در مورد آموزش عالی فلسفه ها و دیدگاه های متعددی وجود دارد که تفاوت این دیدگاه ها در نحوه پاسخ گویی آنها به مجموعه ای از پرسش هاست.آموزش عالی باید در خدمت چه کسانی باشد؟ دانشجویان باید از تجربه دانشگاهی خود چه چیزهایی یاد بگیرند تا پس از پایان تحصیلات شان بتوانند آن ها را انجام دهند؟مدارس عالی و دانشگاه ها چه مسئولیت های دیگری را بر عهده دارند؟پاسخ به این پرسش های اساسی در دیدگاه های مختلف فلسفی زیر بیان شده است.(همان منبع : ۷-۴)
رویکرد آزادمنشانه[۹]
در این رویکرد ،آموزش عالی ساخت ذهنی را که به جستجوی همیشگی حقیقت می انجامد در انسان پرورش می دهد.در اوایل دهه ۱۸۷۰، جان هنری [۱۰]آموزش عالی را جامعه آرمانی فراگیران شامل مدرسان و دانشجویان– که از طریق مباحثات علمی با هم تعامل می کنند– می داند که بر فلسفه،ادبیات و دین متمرکز است.
رویکرد پژوهشی[۱۱]
هدف اولیه آموزش عالی،ایجاد انگیزه و حرکت به منظور رشد و گسترش جدید و پژوهش علمی– که دانش جدید بر آن استوار است– می باشد.آموزش، در بهترین حالت، هدف ثانویه را تشکیل می دهد. دانشگاه ها باید به نخبگان خردمندی اختصاص یابند که توانایی انجام پژوهش علمی را که منجر به پیشرفت دانش می شود، دارند.
رویکرد حرفه ای[۱۲]
این رویکرد از منظر فایده گرایانه به هدف آموزش عالی می نگرد و بر اهمیت رشد مهارت ها و آمادگی های لازم در اشتغال موفق تاکید دارد.تمام مقاطع تحصیلی،از جمله مقطع آموزش عالی،باید موجب رشد توانایی ها مهارت های کل جامعه شوند؛از این رو آموزش فنی و حرفه ای باید در کانون توجه آموزش عالی قرار گیرد.
۴٫رویکرد رشد دانشجویی [۱۳]
اهداف و راهبرد های آموزش عالی،از منظر رشد انسانی، باید با نیازهای دانشجویان که در طی مراحل مشخص رشد فیزیکی،روان شناختی،ذهنی و اخلاقی پرورش می یابند،منطبق باشد.مدافعان اصلی رویکرد رشد دانشجویی بیشتر تحت تاثیر آثار و تحقیقات ژان پیاژه [۱۴] بوده اند. اهمیت نظریه در آموزش عالی،مبتنی بر این اکتشاف است که همه افراد به سطحی از رشد نمی رسند که واجد توانایی های تفکرانتزاعی شوند. نظریه رشد در آموزش عالی،در اواخر دهه۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ پایه گذاری شد.
۵٫رویکرد های افراطی
از دیدگاه اصلاح طلبان افراطی،که در میانه قرن بیستم میلادی وارد عرصه آموزش عالی شدند،تمامی نهادهای آموزشی،از جمله آموزش عالی،چنان نامناسب جهت داده شده اند که باید بر چیده شوند،و بر مبنای این اعتقاد که انسان ها ذاتا خود گردان هستند و هر گونه اقتداری به آنان صدمه می رساند، بازسازی (مفهومی ) شوند. در دهه ۱۹۶۰ ، پال گودمن [۱۵] و کارل راجرز[۱۶] ، هر یک به طور جداگانه،ایجاد اجتماعاتی از فراگیران را که به صورت گروهی در باره موضوعاتی مهم به بحث بپردازند به مثابه بنیانی برای آموزش و پرورش پیشنهاد کردند.
پایان نامه
۶٫رویکرد تعهد اجتماعی[۱۷]
تمرکز این دیدگاه بیشتر بر مسئولیت و وظایف مدارس عالی و دانشگاه ها در خدمت به جامعه است.طرفداران این دیدگاه بر این باورند که دیدگاه تعهد اجتماعی را نیز،همچون دیدگاه حرفه ای،نمی توان به افراد نسبت داد،به عکس این دیدگاه برخاسته از نیازها ی اجتماعی،و توان و استعداد مدارس عالی و دانشگاه ها در فرایند مساعدت در حل معضلات و مسائل اجتماعی است. منتقدان این دیدگاه معتقدند مدارس عالی و دانشگاه ها از آن رو به وجود آمده اند که دانشجویان را تربیت کنند و به انجام پژوهش های علمی همت گمارند. بر همین اساس ارائه خدمات اجتماعی را از وظایف سایر نهاد ها،به ویژه سازمان هایی که برای خدمات اجتماعی تاسیس شده اند،می باشد.
۷٫رویکرد دانشگاه های چند منظوره[۱۸]
دانشگاه های پژوهشی و جامع جدید که در زمینه رشد ذهنی دانشجویان فوق العاده متفاوت، توسعه و توزیع دانش جدید،وخدمت به جامعه فعالیت می کنند، دانشگاه های چند منظوره نامیده می شوند. این دانشگاه ها می کوشند تمامی نیازها و انتظارات را تحقق بخشند. دانشگاه های چندمنظوره به بهترین وجه آرمان های آموزش عمومی را عملی می کنند. این دانشگاه ها ابزار خوبی برای پژوهش های علمی‌آموزش حرفه ای،و خدمت به جامعه اند، و همین پیچیدگی آنهارا به موسساتی مهیج تبدیل کرده است. منتقدان این رویکرد بر این باورند که بسیاری از دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی می کوشند تا همه نیازها ی تمامی اقشار را برآورده سازند.(باربارا،۱۳۸۳: ۶۸۲)
۲-۳- تاریخچه و سیر تحول آموزش عالی در ایران

قرن‌هاست که جوامع مختلف و اغلب پیشرفته برای تربیت افراد طراز اول کشور در زمینه‌های مختلف به آموزش عالی توجه داشته اند.درحقیقت آموزش عالی علاوه بر پرورش متخصصان مورد احتیاج صنایع و فنون ‌مختلف، مسئولیت‌های‌ دیگر ‌نیز ‌بر ‌عهده‌ دارد، ‌به‌ طوری ‌که ‌علاوه ‌بر ‌رفع‌ حوایج ‌موجود در جامعه، مسیر ‌‌تکامل‌ انسان را‌ برای ‌آینده‌ مشخص‌می‌سازد(روشن نهاد،۱۳۸۳).
سابقه آموزش عالی درایران به زمان‌های بسیارقدیم باز می‌گردد، به گونه ای که تاریخ نگاران کهنسال ترین دانشگاه جهان را ” جندی شاپور” معرفی می‌کنند . این دانشگاه که دردوران قبل ازاسلام به وجود آمد و شهرت جهانی یافت و به شاهپور اول پادشاه ساسانی،منسوب بوده،ازقرن چهارم تا دهم میلادی تداوم داشته است. به هرصورت،آنچه که مسلم به نظرمی رسد،این است که دانشگاه جندی شاپور درحدود هزار و هفتصد‌سال پیش‌بنا‎گردیدو تا پنج قرن گاهواره علوم پزشکی،فلسفه،نجوم و ریاضیات بود. با ظهوراسلام و توسعه معارف اسلامی،درحدود قرن پنجم هجری،خواجه نظام الملک به ترویج علم و هنر و تأسیس مدارس عالی همت گمارد(روشن نهاد،۱۳۸۳).
در سال ۱۲۶۶ ه . ق میرزا تقی خان امیرکبیر در گوشه ای از ارگ تهران بنای مدرسه ای را به سبک مدارس عالیه اروپا شروع کرد و آن را دارالفنون نامید.ازهنگام تاسیس دانشگاه جندی شاپور تازمان تشکیل دولت صفویه،آموزش عالی سنتی ایران همواره نیازمند حمایت دولت‌ها بوده وبه همین جهت همگام با تحولات سیاسی،دچارفراز ونشیب می‌شده است به طورکلی،مدرسه دارالفنون با بهره گرفتن از عالمان اروپایی، در شناساندن تمدن اروپا و فرهنگ جدید مغرب زمین به ایرانیان،عامل بسیار موثری بود و فارغ التحصیلان دارالفنون، اغلب ازطریق ترجمه و تا لیف کتب درسی به این اقدام دامن می‌زدند و صنف جدیدی بوجود آوردند‌که‌در‌تحول‌فکری‌دو‌نسل‌بعد‌اثر‌گذاشت(روشن نهاد،۱۳۸۳).
هسته اولیه تعلیمات عالیه نوین در ایران با ایجاد مدرسه دارالفنون شکل گرفت.دانشگاه شیراز که در سال ۱۳۳۵ رسمیت یافته بود،در سال ۱۳۴۱ با ارائه طرحی نوین تبدیل به دانشگاه پهلوی شد و از سال ۱۳۴۰ به‌بعد،دولت‌اجازه‌تأسیس‌مدارس‌عالی‌به‌اشخاص‌و‌هیأت‌های‌خصوصی‌را‌هم‌صادر‌کرد.(روشن نهاد،۱۳۸۳).
آموزش عالی ایران بیش از۷۸ سال (از ۱۲۹۷ شمسی تاکنون )سابقه دارد و،نسبت به سایر مقاطع تحصیلی،دستخوش بیشترین تغییرات و تحولات و بازنگری های مستمر شده است.مجلس شورای ملی با تصویب لایحه قانونی تاسیس دانشگاه تهران در ۸/۵/۱۳۱۳ فصل نوینی در توسعه آموزش عالی ایران آغاز کرد.(نوروز زاده ، فتحی واجارگاه ،۱۳۸۷، ص۲۱)
پس از تاسیس دانشگاه تهران ،دانشگاه جنگ (۱۳۱۴) و سپس دانشکده نفت آبادان و موسسه عالی آموزش ارتباطات (۱۳۱۹) به لحاظ ضرورت های فرهنگی،فنی و اقتصادی تاسیس شدند(آقازاده ،۱۳۸۳).در ۱۳۴۴ ،قانون شورای مرکزی دانشگاه ها به تصویب رسید.این شورا به صورت یک نهاد هماهنگ کننده و واسط بین دانشگاه ها و وزارت فرهنگ و آموزش عالی در آمد که به امر سیاست گذاری،برنامه ریزی و تدوین مقررات و نظارت بر اجرای آن می پرداخت(آقا زاده ،۱۳۸۳).با تاسیس وزارت علوم و آموزش عالی در بهمن ۱۳۴۶ و تشکیل هیات امنای دانشگاه ها و حضور تعدادی از شخصیت های فرهنگی،دانشگاهی و اقتصادی،کشور به عنوان عضو فعال آن تا حدودی زمینه مساعدی برای همگرایی میان سیاست گذاری علمی و آموزشی و پژوهشی بر اساس نیازهای اداری ، اجرایی ، اقتصادی ، صنعتی و خدماتی کشور فراهم شد.(همان منبع ، ص ۲۲).
