ویژگیهای مترفین در قرآن:

1-   انکار توحید و معاد:

قرآن کریم در این باره  می‌فرماید:

دانلود پایان نامه

«وَ قَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِلِقَاء الْآخِرَهِ وَ أَتْرَفْنَاهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یَأْکُلُ مِمَّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَ یَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ؛ ولی اشرافیان (خودخواه) از قوم او (نوح) که کافر بودند، و دیدار آخرت را تکذیب می‌کردند، و در زندگی دنیا به آنان ناز و نعمت داده بودیم، گفتند: این بشری است مثل شما از آنچه می‌خورید می‌خورد و از آنچه می‌نوشید می‌نوشد! (پس چگونه می‌تواند پیامبر باشد؟!)»

از استدلال آنها که گفتند: او مانند سایر مردم است چون مثل انسان می­خورد و می‌نوشد، معلوم می‌شود که برای انسان غیر از خوردن و نوشیدن که از خواصّ حیوانات است کمال و فضیلت دیگری سراغ نداشتند. تنها خوشبختی بشر را در این می‌دانستند که همانند حیوانات در بهره‌وری از انواع لذّات آزاد باشد. هم چنان که قرآن کریم در وصف این گونه مردم فرموده: «أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ؛ آنان همچون چهارپایانند »  و نیز فرموده:

«وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَمَا تَأْکُلُ الْأَنْعَامُ .. ؛ کافران از متاع زودگذر دنیا بهره می‌گیرند و همچون چهارپایان می‌خورند…»

2-   تقلید کورکورانه از آئین گذشتگان خود:

مترفین جوامع به هنگام خطر افتادن اسباب عیش و نوش و خوشگذرانی خویش بدون توجه به منطق و براهین وحیانیِ پیامبران الهی از سنّت‌های متحجّر گذشتگان خود دم می‌زدند:

«وَ کَذَلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی قَرْیَهٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّهٍ وَ إِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ ؛ و این گونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو پیامبر انذار کننده‌ای نفرستادیم مگر اینکه ثروتمندان مست و مغرور گفتند: ما پدران خود خود را بر آیینی یافتیم و به آثار آنان اقتدا می‌کنیم.»

در آیه موردِ بحث، این گفتارِ “اِنّا وَجَدْنا علی امّه…” را از توانگران اهل آبادیها نقل کرده و آن بدان جهت است که طبع تنّعم و ناز پروردگی انسان را وادار می‌کند از بار سنگین تحقیق، شانه خالی نموده، دست به دامن تقلید کورکورانه شود.  همچنین از گفتار ذکر شده معلوم می‌شود گرایش به مادّی گری و دنیا طلبی قدرت اندیشه (خرد) را تضعیف، و آدمی را به سمت تقلید کورکورانه سوق می‌دهد.

از اینکه در جوامع شرک پیشه، تنها سخن مرفّهان ذکر گردیده با آنکه اندیشه شرک مختص آنان نبوده است می‌توان استفاده کرد که آنان، نقش اصلی را در تعیین گرایشهای جامعه داشته‌اند. همچنین از آیه استفاده می‌شود اشراف گرایی در نسل آدمی تأثیر می‌گذارد و اخلاق و اعتقاد آنان را طوری می‌سازد که در مقام مخالفت با جریانهای برخاسته از عقل و وحی برمی‌آیند و هر سخن حقی را که با هواهای نفسانی آنان همسویی نداشته باشد نمی‌پذیرند.

3-   ملاک و معیار قرار دادن ثروت و امکانات مادّی:

«وَ قَالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوَالًا وَ أَوْلَادًا وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ ؛ و (آنها که مَستِ ناز و نعمت بودند) گفتند اموال و اولاد ما (از همه) بیشتر است و ما هرگز مجازات نخواهیم شد!»

4-   ظلم و جرم:

«وَ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مَا أُتْرِفُواْ فِیهِ وَ کَانُواْ مُجْرِمِینَ ؛ و آنان که ستم می‌کردند، از تنّعم و کامجویی پیروی کردند و گناهکار بودند (و نابود شدند)!»

از جمله «کانوا مجرمین» بر می‌آید که مردمان خوشگذران و پیرو لذّات، مردمانی بودند که به جرم و بزهکاری عادت کرده و در انجام آن پافشاری می کردند.

5-   فسق:

از خصوصیّات دیگر مترفین، فسق یعنی از حد و حقوق حقّه خارج شدن است:

«وَ إِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَهً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُواْ فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا ؛ و هنگامی که بخواهیم، شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای «مترفین» (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بیان می­داریم، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدّت درهم می‌کوبیم.»

 مؤمنون/33

. محمد حسین طباطبایی، پیشین، ج 15، ص 42.

 اعراف/179

  محمد/12

  زخرف/23

علی اکبر هاشمی رفسنجانی وجمعی ازمحققان ، تفسیر راهنما، ج 18، چاپ اول، قم، مرکز فرهنگ ومعارف قرآن؛  بوستان کتاب ،1381 ، ج 18، ص 138.

همان، ج 17، ص45

همان، ص 46.

   سبأ/35

  هود/116

  اسراء/16

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...