«من قال بالتشبیه والجبر فهو کافر مشرک… انّما وضع الاخبار عنّا فی التشبیه والجبر الغلاه، الذین صغّروا عظمه الله تعالی».[۳۹۴]
مهمترین علت تمسک غالیان به جبر و تشبیه طبق این روایت، کوچک کردن عظمت خداوند میباشد، تا با این کار اذهان افراد ساده و ضعیف برای پذیرش ربوبیت غیرخداوند آماده شده و به دنبال آن ادعاهای گزاف سران غالیان در مورد خودشان را به راحتی بپذیرند.
۲ـ تناسخ:
الامام الرضا†:
«من قال بالتناسخ فهو کافر، لعن الله الغلاه الا کانوا یهودا الاکانوا مجوسا…».[۳۹۵]
علاوه بر روایات، بررسی گروه های غالیان نشان میدهد که از جمله عقائد مشترک این گروه ها اعتقاد به تناسخ بوده است.[۳۹۶]
۳ـ اباحیگری:
از جمله مشخصات و مؤلفه های مهم غالیان، اباحیگری و بیبند و باری در مقام عمل بوده است، در کتب ملل و نحل و رجال و تراجم، جریانات زیادی در مورد اباحیگری غالیان نقل شده است، به حدی که گفته شده، برخی از سران غلات، شنیعترین کارها چون لواط و زنای با محارم را مرتکب میشدند و همه واجبات الهی را به راحتی زیر پا میگذاشتند[۳۹۷]، بنابراین در اذهان عمومی نیز معمولاً چنین بوده است که غالیان، افرادی بیبند و بار هستند، از همین روست که وقتی گروهی از افراد خاندان اشعری خواستند تا محمد بن اورمه را که متهم به غلو شده بود، به قتل برسانند، وقتی مشاهده کردند که او به عبادت و نماز مشغول است از قتل او منصرف شدند[۳۹۸]، این مطلب نشان میدهد که از مشخصه های بارز غلات، اباحیگری و ترک واجبات و انجام محرمات بوده است، به همین خاطر اهل بیت‰ همواره شیعیان را به دوری کردن از غالیان امر میفرمودند، در روایتی که شیخ طوسی در امالی نقل میکند، امام صادق† ضمن توصیه به دور کردن جوانان از غلات، غالیان را افرادی معرفی میکنند که به ترک نماز و روزه و زکات و… عادت کردهاند:
الامام الصادق†:
«احذروا علی شبابکم الغلاه، لا یفسدوهم، فانّ الغلاه شرّ خلق الله، یصغّرون عظمه الله ویدّعون الربوبیّه لعباد الله… الینا یرجع الغالی فلا نقبله وبنا یلحق المقصّر فنقبله، فقیل له: کیف ذاک یا ابن رسول الله؟ قال: الغالی قد اعتاد ترک الصلاه والزکاه والصیام والحجّ، فلا یقدر ترک عادته وعلی الرجوع الی طاعه الله عزّوجل ابدا».[۳۹۹]
غالیان توجیهات مختلفی برای اباحیگری خود ارائه میکردند، که از جمله آنها این بوده که، معرفت اهل بیت‰ انسان را از جمیع تکالیف غنی میکند و با معرفت آنان، اطاعت خداوند و ترک معصیت الهی لازم نیست.
امام صادق† در پاسخ به نامه «مفضل» که در مورد عقائد غالیان سؤالاتی از آن حضرت پرسیده بود، در نقد توجیه غلات در مورد اباحیگرییشان میفرماید:
«… ولم یبعث الله نبیّا الاّ بالبرّ والعدل والمکارم ومحاسن الاعمال والنهی عن الفواحش ماظهر منها وما بطن ولم یبعث الله نبیّا قط یدعوا الی معرفه لیس معها طاعه فی امر ونهی، فانما یتقبل الله من العباد العمل بالفرایض التی افترضها الله علی حدودها مع معرفه من جائهم من عنده… فمن زعم انّ ذلک انّما هی المعرفه انّه اذا عرف اکتفی بغیر طاعه فقد کذب واشرک، ذاک لم یعرف ولم یطع وانّما قیل: اعرف واعمل ما شئت من الخیر فانّه لا یقبل ذلک منک بغیر معرفه، فاذا عرفت فاعمل لنفسک ما شئت من الطاعه قلّ او کثر، فانه مقبول منک، أخبرک، انّ من عرف، اطاع اذا عرف وصلّی وصام واعتمر وعظّم حرمات الله کلّها ولم یدع منها شیئاً وعمل بالبرّ کلّه ومکارم الاخلاق کلّها ویجتنب سیّئها… ومن عرف اجتنب الکبائر وحرّم الفواحش ما ظهر منها وما بطن وحرّم المحارم کلّها، لانّ بمعرفه النبیّ… وبطاعته دخل فیما دخل النبیّ…… واما ما ذکرت انّهم یستحلّون نکاح ذوات الارحام التی حرم الله فی کتابه… ومن استحلّ ما حرّم الله فقد اشرک اذا اتّخذ ذلک دینا وامّا ما ذکرت انّ الشیعه یترادفون المرأه الواحده، فاعوذ بالله ان یکون ذلک من دین الله ورسوله…».[۴۰۰]
بحث سوم: روایات «قولوا فینا ما شئتم»
مجموعه روایاتی در منابع حدیثی نقل شده که در صورت اطمینان به صدور آنها میتواند به عنوان معیاری در بحث غلو، مورد استقبال قرار بگیرد، محتوای این احادیث که با اسناد متفاوت و عبارات مشابه نقل شده، آن است که ائمه‰ میفرمایند: ما را از حد خدایی و ربوبیت پائین آورید و به عبودیت و بندگی ما معتقد شوید، پس از آن در فضائل ما هرچه خواستید، بگویید، در برخی روایات، عبارات دیگری اضافه شده است به این معنا که «و هرگز به کنه فضائل ما نخواهید رسید» یا «به خدا قسم که از دانش ما، جز ألفی به شما نرسیده است» و البته در بیشتر متون در ابتدا یا در انتها از غلو نهی شده است (ایّاکم و الغلو فینا)، از آنجا که این روایات مورد اعتراض و نقد قرار گرفته و متأسفانه برخی بدون تأمل و دقت کافی با صراحت آنها را جعلی و موضوع قلمداد کردهاند[۴۰۱] و بعضی دیگر این روایات را به منزله چک سفید امضا شده برای انتساب صفات خدایی و معجزات به امامان دانستهاند.[۴۰۲]
بنابراین به نظر میرسد بررسی این روایات لازم و ضروری باشد.
الف) روایات
۱ـ محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمّی (شیخ صدوق): حدّثنا أبی رضی الله عنه قال: حدَّثنا سعد بن عبد الله قال: حدّثنی محمّد ابن عیسی بن عبید الیقطینی، عن القاسم بن یحیی، عن جدّه الحسن بن راشد، عن أبی بصیر ومحمّد بن مسلم، عن أبی عبد الله† قال: حدّثنی أبی عن جدّی، عن آبائه‰، أن امیرالمؤمنین† علّمه اصحابه فی مجلس واحد اربع مائه باب ممّا یصلح للمسلم فی دینه ودنیاه، قال†: «… ایاکم والغلوّ فینا، قولوا إنّا عبید مربوبون وقولوا فی فضلنا ما شئتم، من احبّنا فلیعمل بعملنا ولیستعن بالورع، فانه أفضل ما یستعان به فی امر الدنیا والآخره…».[۴۰۳]
۲ـ صفّار: حدّثنا احمد بن محمّد عن الحسین بن سعید عن الحسین بن برده عن أبی عبد الله† وعن جعفر بن بشیر الخزّاز عن اسماعیل بن عبدالعزیز قال: قال ابو عبد الله†: یا اسماعیل ضع لی فی المتوضّاً ماء، فقمت فوضعت له، فدخل، فقلت فی نفسی انا اقول فیه کذا و کذا ویدخل المتوضّاً یتوضاً، فلم یلبث ان خرج فقال: «یا اسماعیل لا ترفع البناء فوق طاقته، فینهدم، اجعلونا مخلوقین وقولوا بنا ما شئتم.»[۴۰۴]
۳ـ صفّار: حدّثنا الحسن بن موسی الخشاب عن اسماعیل بن مهران عن عثمان بن جبله عن کامل التمّار قال: کنت عند ابی عبد الله† ذات یوم، فقال لی: یا کامل! اجعل لنا ربّا نؤوب الیه وقولوا فینا ما شئتم، فقلت، نجعل لکم ربّا تؤوبون الیه ونقول فیکم ما شئنا، فاستوی جالسا فقال: ما عسی أن تقولوا؟! ]مثلاً چه خواهید گفت[ والله ما خرج الیکم من علمنا الاّ ألف غیر معطوفه.[۴۰۵]
۴ـ من کتاب الدلائل للحمیری عن مالک الجهنی: کنا بالمدینه حین اجلبت الشیعه وصاروا فرقا، فتنّحینا عن المدینه ناحیه ثم خلونا فجعلنا نذکر فضائلهم وما قالت الشیعه الی ان خطر ببالنا الربوبیّه، فما شعرنا بشیء؛ اذا نحن بأبی عبد الله† واقف علی حمار فلم ندر من این جاء فقال: یا مالک ویا خالد متی أحدثتما الکلام فی الربوبیّه؟ فقلنا: ما خطر ببالنا الاّ الساعه، فقال: اعلما انّ لنا ربّا یکلأنا باللیل والنهار، نعبده، یا مالک ویا خالد: قولوا فینا ما شئتم واجعلونا مخلوقین، فکررها علینا مراراً.[۴۰۶]
۵ـ ابو منصور الطبرسی: حدّثنی السید العالم العابد ابو جعفر مهدی بن أبی حرب الحسینی المرعشی قال: حدّثنی الشیخ الصدوق عبد الله بن جعفر بن محمّد بن احمد الدوریستی قال: حدّثنی أبی محمد بن احمد قال: حدثنی ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی قال: حدثنی أبوالحسن محمد بن القاسم المفسّر الاسترآبادی قال: حدّثنی ابو یعقوب یوسف بن محمد بن زیاد وابوالحسن علی بن محمد بن سیّار عن الامام العسکری عن الامام الرضا‡: قال امیرالمؤمنین†: «لا تتجاوزوا بنا العبودیّه، ثم قولوا ما شئتم ولن تبلغوا وایاکم والغلو کغلو النصاری فانّی بریء من الغالین».[۴۰۷]
ب) اسناد
سند اولین روایت صحیح میباشد و راویان آن از افراد ثقه و مورد اعتماد هستند، اما چهار روایت بعدی با اشکالاتی در سند مواجه هستند، روایت دوم، سوم و پنجم به خاطر مجهول بودن برخی از روات آن ضعیف میباشند و روایت چهارم نیز بدون سند نقل شده است.
گفتنی است که در سند روایت اول، قاسم بن یحیی و حسن بن راشد از سوی ابن غضائری تضعیف شدهاند، گذشته از آن که اساساً انتساب کتاب به ابن غضائری مورد تردید است[۴۰۸]، تضعیفات ابن غضائری قابل اعتماد نیست. در مورد قاسم بن یحیی و حسن بن راشد شواهدی وجود دارد که حداقل، قابل قبول بودن روایت ایشان را اثبات میکند:

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
  1. انتساب کتاب از سوی نجاشی و شیخ طوسی به ایشان با ذکر طریق دو بزرگوار به کتاب.[۴۰۹]
  2. روایت اجلاء و بزرگان از هر دو، از قاسم بن یحیی، بزرگانی چون، ابراهیم بن هاشم قمی، احمد بن محمد بن عیس اشعری، احمد بن محمد بن خالد برقی و محمد بن عیسی بن عبید و از حسن بن راشد، افرادی چون محمد بن ابی عمیر و ابراهیم بن هاشم قمی روایت کردهاند.
  3. کثرت روایت هر دو در منابع معتبر حدیثی، در کتاب کافی از حسن بن راشد، ۸۰ روایت و از قاسم بن یحیی ۶۵ روایت وجود دارد.
  4. قول شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه، ایشان پس از نقل زیارتی، علت انتخاب آن را اصح بودن سند آن دانسته است: «واخترت هذه لهذا الکتاب، لانها اصح الزیارات عندی من طریق الروایه»[۴۱۰]در سند این زیارت قاسم بن یحیی و حسن بن راشد قرار دارند.
  5. قرار داشتن در اسناد روایات تفسیر قمی و کامل الزیارات.[۴۱۱]
  6. حسن بن راشد از مشایخ بلا واسطۀ محمد بن ابی عمیر است که به شهادت شیخ طوسی جز از ثقات نقل نمیکند.[۴۱۲]

ج) بررسی محتوا
مفادی که این روایات در بردارنده آن هستند از این قرار است:
۱ـ نهی از غلو درباره اهل بیت‰
ایاکم والغلوّ فینا ـ یا اسماعیل لا ترفع البناء فوق طاقته، فینهدم ـ ایاکم والغلو کغلو النصاری، فانّی بریء من الغالین.
۲ـ تأکید بر عبودیت و بندگی اهل بیت‰
قولوا انّا عبید مربوبون ـ اجعلونا مخلوقین ـ اجعل لنا ربّا نؤوب الیه ـ انّ لنا ربّا یکلأ باللیل والنهار، نعبده ـ لا تتجاوزوا بنا العبودیّه.
۳ـ عظمت و بزرگی قدر و منزلت و فضائل اهل بیت‰ و ناتوانی عقل بشری از درک و دست یافتن به آنها.
قولوا فی فضلنا ما شئتم ـ ما عسی ان تقولوا؟ والله ما خرج الیکم من علمنا الاّ الف غیر معطوفه ـ قولوا ما شئتم ولن تبلغوا.
ائمه‰ در این روایات با نهی از غلو، به این مسأله مهم توجه دادهاند، که در مواجهه با فضائل و مقامات اهل بیت‰ نباید عبودیت و بندگی و خاکساری آنان در درگاه ربوبی را به فراموشی سپرد، وقتی امام علی† میفرماید: «لا تتجاوزوا بنا العبودیّه»، ما را از مرز بندگی فراتر نبرید، در واقع حضرت خط قرمزی را تعریف میکنند، که در شناخت غلو و مواجهه با آن نکتهای اساسی و مهم است، عبودیت و بندگی محض اهل بیت‰ یک امر جزئی و تشریفاتی برای آنان نیست بلکه طبق این روایات و دهها آیه و روایت دیگر، جوهره و پایه تمامی فضائل و مقامات اهل بیت‰ میباشد. نفی ربوبیت و اثبات عبودیت و بندگی اهل بیت‰ لوازم بسیار زیادی به دنبال دارد که هر کس به آنها توجه داشته باشد، از افتادن در وادی غلو در امان میماند[۴۱۳]، از طرف دیگر این روایات به حقیقت دیگری نیز اشاره دارند و آن اینکه، اهل بیت‰ از درجهای از کمال و فضائل برخوردار هستند که برای دیگران، امکان درک و دستیابی به آن وجود ندارد، عبارت (لن تبلغوا) و (ما عسی ان تقولوا؟) ]با استفهام انکاری[ بیانگر آن است که تلاشها برای درک و بیان اوج فضائل و جایگاه اهل بیت‰ با شکست مواجه خواهد شد، مگر آنکه با تمسک به اهل بیت‰ و آموختن از خود آنان به توصیف آنان بپردازیم، آری آنان در مقام و جایگاهی قرار دارند، که هیچ طامع و آرزومندی، طمع و آرزوی ادارک و رسیدن به آن جایگاه را به خود راه نمیدهد، (ولا یطمع فی ادراکه طامع[۴۱۴])، بنابراین مفاد این روایات اموری صحیح، قابل قبول و مورد تأیید قرآن و روایات میباشد، تنها نقطهای که میتواند مورد اعتراض قرار بگیرد، جمله «قولوا فینا ما شئتم» است، برخی این عبارت را چک سفید امضا شده برای جعل و وضع دانستهاند و معتقدند معنای این جمله این است که هر کس هر چه دلش بخواهد میتواند در مورد اهل بیت بگوید، به نظر میرسد، نهایت کجفهمی است اگر کسی از این روایات، جواز جعل و کذب را برداشت کند و بپندارد که بیمحابا و بدون قید و بند میتوان هرگونه نسبتی را به اهل بیت‰ داد،[۴۱۵] این مسأله از بدیهیات پژوهشهای حدیثی است، که باید احادیث را در کنار هم دید و با هم معنا کرد (و به اصطلاح باید خانواده حدیث تشکیل شود)، اگر اهل بیت‰، «قولوا فینا ما شئتم» دارند، «لعن الله من قال فینا مالم نقله فی انفسنا» هم دارند، قطعاً امام†، هرگز به جعل و کذب دستور نمیدهد، بنابراین در انتساب فضائل به اهل بیت‰ علاوه بر آنکه نباید مرتکب کذب شد، بایستی تنها با مراجعه به آیات قرآن و سخنان خود اهل بیت به توصیف آنان پرداخت، چرا که جز آنان، کس دیگری توانایی معرفت مقام و جایگاه اهل بیت‰ را ندارد، بنابراین «قولوا فینا ما شئتم» به این معناست که با توجه به ملاکهای قرآنی و دستورات الهی و تعالیم پیامبر اکرم… و اوصیای ایشان و پایبند بودن به ملاکهای عقلی، هرچه درباره فضائل و مقامات ما اهل بیت بگویید، کم گفتهاید، به عبارت دیگر، مواظب باشید که از خطوط قرمزی که قرآن و اهل بیت ترسیم نمودهاند تجاوز نکنید، آنگاه به بالاترین درجه از فضائل و کمالات اهل بیت معتقد باشید، از طرف دیگر نگارنده معتقد است که این روایات جامع تمامی ملاکهایی که در مباحث پیشین گفته شد، میباشد، در واقع نفی ربوبیت اهل بیت‰ و عدم تجاوز از مرز بندگی آنان هم شامل انتساب ربوبیت و الوهیت میشود و هم انتساب صفات اختصاصی الهی را در بر دارد چرا که آنها از شؤون ربوبیت است و به ضمیمه عبارت «الا النبوه» که در برخی منابع اضافه شده، انتساب نبوت به ائمه‰ را نیز شامل میشود، و در یک کلمه تمامی موارد غلو در ذات و صفات را شامل شده و نفی میکند.
بحث چهارم: انحصار غلوّ به غلوّ در ذات و صفات
آنچه از آیات و روایات به عنوان ملاکهای غلو بیان شد، سخن ابتدایی ما در انحصار غلو به غلو در ذات و صفات و نفی نوع دیگری از غلو تحت عنوان «غلو در فضائل» را تأیید میکند، چرا که آنچه به عنوان مصداق غلو در آیات و روایات آمده، یا در حیطه غلو در ذات است که عبارت است از انتساب ربوبیت و الوهیت به اهل بیت‰ و انتساب نبوت به ائمه‰ و یا داخل در دایره غلو در صفات میباشد که شامل انتساب صفات اختصاصی الهی از قبیل خالقیت، رازقیت، علم غیب ذاتی و… میباشد، بنابراین روایاتی که در فضائل اهل بیت‰ نقل شده، اگر مربوط به صفات و فضائل غیرمخصوص به خداوند باشد و اموری باشد که آنان عادتاً میتوانند، آنها را دارا باشند، یا اطمینان به صدور و درستی مفاد آن پیدا میکنیم و یا در صورت رد، داخل در مصادیق کذب و جعل خواهد بود و نمیتواند مصداق غلو باشد. حتی اگر با انگیزه غلو جعل شده باشد.
