کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          


کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



: بازده مورد انتظار سهم i
روش سوم- استفاده از الگوی قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای و بازده های غیرعادی
اهمیت الگوی قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای برای حسابداران این است که آن می توان ابزار یا وسیله ای ارائه کند تا آنها بازده اوراق بهادار در آینده را تعیین کنند (بازده ای که باید باشد). مشاهده قیمت روزانه بورس نیویورک می تواند نشان دهنده بازده واقعی اوراق بهادار مورد نظر باشد. کم کردن این بازده از آنچه بدست خواهد آمد نشان دهنده «بازده غیرعادی» خواهد بود، یعنی تفاوت بین بازده یک دسته از اوراق بهادار و بازده حاصل از کاربرد الگوی قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای. بازده غیرعادی را که به روش جبری نشان می دهند به صورت زیر خواهد بود:
پایان نامه - مقاله - پروژه

مجموع این بازدهی ها در طول زمان (بازده غیرعادی انباشته) بیانگر ارزش اطلاعاتی است که می توان با بهره گرفتن از آن به بازدهی بیش از متوسط بازار دست یافت.
دو پژوهشگر استرالیایی به نام های «ری بیل و فیل برون» از این روش استفاده کردند. آنها در مقاله خود این پرسش را مطرح کردند که آیا می توان با بهره گرفتن از عدد متعلق به سود هر سهم سالانه به بازده غیرعادی دست یافت؟ آزمون آنها بسیار ساده بود. آنها چنین فرض کردند که از قبل می داند سود هر سهم سال بعد چقدر خواهد شد. اگر سود هر سهم آینده افزایش می یافت آنها در آن سهام سرمایه گذاری می کردند، اگر سود هر سهم در سال بعد کاهش می یافت آنها سهام مربوطه را به صورت استقراضی می فروختند.
سپس آنها برای محاسبه بازده غیرعادی از معادله ارائه شده استفاده کردند و اگر امکان داشت سود هر سهم آینده را از پیش تعیین کرد، آنها می توانستند با بهره گرفتن از این فرمول به سود غیرعادی دست یابند. (نوروزبیگی، ۱۳۸۶، ص ۷۴)
برای محاسبه بازده غیرعادی که از مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای بدست آمده به شرح زیر است:

: بازده غیرعادی سهم i در زمان t است.
: بازده واقعی سهم i در زمان t است.
: بازده مورد انتظار سهم i در زمان t است.
هر یکی از متغیرهای بازده غیرعادی که از مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای بدست آمده به شرح زیر است:

: قیمت سهام در پایان دوره مالی
: قیمت سهام در ابتدای دوره مالی
: سود سهام بدست آمده دوره قبل
و  به صورت مقابل محاسبه می گردد:

: بازده مورد انتظار سهم i در زمان t است.
: بازده بدون ریسک است.
: ریسک سیستماتیک سهم i است.
: بازدهی بازار
: صرف ریسک است.
۲-۱۳- تعریف ریسک
اولین بار هری مارکویتز (Markowtiz, 1952) براساس تعاریف کمی ارائه شده شاخص عددی برای ریسک معرفی کرد. وی ریسک را انحراف معیار چند دوره ای یک متغیر کرد. به عنوان مثال ریسک نرخ ارز در خلال سال های ۱۳۸۱-۱۳۷۱ عبارت است از انحراف معیار نرخ ارز در این سالها. سایر شاخص ها نیز به همین ترکیب محاسبه می شوند، از جمله ریسک نرخ بازدهی سهام، ریسک تغییرات قیمت و ریسک نرخ سود.
راعی، سعیدی (۱۳۸۹، صص ۴۷-۴۵) به تبیین ریسک پرداختند و براساس تحقیقات پژوهشگران مختلف عنوان می کنند که در فرهنگ وبستر، ریسک را «در معرض خطر دادن» تعریف کرده است. فرهنگ لغات سرمایه گذاری (Hildreth, 1998) نیز ریسک را میزان بالقوه سرمایه گذاری که قابل محاسبه است می داند.
گیلیپ ریسک را این چنین معرفی می کند: هر پدیده ای که بتوان نتیجه حاصل از آنچه سرمایه گذار انتظار دارد را منحرف سازد، ریسک نامیده می شود. (Gilb, 2002)
دیدگاه دیگری در خصوص تعریف ریسک وجود دارد که تنها به جنبه منفی نوسانات توجه دارد.
در جامعه امروزی تقریباً تمام افراد به نحوی با این مفهوم آشنایی دارند و اذعان می کنند که کلیه شئونات زندگی با ریسک مواجه است. ریسک در زبان عرف عبارت است از خطری که به علت عدم اطمینان در مورد وقوع حادثه ای در آینده پیش می آید و هر قدر این عدم اطمینان بیشتر باشد، اصطلاحاً گفته می شود که ریسک زیادتر است. (راعی و همکاران، ۱۳۸۳، ص ۴۵)
فرهنگ و بستر ریسک را «در معرض خطر قرار گرفتن» تعریف کرده است. فرهنگ لغات سرمایه گذاری هیلدرت[۱۱] نیز ریسک را زیان بالقوه سرمایه گذاری که قابل محاسبه است، می داند. (همان منبع، ص ۴۶)
گالیتز[۱۲] ریسک را هرگونه نوسان در هرگونه عایدی می داند. تعریف مذکور این مطلب را روشن می کند که تغییرات احتمالی آینده برای یک شاخص خاص چه مثبت و چه منفی، ما را با ریسک مواجه می سازد. بنابراین امکان دارد که تغییرات ما را منتفع یا متضرر سازد. (همان منبع، ص ۴۷)
دیدگاه دیگری در خصوص تعریف ریسک وجود دارد که تنها به جنبه منفی نوسانات توجه دارد.
هیوب، ریسک را احتمال کاهش درآمد یا از دست دادن سرمایه تعریف می کند. (موندن، هیوب و سانگلارد، ۱۹۹۶، ص ۱۱۴)[۱۳]
بنابراین برای تعریف ریسک می توان دو دیدگاه را ارائه کرد:
دیدگاه اول: ریسک به عنوان هرگونه نوسانات احتمالی از بازدهی اقتصادی در آینده.
دیدگاه دوم: ریسک به عنوان نوسانات احتمالی منفی بازدهی اقتصادی در آینده (ریسک نامطلوب)
تعاریف متعددی از مفهوم ریسک در سرمایه گذاری به عمل آمده است. در یک تعریف کلی می توان چنین بیان داشت که «نوسان پذیری بازده سرمایه گذاری را ریسک سرمایه گذاری می نامند». به عبارت دیگر هر قدر بازده یک قلم سرمایه گذاری بیشتر تغییر کند سرمایه گذاری مزبور ریسک بیشتری دارد. معیاری که جهت اندازه گیری تغییرات نرخ بازده از آن استفاده می شود، انحراف معیار نام دارد و به شرح زیر محاسبه می شود:

: انحراف معیار (شاخص ریسک سرمایه گذاری)
: بازده دارایی در حالت i ام
: متوسط نرخ بازده دارایی
: احتمال پیشامد حالت i ام
۲-۱۴- مدیریت ریسک
مدیریت ریسک به منظور محافظت در برابر پیامدهای نامطلوب ناشی از تحمل ریسک و همچنین اطمینان یافتن از دستیابی به فواید پذیرش ریسک مطرح می شود. این امر مستلزم آن است که ریسک را شناسایی و برای مدیریت آن تصمیمات هوشیارانه اتخاذ می نماییم به بیانی دقیق تر می توان گفت مدیریت ریسک فرایندی است که در آن مدیران به شناسایی اندازه گیری، تصمیم گیری و نظارت بر انواع ریسک مطرح برای بنگاه پردازند. (رادپور و عبده تبریزی، ۱۳۸۸، صص ۲۱-۲۰)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-07-23] [ 05:27:00 ق.ظ ]




از نماهای دوربین که به عبارت دیگر همان استفاده از فاصله دوربین است برای برگرداندن نظر همدلانه بینندگان به شخصیت های قهرمان فیلم استفاده می شود.
پایان نامه - مقاله - پروژه
برای ایجاد ارتباط راحت و دوستانه بیننده با شخصیت های قهرمان فیلم فاصله دوربین از نمای متوسط تا نمای نزدیک تنظیم می شود اما دشمن ( عراقی ها) در نمای دور و خیلی دور نشان داده می شود.
زاویه دوربین؛
زاویه دوربین از حیث انتقال ارزش های زیبا شناختی و روان شناختی از اهمیت بالایی برخوردار است. همانطوری که در فصل سوم گفته شد سه حالت اصلی برای زاویه دوربین وجود دارد که از طریق این سه حالت معناهای ضمنی خاص انتقال داده می شود، که این سه حالت عبارتند از : زاویه سرازیر، زاویه هم سطح چشم و زاویه سر بالا.
در این فیلم از زاویه دوربین بیشتر برای ایجاد حس همدلی و برابری با کاراکترهای اصلی و مرجع فیلم که عبارتند از کاراکترهای اسد، محمود و غیره استفاده شده است. به این صورت که این دسته از شخصیت ها در بیشتر صحنه ها در زاویه دوربین هم سطح چشم برای انتقال احساس برابری بیننده با سوژه و همدردی با آنها به نمایش درآمده اند.

الف- ۳) سطح سوم: رمزگان ایدئولوژیک
همانطوری که در فصل قبل توضیح داده شد، مهمترین کاربرد رمزهای ایدئولوژیک این است که عناصر دو سطح قبل، یعنی رمزگان اجتماعی و رمزگان فنی، را در مقوله های «انسجام» و «مقبولیت اجتماعی» قرار می دهند. این کار از طریق رمزگان ایدئولوژیکی که در فیلم کار گذاشته شده اند انجام می­گیرد. بنابراین ما در این قسمت از تحلیل می بایستی در جستجوی آن دسته از رمزگان ایدئولوژیک باشیم که رمزگان دیگر، یعنی رمزگان اجتماعی و رمزگان فنی را پوشش داده و طبیعی جلوه می دهند. اما نباید فراموش کرد که هر گونه تحلیل فیلم همچنین باید کمتر به راهبردهای متن برای مرحج نمایاندن برخی معانی و یا تحدید حوزه معانی، و بیشتر به آن شکافها و منافذی معطوف باشد که امکان مطرح شدن معانی نامرجح را فراهم می آورند، معانی که از تجربیات اجتماعی خوانندگان سرچشمه می گیرد.
مهاجر از همان لحظه آغازین، راحت و روان فضای پاک و سنگینش را به رخ می کشد پلی در میان نی ها ساکت و آرام، نور نارنجی رنگ غروب که محیط را فرا گرفته، نوای محزون و صدای صغیر خمپاره ای گاهگاهی با نوای نی به هم می­آمیزد و یکی می شود. محمود وارد کادر می شود و با گام هایی آهسته پل را طی می کند دوربین روی دست از پشت سر او را می گیرد. پوشه ای در دستش دارد. لحظه ای می ایستد، گویی به دنبال صدا می گردد. آرام و در حال تفکر به راه می افتد و ما نیز به دنبالش، پل پیچ می خورد و در انتهای آن اسکله ای کوچک دیده می شود. محمود می ایستد. در گوشه ای از اسکله، اسد نشسته و با خود خلوت کرده نی می زند. نوای نی اش خبر از جدایی و دوری می دهد این نوا به همراه صورت معصوم و آرام اسد، کل فضای متعارف جنگی را به هم می ریزد و از همان ابتدا فضایی دیگر از جبهه و جنگ خلق می شود فضایی به کل متفاوت که در آن انسان حاکم است نه اسلحه. در آن روح و دل آدمی تسلط دارد، نه خشونت و کشتار انسان جنگ طلب یا اهل جنگ، در چنین فضایی است که با یک دیالوگ کوتاه و ساده با دو شخصیت اصلی مهاجر آشنا می شویم. اسد و محمود.
در همین سکانس مقدماتی، با چند نمای متوسط درشت از محمود و نوع راه رفتن و حرف زدنش، یکی دو نما از اسد و نی زدن و آرامش درونی اش و یک دیالوگ کوتاه شروع فیلم، دو شخصیت اصلی به سادگی و ایجاز تمام به ما معرفی می شوند. دو دوست مسلمان، ‌یکی (محمود) اهل علم و تجربه و دیگری (اسد) اهل دل و باور. فیلم به همین راحتی و بدون هیچ دست و پا زدنی در همین مدت کوتاه فضا، موضوع و آدم های اصلی اش را عرضه می کند و در پی آن در سکانس اول، عنوان بندی فیلم با یک موسیقی خوب می آید دوربین درون قایقی آرام در یک باریکه آبراه می گذرد و اسامی روی نیزار نوشته می شود و در آخر عنوان بندی، دوربین عقب می رود و درون قایق نمایان شده و نام کارگردان فیلم– ابراهیم حاتمی کیا- درون قایق با سه سرنشین حک می شود. اینهمانی فیلمساز با سرنشینان قایق در عنوان بندی بسیار به جاست، چرا که فیلمساز ما از جنس همین آدم های ساده و زلال است و اوست که قصه اش را روایت می­ کند قصه جبهه اش را به قول خودش « قصه غصه دوری ها را » و مهاجر جبهه حاتمی کیاست ( همچون دیده بان) و نه جبهه هیچ کس دیگر و چه جبهه راستی!
قایق می ایستد و اسد نی ها را کنار می زند، موضوع مورد بحث به تماشا گذاشته می شود: دکل دشمن، آری این دکل است که باید از بین برود، اما با چه وسیله ای؟
سکانس دوم وسیله هم معرفی می شود، محیطی باز و خاکی که با نی ها محصور شده. محمود و همرزمش علی، در کنار یک هواپیمای کوچک ( مهاجر)، مشغول نصب آرپی جی به زیر بال مهاجرند و کمی دورتر سعید گوشی بی سیم را در دست دارد و با اسد ارتباط می گیرد. پس وسیله نابودی دکل دشمن این مهاجر کوچک است. می بینید در کمتر از پنج دقیقه، فضا، موضوع قصه، شخصیت ها، وسیله و تقریباً همه چیز روشن می شود آن هم پله به پله با ریتیم درست، و این رتیم آرام تا به آخر فیلم بدون سکته به پیش می رود و به کار کشش بسیاری می دهد به گونه ای که تقریبا هیچ چیز نه آدم ها و نه وقایع اضافی نیستند، کم هم ندارند و تماشاگر راحت فیلم را تعقیب می کند. پس از این معرفی موجز و موثر ، موضوع و شخصیت ها در فضای خاص این جبهه با لوکشنی زیبا ( سراسر نیزار) پرورش می یابند. تمرکز فیلم بر دو شخصیت اصلی است. رابطه محمود و اسد و رابط شان مهاجر)، رابطی که به دلیل درست از کار درآمدن شخصیت محمود و اسد و رابطه شان، شخصیتی می یابد و به واسط انسانی میان آن دو بدل می شود. از این جا به بعد رشد و پرورش این دو عمدتاً بر محور مهاجر شکل می گیرد : ارتباط هر یک به تنهایی و از این طریق ارتباط با دیگری عامل ارتباط هر یک با مهاجر هم یک دستگاه کنترل از راه دور است. محمود، مهاجر را آماده می سازد، به دقت تمام. اجزای آن را کنترل می کند بال و سینه تکان می خورد پاها و .. آماده پرواز می شود ( همچون یک جاندار– یک پرنده). دوربین دور پرنده می چرخد و سرانجام محمود، پرنده را به پرواز در می آورد. صدای مهاجر در آسمان طنین انداز می شود که این طنین در آخر فیلم معنی واقعی اش را می گیرد. از لحظه پرواز، دستگاه رادیویی، واسط هر یک با پرنده است. انگشت ها روی دکمه های رادیو، انگشت ها عامل ارتباط و پیام بعداً عامل لمس درون، محمود پرنده را به اسد پاس می دهد (با چه دقتی) و انگشتان اسد بر روی کلید نماهای درشت از دستگاه کنترل از زوایای مختلف و قطع به چهره ها و قطع انگشتان و بازی با کلیدها و آغاز ارتباط و ادامه آن این نماها و قطع ها به خوبی حس را می رسانند. در دفعات بعد هر چه نقش مهاجر به عنوان واسط انسانی میان محمود و اسد بیشتر شود، نقش و شخصیت پرنده مهم تر می شود نقشی فراتر و مستقیم تر از کبوتر نامه بر. یا رشد این نقش، نقش انگشتان دست (به عنوان عامل ارتباط) و تماس شان با دکمه های رادیو افزایش می یابد گویی تمام وجود است و بعداً محمود به انگشتان منتقل شده و کلید رادیو نیز جان می گیرد با بهره گرفتن از نماهای درشت و قطع های به جا از چهره از دستگاه از مهاجر و از انگشت).
چندین تصویر از دید مهاجر ثبت می شود، با صدایی بسیار زنده و حرکت درست دوربین گویی انسانی دوربین به دست به دقت از بالای هواپیما، عکاسی می کند (با یک ریتم واقعی). هر بار که اسد دکمه کوچک عکاسی را می فشرد و صدای منقطع آن به گوش می رسد. با آن چهره مصمم و تمرکز انگشتان روی دستگاه و نگاه بر آسمان). به نظر می آید که انگار اسد خود در حال عکاسی است و سوژه و تصاویر را می بیند. پس از این مرحله نوبت شلیک است. انگشت اسد، چشمان او، کلید رادیو، همه به دقت و با جزئیات در تصاویر درشت دیده می شوند و حس و حال و تمرکز اسد به خوبی به ما منتقل می شود.
پرنده کوچک شلیک می کند و دوباره هدف گیری و شلیک، صدای گلوله ها و خمپاره دشمن فضا را پر کرده ( آرامش اسد و تمرکزش در چنین فضایی چه تضادی ایجاد می کند). دوربین با چرخش پرنده می­چرخد، انگشت اسد آماده است. در همین اثنا کسی به سرعت از دکل پایین می آید اسد او را می بیند یک نمای درشت از انگشت اسد روی کلید آتش، شیرجه پرنده، سکوت دکل و لرزش انگشت اسد روی رادیو(با تدوین خوب، حس تردید اسد درآمده ). ناگهان اسد دستش را از کلید دور می کند و اهرم فرمان را حرکت می دهد فشار روی چهره اسد از بین می رود و چهره اش باز می شود. رها پرنده چرخ می زند و ما با اسد به همراه دوربین حاتمی کیا، در نمای بعدی دکل دیده می شود. شیرجه پرنده، دکل آرام، چشمان بسته اسد و سرانجام شلیک، انفجاری مهیب رخ می دهد و موشک ها بر برجک دکل اصابت می کند. حاتمی کیا با سه دوربین این انفجار را می گیرد و چه انفجار قوی و گویایی، اهمیت دکل و اهمیت از بین رفتن آن بیشتر نمایان می شود. گویی تمامی انتقام بچه ها از دکل گرفته می شود.
به راستی چرا چند لحظه قبل اسد تردید کرد و حالا با چشمان بسته دکل را می زند؟ به نظرم در آن لحظه وجود آن عراقی که از برجک خارج می شد، مانع زدن اسد شد، چرا که هدف زدن دکل بود و نه زدن شخص، آن هم کسی که خطری و تهدیدی از جانبش نبود. اسد چنین انسانی است، انسانی که خواستار کشتارو خونریزی نیست. نمی­خواهد جانی را بگیرد، مگر این که مجبور شود. او انسان است و عاشق و از آن جا که خالق انسان، خدا را دوست می دارد، مخلوق خدا را نیز دوست می دارد. جبهه و جنگ برایش انجام تکلیف است و عبادت. تکلیف کور نیست، نوعی عشق است (و فیلمساز از جنس اسد است). اسد انسان را نمی زند و دکل را که عامل تهدید و از بین بردن یاران اوست، هدف قرار می دهد و حاتمی کیا چه راحت و ساده (و بی ادا و شعار)، با یک لرزش انگشت اسد، این حس و روحیه والای انسانی را به نمایش می گذارد. جبهه حاتمی کیاست و شخصیت هایش هم بسیار ساده اند: زلال و زیبا به جای اهل کشتار و دریدن بودن، اهل دل و عشق اند و همان گونه که درباره آدم های دیده بان وجود دارد: « همگی انسان های عادی و با ریشه اند: شخصیت ها و تیپ هایی ساده، با ضعف ها و ترس ها، با رنج ها و جسارت ها که همه انسانی است و زیبا … هیچ کدام از خصوصیات انسانی فراتر نمی روند، سوپرمن نمی شوند، با یک دست صدها تن از افراد دشمن را به خاک نمی اندازند، روئین تن هم نیستند، انسان های کوچک بزرگی هستند که ساده اند و صادق.»
در این جا هم با همین جنس از آدم ها طرفیم، کمی پر رنگ تر و تکامل یافته تر. « آدم ها همان ها هستند که در دیده بان بودند اما این جا کمی رنگارنگ شده اند. یعنی آدم ها را یک سویه نگاه نکرده. نمیخواسته این را بگوید که این حق می گوید و این ناحق. اما هر کدام در موضوع خودشان خیلی درست دارند کار می کنند» و این درست است، آدم ها آدم اند و اهل زیستن و اهل ضعف و قدرت، خشم و عصبانیت، اهل غصه، شخصیت سعید را به یاد بیاوریم به نظرم فوق العاده است و حاتمی کیا در خلق او به طور کامل موفق است. انسانی کوچک اندام و وظیفه شناس که به راحتی عصبانی می شود و خشمش را بی­ریا بروز می دهد و دوستی اش هم عمیق است. دوست را می فهمد، اما کار خود را می کند و او را تنها می­گذارد و به موقع سعی در دفاع از محمد می­ کند ( در مقابل حاجی رئوفی و کاظمی). به موقع در فیلم ظاهر می شود و به موقع هم خارج، بازیگر نقش این شخصیت نیز حیرت آور بازی کرده است. یا غفور و جواد، یا رئوفی، فرمانده. با خشکی و وظیفه شناسی اش، یا علی راهنما، با آن هیکل درشت و چهره سوخته با آن دیالوگ های شیرین.
ب- سطح دوم تحلیل: تحلیل روایت
ب-۱) تحلیل ساختار روایی
پرده نهایی
پرده ابتدایی
پرده میانی
راه انداختن مهاجر ساقط شده؛ شهادت اسد و اصغر
پرواز دادن مهاجر برای عکس برداری و شناسایی منطقه
نفوذ اسد و بچه­های اطلاعات به خاک دشمن و هدایت مهاجر برای شناسایی منطقه؛ حمله به مواضع دشمن
سیر روایی و پیرنگ داستانی این اثر به شرح ذیل است: پردۀ ابتدایی، مربوط به ساخت مهاجر توسط دو هم دانشگاهی می‌شود. این دو نفر، با ساخت چنین دستگاهی، فرماندهی پایگاه را ترغیب کرده اند تا از آن به عنوان وسیله ای برای شناسایی منطقه استفاده شود. یکی از شخصیت‌ها به نام محمود نتیجه ای برای این کار پیش بینی نمی کند. به نظر او، این کار تجربه نشده است و نمی توان بر اساس یکسری احتمالات خام برنامه ریزی کرد. شخصیت دیگر به نام اسد او را به توکل به خدا توصیه می‌کند. اسد و محمود مهاجر را به پرواز درمی آورند. مهاجر پس از عکس برداری مفصل از منطقه با شلیک چند راکت، دکل دیده بانی دشمن را منهدم می‌کند. عکس‌های گرفته شده کافی نیست و به همین دلیل به درخواست فرماندهی پایگاه، مجبور می‌شوند گسترۀ پروازی خود را افزایش دهند. آنان تصمیم می‌گیرند مهاجر را به صورت کور به پرواز درآورند. اسد سعی می‌کند در برنامه ای تمرینی بر احوالات درونی و انفسی خود تسلط یابد. اسد در پایان این تمرین، خیال می‌کند که مهاجر گم شده، در حالی که لابلای علفزارهای پشت تپه قرار گرفته است.
در پردۀ میانی، اسد به همراه تنی چند از بچه‌های اطلاعات (اصغر و نیروهایش) برای هدایت مهاجر به مقر مورد نظر عزیمت می‌کند.آنجا به دل نیزارهای دشمن می‌روند. روی سنگری متروک که از دشمن برجای مانده پیاده می‌شوند. مهاجر به پرواز درمی آید و به اسد می‌رسد. تیراندازی دشمن با دیدن مهاجر فزونی می‌گیرد. دو تن از بچه‌های اطلاعات مجروح می‌شوند. سنگر متروک دقیقاً پشت توپخانۀ دشمن است. مهاجر به پایگاه باز می‌گردد؛ در حالی که عکس‌های مفصلی از چینش نیروهای دشمن گرفته است. به گزارش بچه‌های اطلاعات که در پایگاه مستقرند، اسد و سایر بچه‌ها نمی توانند باز گردند؛ چرا که راه آبی آن‌ ها مسدود شده است.
در پردۀ پایانی نیز محمود بار دیگر مهاجر را به پرواز در می‌آورد. مهاجر گم می‌شود. هنگامی که محمود دوباره آن را رؤیت می‌کند، او پی می‌برد که در تمام این مدت دستگاه کنترل از راه دور او خاموش بوده و پرواز را اسد انجام داده است. علی رغم اصرارهای محمود به فرماندهی پایگاه برای عزیمت نیرو و بازگرداندن اسد و همراهان، فرماندهی به دلیل امکان حساس شدن منطقه این درخواست را نمی پذیرد. به همین دلیل، محمود به صورت کاملاً خودسرانه آخرین مهاجر را به پرواز در می‌آورد، سعی می‌کند به تأسی از اسد، آن را به شیوۀ کور پرواز دهد. اسد با راکت‌های مهاجر منطقۀ عملیاتی دشمن را به هم می‌ریزد و در نهایت یک افسر بلندمرتبۀ بعثی کشته می‌شود. اصغر به همراه اسد و یکی از همراهان (غفور) که مجروح است تغییر موضع می‌دهند. تصادفاً به لاشۀ یکی از مهاجرها در راه برمی خورند. محمود به دلیل پرواز دادن خودسرانۀ مهاجر، توبیخ می‌شود. محمود در عین ناباوری به دلیل پرواز دادن مهاجر و کشتن افسر بعثی مورد تشویق قرار می‌گیرد. او به فرماندهی پایگاه خبر می‌دهد که باید از اسد تقدیر شود. مهاجر دیگر بار توسط محمود به پرواز در می‌آید. اسد مهاجر را می‌بیند. مهاجر مورد اصابت گلوله دشمن قرار می‌گیرد و سقوط می‌کند. اسد سوخت مهاجر را می‌دارد و آن را منفجر می‌کند. غفور به اسارت در می‌آید و اسد با کمک اصغر، سعی می‌کند مهاجر را به پرواز درآورد. در نهایت، اصغر مشغول جمع آوری موانعی می‌شود که بر سر راه مهاجر قرار دارد. پلاکش را به همراه پلاک برخی از سایر دوستانش که شهید شده اند، به اسد می‌دهد. دشمن به آن‌ ها حمله می‌کند. اسد هنگامی که برای هدایت مهاجر داخل علفزارها می‌رود با نارنجک نیروهای عراقی از پای درمی آید.
در پیرنگ داستانی این اثر شاهد غلبۀ سویۀ ابتدایی تقابل‌ها بر سویۀ دوم هستیم. شیوۀ شخصیت پردازی و کیفیت سیر روایی، عقیده گرایی را بر عمل گرایی، وظیفه محوری را بر نتیجه محوری، عشق مداری را بر عقل مداری، درون گرایی را بر برون گرایی و گذشته گرایی را بر آینده گرایی ترجیح می‌دهد؛ زیرا در نهایت اسد که تیپ شخصیتی عقیده گرا و وظیفه گراست و سعی می‌کند با تأسی از الهامات درونی خویش به هدایت مهاجر و شناسایی منطقۀ جنگی بپردازد، موجب تحول شخصیتی در محمود به عنوان نمایندۀ شخصیتی مقابل اسد می‌شود. مطابق سیر داستانی نیز اسد در نهایت به شهادت می‌رسد و تمامی همرزمان و هم سنگران را مغموم می‌سازد. آنچه تجربۀ اساسی نسلی در این اثر را شکل می‌دهد، تجربۀ جنگی است. در اینجا چیزی غیر جنگ نیست. در روایت این تجربۀ جنگی نیز سویۀ ابتدایی بر سویۀ دوم تفوق یافته و مؤلف با بازنمایی برتری اسد بر محمود، با این سویه موافق و همراه است.

