۲-۳-۵-علل کمرویی:

در هیچ یک از یافته های موجود در منابع، در رابطه با علل کمرویی، به قدر کافی دلایل موجه بودن آن ها نشان داده نشده است. با وجود این، متخصصان عوامل احتمالی کمرویی را شناسایی کرده‌اند:آمادگی ژنتیکی فرد کمرو، پایین بودن میزان دلبستگی که تضمین کننده رابطه میان والد و کودک است، نقص و کاستی در یادگیری مهارت های اجتماعی، تخریب، ناارزنده سازی، تمسخر و انتقاد و عیب جویی فراوان از کودک توسط والدین، هم شیرها و افراد دیگر(فیلیپس و پیتمن، ۲۰۰۷).

در رابطه با بررسی های علت شناسی کمرویی به خصوص در گذشته،بیشتر بر روی مطالعات کودکان و دوران کودکی متمرکز بوده است.اغلب تلاش های به عمل آمده در این زمینه برای تعیین این بود که آیا کمرویی نتیجه فطرت و سرشت است یا نتیجه پرورش و اکتساب؟ شایان ذکر است،کمرویی نمی تواند منحصراً نتیجه یکی از عوامل باشد.مطالعات پژوهشی نشان می‌دهد که کمرویی نتیجه کنش متقابل ژن ها و محیط در درجات مختلف می‌باشد (هندرسون و زیمباردو، ۱۹۹۶).

همانند بیشتر دیگر خصوصیات روان شناختی و یا اختلال هایی از قبیل اسکیزوفرنی و اختلال های خلقی، در صورت وجود کمرویی در تاریخچه خانوادگی، احتمال این که فرزندان آن خانواده کمرو شوند، افزایش خواهد یافت. عوامل بیولوژیکی درگیر در کمرویی شامل برانگیختگی بالای مناطق سیستم لیمبیک می‌باشد. سیستم عصبی سمپاتیک، شامل اعصاب خودکار است که سبب تحریک بدن و بسیج نیرو در موقعیت های استرس زا است. در افراد کمرو،سیستم عصبی سمپاتیک بیشتر حساس است و بدین دلیل در مقایسه با کسانی که سیستم عصبی سمپاتیک شان از حساسیت کمتری برخوردار بوده و دچار احساس اضطراب مفرط در موقعیت ها نمی گردند، افراد کمرو به سبب آمادگی زیستی در موقعیت ها،درد و رنج و نگرانی و ناراحتی بیشتری را تجربه می‌کنند (اسنهالاتا و مارتی، ۲۰۰۳).

تحریک سیستم عصبی سمپاتیک موجب تپش و افزایش تعداد ضربان قلب و تحریک پوستی می‌گردد که این دو نشانه بیولوژیکی افرادی هستند که در موقعیت های اجتماعی احساس کمرویی می‌کنند. ‌بر اساس یافته های جروم کاگان، نانسی اسنایدمن و همکارانشان در دانشگاه هاروارد، تفاوت های فیزیولوژیکی میان نوزادان کمرو و غیر کمرو از همان اوایل رشد از دو ماهگی به بعد قابل مشاهده است (هندرسون و زیمباردو، ۱۹۹۶).

اگر کودکی در دوره نوزادی کمرویی را به صورت ترس از خطرها و موقعیت های جدید، اجتناب از برخورد چشمی نشان دهد، احتمالا آن را به ارث برده است. کمرویی که بعدا در دوران کودکی ظاهر می شود، احتمالا شناخت یا عوامل محیطی پایه آن را تشکیل می‌دهد. تعداد دیگری از شرایط محیطی که با کمرویی همراه اند عبارت اند از: طرد و سورفتار محرکات انگیزشی شده یا مدرسه جدید، اعمال استبداد والدینی، ضربه خانوادگی، انتقاد یا تمسخر یا دچار ناتوانی شدن (گودینو، لو، ۲۰۱۰).

تعدادی از کودکان، به کمرویی گرایش دارند و در مقایسه با کودکان دیگر، در موقعیت های جدید اجتماعی واکنش از خود نشان می‌دهند. این قبیل کودکان ممکن است کمرویی را فقط در انواع معینی از برخوردهای اجتماعی نشان دهند. محققان هردو عامل طبیعت و سرشت و پرورش را در تفاوت های افراد در کمرویی دخیل می‌دادند (اسنهالاتا و مارتی، ۲۰۰۳).

