کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



همان گونه که در مبحث مربوط به کارکرد نگرانی اشاره شد، این مولفه در رویکردهای مختلف با هدف افزایش میزان تسلط فرد بر شرایط موجود، کاهش تنش و اضطراب و به عنوان راهبرد مقابله ای به کار گرفته شده است. با این وجود استفاده ی مفرط از نگرانی، نه تنها منجر به بهبود شرایط موجود نمی شود، بلکه خود موجب آشفتگی بیش تر و دامن زدن به این شرایط تنش زا می شود.

 

منین و همکاران اظهار داشته اند که نگرانی به عنوان یک رفتار عادتی، به منظور کاهش آشفتگی های هیجانی در میان افرادی که تنیده و آشفته هستند، درک پایینی از پاسخ های هیجانی خویش دارند و لذا به گونه ای منفی به آن ها واکنش نشان می دهند و در کنترل این پاسخ های هیجانی دچار مشکل هستند، به کار برده می شود (منین و همکاران، ۲۰۰۵؛ بائر، ۲۰۰۶).

 

مطابق با مطالب ذکر شده در قسمت پیشین، پژوهش ها نشان می دهند که افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر، هیجانات و نگرانی هایشان را به صورت تهدیدگونه و ناخوشایند تجربه می کنند (منین و همکاران، ۲۰۰۵؛ رومر، سالترز[۱]، رافا[۲]و اورسیلو، ۲۰۰۵؛ ولز و کارتر[۳]، ۱۹۹۹؛ به نقل از بائر، ۲۰۰۶). این نحوه ی واکنش نسبت به تجارب درونی، منجر به برانگیختن تلاش هایی جهت اجتناب از این وقایع می شود، اجتنابی که خود به گونه ای متناقض، میزان آشفتگی را افزایش داده (هایز[۴]، ویلسون[۵]، گیفورد[۶]، فولت[۷] و استروسال[۸]، ۱۹۹۶؛ وگنر[۹]، ۱۹۹۴؛ به نقل از بائر، ۲۰۰۶) و وضوح تجربه هیجانی را کاهش می دهد. این عملکرد اجتنابی نگرانی همزمان با ارائه ی ساختار اجتناب تجربی توسط هایز و همکاران (۱۹۹۱؛ به نقل از بائر، ۲۰۰۶) اتفاق افتاد. براساس این مدل، نگرانی در کوتاه مدت آشفتگی تجارب درونی را کاهش می دهد اما احتمالا در طول زمان با دخالت در پردازش هیجانی و نیز بازداری از بازشناسی اطلاعات انطباقی به دست آمده از طریق حالات هیجانی، باعث استمرار این آشفتگی می شود (رومر و اورسیلو،۲۰۰۲؛ به نقل از بائر، ۲۰۰۶).

 

 

تاکنون روش های درمانی متعددی برای درمان نگرانی و اختلال اضطراب فراگیر ایجاد شده است که از جمله ی این روش ها، می توان به “شناخت درمانی و به کارگیری آرام سازی”، “درمان شناختی رفتاری که عدم تحمل بلاتکلیفی را هدف قرار می دهد”، “درمان فراشناختی” و “درمان های دارویی” اشاره داشت.

 

 

ما اکنون در “موج سوم” مداخلات رفتار درمانی هستیم (هایز، فولت و لینهان، ۲۰۰۴؛ به نقل از دیدونا[۱۰]، ۲۰۰۹). اولین موج متمرکز بر محرک و پاسخ در شرطی سازی کلاسیک و عامل بود. موج دوم، موج درمان شناختی رفتاری بود که بر تغییر در محتوای افکار کار می کرد تا به این طریق در نحوه ی احساس و هیجانات افراد تغییر ایجاد کند. موج سوم دربردارنده ی درمان های ذهن آگاهی و مبتنی بر پذیرش است (دیدونا، ۲۰۰۹).

 

اگر اجتناب تجربی، مشکل اساسی در اختلال اضطراب فراگیر و به طور خاص، نگرانی باشد، پس بنابراین پذیرش تجربی که در طی تمارین ذهن آگاهی ایجاد می شود، می تواند راه حل مناسبی باشد. تاکید بر عملکرد هیجان ها (یعنی سودمندی آن ها در ارائه ی اطلاعاتی در خصوص خود و محیط اطرافمان، ارتباط با سایر افراد و غنی ساختن زندگی مان) همراه با تمرکز توجه بر حالات درونی و پذیرش مهربانانه آن؛ در حالی که به طور همزمان از این مساله آگاهیم که این حالات گذرا است و از احساس فرد از خویشتن خویش مجزا است، می تواند این پاسخ های آسیب زا به تجارب درونی را خنثی سازد (بائر، ۲۰۰۶).

 

پیشرفت های اخیر در حوزه ی فهم نگرانی و اختلال GAD، بر سودمندی بالقوه ی عناصر ذهن اگاهی در درمان آن ها اشاره دارند. در واقع این امکان وجود دارد که تمرین های ذهن آگاهی در افراد مبتلا به GAD موثر باشد زیرا آگاهی از نشانه های درونی و بیرونی را در لحظه ی حال گسترش داده و امکان وضوح و انطباق منعطفانه ای را فراهم می کند (بائر، ۲۰۰۶).

 

۲-۱-۱۰- معانی اولیه ذهن آگاهی

 

ذهن اگاهی از متون باستانی اقتباس شده است و به طور نظام دارتر در بودیسم بیان شده و مورد تاکید قرار گرفته است – سنتی باستانی که حداقل ۲۵۵۰ سال قدمت دارد (کنگ و همکاران، ۲۰۱۱). این واژه ترجمه انگلیسی از واژه پالی: “ساتی”[۱۱] است که اشاره بر “آگاهی، توجه و یادآوری” دارد (پالی زبانی است که آموزه های بودا برطبق آن نگاشته شده است). اولین ترجمه ی ساتی به صورت ذهن آگاهی، به سال ۱۹۲۱ بر می گردد (دیدونا، ۲۰۰۹).

 

در سنت بودایی این روش جزء اصلی مسیری است که در راه رسیدن به درک منشا رنج ها و پایان دادن به آن ها باید طی شود (کرین[۱۲]، ۲۰۰۹). ذهن اگاهی در آیین بودا تحت عنوان توجه محض یا ثبت غیر استدلالی رویدادها بدون واکنش یا ارزیابی ذهنی، تعریف شده است. ذهن آگاهی به فرایند توجه مداوم تمرکز دارد تا محتوایی که بدان توجه می شود ( آذرگون و همکاران، ۱۳۸۸). به عبارتی دیگر، هدف ذهن آگاهی در متون قدیمی، کاهش رنج های غیر ضروری است و این هدف از طریق ایجاد بینش نسبت به طرز کار ذهن و ماهیت فناپذیر جهان میسر می شود (دیدونا، ۲۰۰۹).

 

همان گونه که ذکر شد، سه مولفه ی ذهن آگاهی در متون باستان؛ آگاهی، توجه و یادآوری است. البته باید توجه داشت که تعریفی که از ذهن آگاهی ارائه شد، برای به کارگیری در حوزه ی روان درمانی تا حدودی تغییر پیدا کرده است و در حال حاضر در بردارنده ی دامنه ی وسیعی از عقاید و تمرین ها است (دیدونا، ۲۰۰۹).

 

“آگاهی اساسا با ارزش است و “توجه” که همان آگاهی متمرکز است نیز، عنصری ارزش مندتر است. تنها با آگاه شدن از آنچه که درون و اطراف ما رخ می دهد می توانیم خود را از اشتغالات ذهنی و مشکلات هیجانی رها سازیم. با جهت دهی دوباره توجه به جای تلاش برای کنترل یا سرکوب افکار و هیجانات شدید، می توانیم احساس خود را کنترل کنیم (دیدونا، ۲۰۰۹)

 

“یاد آوری” جنبه دیگری از ذهن آگاهی است. یادآوری مرور رویداد های گذشته نیست، بلکه به

 

خاطر داشتن به منظور آگاه بودن و تأکید بر اهمیت این هدف در تمارین ذهن آگاهی است. در هر لحظه ما به خود یاد آوری می کنیم” به خاطر داشته باش- آگاه باش” (دیدونا، ۲۰۰۹).

 

از طریق ذهن آگاهی، ما “راه های هوشمندانه” ای را ایجاد می کنیم که ذهن را کنترل می کند (بیک هو[۱۳]، ۲۰۰۷؛ به نقل از دیدونا، ۲۰۰۹). این توانایی به ما کمک می کند تا دریابیم که چه زمانی نیاز است تا سایر ظرفیت های ذهنی – مثل گوش به زنگی، تمرکز، شفقت و تلاش – را پرورش دهیم تا به طور ماهرانه ای در کاهش رنج و درد از آن ها بهره گیریم. برای مثال اگر در طی مراقبه، خود – انتقادگر شدیم، لازم است که میزان شفقت را افزایش دهیم؛ اگر احساس تنبلی و بی حوصلگی کنیم، لازم است که در پی تلاش برای افزایش انرژی در ذهن و بدن باشیم.

 

ذهن آگاهی خود به تنهایی برای رسیدن به لذت و شادی کافی نیست، بلکه این مهارت شالوده ی محکمی برای سایر عوامل ضروری فراهم می سازد (راپگای[۱۴] و بیستریسکی[۱۵]، ۲۰۰۷؛ به نقل از دیدونا، ۲۰۰۹). در ادبیات پژوهشی کلاسیک، ذهن آگاهی معمولا به عنوان یک “عملکرد” در نظر گرفته می شود تا این که خود، به عنوان هدف تلقی شود و سرانجام ذهن آگاهی به عنوان بخشی از یک طرح درنظر گرفته شده است که هدف آن از بین بردن عادات ذهنی مسبب در احساس ناخوشایندی مثل هیجانات ناراحت کننده ی خشم، حسادت یا حرص و طمع و یا رفتارهایی است که از طریق آن به خود و سایرین آسیب می رسانیم (دیدونا، ۲۰۰۹).

 

تمرکز کنونی بر هوشیاری آگاهانه در روان درمانی، یک راهبرد اصلاحی بر جریان های درمانی معاصر است. بسیاری از درمان گران خوش باور، پیش از آن که زمان آن فرا برسد، بر مشکل بیمار متمرکز می شوند و ناآگاهانه مفاهیم پذیرش و درک خویشتن را کنار می گذارند. موارد مطرح شده در درمان های مبتنی بر ذهن آگاهی، اول آگاهی و پذیرش و سپس در گام دوم، ایجاد تغییر است (دیدونا، ۲۰۰۹).

 

 

 

۲-۱-۱۱-  ورود ذهن آگاهی به حیطه ی روان درمانی

 

همان طور که ذهن آگاهی از ریشه های اولیه ی خود فاصله می گرفت و با روان درمانی غرب منطبق می شد، معانی آن نیز گسترده تر شد (دیدونا، ۲۰۰۹). چندی از محققان (به عنوان مثال کمبرز[۱۶] و همکاران، ۲۰۰۹؛ راش[۱۷]، ۲۰۰۷؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱) معتقدند که به منظور درک کامل تری از نقش بالقوه ی ذهن آگاهی در سلامت روان، مهم است که درک درستی از تفاوت مفهوم ذهن آگاهی در بودیسم و روان درمانی غرب، به دست آوریم. مسلما مفهوم ذهن آگاهی در بودیسم و غرب حداقل در سه سطح تفاوت دارند : بافتار، فرایند و محتوا.

