کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



فراهنجاری معنایی

از آنجا که حوزه‌ی معنایی به عنوان انعطاف‌پذیرترین سطح زبان، بیش از دیگر سطوح آن، در برجسته سازی ادبی به کار می‌رود، شیوه‌هایی مانند استعاره، مجاز، تشبیه، تشخیص، پارادوکس، کنایه و… در مجموعه هنجار گریزی معنایی جای می‌گیرند و در اینجا به نمونه‌های آن اشاره می‌کنیم.

دانلود پایان نامه

«از «تهی» «سرشار»

جویبار لحظه‌ها جاریست» (اخوان ثالث، آخر شاهنامه، 1379: 173).

دراین شعر «تهی و سرشار» دو مفهوم متضاد هستند که شاعر از همنشینی آن‌ ها یک ترکیب پارادوکسیکال (نقیضه نما) ساخته است؛ و به این ترتیب از هنجار معنایی زبان- که همیشه (پر و خالی) در برابر هم قرار دارند- فراتر می‌رود.

«و آن‌ ها را در کنار یکدیگر می‌نهند.

دیگر اکنون هیچ مرغ پیر یا کوری

در چنین «عریانی انبوه م» آیا لانه خواهد بست؟» (همان: 116).

در این شعر هم «عریانی انبوه » یک درخت تصویری نقیضه‌نما و تضادمند است. تصویری که ازدو تصویر متضاد ساخته شده است: درختی با شاخه و برگ انبوه  و همان درخت، هنگامی که برگ و بارش ریخته و اکنون شاخه‌هایی عریان و بی برگ و بر دارد.

«- «… بده… بدبد… ره هر پیک و پیغام و خبر بسته ست.

نه تنها بال و پر، «بال نظر» بسته ست.

قفس تنگ است و در بسته ست …»» (اخوان ثالث، زمستان، 1379: 90).

در این نمونه، شاعر تشبیه به کار برده و «بال نظر» در حقیقت اضافه تشبیهی و به بیانی تشبیه بلیغ است.

«به سوی سرزمین‌هایی که دیدارش،

بسان شعله آتش،

دواند در رگم خون نشیط زنده بیدار.

نه این خونی که دارم: پیر و سرد و تیره و بیمار.

که از دهلیز نقب آسای رگ‌هایم

کشاند خویشتن را، همچو مستان دست بر دیوار…» (همان: 94)

در سه سطر پایانی شعر، شاعر از یک سو، رگ‌هایش را به دهلیزی نقب آسا تشبیه کرده و از سوی دیگر، تشبیه مرکب به کار برده و خونی را که مثل کرم در رگ‌هایش می‌لولد و به آرامی و دشواری حرکت می‌کند، به مستانی تشبیه کرده که به سختی و در حالی که به دیوار تکیه می‌کنند، راه می‌روند.

«زبر دستی که دائم می‌‎مکد خون و طراوت را،

نهان در پشت این ابر دروغین بود و می‌خندید» (همان: 54).

در این شعر «زبر دستی» که شاعر از آن سخن می‌گوید، استعاره‌ای برای خورشید است.

«… و آبرویم را نریزی، دل! -ای «نخورده مست»-

لحظه دیدار نزدیک‌ست» (همان: 86).

اخوان در این شعر، دل خود را- به استعاره- «نخورده مست» می‌نامد.

«(آبها از آسیا افتاده است)»

دارها برچیده، خون‌ها شکسته‌اند» (اخوان ثالث، آخر شاهنامه، 1379: 110).

در همین شعر «پشت تپه هم روزی نبود»، کنایه‌ای است به ناامیدی اخوان از آینده و فردا.

«سکوت گریه کرد دیشب.

سکوت بخانه‌ام آمد، سکوت سرزنشم داد،

و سکوت ساکت ماند سرانجام» (اخوان ثالث، آخر شاهنامه، 1379:).

