پایان نامه اجرای احکام مدنی:-اصل تعطیل بودن اجرای حکم |
: اصل غیر قابل توقیف یا تعطیل بودن اجرای حکم
براساس ماده 24 ق. 101 م مأمور اجرا بعد از شروع به اجرا نمیتواند اجرای حکم را تعطیل یا توقیف یا قطع نماید یا به تأخیر اندازد مگر به موجب قرار دادگاهی که دستور اجرای حکم را داده یا دادگاهی که صلاحیت صدور دستور تأخیر اجرای حکم را دارد یا ابزار رسید محکومله دایر بر وصول محکومبه یا رضایت کتبی او در تعطیل یا توقیف یا قطع یا تأخیر اجرا.
مفاد ماده 24 ق. ا. ا. م سال 56 قبلاً در ماده 610 قانون اصول محاکمات حقوقی پیشبینی شده بود. ماده مذکور مقرر میداشت: (بعد از مباشرت به اجرا مأمور اجرا حق ندارد اجرای حکم را تعطیل یا توقیف یا قطع نماید مگر به موجب قرار محکمهای که حکم را داده است یا به ابراز قبض محکومله که از محکوم علیه مبلغ محکوم به رسیده است یا با رضایت کتبی محکومله در تعطیل یا توقیف یا قطع اجرا تخلف مأمور اجرا از وظایف خود باعث مجازاتی که معین شده است خواهد بود)
ماده مذکور با تغییراتی در این قانون پیشبینی شده است ماده24 ق. ا. ا. م است که بر اصل ضرورت و تأخیرناپذیری اجرای حکم لازمالاجرا تأکید دارد. وقتی اراده دادگاه بر امری قرار گرفت و در غالب حکم به نفع خواهان و علیه خوانده ظاهر شد این حکم باید اجرا شود و به دلالت ماده 8 ق. آ. د. م هیچ مقامی نمیتواند از اجرای آن جلوگیری کند، این ماده مقرر داشته است هیچ مقام رسمی یا سازمان یا اداره دولتی نمیتواند حکم دادگاه را تغییر دهد و یا از اجرای آن جلوگیری کند مگر دادگاهی که حکم صادر کند و یا مرجع بالاتر آن هم در مواردی که قانون معین نموده باشد در صورتی که برخلاف تجویز قانون شخصی در جهت جلوگیری از اجرای حکم اقدامی انجام دهد و مرتکب مجرم شناخته شده و مطابق با م 576 ق. مجازات اسلامی قابل مجازات خواهد بود آنچنان که این ماده مقرر میدارد:
«چنانچه هر یک از صاحب منصبان و مستخدمین و مأمورین دولتی و شهرداری در هر رتبه و مقامی که باشد از مقام خود سوء استفاده نماید و از اجرای اوامر کتبی دولتی یا اجرای قوانین مملکتی یا اجرای حکم یا اوامر مقامات قضایی یا هر گونه امری که از طرف مقامات قانونی صادر شده است جلوگیری نماید به انفصال از خدمات دولتی از یک سال تا پنج سال محکوم خواهد شد.
گفتار دوم: مصادیق طواری در اجرای احکام مدنی
بند اول: فرجام خواهی
فرجامخواهی، به عنوان طریق فوقالعادهی شکایت از رأی، علیالقاعده نباید اثر تعلیقی بر اجرای حکم داشته باشد. بدین معنا که رأی فرجام خواسته، در حالی که حتّی در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی فرجامی است، اگر محکومله درخواست نمود باید اجرا شود. این خصوصیّت تمامی طرق فوقالعادهی شکایت از آراست (فرجام، اعادهی دادرسی، اعتراض شخص ثالث). در عین حال، قانونگذار، در مواردی، بر قاعدهی مزبور استثنائاتی وارد نموده است. در غیر موارد منصوص، فرجام، اجرای حکم را معلّق نمینماید؛ امّا به موجب ماده 386 قانون آیین دادرسی مدنی، در صورت فرجامخواهی، پیش از اجرای حکم، عندالاقتضا، حسب مورد، از محکومله و یا محکومعلیه، به ترتیب زیر، تأمین گرفته میشود.
الف :محکومبه مالی
به موجب بند (الف) مادّه 386 قانون آیین دادرسی مدنی. «… چنانچه محکومبه مالی باشد، در صورت لزوم به تشخیص دادگاه قبل از اجرا از محکومله تأمین مناسب اخذ خواهد شد…». بنابراین اگر حکم در دعوای مالی قطعی شمرده شود و محکومله درخواست اجرای آن را کرده باشد، امّا نسبت به آن فرجام خواهی شده باشد، دادگاه، پیش از صدور دستور اجرا، از محکومله تأمین میگیرد، چنانچه دادگاه ضرورت گرفتن تأمین را احراز نمود، تأمین گرفته شده باید به میزان محکومبه باشد، تأمین میتواند به صورت وجه نقد، ضمانت نامهی بانکی، مال غیرمنقول و … باشد. در پذیرفتن ضامن معتبر، اگرچه شاید بتوان، به قرینهی تبصره 2 مادّه 306 ق. ج. و سکوت بند (الف) مادّه 386 مزبور نظر مخالف داد، امّا نظر موافق نیز منطبق با اصول کلّی و فلسفه تأمین و عموم و اطلاق بند (الف) مزبور است.
ب: محکومبه غیرمالی
بند (ب) مادّه 386 قانون آیین دادرسی مدنی مقرّر میدارد: «چنانچه محکومبه غیرمالی باشد و به تشخیص دادگاه صادرکنندهی حکم، محکومعلیه تأمین مناسب بدهد اجرای حکم تا صدور رأی فرجامی به تأخیر خواهد افتاد». بنابراین، پس از صدور احکام قطعی صادره در دعاوی غیر مالی قابل فرجام (برای نمونه دعوای طلاق) فرجامخواهی، مانع اجرای حکم نمیشود. بدین معنا که به درخواست محکومله، دستور اجرا صادر میشود و تا پایان عملیّات اجرایی، بیهیچ وقفه و مانعی، علیالقاعده، شروع شده و ادامه مییابد؛ مگر محکومعلیه تأمین دهد که در این صورت دادگاه قرار تأخیر «اجرای حکم» را تا روشن شدن نتیجهی فرجامخواهی صادر می کند. روشن است که چنانچه حکم ابرام شود عملیّات اجرایی ادامه مییابد.تعیین تأمین و گرفتن آن، به صراحت بند (ب) مادّه 386 ق. ج. با «دادگاه صادرکنندهی حکم» است که حسب مورد، ممکن است دادگاه نخستین یا دادگاه تجدیدنظر باشد.
-شمس،عبدالله،منبع پیشین،ص 194
- صدر مادّه 367 ق. ج. و قسمت 2 از بند (الف)
- صدر و بند (الف) مادّه 368 قانون آیین دادرسی مدنی.).
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 11:37:00 ب.ظ ]
|