 

در سطح بافتاری، ذهن آگاهی در سنت بودیسم به عنوان یکی از مجموعه عوامل به هم پیوسته ای از تمرین ها در نظر گرفته می شود که برای رسیدن به رهایی از رنج، وضعیت نهایی یا هدف نهایی تعیین شده برای ریاضت کشان در این سنت، لازم است. بر این اساس نیاز است که ذهن آگاهی در کنار سایر تمرین های معنوی مثل پیروی از سبک زندگی اخلاقی، ترویج شود تا فرد به سمت هدف آزادی حرکت کند. از سوی دیگر عموما مفهوم غربی ذهن آگاهی، مستقل از هر نوع محدوده ی خاص فلسفی، قوانین اخلاقی یا نظامی از تمرین ها است (کنگ و همکاران، ۲۰۱۱).

 

در سطح فرایند، در بافت بودیسم ذهن آگاهی به صورت تامل روی جنبه های اصلی آموزه های بودیسم مثل ناپایداری، غیرخودبودن و رنج بردن تمرین شده است. به عنوان مثال ساتی پاتاناسانا (اساس مباحثه ی ذهن آگاهی)، یکی از مباحث کلیدی بودیسم در ذهن آگاهی است که توسط بودا به این صورت معرفی می شود: فرد در حالی که ماهیت ناپایدار اشیا را مشاهده می کند، ذهن آگاهی را از عملکرد بدنش، حواس و احساساتش، آگاهی و محتوای آگاهی حفظ می کند. به طور کلی، تمرین های غربی نسبت به آموزه های سنتی بودیسم کم تر به غیرخودبودن و ناپایداری تاکید دارند (کنگ و همکاران، ۲۰۱۱).

 

در نهایت در سطح محتوا و در رابطه با موارد بالا، در آموزه های اولیه ی بودیسم، ذهن آگاهی به

 

طورخاص به آگاهی درون گرایانه نسبت به فرایند و تجارب روان شناختی و فیزیکی اشاره دارد. این برخلاف مفهوم غربی خاص ذهن آگاهی است که ذهن آگاهی را به صورت شکلی از آگاهی می داند که شامل تمام اشکال موضوع در تجارب درونی و بیرونی از جمله ویژگی های حسی اشیاء خارجی، مثل دیدن و بوییدن است. این گفته بدان معنی نیست که موضوعات حسی خارجی در نهایت بخشی از تجربه ی درونی را شکل می دهند بلکه در آموزه های بودیسم، اساسا ذهن آگاهی شامل مشاهده ی ادراک فرد و واکنش هایش به سوی موضوعات حسی است تا تمرکز بر ویژگی های حسی خود اشیاء (کنگ و همکاران، ۲۰۱۱).

 

ادغام ذهن آگاهی در پزشکی و روان شناسی غرب را می توان در رشد ذن بودیسم در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ در امریکا و تا حدودی از طریق نوشته های اولیه هم چون “ذن در هنر تیراندازی” (هریجال[۱۸]، ۱۹۵۳؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱)، “جهان ذن: جنگ غربی- شرقی”(راس[۱۹]، ۱۹۶۰؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱) و “روش ذن” (هریجال، هال[۲۰] و تازند[۲۱]، ۱۹۶۰؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱) دنبال کرد.

 

در اوایل دهه ۱۹۶۰، علاقه در کاربرد تکنیک های مراقبه در روان درمانی آغاز شد و در میان متخصصان به ویژه روان تحلیل گران (به عنوان مثال ملاحظه کنید باس[۲۲]، ۱۹۶۵؛ فین گارتی[۲۳]، ۱۹۶۳؛ سوزوکی[۲۴]، فروم[۲۵] و دی مارتینو[۲۶]، ۱۹۶۰؛ واتز[۲۷]، ۱۹۶۱؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱) رشد کرد.

 

در سرتاسر دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، علاقه ی رو به رشدی در روان شناسی تجربی در خصوص بررسی معانی مختلف آگاهی بسط یافته و گسترش مرزهای آگاهی از جمله مراقبه وجود داشت. مطالعات اولیه EEG بر مراقبه نشان داد که افرادی که مراقبه می کنند، فعالیت مداوم آلفا همراه با کاهش آرام در میزان متابولیسم (آناند[۲۸]، شینا[۲۹] و سینگ[۳۰]، ۱۹۶۱؛ باگچی[۳۱] و ونگر[۳۲]، ۱۹۵۷؛ والاک[۳۳]، ۱۹۷۰؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱) و هم چنین افزایش امواج تتا را نشان می دهند که منعکس کننده ی حالات برانگیختگی کم تر در خواب است (کاساماستو[۳۴] و هیرای[۳۵]، ۱۹۶۶؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱).

 

در آغاز دهه ی ۱۹۷۰، موجی از علاقه به بررسی و پژوهش در مراقبه متعالی ™ ایجاد شد. مراقبه ی متعالی فرمی از تکنیک مراقبه ی متمرکز است که توسط ماهاریشی ماهش یوگی[۳۶] مشهور شد (والاک، ۱۹۷۰؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱). مشخص شده که تمرین مراقبه ی متعالی با کاهش در شاخص های برانگیختگی فیزیولوژیکی هم چون مصرف اکسیژن، حذف دی اکسیدکربن و میزان تنفس مرتبط است (بنسون[۳۷]، روزیز[۳۸]، مارزتا[۳۹]و کلمچاک[۴۰]، ۱۹۷۴؛ والاک، ۱۹۷۰؛ والاک، بنسون و ویلسون[۴۱]، ۱۹۷۱؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱). با وجود این واقعیت که پژوهش روی مراقبه ی ذهن آگاهی پیش از این، در دهه ی ۱۹۶۰ آغاز شده بود اما تا اواخر دهه ی ۱۹۷۰، مراقبه ی ذهن آگاهی به عنوان شیوه ی مداخله در افزایش بهزیستی روان شناختی مورد بررسی قرار نگرفته بود.

 

کاربرد مراقبه ی ذهن آگاهی به عنوان شکلی از مداخله ی رفتاری برای مشکلات بالینی، با کارهای جان کابات زین آغاز شد که کاربرد مراقبه ی ذهن آگاهی را در درمان بیماران مبتلا به درد مزمن کشف کرد (کابات زین، ۱۹۸۲؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱) و آن مداخله اکنون به عنوان کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی (MBSR) شناخته می شود.

 

با استقرار الگوی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی ، چندین مداخله ی دیگر نیز با به کارگیری اصول و تمارین مرتبط با ذهن آگاهی ایجاد شدند، مثل شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی MBCT (سگال، ویلیامز[۴۲] و تیزدل[۴۳]، ۲۰۰۲؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱)، رفتاردرمانی دیالکتیکی DBT (لینهان، ۱۹۹۳؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱) و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد ACT (هایز، استروسال و ویلسون، ۱۹۹۹؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱).

 

قابل توجه است که کیفیات ذهنی مطرح شده در ساتی (آگاهی، توجه و یادآوری) نیز در ذهن آگاهی جای گرفته است اما این کیفیات به منظور کاهش مشکلات بالینی، تا حدی تعدیل شده اند. این کیفیات شامل غیرقضاوتی بودن، پذیرش و شفقت می باشد. در بیش تر ادبیات روان شناختی معاصر در خصوص ذهن آگاهی، می توان این سه مولفه را تشخیص داد (دیدونا، ۲۰۰۹).

 

هرچند به مولفه ی “پذیرش” در متون قدیمی بودیسم اشاره شده است اما با این حال، این مولفه برای کاربردهای بالینی نیز به کار برده شده است. از جمله واژه های مرتبطی که در خصوص ذهن آگاهی درمانی به کاربرده شده است، می توان به “آگاهی مهربانانه” ، “پذیرش آگاهانه” ، “شفقت آگاهانه” اشاره داشت.

 

ما برای آگاهی از تجربمان، نیاز داریم که این آگاهی، همراه با ویژگی پذیرش و شفقت باشد. هر چه درد و رنج ما بیش تر باشد، به نظر می رسد که بیش تر به پذیرش نیاز داریم تا قادر شویم که در خصوص آن چه که در زندگی مان رخ داده، ماهرانه تر عمل کنیم. در مقابل، شفقت بدون آگاهی، می تواند سرپوشی بر مشکلات زندگی باشد، مشکلاتی که توجه به آن ها ضروری است. به عبارتی دیگر پذیرش بدون آگاهی، می تواند شکلی از اجتناب دفاعی باشد (دیدونا، ۲۰۰۹).

 

در سال های اخیر نیز شاهد موجی از علاقه، به سمت ذهن آگاهی در میان متخصصان سلامت روان

 

بوده ایم. در یک بررسی بر روی روان درمانگران در ایالات متحده (سیمون[۴۴]، ۲۰۰۷؛ به نقل از دیدونا، ۲۰۰۹) نشان داده شد که درصد درمان گرانی که حداقل یک بار از “درمان های مبتنی بر ذهن آگاهی” استفاده کرده بودند، برابر با ۴/۴۱ درصد بود. چند سال پیش گرمر[۴۵]و همکاران (۲۰۰۵؛ به نقل از دیدونا، ۲۰۰۹) بیان داشتند که ذهن آگاهی سرانجام می تواند در جای خود به عنوان یک مدل درمانی مطرح شود؛ این زمان، خیلی سریع به وقوع پیوست.

 

ذهن آگاهی می تواند فرایند ادراکی مهم در کلیه ی درمان های روان شناختی محسوب شود. تمام متخصصان، ذهن آگاهی را در کارهایشان به کار می برند – چه روان تحلیل گرانی که در درجه ی اول روی روابط کار می کنند، چه درمان گران شناختی رفتاری که مداخلات جدید، موثر و ساخت یافته تری را ایجاد می کنند و یا درمان گرایان انسان گرایی که بیماران خود را به لمس و درک عمیق تجربه ی خویش تشویق می کنند- . اما سوال درمانی مهم که در این جا مطرح می شود این است که “به چه نحو می توان به بیماران کمک کرد تا پذیرش را در خود افزایش داده و از تجربه ی لحظه ی حاضر آگاه شوند؟” (دیدونا، ۲۰۰۹).

 

در رویکردهای ذهن آگاهی و مبتنی بر پذیرش، درمان گران به جای این که با الگوهای ناسازگارانه ی افکار، احساسات و یا رفتار بیمار چالش کنند، به آن ها کمک می کنند تا روابط خود را با تجربه ی فردی تغییر دهند. هنگامی که بیماران برای درمان مراجعه می کنند، معمولا از آن چه که احساس می کنند و یا نحوه ی رفتار خود، ناراحت هستند – آن ها می خواهند که اضطراب یا افسردگی کم تری را تجربه کنند – درمان گران با ایجاد پذیرش کنجکاوانه و لحظه به لحظه ی تجربه ی ناخوشایند، در پی تغییر شکل روابط بیمار با مشکل وی هستند (دیدونا، ۲۰۰۹).

 

ذهن آگاهی مهارت هایی را هم در حوزه مشاهده گری (جنبه تمرکز زدایی تجربه) و هم درگیر شدن و تجربه مستقیم در واقعیت عینی تجربه، پرورش می دهد. تمرکز زدایی شامل پرورش قابلیت هایی برای مجزاسازی خود از تجربه در جریان تجربه کردن است – فرد به این درک می رسد که می تواند به جای در نظر گرفتن افکار به عنوان بازنمایی هایی از واقعیت، ماهیت آن ها را از جنس اموری فکری به حساب آورد. درگیری مستقیم با تجربه شامل به سر بردن با ماهیت حسی و کیفیت خاص آن است (کرین، ۲۰۰۹).

 

۱۴۹ . Salters, K.

 

 

    1. ۱۵۰٫ Raffa, S.

 

  1. ۱۵۱٫ Carter, K.

 

۱۵۲ . Hayes, S. C.

 

۱۵۳ .Wilson, K. G.

 

۱۵۴ . Gifford, E. V.

 

۱۵۵ . Follette, V. M.

 

۱۵۶ . Strosahl, K.

 

۱۵۷ . Wegner, D. M.

 

 

  1. ۱۵۸٫ Didonna, F.

 

۱۵۹ .satti

 

 

  1. ۱۶۰٫ Crane, R.

 

۱۶۱ . Bhikkhu, T.

 

 

  1. ۱۶۲٫ Rapgay, L.

 

۱۶۳ . Bystrisky, A.

 

۱۶۴ .Chambers, R.

 

 

    1. ۱۶۵٫ Rosch, E.

 

  1. ۱۶۶٫ Herrigel, E.

 

۱۶۷ . Ross, N. W.

 

 

  1. ۱۶۸٫ Hull, R. F. C.

 

۱۶۹ . Tausend, H.

 

۱۷۰ . Boss, M.

 

۱۷۱ . Fingarette, H.

 

۱۷۲ . Suzuki, D. T.

 

۱۷۳ . Fromm, E.

 

۱۷۴ . De Martino, R.

 

 

    1. ۱۷۵٫ Watts, A. W.

 

  1. ۱۷۶٫ Anand, B. K.

 

۱۷۷ . Chhina, G. S.

 

 

  1. ۱۷۸٫ Singh, B.

 

۱۷۹ . Bagchi, B. K.

 

۱۸۰ . Wenger, M. A.

 

۱۸۱ . Wallace, R. K.

 

۱۸۲ . Kasamatsu, A.

 

 

  1. ۱۸۳٫ Hirai, T.

 

۱۸۴٫Maharishi Mahesh Yogi

 

۱۸۵ . Benson, H.

 

 

  1. ۱۸۶٫ Rosner, B. A

 

۱۸۷ . Marzetta, B. R.

 

 

  1. ۱۸۸٫ Klemchuk, H. M.

 

۱۸۹ .Wilson, A.F.

 

۱۹۰ . Williams, J. M. G.

 

 

  1. ۱۹۱٫ Teasdale, J. D.

 

۱۹۲ . Simon, R.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1399-09-15] [ 06:36:00 ب.ظ ]




همان گونه که قبلا اشاره شد، جان کابات زین اولین فردی است که ذهن آگاهی را در درمان روان شناختی به کار برد (دیدونا، ۲۰۰۹). به اعتقاد وی، ذهن آگاهی نوعی آگاهی است که از طریق توجه به تجربه به شیوه ای خاص به دست می آید:  در این حالت توجه متمرکز بر هدف ، متمرکز بر لحظه حال و غیر قضاوتی است) کابات زین، ۱۹۹۴؛ به نقل از کرین، ۲۰۰۹). این حالت نوعی توجه آگاهانه نسبت به اموری است که جریان دارند (کرین، ۲۰۰۹).

 

این واژه بارها برای اشاره به شیوه ای از توجه به کار برده شده است، شیوه ای که حساس، پذیرنده و مستقل از هر گونه افکار و عقایدی است که ممکن است وجود داشته باشد (مک[۱]، ۲۰۰۷). تاکنون تعاریف متعددی توسط متخصصان مختلف مطرح شده است که در ذیل به بعضی از این تعاریف اشاره می کنیم:

 

 

ذهن آگاهی مواجه شدن با جنبه های ناب تجربه است؛ مشاهده ی هر پدیده به نحوی که گویی برای نخستین بار است اتفاق می افتد (گلمن[۲]، ۱۹۹۸؛ به نقل از مک، ۲۰۰۸).

 

مارلات[۳] و کریستلر[۴] (۱۹۹۹؛ دیدونا، ۲۰۰۹) ذهن آگاهی را به صورت “آوردن لحظه به لحظه و کامل توجه به تجربه ی کنونی” توصیف می کنند.

 

بائر (۲۰۰۳؛ به نقل از کاویانی و همکاران، ۱۳۸۷) ذهن آگاهی را به عنوان یک شیوه ی “بودن”  یا یک شیوه ی  “فهمیدن”  توصیف می کند که مستلزم درک کردن احساسات شخصی است.

 

ذهن آگاهی به معنای آگاهی همراه با پذیرش نسبت به تجربه ی کنونی است (گرمر، ۲۰۰۵؛ به نقل از مک، ۲۰۰۷).

 

براساس نظر کانگ (۲۰۰۹؛ به نقل از کانگ، ۲۰۱۱)، می توان ذهن آگاهی را روشی برای بودن دانست تا انجام دادن. هدف ذهن آگاهی، آگاه شدن مستمر از افکار، احساسات، هیجانات و نحوه ی طبقه بندی آن ها است؛ و پذیرفتن آن ها همان گونه که هستند، بدون این که نیاز به تغییر یا تائید آن ها وجود داشته باشد (گاناراتانا[۵]، ۱۹۹۱؛ به نقل از کانگ، ۲۰۱۱).

 

جدای از تفاوت های اندکی که در این تعاریف وجود دارد، مولفه های اصلی و مشترک ذهن آگاهی شامل “حضور در لحظه ی حاضر” و “مشاهده ی غیر قضاوتی” تجربه است (دیدونا، ۲۰۰۹).

 

در سال ۲۰۰۴، بی شاب و همکاران مقاله ای را در خصوص تعریفی توافقی از ذهن آگاهی ارائه کردند: ذهن آگاهی “خود تنظیمی توجه است، به گونه ای که این توجه بر تجربه ی کنونی متمرکز شده و بنابراین باعث افزایش آگاهی و شناخت از رویدادهای ذهنی در لحظه ی حاضر می شود” و “اقتباس جهت گیری خاص به سمت تجربه ی فردی که با خصایصی چون کنجکاوی، گشودگی و پذیرش نسبت به تجربه مشخص می شود” (بی شاب و همکاران، ۲۰۰۴؛ به نقل از دیدونا، ۲۰۰۹). به طور معمول دستورالعمل های به کار برده شده در آموزش ذهن آگاهی مطابق با این تعاریف و توصیفات است. افراد شرکت کننده در دوره های آموزشی ذهن آگاهی اغلب تشویق می شوند تا بر توجه بر انواع خاص محرک هایی که قابل مشاهده در لحظه ی حال هستند، مثل صداهایی که در محیط می شوند، حرکت و یا احساس نفس کشیدن، تمرکز کنند (دیدونا، ۲۰۰۹).

 

۲-۱-۱۲-۱- ویژگی های حالات ذهنی انجام دادن[۶] و  بودن[۷]

 

ذهن برای پردازش توجه از دو شیوه اصلی استفاده می کند: حالت ذهنی انجام دادن (اجرایی) و حالت ذهنی بودن. یکی از بنیادی ترین اصول این دیدگاه این است که ذهن در حالت های مختلف عمل می کند. یکی از اهداف اصلی این رویکرد، توانا ساختن افراد برای شناسایی حالت ذهنی موقعیتی و ایجاد توانایی تغییر هدف مندانه از یک حالت ذهنی به حالت ذهنی دیگر است. ما برای داشتن زندگی سالم باید هر دو نوع حالت ذهنی انجامی و بودن را در خود شناخته و پرورش دهیم. از این طریق می توانیم انعطاف پذیر بوده و نسبت به مهم ترین خواست های یک موقعیت در هر لحظه پاسخ گو باشیم (کرین، ۲۰۰۹).

 

زمانی که ذهن تفاوت های بین واقعیت درک شده کنونی و وضعیت مطلوب یا وضعیتی که به آن تمایلی داریم را مقایسه می کند، حالت ذهنی انجامی فعال است (سگال و همکاران،۲۰۰۲ ؛ به نقل از کرین، ۲۰۰۹). ما در این وضعیت بیش تر از آن که با تجاربمان همراه باشیم، درباره آن به تفکر می نشینیم. در این جا توجه به میزان زیادی به گذشته یا آینده معطوف می شود و ما از حس کردن تجربه درونی و تجربه جهان اطراف خود محروم خواهیم شد. در واقع در این حالت به جای این که به خود تجربه در آن لحظه بپردازیم، درگیر بازنمایی های درونی و بیرونی آن تجربه یا پدیده می شویم.  علاوه براین در این حالت، نوعی عدم پذیرش وجود دارد، ذهن به دلیل نوعی حس درک شده از چگونگی بایستگی امور، درگیر موشکافی تجربه می شود و بیش ترین تمرکز صرف تلاش برای تغییر شرایط فعلی می شود.

 

هرچند راهبردهای بسیار رشد یافته حالت ذهنی انجامی در بسیاری از قسمت های زندگی برایمان مفیدند اما می توانند عملاً زمانی که ما آن ها را در مورد مسائل مربوط به تجربه هیجان هایمان به کار می گیریم، موجب افزایش رنج و دشواری های ما شوند. در واقع جنبه های اصلی حالت ذهنی انجامی ( نشخوار فکری و اجتناب تجربه ای ) موجب ایجاد شیوه ای آسیب زا در پردازش هیجان ها می شوند (کرین، ۲۰۰۹).

 

در مقابل، ویژگی های اصلی حالت ذهنی بودن را می توان به صورت زیر خلاصه کرد: توجه به صورت  هدفمندانه بر تجربه لحظه کنونی متمرکز می شود. تمام تجارب به صورت رویدادهایی در حیطه آگاهی درک می شوند. فرد مستقیماً از طریق درون دادهای حسی- دیدن، شنیدن، بوییدن، احساس کردن و چشیدن – با جهان تماس برقرار می کند. تجربه در چهارچوبی نگرشی با خصوصیات پذیرش، مهربانی، علاقه، محبت و عدم تقلا حفظ می شود. ابزار تجربه و پرورش حالت ذهنی بودن، ایجاد آگاهی و پذیرش از طریق مراقبه ذهن آگاهی است (کرین، ۲۰۰۹).

 

۲-۱-۱۲-۲- بنیان های نگرشی

 

جان کابات زین (۱۹۹۰؛ به نقل از کرین، ۲۰۰۹) هفت کیفیت نگرشی را بیان می دارد که زیر ساخت تمرین ذهن آگاهی هستند. این هفت مورد هم به عنوان نوعی جهت گیری که باید برای ورود به تمرین ها داشته باشیم مورد توجه قرار می گیرند و هم به عنوان نتیجه تمرین تلقی می شوند:

 

 

    • قضاوت نکردن: بررسی تجارب به همان گونه ای که هستند، بدون تعبیر یا قضاوت.

 

    • صبر: فرایند تفحص در تجربه به شکلی ساده، روبروشدن با امور به همان صورت که در فضای حال وجود دارند و ایجاد فرصتی برای درک تغییراتی که در لحظه حال در جریاند.

 

    • داشتن حالت ذهنی آغازگری: یکی از اهداف اصلی رویکرد، برانگیختن کنجکاوی درونی فرد برای مواجهه با تجربه خویش است. این فرایند در کم ترین سطح از درگیری با خود نوعی احساس تازگی و سرزندگی را به همراه می آورد .این حالت بیش تر نوعی کشف چگونگی و چیستی تجربه است تا تلاش برای درک چرایی آن. افراد در فرایند یادگیری به گونه ای حمایت می شوند که در لحظه حال باقی بمانند و به جای این که به وسیله از پیش ساخته ها به تجربه بنگرند تلاش کنند نوعی مشاهده گری توأم با شفافیت را توسعه دهند.

 

    • اعتماد: افراد ترغیب می شوند تا به حس های بدنی، احساسات، افکار و حس شهودی خود اعتماد کنند.

 

    • عدم تقلا: نگرش تمایل به پذیرش لحظه حال که در این فرایند آموزش داده می شود، تلاشی در جهت ثابت نگه داشتن مشکلات به حساب نمی آید؛ بلکه نوعی آگاهی یابی نسبت به واقعیت عملی تجربه و تمایل به پذیرفتن امور به همان گونه ای که ارائه می شوند، است.

 

    • پذیرش: باز بودن و تمایل به دیدن امور به همان گونه ای هست. یعنی بودن با واقعیت تجربه بدون تقلا برای تغییر آن.

 

  • بگذار تا بگذرد[۸]: در طی این رویکرد، افراد می آموزند مستقیما تجربه را لمس کنند بدون آن که با محتوای آن درگیر شوند. در واقع آن ها می آموزند که بدون دلبستگی یا قضاوت گری درباره پدیده هایی که در آگاهی ظاهر می شوند (افکار عادتی، هیجان ها یا تکانه ها)، به آن ها اجازه دهند همچون ابری که از آسمان ذهن می گذرد، عبور کنند (کرین، ۲۰۰۹).

 

شاپیرو و همکارانش (۱۹۹۸؛ به نقل از آذرگون و همکاران، ۱۳۸۸) با افزودن پنج کیفیت به هفت کیفیت مطرح شده از سوی کابات زین، مجموع آن ها را به دوازده کیفیت رسانیدند: سخاوت، همدلی، سپاس گزاری، مهربانی عاشقانه و ملایمت.

 

 

 

۲-۱-۱۳- نحوه ی تاثیرگذاری مهارت های ذهن آگاهی

 

مؤلفینِ راهبردهای مختلف درمانی، مکانیسم هایی را درنظر می گیرند که به تبیین چگونگی تأثیر مهارت های ذهن آگاهی در کاهش نشانه ها و تغییرات رفتاری می پردازند (امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷).

 

 

  • مواجهه

 

اولین مطالعه ای که اثرات MBSR (کابات زین،۱۹۸۲ ؛ به نقل از امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷) را مورد توصیف قرار داد، کاربرد آن در درمان بیماران مبتلا به درد مزمن بود. اعتقاد براین است که توانایی مشاهده ی بدون قضاوت، حس های پریشانی همراه با درد را کاهش می دهد. مواجهه طولانی با حس های درد، در غیاب پیامدهای فاجعه آمیز، می تواند منجر به حساسیت زدایی و کاهش پاسخ های هیجانی ناشی از درد گردد. بنابراین، تمرین مهارت های ذهن آگاهی می تواند منجر به ایجاد توانایی تجربه ی حس های درد بدون واکنش های هیجانی مفرط شود. نهایتاً در صورتی که حس های درد کاهش نیابند، پریشانی و رنج ناشی از آن ممکن است تسکین یابد (امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷).

 

کابات زین (۱۹۹۲؛ به نقل از امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷) مکانیسم مشابهی را برای اثرات بالقوه مهارت ذهن آگاهی بر اضطراب و هراس مطرح ساخته است. زیر نظر گرفتن دائم و بدون قضاوت حس های مربوط به اضطراب، بدون سعی در فرار یا اجتناب از آن ها، می تواند باعث کاهش واکنش های هیجانی گردد که معمولاً توسط نشانه های اضطراب برانگیخته می شوند. این رویکرد مشابه با راهبرد مواجهه ی احشایی[۹] است که توسط بارلو و کراسک (۲۰۰۰؛ به نقل از امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷) توصیف شده است.

 

در تمرین های ذهن آگاهی مشاهده ی بدون داوری حس ها که طبیعتاً بروز می یابند، مورد ترغیب قرار می گیرد. لینهان (۱۹۹۳؛ به نقل از امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷) می گوید که مشاهده ی افکار و هیجانات فعلی، بدون سعی در اجتناب یا فرار از آن ها، می تواند به عنوان نمونه ای از مواجهه تلقی شود، که به نوبه خود باعث خاموشی پاسخ های ترس و رفتارهای اجتنابی گردد که توسط محرک هاى ترس انگیز، تقویت شده اند (امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷). پژوهشی نشان داد که شرکت در مداخله ی MBSR، باعث افزایش معنادار میزان مواجهه نسبت به قبل از مداخله می شود (کارمدی[۱۰]، بائر، لیکینز[۱۱] و اولنزکی[۱۲]، ۲۰۰۹؛ کنگ و همکاران، ۲۰۱۱).

 

 

  • تغییر شناختی

 

تمرین های ذهن آگاهی می تواند باعث ایجاد تغییراتی در الگوهای فکری، یا نگرش های فرد در مورد افکارش شود (امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷). به نظر می رسد که آموزش ذهن آگاهی، هوشیاری فراشناختی را افزایش می دهد – مولفه ای که بیان گر توانایی ادراک مجدد و یا تمرکز زدایی از افکار و هیجانات و دیدن آن ها به صورت رویدادهای ذهنی در حال عبور است، به جای شناسایی آن ها یا اعتقاد به این که افکار بازنمایی دقیقی از واقعیت هستند، (هایز و همکاران، ۱۹۹۹؛ سگال و همکاران، ۲۰۰۲؛ شاپیرو، کارلسون[۱۳]، استین[۱۴] و فریدمن[۱۵]، ۲۰۰۶؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱). برای مثال کابات زین (۱۹۸۲، ۱۹۹۰؛ به نقل از امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷) توصیه می کند که مشاهده ی بدون قضاوت درد و افکار مرتبط با اضطراب ممکن است منجر به فهم و درک این نکته گردد که این ها  “فقط افکارند” و نمایان گر حقیقت یا واقعیت نیستند، و لزوماً نباید باعث فرار یا رفتار اجتنابی شوند.

 

لینهان (۱۹۹۳؛ به نقل از امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷) نیز خاطرنشان می سازد که مشاهده ی افکار و احساسات و به کار گرفتن برچسب های توصیفی برای آنها، این درک و فهم را به وجود می آورد که آن ها همیشه نمایان گر صحیحی از واقعیت نیستند.

 

فرض براین است که هوشیاری فراشناختی افزایش یافته، منجر به کاهش نشخوار فکری می شود (تیزدل، ۱۹۹۹؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱) – فرایند منفی تکرار شونده ای که به عنوان عامل خطر در تعدادی از اختلالات روانی درنظر گرفته می شود (اهرینگ[۱۶] و واتکین[۱۷]، ۲۰۰۸؛ به نقل از کنگ وهمکاران، ۲۰۱۱).

 

شواهد اولیه نشان می دهند که آموزش ذهن آگاهی منجر به افزایش هوشیاری فراشناختی (هارگز[۱۸] و همکاران، ۲۰۱۰؛ تیزدل و همکاران، ۲۰۰۲؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱) و کاهش نشخوار (رامل[۱۹]، گلدین[۲۰]، کارمونا[۲۱] و مک کوید[۲۲]، ۲۰۰۴؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱) می شود و هوشیاری فراشناختی افزایش یافته به نوبه ی خود ممکن است پیامدهای بالینی بهتری هم چون میزان عود کمتر افسردگی (فرسکو[۲۳]، سگال، بویز[۲۴] و کندی[۲۵]، ۲۰۰۷؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱) را پیش بینی کند.

 

 

  • اداره- خود[۲۶]

 

مؤلفین متعددی اظهار داشته اند که مشاهده ی خود بهبود یافته ناشی از آموزش ذهن آگاهی می تواند استفاده از مهارت های مقابله ای را ارتقاء بخشد. کابات زین (۱۹۸۲؛ به نقل از امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷) مطرح می کند که آگاهی فزون یافته از حس های درد و پاسخ های استرس، افراد را قادر می سازد که در انواع پاسخ های مقابله ای درگیر شوند.

 

لینهان (۱۹۹۳؛ به نقل از امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷) معتقد است که مشاهده ی بدون قضاوت، فرصت شناخت پیامدهای یک رفتار را ممکن می سازد (نظیرعصبانی کردن کارفرما با تأخیرهای مکرر خود). این شناخت، تغییرات رفتاری مؤثرتری را به دنبال خواهد داشت. به اعتقاد وی، این مهارت باعث ایجاد کنترل توجه می گردد و مهارت مفیدی برای افرادی است که در تکمیل تکالیف مهم به علت حواس پرتی ناشی از نگرانی ها، خاطرات یا خلق های منفی مشکل دارند (امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷).

 

 

  • آرام سازی[۲۷]

 

مؤلفین متعددی (گلدبرگ و همکاران،۱۹۹۴ ؛ کابات زین و همکاران، ۱۹۹۸؛ به نقل از امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷) خاطرنشان می سازند که مراقبه غالباً آرامش بخش است و از این راه می تواند در اداره ی این اختلالات مؤثر باشد. ایجاد آرامش از طریق راهبردهای گوناگون مراقبه ثبت شده است (امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷).  گرچه تمرینات ذهن آگاهی ممکن است منجر به آرام سازی شوند، اما این پیامد، دلیل اولیه ی درگیری در مهارت های ذهن آگاهی نیست ( امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷).

 

 

  • پذیرش

 

رابطه ی بین پذیرش و تغییر، یک مفهوم محوری در بحث های رایج روان درمانی است (به نقل از امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷). هایز (۱۹۹۴؛ به نقل از امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷) مطرح می کند که پذیرش شامل”تجربه ی رویدادها به طور کامل و عاری از دفاع، همان گونه که هستند” می باشد.

 

اکثر برنامه های درمانی پذیرش را در بردارند، از جمله پذیرش درد، افکار، احساسات، کشش ها، یا سایر پدیده های بدنی، شناختی و هیجانی، و در آن ها کوششی برای تغییر، گریز، یا اجتناب وجود ندارد. همان گونه که بیان شد کابات زین (۱۹۹۰؛ به نقل از امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷) پذیرش را به عنوان یکی از مبانی متعدد تمرین های ذهن آگاهی توصیف کرده بود. رفتاردرمانی دیالکتیکی در برنامه های درمانی خود، آموزش تکنیک هایی را تأکید می ورزد که پذیرش واقعیت را ارتقا می دهند. از این رو، به نظر می رسد که آموزش ذهن آگاهی ممکن است برای تعلیم مهارت های پذیرش ضرورى باشد (امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷).

 

۱۹۴ .Mace, C.

 

 

  1. ۱۹۵٫ Goleman, D.

 

۱۹۶ . Marlatt, G. A.

 

۱۹۷ . Kristeller, J. L.

 

۱۹۸ . Gunaratana, H.

 

 

  1. ۱۹۹٫ Doing mode

 

۲۰۰ .being mode

 

۲۰۱ . Letting go

 

 

  1. ۲۰۲٫ entroceptive exposure

 

۲۰۳ . Carmody, J.

 

۲۰۴ . Lykins, E. L. B.

 

۲۰۵ . Olendzki, N.

 

۲۰۶ . Carlson, L. E

 

۲۰۷ . Astin, J. A

 

۲۰۸ . Freedman, B.

 

۲۰۹ . Ehring, T.

 

۲۱۰ . Watkins, E.

 

۲۱۱ . Hargus, E.

 

۲۱۲ . Ramel, W.

 

 

  1. ۲۱۳٫ Goldin, P. R.

 

۲۱۴ . Carmona, P. E.

 

۲۱۵ . McQuaid, J. R.

 

۲۱۶ . Fresco, D.

 

۲۱۷ . Buis, T.

 

۲۱۸ . Kennedy, S.

 

۲۱۹ . self-management

 

 

  1. ۲۲۰٫ Relaxation
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:35:00 ب.ظ ]




مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی شامل روش های متعددی برای آموزش هوشیاری آگاهانه است. بعضی از این مداخلات شامل تمرین های رسمی مراقبه است، افراد برای مدت زمان معینی (حتی گاه تا ۴۵ دقیقه) در حالتی نشسته قرار می گیرند و توجه خود را به شیوه های خاصی کنترل می کنند. بعضی دیگر از مداخلات دربردانده ی تمرین های کوتاه تر و غیر رسمی است که بر ذهن آگاهی در زندگی روزانه تاکید دارد، در این مداخلات از افراد خواسته می شود تا آگاهی خویش را نسبت به فعالیت های معمول هم چون قدم زدن، خوردن، رانندگی کردن یا حمام کردن، افزایش دهند (بائر، ۲۰۰۶).

 

دانلود مقاله و پایان نامه

 

باید توجه داشت که آموزش ذهن آگاهی مرکز اصلی MBSR و MBCT است و هر دو، تمرین های رسمی ذهن آگاهی را به کار می برند (مراقبه نشسته). در مقابل در DBT و ACT ، مهارت های ذهن آگاهی در کنار سایر راهبردهای رفتاری آموزش داده می شود و تمرین های رسمی ذهن آگاهی ممکن است به کار برده شود یا نشود (بائر، ۲۰۰۳؛ به نقل از کانگ[۱] و وتینگهام[۲]، ۲۰۱۰). در ذیل به اختصار، اشاره ای به هر یک از مداخلات می شود:

 

۲-۱-۱۴-۱-  برنامه درمانی کاهش استرس براساس ذهن آگاهی (MBSR)

 

جان کابات زین، کلینیک کاهش استرس را در مرکز پزشکی دانشگاه ماساچوست در وسترن، در دهه ۱۹۷۰ تاسیس کرد. وی در کلینیک کاهش استرس خود، به شرکت کنندگان تمرین آرامش ذهنی همراه با ذهن آگاهی می داد. این کوشش ها به شکل گرفتن مدل کاهش استرس براساس ذهن آگاهی انجامید.

 

برنامه درمانی کاهش استرس براساس ذهن آگاهی ، سابق بر این، با عنوان برنامه ی کاهش استرس و تن آرامی شناخته می شد (کابات زین،۱۹۸۲ ؛ ۱۹۹۰؛ به نقل از امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷). این روش شامل برنامه ی ۸ تا ۱۰ هفته ای است که برای گروه هایی با بیش از ۳۰ شرکت کننده اجرا می شود. جلسات به طور هفتگی و هر جلسه حدود ۵/۲-۲ ساعت برگزار می گردند. دستور جلسات شامل تمرین مهارت های مراقبه، بحث در مورد استرس، روش های مقابله ای و تکالیف خانگی می باشند.

 

جلسات متراکم ذهن آگاهی نیز تشکیل می شوند که یک روزه هستند و حدود ۸-۷ ساعت طول می کشند و مهارت های مراقبه ای متعددی هم چون وارسی بدنی، مراقبه نشسته، ژست های یوگا و .. آموخته می شود.

 

 

هم چنین، شرکت کنندگان، ذهن آگاهی داشتن را در طول فعالیت های روزمره نظیر پیاده روی،

 

ایستادن، و خوردن به کار می گیرند. تمرین این مهارت ها روزانه حداقل ۴۵ دقیقه، و شش روز در هفته ادامه می یابد (امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷).

 

فرض MBSR این است که با تکرار آموزش مراقبه ی ذهن آگاهی، سرانجام افراد یاد می گیرند که نسبت به تجاربشان کم تر واکنش نشان دهند و کم تر درباره ی آن ها قضاوت کنند و قادر خواهند شد که الگوهای همیشگی و ناسازگارانه ی تفکر و رفتار را شناسایی کرده و آن ها را تغییر دهند (کنگ و همکاران، ۲۰۱۱). افراد آموزش می بینند تا به افکار و احساساتشان توجه کنند، اما به محتوای آن نچسبند، حتی به افکار قضاوتی خود (مثل” این یک اتلاف وقت احمقانه است” ) بدون آن که درباره آن ها داوری کنند، توجه نمایند.

 

یکی از پیامدهای تمرین های ذهن آگاهی این است که افراد در می یابند، اکثر حس ها، افکار و هیجانات دارای نوسان، یا زودگذرند و مانند امواج دریا عبور می کنند (لینهان، ۱۹۹۳؛ به نقل از امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷).

 

در متون تجربی معاصر، مداخلات بالینی مبتنی بر آموزش مهارت های ذهن آگاهی به سرعت در حال رشد است (امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷). گراسمن[۳] و همکاران (۲۰۰۴؛ به نقل از کانگ و وتینگهام، ۲۰۱۰) دریافتند که مدل کاهش استرس براساس ذهن آگاهی، برای طیفی از مشکلات بالینی و غیربالینی شامل درد، سرطان، بیماری قلبی، افسردگی و اضطراب موثر می باشد و اثر سازگار و نسبتا قوی در شرایط گوناگون دارد و پیشنهاد می کنند تمرین ذهن آگاهی می تواند توانایی فرد را برای مقابله با پریشانی کلی زندگی بهبود بخشد.

 

بایر و همکاران (۲۰۰۸؛ به نقل از کانگ و وتینگهام، ۲۰۱۰) بررسی نظام مندی روی مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی مثل MBSR، MBCT وMBCT  اصلاح شده انجام دادند و نتیجه گرفتند که مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی ممکن است برای موضوعات بالینی متنوع موثر باشد و عملکرد روانی را بهبود بخشد.

 

کنگ و همکاران (۲۰۱۱) در پژوهش خود که بخشی از آن، به بررسی کوشش های آزمایشی کنترل شده در خصوص اثرات MBSR بر کارکرد روان شناختی پرداخته، نشان دادند که MBSR به طور کلی منجر به کاهش سطوح اضطراب، افسردگی، خشم، نشخوارفکری، پریشانی روان شناختی کلی مثل استرس ادراک شده، درهم ریختگی شناختی، نشانگان اجتناب پس از سانحه و علایم پزشکی می شود. هم چنین مشخص شد که الگوی MBSR منجر به افزایش عاطفه ی مثبت، احساس معنویت، همدلی، حس انسجام ، سطح ذهن آگاهی، بخشش، شفقت به خود، رضایت از زندگی و کیفیت زندگی در میان جمعیت های بالینی و غیربالینی می شود.

 

 

  1. ۲۲۱٫ Kang, C.

 

۲۲۲ . Whittingham, K.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:35:00 ب.ظ ]




ذهن آگاهی مبتنی بر درمان شناختی توسط سگال، ویلیامز و تیزدل (۲۰۰۲) طراحی شد. MBCT، ترکیبی از جنبه های شناخت درمانی بک و MBSR است.

 

به نظر تیزدل، سگال و ویلیامز (۱۹۹۵؛ به نقل از امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷) مهارت های کنترل توجه که در مراقبه ی ذهن آگاهی آموخته می شوند می توانند در پیشگیری از عود دوره های افسردگی اساسی مفید واقع شوند. این جلسات شامل ۸ جلسه هفتگی است که به صورت گروهی برگزار می شود.

 

همانند درمان های شناختی، MBCT نیز در پی آن است که به شرکت کنندگان کمک کند تا افکارشان را به صورت وقایع ذهنی ببینند تا واقعیت، نقش افکار خودآیند منفی را در حفظ نشانگان افسردگی بشناسند و وقوع افکار منفی را از اثرات روان شناختی منفی آن ها رها سازند (بارنوفر[۲]، کران[۳] و دیدونا،  ۲۰۰۹؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱). با این حال برخلاف رویکرد درمان های شناختی کلاسیک که تاکید قابل توجهی را بر ارزیابی و تغییر اعتبار محتوای افکار و ایجاد افکار جای گزین قرار می دهد، MBCT در درجه ی اول در پی آن است که هوشیاری فرد و روابطش با افکار و هیجانات را تغییر دهد (تیزدل و همکاران، ۲۰۰۰؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱).

 

 

این رویکرد نوید تازه ای در تبیین درمان شناختی رفتاری است. آموزش ذهن آگاهی مستلزم یادگیری فراشناختی و استراتژی های رفتاری جدید برای متمرکز شدن روی توجه، جلوگیری از نشخوارهای فکری و گرایش به پاسخ های نگران کننده است و باعث گسترش افکار جدید و کاهش هیجانات ناخوشایند است (آذرگون و همکاران، ۱۳۸۸).

 

 

فرض اصلی MBCT این است که اولین مرحله در ایجاد ارتباط به شکلی متفاوت، پذیرفتن و کنارآمدن با امور به همان صورتی است که هستند. در نهایت پذیرش ما را قادر خواهد کرد تا به صورت آشکارتری آن چه را که نیاز به تغییر دارد شناسایی کنیم (کرین، ۲۰۰۹).

 

افراد در طی این برنامه می آموزند تا افکار و احساسات خود را بدون قضاوت مشاهده کنند و آنها را به سادگی به عنوان رویدادهای ذهنی بنگرند که در حال رفت وآمد هستند، و لزوماً نمایانگر واقعیت نیستند. در این رویکرد فرض بر این است که افراد می آموزند چگونه در دام الگوهای نشخوار فکری خود گیر نیفتند (امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷). در واقع فرد یاد می گیرد که چطور به شیوه ای متفاوت با افکار و احساسات منفی خود رابطه برقرار کند و به تغییر محتوای باورها و افکارشان متمرکز شود.

 

۲-۱-۱۴-۳-  برنامه درمانی رفتار درمانی دیالکتیک[۴] (DBT)

 

رفتاردرمانی دیالکتیکی (لینهان، ۱۹۹۳؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱) برای اولین بار به عنوان درمانی برای رفتارهای خودکشی مزمن و خودجرحی که اغلب در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی (BPD) شدید دیده می شود، ایجاد شد.

 

مارشال لینهان، علاقه ای شخصی به ذن بودیسم داشت و در پی آن بود تا اصول و تکنیک های برگرفته از سنت بودیسم را با تکنیک های بالینی یکپارچه کند (دیدونا، ۲۰۰۹).

 

چهار بررسی کنترل شده، اثر بخشی DBT را در بیماران مرزی نشان داده است. شواهد تازه ای نیز درخصوص اثر بخشی DBT اصلاح شده، در دیگر شرایط بالینی هم چون اختلال خوردن، می

 

گساری و افسردگی مزمن وجود دارد (فیگنبام[۵]، ۲۰۰۷؛ به نقل از کانگ و وتینگهام، ۲۰۱۰).

 

رفتاردرمانی دیالکتیکی، بدکارکردی های رفتاری در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی را به صورت زنجیره ای از بدکارکردی های اساسی سیستم تنظیم هیجانی که دربردارنده ی واکنش عاطفی شدید و ناتوانی در تعدیل هیجان ها است، در نظر می گیرد. این الگو، عناصر CBT کلاسیک را با فلسفه و تمارین ذن تلفیق می کند و به طور همزمان بر راهبردهای پذیرش و تغییر رفتار تمرکز دارد تا به بیماران کمک کند که توانایی های تنظیم هیجانشان را بهبود بخشند (لینهان، ۱۹۹۳؛ رابینز، ۲۰۰۲؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱).

 

در این رویکرد، مراجعان ترغیب می شوند که خود، تاریخچه و موقعیت فعلی خود را دقیقاً آن طور که هستند، بپذیرند در ضمن اینکه، به طور متمرکز رفتارها و محیط خود را به منظور ساخت یک زندگی بهتر تغییر دهند (امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷).

 

لینهان سه مهارت ذهن آگاهی را در قالب سوال های “چه” و “چگونه” مطرح می سازد: “چه چیزهایی مشاهده، توصیف و مورد مشارکت قرار می گیرند و چگونه می توان ذهن اگاهی موثر بدون قضاوت و داوری داشت؟”. هدف از مهارت های “چه” این است که فرد را قادر می سازد تا آگاهانه زندگی کند. مهارت های “چگونه” به این اشاره دارد که چگونه این عمل از طریق موضع غیرقضاوتی، متمرکز بر یک چیز در لحظه و به صورت موثر، انجام می شود (کانگ و وتینگهام، ۲۰۱۰).

 

چهار حالت درمانی در DBT وجود دارد: درمان انفرادی، آموزش مهارت های گروهی، مشاوره ی تلفنی میان درمانگر و بیمار و جلسات مشاوره ی تیمی برای درمان گران. مهارت های ذهن آگاهی در بافت آموزش مهارت های گروهی به عنوان شیوه ای کمکی به بیماران برای افزایش پذیرش خویشتن و به عنوان راهبرد مقابله با هدف کاهش اجتناب از هیجانات مشکل و پاسخ های ترس آموخته می شود (لینهان، ۱۹۹۳؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱).

 

در رفتاردرمانی دیالکتیکی، مراجعان مهارت های ذهن آگاهی را به شکل گروهی و هفتگی در طول یک سال یاد می گیرند. آن ها در گروه، این مهارت ها را به همراه درمانگر خود تمرین می کنند تا این که بتوانند به زندگی روزمره تعمیم دهند (امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷).

 

تمرین های ویژه ای که برای تقویت ذهن آگاهی به کار برده می شوند؛ شامل تجسم افکار، احساسات و حس ها به صورت ابرهای در حال گذر در آسمان، مشاهده ی تنفس با شمارش یا همگام کردن آن ها با قدم ها و آوردن آگاهی هوشیارانه به فعالیت های روزانه می باشد (کنگ و همکاران، ۲۰۱۱).

 

در مقایسه با MBCT و MBSR آموزش ذهن اگاهی در DBT، در زمینه شخصیت مفیدتر است و مسلما برای افرادی که مشکلات آشکارتری در حفظ توجه دارند، مناسب تر است (مک، ۲۰۰۷).

 

۲-۱-۱۴-۴-  درمان مبتنی بر  پذیرش و تعهد[۶] (ACT)

 

درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (هایز، استروسال و ویلسون، ۱۹۹۹؛ به نقل از امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷)، از دیدگاه نظری مبتنی بر تحلیل رفتار زمان حال است (امیدی و محمدخانی، ۱۳۸۷). این درمان بر این فرضیه استوار است که پریشانی روان شناختی اغلب با تلاش هایی برای کنترل و اجتناب از افکار و هیجانات منفی مرتبط است که اغلب به طور معکوس، فراوانی، شدت یا برجستگی این وقایع درونی را افزایش می دهد و در نتیجه منجر به پریشانی بیش تر و ناتوانی بیش تر برای پرداختن به رفتارهایی می شود که در پی اهداف ارزش مند و طولانی مدت است (کنگ و همکاران، ۲۰۱۱).

 

براین اساس، هدف اصلی ACT این است که با آموزش مهارت هایی که تمایلات افراد را برای تماس کامل با تجاربشان، شفاف سازی ارزش آن ها و انجام رفتارهایی که با این ارزش ها سازگار است، افزایش می دهد؛ انعطاف پذیریی روان شناختی بیش تری را ایجاد کند (کنگ و همکاران، ۲۰۱۱).

 

شش فرایند اصلی در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد مشخص شده است: پذیرش، گسلش، تماس با

 

لحظه ی اکنون، خود مشاهده گری (خود به عنوان بافت)، ارزش ها و عمل متعهدانه (هایز، لوما[۷]، باند[۸]، ماسور[۹]و لی لیز[۱۰]، ۲۰۰۶؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱). ذهن آگاهی در متن چهار فرایند اول آموخته می شود، جایی که انواعی از تمرین ها به کار گرفته می شود تا آگاهی را از مشاهده ی خویشتن افزایش داده و افکار و عقاید حقیقی و اصیل را پرورش دهد (کنگ و همکاران، ۲۰۱۱).

 

ذهن آگاهی در مرکز رویکرد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار دارد اما تمرین های کلاسیک ذهن آگاهی هم چون مراقبه نشسته، ممکن است آموخته شود یا نشود. برخلاف MBSR، MBCT و DBT، توسعه ACT متاثر از منابع بودیسم نبوده است. هدف اساسی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد این است که انعطاف پذیری یا توانایی روان شناختی فرد را برای حفظ تماس با تجارب خود، افزایش دهد (کانگ و وتینگهام، ۲۰۱۰). درمان ACT هم در جلسات فردی و هم گروهی با مدت متنوعی از یک روز (به عنوان مثال گریج[۱۱]، کالاگان[۱۲]، هایز و گلین لاوسون[۱۳]، ۲۰۰۷؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱ ) تا ۱۶ هفته ( به عنوان مثال هایز و همکاران، ۲۰۰۴؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱) انجام می شود.

 

این درمان برای طیف وسیعی از مشکلات هم چون افسردگی، هراس اجتماعی، مصرف سیگار، استرس کار، سایکوز، درد مزمن و وسواس موکنی به کار برده شده است. بررسی های نظام مند نشان داده اند که ACT اثرات مفیدی را نشان می دهد (کانگ و وتینگهام، ۲۰۱۰).

 

علاوه بر این چهار رویکرد درمانی، در سایر زمینه های روان شناختی نیز رویکردهای نوپایی شکل گرفته اند؛ به عنوان مثال در حوزه ی اختلالات خوردن ” ذهن آگاهی مبتنی بر آموزش آگاهی خوردن[۱۴] (MBEAT)” و  پیش گیری از عود “پیش گیری از عود مصرف مواد[۱۵](MBRP)”؛ که البته نیاز به پژوهش های تجربی بیش تر در این حیطه به خوبی نمایان است.

 

 

 

۲-۱-۱۵- کاربرد ذهن آگاهی در حیطه ی نگرانی

 

اختلالات اضطرابی فرصتی آشکار برای بالین گران است تا اصول ذهن آگاهی را در عمل مشاهده کنند. فرض رویکرد ذهن آگاهی این است که ما با تلاش برای اجتناب از رنج هایمان، با آن ها یکی می شویم (گرمر و همکاران، ۲۰۰۵).

 

فرد مضطرب در پی آن است که از ناراحتی ناشی از ترس اجتناب کند. محرک ترسناک می تواند بیرونی باشد، مثل مارها (فوبی ساده)، پارک (آگورافوبیا) و مهمانی های رسمی (اضطراب اجتماعی) یا می تواند درونی باشد مثل ضربان قلب (اختلال وحشت زدگی) یا افکار کفرآمیز (اختلال وسواسی – اجباری). بیش تر بیماران مبتلا به اختلالات اضطرابی می دانند که ترس آن ها غیرمنطقی است اما این شناخت در طی دوره های اضطراب شدید، برای تغییر رفتارهای اجتنابی یا فرار، کافی نیست (گرمر و همکاران، ۲۰۰۵).

 

همان گونه که قبلا اشاره شد، رویکردهای مبتنی بر ذهن آگاهی دربردارنده ی مواجهه هستند. مواجهه عنصر کلیدی در درمان موثر اضطراب است. وجه مشخص رویکرد ذهن آگاهی، تغییر تدریجی روابط فرد با اضطراب است، یعنی رابطه ی اجتنابی و تحمل اضطراب، به رابطه ای دوستانه تغییر می یابد. افراد در طی این رویکرد می آموزند که در ترس گرفتار نشده و از آن اجتناب نکنند؛ تا این که ترس فروکش کند (گرمر و همکاران، ۲۰۰۵).

 

اما به چه علت در درمان اختلالات اضطرابی از ذهن آگاهی استفاده می شود؟

 

پاسخ کوتاه است : به این علت که اضطراب غیرقابل اجتناب است و اغلب تلاش در جهت کاهش

 

آن بی ثمر است. در حالی که ترس یک پاسخ کوتاه مدت به یک خطر حتمی است، اضطراب به ترس از اتفاقاتی مربوط می شود که ممکن است در آینده برای ما خطر ساز باشند.

 

اضطراب زمانی نابهنجار می شود که در پاسخ به خطری ادارک شده که واقعیت ندارد، به وجود آید. اضطراب، زمانی اختلال محسوب می شود که در توانایی های عملکردی فرد مشکل ایجاد کند (انجمن روان پزشکان امریکا، ۲۰۰۰؛ به نقل از گرمر و همکاران، ۲۰۰۵). اختلالات اضطرابی علل متعددی دارند اما با این وجود، آن چه که در همه ی اختلالات متداول است، عدم تحمل تجربه ی اضطراب است.

 

ما انسان ها پیوسته درگیر تفکر استدلالی و فراشناخت – تفکر درباره ی اتفاقات ذهنی – هستیم  (فلاول[۱۶]،راس[۱۷]، ۱۹۸۱؛ تونتو[۱۸]، ۲۰۰۲؛ به نقل از گرمر و همکاران، ۲۰۰۵) و ساده ترین تجارب درونی خویش (ضربان قلبم خوب نمی زند) را به صورت عقایدی کلی و جامع (من دچار مشکل هستم) توصیف می کنیم.

 

درمان شناختی رفتاری کلاسیک در پی آن است تا با آزمودن تفکر تحریف شده فرد، فراشناخت های سودمند را جای گزین فراشناخت های ناسازگار کند. از جمله ی این تحریفات می توان به فاجعه سازی، بیش تعمیم دهی و عقاید دومقوله ای یا طرحواره های مربوط به خود و جهان اشاره داشت (ولز، ۱۹۹۷؛ یانگ[۱۹]، کلاسکو[۲۰] و ویشار[۲۱]، ۲۰۰۳؛ به نقل از گرمر و همکاران، ۲۰۰۵).

 

اختلالات اضطرابی به وسیله ی فراشناخت های منفی تقویت می شوند (تونتو، ۲۰۰۳ ؛ به نقل از گرمر و همکاران، ۲۰۰۵). یک پاسخ بی خطر جسمانی ممکن است به صورت خطرناک تفسیر شود و براین اساس فرد تلاش می کند تا چیزهای خطرناک را از خود دور کند (گرمر و همکاران، ۲۰۰۵).

 

اما آن چه که در رویکرد ذهن آگاهی اتفاق می افتد، آگاه شده از پدیده است؛ نه فکر کردن درباره ی آن. رویکردهای مبتنی بر ذهن آگاهی در درمان اضطراب، کمتر به شناسایی افکار توجه دارند. در حقیقت، این رویکرد به اتفاقات همان گونه که رخ می دهند، توجه دارند – توجه همراه با پذیرش.

 

برای مثال؛ در خصوص افکار فاجعه آمیز، رویکرد درمان شناختی رفتاری کلاسیک، در تلاش است تا این افکار را شناسایی کرده (من به خاطر سکته ی قلبی خواهم مرد؟) و با آن ها چالش کند (به چه علت ؟ تا چه حد دارد امکان دارد که این اتفاق رخ دهد؟ تپش قلب می تواند چه معانی دیگری داشته باشد؟). در مقابل، رویکرد ذهن آگاهی در هنگام وقوع این اتفاق، افراد را تشویق می کند تا با جزئیات کامل به شناخت احساس خود از تپش قلب و افکار مرتبط با آن بپردازند (ضربان قلب…… این فکر که خواهم مرد… به نظر می رسد زمانی که فکر می کنم، ضربان تندتر می شود…. تفکر درباره ی ضربان قلب…).

 

فرایند آگاه شدن، لحظه به لحظه، با تمایز میان حقایق ناب تجربه همان طور که رخ می دهند و نتیجه گیری های وحشتناکی که ما بلافاصله پس از آن تجارب طرح می کنیم، باعث کم شدن این ترس و اضطراب می شود (گرمر و همکاران، ۲۰۰۵).

 

با وجود این، چندی از عقاید فراشناختی می توانند سودمند باشند، این عقاید همان چیزی است که در روان شناسی بودیسم، “بینش” ها نامیده می شوند. بینش ها ممکن است به عنوان شبه فراشناخت ها معرفی شوند؛ شبه به این دلیل که آن ها هم حسی – شهودی و هم منطقی هستند و فراشناخت، به این دلیل که آن ها مشاهداتی درباره ی وقایع ذهنی هستند. تونتو، چندی از بینش های مفید، که در اثر تمارین ذهن آگاهی در ذهن افراد ایجاد می شود را، شناسایی کرد. از میان این بینش ها، می توان به موارد زیر اشاره داشت:

 

 

    • نحوه ی تفکر ما به واسطه ی تجاربمان، شرطی شده اند و ضرورتا حقیقت ندارند.

 

    • افکار خوشایند و ناخوشایند در سرتاسر زندگی مان اتفاق خواهد افتاد؛ چه ما آن ها را دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم.

 

    • تمام افکار و احساسات زودگذر هستند و

 

  • هر چند ممکن است ما از طریق یک فکر آزرده شویم، اما افکار گمراه کننده هستند – همانند پرش هایی که گاه در صفحه ی نمایش تلویزیون وجود دارد (گرمر و همکاران، ۲۰۰۵).

 

هوشیاری آگاهانه می تواند به ما کمک کند تا متوجه مواقعی شویم که برنامه ریزی های بیولوژیکی مان را نادیده می گیریم و به هشدارها و علایم صادر شده از سوی ترس و اضطراب توجهی نمی کنیم. توجه به این علایم بدون پرداختن به آن، همواره منجر به اضطراب مزمن و ایجاد محدودیت در زندگی مان می شود (اورسیلو و رومر، ۲۰۱۱).

 

عناصر ذهن آگاهی یعنی آگاهی و پذیرش غیرقضاوتانه نسبت به تجربه ی لحظه به لحظه، به عنوان پادزهر بالقوه موثری در برابر انواع پریشانی های روان شناختی هم چون  نشخوار فکری، اضطراب، نگرانی، ترس، خشم و نظیر آن در نظر گرفته می شود که بسیاری از آن ها شامل گرایشات ناسازگارانه ی اجتناب، سرکوبی یا درگیری بیش از حد با افکار و هیجانات استرس زا است (هایز[۲۲] و فیلدمن[۲۳]، ۲۰۰۴ ؛ کابات زین، ۱۹۹۰؛ به نقل از کنگ و همکاران، ۲۰۱۱).

 

رومر و اورسیلو (۲۰۰۲؛ به نقل از گرمر و همکاران،۲۰۰۵) معتقدند که نگرش آگاهانه همراه با پذیرش در لحظه ی حال، می تواند پادزهری برای الگوی اختلال اضطراب فراگیر و نگرانی باشد، الگویی که در تلاش است تا اضطراب را کنترل کند یا کاهش دهد. نگرانی شدید، نیازمند تغییر کلی در نحوه ی توجه و نگرش است.

 

افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و نگرانی، توجه محدود شده ای دارند؛ بدین معنا که این توجه بر کشف تهدیدها و خطرات بالقوه در آینده متمرکز شده است. بنابراین افراد کم تر با تجارب خود همان گونه که در لحظه ی حال اتفاق می افتد، تماس دارند (بائر، ۲۰۰۶). این شیوه ی عادت گونه ی توجه، احتمالا توانایی های ما را برای پاسخ های سازگارانه به وقوع اتفاقات احتمالی در لحظه ی حاضر محدود می کند و هم چنین آگاهی ما را از پیچیدگی های پاسخ های هیجانی خویش کاهش می دهد. نه تنها افراد نگران، از تجارب درونی خویش ناآگاه هستند بلکه اغلب مواقع گزارش می کنند که لمس و نزدیکی به آشفتگی های درونی شان بسیار خطرناک و دشوار است (بائر، ۲۰۰۶).

 

این آگاهی محدود شده و به جای این که بر دامنه ای از تجارب متمرکز باشد، متمرکز بر اضطراب و آشفتگی است. تمرین ذهن آگاهی برای این افراد سودمند است زیرا می تواند آگاهی گسترش یافته از نشانه های درونی و بیرونی را در لحظه ی حاضر، تقویت کند و باعث سازگاری و انطباق منعطفانه تر و وضوح بیش تر شود که در نهایت باعث تغییر در حالات درونی و بیرونی می شود (بائر، ۲۰۰۶).

 

واکنش به تجارب درونی همراه با تلاش در سرکوب یا اجتناب از این افکار و احساسات، منجر به تقویت این تجارب می شود. این تقویت هم چنین موجب کاهش در وضوح هیجانات می شود: همان طور که افکار و احساسات از طریق واکنش های منفی به آن ها، قضاوت درباره ی آن ها و تلاش برای اجتناب از آن ها، شدیدتر می شوند، پاسخ های اصلی نیز وضوح کم تری پیدا می کنند و یا مبهم تر می شوند.

 

بنابراین افراد اغلب احساس “هیجان زدگی” یا “غمگینی” را گزارش می کنند اما برای آن ها دشوار است که حالت هیجانی خویش را به طور اختصاصی و مشخص شناسایی کنند. این فقدان وضوح و شفافیت، توانایی فرد را برای استفاده ی مناسب از پاسخ های هیجانی محدود می کند و حالات ناخوشایند و منفی را به تجربه ی فرد از حالت درونی خود، می افزاید و براین اساس این چرخه معیوب را دائمی می کند (بائر، ۲۰۰۶).

 

هر چند پذیرش (که متضاد با قضاوت یا واکنش نشان دادن است) نسبت به حالت درونی خویش، لزوما پاسخ هیجانی اولیه (یا نخستین) را کاهش نمی دهد (گرین برگ و سافران[۲۴]، ۱۹۸۷؛ به نقل از بائر، ۲۰۰۶)، اما می تواند تقویتی را که ناشی از قضاوت، واکنش نشان دادن و تلاش برای کنترل است را کاهش دهد. براین اساس راهبردهایی که پذیرش را گسترش می دهند (همانند تمرین های ذهن آگاهی)، بخش اصلی از درمان نگرانی و اختلالات اضطرابی مثل اختلال اضطراب فراگیر، است (بائر، ۲۰۰۶).

 

 

 

 

 

۲۲۴٫mindfulness based cognitive therapy

 

۲۲۵ . Barnhofer, T.

 

۲۲۶ . Crane, C.

 

 

    1. ۲۲۷٫ Dialectical behaviour therapy

 

  1. ۲۲۸٫ Fiegenbaum, J.

 

۲۲۹ . Acceptance and Commitment therapy

 

۲۳۰ . Luoma, J. B.

 

۲۳۱ . Bond, F. W.

 

۲۳۲ . Masuda, A.

 

۲۳۳ . Lillis, J.

 

۲۳۴ . Gregg, J. A

 

۲۳۵ . Callaghan, G.M.

 

۲۳۶ . Glenn-Lawson, J. L.

 

 

  1. ۲۳۷٫ Mindfulness-based eating awareness training

 

۲۳۸٫mindfulness-based relaose prevention

 

۲۳۹ . Flavell, J.

 

 

  1. ۲۴۰٫ Ross, L.

 

۲۴۱ . Toneatto, T.

 

 

  1. ۲۴۲٫ Young, J. E.

 

۲۴۳ . Klosko, J. S.

 

۲۴۴ . Weishaar, M. E.

 

۲۴۵ . Hayes, A. M.,

 

 

    1. ۲۴۶٫ Feldman, G.

 

  1. ۲۴۷٫ Safran, J. D.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:34:00 ب.ظ ]




از زمان های پیش از تاریخ تاکنون، بشر به امید کاهش درد جسمی یا تغییر حالت های هشیاری، از مواد مختلفی استفاده کرده است. با وجود پیامدهای زیانباری که مصرف چنین موادی برای بدن دارد، اثرات اولیۀ آنها معمولاً خوشایند است و همین عاملی است که شاید ریشۀ اختلالات مربوط به مواد باشد. مواد مخدر غیر از ایجاد وابستگی، پله پله به درجاتی متفاوت آسیب های متنوع عصبی و جسمی در فرد مصرف کننده ایجاد می­نمایند. در این شرایط تابلوی کامل بیماری اعتیاد با ترکیبی از وابستگی و تخریب قابل مشاهده است. این تخریب و وابستگی در سوء مصرف موادی همچون آمفتامین ها بیشتر از سایر مواد است. بر اساس گفتۀ کرینگ[۱] و همکاران (۲۰۰۷، ترجمه شمسی پور، ۱۳۸۸)، «مصرف آسیب شناختی مواد به دو مقوله تقسیم می­شود ۱- سوء مصرف مواد[۲] و ۲- وابستگی به مواد[۳]؛ سوء مصرف مواد خطر کمتری دارد اما وابستگی به مواد که اعتیاد[۴] هم گفته می شود، در DSM-IV-TR به صورت وجود مشکلات فراوان در ارتباط با مصرف مواد مشخص می شود و شامل تحمل[۵] یا ترک[۶] است» (ص ۳۷۴).

