مفاسد اخلاقی و رفتاری

اسراف و زیاده روی در هر زمینه ای باعث سقوط اخلاق و نابودی صفات نیکو و موجب رفتار ناپسند و انحطاط شدید فرهنگ و تمدن انسانی و از بین رفتن هویت و شخصیت انسان می شود . افراط در هرکاری به آرمان ها و ارزش های اخلاقی و دینی انسان ضرر فراوانی می زند و برای جامعه ناامنی روحی ،ناآرامی روانی و ناهنجاریهای ناگوار به بار می آورد .

اگر در جامعه روزی به جایی رسیدیم که برای داشتن ماشین و خانه و زر و زیور و مادیات بعنوان معیارهای تشخص و احترام افراد ، بیشتر از ارزشهای والای انسانی و دینی و تقوی ارزش قایل شدیم ، در آنصورت کم کم ارزش ها کم رنگ شده ، و اصول و مبانی دینی مورد بی مهری واقع خواهند شد ، و مصادیق و سمبلهای آن نیز طرد میشود . در چنین جامعه ای برای رسیدن به این ارزش کذایی و تو خالی مجبوریم تن به هر کاری بدهیم تا مبادا از احترام ما کاسته شود . آنجاست که رشوه و اختلاس یا خود فروشی و تملق و ریا کاری و هزار مفسده دیگر برای رسیدن به این جایگاه مباح می گردد .

پایان نامه ها

تجمل گرایی، از چند سو فساد اخلاقی و رفتاری در پی دارد. نخست آنکه این کار، به ویژه در مرحله شدید آن و برای غالب مردم که درآمدی محدود دارند، موجب کاهش درآمد آنان می گردد . در نتیجه برای تأمین هزینه های تجمل گرایی  ،همچنین برای حفظ این موقعیت و ادامه آن ،در معرض گرفتار آمدن به رذیلت های اخلاقی همچون بخل و حرص یا مفاسد اقتصادی مانند ربا ،رشوه و اختلاس قرار می گیرند .

عکس مرتبط با اقتصاد

از سوی دیگرغرق شدن در شهوتها و هوسها و زیاده روی در لذات جسمانی، مجالی برای اندیشه در کمالات معنوی و انسانی و توجه به بعد روحی باقی نمی گذارد و راه را برای تهذیب اخلاقی می بندد. بویژه آنکه افتادن در دام هوسها و لذت جوییها، نور و نیروی خرد را سخت ناتوان می کند و پذیرش دعوت ادیان و مصلحان را دشوار می سازد. از این روست که قرآن کریم، یکی از ویژگی مترفان را، حق انکاری و مقابله با پیامبران و مصلحان اجتماعی بیان می دارد: «وَ مَا أَرْسَلْنَا فی قَرْیَهٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُترَْفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَفِرُون؛ و ما در هیچ شهری هشدار دهنده ای نفرستادیم جز آنکه خوشگذرانان آن گفتند: ما به آنچه شما بدان فرستاده شده اید، کافریم» از سوی دیگر، حفظ این موقعیت و تداوم بیشترآن مستلزم یا همراه رذیلتهای اخلاقی همچون آزمندی، طمع و بخل است . از جنبه های دیگر، تجمل گرایی غالبا با گونه ای از مصرف گرایی و رفاه زدگی و غرق شدن در لذات مادی (اتراف) است که خود منشأ بسیاری از مفاسد اخلاقی و اجتماعی و حتی انحرافات اخلاقی و رفتاری همچون فخرفروشی ،خود برتربینی و بی بندو باری است . از این رو ،قرآن کریم ،آنان را مفسد و فاسق معرفی می کند.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

هنگامی که زرق و برقهای مادی، پرخرجیها و گرایش به زندگی های تجملی گسترش یافت، هزینه های مصرف بالامی رود و دخل و خرج ناهماهنگ می شود. این افراد برای همگامی با زندگی و تامین مخارج متنوع و سنگین آن، خود را ملزم به رعایت ضوابط و ارزشها نمی بینند. اینجاست که تجمل و زندگی اشرافی، آشیانه فساد می شود و در سایه خود، انواع کژیها و مفاسد را پرورش می دهد.

افزون برآن ، تجمل گرایی عده ای درجامعه ، به طور طبیعی بر روی دیگران تأثیر می نهد و به گونه عملی آنان را تشویق به این کار می کند و در نتیجه به طور شبکه وار و تصاعدی ، پیوسته بر انحرافات اخلاقی و رفتاری در جامعه ، افزوده می گردد .

تجمل گرایی در زندگی مترفین و خوش گذرانان ـ که نسبت به مردم از لحاظ اقتصادی و بهره مندی از دنیا و لذات آن در موقعیت نظرگیری قرار گرفته اند ـ آنان را بیگانه از کششهای معنوی می سازد. سستی عقیده و باور داشتهای دینی، خواه ناخواه در پی مصرف گراییهای طبقه مرفه شکل می گیرد و زشتی گناه و فساد اخلاقی را در چشم شان ناچیز می سازد.

چنین کسانی که درآمدهای هنگفت دارند و به سهولت در دست یابی به خواسته های فسادانگیزشان کامیاب می شوند، کم تر مجال تهذیب نفس و پیراستگی روان را خواهند یافت. تردیدی نیست که تجمل گرایان سعی در جذب نیروهای انسانی جامعه داشته و آنان را به فساد و فحشا سوق می دهند تا از دنیا کامروایی فزون تری داشته باشند. زنان و جوانان بیش از دیگر گروه های اجتماعی در شمار قربانیان افراد و قدرتهای اسراف گرند.

مى‏دانیم اسراف همان تجاوز از حد قانون آفرینش و قانون تشریع است، این نیز روشن است که در یک نظام صحیح هر گونه تجاوز از حد موجب فساد و از هم گسیختگى مى‏شود، و به تعبیر دیگر سرچشمه فساد، اسراف است و نتیجه اسراف فساد.

با توجه به آنچه گفتیم رابطه اسراف و فساد به خوبى آشکار مى‏شود.

به گفته” علامه طباطبائى” در” المیزان” عالم هستى یک پارچه نظم و صلاح است و حتى با تضادى که احیانا در میان اجزاى آن دیده مى‏شود تالیف و التیام و هماهنگى فراوان دارد، این نظام به سوى اهداف صالحى در جریان است، و براى هر یک از اجزاى خود، خط سیرى تعیین مى‏کند، حال اگر یکى از این اجزاء از مدار خود خارج شود و راه فساد را پیش گیرد، میان آن و سایر اجزاى این جهان درگیرى ایجاد مى‏شود، اگر توانستند این جزء نامنظم اسرافکار را به مدار اصلیش بازگردانند چه بهتر، و الا نابودش مى‏کنند، تا نظام به خط سیر خود ادامه دهد!.

انسان که یکى اجزاى این عالم هستى است از این قانون عمومى مستثنى نیست، اگر بر اساس فطرت، بر مدار خود حرکت کند و هماهنگ نظام هستى باشد به هدف سعادتبخش که براى او مقدر شده است مى‏رسد، اما اگر از حد خود تجاوز کند و قدم در جاده” فساد در ارض” بگذارد، نخست خداوند او را گوشمالى داده، و با حوادث سخط و دردناک او را هشدار مى‏دهد، چنان که در آیه 41 سوره روم مى‏خوانیم ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ:” فساد بر صفحه دریا و صحرا بر اثر اعمال مردم آشکار گشت خدا مى‏خواهد نتیجه سوء پاره‏اى از اعمال مردم را به آنها بچشاند شاید بازگردند".

البته این مورد، هم می تواند فردی و هم اجتماعی باشد.

 ر.ک: ولی الله رستگار جویباری، اسراف از دیدگاه اسلام ، پیشین،  ص 157

 ر.ک:  قلم/12-14؛  مدثر/ 12-15

  [4]  سبا/34.

ر.ک :  مدثر/15-12

 ر.ک:  سبأ/ 34-35

 ر.ک:  شعراء147 /-152 ؛  فجر/ 6-12

 اسراء /16

ر.ک:  جواد ایروانی،اخلاق اقتصادی از دیدگاه قرآن و حدیث،پیشین،  صص264-261

ناصر مکارم شیرازی،  پیشین،  ج‏15، ص: 307

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...