۴-۳- تحلیل فیلم «از کرخه تا راین»

معرفی فیلم
بازیگران :هماروستا
علی دهکردی
هانس نویمی
آندریاس کورتز
اصغر نقی زاده
ابراهیم اصغر زاده
صادق صفایی
فیلمنامه : ابراهیم حاتمی کیا
تهیه کننده : سازمان سینمایی سینما فیلم
سال تولید: ۱۳۷۲
خلاصه فیلم:
سعید رزمنده جانباز که برای معالجه چشمان خود عازم آلمان می شود، با خواهرش لیلا که سالیانی چند است با همسر آلمانی خود در شهر « کلن » زندگی می کند روبه رو می شود. سعید بینایی خود را باز می یابد و اکنون محیطی تازه و غریب پیش روی اوست و خواهری که سعید را دریچه ای بر خاطرات دور و عزیز گذشته می داند. سعید در تدارک بازگشت به ایران است که نتایج آخرین آزمایشات پزشکی وی همه چیز را بهم می ریزد. سعید به نوع نادری از سرطان خون که در اثر بمباران شیمیایی عراق ایجاد می­ شود، مبتلا شده است. سعید پس از معالجه ای ناکام می میرد و پس از مرگ او خواهرش لیلا عازم ایران می­ شود.
الف- سطح اول تحلیل: تحلیل رمزگان
رمزگان فیلم در سه سطح قابل بررسی هستند این سه سطح عبارتند از رمزگان اجتماعی، رمزگان فنی و رمزگان ایدئولوژیک که هر یک کاربرد خاص خود را در تولید ارتباطی بازی می کنند.
الف-۱) سطح اول : رمزگان اجتماعی
در این فیلم از رمزگانی چون لباس ، محیط گفتار و زبان به خوبی در جهت واقع­گرایی فیلم بهره گرفته شده است. برای نمونه برای سعید جانباز جنگ لباس متناسب انتخاب شده است. همچنین برای خواهر سعید لیلا نیز که سالها است در خارج از کشور زندگی می کند لباسی متناسب با این کاراکتر انتخاب شده است. در رابطه با محیط نیز که از عوامل مهم واقع­گرایی در فیلم ها به حساب می آید، تناسب رعایت شده است. نظیر رودخانه راین لوکیشن های اکثر فیلم در کشور آلمان فیلم برداری شده است. در مورد زبان هم این تناسب واقع­گرایانه رعایت شده است به این صورت که برای کاراکترهای ایرانی مثل سعید زبان فارسی و برای کاراکترهای غیر ایرانی نظیر یوناس خواهر زاده سعید و یا شوهر خواهرش زبان آلمانی استفاده شده است. که استفاده از زبان آلمانی در گفتگوهای لیلا خواهر سعید با پسر شش ساله اش بعنوان یک رمز اجتماعی بسیار مهم در جهت واقعی تر به نظر رسیدن فیلم است.
الف- ۲) سطح دوم : رمزگان فنی
رمزگان فنی که برای بررسی در فیلم های مورد نظر این پایان نامه در نظر گرفته شده اند شامل رمزگانی چون زمان و مکان ، وسایل صحنه ، بازیگران ، صدا ، نورپردازی و دوربین هستند . در زیر تحلیل هر یک از رمزگان فنی بر روی فیلم « از کرخه تا راین » ارائه می شود.
زمان و مکان
رمز زمان و مکان به خلق معنای کلی فیلم کمک می کند. زمان فیلم به طور آشکار به سالهای پس از جنگ هشت ساله ایران وعراق در دهه۶۰و ۷۰ اشاره دارد. و در واقع فریاد گر مظلومیت بسیجی در دوران بعد از جنگ است. مکان فیلم­برداری کشور آلمان انتخاب شده است. و از تمامی مکان­های واقعی در این کشور استفاده شده است نظیر بیمارستان یا کلیسا و غیره. همانگونه که ذکر شد، مکان فیلم نیز طبق داستان فیلم سعید جانباز جنگ برای معالجه چشمان خود که در جنگ نابینا شده است به همراه تعدادی دیگر از مجروحان شیمیایی به آلمان اعزام می شود. فیلم­برداری فیلم در کشور آلمان انجام شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:26:00 ق.ظ ]




شکل (۳-۱۵) – دیاگرام مربوط به اثر هیدروژن بر روی قابلیت تولید محصول ۴۵
شکل (۳-۱۶) – دیاگرام مربوط به اثر هیدروژن بر روی سرعت جریان مذاب ۴۵
شکل (۳-۱۷) – دیاگرام مربوط به اثر هیدروژن بر روی دانسیته ۴۶
شکل (۳-۱۸) – دیاگرام مربوط به اثر هیدروژن بر روی دانسیته توده‌ای ۴۶
شکل (۳-۱۹) – دیاگرام مربوط به اثر هیدروژن بر روی اندازه متوسط ذرات ۴۷
شکل (۳-۲۰) – هیستوگرام مربوط به توزیع اندازه ذرات در بررسی اثر هیدروژن ۴۷
فهرست جداول
جدول (۳-۱) – داده‌های مربوط به بررسی اثر TnOA در پلیمریزاسیون اتیلن با کاتالیست بر پایه کروم ۳۴
جدول (۳-۲) – درصد توزیع اندازه ذرات در بررسی اثر TnOA 34
جدول (۳-۳) – داده‌های مربوط به خواص فیزیکی محصولات در پلیمریزاسیون اتیلن در حضور کومونومر ۱- هگزن ۳۹
جدول (۳-۴) – درصد توزیع اندازه ذرات در پلیمریزاسیون اتیلن در حضور کومونومر ۱- هگزن ۴۰
جدول (۳-۵) – پلیمریزاسیون اتیلن با غلظت متفاوت هیدروژن و داده‌های حاصل از آنالیز پلیمرهای حاصل ۴۴
جدول (۳-۶) – درصد توزیع اندازه ذرات در پلیمریزاسیون اتیلن با غلظت متفاوت هیدروژن ۴۴
جدول (۳-۷) – داده‌های مربوط به خواص فیزیکی محصولات در کوپلیمریزاسیون اتیلن با ۱- هگزن در حضور هیدروژن ۴۸
جدول (۳-۸) – درصد توزیع اندازه ذرات در کوپلیمریزاسیون اتیلن با ۱- هگزن در حضور هیدروژن ۴۸
جدول (۳-۹) – داده‌های مربوط به خواص فیزیکی محصولات در بررسی اثر جایگزینی حلال ۴۹
جدول (۳-۹) – درصد توزیع اندازه ذرات در بررسی اثر جایگزینی حلال ۴۹
پیشگفتار:
پلی‌اتیلن خطی، متداول‌ترین نوع پلاستیک، حدود بیش از نیم قرن پیش بطور تصادفی در کمپانی فیلیپس پترولیوم تولید شد و مشخص گردید که اکسید کروم نشانده شده بر روی سیلیکا قابلیت پلیمریزاسیون α- اولفین‌ها را دارا می‌باشد. سیستم کاتالیستی مشابه در حالت اصلاح شده، امروزه توسط کمپانی‌های متعددی مورد استفاده قرار می‌گیرد، بطوریکه مقادیر بسیار زیادی از پلی‌اتیلن با دانسیته بالا و همچنین برخی از پلیمرهای با دانسیته پایین توسط این سیستم تولید می‌گردند. امروزه نسل جدید این کاتالیزورها فعالیت بسیار بالایی داشته و محصولات پلیمری حاصل از آن‌ ها جهت مصارف مدرن صنعتی با کاربردهای ویژه مورد استفاده قرار می‌گیرند.
علیرغم بیش از نیم قرن بررسی‌های جهانی و انتشار بیش از ۷۰۰ مقاله، همچنان بحث‌های زیادی حول محور این کاتالیست‌ها وجود دارد. یکی از مشکلاتی که قدمت زیادی در زمینه توسعه این کاتالیست‌ها دارد، حالت‌های اکسیداسیون متعدد فلز کروم و تعداد کم سایت‌های فعال بر روی این نوع کاتالیست‌ها می‌باشد، که موجب شده است موانعی بر سر راه توسعه هرچه بیشتر این کاتالیزورها وجود داشته باشد.
نوشته حاضر، با نگاهی صنعتی و بر پایه تجربیات تجاری دانشمندان کمپانی فیلیپس پترولیوم که مدت زمانی بالغ بر ۶۰ سال را در داشتن امتیاز این کاتالیزورها پیشرو می‌باشند، نگارش شده است.
۱-۱- پلی‌اتیلن تجاری
۱-۱-۱- تاریخچه پلی‌اتیلن
LDPE اولین نوع پلی‌اتیلن تولید شده به شکل تجاری بود که توسط شرکتImperial Chemical Industries (ICI) در سال ۱۹۳۸ تولید و به بازار عرضه شد [۳-۱]. اساس این فرایند بر محور پلیمریزاسیون رادیکال آزاد و تحت فشار بالا بود و محصول تولیدی شامل گستره وسیعی از زنجیرهای پلیمری با شاخه‌های جانبی کوتاه و بلند بود. سرعت شاخه‌دار شدن در این فرایند در حدی است که حتی شاخه‌های جانبی نیز خود دارای شاخه می‌شوند، ساختاری که گاهی از آن با عنوان “توپ کرکی” یاد می‌شود. ساختار مزبور مانع از آن می‌شود که مولکول پلیمر با مولکول کناری خود در هم پیچیده شود، که این مسئله بطور محسوسی بر رفتار ماده هنگام قالب‌گیری تأثیر می‌گذارد.
فرآیندهای صنعتی تولید HDPE و LLDPE در اوایل دهه ۱۹۵۰ و در نتیجه کشف سه نوع کاتالیست بصورت کاملاً مستقل، در سه مکان مختلف و با سه نوع متفاوت از فلزات واسطه توسعه یافت [۱۰-۲]. مقایسه روشی که این محققان و کمپانی‌های مربوطه در پیش گرفته‌اند بسیار جالب است، که توسط J. P. Hogan بصورت خلاصه ارائه شده است [۴و۲]. مشابه بسیاری از اکتشافات بزرگ، هر سه این کشف‌ها هم به نوعی تصادفی بود.
کاتالیزور فیلیپس، که شامل ترکیب Cr/silica و یا Cr/silica-alumina است، در نیمه دوم سال ۱۹۵۱ توسط J. Paul Hogan و Robert L. Banks در لابراتوار تحقیقاتی شرکت فیلیپس در بارتلزویل اوکلاهما کشف شد [۸] و اولین گزارشات بصورت Patent در ۲۷ ژانویه ۱۹۵۳ منتشر گردید. در آن زمان، Hogan و Banks سعی داشتند پروپیلن را دیمریزه کنند، که بطور غیر منتظره‌ای محصولی پلیمری بدست آوردند. کشف مزبور سپس به پلی‌اتیلن تعمیم داده شد و پلیمرهایی با دانسیته حدود g/mL 97/0-95/0 حاصل گردید، که نشانگر تولید پلی‌اتیلن خطی بود. شرکت فیلیپس بلافاصله فرایند صنعتی تولید کاتالیست را توسعه داد، که در کمتر از ۴ سال پس از کشف کاتالیست موفق به ارائه امتیاز گردید. امتیاز فیلیپس شامل طراحی سایت، تولید پلی‌اتیلن به میزان lb. 1000 جهت توسعه بازار مصرف، کمک به راه‌اندازی سایت و همچنین تبادل اطلاعات مربوطه بصورت کامل بود.
دو سال بعد، یعنی در اکتبر ۱۹۵۳، کشف اتفاقی دیگری توسط Karl Ziegler و همکارانش در موسسه تحقیقاتی ماکس پلانک در مولهایم آلمان رخ داد [۱۰]. کاتالیزور تولید شده توسط Ziegler شامل تیتانیم کلراید ترکیب شده با آلکیل آلومینیم بود. اولین گزارشات سریعاً بصورت Patent در ۱۷ اکتبر ۱۹۵۳ منتشر گردید که در آن پلیمری با دانسیته حدود g/mL 94/0 گزارش شد. Ziegler این کشف را در کمتر از یک سال به ثبت رساند، که در آن تنها متد آزمایشگاهی را ارائه نمود و خریداران این امتیاز موظف بودند بطور مستقل آن را توسعه دهند. شرکت Hoechst از اولین خریداران این امتیاز بود. یکی از اولین مشکلاتی که وجود داشت و بطور مشخص در این امتیاز به آن اشاره نشده بود، چگونگی کنترل جرم مولکولی پلیمر بود [۲].
سیستم کاتالیستی سوم در نیمه دوم سال ۱۹۵۰ توسط Alex Zletz در موسسه Standard Oil در ایندیانا کشف گردید [۱۲و۱۱]. این کاتالیزور شامل مولیبدنیم کاهش یافته بر روی آلومینا بود. اولین Patentها در ۲۸ آوریل ۱۹۵۱ منتشر گردید که در آن پلیمری با دانسیته حدود g/mL 96/0 گزارش شده بود. این کشف با روشی متفاوت با آنچه در مورد اکتشافات قبلی بیان شد انجام گرفت. جدا از اهمیت آن، موسسه مربوطه مشاوری را استخدام نمود تا جهت بهبود پلی‌اتیلن خطی تولید شده تلاش کند، که رایزن مربوطه ارزیابی دلسرد کننده‌ای را ارائه نمود. ارزیابی او منجر به تعویق راه‌اندازی سایت‌های تجاری گردید، و این امر تا زمانی ادامه یافت که سیستم‌های فیلیپس و زیگلر سایت‌های خود را راه‌اندازی کرده و در مسیر پیشرفت در زمینه تولید تجاری بودند [۱۶-۱۳و۴]. در سال ۱۹۶۱، اولین سایت با تکنولوژی پلی‌اتیلن Standard Oil ایندیانا در ژاپن راه‌اندازی گردید، اما متأسفانه این کشف تأثیر بسیار کمی در توسعه صنعت پلی‌اتیلن خطی داشت و در مدت زمان کمی این فرایند از بین رفت.
این مسئله، اصل بسیار مهمی را که امروزه نیز در صنعت پلی‌اتیلن صادق است، بیان می‌دارد. همواره یک مزیت بسیار بزرگ در این که در بازار مصرف باید اولین بود، وجود دارد؛ زیرا همواره اولین محصول خصوصیات فرآیندی را معرفی می‌کند که محصولات متعاقب آن (به بیان دیگر محصولات بهبود یافته) با آن مواجه هستند.
