کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



نفی تجمل و رفاه زدگی در سیره پیامبر(ص)

زندگی ساده و بدون هرگونه تشریفات و تجملات پیامبر گرامی اسلام (ص) به عنوان الگویی برای همه مسلمانان در طول تاریخ و همه اعصار و زمانها مطرح است. در همین جهت، امام علی (ع)چنین فرموده است: «وَ لَقَدْ کَانَ (ص) یَأْکُلُ عَلَی الْأَرْضِ وَ یَجْلِسُ جِلْسَهَ الْعَبْدِ وَ یَخْصِفُ بِیَدِهِ نَعْلَهُ وَ یَرْقَعُ بِیَدِهِ ثَوْبَهُ وَ یَرْکَبُ الْحِمَارَ الْعَارِیَ وَ یُرْدِفُ خَلْفَهُ وَ یَکُونُ السِّتْرُ عَلَی بَابِ بَیْتِهِ فَتَکُونُ فِیهِ التَّصَاوِیرُ فَیَقُولُ یَا فُلَانَهُ لِإِحْدَی أَزْوَاجِهِ غَیِّبِیهِ عَنِّی فَإِنِّی إِذَا نَظَرْتُ إِلَیْهِ ذَکَرْتُ الدُّنْیَا وَ زَخَارِفَهَا فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیَا بِقَلْبِهِ وَ أَمَاتَ ذِکْرَهَا مِنْ نَفْسِهِ وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِیبَ زِینَتُهَا عَنْ عَیْنِهِ لِکَیْلَا یَتَّخِذَ مِنْهَا رِیَاشاً وَ لَا یَعْتَقِدَهَا قَرَاراً وَ لَا یَرْجُوَ فِیهَا مُقَاماً فَأَخْرَجَهَا مِنَ النَّفْسِ وَ أَشْخَصَهَا عَنِ الْقَلْبِ وَ غَیَّبَهَا عَنِ الْبَصَرِ وَ کَذَلِکَ مَنْ أَبْغَضَ شَیْئاً أَبْغَضَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهِ وَ أَنْ یَذْکُرَ عِنْدَه.

این سیره مسلم رسول خدا ـ که درود خدا بر او و خاندانش باد ـ است که نشسته بر خاک غذا می خورد، نشست و برخاستی بردهوار داشت، خود به دست خویش پینه بر کفشش می زد و جامه اش را وصله می کرد. بر مرکب برهنه سوار می شد و حتی کسی را پشت سر خویش سوار می نمود. روزی پرده ای رنگین و پرنقش و نگار بر در خانه آویخته دید، به همسری از همسرانش فرمود: «آن را از برابر چشمانم دور بدار که هرگاه نگاهم بدان می افتد، یاد دنیا و زرق و برقش می افتم». بدین ترتیب روی دل از دنیا برتافت و یادش را از صفحه جانش زدود. همواره دوست می داشت که آرایه های دنیا از نگاهش پنهان بماند، مبادا که از آن پیرایه ای برگیرد، یا جاودانه اش انگارد و به جایگاه و مقام خاصی از آن دل ببندد. بدین سان دنیا را از صحنه جان و از خانه قلب بیرون راند و بر هر چه دنیوی بود، چشم فرو پوشید. آری چنین است که هر کس به راستی چیزی را منفور بدارد، نگاه ویاد آن را نیز منفور و مبغوض خواهد شمرد.»

ویرژیل گورگیو دانشمند معروف مسیحی و رومانی که مطالعه سیره درخشان پیامبر (ص) او را تحت تأثیر شدید قرار داده و کتابی ارزشمند در شأن آن حضرت نوشته، در این کتاب می‏نویسد: «در زندگی محمّد (ص) تا آخرین روزی که زنده بود، اثری از تجمّل و اسراف دیده نشد، محمد (ص) در تمام مدتی که در بیابان به سر می‏برد غذایی جز شیر شتر نداشت، و بعد از مراجعت به مکه، خرما و نان تناول می‏نمود، تا روزی که محمد (ص) حیات داشت فقط یک نوع غذا می‏خورد، و برای خوردن طعام بر زمین می‏نشست، و سفره او عبارت بود از یک سفره حصیری که از الیاف خرما می‏بافتند.»

