به منظور روشن شدن نقش واهمیت تحصیل وعوامل موثر برآن ، پژوهشگران ونویسندگان درگزارش پژوهشها ونوشته های خود به عوامل مختلفی اشاره کرده اند؛  ولی قبل از پرداختن به آنها ، برای اینکه مفهوم پیشرفت تحصیلی روشن تر شود،‌ابتدا به مفهوم افت تحصیلی که اصطلاحی درمقابل آن به شمار

 

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

 

می رود ،‌پرداخته می شود

 

عوامل موثر برافت تحصیلی

 

عوامل فردی

 

از جمله عواملی که نقش بسیار مهم وکلیدی درپیشرفت تحصیلی دانش آموزان دارد ، عوامل فردی است. مگدال (۱۹۹۸)،‌این عوامل را چنین فهرست کرده است :

 

الف ) مفهوم خودضعیف واحساس کنترل اندک

 

دانش آموزانی که ترک تحصیل می کنند،‌و به نوعی دچار افت تحصیلی بوده اند ، مفهوم خود ضعیف تری نسبت به همسالانشان دارند که در مدرسه باقی می مانند وتحصیل را ادامه میدهند وهمچنین این گروه بر این عقیده اند که بر سرنوشتشان کنترل اندکی دارند (اکستروم و همکاران[۱] ،‌۱۹۸۶)

 

سول و همکاران[۲] (۱۹۸۱) ، این گروه از دانش آموزان ،‌یعنی گروهی که ترک تحصیل کرده وبه نوعی دچار افت تحصیلی بوده اند ، احساس کفایت و سودمندی ومسؤولیت کمتری دارند .

 

ب ) احساس بیگانگی ازمدرسه

 

احساس دانش آموزان به مدرسه ،‌خود به عنوان خانه دوم آنها نقش بسیار مهمی درموفقیت وشکست آنها دارد. دانش آموزانی که دچار افت تحصیلی شده وترک تحصیل کرده اند،‌رضایتمندی کمتر،‌تلاش کمتر، شرکت کمتر درفعالیتهای فوق برنامه ،‌نگرش مثبت تر نسبت به کاردرمقایسه با مدرسه واشتیاق کمتر به تحصیلات بعد ازدبیرستان گزارش کرده اند ، (اکستروم ،‌۱۹۸۶)

 

ماهان وجوهانسون[۳] ، (۱۹۸۶)چنین بیان می دارند که این گروه از دانش آموزان ،‌احساس قوی تعلق به مدرسه نشان نمی دهند و به مدرسه علاقمند نیستند.

 

ج) مشکلات رفتاری

 

از جمله عوامل فردی که نقش بسیار مهمی درموفقیت ویا شکست تحصیلی دانش آموزان دارد، ‌اختلالات و مشکلات رفتاری آنها است . اکستروم (۱۹۸۶)، دراین زمینه چنین بیان می دارد که ترک تحصیل کرده ها ، آنهایی هستند که درورود به کلاسهای درس تاخیر دارند،‌بیشتر غیبت دارند وکلاس راترک می کنند و آنها اغلب تنبیه واز کلاس اخراج می شوند .

 

کودکان ابتدایی که به شدت پرخاشگر هستند، احتمال کمتری دارد که از دبیرستان فارغ التحصیل شوند یا وارددانشگاه شوند و دانش آموزان ۱۸-۱۷ ساله ای که بیش فعالند ، بیشتر احتمال دارد که ضعف تحصیلی داشته، دریک مدرسه ویژه حضور یابند یا ترک تحصیل کنند (لامبرت[۴] ۱۹۸۸)

 

د) مصرف مواد مخدر

 

بدون شک اعتیاد و وابستگی به مواد از جمله عوامل مهم وموثر بر پیشرفت تحصیلی ویا شکست تحصیلی افراد است . لامبرت (۱۹۸۸)، چنین بیان میدارد که نوجوانانی که از مواد مخدر والکل استفاده
می کنند،‌کمتر احتمال دارد که دبیرستان را تمام کنند و درتحصیل موفق باشند.

 

ه )سبک یادگیری ناکارآمد

 

بدون شک آگاهی به فنون وروشهای صحیح مطالعه ویادگیری،‌نقش بسیار مهمی در یادگیری وپیشرفت تحصیلی دارد. لذا توجه به این مسأله مهم وتلاش در جهت آشنایی با شیوه های صحیح یادگیری ومطالعه بسیار مهم وکلیدی است .

 

گادواوگریگز[۵] (۱۹۸۵) ،‌درزمینه آن گروه از دانش آموزانی که در این مورد مشکل دارند چنین بیان
می دارد که ، دانش آموزانی که ترک تحصیل می کنند، آنهایی هستند که در موقعیتهای یادگیری و در زمانی که به تنهایی کار می کنند، عملکرد خوبی ندارند،‌آنها تمایل به سمت مراجع قدرت علمی داشته و بیشتر کمک معلم را ترجیح می دهند وگاه درمقابل دریافت کمک از سایر بزرگسالان مقاومت نشان
می دهند. آنها همچنین،‌یک محیط یادگیری متنوع را ترجیح می دهند که شامل سبکهای آموزش بینایی ، شنیداری ، لامسه وحرکتی باشد.