پس از کشف کاتالیست در موسسه فیلیپس، بلافاصله بررسی‌ها به منظور راه‌اندازی سایت‌های پایلوت آغاز گردید. در سال ۱۹۵۴، اطلاعات کافی جهت راه‌اندازی یک فرایند Continuous در اشل تجاری در دست بود. ابتدا یک سایت با تولید روزانه ۱۰۰۰ پوند ساخته شد و در اوایل سال ۱۹۵۵ به بهره‌برداری رسید. در همان سال، راه‌اندازی سایت صنعتی با تولید ۷۵ میلیون پوند HDPE در سال به همراه سایت دیگری با ظرفیت تولید سالانه ۱۸۰ میلیون پوند اتیلن تصویب گردید. با توجه به اینکه هیچ تولید کننده‌ای نمی‌توانست بطور کامل پاسخگوی پتانسیل بازار مصرف این کشف باشد، لذا هیئت مدیره شرکت فیلیپس تصمیم گرفت اکتشاف خود را بصورت امتیاز درآورد. گرچه تا آن زمان هیچ سایت تجاری راه‌اندازی نشده و هیچگونه بازار مصرفی وجود نداشت، با این حال ۹ شرکت از ۷ کشور به سرعت قرارداد خرید امتیاز را در بین سال‌های ۱۹۵۵ و ۱۹۵۶ امضا کردند [۱۷و۲]. این شرکت‌ها عبارت بودند از: Union Carbide (ایالات متحده)، Allied (ایالات متحده)، British Petroleum (بریتانیا)، Soltex-Celanese (ایالات متحده)، Rhone Poulenc (فرانسه)، Solvay (ایتالیا)، Eletroteno (برزیل)، BASF (آلمان) و Showa Denko (ژاپن). برای هریک از این شرکت‌ها اطلاعات تکنیکی، طراحی سایت و همچنین نمونه‌های پلیمری حاصل از یک سایت توسعه یافته در اوکلاهما به منظور ارزیابی بازار در اختیار قرار گرفت.
پایان نامه - مقاله - پروژه
در سال ۱۹۵۶، اولین سایت فیلیپس به بهره‌برداری رسید. کمی پس از آن، سایت‌های امتیاز دار ساخته شده و مورد بهره‌برداری قرار گرفتند. هموپلیمرهایی با اندیس ذوب کمتر از ۱، اولین گریدهایی از HDPE بودند که توسط فرایند فیلیپس معرفی گردیدند. فروش محصول (که از آن با نام Marlex یاد می‌شد)، در سال‌های اول به دلیل تازگی آن در بازار خرید به کندی انجام می‌گرفت، اما پس از سال ۱۹۵۸، کاربردهای فراوانی برای HDPE حاصل از سیستم فیلیپس به وجود آمد.
در سال ۱۹۵۸، کوپلیمرهای اتیلن - بوتن به بازار معرفی گردیده و پس از آن به سرعت سایر گریدهای کوپلیمر مزبور توسعه یافتند [۱۸]. در چهار سال اول، فرایند غالب برای تولید پلیمر، فرایند محلول (SF)[1] بود، که در آن محصول پلیمری به محض تولید، در حلال سیکلوهگزان حل می‌شد [۱۹]. در این فرایند، اتیلن و ۱- بوتن در دمای C°۱۷۵-۱۲۵ و تحت فشار MPa 5/3-9/2 (psi 500-400) به سیستم اعمال می‌گردید. کاتالیزورهای اولیه چندان فعال نبودند، بطوریکه محصولی بیش از چند صد کیلوگرم به ازای یک کیلوگرم کاتالیست تولید نمی‌شد. به همین دلیل، باقیمانده کاتالیست در سال‌های اول بوسیله فیلتراسیون و پس از آن توسط سانتریفیوژ از محصول جداسازی می‌شد.
در اوایل دهه ۱۹۵۰، اکتشافات آزمایشگاهی در شرکت فیلیپس منجر به معرفی فرایند دیگری گردید که بهره بالاتری داشت. بجای انحلال محصول پلیمری، محصول مورد نظر بصورت ذرات غیر محلول در یک حلال هیدروکربنی غوطه‌ور می‌شد. در اوایل سال ۱۹۶۱، این فرایند دوغابی یا ذره‌ای (PF)[2] بصورت تجاری در سایت هوستون فیلیپس به بهره‌برداری رسید [۲۱و۲۰] و به سرعت امتیاز آن توسط شرکت‌های تحت امتیاز فیلیپس خریداری شد. بعنوان حلال یا بستر پلیمریزاسیون، پارافینی با نقطه جوش پایین و شرایط پلیمریزاسیون در دمای C°۱۱۰-۷۰ و فشار MPa 2/4 (psi 600) پیشنهاد گردید. ابتدا n- پنتان استفاده شد، سپس ایزوپنتان و در نهایت ایزوبوتان جایگزین شد. بهبود فعالیت کاتالیست تا جایی پیش رفت که نیازی به جداسازی کاتالیست از محصول وجود نداشت و بعنوان ناخالصی بسیار ناچیز در محصول بدست آمده باقی می‌ماند. قابلیت تولید محصول[۳] در حد چندین هزار کیلوگرم به ازای یک کیلوگرم کاتالیست کاملاً طبیعی بود.
در سال ۱۹۶۸، کوپلیمرهای جدیدی معرفی گردیدند که در آنها بجای ۱- بوتن از ۱- هگزن استفاده شده بود. این امر باعث بهبود خواص فیزیکی پلیمرهای تولید شده با کاتالیزورهای Cr/silica گردید. فرایند جدیدی جهت تولید LLDPE در سال ۱۹۶۹ توسط شرکت فیلیپس معرفی شد [۲۳و۲۲] و پلیمرهایی با دانسیته برابر با g/mL 925/0 توسط فرایند اصلاح شده دوغابی بوسیله کاتالیزورهای کروم تولید گردید.
در دهه ۱۹۷۰، موسسه Union Carbide تکنولوژی بستر سیال فاز گازی را معرفی کرد، که در آن LLDPE به آسانی با بهره گرفتن از کاتالیزور زیگلر - ناتا تولید می‌شد. در اواخر دهه ۱۹۸۰، پیشرفت‌های بوجود آمده در شرکت فیلیپس این امکان را فراهم کرد که کاتالیزورهای بر پایه کروم نیز HDPE و LLDPE را در همان شرایط و با همان سهولت تولید نمایند [۲۷-۲۴]. امروزه راکتورهای پیشرفته قابلیت تولیدی بالغ بر ۵۰۰ میلیون کیلوگرم پلی‌اتیلن در سال را دارا می‌باشند.
گرچه کاتالیزورهای فیلیپس عمدتاً جهت تولید پلی‌اتیلن مورد استفاده قرار می‌گیرند، اما به خوبی قابلیت پلیمریزاسیون سایر اولفین‌ها (نظیر پروپیلن) را نیز دارا می‌باشند. همانطور که پیشتر اشاره شد، Hogan و Banks این کاتالیست را هنگام کار با پروپیلن کشف کرده بودند. اگرچه برخلاف کاتالیزورهای زیگلر - ناتا کاتالیزورهای فیلیپس محصولاتی با جهت‌گیری‌های خاص فضایی تولید نمی‌کنند، اما تولید پلی‌پروپیلن کریستالی توسط این کاتالیزورها در سال ۱۹۸۳ گزارش شده است [۲۸].
در ادامه، پس از ارائه توضیحاتی در رابطه با ساختار پلی‌اتیلن و انواع آن از دیدگاه تجاری، به مقایسه کاتالیزورهای فیلیپس با سایر کاتالیزورهای متداول در پلیمریزاسیون اتیلن و همچنین مطالعه ساختار و مکانیسم کاتالیزورهای بر پایه کروم پرداخته شده است.
۱-۱-۲- پلی‌اتیلن از دیدگاه اقتصادی
کاتالیزور فیلیپس از ابتدا (ولی نه بطور انحصاری) جهت تولید پلی‌اتیلن استفاده شده است. پلی‌اتیلن در ظاهر ساده‌ترین پلیمر است که از واحدهای تکرار شونده متیلنی تشکیل شده است، ولی با این‌حال، تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان پلی‌اتیلن آن را “ساده ولی پر قابلیت” می‌خوانند. صدها گرید مختلف از پلی‌اتیلن وجود دارد که برای مصارف مختلف توسط تولیدکنندگان متعددی به بازار عرضه می‌گردد. این گریدهای مختلف در جرم مولکولی، توزیع جرم مولکولی، نوع و تعداد شاخه‌ها، توزیع شاخه‌ها در مقایسه با توزیع جرم مولکولی و همچنین آرایش مولکولی تفاوت دارند.
از نظر آرایش مولکولی، سه فرم تجاری عمده برای پلی‌اتیلن وجود دارد:
۱) پلی‌اتیلن با دانسیته پایین (LDPE)[4]؛
۲) پلی‌اتیلن با دانسیته بالا (HDPE)[5]؛
۳) پلی‌اتیلن خطی با دانسیته پایین (LLDPE)[6].
این سه نوع آرایش مولکولی، منجر به ایجاد گستره وسیعی از خصوصیات فیزیکی و خواص قالب‌گیری می‌گردد. این مواد عمدتاً در درجه و نوع شاخه‌دار بودن تفاوت دارند. ساختار آرایش‌های یاد شده در شکل (۱-۱) نشان داده شده است.
شکل (۱-۱) - ساختار آرایش‌های مولکولی مختلف پلی‌اتیلن
پلی‌اتیلن یک ماده نیمه کریستالی است که در آن فرم‌های کریستالی و آمورف بهم متصل شده‌اند. شاخه‌دار شدن، کریستالینیته را کاهش داده و موجب می‌شود پلیمر به حالت آمورف سوق پیدا کند. این حالت به آسانی با اندازه‌گیری دانسیته قابل شناسایی است، زیرا فاز کریستالی دانسیته‌ای در حدود g/mL 1 دارد، در حالی‌که دانسیته فاز آمورف g/mL 87/0 می‌باشد. بنابراین دانسیته اندازه‌گیری شده، معیاری از درجه شاخه‌دار شدن خواهد بود.
پلی‌اتیلن پرمصرف‌ترین نوع پلاستیک در دنیا بوده و در میان سه نوع پلی‌اتیلن ذکر شده، HDPE بیشترین بازار مصرف را به خود اختصاص داده است. کاتالیزور فیلیپس در اصل جهت تولید HDPE مورد استفاده قرار می‌گیرد، هرچند مقادیری از LLDPE نیز توسط کاتالیزورهای کروم تولید می‌گردد. کاتالیزورهای فیلیپس، عهده‌دار تولید حدود %۵۰-۴۰ کل HDPE دنیا می‌باشند. بیشترین استفاده HDPE در صنایع قالب‌گیری جهت تولید بطری‌ها، تانک‌های سوخت و سایر ظروف می‌باشد. امروزه کاتالیزورهای فیلیپس بطور انحصاری جهت تولید این رزین‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند. سایر مصارف HDPE شامل تولید لوله‌ها، فیلم‌ها، صفحات مختلف و غیره می‌باشد. در میان سه نوع پلی‌اتیلن یاد شده، HDPE بیشترین کاربرد را داشته و کاتالیزور فیلیپس بیشترین امکان را در تولید این ماده در گریدهای مختلف دارا می‌باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:26:00 ق.ظ ]




  • مناسبات جنسیتی سطح فردی

 

مناسباتی که بر مبنای تفاوت‌های فردی غیربیولوژیک میان دو جنس صورت می‌گیرد. در این سطح، تفاوت‌های جنسیتی شامل ابعاد مختلف شخصیت فردی کنشگران مرد و زن می‌شود (همان).

 

  • مناسبات جنسیتی سطح ساختاری

 

روابطی که در سطح ساختاری و نهادی میان کنشگران زن و مرد شکل می‌گیرد (همان: ۱۶).

 

  • مناسبات جنسیتی سطح نمادین

 

کنش‌ها و موضوعاتی که به شکل نمادین تصورات قالبی مربوط به زنانگی و مردانگی را بازنمایی می‌کنند (همان: ۱۸).

 

  • جنس:

 

تفاوت‌های زیست‌شناختی زن و مرد (فریدمن، ۱۳۸۱: ۱۹).

 

  • جنسیت:

 

تفاوت‌ها و ویژگی‌هایی از زن و مرد که منشا روان‌شناختی، فرهنگی و اجتماعی دارند (گیدنز، ۱۳۷۴: ۱۷۵).

 

  • فرهنگ:

 

سیستم‌های الگو شده یا سازمان یافته‌ای از نمادها که تحت جهت‌گیری‌های کنش و اجزای درونی ‌شده‌ی شخصیت افراد و الگوهای نهادی شده‌ی سیستم اجتماعی درآیند (معینی، ۱۳۷۴: ۱۱۱).
فصل دوم:
ادبیات پژوهش
۲-۱ مقدمه
یاکوب بوکهارت[۳] می‌گوید سه قدرت بزرگی که واقعیت هستی بشر و روند تاریخ را معین کرده‌اند، عبارتند از: دین، قدرت و فرهنگ (پهلوان، ۱۳۸۲: ۱۳). فرهنگ، مجموعه‌ی شیوه‌‌های زندگی اعضای یک جامعه است (گیدنز، ۱۳۸۲: ۵۶). فرهنگ، معرفت و شناختی است که مردم، جهت تعبیر و تفسیر رفتارهای اجتماعی به کار می‌گیرند (اسپردلی و مک‌کوردی، ۱۳۸۶: ۲۶).
یکی از جنبه‌های مهم این فرهنگ، کنش‌ها، روابط و مناسبات جنسیتی است. در جوامع، معمولا اصالت به مرد داده شده است و مرد نمونه‌ی کامل و اصیل انسان محسوب گردیده است. این امر موجب گردیده است که رفتار و خصوصیات اجتماعی و روانی مرد اصیل محسوب گردد. این موضوع جامعه را جنسیت‌گرا[۴] نموده است و موجب برتری یک جنس بر جنس دیگر شده است.
از سویی دیگر، با پدیده‌ی رسانه مواجهیم. رسانه‌ها موتور حفظ، بازتولید، بازتاب و یا دگرگونی و تغییر ارزش‌ها و فرهنگ جوامع‌اند. رسانه‌ها از سویی به انتشار و اشاعه‌ی نظام ارزشی حاکم کمک می‌کنند و از سویی دیگر، عامل تغییر، تحرک و نوآوری هستند. رسانه‌ها می‌توانند با تعیین سطح توقعات، بازنمودن افق نگاه‌ها و توانا نمودن افراد جامعه به تخیل و خواستن شرایط زیستی گونه‌گون، موجب تحولات فرهنگی و اجتماعی گردند (مک‌کونیل، ۱۳۸۲: ۱۴۴).
وسایل ارتباط جمعی، به عنوان یکی از مهم‌ترین وسایل ایجاد تغییرات در جوامع بشری، به جامعه و افراد آن کمک می‌کند تا در مسیر و خط‌مشی معین خود موفق‌تر و با آگاهی و اطلاعات بیشتری حرکت کند و روند مشارکت اجتماعی تسریع شود و در چگونگی تعامل متقابل شهروندان تاثیر گذاشته، کنش‌ها و واکنش‌ها را جهت‌دار و متناسب با دیگر ابعاد جامعه بسازد. اهمیت روزنامه‌ها، رادیو، تلویزیون و دیگر رسانه‌ها برای حاکمیت به اندازه‌ای است که دولت‌های جهان تمام تلاش خود را به کار می‌گیرند تا این وسایل را برای تحکیم و تثبیت حاکمیت خود به کار گیرند و ارزش‌ها و خواست‌های خود را از طریق آن به جامعه القا نمایند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
از جمله ابزارهای رسانه‌ای، فیلم‌ها و سریال‌ها هستند. فیلم، هنری است که دیگر هنرها را در خود ترکیب می‌کند و در کنار آن، از قوانین و عرف‌های جدیدی برای بیان مفاهیم خود سود می‌جوید (وولن، ۱۳۸۹: ۱۱۳)
هنر به طور کلی و فیلم به طور خاص دست‌کم در سه نقطه با واقعیت بستگی دارد:
۱)هنرمند در دنیای واقعی زندگی می‌کند و از زندگی و تجربیات خود الهام می‌گیرد.
۲) هنر وابسته به واقعیت است، زیرا باید با وسیله‌ی ارتباطی مناسب با آن بیان گردد.
۳) هنرمند باید اثر خود را برای تماشاگرانی واقعی عرضه کند (استیفنسون و دبری، ۱۳۶۵: ۱۲-۱۱)
پس برای شناخت و یا تغییر فرهنگ، گفتمان و مناسبات جنسیتی جامعه، رسانه به طور کلی و رسانه‌های تصویری، به ویژه فیلم و سریال، ابزاری بسیار مناسب می‌باشند.
در این میان، تلویزیون، به‌عنوان عام‌ترین رسانه‌ی تصویری و سریال‌های تلویزیونی، به ‌عنوان پرمخاطب‌ترین برنامه‌های تلویزیون، اهمیت و جایگاهی خاص می‌یابند.
گفتمان جنسیتی غالب بر فضای اجتماعی ایران، به عنوان یکی از تاثیرگذارترین پدیده‌‌های موجود در کنش‌های زبانی و غیرزبانی افراد، در میان سریال‌های تلویزیون به عنوان بخشی از نگاه رایج بر مفهوم جنسیت، نمود یافته است. ایدئولوژی گفتمان جنسیتی حاکم درصدد تزریق و بهره‌وری از نگاه جنسیتی خودساخته‌ای است که تامین‌کننده‌ی منافع‌اش باشد. این امر خود را به شکلی قدرتمند در رسانه‌ی تلویزیون و به ویژه، سریال‌های تلویزیونی نشان می‌دهد و به کمک این ابزار، در هستی اجتماعی افراد القا می‌گردد.
رسانه ابزار قدرتمندی است که می‌تواند گفتمان جنسیتی را به گونه‌ای ناخودآگاه به افراد القا نماید. در واقع، می‌توان گفت که ذهنیت افراد جامعه، به خصوص زنان، تحت تاثیر ناخودآگاهی است که حامل خواست گفتمان جنسیتی حاکم می‌باشد. لذا، آنها کنش‌هایی را در پیش می‌گیرند که نه خواست و باور خودشان، بلکه القای گفتمان جنسیتی حاکم است که از آنها به عنوان ابزاری در جهت بازتولید وضعیت موجود بهره می‌گیرد.
چارچوب نظری تحقیق: مک‌لوهان[۵] بر اساس ابزار ارتباطی، سیر تحول جوامع انسانی را به صورت زیر بیان می‌کند:

 

  • دوران تمدن باستانی بدون خط: دوران شفاهی و گفت‌و‌گوی سینه به سینه

 

  • دوران تمدن دارای خط: پیدایش خط و کتابت و ظهور فردگرایی

 

  • ) دوران تمدن مبتنی بر وسایل الکترونیکی و ظهور دهکده‌ی جهانی (دادگران، ۱۳۸۴: ۹۷-۹۸)

 

رایزمن[۶] سیر تحول جوامع بر اثر تحول وسایل ارتباطی را به شرح زیر بیان می‌کند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:25:00 ق.ظ ]




ویجان‌فو و همکاران (۲۰۱۰)، پراکنش مکانی عناصر غذایی خاک را در یک دامپروری[۹۷] و نقشش در کاربرد کودی متناسب با نیاز زمین، مورد پژوهش قرار دادند. نتایج نشان داد که غلظت فسفر در اطراف مزرعه اصلی و نزدیکی جاده، بخاطر مصرف بالای کود گاوی و خوکی بود، به علاوه نقشه‌های حاصله که به کمک GIS تهیه شدند اطلاعات مفیدی را پیرامون مدیریت کشاورزی و محیط زیست فراهم نمود.
اسمایل و همکاران (۲۰۰۹) در تعیین و پهنه‌بندی میزان عناصر غذایی اصلی خاک در یک باغ قهوه[۹۸] در مالزی از زمین آمار استفاده نمودند. نقشه‌های حاصله حاکی از کمبود ازت کل بود، در حالیکه فسفر و پتاسیم در حد کفایت بودند. این مطالعه قابلیت زمین آمار را در تعیین و پهنه‌بندی میزان عناصر غذایی اصلی خاک در منطقه مربوطه آشکار نمود. بعلاوه در زمینه مدیریت دقیق کودی، این نقشه‌ها برای مناطقی که مقدار NPK کمتری نیاز داشتند قابل کاربرد بودند.
پایان نامه - مقاله
لو و همکاران (۲۰۰۷) با آنالیز زمین آماری و تعیین ریسک مربوط به ازت و فسفر کل خاک در چین نتیجه گرفتند که کریجینگ اطلاعات ارزشمندی در اختیار قرار داد که در افزایش دقت نقشه ازت و فسفر و نیز شناسایی مناطقی با غلظت بحرانی این عناصر موثر است. از سوی دیگر شناسایی نحوه توزیع این دو عنصر در سطوح مختلف به شناسایی خطرات، کوددهی بهینه و کنترل آلودگی ازت و فسفر کمک می‌کند.
آدهیکاری و همکاران (۲۰۰۹) با بررسی زمین آماری بافت خاک سطحی در غرب هانگاری[۹۹] مدعی شدند که نقشه تخمین‌های حاصله را می‌توان به عنوان یک منبع اطلاعاتی برای توسعه و اجرای هرگونه مدیریت اراضی و طرح‌های مربوط به حفاظت آب و خاک مورد بهره‌وری قرار داد.
کوکونوبا و همکاران (۲۰۱۱) در شناسایی واحدهای مدیریت کشاورزی بر اساس خصوصیات فیزیکی خاک فهمیدند که استفاده از کریجینگ برای تهیه نقشه‌های خط تراز، راهی برای شناسایی مناطق مدیریتی و رابطه بین خواص فیزیکی مختلف خاک می‌باشد. این امر به نوبه خود موجب سهولت در طبقه بندی‌های بعدی جهت تهیه واحدهای مدیریت آگرونومی می‌باشد.
گُکالپ و همکاران (۲۰۱۰) پس از تجزیه و تحلیل مکانی برخی خواص فیزیکی خاک در خاک علفزارهای شور و قلیای ترکیه، بیان نمودند که نقشه‌های کریجینگ مناطقی که از نظر محیطی خطر آفرین هستند شناسایی نمودند.
ژائو و همکاران (۲۰۱۱) با بررسی تغییر پذیری مکانی ازت کل خاک در جنگل‌های مخلوط کاج[۱۰۰] در کره متوجه شدند که ازت خاک دارای همبستگی مکانی متوسط بوده و تغییر پذیری مکانی آن هم متأثر از فاکتورهای ساختاری و هم فاکتورهای تصادفی می‌باشد.
پیوتروسکا (۲۰۱۱) غییر پذیری مکانی ازت کل و ازت معدنی در خاک سطحی یک لوویسول[۱۰۱] بررسی نمود و نشان داد که ازت معدنی در افق سطحی توزیع نامنظم داشت در حالیکه توزیع مکانی ازت کل منظم‌تر بود. وی نشان داد که توزیع ازت کل در خاک سطحی شدیداً متأثر از فاکتورهای خارجی مانند تیمار‌های کشاورزی (کوددهی، اقدامات آگروتکنیکی[۱۰۲]، آفت‌کش‌ها) بود. در حالیکه ازت معدنی متأثر از تغییرات ساختاری خاک مانند بافت یا کانی‌شناسی بود.
کشاورزی و همکاران (۲۰۱۱) با بهره گرفتن از کریجینگ استعداد اراضی را مورد بررسی قرار داد. ایشان مدعی شدند که استفاده از کریجینگ در تهیه نقشه‌های پیوسته تناسب اراضی مفید بوده و قادرست عدم قطعیت[۱۰۳] مربوط به شاخص‌های پیش‌بینی شده تناسب اراضی را تخمین بزند.
هونگ‌بو وهمکاران (۲۰۰۹) تغییرپذیری مکانی عناصر غذایی خاک‌های زراعی اراضی زراعی را براساس کریجینگ مطالعه نمود. نتایج نشان داد که فاکتورهای تصادفی مانند کوددهی، مدیریت خاک و کاربری اراضی توزیع فضایی ازت کل، فسفر و پتاسیم قابل دسترس را کاهش داده بود. توزیع مکانی ازت و پتاسیم شدیداً متأثر از ارتفاع بود در حالیکه میزان فسفر با تغییر ارتفاع تغییری نمی‌کرد.
نایانکا و همکاران (۲۰۱۰) خصوصیات آلفی‌سول‌های[۱۰۴] شالیزاری را در سری‌لانکا از نظر زمین آماری بررسی نمودند. آنها پیشنهاد نمودند که اقدامات مدیریتی مانند کاربرد کود، آبیاری و عملیات زراعی بر پراکنش مکانی خصوصیات خاک تأثیر گذار است.
مواد و روش‌ها
موقعیت منطقۀ مطالعاتی
منطقه نقده در حدود ۹۰ کیلومتری شهرستان ارومیه واقع در استان آذربایجان غربی با وسعت ۸۳۰۰ هکتار می‌باشد که بین طول‌های جغرافیایی “۳۰,ʹ۲۴, ْ۴۵ و"۳۰,ʹ۳۵, ْ۴۵ شرقی و عرض جغرافیایی “۳۰,ʹ۵۳, ْ۳۶ و “۰۳۰,ʹ۵۸, ْ۳۶ شمالی واقع شده است. ارتفاع منطقه از دریا ۱۳۰۰ تا ۱۵۰۰ متر و رژیم رطوبتی منطقه زریک می‌باشد. الگوی نمونه‌برداری و موقعیت منطقه مورد مطالعه درشکل ‏۳‑۱ موقعیت منطقه مطالعاتی و الگوی نمونه برداری نمایش داده شده است. منطقه مورد مطالعه از چهار واحد فیزیوگرافی مختلف تشکیل شده بود که شامل تپه[۱۰۵]، اراضی پست[۱۰۶]، دشت دامنه‌ای[۱۰۷] و دشت آبرفتی رودخانه‌ای[۱۰۸] می‌شد. کشت رایج این منطقه، چغندر قند بخصوص در نیمه شمالی منطقه، گندم، ذرت، یونجه و در بعضی قسمت ­ها مخصولات باغی می­باشد. نقشه مربوط به واحدهای فیزیوگرافی منطقه نقده در شکل ‏۳‑۲ نمایش داده شده است. شکل ‏۳‑۳ واحدهای زمین‌شناسی منطقه مطالعاتی را نشان می‌دهد و همانطور که مشاهده می‌شود بخش عمده منطقه مطالعاتی از تراس‌های جوان تشکیل شده است. در حالیکه حاشیه شرق و جنوب شرق منطقه مطالعاتی بطور عمده از سنگ آهک و دولومیت تشکیل یافته است. طبق این نقشه منطقه مطالعاتی در حاشیه غربی از سنگ گرانیت تشکیل یافته است.
شکل ‏۳‑۱ موقعیت منطقه مطالعاتی و الگوی نمونه برداری
شکل ‏۳‑۲ نقشه واحدهای فیزیوگرافی منطقه مطالعاتی

