینی را از نظر کارشنانسان و خبرگان جویا می شویم.
وجوه شباهت بین EFQM و BSC
برای این دو مدل در حوزه مدیریت عملکرد می توان شباهت های زیر را بر شمرد:
پیاده سازی هر دو مدل در یک سازمان نیاز به مشارکت گسترده مدیران سطح بالای سازمان دارد.
هر دو مدل با معرفی وجوه مختلف عملکردی امکان ارزیابی جامع سازمان را از وجوه مالی و غیر مالی فراهم میکند . معیار های مدل EFQM و دیدگاه های BSC بر شاخص های درازمدت در کنار شاخص های کوتاه مدت در سنجش عملکرد بنگاه تاکید دارند . لذا این دو مدل ،بر مشکلات سیستم های ارزیابی عملکرد سنتی فایق می آیند.
هر دو مدل با تاکید بر فرایندهای سازمانی در مدیریت عملکرد دید فرایندی را در سازمان تقویت می کنند .
در مدل BSC بر روابط علی و معلولی بین ۴ دیدگاه مدل تآکید می شود. به این معنا که گفته میشود نتایج مالی سازمان ناشی از عملکرد مشتریان سازمان نسبت به آن است . مشتریان در انتهای فرایند های سازمانی قرار می گیرندو بطور سیستماتیک بین معیار ها تاکید میشود. به این نحو که نتایج سازمان ناشی از نحوه عمل توانمند سازها در ایجاد ساز و کارهای نتیجه بخش محسوب می شوند. لذا نحوه طراحی هر دو مدل موجب ایجاد نگرش سیستمیبه سازمان و نحوه تعامل شاخص های پیشرو و پسرو در آن میگردد.
از آنجا که فرایند پیاده سازی هر دو مدل در سازمان مستلزم تعامل گسترده بین مدیران و کارکنان سازمان است. لذا با پیاده سازی آنها در یک سازمان علاوه بر تسری یافتن استراتژی ها در لایه های سازمانی ، بخش وسیعی از نیروی اجرایی سازمان در گیر توسعه و اجرای آن می شوند . از این رو درک مناسبی از ارزیابی عملکرد و معیارهای آن در تمامی سطوح سازمانی به دست می آید.
وجوه تفاوت بین EFQM و BSC
علی رغم اشتراکاتی که بین این دو مدل می توان بر شمرد به نظر می رسد که وجوه تفاوت زیر بین این دو مدل وجود دارد:
BSC با ارائه ۴ دیدگاه موثر در مدیریت عملکرد و تعیین روابط علی و معلولی صریح بین این دیدگاه ها از نظر فهم آسان تر است . از آنجا که پیاده سازی موثر سیستم مدیریت عملکرد در سازمان نیاز به درک گسترده مدیران دارد لذا این مزیت موجب استقبال گسترده مدیران در بسیاری از این مدل شده است.ولی درک کامل و به کار بردن صحیح مدل EFQM در یک سازمان نیاز به آشنایی جامعی با این مدل و رهیافت های مختلف خود ارزیابی سازمانی و تناسب هر کدام از آنها با شرایط سازمان دارد.علاوه بر آن راهبری فرایند خودارزیابی بر اساساین مدل در یک سازمان نیاز به استفاده از ممیزان کارآزموده در این حوزه دارد.
مدل EFQM به ذینفعان سازمان نگاه جا معتری است در این مدل علاوه بر مشتریان
(که در کارت امتیازی متوازن به آن اشاره شد) به تامین کنندگان ،کارکنان ،جامعه و نهاد های مدنی (دولت و بخش عمومی) و تامین نظرات و منافع آنان در سازمان توجه ویژه ای شده است به عبارتی این مدل نگاه سیستماتیک و مشخصی به عوامل بیرونی دارد.
معیار ها و زیر معیارهای EFQM کاملا مشخص و تعیین شده اند. این زیر معیارها نیز بسته به تناسب به زیر معیار ها ی خرد تر تفکیک شده اند . اما در کارت امتیازی متوازن اهداف و شاخص ها بسته به استراتژی های هر سازمان تغییر می یابند و باید هر سازمانی آنها را برای خود به دست آورند . لذا ،فرایند اجرای آن در سازمان مشارکت بیشتری می طلبد. به همین دلیل است که کاربران هنگام استفاده از کارت امتیازی متوازن بسیار بیشتر از آن کاربران مدل EFQM نسبت به تغییر آن و متناسب کردن آن برای سازمان کوشیده اند.
مدل EFQM در انتخاب معیارها و زیرمعیار نگاه جامعتری دارد در حالی که کارت امتیازی متوازن تنها به چهار دیدگاه از وجوه سازمانی بسنده کرده است (گر چه به ادعای مبدعین این مدل بسیاری از وجوه سازمانی را می توان در این چهار دیدگاه گنجاند ولی با این کار عملا کاربری آسان این مدل دچار اشکال می گردد)
چارچوب توزیع انتیازات و نحوه امتیازدهی به معیارهای EFQM و حتی رهیافت مناسب برای خود ارزیابی توسط این مدل به دقت طراحی شدهاند. به عبارتی می توان گفت این مدل تا حدود زیادی تجویزی است . در حالی که وزن هر کدام از شاخص ها در کارت امتیازی متوازن و نحوه ارزیابی آنها بسته به صلاحدید سازمان می تواند تغییر کند و به اصطلاح توصیفی است . به همین دلیل EFQM بستر مناسب تری برای الگو برداری سازمان از تلاشهایشان در پیاده سازی این مدل فراهم می کند.
تاکید بر روابط علی و معلولی در BSC تصریحی و در EFQM تلویحی است.
نگاه چشم انداز پرداز کارت امتیازی متوازن بیشتر است . به عبارتی نشان می دهد که سازمان به چه جایگاهی می خواهد دست یابد . این به علت قرارگرفتن چشم انداز سازمان در قلب مدل مذکور است . اما EFQM با بهره گیری از ابزار خود یابی نشان گر این است که شرکت در حال حاضردر کجا قراردارد.