۲ ـ ۲ ـ ۳٫ عقلی
در شناخت روایات غلوآمیز، علاوه بر معیارهای قرآنی وحدیثی، میتوان از داده های عقلی نیز بهره جست، عقائد گروه های غلات در طول تاریخ، علاوه بر آنکه در تعارض با تعالیم قرآن و سنت و ضروریات دین بوده، مخالف با مسلمات عقلی نیز بوده است. به طور کلی انتساب هرگونه صفت یا خصوصیتی به اهل بیت‰ که در تعارض با مسلمات و ضروریات عقلی باشد، مردود خواهد بود، از آنجا که بحث ما مربوط به علم اهل بیت‰ است، به برخی از ملاکهای عقلی که در بحث مفید فایده میباشد اشاره میکنیم:
۱ـ هر موجود غیر واجب، فقیر بالذات است، بنابراین هر توصیفی که مستلزم غنای ذاتی، غیرخدا باشد، غلو و باطل خواهد بود.
۲ـ بطلان و استحاله رسیدن بشر محدودِ مخلوق به حد رب نامحدودِ خالق، غیرخدا همه محدود هستند و خصوصیات و صفات آنها نیز محدود خواهد بود بنابراین اگر گفته شود که علم اهل بیت‰ نامحدود بوده و هیچ موردی از آن استثناء نمیشود، غلو خواهد بود.
۳ـ علم خداوند ذاتی است و غیر او علومشان عرضی، بنابراین اگر در مورد غیرخدا ادعای علم ذاتی شود، غلو خواهد بود.
۴ـ علم خداوند، عین ذات اوست و غیرخداوند، هیچ موجودی چنین خصوصیتی ندارد. پس اگر ادعا شود، موجودیتی غیرخدا، علمش، عین ذاتش میباشد، غلو خواهد بود.
۵ـ علم خداوند، قدیم، ازلی و ابدی است و غیرخدا، علومشان، حادث بوده و ازلی و ابدی نیست.
۶ـ علم خداوند، چون ذاتی و عین ذات اوست، امکان زوال ندارد. علم اهل بیت‰ امکان زوال دارد و خداوند هر وقت اراده کند میتواند علمی را از آنها زائل کند.
۷ـ نبوت ائمه‰ مساوی با نفی خاتمیت پیامبر اکرم… میباشد، بنابراین لازمه خاتمیت نبی مکرم اسلام… نفی نبوت هر کسی بعد از ایشان میباشد.
۸ـ هر چیزی که از وقوع آن محال عقلی لازم نیاید قابل تحقق است، بنابراین قدرت الهی به هر چیزی که از وقوع آن محال عقلی لازم نیاید، میتواند تعلق بگیرد، این مورد را از آن جهت گفتیم که در برخی از روایات، ائمه‰ بر آگاهییشان از برخی امور به عموم قدرت الهی استدلال نمودهاند.[۴۱۶]
۹ـ امکان متصف شدن افراد بشری به صفات و کمالات فوق بشری وجود دارد.
۱۰ـ کنارگذاشتن خداوند از صحنه هستی با اعتقاد به تفویض خالقیت و رازقیت و… مساوی است با: ۱ـ تعطیل که شرعاً و عقلاً باطل است. ۲ـ شرک در خالقیت و رازقیت و… .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...