و هدف
نیاسین (ویتامین B3 یا اسید نیکوتینیک) در مقادیر فارماکولوژیک موجب کاهش میزان کلسترول و تری گلیسریدها و افزایش میزان HDL-c سرمی می شود (Villines و همکاران، ۲۰۱۲) و لذا به عنوان یکی از پرکاربرد ترین داروها در درمان دیس لیپیدمی و آترواسکلروز به شمار رفته و به عبارتی یک داروی کاهنده لیپید با طیف اثر وسیع و نسبتا ایمن است (Kamanna and Kashyap، ۲۰۰۸). هرچند مهم ترین عارضه در درمان با نیاسین، ایجاد حالت گرگرفتگی[۱] است، اما پژوهشهای اندکی که در زمینه تاثیر این دارو بر پارامترهای استخوانی صورت پذیرفته است؛ نشان از اثرات نامطلوب آن بر استخوان دارد. از جمله این که مصرف نیاسین در مقادیر بالا به عنوان یک مکمل غذایی در مرغها همراه با ایجاد عوارض استخوانی و افزایش احتمال شکستگی در استخوان تیبیا بوده است (Johnson و همکاران، ۱۹۹۲؛۱۹۹۵). همچنین در پژوهش انجام شده توسط اخوان طاهری، تجویز نیاسین در دوز کاهنده لیپید آن (۲۰۰ میلی گرم بر کیلوگرم)، سبب شدت گرفتن استئوپوروز القا شده با گلوکوکورتیکوئید در استخوان ران موش های صحرایی شد به گونه ای که موجب کاهش تعداد ترابکول ها و افزایش فاصله آنها در ناحیه متافیز گردید ( اخوان طاهری، ۱۳۹۰).
تنش اکسیداتیو نقش قابل توجهی در بیماری های استخوانی مانند استئوپوروز دارد. در پژوهش انجام شده توسط Muthusami و همکاران در سال ۲۰۰۵، نشان داده شد که ایجاد استئوپوروز در موشهای صحرایی به دنبال برداشت تخمدان، همراه با اختلال در سیستم آنتی اکسیدان استخوان
می باشد. همچنین نقش تنش اکسیداتیو در استئوپوروز القا شده با ویتامین A در موش صحرایی نیز بخوبی نشان داده شده است (Fahmy and Soliman، ۲۰۰۹). یکی از روش های غیر تهاجمی برای ارزیابی تغییرات استخوانی، ارزیابی شاخص های متابولیسم استخوان است که در بر گیرنده شناساگرهای مربوط به ساخت و شناساگرهای مربوط به تحلیل استخوان می شوند. PINP (پروپپتید انتهای N پروکلاژن نوع ۱) یک شناساگر اختصاصی برای تعیین ساخت استخوان و CTX (تلوپپتید انتهای C کلاژن تیپ ۱) یک شناساگر اختصاصی تحلیل استخوان است. این دو شناساگر امروزه بیش از دیگر شناساگرها در ارزیابی روند بیماری و پاسخ به درمان کاربرد دارند (Vasikaranو همکاران، ۲۰۱۱).
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید. |
هدف از پژوهش حاضر ارزیابی تاثیر احتمالی نیاسین بر استخوان در هنگام کاربرد این دارو در مقادیر رایج برای کاهش دادن لیپیدهای سرمی و نیز مقادیر بالا با تکیه بر شناساگرهای متابولیسم استخوان و تنش اکسیداتیو در موش های صحرایی هیپرلیپیدمیک است.
فصل دوم
کلیات
۱-۲- هیپرلیپیدمی
هیپرلیپیدمی اشاره به افزایش لیپیدهای موجود در جریان خون شامل کلسترول و تری گلیسرید دارد که معمولا علامت بالینی خاصی نداشته ولی اغلب باعث افزایش خطر گرفتگی رگ های کروناری و ایجاد بیماری سرخرگ کروناری[۲] می شود که با ایجاد درد در قفسه سینه و گاهی حمله های قلبی همراه است (Rosenson ،۲۰۱۳).
۱-۱-۲- تشخیص هیپرلیپیدمی
پروفایل لیپید های سرمی که اغلب اندازه گیری می شوند شامل کلسترول تام، LDL-c، HDL-c، VLDL-c و تری گلیسرید هاست، زمانی فرد به هیپرلیپیدمی مبتلا است که:
الف) سطح LDL-c از میزان mg/dl 130 بالاتر باشد.
ب) سطح HDL-c از میزان mg/dl 60 کمتر باشد.
ج) میزان تری گلیسرید بیشتر از mg/dl 150 باشد.
سطح کلسترول تام قابلیت تشخیصی چندانی ندارد، چرا که ممکن است این میزان کمتر از mg/dl 200 باشد که نرمال در نظر گرفته می شود ولی سطح HDL-c و LDL-c نامناسب باشد و یا بالعکس یعنی کلسترول تام بالاتر از mg/dl200 بوده ولی سطح HDL-c وc-LDL مناسب باشد.
هیپرلیپیدمی یک عامل خطرخاموش به شمار می رود زیرا هیچ علامت بالینی خاصی ندارد. در واقع بالا بودن سطح LDL-c و کم بودن HDL-c یک دلیل قوی برای ایجاد پلاک در سرخرگ هاست که از آن با عنوان آترواسکلروز[۳] نام برده می شود. آترواسکلروز در طی زمان منجر به انفارکتوس میوکارد قلب و بیماری های عروق محیطی می شود. مشخصا بالا بودن سطح LDL-c و کم بودن میزان HDL-c بیشتر از بالا بودن میزان کلسترول تام به این فرایند بیماری زا کمک می کند (Bones، ۲۰۱۲).
۲-۱- ۲- عوامل خطر برای ایجاد هیپرلیپیدمی
به خصوص در افراد دارای ژن افزایش تولید کلسترول، احتمال هیپرلیپیدمی بالاست؛ در کنار این امر جیره غذایی هم نقش مهمّی دارد. چربی های اشباع و کلسترول موجود در محصولات حیوانی مثل گوشت وتخم مرغ و شیر می توانند در این زمینه مهم باشند. در بسیاری از موارد بالا بودن کلسترول ناشی از برآیند جیره و ژنتیک است. اگر این موارد با عوامل زیر همراه شوند امکان ابتلا بیشتر می شود:
الف) استعمال دخانیات
ب) کم بودنHDL-c
ج) بالا بودن فشار خون
د) دیابت
ز) سابقه ی فامیلی ابتلا به بیماری های قلبی
ه) سنّ بالاتر از ۴۵سال در مردان و بالاتر از ۵۵ سال در زنان
امکان ابتلا در همه ی موارد بالا با ورزش و اصلاح جیره ی غذایی کاهش می یابد (Bones، ۲۰۱۲).
۳-۱-۲- نشانه های بالینی
بیماری نشانه بالینی خاصّی ندارد ولی می تواند خسارت عمیقی به بدن وارد کند. ایجاد سفتی در سرخرگ ها و تشکیل پلاک در عروق و به دنبال آن تنگ شدن مسیر عبور جریان خون از عوارض اصلی این بیماری است که در صورت درگیری عروق تغذیه کننده قلب می تواند منجر به ایجاد حالت قلب ببری[۴] شود (Bones ،۲۰۱۲).
۴-۱-۲- چگونگی آسیب رساندن به بدن
همان گونه که ذکر شد افزایش LDL-c باعث ایجاد سفتی در دیواره سرخرگ ها وکاهش انعطاف پذیری عروق و تشکیل پلاک در عروق ارگان های مختلف می شود؛ مثلا در عروق کاروتید ایجاد بیماری سرخرگ کاروتید[۵] و در عروق کروناری ایجاد بیماری سرخرگ کروناری می کند که با درد در ناحیه ی گردن یا قفسه سینه یا علائم شبیه به آن همراه است. اگر قطعه ای از این پلاک ها جدا و وارد جریان خون شود می تواند ایجاد لخته کرده و مسیر عبوری جریان خون در ارگان های مختلف را ببندد مثلا حضور لخته در عروق مغزی ایجاد سکته های مغزی و در عروق کروناری باعث ایجاد حملات قلبی می شود. وجود سابقه ی حملات قلبی یا سکته، درد در ناحیه ی گردن، درد ناحیه دست ها و پاها، اگر با دو یا چند نشانه دیگر مثل کمتر بودن سطح HDL-c از میزان mg/dl40 (بالاتر بودن میزان آن از mg/dl 60 یا بیشتر از آن باعث کاهش میزان خطر می شود)، بیشتر بودن سطح تری گلیسرید از میزان mg/dl 150، می تواند باعث افزایش امکان بیماریهای قلبی شود (Bones،۲۰۱۲).
۵-۱-۲- انواع هیپرلیپیدمی
دسته بندی در هر کدام از این گروه ها بر پایه الگوی لیپوپروتئین می باشد.
۱-۵-۱-۲- اولیه
شامل موارد زیر می شود:
الف) شیلومیکرونمی فامیلی[۶] که به صورت افزایش سطح شیلومیکرون ها به دلیل کمبود لیپوپروتئین لیپاز یا کوفاکتورهای آن می باشد.
ب) هیپرکلسترولمی فامیلی[۷] که در آن میزان LDL-c افزایش یافته ولی VLDL-c نرمال است.
ج) هیپرتری گلیسریدمی فامیلی[۸] که با افزایش تولید c- VLDLو با سطح نرمال یا کاهش یافته LDL-c مشخص می شود.
د) هیپرتری گلیسریدمی مخلوط فامیلی[۹] که در آن c-VLDL سرمی و شیلومیکرون ها هر دو افزایش می یابند.