 

و)مشکلات درسی دردوران ابتدایی وراهنمایی

 

مشکلات تحصیلی دردوران ابتدایی وراهنمایی نقش بسیارمهمی درموفقیت ویا شکست تحصیلی دردوره متوسطه را دارد،‌دانش آموزانی که دردوران قبل از متوسطه به نوعی وبنا به دلایل مختلف دچار مشکلات وشکست درتحصیل می شوند وبه نوعی مارک شکست خورده،‌به وی زده می شود،‌بدون شک دردوران متوسطه ، احتمال اینکه در تحصیل با شکست مواجه شوند بسیارزیاد است چراکه عملکرد تحصیلی ضعیف دراین دوران منجر به ناامیدی وعدم تشویق درونی ،‌درنتیجه ترک تحصیل می شود(اکستروم ،‌۱۹۸۶وگادوا وگریکز ، ۱۹۸۵)

 

عوامل مربوط به خانواده

 

از جمله عوامل مهمی که پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را تحت تاثیر قرار می دهد وبعنوان اولین و مهمترین عامل می توان از آن نام برد، جو وفضای حاکم بر برخانواده است .مگدال (۱۹۹۸)،‌این عامل را در موارد زیرخلاصه می کنند:

 

الف) وضعیت اجتماعی  اقتصادی پایین

 

برطبق یک گزارش ازکمیسیون بین المللی کودک (۱۹۹۱)،‌نوجوانان از خانواده های کم درآمد، بیشتر احتمال دارد که در مهارتهای اساسی آموزش ، مشکل پیداکنند، آنها درخطرسلامت و تغذیه ، ضعیف تر قرار دارند ،خانواده های فقیر بیشتر احتمال دارد که درمحدوده مدارس ضعیف زندگی کنند، مدارسی که ازامکانات کمتری برای ارائه خدمات به دانش آموزان برخوردارند. نوجوانان خانواده های کم درآمد احتمال بیشتری دارد که با این نوع مدارس سروکار داشته باشند، که این مسأله درصورتی که برای مدتی طولانی باشد برتحصیل وپیشرفت تحصیلی آنها تأثیر سوء می گذارد (Ncc[6]،۱۹۹۱).

 

ب) اقلیتهای قومی ونژادی

 

بدون شک حضور در محیطی که به نوعی با خصوصیات و ویژگیهای فرد مغایرت داشته باشد نقش بسیار مهمی در سلامت روحی و روانی ،‌ودرنتیجه موفقیت و یا شکست وی در زمینه های مختلف خواهد داشت .

 

مواجهه این گروه از دانش آموزان با تبعیض وپیشداوری درمدرسه وگاه تضاد ومغایرت بین ارزشهای خانوادگی وسیستم ارزشی مدرسه نقش بسیار مهمی دراین زمینه دارد .

 

ج ) خانواده تک والدی یا داشتن ناپدری ونامادری

 

حضور پدر ومادر ،‌ نقش بسیار مهمی در سلامت روحی وروانی فرزندان دارد. چرا که مهر ومحبت پدر و مادر ، تامین کننده این سلامت است .

 

ساختار خانواده ، برغیبت و مشکلات رفتاری فرزندان در مدرسه تأثیر بسیار دارد و نوجوانانی که در
خانواده های تک والدی یا دارای ناپدری ونامادری هستند، نمرات کمتری نسبت به نوجوانانی دارند که هردووالدینشان درخانه حضور دارند (دورنبوش و همکاران[۷] ،۱۹۸۵و۱۹۸۷)

 

د) اشتغال واستخدام مادر

 

اشتغال مادر مصادف است با حضور کمتر وی درخانه ودرنتیجه ارتباط ضعیفتر واین نقش بسیارمهمی در سلامت روحی وروانی کودک ودرنتیجه موفقیت ویا شکست تحصیلی وی دارد .

 

برخی از مطالعات نشان داده اند که زمانیکه مادر بصورت تمام وقت به کار اشتغال دارد بعضی از کودکانشان( درهمه سنین ، ازپیش دبستانی تا دبیرستان) عملکرد خوبی درمدرسه ندارد (بیداروبروکس–گان[۸] ،۱۹۹۱).

 

 

 

ه) اشتیاق و انتظارات سطح پایین والدین

 

رابطه والدین با فرزندان واختصاص دادن زمانهایی درروز به آنها وعلاقه و اشتیاق آنها به تحصیل ودرس فرزندان ، نقش بسیار مهمی درموفقیت تحصیلی آنهادارد.

