در بیمارستان مردی به نام آقای مرادی خواستگار اوست. آقای مرادی زن و بچه دارد و قصد ازدواج مجدّد دارد. همسر او به نزد زن می آید و از او می خواهد که پیشنهاد آقای مرادی را بپذیرد زیرا در هر صورت مرادی قصد ازدواج مجدّد دارد و بهتر است با او ازدواج کند تا با زن دیگر.
بالاخره زن به مرادی جواب رد می دهد زیرا دوست ندارد همسر مرد زن دار بشود و این تصمیم زن، مادرش را ناراحت و غصّه دار می کند.
مسائل زنان x مسائل عاطفی ¨
مسائل اجتماعی وفرهنگی ¨ مسائل سیاسی ¨
تنگنا
این داستان به تناوب از منظر دو شخصیّت روایت شده است. یکی از این دو شخصیّت فردی است به نام خسرو که در خانواده ای فقیر متولّد شده است و تمام تلاشش را برای قبولی در دانشگاه انجام داده ولی پس از ورود به دانشگاه وارد گروهک های سیاسی می شود و به زندان می افتد و فجیع ترین شکنجه ها را تحمل می کند.
خسرو پس از دستگیری در زیر شکنجه، همه چیز را اعتراف کرده و هر کس را هم که می شناخته لو داده است و اینک در گاراژی مشغول کار است، تا اینکه یکی از دوست های سابقش به نام صمد کتاب هایی را به عنوان امانت به او می سپارد، او هم به جای این که برود گزارش بدهد و یا کتاب ها را دور بریزد، بیهوده خود را در عذاب روحی نگاه می دارد و کتاب ها را به زنی که در آن گاراژ کار می کند می سپرد. این زن که سی و چهار سال دارد در سن چهارده سالگی با مردی سی و چهار ساله ازدواج کرده است و شوهرش که در همان گاراژ کار می کرد، خیلی زود می میرد و او تنها می شود. او به خسرو علاقه مند است و از آن جایی که بی سواد و عامی است به این ماجرا از بعدی دیگر می نگرد و هر لحظه ممکن است برای خسرو دردسر درست کند. او فکر می کند مردی که روبروی گاراژ ایستاده و خسرو را تحت نظر دارد، کسی است که برای تحقیق در مورد خسرو به گاراژ آمده. او فکر می کند خسرو قصد دارد با دختر جوانی ازدواج کرده و او را رها کند.
در آخر خسرو برای همیشه و پنهانی از آن گاراژ می رود و زن بعد از شنیدن رفتن خسرو بسیار ناراحت شده و غصّه می خورد.
مسائل زنان ¨ مسائل عاطفی ¨
مسائل اجتماعی و فرهنگی ¨ مسائل سیاسی x
غریبه ای کنار کاناپه
این داستان به شیوه ی دوم شخص روایت شده و داستان دختر جوانی است که مادرش برای دیدن پسرش مدّت کوتاهی به خارج از کشور می رود و او در خانه تنها می ماند. او که دختر درس خوانی است تصمیم می گیرد هر روز ده ساعت درس بخواند ولی پسری هر روز به تلفن خانه اش زنگ می زند و مزاحمش می شود. او هر بار یک عدد به او می گوید و تلفن را قطع می کند. ولی دختر هیچ توجّهی به آن نمی کند. چند روز می گذرد دختر تنهایی بیشتری احساس می کند. یاد خاطرات خوابگاهش و شلوغی آن جا می افتد. پسر جوان باز هم زنگ می زند و عدد دیگری به او می گوید. دخترک مدام فکر می کند آن پسر چه کسی است. آیا پسر بتول خانم است یا پسر همسایه وقتی به نتیجه نمی رسد تصمیم می گیرد به خودش تلقین کند که آن پسر همان تلفن بد ترکیب نارنجی رنگ کنار کاناپه است و آن قدر این جمله را با خود می گوید تا باورش می شود. چند روز بعد پسرک دیگر تماس نمی گیرد. دخترک ساعت ها به انتظار تلفن او می نشیند. در آخر با آن اعداد که او داده بود شماره می گیرد و بعد از ساعت ها صدای خواب آلود پسرک را از آن طرف خط می شنود و قطع می کند.
مسائل زنان¨ مسائل عاطفی x
مسائل اجتماعی و فرهنگی ¨ مسائل سیاسی ¨
خانه ی سنگباران
این داستان به شیوه ی اوّل شخص بدون مخاطب روایت شده است و داستان زنی است که ماما است و در روز عاشورا که ازدحام دسته ه ای سینه زنی و عزاداری سبب بسته شدن خیابان ها شده است زن پیری به خانه ی او می آید و با التماس از او می خواهد که به منزلش برود. خانه ی آن ها در کوچه های تنگ و باریک قرار داشت. آن ها با زحمت از میان انبوه جمعیّت رد می شوند و به خانه می رسند. حیاط خانه بزرگ است و دورتادور خانه پر از اتاق هایی است که بر روی زیرزمین ساخته شده است. تمام شیشه ها در اثر برخورد سنگ شکسته بودند و وسط حیاط پر از خون شده بود. دختر آن پیرزن که شش ماهه حامله بود، در اثر برخورد سنگ آسیب دیده و در خطر است. معلوم نیست چه کسی سنگ اندازی کرده است. همسایگان معتقدند که آن خانه جن زده است و گروهی هم معتقدند این سنگ اندازی ها برای ضدیّت با صاحب خانه است. در آخر آن جنین می میرد و مادر زنده می ماند. سنگ بزرگی موقع رفتن به پاشنه ی کفش آن ماما برخورد می کند ولی او وقتی برمی گردد کسی را نمی بیند و با سرعت از خانه خارج می شود.
مسائل زنان¨ مسائل عاطفی ¨
مسائل اجتماعی و فرهنگی x مسائل سیاسی ¨
زیر درخت گل اشرفی
این داستان نیز به شیوه ی اوّل شخص بدون مخاطب روایت شده است و داستان پسری است به نام ابراهیم که سال هاست مرده و روح او در اذهان خواهرش مینا و برادرش مجتبی حرکت می کند و خاطرات دوران کودکی را به یاد آن ها می آورد. خواهر او که مینا نام دارد پاهای ضعیف و ناتوان دارد و مجبور است با عصا راه برود. برادرش مجتبی ازدواج کرده و همسرش باردار است و آن ها در راه بیمارستان هستند و مجتبی اصرار دارد که اگر فرزند آن ها پسر بود نامش را ابراهیم بگذارند ولی همسرش قبول نمی کند و مجتبی نام پدرش را پیشنهاد می کند ولی باز هم همسرش نمی پذیرد در نهایت معلوم می شود فرزند آن ها دختر است و راوی خیالش راحت می شود
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت ۴۰y.ir مراجعه نمایید. |
زیرا دوست ندارد که برادرش به خاطر او با همسرش دعوا کند.
او عاشق درخت نارون حیاطشان بوده و آن درخت را گل اشرفی نامیده است. همیشه با برادر و خواهرش زیر آن درخت می نشست و بازی می کرد و بالاخره فردای روزی که شیلنگ آب را روی «شهر مورچه ها» گرفت و همه را غرق کرد، تب شدیدی می گیرد و در اثر همان تب می میرد.
مسائل زنان¨ مسائل عاطفی x
مسائل اجتماعی و فرهنگی ¨ مسائل سیاسی ¨
کولی زری پوش
راوی داستان زنی است که به اتّفاق دوستش زری وارد جشنی که در باغ بزرگی برگزار شده است می شود. صاحب باغ امیرحسین خان پیرمردی ریز نقش و تکیده است. که برپا کننده مهمانی و ساز و آواز است و همیشه روی بهار خواب بالای پلّه ها می نشیند و به آن ها گوش می دهد. او از همان شب با شنیدن صدای آواز راوی از خود بی خود شده و دستان او را می بوسد. نام آوازی که خوانده است الهه ی ناز است که راوی معتقد است یک پیرمرد باید آن را بخواند نه زن. در همان شب امیر با زری آشنا شده و عاشقش می شود. زری که با راوی در یک آپارتمان زندگی می کند، بعد از کمی اختلاف به طور مرموزی «غیبش می زند» و امیر را سرگشته و ناراحت می کند. امیر راوی را مقصّر می داند و همه جای آپارتمانش را به دنبال نشانی از زری می گردد ولی چیزی نمی یابد. امیر فکر می کند راوی از جای زری خبر دارد و به او نمی گوید. راوی از آن شب به بعد پشت در آپارتمانش دسته گلی زیبا می یابد و مطمئن می شود که آن دسته گل ها را امیرحسین خان هر شب برای او می آورد.
وقتی راوی و امیرحسین خان در باغ قدم می زنند راوی به او می گوید که لامپ های کوچکی که در میان درختچه های شمشاد در باغ وجود دارد او را یاد کولی های زری پوش شهرشان می اندازد که «عید تا عید می آمدند در خانه ها و با دایره زنگی می زدند و می رقصیدند». در آخر امیرحسین خان که معتقد بود لامپ ها باعث زرد شدن درختچه ها می شود به او اجازه می دهد تا هر وقت که خواست لامپ ها را روشن بگذارد.
مسائل زنان¨ مسائل عاطفی x
مسائل اجتماعی و فرهنگی ¨ مسائل سیاسی ¨
جام ها و دست ها
راوی داستان دانای کل است و به بیان هراس و نگرانی زنی می پردازد که به دنبال جامی خاص است. جامی که دعای مهر و محبّت روی آن حک شده تا زن را درچشم مرد خواستنی کند. زن که در ازدواجش شکست خورده و با دختر خردسالش زندگی می کند و خیلی تنهاست، خوشبختی اش را در گروی آن جام می داند. پدر او حکاک است و وقتی که او کودک بوده به او جامی می دهد که بر رویش شکل زنی زیبا (شیرین) را حکاکی کرده بود. زن به خانه ی پدر رفته و پس از سال ها به جست وجوی آن جام می پردازد ولی هر چه می گردد نمی تواند آن را در میان جام های دیگر بیابد. جام به تدریج صورت تجسّم یافته ی خواهش های جنسی- عاطفی او را می یابد. در کل این داستان به بیان هول ها و تردید های این زن و اشتیاقش به یافتن جام می پردازد. در آخر وقتی از یافتن آن جام خاص ناامید می شود به حمّام رفته و با جام باطل السّحر به سرش آب می ریزد تا اندکی آرامش بیابد.
مسائل زنان¨ مسائل عاطفی ¨
مسائل اجتماعی و فرهنگی x مسائل سیاسی ¨
نقد مجموعه داستان حنای سوخته
یکی از خوش ساخت ترین مجموعه داستان های این دهه مجموعه داستان حنای سوخته است که از از ۱۴ داستان تشکیل شده و نثری سنجیده و روان دارد. نویسنده در آن به توصیف فضاهایی بومی توجّه خاصّی نموده است. این مجموعه بنا به گفته ی نویسنده اش علاوه بر آن که از ناخودآگاه اش برآمده و حاصل کشف و شهود هنری اوست، در عین حال بارها و بارها از صافی ذهن نقّادانه ی او نیز گذشته و مورد بازبینی و بازنویسی قرار گرفته است. در این ۱۴ داستان حتی یک داستان هم از منظر دانای کل همه چیز دان روایت نشده و این از امتیازات این مجموعه به حساب می آید زیرا نحوه ی استفاده از زاویه ی دید دانای کل همه چیز دان نیاز به مهارت چندانی ندارد و برای هر نویسنده راحت ترین زاویه ی دیدی است که به کمک آن می توان داستان را روایت کرد. از هشت داستان این مجموعه که به شیوه ی اوّل شخص روایت شده است، راوی شش داستان آن زن و دو داستان -با چتر بسته زیر باران، زیر درخت گل اشرفی- مرد است. ویژگی مشترکی که از نظر معنایی و حال و هوای مسلّط بر این داستان ها را تشکیل می دهد رنجی است که زنان به دلایل مختلف متحمّل می شوند. مثلاً نویسنده در داستان «حنای سوخته» به بیان روابط نابرابر اقتصادی- اجتماعی میان زنان و مردان می پردازد.
و در داستان «جام ها و دست ها» تسلّط عقاید و باورهای قدیمی و خرافه پرستی، روان شخصیّت اصلی داستان که (زن) است را تحت فشار می گذارد.
شخصیّت اصلی در داستان «همزاد» از جهل و نادانی و ترس رنج می برد و در کل در اکثر داستان ها خواننده شاهد ترس ها و تردیدهای این زنان است.
یکی از مشکلات این مجموعه وجود شخصیّت های متعدّد در یک داستان است. مثلاً در داستان «حنای سوخته»، «خانه ی سنگباران»، «ترس» و …. چندین شخصیت اصلی و فرعی وجود دارد به طوری که خواننده را در فهم داستان دچار مشکل می کند.
نویسنده در این داستان ها در توصیف فضاهای بومی کاملاً موفّق بوده زیرا «نوشتن از فضایی توهّمی و خرافی، در محیطی قدیمی مستلزم حضور زبانی است که توانایی نشان دادن این فضا را داشته باشد. این سخن مستلزم استفاده از یک زبان قدیمی و پوسیده یا نثری متعلّق به دوران گذشته نیست بلکه این زبان در نزدیکی
با محیط و فضاسازی شکل می گیرد. اگر فضاسازی نویسنده از محیط مورد توصیف خود قرین با موفّقیّت باشد، زبان هم جزئی از این امور را در بر می گیرد. به طوری که در «داستان حنای سوخته» می بینیم فضاسازی بر بی نیازی از زبانی متعلّق به دوران گذشته و پوسیده یاری رسانده است و یکی از مؤلّفه های اساسی آن گشته است» (گودرزی، ۵۴:۱۳۷۹).
یکی دیگر از ویژگی های این مجموعه داشتن شخصیّت های باور پذیر است که نویسنده از طریق زبان، شکل گویش، نحوه انتخاب زاویه ی دید، فضاسازی و … موفّق به آفریدن شخصیّت هایی باور پذیر شده است.
نویسنده در بعضی از این داستان ها مثلاً «خواهر بگو»، «حنای سوخته»، «همزاد»، «سبز مورد» و … به زنان بی سواد که در «اعماق جامعه» زندگی می کنند فرصت حرف زدن داده است یعنی گروهی از افراد جامعه که داستان نویسی امروز ما آن ها را فراموش کرده از وضع اسف بار زندگی شان سخن می گویند.
نکته ی دیگر حضور فراوان اشباح و ارواح در داستان های این مجموعه است. مثلاً برادر مرده در «زیر درخت گل اشرفی»، عالم در «همزاد» زن آقا در «حنای سوخته»، شبح هدایت در «آقای هدایت! به جا می آورید».
جدول و نمودار
جدول ۴٫ دسته بندی موضوعی آثار شهلا پروین روح
[یکشنبه 1399-12-17] [ 01:18:00 ب.ظ ]
|