۲-۵- تعریف مفاهیم و نظریه های مربوط به سلامت روان

سلامت روان[۱۰۵] پدیده­ای است که از دیرباز مورد توجه مشاوران، روانشناسان و روان­پزشکان بوده و متأثر از مجموعه ­ای از عوامل جسمی[۱۰۶]، اجتماعی[۱۰۷] و شناختی[۱۰۸] می­باشد (صادقی، ۱۳۸۶). بر اساس معیارهای جهانی، سلامتی تنها جنبه­ های جسمانی را دربرنمی­گیرد، به گونه ­ای که سازمان جهانی بهداشت[۱۰۹]، سلامتی را «حالتی که در آن فرد از نظر روانی، عاطفی و اجتماعی کاملاً سالم است و در او نشانه­ای از بیماری و رنجوری مشاهده نمی­ شود»، تعریف کرده است (کامپاس، ۲۰۰۲).
سلامت عمومی بر اساس تعریف کاپلان سازگاری مداوم با شرایط متغیر و تلاش برای تحقق اعتدال بین تقاضاهای درونی و الزامات محیط در حال تغییر می­باشد (گلدبرگ و کاتر، ۱۹۹۷).
پایان نامه - مقاله - پروژه
در فرهنگ لغت کورسینی (۱۹۹۹)، سلامت روان را چنین تعریف می­ کند: «وضعیت روانی با ویژگی­های بهزیستی عاطفی، رهایی نسبی از اضطراب و علائم بیماری­های ناتوان­کننده، و توانایی برقراری ارتباط سازنده و کنار آمدن با مقتضیات و فشارهای معمول زندگی»؛ و در تعریف دیگری چنین آمده است: «سلامت روانی عبارت است از اجرای موفق عملکرد روانی که به فعالیت­های سازنده، ارتباطات رضایت­بخش با دیگران، و توانایی سازگاری با تغییرات و کنار آمدن با ناملایمات منجر می­ شود.»، آلپورت (۱۹۶۱) معتقد است تفاوت میان فرد سالم با فرد روان­رنجور، آن است که افراد سالم نظر به آینده دارند، اما افراد غیر سالم روی حوادثی در گذشته انگشت می­گذارند که وضعیت کنونی را برای آنان پدید آورده است (سالاری­فر، آذربایجانی و رحیمی­نژاد، ۱۳۹۰).
بهداشت روانی یعنی بهره­مند بودن از احساس آرامش و امنیت درون و به دور بودن از نشانگانی همچون اضطراب و افسردگی و تعارض­های مزمن روانی. از منظر دیگر، بهداشت روانی یعنی برخورداری از سلامت ذهن و اندیشه و تفکر. بدیهی است از آنجایی که درصد قابل توجهی از بیماری­های جسمانی منشأ روانشناختی[۱۱۰] دارند، بهره­مندی از بهداشت روان می ­تواند بر سلامت جسم اثر مثبتی داشته باشد. بدیهی است سلامت جسمانی نیز بستر مطلوبی برای احساس امنیت درون و سلامت ذهن و روان می ­تواند باشد. مجموعه باورها، نگرش­ها، تعهدات ارزشی، خصیصه­ های شخصی، هدف­ها و جهت­ها، در زندگی فردی و اجتماعی در چگونگی بهره­مندی از بهداشت روانی مطلوب مؤثر می­باشد (افروز، ۱۳۸۳).
بهداشت روانی[۱۱۱] و سلامت روانی[۱۱۲]، به سلامت یا تعادل یا نرمالیته (بهنجاری) در ذهن، روان و رفتار گفته می­ شود، همین طور بهنجاری در احساس، ادراک، تفکر، قضاوت، هیجان، حافظه، گفتار و روابط بین فردی. روشن است که ضرورت این بهنجاری نبود بیماری روانی است و پیامد و همراه آن رشد، شکوفایی، محبت، سازگاری و تعالی است. در دو سه دهه اخیر به نقش بعد معنوی در سلامت روان انسان توجه زیادی شده و معنویت[۱۱۳] را هم بخش دیگری از سلامت روان یا سلامت انسان دانسته ­اند (بوالهری،۱۳۸۳).
اصطلاح بهداشت روانی بسیار کهنه و نارسا است. با ظهور گستره روانشناسی مثبت، مفهوم سلبی بهداشت روانی منسوخ شده است (قربانی،۱۳۸۰).
