«روشنی چشم پرهیزکار در چیزهایی قرار دارد که جاودانه است، وآن را ترک می‌کند که پایدار نیست». (دشتی: ۲۸۹)
تعبیر به «قره عینه» با توجه به اینکه «قّرّه» در اصل از ریشه «قُرّ» (بروزن حر) به معنای سردی گرفته شده و عرب معتقد بوده که اشک شوق همواره سرد و خنک و اشک غم داغ و سوزان است، این تعبیر جایی گفته می‏شود که مایهی شادی و خوشحالی است و معادل آن در فارسی «چشم روشنی» است. به این ترتیب این عبارت کنایه از این است که چشم پرهیزکاران به جهان آخرت روشن است؛ زیرا جهانی است پایدار و برقرار. (مکارم، ۱۳۷۸، ج۵۷۴: ۷)
در ادامه امام (ع) « فیما لایزولُ» را کنایه از تقوا و عمل صالح، و « فیما لا یبقی» را کنایه از لذّتهای دنیوی به کار برده است. رابطه بین لازم و ملزوم در کنایههای بالا آشکار و واضح است تا خواننده با کمک سایه معنایی بقا و زوال به تفاوتهای جوهری تقوا و لذّت طلبی موقتی دنیا پی ببرد. در واقع امام در اینجا از «کنایه قریب» (نک: شمیسا، ۱۳۷۱: ۹۵) بهره برده است تا ذهن شنونده در درک مفهوم به مشکل و ابهام برنخورد و هدف اصلی بیان که همان غرض دینی و پند و اندرز است، تحقق یابد. این کنایه بسیار جذّاب و پویاست و «همچون استعاره از حیث قدرت بر تجسم معانی و در آوردن آن به صورت محسوس پر از حیات و حرکت است ». (عتیق: بی تا، ۲۲۴)
-مُقْبِلاً خَیرُهُ، مُدْبراً شَرُهُ فی الزَّلاَزِلِ وَقُورٌ (خطبه: ۱۹۳)
«نیکیهای او به همه رسیده، آزار او به کسی نمی رسد.در سختیها، آرام است» (دشتی: ۲۸۹)
اقبال خیر و شر، کنایه از آن است که پرهیزکار در انجام نیکیها پیوسته روبه پیش می رود و اگر بدیهایی در گذشته داشته، همواره از آن فاصله می گیرد. (مکارم، ۱۳۸۵، ۷: ۵۸۴)
زلازل نیز در اینجا کنایه از سختیها و مصایب است. واژهی « وقور» نیز که به معنای سنگینی است، در اینجا کنایه از ایستادگی و استواری است. امام با بهره گیری از تصرفات بیانی چون کنایه و استعاره، علاوه بر شیرین ساختن کلام و پویا ساختن آن، مفهوم آن را رساتر، مؤکِّدتر، نموده و تقویت بخشیده است. واژه زلازل سرشار از حرکت است و عبارت را از ایستایی بیرون آورده است. «حرف «زاء» در واژه زلازل با طنین آوایی خود معنای اضطراب و شدّت را بیان می‌کند. (عباس، ۱۹۹۸: ۱۷) همچنین ساخت رباعی این کلمه و ساختار مفهومی جمله مفهوم سختی و اضطراب را به خوبی به مخاطب القا می‌کند. تصویرگری به کمک الفاظ و صدای برخاسته از آنهاست؛ زیرا الفاظ با معنای آنها تنیده، که گاه یک واژه با رنگ مخصوص صوتی خود، معنا را به خواننده القا می کند و صورتی مطلوب از معنا را در ذهن او ایجاد می کند.کلمه « زلازل» از چنین ویژگیهایی برخوردار است.
-فَاسْعَوا فی فَکَاکِ رِقابِکُمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ تُغْلَقَ رَهَائِنُهَا (خطبه: ۱۸۳)
«در آزادی خویش پیش از آنکه درهای امید بسته شود، بکوشید.» (دشتی: ۲۵۳)
آزاد سازی گردن کنایه از رهایی از دل بستگی به دنیا و بُت نفس می باشد. بسته شدن درهای امید نیز به نوعی کنایه از یأس و ناامیدی محض است. امام در اینجا با عباراتی مختصر، جایگاه تقوا و ارزش آن را در آزادی و آزادگی انسان و خوشبختی وی به تصویر می کشد. امام بیان، از رهگذر کنایه، در قالب اسلوبی دلکش و مؤثر، به بیان اندیشه خود پرداخته است. در واقع خواننده، علاوه بر لذّت از جستجو در یافتن معنا، به درک عمیقتر و ژرفتری از این سخنان دست می یابد و مطلب در دل و جان وی نفوذ میکند.
-تَنکَبَ المَخالِجَ عَنْ وَضْحِ السبَّیل ِ: (خطبه: ۸۳)
«ازتمام راه ها، جز راه حق چشم پوشیده است.» (دشتی: ۹۳)
امام در وصف متّقین میفرماید که سرگرمیها او را مشغول نکرده و امور منصرف کننده او را از صراط مستقیم و راه استوار منحرف نمی کند. پس به آنچه خدا راضی است، خود را مشغول کرده و به خشنودی خدا رسید. مخالج، کنایه از راه های انحرافی و گناه است. این واژه علاوه بر سایه معنایی، با آهنگ و موسیقی خویش نیز نوعی انزجار و نفرت را به طور ناخودآگاه در ذهن شنونده القا می‌کند. امام به جای اینکه با بیانی معمولی و عادی بیان دارد که انسان متّقی از کارهای ناشایست دوری می کند؛ جمله را به شیوهی غیر مستقیم و خارج از منطق عادی گفتار بیان داشته تا مفهوم رساتر و قویتر انتقال یابد و تأثیر بیشتری را در مخاطب برجای نهد.
-قَدْ عَبَرَ مَعْبَرَ اَلْعَاجِلَهِ حَمِیداً وَ قَدَّمَ زَادَ اَلْآجِلَهِ سَعِیداً: (خطبه: ۸۳)
«با بهترین روش از گذرگاه دنیا عبور کرده، توشه آخرت را پیش فرستاده، و از ترس قیامت در انجام اعمال صالح پیش قدم شدهاست.» (دشتی: ۹۷)
در این عبارت زیبا، « عاجله » کنایه از دنیا و « آجله» کنایه از آخرت است، زاد هم کنایه از تقواست وفصلهرسه کلمه کنایه از موصوفند. تقابل این دو واژه نیز بر زیبایی کلام امیر المؤمنین افزوده است. سجع متوازی و هماهنگی و تناسب بین واژه های « عاجِله و آجِله » و «حَمید و سَعید » نیز سبب تولید موسیقی دلنشینی شده است که لذّت موسیقایی را در شنونده ایجاد می‌کند و اثر و نفوذ کلام را در مخاطب دو چندان میکند. لذا امام در اینجا در قالب ایماء، با بیانی که در آن رابطه بین لازم (عاجله) و ملزوم (دنیا) مشخص است، «سبب می گردد که ذهن شنونده، برای ایجاد پیوند میان معانی و ارتباط اجزای سازنده خیال، به تلاش و کوشش روی آورد و حاصل این جستجو و یافتن پیوند، به صورت لذّت و شوق در وی تبلوُر می یابد». (کدکنی، ۱۳۷۰، ۱۳۹)
پایان نامه - مقاله - پروژه
-فارعَوا عِبادَ اللهِ ما برَعایته یفوزُ فائزُکُم وبِاضاعَته یخسِرُ مُبطِلُکُم. (خطبه: ۱۹۰)
«ای بندگان خدا مراقب چیزی باشید که رستگاران به پاس داشتن آن، سعادتمند شدند، و تبهکاران با ضایع کردن آن به خسران و زیان رسیدند.» (دشتی: ۲۶۷)
روشن است که عبارت اول امام، کنایه از تقوا و عمل صالح است که رعایت آن سبب رستگاری و پشت کردن به آن سبب زیان و خسران است. معنی مبهم است، تا از طریق تداعی معانی در ذهن مخاطب جای گیرد. این تلاش ذهنی در مخاطب برای دریافت معنای کلام کنایی، ذهن او را به کنجکاوی و دور اندیشی واداشته و سبب انبساط خاطر مخاطب می شود؛ همانگونه که در قرآن می فرماید: ” ومن یطعِ اللهَ ورسولَه ویخشَ اللهَ ویتَّقیه فاولئکَ هُمُ الفائزون ». (نور: ۵۲)
فقَرَّبَ علی نَفْسِه البَعیدَ وهَوَّنَ الشَّدیدَ (خطبه۸۷)
«دوریها ودشواریها را بر خود نزدیک و آسان ساخته است.» (دشتی: ۱۰۳).
در این عبارت که امام یکی دیگر از ویژگی های متّقیان را بیان می دارد، «بعید» کنایه از مرگ است که در واقع نزدیک است. «شدید» نیز کنایه از صبر بر انجام واجبات و رعایت تقوا و پرهیزکاری در برابر محرمات است. در این بیان کنایی شیرین نیز، طباق (قرّب و بعید) و متناقض نما (هوّن الشَّدِیدَ)، سخن را از ایستایی و خمود خارج کرده و به آن جان و نیرو بخشیده است که هر شنوندهای را بر سر ذوق می آورد.
صَبَروُا اَیاماً قَصیرَهٌ أعْقَبَتْهُم راحَهًطَویلَهً (خطبه۱۹۳).
«در روزگار کوتاه دنیا صبر کرده تا آسایش جاودانه قیامت را به دست آورند». (دشتی: ۲۸۷)
«ایاماً قصیره» کنایه از حیات دنیوی است. «راحه طویله» هم کنایه از آخرت است و کل عبارت هم کنایه از راحتی حیات اهل تقوا و پرهیزکاری (که سختیهای حیات این دنیا را براثر پرهیزکاری به جان خریده‏اند) در حیات اخروی است و اشاره به آیهی « إنَّ مَعَ العُسْرِ یسْراً» (انشراح: ۵) در قرآن کریم دارد. بنابراین امام پرهیزکاران در این جمله کنایی از مبالغه و تأکید بهره جُسته است و به مخاطب شکیبایی و صبر و تحمل در برابر خواهشهای نفسانی در حیات کوتاه دنیوی را گوشزد می نماید.
-أَلاَ وَ إِنَّکُمْ قَدْ أُمِرْتُمْ بِالظَّعْنِ ودُلِلْتُمْ عَلَی الزَّادِ. .. فتزوَّدوافی الدُّنیا مِنَ الدُّنیا مَا تَحْرُزُونَ به أَنْفُسَکُمْ غَداً. (خطبه۲۸)
«آگاه باشید! به کوچ کردن فرمان یافتید و برای جمع آوری توشه آخرت راهنمایی شدید. . . پس از این دنیا توشه برگیرید تا فردا خود را با آن حفظ نمایید. ». (دشتی: ۵۳)
در این قسمت امام با کنایه آوردن کلمهی (ظَعْن) برای سفر به سوی خدا و کلمهی (زاد) برای چیزی که باعث نزدیک شدن به خدا می‏شود، بر ارزش بلاغی کلام افزوده است. با این توضیح که در دنیا آدمی ‏برای سفر آخرت نیازمند زاد و توشه است، تا نیروی بدنی خود را تقویت کند، اعمال صالحی که انسان در دنیا انجام می دهد، روح وی را برای رسیدن به پیشگاه الهی نیرو می بخشد و هر دو کنایه از موصوف هستند.
همچنین امام در وصف متّقین با عبارتی کوتاه، امّا سرشار از معانی، چنین می فرمایند:
« عُمّارُ اللّیلِ و َمَنارُ النَّهارِ» (خطبه ۱۹۲)
شب زنده داران و روشنی بخشان روزند (دشتی: ۲۸۷)
یکی از ویژگی بارز متّقین راز و نیازهای شبانه است. امام در مورد شب زنده داری متّقین که دارای مراتب بالایی از تقوا و پرهیزکاری هستند و شبها نفس خود را به ریاضت وا می دارند، مطالب فراوانی ایراد نموده اند. «عُمّار اللَّیلِ: آبادگران شب » کنایه از شب زنده داری و عبادت پارسایان در دل شب است. « منار النَّهار: چراغهای افشان روز» نیز کنایه از کار و تلاش در ساعات روز است. امام با این بیان شیوا، گفتار را از حالت عادی خارج کرده و به آن رنگ و لعابی جذّاب و گیرا بخشیدهاند. در این عبارت، استعاره نیز دیده می شود؛ «عمّار» استعاره از عابدان و «منار» استعاره از هدایتگران است.
در واقع همچنان که برج دیده بانی یا جایگاه بلندی که آتش روی آن روشن می کنند؛ راه مادی را برای مردم می نمایاند و مسافران را از سرگردانی و گمراهی نجات می‏دهند، متّقیان هم مردم را که در حقیقت مثل مسافری در این دنیا زندگی می نمایند و بالأخره باید روزی این دنیا را ترک کنند ؛ به صراط مستقیم که همان راه انبیا و اولیای الهی است، برای نجات از شبهات و ضلالت راهنمایی می کنند. لذا امام با به کار گیری انواع آرایه ها از جمله کنایه، با فعال ساختن ذهن مخاطب برای جستجوی معنا، در قالب اسلوبی دلکش و مؤثر به إلقاءِ معانی می پردازد.
- إِنْ صَمَتَ لَمْ یغُمَّهُ صَمْتُهُ وَ إِنْ ضَحِکَ لَمْ یعْلُ صَوْتُهُ» (خطبه ۱۹۳)
«اگر خاموش است سکوت او اندوهگینش نمی کند، و اگر بخندد، آواز خنده او بلند نمی‏شود.(دشتی: ۲۸۹).
این عبارت کنایه از اعتدال و میانه روی شخص پرهیزکار است. در واقع امام، مفهوم اعتدال را در بیانی ملموس و قابل درک، به مخاطب خویش عرضه می دارد. « باتوجه به فرآیندی که در ذهن خواننده برای رسیدن به معنای حقیقی انجام می پذیرد، می توان گفت: این فرایند باعث می شود تا معنای حقیقی بهتر به قلب و دل مخاطب بنشیند». (ابو حمدان،۱۳۷۶: ۱۶۰) تقابل معنایی موجود در عبارت « إِنْ صَمَتَ لَمْ یغُمَّهُ صَمْتُهُ» با « إِنْ ضَحِکَ لَمْ یعْلُ صَوْتُهُ » به زیبایی هر چه تمامتر، خواننده را به نتیجهگیری اعتدال می رساند. سجع و موازنهی موجود در عبارت نیز صوت دل انگیز و گوشنوازی را تولید کرده که شور و اشتیاق را در شنونده برمیانگیزاند. عبارت « لَمْ یعْلُ صَوْتُهُ » نیز سرشار از جنبش و حرکت است. لذا کنایی بیان کردن مطلب مورد نظر، بسیار رساتر و کارآمدتر از صریح بیان کردن آن است
. -لا یهْلِکُ علی التَّقْوی سِنْخُ اصلٍٍ و لا یظْمَاُ عَلَیهَا زَرْعُ قَومٍٍ (خطبه: ۱۶)
«آنچه بر اساس تقوا پایه گذاری شود، نابود نگردد و کشتزاری که با تقوا آبیاری شود، تشنگی ندارد.» (دشتی: ۴۱)
امام علی (ع)، در این قسمت، به دو طریق لزوم تقوا را تذکر می‏دهد:
یکی آنکه هر اصلی که بر بنیاد تقوا بنا شود، محال است که خراب شود و بنیانگذار آن آسیب بیند چنانکه خداوند متعال فرموده است :
-أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلَی تَقْوَی مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَیرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلَی شَفَا جُرُفٍ هَارٍ (، آیه، ۱۰۹سوره توبه)
دوم، آن که هرکس برای آخرت کشت کند و معارف الهی را در سرزمین نفس خود بکارد یا مثلاً کارهای دنیوی انجام دهد. مانند اعمالی که مصالح زندگی مادی انسان را تأمین می کند، وآن را به آب تقوا سیراب کند و تقوا را اصل قرار دهد، بر چنین زراعتی تشنگی عارض نمی‏شود؛ بلکه قویترین ساقه و پاکترین میوه از آن به دست می آید به کار بردن دو کلمه زرع ” و “اصل ” کنایه است. (بحرانی، ۱۳۸۸، ۲: ۱۱۸) این عبارت اشاره به این دارد که هر کس تقوا را پیشه و شعار خود سازد هم در زندگی دنیوی خود سود می‏برد و هم زندگی اخروی. در این عبارت یک نوع تشبیه ضمنی نیز به چشم می خورد ؛ بدین صورت که تقوا مانند آبی ترسیم شده است که جان و روان انسان را سیراب می کند و باعث رشد و بالندگی او می‏شود.
-إِنَّ السُعَداء بِالدُّنیا غَداً هُم هارِبونَ مِنهَاأَلیومَ. (خطبه: ۲۲۳)
«سعادتمندان به وسیله دنیا در قیامت، کسانی هستند که امروز از حرام آن می گریزند.» (دشتی: ۳۲۷)
در این جمله امام (ع) کسانی از اهل دنیا را که از سعادتمندان در آخرتند، معرفی می فرماید که با رویگردانی از دنیا و درس گرفتن از ویژگیهای آن، آن را سبب کسب کمالات اخروی وخوشبختی آن جهان قرار داده ‏اند. تعبیر به « هَرْب » که به معنای گریختن است، کنایه از دوری کردن کامل از لذّتهای دنیا میباشد؛ بدیهی است وقتی انسان جز به اندازه ضرورت دلبستگی و علاقهای به دنیا نداشته باشد و در عین حال از آن درس آموخته و دگرگونیها و فراز و نشیبهای آن را وسیله ارتقای به درجات آخرت قرار دهد بهترین سعادت را کسب کرده است. (بحرانی، ۱۳۸۸، ج: ۷۷: ۶) امام از طریق مبالغه و به تلاش واداشتن ذهن و غیره برای تأثیر گذاشتن در مخاطب بهره می گیرد. « در واقع نوعی ابهام در این سخن پوشیده دیده می شود و بر وسعت، رسایی و لطف و زیبایی بیشتر آن افزوده میگردد؛ در نتیجه، متأمل لذّت ادبی بیشتری می شود». (غازی، ۱۹۸۳: ۳۰۷و۳۰۸)
-لَمْ یضِعْ حَجراً عَلی حَجَرٍ حتَّی مضی لسَبیلِه (خطبه: ۱۶۰)
«سنگی بر سنگ نگذاشت تا جهان را ترک گفت» (دشتی: ۲۱۵)
این عبارت کنایه از عدم ثروت اندوزی و رعایت تقوا و پرهیزکاری پیامبر اکرم (ص) می باشد که امام در نهج البلاغه، درباره آن حضرت آورده است. امام با به چالش کشیدن ذهن مخاطب و با بیان نمودن مطلب به صورت معما و چیستان، قوه ادراک و تخیل مخاطب را به چالش می افکند تا پس از کنار زدن صورت ظاهری عبارت، غرض اصلی امام را دریابد. همین روند، دستیابی مخاطب را به معنای اراده شده، کوتاه می گرداند و آن را از جمله کنایات ایماء قرار می دهد.
- تَقَلَّبَ أَبْدانُهم بَینَ ظَهرانی أَهْلِ الآخرهِ (خطبه: ۲۳۱)
«بدن‏هایشان به گونه‏اى در تلاش و حرکت است که گویا میان مردم آخرتند.» (دشتی: ۳۳۳)
امام بیان، در توصیفی شگفت و بیانی زیبا، از عمق اندیشه و باورهای درونی پرهیزکاران سخن می گوید. آنان در دنیا و در میان مردم به سر می برند و با آنان معاشرت می کنند؛ امّا به چنان یقینی دست یافتهاند که گویا در آخرت و در میان اهالی آن زندگی می کنند. این تعبیر، کنایه از عدم دلبستگی پرهیزکاران به دنیا و باورهای راستین آنان است. امام با این شیوه بیان، از خلال خیال ‌انگیز کردن صحنه و ترغیب کردن خواننده به تفکر و درنگ بیشتر در عبارت، غرض دینی خود را انتقال می دهد. این نوع بیان کنایی، با تحریک ذهن مخاطب و فعال ساختن قوه تخیل وی، معانی را به شیوهای عمیقتر در ژرفای وجود وی حک می کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...