پایان نامه حماسه در شعر/:مکتبهای اسطوره شناسی |
مکتبهای اسطوره شناسی:
- اسطوره تصویر نمادین پدیدههای طبیعت:
در نیمهی نخست قرن نوزدهم دو نظریه علمی مورد توجه اسطوره شناسان بود.
الف) خدایان اساطیری بر اثر ستایش پدیدههای طبیعی چون آسمان، خورشید و ماه و… به وجود آمدند.
ب) زبان شناسان متوجه شدند که گروههای زبانی مشترک اصلی وجود دارد که ظاهراً ربطی به هم ندارند. مثلاً در عصر باستان سه نژاد تورانیان، هند و اروپاییان و سامیان بودند که امروزه زبانهای مختلفی از آن سه زبان به جا مانده است. «خدایان اقوام ابتدایی مظهر نیروهای سماوی (خورشید، طوفان و رعد) و تا حدی زمینی (آب، زمین، گیاه) اند که بر سرنوشت جهان فرمان میراندند. کوششهای این عده باعث به وجود آمدن مطالعات تطبیقی در اساطیر شد. به نظر آنان مطالعه زبان و اساطیر هم خانواده، ما را قادر به شناخت اساطیر اقوام اولیه میسازد» (شمیسا، 1388: 156).
2- اسطوره تصویر نمادین تحقیقات نجومی:
این مکتب در اواخر قرن نوزدهم به وجود آمد و عقیده داشت که اسطوره از کوشش انسان بابلی در امر جمع بندی اطلاعات نجومی پدید آمد. این اساطیر نجومی در آسیای غربی و مصر و یونان پراکنده شد و دین عبرانیان در عهد عتیق تحت تأثیر قرار داد. و سرانجام همین اساطیر بین النهرینی در سه هزار سال پیش از مسیح است که اساس اساطیر جهان شده است.
3-اسطوره بیان نمادین مسائل اجتماعی و اندیشههای پیش از تاریخ:
عقاید دورکیم (DURKHEIM ) بر این بنیاد است. او اسطوره را چنین تعریف میکند که نظامی است، در ارتباط با امور مقدس و آدابی است که نزد هر امتی دیده میشود. پژوهشگر امور دینی باید به سرآغاز این امور مقدس بپردازد و حقایقی را بیابد که در این امور مقدس به شکل نمادین بیان شده است. محتوای اسطورهها همان امور مقدسی است که بازتاب واقعیات اجتماعی و فرهنگی است.
4-اسطوره بیان نمادین آرزوهای روانی مردم باستان و روان نژندهای امروزی:
آراء فروید و یونگ بر این مبنا است. فروید با ترکیب پژوهشهای خود در مورد روان نژندها معنای نمادها و توهمات و رویاها و تحقیقات مردم شناسی فریزر به این نتیجه رسید که مواردی چون جنایت نخستین، مردم خواری، آشفتگی جنسی متکی بر عوامل روانی چون گناه ترس و واخوردگی است. به نظر او اسطوره خود به خود چندان اهمیت ندارد اما با تعبیر آن میتوان واخوردگی و تمایلات غریزی را شناخت. اما تلقی یونگ از اسطوره کاملاً متفاوت است. او متوجه تصویر ذهنی خاصی در بیماران روانی شده بود که به آن آرکی تایپ میگفت و میگفت اسطوره روشی است از بیان نمادین نیازهای روانی مهم چون وحدت، سازگاری، آزادی و برخلاف فروید برای اسطوره اهمیت فراوان قائل بود.
5- اسطوره تعقلی کردن نمادین اعمال آیینی آسیای غربی در عهد باستان:
به آن مکتب اسطوره و آیین (Myth and Ritual ScooL) هم میگویند زیرا عمدتاً به دین و اسطوره در آسیای غربی باستان میپردازد. پیش درآمد این تفکر را میتوان در آثار فریزر یافت. «به نظر ایشان اسطوره از میان زندگی آیینی مردم بیرون میآید. اسطوره کوششی است تا عمل کردن به آیینها را مفهوم و قابل قبول سازد» (ر. ک. شمیسا، 1388: 158). از آیینهای مهم جشن سال نو، مراسم بر تخت نشستن شاه به عنوان شخصیتی مقدس مرگ و رستاخیز ایزد، ازدواج مقدس است. این آیینها بر سرزمینهای همسایه تأثیر میگذاشت. مثلاً سنت سلطنت مطلقع و مقدس مصری و آسوری به ایران رسید و از ایران به روم رفت.
6-اسطوره شرح نمادین نظام ایدئولوژیک فرهنگ هند و اروپایی:
این مکتب فقط به اساطیر هند و اروپایی پرداخته است. پژوهشهای ژرژ دومزیل (Dumezil ) چنین است که خود مبتنی بر مکتب اساطیر تطبیقی هند و اروپایی ماکس مولر (مکتب تطبیق نامها) بود. به نظر دومزیل اقوام هند و اروپایی میراث مشترکی داشتند و اساطیر هند و اروپایی در ارتباط با ساختهای اجتماعی اقوام هند و اروپایی است. به نظر او فرهنگ هند و اروپایی نه تنها بدوی نبودند، بلکه معرف جامعهیی دارای سازمان های اجتماعی و سیاسی متکی بر کشاورزی بود. «دومزیل سرانجام به آن نتیجه رسید که در سنن هند و ایرانی، رومی و ژرمنی نشانههایی است که یک ایدئولوژی سه بخشی را در اقوام هند و اروپایی نخستین نشان میدهد» (ر. ک. شمیسا، 1388: 159).
این ایدئولوزی سه خویشکاری را در بر میگرفت:
-
- فرمانروایی دو جنبهای که بعد جادویی و بعد قضایی (دینی) داشت.
- رزم آوری
- تولید اقتصادی
این ایدئولوژی که به صورت اسطوره و حماسه بیان شده است، فقط هند و اروپایی است و شبیه آن در تمدن های آسیایی غربی،دره نیل چنین نبوده است.
7- اسطوره بیان نمادین ارتباط متقابل از یک سو و پدیده های گوناگون با انسانها:
این مکتب وابسته به مردم شناسی ساختگراست. به نظر آنان میان عوامل بخشنده به یک نظام فرهنگی، روابط ساختاری است که باید مورد توجه قرار گیرد. پایه گذار این مکتب کلودلوی استروس است که میگفت: «اسطوره بیان نمادین ارتباط متقابلی است که انسان میان پدیدههای گوناگون و نیز خود وی برقرار کرده است» (همان: 159).
به نظر او تفاوت میان اسطوره و علم در کیفیت عقلایی بودن آن ها نیست بلکه در سرشت شناختهای متفاوت ما است. اسطوره وضعی فراهم میآورد تا بتواند ذهن از تناقضهای ناخوشایند حذر کند. مثلاً تناقض بین لذت بردن و رنج بردن، وظیفه اسطوره میانجی شدن بین این امور مغایر است تا آن ها را اندکی غیر قطعیتر کند. این عمل با یک اسطوره آنجام نمیگیرد بلکه توسط سیستمی از اسطورههای شبیه به هم حاصل میشود.
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 10:58:00 ب.ظ ]
|