اما از نظر اسلام دو مقوله بهداشت و روان بدین گونه تعریف شده ­اند. مفهوم کلی بهداشت در اسلام، با ویژگی­هایی چون تقدم پیشگیری، وحدت حقیقی، جامعیت برنامه، اعتدال و استفاده از سرمایه ­های انسانی و سادگی، تعریف می­ شود. این ویژگی­ها در تأمین نیازهای چهارگانه هرم هستی انسان توانا است و مراد از نیازهای چهارگانه هرم هستی انسان، ارتباط فرد با خدا، خود، خلق و طبیعت و اعتدال در این ارتباط می­باشد. اما در یافتن معادلی مناسب برای اصطلاح روان در قرآن، چند اصطلاح مهم قرآن استخراج و مورد ارزیابی و مداقه قرار گرفته است. اصطلاح­های روح، نفس و قلب، مهمترین و نزدیکترین مفاهیمی است که در این زمینه می ­تواند مورد بررسی قرار گیرد. وجه قالب «روح»، آن قوه مجردی است که به ذات اقدس لایزال الهی منتسب می­باشد. وجه قالب «نفس»، اگر چه همان «روح» است منتها «روح» از آن حیث که با بدن تعلق و ارتباط یافته است. شاید این ادعا درست باشد که واژه «نفس» اگر نه مترادف اما معادل واژه «روان» باشد، ولیکن واژه «قلب» بیشتر به تجلیات روانی انسان مربوط می­ شود. مفهوم بهداشت در اسلام، عبارت است از تأمین کامل و مشروع نیازها و در درجه بعد درمان، و بهداشت روانی در اسلام به معنای بهداشت نفس انسانی است. با عنایت به این نکته، می­توان «علم بهداشت روانی اسلام» را چنین تعریف کرد: «بهداشت روانی در اسلام عبارت از اصول و روش­های مشروعی است که در وهله اول باعث تأمین، ایجاد، حفظ و در وهله دوم، تقویت و تکامل سلامت نفس، و در وهله سوم به درمان بیماری­های روانی انسان مسلمان، می ­پردازد.»، هدف از این علم، هموار کردن راه تکامل و حرکت انسان مسلمان، تا رسیدن به مرتبه کمال مطلق است. مراد از انسان سالم، در مکتب اسلام، انسانی است که حداقل دارای سلامت روانی است. انسان سالم کسی است که با معیارهای موجود، حداقل انطباق را دارد و می­توان آن معیار را مرزی بین حد سلامت و بیماری تلقی کرد پس می­توانیم ادعا کنیم که موضوع این دانش «انسان سالم» است. اصطلاحات به کار رفته شده در قرآن پیرامون بهداشت روانی عبارتند از: بلوغ اشد، سکینه، حیات طیبه، نفس مطمئنه، قلب سلیم و رشد. لذا حرکت در مسیر رشد، که به عنوان یک معیار کلی و کامل در تعیین سلامت روانی مورد بررسی و قبول قرار گرفت، حاصل نمی­ شود، مگر آنکه اولاً انسان به عبودیت خداوند گردن نهد. ثانیاً دست به خودیابی و خودشناسی زند؛ ثالثاً در جهت مصالح و منافع خلق خدا، سعی و اهتمام ورزد و رابعاً با کشف قوانین حاکم بر طبیعت از مواهب الهی بهره برد (حسینی، ۱۳۷۸).
از دیدگاه اسلام، بهداشت و درمان، چنان که نیاز تن آدمی است، نیاز روان او نیز هست و آیات و روایات برای سلامت روان و آلوده نشدن آن، راهکارهایی بهداشتی ارائه کرده ­اند چنان که برای طهارت از آلودگی، راهکارهایی درمانی نشان داده­اند. بسیاری از احکام الهی برای صیانت و بهداشت جان و خرد آدمی از آلودگی و بیماری است، چنان که بخش دیگری از آنها مانند: کفارات، طهارت و درمان روح آلوده را بر عهده دارند. امیر مؤمنان می­فرماید: «خدا برای بهداشت عقل، ترک نوشیدن شراب را واجب کرد.» (جوادی آملی، ۱۳۹۱).
خدای سبحان که قرآن را شفا معرفی کرده، مرض را هم بیان فرموده است، ما بیماری­های ظاهری و زیان­های آن را می­بینیم، اما از زیان­های بیماری­های باطنی مانند نگاه حرام و بی­عفتی و بی­حجاب بودن و … غافلیم. قرآن فرمود: «فلاتخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض، پس مبادا در حضور مردان به ناز و نرمی سخن گویید، که آن کس که در دلش بیماری است و ایمانش سست است، طمع می ورزد؛ همچنین آنان که با بیگانگان در ارتباطند و گوش به آنها سپرده­اند، بیمار سیاسی و اجتماعی هستند، چنان که قرآن فرمود: «فتری الذین فی قلوبهم مرض یسارعون فیهم، به همین سبب است که مشاهده می­ شود آنان که در دل­هایشان بیماری و شک و تردید وجود دارد، برای طرح دوستی با بیگانگان معاند، شتابان به میان آنان می­روند.
آیات و روایات مربوط به بهداشت روان در دو عنوان عقل و دل ارائه می­شوند:
۲-۵-۱- بهداشت عقل (خرد): «عقل» به معنای «منع» است و زانوبند شتر را از این رو «عقال» گویند که شتر را از حرکت نابجا باز می­دارد. «عقل» در اصطلاح به عقل نظری و عملی قسمت می­ شود. عقل نظری راهنمای اندیشه بشر و عقل عملی راهبر انگیزه اوست.
عوامل تباهی عقل عبارتند از: مستی شراب، مستی گناه، خودپسندی (عجب)، همراهی با نادانان، گوش ندادن به نصایح خردمندان، بیهوده­گویی، شوخی فراوان، فقر و تنگدستی، ترک تجارت (بیکاری)، زیاده­روی در خوردن گوشت، پرهیز از خوردن گوشت.
عوامل سلامت و رشد عقل از نگاه ائمه اطهار به شرح ذیل است:
امیرالمؤمنین علیه­السلام فرمود: «عقل غریزه­ای است که با دانش و تجربه فزونی می­یابد.» و نیز فرمود: «اندیشه فراوان در حکمت عقل را بارور می­ کند.»، همچنین فرمود: «رها کردن چیزی که برایت سودمند نیست، عقلت را کامل می­ کند.»
رسول اکرم صل­الله­علیه­وآله­وسلم فرمود: «از خورشت کدو فراوان استفاده کنید، زیرا موجب رشد مغز و افزایش عقل است.»، امیرمؤمنان علیه­السلام فرمود: «حجامت مایه صحت بدن و قوت عقل است.»، امام صادق علیه­السلام فرمود: «هر کس در آغاز روز خود را خوشبو کند خردش تا شب با وی خواهد بود.»، به فرموده امام رضا علیه­السلام: «سرکه ذهن را تیز و عقل را افزون می­ کند.» و نیز فرمودند: «به بخورید، که موجب فزونی عقل است.» (جوادی آملی، ۱۳۹۱).
۲-۵-۲- بهداشت دل (قلب): در رابطه با اهمیت سلامت دل، امیر مؤمنان علیه­السلام فرمود: «آگاه باشید که تنگدستی بلاست و بدتر از تنگدستی بیماری تن و بدتر از بیماری تن بیماری دل است. آگاه باشید که از جمله نعمت­ها، گستردگی ثروت است و برتر از فراوانی ثروت، تندرستی و برتر از تندرستی، سلامتی دل است.» و همان گرامی فرمود: «هیچ دردی بر دل­ها دردناکتر از گناهان نیست.»
به فرموده امیر مؤمنان علی علیه­السلام، سلامت دل در تندرستی تأثیر دارد:
فرمود: «هوشیار باشید که بخشی از تندرستی، سلامتی دل است.»، همچنین فرمود: «تقوای الهی (سلامت دل)…. درمان بیماریی­های بدن شماست.»، امام باقر علیه­السلام فرمود: «هیچ دانشی همانند دانش تأمین­کننده سلامت نیست و هیچ سلامتی همانند سلامت دل نیست».
خداوند متعال در قرآن می­فرماید: «روزی که نه مال برای انسان سودمند است ونه پسران؛ اما کسی که با دلی پاک از شرک و گناه نزد خدا آمده است، ]قطعاً از آن پاکی بهره خواهد برد[.»، رسول خدا فرمود: «خدا به چهره­ها و اموال­تان نمی­نگرد، بلکه به دل­ها و کردارتان می­نگرد».
بیماری دل عبارت است از: قساوت، کوری، رین (زنگار) و… که برای آنها عواملی را برشمرده­اند: پیمان شکنی، زیاده گویی، طولانی دانستن عمر، لهو و لعب، زیادی ثروت، نگاه به بخیل، گفت­وگوی بی­حاصل، عشق غیر الهی، تکرار گناه و همنشینی با ثروتمندان خوشگذران، خلوت با زنان و همنشینی با گمراهان، زیاد خندیدن.
در قرآن و روایات اموری زنده­کننده قلب و مایه بهداشت آن شناسانده شده ­اند: قرائت قرآن، موعظه، یاد خدا، یاد مرگ، اندیشه­ورزی، نور حکمت، معاشرت با صاحبان فضیلت و خرد، گفت و گوی علمی، دیدار با نیکوکاران، دیدار با صاحبان معرفت، اطعام درماندگان، مهرورزی با یتیمان، طهارت از گناه، تقوا، دوری از عشق غیر الهی و…
خدای متعال می­فرماید: «ای مردم! برای شما از جانب پروردگارتان پندی هشیارکننده و درمانی برای آنچه از صفات نکوهیده درسینه­هاست…. آمده است.»، امیر مؤمنان سلام­الله­علیه فرمود: «قرآن را بیاموزید … و در آن بیندیشید، زیرا بهار دلهاست و از نورش شفا بجویید که شفای دلهاست.»، همچنین فرمود: «معاشرت با صاحبان فضیلت موجب حیات دلهاست.» و نیز فرمود: «دیدار با نیکوکاران دل را آباد می­ کند.» و فرمود: «دیدار با اهل معرفت دلها را آباد می­ کند.»، در حدیث دیگر فرمود: «آبادانی دل در همنشینی با خردمندان است.»، در وصیت خود به امام حسن علیه­السلام نیز فرمود: «تورا سفارش می­کنم به … آباد کردن دلت با یاد خدا. مردی نزد رسول خدا صل­الله­علیه­وآله­وسلم از قساوت و سختی قلب خود شکایت کرد. آن حضرت فرمود: «هرگاه خواستی دلت نرم شود، درمانده را اطعام کن و بر سر یتیم دست ]نوازش[ بکش.» (جوادی آملی، ۱۳۹۱).
از دیدگاه دیگر مکاتب، از جمله زیست­شناسان، بهداشت روانی به معنای نبود علائم بیماری است. بر اساس این الگو، انسان سالم کسی است که نشانه­ های بیماری در او دیده نمی­ شود. بر اساس این دیدگاه، هدف انسان و جوامع انسانی رهایی و خلاصی انسان از نشانه­ های بیماری است. در این الگو، نشانه­ها و پدیده­هایی از قبیل اضطراب، وسواس، افسردگی و توهم و هذیان، و پرخاشگری کنترل­نشده، نشانه­ی بیماری به شمار می­روند و اگر در کسی یافت شوند، آن فرد نابهنجار و غیرطبیعی (مریض و ناسالم) است و چنانچه در فردی یافت نشوند، این فرد سالم، طبیعی و بهنجار به شمار می­رود (میردریک­وندی، ۲۰۰۶).
زیست­گرایان در مطالعه­ رفتار انسان، بیشترین اهمیت را برای بافت­ها و اعضای بدن قائل می­شوند. این مکتب که پایه­ اصلی روانپزشکی را تشکیل می­دهد، بیشتر بر بیماری روانی توجه دارد، نه بهداشت روانی زیرا بیماری روانی را جزء سایر بیماری­ها به شمار می­آورد. روانپزشکی که در اواخر سده هجدهم شاخه­ای از پزشکی شناخته می­شد و به درمان بیماری­های روانی می­پرداخت، از بیماری مفهوم عضوی را در نظر می­گرفت. همانگونه که اشاره شد، دیدگاه روانپزشکی برای تبیین بیماری روانی به پدیده ­ها و اختلال­های فیزیولوژیک اهمیت می­دهد. این دیدگاه از دانش پزشکی الهام می­گیرد زیرا دانش پزشکی باور دارد، بیماری جسمی در اثر بی­نظمی در عملکرد خود دستگاه به وجود می ­آید. دیدگاه روانپزشکی درباره فرد، دید تعادل حیاتی دارد و بر این باور است که اگر رفتار شخص از هنجار منحرف شود، به این دلیل است که دستگاه روانی او اختلال یافته است. بنابراین، فرض بر این است که در آینده نوعی نقص در دستگاه عصبی او کشف خواهد شد و همه اختلال­های فکری و رفتاری بر اساس آن قابل تبیین خواهند بود. به دلیل آنکه دیدگاه روانپزشکی درباره فرد دید تعادل حیاتی دارد، بر اساس این دیدگاه، بهداشت روانی عبارت است از «نظام متعادلی که خوب کار می­ کند» (گنجی، ۱۳۷۶).
از دیدگاه مکتب روانکاوی، سلامت روان به معنای سازگاری فرد با خود و با خواسته ­ها و فشارهای جامعه است. به باور فروید (۱۹۸۳) بیشتر مردم به درجات گوناگون، روان­نژند هستند و سلامت روانی یک آرمان است نه یک هنجار آماری و ویژگی­های خاصی برای سلامت روانی ضرورت دارد. نخستین ویژگی خودآگاهی است، یعنی هر آنچه که ممکن است در ناخودآگاه موجب مشکل شود، بایستی به خودآگاهی برسد. به نظر فروید، خودآگاهی عنصر اصلی سلامت روانی است. او یگانگی منطقی از علاقه ­مندی­ها و اشتیاق­های عمومی را معیار نهایی سلامت روان می­داند. نظریه­پردازان مکتب انسان­گرایی بر این باورند که سلامت روان به معنای رشد، شکوفاسازی و تحقق استعدادها و نیروهای درونی انسان است. از دیدگاه نظریه­پردازان این مکتب، انسان سالم کسی است که استعدادهای خود را شکوفا سازد و به کمال مطلوب و ایده­آل برسد (کیمیایی، ۱۳۹۰).
مزلو[۱۱۴] بر این باور است که افراد برخوردار از سلامت روان، نیازهای سطوح پایین را برآورده کرده ­اند و اختلال روان­شناختی ندارند، می­دانند کی هستند، چی هستند و به کجا می­روند. ادراک افراد سالم از واقعیت صحیح است. آنها جهان را به صورت عینی ادراک می­ کنند، این افراد خودانگیخته سالم و طبیعی هستند، عواطف خود را صادقانه و بدون رنجش دیگران نشان می­ دهند. تجارب عارفانه یا اوج دارند و همین تجارب موجب اعتلا و احساس قدرت و قاطعیت آنها می­ شود. فروم[۱۱۵] نیز که یکی دیگر از نظریه­پردازان مکتب انسان­گرایی است، بر این باور است که انسان دارای سلامت روان کسی است که عمیقاً عشق می­ورزد، آفرینشگر است و قدرت تعقل را در خودش کاملاً پرورانیده است و خودش و جهان را به شکل عمیقی ادراک می­ کند، احساس درست و پایدار دارد، با جهان در پیوند است و در آن ریشه و رسالت دارد و حاکم بر سرنوشت خویش است. فروم، انسان سالم را داری جهت­گیری بارور می­داند، یعنی آن نوع جهت­گیری که در آن فرد قادر است تمام قدرت­ها و استعدادهای بالقوه خویش را به کار گیرد (تبریزی، ۱۳۷۳).
رفتارگرایان، سلامت روان را به معنای وجود رفتار سازگارانه و عدم رفتار ناسازگارانه در فرد می­دانند. رفتار سازگارانه رفتاری است که فرد را به اهدافش برساند و رفتار ناسازگارانه رفتاری است که فرد را از رسیدن به اهدافش بازدارد. اسکینر[۱۱۶] یکی از نظریه­پردازان مکتب رفتارگرایی است بر این باور است که سلامت روانی و انسان سالم معادل با رفتار منطبق بر قوانین و ضوابط جامعه است و چنین انسانی وقتی با مشکل روبرو می­ شود، از راه شیوه اصلاح رفتار، برای بهبودی و هنجار کردن رفتار خود و اطرافیانش استفاده می­جوید، این کار را تا وقتی ادامه می­یابد که به سطح هنجار مورد پذیرش جامعه برسد. انسان سالم کسی است که تأییدات اجتماعی بیشتری را به خاطر رفتارهای مناسبش، از محیط و اطرافیان دریافت کند (کیمیایی، ۱۳۹۰).
با مراجعه به معانی مختلف ارائه شده برای واژه سلامت، در می­یابیم که علی­رغم درک شهودی این مفهوم، تعریف دقیق آن ساده نیست و افراد و مکاتب مختلف، معانی متفاوتی را برای آن مطرح ساخته­اند؛ همچنین در می یابیم که تعریف سلامت و بیان مؤلفه­ های آن به طور جدی متأثر از مبانی نظری و فلسفی در حوزه ­های هستی شناسی، معرفت­شناسی، روش­شناسی، انسان­شناسی و ارزش­شناسی است، به طورمثال، اگر با مبنای دوئالیستی دکارتی به انسان و موضوع سلامت نگریسته شود، از آنجا که در این نگاه تنها بعد جسمانی آدمی قابل اندازه ­گیری و شناسایی علمی است، سلامت نیز تنها بر اساس بعد زیست­شناختی آدمی تعریف می­ شود؛ ولی اگر در مبانی انسان­شناختی خود قائل به ابعاد روانی، اجتماعی و معنوی برای انسان باشیم، این مؤلفه­ ها را هم در کنار مؤلفه­ های زیست­شناختی، در تعریف سلامت دخالت خواهیم داد. نکته­هایی که ذکر آن در اینجا لازم است آن است که بحث درباره چگونگی تعریف سلامت، یک بحث صرفاً نظری نیست؛ چرا که نحوه تعریف سلامت و بیماری، نه تنها در اتخاذ شیوه ­های اندازه ­گیری سلامت، شناسایی عوامل دخیل در آن و دنبال کردن روش­های درمان بیماری و ارتقای سلامت نقش اساسی ایفا می­ کند، بلکه آثار اجتماعی، اقتصادی و حقوقی بسیاری را هم می ­تواند به همراه بیاورد. به طور مثال، اگر در تعریف مفهوم سلامت از مفاهیم ناظر به ساحت­­های درونی انسان استفاده شود، برای سنجش آن نمی­ توان به روش­های کمی صرف، قناعت کرد و بهره­ گیری از روش­های کیفی شاید بتواند به افزایش دقت سنجش­ها در این زمینه کمک نماید. در عرصه درمانی هم اگر تنها بعد زیست­شناختی سلامت روان در نظر گرفته شود، شیوه درمان منحصر به درمان­های دارویی خواهد شد. اما با در نظر گرفتن ابعاد روان­شناختی، جامعه­شناختی و معنوی این مفهوم، اصلاح ساختارهای اجتماعی و بررسی وضعیت هویت دینی و معنوی افراد نیز در فرایند درمان و بهبود سلامت روانی انسانها اهمیت می­یابد (موحد ابطحی،۱۳۸۳).
