• زمان پرتاب محصول

 

  • میزان مهارت در انجام فعالیت‌های توسعه محصول (پری، ۱۹۹۴).

 

کوپر و کلنزشمیت[۱۲۳] (۱۹۹۳) برای شناسایی عوامل موفقیت در صنعت شیمی ۱۰۳ پروژه را در آمریکا و اروپا موردبررسی قرار می‌دهند درحالی‌که فقط یک سوم از این پروژه‌ها موفق بوده اند. آن‌ ها با مقایسه پروژه‌های موفق و ناموفق سعی می‌کنند تا عوامل کلیدی موفقیت را شناسایی کنند. آن‌ ها شش عامل را شناسایی کرده و موردبررسی قرار می‌دهند که عبارت‌اند از:
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه

 

  • استراتژی

 

  • طبیعت پروژه (میزان تازگی(

 

  • محیط سازمان(هم افزایی بازاریابی تکنولوژی، تولید و مدیریت

 

  • آشنایی سازمان با محصول

 

  • جذابیت محصول

 

  • شرایط رقابت

 

آن‌ ها در تحقیق خود نشان داده اند که استراتژی تفاوت در موفقیت سهم بسیار بالایی دارد درحالی‌که هم افزایی تاثیر ملایم تری در موفقیت دارد و نکته جالب تر این که شرایط محیط خارجی یعنی جذابیت و رقابت مشخص کننده موفقیت نیستند (کوپر و کلنزشمیت، a۱۹۹۳).
لینک (۱۹۸۷) به بررسی عوامل موفقیت و شکست محصولات جدید صنعتی که جدیدا تجاری‌سازی شده‌اند می‌پردازد. به‌طور دقیق تر می‌تواند گفت که او در این تحقیق به دنبال آن پاسخ این سؤال است که آیا عوامل موفقیت و شکست مشخص شده در تحقیقات پیشین با تغییر میزان تجربه و میزان نوآوری محصول سازمان تغییر می‌کند یا خیر. او با بررسی اهمیت ۱۹ عوامل شش عامل را به‌عنوان عوامل با اهمیت معرفی می‌کند که عبارت‌اند از:
شکل -۲-۱۷- عوامل موفقیت توسعه محصول جدید (لینک، ۱۹۸۷)
در آخر او نتیجه می‌گیرند که در سازمان‌هایی که نوآوری و تکنولوژی بیشتری در پروژه‌های محصولات خوددارند عوامل موفقیت متفاوت می باشند نسبت به سازمان‌هایی که نوآوری و تکنولوژی کمتری در پروژه‌های خوددارند. (لینک، ۱۹۸۷)
کوپر و کلنزشمیت (۱۹۸۷) بیان می‌کنند که در توسعه محصول شناسایی عوامل موفقیت از اهمیت ویژه ای برخوردار است. آن‌ ها ۱۰ عامل را به‌عنوان عوامل موفقیت معرفی می‌کنند و سپس به بررسی هریک می‌پردازند این عوامل عبارت‌اند از:
۱ برتری محصول
. ۲ پتانسیل بازار
. ۳ رقابت پذیری محصول
. ۴ هم افزایی بازار
۵. اهم افزایی تکنولوژی
۶. پروتوکل
۷. بهره وری در انجام فعالیت‌های پیش از توسعه
۸. بهره وری در انجام فعالیت‌های بازار
۹. بهره وری در انجام فعالیت‌های تکنولوژیکی
۱۰. پشتیبانی مدیران بالای سازمان
آن‌ ها با بررسی ۲۰۳ محصول موفق و ناموفق به نتیجه گیری می‌پردازند. آن‌ ها نشان می‌دهند که برتری محصول برترین عامل برای موفقیت تجاری است (کوپر و کلنزشمیت، a۱۹۸۷).
ووس (۱۹۸۵) در مقاله خود به بررسی عوامل موفقیت در توسعه نرم افزار جدید کامپیوتری می‌پردازد. پژوهش او از عوامل کلیدی تحقیقات پیشین کمک گرفته و به آن می افزاید. نتایج تحقیق او با تحقیقات پیشین خود در یک راستا قرار می‌گیرند و آن‌ ها را تایید می‌کند و نشان می‌دهد که این عوامل همانند دیگر صنایع هستند. او با بررسی چندین تحقیق بیان می‌کند که عوامل موفقیت برای نوآوری را می‌تواند به هشت گروه تقسیم کرد (ووس، ۱۹۸۵).

 

  • شناخت نیاز مشتری

 

  • ارتباط مناسب با مخترع

 

  • مدیریت مناسب جنبه‌های تکنیکی

 

  • وجود یک محصول قهرمان

 

  • وجود منابع کافی

 

  • بازاریابی مناسب

 

  • اهمیت برنامه ریزی نوآوری برای سازمان

 

  • تجربه مدیریت در فرایند نوآوری

 

کوپر[۱۲۴] (۱۹۸۴) بیان می‌کند که استراتژی که سازمان‌برای توسعه محصول خود بر می گزیند با نتایج عملکرد آن سازمان رابطه دارد. او برای شناسایی استراتژی های سازمان‌ها شصت وشش عامل استراتژیک را شناسایی کرده و آن‌ ها را در چهار گروه دسته بندی می‌کند که عبارت‌اند از: طبیعت توسعه محصول سازمان، طبیعت بازار سازمان، طبیعت تکنولوژی سازمان و طبیعت و گرایش سازمان در فرایند توسعه محصول جدید. در مرحله بعد او عوامل را به نوزده مورد کاهش می‌دهد (کوپر، ۱۹۸۴a).
طی تحقیقات او پنج نوع استراتژی شناسایی می‌شود که هریک در ۱۹ بعد استراتژیک با هم متفاوت هستند
شکل-۲-۱۸- استراتژی های توسعه محصول جدید (R. G. Cooper, 1984b)
تحقیقات او در آخر نشان می‌دهد که استراتژی تعادل با موفقیت بیشتری همراه است و سازمان‌ها بای تمرکز خود را روی تکنولوژی و بازار قرار دهند (کوپر، b۱۹۸۴).
کوپر (۱۹۸۳)[۱۲۵] به بررسی عناصر سازنده استراتژی محصول جدید می‌پردازد. وی در مرحله بعد رابطه عملکرد سازمان‌ها و استراتژی های انتخابی آن‌ ها را بررسی می‌کند و در آخر چندین نوع استراتژی را شناسایی می‌کند که به عملکرد بهتری در ابعاد مختلف توسعه محصول منجر می‌روند.
او با بررسی تحقیقات پیشن یک مدل مفهومی طراحی می‌کند که نشان می‌دهد، در استراتژی محصول جدید سازمان چهار بعد کلیدی وجود دارند که عبارت‌اند از: نوع محصول، نوع بازار، نوع تکنولوژی و طبیعت فرایند توسعه. وی سپس با مشخص کردن متغیرهای زیر شاخه هر یک از این چهار بعد، به بررسی اهمتی هر یک می‌پردازد (کوپر، ۱۹۸۳).
وی در آخر نتیجه می‌گیرند که عملکرد محصول جدید یک مفهوم چند بعدی است که از سه بعد تشکیل‌شده و هریک مستقل از دیگری عمل می‌کنند. آن‌ ها عبارت‌اند از عملکرد کلی سازمان در مقایسه با اهداف، رقابت و سود دهی و ثبت عملکرد سازمان در توسعه محصول و تاثیر پروژه محصول جدید بر فعالیت‌های سازمان (کوپر، ۱۹۸۳).
کوپر (۱۹۷۹) در رابطه باشناسایی عوامل موفقیت مالی محصولات نوآورانه در صنایع بیان می‌کند که دو موضوع پر اهمیت در این میان قابل بحث اند، یک این که چگونه محصولات موفق را می‌تواند تشخیص دارد و دو این که چه فعالیت‌هایی باعث بالارفتن شانس موفقیت محصول می‌روند. تحقیق او از سه جهت با تحقیقات پیشین خود متفاوت است، از جامعه آماری بزرگی استفاده می‌کند که باعث تحلیل‌های آماری معناداری می‌شود، از مدلی استفاده می‌شود که متغیرهای مرتبط را موردبررسی قرار می‌دهد و در آخر نیز موانع و سرعت دهنده های توسعه محصول جدید را شناسایی می‌کند. (کوپر، ۱۹۷۹b).
کوپر (۱۹۷۹)a برای رسیدن به متغیر هایی که شکست و یا موفقیت یک محصول را پیش بینی می‌کنند سعی می‌کند تا با بهره گرفتن از تحقیقات و مدل‌های پیشین متغیرهای مؤثر تر را شناسایی کند و آن‌ ها را با عنوان ابعاد موفقیت و شکست معرفی کند. او بیان می‌کند که پژوهش‌های پیشین متغیر های گوناگونی را شناسایی کرده اند که با نتایج توسعه محصولات جدید رابطه دارند. بررسی آن‌ ها و دسته بندی آن‌ ها منجر به مدلی شد که او در مقاله دیگر سال ۱۹۷۹ خود به آن اشاره کرده است. به‌طور خلاصه می‌تواند گفت که این مدل بیان می‌کند متغیر های تاثیر گذار بر توسعه محصول جدید در پنج دسته جای می‌گیرند:
شکل -۲-۱۹ عوامل موفقیت توسعه محصول جدید(کوپر،۱۹۷۹a)
کوپر بیان می‌کند که با بررسی دقیق تر لایه های زیرین این شش شاخه به لیستی متشکل از هفتادوهفت متغیر می‌تواند رسید که انتظار می رود با نتیجه محصول جدید در رابطه باشند. ولی با انجام تحقیقاتی نشان می‌دهد که از این متغیر ها فقط هجده عدد از آن‌ ها نقش نسبتاً مهم تری در مشخص کردن سرانجام محصول جدید بازی می‌کنند.
او نقش پر اهمیت بازاریابان را نشان می‌دهد و بیان می‌کند که اطلاعات بازاریابی، ارتباطات بازاریابی، استراتژی پرتاب به بازار از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند. او در کنار این موضوع به نقش مرکزی استراتژی محصول نیز اشاره کرده و بیان می‌کند که اگرچه بازاریابی پر اهمیت است اما خود محصول جایگاه ویژه ای دارد (کوپر، ۱۹۷۹).
رروثول ۱۹۷۴[۱۲۶] در مقاله خود درباره پروژه SAPPHO بیان می‌کند که این پروژه از دو مرحله تشکیل‌شده است. در مرحله اول با مقایسه ۲۹ نوآوری تکنولوژی، پنج عامل اصلی تفاوت میان نوآوری های موفق و ناموفق مشخص می‌شود که عبارت‌اند از:
شکل -۲-۲۰-عوامل موفقیت توسعه محصول جدید (روثول وهمکاران،۱۹۷۴)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...