معیارهای تجمل گرایی:پایان نامه درمورد تجمل گرایی |
معیارها ومصادیق تجمل گرایی
یکی از ویژگیهای عالی فرهنگ اسلام این است که در مصرف و استفاده از بعضی امکانات « شأن » افراد را مد نظر قرار داده؛ ملاک اسراف و عدم اسراف را با اوضاع و احوال زمانی و موقعیت اقتصادی و اجتماعی فرد گره زده است. به عنوان مثال در مسئله نفقه همسر، منزل و لباس و زیور آلات را در شان و جایگاه همسر منوط کرده است. البته باید توجه داشت که وسعت و سادگی چیزی است، و تجمل پرستی چیز دیگر. از دیدگاه اسلام اولی ممدوح و دومی مذموم است. مسئله ای که در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد این است که بهره برداری از نعمتهای الهی، چنان چه از حد طبیعی فرد منزلت اجتماعی او بگذرد، اسراف است. به سه معیار که در روایتی از امام علی(ع) آمده است، توجه فرمایید: سه علامت برای شخص اسرافگر وجود دارد:
1- می خورد آنچه برای او نیست؛
2- می خرد آنچه برای او نیست؛
3- می پوشد آنچه برای اونیست.
طریحی می گوید: معنای حدیث این است:می خورد و خریداری می کند و می پوشد آنچه را بالاتر از شأن او باشد.
از مجموع آموزه های دینی چنین برمی آید که رعایت شأن افراد در بهره برداری از امکانات به دو صورت قابل تصور است ؛ یکی از این دو پذیرفتنی و مستدل است و دیگری فاقد دلیل و بی اساس. صورت نخست به این صورت قابل تبیین است : طبیعی است که هرکس در مقام ایفای وظایف خود، نیازمند امکاناتی است. بنابراین،شأن هر فرد که همان موقعیت و مسئولیت اوست ، وظایفی را به او محول می سازد و او برابر شأن خود حق دارد از امکانات لازم استفاده نماید تا به تکلیف خود به طور شایسته عمل کند . براین اساس ،شأن هر فرد، توأم با نیاز واقعی او است .
از سوی دیگر، گاه ممکن است استفاده از برخی کالاها برای افراد برخوردار از مقام و موقعیت اجتماعی ، به خاطر شرایط خاص زمان و مکان ، باعث نوعی سرشکستگی در جامعه و قرار گرفتن در معرض تحقیر و خواری باشد. در این موردنیز برای حفظ عزت و شخصیت فرد، چند و چون مصرف وی در حد نیاز تغییر می یابد. چنان که حضرت رضا(ع) می فرماید: « إِنَّ أَهْلَ الضَّعْفِ مِنْ مَوَالِیَّ یُحِبُّونَ أَنْ أَجْلِسَ عَلَی اللُّبُودِ وَ أَلْبَسَ الْخَشِنَ وَ لَیْسَ یَحْتَمِلُ الزَّمَانُ ذَلِکَ [4]: دوستداران بی بضاعت من، دوست دارند من روی نمد بنشینم و لباس خشن بپوشم ، ولی زمانه ی ما ، آن را برنمی تابد. »
براین اساس، نمیتوان شرایط زمانی و سطح عرف و معمول جامعه را به عنوان شاخصی برای تعیین حد و مرز اسراف و تجمل گرایی نادیده انگاشت. این شاخص در مرکب، خانه و سایر لوازم نیز تعیین کننده است؛ اما بایستی متوجه بود که در مورد این شاخص، یعنی سطح اقتصادی عموم جامعه، مصادره به مطلوب و تفسیر به رأی صورت نگیرد؛ زیرا در این صورت به جای آنکه سطح اقتصادی متوسط افراد جامعه در نظر گرفته شود، یکیدو پله بالاتر میرویم. در این صورت غلتیدن درتجمل آن هم ناخواسته و البته براساس سهلانگاری دور از دسترس نیست.