۲-۵-۱-۲- ثانویه
در نتیجه بیماری های کبدی-صفراوی، چاقی مفرط، کم کاری تیروئید، دیابت، تغذیه نامناسب (جیره غنی از چربی های اشباع و کلسترول)، نوشیدن الکل، بیماری های کلیوی مثل سندروم نفروتیک و بعضی داروها (مهار کننده های پروتئاز HIV، مدرهای تیازیدی، استروئیدها و…) ایجاد می شود (Saadi ، ۲۰۰۸).
گلوکوکورتیکوئیدها و استروژن موجب افزایش تری گلیسرید و HDL-c می شوند، استروژن موجب سرکوب سیستم انتقال تری گلیسرید ها شده و شیلومیکرونمی و در نهایت پانکراتیت ایجاد می کند، استروئید های خوراکی بر خلاف تستوسترون قابل تزریق، باعث کاهش HDL-c می شوند، داروهای ضدّ فشار خون اثرات متفاوتی روی لیپید و لیپوپروتئین دارند؛ به این صورت که داروهای تیازیدی کوتاه اثر موجب افزایش کلسترول و تری گلیسرید و LDL-c شده در حالی که داروهای تیازیدی طولانی اثر، اثر خاصی روی لیپیدهای خونی ندارند، دارو های بلوک کننده گیرنده های آلفا[۱۰]ممکن است باعث افزایش HDL-c شوند در صورتی که بتا بلوکر[۱۱] ها موجب افزایش تری گلیسرید و کاهش HDL-c می شوند، سیکلوسپورین باعث افزایش c-LDL و لیپوپروتئین a می شود، سایمتیدین، داروهای ضد تشنج و تاموکسیفن باعث افزایش HDL-c می شوند، از آنجایی که یک علت اولیه برای هیپرلیپیدمی کم کاری تیروئید است تیروکسین و TSH در درمان موارد خاص هیپرلیپیدمی به کار می روند (Stone، ۱۹۹۴).
اکثر هیپرلیپیدمی ها در اثر دیابت ملیتوس به همراه یکی از علل اولیه آن است (Saadi، ۲۰۰۸).
عواملی نظیر الکل، استروژن و استروئید و یا آبستنی می توانند برای هیپرلیپیدمی فامیلی کمک کننده بوده به این شکل که باعث اختلال در سیستم انتقال لیپیدهای اشباع و ساخت شیلومیکرون ها
می شوند (Stone، ۱۹۹۴).
۶-۱-۲- تشخیص
۱-۶-۱-۲- میزان کلسترول تام
الف) کمتر از mg/dl200 ( mmol/lit17/5) نرمال است.
ب) mg/dl 239-200 ( mmol/lit18/6-17/5) مرزی است.
ج) بیشتر از mg/dl 240 (mmol/lit 21/6) بالا است (Rosenson، ۲۰۱۳).
۲-۶-۱-۲- میزان LDL-c
تست اندازه گیری بعد از ۱۴-۱۲ ساعت ناشتایی انجام می شود ولی تست دیگری در این زمینه وجود دارد که می تواند در حالت غیر ناشتا هم انجام شود ولی اطلاعات این دو تست کمی با هم متفاوت است.
الف) برای کسانی که بیماری قلبی ندارند: کمتر از mg/dl 130 (129-100)
ب) برای بیماران قلبی و سایر بیماری ها مثل دیابت و فشار خون کمتر ازmg/dl 100
ج) در بیماران بسیار شدید قلبی کمتر از mg/dl70
د) در کودکان کمتر از mg/dl35
ز) سطح LDL-c به میزان mg/dl 159-130حدّ مرزی شناخته می شود و در میزان بیشتر از mg/dl 160 احتمال خطرات قلبی زیاد می شود (Bones، ۲۰۱۲).
۳-۶-۱-۲- میزان تری گلیسرید
بعد از ۱۴-۱۲ساعت ناشتا بودن تست انجام می گیرد.
الف) حدّ کمتر از mg/dl 150( mmol/lit69/1) نرمال است
ب) mg/dl 199-150 ( mmol/lit25/2-69/1) حدّ مرزیست
ج) mg/dl499-200 (mmol/lit 63/5-25/2) بالا و بیشتر از mg/dl 500 (mmol/lit 65/5 ) بسیار بالا شناخته می شود (Bones، ۲۰۱۲).
۴-۶-۱-۲- میزان HDL-c
بالاتر رفتن سطح آن از mg/dl60 (mmol/lit 55/1) احتمال بیماری سرخرگ کروناری قلب را کاهش می دهد. کمتر بودن آن از mg/dl 40 در موارد افزایش کلسترول خون، احتمال بیماری سرخرگ کروناری قلب را افزایش می دهد. این فاکتور می تواند در حالت غیر ناشتا هم اندازه گیری شود (Rosenson، ۲۰۱۳).
۵-۶-۱-۲-میزان بدون [۱۲]HDL-c
این فاکتور از تفریق HDL-cاز کلسترول تام حاصل می شود که فاکتور بهتری نسبت به LDL-c برای سنجش امکان ایجاد بیماری های قلبی به خصوص در افراد مبتلا به دیابت تیپ۲ و در زنان است (Rosenson، ۲۰۱۳).
۶-۶-۱-۲-آزمون آپولیپو پروتئین B100 [۱۳]
زمانی که به صورت فامیلی یا شخصی هیپرلیپیدمی وجود دارد پزشک برای پایش هیپرلیپیدمی و تخمین ریسک ایجاد یا پیشرفت بیماری های قلبی و نیز تشخیص میزان کمبود apo-Bاز این تست استفاده می کند به این منظور نمونه خون فرد که ۱۲ساعت ناشتا بوده لازم است.
در کبد لیپید با apo-B100 باند شده و تبدیل به لیپو پروتئین با چگالی خیلی کم (VLDL-c)
می شود که در اتّصال با لیپو پروتئین لیپاز در سرم به لیپو پروتئین با چگالی متوسط (IDL-c) و به همین ترتیب به لیپو پروتئین با چگالی کم (LDL-c) تبدیل می شود.
LDL-c برای یکپارچگی غشای سلولی، تولید شش هورمون مختلف و تولید دیگر استروئیدها نقش حیاتی دارد ولی افزایش آن می تواند باعث آترواسکلروز و افزایش حوادث قلبی شود. apo-B برای ورود کلسترول به داخل سلول ضروری است.
سطح apo-B100 آیینه ای از سطح LDL-c است و بعضی بر این عقیده اند که سطح apo-B100 نشانگر بهتری برای خطر ابتلاء به بیماری های قلبی نسبت به LDL-c است که البتّه اندازه گیری آن خیلی رایج نیست، در عوض تست های apo-A1 و Lp(a) و hc-CRP رواج بیشتری دارند (Zieve، ۲۰۱۲).
۷-۶-۱-۲- CRP با حساسیت بالا ([۱۴] (hs-CRP
اندازه گیری میزان hs-CRP همراه با سایر آزمون ها برای تخمین احتمال بروز بیماری های قلبی و توام با اندازه گیری میزان فسفولیپاز A2 همراه با لیپوپروتئین [۱۵] برای بررسی التهاب عروق استفاده
می شود که افزایش آن نشانه افزایش احتمال بیماری های قلبی است.
اگر میزان آن کمتر از mg/dl1 باشد خطر کم، mg/dl3-1 خطر متوسط و بالای mg/dl3 خطر بیماری زیاد است.
داروهایی مثل ضد التهاب های غیراستروئیدی و استاتین ها می توانند باعث کاهش التهاب و در نتیجه کاهش CRP شوند. ولی همه ریسک فاکتورهای بیماری های قلبی و علل ثانویه هیپرلیپیدمی باعث افزایش سطح CRP می شوند Zieve)، ۲۰۱۲).
۸-۶-۱-۲- لیپو پروتئین a
در شرایط نرمال بودن میزان LDL-c و کلسترول، وجود مقادیر زیاد لیپوپروتئین a می تواند حاکی از احتمال بروز بیماری های قلبی و بیماری های عروق مغزی باشد.
این عامل به صورت ژنتیکی افزایش می یابد و با مصرف داروها و سبک اشتباه زندگی کاهش یا افزایش نمی یابد.
ولی با این حال بعضی شرایط غیر ژنتیکی مثل استروژن، کم کاری تیروئید، دیابت، بیماری های مزمن کلیوی و سندروم نفروتیک موجب افزایش آن می شوند Zieve)، ۲۰۱۲).
۹-۶-۱-۲- آزمون آپولیپو پروتئین A1
برای تخمین ریسک ایجاد بیماری های قلبی و هیپرلیپیدمی فامیلی و پایش تاثیر تغییر سبک زندگی و یا مصرف داروها استفاده می شود.
نسبت apo-B به apo-A برای تعیین احتمال ایجاد بیماری های قلبی-رگی به جای تعیین نسبت کلسترول تام به HDL-c کاربرد دارد.
کاهش apo-A همبستگی با کاهش سطح HDL-c دارد پس کاهش سطح apo-A به همراه افزایش apo-B می تواند نشانه بیماری های قلبی باشد Zieve)، ۲۰۱۲).
۱۰-۶-۱-۲-آزمون های ژنتیکی
برای تشخیص هیپرلیپیدمی فامیلی، شناخت وجود موتاسیون در ژن گیرنده LDL-c و Apo-B100 در تشخیص کمک کننده است Vergopoulos) و همکاران، ۲۰۰۲ ).
۷-۱-۲- ملاحظات قبل درمان
سطح لیپیدهای خون با تغذیه مناسب و کاهش وزن، ورزش و دارو درمانی در حد مطلوب نگه داشته می شود.