شکل ‏۳‑۳ نقشه واحدهای زمین‌شناسی منطقه مطالعاتی
تعیین نقاط نمونه‌برداری
ابتدا یک پایگاه داده‌ای ‌مکانی و توصیفی در محدودۀ منطقه نقده با مساحت ۸۳۰۰ هکتار تهیه شد. با بهره گرفتن از نرم‌افزار ArcGIS® ۱۰ لایه‌های اطلاعات مکانی (نقشه) و اطلاعات توصیفی (جداول) مانند محدوده اراضی، توپوگرافی و غیره به دست آمد. پس از بررسی نقشه‌های زمین‌شناسی، توپوگرافی، عکس‌های هوایی و تعیین نقاط، نمونه برداری صحرایی انجام شد. تعداد ۲۸۲ نمونه خاک سطحی (۳۰-۰ سانتیمتری) به صورت تصادفی جمع‌ آوری شدند. این تعداد نمونه با حد استاندارد مجاز (۱۵۰-۱۰۰ نمونه) همخوانی دارد (ولتز و وبستر، ۱۹۹۰؛ رابینسون و مترنیت، ۲۰۰۶). موقعیت جغرافیایی نمونه ها با بهره گرفتن از دستگاهGPS ثبت شد.
تجزیه‌های فیزیکی و شیمیایی
اندازه‌گیری بافت خاک با روش هیدرومتری
در این روش حدود ۱۰ گرم خاک را توزیع و به مدت ۲۴ ساعت در آوِن، در حرارت ۱۰۵ درجه سانتی‌گراد قرار داده و پس از سرد شدن، مجدداً توزین و رطوبت وزنی محاسبه شد.
mw: جرم خاک مرطوب
md: جرم خاک خشک
۵۰ گرم خاک خشک با توجه به درصد رطوبت خاک و با بهره گرفتن از رابطه (۲)، توزین و در یک ظرف یک لیتری ریخته شد.
۳۰۰ میلی‌لیتر آب مقطر و ۱۰۰ میلی‌لیتر محلول دیسپرس کننده و سوسپانسیون را با هم‌زن شیشه‌ای خوب هم زده شد. ظرف محتوی سوسپانسیون خاک را به مدت ۱۶ ساعت به حالت سکون گذاشته شد تا کاملاً خیس بخورد. سپس سوسپانسیون خاک را به لیوان هم‌زن مکانیکی منتقل و به مدت ۵ دقیقه با سرعت ۱۰۰۰ دور در دقیقه به هم زده شد. محتویات لیوان به استوانه یک لیتری منتقل و پس از شستشوی کامل لیوان به درون استوانه، حجم سوسپانسیون درون استوانه با آب مقطر به یک لیتر رسانده شد. درجه حرارت سوسپانسیون قبل از هم‌ زدن با همزن مکانیکی یادداشت شد و تصحیح حرارتی انجام شد. محتویات استوانه با هم‌زن دستی به مدت یک دقیقه به هم زده شد و هیدرومتر به دقت و آرامی در داخل سوسپانسیون قرار داده شد تا سوسپانسیون به هم نخورد، به طوری که هیدرومتر در وسط استوانه قرار گیرد و در ۴۰ ثانیه پس از پایان هم زدن، عدد هیدرومتر قرائت گردید. سوسپانسیون به مدت ۵/۶ ساعت به حالت سکون قرار داده شد، سپس با هیدرومتر قرائت گردید. درجه حرارت سوسپانسیون پس از قرائت دوم یادداشت و تصحیح حرارتی انجام داده شد. برای تهیه نمونه شاهد، ۱۰۰ میلی لیتر از محلول دیسپرس کننده به استوانه یک لیتری منتقل و با آب مقطر حجم آن به یک لیتر رسانده شد. سپس با هیدرومتر به همراه قرائت نمونه‌ها، شاهد نیز قرائت شد (کلوت، ۱۹۸۶).
محاسبات
B: جرم خاک خشک
A: قرائت اول (۴۰ ثانیه) پس از تصحیح حرارتی
Rb1: عدد قرائت شده شاهد به وسیله هیدرومتر پس از تصحیح حرارتی
B: قرائت دوم (۵/۶ ساعت) پس از تصحیح حرارتی
Rb2: عدد قرائت شده شاهد به وسیله هیدرومتر پس از تصحیح حرارتی
طرز تهیه محلول دیسپرس کننده
۴۰ گرم هگزا متا فسفات سدیمNa6P6O18و ۱۰ گرم کربنات کلسیم (Na2CO3) توزین شد و در بشرنیم لیتری ریخته شد و حدود ۲۵۰ میلی‌لیتر آب مقطر به آن اضافه گردید. سپس با هم‌زن، خوب به هم زده شد. در صورت حل نشدن، می‌توان کمی آن را حرارت داد تا کاملاً حل شود. پس از سرد شدن، محلول به بالن یک لیتری منتقل شد و با آب مقطر به حجم رسانده شد.
هدایت الکتریکی[۱۰۹](EC) عصارۀ اشباع
هدف از اندازه‌گیری هدایت الکتریکی عصاره اشباع، اندازه‌گیری املاح محلول در آن می‌باشد. مقدار عبور جریان الکتریکی نسبت مستقیم با مقدار یون های موجود در محیط دارد، لذا با عبور جریان الکتریکی از یک الکترولیت یا عصاره می‌توان به میزان املاح محلول در آن پی برد. در ابتدا دستگاه هدایت الکتریکی با کلرور پتاسیم ۰۰۱/۰ نرمال (مقدار ۷۴۵۶/۰ گرم کلرور پتاسیم را دقیقاً توزین، و در بالن ژوژه یک لیتری به حجم رسانده شد)، کنترل شد، به این ترتیب که کلرور پتاسیم ۰۱/۰ نرمال هدایت الکتریکی برابر با ۴۱۲/۱ میلی مو بر سانتی‌متر (mmhos/cm) یا دسی زیمنس بر متر (dS/m) را در ۲۵ درجه سانتی‌گراد نشان دهد. درجه حرارت عصاره اشباع با ترمومتر اندازه گیری شد و با بهره گرفتن از جداول مربوطه تصحیحات لازم انجام شد و میزان هدایت الکتریکی در ۲۵ درجه سانتی‌گراد گزارش گردید. بعد از قرائت هر نمونه سل دستگاه با آب مقطر شسته و سپس خشک شد، و نمونه بعدی قرائت گردید.
pH با روش گل اشباع
بدین منظور ابتدا دستگاه pH متر با بافرهای ۶ و ۸ کالیبره شد. سپس الکترود دستگاه با آب مقطر شستشو داده و خشک شد و در داخل گِل اشباع به نحوی قرار گرفت تا به تَه و اطراف لیوان گِل اشباع نچسبد و تماس کامل بین گِل و الکترود برقرار شود. سپس عدد نمایان شده روی صفحه pH متر یادداشت گردید. برای قرائت نمونه دوم، الکترود از گِل اشباع بیرون آورده شد و با آب مقطر شسته شد. باید دقت شود در خاک‌های شنی، فرو بردن الکترود دستگاه در داخل گِل اشباع بسیار مشکل است، لذا باید با کاردک گِل کنار زده شود و سپس الکترود در داخل آن قرار گیرد و به آرامی لیوان گِل چندین بار به میز زیر دستگاه کوبیده شود. در این صورت الکترود کاملاً در گِل قرار گرفته و تماس کامل بین الکترود و گِل برقرار می‌شود.
تهیه عصاره اشباع خاک
به منظور تهیه عصاره اشباع خاک، بر روی قیف بوخنر که بر روی پایه عصاره‌گیری قرار داشت، کاغذ صافی قرار داده شد و در زیر قیف بوخنر، شیشه عصاره‌گیری ۵۰ میلی‌لیتری قرار گرفت. پایه عصاره‌گیری به پمپ خلأ وصل می‌باشد. گِل اشباعی که قبلاً تهیه شده و pH در آن اندازه‌گیری شد روی قیف بوخنر خالی شد و با کاردک سطح آن طوری صاف شد که هیچ منفذی مشاهده نگردد. با روشن نمودن پمپ خلأ، عصاره خاک در داخل شیشه عصاره‌گیری جمع گردید. در صورت کدر بودن عصاره، مجدداً صاف نموده شد.
کربنات کلسیم معادل[۱۱۰]
ساده‌ترین روش اندازه‌گیری کربنات کلسیم خاک استفاده از روش اسید کلریدریک نیم‌نرمال برای خنثی سازی کربنات کلسیم در آن است. در این روش ۵ گرم خاک خشک شد،به دقت توزین و داخل ارلن مایر ریخته شد. برای هر بار آزمایش یک نمونه شاهد جهت مقایسه انتخاب شد و بر روی آنها ۵۰ میلی‌لیتر اسیدکلریدریک نیم‌نرمال را اضافه گردید. درب ارلن مایر با درپوش‌های شیشه‌ای پوشانده و نمونه‌ها به مدت ۵ دقیقه به آرامی جوشانده شدند تا در اثر حرارت کلیه کربنات‌های موجود در خاک به وسیله اسید خنثی و CO2 تولید شده از دسترس خارج گردد. پس از خنک شدن، نمونه‌ها از صافی رد شده و ته ارلن مایرها به دقت با بهره گرفتن از آب مقطر شسته شد تا اسید اضافی به دقت وارد محلول صاف شده گردد. سپس پنج قطره معرف فنل فتالئین به آن اضافه شد. اسید باقی مانده در محلول‌های صاف شده با کمک هیدروکسید سدیم ۲۵/۰ نرمال خنثی شد، آنگاه درصد کربنات کلسیم معادل با بهره گرفتن از رابطه زیر محاسبه گردید:
A: حجم اسید مصرفی در نمونه شاهد
B: حجم اسید مصرفی در نمونه خاک
M: نرمالیته سود
S: وزن خاک خشک
کربن آلی[۱۱۱] با روش والکلی ‌و‌بلاک[۱۱۲]
روش مورد استفاده در این اندازه‌گیری، روش والکلی و بلاک بود. در این روش خاک با اسید سولفوریک غلیظ و بی‌کرومات مجاور شد، بعد از اتمام واکنش اکسیداسیون و احیا، مازاد بی‌کرومات باقیمانده با فروآمونیوم سولفات تیتر می‌گردد (پیج، ۱۹۸۲).
محلول‌های لازم:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:25:00 ق.ظ ]