شاعر در این سطرها شیوه‌ی تشخیص (جانمند انگاری) را به کار می‌گیرد. در این شیوه که استعاره مکنیّه نیز شمرده می‌شود، شاعر اجزای طبیعت، اشیاء، مفاهیم و خلاصه همه چیز را به چشم انسان می‌بیند و رفتارها و حالات انسانی را به آن‌ ها نسبت می‌دهد، به بیان دیگر شاعر به آنچه که می‌خواهد، شخصیت انسانی می‌بخشد.

در این شعر نیز، اخوان «سکوت» را جاندار پنداشته و به آن شخصیتی انسانی می‌بخشد؛ و چنان که می‌بینیم رفتارهای انسانی را به آن نسبت می‌دهد.

«نه چراغ چشم گرگی پیر،

نه نفس‌های غریب کاروانی خسته و گمراه؛ …» (همان، زمستان: 79).

اخوان در این شعر نیز جانمند انگاری کرده و کاروان خسته و راه گم کرده را مانند انسانی گم گشته و غریب می بیند که نفس بریده و درمانده شده است.

چنان که در نمونه‌های پیشین دیدیم، آنچه که در بیان آمده و در بدیع سنتی، در چارچوب آرایه‌های معنوی جای دارد، در مجموعه فراهنجاری معنوی قرار می‌گیرد.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 10:56:00 ب.ظ ]




فراهنجاری سبکی

در این شیوه هنجارگریزی، شاعر امکان می‌یابد از لایه اصلی شعر- که سبک نوشتاری معیار است- گریز بزند و از واژه‌ها، عبارت‌ها و جمله‌های گفتاری نیز بهره گیرد، یه بیان دیگر، شاعر گونه‌های زبانی را در شعر خود باهم می‌آمیزد.

«نه، جانا! این نه جای طعنه و سردی است.

گرش نتوان گرفتن دست، بیدادست این «تیپا»ی بیغاره»

(همان، از این اوستا، 1379: 139 و 140).

«منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم

منم من، سنگ تیپا خورده‌ی رنجور،

منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ناجور» (همان، زمستان: 73)

چنان که در هر دو نمونه بالا می‌بینیم، شاعر در میان زبان ادبیانه و باستان گرای خود، کلمه عامیانه و گفتاری «تیپا» را نیز جا داده است.

«من می‌گریزم سوی درهایی که میبینیم

بازست، اما پنجه‌ای خونین که پیدا نیست.

از کیست،

تا میرسم، در را برویم «کیپ» می‌بندد»  (همان، از این اوستا: 165).

در این شعر هم اصطلاح گفتاری «کیپ» را در کنار زبان نوشتاری و فاخر این شعر می‌بینیم.

 

 

8- فراهنجاری زمانی

در این گونه از هنجار گریزی، شاعر از قواعد زبانی مان خود دور می‌شود و صورت‌هایی از زبان را به کار می‌برد که پیش از این رایج بوده و امروزه کاربرد چندانی ندارد. به این شیوه از هنجار گریزی، «آرکائیسم» (کهن گرایی- باستان گرایی) می‌گویند.

بنا به تعریف «لیچ» هنجار گریزی زمانی (آرکائیسم)، ادامه حیات زمان گذشته در خلال زبان امروز است، هنجار گریزی زمانی (کهن گرایی)، هم واژه‌ها و هم ساخت‌های دستوری زبان را شامل می‌شود.

کهن گرایی واژگانی:

شاعر در این شیوه واژه‌هایی را به کار می‌گیرد که در گذشته رواج و روایی داشته‌اند، اما امروزه یا به کار نمی‌روند، و یا کمتر به کار می‌روند.

«نخستین: راه نوش، راحت و شادی

به ننگ آغشته، اما رو به شهر و باغ و آبادی،

«دو دیگر»: راه نیمش ننگ، نیمش نام،

اگر «سر بر کنی» غوغا، و گر دم در کشی آرام.