در انجام درمان دانستن اینکه کدام لیپید و به چه میزان بالاست و همچنین مدت زمان وجود بیماری و توجه به وجود یا عدم وجود بیماری های قلبی کمک کننده است (Rosenson، ۲۰۱۳).
۸-۱-۲- درمان
کاهش لیپید خون با بهبود سبک زندگی، درمان دارویی و یا هر دو صورت می گیرد اغلب توصیه به بهبود سبک زندگی قبل از شروع درمان دارویی مد نظر قرار می گیرد (Rosenson، ۲۰۱۳).
۱-۸-۱-۲- تغییر در سبک زندگی
تغییر عادات روزانه به صورت کاهش مصرف چربی های اشباع در جیره، کاهش وزن در صورت چاقی مفرط و یا وجود افزایش وزن، ورزش و خوردن وعده های غذایی غنی از میوه جات و سبزیجات و… پیشنهاد می شود.
ورزش از طریق ایجاد کاهش وزن، بهبود وضعیت قند خون در افراد دیابتی نوع۲ ،کاهش فشار خون در ورزش های هوازی، بهبود میزان چربی و تری گلیسرید خون و افزایش HDL-c، کاهش استرس و افسردگی، بهبود گردش خون و تحمّل به ورزش در افراد مبتلا به آنژین (درد ناحیه ی قفسه ی سینه مربوط به کاهش خون رسانی قلب) نقش موثری دارد.
خوردن میوه جات و سبزیجات به دلیل داشتن فیبر موجب کاهش ابتلاء به بیماری های قلبی و حفاظت از بروز دیابت نوع۲ و کنترل قند خون به خصوص در افراد دیابتی می شود.
ویتامین های آنتی اکسیدانی مثل A، C، Eو بتا کاروتن، مصرف گوشت سفید به جای گوشت قرمز، مصرف روغن های مایع غیر اشباع، عدم مصرف چربی های هیدروژنه نیز می تواند کمک کننده باشد.
روغن های ماهی مثل روغن ماهی کولی و تن شامل دو اسید چرب مهم به نام های DHA و EPA است که می تواند در کاهش تری گلیسرید و کاهش خطر مرگ ناشی از بیماری سرخرگ کروناری، نقش داشته باشد، مصرف روزانه ۱گرم روغن ماهی در افرادی که مصرف کافی ماهی ندارند توصیه
می شود. پروتئین سویا حاوی ایزوفلاون ها است که نقش استروژن را تقلید می کنند، جیره حاوی مقادیر زیاد پروتئین سویا باعث کاهش آهسته در سطح کلسترول تام و LDL-c و تری گلیسرید و افزایش ملایم در HDL-c می شود. پروتئین حیوانی نمی تواند جایگزین پروتئین سویا و یا ایزوفلاون ها در این رابطه باشد. غذاهای حاوی سویا چون چربی اشباع را کم و چربی غیر اشباع را افزایش می دهند، می توانند سلامتی دستگاه قلبی-عروقی را به دنبال داشته باشند.
استرول ها و استانول های گیاهی می توانند باعث کاهش جذب کلسترول در روده شوند این ترکیبات به طور طبیعی در بعضی میوه ها و سبزیجات، روغن های گیاهی و دانه ها و گیاهان لگومینه وجود دارند.
باید توجّه شود که درمان هیپرلیپیدمی پروسه ی طولانی دارد هر چند مصرف دارو می تواند این پروسه را کاهش دهد، قبل از مصرف دارو حدود ۱۲-۶ ماه تغییر سبک زندگی انجام می شود و با توجّه به نظر کلینیسین و بسته به تاثیرگذاری آن و وضعیت بیمار مصرف دارو می تواند همراه با تغییر سبک زندگی باشد و یا بعد از ۶ ماه در صورت عدم وجود شرایط بحرانی شروع می شود.
توقف در مصرف دارو قبل از درمان کامل، باعث افزایش مجدد لیپید می شود، راه حل کاهش یا توقف عوارض جانبی ناشی از مصرف داروی خاص قطع دارو نیست بلکه تغییر نوع داروست (Rosenson، ۲۰۱۳).
۲-۸-۱-۲- دارو درمانی
دارو درمانی با هدف کاهش سطح LDL-c و افزایش سطح HDL-c انجام می شود (Saadi، ۲۰۰۸).
داروهای ضّد هیپرلیپیدمی در ۵ گروه دسته بندی می شوند:
الف) استاتین ها (مهار کننده های آنزیم HMG-COA ردوکتاز)[۱۶]
مانند آتورواستاتین[۱۷]، فلوواستاتین[۱۸]، لوواستاتین[۱۹]، پراواستاتین[۲۰]، سیمواستاتین[۲۱] ، این گروه اغلب باعث کاهش LDL-c می شوند.
مکانیسم عمل این داروها به صورت زیر است:
الف) مهار آنزیم مربوط به سنتز درون زاد کلسترول یعنی آنزیم ۳ هیدروکسی ۳ متیل گلوتاریل کو آنزیم A ردوکتاز
ب) افزایش سنتز گیرنده های LDL-c در کبد
ج) افزایش پاکسازی LDL-c ازجریان خون
غلظت پلاسمایی کلسترول تام و LDL-c بعد از یک ماه مصرف دارو کاهش می یابد. این داروها اغلب همراه با سایر داروهای کاهنده لیپید استفاده می شوند.
این داروها معمولا از طریق صفرا و مدفوع و گاه ادرار دفع می شوند و به علت حضور ریتم شبانه روزی در سنتز گیرنده های LDL-c در کبد ، اگر استاتین ها در عصر مصرف شوند نسبت به مصرف آن ها در صبح موثرتر خواهند بود.
عوارض جانبی شامل موارد زیر است:
الف) ایجاد تغییرات ملایم در تست های فعالیت کبدی
ب) میوپاتی، رابدومیولیز و افزایش آنزیم کراتین فسفوکیناز که می تواند نارسایی کلیوی ایجاد کند (saadi، ۲۰۰۸).
ب) فیبرات ها[۲۲]
جم فیبروزیل[۲۳]، فنوفیبرات[۲۴] و فنوفیبریک اسید[۲۵] از جمله فیبرات ها محسوب می شوند.
مکانیسم عمل این داروها به شرح زیر است:
این داروها آگونیست گیرنده فعال شونده توسط تکثیر کننده پراکسی زوم نوع آلفا[۲۶] بوده و باعث افزایش بیان ژن و فعّالیّت آنزیم پلاسمایی لیپوپروتئین لیپاز شده و هیدرولیز VLDL-cو شیلومیکرون ها را زیاد می کنند در نتیجه کاهش سطح تری گلیسرید سرمی و افزایش پاک سازی LDL-c کبد و افزایش HDL-c را باعث می شوند.
این گروه از طریق گوارشی جذب شده و از طریق کلیه دفع می شوند.
عوارض جانبی این داروها عبارتند از:
– سمیت عضلانی ( درد و ضعف عضلانی) به خصوص در افرادی که مشکلات کلیوی دارند و یا این داروها را همزمان با استاتین ها مصرف می کنند ممکن است دیده شود.
-اثرات گوارشی
– برخی از این داروها ممکن است سبب افزایش احتمال ایجاد سنگ های صفراوی به دلیل افزایش دفع کلسترول در صفرا شوند (Saadi، ۲۰۰۸).
ج) ترکیبات متصل شونده به اسیدهای صفراوی[۲۷]
مانند کلستیرآمین[۲۸]، کلستی پل[۲۹]، کل سولام[۳۰]
مکانیسم عمل این داروها به شرح زیر است:
الف) این داروها به عنوان رزین های تبادل یونی اثر نموده و از طریق باند شدن به اسیدهای صفراوی در روده و ایجاد کمپلکس و در نتیجه افزایش دفع اسید صفراوی از مدفوع و افزایش تبدیل کلسترول به اسید صفراوی در کبد عمل می کنند.
ب) کاهش غلظت کلسترول داخل کبدی و افزایش جبرانی در گیرنده های LDL-c و کاهش سرمی LDL-c
ج) باند شدن با اسید صفراوی در روده و کاهش جذب کلسترول ورودی توسط غذا.
این داروها خوراکی مصرف می شوند ولی در روده نه جذب و نه متابولیزه شده و از طریق مدفوع دفع می شوند.
عوارض جانبی:
یبوست (اکثرا)، تهوع ، بی اشتهایی، اسهال، نفخ، گرفتگی و اسپاسم عضلانی، آسیب های کبدی و اختلال در جذب ویتامین های محلول در چربی، که همگی این عوارض وابسته به دوز هستند.
استفاده از اسپرزه می تواند باعث کاهش دوز مصرفی داروی مصرفی و در صورت بی احتیاطی افزایش ایجاد عوارض جانبی آن گردد (Saadi، ۲۰۰۸).
د) مهار کننده های جذب کلسترول[۳۱]
مانند ازتیمیب[۳۲]
مکانیسم عمل این دارو به این صورت است که با مهار انتخابی جذب روده ای کلسترول موجود در جیره و اسید صفراوی در روده کوچک و در نتیجه کاهش ارسال کلسترول از روده به کبد و کاهش ذخیره کلسترول کبدی و افزایش پاکسازی کلسترول در خون، موجب کاهش LDL-c، تری گلیسرید و افزایش HDL-c می شود.
این دارو عوارض جانبی زیادی ندارد.
هر چند این دارو با استاتین ها اثر سینرژیستی قوی ای دارد، همراه با نیاسین هم مصرف می شود (در صورتی که مصرف همزمان فیبرات ها یا نیاسین همراه با استاتین ها می توانست باعث میوپاتی شود) (Saadi، ۲۰۰۸).
