کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          


کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



:

ضرر از جمله مفاهیمی است که از دیرباز مورد توجه فقها بوده است. بعد از آن حقوقدانان، همراه با پرداختن به تمام موارد کسر یا نقص منفعت یا فوت آن، به این مفهوم پرداخته اند. در گذشته تعریف عبارت ضرر بسیار آسان تر از آن، در دوره کنونی بود چرا که تمام موارد ضرر، قابلیت تعریف مادی داشت و همگی بر آن اتفاق نظر داشتند، لیکن هم اکنون با ایجاد مسائل جدید و ناشناخته که مبنا و مشروعیت خود این مفاهیم کاملاً معلوم و مشخص نیست، تعریف ضرر نیز مطمئن نمی باشد. از جمله این مسائل حق مولف است که فرد با آفرینش ادبی و کتابت منویات ذهنی و منحصر به فرد خود، حقی نسبت به نقوش و مطالب خاص، پیدا می کند، لذا هرگونه استفاده غیر مجاز از آن مطالب، موجب، ایجاد ضرر معنوی، و ایجاد آلام روحی خواهد بود. به علاوه، در مورد دیه، به لحاظ خاصیت دوگانه و ماهیت ناشناخته آن، مشروعیت مطالبه ضررهای ایجاد شده و وارده به روح و روان افراد باقیمانده معلوم و مشخص نیست لیکن به نظر می رسد که با توجه به ماهیت و اصالت و فلسفه وجودی دیه، که جبران خسارت بدنی مجنی علیه است، بتوان علاوه بر خود مبلغ دیه، میزان معینی را هم به عنوان جبران آلام روحی، مطالبه نمود.
در باب خسارات ناشی از کاهش ارزش پول، به لحاظ توصیه های اکید دینی، مبنی بر استحباب قرض و پاداش چندین صد برابر آن، مشروعیت مطالبه کاهش ارزش پول و گاهی خسارت تأخیر تأدیه، همیشه مورد سئوال بوده و به علاوه شوق کسب سود معنوی، مردم را به قبول ضرر مادی، ترغیب می نموده است، در حالی که اسلام حرمت مال مسلم همانند حرمت خون او دانسته و تشویق به همگامی و تشریک مساعی در مسائل اجتماعی، هیچگاه به معنای تحمل ضرر نیست.
در این راستا، در پی یافتن پاسخ سؤالاتی هستیم، از جمله:
– ضرر چیست و ماهیت آن چیست؟
– عناصر تشکیل دهنده ضرر کدام است؟
– آیا ماهیت ضرر از دیدگاه فقهی با ماهیت آن از دیدگاه حقوق متفاوت است؟
– محدوده تعریف ضرر کدام است و چه مواردی را می توان در آن حیطه قرار داد؟
– مصادیق ضرر کدامند؟
ضرر یکی از مباحث حوزه حقوق مسئولیت مدنی است، اختلافات زیادی بین علماء و دانشمندان حقوق در رابطه با ضرر وجود دارد، در این پایان نامه، هدف اصلی، پرداختن به ماهیت ضرر با رویکرد مسائل جدید است. لذا چندین فرضیه در شکل گیری پایان نامه حاضر نقش داشته است. از جمله انواع مختلف نوآوری در رشته های گوناگون، حتی در حوزه ادبیات، ترجمه و…، حقی برای آفریننده آن ایجاد می کند، که تعرض به آن و ایجاد هر گونه نقص معنوی یا مادی، موجب ضرر است و باید جبران شود.
امتیازات معنوی حق بوده و هرگونه نقص در آن ضرر محسوب می شود. با یک بررسی اجمالی می توان به این نتیجه رسید که امکان جبران ضرر معنوی در حقوق اسلام وجود دارد. کاهش و افزایش ارزش پول در کشور (تورم) ضرر محسوب می شود.
با توجه به گستردگی روابط اجتماعی و ارتباط گسترده افراد بعضی از صاحب نظران معتقدند که سود یک فرد مستوجب تضرر دیگری است، لذا همین فرضیه اصلی ترین دلیل و گردآوری پایان نامه حاضر است. بعلاوه علی رغم اهمیت فوق الذکر با تحقیق جامع و مانعی در این زمینه مواجه نشدیم، غیر از چندین پایان نامه در حد کارشناسی ارشد که پایان نامه آقای بهروز علیزاده با موضوع عدم النفع و مطالعه تطبیقی آن با ضرر، را می توان مثال زد.
 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1399-12-17] [ 09:26:00 ب.ظ ]




برخی انقلاب تونس را «انقلاب نان» خوانده اند. به این معنا که بواسطه افزایش قیمت های مواد غذایی در تونس، این دگرگونی ها صورت پذیرفته است. اما به نظر می رسد ریشه های این اعتراضات فراتر از افزایش چند درصدی مواد غذایی باشد. چه آنکه وضعیت اقتصادی مردم تونس وضعیت نسبتا قابل قبولی در مقایسه با کشورهای آن منطقه محسوب می شود.(در ادامه با بررسی شاخص های اقتصادی تونس، این امر به وضوح نشان داده خواهد شد.) بنابراین شاید معیشت بهانه این شورش ها باشد، اما نمی توان از مشکلات معیشتی به عنوان خاستگاه بروز این اعتراضات نام برد. .( صادق الحسینی ،۲۰۱۱)
اگر بخواهیم به بررسی عللی که برای این خشمناکی مردمان از حاکم دیکتاتورشان بیان شده اند بپردازیم، موارد زیر بیشتر به چشم می آیند:
اول؛ افزایش قیمت کالاهای اساسی دوم؛ وجود بیکاری بالا سوم؛ بسته بودن فضای سیاسی و عدم امکان تخلیه اعتراضات مردمی
به نظر می رسد هرکدام از این موارد بخشی از واقعیت را توضیح می دهند. اما خاستگاه این اعتراضات و دگرگونی عظیم در تونس، تضاد میان چارچوب سیاسی و اقتصادی در این کشور است و نه مشکلات اقتصادی و معیشتی.
در مورد افزایش قیمت مواد غذایی، باید دولت این کشور را بی تقصیر دانست. همانطور که گزارشات سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد(فائو) نشان می دهد، در سال و ماه های اخیر، قیمت مواد غذایی در سراسر جهان نسبت به سالهای گذشته افزایش چشمگیری داشته است. بطوری که افزایش قیمت ها در سال ۲۰۱۰ نسبت به سال قبل از آن حدود ۲۰ درصد برآورد شده است. .( صادق الحسینی ،۲۰۱۱)
تحلیل هایی که در این زمینه ارائه شده اند، مبتنی بر کاهش عرضه مواد غذایی در جهان به دلیل کاهش قیمت ها در سال گذشته و نیز بروز شرایط جوی نامساعد و از دست رفتن بخشی از توان بخش کشاورزی برای تولید بوده است. بنابراین افزایش قیمت های جهانی غذا به کشوری همانند تونس که درهای باز تجاری دارد و با دنیای خارج کاملا در ارتباط است نیز وارد شد. اگر این افزایش قیمت ها را علت بروز شورش ها بدانیم، باید پرسید که چرا این افزایش قیمت ها در دیگر کشورهای همسان تونس یا حتی فقیرتر از آن، نه تنها مسبب دگرگونی اساسی سیاسی نبوده اند، بلکه حتی عملا سبب بروز شورش های گسترده نیز نشدند.(بجز در الجزایر که به سرعت فروکش کرد)در باب مدعای دوم یعنی بالا بودن نرخ بیکاری در تونس، همانطور که در جدول شماره ۱ آمده است، نرخ بیکاری این کشور در سال ۲۰۱۰ برابر۱۳٫۳ درصد بوده است. هرچند این نرخ بیکاری، نرخ بیکاری مطلوبی نیست. اما اگر این نرخ بیکاری با نرخ بیکاری در کشورهای همسان تونس مقایسه شود، آن زمان می توان نسبت به چگونگی این نرخ حکم داد. این میزان از نرخ بیکاری در ردیف نرخ بیکاری کشورهایی نظیر اسپانیا(۱۳٫۹درصد)، اردن(۱۲٫۶ درصد)، گرجستان(۱۳٫۶درصد) ،الجزایر و آلبانی(۱۲٫۵درصد) قرار می گیرد. همچنین این نرخ بیکاری از نرخ بیکاری کشورهایی نظیر عمان و بحرین(۱۵ درصد)، قرقیزستان(۱۸ درصد)، گابن(۲۱ درصد)، آفریقای جنوبی(۲۳ درصد)، بوسنی، کامرون، لیبی، موریتانی و مالی(هریک۳۰ درصد)، یمن(۳۵ درصد)، افغانستان و کنیا(هریک ۴۰ درصد)، ترکمنستان(۶۰ درصد) و زیمبابوه(۸۰ درصد) بسیار کمتر است. بنابراین هنگامی که تونس را با کشورهای همسایه و هم قاره ای اش یا همزبانش مقایسه می کنیم، مشخص می شود که نرخ بیکاری این کشور در حد متوسطِ هر یک از این جداول قرار می گیرد و هرچند به لحاظ تئوریک اقتصادی نرخ بیکاری پایینی محسوب نمی شود، اما به لحاظ مقایسه ای نرخ بیکاری چندان بالایی هم نیست .( صادق الحسینی ،۲۰۱۱)
جدول شماره ۱-نرخ بیکاری تونس ۲۰۰۳ -۲۰۱۰ (Source: CIA Fact Book )

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

عکس مرتبط با اقتصاد

 

 

 

 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:25:00 ب.ظ ]




در دهه اخیر، بررسی رفتار افراد در محیط کار، توجه محققان را بیش از پیش به خود جلب کرده است. هدف مشترک این مطالعات، تعریف نوعی رفتار است که به موفقیت بلند مدت سازمان کمک می کند (کاسترو و همکاران به نقل از مقیمی،۱۳۸۴).
سازمان ها بدون تمایل کارکنان به همکاری، قادر به توسعه اثربخشی خود نیستند. تفاوت همکاری خودجوش با اجباری، اهمیتی فوق العاده داشته زیرا در حالت اجبار، فرد وظایف خود را در راستای مقررات، قوانین و استانداردهای تعیین شده سازمانی و صرفا در حد رعایت الزامات قانونی انجام می دهد در حالی که در همکاری خودجوش و آگاهانه، افراد کوشش، انرژی وبصیرت خود را در جهت شکوفایی توانایی های شخصی و حتی به نفع سازمان به کار می گیرند. در ادبیات نوین مدیریت به انجام خودجوش وآگاهانه وظایف فراقانی توسط کارکنان، «رفتار شهروندی سازمانی» گفته شده است (زارعی متین وهمکاران، ۱۳۸۵).
بخش اول: رفتار شهروندی سازمانی
۱- تعاریف و مفاهیم
اورگان (۱۹۸۸) رفتار شهروندی سازمانی را نوعی وضعیت مطلوب می پندارد زیرا چنین رفتاری از یک سو، منابع موجود ودر دسترس سازمان را افزایش داده واز سوی دیگر نیاز به مکانیسم های کنترل پرهزینه را کاهش می دهد (به نقل از بیکتون[۲۵] وهمکاران، ۲۰۰۸).
رفتار شهروندی سازمانی با بهره گرفتن از اصطلاح« شهروندی شهری» در فلسفه سیاسی مفهوم سازی شده است. گراهام[۲۶] در سال ١٩٩١ ، با بهره گرفتن از فلسفه کلاسیک و تئوری سیاسی مدرن چندین مورد از اعتقادات و تمایلات رفتاری که با یکدیگر ترکیب می شوند را مورد توجه قرار داد و آن ها را «علائم شهروندی فعال» نامید که سه بخش اساسی مرتبط از مسئولیت های شهروندی شهری را شامل می شود.
*بخش اول احترام به ساختارها و فرایند های منظم را شامل می شود، به این معنی که شهروندان مسئول، اختیار منطقی قانونی را تشخیص داده و از قانون تبعیت می کنند.
*بخش دوم وفاداری است که در آن شهروند علایق جامعه و ارزش های نهفته در آن را به صورت کلی تأمین می کند. شهروندان وفادار جوامع خود را ارتقاء می دهند، آن ها را حفاظت کرده و تلاش زیادی برای نیکی کردن از خود نشان می دهند.
*بخش سوم مشارکت، درگیری مسئولانه و تعادل در اداره جامعه را تحت شرایط قانونی در بر می گیرد. شهروندان مسئول، درباره مسایل کلی که برجامعه تأثیرگذار است اطلاع کافی داشته، اطلاعات و ایده های خود را با سایر شهروندان مبادله کرده و به اداره جامعه کمک می کنند و دیگران را نیز تشویق می کنند که چنین رفتاری داشته باشند.
فیلسوفان سیاسی تشخیص داده اند که شهروندی شهری مسئول، به ترکیب و تعادل سه جزء اطاعت، وفاداری و مشارکت احتیاج دارد. فلسفه سیاسی مطرح می کند که ماهیت ارتباط شهروندان با دولتشان برای رفتار شهروندی آن ها حیاتی است. سه ویژگی مهم چنین ارتباطی عبارتند از تعهد نامحدود[۲۷] ، اعتماد دو طرفه[۲۸] و ارزش های مشترک. اورگان و گراهام اطاعت، وفاداری و مشارکت کارکنان در محتوای سازمانی را تشریح کردند که نتایجی از ارتباط قولنامه ای هستند و این رفتارهای انفعالی، مسئولیت های شهروندی را نشان می دهد و در این میان اورگان این دسته از رفتارها را به عنوان رفتارهای فرانقشی مورد توجه قرار داد.
روند چاپ مقالات نوشته شده در این مقوله قبل از سال ٢٠٠٠ میلادی بسیار اندک بوده است.
تنها ١٣ مقاله دردوره زمانی ١٩٨٣ تا سال ١٩٨٨ در این رابطه به رشته تحریر در آمده است و در طول یک دوره شش ساله میان سالهای ١٩٩٣ و ١٩٩٨ تعداد مقالات نوشته شده در مورد این موضوع به بیش از ١٢٢ مقاله رسید. (توره ، ١٣٨۴ )، با این وجود از سال ٢٠٠٠ به بعد تمایل جهت تحقیقات در مورد رفتار شهروندی سازمانی از حوزه رفتار سازمانی فراتر رفت و موضوعاتی دیگری چون مدیریت منابع انسانی، بازاریابی، مدیریت سلامت و بیمارستآن ها، روانشناسی ارتباطات، قوانین صنعتی و نیروی کار، مدیریت استراتژیک، مدیریت بین الملل اقتصاد و رهبری را نیز در برگرفت از مهمترین کارهای انجام شده در این حوزه ها می توان موارد زیر را بر شمرد:
١- (حوزه منابع انسانی)
(Berman & Motowildo , و( ١٩٩٣ (Murphy &Shiarella,١٩٩٧)،(Hui & Mackenzie,١٩٩٣)
٢ –(حوزه بازاریابی)
و (Mackenzie, podsakoff & Fetter,١٩٩٣) ،(Kelly & Haffman,١٩٩٧)،(Betten court & Brown, (1997)
Mackenzie,podsakoff & Ahearne,
٣) حوزه روانشناسی ارتباطات ۱۹۹۸urroughs & Eby ,
۴) حوزه قوانین صنعتی و نیروی کار) ( ١٩٩٨ (Cappeli & Rogorsky
۵) حوزه مدیریت استراتژیک ( ١٩٩٨,١٩٩٣ (Kim & Mauborgne ,
۶) حوزه مدیریت بین الملل( ١٩٩٠ ( Farh , podsakoff & organ ,
٧) حوزه اقتصاد ( ١٩٩٨ (Tomer ,
٨) حوزه رهبری ( ١٩٩۵(podsakoff, Mackenzie, 1990، (podsakoff, Moorman &Fetter
در تعریف اولیه رفتار شهروندی سازمانی که به وسیله باتمن[۲۹] و اورگان در دهه ١٩٨٠ مطرح شده است به طور کلی آن دسته از رفتارهایی مورد توجه قرار می گیرد که علیرغم اینکه اجباری از سوی سازمان برای انجام آن ها وجود ندارد، در صورت انجام آن ها از جانب کارکنان، برای سازمان منفعت هایی ایجاد می شود. (کوانتز[۳۰] ، ٢٠٠٣، )
در دهه اخیر بسیاری از اصطلاحات برای تشریح چنین رفتاری استفاده شده اند نظیر رفتار شهروندی سازمانی(اورگان[۳۱]، ۱۹۸۳ و گراهام[۳۲] ، ۱۹۹۱) رفتار اجتماعی گرایانه (بریف[۳۳] و موتوویلدو[۳۴]، ۱۹۸۶ ) و رف

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

تار فرانقشی (ون داین[۳۵] و گیومینگز[۳۶]، ۱۹۹۰) خود جوشی سازمانی[۳۷] بریف و جورج ۱۹۹۲) وحتی رفتار ضد نقشی (استیو[۳۸] و باتگر[۳۹]، ١٩٩٠ ) فعالیت های مرتبط با نقش که فراتر از انتظارات توسط فرد انجام می شود به عنوان رفتارهای فرانقش تعریف می شود. این دسته از رفتارها در مواردی توسط برخی از نویسندگان به عنوان رفتار شهروندی در نظر گرفته می شود (آدبایو[۴۰] ، ۲۰۰۵) .
رفتارهای اجتماعی گرایانه شامل طیف وسیعی از رفتارهای کمک کننده بوده و در برگیرنده ی رفتارهای شهروندی سازمانی است، امّا نکته مهم این است که در حالیکه رفتارهای اجتماعی گرایانه برای اعضاء سازمان مفید است، ممکن است جنبه کژکاری برای سازمان داشته باشد. مثلاً ممکن است به فردی در راستای پنهان کردن یک مشکل کاری، کمک شود )مورمن[۴۱] ، ١٩٩۵)،
بریف و موتودیلدو ( ١٩٨۶ ) سه ویژگی رفتارهای اجتماعی گرایانه را به صورت زیر بیان کردند:
• به وسیله اعضاء سازمان شکل داده می شود.
• در جهت تعاملات افراد، گروه ها و سازمان ها، در انجام نقش هایشان حرکت می کند.
• با قصد ارتقاء رفاه افراد، گروه ها و سازمان انجام می گیرد.
به هر حال چنین تعریفی از رفتارهای اجتماعی گرایانه برخی اوقات بدلیل همپوشانی مفهومی آن با سایر اشکال رفتارهای کمک کننده، تمایز آن را از رفتارهای فرانقشی و یا رفتار شهروندی سازمانی با مشکل مواجه می کند. ( آدبایو ٢٠٠۵، )
خود جوشی سازمانی همانند رفتار شهروندی سازمانی شامل رفتارهای عملکردی است . با این تفاوت که رفتار شهروندی سازمانی مستقیماً به وسیله سیستم های رسمی پاداش تشخیص داده نمی شوند و در حالیکه خود جوشی سازمانی قسمتی از سیستم پاداش در یک سازمان می باشد. (مورمن و همکارانش ۱۹۹۵، ).
عکس مرتبط با اقتصاد

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:24:00 ب.ظ ]




کشیده بر چمنی، سایبانی از ابرو دو تُرک مست تو در زیر سایبان خفته
(همان:۵۹۱)
۲-۷۲-تشبیه مقیّد و مرکب
ریحانیان گلشن روی تو بر سمن خطّی به خون لالۀ احمر نوشته اند
(همان: ۱۹۳)
“ریحان” یکی از خطوط هفتگانه است (نسخ، نسخ تعلیق (نستعلیق، رقاع، ریحان، تعلیق، شکسته…)
ریحانیان: خوشنویسان خط ریحان. در بیت به طریق استعاره از آن استفاده شده است.
گلشن روی تو: تشبیه مقید و بلیغ که در آن “روی تو” به ” گلشن” تشبیه شده است.
تشبیه مرکب: سرخی چهره سفید و زیبایی یار (مشبه) مانند این است که ریحانیان بر گلبرگ سمن با خون لاله احمر خط نوشته باشند!
دوش تُرکی تیغ زن را، مست می دیدم به خواب چون بدیدم چشم شوخ دلبرم تعبیر بود
(همان:۲۲۲)
“تعبیر بود” در جایگاه ادات تشبیه نشسته است” چشم شوخ (گستاخ) دلبر” را (مشبه مقّید ) به ُ”ترک شمشیر زن مست” (مشبه به مرکب محسوس) مانند کرده است.
فصل سوّم
استعاره
۳-استعاره
۳-۱-استعاره
استعاره در لغت مصدر باب استفعال است به معنای عاریه خواستن و در اصطلاح ادب و علم بیان به کار بردن لغت، ترکیب و یا جمله ای است به جای مشابه ساختاری دیگر آن و یا به عبارت و تعریف شفاف تر، استعاره به کار بردن یگی از طرفین تشبیه (مشبه یا مشبهٌ به) است در کلام. حذف یکی از طرفین تشبیه و آوردن دیگری در سخن، سبب پدید آمدن استعاره میشود. نویسنده یا شاعر می تواند مشبه را با یکی از ملایمات (اجزا یا لوازم) و یا صفات مشبهٌ به بیاورد و استعاره بیافریند و یا مشبهٌ به را با قرینه ای که برساند معنای حقیقی واژۀ مستعار به کار نرفته در کلام بیاورد. به کار بردن واژه به جای واژۀ دیگر باید بر اساس تشبیه یا رابطه و علاقۀ شباهت باشد چرا که ساختار ژرف استعاره بر تشبیه نهاده شده است.(شمیسا،۱۳۸۱: ۵۲)
مهمترین نوع مجاز، مجاز به علاقۀ مشابهت است که استعاره نامیده می شود. اگر از جملۀ تبیهی مشبه و وجه شبه و ادات را حذف کنیم به نحوی که فقط مشبهٌ به باقی بماند، به این مشبهٌ به، استعاره می گویند. مثلاً ژرف ساخت سرو که استعاره از قد بلند است، چنین بوده است: قدی که در پیراستگی و بلندی متناسب، همچون سرو است. و یا در بیت:
تا برآمد جوشن رستم به روی آبگیر زال زر باز آمد و سر بر کشید از کوهسار
(امیر معزّی،۱۹۷:۱۳۸۸)
“جوشن رستم” استعاره از امواج ریز پولک مانند روی برکه است.
و “زال زر” استعاره از برف است.
حال اگر به جای مشبهٌ به، مشبه را در کلام نگه داریم و یکی از ملایمات که همان صفت یا جزء و یا لازم مشبه را به همراه مشبهٌ به بیاوریم نوعی دیگر از استعاره پدید می آید که آن را استعاره مکنیُه یا با لکنایه می گویند:
هزار نقش برآرَد زمانه و نَبُوَد یکی چنان که در آیینۀ تصوّر ما
(انوری، ۳۹:۱۳۸۴)
بنابراین استعاره مکنیه یا با لکنایه عبارتست از ذکر مشبه و اراده ی مشبهٌ به، مانند:
وَ اِذا المُنیّهُ اًنشَبَت اَظفارُها اَلفَیتَ کُلَّ تَمیمهٍ لا تَنضعُ
(آهنی، یه نقل از مبتنّی، ۱۵۷:۱۳۶۰)
یعنی هنگامی که مرگ چنگال های خویش را فرو ببرد، می بینی یا می یایی که هیچ تعویذ و دعا و بازوبندی، سود نمی بخشد.
شاعر “مرگ” را در ذهن خویش به سَبُع و درّنده مانند کرده و اَظفار (چنگال ها) را که از ملایمات (اجزاء و لوازم) درّنده است برای مَنیته (مرگ) آورده است و نیز از همین نوع استعاره است شعر زیر از غضایری رازی:
هوا که بَزم تو بیند بر آیدش دندان قضا که تیغ تو بیند، بریزدش چنگال
(همان: ۱۵۷)
“دندان” را که ملایم است به بَزم و “چنگال” را که ملایم حیوان درّنده و وحشی است به “قضا” اسناد و نسبت داده است.
و نیز این شعر ناصر خسرو:
بریخت چنگش و فرسوده گشت دندانش چو تیز کرد بر او مرگ؛ چنگ و دندان را
(آهنی: ۱۵۸)
“چنگ و دندان” را که ملایم سَبُعَ است به “مرگ” نسبت داده است.
حاصل استعاره آن است که مشبه را عین مشبهٌ به ادعّا نمایند و به این، اصل “این همانی” میگویند یعنی گویا مشبه دقیقاً و داتاً همان مشبهٌ به به است. (این مشبه، همان مشبهٌ به است).
و مشبه را مستعار منه و لفظ مشبه را بدون در نظر گرفتن حقیقت معنا و واقعیّت آن مستعار و مشبهٌ به را مستعارله می گویند:
وجه شبه را در استعاره، اصطلاحاً “جامع” می گویند.
در استعارۀ مصرّحه چنانکه گفتیم مشبهٌ به می آید مانند “لعل شکربار” که استعاره از لب یار و معشوق است. به این نوع استعاره، تحقیقیّه، محقّقه، تصریحیّه نیز می گویند.
استعارۀ مصرّحه بر سه نوع است:
۳-۱-۱- استعاره مصرّحۀ مجرّده
که ساختار این استعاره چنین است:
مشبهٌ به + ملائمات (صفات) مشبه. (شمیسا،۱۳۸۱:۵۹)
مثال: سرو و چمان
یعنی در کلام، مشبه به یا (لااقل) یکی از ملائمات یعنی امور یا اجزای مربوط به مشبه را (مستعارله) می آورند.
سر و چمن من، چرا مِیل چمن نمی کند؟ همدم گل نمی شود، یاد وطن نمی کند
(حافظ، ۱۴۸:۱۳۸۹)
در این نوع استعاره، ملایم مشبه، همان قرینۀ صارفه است. مثلاً در “سر و چمان”، “چمان” به اعتبار این که ذهن را از معنای اصلی سرو منصرف می کند، قرینه و به اعتبار این که ذهن را متوجّه مشبه می کند، ملائم است.
احتیاجت به چمن نیست که بر سروِ قدت گل دمیده است و همه ساله بهار اِشکفته است
(خواجو: ۷۱)
سرو قدت: تشبیه مقیّد مرسوم و معمول (قد یار   سرو)
گل: استعارۀ مصرّحه مجرّده از “رخسار معشوق”.
دمیدن: روییدن و شکفتن.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:23:00 ب.ظ ]




سیستم کنترل بودجه ای باید قادر باشد چنین انحرافی را از طریق مقایسه بودجه زمانی و زمان واقعی گزارش شده توسط حسابرسی را نمایان سازد. اندازه گیری میزان انحراف زمانی و تجزیه و تحلیل آن بازخوردی برای برنامه ریز و حتی حسابرس فراهم می آورد.
برنامه ریز از بازخورد ایجاد شده برای اهدافی نظیر، ارسال صورتحساب برای صاحبکار، تعیین میزان پرداخت به حسابرسان و ارزیابی عملکرد آنان استفاده می نماید. همچنین از این بازخورد می توان برای تنظیم بودجه و کنترل در دوره های آتی نیز استفاده نمود. بازخورد ایجاد شده بخشهایی از کار را که از حساسیت برخوردار است و به صرف زمان بیشتری نیاز دارد، به اطلاع برنامه ریز و تیم رسیدگی می رساند.
بودجه زمانی ابزار مهمی برای سرپرستان به شمار می رود، بدان معنا که از آن برای تشخیص رضایت بخش بودن پیشرفت عملیات در هر مرحله استفاده می نمایند. همچنین از آن برای اندازه گیری کارایی کارکنان نیز استفاده می شود. از این نظر بازخورد ایجاد شده برای خود حسابرسان نیز دارای اهمیت می باشد. زیرا می توانند عکس العمل برنامه ریز را نسبت به دستیابی به بودجه زمانی در ارتباط با ارزیابی عملکرد خویش مشاهده نمایند. اگر بودجه زمانی به شکل مناسبی تنظیم شده باشد، تأکید سرپرستان مبنی بر انجام کار در زمان تعیین شده باعث افزایش کارایی پرسنل گردد و رعایت بودجه زمانی می تواند به عنوان یک معیار مناسب در ارزیابی پرسنل مورد استفاده قرار گیرد. حال اگر بودجه زمانی به شکل نامتعارفی تهیه و تنظیم گردد، ( به نحوی که انجام کار در زمان پیش بینی شده غیرممکن باشد ) و از سویی لزوم دستیابی به بودجه مورد تأکید زیاد قرار گیرد، باعث می شود تا حسابرسان احساس کنند تحت فشار قرار دارند. این فشار به نوبه خود گرایشاتی را بین حسابرسان در جهت دستیابی به بودجه زمانی ایجاد می کند. زیرا رعایت بودجه به عنوان یک عامل مثبت در ارزیابی سالیانه تأثیر گذاشته که می تواند در گام بعدی بر مزایای مادی حسابرسان موثر واقع شود. چنین گرایشات و انگیزه هایی می تواند به صورت رفتارهای مختلفی بروز نماید. این رفتارها که یکی از رایج ترین روش های مقابله با فشار بودجه زمانی می باشد را اصطلاحاً رفتارهای غیرحرفه ای و یا رفتارهای مخرب گویند. (Azad, 1994)
تئوریهای انگیزشی مختلف سعی می کنند، رفتارهای غیرحرفه ای حسابرسان و انگیزه آن را توجیه نمایند. تحقیقات حسابداری در مورد سیستم های کنترل بودجه ای در سه دهه اخیر به دنبال آن بوده اند که بودجه ها واقعاً چگونه تنظیم می شود. چگونه مورد استفاده قرار می گیرد، و چگونه بر رفتارها و انگیزه ها و طرز برخورد حسابرسان تأثیر می گذارد و در نهایت چه تأثیری در برنامه ریزی و بودجه بندی آتی دارد. تحقیقاتی به دنبال اثرات رفتاری بودجه ها بر انگیزه و نتایج آن بر عملکرد بوده است. (argyris , 1952 ) و ( Beoker and green, 1862 )
تحقیقات دیگری نیز در مورد برخی از ویژگیهای بودجه نظیر دقت و صحت و وضوح و روشنی از یک سو و عملکرد و رضایت شغلی از سوی دیگر بوده است. ( milani, 1975, stedy and kay.1966 )
در حقیقت بیشتر تحقیقات انجام شده تلاش نموده اند تا رفتارهای حسابرسان را به عنوان حلقه ارتباطی بین بودجه ها و عملکرد، برحسب اثرات انگیزشی بررسی نمایند. ( Elhady, 1985 )
برخی نیز معتقدند که این رفتارها نه فقط حاصل بودجه زمانی بلکه تابع متغیرهایی نظیر انگیزه ها، تواناییها و آگاهی ها می باشد. ( porter and lowler 1968 )
ارتباط بودجه و عملکرد:
در حد فاصل بین بودجه و عملکرد نه فقط انگیزه افراد وجود دارد، بلکه توانایی، آگاهی و تحقیقات میدانی نیز گنجانده شده است. اهمیت تحقیقات میدانی ناشی از این حقیقت است که گزارشات عملکرد معمولاً تکیه بر نتایج دارد تا اینکه نتایج واقعاً چگونه بدست آمده است.فرایند بودجه بندی در حسابرسی نیز تأکید بر اهمیت دستیابی بر بودجه را دارد تا این که این دستیابی چگونه و به چه شکلی به وجود آمده است.
۲-۸-۱)نقش تجزیه وتحلیل انحرافات بودجه: (Bedard et all, 2007)

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

  1. کمک به مدیران حسابرسی در مصالحه بین کنترل هزینه و اطمینان از کیفیت: انحرافات نامساعد مستلزم افزایش هزینه های پیش بینی شده است، که این امر از مازاد آزمونهای حسابرسی پیش بینی شده، بی کفایتی تیم حسابرسی و افزایش تعداد تیم حسابرسی در حین حسابرسی نشأت میگیرد. مدیر مؤسسه حسابرسی باید در جهت حذف انحرافات بالقوه آتی گام بردارد. در مقابل انحرافات مساعد مستلزم کاهش هزینه های پیش بینی شده است، که از عدم کفایت آزمونهای پیش بینی شده، کاهش اعضای تیم حسابرسی در حین دوره حسابرسی و یا کارآمدی غیرمنتظره تیم حسابرسی ناشی می شود. مدیریت مؤسسه حسابرسی باید اطمینان حاصل کند که بودجه های آتی شامل هزینه های غیرضروری نخواهد بود. بنابراین از بودجه سال جاری به عنوان مأخذی برای اقدامات حذف هزینه[۴۶]ستفاده خواهد کرد.
  2. نقش دیگر تجزیه وتحلیل انحرافات بودحه در حسابرسی به تخصیص منابع انسانس مربوط می شود. مؤسسات حسابرسی به طور همزمان چندین پروژه حسابرسی را اجرا می کنند و دارای توان محدودی برای جابه جایی پرسنل از یک تیم به تیم دیگر هستند. یک بودجه حسابرسی بخشی از منابع ثابت نیروی انسانی (کوتاه مدت ) را به یک تیم تخصیص می دهد. اگر این تخصیص موفقیت آمیز باشد، نه مازاد نیرو خواهیم داشت و نه کمبود نیرو احساس خواهد شد و منابع کمیاب به طور کارا و اثربخش مورد استفاده قرار خواهند گرفت. کارآمدی تیم در سطح قابل پذیرشی از اثربخشی حداکثر می شود که تمام پرسنل مؤسسه در میان تیم های حسابرسی طوری تقسیم شوند که ساعات بودجه شده دقیقاً برابر ساعات واقعی باشد. با این وجود به دلیل عدم اطمینان ذاتی در پیش بینی احتیاجات تیم حسابرسی، روش های بودجه ای باید احتمال اینکه ساعات واقعی کمتر یا بیشتر از ساعات واقعی باشد و انحرافات بودجه ای را موجب شود را منعکس کند.
  3. نقش نهایی تجزیه وتحلیل انحرافات بودجه در حسابرسی، با ارزیابی پرسنل مرتبط است. دستیابی به بودجه و حصول اهداف زمانی برای پیشرفت در حرفه حسابرسی نقش اساسی دارد و به طور گسترده ای از بودجه به عنوان معیار ارزیابی عملکرد استفاده می شود. اگرچه محققان و پژوهشگران در مورد مناسب بودن آن به نتایج متمایز و گاه متضادی رسیده اند. انحرافات نامساعد به معنی عدم کارایی بخشی از اعضای تیم حسابرسی است در حالیکه انحرافات مساعد نشان دهنده کارایی اعضای گروه می باشد. به همین دلیل پرسنل مؤسسات حسابرسی انگبزه بالایی برای اجرای پروژه حسابرسی در زمانی کمتر از بودجه دارند. استفاده از بودجه به عنوان معیار ارزیابی، فشار روانی بالایی را بر پرسنل تحمیل خواهد نمود که می تواند منجر به بروز رفتارهای تهدید کننده کیفیت حسابرسی شود.

۲-۹)تئوری وابستگی در کنترل مدیریت[۴۷] :
در تاریخچه مطالعات کنترل مدیریت، تئوری های مختلفی با دیدگاه های رفتاری و اقتصادی، برای درک بهتر از کنترل سازمانی به چشم می خورد که از آن جمله می توان به کنترل های مدیریت رفتاری و دیدگاه وابستگی سیستم های کنترلی اشاره کرد. تئوری وابستگی، بیان می کند که سیستم مناسب کنترل در هر سازمانی وابسته به شرایط درون سازمانی و برون سازمانی است. این تئوری مبتنی بر سه قالب ساختاری است. متغیرهای وابستگی( محیط درونی و پیرامون سازمان )، که در پکیج کنترلی سازمان مؤثر است، بسته کنترلی سازمان و متغیرهای خروجی سازمان(معیارهای اثربخشی سازمانی) . (Otley, 1980)
2-9-1)کنترل مدیریت در مؤسسات حسابرسی:
ضرورت وجودی حسابرس مستقل عدم تقارن اطلاعاتی بین مدیریت و سهامداران است. شخص مستقلی که آگاهی دهنده دقت و صحت اطلاعات مالی تهیه شده به وسیله مدیران به صاحبان سرمایه است، که می تواند به کاهش ریسک سهامداران که از زیانهای نمایندگی رنج میبرند، کمک کند. با این وجود کیفیت حسابرسی به وسیله سهامداران و دیگر استفاده کنندگان اطلاعات مالی بررسی نمی شود، بنابراین هر قضاوتی در مورد ارزش حسابرسی باید حداقل در بخشی بر اساس اعتبار و حسن شهرت حسابرس باشد. این اعتبار و حسن شهرت تا حد زیادی به پذیرش عمومی حسابرسی به عنوان یک حرفه در جامعه بستگی دارد. بسیاری از حسابرسان کارکنان مؤسسات بزرگ حسابرسی هستند و عملاً دارای چنین آزادی عمل و اختیاری که مربوط به اشخاص حرفه ای است نمی باشند، در عوض حسابرسان به وسیله رویه ها وقواعد قراردادی که حرفه را هدایت می کنند، پشتیبانی می شوند و زمینه پیشرفت در سازمان برایشان فراهم می شود. جامعه حرفه ای حسابرسان تأکید فراوانی بر موفقیت آزمونها و مدیریت زمان دارد، که نقش کلیدی در تعیین اینکه چه کسانی باید در سطوح بالای حرفه باشند، دارد. (Pierce and Sweeney, 2004)
شواهد، حاکی از وجود رقابت شدید برای کاهش هزینه های حسابرسی است، که منجربه افزایش اهمیت و جایگاه مسئله کیفیت/ هزینه برای حسابرسان شده است. مؤسسات حسابرسی نیز همانند هر سازمان دیگری با کنترل هزینه و کیفیت روبرو هستند. با توجه به ماهیت فشرده عملیات حسابرسی، کنترل زمان بر کنترل کیفیت این مؤسسات ارجعیت دارد. با وجود اینکه، کیفیت نقش اساسی در موفقیت بلندمدت سازمان دارد با این میزان از دقت مورد بررسی قرار نمی گیرد و در سودآوری کوتاه مدت قابل رویت نیست. اگرچه ممکن است ملاحظات اقتصادی منجربه مصالحه بین کیفیت و هزینه شود. مشکل بزرگ در کنترل کیفیت حسابرسی، ابهام در نتایج است، که از عدم اطمینان حسابرسان در مورد اینکه آیا حسابرسی را به گونه مناسب هدایت کرده اند یا نه ناشی می شود. (power, 2003) تضاد منافع بین کیفیت و هزینه نیز به این مشکل افزوده است. (MCnair, 1991) اغلب افزایش کیفیت حسابرسی مستلزم سرمایه گذاری در زمان است که منجربه افزایش هزینه خواهد بود. رقابت مؤسسات حسابرسی در حق الزحمه نیز مشکلات پوشش این هزینه های اضافی را افزایش می دهد. (Beattie and et all, 1998)
مؤسسات حسابرسی دارای ساختار سلسله مراتبی هستند که در آن کارآموز به سرپرست گزارش می دهد و سرپرست به مدیر، و در نهایت، مدیران سطوح بالا به وسیله شرکا که مالکیت موسسه را دارند، مشخص می شود. انتصاب در سطوح مدیران معمولاً بر اساس ترفیع داخلی مبتنی بر عملکرد است. معیار مهم در جهت رسیدن به سطوح بالا، حصول به بودجه زمانی است. (Kelley and seiler, 1982) بنابراین فشار قابل توجهی برای دستیابی به بودجه زمانی، به ویژه در سطوح کارآموز و سرپرست وجود دارد. زمانی که بودجه های زمانی به طور وسیعی به حق الزحمه مرتبط می شوند، این فشار تبدیل به تضاد می شود. فشار بودجه زمانی، همچنین در سطوح بالای سازمان در میان شرکا و مدیران حسابرسی نیز وجود دارد. فشار بر شرکا برای حفظ صاحبکار می تواند منجر به انجام حسابرسی غیراستاندارد شده و در نهایت اعتبار و حسن شهرت مؤسسه را زیر سؤال ببرد. ویژگی دیگر مؤسسات حسابرسی گزارش پشتیبان مدیریت است. از آنجائیکه حسابداران رسمی معمولاً در مهارتهای تکنیکی حسابداری خبره هستند، نقص اساسی در آموزش حسابداران در بخش اجتماعی و مهارتهای رفتاری بروز می نماید. این مهارتها در محیط کنترلی پیچیده مؤسسات حسابرسی، از اهمیت دوچندانی برخوردار است. بنابراین مدیر حسابرسی همواره تحت فشار بوده و ممکن است احساس کند که برای حفظ موقعیت و افزایش شانس پیشرفت، مجبور است کارها را در زمان مقرر و بر طبق بودجه مدیریت کندو اگر این امر محقق نشود، با توسل به انواع رفتارهای غیر کارکردی در جهت دستیابی به اهداف تلاش خواهد نمود. در این حالت مدیر در شرایطی مشابه با حسابرسان سطوح پایین تر قرار گرفته و صرفنظر از پایگاه حرفه ای خود، به گونه ای مشابه عمل خواهد کرد.
(Pierce and Sweeney, 2004)
2-9-2)متغیرهای مورد استفاده در مطالعات مبتنی بر تئوری وابستگی در مؤسسات حسابرسی :
مطالعات مبتنی بر تئوری وابستگی برای درک بهتر مناسب بودن بودجه های زمانی در مؤسسات حسابرسی به کار می روند. این مطالعات مبتنی بر نمونه های بزرگ بوده و سطح بالای رفتارهای غیرکارکردی ناشی از فشار بودجه زمانی را در ۴ مؤسسه بزرگ حسابرسی نشان می دهند. علاوه براین مطالعات، سایرمتغیرهای مرتبط با رفتارهای غیر کارکردی نیز مورد آزمون قرار گرفته و مدلهای رگرسیونی چند متغیره در سال های اخیر بنا نهاده شده است. اما با این وجود قدرت تبیین این مدلها پایین است.(Pierce and Sweeney, 2004)
ویژگی بارز مطالعات انجام شده در زمینه رفتارهای غیرکارکردی، فراوانی متغیرهای آزمون است. بسیاری از این متغیرها برای اولین بار در مطالعات آلدرمن و دتریک در سال ۱۹۸۰ (Alderman and deitrick, 1980) مورد استفاده قرار گرفتند. با وجود تغییرات فراوان در حرفه حسابرسی، توجه کمی به این تغییرات شده است. روش جمع آوری اطلاعات در اغلب این مطالعات پرسش نامه ارسالی از طریق پست بوده است و در برخی موارد از روش آزمایشگاهی استفاده شده است.
به طور کلی این متغیرها به ۴ دسته تقسیم می شوند: (Sweeney and pierce, 2004)

عکس مرتبط با اقتصاد

  1. متغیرهای سطح فردی[۴۸]: شامل نوع رفتار فرد، نیاز به موفقیت، اعتماد به نفس، اعتقاد اخلاقی، تعهد سازمانی، الزام حرفه ای و غرور حرفه ای
  2. متغیرهای سطح مافوق[۴۹]: شامل نوع رهبری و سرپرستی
  3. متغیرهای سیستم کنترل[۵۰]: شامل فشار بودجه زمانی، تعیین اهداف به صورت مشارکتی، تأکید بر تحقق بودجه، نوع ارزیابی و کنترل کیفیت(شکل ۲-۴)

۴– متغیرهای وابسته[۵۱] : شامل اندازه مؤسسه، درجه بندی حسابرس، عملکرد حسابداران، حوزه های
حسابرسی، فرهنگ سازمانی، عدم اطمینان محیطی، ریسک عملیات، نوع آزمونها، حق الزحمه ثابت و
متغیر، سطح تأثیر صاحبکار بر بودجه زمانی، میزان بدهیهای صاحبکار و اندازه شرکت مورد حسابرسی.
اثربخشی سازمانی پکیج کنترلی سازمان
شکل شماره۲-۴ :متغیرهای سیستم کنترل موسسات حسابرسی
۲-۹-۲-۱)فشار بودجه زمانی :
در سال های اخیر شاهد رفتارهای نامطلوب در پاسخ به رویه های کنترلی در موسسات حسابرسی هستیم. مطالعات انجام شده در مؤسسات حسابرسی امریکا نشانگر تنوع رفتارهای غیرکارکردی است و نتایج این تحقیقات بیانگر ارتباط قوی بین این رفتارها و سیستم کنترل و به خصوص بودجه زمانی حسابرسی است.
در بسیاری از مطالعات انجام شده فشار زمانی همسان با سختی بودجه زمانی در نظر گرفته شده است و شواهد متناقضی در رابطه با نوع ارتباط میان سختی بودجه و رفتارهای تهدید کننده کیفیت حسابرسی بدست آمده است. کلی و مارگیم در سال ۱۹۹۰ شواهدی در مورد رابطه معکوس u شکل بین سختی بودجه زمانی و رفتارهای تهدید کننده کیفیت حسابرسی یافتند، که در آن افزایش در سختی بودجه زمانی در سطح معینی با افزایش در رفتارهای تهدید کننده کیفیت همراه است. اما در سطوح بالاترافزایش در سختی بودجه با کاهش در رفتارهای تهدید کننده کیفیت همراه است. (Kelley and margheim, 1990) اما در مطالعات پیرز شواهدی حاکی از وجود ارتباط خطی مستقیم بین این دو متغیر دیده شد که در تضاد با مطالعات اولیه است. تأثیر انگیزشی سختی بودجه و میزان سختی بودجه دارای اهمیت شایان ذکری در مطالعات مربوط به کنترل مدیریت در مؤسسات حسابرسی می باشد. بطور مثال پیرز در سال ۲۰۰۴ فشار بودجه زمانی و سختی بودجه زمانی را به عنوان متغیرهای عمده توصیف کننده رفتارهای تهدید کننده کیفیت حسابرسی به کار می برد. فشار زمانی با کفایت زمان لازم برای کار حسابرسی و فرجه تحمیلی صاحبکار، و فشار برای ارجاع کار به دیگری عملیاتی شد. (pierce and Sweeney, 2004)
2-9-2-1-1)عوامل مؤثر بر فشار بودجه زمانی: (pierce and Sweeney, 2004)
الف) کمبود نیرو[۵۲]
ب) فشار تحمیلی از طرف صاحبکار[۵۳]
ج) اندازه شرکت مورد حسابرسی[۵۴]
د) سیستم های حسابداری و کنترل داخلی[۵۵]
شکل شماره۲- ۵: عوامل مؤثر در فشار بودجه زمانی
۲-۹-۲-۱-۲)عوامل تعدیل کننده فشار بودجه زمانی: (pierce and Sweeney, 2004)
الف) مشارکت[۵۶] ب) قابلیت کنترل[۵۷]
ج) نوع ارزیابی عملکرد[۵۸] د) قابلیت تغییر در کار[۵۹]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:23:00 ب.ظ ]