در زمینه عوامل مؤثر در سلامت روانی نیز به نظر می­رسد، شرایط اجتماعی و فرهنگی و شیوه ­های تعلیم و تربیت تأثیرگذار هستند؛ به طور مثال، چنین عنوان شده بود که جوان بودن، سلامت جسمانی، تحصیلات خوب، برخورداری از شغل و درآمد مناسب، دینداری و متأهل بودن می ­تواند در بهزیستی و شادمانی و سلامت روانی تأثیرگذار باشند، اما تحقیقات بعدی در مطلق بودن نقش این عوامل تردیدهایی ایجاد کرد؛ مثلاً هر چند برخورداری از شغل و درآمد مناسب و سلامت جسمانی یکی از عوامل سلامت و بهداشت روان به شمار می ­آید، تحقیقات مربوط به جوامع توسعه یافته­ای نظیر آمریکا، بازگوکننده آن است که ثروت و امکانات زیاد، با خشونت، یأس و انزواطلبی نیز همراه است و به تعبیر دیگر، افراد به موازات ثروتمندشدنشان خوشبخت­تر نمی­شوند. همچنین به نظر می­رسد ایمان مردم به مادی­گرایی و تعریف موفقیت بر اساس شهرت، ثروت و پایگاه اجتماعی کاهش یافته و جستجوی سرچشمه­های معنا و هدف، برای کسب آرامش و سعادت در آنان افزایش یافته است. در نهایت شواهد نشان می­ دهند که گونه­ های مختلف و متنوعی برای مقابله با مسائل و مشکلاتی که سلامت روان را با خطر روبرو می­سازد وجود دارد و بهره­مندی از هر یک از این گونه­ های مقابله نیز به شرایط فرهنگی و اجتماعی و نوع شخصیت و هویت فرد و چگونگی تعلیم و تربیت او بستگی دارد.
سلامت، مفهومی چند بعدی است و تعریف سازمان جهانی سلامت[۱۱۷]، نیز به سه بعد جسمی، روانی و اجتماعی آن اشاره دارد. سلامت جسمی یا زیست­شناختی، سلامت در کارکردهای بدن و حالت بهینه عملکرد یا هر یاخته یا اندام بدن در هماهنگی کامل با بقیه اعضا است (کلارک،۱۹۹۰). طبق تعریف وزارت سلامت و خدمات انسانی آمریکا (۱۹۹۹ به نقل از کیینز، ۲۰۰۴) سلامت روانی عبارت است از حالتی از عملکرد موفق فرایندهای ذهنی، فعالیت­های کارآمد، روابط مؤثر و پربار با افراد، توانایی سازگاری با تغییرات و منطبق شدن با شرایط مطلوب. تعریف اخیر حاصل چهل سال تلاش متخصصان جهت عرضه تعریفی جامع از سلامت روان است؛ نه فقط به معنای نداشتن بیماری روانی. شاید بعد اجتماعی سلامت پیچیده­ترین و در عین حال، بحث­انگیزترین جنبه از سلامت باشد. سازمان جهانی سلامت (۱۹۴۸)، سلامت اجتماعی را یکی از مؤلفه­ های کلیدی سلامت معرفی کرده است، اما به دلیل فقدان ابزارهای معتبر، این مفهوم همچنان موضوع بحث­های سیاسی و اجتماعی است. مطالعات سلامت با بهره گرفتن از نمونه­های زیستی، بر وجه خصوصی سلامت تأکید دارد، ولی افراد در درون ساختارها و روابط اجتماعی قرار دارند (کیینز،۲۰۰۴). مجموع نظرها را درباره بعد اجتماعی سلامت می­توان دو سه دسته یا سه تلقی یا رویکرد قرار داد: الف) سلامت اجتماعی به مثابه جنبه­ای از سلامت فرد در کنار سلامت جسمی و روانی؛ ب) سلامت اجتماعی به مثابه شرایط اجتماعی سلامت­بخش؛ ج) سلامت اجتماعی به مثابه جامعه سالم (سمیعی و همکاران،۱۳۸۹).
سازمان جهانی بهداشت، در تقسیم ­بندی بیماری­ها در ۱۰ – ICD، «بعد روحی» را اضافه کرده است. به عبارت دیگر همانگونه که ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی به هم ارتباط دارند و در هم تأثیر می­گذارند، ابعاد روحی انسان و سلامت معنوی او با سایر ابعاد سلامت در ارتباط و تأثیرگذار است، که برای ارتقای سلامت بهتر است به آن توجه شود (سازمان بهداشت روانی، ۲۰۰۵). همچنین بعضی دانشمندان اظهار کرده ­اند که پیشرفت­های عمده در قرن کنونی از طریق تکنولوژی عاید نمی­ شود بلکه منوط به شناخت عمیق انسان و جنبه­ های روحی او است. اگر کانون توجه علمی در قرن بیستم میلادی محیط «خارج» بوده است، در قرن بیست و یکم توجه علمی به «درون» انسان معطوف خواهد بود. به عبارت دیگر وارد زمانی می­شویم که اکتشافات مهم نه در محیطی خواهد بود که ما را احاطه کرده است بلکه در دنیای درون ما خواهد بود .
در طول دهه­ها، سلامتی بر اساس ابعاد خاصی (سلامت جسمی، سلامت روانی و سلامت اجتماعی) تحلیل شده بود. پیشنهاد گنجاندن بعد سلامت معنوی در مفهوم سلامت، از سوی راسل و عثمان، یک بعد مهم از زندگی فردی و گروهی را فراروی صاحبنظران درگیر در امر سلامت قرار داد. حدود یک ربع قرن پیش، سازمان بهداشت جهانی با این بحث مواجه شد که آیا بعد معنوی باید در تعریف سلامت، علاوه بر سلامت جسمی، روانی و اجتماعی گنجانده شود یا خیر؟ (آنونیموس،۱۹۷۹، نقل از مرندی، ۱۳۸۹). چند سال پس از آن بعد معنوی در یک مجله مهم که به ارتقای سلامت، اختصاص داشت اضافه شد. اخیراً نیز، بر بعد معنوی سلامت در منشور بانکوک، در مورد ارتقای سلامت، تأکید شده است. در بازه زمانی ۱۹۷۹ میلادی که سازمان جهانی بهداشت، علاوه بر ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی سلامت، به عوامل معنوی در تضمین سلامت انسان توجه جدی نمود، دولت­های کشورهای اروپایی در «معاهده کوپنهاگ برای توسعه اجتماعی» متعهد شدند که به نیازهای روحی و معنوی جوامع خود در سطح فردی، خانوادگی و جامعه توجه کرده و سیاست­های خود را با دید سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و معنوی برای توسعه اجتماعی متذکر نمایند (امیدواری، ۱۳۸۷، نقل از مرندی، ۱۳۸۹). با همه این پیشرفت­ها در پذیرش جنبه روحی و معنوی سلامت، به جز مداخله­هایی که در بیمارانی که در مراحل انتهایی زندگی هستند و یا برخی مبتلایان به بیماری­های صعب العلاج، بعد روحی و معنوی در مباحث و تصمیم ­گیری­ها و برنامه ­های سلامت عمومی و ارتقای سلامت، کماکان در همه جوامع مغفول مانده و به گونه ­ای جدی مورد توجه قرار نگرفته است. این امر در نوشته­ها و تحقیقیات هویدا است، به طوری که از مجموعه ۶۰۰ خلاصه مقاله­ای که برای کنفرانس سالانه انجمن اروپایی بهداشت عمومی در سال ۲۰۱۰ ارسال شده بود، فقط یک خلاصه مقاله به بعد معنوی[۱۱۸] در سلامت پرداخته بود .
محافل علمی و سازمان جهانی بهداشت برای بعد روحی و معنوی سلامت اهمیت ویژه­ای قائل هستند ولی با توجه به تعاریف گوناگونی که از معنویت شده است، وجود ارتباط بین باورهای معنوی و مذهبی و نیز تنوع باورهای دینی در دنیا، پیشرفت تفکر سلامت معنوی بسیار کند بوده و ورود آن در برنامه ­های کشوری سلامت و مراقبت­های روزانه پیشگیری و درمان بیماری­ها معوق مانده است.
تعریف سلامت معنوی بسیار دشوار است. برای سلامت معنوی[۱۱۹] تعریف واحد وجود ندارد و عملاً دشوار بوده است که ابعاد مختلف آن مشخص، تعیین، تعریف و اندازه ­گیری شود. بدون شک معنی کامل سلامت معنوی منحصر به اثر دعاها و حالات روحی در بهبودی بیماری­ها و جانشین شدن آن برای درمان­های رایج طبی و یا طب مکمل نیست. می­توان باور داشت که دیدگاه معنوی روی باورها، نگرش­ها، ارزش­ها و رفتارها تأثیر عمیق دارد و بر روی بیوشیمی و فیزیولوژی بدن تأثیر می­گذارد، این تأثیر روی فکر و بدن به نام تندرستی معنوی نامیده میشود. در مقالات علمی رابطه بین معنویت[۱۲۰] و «دین» به انواع مختلف تعریف شده است. اکثر نوشته­ها به این امر اشاره می­ کند که معنویت دارای ابعادی مانند خلوص، از خود گذشتگی، ریاضت، مهار نفس، نیکوکاری و خیرخواهی است. بعد معنوی سعی می­ کند که انسان در تطابق با جهان باشد، جواب­هایی برای لایتناهی پیدا کرده و به ویژه در موارد استرس­های هیجانی، بیماری­های جسمی و روانی و مرگ و بهبودی در انسان­ها نمایان­تر شود. برخی از آنها که به خداوند اعتقاد دارند تعریف زیر را ارائه می­دهندکه در معنویت، باورها، رفتارها و اعمالی هستند که انسان­ها را به سوی خداوند با نیروهای فوق طبیعی در جهان سوق می­ دهند، زیرا که انسان­ها می­خواهند به سوی تکامل سیر کنند که موجودیت آنها منوط به آن است.
تعریف سلامت معنوی در جوامعی که به دین اعتقاد دارند نیز با اشکالات فراوانی همراه است، زیرا برداشت افراد از دین (یا مذهب) متفاوت است و داری طیفی وسیع می­باشد که می­توان سه گروه را از میان آنها تعریف کرد. گروه اول معتقدند که دین فقط برای پاک شدن روح و تصفیه خودی و فردی است ولی حیات روزانه بستگی به پیشرفت­ها و اندیشه­ های بشری دارد. گروه دوم آنهایی هستند که دین را یک سلسله تکالیف الهی می­دانند که آنها را در تولید حیات روشن و دقیق راهنمایی می­ کند، ولی جامعیت دین را منحصر به احکام محدودی می­داند که از طرف انبیاء آورده شده و باید از آنها در مسائل فردی و برخی مسائل اجتماعی مانند ارث استفاده کرد. گروه سوم دین را به طور جامع و کامل قبول دارند، معتقدند که انسان در هیچ حوزه­ای نیست که نیاز به هدایت الهی و دستگیری انبیاء و اولیاء الهی نداشته باشد و این شامل حوزه حیات فردی و اجتماعی است .
ویکتور فرانکل می­گوید، هدف مذهب و روانکاوی متفاوت است، با آنکه مذهب بسیار بیشتر از آنچه که روان­درمانی می ­تواند به انسان دهد، به او می­دهد، ولی بسیار بیشتر از آن نیز می­خواهد؛ مذهب خواستار رستگاری انسان و روان­درمانی خواستار سلامتی انسان است. فرانکل معنی­یابی را اساسی­ترین راه رسیدن به سلامت روانی می­داند و مذهب را نیز معنای غایی جستجوی بشر. اما اسلام همان گونه که اصل زندگی دنیا را مقدمه­ای برای زندگی جاودانه آن جهانی دانسته است، سلامتی انسان را نیز مقدمه­ی سلامتی برای آن زندگی برشمرده است(سوره اسراء،آیه ۷۲). بنابراین سلامتی انسان، یا انسان سالم، در اصل موضوع اساسی مورد نظر قرآن است، و پدیدآورنده قرآن نیز کسی است که روان انسان را آفریده است، بنابراین برای استفاده از دیدگاه او درباره سلامتی انسان، شخصیت سالم و جامعه سالم جای نگرانی و چند و چونی نیست، راه­های رسیدن به سلامت و بهداشت، از گرفتاری در چنگال بی رحم بیماری را به روشنی ترسیم کرده است (علوی نژاد ، ۱۳۷۷). تغییرات عمیقی را که مکتب اسلام در دهه های اخیر در ایران و در کل جهان به وجود آورده است نشان می­دهد که برداشت اریک فروم مبنی بر اینکه، اگر مذهب حق، آن طور که هست و باید باشد به مردم القا شود می ­تواند انقلاب­های عظیمی را در جهان به وجود آورد و مسیر حرکت را به نفع محرومان عوض کند و آرامش و امنیت اجتماعی را از طریق زدودن عوامل فساد ایجاد نماید. انقلاب مقدس اسلامی که به راهنمایی مصلح بزرگ معاصر امام خمینی رضوان الله علیه در ایران اتفاق افتاد، نمونه ­ای در این زمینه است که حقاً جنبه­ های بسیار مثبتی از نظر بهداشت روانی به وجود آورده است. به عنوان مثال الکلیسم که اینک توسط سازمان بهداشت جهانی به عنوان یک خطر در حال رشد در جهان مطرح می گردد، در کشور ما پس از پیروزی انقلاب اسلامی به کلی از بین رفت و به خواست خدا، سایر فسادهای اجتماعی نیز با برنامه ریزی بر اساس ضوابط اسلامی کنترل خواهند شد (حسینی، ۱۳۷۸).
نظر به تعاریف ارائه شده از مکاتب گوناگون می­توان چنین نتیجه گرفت که: سلامت روان گویای رفتار موزون و هماهنگ با جامعه و شناخت و پذیرش واقعیت­های اجتماعی و قدرت سازگاری با آنها و شکوفایی استعدادهای ذاتی است به گونه ­ای که ارتقاء سلامت روان در جامعه موجب بهبود کیفیت زندگی می­گردد (صادقی، ۱۳۸۶).

پیشینه پژوهش

 

جمع بندی تحقیقات انجام شده در داخل و خارج از کشور

زندگی از نظر اسلام، تحولات دوران کودکی نقش عمده­ای در شکل­ گیری نگرش­های کلی حاکم بر زندگی انسان ایفا می­ کند و اسلام تحول، رشد شخصیت و سلامت (جسمی و روانی) افراد را در تمامی دوران زندگی از جهات مختلف مورد توجه قرار داده است. به همین دلیل و با توجه به پیشینه­ های مطرح شده در این پژوهش، درمی­یابیم که نگرش مذهبی، هویت دینی و سبک­های دینی و انواع هوش و هوش اجتماعی در افزایش سلامت جسمانی و روانی افراد تأثیرگذار است.

۲-۶-۱- تحقیقات داخلی

ـ طهماسبی­پور و کمانگیری (۱۳۷۵) ضمن تحقیقی که در زمینه بررسی ارتباط نگرش مذهبی با میزان اضطراب، افسردگی و سلامت روان بر روی گروهی از بیماران سه بیمارستان تهران به عمل آوردند، به این نتیجه رسیدند که نگرش مذهبی با دو مقوله اضطراب و افسردگی همبستگی منفی و با سلامت روان همبستگی مثبت دارد.