ز) اسید نیکوتینیک یا نیاسین
مکانیسم عمل نیاسین به این شکل است که قویّا باعث مهار لیپولیز در بافت چربی می شود و اثرات کاهنده لیپیدی خود را از این طریق اعمال می کند.
نیاسین به صورت خوراکی مصرف و از راه ادرار دفع می شود (Saadi، ۲۰۰۸).
نیاسین نوعی ویتامین (B3) B است که در طولانی مدّت منجر به بهبود پروفایل کلسترول و چربی های سرمی می شود. این ویتامین در سلامت DNA و یا جبران آسیب به DNA نیز نقش دارد Mackay) و همکاران، ۲۰۱۲).
نیاسین در بهبود پروفایل چربی موجب ۲۰ تا ۵۰ درصد کاهش تری گلیسیرید، ۱۰تا ۲۵ درصد کاهش LDL-c و ۱۰تا۳۰ درصد افزایش HDL-c می شود ( Mackay و همکاران، ۲۰۱۲).
مکمل نیاسین در موارد کمبود این ویتامین ( بیماری پلاگر) مصرف می شود که این کمبود می تواند ناشی از مصرف الکل، سندروم سوء جذب، جیره غذایی ضعیف و مصرف طولانی مدّت بعضی داروها مثل ایزونیازید باشد Mackay) و همکاران، ۲۰۱۲).
علایم پلاگر شامل درماتیت، اسهال و جنون و حتی مرگ است.
کمبود کوتاه مدت آن می تواند علایمی از جمله افسردگی، اسهال، سرگیجه، خستگی، بوی بد دهان، سردرد و سوءهاضمه، بی خوابی، درد اندام، از دست دادن اشتها و افت قند خون و ضعف عضلانی، اشکالات پوستی و التهاب ایجاد کند.
دوزاژ مناسب برای رفع کمبود در مردان ۱۸میلی گرم در روز و در زنان۱۳ میلی گرم در روز است. البته تا ۱۰۰ میلی گرم دراغلب مکمل ها استفاده می شود که مسئله مسمومیت با آن را باید مد نظر قرار داد. دوزهای بالاتر آن که کاهنده لیپید است می تواند ایجاد هیپراوریسمی و اختلالات کبدی کند که این عوارض با کاهش یا قطع دارو برگشت پذیر است. نیکوتینیک اسید نه نیکوتینامید در دوز بالاتر از mg 200 می تواند باعث گرگرفتگی و گشادی عروق خونی و در نتیجه کاهش فشار خون شود. دوز بالاتر منجر به خارش و بالا رفتن گلوکز خون و زخم گوارشی و مشکل کبدی می شود.
کسانی که مصرف الکل دارند و یا کسانی که پروتئین کافی در جیره ندارند نیاز به مقدار بیشتری نیاسین دارند.
از عوارض جانبی مهم نیاسین ایجاد حالت گرگرفتگی است، سمیت کبدی، ناراحتی های گوارشی و سوءهاضمه و تهوع هم ایجاد می کند.
در حال حاضر دوز توصیه شده نیاسین برای مصرف روزانه ۱۶-۱۴میلی گرم در روز است هر چند مطالعات اخیر نشان داده است که مصرف ۲ میلی گرم در روز نیاسین باعث افزایش ترشح هورمون رشد می شود که البتّه باید با دقّت مصرف شود.
نیاسین معمولا به صورت مکمل مولتی ویتامین در دسترس است که می تواند در طیف گسترده ای از مکمل های بر پایه پروتئین و مکمل های کاهنده لیپید به دلیل نقش ویتامین های گروه B در متابولیسم و سوخت وساز بدن و تولید انرژی و به عنوان تقویت کننده اثر هورمون رشد به همراه آن مطرح باشد. لازم به ذکر است که در صورت مصرف همزمان آنها و بدون توجّه به حضور نیاسین در هر کدام از آنها می تواند منجر به ایجاد سمیت کبدی شود.
به غیر از نیکوتینیک اسید فرمهای دیگر نیاسین نیکوتینامید[۳۳] و اینوزیتول هگزا نیکوتینات[۳۴] بوده ولی اشکال دیگر نیاسین در بهبود پروفایل چربی چندان مفید نیستند ( Mackay و همکاران، ۲۰۱۲).
نیاسین در کبد از آمینواسید تریپتوفان تولید می شود، حدودا mg 60 تریپتوفان در تولید ۱ mg نیاسین نقش دارد (Jacobson ، ۲۰۰۷).
کاهش سطح آهن موجب کاهش در تولید ویتامین B3 می شود (Oduho و همکاران، ۱۹۹۴).
داروهای مهار کننده پمپ پروتون[۳۵] به شکل مستقیم و غیر مستقیم باعث کاهش ویتامین می شوند این دارو ها مثل امپرازول باعث کاهش دسترسی روده ها به ویتامین Cکه یک نقش کلیدی در جذب آهن دارد شده و در نتیجه کاهش آهن، تولید نیاسین هم کاهش می یابد. به روش مستقیم نیز کاهش اسیدیته معده عاملی در کاهش جذب نیاسین محسوب می شود.
بهبود اثرات مربوط به درمان همزمان نیاسین با کروم در مطالعه Bolkentو همکاران در سال ۲۰۰۴ نشان داده شد که نه تنها منجر به کاهش لیپید های سرمی می شود بلکه باعث نوسازی بعضی از سلول های کبدی هم می شود (Bolkent و همکاران، ۲۰۰۴).
نیاسین مستقیم نمی تواند به نیکوتینامید تبدیل شود امّا هر دو ترکیب در بدن می تواند به NAD وNADP تبدیل شوند و به عنوان پیش ساز آنها مطرح اند (Cox و همکاران، ۲۰۰۰).
نیکوتینیک اسید، نیکوتینامید و تریپتوفان هر سه به عنوان کوفاکتورNAD وNADP عمل
می کنند (Vergopoulos و همکاران، ۲۰۰۲)..
نیاسین در تعمیر DNA و تولید هورمون های استروئیدی در غده آدرنال نقش دارد ( Knipو همکاران، ۲۰۰۰).
نیاسین در سن بالاتر از ۵۰ به منظور افزایش HDL-cو کاهش احتمال بیماری های قلبی-رگی استفاده می شود (Cox و همکاران، ۲۰۰۰).
از نظر اثرات درمانی باید گفت که نیاسین یک داروی قدیمی کاهنده لیپید و ضد آترواسکلروز است. به این صورت که سطح LDL-c ، VLDL-c و تری گلیسرید را کاهش ولی سطح HDL-cرا افزایش می دهد ( Valkoو همکاران، ۲۰۰۷) و باعث کاهش بیماری های قلبی می شود ( Barterو همکاران، ۲۰۰۷).
نیاسین با گیرنده GPR109 A باند و آن را تحریک می کند که این امر باعث مهار تجزیه چربی ها در بافت چربی می شود ( Knopp و همکاران، ۱۹۹۸).
نیکوتینامید قادر به باند شدن با این گیرنده نبوده و در نتیجه نمی تواند روی کاهش لیپید های خونی اثر بخش باشد.
اسید های چربی که از تجزیه لیپید ها در بافت چربی حاصل می شوند به صورت طبیعی در سنتز VLDL-c در کبد نقش دارند که آن ها هم پیش ساز تولید LDL-c می باشند. پس نیاسین منجر به مهار تجزیه چربی ها و کاهش غلظت اسید های چرب آزاد خون و کاهش ترشح VLDL-c و کلسترول از کبد می شود (Katzung، ۲۰۰۶).
اثرات درمانی نیاسین بر روی پروفایل لیپیدی به تاثیر آن بر روی گیرندهGPR109 A (که گیرنده HCA[36] نیز نامیده می شود) بستگی دارد. این گیرنده از نوع گیرنده های جفت شده با پروتئین G بوده و در بافت چربی و طحال و سلول های ایمنی و کراتینوسیت ها به مقدار زیاد بیان می شود (Lukasova و همکاران، ۲۰۱۱).
GPR109 Aموجب کاهش تولید cAMP شده و در نتیجه لیپولیز را کاهش می دهد و به این ترتیب اسید چرب آزاد مورد نیاز کبد برای تولید تری گلیسرید و VLDL-c و در نتیجه LDL-cدر کبد کاهش می یابد (Gille و همکاران، ۲۰۰۸).
هم چنین باعث مهار آنزیم مهم در تولید تری گلیسرید یعنی دی آسیل گلیسرول آسیل ترانسفراز [۳۷] می شود (Villines و همکاران، ۲۰۱۲).
کاهش سطح LDL-cاز طریق تسریع در از بین رفتن Apo-Bو کاهش ترشح VLDL-cو LDL-c است (Kamanna and Kashyap ، ۲۰۰۸).
مکانیسم افزاینده HDL-c خوب شناخته نشده است ولی ممکن است با مهار بیان زنجیره بتای ATP سنتتاز کبدی باعث کاهش کاتابولیسم HDL-c در کبد و افزایش میزان آن می شود و همچنین از طریق کاهش کاتابولیسم بین HDL-cو APo-A1 باعث افزایش نیمه عمر HDL-c می شود (Kamanna and Kashyap ، ۲۰۰۸).
سایر اثرات این دارو به صورت اثرات ضد ترومبوز و ضد التهاب بودن رگی و بهبود فعالیت اندوتلیال می باشد (Wu و همکاران، ۲۰۱۰).
نیاسین به تنهایی یا با دیگر کاهنده های لیپید مثل ازتیمیب، کاهنده خطرات قلبی است (Lukasova و همکاران، ۲۰۱۱).
نیاسین اثر ضد ترومبوزی خود را از طریق کاهش مولکول های چسبنده اندوتلیال نظیر [۳۸]VCAM-1
و سیتوکین هایی نظیر [۳۹]MCP1 و پروتئین های التهابی که در ثبات و ایجاد آترواسکلروز نقش دارند، انجام می دهد (Wu و همکاران، ۲۰۱۰).
تغییر در مولکول های چسبنده اندوتلیال و سیتوکین های گفته شده می تواند باعث فعال شدن گیرنده GPR109A در سلول های ایمنی از جمله ماکروفاژ و مونوسیت شود که باعث کاهش التهاب عروق از طریق کاهش حضور سلول های ایمنی در محل می گردد (Lukasova و همکاران، ۲۰۱۱).
نیاسین منجر به افزایش آدیپونکتین[۴۰] پلاسما در انسان و موش می شود ( Plaisanceو همکاران، ۲۰۰۹ ؛Westphal and Luley ، ۲۰۰۸).
تجویز نیاسین معمولا به صورت بدون نسخه انجام می شود و به عنوان یک مکمل مطرح می شود. نیاسین تند رهش بر کاهش سطح کلسترول نقش دارد و به دلیل سرعت در دفع آن از طریق بدن با حداقل سمیت کبدی و عوارض جانبی همراه بوده ولی ایجاد گرگرفتگی از عوارض آن می باشد.
ولی مصرف همزمان آن ها با لاروپی پرانت[۴۱] (دارویی که با پروستاگلندین D2 باند می شود) باعث کاهش بروز گشاد شدن رگ ها و در نتیجه گرگرفتگی تا بیش از ۷۳ درصد می شود ( Kamannaو همکاران، ۲۰۰۸ ؛ Lai و همکاران، ۲۰۰۷).
از عوارض جانبی نیاسین همان طور که گفته شد می توان به گرگرفتگی ۳۰-۱۵ دقیقه تا دو ساعت بعد از مصرف نیاسین اشاره کرد که گاهی با خارش و سوزش همراه می باشد.
گرگرفتگی به دلیل پروستاگلندین E2و D2ایجاد می شود به این صورت که گیرنده GPR109A سلول های لانگرهانس اپیدرم و کراتینوسیت ها را فعال می کند ( Benyoو همکاران، ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶).
سلول های لانگرهانس از مسیر سیلکواکسیژناز ۱ برای تولید PGE2استفاده می کنند که در ایجاد گرگرفتگی یا برافروختگی حاد نقش دارند در حالی که کراتینوسیت ها وابسته به مسیر سیکلواکسیژناز ۲ هستند که در گشادکنندگی عروق نقش دارند ( Hansonو همکاران، ۲۰۱۰ ؛ Maciejewski-Lenoir و همکاران، ۲۰۰۶). برای کاهش گرگرفتگی مطالعات زیادی بر روی تغییر یا مهار مسیر پروستاگلندین ها انجام شده است Kamanna and Kashyap)، ۲۰۰۸).
این اثر از طریق بلاک گیرنده های GPR109Aو اثر بر تولید پروستاگلندین از سلول های لانگرهانس پوست وابسته است که این اثر بلاک کنندگی از طریق مصرف mg 300 آسپرین نیم ساعت قبل از مصرف نیاسین و یا مصرف یک قرص ایبوپروفن در روز و یا مصرف داروهای ضد پروستاگلندین مثل لاروپی پرانت انجام می شود. مصرف همزمان دارو با غذا هم باعث کاهش عوارض جانبی آن می شود (Katzung ، ۲۰۰۶؛ Barter ، ۲۰۰۶).
سمیت کبدی نیز ممکن است در اثر مصرف نیاسین ایجاد شود به این صورت که متابولیسم نیاسین در کبد انجام می شود که در نتیجه آمیداسیون نوعی متابولیت به نام نیکوتینوریک اسید[۴۲] ایجاد
می شود که در گرگرفتگی و همچنین تولید NADنقش دارد که در سمیت کبدی موثر است ( Gille و همکاران، ۲۰۰۸).
از روی دیگر مصرف زیاد نیاسین باعث افزایش قند خون می شود که در بیماری دیابت ملتیوس
می تواند نگران کننده باشد ولی اثر واقعی آن روی قند خون تنها ۵ تا ۱۰ درصد است. لذا بیماران دیابتی که از داروهای ضد دیابت شامل نیاسین استفاده می کنند برایشان مشکل ساز نبوده و نیاسین جز داروهای جلوگیری کننده بیماری های قلبی عروقی در این بیماران محسوب می شود (Keith و همکاران، ۲۰۰۶ ).
هیپراوریسمی که احتمال ایجاد نقرس را افزایش می دهد از دیگر عوارض نیاسین است.
نیاسین در دوز کاهنده لیپید می تواند در حیوانات آزمایشگاهی منجر به نواقص مادرزادی شود (Capuzzi و همکاران، ۲۰۰۰).
دوز های خیلی زیاد از نیاسین می تواند منجر به ماکولوپاتی[۴۳] شود که یک نوع ضخیم شدگی در ناحیه ماکولا (ناحیه ای در وسط شبکیه) است که در دید صحیح و تیز بینی نقش دارد و این ضخیم شدگی می تواند منجر به کوری شود که این کوری با کاهش دوز نیاسین برگشت پذیر است (Gass، ۲۰۰۳).
۲-۲- متابولیسم استخوان
واحدهای عملکردی سیستم استخوانی استئون یا سیستم هاورس[۴۴] نامیده می شوند. وضعیت استخوانی همواره به تعادل بین ساخت و تحلیل استخوان مربوط می شود که در سنین کودکی و نوجوانی ساخت استخوان بر تحلیل آن برتری دارد، بیشترین توده استخوانی در سنین حدود ۲۰ سال ایجاد شده و بعد از آن تحلیل استخوانی نقش بیشتری دارد.
متابولیسم استخوان به دو نوع سلول شامل استئوبلاست ها و استئوکلاست ها مربوط می شود.
سلول های استئوبلاست انواعی از پروتئین ها مثل کلاژن نوع ۱، استئوکلسین، استئونکتین تولید
می کنند و همچنین وظیفه معدنی کردن استئوئید را به عهده دارند.
منشا سلول های استئوکلاست سلول های بنیادین مغز استخوان است. تبدیل شدن سلول های بنیادین به سلول های استئوکلاست، توسط یکسری موادی که از استئوبلاست ها تولید می شوند و یا در نتیجه بعضی سیتوکین های خاص که از ماکروفاژ و دیگر سلول های التهابی حاصل می شوند مثل IL-1 و IL-6 و α TNF و نیز در اثر پروستاگلندین E می باشد.
۱-۲-۲-تنظیم متابولیسم استخوان
۱-۱-۲-۲-تعادل بین کلسیم و فسفر
الف) کلسیم محلول، هیدروکسی آپاتیت، کلسی تونین
هیدروکسی آپاتیت حدود ۷۰% وزن استخوان را تشکیل می دهد.
کلسی تونین با مهار فعالیت استئوکلاست ها باعث کاهش موقت در میزان کلسیم می شود و از سلول های کنار فولیکولی غده تیروئید ترشح می شود.
این ترکیب از ماهی سالمون به دست می آید هر چند امروزه به صورت نوترکیب هم تهیه می شود. کلسی تونینی که از ماهی تهیه می شود در ۳۲-۱۴ اسیدآمینه با نوع انسانی آن متفاوت بوده و حدود ۱۰ برابر از آن قوی تر است ولی واکنش های ایمنی علیه آن به طور شگفت انگیزی کم است این دارو در مواردی مثل استئوپوروز و متاستاز های استخوانی که میزان تجزیه استخوان افزایش می یابد، به کار برده می شود.
ب) هورمون پاراتورمون ((PTH
از غده پاراتیروئید ترشح شده و از دو طریق عمده باعث افزایش میزان کلسیم خون می شود: از طریق اثر بر استخوان (افزایش تجزیه) و افزایش بازجذب کلسیم از کلیه ها.
استئوکلاست ها برای PTH گیرنده ندارند و به صورت غیر مستقیم و از طریق تحریک گیرنده سلول های استئوبلاست توسط PTH و تولید یکسری مواد از آنها که در فعالسازی و تکثیر استئوکلاست ها مؤثرند، اعمال اثر می کنند.
لیگاند گیرنده فعال کننده فاکتور هسته ای کاپا[۴۵] (RANK L) از استئوبلاست ها تولید و در مغز استخوان به همراه فاکتور محرک کلونی ماکروفاژ ( CSF-( M منجر به ایجاد ماکروفاژ و نوتروفیل از سلول های بنیادین خونساز شده که از این سلول ها هم در اثر PTH سیتوکین هایی تولید می شود که منجر به تولید استئوکلاست ها می شود.
از استئوبلاست ها پروتئین دیگری به نام استئوپروتگرین[۴۶] (OPG) تولید می شود و باعث خنثی سازی RANK-L می شود.
PTH باعث افزایش میزان M-CSF و RANK-L وکاهش میزان استئوپروتگرین شده و موجب افزایش تعداد استئوکلاست ها و تحلیل استخوان می شود.
ج) ویتامین D در جهت عملکرد PTH
باعث افزایش میزان کلسیم شده و بر خلاف PTH، موجب افزایش همزمان فسفر هم می شود، این ویتامین از طریق افزایش جذب کلسیم از دوازدهه و افزایش بازجذب کلسیم و فسفر از کلیه عمل کرده و منجر به رسوب آنها و معدنی کردن استخوان می شود.
۲-۱-۲-۲- هورمون رشد
هورمون رشد مسئول رشد طولی استخوان می باشد این هورمون یک پروتئین۱۹۱ اسید آمینه ای است که از هیپوفیز قدامی تحت کنترل هیپوتالاموس ترشح می شود.
