منابع پایان نامه روانشناسی با موضوع نظریه پدر سالاری – نقش و جایگاه زنان و خانواده |
فمینیستهای رادیکال در تبیین علی نابرابری جنسی به طور عام و تقسیم جنسیتی نقشها به طور خاص بر عنصر پدر سالاری تکیه میکنند. آن اوکلی [۱]تقسیم کار جنسیتی در خانه به ویژه نماد آشکار آن یعنی مادری را اسطورهای پدرسالارانه میداند که نهادهای فرهنگی جامعه در پیدایش و تقویت آن بیشترین سهم را دارند. وی آراء و نظریههای رفتارشناسان، مردمشناسان، جامعهشناسان و روانشناسان کودک در خصوص این موضوع را در راستای ترویج این اسطوره ارزیابی میکند. به گفته وی، گروه نخست برای تقسیمکار جنسیتی منشأ زیستشناختی قائلند؛ گروه دوم بر پایه پژوهشهای میان فرهنگی بر جهان شمول بودن پدیده تقسیمکار جنسیتی تأکید میورزند؛ گروه سوم به ویژه کارکردگرایان، کارکردهای اجتماعی مثبت آن را مورد تأکید قرار میدهند و گروه چهارم یعنی روانشناسان کودک نیز همواره بر این مطلب تأکید کردهاند که کودک نه به پدر، بلکه به مادر خود نیازمند است. به این ترتیب، اسطورهای که تنزل جایگاه زن به نقش خانگی را امری طبیعی، جهان شمول و ضروری میداند، از راه استناد به پژوهشهای علمی، برای خود کسب اعتبار و مقبولیت کرده است .اوکلی ضمن مناقشه در نتایج این پژوهشها، جانبداری به ظاهر علمی از ادعاهای یاد شده را ناشی از این واقعیت میداند که پژوهشگران این رشتهها، ارزشهای محیط فرهنگی خود را پذیرفته و درونی کردهاند، ارزشهایی که تقسیمکار جنسیتی در خانه به ویژه اختصاص نقش مادری به زنان و نقش پدری به مردان از مهمترین آنها به شمار میآیند (اوکلی،۱۹۷۶: ۱۵۷-۱۵۸). فمینیسم رادیکال تداوم الگوی جنسیتی تقسیمکار را نیز بر حسب کارکردهای مثبت آن برای طبقه مردان تبیین میکند. از این منظر، علت تداوم این الگو بهرهای است که مردان از آن میبرند، زیرا در این الگوی تقسیمکار، همه زنان- اعم ازهمسران، مادران، خواهران و دختران- در خدمت همه مردان و تأمین نیازهای آنان قرار میگیرند (بیلتون، ۱۹۸۱: ۳۵۱) .
۲-۵-۱۲٫ زنان و شبکه اجتماعی
نام الیزابت بات[۲] با نام نظریه شبکه همراه است، شبکه روابط اجتماعی از نظریات مطرحشده در حوزه نقشهای خانگی است، نظریهای که در کتاب او به نام «خانواده و شبکهی اجتماعی» تکمیل شده، الیزابت بات در سال ۱۹۶۵ با مطالعه ۲۰ خانواده با شیوه مصاحبه کیفی مطرحشده است و نتایج تحقیق خود را در زمینۀ تبیین نقشهای زناشویی چنین بیان کرده است، که روابط اجتماعی خارجی همه خانوادههابیش از آنکه شکل یک گروه سازمانیافته افراد تشکیلدهنده، گروه اجتماعی گستردهتری را به وجود میآورند که هدفهای مشترک و نقشهای متقابلا وابسته دارند، به علاوه از نوع خوردهفرهنگ متمایز و مشخص برخوردارند، اما از طرف دیگر شبکه را داریم که در شکل گیری آن فقط بعضی از افراد تشکیلدهندۀ آن و نه همه آنها دارای روابط اجتماعی با یکدیگر هستند، با اینکه همه خانوادههای مورد بررسی بیش از آنکه متعلق به گروه باشند تعلق به شبکهها داشتند و تنوع قابل ملاحظهای در متصلبودن است (پویان، ۱۳۷۳: ۲۵۴). بات اظهار میدارد ارتباط ایشان(زن و شوهر) با شبکه های خویشاوندان، دوستان و همسایگان نزدیکتر متراکمتر باشند، رابطه زن و شوهر به عنوان زوج زناشویی تفکیکشده بوده و بیشتر تابع سلسله مراتب است، عکس قضیه نیز مصداق دارد: هرچه شبکهها کم تراکمتر باشند، نقشهای مردانه و زنانه کمتر نشانگر جدایی و تفکیک هستند(سگالین، ۱۳۷۰: ۲۵۴- ۲۵۵). بات این نکته را در قالب فشارهای فرهنگی تبیین می کند، هنگامی که اشخاصی با یک فرد آشنا هستند دارای کنشی فشرده باهم هستند، اعضای شبکه به نوعی وفاق مشترک در مورد هنجارها دست مییابند و برای تبعیت از آنها، به اعمال فشار اجتماعی غیررسمی دست میزنند. این اشخاص دارای ارتباط با یکدیگر هستند و به همیاری متقابل گرایش دارند(همان). الیزابت بات که نام او با نظریه شبکه همراه است درجه تفکیک نقشهای زن و شوهر را با میزان تراکم شبکهای همبسته میداند که زوجین بیرون از خانه برای خود حفظ می کنند. هرچه ارتباط ایشان با شبکه های خویشاوندان، دوستان و همسایگان نزدیکتر و هر چه این شبکهها متراکمتر باشند، رابطه زن و شوهر کم تراکم باشد، نقشهای مردانه و زنانه کمتر نشانگر جدایی و تفکیک هستند (سگالین، ۱۳۷۰: ۲۵۵).
[۱] Ann Oakley
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-09-15] [ 02:32:00 ب.ظ ]
|