از طرفی برخی دیدگاه ها کمرویی را آموختنی می‌دادند. زمینه فرهنگی و محیط خانوادگی کودکان، الگوهایی را برای رفتار اجتماعی ارائه می‌دهد.کودکان و نوجوانان چینی در مقایسه با کودکان و نوجوانان قفقازی در طول مراقبت روزانه متوجه می‌شوند که از نظر اجتماعی باید بیشتر تودار و ساکت باشند و کودکان و نوجوانان سوئدی در مقایسه با کودکان آمریکایی، ناراحتی اجتماعی بیشتری را گزارش می‌کنند و برخی از والدین از طریق برچسب گذاری کمرویی بر روی فرزندان خود، پیشاپیش خود رضایتمندی آن ها را مورد تقویت و تأیید قرار می‌دهند. بزرگسالان ممکن است از طریق تملق، از پذیرش کمرویی فرزندانشان در پاسخ به تقابل های اجتماعی، طفره بروند که بدین ترتیب رفتار کمرویی را در آن ها تقویت می‌کنند (دنیلز و پلامین، ۲۰۰۷).

رویکرد پرورشی در رشد کمرویی متنوع است و جهات مختلفی دارد. یک عامل عمده محیطی، تاثیرهای والدین است. تاثیرگذاری والدین در رشد کمرویی در شخصیت کودک آن ها ممکن است مستمر یا بی ثبات باشد. این به نظریه بن بست مضاعف بر می‌گردد. افزایش تعارض های دلبستگی از قبیل احساس دلبستگی توام با ناایمنی، همچنین یک عامل احتمالی تاثیرگذار است. دلبستگی شدید به والدین ممکن است در موقعیت های ناآشنا، به اضطراب شدید غیر معمول منجر گردد. در یک محیط خانوادگی که نوجوان به طور مکرر توسط والدین یا دیگر همشیرهایش مورد انتقاد و سرزنش قرار بگیرد، ممکن است به اعتماد نفس پایین و ترس مفرط از نگرانی و دستپاچگی دراو منجر گردد (اشمیت و فاکس، ۲۰۰۱).

شواهد مربوط به اساس وراثتی و ذاتی مربوط به میزان تغییرات گرایش کمرویی، روزبه روز بیشتر می شود. در حقیقت، نقش وراثت در کمرویی در مقایسه با دیگر خصیصه های شخصیتی عظیم تر است (کروزیر و بیردسی، ۲۰۰۳).

مطالعات مربوط به فرزند خواندگی، می‌تواند کمرویی را در کودکان فرزند خوانده بر مبنای جنبه بیولوژیکی مادرانی که جمع گرا و جامعه پذیر هستند،پیش‌بینی کند. تفاوت های فیزیولوژیکی در میان کودکانی با بازداری مفرط و عدم بازداری، با بالا بودن و یا ثبات ضربان قلب مشخص می شود. در سنین ۲ تا ۵ سالگی، در کودکانی که بازداری بیشتر ادامه می‌یابد، در برخورد با همسالان جدید و بزرگسالان رفتار تودار و ساکت بودن را نشان می‌دهند (رزنیک و دیگران، ۱۹۸۶).

با وجود این شواهد، اغلب محققان تأکید دارند که اثرهای ژنتیکی تنها سهم کوچکی از خود برچسب زنی کمرویی را برعهده دارند. حتی آمادگی های وراثتی می‌تواند تغییر کنند.کودکان و نوجوانان فرزندخوانده، بعضی از سبک های اجتماعی والدین ناتنی شان را کسب می‌کنند (دانلیز و پلامین، ۱۹۸۵) و کودکان و نوجوانان نوپایی که دچار بازداری فوق العاده ای هستند، در بیشتر اوقات در طول تلاش والدینشان، بیشتر احساس راحتی اجتماعی می‌کنند (رزنیک و دیگران، ۱۹۸۶).

عوامل زیادی در به وجود آمدن کمرویی مؤثرند. از نظر زیمباردو و هندرسون (۱۹۹۶) برخی از جنبه‌های کمرویی حاصل یادگیری است و زمینه‌های فرهنگی، محیط و شرایط خانوادگی و همچنین الگوهای رفتاری و اجتماعی زمینه مساعدی ا برای بروز کمرویی ایجاد می‌کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...