ترشح هورمون رشد توسط هورمون رها کننده هورمون رشد تحریک و توسط سوماتوستاتین مهار
می شود.
این هورمون دارای دو اثر یکی مستقیم (سریع) و دیگری غیرمستقیم (کند) است. اثر مستقیم به این صورت است که هورمون به طور مستقیم باعث ایجاد لیپولیز و اثرات مخالف انسولین می شود از جمله موجب گلوکونئوژنز مهار ورود گلوکز به داخل عضلات می گردد.
سایر اثرات این هورمون مثل رشد غضروفها و استخوان به روش غیر مستقیم و از طریق تحریک هپاتوسیت ها برای تولید فاکتور رشد شبه انسولین شماره ۱[۴۷] انجام می دهد. سلول های دیگری مثل کندروسیت ها و استئوبلاست ها هم برای تولید IGF1 تحریک می شوند.
۳-۱-۲-۲- هورمون تیروئید
هر چند که هورمون رشد و IGF1 هورمون های لازم برای رشد استخوان و نگه داری توده استخوانی هستند ولی کافی نیستند هورمون های تیروئیدی و بسته به جنس، هورمون های استروژن یا اندوژن برای رشد استخوان ها لازم اند.
مثلIGF1، هورمون های تیروئیدی و استروئیدهای جنسی به طور غیر مستقیم تحت کنترل دستگاه عصبی مرکزی هستند.
هورمون های تیروئیدی برای رشد و نگهداری توده استخوانی لازم هستند.
گیرنده های هورمون های تیروئیدی در همه ارگان ها و گیرنده های هورمون های جنسی در اغلب بافت ها حضور دارند.
گیرنده های تیروئیدی در کندروسیت ها، سلول استرومال مغز استخوان، استئوبلاست ها و پیش ساز های استئوکلاست بیان می شوند.
هورمون T3 باعث افزایش فعالیت استئوکلاست ها می شود (Helmberg، ۲۰۰۹).
۴-۱-۲-۲-استروژن و اندروژن
کاهش این هورمون ها به دلایل مختلفی مثل هیپوگونادیسم و یا بعد از یائسگی در زنان، می تواند منجر به استئوپوروز شود و در افراد، متعاقب رسیدن به بلوغ به علت افزایش تولید اندروژن و یا استروژن، رشد تسریع می شود.
هورمون های جنسی به صورت غیر مستقیم باعث کاهش تعداد استئوکلاست ها می شوند به این شکل که مثلا باعث تحریک تولید OPGبه وسیله استئوبلاست ها می شود که مهار کننده تولید ,TNFα ,IL-1 IL-6 است که نتیجه آن کاهش تکثیر استئوکلاست ها می باشد و یا از راه کاهش سطح و یا طول عمر استئوکلاست ها عمل می کند که این ها نهایتا باعث می شود که استروژن باعث کاهش تجزیه استخوان شود همچنین به صورت مستقیم تولید استخوان را تحریک می کند هر چند این موضوع همچنان مورد بحث است (Helmberg، ۲۰۰۹).
۵-۱-۲-۲- کورتیزول و گلوکوکورتیکوئید های مرتبط
گلوکوکورتیکوئید ها هم در تشکیل و هم تجزیه استخوانی نقش دارند. این ترکیبات از طریق مهار رونویسی ژن کلاژن و ژن استئوکلسین عمل می کند. همچنین باعث کاهش نیمه عمر استئوبلاست ها شده و از طرف دیگر با تحریک تولید RANK Lو مهار تولید OPG، منجر به افزایش تعداد و فعالیت استئوکلاست ها می شود (Helmberg، ۲۰۰۹).
۶-۱-۲-۲- فشار مکانیکی
وجود حرکات وکشش های مکانیکی منجر به حفظ توده استخوانی می شود و بر عکس عدم فعالیت منجر به کاهش توده استخوانی می گردد. به این صورت که این حرکات توسط استئوکلاست ها حس می شوند و وجود یا عدم وجود آنها باعث انتقال یا عدم انتقال سیگنال هایی می شود که تجزیه یا عدم تجریه استخوان را در پی دارد (Helmberg، ۲۰۰۹).
۷-۱-۲-۲- وضعیت تغذیه (لپتین)
لپتین با واسطه سیستم عصبی اتونومیک روی متابولیسم استخوان اثرگذار است. لپتین منجر به القا ایمپالس های هیپوتالاموسی و فعالیت سیستم عصبی سمپاتیک و تحریک گیرنده های بتا دو در سلول های استئوبلاست با نوراپی نفرین می شود که باعث تسریع یا کند کردن تکثیر و فعالیت استئوبلاست ها می شود، استئوکلاست ها هم تحت تاثیر این مسیرآدرنرژیک قرار دارند. حضور لپتین به عنوان یک سیگنال اولیه برای سیستم عصبی مرکزی است که بسته به عادات غذایی، فعالیت تولید مثلی و غیره متابولیسم استخوان را تنظیم می کند. چون سطح لپتین با مصرف غذا افزایش می یابد، بی اشتهایی منجر به کاهش سطح لپتین و در نتیجه استئوپوروز می شود ولی هنوز اثر لپتین روی متابولیسم استخوان به خوبی شناخته نشده چون دیده شده که کمبود تام لپتین از یک طرف باعث افزایش توده استخوانی شده است (Helmberg، ۲۰۰۹).
۲-۲-۲- شناساگرهای متابولیسم استخوان
۱-۲-۲-۲- شناساگر های ساخت استخوان
فسفاتاز قلیایی، استئوکلسین و PINP (که توسط پوست، تاندون، لیگامنت، قرنیه، عروق خونی، غضروف و بسیاری دیگر از بافت ها ساخته می شود ولی منبع عمده آن استخوان است) از جمله مهمترین شناساگر های ساخت استخوان هستند که در سرم قابل اندازه گیری هستند.
۲-۲-۲-۲- شناساگر های تحلیل استخوان
این شناساگر ها در سرم یا ادرار قابل اندازه گیری هستند.
هیدروکسی پرولین از جمله فراورده های تخریب کلاژن بوده و اندازه گیری آن در ادرار یک تست قدیمی در تعیین تجزیه استخوان است. از دیگر شناساگر ها می توان به پیریدینولین و داکسی پیریدینولین که در ادرار اندازه گیری می شوند اشاره نمود.
تلوپپتید انتهای N کلاژن نوع ۱ (( NTX[48] که در سرم و ادرار وجود دارد و ناحیه اتصالی انتهای C کلاژن نوع ۱(CTX)[49] موجود در ادرار از جمله دیگر شناساگرهای تجزیه استخوان به شمار می روند.
همچنین دو آنزیم مربوط به استئوکلاست ها که می توانند نشانه فعالیت این سلول ها باشند عبارتند از:
۱- فسفاتاز اسیدی مقاوم در برابر تارتارات موجود در سرم (TRAP)[50]
۲- کاتپسین سرمی[۵۱] ( Moore، ۲۰۱۳ ).
۳-۲-۲- اختلالات متابولیسم استخوانی
از این اختلالات می توان به استئوپوروز، راشیتیسم، استئومالاسی، تجزیه استخوان با وجود سابقه بیماری های التهابی، بیماری باژه و متاستاز های استخوانی اشاره کرد که در این میان استئوپوروز به اختصار توضیح داده می شود.
۱-۳-۲-۲- استئوپوروز
استئوپوروز اولیه و یا ناشناخته یکی از بیماری های رایج است که افراد اغلب در نیمه دوم زندگی با آن رو به رو می شوند. هرچند مکانیسم ایجاد آن در زنان و مردان شبیه هم است اما در زنان این روند سریع تر شروع می شود، چون کاهش سطح استروژن سریع تر از کاهش سطح آندوژن ها آغاز
می شود. در زنان این عارضه به نام استئوپوروز یائسگی نامیده می شود .
از عمده علایم آن می توان به شکستگی های استخوانی اشاره کرد که اغلب در گردن استخوان ران و یا بدنه مهره ها رخ می دهد. اغلب این شکستگی ها در اوج کمبود این هورمون ها و کاهش توده استخوانی دیده می شود.
الف) استئوپوروز اولیه
در ایجاد استئوپوروز اولیه عوامل متعددی دخیل اند از جمله:
۱-کاهش سطح استروژن و یا آندروژن
۲-کاهش فعالیت فیزیکی
۳- کمبود دریافت ویتامین D و کلسیم
۴- نقصان تماس با نور فرابنفش خورشید و در نتیجه کاهش تولید ویتامین D به صورت درون زاد.
۵-اختلال عملکرد کلیوی که می تواند به دنبال دیابت، سخت شدن سرخرگ ها و غیره ایجاد شود که در این حالت در نتیجه نارسایی هیدروکسیلاسیون در موقعیت ۱ که برای فعال سازی ویتامین D لازم است میزان ویتامین D فعال کاهش می یابد (Helmberg، ۲۰۰۹).
ب) استئوپوروز ثانویه
عوارض جانبی ناشی از بعضی داروها، اختلالات مربوط به غدد درون ریز، اختلالات تغذیه ای و مشکلات گوارشی و یا دستگاه صفراوی، اختلالات مغز استخوان و عدم فعالیت و غیره از عوامل ایجاد استئوپوروز ثانویه به شمار می روند.
استئوپوروز ثانویه در ادامه بعضی بیماری ها مثل پر کاری غدد پاراتیروئید، افزایش کورتیزول خون، پر کاری غده تیروئید، بی اشتهایی و بعضی نئوپلاسم ها مثل میلوما ایجاد می شود.