۲-۴- اهم نهادهای سیاست گذار و برنامه ریز در آموزش عالی
به حکم قانون ، نهادها و شوراهای وزارت علوم،تحقیقات و فناوری را در امر سیاست گذاری و برنامه ریزی یاری می دهند که در ذیل به اهم آن ها اشاره می شود:(آقازاده،۱۳۸۳)
الف)سیاست گذاری و برنامه ریزی در آموزش عالی
مجلس شورای اسلامی
هیأت دولت
شورای انقلاب فرهنگی
سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور
شورای عالی علوم ،تحقیقات و فناوری
شورای مرکزی دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی
هیأت امنای دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی و پژوهشی
ب)برنامه ریزی و مدیریت در سطح دانشگاه
برنامه ریزی در سطح دانشگاه و دانشکده توسط کمیته ها و شوراهای مختلفی انجام می گیرد،برخی شوراها و کمیته های برنامه ریزی به این قرارند:
شورای دانشگاه
شورای تخصصی دانشگاه
شوراهای تخصصی دانشکده و آموزشکده
گروه های آموزشی (همان منبع، صص۲۵-۲۴)
۲-۵ - نقش آموزش عالی در فرهنگ و تمدن ایران و اسلام
«آموزش عالی » در فرهنگ و تمدن پویای ایران و اسلام از قدمت و غنای شایسته‌ای برخوردار است. این مقوله اگر چه با تعابیر و مشخصات کنونی ، تفاوت هایی دارد، اما به نحو بارزی بر پیشرفت و انتقال علوم در جهان تأثیر گذاشته است. در ایران تأسیس مراکز تعلیمات عالی متمرکز به عهد ساسانیان بر می گردد.(سایت راسخون،۱۳۸۹).
به هر رو مکاتب، مدارس، مساجد به ویژه مساجد جامع_ دارالشفاها، بیت الادویه ها، دارالعلم ها،بیت الحکمه ها و رصد خانه ها به صورت عام و برخی از آنها در شهرهای بزرگ به طور خاص جامع ترین و فراگیرترین مراکز آموزش عالی کهن کشور بوده و هر یک به نحوی کارکرد آموزش عالی را در جامعه اسلامی و ایرانی داشته اند.(همان منبع).
۲-۶- جایگاه آموزش در ایران باستان
به گواهی تاریخ،ایرانیان از دیر باز برای خرد و دانش ارزش بسیار قائل بوده اند تا آنجاکه در ادعیه ای که از آن زمانها به جای مانده است،از خداوند خواسته شده است که به آنها دانش و بینش عطا فرماید(سایت راسخون).
با توسعه تعلیم و تربیت مدارس عمومی در نقاط مسکونی،نزدیک محل کسب،بازار و محل زندگی مردم ساخته شد. در اینگونه مدارس اموزش دینی و اخلاقی (= آشنایی با زمینه های  اعتقادات مذهبی و چگونگی تعالیم زرتشت)؛آموزش اداری و کشوری (= ارتباطات،روابط عمومی،امور مالی و حسابداری.مقیاسات)؛آموزش نظامی (=  شناخت و آشنایی با ابزار های جنگی و کسب مهارت و تسلط در استفاده از آنها)؛ آموزش سیاسی (= دیپلماسی و روش کشور داری )؛ آموزش صنعتی (= دانش و صنعت سفال،فلز،بافندگی،چوب،شیشه و کاغذ)؛آموزش نیرومندی و بهداشت (= سواری،تیر اندازی،شکار چوگان،کشتی و پهلوانی،راهپیمایی،کوه نوردی،دو،شنا و شطرنج) و آموزش هنری (= دانش و مکتب موسیقی ،پیکر نگاری، پیکر تراشی و منبت کاری ) از جمله آموزشهای رایج در ایران بود.با توسعه علوم و دانش که در نتیجه توسعه آموزشگاه ها و مدارس دولتی و عمومی از یک سو و حشر و نشر با یونانیان و بر قراری رابطه با هندوستان از سوی دیگر صورت گرفت، به تدریج مدارس عالی در ایران پدیدار شد. جلوه بارز اینگونه آموزشگاه ها که در آنجا،در سطوح عالیه تدریس و تحقیق می شد، دانشگاه جندی شاپور است که به دستور اردشیر بابکان در قرن سوم میلادی بنیانگذاری شد(سایت راسخون).
در این دانشگاه که طی چندین قرن مرکز دانش جهانی محسوب می شد، طب، دارو سازی و دامپزشکی، فلسفه، هیئت و نجوم،ریاضیات،حکمت،منطق،الهیات و … تدریس می شد و دانشکده طب و نجوم آن در بسط و تحکیم این علوم به کشفیات و پیشرفت های فوق العاده بزرگی نائل شد(همان منبع).
۲-۷- جایگاه آموزش در ایران دوره اسلامی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...