ـ پهلوانی وهمکاران (۱۳۷۶) رابطه بین به کارگیری مقابله های دینی و سلامت روانی را بررسی کردند. آنها پرسشنامه سلامت عمومی و پرسشنامه مقابله دینی را بر روی ۳۰ دانشجو دانشگاه علوم پزشکی ایران (۱۵مردو۱۵زن) اجرا کردند.نتایج نشان داد که رابطه معنی دار منفی بین به کارگیری مقابله های دینی و سلامت روانی وجود دارد ، یعنی افرادی که از مقابله های دینی بیشتر استفاده می کنند از سلامت روانی بهتری برخوردارند و افرادی که از این نوع مقابله ها کمتر استفاده میکنند ، سلامت روانی پایین تری دارند.
ـ رمضانی و همکاران (۱۳۷۶) پژوهشی با هدف کشف ارتباط جهت­گیری دینی درونی و برونی با سلامت روان در نمونه ­ای شامل پانصد مرد و زن زرتشتی، مسیحی و مسلمان انجام دادند، نتیجه حاکی از آن بود که بین جهت­گیری دینی درونی، برونی با سلامت روانی ارتباط وجود دارد (دادفر، ۱۳۸۳).
ـ آرین (۱۳۷۸) به بررسی رابطه دینداری و روان­درستی پرداخته است. نتایج نشان داده است که دینداری با روان­درستی و رضامندی رابطه مثبت و با افسردگی رابطه منفی دارد. پژوهشگر در توضیح رابطه مثبت بین دینداری و سلامت روان، نظام­مندی دین اسلام، قدرت تفسیر وقایع زندگی، داشتن پاسخ منطقی برای سؤالات وجودی همچون: از کجا آمده­ام؟ به کجا می­روم؟ و … دعا و نیایش و شرکت افراد دیندار در فعالیت­های اجتماعی را مطرح کرده است.
ـ مطهری (۱۳۷۸) هدف زندگی از دیدگاه اسلام را مورد بحث قرار داده است؛ و در کتابش به بررسی راهکارهای اسلامی برای رسیدن به هدف خلقت که رسیدن به کمال است با توجه به داشتن سلامت جسم و جان، پرداخته است.
ـ رمضانی، نوابی­نژاد و بوالهری (۱۳۷۹) پژوهشی با هدف جهت­گیری دینی و سلامت روان انجام داده اند. نتایج حاصل از این پژوهش عبارت بود از: بین جهت­گیری دینی با سلامت روان رابطه وجود دارد. بدان مفهوم که اگر این جهت­گیری درونی باشد فرد سالم­تر است ولی اگر این جهت­گیری بیرونی باشد فرد فاقد سلامت روان می­باشد.
ـ کریم اللهی و آقا محمدی (۱۳۷۹)، «بررسی ارتباط بین اعتقادات مذهبی و افسردگی در دانشجویان پرستاری دانشگاه علوم پزشکی اردبیل» نشان داد که ۴۲/۷۳ درصد آزمودنی ها از سطح اعتقادی بالا برخوردار بودند و اکثریت واحدهای پژوهش ۳۱/۴۴درصد خلق طبیعی داشتند. بر اساس ضریب خی دو ارتباط بین دو متغیر اعتقادات مذهبی و افسردگی معنادار بوده و با افزایش میزان اعتقادات، شدت افسردگی کاهش می یابد.
ـ بیرشک و همکاران (۱۳۸۰) به بررسی رابطه تنیدگی، افسردگی و اضطراب از یک سو و مذهب از سوی دیگر پرداختند. نتایج نشان داد که بین مذهبی بودن و اضطراب رابطه منفی وجود دارد.
ـ سخندان (۱۳۸۰) در پژوهش خود به این نتیجه رسید که آموزش مهارت های اجتماعی ، مشکلات رفتاری و عاطفی کودکان دبستانی را به طور معناداری کاهش داده است.
ـ بهرامی (۱۳۸۱) «رابطه جهت­گیری مذهبی و اضطراب و حرمت خود» این پژوهش بر روی دانشجویان دانشگاه تهران انجام گرفته است، نشان می­دهد که جهت­گیری مذهبی دارای رابطه مثبت و معناداری با حرمت خود و نیز واجد همبستگی منفی با اضطراب است. تحلیل داده ­ها نشان می­دهد که جهت­گیری مذهبی دارای همبستگی منفی با اضطراب است. یافته­های این پژوهش نشان می­دهد که جهت­گیری مذهبی قادر است تا نقشی درون روانی در تأمین سلامتی ایفا کند.
ـ جمالی (۱۳۸۱) با موضوع بررسی رابطه بین نگرش مذهبی، احساس معنابخش ­بودن زندگی و سلامت روان در دانشجویان نشان داد که بین نگرش مذهبی و سلامت روان همبستگی مثبتی وجود دارد.
ـ دادفر (۱۳۸۳) بر این باور است که نقش دین در درمان از قرن­های گذشته شناخته شده بود، چرا که اساساً انسان و دین­پیوندی ارتباطی دیرینه با یکدیگر داشته و دارند. در طول هزاران سال، دین و پزشکی در مداوا و کاهش رنج­های انسان شریک یکدیگر بوده ­اند. اما نقش دین در مورد اساس وجودی انسان و شفای او موضوع پژوهش­های چندانی قرار نگرفته است. شاید رشد و اوج­گیری موفقیت­های علمی دوره رنسانس، تنش جدیدی ایجاد نمود و نهایتاً پزشکی و دین را از یکدیگر جدا نمود تا جایی که دین به مراقبت از روح، و پزشکی به مراقبت از بدن و سپس روان محدود گردید و از آن به بعد پژوهش­های علمی اندکی در مورد تأثیر دین بر سلامتی صورت گرفت و فقط در سال­های اخیر اعتقادات دینی مورد پژوهش علمی قرار گرفت. به ویژه استفاده از روش­های دینی در درمان بیماری­های روانی در دو دهه اخیر مورد توجه روان­درمانگران قرار گرفته است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...