بسیاری از داروها می توانند القا کننده استئوپوروز باشند مثل جایگزین های هورمون های تیروئیدی، داروهای ضد صرع، ضد افسردگی، داروهای کاهنده اسید در دستگاه گوارش و مدرهای موثر بر قوس، هپارین، وارفارین، ویتامین A و سیکلوسپورین و… ( Helmberg، ۲۰۰۹؛O’Connell ، ۲۰۱۰).
تشخیص این عارضه در بسیاری از موارد پس از ایجاد شکستگی های پاتولوژیک است (O’Connell، ۲۰۱۰).
اندازه گیری تراکم استخوان[۵۲] که معمولا از طریق DXA[53] صورت می گیرد کمک کننده است.
اساس DXAتهیه دو رادیوگراف با انرژی های بالا و پایین از بافت مورد نظر است که در نهایت نمره[۵۴] T حاصل می شود. نمره Tدر استئوپوروز کمتر از ۵/۲ است.
روش های دیگر مثل QCT[55] که روش سخت و هزینه بری است ولی اطلاعات زیادی به دست
می دهد، نیز وجود دارد.
روش های درمانی مورد استفاده در استئوپوروز که به صورت رایج مورد استفاده قرار می گیرند شامل موارد زیر می شوند:
جایگزین استروژن برای جبران کمبود استروژن در زمان پس از یائسگی استفاده می شود که البته در طولانی مدت باعث ایجاد یک سری عوارض جانبی می شود.
ترکیباتی چربی دوست که به گیرنده استروژن متصل می شود مثل رالوکسیفن در این زمینه پیشنهاد می شود. این دارو یک اثر شبیه استروژن در استخوان ایفا می کند و پیشرفت استئوپوروز را کاهش می دهد و در غدد پستانی در کاهش بروز سرطان های پستانی نقش دارد، ولی به دلیل این که ریسک فاکتوری برای ترومبوز عروق و ایجاد کارسینومای اندوتلیوم عروق و بیماری های عروقی مطرح است کاربرد مفید آن کاهش می یابد.
بیس فسفونات ها، کلسیم، ویتامین D، افزایش فعالیت بدنی و استفاده از نور خورشید نیز توصیه
می شود (Helmberg، ۲۰۰۹).
ریسک فاکتورهای مربوط به استئوپوروز عبارتند از :
ژنتیک (اثر بر تراکم استخوان)، هورمون های جنسی (هیپوگونادیسم و یائسگی) ، بی اشتهایی و عدم فعالیت بدنی، بعضی بیماری ها مثل پرکاری غده تیروئید، پرکاری غده فوق کلیوی، پرکاری غدد پاراتیروئید، برخی دارو ها، سیگار، مصرف الکل، کمبود کلسیم و ویتامین Dو کاهش شدید وزن (Helmberg، ۲۰۰۹).
۴-۲- تنش اکسیداتیو
تنش اکسیداتیو اشاره به عدم تعادل بین تولید گونه های فعال اکسیژن ( ROS)[56] و توانایی بیولوژیک بدن در سم زدایی و یا تعمیر و جبران آسیب های سلولی وارده دارد و با افزایش سطح گونه های فعال اکسیژن مشخص می شود که تعادل سیستم اکسیداسیون– احیای سلولی را مختل می کند
( Halliwell، ۲۰۰۷).
گونه های فعال اکسیژن که نقش دو گانه ای را بازی می کنند می توانند به دلیل آسیب رساندن به DNA و پروتئین و لیپید غشای سلول آسیب رسان باشند اما در غلظت کم تا متوسط می توانند مفید باشند به این صورت که در فعالیت تعدادی از سیگنال سلولی و در بعضی پاسخ های سلولی
می توانند نقش فیزیولوژیک داشته و نیز در برابر عوامل عفونی می توانند مدافع بدن باشند.
گونه های فعال اکسیژن در متابولیسم استخوان می توانند نقش دو گانه داشته باشند. یکی اینکه
می توانند به عنوان یک عامل تعدیل کننده فعالیت سلول های استخوانی مطرح باشند و برای معدنی شدن لازم هستند (Filaire and Toumi، ۲۰۱۲) و دیگر اینکه پراکسیدها و رادیکال های آزاد از طریق آسیب رساندن به پروتئین و لیپید و DNA برای سلول می توانند نقش سمی داشته باشند و بعضی از آن ها می توانند در انتقال پیام سلولی اختلال ایجاد کنند (.Gustafson 2010).
۱-۴-۲-شناساگرهای تنش اکسیداتیو
از میان شناساگرهای تنش اکسیداتیو آنزیم های آنتی اکسیدانی مثل سوپر اکسید دیسموتاز، کاتالاز و گلوتاتیون پر اکسیداز بسیار مهم اند، همچنین مالون دی آلدهید و کربونیل پروتئین ها به ترتیب به عنوان معیارهای پراکسیداسیون لیپیدها و اکسیداسیون پروتئین ها در نظر گرفته می شوند (Wauquier و همکاران، ۲۰۰۹).
در مطالعه حاضر از میان شناساگر های فوق فعالیت آنزیم سوپراکسید دیسموتاز و میزان مالون دی آلدهید مورد ارزیابی قرار داده شده اند.
در کل، پژوهش حاضر سعی در روشن ساختن این مساله دارد که آیا هیپرلیپیدمی کوتاه مدت در ایجاد عوارض استخوانی به صورت تغییر در شناساگرهای متابولیسم استخوان و تنش اکسیداتیو تاثیر دارد؟ در ضمن نقش نیاسین در دوزاژ رایج و بالا در این زمینه مورد ارزیابی قرار داده خواهد شد.
فصل سوم
مواد و روش کار
۱-۳- وسایل و مواد مورد استفاده
۱) موش صحرایی ماده بالغ نژاد Sprague-Dawley خریداری شده از مرکز پرورش حیوانات آزمایشگاهی دانشگاه علوم پزشکی شیراز، ایران
۲) قفس موش های صحرایی از جنس پلی کربنات شفاف قابل اتوکلاو کردن
۳) پلت های غذای موش صحرایی خریداری شده از مرکز پرورش حیوانات آزمایشگاهی دانشگاه علوم پزشکی شیراز، ایران
۴) خاک اره جهت بستر موش های صحرایی
۵) روغن گیاهی آفتابگردان (شرکت صنعتی بهشهر، تهران، ایران).
۶) پودر کلسترول با خلوص بالای %۹۹ (سیگما، آمریکا).
۷) پودر کولیک اسید با خلوص بالای %۹۸ (سیگما-آلدریچ، آمریکا).
۸) پودر نیاسین
۹) سرنگ انسولین
۱۰) سر سوزن سرنگ انسولین با شماره ۲۷
۱۱) سرنگ ۵ میلی لیتری
۱۲) سوزن گاواژ مخصوص استفاده در موش صحرایی
۱۳) سمپلر و سر سمپلر
۱۴) میکروتیوب اپندورف
۱۵) راک میکروتیوب اپندورف
۱۶) قیچی و پنس
۱۷) اسکالپل و تیغ اسکالپل
۱۸) دستکش لاتکس
۱۹) ترازوی دیجیتال با دقت ۰۰۰۱/۰ گرم
۲۰) سانتریفیوژ
۲۱) فریزر ۸۰- درجه سانتیگراد
۲۲) دسیکاتور
۲۳) هموژنایزر
۲۴) آب مقطر
۲۵) اتر (Merck، دارم اشتات، آلمان)
۲۶) بافر Tris-HCl (سیگما، آمریکا).
۲۷) هیدروکسی تولوئن بوتیله (Merck، دارم اشتات، آلمان).
۲۸) اتانول (Merck، دارم اشتات، آلمان).
۲۹) سدیم دو دسیل سولفات (Merck، دارم اشتات، آلمان).
۳۰) معرف TBA (Merck، دارم اشتات، آلمان).
۳۱) اسید استیک (Merck، دارم اشتات، آلمان).
۳۲) سدیم هیدروکسید (Merck، دارم اشتات، آلمان).
۳۳) بوتانول (Merck، دارم اشتات، آلمان).
۳۴) پیریدین (Merck، دارم اشتات، آلمان).
۳۵) دستگاه سونیکاتور
۳۶) لوله آزمایش
۳۷) بشر
۳۸) یخ خرد شده
۳۹) کوره
۴۰) بوته چینی
۴۱) هاون چینی
۴۲) ازت مایع
۴۳) فلاسک ازت مایع
۴۴)کیت الیزای PINP موش صحرایی ( Shanghai Crystal Day Biotech Co.,LTD، شانگهای، چین).
۴۵) کیت الیزای CTX موش صحرایی ( Shanghai Crystal Day Biotech Co.,LTD، شانگهای، چین).
۴۶) کیت اندازه گیری کلسترول (شرکت من، تهران، ایران).
۴۷) کیت اندازه گیری تری گلیسرید ( شرکت من، تهران، ایران).
۴۸) کیت اندازه گیری آنزیم SOD (Randox lab. ، کراملین، انگلستان)
۲-۳- طرح آزمون
برای انجام کار از ۲۴ سر موش صحرایی ماده با سن کمتر از ۱۰ ماه از نژاد Sprague-Dawley استفاده شد. موش های صحرایی پس از انتقال به اتاق نگهداری حیوانات، هر یک وزن شده و به طور تصادفی در ۴ قفس ضد عفونی شده قرار داده شدند (در هر قفس ۶ موش صحرایی) و هر موش شماره گذاری شد. درجه حرارت محیط کنترل شده و ۲ ± ۲۳ درجه سانتیگراد بود. موش ها پس از طی دوره سازش پذیری به شرح زیر درمان شدند:
۱) کنترل: این گروه در طول دوره جیره غذایی معمولی را دریافت کردند.