«سه دیگر»: راه بی برگشت، بی فرجام»

(اخوان ثالث، زمستان، 1379: 93).

در این شعر می‌توان نمونه‌هایی از باستان گرایی و واژگانی را دید؛ «دو دیگر» و «سه دیگر» که در گذشته رواج داشته‌اند، اما امروزه به کار نمی‌روند و به جای آن می‌گوئیم: دومین (دومی). و به جای «سر بکنی» هم می‌گوییم: سر بلند کنی.

«و گر دست محبت سوی کس یازی،

به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛

که سرما سخت سوزان است» (همان، 99).

اخوان در این شعر، فعل «یازیدن» را به کار برده، که امروزه چندان به کار نمی‌رود و به جای آن فعل «دراز کردن» را به کار می‌بریم. به عبارت دیگر، امروز می‌گوییم: «اگر دست خود را به سوی کسی دراز کنی…»

کهن گرایی دستوری

شاعر در این گونه از کهن گرایی، ساخت دستوری و شکلی از دستور زبان را به کار می‌گیرد که در گذشته متداول بوده، ولی امروزه دیگر به کار نمی‌رود و ساخت‌های دیگری را به جای آن‌ ها به کار می‌بریم.

«سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت»،

{سرها در گریبان است.

… من امشب آمدستم وام بگذارم.

حسابت را کنار جام بگذارم» (اخوان ثالث ، زمستان، 1379: 99).

چنان که می‌بینیم، فعل‌های «نمی‌خواهند پاسخ گفت» و «آمدستم» امروزه به این شکل به کار نمی‌روند و به جای آن‌ ها می‌گوییم: «نمی‌خواهند پاسخ گفت» و «آمدستم» امروزه به این شکل به کار نمی‌روند و به جای آن می‌گوییم «نمی‌خواهند پاسخ بگویند» و «آمده‌ام».

«نوشته بر سر یک «به سنگ اندر »

حدیثی که ش نمی‌خوانی بر آن دیگر» (همان، زمستان: 99).

در این شعر کاربرد کهنی از قواعد دستوری دیده می‌شود که امروزه دیگر به کار نمی‌روند.

«حرف اضافه دو گانه»: مانند «در… اندر» ساخت دستوری است که امروزه دیگر منسوخ شده است. چنان که دیدیم، اخوان از تمام شیوه‌های هنجارگریزی، برای برجسته کردن و تشخیص بخشیدن به زبان شعرش بهره جسته؛ که به نمونه‌های آن اشاره شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:55:00 ب.ظ ]




توازن واژگانی

1- تکرار آوایی کامل

2- تکرار آوایی ناقص

تکرار واژه‌ها و فرارگیری آن‌ ها نسبت به یکدیگر، توازن پدید می‌آورد که موسیقی نمی‌آفریند. بسته به اینکه واژه‌های تکرار شونده در چه نقاطی از شعر قرار گیرند و چه نسبتی با هم برقرار می‌کنند، گونه‌های متفاوتی برای توازن واژگانی می‌توان در نظر گرفت. اگر تمام شیوه‌ها و گونه‌های توازن واژگانی را در نموداری بگنجانیم و شکلی طبقه بندی شده به آن بدهیم، چنین نموداری خواهد بود.

 

الف) تکرار آوایی کامل

-تکرار «یک صورت زبانی»

در این شیوه یک صورت زبانی- یعنی یک واژه،  یک عبارت و یا یک جمله عیناً تکرار می‌شود.

گونه‌های زیر را برای این شیوه می‌توان در نظر گرفت:

تکرار آغازین

1-در آغاز چند بیت و یا چند سطر، یک صورت زبانی عیناً-و بصورت پیاپی- تکرار می‌شود.

«در کوچه» های سرور و غم راستینی که مان بود.

«در کوچه» باغ گل ساکت نازهایت.

«در کوچه» باغ گل سرخ شرمم.

«در کوچه»های نوازش.

«در کوچه»های شب‌های بسیار.

تا ساحل سیمگون سحرگاه رفتن» (اخوان ثالث، آخر شاهنامه، 1379: 140).

در این شعر صورت زبانی «در کوچه» در ابتدای سطرهای پیاپی-عیناً- تکرار شده و نمونه‌ای از «تکرار آغازین» است.

«چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی

«هرچه» برگم بود و بارم بود،

«هرچه» از فر بلوغ گرم تابستان و میراث بهارم بود،

«هرچه» یاد و یادگارم بود،

ریخته ست» (همان، آخر شاهنامه، 1388: 116).

در شعر پیغام هم، چنان که می‌بینیم، صورت زبانی «هرچه» در آغاز سطرهای پیاپی- عیناً- تکرار شده است.

2-در آغاز هر بند، یا هرچند بیت و سطر، یک صورت زبانی -عیناً- ولی با فاصله تکرار می‌شود.

«هان، کجاست.

پایتخت این» کج آئین قرن دیوانه؟

با شبان روشنش چون روز

روزهای تنگ و تارش، چون شب اندر  قعر افسانه

…  … …

«هان، کجاست؟

پایتخت این» دژ آئین قرن پر آشوب

قرن شکلک چهر

بر گذشته از مدار ماه،

لیک بس دور از قرار مهر

… … …

«هان، کجاست؟

پایتخت این» بی آزارم و بی آئین قرن.

کاندر ان بی گونه‌ای مهلت.

هر شکوفه ی تازه رو بازیچه با دست»  (اخوان ثالث، آخر شاهنامه، 1379: 113- 116).

همان گونه که دیدیم، اخوان در آغاز بعضی بندهای این شعر، صورت زبانی «هان، کجاست پایتخت این …» را عیناً -و با فاصله- تکرار کرده است.

««چون درختی» در صمیم سرد و بی ابر زمستانی

هرچه برگم بود و بارم بود،

… ریخته است.

… … …

«چون درختی» در زمستانم،

بی که پندارد بهاری بود و خواهد بود،

… … …

«چون درختی» اندر  اقصای زمستانم،

ریخته دیری است.

هر چه بودم باد و بودم برگ» (همان، آخر شاهنامه: 1388: 116 و 117).

در این شعر هم صورت زبانی «چون درختی…» و در آغاز بندها تکرار شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:55:00 ب.ظ ]




تکرار میانی

1-یک صورت زبانی در میانه یک بیت یا سطر، عیناً -و بدون فاصله- تکرار می‌شود،

«درفش قهر،

نمای انتقام  ذلّت عرق یهودی از نظام دهر،

لجن در «لچ و لچ» اندر  «خون و خون» در زهر» (اخوان ثالث، از این اوستا، 1379: 204).

اخوان در این شعر، صورت های زبانی (لچ ) و (خون) را در میانه سطر، عیناً -و بطور پیاپی- تکرار کرده است.

«کاروان ساغر و چنگم.

لولیان چنگمان افسانه گوی «زندگیمان، زندگیمان» شعر و افسانه» (همان،  آخر شاهنامه، 116).

در این شعر هم، چنان که می‌بینیم، صورت زبانی (زندگیمان) عیناً و بی فاصله در میانه سطر آمده است.

2- یک صورت زبانی در میانه یک بیت یا سطر، عیناً- و با فاصله- تکرار می‌شود.

«چون سبوی تشنه کاندر  خواب بیند «آب» و اندر  «آب» بیند سنگ،

دوستان و دشمنان را می شناسم من» (همان: 123)

در این شعر صورت زبانی «آب» در میانه سطر و با فاصله –عیناً- تکرار شده است.

«خانه‌ام «آتش» گرفته است. «آتشی» جانسوز.