 

 

بنا به گفتۀ گرانادو[۷] و همکاران (۲۰۱۳)، مت آمفتامین یک مادۀ محرک اعتیاد آور و محرک شدید سیستم عصبی مرکزی[۸] می­باشد که از گروه داروهای سینتتیک و از نظر شیمیایی به آمفتامین ها تعلق دارد، با این وجود تأثیرش بر سیستم عصبی مرکزی بسیار بیشتر از ترکیبات مادری خود می باشد. این مادۀ به شدت اعتیادآور بر سیستم دوپامینرژیک[۹] مغز اثر می گذارد و بلافاصله پس از مصرف حالتی به نام «فلاش»[۱۰]  یا «راش»[۱۱] (اوج لذت) در فرد ایجاد می شود (اختیاری و همکاران، ۱۳۸۹) که همین امر اشتیاق را برای مصرف دوباره برمی انگیزاند. نام گذاری این دسته از مواد هم روز به روز دچار دگرگونی می شود که این به دلیل ماهیت ساختاری این داروها بوده، به طوری که با اندکی تغییر، داروهای جدیدتری با اثرات متفاوت بر سیستم اعصاب مرکزی تولید می­گردد. سوء مصرف مت آمفتامین (موشک)[۱۲] در دهۀ ۱۹۹۰ به شدت بالا گرفت، برخی برآوردها نشان می دهد که ۷/۴ میلیون نفر در آمریکا زمانی مت آمفتامین را امتحان کرده اند (انگلین[۱۳] و همکاران، ۲۰۰۰، به نقل از کرینگ و همکاران، ترجمه شمسی پور، ۱۳۸۸)، علاوه بر این، بنا به گفته کرینگ و همکاران، مرگ و میر مرتبط با مت آمفتامین بین سال های ۱۹۹۱ و ۱۹۹۴ سه برابر شده است. «آمفتامین های قابل دسترس عمده در ایالات متحده عبارتند از : دکستروآمفتامین[۱۴]، مت آمفتامین[۱۵]، نمک مخلوط دکستروآمفتامین- آمفتامین[۱۶]، و متیل فنیدیت[۱۷]؛ سایر مواد شبه آمفتامین عبارتند از افدرین، پسودوافدرین، و فنیل پروپانولامین (PPA) که در ایالات متحده بدون نسخه برای رفع احتقان بینی مصرف می شوند» (سادوک و سادوک[۱۸] ، ۲۰۰۷، ترجمه رضاعی، ۱۳۸۷، ص۵۰۹).

 

بنا به گفتۀ هارادا[۱۹] (۲۰۱۲)، تقریباً ۲۲% از جمعیت زندانیان ژاپن در سال ۲۰۰۹ به علت تخلفات مرتبط با قوانین کنترل مواد محرک منجمله مت آمفتامین ها به زندان افتاده اند، و این در حالی است که هنوز هیچ درمان سیستماتیکی برای این جمعیت ابداع نشده است. هارادا در پژوهش خود درمانی را بر اساس مدل درمانی ماتریکس برای زندانیان طراحی و اجرا کرد؛ در این پژوهش، اثربخشی این مدل جدید به اثبات رسید بدین صورت که زندانیان با کسب مهارت های انطباقی بالا توانستند عود مصرف مواد را کاهش دهند.

 

براساس گفتۀ کرینگ و همکاران (ترجمه شمسی پور، ۱۳۸۸)، «آمفتامین ها از گروه محرک ها[۲۰] هستند که با تأثیر گذاشتن روی مغز و دستگاه عصبی سمپاتیک، هشیاری و فعالیت حرکتی را افزایش می دهند، این مواد، محرک های مصنوعی اند ولی کوکائین محرک طبیعی است که از برگ گیاه کوکا گرفته می شود» (ص ۳۹۴). بر طبق متن بازنگری شده چاپ چهارم کتابچه آماری و تشخیصی اختلالات روانی (DSM- IV- TR)، شیوع وابستگی و سوء مصرف آمفتامین در طول عمر ۵/۱ درصد و نسبت ابتلای مرد به زن یک است (سادوک و سادوک، ترجمه رضاعی، ۱۳۸۷). واکیا و مونتویاب[۲۱] (۲۰۰۹) بیان می دارند که سوء مصرف مت آمفتامین به صورت جهانی درآمده و غذا و داروی خاص تأیید شده ای برای درمان این اختلال وجود ندارد، بنابراین مداخلات روانی، اساس درمان سوء مصرف و وابستگی به مت آمفتامین می باشد. تنها درمان موثر برای این گروه از مواد، درمان های روان شناختی از جمله ماتریکس می باشد. مدل درمانی ماتریکس  اساساً در پاسخ به اپیدمی مصرف کوکائین در دهه ۱۹۸۰ به وجود آمد (اُبرت[۲۲] و همکاران، ۲۰۰۰) و امروزه از این الگوی درمانی برای درمان وابستگی به مت آمفتامین استفاده می شود. راوسون و همکاران (۲۰۰۲) هم بیان می دارند که بر خلاف اپیدمی رو به گسترش این ماده در آمریکا، هیچ درمان فارماکولوژیکی مؤثری که اختلال را درمان کند ابداع نشده است. بر اساس گزارش جهانی دارو[۲۳] (۲۰۱۲، به نقل از گرانادو و همکاران، ۲۰۱۳)، هم اکنون ۵۲-۱۴ میلیون مصرف کنندۀ ترکیبات آمفتامین در سطح جهان وجود دارند که این میزان فراتر از تعداد معتادان به کوکائین و کانابیس (حشیش) شده است. سادوک و سادوک (ترجمه رضاعی، ۱۳۸۷) بیان می دارند که «بر خلاف کوکائین که باید از خارج وارد شود، مت آمفتامین یک داروی صناعی است که می توان آن را در آزمایشگاه های غیرقانونیِ محلی تولید کرد» (ص ۵۰۹).

 

بر اساس گفتۀ کرینگ و همکاران (ترجمه شمسی پور، ۱۳۸۸)، «بر خلاف سوء مصرف سایر آمفتامین ها که تفاوت های جنسیتی اندکی در آنها دیده می شود، مردان بیش از زنان گرایش به سوء مصرف مت آمفتامین دارند» (ص ۳۹۶). مک کان[۲۴] و همکاران (۲۰۰۸) بیان می دارند که مت آمفتامین ممکن است به سرعت تحمل ایجاد کند؛ بنا به گفته این محققان، علامت های شایع مصرف مزمن این ماده شامل سندرم مفصل آرواره[۲۵]، پوسیدگی شیمیایی دندان[۲۶] (بدون درگیری باکتریایی)، و درد عضلات[۲۷] می باشند. با بهره گرفتن از حیوانات آزمایشی و همچنین نمونه های انسانی، تأثیرات سمی مت آمفتامین در مغز بررسی شده است، بنا به گفتۀ کراسنووا و کادت[۲۸] (۲۰۰۹)، این تأثیرات شامل ۱- آسیب به پایانۀ دوپامینی[۲۹](سامانۀ دوپامینرژیکی) و ۲- از بین رفتن سلول های عصبی تولید کنندۀ دوپامین[۳۰] می باشند؛ بنا به گفته این محققان، تأثیرات سمی طولانی مدت مصرف مت آمفتامین  منجر به آسیب پایانۀ دوپامینی (مانند کاهش نشانگرهای[۳۱] دوپامینرژیکی از قبیل تیروزین هیدروکسی لیز[۳۲] و انتقال دهندۀ دوپامین) بیشر در ناحیۀ استریاتوم (کودیت- پوتامن)[۳۳]، هستۀ قاعده ای دمدار[۳۴]، و کمتر در نواحی قشر مخ، تالاموس، هیپوتالاموس، و هیپوکامپ[۳۵] می شود؛ اسچمیود و بویر[۳۶] (۱۹۹۷، به نقل از گرانادو و همکاران ، ۲۰۱۳) هم بیان می دارند که  از بین رفتن سلول های عصبی تولید کنندۀ دوپامین در ناحیۀ جسم سیاه[۳۷] اتفاق می افتند. بر اساس پژوهش تامپسون[۳۸] و همکاران (۲۰۰۴، به نقل از کرینگ و همکاران، ترجمه شمسی پور، ۱۳۸۸)، «حجم هیپوکامپ در میان مصرف کنندگان دائمی مت آمفتامین کوچکتر بود و این امر با عملکرد ضعیف تر در یک آزمون حافظه همبستگی داشت» (ص ۳۹۶).

 

به طور کلی، تخریب ناشی از مصرف متامفتامین بیش از سایر مواد مخدر رایج می باشد، لایر[۳۹] و همکاران (۲۰۱۰) بیان می دارند که وابستگی طولانی مدت به آمفتامین ها و منجمله متامفتامین به اختلالاتی در انتشار خونی مغز، اختلالات متابولیسم، و اختلالاتی در مادۀ سفید مغز ارتباط داده شده است؛ ترکیبی از این اختلالات، مکانیزم بیولوژیکی ایجاد می کند که می تواند به صورت بالقوه منجر به اثرات زیانبار اولیه و یا ثانویه بر قشر ماده خاکستری مغز شود. نقص در عملکرد نوروترانسمیترهای[۴۰] مغزی، مثالی از اختلالات متابولیسمی ناشی از مصرف انواع ترکیبات آمفتامین ها می باشد. به عنوان مثال مطالعات زیادی تأثیر متامفتامین را بر دوپامین به اثبات رسانده است که این اثر با آسیب نورونی طولانی مدت (حتی ۳ سال پس از ترک) همراه بوده است (مک کان و همکاران، ۱۹۹۸، به نقل از دیویس[۴۱] و همکاران، ۲۰۰۷). «مرگهای مربوط به مت آمفتامین و پذیرش بخش اورژانس بیمارستان در ارتباط با این مادۀ مخدر رو به افزایش است» (آنجلینا و همکاران، ۲۰۰۰، ص ۱).

 

 

علاوه بر آسیب پذیری های بیان شده، بنا به گفتۀ شاپتا[۴۲] و همکاران (۱۹۹۸)، افرادی که محرکات غیر قانونی به خصوص کوکائین و مت آمفتامین به کار می برند درگیر رفتارهای جنسی پرخطر که ریسک ابتلاء به ایدز را افزایش می دهند، می شوند. شاپتا و همکاران در پژوهش خود ثابت کردند که درمان این افراد منجر به کاهش یافتن رفتارهای جنسی پرخطر و میزان ابتلاء به ایدز (از طریق کاهش دادن تعداد شرکاء جنسی) می شود.

 

[۱]-Kring

 

[۲]- Substance Abuse

 

[۳]- Dependency

 

[۴]- Addiction

 

[۵]-Tolerance

 

[۶]- Withdrawal

 

[۷]-Granado

 

[۸]- Central Nervous System (CNS) Stimulant

 

[۹]-Dopaminergic System

 

[۱۰]-Flash

 

[۱۱]-Rush

 

[۱۲]- Sky rocketed

 

[۱۳]-Anglin

 

[۱۴]- Dexedrine

 

[۱۵]- Desoxyn

 

[۱۶]- Adderall

 

[۱۷]- Ritalin

 

[۱۸]- Sadock and Sadock

 

[۱۹]-Harada

 

[۲۰]- Stimulants

 

[۲۱]-Voccia and Montoyab

 

[۲۲]-Obert

 

[۲۳]-UNODC “World Drug Report”

 

[۲۴]-McCann

 

[۲۵]- Temporomandibular Joint Syndrome (TMJS)

 

[۲۶]- Dental Erosion

 

[۲۷]- Myofascial Pain

 

[۲۸]-Krasnova and Cadet

 

[۲۹]- Dopamin Terminal Damage

 

[۳۰]- Dopamine Neuronal Body Loss

 

[۳۱]-Markers

 

[۳۲]- Tyrosine Hydroxylase (TH)

 

[۳۳]- Striatum (Caudate-Putamen)

 

[۳۴]-Caudate Basal Ganglia (Caudate nucleus)

 

[۳۵]- Hippocampus

 

[۳۶]- Schmued and Bowyer

 

[۳۷]- Substantia Nigra Pars Compacta (SNpc)

 

[۳۸]-Thompson

 

[۳۹]-Lawyer

 

[۴۰]-Neurotransmitters

 

[۴۱]-Davis

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:34:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم