کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



عدهای در بحث قائممقامی، سقوط دین را ممکن دانسته و به دنبال آن گفتهاند به این ترتیب اشکالی در اصل مفهوم قائممقامی مطرح میشود. همانطور که مازو حقوقدان فرانسوی نیز از این اشکال اظهار شگفتی کرده و چنین میگوید: «قائممقامی در اثر پرداخت از میراثهای حقوق روم است که بدین صورت در حقوق کنونی بهجا مانده و باعث شگفتی حقوقدانان میشود که دین چگونه پس از پرداخت باقی میماند و انتقال مییابد.» (مازو، دروس حقوق مدنی،ش۸۶۱ : به نقل از کاتوزیان،۱۳۸۲: ج۲، ص۱۱۷) آن اشکال این است که اصولاً به استناد قواعدعمومی حقوقی و ماده ۲۶۴ قانونمدنی پرداخت وسیله سقوطتعهد میباشد و چگونه ممکن است در اثر سقوطتعهد فردی قائممقام گردد؟ در بیمه نیز این اشکال وجود دارد زیرا بیمهگر پس از وقوع خسارت با اجرای عقد خود دین واردکننده زیان را نیز ادا کرده و موجب اعاده وضعیت شده است. در مورد پرداخت بیمهگر باید پاسخ داد، تنها رابطه موجود میان بیمهگر و مسئولحادثه، وجود موضوعی مشترک (خسارت ایجادشده) برای دین هر دو ایشان است و با وجود موضوع واحد، دین هر یک مستقل و از جانب آن ها لازمالوفاء است و این وجه اشتراک رابطه بین آن دو ایجاد نمینماید. در فقه امامیه نیز اصولاً پرداخت از سوی مدیون یا مأذون از جانب او عامل سقوطدین است نه آن که مطلق پرداخت سبب سقوط دین باشد. به گفته عدهای استدلال کنونی فرانسه و بلژیک آن است که پرداخت همیشه مسقط دین نیست بلکه گاه ناقل است به بیان دیگر اثر اصلی پرداخت اقناع طلبکار و اثر فرعی آن سقوط دین میباشد. بنابراین نظر ماهیت قائممقامی عبارتاستاز ترکیب انتقالطلب و وفایبهعهد. اما واقعیت این است که در این موارد سقوطدین اتفاق نمیافتد. به عقیده برخی «وفایبهعهد» هدف هر التزام است و نباید آنچه رخ میدهد را سقوط تعهد نامید. گاه وفای به عهد سبب سقوط آن نمیشود و پرداختکننده قائممقام طلبکار در رجوع به بدهکار میشود (مانند ماده ۲۷۱ قانون تجارت). قانون تعهدات سویس برخلاف قانونمدنی فرانسه وفایبهعهد را در زمره اسباب سقوطتعهد نیاوردهاست و احکام آن با عنوان اجرای تعهدات بیان میشود که برخی نویسندگان فرانسوی نیز از همین شیوه پیروی کردهاند. (کاتوزیان،۱۳۸۷: ج۴، ش۶۹۶، ص۱۱) پس در دعوای قائممقامی طلب طلبکار پس از پرداخت، برخلاف اثر طبیعی پرداخت به جای آن که سقوط کند به پرداختکننده منتقل میگردد. در نتیجه کلیه تضمینات و امتیازات و اوصاف طلب به تبع به پرداختکننده منتقل میشود. برخلاف دعوای شخصی که پرداختکننده به موجب حقی که شخصاً با پرداخت به دست میآورد در دعوای قائممقامی بر مبنای همان طلبی که طلبکار علیه مدیون داشت به او رجوع میکند. یعنی این مبنا مطابق قواعدعمومی قائممقامی پس از پرداخت رابطه حقوقی قبلی تغییری نمیکند و فقط طلبکار اصلی جای خود را به طلبکار دیگر میدهد. (دارویی،۱۳۸۳، ص۲۵)
پایان نامه - مقاله - پروژه
در حقوق فرانسه نیز قائممقامی با پرداخت نهاد حقوقی است که به موجب آن طلب پرداخت شده به وسیله ثالث به نفع او باقیمانده و با تمام لواحقش به او منتقل میشود هر چند که طلب در رابطه با طلبکار ساقط میشود یعنی در قائممقامی با پرداخت مدیون در برابر طلبکار بریالذمه میشود ولی فوراً و همزمان در مقابل طلبکار جدید (پرداختکننده) با همان شرایط قبلی مدیون میشود. (پلانیول و ریپر، دوره مقدماتی حقوق مدنی، ش۱۲۱۹: به نقل از دارویی، همان، ص۲۵)[۶۵]
در نگاه اول مسئله قائممقامی به عنوان یک تأسیس قانونی انگاشته میشود. برای این مورد نظایر دیگری نیز همانند ضمانتنامه های بانکی وجود دارد. پس اگر چه بیمهگر دین خویش، و نه دین ثالثمسئول را از جانب او میپردازد ولی باین حال قائممقامی وجود دارد. در اینجا دیون متعدد هدف واحد دارند که همان جبران خسارت زیاندیده میباشد و زمانی که این خسارت جبران شد بیمهگر برای رجوع به ثالثمسئول جانشین زیاندیده میگردد.
در فرضی که رجوع بیمهگر در نظام حقوقی ممکن میگردد امتیاز بقای مسئولیت عاملزیان پس از جبران باقیمیماند. همانطور که برخی بیان نمودهاند وجود مزایای تأمیناجتماعی از تعهدات شخص مسئول نخواهد کاست و او باید حسب مورد دین مسئولیتمدنی خود را در برابر بیمهشده تأمیناجتماعی یا بازماندگان او یا سازمان تأمیناجتماعی ایفا کند. (ایزانلو،۱۳۸۷: ص۴۷)
پاسخ دوم به سؤال مطرحشده آن است که آن چه بیمهگر میپردازد به هیچ عنوان ارتباطی با دین مسئول حادثه ندارد به این صورت که اصولاً پرداخت بیمهگر ربطی به عاملزیان نداشته و به خاطر عمل به تعهد بیمهای خویش است. در مورد بیمه های خسارتی هرچند بیمهگر به قرارداد خود عمل میکند اما چون رابطهای میان او و عامل زیان برقرار نیست دین عاملزیان با پرداخت بیمهگر ساقط نمیشود. چرا که اصولاً پرداخت به مقتضای قرارداد صورت میگیرد نه از طرف مسئول حادثه. به تعبیر نویسندگان فرانسوی نیز بیمهگر با پرداخت خسارت به تعهد قراردادی خویش عمل نموده است و دین مسئولحادثه تعهدی مبتنی بر مسئولیت خارج از قرارداد است بنابراین بیمهگر دین دیگری را نمیپردازد بلکه قرارداد خودش را اجرا میکند. (گروتل،۲۰۰۸: ص۱۰۱۸)[۶۶] از نظر ما نقدی بر این دیدگاه وارد میشود به این ترتیب که نمیتوان نقش دین مسئولحادثه را به طور مطلق نادیده انگاشت چرا که آن دین بالأخره شرط پرداخت غرامت از سوی بیمهگر است و میزان آن را نیز تعیین میکند. هر چند نمیتوان گفت بیمهگر خود دین مسئولحادثه را نمیپردازد اما میتوان گفت او بدل دین مسئول میپردازد.
اما پاسخ سوم آن است که بیمهگر نه خودِ دین مسئولحادثه را میپردازد و نه صرفاً به تعهد بیمهای خویش عمل مینماید بلکه پرداخت وی به دلیل تطابق میزان آن با میزان دین مسئولحادثه، بینیازشدن زیاندیده از رجوع به مسئولحادثه به دلیل جبران خسارت انجام گرفته توسط بیمهگر و نیز مجود نقش تعیینکنندگی خسارت توسط مسئولحادثه در تحقق و میزان غرامت بیمهای از دلایل گرایش به این دیدگاه است. نکتهای که حاصل میشود آن است که پرداخت بیمهگر نه کاملاً مرتبط و نه کاملاً بیارتباط با دین مسئولحادثه میباشد و این نکتهای است که باید مدنظر قرارگیرد. بر این اساس به موجب پرداخت بیمهگر وی میتواند به جای زیاندیده به مسئولحادثه رجوع نماید.
اما عامل دیگری که رجوع بیمهگر را موجه میسازد عبارت است از وجود یک شرط ارتکازی[۶۷] میان بیمهگذاران و بیمهگران؛ دلیل این سخن آن است که نوعاً تمامی بیمهگذاران تمایل دارند خسارت خود را از راه دریافت غرامت بیمه جبران کنند و از اقامه دعوی خودداری کنند. بدون آن که این نکته را به زبان آورند میخواهند این حق خود را به بیمهگر انتقال دهند. ممکن است پرسش شود از نظر بیمهگذاران این حق در کدامیک از زمان های عقد قرارداد، وقوع خسارت و یا پرداخت غرامت منتقل میگردد؟ پاسخ آن است که بیمهگذاران به جهت حفظ حقوق خویش به این انتقال پسازپرداخت تمایل دارند. در عمل همواره قائممقامی به عنوان شرطضمنعقد در فرمهای رایج قرارداد بیمه موجود بوده و میباشد اما در فرض قانونی بودن آن و سکوت قرارداد نیز میتوان گفت در عمل همواره یک شرط میان بیمهگران و بیمهگذاران در زمینه اعطای حقرجوع وجود دارد. بنابراین با تکیه بر وجود این شرطارتکازی در نوع قراردادهای بیمه میتوان قائممقامی قانونی را بر قائممقامی قراردادی استوار ساخته و الزام قانونگذار را در جهت حمایت از این شرط مبنای دعاوی قائممقامی قرار داد. به این ترتیب به نظر میرسد مشروعیت قائممقامی قانونی خود ریشه در قائممقامی قراردادی دارد. به عبارت دیگر حقرجوع بیمهگر ریشه در شرطارتکازی طرفین داشته و قائممقامی به نوعی نتیجه ناشی از عقد است به این ترتیب که بیمهگذاران ضمن این که برای جبران خسارت به بیمه تکیه میکنند، نوعاً میخواهند زحمت مراجعه به مسئول حادثه را نکشیده و صرفاً به دریافت مبلغ بیمه رضایت دهند و این حق قابل مطالبه از مسئول را به طرف عقد بیمه واگذار نمایند. «نظریهی الزام» بیمهگذاران، بیمهگران و اشخاصثالث را برآن میدارد تا از این قائممقامی تبعیت نمایند.
در آثار فقهی مؤیدی بر این دیدگاه وجود دارد. صاحب مفتاحالکرامه با ادعای اجماع درباره جواز رجوع پرداختکننده دین دیگری فرمودهاند: کسی که دین دیگری را بدون این که ضامن (ملزم) بوده و مأذون هم نباشد بپردازد، حقرجوع ندارد. (عاملی،۱۴۱۹: ج۵، ص۳۸۷)[۶۸] مفهوم مخالف این سخن آن است که اگر پرداختکننده، ضامن پرداخت به مدیون باشد حتی در صورت مأذون نبودن نیز رجوع به مدیون برای او ممکن است. مرحوم صاحبجواهر نیز درباره رجوع غاصب مسئول به غاصب مدیون (تلفکننده مال) پس از پرداخت مبلغ مال مغصوبه تلفشده به مالک آن چنین میگوید: «فیُملَکُ حینئذٍ مَن أدّی بِأدائِه ما لِلمالِک فی ذمتِه بِالمُعاوِضهِ الشرعیهِ القهریه» (نجفی،۱۳۶۷: ج۳۷،ص ۳۴) آنچه را غاصب به مالک مال مغصوبه میپردازد و آن چه که مالک در ذمه غاصب تلفکننده دارد به طور قهری و شرعی معاوضه میشود.[۶۹] عدهای خواسته اند با این عبارت قائممقامی در اثر پرداخت را در فقه و حقوق اسلامی نتیجه بگیرند. مرحوم شیخ انصاری نیز سخن مرحوم صاحبجواهر را مورد نقد قرار داده و این طور وارد نقد شدهاند: قابل تصور نیست که غاصبی غیر از تلفکننده مال، آن چه را بر ذمه تلفکننده مال میباشد، به صرف دفع بدل تملک نماید زیرا سبب اختیاری یا قهری برای این تملک وجود ندارد بنابراین به مجرد ادای دین توسط غاصب اول، حق مالک نسبت به تلف مال ساقط میشود زیرا پس از آن که خسارتی تدارک دیده شد دیگر موضوعی برای تدارک وجود نخواهدداشت (فاضل لنکرانی،۱۴۱۶: ج۱، ص۱۵۴-۱۵۵) همانطور که مشاهده شد تملک یا سببی ارادی و اختیاری نیاز داشته و یا محتاج به یک سبب قهری است که میبایست توسط شارع بیان گردد. از سخن شیخانصاری این معنا برداشت میشود که مرحوم صاحبجواهر مدعی وجود تملک سببقهری شدهاند که دلیلی از سوی شارع برای آن در دست نداریم. بنابراین بهنظر میرسد نمیتوان قائممقامی با پرداخت را بر این قول استوار ساخت.
پیشتر هم گفتیم که از این عبارت قائممقامی با پرداخت به این معنا که سبب تام قائممقامی عامل پرداخت باشد، حاصل نمیشود؛ اما بنا بر عبارات صاحب مفتاحالکرامه (رحمهاللهعلیه) به اینوسیله میتوان مبنای رجوع قانونی را با تعبیر الزام ناشی از ضمان یا تعهد قراردادی بیان نمود. نظر فقهای معظم نیز این دیدگاه را تأیید مینماید.[۷۰] هر چند شاید بر مبنای سخن مرحوم عاملی بتوان گفت «پرداخت» به عنوان «ملزمٌ به» بوده و در نتیجه عمل به «ملزمٌبه» بیمهگر قائم مقام گردد. اما باز اشکالی مطرح میشود؛ شرط چنین الزامی پرداخت دین دیگری است؛ در حالی که بیمهگر دین خود را میپردازد. اما این اشکال قابلدفع است به این صورت که بیمهگر نه تنها به تعهد خود عمل میکند، بلکه حکماً دین مسئول را نیز میپردازد چرا که قبلاً هم گفتیم که ممکن است گفته شود اذن در اینجا توسعه داده میشود و پرداخت بیمهگر پرداخت درحکممأذون است.
گفتار سوم - بررسی نظایر قائممقامی قانونی بیمهگر در سایر قوانین
یک راه مناسب برای شناخت بهتر قائممقامی بیمهگر وجود دارد و آن بررسی نهادهای مشابه آن است. فایده دیگر مطالعه این مفاهیم بررسی و نتیجهگیری دقیقتر درباره فقدان یا وجود نهاد قائممقامی با پرداخت در حقوق ایران است. موارد مشابهی برای قائممقامی بیمهگر در قوانین مدنی و تجاری و سایر قوانین وجود دارد که از آن جمله میتوان به قائممقامی قانونی شخص غاصب، و یا مرتهن در بحث رهن مکرر، یا شخص ثالث پرداختکننده وجه سند تجاری اشاره نمود. برای مشاهده موارد مشابه دیگر میتوان به مواد ۳۸۸ قانون تجارت (بحث رجوع متصدی حملونقل به مأمور حملونقل) و مواد ۷۶ و ۸۲ قانون اجرای احکاممدنی (بحث رجوع محکومله پرداختکننده حقالزحمه ارزیاب به محکومعلیه) نیز مراجعه نمود. حال باید دید آیا قائممقامی با پرداخت به عنوان قاعده و مبنای جانشینی بیمهگر از مواد قانونی مذکور برداشت میشود یا خیر؟ در حقوق فرانسه نیز به دلیل وجود نظام قائممقامی با پرداخت در قانونمدنی، موادی مشابه ماده ۱۲۱.۱۲ قانون بیمه وجود دارد؛ از جمله مواد ۱۲۴۹ تا ۱۲۵۲ قانونمدنی که اصل نهاد قائممقامی با پرداخت را بیان میکنند؛ مواد ۱۷۲ و ۱۸۲ قانون تجارت فرانسه و ماده ۱۹۴۶ قانون تأمیناجتماعی این کشور نیز از نظایر قائممقامی بیمهگر در فرانسه میباشد. (دارویی،۱۳۸۳: ص ۶۲)
بند اول- قائممقامی قانونی غاصب
از مفاد ماده ۳۱۸ قانون مدنی استنباط میشود غاصبی مدیون مال است که آن را تلف کرده باشد و دیگرانی نیز که با استیلاء نامشروع خود آن مال را غصب نموده اما آن را تلف نکردهاند مسئول خواهندبود. پس اگر مسئولی دین تلفکننده مال را بپردازد به این وسیله قائممقام مالک میشود و میتواند از این طریق به مدیون رجوع نماید. بر اساس فقهامامیه در تعاقبایادی غاصبان، مالک میتواند به هر کدام که بخواهد یا به همه آن ها مراجعه نماید زیرا هر کدام از ایشان غاصب بوده و محکوم به رد عین یا قیمت هستند.[۷۱] حال اگر یکی از غاصبان عین یا مبلغ را بپردازد در اثر پرداخت جانشین مالک در رجوع به متلف خواهد شد. به عبارت دیگر در نتیجهی این جانشینی، غاصبی که خسارت مالک را جبران نموده از غاصبی که مال در دست او تلف شده است طلبکار میشود. پس ترتیب امکان رجوع این غاصب به متأخران خود، به قائممقامی مالک است نه بر مبنای ضمان آنها در برابر او به گفته برخی پرداخت دین دیگری میتواند نتیجه تراضی ثالث با مدیون یا دائن باشد اما در فرض ما قائممقامی قانونی است. هدف از این جابجائی استقرار ضمان بر عهده غاصبی است که مال در زمان استیلای او تلف شده است و قائممقامی وسیله تحقق آن است. (کاتوزیان،۱۳۸۲: ج۲، ص۱۱۶-۱۱۷)
اما باید دید در فقه امامیه چرا غاصب میتواند به متلف مراجعه نماید؟ آیا او واقعاً با پرداخت به مالک قائممقام او میشود؟ یک پاسخ آن است که اگر غاصبی دین غاصب متلف را بپردازد، به حکم شرع قهراً و خود به خود مالک آن چه متعلق به صاحب مال بوده میگردد و همین بیان نشان دهنده تأیید نهاد قائممقامی با پرداخت میباشد. مالکیت قهری شرعی را فقهایی از جمله مرحوم صاحبجواهر مطرح نمودهاند. اما همان طور که قبلاً نیز اشاره شد، در مقابل کسانی که به این سخن صاحبجواهر تمسک میکنند میتوان گفت با این که نتیجه قائممقامی غاصبِ پرداختکننده، انتقالطلب به اوست اما نباید این دو مفهوم را با هم خلط نمود. آنچه مهم و قابل عنایت است این است که در مسئله تعاقبایادی غاصبان، غاصب دین خویش را که با فعل غاصبانه پدید آمده و دلیل شرعی و قانونی حاکم بر باب غصب بر ضرورت این پرداخت حکم می نماید، میپردازد و برای مراجعه غاصب به غاصبان متأخر و به شخص غاصب متلف، دلیل مستقل و خاص وجود دارد که به هیچ وجه قابل سرایت به سایر موارد پرداخت همچون پرداخت بیمهگر نیست و به این ترتیب نمیتوان برای قائممقامی با پرداخت مبنایی در نظر گرفت. اگر گفته شود که میان غاصب و بیمهگر در این مورد فرقی نیست و هر کدام دین خود را میپردازند بنابراین مبنای رجوع در هر دو مشترک است، پاسخ میدهیم رجوع غاصب مبتنی بر احکام خاص غصب بوده و بی دلیل قابل سرایت به سایر موارد نیست. برخی اساتید نیز پس از طرح این مطلب که غاصب قائممقام غاصب متلف میگردد، برای تأیید قائم مقامی با پرداخت، قائممقامی بیمهگر را به عنوان شاهد و نظیر قائممقامی غاصب ذکر میکنند که خود ریشه در حقوق فرانسه داشته و مبتنی بر نهاد قائممقامی در اثر پرداخت است. (همان)
به نظر میرسد قاعده «علیالید» به جهت دلالت عام خود هم در مورد ضمان «یک فرد» نسبت به یک مال و هم در مورد ضمان «چندین فرد» جاری میشود. بنابراین همانطور که در آثار فقهی مشاهده میشود در مسئله تعاقبایادی نیز قاعده «علیالید» جاری است. ضمان چند نفر نسبت به مال دیگری به نحو عرضی و طولی قابل تصور میباشد. در ضمان عرضی چند نفر که بر مالی غصبی استیلا پیدا کردهاند نسبت به آن مسئولیت مشترک خواهند داشت. حمل قاعده علیالید در این مورد مخالفت جدی با ظاهر قاعده دارد. فتاوی بیانگر ثبوت ضمان شخص متلف نسبت به تمام مال است نه این که مسئولیت مشترکی در میان باشد.
اما در ضمان ایادی متعدد به شکل طولی ید لاحق نسبت به ید سابق در آن چه به مالک پرداخته ضامن است و مالک در عین حال میتواند به هر یک از غاصبین که بخواهد رجوع نماید. اگر مالک به ید لاحق رجوع نماید او نمیتواند به ید سابق خود رجوع کند چرا که دلیلی برای ضمان ید سابق نسبت به ید لاحق وجود ندارد مگر در صورت غرور؛ اما اگر مالک به ید سابق رجوع کند او میتواند به ید لاحق خود رجوع نماید تا این که به شخص متلف منتهی شود؛ زیرا فرض بر آن است که شخص لاحق نسبت به آن چه شخص سابق به مالک پرداخت کرده ضامن میباشد. در رابطه طولی غاصب اول ضامن مال غصبی در برابر خود مالک است. به این ترتیب که «عین مال» به عهده او قرار میگیرد و غاصب دوم ضامن «عین مضمونه» است زیرا مالی که سابقاً غصب شده بوده تحت سلطه او قرار گرفته است به این ترتیب با قرار گرفتن مال غصبی در ید غاصب دوم، مال علاوه بر صفت تکوینی خود، واجد صفت اعتباری (مضمونه بودن) نیز شده است. پس اگر مال تحت سلطه هزار غاصب دیگر نیز قرار گیرد ضمان هر ید لاحقی در طول ضمان سابق خواهد بود. زیرا ضمان ید سابق به منزله موضوع ضمان ید لاحق میباشد. ممکن نیست ایادی متعدد در عرض واحدی قرار گیرند زیرا امکان ندارد این تسلطها بر مال غصبی، در یک زمان رخ دهد و همواره ضمان ید لاحق بر ضمان ید سابق تأخر زمانی خواهد داشت. (موسوی بجنوردی،۱۴۱۹: ج۴، ص۱۰۰) و اگر مال تحت سلطه غاصب آخر افتد او فقط ضامن عین خارجی نبوده بلکه ضامن آن به علاوه هر آن چه بر ذمه نهصدونودونه نفر دیگر قرار گرفته نیز هست. (موسوی بجنوردی، همان) به نظر ایشان اثر اتیان این وصف اعتباری بر عهده غاصب آن است که اگر مالک به غاصب سابق رجوع کرد او نیز میتواند به غاصب لاحق رجوع کند زیرا وی ضامن ضمان او است و ضمان هر ید لاحقی در طول ضمان ید سابق است زیرا ضمان ید سابق به منزله موضوع ضمان لاحق است. به همین جهت ضمان ایادی به شکل طولی بوده نه عرضی زیرا ضمان هر ید لاحقی تأخر زمانی و رتبی نسبت به ضمان ید سابق دارد. (همان، ص۱۰۱) به نظر مرحوم نائینی نیز ذمه لاحق به آن چه از ذمه سابق خارج شده مشغول است. زیرا ذمه لاحق به بدل آن چه بر عهده سابق قرار گرفته مشغول میشود و بنابراین اگر مالک به او رجوع کرد، وی نمیتواند به ید سابق رجوع کند چون در فرض ما ید لاحق مغرور نیست تا در رجوع محق قلمداد شود. اما اگر مالک به ید سابق رجوع کرد او هم میتواند به دومی مراجعه کند زیرا او به سبب غصب و استیلاء ضامن چیزی شده که در ذمه ید اول قرار دارد. (فاضل لنکرانی،۱۴۱۶: ج۱، ص۱۴۹-۱۵۰)
در مورد جواز رجوع ید سابق به ید لاحق پس از پرداخت به مالک گفته شده اگر مالک به ید سابقی که مال را تلف نکرده و غارّ هم نبوده است مراجعه نمود ید سابق میتواند به استناد رابطه طولی گفتهشده به ید لاحق مراجعه نماید زیرا دومی ضامن عینی بوده که صفت مضمونه بودن را نیز به همراه داشته است و همین ضمانت از شیء مضمون است که ید لاحق را در برابر ید سابق ضامن میسازد و ید سابق به عنوان جبران خسارت و بدل آن چه ید سابق به وی داده حق رجوع به ید لاحق را پیدا میکند. مرحوم امامخمینی فرمودهاند صفت مضمونه بودن مال (صفت اعتباری) قابلیت آن را دارد تا به عنوان یک موضوع همانند سایر اوصاف تبعی برای عین مال ،یدی بر آن واقع گردد و به این ترتیب ضمان عهده در مورد آن صحیح خواهد بود.
دلیل دوم آن است که قاعده علی الید اطلاق داشته و این اطلاق مقتضی شمول قاعده بر هر آن چه قاعده در آن صدق میکند میباشد. اوصاف مضمونله در این قاعده ذکر نشده است بنابراین تعیین آن به عهده فهم عقلاء و عرف واگذار شده است. نکته دیگر آن که با دومین ضمان، ضمان اول مرتفع نمیشود زیرا موضوع ضمان دوم همان ضمان اول است و رفع موضوع توسط حکم معقول نیست. (فاضل لنکرانی، همان، ص۱۵۱-۱۵۲)
مرحوم شیخانصاری نیز سخن مرحوم صاحبجواهر را مورد نقد قرار داده و گفته است در خطاب ضمان نسبت به کسی که تلفکننده مال است و غیر او فرقی نیست. ضمان در مورد یکی ذمی و در مورد دیگری شرعی است و با جریان قاعده «علیالید» نسبت به هر دو به طور مساوی حکم میشود. شیخانصاری اینطور وارد نقد شدهاند: قابل تصور نیست که غاصبی غیر از تلفکننده مال، آن چه را بر ذمه تلفکننده مال میباشد، به صرف دفع بدل تملک نماید. زیرا سبب اختیاری یا قهری برای این تملک وجود ندارد بنابراین به مجرد ادای دین توسط غاصب اول، حق مالک نسبت به تلف مال ساقط میشود زیرا پس از آن که خسارتی تدارک دیده شد دیگر موضوعی برای تدارک وجود نخواهد داشت.[۷۲] استدلال بیانشده یادآور اشکال وارد شده بر قائممقامی است؛ همان ایرادی که بیان میدارد پرداخت سبب سقوط دین است و پس از پرداخت چیزی باقی نمی ماند تا پرداختکننده قائممقام گردد. این نکته ظریف قابل برداشت در بیان شیخ وجود دارد. به نظر یکی از فقهای معاصر رجوع سابق به لاحق بعد از ادای دین از احکام عقلائیه در موارد ثبوت ضمان است و شارع آن را رد نکرده و همین امر برای جوار رجوع به ید لاحق کافی است. (همان، ص۱۵۴-۱۵۵) مرحوم سید مصطفی خمینی نیز به بیان نقد نظر مرحوم صاحبجواهر پرداخته و گفتهاند شیخانصاری در این باره آورده این که گفته میشود ذمه متلف به نحو اعتباری پس از ادای دین غاصب به مالک به ملکیت او در میآید (معاوضه شرعیه قهریه) و به این دلیل هر یدسابقی به یدلاحق خود مراجعه میکند، مشکل و غیرقابلپذیرش است و صرف بیان این حرف توسط صاحبجواهر و سید کافی به نظر نمیرسد زیرا در معاوضه رضای مضمونله و اختیار ضامن شرط است که در این مورد منتفی است. و ایشان آن چه را نیز مشهور شده که ایادی سابق حقرجوع به ایادیلاحق را دارند، نپذیرفته و دراینباره گفتهاند مستند رجوع یدسابق به یدلاحق قاعده علیالید است که ما آن را نپذیرفتیم پس تنها درصورت غرور و اتلاف است که ید سابق حقرجوع به ید لاحق را، آن هم به استناد ادله هر یک از قاعده غرور و اتلاف پیدا میکند. (موسوی خمینی،۱۴۱۸: ج۲، ص۴۴۵)
این دیدگاه مرحوم شیخ به معنای عدم پذیرش اصل قائممقامی در اثر پرداخت در مکتب فقهی ایشان است. عبارت مرحوم شیخ مبین نظر مشهور بوده و بنابراین صرف دفع بدل (پرداخت) هیچ حقی برای دافع به وجود نمیآورد.
تدارک خسارت گفتهشده از سوی ضامن نسبت به مالک صورت میگیرد یعنی شخص غاصب در قبال مالک مسئولیت دارد و این پرداخت موضوع تدارک را منتفی میکند اما در قائممقامی، پرداخت از سوی بیمهگر به بیمهگذار هیچ ارتباطی به خسارتی که مسئول حادثه ایجاد کرده ندارد و آن چه پرداخت میشود مبتنی بر قرارداد است نه خسارت.
برخی فقها در نهایت نتایجی را از قاعده «علیالید» میگیرند به این ترتیب که به موجب این قاعده مالک میتواند به هر یک از غاصبین رجوع نماید و اگر مالک به یکی رجوع کرد و رجوع منجر به پرداخت به وی گردید، دیگر نمیتواند به سایر ایادی مراجعه نماید. نکته سوم این است که هر ید سابقی میتواند به یدلاحق رجوع کند مادامیکه غار یا متلف نباشد. و در نهایت آن که رجوع سابقبهلاحق تنها زمانی جایز است که یدسابق هر آن چه از مثل یا قیمت در ذمه دارد بپردازد (شرط پرداخت)[۷۳] و این به خاطر آن است که ضمان موجود طولی بوده و یدلاحق ضامن خسارت و بدل آن چیزی است که یدسابق در اختیار او گذارده است. (موسوی بجنوردی،۱۴۱۹: ج۴، ص۱۰۲)
بنابراین مشهور بهدلیل وجود رابطه طولی و در نتیجه ضمانید لاحق نسبت به مافیالذمه یدسابق و ضرورت جبران خسارت از او و نیز به حکم اطلاق قاعده علیالید و همچنین به حکم عقل رجوع یدسابق به لاحق را پس از پرداخت او به مالک جایز دانستهاند. بنابراین صرف وجود عنوان «پرداخت» ولو پرداخت کننده ضامن پرداخت هم باشد، حقرجوعی برای ید سابق نسبت به یدلاحق ایجاد نمیکند تا بتوان گفت در فقهامامیه پرداخت موجب قائممقامی میگردد. بنابراین ظاهراً رجوع نیاز به دلیل خاص دارد. هرچند پرداخت یدسابق به مالک نیز شرط رجوع او به یدلاحق است اما سبب قائممقامی در مورد تعاقب ایادی وجود ضمان طولی بین ایادی متعاقب است. بنابراین نمیتوان با قیاس، این مورد را مبنا یا نظیری واقعی برای قائممقامی با پرداخت تلقی نمود و آن را نظیری برای قائممقامی بیمهگر در اثر پرداخت دانست و باید دنبال مبنای دیگری غیر از پرداخت برای قائممقامی بیمهگر بود. البته ممکن است مخالفان این سخن بگویند در تمام مصادیق قائممقامی قانونی، پرداختکننده قانوناً ضامن پرداخت بوده است مانند ضمان ظهرنویس، بیمهگر و غاصب نسبت به پرداخت و در نهاد قائممقامی در اثر پرداخت، قائممقامی در اثر یک «پرداخت» ایجاد میشود که در بسیاری موارد نیز پرداختکننده ملزم به پرداخت بوده است. در پاسخ باید گفت اگر بتوان الزام قانونگذار به پرداخت را نیز در هر مورد احراز نمود باز هم مشکل است بگوئیم صرف «پرداخت» در روابط حقوقی بدون تصریح قانونگذار موجب قائممقامی میگردد و این نهاد در حقوق اسلامی پایه و اساسی دارد. با این حال الزام ناشی از قانون را میتوان مبنایی برای قائممقامی بیمهگر دانست.
در فقه امامیه نظرات مخالفی نیز در باب ضمان ایادی متعاقب وجود دارد. به نظر برخی در فرض تعاقب ایادی تعدد ضمان وجود ندارد زیرا آن چه معقول و مورد تأیید عرف است آن است که آنچه با اخذ برعهده آخذ آمده آن است که حفظ مال و رد آن به صاحبش بر او واجب است و در صورت عیب و نقص مال باید آن را تدارک نماید و قاعده در مورد تلف مال نیز ساکت است و تعدد ضمان نیز وجود ندارد. به عقیده ایشان قاعده «علیالید» فقط برحکم تکلیفی دلالت میکند و حکموضعی از آن استفاده نمیشود زیرا دلالت جارومجرور در عبارت «علیالید» بر ضمان دلالتی ندارد و بنابراین برای ضمان باید به سایر اسباب ضمان تمسک نمود. لذا نمیتوان در تعاقبایادی به قاعده علیالید استناد کرد. (موسوی خمینی،۱۴۱۸: ج۲،ص۴۴۰) بهنظر ایشان ضمانید در مواردی مانند ید غاصب بر دلیل عقلی متکی است و همین امر کفایت میکند. در سایر موارد نیز مانند مقبوض به عقد فاسد سایر قواعد در استناد به ضمان آخذ نقش ایفا کردهاند مانند قاعده اقدام که مورد استناد قرار گرفته است نه قاعده علیالید. دلیل دیگر آن که در سند قاعده نیز خدشه وجود دارد[۷۴] بهعلاوه اینکه در نسخه های آن اختلاف بهچشم میخورد. با حذف این قاعده از صفحه ادله مربوط به ضمانات خدشهای به ادله وارد نمیشود.
حال بر فرض که دلالت قاعده علیالید را بر ضمان بپذیریم و اشتغال چند ذمه را در مورد یک شیء قبول کنیم باید ببینیم آیا قاعده دلالتی بر جواز رجوع مالک به هر یک از ایادی متعدد دارد یا خیر؟ در اینجا چند احتمال وجود دارد. اول آن که قاعده دلالت دارد بر این که هر ید لاحقی نسبت به ید سابق ضامن است تا زمانی که عین، مثل یا قیمت مال را به مالک یا ید سابق بپردازد. احتمال دوم آن که قاعده فقط بر ضمان گیرنده مال از مالک دلالت دارد. و احتمال آخر و مشهور آن است که قاعده دلالت بر ضمان هر ید لاحقی در برابر ید سابق خود دارد و این ضمان تا زمانی که مال به مالک داده شود وجود دارد. (موسوی خمینی، همان ،ص۴۴۲-۴۴۳)
به نظر ایشان صدر قاعده دلالت عام ندارد. به بیان ایشان برخی خواستهاند از صدر حدیث یعنی عبارت «علی الید ما أخذت» معنای عموم را برداشت نمایند به این نحو که گفته شود «هر کس هر آن چه را از مالک مال یا غیر او گرفته بر عهده دارد». بهنظر میرسد تنها در صورتی میتوان ضمانی برای ایادی متعاقبه متصور شد که بتوان به این عموم استناد کرد و در غیر این صورت تعاقبایادی معنا ندارد. (همان، ص۴۴۳)
به نظر ایشان ذیل حدیث یعنی عبارت «حتیتؤدیه» در معنای خاص ظهور دارد بهاینصورت که ظهور عرفی ادای مال، ادای مال به مالک است نه ادای به ید دوم و سوم. آن چه عقلاً برداشت میشود این است که ید دوم فقط در برابر ید اول ضامن است هرچند مالک را هم بشناسد و مالک حق ندارد به کسی جز ید اول رجوع نماید. بنابراین آن چه مشهور شده که مالک میتواند به هر یک از ایادی مراجعهکند، مبرهن و عقلایی نیست. اگر بپذیریم که قاعده بر ضمان کل ایادی دلالت دارد اما نمیتوان دلالت آن را در مورد استحقاق مالک در رجوع به تمامی ایادی پذیرفت. (همان، ص۴۴۴) اما این ظهور درصورتی قابل استناد است که فعل «تؤدی» را فعل معلوم بدانیم اما از آنجا که هر دو احتمال معلوم و مجهول بودن کلمه وجود دارد از این رو نمیتوان به ظهور استناد نمود و آن را منصرف به رجوع مالک به ید اول دانست. (سعدی،۱۳۹۰:در دست انتشار) اما بهنظرمیرسد در فروض معلوم یا مجهول بودن فعل «تؤدی» در اعتبار ظهور عبارت خللی ایجاد نمیکند.
به این ترتیب با نظریه اخیر مسئله ضمان ایادیمتعاقب منتفی میگردد و دیگر مسئله قائممقامی احد از ایادی به جای مالک مطرح نمیگردد چرا که تنها یک نفر نسبت به مالک بدهکار است. استدلال مخالف مشهور به غایت قوی و قابل اعتماد است. اما قانونمدنی در ماده ۳۱۸ به تبع مشهور فقها به مسئله تعاقبایادی پرداخته است.
بند دوم – قائممقامی قانونی مرتهن در رهن مکرر
از نهادهای دیگر و مشابه جانشینی بیمهگر، قائممقامی مرتهن میباشد. در موضوع رهن مکرر درصورتیکه توافقی در میان مرتهنین نباشد، بهموجب نص قانون ثبت، قائممقامی در اثر پرداخت مجوز رجوع مرتهنین به یکدیگر در رهن مکرر خواهدبود. به حکم ماده ۳۴ مکرر قانون ثبت دو نفری که به ترتیب مالی را در رهن خود دارند، میان آنها حکم میشود که ابتدا حقوق بستانکار نخستین استیفاء شود و بعد نوبت به بستانکار دوم رسد و وی از باقی مانده رهن استفاده کند (مورد رهن مکرر در طول یکدیگر). در این فرض بستانکار دوم میتواند طلب بستانکار اول را بپردازد و نسبت به استیفای طلب خود از مال مرهون قائممقام بستانکار اول گردد. به عقیده برخی این مورد را نیز میتوان از موارد جانشینی در اثر پرداخت در حقوق ایران دانست. (کاتوزیان،۱۳۸۲: ج۲، ص۱۱۷) اما این مقرره قانون ثبت برگرفته از حقوق فرانسه بوده و چنانچه در مبانی حقوق ایران نتوان مبنایی برای قائممقامی با پرداخت پیدا نمود، به تبع نمیتوان از این موارد برای اثبات حقرجوع بیمهگر استفاده نمود.
در مباحث فقهی رهن مکرر از عامل «پرداخت» توسط مرتهن دوم سخنی به میان نیامده است. بنابراین رجوع مرتهن دوم به قائممقامی از مرتهن اول به بدهکار بابت دریافت کل دین میتواند از باب مصالحه یا انتقال تعهد به نفع مرتهن دوم در قبال پرداخت مبلغی به جای مال مرهونه باشد و در فرضی که توافقی به عمل نیامده باشد حکمی برای رجوع داده نشده است و این پرداخت در قالب قواعد پرداخت اذنی و تبرّعی قابل بررسی است. بهعلاوه آنکه این مقرره قانون ثبت برگرفته از قانون ثبت فرانسه بوده و از حیث قائممقامی در اثر پرداخت تبعیت موردی نموده و تصویب چنین مادهای به منزله پذیرش قائممقامی با پرداخت نبوده است. پس این مورد را نیز نمیتوان به عنوان مصداقی برای قائممقامی با پرداخت دانست و با آن قائممقامی با پرداخت بیمهگر را اثبات نمود. در فقه امامیه رهن مال مرهون به کسی غیر از مرتهن و با اجازه او صحیح میباشد. بنابراین به جای عامل پرداخت، عامل «اذن» یا «اجازه» است که قائممقامی را محقق میسازد. نویسنده کتاب مفتاحالکرامه این مطلب را در جملات ابتدایی پیش رو مورد اشاره قرار داده است.[۷۵] بنابراین از مبحث رهن مکرر نیز نمیتوان استفادهای به نفع جانشینی بیمهگر نمود. بهگفته ایشان این رهن با توافق میان مرتهنین و با اجازه مرتهن و بدون برهم زدن رهن اول حاصل میگردد. بنابراین در این مورد نیز توافق و اجازه اشخاص سبب قائممقامی است و نه پرداخت.
بند سوم – قائممقامی قانونی ثالث پرداخت کننده وجه اسناد تجاری
به استناد ماده ۲۷۱ قانون تجارت شخص ثالثی که وجه برات را پرداخته دارای تمام حقوق وظایف دارنده برات است. همچنین به استناد ماده ۲۴۹ همان قانون، صادرکننده برات، محال علیه و ظهرنویسها در برابر دارنده برات مسئولیت تضامنی دارند. ظهرنویسها مدیون نیستند ولی به منظور تضمین حق دارنده برات مسئول پرداخت آن قرار میگیرند؛ پس هرگاه دارنده به یکی از آن ها رجوع کند، ظهرنویس پرداختکننده نیز به قائممقامی او حق رجوع به براتدهنده و ظهرنویسهای پیش از خود را که در مسیر استقرار دین بر ذمه براتدهنده واقع شدهاند دارد. (کاتوزیان،۱۳۸۲: ج۲، ص۱۱۸) مقررات برات در مورد سایر اسناد تجاری (سفته و چک) نیز قابل اجراست. شاید ابتدا به نظر آید لازم نیست شخص ثالث، مأذون باشد. شخص ثالثی که برات را پرداخته، دارای کلیه حقوق دارندهبرات است. این قائممقامی مطلق بوده و تنها در مورد افراد مأذون نیست. اگر چه قانون می‌گوید او در همه حقوق شخص اصیل جانشین میشود اما این طور نیست. به عنوان مثال اگر شخص ثالث براتی را به نفع ظهرنویس سوم پرداخت کند نمی‌تواند به همه ظهرنویسان مراجعه نماید. بلکه حق مراجعه به برات‌گیر، برات‌دهنده و ظهرنویسان قبل (اول و دوم و سوم) را دارد و حقرجوع به ظهرنویسان چهارم و پنجم را ندارد. اگر کلیه حقوقدارنده برات را داشت می‌توانست به همه ظهرنویسان رجوع کند. (فخاری،۱۳۸۷: ص۶۳-۶۴) بهاینترتیب این حکمِ قانون تابع حکم قانونگذار فرانسه و حکمی خاص بوده و فقط در روابط تجاری حاکم است و نمیتوان ضابطهای را در روابط مدنی و بیمهای از آن استخراج نمود.
مبحث سوم- قلمرو قائممقامی بیمهگر
بیمه ها در دو دسته کلی بیمه های جبرانکننده خسارت (بیمه های خسارتی) و بیمه های اشخاص جای میگیرند. بیمه های اموال خود به بیمه های اشیاء، دین و بیمه های مسئولیت تقسیم میشوند. بیمه های اشیاء در قراردادهای مختلفی مانند قرارداد بیمه بدنه، بیمه آتشسوزی و غیره تجلی مییابند و بیمه های مسئولیت در دو دسته بیمه های اجباری و اختیاری مانند بیمهمسئولیت کارفرمایان و بیمهی مسئولیت پزشکان و مهندسان وجود دارند. تنوع موضوعی بیمه های خصوصی موجب میشود تا اصل جانشینی و امکان طرح دعوای قائممقامی توسط بیمهگر علیه عوامل زیان در هر کدام از آنها مطرح شود. سؤال این جاست که اصل جانشینی در کدام بیمه ها قابلیت اجرا دارد؟ توسعه این اصل در بیمه های مسئولیت تا چهحد ممکن است و این که آیا در بیمه های اعتباری و بیمه های اشخاص هم میتوان این اصل حقوق بیمهای را جاری دانست یا خیر؟ در این فصل سخن از قلمرو قائممقامی در بیمه های گوناگون به میان میآید.
گفتار اول- بیمه های اموال
بیمه های اموال به طور کلی بیمه های اشیاء، دین و مسئولیت را شامل میشوند. بیمهگر در تمام انواع بیمه های زمینی با جنیه غرامتی و همچنین در بیمه های دریایی، در رجوع به مسوول حادثه قائممقام بیمهگذار میشود. (ایزانلو،۱۳۹۰،در دست انتشار)
اصل جانشینی در حقوق بیمه، مختص بیمههایی با ماهیت جبران خسارتی است که از آنها تحت عنوان بیمه های اموال یاد میکنیم. در این گفتار به تبیین اصل جانشینی در این بیمه ها میپردازیم.
بند اول- بیمه اشیاء
بیمهگر در بیمه های اشیاء تعهد به پرداخت خسارت وارده به شیء را مینماید. وقتی شیئی گرانبها موضوع فعالیتهای تجاری مانند حملونقل قرار میگیرد، مالک مال یا متصدی حمل را بر آن میدارد تا آن را بیمه نماید. بیمه بدنه خودروها و بیمه منازل در قبال آسیب های گوناگون، بیمهی سرقت همگی از مصادیق بیمه های اشیاء هستند. در میان این دسته بیمه های بدنه اتومبیل، بیمه حملونقل به عنوان پرسودترین بیمه ها و با ریسک به نسبت پائین در آنها مورد توجه بیمهگران هستند. بنابراین مهمترین و اصلیترین مورد اجرای دعوای قائممقامی بیمه های اشیاء است که معمولاً بیمهگذار مال خود یا دیگری را در این قراردادها بیمه مینماید. البته قائممقامی همواره در جایی مطرح میشود که برای ورود خسارت مسئولی وجود داشته باشد در غیر این صورت مانند موارد زلزله و سایر حوادث طبیعی جانشینی منتفی است. به عقیده فرانسویها نیز قائممقامی بیمهگر در بیمه های خسارتی مثل بیمهی اموال و مسئولیت مطرح میگردد. (جاکوب،۱۹۷۴: ص۲۱۰)[۷۶]
بند دوم - بیمه اعتباری
بیمه اعتباری بیمهای است که میان طلبکار دین و بیمهگر منعقد میگردد. برای مثال بانکها یا اشخاصی که به مشتریان خود وامی میدهند، برای رفع نگرانی خویش از بازپرداخت مبلغ وام توسط مشتریان به شرکتهای بیمه مراجعه نموده و با قرارداد بیمه اعتباری مبلغ وام اعطایی را بیمه مینمایند. به موجب این قرارداد در صورت عدم بازپرداخت اقساط وام اعطایی، بیمه از آنان جبران خسارت میکند. پس از آن بیمهگر به قائممقامی از طلبکار به مدیون مراجعه و مبلغ وام را از بدهکار مطالبه مینماید. این نوع بیمه کارکردی شبیه به عقد ضمان دارد. گفتنی است این بیمه به تازگی در ایران مطرح شده و هنوز به خوبی مورد پذیرش عملی قرار نگرفته است. این نوع بیمه ها بالاترین مبالغ بازیافتی را در یک دعوای قائممقامی به خود اختصاص میدهند چرا که غالباً طلبکارانی با طلبهای سنگین طلب خود را بیمه میکنند. خطر موضوع بیمه اعتباری مانند بیمه مسئولیت خطری حقوقی (و نه مادی) است. بیمهی اعتباری مانند بیمه مسئولیت برای تضمین پرداخت دین منعقد میشود و تعهد ابتدائی ناشی از قرارداد را تضمین میکند. در این بیمه ها مدیون در انعقاد قرارداد نقشی ندارد. هدف این قرارداد حمایت از طلبکار در مقابل خطر عدمپرداخت به هر دلیل ممکن است. این بیمه ها زیر مجموعه بیمه های اموال بوده و بیمهگر پس از جبران خسارت طلبکار مطابق قواعدعمومی بیمهی اموال حقرجوع به بدهکار را پیدا میکند. (کاتوزیان و ایزانلو،۱۳۸۷: ج۳، ص۲۹-۲۸)
قانون بیمه فرانسه مصوب ۱۹۳۰ بیمه های اعتباری (بیمهیوام) را پیشبینی ننموده بود اما با این حال قائممقامی در مورد آنها به اجرا در میآمد و بیمهگذاران نمیتوانستند مبلغ بیمه و طلب مسئولیتمدنی را با هم جمع نمایند. (جاکوب، همان)[۷۷]
بند سوم- بیمه سرقت
بیمه سرقت به معنای دقیق خود یعنی مواردی که سارق بدون ارتباط حقوقی با بیمهگذار و مورد بیمه به سرقت اقدام مینماید. سرقت با شکستن حرز و برداشتن مانع اقدام به سرقت مینماید. بیمه سرقت تنها مواردی را تحتپوشش قرار میدهد که سرقت به معنای واقعی رخ داده و مالی ربوده شده باشد. در این بیمه ها آنچه مورد پوشش بیمه قرار میگیرد عبارت است از اشیاء سرقتشده، اشیاء خرابشده و سایر هزینه های انجامشده برای رفع یا کاهش خسارت. (کریمی،۱۳۸۶: ص۹۹-۱۰۱) در این بیمه ها نیز به دلیل خسارتی بودن امکان رجوع بیمهگر وجود دارد. به این صورت که بیمهگر در صورت پیداشدن مالمسروقه میتواند به مسئولحادثه (سارق) رجوع نموده و علیه وی اقامه دعوا نماید. فرقی که این بیمه ها با سایر بیمه های خسارتی دارند این است که موضوع دعوای مسئولیت بیمهگر علیه مسئول، عین است نه دین بهاینترتیب که او نسبت به عینمالمسروقه (و البته در مواردی که عینمال از بین رفته باشد نسبت به مثل یا قیمت) اقدام مینماید. حال سؤال اینجاست که بیمه های سرقت نیز مشمول ماده۳۰ قانون بیمه هستند یا خیر؟ واضح است که خسارت در این بیمه ها وقوع سرقت است که توسط بیمهگر جبران میشود حال چنانچه مال مسروقه تا پیش از پرداخت خسارت پیدا شود خسارت نیز منتفی خواهد بود. اما در صورتی که بیمهگر به تعهد بیمهای خویش عمل نموده و خسارت را پرداخت نماید بنا بر قاعده و به موجب ماده۳۰ جانشین بیمهگذار میگردد. مسئولیت سارق امری مسلم بوده و خسارت نیز محقق و توسط بیمهگر جبران شده است. بنابراین بنا بر اطلاق ماده۳۰ فرقی میان عینی یا دینی بودن مال بر عهده مسئول حادثه نمیباشد و در این مورد نیز چنانچه بیمهگذار عملی را که منافی با قائممقامی باشد انجام دهد مسئول شناخته میشود.
بند چهارم- بیمه های مسئولیت
قائممقامی در بیمه های مسئولیت به شکل یک قاعده وجود ندارد ولی با این وجود چنانچه ورود خسارت نتیجه عمل شخصی ثالث باشد که بیمهگذار با او مسئولیت تضامنی دارد، یا مسوولیتمدنی فعل او را به عهده دارد، بیمهگر در رجوع به شخص ثالث، قائممقام زیاندیده و بیمهشده میگردد.
بیمه های مسئولیت از بیمه های مهم و شایعی است که در حقوقمدنی و تجارت از آن بهره میگیرند. در این نوع بیمه ها، در مواردی که بیمهگذار خود شخص بیمهشده میباشد به این معنا که با انعقاد عقد بیمه مسئولیت خویش را در قبال اشخاص ثالث بیمه نماید، بحث قائممقامی مطرح نمیگردد. چرا که بیمهگر نمیتواند پس از جبران خسارت ثالث - که بیمهگذار مسئول جبران خسارت او بوده است- به خود بیمهگذار مراجعه نماید چرا که این امر خلاف هدف و غرض بیمه مسئولیت خواهد بود. بنابراین قائممقامی در فروضی مطرح خواهد شد که «بیمهشده» کسی غیر از «بیمهگذار» باشد.
پیشتر نیز گفته شد که بیمه مسئولیت و اشیاء زیر عنوان بیمه های خسارت بررسی میشوند و در مقابل بیمه های اشخاص قرار دارند بنابراین مهمترین اشتراک بیمهاشیاء و مسئولیت این است که هر دو جنبه غرامتی دارند و هدف آن ها جبران زیان وارد بر بیمهگذار است و هیچیک از آن ها نمیتواند سبب ایجاد نفعی برای بیمهگذار گردند. البته نباید تفاوت این دو نوع بیمه را فراموش کرد بیمه خسارت به معنای خاص خود یا همان بیمه اشیاء جنبه مثبت دارائی را بیمه نموده و بیمه مسئولیت جنبه منفی را بیمه میکند. (کاتوزیان و ایزانلو،۱۳۸۷: ج۳، ص۲۱)
«بیمه مسئولیت، قراردادی است که به موجب آن بیمهگر در به ازای حق بیمه تعهد میکند تا در صورت تحقق مسئولیت بیمهگذار خسارت وارد از سوی او یا خسارت وارد بر او را جبران سازد.» عنوان «خسارت بر بیمهگذار» را برای آن به کار بردهاند که اولاً صرف مسئولیت بیمهگذار خسارت محسوب میشود چرا که افزایش دارائی منفی شخص نیز ضرر یا خسارت است. ثانیاً پس از جبران خسارت وارد به ثالث از دارایی مثبت بیمهگذار کاسته میشود. برخی نویسندگان فرانسوی بر عکس معتقدند برخلاف بیمه اشیاء، بیمه مسئولیت خسارت وارد به بیمهگذار را تحت پوشش قرار نمیدهد بلکه خسارت وارد از سوی او به شخص ثالث را میپوشاند اما چون بیمهگذار مکلف به جبران خسارت زیاندیده است این امر میتواند به طور غیرمستقیم نوعی خسارت وارد بر بیمهگذار محسوب شود. (کاتوزیان و ایزانلو، همان، ص۳ و همچنین به نقل از وو فورنری و دانیل وو، قواعد ویژه بیمه مسئولیت، طبیعت و قلمرو)
امروزه به موجب بند ۲ ماده ال ۲۱۱.۱ قانون بیمه فرانسه قرارداد بیمه باید به نحو اجباری مسئولیت هر رانندهای را تحت پوشش قرار دهد، هرچند آنها در استفاده از اتومبیل مجاز نباشند. با این حال در فرض سرقت اتومبیل هرچند بیمهگر متعهد به جبران خسارت ثالث است، اما حق دارد به قائممقامی از زیاندیده به چنین رانندهای رجوع نماید. (کاتوزیان و ایزانلو، همان، ص۱۱)
در حالت عادی در بیمه های مسئولیت قائممقامی وجود ندارد زیرا بیمهگذار مسئولیت خویش را بیمه مینماید. در مواقعی مسئولیت فرد ناشی از فعل غیر است مانند مسئولیت کارفرما در قبال فعل کارگر خویش، همانطور که در فرض فقدان بیمه مسئولیت، کارفرما پس از جبران خسارت میتوانست به کارگر (عامل زیان) رجوع نماید، در فرضی که کارفرما بیمه مسئولیت باشد نیز بیمهگر وی میتواند به عنوان قائممقام به عامل زیان رجوع نماید. در فرضی نیز که کسی مسئولیت تضامنی دارد و مسئولیت خویش را بیمه میکند چون میتواند پس از پرداخت به زیاندیده، به افراد دیگری که با او مسئولیت تضامنی دارند رجوع نماید، در این صورت بیمهگر قائممقام دو درجهای خواهد بود به این معنا که بیمهگر هم قائممقام زیاندیده و هم در رجوع به شرکا قائممقام بیمهگذار خواهد بود. (ایزانلو،۱۳۸۶: فصل قائممقامی بیمهگر)
اصولاً در بیمه های مسئولیت بیمهگر حقرجوع به سهدسته از افراد را پیدا میکند. دسته اول کسانی هستند که با بیمهگذار در وقوع حادثه مسئولیت تضامنی دارند دستهدوم کسانی هستند که بیمهگذار مسئولیتمدنی فعل آنها را بر عهده دارد (مانند کارگر، صغیر یا مجنون) و دستهسوم بیمهگران مسئولیتی هستند که مسئولیت دو دسته فوق را بیمه کردهاند. در حقوق فرانسه بیمهگر اصولاً به این سه دسته حقرجوع ندارد مگر در مواردی استثنائی که به اشخاص دسته دوم رجوع مینماید. بر اساس بند ۳ ماده ۱۲۱.۱۲ بیمهگر به این اشخاص حقرجوع ندارد مگر مرتکب تقصیرعمدی شده باشند. در حالی که در ایران این محدودیت وجود ندارد و بیمهگر میتواند به کسی که بیمهگذار مسئولیت فعل او را برعهده دارد رجوع نماید مگر شرطی به نفع اشخاص ثالث این رجوع را ممنوع نموده باشد. در این مورد در ایران فقط رجوع بیمهگر به کارگر استثناء شده است. ماده ۱۳ قانون مسئولیتمدنی مقرر مینماید کارفرمایان مشمول ماده ۱۲ مکلفاند تمام کارگران و کارکنان اداری خود را در مقابل خسارات وارده از ناحیه آنان به اشخاص ثالث بیمه نمایند. بنابراین بیمهگر نمیتواند پس از جبران خسارت به قائممقامی از کارفرما به کارگر رجوع نماید. (کاتوزیان و ایزانلو، همان، ص۳۶۰-۳۵۹)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-07-23] [ 03:41:00 ق.ظ ]




گفتار هفتم: اجماع

شیخ طوسی(ره) در المبسوط می‌فرماید: «البیع الصحیح و الفاسد مضمون علیه إجماعا»[۱۷۳] یعنی به اجماع فقها بیع صحیح و فاسد هر دو ضمان‌آور هستند. نویسندگان دیگری نیز به اجماع استناد کرده‌اند. مؤلف بلغه الفقیه اجماع را برای قاعده ذکر و از آن به عنوان اجماعی مستفیض[۱۷۴] یاد می‌کند.[۱۷۵]
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
شیخ انصاری(ره) نیز از محقق کرکی در این مورد نقل اجماع کرده است.[۱۷۶]
اجماع به طورکلی می‌تواند یکی از ادلّه حکم شرعی باشد. اما در فقه امامیه اجامع دلیل مستقل بر یک حکم محسوب نمی‌شود. اعتبار اجماع تنها به این دلیل است که کاشف از قول معصوم(ع) است. در واقع قول معصوم(ع) حجت است و اجماع کاشف از آن.[۱۷۷]
کاشفیت اجماع از قول معصوم(ع) به این صورت است که فقها در مورد مسأله خاصی اتفاق‌نظر دارند یا اکثریت فقها نظر واحدی را در مورد مسأله‌ی ابراز کرده‌اند بدون آن که مستند حکم آنان معلوم باشد.
در مورد ضمان مقبوض به عقد فاسد گفته‌اند به اجماع ذکر شده نمی‌تواند استناد کرد زیرا نمی‌توان از آن قول معصوم را حدس زد و اصلاً تحقق چنین اجماعی مورد تردید است.[۱۷۸]
از طرفی حتّی اگر بپذیریم فقها بر ضمان مقبوض به عقد فاسد اتفاق‌نظر دارند، به دلیل آن‌که مستند هر یک دلیل خاصی است اتفاق‌نظر آن‌ ها معتبر نیست. مثلاً عدّه‌ی از آنان به قاعده اقدام استناد کرده‌اند (مانند شیخ طوسی(ره)[۱۷۹] و آیه الله مکارم شیرازی[۱۸۰] )، عدّه‌ی دیگر حدیث علی‌الید را مستند خود قرارداده‌اند (مانند شیخ انصاری(ره)[۱۸۱] و میرزای نائینی(ره)[۱۸۲] ) بنابراین باید به دلایلی که این فقها ذکر کرده‌اند رجوع کرد و اعتبار آن‌ ها را مورد ارزیابی قرار داد.[۱۸۳]

گفتار هشتم: سیره عقلاء

سیره عقلاء و بنای آن‌ ها به این شیوه است که اگر معامله صحیحی ضمان‌آور باشد مثل بیع و اجاره، در صورت فساد نیز آن را ضمان‌آور می‌دانند. این سیره به حدّی معمول و رایج است که کسی نمی‌تواند منکر آن گردد.[۱۸۴] یعنی هرگاه یکی از طرفین مالی را به طرف مقابل پرداخت تا در قبال آن، عوض معینی را دریافت کند اما به دلایلی دریافت آن متعذّر شده کسی که مال را اخذ نموده ضامن آن مال است و در صورت تلف باید بدل آن را بپردازد؛ از جمله در موردی که معامله باطل باشد. در این موارد، ذمه فرد نسبت به پرداخت عوض تعیین شده مشغول نیست اما اصل اشتغال ذمه او امری مسلم است.[۱۸۵] شارع مقدس این بنا را ردع نکرده و این امر می‌تواند کاشف از امضای این بنا باشد.[۱۸۶]
عدّه‌ای از نویسندگان، مهمترین دلیل بر ضمان مقبوض به عقد فاسد را سیره و بنای عقلاء دانسته‌اند.[۱۸۷]
بعضی دیگر نیز استناد شیخ انصاری(ره) به قاعده اقدام را حمل بر همین مطلب کرده، گفته‌اند: «شاید منظور شیخ از قاعده اقدام همین امر است.»[۱۸۸]

گفتار نهم: روایات خاصّ

در این گفتار روایات خاصّی که به عنوان ادلّه روایی برای ثبوت حکم ضمان در عقد معاوضی فاسد مورد استفاده فقهای امامیه قرار گرفته است مورد بررسی قرار می‌گیرد.

بند یکم: روایت کنیز مسروقه

در کتاب شریف اصول کافی روایتی از امام صادق (ع) نقل شده است که در آن در مورد کنیز مسروقه‌ی سؤوال شده که سارق آن را به دیگری می‌فروشد و فرزندی از او متولد می‌شود سپس روشن می‌شود که کنیز مسروقه بوده. حضرت در این مورد می‌فرمایند: «یَأْخُذُ الْجَارِیَهَ صَاحِبُهَا وَ یَأْخُذُ الرَّجُلُ وَلَدَهُ بِقِیمَتِهِ.»[۱۸۹] یعنی مالکی که کنیز او سرقت شده آن را پس می‌گیرد و کودک نیز متعلق به خریدار است ولی باید قیمت آن را بپردازد.
در سند حدیث اشکالی وارد نیست و قابل اعتماد است.[۱۹۰] لذا شیخ انصاری(ره) با توجه به این روایت چنین استدلال می‌کند: این‌که حضرت در مورد فرزند که از نمائات غیر مستوفات است حکم به ضمان داده‌اند به طریق اولی باید پذیرفت در صورت تلف اصل مال (خود کنیز)، خریدار ضامن است. تصوّر نشود که در مورد فرزند در واقع خریدار موجب اتلاف نماء شده، ضامن است، لذا در فرض تلف ضامن نخواهد بود؛ زیرا در اینجا خربدار موجب می‌شود نماء و منفعت غیر قابل تملک گردد و در واقع نوعی تلف محسوب می‌شود نه اتلاف.[۱۹۱] بدین ترتیب می‌توان نتیجه گرفت هرگاه بیع باطل باشد مشتری ضامن اصل مال و منافع آن است.
به استدلال فوق اشکالاتی وارد شده است از جمله این‌که: این روایت مربوط به موردی است که مال به وسیله فردی غیر از خود مالک فروخته می‌شود و مالک بیع را تنفیذ نمی‌کند در حالی که بحث ما یعنی ضمان مقبوض به عقد فاسد هنگامی مطرح می‌شود که مالک مال خود را بفروشد.[۱۹۲]
در پاسخ به این اشکال باید گفت گرچه موضوع روایت فروش مال غیر به وسیله‌ی غاصب و عدم تنفیذ آن است اما آن‌چه مدّ نظر روایت است، عدم علم مشتری به غصب است و از این نظر تفاوتی با مقبوض به معامله فاسد نخواهد داشت به عبارت دیگر اطلاق روایت شامل موردی که بایع جاهل باشد نیز می‌شود. بنابراین مقبوض به معامله فاسد اعم از آنست که معامله کننده، مالک باشد یا آن که یکی از شرایط صحّت معامله رعایت نشده باشد.[۱۹۳]
بعضی دیگر از نویسندگان به گونه‌ا‌ی دیگر با استناد به این روایت حکم به ضمان مقبوض به عقد فاسد داده‌اند و می‌گویند حکم به ضمان فرزند، تابع عین است بنابراین عین نیز مضمونه است. توضیح آن که: گاه ضمان منافع تابع عین است و گاه مستقل، اولی مانند بیع فاسد که گیرنده مال هم ضامن عین است و ضامن منافع و دومی مانند موردی که فردی منافع یک مال را بر اثر استیفاء اتلاف می‌کند مثلاً در خانه‌ای که آن را به اجاره فاسد دریافت کرده سکونت می‌یابد. در اجاره صحیح عین مضمونه نیست اما منافع مضمونه هستند. در اجاره فاسد نیز منافع مضمونه هستند اما تابع عین نیستند حتّی در مواردی که عین در ید او نباشد ممکن است وی ضامن منافع باشد مثلاً اگر کسی از میوه باغی که در تصرّف دیگری است استفاده کند ضامن آن است. گاه نیز ضمان منافع به خاطر تحقق قاعده تسبیب است. مثل جایی که مانع از تصرّف مالک در ملک خود گردد.[۱۹۴]
استیلاء کنیز از موارد استیفاء منفعت نیست زیرا استیفاء منفعت یعنی سکونت، استفاده از یک مال، وطی کردن و امثال آن، گرچه عرف استیلاء را نیز استیفاء منغعت بداند نباید آن را استیفاء تلقی کنیم. هر چند در مورد استیلاء نیز خریدار موجب فوت منفعت شده است ولی این امر موجب ضمان نیست مگر به استناد قاعده لا ضرر و پذیرش این مطلب که لا ضرر علاوه بر نفی حکم ضرری، اثبات حکم می‌کند.[۱۹۵]
خلاصه کلام این‌که منفعتی که مشتری آن را استیفاء کرده وطی است اما در روایت مورد نظر، حضرت پرداخت قیمت فرزند را لازم می‌داند، استیلاد کنیز همانند منع مالک از سکونت در خانه است. بنابراین ضمان قیمت فرزند به خاطر تبعیت از ضمان عین است و روایت مذکور نه به قیاس اولویت بلکه بنابر تبعیت منافع از عین بر ضمان قیمت فرزند دلالت دارد یعنی اگر خریدار ضامن کنیز نبود ضامن ولد هم نبود.[۱۹۶]

بند دوم: روایت «…لا یصلح ذهاب حق أحد»

یکی از روایاتی که برای اثبات ضمان مقبوض به عقد فاسد مورد استناد قرار می‌گیرد روایتی است بدین مضمون:
«عَنِ الْحَلَبِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ هَلْ تَجُوزُ شَهَادَهُ أَهْلِ مِلَّهٍ مِنْ غَیْرِ أَهْلِ مِلَّتِهِمْ قَالَ نَعَمْ إِذَا لَمْ یُوجَدْ مِنْ أَهْلِ مِلَّتِهِمْ جَازَتْ شَهَادهُ غَیْرِهِمْ إِنَّهُ لَا یَصْلُحُ ذَهَابُ حَقِّ أَحَدٍ»[۱۹۷]
این روایت در کتب معتبر روایی نقل و از نظر سند اشکالی بر آن وارد شده اما از نظر دلالت قابل بحث است.
در صورتی برای اثبات ضمان مقبوض به عقد فاسد می‌توان به این روایت استناد نمود که منظور از «حق» مال باشد و «لَا یَصْلُحُ ذَهَابُ» نیز کنایه از ضمان. اما این امر اثبات نشده. این روایت مربوط به وصیت است و طبق آن مسلمان حق دارد در مورد مالش وصیت کند و صحیح نیست که حقّش از بین برود.[۱۹۸]
از طرفی روایت شامل مورد تلف نمی‌شود و تنها مورد اتلاف را در بر می‌گیرد.[۱۹۹]

مبحث دوم: مستندات حکم ضمان نسبت به متعاقدین در فقه اهل سنّت

فقهای اهل سنّت دلایل نقلی و عقلی متعددی برای اثبات قاعده ضمان مقبوض به عقد فاسد ذکر کرده‌اند. ابتدا دلایل نقلی و سپس دلایل عقلی را در شش گفتار بررسی می‌کنیم.

گفتار یکم: دلایل نقلی

ابتدا مجموعه‌ای از دلایل نقلی که شامل آیات، روایات و قواعد فقهی است را مورد بررسی قرار می‌دهیم

بند یکم: آیه شریفه «…لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ…»

در بعضی از کتب اهل سنّت یکی از دلایل ضمان در عقود فاسد، آیه‌ی شریفه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجَارَهً عَنْ تَرَاضٍ مِنْکُمْ …»[۲۰۰] ذکر شده و تصرّف در مالی که در اثر عقد فاسد به دست آمده به عنوان یکی از مصادیق اکل مال به باطل به شمار آمده که موجب ضمان متصرّف است.[۲۰۱]
در حقوق ایران هم برخی آیه شریفه فوق را به عنوان یکی از دلایل اثبات ضمان مقبوض به عقد فاسد مطرح کرده و گفته‌اند منظور از اکل، هر گونه تصرّف در مال است که بر اساس آیه شریفه منع شده است. امّا منع از تصرّف در یک مال، حکمی تکلیفی است و استفاده ضمان از آیه باید به اثبات برسد.

بند دوم: روایت علی‌الید

در کتب اهل سنّت از پیامبر اکرم(ص) نقل شده: «علی‌الید ما أَخَذَت حتّی تردّه»[۲۰۲] یعنی گیرنده مال غیر، ضامن آن است تا آن را به مالک بازگرداند. بر اساس همین روایت، ابن رجب، فقیه بزرگ مذهب حنبلی در کتاب قواعد فقه خود علت ضمان گیرنده مال در عقد فاسد را، استیلاء وی بر مال و تلف آن تحت ید او می‌داند.[۲۰۳]
البته گرچه گیرنده مال در عقد فاسد، آن را به اذن مالک قبض کند، اما هرگاه قبض در پی وقوع عقدی فاسد انجام گیرد، موجب ضمان گیرنده مال می‌شود.[۲۰۴]
در این حالت مشتری همانند مالک عین را در اختیار دارد و همان‌طور که اگر عین در ید مالک تلف می‌شد خود او ضامن بود در اینجا نیز اگر در ید مشتری تلف شود، مشتری ضامن است زیرا مال را به عنوان مالک در اختیار گرفته، به عبارتی تسلیم مال و اذن در تصرّف مبتنی بر معامله بوده.[۲۰۵]
تصرّف گیرنده مال در عقد فاسد، به غصب تشبیه شده،[۲۰۶] با این تفاوت که در اینجا گیرنده مال از نظر تکلیفی مسؤولیتی ندارد[۲۰۷] و دیگر این‌که در غصب هیچ‌گونه اذنی هر چند مبتنی بر صحّت معامله، از طرف مالک صادر نشده است.[۲۰۸]
ید و به عبارت دیگر استیلاء بر یک چیزی ممکن است مادی باشد یا معنوی، منظور از ید معنوی آنست که فرد مالی را در اختیار بگیرد هر چند عملاً در آن تصرّف نکند.[۲۰۹]

بند سوم: قاعده لا یجوز لاحدٍ اخذ مال احد بلاسبب شرعی

این قاعده در مجموعه مقررات المجلّه ذکر شده،[۲۱۰] و مبتنی بر روایت «علی‌الید ما أَخَذَت حتّی تُؤَدّیَه» است. بر اساس قاعده «لا یجوز لاحد …» اخذ اموال غیر، بدون سبب شرعی (از قبیل عقد، اذن مالک و …) باطل و ممنوع است مثل سرقت و غصب اموال و … .[۲۱۱]
گرچه این قاعده در کتاب الموسوعه الفقهیه به عنوان دلیل ضمان مقبوض به عقد فاسد ذکر شده اما نمی‌توان آن را دلیلی مستقل به حساب آورد. مقررات المجله از کتب فقهی مذهب حنفیه جمع‌ آوری شده است و نویسندگان الموسوعه الفقهیه خود تصریح کرده‌اند قاعده مذکور مبتنی بر روایت علی‌الید است.
از طرفی عبارت «لا یجوز» و «لا یحلّ» و امثال آن نهی هستند و نهی یک حکم تکلیفی است، حال آن که ضمان حکمی وضعی است.

بند چهارم: روایت «لا یحلّ‏ لامرئ‏ مال أخیه إلّا عن طیب نفس منه»

این روایت نیز در کتب اهل سنّت به نقل از پیامبر اکرم(ص) ذکر شده و به عنوان یکی از دلایل ضمان مقبوض به عقد فاسد به شمار آمده.[۲۱۲]
بر اساس این روایت هیچ فردی نمی‌تواند بدون رضایت برادر دینی خود بر مال او استیلاء یابد و آن را اخذ کند. در عقد فاسد اذن مالک معتبر نیست و تصرّف گیرنده مال مجوّزی ندارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:41:00 ق.ظ ]




  •  مفهوم سازی

 

مفهوم سازی به معنای برخورداری از دیدی وسیع نسبت به آینده، مسائل را به عنوان یک کل دیدن و همچنین یادگیری از تجربیات گذشته می باشد. این ویژگی از ویژگی های انکار ناپذیر رهبر خدمتگزار محسوب میگردد. توانایی رهبرخدمتگزار به مفهوم سازی از دیدگاه گرین لیف( ۱۹۷۷ ) به این شکل تعریف شده است: نیاز به مهارت های بین فردی، حساسیت به محیط[۵۲]، سرسختی[۵۳]، قضاوت و داوری[۵۴]، تجربه[۵۵]، سلامت اخلاقی[۵۶]، توانایی ها و قابلیت های مورد نیاز برای فعالیت های روزانه.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
اسپیرز معتقد است که مفهوم سازی عبارتست از آرمان های بزرگ داشتن و به مسائل و مشکلات فراتر از واقعیت های روزانه نگریستن. رهبر به وسیله مفهوم سازی دیدی وسیع نسبت به استراتژی ها پیدا می کند و بدین وسیله سعی دارد که همچنان در محیط رقابتی باقی بماند. رهبری که از این ویژگی ها برخوردار می باشد به فرآیندهای نوآورانه معتقد است. زیردستان به او اعتقاد دارند، زیرا آن ها می دانند که او یک رهبر بصیر است و نسبت به آینده آگاهی و شناخت لازم را دار می باشد (اوموه، ۲۰۰۷: ۴۴).

 

  • آینده نگری

 

آینده نگری احساس یا حدس درست و آگاهانه ای نسبت به آینده می باشد. گرین لیف آنرا به عنوان اخلاق محوری[۵۷] در رهبری قلمداد می کند. در واقع آینده نگری حدسی درست و زیرکانه نسبت به چیزی است که ممکن است در آینده روی دهد و رهبر خدمتگزار از این طریق ابزار و مهمات لازم را برای استفاده و بهره برداری از موقعیت ها بدست می آورد. پیتر سنگه[۵۸] ( ۱۹۹۵) آینده نگری را بدین گونه شرح می دهد: تفکر به گونه ای که افراد قادر باشند واقعیت های مرتبط و پیچیده اطراف خود را به درستی فهمیده و درک کنند. رهبرانی که ویژگی آینده نگری را دارا می باشند، از وسعت و دامنه دید وسیع تری نسبت به پیروان خود برخوردار می باشند. این رهبران همواره در جستجوی راه های جدیدی برای انجام کارها به شکل کارا و اثربخش تر می باشند. یک رهبر خدمتگزار قادر به پیش بینی آینده و همچنین پیش بینی نتایج تصمیمات خود می باشد و این مزیتی بزرگ برای او محسوب می گردد، توانایی ای که ممکن است در سایر رهبران کمتر دیده شود و یا اصلاً وجود نداشته باشد (اوموه، ۲۰۰۷: ۴۵).

 

  • خادمیت و سرپرستی

 

خادمیت و سرپرستی که به عنوان تعهد به خدمت رسانی تعبیر می گردد، خدمت رسانی به دیگران و توجه به نیازهای سازمان می باشد. بلاک( ۲۰۰۲ ) خادمیت را به این شکل تعریف می کند: مجموعه اصول و اقداماتی که دارای ظرفیت های بالقوه ای برای تغییرات وسیع در سیستم حکومت داری می باشند. این به معنای واگذاری کنترل به مشتریان و خلق روحیه خوداتکایی[۵۹] در تمامی کسانی است که با سازمان در ارتباط می باشند. وی حرکت به سمت خادمیت و سرپرستی را پارادایمی جدید در رهبری قلمداد می کند. رهبری که از این ویژگی برخوردار باشد، رهبری است که قابل اعتماد و الهام بخش می باشد. او رهبری است که در زیر دستان خود نفوذ کرده تا بتوانند به اهداف خود دست یابند و او این کار را ازطریق انسجام و ایجاد روحیه همکاری در پیروانش انجام می دهد. رهبر خدمتگزار خادمی محسوب میگردد که نیازهای سایرین را مقدم بر نیازها و خواسته های خود قرار می دهد (اوموه، ۲۰۰۷: ۴۶).

 

  • تعهد به رشد افراد

 

چالش رهبران قابل اعتماد، توجه به رشد و پیشرفت پیروانش می باشد. رهبر خدمتگزار ذهنیتی مثبت به پرورش و بهبود کارکنانش دارد. تورنتن ( ۲۰۰۲ ) این حالت را بدین گونه شرح می دهد: تمایل زیاد به بهبود، داوطلب بودن برای ارزیابی ازخود، حس کنجکاوی قوی، توانایی یادگیری از موفقیت ها و شکست ها، واکنش های غیر تدافعی به بازخوردهای منفی و تمایل به ریسک پذیری و آزمایش رویکردها و روش های جدید. رهبر خدمتگزار معتقد است که پیروانش از دارایی های با ارزش سازمان محسوب می شوند. او پیروان خود را در تمامی جنبه ها پرورش می دهد و همواره بهترین ها را برای آن ها فراهم می آورد و آموزش های لازم را برای مشاغل فعلی و همچنین آموزش های کاربردی مورد نیاز را برای احراز پست های بالاتر مهیا می کند. رهبر خدمتگزار یک مربی نیز می باشد. رهبران خدمتگزار به رشد پیروان خود متعهد هستند، زیرا رهبر در نقش مربی[۶۰] همواره سعی دارد ظرفیت های بالقوه آن ها را شکوفا کند و در این راه پیروان از حمایت و پشتیبانی رهبر نیز برخوردار هستند (اوموه، ۲۰۰۷: ۴۷-۴۸).

 

  • ایجاد گروه

 

این خصوصیت در رهبری خدمتگزار مستلزم این است که رهبر فرهنگ احترام به شأن و مقام انسانی را در سازمان پرورش دهد. گرین لیف این موضوع را به این شکل بیان کرده است: تنها اجتماع ها هستند که می توانند عشق و محبت و شفا بخشی را که از ضروریات سلامت و نشاط در سازمان می باشد را عرضه کنند. زمانی که رهبر خدمتگزار ارزش های مشارکت کارکنان را در محیط کاری ترویج می دهد، در واقع او قصد دارد که روح جمعی را در بین کارکنانش ترویج دهد. نتیجه آنست که پیروان نیز درزمانی که در نقش رهبر ظاهر می شوند، همین کار را انجام خواهند داد (اوموه، ۲۰۰۷: ۴۸-۴۹).
کوزس و پاسنر[۶۱] (۲۰۰۳) به رهبرانی که می خواهند گروهی را ایجاد کنند پیشنهاد می دهند در مورد اهداف و اهمیت آن ها با پیروان خود بحث و گفتگو کنید، به آن ها اجازه دهید که بدانند آن ها با یکدیگر یک کل منسجمی را تشکیل می دهند. این حس را در آن ها ایجاد کنید که آن چه که ما می خواهیم انجام دهیم، مهم می باشد.
هرچند که اسپیرز بیان می کند که این ده ویژگی رهبری خدمتگزار جامع و کامل هستند ولی نویسندگان بعدی، ویژگی های دیگری را برای رهبری خدمتگزار معرفی و شناسایی کرده اند که به نوعی ویژگی های رهبری خدمتگزار را از دیدگاه رابرت گرین لیف پوشش می دهند.
ویژگی های کارکردی[۶۲] شامل ویژگی ها و خصوصیات متمایز و کیفیت های عملی است که به رهبران تعلق دارد و از طریق رفتارهای رهبر بخصوص در محیط کار مشاهده می گردد. ویژگی های کارکردی رهبری خدمتگزار شامل خصوصیات مؤثر و اثربخشی آنهاست، هرچند که ویژگی ها کارکردی از هم مجزا هستند ولی با هم در ارتباط هستند و در بیشتر موارد این ویژگی ها به طور متقابل بر هم اثر می گذارند. ویژگی های مکمل[۶۳] رهبری خدمتگزار کامل کننده و فزون بخش ویژگی های کارکردی هستند و آنها ماهیتاً ویژگی های ثانویه نیستند، بلکه مکمل یکدیگرند و در بعضی موارد پیش نیازهایی برای رهبری خدمتگزار اثربخش محسوب می گردند (استون و همکاران[۶۴]، ۲۰۰۴: ۳۵۳-۳۵۴).
همچنین برخی دیگر از ویژگی ها و ابعاد رهبری خدمتگزار به شرح زیر مورد مطالعه قرار می گیرد.

 

  • ارتباطات

 

بعضی محققان معتقدند که اثربخشی رهبری به توسعه مهارتهای ارتباطی کافی بستگی دارد. رهبر مؤثر و اثربخش بایستی فلسفه وجودی و مأموریت سازمان را در یک روش الهام بخش به صورت آشکار بیان کند. مهمترین تعهدی که یک رهبر بایستی در ارتباط با چشم انداز داشته باشد، تعهد به الگوسازی چشم انداز از طریق رفتار خود به روشی روشن و پایدار می باشد (راسل و استون[۶۵]، ۲۰۰۲: ۱۴۶).

 

  • امین بودن و یکپارچگی

 

بنیس و نانس بحث می کنند که یکی از مهم ترین ویژگی شخصیتی که در ایجاد اعتبار نقش مهمی ایفا می کند، صداقت و راستگویی است. راستگویی یکی از ویژگیهای کیفی تحسین آمیز رهبران است که با ماهیت آینده نگری، توانایی الهام بخش و قابلیت و شایستگی دنبال می شود. هر دوی ویژگی های صداقت و راستگویی قسمتهای لاینفک رهبری خوب به شمار می روند. صداقت و راستگویی تقریباً هم معنی هستند اما راستگویی بیشتر با قابلیت اعتماد در ارتباط است، در حالی که صداقت یک کد اخلاقی کلی را منعکس می سازد. نورث اوث می گوید که رهبر خدمتگزار صداقت، راستگویی و قابل اعتماد بودن را با هم ترکیب می کند. صداقت بسیار به اخلاق نزدیک است. رهبری خدمتگزار تعهد بسیاری به عنوان عامل بهبود فرهنگ اخلاقی سازمانها در خود داراست. بنیس بیان می کند که بهترین ویژگیهای رهبر واقعی صداقت، ازخودگذشتگی، بخشندگی، تواضع و فروتنی، گشودگی و خلاقیت است (راسل و استون، ۲۰۰۲: ۱۴۷).

 

  • اعتبار

 

صداقت و راستگویی اعتبار بین فردی را تسهیل می سازند. اعتبار خصوصیت یا قدرتی است که باعث جلب اعتماد می گردد. مک معتقد است که رهبران باید سه ویژگی ذیل را داشته باشند: قابلیت اعتماد، اعتبار، قابلیت و شایستگی. رهبران معتبر و با اعتبار عادتهای شخصی، ارزشها، خصوصیات و شایستگی ها و قابلیت هایی دارند که اعتماد و تعهد کسانی که از آنها اطاعت می کنند را فراهم می آورد. داشتن اعتبار به عنوان منبع نفوذ، مشروعیت[۶۶] رهبری را ایجاد می کند. باس بیان کرده که مشروعیت شامل به دست آوردن اعتبار به عنوان قابل اعتماد و الگو بودن است. رهبران طی زمان، ایجاد اعتبار کرده یا آن را به دست می آورند. هاکمن و جانسون قابلیت و شایستگی، قابل اعتماد بودن و پویایی را عناصر اصلی اعتبار می دانند. علاوه بر اینها، ارائه تخصص مربوطه، مطلع بودن درباره موضوعات فنی مربوط به کار، اعتبار رهبری را افزایش می دهد (راسل و استون، ۲۰۰۲: ۱۴۸).

 

  • قابلیت و شایستگی

 

قابلیت و لیاقت رهبری برای ایجاد اعتماد ضروری است. برای ایجاد اعتماد طی زمان رهبران بایستی قابلیت، لیاقت و شایستگی خود را در مشاغل نشان دهند. قابلیت و لیاقت شامل داشتن شرایط خوب و طیف بخصوصی از دانش و توانایی است. رهبران امروزی باید دارای مهارتهای جدید، دانش و توانائیهایی باشند که به آنها لیاقت و شایستگی شغلی در میان پیروان بدهد. بنیس موارد ذیل را به عنوان سه پایه رهبری ارائه داده است: ۱- قابلیت و لیاقت، ۲ - شور و شوق[۶۷] ، ۳ - صداقت.

 

  • الگوسازی

 

الگوسازی یکی از مهمترین ویژگی های رهبری خدمتگزار است. کاوی معتقد است که الگوسازی را می توان از اصول پایه ای در نفوذ رهبری به شمار آورد. رهبران خدمتگزار پیروان را با تعهد، از خودگذشتگی و فداکاری[۶۸]، انضباط[۶۹] و فضیلت[۷۰] جذب می کنند و الگوسازی یکی از مهمترین راه های تمرکز و ایجاد چشم انداز سازمانی یک رهبر است. رفتارهای رهبران ارشد در سازمان نمونه های اخلاقی در سازمان ها به وجود می آورد. یکی از راه های نفوذ رهبران به نمایش گذاشتن رفتارشان به تعهد نسبت به مجموعه ای از اخلاقیات است که آنها سعی در نهادینه سازی آن ها دارند(راسل و استون، ۲۰۰۲: ۱۴۹).

 

  • در معرض دید بودن

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:40:00 ق.ظ ]




مقدمه
در این فصل ابتدا خلاصه‌ای از یافته‌های پژوهش ارائه شده است. سپس یافته‌های پژوهش مورد بحث و تحلیل قرار گرفته است. در ادامه محدودیتهای تحقیق ارائه و پیشنهاداتی هم با توجه به نتایج مطالعه نوشته شده است.
خلاصه نتایج آزمون فرضیه های تحقیق
مجموعاً در این پژوهش ۳ فرضیه اصلی با بهره گرفتن از روش‌های آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار‌گرفت. نتایج آزمون فرضیات به شرح زیر خلاصه می‌گردد:
جدول۵-۱: خلاصه نتایج آزمون فرضیه های تحقیق

 

ردیف فرضیه نتیجه
فرضیهی اول « آموزش مهارتهای مثبتاندیشی برافزایش بهزیستی روانشناختی مادران دارای فرزند کم توان ذهنی مؤثر است.» تأیید شد
فرضیهی دوم « آموزش مهارتهای مثبتاندیشی برافزایش امید به زندگی مادران دارای فرزند کمتوانذهنی مؤثر است.» تأیید شد
فرضیهی سوم « آموزش مهارتهای مثبتاندیشی بر افزایش رضامندی زناشویی مادران دارای فرزند کمتوانذهنی مؤثر است.» تأیید شد

۵-۲-۱- بحث و نتیجهگیری از فرضیهی اول
فرضیهی اول تحقیق عبارت بود از این که « آموزش مهارتهای مثبتاندیشی برافزایش بهزیستی روانشناختی مادران دارای فرزند کمتوانذهنی مؤثر است.»
به منظور مقایسه نمرات پیشآزمون بهزیستی روانشناختی مادران در گروه آزمایش و کنترل از آزمون t مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد بین میانگینهای بهزیستی روانشناختی مادران درگروهکنترل و آزمایش از نظر آماری در نمونه آماری حاضر تفاوت معنیداری مشاهده نشد. نتایج تحلیل کوواریانس نمرات پسآزمون و پیگیری پس از کنترل نمرات پیشآزمون در مؤلفه بهزیستی روانشناختی مادران نشان داد بین نمرات پسآزمون و پیگیری بهزیستی روانشناختی مادران گروه آزمایش با گروه کنترل (با تعدیل تأثیر پیشآزمون) تفاوت معنیداری وجود دارد. نتایج تحلیل آماری مقایسه میانگینهای بهزیستی روانشناختی مادران گروه آزمایش و کنترل در پیشآزمون – پسآزمون و پسآزمون- پیگیری نشان داد تنها بین میانگین بهزیستی روانشناختی مادران در گروه آزمایش در دو مرحلهی پیشآزمون- پسآزمون تفاوت معناداری از لحاظ آماری وجود دارد.
۶۳
بیانی و همکاران (۱۳۸۵) در پژوهشی بیان نمودهاند بین ابعاد زیستی روانشناختی و سلامتی عمومی رابطه منفی و معنادار وجود دارد. فرازنه (۱۳۸۸) در پژوهشی نشان داده است راهبردهای اجتماعی و حواس پرتی، راهبردهای مثبت هوش هیجانی و مؤلفه های پذیرش خود، خودمختاری، هدفمندی در زندگی و تسلط بر محیط بهزیستی روان شناختی مادران کودکان عادی، بر دیگر گروه برتری معنیداری داشتند. بهاری فرکیش (۱۳۸۸) در پژوهشی نشان داد محل زندگی، خود دارای رابطه مثبت معنادار بالایی با میزان احساس بهزیستی است. زیرا احساس تعلق به محیط و توانایی ادارهی زندگی در محیط بر احساس بهزیستی تأثیر گذار است. لاندرمن(۱۹۸۴) رابطه بین بهزیستی و سلامت عمومی را مثبت و قابل توجه گزارش دادهاند. آریندل و همکاران (۱۹۹۹) در بررسی رابطه بین بهزیستی روان شناختی، سلامت عمومی به این نتیجه رسیدند که با افزایش بهزیستی روان شناختی و سلامت عمومی نیز تحت تأثیر قرار گرفته و افزایش مییابد. شات و ریف (به نقل پارادایس و کرنیس، ۲۰۰۲) در مطالعهی رابطه بهزیستی روان شناختی و شخصیت به این نتیجه رسیدند که بین ابعاد بهزیستی روان شناختی و روانرنجوری رابطه منفی و معناداری وجود دارد. رونی و همکاران (۲۰۰۳) دریافتهاندکه بین ابعاد بهزیستی روان شناختی و اضطراب، افسردگی و خصومت رابطه منفی و معناداری وجود دارد (بیانی وهمکاران، ۱۳۸۶). از یافته های پژوهش ایمان و آقا میری (۱۳۹۱) میتوان این گونه نتیجه گرفت که هر چه تحصیلات بالاتر رود، بهزیستی روانی نیز افزایش مییابد.
بهزیستی روانی که به تعبیر ریف به ارزیابی مثبت فرد از خود و زندگیش، پیشرفت و رشد مداوم انسان، اعتقاد به زندگی هدفمند و معنادار، داشتن روابط کیفی با دیگران، اداره کردن زندگی فردی و غلبه بر جهان و پذیرش خود گفته میشود (ریف[۷۶]، ۱۹۸۹). بهزیستی روانی در والدین مخصوصاً مادرانی که در فرزند کم توان ذهنی دارند، دستخوش تغییر میشود. چگونگی واکنش فرد در مقابل تغییرات و مشکلات زندگی نیز از جمله عواملی است که به طور مستقیم بر سلامتی فرد اثر میگذارد (لطف آبادی، ۱۹۹۹). به نظر میرسد تمهید برنامه های حمایتی تخصصی و یاریگرانه برای مادران این افراد (که مسائلی مانند مدیریت رفتار کودک را در برگیرد) که بتوان توانایی های سازگارانه، مهارتهای اجتماعی و مهارتهای زندگی با توجه به تأثیر مثبت این گونه برنامهها، در جهت سازش با موقعیت و کاهش فشارهای روانی از داشتن فرزند کمتوانذهنی مفید واقع شود. بنابراین، حفظ بهزیستی روانی الدین این کودکان نه تنها ضروری است بلکه برای انسجام و یکپارچگی خانواده دارای اهمیت میباشد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۵-۲-۲- بحث و نتیجهگیری از فرضیهی دوم
فرضیهی دوم تحقیق عبارت بود از این که «آموزش مهارتهای مثبتاندیشی بر افزایش امید به زندگی مادران دارای فرزند کمتوانذهنی مؤثر است.»
۶۴
به منظور مقایسه نمرات پیشآزمون امید به زندگی مادران در گروه آزمایش و کنترل از آزمون t مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد بین میانگینهای امید به زندگی مادران درگروهکنترل و آزمایش از نظر آماری در نمونه آماری حاضر تفاوت معنیداری مشاهده نشد. نتایج تحلیل کوواریانس نمرات پسآزمون و پیگیری پس از کنترل نمرات پیشآزمون در مؤلفهی امید به زندگی مادران نشان داد بین نمرات پسآزمون و پیگیری بهزیستی روانشناختی مادران گروه آزمایش با گروه کنترل (با تعدیل تأثیر پیشآزمون) تفاوت معنیداری وجود دارد. نتایج تحلیل آماری مقایسه میانگینهای امید به زندگی مادران گروه آزمایش و کنترل در پیشآزمون– پسآزمون و پسآزمون- پیگیری نشان داد تنها بین میانگین امید به زندگی مادران در گروه آزمایش در دو مرحلهی پیشآزمون- پسآزمون تفاوت معناداری از لحاظ آماری وجود دارد.
سلیگمن و همکاران (۲۰۰۶) در دو سطح فردی و گروهی بسته های آموزشی روانشناسی مثبتگرا را برای افزایش شادی و نشاط پایدار و اصیل، خشنودی از زندگی، استفاده از توانمندیهای منشی و افزایش معنا در زندگی تدوین کردهاند. طاهری و همکاران (۱۳۹۱) رابطه سبک دلبستگی و امید به زندگی در ماداران دارای فرزند پسر کم توان ذهنی را مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد نمره های امید به زندگی در مادران با سبک دلبستگی ایمن افزایش مییابد، در حالی که هر اندازه سبک دلبستگی مادران، ناایمن (اجتنابی و دوسوگرا) باشد میانگین نمره های امید به زندگی در آنها کاهش مییابد.
تعداد قابل ملاحظهای از خانواده های ایرانی، از اثرات منفی داشتن یک کودک معلول، همچنین فشارهای روانی، اجتماعی و مالی ناشی از داشتن چنین کودکی در امان نیستند و این عوامل میتوانند آسیبها و آثارمنفی بر وضعیت بهداشتروانی مادران بر جای گذارده، ثبات و کیفیت زندگی خانوادگی و فردی آنها را برهم زند.
امید به زندگی به عنوان منبع مقابله با فقدان و سازگاری شخصی تلقی شده است و افزایش آن موجب فزونی مهارت حل مسئله در افراد خواهد شد و پیامدهای مثبت را برای سلامت آنها به همراه میآورد.
در مجموع، با توجه به اهمیت امید به زندگی در سلامت روانی و کنارآمدن مؤثر مادران (ارزیابی مجدد، حل مسئله، اجتناب از رویدادهای تنشزای زندگی، جستجوی حمایت اجتماعی) و نیز اهمیت ثبات شخصیت و نحوهی ارتباط مادران با فرزندان کمتوانذهنی خود، میتوان از نتایج این تحقیق برای آگاه ساختن خانواده (به ویژه مادران)، مشاوران و دستاندرکاران در امر آموزش دانشآموزان کمتوانذهنی نسبت به اهمیت آموزش مهارتهای مثبتاندیشی به عنوان یکی از عوامل مؤثر در امید به زندگی استفاده کرد.
۵-۲-۳- بحث و نتیجهگیری از فرضیهی سوم
فرضیهی سوم تحقیق عبارت بود از این که «آموزش مهارتهای مثبتاندیشی برافزایش رضامندی زناشویی مادران دارای فرزند کمتوانذهنی مؤثر است.»
به منظور مقایسهی نمرات پیشآزمون رضامندی زناشویی مادران در گروه آزمایش و کنترل از آزمون t مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد بین میانگینهای رضامندی زناشویی مادران درگروهکنترل و آزمایش از نظر آماری در نمونه آماری حاضر تفاوت معنیداری مشاهده نشد. نتایج تحلیل کوواریانس نمرات پسآزمون و پیگیری پس از کنترل نمرات پیشآزمون در مؤلفهی رضامندی زناشویی مادران نشان داد بین نمرات پسآزمون و پیگیری رضامندی زناشویی مادران گروه آزمایش با گروه کنترل (با تعدیل تأثیر پیشآزمون) تفاوت معنیداری وجود دارد. نتایج تحلیل آماری مقایسه میانگینهای رضامندی زناشویی مادران گروه آزمایش و کنترل در پیشآزمون – پسآزمون و پسآزمون- پیگیری نشان داد تنها بین میانگین رضامندی زناشویی مادران در گروه آزمایش در دو مرحله پیشآزمون- پسآزمون تفاوت معناداری از لحاظ آماری وجود دارد.
۶۵
نتایج پژوهشهای گوناگون مشخص کرده است که اختلافات زناشویی ارتباط مستقیمی با مشکلات روانی کودکان دارد (صیادی اناری و دیگران، ۱۳۸۱). نتایج تحقیق احدی (۱۳۸۱) نشان داد که رضامندی زناشویی با مشکلات عاطفی رفتاری کودکان ارتباط معنیدار دارد. ملاباقری و همکاران (۱۳۸۵) نشان دادندبین میزان نشانه های افسردگی نوجوانان و رضایت زناشویی مادران آنان ارتباط معکوس و معنیدار وجود دارد (صیادی اناری و دیگران، ۱۳۸۱). وانگ و همکارانش(۲۰۰۱) در مطالعه خود در پرو بین افسردگی نوجوانان و رضایت زناشویی والدین ارتباط معنادار یافتند. هم چنین نتایج تحقیق پینارلو (۲۰۰۲) نشان داد که بین کشمکش زناشویی والدین و مشکلات روانی نوجوانان ارتباط معنیدار وجود دارد. کاکیا (۱۳۸۰)بیان میدارد که کودکان و نوجوانانی که در خانواده های پر از کشمکش زندگی میکنند بیشتر دچار مشکلات عاطفی میشوند.
رضایت زناشویی در واقع نگرشی مثبت و لذتبخش است که زن و شوهر از جنبه های مختلف روابط زناشویی دارند (سلیمانیان، ۱۳۷۶؛ به نقل امیری مجد و زریمقدم، ۱۳۸۸). رضامندی زناشوئی از جمله عواملی است که در پایداری زناشویی و ثبات نظام خانواده نقش مؤثری را ایفا مینماید. رابطه زناشویی، پایهای برای رابطه والدینی است. برای یک زوج سخت است که زن و شوهر خوبی نباشند و بخواهند که والدین با کفایتی باشند. بسیاری از مشکلاتی که خود را در قالب رفتارهای اعضای خانواده به طور انفرادی نشان میدهند، خواه والدین یا فرزندان، میتوانند به تنشهای زناشویی مربوط باشند (بارکر، ۱۳۷۵). در روابط تعاملی دو فرد نه تنها از یکدیگر تاثیر میپذیرند، بلکه از سایر اجزاء سیستم نیز تأثیر پذیرفته و هم در آنها تاثیر میگذارند. بنابراین تغییر در هرجزء سیستم، در کل سیستم اثر میکند و آن را تغییر میدهد (استریت، ۱۳۷۸). نجاتی (۱۳۷۵) معتقد است زیر ساخت هر گونه پرورش و تکامل اجتماعی، روانی و اخلاقی، اقتصادی، دینی در، خانواده شکل میگیرد اگر به هر دلیل نتوانیم این بنیان را مستحکم نمائیم هرگز نمیتوانیم معیارها، ارزشها و ایدهآلهای انسانی خود را استوار گردانیم و به نسلهای بعدی منتقل کنیم. بنابراین محقق با آموزش مهارت مثیت اندیشی جهت افزایش رضایتمندی زناشویی گام برداشت.
محدودیتهای تحقیق
در پژوهش حاضر قلمرو جغرافیایی مطالعه محدود میباشد که ممکن است در مناطق مختلف نتایج متفاوتی داشته باشد .
۶۶
محدودیت دیگر کوتاه بودن دوره آموزشی است. این امر میتواند دلیلی برای عدم انعکاس اثر مداخله در برخی حیطهها باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:40:00 ق.ظ ]




۴-۸-۳-۲- « فال چشم وگوش»
دلم چودیده و تو چون خیال در دیـــده زهـــــــی مبارک و زیبا بفال دردیده
( مولانا، ۱۳۶۶: ۸۹۶ )
از ابر خط برون آ و ز خال و عم جدا شو تـــا مــه ز طلعت تو هر شـام فـالگیرد
(همان،۳۴۸)
چشمم به روی ساقی و گوشم بقول چنگ فالی بچشم وگوش در این باب می زدم
(حافظ، ۱۳۸۴ :۲۴۸)
در سایه­ای ‌ابرو نگهت مست و خرابست چــــون تیغ ز سر درگذرد عالم آبست
چون تیغ ز سر درگذرد عالـــــم آبست عاشق به چه امید زند فــــال تماشـــا
( بیدل دهلوی، ۱۳۷۱: ۲۵۲)
ای نگه درخون نشین و فال‌گستاخی مزن رنگش ازگل‌کردن موج حیا خواهد شکست
گر جنون از اضطراب دل براندازد نقاب شورش تمثال من آیینه‌ها خواهد شکست
( همان، ۸۶۴)
۴-۸-۳-۳-«فال اشک»
درد بی‌اثری فــــــال اشک زد آهم شراب ساغر شبنم‌گداز سعی هــواست
جفاکشان همه دم صرف‌کار یکدگرنـــد ز پا فتادن اشک از برای نالــــه عصاست (بیدل دهلوی، ۱۳۷۹: ۳۲۲)
پایان نامه - مقاله - پروژه
خالی‌ست بزم صحبت ما ورنه در میان فرصت‌کجاست اشک ز مژگان چکیده را
اندیشه فـــال وهم زد و عمر نام‌کرد گرد رم به دام نفس واتپیـــــــــــده را
(همان، ۱۱۱)
همچو داغ از جگر سوختگان می‌جوشم شعله هرجا مژه‌ای گرم‌کند جای من‌است
نتوان با همه وحشت ز سر دردگذشت فال اشکی‌که زند آبله در پای من است
( همان، ۲۴۵ )
۴-۸-۴- « فال کف دست (کف بینی)
کف بین، کسی است که که «ازروی خطوط کفِ­دست کسان، اخلاق آن را باز گوید و از گذشته و آیندۀ ایشان خبر دهد.» ( معین، ۱۳۵۷ ،ج۳ : ۳۰۰۱)
نبشتۀ بر دف مطرب که زهر بندۀ تو نبشته بر کف ساقی که طالعت مسعود
( مولانا، ۱۳۶۶ : ۳۷۲ )
همچنین، نادرپور درچهارپاره باعنوان « فالگیر » که قالب شعر کلاسیک فارسی تازه است. یکی از انواع فال رایج زمان خود « فال کف بینی» رابا سرودهایش به تصویر کشیده است :
کف­بین ­پیر با درد، آمـــــــد زراه دور پیچیده شال زرد خزان را به گــردنــــــش
آن روز، میهمان درختان کــــــوچه بود تا بشنود راز خود از فـــال روشنـــــش
***
در هر قدم که رفـــت درختی سلام گفت هرشــاخه دست خویش به سویش دراز کرد
اودست های یــــک یکشان را کنــــار زد چـــــــون کولیان نوای غریبانه ساز کرد
***
آن قدر خــــــوانــــد که زاغان شامــگاه شب را از لابلای درختــــــــــان صدازدند
ازبیم آن صدا به زمین ریخت بــــــرگ ها گویـــــــی هزار چلچله رادر هـــــــوازدند
***
شب همچوآبی از سر این برگ ها گـــذشت هربــــــرگ همچو نیمه دستی بریده بود
هرچند نقشی از کف این دست ها نخواند کــــف بین بــــاد طالع هربرگ دیده بود
(نادرپور، ۱۳۴۸ :۱۰۹-۱۱۰)
۴-۸-۵- طالع بینی (فال ستارگان)
طالع بینی، یکی از پُرکاربردترین، فال­ها در اشعارپارسی است. باور به بدی و نیکی روز، ماه، سال و تاثیر کواکب درجهان و سرنوشت اشخاص در فرهنگ ایرانیان باستان جایگاه ویژه­ایی دارد .
زمانی که منوچهر شاه ایران، ازآمدن زال به نزد سام مطلع می­ شود، نخستین عملی که ازآشفتگی این حادثه انجام می دهد، احضار موبدان و ستاره شناسان جهت پیش بینی شخصیّت زال و دیدن آیندۀ ایران به واسطۀ حضور این پهلوان است:
بــفرمـــود پس شــاه تـــا : مــوبـــدان ستــــاره شنــاســـان و هـم بــخـــردان
بــجوینـــد تــا اختــر زال چیـــــست؛ بـــرآن اختـــر بــخت ، ســالار کیـــست
ستـــاره شنــاسـان، هــم انـدر زمـان از اختـــــر گرفتنـــد یـک یـک نشــــــان
بــگـــفتند بــا شــاه دیــهیــــم دار کـــه شـــادان بــزی تـا بـُود روزگــــــار !
کـــه او پــهلوانــی بـــود نـــامــدار ســـــرافــراز وهشیـــار وگـــرد وســـــوار

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:39:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم