-«پور» در «پور دستان» و «پور فرخزاد» تکرار شده که هر دو «رستم اند»: یکی «رستم دستان» و دیگری «رستم فرخزاد»، شیوه ها و شگردهایی که در این چهار سطر گرد آمده اند- و چنان که دیدیم آواها و واژه های آن با یکدیگر نسبت ها و تناسب های بسیاری دارند- سبب شده است که این بخش از شعر تأثیر عاطفی دلخواه شاعر را داشته باشد و حتی در خواننده ای که از این شیوه ها و تناسب ها کوچک ترین آگاهی نیز ندارد، خشنودی و خرسندی پدید آورد.
در پایان این بخش با نگاه به شعر «زمستان»، شیوه های برجسته سازی و به ویژه توازن های آوایی و واژگانی آن را بررسی می کنیم.
«زمستان» یکی از کامل ترین و شاخص ترین شعرهای اخوان است که بی تردید ویژگی های زبانی آن، در تشخیص و کمال این شعر نقش بسزایی دارند.
گذشته از شرایط سیاسی -اجتماعی زمان آفرینش شعر و محتوای رمزآمیز و ارجمند آن، توازن های زبانی و تکرارهای کلامی شاعر نیز چنان ساختار یک دست و یکپارچه ای فراهم آورده که سبب می شود هماهنگی و درهم تنیدگی آوایی و واژگانی شعر خواننده را در فضای عاطفی و اندیشگی شعر قرار دهد و زمینه ارتباط هرچه بیشتر او را با شعر فراهم سازد،
۱-«سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت،
(سرها در گریبان است.)
۲-کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
۳-نگه جز پیش پا را دید، نتواند،
۴-که ره تاریک و لغزان است،
۵-و گر دست محبت سوی کس یازی،
۶- به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛
۷-که سرما سخت سوزان است.
۸- نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک
۹-چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
۱۰-نفس کاینست، پس دیگر چه داری چشم
۱۱-ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
۱۲-مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر و پیرهن چرکین!
۱۳-هوا بس ناجوانمردانه سرد است… آی…
۱۴-دمت گرم و سرت خوش باد!
۱۵- سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای؛
۱۶- منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
۱۷ – منم من، سنگ تیپا خورده ی رنجور،
۱۸- منم دشنام پست آفرینش، نغمه ناجور.
۱۹- نه از رومم، نه از زنگم، همان بی رنگ بیرنگم.
۲۰- بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم،
۲۱- حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد.
۲۲- تگرگی نیست، مرگی نیست.
۲۳- صدائی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است.
۲۴- من امشب آمدستم وام بگذارم.
۲۵- حسابت را کنار جام بگذارم.
۲۶- چه می گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
۲۷- فریبت می دهد، بآسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست.
۲۸- حریفا! گوش ما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است.
۲۹- و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده.
۳۰- به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود، پنهان است.
۳۱- حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است.
۳۲- سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت.
۳۳- هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دست ها پنهان؛
۳۴- نفس ها ابر، دل ها خسته و غمگین،
۳۵- درخت ها اسکلت های بلور آجین،
۳۶- زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه،
۳۷- غبار آلود مهر و ماه،
۳۸- زمستان ست» (اخوان، ۱۳۷۹: ۹۹ و ۱۰۰).
-در چارچوب هنجارگریزی آوایی (واج آرایی) در سراسر شعر، ۶۷ بار صامت (همخوان) «س» تکرار شده، که با در نظر گفتن حرف «ص» این صدا ۶۹ بار در شعر به گوش می رسد؛ به گونه ای که این تکرار در بعضی سطرها بسیار چشم گیر است.
… که سرما سخت سوزان است.
… بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست.
…یادگار سیلی سرد زمستان است.
… هوا بس ناجوانمردانه سرد است.
… زمستان است.
تکرار صدای «س» گذشته از پیوستگی و هم آوایی که در سراسر شعر پدید می آورد، به گونه ای یادآور سرمای استخوان سوز زمستان و سوز و سرمای آن نیز هست.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...