۲) هیپرلیپیدمیک: این گروه به مدت ۱۵ روز با جیره پر چرب حاوی ۲۰% روغن آفتابگردان، ۲% کلسترول و ۵/۰% اسید کولیک و پس از آن تا روز ۴۰ با جیره حاوی ۱۰% روغن آفتابگردان، ۱% کلسترول، ۲۵/۰ % اسید کولیک تغذیه شدند (روش القای هیپرلیپیدمی و ارزیابی آن بر اساس پژوهش Bolkentو همکاران در سال ۲۰۰۴ انتخاب شده است).
۳) هیپرلیپیدمیک (نظیر گروه ۲)+ نیاسین ۲۰۰ میلی گرم بر کیلو گرم روزانه بصورت خوراکی با گاواژ (دوزاژ رایج)
۴) هیپرلیپیدمیک (نظیر گروه ۲)+ نیاسین با دوزاژ بالای غیر کشنده (۳۰۰ میلی گرم بر کیلو گرم) روزانه خوراکی با گاواژ.
لازم به ذکر است که تجویز نیاسین از روز ۱۵ آغاز و تا پایان دوره (روز ۴۰) ادامه یافت.
۳-۳- روش کار
۱-۳-۳- خونگیری
در روز ۱۵ از شروع مصرف جیره پر چربی، به منظور حصول اطمینان از ایجاد هیپرلیپیدمی خونگیری انجام شد. به این شکل که موش ها در داخل دسیکاتور حاوی پنبه آغشته به اتر قرار داده شدند و تحت بیهوشی از قلبشان خونگیری انجام شد به نحوی که بیهوشی یا خونگیری به مرگ موش ها منتهی نشود و خون هر موش در لوله آزمایشی که با شماره همان موش مشخص شده ریخته و به مدت یک ساعت در دمای آزمایشگاه قرار داده شد. سپس برای جداسازی سرم، لوله ها به مدت ۱۰ دقیقه در سانتریفیوژ با سرعت ۳۰۰۰ دور در دقیقه قرار داده شدند. سرم در میکروتیوب های اپندورف ریخته شد و تا زمان استفاده در فریزر ۸۰- درجه سانتیگراد نگهداری شد. سپس کلسترول تام و تری گلیسرید نمونه ها سنجیده شد. لازم به ذکر است که این مرحله در پایان دوره نیز به همین شکل انجام پذیرفت.
۲-۳-۳- درمان با نیاسین
پس از روز ۱۵، درمان حیوانات گروه های سه و چهار با نیاسین آغاز شد به این صورت که گروه سه روزانه با نیاسین با دوزاژ ۲۰۰ میلی گرم بر کیلو گرم (دوزاژ رایج) و گروه چهار روزانه با نیاسین با دوزاژ ۳۰۰ میلی گرم بر کیلوگرم (این دوزاژ با روش آزمون و خطا و به دلیل مرگ موش ها به دلیل مسمومیت با نیاسین با دوزاژ های بالاتر به دست آمد) بصورت معمول گاواژ داده شدند و این درمان در هر دو گروه تا روز ۴۰ (به مدت ۲۵ روز) ادامه یافت. لازم به ذکر است که نیاسین در آب به صورت سوسپانسیون تهیه شد و گروه های ۱ و ۲ با آب گاواژ می شدند.
۳-۳-۳- برداشت استخوان ران راست و چپ
پس از خونگیری در پایان دوره، تمامی حیوانات با عمیق تر نمودن بیهوشی کشته شدند و سپس با اسکالپل محوطه شکمی و لگنی باز و پس از کنار زدن محتویات و دسترسی به استخوان ران راست و چپ، با فشار اندک سر استخوان ها خارج شد و استخوان ها از بافت های اطراف جدا و سپس بافت های نرم برداشته شد. استخوان های ران سمت چپ با شماره همان موش جهت تعیین درصد خاکستر، ضبط و استخوان های ران سمت راست با شماره همان موش تا زمان استفاده در فریزر ۸۰- درجه سانتیگراد نگهداری شدند.
۴-۳-۳- تعیین وزن و درصد خاکستر استخوان های ران چپ
استخوان های ران سمت چپ پس از خشک شدن در دمای محیط، با توجه به شماره استخوان ها با ترازوی دیجیتال با دقت ۰۰۰۱/۰ وزن کشی و در بوته چینی (که قبلا با اسید شسته و چند ساعت در کوره قرار داده شده و در دمای آزمایشگاه خنک شده بودند) قرار داده شدند و در کوره با دمای ۸۰۰ درجه سانتیگراد به مدت ۸ ساعت خاکستر و وزن خاکستر با ترازوی دیجیتال با دقت ۰۰۰۱/ ۰ گرم وزن کشی و درصد خاکستر به شیوه ۱۰۰ × محاسبه شد.
۵-۳-۳- اندازه گیری کلسترول تام
۱-۵-۳-۳- آماده سازی نمونه ها
میکروتیوب های اپندورف حاوی سرم خون موش ها از فریزر ۸۰- درجه سانتیگراد خارج و در راک میکروتیوب اپندورف گذاشته شد تا در دمای محیط آزمایشگاه ذوب شوند.
۲-۵-۳-۳- اندازه گیری کلسترول تام با بهره گرفتن از کیت کلسترول
از کیت کلسترول شرکت من که بر اساس روش رنگ سنجی آنزیمی کلسترول اکسیداز و پراکسیداز است برای اندازه گیری میزان کلسترول تام استفاده شد.
الف)پیپت کردن
در لوله بلانک ۱۰ میکرولیتر آب مقطر و ۱ میلی لیتر معرف کاری ریخته شد.
در لوله استاندارد ۱۰ میکرولیتر محلول استاندارد و ۱ میلی لیتر معرف کاری اضافه شد.
در لوله های نمونه ۱۰ میکرولیتر از نمونه مربوطه و ۱ میلی لیتر معرف کاری اضافه شد.
پس از مخلوط کردن و قرار دادن لوله ها در دمای ۳۷ درجه سانتیگراد به مدت ۵ دقیقه جذب نوری لوله ها در طول موج ۵۰۰ نانومتر خوانده شد (دستگاه در مقابل بلانک صفر شد).
ب) محاسبه
غلظت نمونه بر حسب میلی گرم در هر دسی لیتر با بهره گرفتن از فرمول زیر محاسبه شد.
× غلظت استاندارد (mg/dl ۲۰۰)
۶-۳-۳- اندازه گیری تری گلیسرید سرم
۱-۶-۳-۳- آماده سازی نمونه ها
میکروتیوب های اپندورف حاوی سرم خون موش ها از فریزر ۸۰- درجه سانتیگراد خارج و در راک میکروتیوب اپندورف گذاشته شد تا در دمای محیط آزمایشگاه ذوب شدند.
۲-۶-۳-۳- اندازه گیری تری گلیسرید با بهره گرفتن از کیت تری گلیسرید
از کیت تری گلیسرید شرکت من که بر اساس روش رنگ سنجی آنزیمی گلیسرول اکسیداز و پراکسیداز است استفاده شد.
الف) پیپت کردن
در لوله بلانک ۱۰ میکرولیتر آب مقطر و ۱ میلی لیتر معرف کاری ریخته شد.
در لوله استاندارد ۱۰ میکرولیتر محلول استاندارد و ۱ میلی لیتر معرف کاری اضافه شد.
در لوله های نمونه ۱۰ میکرولیتر از نمونه مربوطه و ۱ میلی لیتر معرف کاری اضافه شد.
پس از مخلوط کردن و قرار دادن لوله ها در دمای ۳۷ درجه سانتیگراد به مدت ۵ دقیقه جذب نوری لوله ها در طول موج ۵۰۰ نانومتر خوانده شد.(دستگاه در مقابل بلانک صفر شد).
ب) محاسبه
غلظت نمونه بر حسب میلی گرم در هر دسی لیتر با بهره گرفتن از فرمول زیر محاسبه شد.
× غلظت استاندارد (mg/dl ۲۰۰)
۷-۳-۳- اندازه گیری فعالیت آنزیم سوپر اکسید دیسموتاز
این آنزیم توسط کیت رانسود[۵۷] اندازه گیری شد.
نقش آنزیم سوپراکسید دیسموتاز (SOD) خنثی کردن رادیکال های سمی سوپراکسید تولید شده طی واکنش های انرژی زای اکسیداتیو و تبدیل آن ها به هیدروژن پراکسید و اکسیژن مولکولی می باشد. در این روش، از گزانتین[۵۸] و گزانتین اکسیداز[۵۹] (XOD) برای تولید رادیکال های سوپراکسید استفاده می گردد. این رادیکال های تولید شده با ماده ای موسوم به INT (2- (4-یدوفنیل)-۳- (۴- نیتروفنول)- ۵- فنیل تترازولیوم کلراید) که در کیت موجود می باشد، واکنش داده و ماده قرمز رنگی موسوم به فرمازان[۶۰]، تولید می کند. سپس میزان فعالیت آنزیم سوپراکسید دیسموتاز از طریق اندازه گیری درصد مهار انجام واکنش تعیین می گردد. یک واحد از آنزیم سوپر اکسید دیسموتاز، مقدار آنزیمی است که توانائی مهار ۵۰ درصد از سرعت احیاء ماده INT را در شرایط آزمایش دارد.
۱-۷-۳-۳- آماده سازی نمونه ها
استخوان های ران سمت راست با توجه به شماره استخوان ها در هاون چینی قرار داده شده و پس از ریختن مقداری ازت مایع روی آن برای منجمد شدن، به طور کامل پودر شدند. مقدار ۲۰۰ میلی گرم از پودر هر استخوان در لوله آزمایش شماره گذاری شده با شماره همان استخوان ریخته شد و با محلول Tris-HCl 1/0 مولار با ۴/۷ =pH به حجم ۲ میلی