مدل EFQM مدلی است مبتنی بر واقعیت و عینی . به این معنا که بر اساس مشاهده رفتار سازمان های مختلف در کشورهای مختلف تکامل یافته است و شبکه گستردهای از سازمان های ملی و منطقه ای در گسترش و کاربردی شدن آن کوشیده اند . حال آن که کارت امتیازی متوازن ماهیتی مبتنی بر فرضیات و ذهنی دارد و حاصل تفکرات دو پژوهشگر است (لازم به ذکر است دکتر نورتن کوشیده است عینی بودن روابط علی و معلولی در این مدل و کارکرد دینامیک آن را با بهره گرفتن از روش های آماری به اثبات برساند)
BSC برای ارزیابی عملکرد استراتژیک یک سازمان و اشاعه دادن استراتژی به سطوح اجرایی سازمان طراحی شده است . در حالی که مدل EFQM و رهیافت خود ارزیابی نمی توانند برای ایجاد تحول استراتژیک در سازمان بکار رود بلکه تمرکز آن بر بهبود مستمر در عملیات فرایند ها و فعالیت های یک سازمان است .

 

مدل EFQM مدل BSC
کاربرد آن نیاز به تبحر نسبی دارد درک و کاربرد آن آسان است
نگاه جامع بر عوامل برون سازمانی و کلیه ذینفعان سازمان نگاه محدود و ضمنی بر عوامل برون سازمانی و ذینفعان سازمان
عموما بدون تغییرات زیاد باید در سازمان قابل بکاررود قابلیت تغییر و انعطاف پذیری بالا برای بکارگیری در سازمانهای مختلف اعم از انتفاعی و غیر انتفاعی
به هنگام پیاده سازی ان باید از افراد با تخصص لازم استفاده کرد و فقط بخش هایی از افراد سازمان در پیاده سازی آن دخیل می شوند
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:56:00 ق.ظ ]




۳-۱ دستگاه های مورد استفاده
انکوباتور
اتوکلاو
ورتکس
هود شیمیایی
هود لامینار
pH متر
میکروسکوپ
یخچال
هیتر
کریمپر
ترازوی دیجیتال
۳-۲ وسایل مورد نیاز
لوله آزمایش
بشر
مزور
پلیت
سمپلر
سرنگ
ویال
لام
ارلن
گاز ۲N
گاز ۲CO
۳-۳ مواد مورد استفاده
محیط کشت BSM : این محیط کشت در شروع کار استفاده می شود و برای جداسازی NRB و حذف SRB های رقیب به کار میرود.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
محیط کشت نوترینت براث : از این مجیط کشت برای مرحله غنی سازی استفاده میشود.
محیط کشت MSM : این محیط برای مرحله شناسایی و جداسازی و تست CHN مورد استفاده قرار می گیرد.
محیط کشت نیترات براث : این محیط کشت برای تست احیای نیترات به کار برده می شود.
محیط کشت BHI : این محیط کشت شناسایی بیوسورفکتانت به کار میرود.
محیط کشت جامد ( Blood Agar ) : این محیط کشت نیز مانند محیط کشت BHI برای شناسایی بیوسورفکتانت استفاده می شود.
Trace element ، محلول ویتامین، رزازورین ، NaCl ، نفت خام ، محلول آلفا نفتیل آمین ۵ % ، سولفانیک اسید ۸ % ، رنگ های کریستال ویوله ، لوگل ، سافرانین ، مرکب چین ، گلوکز ، آگار ، خون گوسفندی ، الکل ، استون
۳-۴ مراحل انجام آزمایش
مراحل آزمایش شامل نمونه برداری، غربالگری و غنی سازی بی هوازی باکتری های نفتی، جداسازی و تخلیص، تست احیای نیترات، تست CHNS و آزمایش های مبتنی بر وجود بیوسورفکتانت می باشد، که آزمایش های مبتنی بر وجود بیوسورفکتانت شامل محیط کشت جامد Blood Agar، محیط کشت خوندار BHI و تکنیک پخش شدن نفت (Oil Spreading Technique) می باشد.
۳-۴-۱ نمونه برداری
نمونه برداری توسط تکنسین متخصص صنعت نفت صورت گرفت، که نمونه ها از طریق هلیکوپتر به آزمایشگاه منتقل شده و در دمای آزمایشگاه نگه داری شدند.
نمونه های استفاده شده، شامل نمونه های نفتی سکوهای زیر می باشد :
سکوی سروش شماره ۱۸ با دمای ۸۵ درجه سانتی‌گرا د
سکوی نوروز جدید با دمای ۵۷ درجه سانتی‌گراد
سکوی نفت خام میدان نوروز با دمای ۴۰ درجه سانتی‌گراد
سکوی بلال با دمای ۶۰ درجه سانتی‌گراد
سکوی R4 لاوان چاه شماره ۲۵ با دمای ۶۰ درجه سانتی‌گراد
سکوی R1 جزیره لاوان چاه شماره ۱۱ با دمای ۶۰ درجه سانتی‌گراد
سکوی R1 با دمای ۵۵ درجه سانتی‌گراد
سکوی R4 با دمای ۵۶.۲ درجه سانتی‌گراد
سکوی سلمان با دمای ۳۴-۴۰درجه سانتی گراد
۳-۴-۲ غربالگری و غنی سازی بی هوازی باکتریهای نفتی
برای شروع کار از محیط کشت BSM برای غنی سازی باکتریهایی که از نفت به عنوان تنها منبع کربن و انرژی استفاده می کنند، حذف مابقی باکتریهای هتروتروف هوازی و حذف SRB های رقیب استفاده شد.
این محیط شامل ۴ گرم K2HPO4، ۲ گرم NH4Cl، ۲ گرم ۶H2O. MgCl2،
۱/۰ گرمO2H 2. ۲lCaC، ۴ گرمNa2HPO4، ۱/۰ گرم ۲H2O. ۳FeCl ، Trace Element ، رزازورین و ویتامین می باشد که تمامی این مقادیر در حجم ۱۰۰۰ میلی لیتر می باشد. از آنجایی که ما این محیط را در حجم ۱۲۵میلی لیتر می خواهیم، بنابراین برای ساختن این محیط ما به میزان ۵/۰ گرم HPO42K، ۵/۰ گرم PO4H2Na، ۲۵/۰ گرم Cl4NH ، ۲۵/۰ گرم O2H6. gCl2M، ۰۱۲۵/۰ گرم O2H 2. ۲lCaC و ۱۲۵/۰ گرم o ۲H2. ۳FeCl نیاز داریم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:56:00 ق.ظ ]




جدول 5 - 2) نتایج آزمون مدل به تفکیک زن و مرد 80
عنوان صفحه
نمودار 4 - 1) میله ای متغیر جنسيت پاسخ دهندگان 67
نمودار 4 - 2) میله ای متغیر ميزان تحصيلات پاسخ دهندگان 68
نمودار 4 - 3) میله ای متغیر سن پاسخ دهندگان 69
نمودار 4 – 4) راداري متغیرهای تحقیق 70
نمودار 4- 5) آزمون مدل پایه تحقیق (حالت اعداداستاندارد) 71
نمودار 4- 6) آزمون مدل پایه تحقیق (حالت اعداد معنی داری) 72
نمودار 4- 7) آزمون مدل پایه تحقیق (حالت اعداداستاندارد) :زنان 74
نمودار 4- 8) آزمون مدل پایه تحقیق (حالت اعدادمعنی داری):زنان 74
نمودار 4- 9) آزمون مدل پایه تحقیق (حالت استاندارد): مردان 75
نمودار 4- 10) آزمون مدل پایه تحقیق (حالت اعداد معنی داری): مردان 75
عنوان صفحه
شکل1-1) مدل مفهومی تحقیق 6
شکل2-1) ابعاد وفاداری 19
شکل2-2) ساختار ادراکی وفاداری 21
شکل2-3) چارچوب ارزش ادراکی، رضایت مندي، اعتماد و وفاداري 21
شکل2-4) ارتباط میان شخصیت نام تجاري،رضایت، ارزش ادراکی، اعتماد و وفاداري 24
شکل2-5) اجزای برند 28
شکل2-6) ابعاد شخصیت برنداز دیدگاه جنیفرآکر 30
شکل2-7) ابعاد شخصیت برنداز دیدگاه جونز 31
شکل2-8) ساختار خویشتن مصرف کننده 35
شکل2-9) مدل سازگاری با خود. 42
شکل2-10) مدل سازگاري خود پنداره بر وفاداري به برند 43
چکیده
بررسی تاثیر شخصیت برند و تجانس بر وفاداری مشتریان با توجه به متغیر تعدیل گر جنسیت
حامد ناصرثانی
هدف این مطالعه بررسی تأثیر شخصیت برند و تجانس بر وفاداری مشتریان هست.مطالعات نشان می‌دهد که نمانام‌ها مانند انسان‌ها دارای شخصیت می‌باشند که آن‌ ها را در ذهن مصرف‌کنندگان متمایز می کند.با تمرکز بر مزایای نام تجاری نمادین، محققین تا به امروز، دو جریان شخصیت برند و خود تجانسی را موردبررسی قرار داده‌اند و دریافتند که شخصیت برند و خود تجانسی باعث افزایش سودآوری و پایداری یک شرکت می‌گردد. با افزايش رقابت در دنياي امروز، نياز سازمان‌ها به استفاده از رويكردي مشتري محور در استراتژي بازاریابی‌شان، به‌طور چشمگيري افزایش‌یافته است. شرکت‌ها ياد گرفته‌اند كه جذب مردم كار ساده‌ای است، اما تبديل آن‌ ها به مشتريان وفادار به سازمان كاري بس دشوار است. امروزه تحقيقات نشان داده‌اند كه رضايت مشتريان ديگر كافي نيست، بلكه آنچه مهم است نگهداري مشتريان و افزايش وفاداري آن‌ ها است. اصلاح نظام توزیع و پخش یکی از محورهای اصلاح ساختاری اقتصادی است. از مهم‌ترین ارکان نظام توزیع و پخش، داروخانه‌ها هستند. به‌منظور رقابتی‌تر کردن و افزایش سهم این نوع فروش، داروخانه‌ها توسعه زیادی در مهروموم‌های اخیر یافته است. در این میان حفظ مشتریان از مهم‌ترین دغدغه‌های مدیران هست. روش تحقیق ازنظر نوع تحقیق ، توصیفی-همبستگی بوده و جامعه آماری پژوهش مشتریان شرکت پخش رازی در استان گیلان می‌باشند . نمونه‌گیری به روش غیر احتمالی در دسترس صورت پذیرفت و حجم نمونه 382 نفر از مشتریان است، ابزار سنجش و اندازه‌گیری در تحقیق حاضر پرسشنامه استاندارد بوده و جهت بررسی روایی پرسشنامه ازنظر متخصصین و صاحب‌نظران استفاده گردید .برای برآورد ضریب پایائی در این پژوهش از ضریب آلفای کرونباخ و جهت آزمون فرضیه‌ها از آزمون آماری مدل‌سازی معادلات ساختاری و نرم‌افزار لیزرل استفاده شده است. نتایج حاصل از آزمون فرضیه های تحقیق نشان می دهد که شخصیت برند و تجانس تاثیر مثبت و معناداری بر وفاداری مشتریان دارند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
کلمات کلیدی: شخصیت برند، تجانس، وفاداری مشتریان.
فصل اول
کلیات تحقیق
1-1) مقدّمه
با افزایش رقابت در دنیای امروز نیاز سازمان ها به استفاده از رویکردی مشتری محور در استراتژی بازاریابیشان به طور چشم گیری افزایش یافته است. شرکت ها یاد گرفته اند که جذب مردم کار ساده ای است اما تبدیل آن ها به مشتریان وفادار به سازمان کاری دشوار است، از سوی دیگر برندهایی ظهور نموده اند که امروزه اولویت انتخاب ها را به خود معطوف کرده و معنایی نمادین را به مصرف کنندگان منتقل می نمایند که باعث میشود به آن مارک مراجعه نمایند. تاثیر نشانه های مارک ها یا برندها ممکن است بر روی تصور مصرف کنندگان برند یا شخصیتی که از آن برند به دست می آورند تاثیر بگذارد، تمرکز بر مزایای نمادین برند تحقیق بر روی دو سازه شخصیت برند و تجانس( سازگاری با خود) را در حوزه رفتار مصرف کننده مهم و ضروری می نماید. پژوهش حاضر به دنبال بررسی تاثیر دو سازه شخصیت برند و تجانس( سازگاری با خود) بر وفاداری مشتریان به فروشگاه می باشد .
در این فصل کلیاتی در مورد پژوهش بیان می گردد در ابتدا سعی شده است که در بیان مساله موضوع اصلی پژوهش به طور کامل تشریح گردد، با ارائه مدل مطالعاتی پژوهش متغیرهای تحقیق تعریف شده و سپس اهمیت و ضرورت انجام این پژوهش به طور کامل تشریح و در ادامه با بیان اهداف و فرضیات و تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش راهنمای اجرایی ما در پژوهش نشان داده می شود.در ادامه برای تمرکز بر پژوهش قلمرو زمانی، مکانی و موضوعی پژوهش بیان می گردد.
1-2) بیان مسأله
در هر سازمانی چه تولیدی و چه خدماتی ، مهم ترین عامل برای حفظ و رشد سازمان مشتریان آنند ، به طوری که اگر ، سازمان در جلب رضایت و وفاداری آن ها موفق شود و بتواند آن ها را حفظ کند ، زمینه رشد و بقای طولانی مدت خود را فراهم کرده است. با افزایش رقابت ، نیاز به وفاداری مشتری و حفظ آن نیز ، اهمیت ویژه ای می یابد در واقع می توان گفت که مهمترین خروجی ارائه دهندگان محصول و خدمات وفاداری مشتریان آنها می باشد ( p.115, 2010,Usakli and Balogiu ). . حفظ و گسترش وفاداری به نام تجاری ، بزرگترین چالش رقابت های بی امان بازارها محسوب می شود. به همین دلیل ، امروزه یک گرایش جهانی به بازاریابی وفاداری وجود دارد و از جمله موضوعات محبوب در میان بازاریابان می باشد . شرکت های بسیاری در اغلب صنایع ، به مطالعه ، ارزیابی و اجرای راهبردهای وفاداری و برنامه هایی با هدف پرورش روابط قوی با مشتریان خود می پردازند (Das,2013). شرکت هایی با عملکرد برتر در صنایع مختلف در حال حرکت به سمت حفظ مشتریان و جلب وفاداری آنها می باشند ، زیرا اغلب بازارها در مرحله بلوغ خود قرار دارند ، رقابت در حال افزایش است و هزینه های جذب مشتریان جدید نیز به شدت افزایش یافته است ( رنجبریان و براری ، 1388 ، ص 84 ) .
وفاداری مشتری ، امری مهم تر از تکرار خرید است . در واقع حتی اگر کسی ، بارها از شرکتی خرید کند ، به این معنا نیست که نسبت به آن شرکت وفادار است ، بلکه ممکن است فقط در دام سکون یا بی تفاوتی افتاده باشد و یا ممکن است ، موانعی توسط شرکت ایجاد شده باشد که باعث چنین رفتارهایی می شود . از طرف دیگر مشتری وفادار ممکن است ، چندمین بار یک نام تجاری یا یک محصول را نخرد تنها به این دلیل که ، نیاز او به آن کالا کاهش یافته باشد ( ابراهیمی و همکاران، 1393، ص102).
به دلیل افزایش شدت رقابت ، استراتژی شرکت ها از تمرکز صرف بر جذب مشتریان جدید ، به تمرکز بر تامین امنیت و بهبود وفاداری مشتری ، تغییر پیدا کرده است .
وقتی مشتریان به فراورده ها و خدمات یک شرکت علاقه مند می شوند ، به تبع این موضوع ، نه تنها حجم خریدشان را از آن شرکت افزایش می دهند ، بلکه برخورد مثبتی در مورد آن شرکت دارند و شرکت مورد علاقه خود را به دوستان و خویشاوندان خود معرفی نموده و خرید از آن را توصیه می کنند.
امروزه مديران موفّق به اين نتيجه رسيده اند كه وفادار ساختن مشتريان و نگاه داشتن آنها در سبد مشتريان تنها در پرتوي جلب اعتماد آنها به سازمان ميسّر خواهد بود بنابراين تغيير جهت بازاريابي و تكيه بر مشتري گرايي مبتني بر اعتماد براي شركت ها يك الزام است تا يك فرصت اختياري .
بطور کلی همه مارک های تجاری نمی توانند باعث جلب توجّه و جذب مشتریان وفادار گردند.توسعه و نگهداری از مصرف کننده وفادار به نام تجاری در قلب برنامه های بازاریابی شرکت ها در مواجهه با بازارهای رقابتی قرار دارد ، با توجّه به این که نام تجاری باعث ایجاد ارزش برتر برای مشتری می گردد باعث رضایت و کمک به حفظ مصرف کنندگان می شود، در بخش خدمات یک نام تجاری موفّق به عنوان یک عامل کلیدی برای ایجاد موفّقیت سازمان ها و به عنوان “سنگ بنای خدمات “دیده می شود . بازاریابان کوشش قابل توجّهی در ایجاد و حفظ نگرش مثبت نسبت به مارک های خود دارند . (حبیبی و حسین پور،1393، ص3).
یک مشتری وفادار به عنوان یک عامل رقابتی در یک سازمان تعریف می شود که منجر به دستیابی به یک مزیت رقابتی در سازمان می گردد. مشتریان وفادار به قیمت کمتر حساس هستند زیرا بنگاه و کسب و کار برای آنها جذابیت بیشتری دارد و نیاز به تلاش کمتری برای برقراری ارتباط با آن ها می باشد(حبیبی و حسین پور،1393، ص3). وفاداری می تواند نسبت به یک نام تجاری ، به خدمات ، به یک فروشگاه و یا حتی یک فروشنده وجود باشد ..
معروف ترین تعریف قابل قبول براي وفاداري، تعریف جاکوبی و کینر در سال 1973است که در آن وفاداري را به عنوان یک تعصب به مارك و پاسخ رفتاري در طی زمان تعریف میکنند که در آن، فرد یک مارك خاص را نسبت به سایر مارك ها ترجیح داده و به صورت یک تعهد روانی در مورد آن تصمیم می گیرد (احمدی و همکاران، 1393، ص67). با توجه به افزایش خرید از فروشگاه ها، وفاداري به فروشگاه به عنوان يك واكنش رفتاري (مثل مراجعه مجدد)تعريف ميشود، كه اغلب اوقات در ارتباط با تصميم گيري در مورد انتخاب يك فروشگاه از بين چندين فروشگاه صورت مي گيرد. به عبارت ديگر وفاداري فروشگاه يك فرآيند روانشناختي (تصميم گيري و ارزيابي) است كه منتهي به تعهد به نام و نشان آن فروشگاه ميشود.وفاداري به فروشگاه صرفا” به خريد مجدد از يك فروشگاه توجه ندارد، بلكه به ترجيح آن فروشگاه نسبت به بقيه هم اشاره دارد (غفاری آشتیانی و اسکندری مهرآبادی،1390).
یکی از عوامل مهم در شکل گیری وفاداری مشتریان به محصولات و خدمات و در حالت کلی به برند یک سازمان تصویری است که از شخصیت آن برند در ذهن مشتریان نقش می بندد نسبت دادن ويژگي هاي شخصيتي انسان به برنـدهاي تجـاري موضـوعي اسـت كـه در دهـه هـای اخيـر كـانون توجـه پژوهشگران بوده است (عزیزی و همکاران،1391). مطالعاتي كه در سال ها ی اخير در زمينه ويژگي هاي شخصـيتي برنـد انجـام شـده اسـت، شخصـيت برنـد را مجموعه ا ی از ويژگي هاي شخصيتي انساني مـرتبط بـا برند تعريف مي كند، در واقع شخصیت برند عبارت است از شخصیتی که یک مصرف کننده به برند داده و بر اساس آن ویژگی های آن و خاطرات خود با برند را تداعی می کند(Aker,1997). پژو هشگراني كه در زمينه مصرف كننـدگان مطالعـه كرده اند، به اين نتيجه دست يافته انـد شـركت هـايي كـه داراي برندهاي قـوي و شخصـيت برنـد مثبـت هسـتند، منافع بي شماري براي خود بـه ارمغـان مـی آورنـد. يـك شخصـيت برنـد مطلـوب منــافع بسـياري در پـي دارد: تقويت ترجيحات مصرف كننده، افزايش احساسـات در مصرف كننده، افزايش سطح اعتمـاد و وفـاداري و تهيـه يك مبنايي براي تمايز محصولات. در نتيجه زماني كـه شخصيت برند و مشتري همخواني داشته باشد، مي تـوان انتظار داشت كه مصرف كنندگان در رفتار خريـد خـود حالت پايداري داشته باشند. شخصـيت برنـد، بـه عنـوان ســــمت غيــــر فيزيكــــي از دانــــش نســــبت بــــه محصـــول / برنـــد / شـــركت اســـت كـــه ادراكـــات مصرف كنندگان را درباره آن شكل می دهد (Freling& Forbes,2005).
محققان و پژوهشگران دریافته اند که برندها مانند انسان ها دارای شخصیت می باشند که آنها را در ذهن مصرف کنندگان متمایز می نماید(Plummer,1984) که ممکن است ترجیحات مصرف کننده را تحت تاثیر قرار دهد(Sirgy,1982) با توجه به تئو ری های شخصیت برند، برند می تواند از طریق آموزش و تجربه با ویژگی های شخصیت انسانی همراه باشد (Grohmann,2009) . ایده اساسی این است که مصرف کنندگان از طریق شخصیت خود وابستگی شان به برند را افزایش دهند مطالعــــات بســــياركمي رابطـــه بــــين تصــــوير مصـرف كننـدگان از خـود (خـود ادراكــي ) و تصـوير مصرف كنندگان از برند ( محصول ) و اولويـت هـاي آن را، بررســي كــرده اســت (Maehle & Shneor,2010) . تجانس یا سازگاری با خود نوعی مزیت در محصولات است که در ادبیات بازاریابی کمتر به آن پرداخته شده است. سازگاری با خود در افراد بصورت اینکه ” چگونه مشتریان شخصیت یک برند را درک می کنند ” تعریف می شود و در واقع به معنای مزایای نمادینی از محصولات است(Das,2013).
مفهوم خویشتن به عنوان ابزاری مفید جهت فهم و توضیح رفتار مصرف کننده جهت انتخاب یک نام تجاری کاربرد دارد. این مفهوم این فرض را مطرح می سازد که مصرف کنندگان محصولات و یا نام های تجاری را ترجیح می دهند که بسیار شبیه به تصویری است که از خود دارند و یا شبیه به آن تصویری است که علاقه دارند از خود داشته باشندفرق اساسی در مورد مفهوم تجانس نام تجاری با خویشتن این موضوع است که هر چه درجه تجانس و تناسب میان نام تجاری و خویشتن مشتری افزایش یابد شانس اتفاق افتادن خرید بالاتر می رود (Usakli & Baloglu,2010) .در واقع تا حدودی رفتار مصرف کننده به واسطه فرایند مقایسه ای که به واسطه ادراکش از خویشتن با شخصیت نام تجاری انجام می دهد قابل پیش بینی است زیرا او تمایل دارد که محصول انتخاب شده دارای شخصیتی نزدیک با آنچه از خویشتن انتظار دارد می باشد(Heding et al.,2009) در این میان تفاوت های جنسیتی نقش مهمی را در ایجاد وفاداری نسبت به فروشگاه و برند ایجاد می نماید. در مطالعات داس (2013) تاثیر معنادار شخصیت برند و تجانس با وفاداری مشتریان به برند فروشگاه با توجه به متغیر تعدیل گرنشان داده شده است.
با توجه به مطالب ارائه شده می توان گفت که هر چه درجه تجانس و تناسب میان نام تجاری و خویشتن مشتری افزایش یابد وفاداری مشتریان بیشتر می گردد ، در واقع این پژوهش به دنبال پاسخ دادن به این سوال است که ” آیا سازه های شخصیت فروشنده برند و تجانس و سازگاری با خود، با توجه به نقش متغیر تعدیلگر جنسیت بر وفاداری مشتریان تاثیرگذار است؟”
1-3) مدل مفهومی و متغیرهای تحقیق

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:55:00 ق.ظ ]




جاویدی و عبدلی (۱۳۸۹) در پژوهشی با عنوان روند تحول تفکر انتقادی در دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد به پژوهشی پیمایشی در مقطع زمانی معینی؛ برای تعیین میزان تفکر انتقادی دانشجویان سال اول و سال چهارم انجام داده اند. افراد نمونه در این پژوهش ۱۴۴ نفر دانشجوی کارشناسی دانشگاه فردوسی مشهد بوده که به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شده اند. در این تحقیق، آزمون تفکر انتقادی واتسون – گلاسر به عنوان ابزار اندازه گیری مورد استفاده قرار گرفته است. در این پرسشنامه، مؤلفه های اصلی تفکر انتقادی شامل موارد زیر است: استنباط، شناسایی مفروضات، استنتاج، تعبیر، تفسیر و ارزشیابی. یافته های پژوهش نشان می دهد که بین میانگین نمرات تفکر انتقادی دانشجویان سال اول و سال چهارم، تفاوت معنی داری وجود دارد. با وجود این، میانگین کلی نمرات تفکر انتقادی دانشجویان سال اول و چهارم در حد ضعیف ارزیابی می شود. همچنین یافته های این پژوهش نشان داده است که دانشجویان دختر در مهارت استنتاح و دانشجویان پسر در مهارت تفسیر، نمرات بیشتری را کسب کرده اند. با وجود این بین میزان تفکر انتقادی دانشجویان دختر و پسر تفاوت معنی داری مشاهده نشده است. به علاوه، بر اساس یافته های بدست آمده، تفاوت معنی داری بین میانگین نمرات تفکر انتقادی دانشجویان رشته های علوم انسانی و سایر رشته ها در کلیۀ حیطه ها به جز حیطۀ تفسیر مشاهده نشد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
مکتبی فرد (۱۳۸۸) در مقاله ای با عنوان « انواع تفکر و ارتباط آنها، با تأکید بر تفکر انتقادی » به بررسی انواع شیوه های تفکر می پردازد از جمله شیوه تفکر واگرا ( خلاق و استعاری) و شیوه تفکر همگرا (تفکر منطقی و حل مسأله) و بیان می دارد که شیوه دربردارنده و جامع هردو منظر، مهارت تفکر انتقادی است که منجر به نتیجه گیری جامع و تصمیم گیری منطقی در موقعیت های نو و تازه پیش آمده می شود. به تعبیر دیگر نقطه عزیمت تفکر خلاقانه، عدم رضایت از وضع موجود و تردید منطقی در آن و تلاش برای خلق نگاهی دیگر است که این منظر، برخاسته از مهارت تفکر نقادانه است. در روش حل مسأله نیز نقطه عزیمت تفکر، ارزیابی راه حل های مختلف و توانای قضاوت صحیح است که این مهم نیز زاییده مهارت تفکر انتقادی است. لذا می توان تفکر انتقادی را نقطه ملتقای هر دو شیوه دانست.
تمنایی فر، امینی و کاشانی (۱۳۸۸) در پژوهشی به بررسی مقایسه ای تفکر انتقادی و خودکار آمدی دانشجویان رشته های هنری و غیر هنری پرداختند. جامعۀ پژوهش، شامل کلیۀ دانشجویان دختر مقطع کارشناسی دانشگاه کاشان در سال تحصیلی ۸۸ ـ ۸۷ است که از میان آنها نمونه ای مشتمل بر ۳۲۰ دانشجو (۱۶۰ دانشجوی رشتۀ هنری و ۱۶۰ دنشجوی رشتۀ غیر هنری) با بهره گرفتن از نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند که در سن، جنس و پایۀ تحصیلی همتا شده اند. روش تحقیق از نوع علی ـ مقایسه ای است. ابزار های سنجش در این تحقیق، شامل پرسشنامۀ مشخصات عمومی، آزمون مهارت های تفکر انتقادی کالیفرنیا، فرم ب و مقیاس خودکار آمدی شرر بوده است. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان داد که دانشجویان رشته های هنری در مقایسه با دانشجویان رشته های غیر هنری از تفکر انتقادی و خودکارآمدی بالاتری برخوردارند؛ همچنین دانشجویان رشته های هنری نسبت به دانشجویان رشته های غیرهنری نمره های بالاتری در خرده مقیاس های تفکر انتقادی کسب کردند. نتایج این پژوهش، مؤید آن است که آموزش هنر، بر رشد تفکر انتقادی و خودکار آمدی تأثیر به سزایی دارد.
منصوری و نوری (۱۳۸۸) در پژوهشی به مقایسۀ مهارت های تفکر انتقادی دانش آموزان مدارس هوشمند و مدارس عادی شهر تهران پرداختند. روش پژوهش این مطالعه، روش علی ـ مقایسه ای و جامعۀ مورد مطالعه، دانش آموزان سال سوم مقطع متوسطه و پیش دانشگاهی رشتۀ ریاضی دبیرستان های شهر تهران در سال ۸۸ ـ ۸۷ بود. با بهره گرفتن از روش نمونه گیری در دسترس یک مدرسۀ هوشمند یک مدرسۀ عادی انتخاب و در هر یک از این دو مدرسه ۵۰ نفر دانش آموز به صورت تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده آزمون مهارت های تفکر انتقادی کالیفرنیا بود که سه مهارت عمدۀ تحلیل، استنباط و ارزشیابی را می سنجد. به طور کلی نتایج نشان داد که در همۀ مهارت ها بین میانگین مهارت های تفکر انتقادی دانش آموزان مدارس هوشمند و دانش آموزان مدارس عادی به نفع دانش آموزان مدارس هوشمند تفاوت معنی دار وجود دارد.
آنجفی و همکاران (۱۳۸۸) به بررسی و مقایسۀ مهارت های تفکر انتقادی دانشجویان دانشکده های فنی ـ مهندسی و علوم انسانی دانشگاه شیراز در سال ۱۳۸۷ پرداختند. این پژوهش از نوع توصیفی و با روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی بر روی ۲۰۰ نفر از اعضای جامعۀ مورد نظر انجام شد. ابزار این پژوهش آزمون فرم «ب» مهارت های تفکر انتقادی کالیفرنیا بود. نتایج تحقیق نشان می دهد که مهارت های تفکر انتقادی به طور کلی در هر دو گروه مورد مطالعه، پایین، اما در دانشجویان فنی ـ مهندسی از علوم انسانی بیشتر است.