صورت دوم (که تأثیر شأنیت افراد در نوع مصرف قابل قبول نیست)، رعایت شأنهای اعتباری است . بدین معنا که شخص به خاطر مقام و موقعیت اجتماعی خود یا با منسوب کردن خود به فردی صاحب جاه و مقام ، سعی کند خود را نیازمند مصرف کالاهای گران قیمت و تجملاتی بداند و با مسأله ی شأن آن را توجیه نماید بی آن که در واقع، نیازی به آنها داشته باشد.
رعایت چنین شأنی، نه تنها هیچ دلیل و مدرکی ندارد ، بلکه کاملا مردود است ،چرا که آیات و روایات متعدد و سیره ی رسول خدا(ص) و معصومان(ع) ، شأن های اعتباری را که برخی افراد و گروه ها ، خاستگاه امتیازاتی ویژه برای خود تلقی می کردند، پوچ و بی اساس معرفی کرده اند . برای نمونه آیات متعددی بر لزوم همراهی پیامبران با مؤمنان محروم و فاقد موقعیت اجتماعی دلالت دارند با این که بسیاری از اشراف جامعه ، شرط گرویدن خود را به پیامبران ، دوری آنان از محرومان قرار داده بودند ،ولی پیامبران هرگز نوع رفتار و زندگی خود را برای جلب نظرثروتمندان تغییر ندادند ،نیز داستان تزویج رسول خدا(ص) با زینب ، همسر مطلقه غلام آزاد شده ی حضرت . همچنین داستان تزویج «جویبر» ، جوان فاقد امکانات مادی و وجاهت اجتماعی، با « ذلفا» دختری در یک خانواده ی اصیل و ثروتمند به دستور رسول خدا(ص) ، همگی خط بطلانی بر شأن های اعتباری به شمار می روند. مهمتر از اینها، ساده زیستی رسول خدا(ص) و امیر مؤمنان (ع) در زمان حکومت خود و حتی تصریح علی(ع) به لزوم ساده زیستی حاکمان ، خود دلیل محکمی بر این مدعاست. بنابراین، مقام و موقعیت اجتماعی، در صورتی که نیازی واقعی به استفاده از برخی امکانات را ایجاب نکند ، نه تنها توجیه کننده ی تجمل گرایی وخروج از ساده زیستی نیست که مسئولیت مضاعفی در لزوم زهد و ساده زیستی نیز ایجاد می کند.
«شأن» در لغت به معنای « کار مهم» ،«امر» ، و «حال» آمده است.( ابن منظور، پیشین، ج13، ص 230) در قرآن کریم ،چهار بار این واژه به کار رفته که در تمام موارد، به معنای « کار مهم» است. ( یونس/61 نور/62، رحمن/29، عبس/37)
از آنجا که کارهای مهم، آدمی را به خود مشغول می سازد ، این واژه به معنای شغل نیز استعمال شده و به تدریج به معنای مقام و موقعیت شخصی و اجتماعی افراد به کار رفته و در عرف نیز همین معنا کاربرد فراوان پیدا کرده است ، مثلا گفته می شود: « این کار در شأن او نیست » یعنی با مقام و موقعیت او سازگاری ندارد.
شیخ عباس قمی، سفینه البحار، تهران، دارالاسوه، 1422ه ق، چ سوم، ج1، ص617
طریحی، پیشین ، ج6،ص270
محمد باقر مجلسی، پیشین ، ج76، ص309
برای نمونه ر.ک هود/27و 29، کهف/28
ر.ک احزاب/37-38
ر.ک :محمد بن یعقوب کلینی، پیشین، ج 5، صص 339-343
برای توضیح بیشترر.ک : احمد عابدینی، امام خمینی ،ساده زیستی و مسأله شأن ، مجله فقه ،شماره 21و 22، سال 6، 1378ش، صص 293و 329-349
ر. ک :محمد دشتی، پیشین ، خطبه 200
نظر اسلام درباره تجمل گرایی
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 11:56:00 ب.ظ ]
|