 

زمانیکه والدین استانداردهای سطح بالایی درتحصیل فرزندان خود تعیین می کنند،‌فرزندان سخت تر تلاش می کنند و درنتیجه پیشرفت تحصیلی اشان را افزایش می دهد(ناتریلو ومکدیل[۹] ،۱۹۸۶)

 

دیویس وکاندل[۱۰] (۱۹۸۱)، دراین زمینه چنین بیان می دارند که اشتیاق و آرزوی زیادتر‌،بویژه برای نوجوانان با زمینه ، اجتماعی- اقتصادی پایین اهمیت دارد. والدینی که اشتیاق زیاد دارند،‌تاثیر زیادی روی کودکان می گذارند ،‌بطوریکه ،‌کودکان را قادر می سازد که بر سایر مشکلات غلبه کنند

 

زمانیکه والدین انتظار بالایی درمورد ادامه تحصیل فرزندان ،‌ بعد ازدبیرستان،‌ابزار می کنند،‌احتمال بیشتری دارد که فرزندان برای ادامه تحصیل تلاش کنند(کانکلین ودایلی،[۱۱] ۱۹۸۱)

 

و) سبک والدینی (سخت گیر/آسانگیر)

 

تاثیرات منفی طبقه ی اجتماعی – اقتصادی پایین یا خانواده تک والدی بر پیشرفت تحصیلی درمدرسه تا حد زیادی ، به ویژگیهای رابطه ی والد – فرزند ، دراین گونه خانواده ها بستگی دارد. انضباط والدین ، کنترل ، نظارت ، نگرانی ،‌مراقبت ، تشویق،‌و ثبات همه جنبه هایی از رابطه والد –کودک هستند که با پیشرفت تحصیلی نوجوانان ارتباط دارد سبک والدینی مقتدرانه، که ویژگیهای آن عبارتند از :گرمی ، علاقه ، مراقبت ،‌توجه ونگرانی همراه با وجود قوانین و محدودیتهای واضع وآشکار،‌تاثیر مثبتی بر روی نمرات فرزندان دارد. والدینی که بیش از حد آسان گیر یا بیش از حد سخت گیر هستند،‌تاثیر منفی بر روی نمرات فرزندان خود می گذارند (درونبوش ،‌۱۹۸۷)

 

ز) نظارت ضعیف والدین

 

نوجوانی وجوانی ، ازجمله دوره هایی اززندگی است که نظارت وتوجه والدین تاثیر بسیار مهمی در پیشرفت تحصیلی آنها دارد .اکسترم (۱۹۸۶)دراین زمینه چنین بیان می دارد که ترک تحصیل کرده های دبیرستان گزارش می کنند که نظارت والدینی کمی برفعالیتهای آنها وجود داشته و رابطه ی آنها با والدین کم بوده است .

 

ح) ارتباط اندک والدین بامدرسه

 

ارتباط نزدیک خانواده بامدرسه ومشارکت والدین در مدرسه درطول سال تحصیلی،‌نشانگر توجه وبهایی است که والدین به فرزندان خود می دهندو این دررشد وشکوفایی فرزندان آنها بسیار مهم وموثر است .

 

زمانیکه والدین درجلسات مدرسه وآموزش خانواده شرکت کنند،‌به انجام تکالیف فرزندان،‌کمک کنند، فرزندان را درحال ورزش وسایرفعالیتها مشاهده کنند،‌عملکرد فرزندانشان درمدرسه بهبود خواهد یافت . مشارکت والدین ، یک پیش بینی کننده قوی برای موفقیت تحصیلی دانش آموز،‌علی رغم نژاد ، میزان تحصیلات ،‌ساختار خانواده و جنسیت است (بوگن اشتاینر[۱۲] ۱۹۹۷)

 

عوامل مربوط به همسالان

 

بدون شک همسالان نقش بسیار مهمی درسرنوشت نوجوانان وجوانان ایفا می کنند و حتی می توان گفت نوجوانان وجوانان بیشترین تاثیر را از گروه همسالان خود می پذیرند،‌لذا فاکتورهای همسالان نیز نقش بسیارمهمی درپیشرفت تحصیلی دانش آموزان دارد که باید به آن توجه شود. مگدال (۱۹۹۸)، این عوامل را چنین فهرست می کند :‌

 

 

الف) نداشتن دوست

 

ازجمله نیازهای انسان ، که متخصصان زیادی به آن توجه کرده اند،‌نیاز به دوست داشتن ، دوست داشته شدن – بخصوص دردوران نوجوانی وجوانی – است . پذیرفته شدن در جمع دوستان وهمراهی با آنها نقش بسیار مهمی درسلامت روحی وروانی فرزندان دارد اکستروم (۱۹۸۶)، دراهمیت این مساله چنین بیان می دارد افرادی که ترک تحصیل می کنند،نمره کمی در میزان محبوبیت به خود می دهند

 

نوجوانان محبوب،‌ازجمله افرادی هستند که بیشتر احتمال دارد،‌ دوران دبیرستان را سپری کنند ووارد دانشگاه شوند (لامبرت ،‌۱۹۸۸)

 

 

 