اطهری و همکاران (۱۳۸۸) در پژوهشی به بررسی مهارت های تفکر انتقادی و ارتباط آن با رتبۀ آزمون سراسری ورود به دانشگاه در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان پرداخته اند. در این مطالعۀ توصیفی، مهارت های تفکر انتقادی به صورت تصادفی در یک جامعۀ ۸۹ نفری از دانشجویان ورودی سال تحصیلی ۸۶ ـ ۱۳۸۵ دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و در ترم نخست تحصیلی ارزیابی شد. اطلاعات با برگزاری رسمی آزمون، با بهره گرفتن از آزمون استاندارد مهارت های تفکر انتقادی کالیفرنیا (فرم ب) جمع آوری گردید. نمرات به دست آمده از آزمون، معیار مهارت تفکر انتقادی دانشجویان قرار گرفت و ارتباط آن با رتبۀ کسب شدۀ داوطلب در آزمون سراسری بررسی شد. داده های به دست آمده با آزمون T مستقل و ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان می دهد که بین رتبۀ آزمون سراسری با نمرۀ کل تفکر انتقادی دانشجو، همبستگی معنی داری مشاهد نشد. در حیطه های زیر مجموعۀ تفکر انتقادی، فقط نمرۀ حیطۀ استنباط به رتبۀ دانشجو در آزمون سراسری با یک ضریب همبستگی به نسبت اندک، ارتباط معنی داری داشت. در دو گروه دانشجویان مقطع دکترای حرفه ای و مقطع کارشناسی، فقط در حیطۀ استدلال قیاسی بین رتبۀ آزمون سراسری و نمرات دانشجویان دورۀ دکترای حرفه ای همبستگی معنی داری مشاهده شد. نتایج همچنان نشان می دهد که نمرات آزمون مهارت های تفکر انتقادی در دانشجویان، در بدو ورود به دانشگاه چندان مطلوب نیست و رتبۀ داوطلب در آزمون سراسری هم نتوانسته است ارتباطی با این مهارت ها داشته باشد.
طالب زاده و همکاران (۱۳۸۷) در تحقیق خود به بررسی «جایگاه تفکر انتقادی در برنامه درسی اجرا شده دوره متوسطه » پرداخته اند. نتایج این تحقیق به این صورت بوده است که نظام آموزشی حاکم بر فضای مدارس، سوق دهنده به سمت شیوه آموزش تفکر انتقادی نمی باشد. این نقیصه به چند عامل برمی گردد، که از جمله آن : عدم کارایی معلمان و عدم درک اهمیت این روش در افزایش تعیمق آموزش، هجم بالای مفاهیم آموزش داده شده، توجه به چه آموختن به جای توجه به چگونه آموختن و مساعد نبودن شرایط فرهنگی و اجتماعی دانش آموزان در همراهی با این شیوه، می باشد.
محمدی (۱۳۸۷) در پژوهش خود به بررسی تأثیر آموزش مدل تفکر انتقادی ریچارد پل بر روی تفکر انتقادی دانش آموزان پرداخته است. جامعۀ پژوهش، کلیۀ دانش آموزان پایۀ اول مقطع متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی ۸۸ ـ ۸۷ بود که از این جامعه، نمونه ای به حجم ۶۶ نفر به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. درس مورد تاکید در این روش، مطالعات اجتماعی بود. روش تحقیق، شبه آزمایشی و طرح تحقیق دو گروهی ناهمسان با پیش آزمون و پس آزمون بود. ابزار گردآوری داده ها، آزمون تفکر انتقادی واتسون و گلاسر و آزمون تمایلات انتقادی کالیفرنیا بود. نتایج این پژوهش نشان می دهند که آموزش مدل تفکر انتقادی پل بر تفکر انتقادی و ابعاد آن در دانش آموزان دارای اثر معنی داری بود، اما آموزش مدل تفکر انتقادی پل بر تمایل به تفکر انتقادی در دانش آموزان دارای اثر معنی داری نبود. اما آموزش مدل تفکر انتقادی بر سه بُعد تحلیل گری، کنجکاوی و جستجوگری حقایق دارای اثری معنی دار بود.
پیشقدم در پژوهش خود (۱۳۸۶) به تأثیر مباحثۀ ادبی در رشد تفکر انتقادی پرداخته است. برای انجام پژوهش، دو کلاس زبان انگلیسی در سطح متوسط به بالا از کالج دانشگاه فردوسی مشهد انتخاب شدند. پس از تعدیل زبان آموزان از حیث تفکر انتقادی، در هر دو گروه کنترل و آزمایش، پژوهشگر از متون ادبی از جمله شعر، داستان کوتاه و بعضی قطعات ادبی جهت تدریس استفاده نمود. زبان آموزان هر دو گروه باید متون مربوطه را در منزل مطالعه می کردند. زبان آموزان گروه کنترل باید فقط متون ادبی را خلاصه و خلاصه های خود را فقط در کلاس بازگو می کردند و معلم هم نظر خود را راجع به متن ابراز می داشت (آموزش انتقالی)، ولی از زبان آموزان گروه آزمایش خواسته شد راجع به متون مورد نظر بحث کنند، آن را به زندگی روزمره خویش ربط دهند، و احساس خود را از متن بیان نمایند (آموزش تبدیلی). در پایان ترم، مجدداً آزمون تفکر انتقادی به افراد هر دو گروه داده شد و از آنها خواسته شد به آن پاسخ دهند. نتایج نشان داد تفاوت معنی داری میان دو گروه وجود دارد و مباحثۀ ادبی باعث رشد تفکر انتقادی گردیده است.
شریفی (۱۳۸۶) در پژوهش خود به بررسی رابطۀ تفکر انتقادی و عزت نفس با موفقیت تحصیلی در بین دانش آموزان دختر و پسر دورۀ پیش دانشگاهی رشتۀ علوم انسانی و ریاضی و فیزیک در سال تحصیلی ۸۶ ـ ۱۳۸۵ در شهر خدابنده پرداخته است. نتیجۀ پژوهش بیانگر آن است که بین میزان تفکر انتقادی و موفقیت تحصیلی و عزت نفس دانش آموزان رابطۀ معنی داری وجود دارد.
بابا محمدی و خلیلی (۱۳۸۴) در مطالعۀ توصیفی مقطعی خود به بررسی سطح مهارت های تفکر انتقادی دانشجویان کارشناسی پیوسته و ناپیوستۀ پرستاری دانشگاه علوم پزشکی سمنان در سال ۱۳۸۱ پرداختند. ابزار مورد استفاده شامل آزمون مهارت های تفکر انتقادی کالیفرنیا فرم ب است که حاوی ۳۴ پرسش چند گزینه ای با یک پاسخ صحیح در ۵ حوزۀ مهارت های شناختی تفکر انتقادی (تحلیل، ارزشیابی، استنباط، استدلال استقرایی و قیاسی) است. نتایج پژوهش نشان داد که دانشجویان کارشناسی پیوستۀ پرستاری از سطح تفکر انتقادی بالاتری نسبت به دانشجویان کارشناسی ناپیوسته برخوردار بوده و در این گروه همچنین دانشجویان سالهای بالاتر از مهارت های تفکر انتقادی بالاتری نسبت به دانشجویان سال پایین برخوردار هستند. به عبارتی، آموزش پرستاری و تحصیلات عالیه به طور نسبی سبب رشد مهارت های تفکر انتقادی در دانشجویان کارشناسی پیوسته شده است.
جهانی (۱۳۸۰) در تحقیق خویش به نقد و بررسی مبانی فلسفی «الگوی آموزش تفکر انتقادی لیپمن» پرداخته است. مهمترین یافتۀ این تحقیق آن است که آموزش تفکر انتقادی فقط از طریق فرایندهای پژوهشی ممکن می شود. معلمان و مجریان با عنایت به این نکته باید به پرورش روحیۀ پژوهشگری و رشد قوۀ تفکر دانش آموز بپردازند. در این تحقیق دیدگاه های « زمینه گرایی » و « نسبیت گرایی » مورد اعتقاد لیپمن مورد بررسی قرار گرفته و محدودیت های این دو دیدگاه نشان داده می شود. در پایان محقق پیشنهادهایی مبنی بر به کارگیری دیدگاه « عینیت گرایی زمینه گرایانه » در زمینه تربیت تفکر انتقادی و توجه به مؤلفه های دانشی و نگرشی به عنوان مضامین اصلی پرورش تفکر انتقادی ارائه می کند.
در تحقیق شعبانی (۱۳۸۰) با عنوان «تأثیر روش حل مسأله به صورت کارگروهی بر روی تفکر انتقادی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایۀ چهارم ابتدایی در شهر تهران»، نتایج تحقیق نشان می دهد که روش حل مسأله به صورت فعالیت گروهی، نقش ارزنده ای در پرورش مهارت های تفکر انتقادی دارد. در این تحقیق، از میان مهارت های تفکر انتقادی، سه ویژگی مهم یعنی مقایسه، تشخیص و قضاوت انتخاب شده و به اجرا در آمده اند.
کتاب آموزش تفکر انتقادی (مایرز،۱۹۸۶، ترجمه ابیلی، ۱۳۸۶( چاپ اول ۱۳۷۴)) را شاید بتوان قدیمی ترین اثر ترجمه ای در ایران دانست که مستقیما به تبیین آموزش تفکر انتقادی پرداخته و پیشنهادهای عملی را برای به کارگیری این رویکرد در آموزش ارائه می نماید.
۲-۴-۲- تحقیقات انجام شده در خارج از ایران
یافته های پژوهش ها و تحقیقات انجام شده در خارج از کشور به نقل از نیستانی (۱۳۹۲) نشان می دهد که ویژگی هایی چون سن، جنسیت و پیشرفت تحصیلی با رشد تفکر انتقادی همبسته هستند. اما به دلیل یافته های پژوهشی بی ثبات و محدود کننده آشکار نیست که تا چه اندازه سن بر تمایلات و مهارت های تفکر انتقادی شخص تأثیر می گذارد. برای مثال در مطالعه ای نشان داده شد که نمرات آزمون تمایلات و تفکر انتقادی در طول کودکی با افزایش سن ارتقا پیدا می کند (یه هیش، ۲۰۰۰، به نقل از نیستانی،۱۳۹۲) ، اما بین سن و تمایلات و مهارت های تفکر انتقادی تفاوت معنی داری وجود ندارد، از این رو بررسی چگونگی رابطۀ سن با تمایلات و مهارت های تفکر انتقادی ضروری است. پیشرفت تحصیلی مانند زبان و ریاضیات با تمایلات و مهارت های تفکر انتقادی همبسته است، در حالی که جنسیت هیچ رابطۀ معنی داری با نمرات آزمون های تمایلات و تفکر انتقادی ندارد.
تصورات قالبی (کلیشه ها) ممکن است که انسان را گمراه کنند، به گونه ای که افراد گمان کنند که مردان و زنان در تمایلات و مهارت های تفکر انتقادی، تفاوت معنی داری با هم دارند. بیشترین پژوهش های اخیر به این نتیجه رسیدند که هیچ تفاوت جنسیتی معنی داری در آزمون های تمایلات یا مهارت های تفکر انتقادی وجود ندارد.
پژوهشی در سطح کالج، آزمون مهارت های تفکر انتقادی (CCTST) را به صورت پیش آزمون و پس آزمون مورد استفاده قرار داد. نتایج این پژوهش نشان می دهند که مردان و زنان در گروه های کنترل هیچ تفاوت معنی داری در پیش آزمون و پس آزمون نداشتند اما بین زنان و مردان در پس آزمون گروه های آزمایشی تفاوت معنی داری وجود داشت. فاشین توضیح داد که نتایج ممکن است به علت زیر باشد:

 

    1. زنان و مردان انتظارات متفاوتی در گرفتن دوره های تفکر انتقادی دارند.

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:55:00 ق.ظ ]