• جلوگیری از کسب دانش تکراری (حتی به شکل استخدام)

 

  • جلوگیری از هدر رفتن دانش و تجربه کارکنان و مشاوران حتی بعد از بازنشستگی و قطع ارتباط کاری با آنها

 

  • ایجاد فضای خلاق و نوآور در سازمان

 

  • حفظ و نگهداری کارکنان متخصص سازمان

 

  • ایجاد تجربه های علمی ارزشمند از دانشهای ایجاد شده در پروژه ها

 

  • ارتقا و پیشرفت در بکارگیری دانش و تخصص به جای پنهان سازی آن

 

  • ارزشیابی عملکرد علمی کارکنان سازمان و جلوگیری از پیوستن آنها به شرکت های رقیب

 

  • کاهش هزینه های سازمان در ارتباط با دانش (میر شفیعی، ۱۳۸۷: ۳).

 

۲-۲-۵-اهداف مدیریت دانش
ویگ (۱۹۹۳) معتقد است که مدیریت دانش می تواند سازمان ها را قادر سازد تا عملکرد معمول خود را به عملکردی هوشیارانه، توام با خلاقیت بهبود بخشد. هدف مدیریت دانش، کشف دیدگاه های جدید در یادگیری، خلق دانش و توسعه رقابت های درون مرزی و برون مرزی، با رویکردی کنکاش گرانه در دنیای معاصر است (Ford,1996).
چوچان وی (۱۹۹۹)، هدف اصلی و پیام مدیریت دانش را در بهره وری پایدار جوامع اعلام نمود. در اوایل سال ۲۰۰۰ شعار مدیریت دانش، خلق، اشاعه، استفاده از دانش و اطلاعات با کیفیت بالا به منظور دستیابی به اهداف و یادگیری فردی و سازمانی مطرح شده است.
از نظر داونپورت و پروساک (۱۹۹۸) مدیریت دانش اهداف ذیل را دنبال می کند:
۱.تدوین راهبردهایی مشخص برای تحقق مبادلات خلق الساعه دانش. مبادله دانش می تواند از طریق مشارکت در دانش، تدوین و برقراری روابط استاد – شاگردی تحقق پذیرد.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
۲.تسریع انتقال دانش.
۳.تبدیل مدیریت دانش به جزئی از کار کارکنان از طریق انجام وظیفه تمام وقت تعدادی از کارکنان ستادی دانشور که می تواند به پدیده ای فراگیر تبدیل شود.
۴.ایجاد نوعی فرهنگ سازمانی فوق العاده تا دانش، آزادانه و راحت بر سازمان مسلط شود.
۵.مدیریت دانش در پی انجام کارهای جالب و جدید است.
۶.مدیریت دانش شکلهای خاصی از دانش را سازمان داده و فعالیت های خاص مربوط به دانش را بهبود می بخشد.
۷.مدیران دانش بر اعمال مدیریت پروژه، مدیریت تغییر و مدیریت فناوری تسلط دارند.
(Davenport&Prusak, 1998:34).
به اعتقاد ویگ و چرمن دو هدف عمده برای مدیریت دانش وجود دارد:
الف)هوشمندانه نمودن فعالیت های سازمان جهت کسب موفقیت های بیشتر.
۸.ب) درک و فهم ارزش بهترین دارایی های دانشی سازمان که همان نیروهای انسانی هستند.
(Wiig&Chairman,1997:8).
برای نیل به این اهداف، سازمان های مترقی، دارائی های دانشی را بطور اثر بخش ایجاد نموده، تغییر شکل داده، جایگزین نموده و از آن استفاده می نمایند. بطور کلی از دیدگاه مدیریتی، مدیریت دانش سیستماتیک چهار تاکید زیر را در بر می گیرد:

 

  • نظارت از بالا به پائین و تهسیل فعالیت های مربتط با دانش.

 

  • خلق، نگهداری زیر ساختهای دانشی.

 

  • تجدید، سازماندهی و تغییر دارائی های دانشی.

 

  • استفاده از دارائی دانشی برای درک و فهم ارزش آنها. (پیشین)

 

۲-۲-۶-رویکردهای مدیریت دانش
در مورد رویکردهای مدیریت دانش تقسیم بندیهای متفاوتی وجود دارد. که به عنوان نمونه به برخی از آنها اشاره می شود: آپوستولو (۲۰۰۳) رویکردهای مدیریت دانش را به شکل زیر دسته بندی می کند:
رویکرد فرایند-مدار: که مدیریت دانش را یک فرایند ارتباطی اجتماعی می داند. در این رویکرد، دانش قویاً با فردی که آنرا توسعه داده پیوند می خورد و غالباً از طریق رویارویی فرد با فرد تهسیم می گردد. هدف تکنولوژی اطلاعات در این رویکرد آن است که به افراد کمک کند تا در عوض ذخیره دانش آن را منتقل سازند. این رویکرد را گاهی رویکرد “شخصی سازی[۳۶]” نیز می نامند.
رویکرد کالا-محور: که بر اسناد و مدارک دانش، خلق آنها، ذخیره آنها و استفاده مجدد از آنها در حافظه کامپیوتری سازمان تاکید دارد. گاهی از این رویکرد با عناوین دیگری نظیر رویکرد محتوا –محور[۳۷] و یا رویکرد کدگذاری[۳۸] نیز یاد می کنند.
رویکرد سوم: که از ترکیب دو رویکرد پیشین حاصل می شود را منزاس (۲۰۰۰) و آپوستولو و همکارانش(۲۰۰۳) راه حل شبکه آگاهی[۳۹] نامیده اند. این رویکرد براساس تلقی دانش به عنوان یک دارایی شکل گرفته که ترکیب موزونی است از دو نگاه مختلف به دانش، یعنی دانش به عنوان یک کالا (محتوا ) و دانش به عنوان یک فرایند (زمینه).
تقسیم بندی دیگر از رویکردهای دانش مبتنی بر انسان محوری و تکنولوژی محوری است.
رویکرد انسان محور[۴۰]: با تاکید بر جنبه های فرهنگی که در آن مدیریت دانش، متدلولوژی کسب، تسهیم و نگهداری دانش است. در این رویکرد، بر کارکنان دانشی[۴۱] و بر مدیریت دانش یا اطلاعات تاکید دارد.
رویکرد مبتنی بر فناوری اطلاعات و ارتباطات: براساس این رویکرد، مدیریت دانش مفهوم توسعه یافته سیستم های مدیریت اطلاعات است و در مقابل رویکرد قبل بر مدیریت اطلاعات و دانش و ارتباطات داخلی بین منابع اطلاعاتی تکیه می کند. بسته به پیش زمینه های فنی، نوع نگاه به دانش و ابزارهای کمکی آن نیز دو رویکرد در این زمینه وجود دارد:
رویکرد متمرکز بر فن آوری اطلاعات: که با پیش زمینه مهندسی و علم اطلاعات، به دانش به عنوان موضوعی می نگرد که باید شناخته شده، دسته بندی، نگهداری، بازیابی و تحلیل شود. این رویکرد با توسعه زمینه های هوش مصنوعی، منطق فازی و الگوهای شبیه سازی و فن آوری های گروه افزار، پایگاه های دانش، همکاری به کمک کامپیوتر و … به شدت درحال رشد و گسترش است.
رویکرد متمرکز بر رفتار انسانی: که با پیش زمینه روانشناسی، مدیریت آموزشی، توسعه نیروی انسانی و توسعه سازمانی، به دانش به عنوان یک مفهوم اولیه نگاه می کند که از مهارت های افراد، تخصص ها و فرآیندهای مرتبط به آن و از ابزارهایی چون یادگیری گروهی، جلسات گروهی و … کمک می گیرد.
هردر و همکارانش (۲۰۰۳) در بحثی پیرامون چگونگی تقسیم بندی مدیریت دانش معتقدند که در رابطه با مدیریت دانش دو پارادایم قابل تصور است:
پارادایم تحلیلی، با تاکید بر کدگذاری دانش در قالب سیستم های اطلاعاتی. (نظیر اینترانت) این پارادایم بر اهمیت دانش ضمنی و زیر ساختهای اطلاعاتی و تکنولوژیکی مناسب جهت تسهیم آن تاکید دارد.
پارادایم بازیگران، که بر افراد و فرایند کسب و کار تاکید دارد. این پارادایم اهمیت دانش ضمنی و زیر ساخت اجتماعی لازم برای تسهیم آن را مورد توجه قرار می دهد.
دی بروجین و دی نری (۲۰۰۰) معتقدند که رویکرد مناسب مدیریت دانش باید بین این دو پاردایم تعادل به وجود آورده و هر دو را مورد توجه قرار دهند. این تعادل از طریق توجه جدی به هر سه عنصر فرآیندهای دانش ذیربط در طراحی رویکرد مدیریت دانش امکان پذیر است. این عناصر عبارتند از : فرآیندها (بازیگر و تحلیلی)، افراد (بازیگران) و ابزار (تحلیلی).
۲-۲-۷-اجزا و عناصر مدیریت دانش
عناصر مدیریت دانش عبارتند از :

 

  • فرد-کارگر دانشی، واحد اصلی ایجاد، ذخیره و استفاده از دانش در سازمان است.

 

  • گروه- شبکه های کاری، رسمی و غیر رسمی، از نظر دانش، سرمایه مهمی اند که معمولاً غیر عینی هستند.گروه ها متشکل از کارکنانی هستند که دارای تجربیات مشترک می باشند و معمولاً مجموعه فزآینده ای از دانش را بوجود می آورند.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...