ب) داشتن دوستانی که مشکل تحصیلی دارند

 

دوستان دانش آموزان دبیرستانی که ترک تحصیل می کنند، ‌بیشتر از سایرین غیبت می کنند، نمرات کمتری دارند ونگرش مثبت ‌آنها نسبت به مدرسه ضعیف است ، آنها از محبوبیت کمتری درگروه برخوردارند وکمتر احتمال دارد که برای ورود به دانشگاه برنامه ریزی کنند(اکستروم،‌۱۹۸۶) ماهان و جوهانسون (۱۹۸۳)،‌دراین رابطه می گویند: با این حال اگرافراد ترک تحصیل کرده به ارتباط با دوستانی که درمدرسه باقی مانده اند ، ادامه دهند این دوستان ممکن است ، حمایت اضافی برای بازگشت آنها به مدرسه را فراهم کنند .

 

ج) دوستانی که نگرش منفی نسبت به تحصیل دارند

 

نگرش واشتیاق همسالان (مارجوی بانکس[۱۳] ،۱۹۸۵) وانتظارت واستانداردهای همسالان (ناتریلو و مکدیل، ‌۱۹۸۶) برتلاش دانش آموزان وپیشرفت آنها درمدرسه تاثیر می گذارد.

 

گرچه نفوذ وتاثیر همسالان عامل مهمی دربرخی از جوانب پیشرفت تحصیلی است ، لیکن تاثیر والدین، بربرخی جنبه های دیگر بسیار مهمتر است (دیویس وکاندل،‌۱۹۸۱) والدین ، تاثیر بیشتری بر برنامه ریزی برای آینده تحصیلی، نسبت به همسالان دارند ولی همسالان ،‌تاثیر بیشتری برنگرش دانش آموزان درحین ورود به مدرسه وزمانی که صرف انجام تکالیف منزل می کند، ‌دارند (استنبرگ وبرون[۱۴] (۱۹۸۹) .

 

عوامل مربوط به مدرسه

 

مدرسه، بعنوان خانه ی دوم ، نقش بسیار مهمی در پیشرفت ویا شکست تحصیلی نوجوانان وجوانان دارد و توجه  به آن بسیار حائز اهمیت است ،‌مگدال (۱۹۹۸) این عوامل را چنین فهرست می کند:

 

الف) معلمان ناکار آمد

 

معلمان کارآمد وتوانا ، دانش آموزان خودرا دوست دارند، مشارکت  در یادگیری را تشویق می کنند، از دانش آموزان خود انتظارت بالا دارند (ادمانز[۱۵]  به نقل از گود و وینستین[۱۶] ،‌۱۹۸۶) بسیار با دانش آموزان خود ارتباط دارندوبا آنها  آمیخته اند و بسیار درگیر دانش آموزان خود هستند. (NCC، ۱۹۹۱)

 

تجربه وآموزش بیشتر به خودی خود (به تنهایی) مساوی با تدریس مؤثر و کار آمدنیست بلکه وجود فرصتهایی برای معلمان که به صورت دوره های آموزش ، مهارتهای خودرا ارتقا بخشند ، به نظر حیاتی وضروری است (بویر[۱۷] ۱۹۸۳، اسپادی[۱۸] ،۱۹۷۶) همچنین ، درجای دیگر از این گزارش ، بحث شده است که مؤثرترین راه برای انجام کارآمد کردن معلمان ،‌تشویق معلمان به یادگیری تغییرات (اصلاحات ، تجدید نظر درشیوه های تدریس) ومشارکت دادن عقاید واستراتژیهای تدریس معلمان با یکدیگر وبا متخصصان
می باشد.

 

ب) برنامه ی درسی غیر قابل انعطاف

 

دستورالعملی به حد کافی منعطف است که متناسب با انواع مختلف سبکهای یادگیری باشد واز ناامیدی وترک تحصیل پیشگیری می کند (گادوا وگریگز،‌۱۹۸۵) .

 

برنامه ی درسی باید متناسب با زمینه ارزشها  تجارب نژادی و طبقاتی مختلف اجتماعی دانش آموز باشد تا از احساس بیگانگی  اینگونه دانش آموزان جلوگیری کند و اگر مدرسه فرصت مشارکت دانش آموزان درتصمیم گیری را فراهم کند،دانش آموزان احساس رضایت بیشتری از مدرسه خواهند داشت و نمره های بالا کسب خواهند کرد(اپستین[۱۹] ،‌۱۹۸۳)

 

ج) فقدان خدمات مشاوره ای برای دانش اموزان درمعرض خطر

 

وجود مشاور و استفاده از آن درتمام دوران تحصیلی بخصوص دردوران نوجوانی وجوانی ضرورتی اجتناب ناپذیراست. وجود فردی که با درایت و علم کافی،‌درمواقع خطر بتواند،‌ دانش‌آموزان را خوب درک کند و به آنها به خوبی کمک کند . ماهان وجوهانسون (۱۹۸۳) دراین زمینه چنین بیان می دارند که وقتی که دانش آموزان در صدد هستند که ازمدرسه ترک تحصیل کنند،‌در دسترس بودن ‌مشاور ودادن اطلاعات و
آگاهی های لازم به آنها می تواند،‌ وضعیت راتغییر می دهد .

 

 

 

د) تغییر مدرسه

 

تغییر مدرسه استرس آمیز است و ممکن است،‌باعث مشکلات موقت یا طولانی مدت در عملکرد تحصیلی شود. زمانیکه دانش آموزان وارد مدرسه ‌راهنمایی یا دبیرستان می شوند،‌درخطر گرفتن  نمرات پایین وکاهش مشارکت در فعالیتهای مدرسه قرارمی گیرند .(سیمانز[۲۰] وهمکاران ۱۹۸۷)

 

دانش آموزانی که به کرات مدرسه خودرا تغییر می دهند،‌بیشتر احتمال دارد که در دبیرستان ترک تحصیل کنند وکمتر احتمال دارد که وارد دانشگاه شوند (لامبرت ،‌۱۹۸۸)

 

ه) حمایت اجرایی (مدیریتی ) ضعیف

 

مدیریت خوب  وکارا ،‌مصادف است با رضایت کارکنان وموفقیت موسسه.

 

مدیرخوب مدیری است که حامی معلمان است ، معلمان را درتصمیم گیریها وبرنامه ریزیها دخالت
می دهد (بویر ،‌۱۹۸۳).

 

درمطالعه ای درمورد ترک تحصیل کرده ها ،‌این نتیجه بدست آمد که ،‌میزان بیشتر ترک تحصیل
کرده ها در نواحی بزرگتر بوده ،‌این مطالعه ، وسعت ناحیه یا منطقه رامهمترین پیش بینی کننده میزان ترک تحصیل تشخیص داد(CFSOSP[21] 1986)

 

ح) مشارکت اندک ، درفعالیتهای فوق برنامه

 

ترک تحصیل کرده های دبیرستان گزارش کرده اند که درفعالیتهای فوق برنامه شرکت کمی داشته اند
( اکستروم، ۱۹۸۶)

 

درمدارس کوچک ، مشارکت دانش آموزان بیشتر است ، وبرفرد فرد دانش آموزان  فشار بیشتری جهت مشارکت درفعالیتهای فوق برنامه وجود دارد. دانش آموزان دراین مدارس از چالشها و فرصتهای رشدی این فعالیتهاسود می برند . درمدارس  بزرگتر ،‌ دانش آموزان کمتری درفعالیتها شرکت می کنند ودانش آموزانی که احساس بیگانگی از مدرسه دارند،‌احتمال دارد که فعالیتهای فوق برنامه را رها کنند( بارکر و گامپ[۲۲] ۱۹۶۴)

 

ط) جومنفی مدرسه

 

فقدان محیط کلاسی منظم ، فقدان احساس امنیت ، از مهمترین عوامل وعناصر در جو منفی مدرسه هستند (ادمانز ،‌به نقل ازگود و وینستین ،‌۱۹۸۶).

 

ی ) عدم مشارکت والدین

 

مشارکت والدین در مدرسه – که دامنه ی آن از دیدن کلاس برای نظارت برآن ،‌ارزیابی متون کتابها وارزیابی کارکنان مدرسه است .منجر به بهبود ارتباط مدرسه و خانه می شود .ارتباط بهتر مدرسه وخانه ،‌والدین را آگاه نگه می داردو آنها را مطلع می کند که چگونه به فرزندانشان کمک کنند تا موفق شوند (MAC[23]، ۱۹۸۸) و نتیجه ی این ارتباط مناسب مدرسه وخانه ،‌بهبود پیشرفت تحصیلی و نگرش آنها نسبت به مدرسه  می باشد .( همه به نقل از کشاورز، باغبان و فاتحی زاده ، ۱۳۸۲)

 

عوامل مربوط به کار

 

مگدال (۱۹۸۸) ،‌در باب عوامل کار مؤثر بر پیشرفت تحصیلی این عوامل را مطرح می کند :

 

الف )اشتغال زودبهنگام کار

 

دانش آموزانی که کار می کنند،‌ممکن است ترک تحصیل کنند یا اشتیاق کمتری به ادامه تحصیل بعداز دبیرستان داشته باشند (اکستروم ،‌۱۹۸۶، استینبرگ ،‌۱۹۸۹)

 

اکستروم وهمکارنش (۱۹۸۶) دریافتند که ۲۷% درصد از پسرانی که ترک تحصیل کرده اند ، علت ترک تحصیل را اشتغال به کار  ذکر کرده اند و ۱۴%  نیز وظیفه ، به منظور حمایت از خانواده را علت اصلی این امر می دانستند .

 

ب) ساعات طولانی کار

 

کار نیمه وقت ، تا حدی مزایایی برای نوجوانان دارد ،‌اما اشتغال به کار ممکن است ،‌مشکلاتی برای دانش آموزان مقطع متوسطه ای که ساعات کا رآنها طولانی است ایجاد کند . ساعات کار طولانی ، می تواند ، منجر به غیبت بیشتر در مدرسه ، صرف وقت کمتر برای انجام تکالیف منزل،‌انتخاب کلاسهای ساده تر ،‌تقلب درامتحانات وانتظار کمتر از معلمان شود (استینبرگ ،‌وهمکاران ، ۱۹۸۹)

 

عوامل مربوط به جامعه

 

مگدال (۱۹۹۸)، عوامل مربوط به جامعه مؤثر بر تحصیل را چنین ذکر می کند :‌

 

الف ) طبقه اجتماعی  اقتصادی پایین

 

دانش آموزان،‌درجوامعی که میزان رفاه آنها بالا بوده واشتغال به کار درحین تحصیل ندارند ،‌کمتر علاقمند به مدرسه هستند (نتلز[۲۴]  ۱۹۹۰)

 

ب) فقدان منابع و امکانات جامعه

 

به نظر می رسد مقدار پولی که توسط دولت صرف آموزش و پرورش می شود،‌با سودمندی وکارآیی آموزش و پرورش ارتباط داشته باشد،‌اما این ارتباط نا آشکار است . سرمایه گذاری نا کافی ممکن است مانع جذب واستخدام معلمان مجرب وسطح بالا ونگهداری کتب مرجع وسایر موادبرنامه درسی شود ( NCC،‌ ۱۹۹۱)

 

مداخلات خودتعیین گری :‌پایه ریزی برای اتمام مدرسه

 

هدف این بحث عبارتست از (الف) آشکار نمودن پیوندهای بین خودمختاری واتمام مدرسه که گذرگاهی است به سوی اشتغال وتحصیلات پس از مدرسه ، و (ب) نشان دادن اهمیت مداخلات خودتعیین گری به عنوان ابزارهایی اساسی در تلاش مدارس برای کمک به جوانان دارای یا بدون ناتوانی به منظور باقی ماندن در مدرسه ، وقتی مدارس رشد خودتعیین گری را بهبود بخشند ، می توانند به تمام دانش آموزان کمک کنندتا امتیازات رشدی محافظتی که احتمال ترک تحصیل آنهارا کاهش می دهد را گرد آوری کنند. همچنین برای دانش آموزانی که در معرض خطر به اتمام نرساندن مدرسه به سر می برند و کسانی که دردیگر برنامه های تحصیلی ثبت نام کرده اند ، آموزش مهارت های خودپیروی می تواندبه منزله فعالیت های پیگیرانه موثری صورت گیرد که هدف آنها ، کاهش درگیری دانش آموزان در رفتارهای پرخطر و تغییر شرایط به نفع  پایداری آنها در مدرسه است . تمرکز بر مداخله هایی که موجب ترغیب اتمام مدرسه ( نه فقط جلوگیری از ترک تحصیل) می شود، همسو با این تفکر رایج است که کلید حل مشکل ترک تحصیل،‌شرکت دادن دانش آموزان درفرآیند های مربوط به مدرسه می باشد . مداخلات اتمام مدرسه ، با آموزش مهارت های لازم برای موفقیت تحصیلی،‌برقراری روابط معنا دار واداره محیط مدرسه به صورتی که هماهنگی دانش آموز – مدرسه تقویت شود ، نقطه نظری خط دهنده پیدا می کنند( کریستنسون[۲۵] ، سینکلر[۲۶]، لهر[۲۷] وگادبر[۲۸] ،‌۲۰۰۱)

 

علی رغم اینکه مطالعات  تجربی اندکی درخصوص اثرات مداخلات اتمام مدرسه یا ترک تحصیل وجود دارد،‌به نظر می رسد امیدوار کننده ترین برنامه ها،‌با توجه به عوامل جایگزین شونده درزندگی پیچیده دانش آموزان مشارکت آنها در مدرسه را بهبود می بخشند (لهر، ‌هانسن[۲۹]، ‌سینکلروکریستنسون ،‌۲۰۰۳).

 

مربیان نمی توانند جایگاه یک دانش آموز را به عنوان فردی که ناتوانایی هایی دارد یا از خانواده ای کم درآمد یا آفریقایی – آمریکایی ،‌اسپانیایی یا بومی آمریکا است – تمامی عواملی که با سطوح بالای ترک تحصیل است – را تحت تأثیر قرار دهند .مربیان می توانند بر متغیرهای مربوط به درگیری دانش آموز درتحصیل موثر واقع شوند که این متغیرها نیز جایگاه ترک تحصیل همچون آرمان های تحصیلی پایین ،‌سطوح موفقیت پایین ، نگرش منفی نسبت به مدرسه و نامربوط دانستن مدرسه را پیش بینی می کنند. علاوه براین ، مدارس می توانند کارآیی مداخلات را افزایش دهند. بدین گونه که آنها را به گونه ای طراحی کنند که به جای مورد هدف  قرار دادن عوامل فردی درمیان عوامل بسیاری که منجر به ترک تحصیل دانش آموز می شود،‌عوامل متعدد مربوط به متن جامعه ، مدرسه وخانه دانش آموز را مورد توجه قرار دهد (لهرودیگران، ۲۰۰۳؛‌پریوات[۳۰] وکلی، ۲۰۰۳ ؛ روسی[۳۱] ، ۱۹۹۵؛ به نقل از ایسن مان،۲۰۰۷)

 

بررسی دقیق برنامه های موفق در پیشگیری از ترک تحصیل نشان می دهد که چهار عنصر ، مشارکت دانش آموز درمدرسه را تأیید می کند : الف) تجربه موفقیت تحصیلی (ب) این تصور که بزرگسالان درمدرسه مراقب آنها هستند ،‌(ج) دریافت پشتیبانی برای مدیریت مسائل فردی ،‌و(د) ارتباط آنچه در مدرسه انجام
می دهند با اهداف مهم فردی ( مک پارتلند[۳۲] ، ۱۹۹۴).

 

این عناصر اساس محکمی درنظریه مورد تأیید تحقیقات دارند . نظریه خودتعیین گری (دسی ، والراند، پلیتر وریان ،‌۱۹۹۱) ، نقش انگیزش خود پیرو و شایستگی ادراک شده دانش آموزان که بر موفقیت ورفتارهای تحصیلی آنان تأثیر می گذارد را مورد توجه  قرارداده است . این نظریه همچنین توضیح می دهد که رفتارهای بزرگسالان – به ویژه رفتارهایی که بیشتر حمایت کننده استقلال روبه رشد دانش آموز است تا آنهایی که بیشتر کنترل کننده هستند – تصور آنان از توانایی خود و ایجاد انگیزش خود مختار راتحت تأثیر قرار می دهد . دانش آموزانی که احساس توانا بودن دارند ، خود را قادر به انجام مطلوب تکالیف چالش برانگیز و دارنده ابزارهای مناسب برای راه اندازی ونظم دادن به رفتارهای خود می دانند،‌انگیزش خودپیرو از «‌توانایی که فرد درانجام یک تکلیف وآزادی ادراکی درتعریف وانتخاب تکلیف احساس می کند »‌ناشی می شود (وسیت[۳۳] ، وونگ ف‌سروانتس ، کریک ، کریل ،‌۲۰۰۱ ، ص ۱۱۱)

 

براساس نظریه خود تعیین گری،‌انگیزش خودپیرو شامل انگیزش درونی (من کاری را انجام می دهم چون ازآن لذت می برم ) و تنظیم شناسایی شده ( من کاری را انجام می دهم چون به من کمک می کند به یک هدف فردی برسم ) می شود. شکل های خود مختار درتضاد با تنظیم درون فکن یا بیرونی ( من این کار را انجام می دهم فقط به خاطر اینکه مجبورم ) و فقدان انگیزش (هیچ هدفی درآن نمی بینم ونمی توانم این فعالیت را کنترل کنم ) –شکایت معمول دانش آموزانی که تصمیم می گیرند مدرسه را به اتمام نرسانند،
می باشد (کورترینگ[۳۴]، وبرازیل[۳۵] ،‌۱۹۹۹،‌لیختن اشتاین[۳۶] ، ۱۹۹۳؛ همه به نقل از ایسن مان، ۲۰۰۷)

 

سطح شایستگی ادراک شده وانگیزش دانش آموزان می تواند هم میل آنها به ترک تحصیل و هم جایگاه بعدی آنهارا پیش بینی نماید . والراند، فورتیر وگای(۱۹۹۷) ،‌نظریه خود تعیین گری را دریک مدل انگیزشی از پایداری وبا نمونه بزرگی ازدانش آموزان شهری کلاس نهم ودهم به کاربردند .

 

آنهادریافتند دانش آموزانی که نشان دادند معلمان ، والدین ومدیران آنها به شیوه ای مستقل وحمایتی عمل کردند، درخصوص خودمختاری وتوانایی خود مثبت تر فکر می کردند و سطوح بالاتری از انگیزش خودپیرو داشتند . به همین ترتیب ،‌دانش آموزان دارای انگیزش خودپیرو بیشتر احتمال داشت که مایل به ماندن درمدرسه باشند . ودرنهایت هم این کار را انجام دادند ، برخلاف آنها، همسالان دارای انگیزش خود پیرو پایین تر ، قصد ترک تحصیل آنها بعداً‌عملی شد . هاردر وریو (۲۰۰۳) درمطالعه  خود ازدانش آموزان روستایی نیز تأییدی بر مدل انگیزشی اتمام مدرسه یافتند . آنهانشان دادند که داشتن منابع انگیزشی برای شایستگی ادراک شده و خود پیروی،‌اثر مستقیم برقصد دانش آموزان برماندن درمدرسه دارد واین عوامل برعملکرد تحصیلی آنان نیز موثر هستند . آنها همچنین دریافتند  که انگیزش خودپیرو و شایستگی ادراک شده دانش آموزان تأثیر قوی تری بر قصد آنها مبنی بر ماندن در مدرسه دارد تااینکه برعملکرد تحصیلی آنان داشته باشد . این مشاهده با یافته جانوس[۳۷]، ‌لی بلانک[۳۸] ، بولریس[۳۹] و ترمبلی[۴۰] (۲۰۰۰) مبنی براینکه تعهد دانش آموزان به تحصیل اثر مهمی برتصمیم آنها به اتمام مدرسه ،‌هماهنگی دارد. آنها دریافتند ،‌دانش آموزانی که از نظر تحصیلی خوب عمل نمی کردند ، درعین اینکه به اهمیت تحصیل واقف بودند،‌احتمال ترک تحصیل آنها کمتر از دیگر دانش آموزانی بود که به ترک مدرسه فکر می کردند .

 

مباحث اخیر در مورد نظریه یادگیری خود مختار (مثل مارتین و دیگران ،۲۰۰۳؛ وهمیر ،‌پالمر ،آگران[۴۱]، ‌میتاگ[۴۲]،‌ومارتین ،۲۰۰۰؛ به نقل از ایسن مان، ۲۰۰۷) ،‌مجموعه خاص مهارت های خود تنظیمی که برای نظم دادن درونی به انگیزش خودپیرو اساسی به شمار می روند را بیشتر موردتأکید قرار می دهند . عناصر عاطفی خود پیروی (یعنی خود شکوفایی وقدرتمندی روانشناختی) تحت حمایت رفتارهایی (یعنی عمل مستقل وخود تنظیمی) است که فرد را قادر می سازد یک تکلیف را انجام دهد ودرنتیجه تلاش فردی ، موفقیت را تجربه نماید . با فراگیری مهارت های خود تنظیمی  تصمیم گیری ، پذیرش عمل ، ارزیابی وسازگاری ، افراد بهتر می توانند تمایلات ونیازهای فردی خود را با اعمال خود تنظیم کنند و بدین ترتیب بیشتر احتمال می رود کنترل فردی بیشتری برفرآیند یادگیری داشته باشند . با وجود اینکه هیچ مطالعه ای نظریه یادگیری خود مختار را دررابطه با پیامدهای بلند مدت اتمام مدرسه مورد بررسی قرار نداده است ، اجزای نظریه یادگیری خو دمختار با مطالعاتی که پایداری  در مدرسه رابا اهداف انتقالی معنا دار فردی تعیین کننده مرتبط می داند هماهنگ است که این موضوع درک خوددردانش آموزان را افزایش می دهد به طوری که آنها را قادر می سازد تا از خود پشتیبانی به عمل آورده وبه واسطه یک برنامه متناسب ، برای دستیابی به اهداف ، حمایت دیگران رانیز دریافت نمایند (بنز[۴۳]، ‌لیندستورم[۴۴]، ‌ویووانوف[۴۵] ، ۲۰۰۰؛ کورترینگ وبرازیل ،‌۱۹۹۹ ؛اسکانلون[۴۶] و ملارد[۴۷] ،‌۲۰۰۱؛ به نقل از ایسن مان، ۲۰۰۷)

 

نظریه ، تحقیق و تجربه نشان داده است که به منظور نگه داشتن جوانان در مدرسه ، مربیان باید خودپیروی و شایستگی ادراک شده دانش آموزان را ترغیب نمایند . برای انجام این کار ، آنها می توانند مهارت های جزیی خودمختاری درمحیط های حامی استقلال ، مدرسه را به دانش آموزان بیاموزند و به دانش آموزان کمک کنند مهارت های خود مختاری خودرا برای رسیدن به اهداف تعیین شده ازسوی خود به کارگیرند .دانش آموزان ، از طریق مداخلات خودپیروی میتوانند بیاموزند چگونه ارتباط بین فعالیت های مربوط به مدرسه و اهداف شخصی خود را ایجاد نمایند . آنها می توانند مهارت های حمایتی خود را به
گونه ای بهبود بخشند که خدمات یا حمایت بزرگسالان مورد نیاز خودر ا کسب نمایند . همچنین می توانند بیاموزند موفقیت خود را تحت کنترل داشته ونقشه های خود را هماهنگ سازند که این کار حس کنترل و استقلال که اثر مهمی بر تصمیم آنها مبنی بر ماندن درمدرسه دارد را درآنها ایجاد می کند .

 

[۱] .Ekstrom, and . et.al.

 

[۲] .Sewell. T. E, and. Et. Al.

 

[۳] .Mahan, G, Johanson.E

 

[۴] .Lambert. N.M.

 

[۵] .Gadwa. K. Griggs. S.A.

 

[۶] .National Commission On Childern.

 

[۷] .Dornbusch. S. M, et.al.

 

[۸] .Baydar. N, Brooks – Gunn.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...