مرورمطالعات پیشین نشان داد که رابطه دو مقوله کیفیت زندگی و گرایشهای معنوی در جمعیت دانشجویی کمتر مورد بررسی قرار گرفته است، از این لحاظ به مطالعات قبلی خاصی نمی توان اشاره کرد، اما بررسی رابطه این دو مقوله در سایر جمعیتها، موارد مشابهی را نشان داد؛ بر این اساس، نتایج این پژوهش با نتایج مطالعات ویلیامز و استرن هال (۲۰۰۷) تروینو و همکاران (۲۰۰۷)، اسمیت و همکاران (۲۰۰۳) و همچنین مطالعات داخلی نظیر شریفی و همکاران (۱۳۸۷) و مشعوف (۱۳۷۳) هم خوانی دارد. این همخوانی، نشانگر آن است که گرایش های معنوی در مجموع به سبب تأثیری که هم بر باورها و سیستم شناختی فرد و هم بر فعالیتهای فرد به صورت مستقیم و غیرمستقیم می گذارد، به افزایش یا بهبود کیفیت زندگی منجر می شود. همانطور که می دانیم، باورها، اعتقادات و گرایشهای معنوی به واسطه نگرشی که در فرد برای زندگی ایجاد می کند، باعث ایجاد معنا در زندگی، هدفدار شدن زندگی فرد، ایجاد امید به زندگی و در مجموع افزایش رضایت از زندگی می شود که این مولفه ها در نهایت با ارتقا سطح کلی کیفیت زندگی می انجامد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
تأثیر گرایش‌های معنوی به واسطه فعالیت‌ها و عملکردهای معنوی هم از آن حیث می‌باشد که گرایشهای معنوی بالا باعث ایجاد حمایت اجتماعی بیشتر، مشارکت در فعالیت‌های سازمان یافته و سازمان نایافته معناگرا و همچنین تبعیت از اصول معنوی می شود که مستقیماً بر سبک زندگی افراد اثر می گذارد و این تأثیرگذاری، در جهت بهبود کیفیت زندگی فرد می باشد.
فرضیه دوم این پژوهش به بررسی رابطه ابعاد گرایشهای معنوی با کیفیت زندگی می پرداخت. نتایج نشان داد که بین ابعاد چهارگانه گرایشهای معنوی و کیفیت زندگی رابطه معناداری وجود دارد به گونه ای که می توان گفت با بالا رفتن میزان هرکدام از ابعاد مورد نظر میزان کیفیت زندگی نیز افزایش می یابد. ضرایب همبستگی برای رابطه بعد باورهای معنوی و کیفیت زندگی ۳۴۳/۰ برای رابطه بعد احساس معنویت و کیفیت زندگی ۳۸۶/۰ ، برای رابطه بعد خودشکوفایی معنوی و کیفیت زندگی ۵۳۰/۰ و برای رابطه بعد رفتارهای معنوی و کیفیت زندگی برابر با ۲۳۸/۰ می باشد.(در هر چهار رابطه۰۵/۰p<).
مرور مطالعات قبلی نشان می‌دهد که این مطالعات عمدتاً به بررسی رابطه بین کیفیت زندگی و معنویت در صورت کلی پرداخته اند و رابطه ابعاد یا مقوله‌های مختلف معنویت به صورت مشخص مورد بررسی قرار نگرفته است لذا مطالعه‌ای که به صورت مشخص (خاص) رابطه ابعاد گرایشهای معنوی با کیفیت زندگی را بررسی کرده باشد ملاحظه نشد با این حال این یافته‌ها با نتایج مطالعه تروینو و همکاران (۲۰۰۷) پاردینی و همکاران (۲۰۰۰) ماواتزکی و همکاران (۲۰۰۵) بریتبارت (۲۰۰۵) دانهور و همکاران (۲۰۰۹) روهین و همکاران (۲۰۱۰) و ادمونسون و همکاران (۲۰۰۸) همخوانی نشان می‌دهد. تمامی این مطالعات بر تأثیر گرایشهای معنوی به صورت کلی با کیفیت زندگی پرداخته‌اند. در مطالعه ادمونسون و همکاران به بررسی رابطه دو بعد وجودی و معنوی خوشبختی معنوی بر کیفیت زندگی پرداخته شده است. این مطالعه و مطالعات قبلی به نتیجه دست یافته اند که معنویت و مولفه‌های مرتبط با معنویت بر کیفیت زندگی تأثیر مثبت داشته و همبستگی مستقیمی بین این دو متغیر مشاهده می‌شود.
این همخوانی می تواند ناشی از تأثیرات کلی و جهان شمول یا عام گرایشهای معنوی بر کیفیت زندگی باشد به گونه‌ای که در مطالعات مختلف و جمعیت های مختلف و حتی با بهره گرفتن از ابزارهای مختلف نیز همین نتایج به دست آمده است.
به نظر می‌رسد که ابعاد مورد بررسی در این پژوهش از گرایشهای معنوی از این حیث با کیفیت زندگی رابطه دارند که از یک سو در بعد باورهای معنوی وجود اینگونه باورها باعث معنادهی به زندگی می‌شود کما اینکه به زندگی کلی فرد جهت بخشیده و زندگی وی را هدفمند می سازد و این معنادهی و هدفمندسازی زندگی مبتنی بر باورهای معنوی است که در مجموع کیفیت کلی زندگی فرد را ارتقاء می بخشد.
احساس معنویت نیز از یکسو به واسطه ایجاد احساس رضایت و آرامشی که در فرد به وجود می‌آورد و از سوی دیگر شاید به دلیل جهت دهی کلی به احساسات باعث بهبود کیفیت زندگی می شود، مثلاً گرایشهای معنوی از آن حیث که در فرد میل به کسب رضایت دیگران و شاد ساختن دیگران به واسطه کمک و همیاری با آنان ایجاد می‌کند یا به واسطه احساس شادی به تبع عملکردن مبتنی بر باورهای معناگرایانه، باعث ایجاد حالتی احساسی در فرد می‌شود که می‌توان بدان احساس رضایت یا احساس معنویت نام نهاد و این احساس، به واسطه تأثیری که بر سلامت جسمانی از یک سو و سلامت روان شناختی از سوی دیگر دارد باعث بهبود کیفیت زندگی در فرد می‌شود.
بررسی رابطه گرایشهای معنوی دانشجویان با بعد جسمانی کیفیت زندگی نشان داد رابطه معناداری بین این دو متغیر وجود دارد(ضریب همبستگی برابر با ۲۵۲/۰ و ۰۵/۰p<) به این معنا که با افزایش میزان گرایشهای معنوی، میزان کیفیت زندگی در بعد جسمانی نیز افزایش می‌یابد. در عین حال یافته‌ها نشان داد از بین ابعاد گرایشهای معنوی سه بعد باورهای معنوی، احساس معنویت و خودشکوفایی معنوی رابطه معناداری با بعد جسمانی کیفیت زندگی دارند. این همبستگی مستقیم معنادار نشان می دهد که با افزایش میزان گرایشهای معنوی در بعد باورهای معنوی، احساس معنویت و خودشکوفایی معنوی میزان کیفیت زندگی دانشجویان در بعد جسمانی افزایش می یابد. لیکن آنگونه که نتایج آزمون آماری برای بررسی رابطه بعد رفتارهای معنوی و بعد جسمانی کیفیت زندگی نشان داد بین این دو متغیر رابطه معناداری وجود ندارد(ضریب همبستگی برابر با ۰۹۰/۰ و ۰۵/۰p>).
در مورد رابطه بین گرایشهای معنوی و ابعاد مختلف آن با بعد جسمانی کیفیت زندگی مطالعات متعددی صورت گرفته است. این مطالعات عمدتاً پژوهش‌هایی می‌باشند که به بررسی تأثیر باورهای دینی مذهبی و معنویت بر سلامت جسمانی افراد خصوصاً در حوزه درمان بیماریهای جسمی پرداخته‌اند و عموماً بر تأثیر مثبت مقوله‌های مرتبط با معنویت و گرایشهای معنوی با بعد جسمانی کیفیت زندگی صحه می‌گذارد. از جمله این مطالعات می‌توان به ویلیامز و استرن هال (۲۰۰۷)، آدینگتون هال (۲۰۰۴)، کاکمن (۲۰۰۴)، بریت بارت (۲۰۰۵)، اویس و همکاران (۲۰۰۵)، لازاروس و فلکمن (۱۹۸۴)، لوین و همکاران (۲۰۰۹)، کانادا و همکاران (۲۰۰۸) و یوهانس و همکاران (۲۰۰۸)، جانستون و همکاران (۲۰۰۸) اشاره کرد.
عمده این مطالعات نشان دادند که گرایشهای معنوی به افراد بیمار در جهت مقابله با بیماری، کنترل علائم، کاهش درد، و افزایش امید به بهبودی کمک نموده است. همچنین این مطالعات اثبات نمودند استفاده از ابزارهای معنوی نظیر دعا در بهبود علائم و مقابله با بیماری جسمانی موثر بوده است. در واقع گرایشهای معنوی در مقابله با بیماریهای جسمانی از یک سو امید و ایمان را به فرد هدیه می کند از سوی دیگر سیستمهای حمایتی برای وی فراهم می آورد و علاوه بر آن در قالب اصول و باورهای دینی معنوی، دستوراتی را برای بهبود وضعیت جسمانی فراهم می کند، از جمله این دستورات می توان به منع مصرف مشروبات الکلی توسط رویکردها و ضوابط دینی در غالب ادیان اشاره کرد.
سوای از اینکه طبق یافته های علم پزشکی اثبات شده است که بسیاری از اصول و ضوابط، هنجارها و به طور کلی بایدها

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...