در روایتی می خوانیم :« قدم علی رسول الله (ص) وفد نجران و فی لباسهم الدیباج و ثیاب الحیره علی هیئه لم یقدم بها احد من العرب فاتوا رسول الله (ص) فسلموا علیه فلم یرده علیهم السلام و لم یکلمهم فقیل لامیرالمؤمنین (ع): یا اباالحسن ماتری فی هؤلاء القوم؟ قال: اری ان یضعوا حللهم هذه و خواتیمهم ثم یعودون الیه، ففعلوا ذلک فسلموا فرد سلامهم ثم قال (ص) والذی بعثنی بالحق لقد أتونی المره الاولی و ان ابلیس لمعهم ؛هیأتی از مسیحیان نجران به خدمت پیامبراسلام (ص) رسیدند در حالی که لباس های ابریشمین بسیار زیبا که تاآن زمان در اندام عرب ها دیده نشده بود ، در تن داشتند ، هنگامی که به خدمت پیامبر رسیدند سلام کردند ، پیامبر(ص) پاسخ سلام آن ها را نگفت و حتی حاضر نشد یک کلمه با آن ها سخن بگوید ، از علی (ع) در این باره چاره خواستند؛ و علت روی گردانی پیامبر را از آن ها جویا شدند . علی(ع) فرمود : من چنین فکر می کنم که این ها باید این لباس های زیبا و انگشترهای گران قیمت را از تن بیرون کنند ، سپس خدمت پیامبر اسلام برسند. آن‌ ها چنین کردند، پیامبر اسلام سلام آن ها را پاسخ دادو با آن ها سخن گفت . سپس فرمود : سوگند به خدایی که مرا به حق فرستاده است، نخستین بار که این­ها برمن وارد شدند دیدم ابلیس نیز همراه آن­هاست. »

آری پیامبر (ص) با تعبیر ابلیس، نفرت خود را از تجمّل پرستی و تشریفات پر زرق و برق اعلام کرد، و با این اعلام همه پیروانش را از گناه بزرگ تجمّل‏گرایی که نمادی از ابلیس است بر حذر داشت.

پیامبر اعظم (ص) در روایتی دیگر از فزونیِ مال‌طلبی و دنیا خواهی در آینده‌ی امت خود ابراز نگرانی می‌فرماید: « إِنَّمَا الْخَوْفُ عَلَی أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی ثَلَاثُ خِصَالٍ … أَوْ یَظْهَرَ فِیهِمُ الْمَالُ حَتَّی یَطْغَوْا وَ یَبْطَرُوا: «برای امتم از سه ضایعه خوفناک هستم … مال در میان آنان چندان فزون شود (و اهمیت پیدا کند) که طغیان ورزند و ناسپاسی کنند» .

پیامبر گرامی اسلام (ص) در اخبار غیبی خویش که خبر از آینده و آیندگان می دهد به گرایش افراطی به سمت تجمل گرایی و رفاه زدگی اشاره و عوارض نامطلوب آن را بیان می کند. در همین زمینه در حدیثی از حضرت آمده است: «سیأتی من بعدی اقوام یأکلون طیبات الطعام و الوانها و یرکبون الدوّاب یبنون الدّور و یشیرون القصور و یزخرفون المساجد الفتنه منهم و الیهم مقرر: پس از من مسلمانانی خواهند آمد که خوراک‌های پاکیزه و رنگارنگ می‌خورند و از وسایل سواری استفاده می‌کنند و خانه‌ها می‌سازند و قصرها برپا می‌کنند و مسجدها را می‌آرایند؛ فتنه‌ها از ایشان است و کار ایشان است. »

در این روایت هم مشاهده می‌شود که چگونه حضرت مصیبتها و فتنه‌های جامعه بعد از خود را متوجه تجمل و اتراف می‌فرمایند؛ « فتنه از ایشان است و کار ایشان است». همچنین حضرت اشاره می‌فرمایند که حتی تجمل خانه‌ی خدا و مسجد هم که برخی به بهانه‌های گوناگون سعی در آن دارند کاری فتنه آمیز و مذموم است.

محمد دشتی،پیشین، قسمتى از خطبه 1

عبد المجید معادیخواه، فرهنگ آفتاب، فرهنگ تفصیلی مفاهیم نهج البلاغه، ج 3،  نشر ذره، 1385 ص 1284.

کنستان ویرژیل گئورگیو، محمد (ص) پیامبری که از نو باید شناخت،  ترجمه ذبیح الله منصوری، نشر زرین، 1388 ص 34 ـ 36.

  فضل بن حسن طبرسى، إعلام الورى، تهران دار الکتب الإسلامیه، بی تا،  ص : 129

محمد بن علی بن الحسین بن بابویه الصدوق، الخصال، ج1، چاپ دوم، قم: انتشارات جامعه مدرسین، 1403ق، ص 164

ابن بابویه،خصال،پیشین، ج 1، ص 164

حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، پیشین، ص525

ورام بن ابى فراس، مجموعه ورام، ج1 ، قم :انتشارات مکتبه الفقیه،بی تا، ص : 156

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 11:57:00 ب.ظ ]




هم چنین رسول خدا در سخن گهربار دیگری به ویژگی تجمل پرستان و رفاه زدگان چنین اشاره می کند:

«سیأتی بعدکم قوم یأکلون أطائب الدّنیا و ألوانها، و ینکحون أجمل النّساء و ألوانها … عاکفین علی الدّنیا یغدون و یروحون إلیها، اتخذوها آلهه من دون إلههم … .؛ به زودی بعد از شما مردمی می آیند که غذاهای خوشمزه و رنگارنگ دنیا را می خورند و با زنان زیباروی و رنگارنگ ازدواج می کنند … به دنیا سخت می چسبند و روز و شب رو به سوی آن دارند و به جای خدایشان، دنیا را به خدایی می گیرند. »

خداوند در قرآن می فرماید: «یَأَیهَُّا النَّبی‏ُّ قُل لّأَِزْوَاجِکَ إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَوهَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا فَتَعَالَینْ‏َ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَرَاحًا جَمِیلا؛ ای پیامبر! به همسرانت بگو: «اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را می‏خواهید بیایید با هدیه‏ای شما را بهره‏مند سازم و شما را بطرز نیکویی رها سازم! »

شأن نزول آیه این است که همسران پیامبر ص بعد از پاره‏ای از غزوات که غنائم سرشاری در اختیار مسلمین قرار گرفت تقاضاهای مختلفی از پیامبر ص در مورد افزایش نفقه یا لوازم گوناگون زندگی داشتند، طبق نقل بعضی از تفاسیر،« ام سلمه» از« پیامبر» (ص) کنیز خدمتگزاری تقاضا کرد و« میمونه» حله‏ای خواست، و« زینب» بنت جحش پارچه مخصوص یمنی و« حفصه» جامه مصری،« جویریه» لباس مخصوص خواست، و« سوده» گلیم خیبری! خلاصه هر کدام درخواستی نمودند.

پیامبر (ص) که می‏دانست تسلیم شدن در برابر اینگونه درخواستها که معمولا پایانی ندارد چه عواقبی برای« بیت نبوت» در بر خواهد داشت، از انجام این خواسته‏ها سر باز زد و یک ماه تمام از آنها کناره‏گیری نمود، تا اینکه آیات فوق نازل شد و با لحن قاطع و در عین حال توأم با رأفت و رحمت به آنها هشدار داد که اگر زندگی پر زرق و برق دنیا می‏خواهید می‏توانید از پیامبر ص جدا شوید و به هر کجا می‏خواهید بروید، و اگر به خدا و رسول خدا و روز جزا دل بسته‏اید و به زندگی ساده و افتخار آمیز خانه پیامبر(ص) قانع هستید بمانید و از پاداشهای ص بزرگ پروردگار برخوردار شوید. به این ترتیب پاسخ محکم و قاطعی به همسران پیامبر ص که دامنه توقع را گسترده بودند داد و آنها را میان« ماندن» و« جدا شدن» از او مخیر ساخت![3]

در آیات نخست این سوره خداوند تاج افتخاری بر سر زنان پیامبر ص زده و آنها را به عنوان« ام المؤمنین» (مادر مؤمنان) معرفی نموده، بدیهی است همیشه مقامات حساس و افتخار آفرین، وظائف سنگینی نیز همراه دارد، چگونه زنان پیامبر ص می‏توانند ام المؤمنین باشند ولی فکر و قلبشان در گرو زرق و برق دنیا باشد؟ و چنین پندارند که اگر غنائمی نصیب مسلمانان شده است همچون همسران پادشاهان بهترین قسمتهای غنائم را به خود اختصاص دهند، و چیزی که با جانبازی و خونهای پاک شهیدان به دست آمده تحویل آنان گردد، در حالی که در گوشه و کنار افرادی، در نهایت عسرت زندگی می‏کنند.

از این گذشته نه تنها پیامبر(ص) به مقتضای آیات پیشین« اسوه» مردم است که خانواده او نیز باید اسوه خانواده‏ها، و زنانش مقتدای زنان با ایمان تا دامنه قیامت گردد.

پیامبر(ص) پادشاه نیست که حرمسرایی داشته باشد پر زرق و برق، و زنانش غرق جواهرات گرانقیمت و وسائل تجملاتی باشند.

شاید هنوز گروهی از مسلمانان مکه که به عنوان مهاجر به مدینه آمده بودند بر صفه (همان سکوی مخصوصی که در کنار مسجد پیغمبر قرار داشت) شب را تا به صبح می‏گذراندند، و خانه و کاشانه‏ای در آن شهر نداشتند، در چنین شرائطی هرگز پیامبر(ص) اجازه نخواهد داد زنانش چنین توقعاتی داشته باشند.[4]

از سیره عملی پیامبر گرامی اسلام (ص) و گفتار آن حضرت در چگونگی برخورد با تجملات و دوری از زرق و برقهای دنیوی و تشریفات بی اساس به خوبی در می یابیم که تجمل گرایی و رفاه زدگی، وابستگی آدمی را به دنیای فانی زیاد می کند. وابستگی به دنیا نیز مانند باتلاقی است که اگر انسان به آن نزدیک شود و در آن بیفتد، هر چه بیشتر در آن دست و پا زند، بیشتر فرو خواهد رفت تا سرانجام به هلاکت و نابودی برسد.

در همین زمینه، حضرت علی (ع) در کلام گهربار خود، سرانجام رفاه زدگان و هوسبازان را که دل به دنیا بسته اند، کشیده شدن به سوی گرفتاری و مصیبت می داند: « انْظُرُوا إِلَی الدُّنْیَا نَظَرَ الزَّاهِدِینَ فِیهَا فَإِنَّهَا وَ اللَّهِ عَنْ قَلِیلٍ تُزِیلُ الثَّاوِیَ السَّاکِنَ وَ تُفَجِّعُ الْمُتْرِفَ الْآمِنَ. ؛ای مردم! به دنیا به چشم بی رغبتی و بی اعتنایی بنگرید. به خدا سوگند دنیا به زودی ساکنان خود را از میان می برد و هوسبازانی را که با خاطر جمعی در آن زندگی می کنند به مصیبت می کشاند. »

همان.

 احزاب/28

ناصر مکارم شیرازی، پیشین، ج‏17، ص 279

ناصر مکارم شیرازی، پیشین،  ج‏17، ص 280

محمد دشتی،پیشین، قسمتى از خطبه 103

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:56:00 ب.ظ ]




تجمل گرایی از منظر امام علی(ع)

پیشوایان الهی در طول تاریخ همواره ساده‏زیستی را شیوه خود قرار داده و مردم را به آن فرا می‏خواندند، و درست در مقابل تجمّل پرستانی همچون فرعون، نمرود و شدّاد و قارون قرار گرفته، و تشریفات و هرگونه تجمّلات بیهوده را آفت دین و اخلاق و انسانیت می‏دانستند و نسبت به آن در گفتار و رفتار اعلام تنفّر و انزجار می‏نمودند، امام علی(ع) که خود پارسای ممتاز بود، و تجمّل‏گرایی را ضد ارزش می‏دانست، در گفتاری در معرفی الگوهای راستین از زهد و وارستگی از پیامبران یاد کرده که در فکر و عمل از آفت تجمّل پرستی می‏گریختند و  از زهد موسی(ع) و عیسی و داود(ع) سخنی به میان آورده و درباره داود(ع) می‏فرماید: « وَ إِنْ شِئْتَ ثَلَّثْتَ بِدَاوُدَ صَاحِبِ الْمَزَامِیرِ وَ قَارِئِ أَهْلِ الْجَنَّهِ فَلَقَدْ کَانَ یَعْمَلُ سَفَائِفَ الْخُوصِ بِیَدِهِ وَ یَقُولُ لِجُلَسَائِهِ أَیُّکُمْ یَکْفِینِی بَیْعَهَا وَ یَأْکُلُ قُرْصَ الشَّعِیرِ مِنْ ثَمَنِهَا  ؛ اگر می‏خواهی از داود صاحب صدای خوش و آواز خوان بهشت یاد کنم، او زنبیل‏هایی از لیف خرما با دست خود می‏بافت، و به همنشینانش می‏گفت: کدامیک از شما در فروش این زنبیل‏ها مرا کمک می‏کنید؟ او از پول آن زنبیل‏ها نان جوی فراهم کرده و می‏خورد.»

دانلود پایان نامه

از نظر آن حضرت،تجمل گرایی به عنوان یکی از آفات و آسیب های جامعه، از تداوم حرکت بالنده جامعه و حکومت اسلامی جلوگیری می کند .

امام در برخورد با عثمان بن حنیف، فرماندار بصره، که در میهمانی تجملاتی اشراف بصره حاضر شده بود فرمود: « أَمَّا بَعْدُ یَا ابْنَ حُنَیْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیَهِ أَهْلِ الْبَصْرَهِ دَعَاکَ إِلَی مَأْدُبَهٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیْهَا یُسْتَطَابُ لَکَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیْکَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِیبُ إِلَی طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُوٌّ فَانْظُرْ إِلَی مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ فَمَا اشْتَبَهَ عَلَیْکَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَیْقَنْتَ بِطِیبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ أَلَا وَ إِنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یَقْتَدِی بِهِ وَ یَسْتَضِی‏ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَی مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ أَلَا وَ إِنَّکُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَی ذَلِکَ وَ لَکِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ فَوَ اللَّهِ مَا کَنَزْتُ مِنْ دُنْیَاکُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غنائهما [غَنَائِمِهَا] وَفْراً وَ لَا أَعْدَدْتُ لِبَالِی ثَوْبِی طِمْرا؛ ای پسر حنیف، به من گزارش دادند که مردی از سرمایه داران بصره تو را به میهمانی خویش فرا خوانده و تو به سرعت به سوی آن شتافتی تا خوردنی های رنگارنگ برای تو آوردند و کاسه های پر از غذا پی در پی جلو تو نهادند . گمان نمی کردم میهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند . اندیشه کن در کجایی؟ و بر سر کدام سفره تناول می کنی؟ آگاه باش که هر پیرو را امامی است که از او پیروی کند و امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است . سوگند به خدا، من از دنیای شما طلا و نقره ای نیندوخته و از غنیمت های آن چیزی ذخیره نکرده ام . بر دو جامه کهنه ام جامه ای نیفزودم و از زمین دنیا یک وجب در اختیار نگرفتم . »

یا شکایت حضرت علی (ع) از دخترش بخاطر بودن دو نوع غذا در سر سفره و یا سرزنش او بخاطر امانت گرفتن گردنبندی از بیت المال همه حاکی از مبارزه با هر گونه تجمل گرایی است .

همچنین وقتی که امام پس از جنگ بصره بر یکی از یاران خود به نام علاء بن زیاد وارد می شود و خانه بسیار بزرگ و مجلل او را می بیند، با تعجب فراوان از او می پرسد که تو با این خانه بزرگ در دنیا چه می کنی و می فرماید:

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ عَلَی أَئِمَّهِ الْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَهِ النَّاسِ کَیْلَا یَتَبَیَّغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُهُ فَأَلْقَی عَاصِمُ بْنُ زِیَادٍ الْعَبَاءَ وَ لَبِسَ الْمُلَاءَ; خداوند بر پیشوایان حق و عدل واجب کرده که خود را با مردم ناتوان و بی بضاعت همسو کنند تا فقر و نداری، انسان تنگدست را به اعتراض و طغیان نکشاند و نظام سیاسی را با بی ثباتی رو به رو نسازد . »

علی (ع) خود به مردم کوفه می فرمود: اگر جز با مرکب خویش و وسائل شخصی ام که حمل می کند و غلامم از نزد شما رفتم، بدانید خیانت کرده ام .

بنابراین زندگی مادی و شخصی رهبران و مدیران، در نگاه امام علی(ع) باید به دور از تجمل وهمانند زندگی مردم ضعیف باشد . در این صورت بینش صحیح و واقع گرایانه ای از جامعه پیدا کرده و تصمیمات و سیاست هایی اتخاذ می کنند که بتوانند رفاه اقتصادی نسبی را در جامعه ایجاد کنند . حتی در صورت عدم امکان تامین رفاه برای مردم، صرف این رفتار، تحمل فقر و مشکلات را برای مردم آسان می سازد و از آثار منفی روانی و فرهنگی جلوگیری کرده و مشروعیت نظام را حفظ می کند .

عکس مرتبط با اقتصاد

محمد دشتی،پیشین، قسمتى از خطبه 160

در مسیر تولد و رشد هر پدیده ای ممکن است آسیب ها و آفت هایی بروز کند و از تحقق یا استمرار آن جلوگیری نماید; از این رو اگر پدیده ای بخواهد ایجاد گردد یا تداوم پیدا کند باید مقتضی آن موجود و مانعش مفقود باشد . موانع همان آسیب ها و آفت هایی هستند که اگر زدوده نشوند، ادامه حیات آن پدیده را با مشکلات جدی رو به رو می سازند . جامعه و حکومت اسلامی هم اگر به آسیب زدایی و آفت زدایی توجه کافی نکند، آسیب ها و موانع، حرکت تکاملی و رو به توسعه آن را سد می کنند و تحقق اهداف آن را به تاخیر می اندازند یا ناممکن می سازند .

همان، خطبه 45 .

محمد بن یعقوب کلینی، پیشین، ج 1، ص  411

ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم ،بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1385 ق، ص 200 .

علی اکبر علیخانی، «ویژگی های جامعه مطلوب از دیدگاه امام علی » ، فصلنامه دانشگاه اسلامی،1377، ش 5 ،ص 41 .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:56:00 ب.ظ ]




معیارها ومصادیق تجمل گرایی

یکی از ویژگیهای عالی فرهنگ اسلام این است که در مصرف و استفاده از بعضی امکانات « شأن » افراد را مد نظر قرار داده؛ ملاک اسراف و عدم اسراف را با اوضاع و احوال زمانی و موقعیت اقتصادی و اجتماعی فرد گره زده است. به عنوان مثال در مسئله نفقه همسر، منزل و لباس و زیور آلات را در شان و جایگاه همسر منوط کرده است. البته باید توجه داشت که وسعت و سادگی چیزی است، و تجمل پرستی چیز دیگر. از دیدگاه اسلام اولی ممدوح و دومی مذموم است. مسئله ای که در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد این است که بهره برداری از نعمتهای الهی، چنان چه از حد طبیعی فرد منزلت اجتماعی او بگذرد، اسراف است. به سه معیار که در روایتی از امام علی(ع) آمده است، توجه فرمایید: سه علامت برای شخص اسرافگر وجود دارد:

1- می خورد آنچه برای او نیست؛

2- می خرد آنچه برای او نیست؛

3- می پوشد آنچه برای اونیست.

طریحی می گوید: معنای حدیث این است:می خورد و خریداری می کند و می پوشد آنچه را بالاتر از شأن او باشد.

از مجموع آموزه های دینی چنین برمی آید که رعایت شأن افراد در بهره برداری از امکانات به دو صورت قابل تصور است ؛ یکی از این دو پذیرفتنی و مستدل است و دیگری فاقد دلیل و بی اساس. صورت نخست به این صورت قابل تبیین است : طبیعی است که هرکس در مقام ایفای وظایف خود، نیازمند امکاناتی است. بنابراین،شأن هر فرد که همان موقعیت و مسئولیت اوست ، وظایفی را به او محول می سازد و او برابر شأن خود حق دارد از امکانات لازم استفاده نماید تا به تکلیف خود به طور شایسته عمل کند . براین اساس ،شأن هر فرد، توأم با نیاز واقعی او است .

از سوی دیگر، گاه ممکن است استفاده از برخی کالاها برای افراد برخوردار از مقام و موقعیت اجتماعی ، به خاطر شرایط خاص زمان و مکان ، باعث نوعی سرشکستگی در جامعه و قرار گرفتن در معرض تحقیر و خواری باشد. در این موردنیز برای حفظ عزت و شخصیت فرد، چند و چون مصرف وی در حد نیاز تغییر می یابد. چنان که حضرت رضا(ع) می فرماید: « إِنَّ أَهْلَ الضَّعْفِ مِنْ مَوَالِیَّ یُحِبُّونَ أَنْ أَجْلِسَ عَلَی اللُّبُودِ وَ أَلْبَسَ الْخَشِنَ وَ لَیْسَ یَحْتَمِلُ الزَّمَانُ ذَلِکَ [4]: دوستداران بی بضاعت من، دوست دارند من روی نمد بنشینم و لباس خشن بپوشم ، ولی زمانه ی ما ، آن را برنمی تابد. »

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

براین اساس، نمی‌توان شرایط زمانی و سطح عرف و معمول جامعه را به عنوان شاخصی برای تعیین حد و مرز اسراف و تجمل گرایی  نادیده انگاشت. این شاخص در مرکب،‌ خانه و سایر لوازم نیز تعیین‌ کننده است؛ اما بایستی متوجه بود که در مورد این شاخص، یعنی سطح اقتصادی عموم جامعه، مصادره‌ به مطلوب و تفسیر به رأی صورت نگیرد؛ زیرا در این صورت به جای آنکه سطح اقتصادی متوسط افراد جامعه در نظر گرفته شود، یکی‌دو پله بالاتر می‌رویم. در این صورت غلتیدن درتجمل  آن هم ناخواسته و البته براساس سهل‌انگاری دور از دسترس نیست.

عکس مرتبط با اقتصاد

صورت دوم (که تأثیر شأنیت افراد در نوع مصرف قابل قبول نیست)، رعایت شأنهای اعتباری است . بدین معنا که شخص به خاطر مقام و موقعیت اجتماعی خود یا با منسوب کردن خود به فردی صاحب جاه و مقام ، سعی کند خود را نیازمند مصرف کالاهای گران قیمت و تجملاتی بداند و با مسأله ی شأن آن را توجیه نماید بی آن که در واقع، نیازی به آنها داشته باشد.

رعایت چنین شأنی، نه تنها هیچ دلیل و مدرکی ندارد ، بلکه کاملا مردود است ،چرا که آیات و روایات متعدد و سیره ی رسول خدا(ص) و معصومان(ع) ، شأن های اعتباری را که برخی افراد و گروه ها ، خاستگاه امتیازاتی ویژه برای خود تلقی می کردند، پوچ و بی اساس معرفی کرده اند . برای نمونه آیات متعددی بر لزوم همراهی پیامبران با مؤمنان محروم و فاقد موقعیت اجتماعی دلالت دارند با این که بسیاری از اشراف جامعه ، شرط گرویدن خود را به پیامبران ، دوری آنان از محرومان قرار داده بودند ،ولی پیامبران هرگز نوع رفتار و زندگی خود را برای جلب نظرثروتمندان تغییر ندادند ،نیز داستان تزویج رسول خدا(ص) با زینب ، همسر مطلقه غلام آزاد شده ی حضرت . همچنین داستان تزویج «جویبر» ، جوان فاقد امکانات مادی و وجاهت اجتماعی، با « ذلفا» دختری در یک خانواده ی اصیل و ثروتمند به دستور رسول خدا(ص) ، همگی خط بطلانی بر شأن های اعتباری به شمار می روند. مهمتر از اینها، ساده زیستی رسول خدا(ص) و امیر مؤمنان (ع) در زمان حکومت خود و حتی تصریح علی(ع) به لزوم ساده زیستی حاکمان ، خود دلیل محکمی بر این مدعاست. بنابراین، مقام و موقعیت اجتماعی، در صورتی که نیازی واقعی به استفاده از برخی امکانات را ایجاب نکند ، نه تنها توجیه کننده ی تجمل گرایی وخروج از ساده زیستی نیست که مسئولیت مضاعفی در لزوم زهد و ساده زیستی نیز ایجاد می کند.

«شأن» در لغت به معنای « کار مهم» ،«امر» ، و «حال» آمده است.( ابن منظور، پیشین، ج13، ص 230) در قرآن کریم ،چهار بار این واژه به کار رفته که در تمام موارد، به معنای « کار مهم» است. (  یونس/61  نور/62،  رحمن/29،  عبس/37)

از آنجا که کارهای مهم، آدمی را به خود مشغول می سازد ، این واژه به معنای شغل نیز استعمال شده و به تدریج به معنای مقام و موقعیت شخصی و اجتماعی افراد به کار رفته و در عرف نیز همین معنا کاربرد فراوان پیدا کرده است ، مثلا گفته می شود: « این کار در شأن او نیست » یعنی با مقام و موقعیت او سازگاری ندارد.

شیخ عباس قمی،  سفینه البحار، تهران، دارالاسوه، 1422ه ق، چ سوم،  ج‏1، ص‏617

طریحی، پیشین ، ج6،ص270

محمد باقر مجلسی، پیشین ، ج76، ص309

برای نمونه ر.ک  هود/27و 29،  کهف/28

ر.ک  احزاب/37-38

ر.ک :محمد بن یعقوب کلینی، پیشین، ج 5، صص 339-343

برای توضیح بیشترر.ک : احمد عابدینی، امام خمینی ،ساده زیستی و مسأله شأن ، مجله فقه ،شماره 21و 22، سال 6،  1378ش، صص 293و 329-349

ر. ک :محمد دشتی، پیشین ، خطبه 200

نظر اسلام درباره تجمل گرایی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:56:00 ب.ظ ]




برخی از مصادیق تجمل گرایی

3-2-1 تجمل گرایی در لباس و پوشاک

لفظ لباس از «لبس » مشتق شده است . «لبس» یعنی پوشش و پوشیدن . هرچیزی که انسان را از زشتی ها بپوشاند و مخفی دارد لباس نامیده می شود . به همین دلیل مرد برای زنش حکم لباس را دارد؛ زیرا مانعی است برای ظاهر شدن زشتی های او.

«زجاج » می گوید : این واژه به مفهوم هر چیزی است که برای جسم و زندگی انسان سودمند باشد ، خواه لباس یا چیز دیگر. و نیز خلیل بن احمد فراهیدی در کتاب العین «ریش» را این گونه معنا می کند الریش : اللباس الحسن ؛ ریش: لباس نیکو است .

منشأ اصلی پیدایش لباس این بوده که سه نیاز آدمی را پاسخ دهد :

- او را از سرما ، گرما ،برف و باران حفظ کند .

- در جهت حفظ عفت و شرم به او کمک می کند .

- به او آراستگی و وقار می بخشد .

تا آنجا که تاریخ نشان می‏دهد همیشه انسان لباس می‏پوشیده است، ولی وسایل تولید لباس در عصر ما به قدری متنوع شده و توسعه یافته است که با گذشته اصلا قابل مقایسه نیست.

و متأسفانه، جنبه‏ه ای فرعی و حتی نامطلوب و زننده لباس چنان گسترش یافته که فلسفه اصلی لباس را دارد تحت الشعاع خود قرار می‏دهد.

مسأله لباس در اسلام از اهمیت و جایگاه بالایی برخوردار است و اسلام به پوشیدن لباس و تنظیف و آرایش توصیه می کند . خداوند حکیم در قرآن کریم می فرماید :« یا بَنی‏ آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشاً وَ لِباسُ التَّقْوی‏ ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُون؛ ای فرزندان آدم لباس برای شما فرستادیم که اندام شما را می پوشاند و مایه­ی زینت شما است ؛ اما لباس پرهیزگاری بهتر است . اینها همه از آیات خدا است ، تا متذکر نعمتهای او شوند . »

پوشاک از نیازهای اساسی زندگی انسان است و مستور داشتن شرمگاه و زشتیهای بدن امری لازم و ضروری است و آراسته ساختن خویش با پوشاکهای زیبا ، مطلوب و محبوب خداوند است .

بهره مندی از پوشاک به شکل معتدل، با طبع و سرشت انسانی سازگاری دارد، برای اینکه فطرت آدمی به دنبال زیبایی هاست تا با دیدن زیبایی ها، به وجود زیبایی آفرین توجه نماید و روی آوری به مساجد با لباس ظاهری و پیرایش ظاهری عامل به دست آوردن لباس تقواست که ارزشمندتر است. علی(ع) فرمود ند: « الحمدالله الذی رزقنی من الریاش ما اتجمل به فی الناس و أودی فیه فریضتی و استرفیه عورتی ؛«سپاس خدایی که به من روزی کرد لباسی که با آن خود را در میان مردم زینت نمایم و واجبم را با آن ادا نموده و عورتم را بپوشانم . »

استفاده از لباس برای آرامش و آسایش جسم و برای حفظ شخصیت انسانی به صورت معقول که حد اعتدال میان افراط و تفریط است ، مورد پسند و رضایت دین مقدس اسلام است و پیشوایان دین به آن سفارش نموده اند.  اگر چه تجمل و زینت و آراستگی و نظافت و پاکی امری فطری است ؛ ولی انسان در اثر جهل و نادانی همواره بسیاری از مسائل فطری را نیز نادیده می گیردو دچار افراط و تفریط می شود.

بدین شکل که گروهی از مردم، برای بهره مندی از لباس و زینت متحمل انواع و اقسام زحمات می شوند تا برای خود لباسی و زینتی فراهم سازند. فراهم ساختن لباس و زینت و خودآرایی تمام جوانب زندگی انسان را تحت تاثیر قرار می دهد تا جایی که او را از مسیر اصلی منحرف می کند و او را به راه افراط در این موضوع سوق می دهد و به نوعی دچار صفت تفاخر و شهرت طلبی می شود و لباس و زینت که مقدمه رسیدن به قرب الهی بود، وسیله ای می شود که انسان را به خفت و خواری می کشاند.

پیامبر اسلام (ص) دراین زمینه می فرماید :« مَنْ لَبِسَ ثَوْبَ شُهْرَهٍ فِی الدُّنْیَا أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ مَذَلَّهٍ فِی الْآخِرَهِ؛ کسی که در دنیا لباس شهرت بپوشد ، خداوند در آخرت اورا لباس ذلت و خواری می پوشاند. » و امام حسن (ع) نیز می فرماید: مَنْ لَبِسَ ثَوْبَ شُهْرَهٍ کَسَاهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ثَوْباً مِنَ النَّارِ؛ کسی که لباسی که اورا مشهور کند بپوشد ، خداوند در روزقیامت اورا لباسی از آتش می پوشاند.

با توجه به این دلایل که بیان شد، معلوم می شود که از نظر اسلام افراط و تفریط در لباس که از ضروریات زندگی است ،جایز نیست . تفریط در لباس این است که انسان هیچ توجهی به کیفیت و کمیت آن نداشته باشد و به اندازه ای که توانایی دارد برای تهیه ی لباس مناسب اقدام نکند و توجهی به آراستگی ظاهری نداشته باشد . افراط در لباس این است لباس وسیله ای برای شهرت طلبی، و تجمل گرایی و فخرو تکبر مباهات به دیگران قرار گیرد .  متأسفانه امروزه جنبه های زننده و منفی لباس گسترش یافته و لباس عاملی برای انواع تجمل گرایی ،مد ،تحریک شهوت ،خود نمایی و اشاعه ی فرهنگ اجنبی و غرب شده است.

امام صادق (ع) در سفارش به میانه روی در لباس می فرماید :« … الْمَالَ مَالُ اللَّهِ یَضَعُهُ عِنْدَ الرَّجُلِ وَدَائِعَ وَ جَوَّزَ لَهُمْ …َ یَلْبَسُوا قَصْداً …: دارایی ها از آن خداست آنها را نزد انسان به امانت می سپارد و به انسان اجازه داده است … با میانه روی بپوشند … » امیر المؤمنین (ع) در اوصاف پرهیزگاران، از جمله صفت که برای آنها بیان می کند ، میانه روی در لباس است ، چنان که می فرماید :« وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَاد: پوشش پرهیزگاران با میانه روی است. »

راغب اصفهانی ، پیشین ،  ص467

طبرسی ، مجمع البیان ، پیشین ،  ج 3، ص 631

خلیل بن احمد فراهیدی،پیشین ، ج‏6، ص283

ر.ک غلامعلی حداد عادل ،پیشین، ص 6

 اعراف /26

اکبر هاشمی رفسنجانی ، پیشین ،  ج 5 ، ص 501

شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، پیشین ،  ج 5ص 94

محدث نوری ، پیشین،ج 3 ،ص 245

محدث نوری ، پیشین،ج3، ص 246

شیخ حر عاملی،پیشین، ج 11، ص 500

محمد دشتی ، پیشین ، خطبه 193

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:55:00 ب.ظ ]