هر طرف می‌سوزد این آتش،

پرده‌ها و فرش‌ها را، تارشان با پود» (همان، زمستان، 1388: 67).

در این شعر هم، شاعر صورت زبانی «آتش» را در یک سطر- و به طور جداگانه- تکرار کرده است.

 

ج: تکرار پایانی

1-یک صورت زبانی در پایان چند بیت یا چند سطر، بطور پیاپی- عیناً- تکرار می‌شود. چنین تکراری مانند «ردیف» در شعر کهن عمل می‌کند.

«با تو دیشب تا کجا «رفتم»

تا خدا و آنسوی صحرای خدا «رفتم»» (همان، از این اوستا: 195).

شاعر در این شعر، صورت زبانی «رفتم» را-همچون ردیف- در پایان دو سطر پیاپی- عیناً- تکرارکرده است.

«مگر دیگر فروغ ایزدی آذر مقدس «نیست»؟

مگر آن هفت انوشه خوابشان بس «نیست»؟

زمین گندید، آیا بر فراز آسمان کس «نیست»؟»

(اخوان ثالث، از این اوستا، 1379: 179).

در این شعر هم صورت زبانی «نیست» مانند ردیف در پایان سطرهای متوالی –عیناً- تکرار شده است.

2- یک صورت زبانی در پایان چند بیت یا سطر، با فاصله از یکدیگر- عیناً- تکرار می‌شود و به گونه‌ای نقش ردیف نیز می‌یابد.

«این درختان عقیم ریشه تان در خاک‌های هرزگی مستور،

یک جوانه ارجمند از هیچ جاتان رست «نتواند».

ای گروهی برگ چرکین تار چرکین پود،

یادگار خشکسالی‌های گردآلود،

هیچ بارانی شما را شست «نتواند»» (همان، از این اوستا: 192).

چنانکه دیدیم، اخوان صورت زبانی «نتواند» رادر پایان دو سطر- با فاصله از یکدیگر- عیناً تکرار کرده است.

«راستی آن را چه حالی «بود»

دوش یا دی پار یا پیرار

راست بود آن رستم دستان

یا که سایه دوک زالی «بود»؟» (همان: 162).

در این شعر هم، صورت زبانی «بود» - مانند ردیف- در پایان سطرهای نخست و چهارم شعر بالا عیناً تکرار شده است.

 

تکرار آغازین و پایانی

در این شیوه، یک صورت زبانی در آغاز یک سطر و در پایان سطر بعدی، عیناً تکرار می‌شود.

«همچو آن صیاد ناکامی که هر شب خسته و غمگین،

«تور»ش اندر  دست،

هیچش اندر  «تور»

می‌سپارد راه خود را دور،

تا حصار کلبه در حسرتش محصور» (اخوان ثالث، آخر شاهنامه، 1379: 125 و 126).

چنان که دیدیم، صورت زبانی «تور» در آغاز سطر دوم و در پایان سطر سوم عیناً تکرار شده است.

 

تکرار پایانی و آغازین

در این گونه تکرار، یک صورت زبانی در پایان یک سطر و در آغاز سطر بعد، عیناً تکرار می‌شود.

«هان کجاست.

پایتخت این کج آئین قرن دیوانه؟

با شبان روشنش چون «روز»

«روز»های تنگ و تارش، چون شب اندر  قعر افسانه» (همان: 113).

شاعر در این شعر، صورت زبانی «روز» رادر پایان یک سطر و در آغاز سطر بعدی عیناً تکرار کرده است.

«نفس کز گرمگاه سینه برون، ابری شود تاریک.

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت.

نفس کاینست، پس دیگر چه داری «چشم»

ز «چشم» دوستان دور یا نزدیک؟» (همان، زمستان: 99 و 100).

در این شعر هم، صورت زبانی «چشم» در پایان سطر سوم و در آغاز سطر چهارم عیناً تکرار شده است. توجه دوستان را به تکرار صورت زبانی «نفس» در آغاز سطرهای اول و سوم، و تکرار صورت زبانی «چشم» در پایان سطرهای دوم و سوم جلب می‌کنیم؛ به این ترتیب شاعر در این بخش از شعر زمستان از چند گونه تکرار بهره برده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:54:00 ب.ظ ]




راه‌های حمایت از طفل

ناتوانی، رشد نایافتگی و عدم قدرت کودک بر اداره امور مالی خویش ایجاب می‌کند مورد حمایت‌های خاص قانون قرار گیرد. این ضرورت با توجه به اهمیت دوران کودکی در شکل‌گیری شخصیت انسان، وضوح بیشتری می‌یابد. در این بخش روش‌های حمایتی قانونگذار از کودک در دو بعد مالی و تربیتی بررسی می شود:

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

گفتار اول - حضانت

حضانت از ریشه «حضن» به معنای «در کنار گرفتن، دایگی کردن و پرورش دادن می‌باشد» (سیاح، 1373: ج1، ص312). به معنای از اقتداری که قانون به منظور نگاهداری و تربیت طفل به پدر و مادر اعطاء کرده است (کاتوزیان، 1372: ج2، ص139). در فقه امامیه نیز از حضانت همین معنا برداشت می‌شود. صاحب جواهر حضانت را ولایت و سلطنت بر تربیت طفل و هرچه لازمه آن است،  می‌داند (نجفی، 1412ق: ج11، ص183). بنابر این وظایف حضانت کننده به شرح ذیل است:

مبحث اول - نگهداری طفل

نگهداری به معنای «به کار بردن وسایل لازم، برای بقاء، نمو و بهداشت جسمی و روحی طفل است» (امالی، 1366: ج5، ص188). مانـند تغذیه، پوشانیدن لباس و … البته با توجه به سن اطفال، مراقبت‌ها متفاوت می‌شود است. به این سؤال باید جواب داد که آیا شیر دادن طفل از وظایف مادر است؟ به اتفاق نظر فقهای امامیه شیر دادن از وظایف مادر نیست (محقق حلی، 1364، ج2، ص701). قانون مدنی نیز به پیروی از فقه امامیه در ماده 1176 ق.م. شیر دادن را جزو وظایف ندانسته است و به وی حق داده است که برای شیر دادن طفل مطالبه اجرت نماید. صاحب جواهر متعلقات حضانت را شامل آن چه که برای حفظ طفل لازم است مانند تنظیف، خواباندن در رختخواب، لباس پوشاندن و … می‌داند (نجفی، 1412 ق: ج11، ص183).

مبحث دوم -  تربیت طفل

 ماده 1178ق.م. ابوین را مکلف نموده در حدود توانایی به تربیت اطفال خود اقدام نموده و آنها را مهمل نگذارند. بنابراین آموزش آداب و اخلاق اجتماعی به طفل ، تعلیم حرفه‌آموزی متناسب با زمان و وضعیت طفل و خانواده وی در اجتماع، از وظایف والدین نسبت به کودک می‌باشد و در صورت جدا بودن والدین از یکدیگر، کسی که حضانت طفل را بر عهده دارد، باید این وظیفه را انجام دهد.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

گفتار دوم -  ماهیت حضانت

 قانون مدنی ایران، حضانت را حق و تکلیف ابوین دانسته و در ماده 1168 ق.م مقرر می‌دارد: «نگاهداری اطفال هم حق و هم تکلیف ابوین است». «حق» نوعی سلطنت می‌باشد که گاه مورد متعلق آن عین است مانند حق تحجر، حق رهن و گاه متعلق آن غیر عین است مثل حق خیار که متعلق عقد است. زمان متعلق حق، شخصی مانند حق قصاص و حق حضانت است[1]

تکلیف در علم حقوق عبارت است از الزامات قانونی و در فقه به اوامر و نواهی گویند»  در واقع حکم تکلیفی حکمی است که مستقیماً به افعال انسان تعلق می‌گیرد و رفتار او را از هر جهت تصحیح می کند

تفاوت حق و تکلیف در این است که اولاً حق قابل اسقاط است، ثانیاً از حق می‌توان اعراض نمود، بر خلاف تکلیف. بنابراین چنانچه حضانت حق ابوین باشد، با اراده انسان قابل اسقاط است.[2] اگرچه ماده 1168 ق.م. صراحت به حق و تکلیف بودن حضانت دارد اما قید کلمه «اولویت» در ماده 1169 ق.م.[3] این گمان را به ذهن می‌رساند که اگرچه مادر در نگهداری کودک تا هفت سالگی اولویت دارد امّا می‌تواند این اولویت را به پدر واگذار نماید یا با انصراف از حق «اولویت» از نگهداری کودک سرباز زند. همچنین ماده 1170 ق.م[4] در بیان حکم ازدواج مجدد مادر، این واقعه را موجب اسقاط حق حضانت دانسته و تکلیف ندانسته است. ماده 1173 ق.م.[5] نیز در سلب حضانت از والد فاقد صلاحیت، مفهوم حق را به ذهن متبادر می‌سازد، اما ماده 1172 ق.م[6] که حکم به الزام والد مستنکف از حضانت کودک داده است این ابهام را که آیا حضانت به ویژه برای مادر صرفاً حق است را بر‌می‌دارد.

این رویه از فقه امامیه اخذ شده که مطابق آن حضانت همانند ولایت است و دارنده آن نمی‌تواند آن را از خود سلب نماید. اما قانون مدنی هر یک از والدین را در سنی که قانوناً حضانت با آنها است، ملزم به حضانت طفل نموده و با توجه به قسمت اخیر ماده 1173 ق.م در صورت امتناع مادر از حضانت، پدر ملزم به نگهداری نمی‌شود، بلکه صرفاً حکم به پرداخت نفقه طفل از ناحیه پدر برای مخارج حضانت طفل توسط ثالث صادر می‌شود و در صورت فوت پدر، مادر مطابق ماده فوق مسئول پرداخت است.

(جابری عربلو، 1362: ص87).

- در واقع حق‌الناس منافع و مصالح حقوق خصوصی افراد است و صلح و معاوضه و اسقاط در آن روا می‌باشد (جعفری لنگرودی، 1363: ج1، ص540).

- ماده 1169ق.م. برای حضانت و نگهداری طفلی که ابوین او جدا از یکدیگر زندگی می‌کنید، مادر تا سن هفت سالگی اولویت دارد و پس از آن با پدر است».

- ماده 1170 ق.م «اگر مادر در مدتی که حضانت طفل با او است مبتلا به جنون بشود یا به دیگری شوهر کند حق حضانت با پدر خواهد بود».

- ماده 1173ق.م: «هرگاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادری که طفل تحت حضانت اوست، صحت جسمانی و یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد، محکمه می‌تواند به تقاضای اقربای طفل یا به تقاضای قیم او یا به تقاضای رئیس حوزه قضایی (در حال حاضر دادستان) هر تصمیمی را که برای حضانت طفل مقتضی بداند، اتخاذ کند…)

- ماده 1172ق.م: «هیچ یک از ابوین حق ندارند در مدتی که حضانت طفل به عهده آنها است از نگاهداری او امتناع کنند، در صورت امتناع یکی از ابوین، حاکم باید به تقاضای دیگر یا تقاضای قیم یا یکی از اقربا و یا به تقاضای مدعی‌العموم نگاهداری طفل را به هر یک از ابوین که حضانت به عهده اوست الزام کند و در صورتی که الزام ممکن یا مؤثر نباشد، حضانت را به خرج پدر و هرگاه پدر فوت شده باشد به خرج مادر تأمین کند.

حضانت و تعیین قیم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:52:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم