کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



گفتار چهارم : میدان نفتی تسنترالنایا[۱۲۶۷]
این میدان در ۱۵۰ کیلومتری شرقی بندر ماخاچکالای[۱۲۶۸] روسیه است. از آنجاکه مطابق پروتکل سال ۲۰۰۲ روسیه و قزاقستان،این میدان نیز جزء میدانهای موضوع رژیم توسعه مشترک قرار گرفته و باید مطابق مقررات دولت روسیه استخراج شود دو کمپانی لاک اویل و گاز پروم روسیه در قالب قرارداد مشارکت در سرمایه گذاری با سهم ۵۰ درصدی در مورد توسعه میدان توافق کرده اند. از طرف قزاقستان نیز شرکت دولتی نفت و گاز این کشور با این دو شرکت قرارداد منعقد کرده است. شرکت Tsentr Kaspiine Ftegaz به عنوان نماینده دو طرف در پروژه منصوب گردیده است. ذخیره این میدان ۱/۵۲۱ میلیون تن نفت و ۷/۹۱ میلیارد متر مکعب گاز همراه تخمین زده می شود[۱۲۶۹].
گفتار پنجم : میدان گازی لولی نسکف[۱۲۷۰]
این میدان از جمله میادین مورد اختلاف روسیه و قزاقستان بوده که در موافقت نامه ۱۹۹۸ و پروتکل ۲۰۰۲ موضوع رژیم توسعه مشترک قرار گرفته است. میدان مذکور دارای ذخیره ۱۲۷ میلیارد مترمکعب گاز و ۶/۹ میلیون بشکه میعانات گازی است. شرکت لوک اویل قبل از امضای پروتکل مذکور ۳۰۰ میلیون دلار جهت مطالعات اکتشافی این میدان اختصاص داد. شرکت لوک اویل به اتفاق شرکت دولتی نفت و گاز قزاقستان (Kazmunaigaz) در قالب یک قرارداد مشارکت در سرمایه گذاری (جونیت وینچر) توسعه این میدان را بر عهده گرفته اند. این اقدام دو شرکت مطابق موافقت نامه توسعه مشترک ۲۱ آوریل ۲۰۰۳ صورت پذیرفته است. یکی از شرکت های فرعی لاک اویل به نام OJSC به عنوان اپراتور عهده دار فعالیت های اجرایی توسعه میدان منصوب شده و هر دو شرکت فوق دارای حقوق و مسئولیت های برابر در جونیت وینچر هستند. البته مطابق موافقت نامه سال ۲۰۰۳ دو شرکت علاوه بر این میدان، میادینی دیگری نیز در لیست میادین مورد توافق خود جهت توسعه مشترک قرار گرفته اند. که برخی از آنها در محدوده آبهای اختصاصی روسیه و قزاقستان قرار دارند[۱۲۷۱].
گفتار ششم : میدان کورمان گازی[۱۲۷۲]
میدان کورمان گازی میدان مشترک نفتی با ذخیره ۷۵/۱ میلیارد بشکه نفت است و طبق پروتکل می ۲۰۰۲ بایستی طبق مقررات قزاقستان توسعه یابد. شرکت دولتی نفت و گاز قزاقستان دارای مشارکت ۵۰ درصدی در توسعه میدان و دو شرکت گاز پروم و Roseneft به عنوان کمپانی های مجاز از سوی روسیه با سهم ۲۵% در توسعه میدان فعالیت می کنند[۱۲۷۳]. در سال ۲۰۰۵ شرکت دولتی نفت و گاز قزاقستان و شرکت Roseneft و شرکت KMG موافقت نامه ای امضا کردند که طبق آن میدان در قالب قرارداد مشارکت در تولید توسعه می یابد و دو شرکت در قالب یک کنسرسیوم مبادرت به تشکیل یک اپراتور جهت توسعه میدان نمودند. اولین حفاری این میدان در سال ۲۰۰۶ صورت گرفته و تولید آن هنوز شروع نشده است[۱۲۷۴].
گفتار هفتم : میدان نفتی یالاما[۱۲۷۵]
موافقت نامه دو جانبه روسیه و آذربایجان در سال ۲۰۰۲ خط میانه ای را به عنوان خط تقسیم بستر دریا تعریف کرده که ابتدا و انتهای آن بوسیله دو نقطه جغرافیایی مشخص شده است. انتهای خط میانه تا مرکز دریای مازندران در مقابل سواحل دو کشور کشیده می شود. میدان یالاما در نقطه ای قرار دارد که این خط میانه از وسط آن می گذرد. البته دو دولت آذربایجان و روسیه اختلافی در مورد حاکمیت این میدان نداشتند و ظاهراً هر دو کشور در مشترک بودن آن توافق دارند. اگرچه در موافقت دو جانبه مذکور، در مورد توسعه مشترک چنین میدانهای توافق شده، اما سابقه بهره برداری مشترک از میدان مذکور به سال ۱۹۹۷ بر می گردد. در سوم جولای ۱۹۹۷ کمپانی لوک اویل و شرکت دولتی نفت و گاز آذربایجان (SOCAR) موافقت نامه مشارکت در تولید منعقد کرد که طبق آن میدان مذکور به صورت مشترک توسعه می یابد. لوک اویل ۶۰% و SOCAR 40% سهام این میدان را دارا هستند. بعد از امضای موافقت نامه دوجانبه روسیه و آذربایجان، شرکت لوک اویل سهام خود را در این قرارداد به ۸۰% افزایش داده است و عملیات حفاری نیز از سال ۲۰۰۴ شروع شده است. البته کل ساختار یالاما مورد بهره برداری قرار نگرفته و موافقت نامه مذکور در مورد بلوک D222 است[۱۲۷۶]. دو شرکت مذکور شرکت لوک آرکو[۱۲۷۷] را به عنوان اپراتور تعیین کرده اند و سهم آنان در این شرکت به نحو فوق است[۱۲۷۸]. این پروژه به عنوان اولین و عظیم ترین پروژه مشترک آذربایجان و روسیه تا کنون نامیده شده و دارای ۳۰۰ میلیون تن نفت خام است[۱۲۷۹].
نحوه تحدید حدود مناطقی از بستر دریای مازندران و کیفیت بهره برداری از منابع نفت وگاز آن یکی از مسائل بحث انگیز از سوی محافل حقوقی است. مسئله اصلی این است که آیا حقوق بین الملل دارای قاعده ای که تنظیم کننده رفتار دولتها در این عرصه باشد هست ودر صورت مثبت بودن پاسخ ،خاستگاه آن چیست و رفتار دولتهای ساحلی تا چه حد مطابق مقررات حقوق بین الملل است.؟
مبحث هشتم : بررسی قواعد حقوق بین الملل در مورد بهره برداری از میادین مشترک نفت وگاز دریای مازندران
استخراج قواعد حقوقی ناظر به بهره برداری از میادین مشترک نفت و گاز دریای مازندران تا حدود زیادی وابسته به تعیین رژیم حقوقی این دریاست. در خصوص موضوع رژیم حقوقی دریای مازندران دیدگاه های مختلفی از جانب صاحب نظران مطرح شده است که در یک طبقه بندی به دیدگاه حداکثری، دیدگاه حداقلی و دیدگاه میانه تقسیم می شوند.
رهیافت حداکثری با اتکا به موافقت نامه های ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ ایران و شوروی و اعلامیه آلماتا و التزام جمهوری های استقلال یافته شوروی به معاهدات مذکور، مطابق اصل جانشینی در معاهدات، معتقد به رژیم حقوقی مشاع برای این دریا در تمام زمینه ها بوده و سهم ایران را ۵۰ درصد در تمام این پهنه آبی از جنوب تا شمال و از شرق تا غرب می داند. طبق این دیدگاه وضعیت شوروی سابق همانند پدری است که فوت نموده و سهم ورثه وی (کشورهای جانشین) محدود به همان سهم ۵۰% پدر می باشد و ۵۰% باقیمانده دست نخورده برای ایران باقی می ماند[۱۲۸۰]. پیشنهاد طرفداران این نظریه آن است که یک سازمان خاص بین المللی با مشارکت ۵ کشور ساحلی جهت مدیریت فعالیت های دول ساحلی تشکیل شود، به نحوی که سهم ایران در آن ۵۰ درصد باشد. انتقاد وارد بر این نظریه است که اولاً تعمیم قواعد مربوط به ارث به مسأله روابط بین کشورها با توجه به اصل استقلال و حاکمیت آنها و برخورداری از حقوق حاکمه در مورد منابع نفت و گاز در بستر دریا، نادرست است. ثانیاً معاهدات سابق ایران و شوروی به طور صریح واژه مشاع را ذکر ننموده اند و تعیین رژیم حقوقی دریای مازندران به نحو مشاع نیازمند صراحت در معاهدات بوده و باید به نحوی تعریف شود که ناظر به تمام جنبه ها باشد. این در حالی است که این معاهدات در مورد بهره برداری از میادین نفت و گاز فاقد چارچوب حقوقی روشن می باشند. ثالثاً عملکرد ایران و شوروی و سابق تا قبل از فروپاشی شوروی در برخورداری از منافع این دریا «برابری در نظر و نابرابری در عمل» بوده[۱۲۸۱] است البته این نابرابری را به دلیل فقدان عنصر معنوی (رضایت ایران) نمی تواند مبین یک قاعده عرفی باشد. رابعاً به فرض پذیرش رژیم مشاع، این به معنی برخورداری از سهم ۵۰ درصدی نمی باشد. می توان رژیم حاکمیت مشترک را به معنی تساوی در بهره برداری و نه حاکمیت مساوی دانست.بر اساس مؤلفه تساوی در حاکمیت، هر دو کشور دارای حقوق برابر می باشند در حالی که بر مبنای بهره برداری مساوی، حتی اگر یکی از دو طرف به میزان یک دلار از منابع دریای مازندران اضافه برداشت نماید، باید به طرف مقابل خسارت پرداخت نماید. واقعیت آن است که طول سواحل شوروی سابق در دوران قبل از فروپاشی به هیچ وجه قابل مقایسه با ایران نبوده و از این حیث نابرابری واقعی میان دو کشور وجود داشته است. علاوه بر آن، شوروی دارای برتری کامل نسبت به ایران در بهره برداری از منابع دریایی مذکور بالاخص در رابطه با منابع نفت بوده است. این موضوع در کنار سکوت معاهدات سابق در مورد منابع نفت و گاز، موضوع حاکمیت مشاع به معنی سهم ۵۰ درصدی برای ایران را با تردید مواجه می سازد. بنابراین زمنیه برای بروز دیدگاه های دیگری فراهم می سازد.
دانلود پایان نامه
دیدگاه حداقلی خط فرضی بندر آستارا تا بندر حسینعلی خان را خط تحدید حدود دریایی می داند. این خط در موافقت نامه هوایی سال ۱۹۶۴ ایران و شوروی برای تعیین محدوده «منطقه اطلاعات پرواز» تعیین شده است. ماده ۳ این موافقت نامه می گوید «هیأت های دو طرف با ایجاد مرز بین FIR تهران و FIR باکو[۱۲۸۲] در طول خط مستقیمی که محل تلاقی مرز ایران و شوروی در طرفین غرب و شرق دریای خزر را به یکدیگر متصل می کند، توافق کردند[۱۲۸۳]». واقعیت این است که خط تعریف شده مذکور به معنی تحدید حدود دریایی نمی باشد و هیچ سندی دال بر تحدید حدود دریای مازندران وجود ندارد.
مطابق رهیافت سوم که موسوم به رهیافت میانه می باشد. تعیین سهم ۵۰ درصدی مشاع برای ایران و شوروی سابق فاقد مبنای حقوقی می باشد و رژیم مشاع در صورت اعمال، بایستی بدون تعیین سهم باشد. طبق این دیدگاه، بستر دریای مازندران باید با توافق کلیه دولتها تقسیم شود. این تقسیم می تواند بر اساس خط میانه و با اتکاء به حقوق بین الملل و رویه قضایی به نحوی باشد که حداکثر سهم برای ایران را ملحوظ نماید[۱۲۸۴]. مراجعه به رأی دیوان بین المللی دادگستری در قضیه فلات قاره دریای شمال و توجه به شرایط خاص سواحل ایران می تواند به گونه ای از تحدید حدود رهنمون شود که سهم ایران را تا ۲۰ درصد تضمین نماید[۱۲۸۵].
قطع نظر از تکثر نظریات صاحب نظران، واقعیت آن است که اکنون حدود ۶۴% بستر دریای مازندران در بخش شمالی به صورت دو جانبه میان دولتهای قزاقستان، آذربایجان و روسیه تقسیم شده و در صورت انعقاد موافقت نامه تحدید حدود بستر دریا میان ترکمنستان و این کشورها ،حدود ۱۱ تا ۱۳ درصد دریا که عاری از منابع قابل توجه و غنی نفت و گاز است برای ایران باقی می ماند. موافقت نامه های تنظیمی سه کشور فوق بر مبنای تقسیم بستر دریا طبق خط میانه اصلاح شده و استفاده مشترک از آب استوار است. ساختار حقوقی تعریف شده در این موافقت نامه ها جهت بهره برداری از میادین نفت و گاز، به این صورت است که هر کشور در قلمرو اختصاص یافته به آن دارای حاکمیت انحصاری و کامل بوده و حق هرگونه دخل و تصرف در میادین مذکور را دارد. در مورد میادین مشترک یعنی میادینی که از خط میانه اصلاح عبور می کنند و در محدوده اختصاص یافته به هر دو دو دولت قرار می گیرند، رژیم توسعه مشترک پیش بینی شده است. بدین ترتیب که هریک از کشورها مجوز بهره برداری به یکی از شرکت های تابع خود اعطا می کند و دو شرکت مجاز در قالب یک قرارداد که به شکل مشارکت در تولید، کنسرسیوم یا مشارکت در سرمایه گذاری است، مبادرت به تأسیس شرکت سومی می نماید که عهده دار عملیات اجرائی می باشد. میزان سهم هریک از کشورها نیز در این موافقت نامه ها به صورت کلی یا تفصیلی نیز معلوم شده است.[۱۲۸۶]
رویه دولتهای ساحلی دریای مازندران نشان می دهد که از دیدگاه اکثر دول ساحلی، در حال حاضر اختلاف بر سر تقسیم دریا وجود ندارد بلکه اختلاف بر سر چگونگی تقسیم دریاست. درحالیکه سه کشور فوق الذکر سهم خود را معلوم کرده اند، در بخش جنوبی دریا هنوز موافقت نامه ای در مورد چگونگی تقسیم دریا منعقد نشده است. به طور قطع، وضعیت فعلی یعنی تقسیم بخشی دریا بر اساس خط میانه ،بیشترین آسیب را متوجه منافع ایران کرده است.
یکی از دلایل عمده در عدم توفیق کشورهای ساحلی در تعیین رژیم حقوقی برای دریای مازندران اختلاف آنان در توصیف ماهیت حقوقی این پهنه آبی و قواعد حاکم بر آن است . برخی آنرا دریا می دانند برخی «دریاچه» و عده ای «دریای بسته» و گروهی دیگر «دریای نیمه بسته» و بعضی نیز آنرا دارای «وضعیت خاص» تلقی می کنند که هریک از این مفاهیم دارای آثار و تبعات خاصی در حقوق بین الملل دریاهاست.
دریای مازندران از خطر جغرافیایی پهنه آبی محصور در میان سواحل چند دولت است که از طریق کانال ولگا-دن به آبهای آزاد راه دارد. کانال ولگا-دن ساخته دست بشر بوده و طبیعی نیست. بنابراین دریای مازندران به طور مستقیم به آبهای آزاد منتهی نمی شود. این وضعیت می توان مشمول تفاسیر مختلف شود بدین شرح که از یک منظر این دریا یک دریاچه است که تحت حاکمیت انحصاری دول ساحلی است یا اینکه یک دریای نیمه بسته واقع در میان دولتهای مستقل می باشد و مشمول مقررات کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها می شود[۱۲۸۷].
دریاچه ها و دریاهای محصور در خشکی که توسط خشکی های دو یا چند دولت احاطه شده اند، اصولاً جزء قلمرو همان دولتها محسوب می شوند. به عنوان مثال می توان به دریاچه گریت[۱۲۸۸] بین کانادا و آمریکا، دریاچه مالاوی[۱۲۸۹] بین مالاوی، موزامبیک و تانزانیا اشاره کرد که بین این کشورها تقسیم شده اند. اگرچه روش های مختلفی در مورد تقسیم وجود دارد ولی اصولاً رویه دولتها حاکی از تقسیم اینگونه دریاچه ها با توافق دولتهای ساحلی است[۱۲۹۰].
در صورتیکه دریای مازندران را دریاچه محصور خشکی بدانیم، کل آن باید با توافق دول ساحلی تقسیم شود و مقررات کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها نیز در مورد آن اعمال نمی شود.[۱۲۹۱] کمیسیون حقوق بین الملل در تفسیر ماده ۲ کنوانسیون دریای آزاد در پیش نویس این کنوانسیون در سال ۱۹۵۶ می گوید «حجم وسیعی از آب که کلاً بوسیله خشکی محصور شده گاهی دریاچه و گاهی دریا نامیده می شود. در این حالت، آنها مشمول عنوان آبهای داخلی بوده و مقررات دریای آزاد در مورد آنها اعمال نمی گردد. اما در صورتیکه این پهنه آبی بوسیله یک تنگه یا یک معبر (شاخه) آب به دریای آزاد متصل شود، چنانچه سواحل دریا و این تنگه یا معبر متصل کننده آن به دریا متعلق به یک دولت باشد، باز هم دریای مذکور داخلی بوده و دریای آزاد قلمداد نمی شود. اما در صورتیکه متعلق به چند دولت باشد، دریای مذکور دریای آزاد تلقی می شود که البته این قواعد می تواند به دلایل تاریخی یا توافق طرفین تغییر کند[۱۲۹۲] کمیسیون در این دیدگاه تفاوتی بین آبهای شور یا شیرین قائل نشده است. دریای مازندران پهنه آبی آب شور است قابل کشتیرانی بوده و محصور در خشکی متعلق بیش از دو دولت می باشد و از طریق کانال مصنوعی ولگا-دن که تمام آن از قلمرو روسیه می گذرد به دریای آزوف که بخشی از دریای سیاه است ارتباط دارد. از اینرو ، اگرچه که دریای مازندران توسط سواحل بیش از دو کشور محصور شده، اما چون کانال ولگا-دن تماماً در قلمرو یک کشور می باشد، دریای مازندران جزء آبهای آزاد قرار نگرفته و مشمول مقررات حقوق دریاها نمی شود[۱۲۹۳]. این درحالی است که مطابق معیار دیگر تعریف شده توسط کمیسیون، ارتباط دریای محصور در خشکی به آبهای آزاد بایستی از طریق آبهای شور باشد درحالیکه کانال ولگا-دن آب شیرین بوده و در نتیجه ضوابطی که برای صدق عنوان دریا و دریای نیمه بسته وجود دارد در مورد دریای مازندران صادق نمی باشد[۱۲۹۴]. بنابراین از دیدگاه برخی محققان از آنجا که این دریا را نمی توان دریای آزاد یا دریای نیمه بسته تلقی کرد ،بایدآنرا دریاچه مرزی قلمداد نمود که با توافق کشورهای ساحلی باید تقسیم نمود[۱۲۹۵]. در مقابل این اعتقاد وجود دارد که اگرچه از نظر طبیعی دریای مازندران دسته بندی دریاچه ها قرار می گیرد، اما ویژگی های منحصر به فرد آن مانع از آن است که به سادگی در طبقه بندی آنها قرار گیرد[۱۲۹۶]. طرفداران نظریه مشاعی بودن این دریا نیز به رأی دیوان بین المللی دادگستری در سال ۱۹۹۲ در مورد خلیج فونسکا اشاره کرده که دیوان به استثنای محدود سه مایل به عنوان محدوده انحصاری حاکمیت مابقی آنرا بین سه کشور السالوادور، نیکاراگوئه و هندوراس مشترک اعلام کرد[۱۲۹۷]. اهمیت این رأی آن است که رژیم حقوقی مشاع یا مالکیت مشترک را بدون توافق دولتهای ساحلی پیش بینی کرده است[۱۲۹۸].
از مجموع مباحث فوق و مداقه در دیدگاه های مختلف صاحب نظران و ملاحظه سوابق تاریخی و حقایق جغرافیایی موجود در حوزه مباحث دریای مازندران، می توان به این نتیجه رسید که هیچ یک از این نظریات نمی توانند به صورت کامل و انحصاری مورد قبول باشند. به نظر می رسد دریای مازندران، از لحاظ جغرافیایی و طبیعی دریای بسته و دریای نیمه بسته نیست. بنابراین، مقررات کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها بر آن حاکم نبوده و نمی توان قائل به تعیین منطقه انحصاری اقتصادی دریای سرزمینی و فلات قاره برای دولتهای ساحلی آن شد و دولتهای ساحلی نیز مجاز نیستند طبق مقررات این کنوانسیون به صورت یک جانبه این مناطق را تعیین و اعلام کنند. نتیجه این رویکرد آن است که منابع طبیعی موجود در بستر دریای مازندران مشمول رژیم فلات قاره نبوده تا بتوان به استناد به اصولی چون ادامه طبیعی سرزمین یا ذاتی بودن حق دولت ساحلی بر فلات قاره، به شکل یک جانبه از آنها بهره برداری نمود. از طرف دیگر دریای مازندران پدیده جانشینی دولتها رخ داده است .بدین ترتیب که پس از فروپاشی شوروی سابق تعداد دولتهای ساحلی از دو کشور به پنج کشور افزایش یافته و اگرچه تحدید حدود دریایی صورت نگرفته، اما بر اساس معاهدات سالهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ در خصوص موضوعاتی چون ماهیگیری، دریانوردی و کشتیرانی نظامی و تجاری به روشنی ساختار حقوقی مشاع تعریف و طراحی شده است. بنابراین در مورد این مباحث در حال حاضر اختلاف چندانی وجود ندارد که مقررات حاکم همان معاهدات مذکور است و اصولاً یکی از دلایلی که کشورهای شمالی دریای مازندران در موافقت نامه های دو جانبه میان خود فقط بستر دریا را تقسیم کرده اند، این است که نمی توانند از تعهدات و الزامات ناشی از معاهدات ایران و شوروی شانه خالی کنند. این حقایق حاکی از آن است که نوعی دو گانگی تاریخی و جغرافیایی بر مسائل حقوقی دریای مازندران سایه افکنده است. از نظر تاریخی آنچنانکه ذکر شد دوگانگی در پردازش به مسائل حقوقی دریای مازندران وجود دارد. چنانکه مسائل ماهیگیری و کشتیرانی تعیین تکلیف شده در حالیکه تحدید حدود و منابع غیر جاندار بستر دریا بلاتکلیف می باشد. از نظر جغرافیایی نیز در حوزه شمال و شمال غرب و غرب دریای مازندران سه کشور ساحلی در مورد منابع بستر دریا توافق کرده و چارچوب حقوقی برای بهره برداری از این منابع تعریف کرده اند.
از اینرو می توان گفت که وضعیت دریای مازندران دارای وضعیت خاص (Sui Generis) می باشد که متضمن بررسی مفاهیم حقوقی گسترده ای چون حقوق داخلی کشورهای ساحلی[۱۲۹۹] و حقوق بین الملل ناظر به تحدید حدود، مسئولیت بین المللی دولت، حقوق معاهدات، جانشینی دولتها، حاکمیت و تمامیت ارضی، حقوق محیط زیست، استخراج نفت و گاز و[۱۳۰۰] … می باشد. علاوه بر بروز پدیده جانشینی دولتها، وجود معاهدات سابق، تحدید حدود بخشی از بستر آن بدون رضایت سایر دولتها، تعداد دولتهای ساحلی، اقدامات یک جانبه آنها در استخراج منابع و … همگی از حاکی از خاص بودن وضعیت دریای مازندران است که متضمن توجه به راه حل ها و رویکردهای خاص است. استناد به رویه دیوان در مورد خلیج فونسکا جهت نیل به راه حلی برای دریای مازندران راهگشا نیست .زیرا، اگرچه در مورد خلیج فونسکا نیز پدیده جانشینی دولتها رخ داده بود اما تفاوت اساسی آن با دریای مازندران آن است که خلیج فونسکا قبل از بروز پدیده جانشینی کلاً در قلمرو امپراطوری اسپانیا به عنوان دولت استعمارگر بوده و جانشینی در اثر استعمارزدایی رخ داده درحالیکه در مورد دریای مازندران یکی از دو دولتی که قبل از فروپاشی شوروی دارای حق و تکلیف بوده هنوز پابرجاست[۱۳۰۱].
استدلال برخی از حقوقدانان روسی و استناد به مرزهای اداری جمهوریهای شوروی سابق و مرزهای اعلامی از سوی وزارت نفت شوروی و تعریف مبنایی برای اعمال قاعده احترام به ثبات مرزها نیز خالی از اشکال نمی باشد. زیرا اگرچه قاعده مذکور در حال حاضر یک اصل مورد قبول در حقوق بین الملل است، اما رویه قضایی دیوان بین المللی دادگستری حاکی از آن است که کاربرد این قاعده ناظر به پدیده جانشینی ناشی از تجزیه و انفصال نیست و نظریات اعلامی از سوی کمیسیون Badinter مبنی بر تعمیم آن به این موارد، مورد انتقاد جدی نظریه پردازان قرار گرفته است. از سوی دیگر برخی از نویسدگان روس معتقدند که نقشه های ترسیمی در مورد مرزهای داخلی جمهوریهای سابق شوروی، اشاره ای به تقسیمات اداری دریای مازندران ندارند و حتی قبل از فروپاشی شوروی حوزه های نفتی دریای مازندران تقسیم نگردیده اند و این تقسیمات به طور ضمنی توسط روسیه، بعد از فروپاشی صورت پذیرفته است[۱۳۰۲]. حتی به فرض پذیرش اعمال اصل احترام به ثبات مرزها، این اصل برای ایران هیچگونه الزامی ایجاد نکرده و محدود به روابط داخلی بین سایر کشورهای ساحلی می باشد.
چه دریای مازندران را از نظر مختصات جغرافیائی دریای بسته، دریاچه یا دریاچه بین المللی بدانیم و چه قائل به لزوم استفاده مشترک از آن باشیم، رویه دولتها در مناطق دیگر همچون، دریاچه ژنو، دریاچه چاد و دریاچه کنستانس حاکی از توافق دولتهای ساحلی در تعیین رژیم حقوقی است[۱۳۰۳]. بنابراین می توان گفت اگر رویه حاکم در استفاده از دریاچه و دریای بسته تقسیم آن میان دولتهای ساحلی یا استفاده اشتراکی بدانیم ،هریک از این دو مقصود، در سایه انعقاد موافقت نامه میان کلیه دولتهای ساحلی امکان پذیر است. با توجه به تغییر موضع ایران در سالهای اخیر، اکنون دولتهای ساحلی در تقسیم دریای مازندران توافق دارند، اما اختلاف در چگونگی تقسیم است که برای ایران اهمیت حیاتی دارد. آنچه باعث تشدید اختلاف بین دولتها شده وجود میادین نفت و گاز و عدم توازن در پراکندگی جغرافیایی آنهاست. به گونه ای که در مجاورت سواحل برخی کشورها فراوانی و در برخی مناطق دیگر کمبود آنها را شاهد هستیم. همچنین در برخی از میادین نفت و گاز اختلاف حاکمیت وجود دارد و هر یک از کشورها آنرا متعلق به خود می داند. در این اوضاع و احوال مراجعه به رویه دولتها در مناطق مختلف جهان همچون دریای چین جنوبی، خلیج تایلند، دریای تی مور شرقی، خلیج فارس، دریای سرخ، دریای مدیترانه، دریای شمال، خلیج گینه،خلیج مکزیک و … حاکی از اتخاذ ترتیبات موقت مبنی بر توسعه مشترک میادین یا یکی سازی آنهاست. بدین ترتیب که دولتها بدون پرداختن به مسأله تحدید حدود و درحالیکه حقوق و مواضع خود در مورد تحدید حدود دریایی را محفوظ می دانند، به منظور بهره برداری سریع از منابع انرژی و جلوگیری از اتلاف آنها، در قالب موافقت نامه های دو جانبه یا چند جانبه به صورت مشترک میادین مورد اختلاف را بهره برداری می کنند. در مورد میادینی که به صورت یک جانبه توسط برخی دولتها توسعه یافته است نیز برخی حقوقدانان راه حل جبران خسارت را پیشنهاد می کنند[۱۳۰۴] که البته متضمن توافق تمام طرفین است. برخی نیز ایجاد دیوان داوری با موافقت تمام دولتها جهت پرداختن به کلیه مسائل مربوطه را گزینه مناسب قلمداد می نمایند[۱۳۰۵].
با توجه به واقعیات موجود و اقدامات کشورهای ساحلی و تنوع روابط بین المللی میان آنها و جهان غرب و موقعیت بین المللی ایران، به نظر می رسد ایده حاکمیت مشاع بر تمام منابع دریای مازندران اکنون طرفدار چندانی ندارد و چشم انداز روشنی نیز در جهت متقاعد کردن سایر کشورهای ساحلی در پذیرش ایده ایران مبنی بر اختصاص سهم مساوی۵۰ درصدی برای ایران وجود ندارد. به طریق اولی این مسأله در مورد پرداخت خسارت از سوی دولتهایی که به صورت یک جانبه بهره برداری کرده اند نیز صادق است.
نگارنده معتقد است که دریای مازندران از نظر جغرافیائی، ژئولیتیک، تاریخی و حقوقی دارای شرایط خاصی است که فاقد نمونه مشابه در سایر مناطق جهان است و توصیف انتزاعی دریای مازندران و بدون توجه به شرایط پیرامونی آن باعث گمراهی می شود. همچنانکه پدیده جانشینی دولتها در اثر تجزیه ،یکی از مؤلفه های مهم در تعریف قواعد حقوقی ناظر بر این پهنه آبی است، وجود معاهدات منعقده میان ایران و شوروی سابق از دیگر عناصر مهم در این زمینه قلمداد می شود. بنابراین، از یک سو می توان گفت معاهدات سابق میان ایران و شوروی تکلیف برخی از مسائل همچون ماهیگیری، دریانوردی، حمل و نقل و … را روشن کرده و از طرف دیگر جانشینی دولتها باعث زوال حقوق و تعهدات موجود در این معاهدات نمی شود. بنابراین ایران و سایر دول ساحلی دارای حقوق مساوی در رابطه با موضوعات مندرج در این معاهدات بر اساس مقررات و قواعد تصریح شده در آنها هستند. این تفسیر فی نفسه به معنی تعیین درصد خاصی به عنوان سهم هریک از دولتها نمی باشد. چراکه تعیین درصد ارتباط تنگاتنگی با تحدید حدود و تقسیم آب دارد. درحالیکه در این معاهدات اشاره ای به تحدید حدود دریایی صورت نگرفته است.
بهره برداری از منابع نفت و گاز دریای مازندران، می تواند به صورت مستقل از مسأله تحدید حدود دریایی و تعیین رژیم حقوقی مورد توجه دولتهای ساحلی قرار گیرد. رویه دولتها در مناطق مختلفی از جهان حاکی از آن است که در موارد اختلاف حاکمیت دولتها و فقدان توافق در مسأله تحدید حدود، راهکارهایی چون توسعه مشترک و یکی سازی میدانهای نفت و گاز مورد مناقشه به عنوان راهکارهای موقت پذیرفته شده است. راهکارهایی که خدشه ای به حقوق دولتهای ذیربط در مسأله تحدید حدود وارد نمی سازد. به نظر می رسد در صورت توافق دول ساحلی بتوان رژیم توسعه مشترک را برای دریای مازندران طراحی کرد. بدین معنی که دولتهای ساحلی در قالب یک موافقت نامه منطقه یا مناطق توسعه مشترک را تعریف کنند. سپس شرکتهای مجاز از سوی آنان در قالب قرارداد مشارکت یا کنسرسیوم با یکدیگر قرارداد منعقد کرده و مبادرت به اکتشاف و توسعه منابع نفت وگاز بنمایند. دولتهای ساحلی نیز می توانند یک رکن عالی تصمیم گیری متشکل از مقامات دولتی همچون کمیسیون مشترک را جهت نظارت بر فعالیت های اکتشاف و استخراج نفت و گاز، نحوه انعقاد قرارداد ها، اختتام قراردادها، حسابرسی و نظارت، حل و فصل اختلافات، برآورد منافع و هزینه ها و … ایجاد نمایند که در مقابل دولتها پاسخگو باشد. سهم هریک از دولتها از این میادین نیز با توافق آنها تعیین گردد.
سازوکار پیشنهادی فوق به معنی شناسایی یک نوع رژیم دوگانه در غیاب موافقت نامه تحدید حدود دریایی است. به این معنی که موضوعات مندرج در معاهدات ایران و شوروی سابق کماکان تحت رژیم قراردادی مذکور باقی بماند و در صورت تمایل، دولتها بتوانند اصلاحاتی در آنها ایجاد نمایند و موضوعات خارج از شمول آن معاهدات (به عنوان مثال منابع بستر و زیر بستر) به شکل فوق الذکر حل و فصل گردد.
رویه عملی اکثریت دول ساحلی در حال حاضر مبین تعریف رژیم حقوقی دوگانه برای بستر دریا و آبهای فوقانی است که به آنها اشاره شد. در مورد میادین مشترک نفت و گاز نیز رژیم توسعه مشترک در نواحی شمالی دریای مازندران یعنی مناطق واقع در بین سواحل قزاقستان، آذربایجان و ترکمنستان پیش بینی شده و پس از شناسایی میادین خاص، کمپانی های نفتی کشورها به صورت مشترک مبادرت به توسعه این میادین نموده اند. چنانچه همین الگو در مورد توسعه کلیه میادین نفتی این دریایی با مشارکت ۵ کشور طراحی گردد به نظر می رسد بسیاری از تنش ها کاهش یاید.
رویه های مبتنی بر همکاری ،باوجود تفاوت سیستم حقوقی و نظام سیاسی کشورهای ذیربط در بسیاری از مناطق حهان نهادینه شده است. یکی از این مناطق خلیج مکزیک است.
فصل چهارم: رژیم حقوقی بهره برداری از میادین مشترک نفت وگازدر خلیج مکزیک
خلیج مکزیک یازدهمین پهنه آبی بزرگ جهان و بخشی از اقیانوس اطلس می باشد که به وسیله فلات قاره آمریکا شمالی و جزایر کوبا احاطه شده و از شمال و شمال غرب به سواحل ایالات متحده آمریکا، از جنوب و جنوب غربی سواحل مکزیک و از جنوب شرقی به کوبا محدود می شود. خلیج مکزیک از طریق تنگه فلوریدا بین ایالات متحده و کوبا به اقیانوس اطلس و از طریق کانال یوکاتان[۱۳۰۶] بین کوبا و مکزیک به دریای کارائیب راه دارد. مساحت خلیج مکزیک حدود ۶/۱ میلیون کیلومتر مربع تخمین زده می شود. نیمی از خلیج مکزیک دارای آبهای کم عمق و نیمی دیگر عمیق است. عمیق ترین نقطه آن ۴۳۸۴ متر معادل ۱۴۳۸۳ فوت در منطقه Sigsbee قرار داد[۱۳۰۷]. در شمال خلیج مکزیک ایالات فلوریدا، آلاباما، می سی سی پی، لوئیزانا و تگزاس قرار دارند. طول سواحل آمریکا در این خلیج ۲۷۰۰ کیلومتر است. سواحل مکزیک نیز ۲۲۴۳ کیلومتر در طول سواحل خلیج مکزیک امتداد دارد[۱۳۰۸]. دانشمندان معتقدند خلیج مکزیک ۳۰۰ میلیون سال پیش در اثر فرو نشستن اقیانوس تشکیل شده و سابقه تشکیل نفت و گاز در آن را به ۱۶۰ میلیون سال پیش می دانند[۱۳۰۹]. خلیج مکزیک یکی از مناطق غنی جهان از حیث منابع نفت و گاز است.
مبحث اول: چشم انداز منابع نفت و گاز خلیج مکزیک
تقاضای داخلی مصرف نفت و گاز باعث نیاز روز افزون آمریکا به منابع نفت و گاز شده است. اگرچه خاورمیانه یکی از مراکز رقابتی این کشور جهت تأمین نفت و گاز می باشد، اما سیاست این کشور در حال تغییر و تمرکز به منابع داخلی است به نحوی که از منابع نفت و گاز خاورمیانه بی نیاز باشد[۱۳۱۰]. یکی از این مناطق بالقوه جهت پاسخ به نیاز آمریکا خلیج مکزیک است که از جمله مناطق غنی از حیث مخازن نفت و گازمی باشد. خلیج مکزیک ظرفیت تولید ۹ درصد کل تولید نفت فراساحلی آمریکا را دارد که حدود ۲۰ درصد از منابع آن در عمق بیش از ۳ هزار متری قرار دارد[۱۳۱۱]. تولید و استخراج نفت در خلیج مکزیک توسط ایالات متحده از سال ۱۹۳۸ شروع شده و با روند تصاعدی افزایش یافته و در دهه ۱۹۷۰ میلادی ۵۰ درصد کل اکتشاف و تولید نفت این منطقه در مناطق فراساحلی صورت پذیرفته است. البته تا این زمان، استخراج نفت و گاز توسط مکزیک و ایالات متحده در مناطق کم عمق صورت گرفت و از دهه ۱۹۸۰میلادی تمایل ایالات متحده به سوی مناطق عمیق تر بیشتر شده تا جائیکه حفاری هایی در عمق ۶ هزار فوت صورت گرفت. با پیشرفت تکنولوژی و انجام مطالعات علمی گسترده و کشف میادین نفت و گاز در مناطق عمیق و امکان تولید تجاری از دهه ۱۹۹۰ میلادی به بعد، امکان استخراج نفت و گاز در عمیق ترین مناطق توسط شرکت های آمریکایی فراهم شده است. دولت آمریکا نیز با تصویب قوانین داخلی درصد تشویق سرمایه گذاری در عرصه نفت و گاز در مناطق عمیق دریایی برآمده به نحوی که، از سال ۲۰۰۰ به بعد تولید نفت آمریکا در مناطق عمیق ۸۴۰% و تولید گاز ۱۶۰۰% افزایش یافته و در سال ۲۰۰۴ استخراج نفت در عمق ۳۰۰۰ متری دریا محقق شد[۱۳۱۲]. این حفاری ها در شرق خلیج مکزیک از میادین نپتون[۱۳۱۳] و مد داگ[۱۳۱۴] در عمق دریا صورت گرفته و حتی در برخی میادین نظیر اسپایدرمن[۱۳۱۵] و سن جاکینتو[۱۳۱۶] در عمق ۲۳۰۰ متری حفاری انجام پذیرفته است[۱۳۱۷].
در سواحل مجاور ایالت فلوریدا در خلیج مکزیک توسعه میادین نفتی به کندی صورت گرفته که دلیل اصلی آن سیاست های زیست محیطی می باشد. به هر تقدیر، از سال ۱۹۳۸ تا کنون ایالات متحده بیش از ۱۱۱۲ میدان نفت و گاز در خلیج مکزیک کشف و بیش از ۶/۱۴ میلیارد بشکه نفت و ۱۶۴ تریلیون فوت مکعب گاز از این منطقه استخراج کرده است. مطالعات انجام شده توسط ایالات متحده حاکی از وجود ذخایر اثبات شده نفت به میزان ۷۵/۱۸ میلیارد بشکه نفت و ۸/۱۷۶ تریلیون فوت مکعب گاز می باشد. در حال حاضر عملیات کشف گاز و نفت در خلیج مکزیک ۵/۱۲ درصد کل تولید نفت و ۲۵% کل تولید گاز آمریکا را شامل می شود[۱۳۱۸]. اگرچه تولید نفت و گاز این منطقه به دلیل عمق فراوان نیازمند داشتن قابلیت فنی بسیار بالایی توسط کمپانی های نفتی است، اما هنوز هم این منطقه از نظر تجاری دارای ظرفیت های جالب و وسوسه انگیز است. زیرا در دهه اخیر ۶۷ میلیون بشکه نفت در مناطق بسیار عمیق نیز کشف شده که عمق برخی از آنها به هفت هزار فوت می رسد. بنابراین، پیش بینی می شود در آینده شرکت های نفتی مناطق ساحلی را به مقصد مناطق فراساحلی عمیق ترک کنند[۱۳۱۹]. برخی گمانه زنی ها حاکی از آن است که میادینی در غرب خلیج مکزیک دارای ذخایر یک میلیارد بشکه نفت بوده و کل ذخایر نفت در مناطق عمیق و بسیار عمیق خلیج مکزیک در منطقه تحت کنترل آمریکا بیش از ۴۶ میلیارد بشکه نفت برآورد شده است. این درحالی است که میزان این ذخایر در بخش مربو به مکزیک به طور تقریبی ۶/۲۹ میلیارد بشکه نفت تخمین زده می شود[۱۳۲۰].
کشور های ساحلی خلیج مکزیک به منظور تضمین حاکمیت بر منابع بستر و زیر بستر دریا در مجاورت سواحل خود و تعیین محدوده صلاحیت و حاکمیت خود مبادرت به تعیین مناطق دریایی خود کرده اند.
مبحث دوم : تقسیم مناطق دریایی خلیج مکزیک در قوانین داخلی کشور های ساحلی
کشورهای ساحلی خلیج مکزیک در قالب قوانین داخلی خود ،مناطق دریایی خود را تعیین کرده اند .
گفتار اول :کوبا
کوبا هر دو عضو کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها و ۱۹۵۸ ژنو است. دولت کوبا طی قانون شماره ۱ مورخ ۲۴ فوریه ۱۹۷۷ محدوده دریای سرزمینی ۱۲ مایلی را در کلیه سواحل خود اعلام نمود[۱۳۲۱]. مطابق ماده ۱۱© قانون اساسی این کشور دولت دارای حق حاکمیت بر آبها، منابع بستر و زیر بستر دریا در مناطق انحصاری اقتصادی کشور می باشد. همچنین مطابق ماده ۱ قانون شماره ۲، ۲۴ فوریه ۱۹۷۷ دولت کوبا منطقه انحصاری اقتصادی به عرض ۲۰۰ مایل ساحلی از خط مبدأ دریای سرزمینی اعلام کرده است. بر اساس قانون شماره ۲۶۶ تاریخ ۸ می۲۰۰۹ [۱۳۲۲] دولت کوبا منطقه انحصاری اقتصادی این کشور را در خلیج مکزیک به عرض ۲۰۰ مایل ساحلی اعلام کرد که هریک از مناطق خط مشخص کننده آن دارای فاصله مساوی با ساحل می باشد و مبدأ ترسیم آن نیز خط مبدأ دریای سرزمینی این کشور می باشد. مختصات جغرافیایی این منطقه مطابق مشخصه های خاص طول و عرض جغرافیایی تعریف شده است.
گفتار دوم : مکزیک
مناطق دریایی دولت مکزیک طبق قانون فدرال راجع به دریا مصوب ۸ ژانویه ۱۹۸۶ [۱۳۲۳]تعریف شده است. این مناطق طبق ۱۲ ماده این قانون شامل دریای سرزمینی، آبهای داخلی، منطقه مجاور، منطقه انحصاری اقتصادی، فلات قاره و سایر ماطق دریایی مجاز طبق حقوق بین الملل می باشد و طبق قانون اساسی و حقوق بین الملل تحت حاکمیت و صلاحیت ذاتی ملت هستند. طبق ماده ۱۹ قانون مذکور، اکتشاف، تولید، توسعه، تصفیه، حمل نفت و توزیع و فروش فرآورده های هیدروکربنی در مناطق دریایی بایستی در چارچوب اصل ۲۷ قانون اساسی (که ناظر به ملی بودن صنایع نفت نیز می باشد) و با رعایت این قانون صورت پذیرد. در فصل دوم قانون سال ۱۹۸۶، دریای سرزمینی به عرض ۱۲ مایل دریایی پیش بینی شده که از خط مبدأ عادی، مستقیم یا حسب مورد ترکیب آنها اندازه گیری می شود و دولت دارای صلاحیت انحصاری در این محدوده است. ماده ۴۳ قانون موصوف، منطقه ای به عرض ۲۴ مایل از خط مبدأ دریای سرزمینی را به عنوان منطقه مجاور پیش بینی کرده و مطابق ماده ۵۰ قانون مذکور منطقه انحصاری اقتصادی به عرض ۲۰۰ مایل ساحلی از خط مبدأ دریای سرزمینی مشخص شده است. طبق ماده ۴۶ این قانون، دولت دارای حق حاکمیت انحصاری در اکتشاف، استخراج، حفاظت و مدیریت کلیه منابع معدنی اعم از جانداری و بی جان در آبها و بستر و زیربستر آن می باشد. همچنین مطابق ماده ۵۱ ، غیر از صخره هایی که قادر به نگهداری حیات انسانی نمی باشند، جزایر دارای منطقه انحصاری اقتصادی می باشند. ماده ۶۲ این قانون فلات قاره مکزیک را تعریف می کند که شامل بستر و زیربستر مناطق دریایی ورای دریای سرزمینی که ادامه طبیعی قلمرو و سرزمینی این کشور است و تا لبه خارجی حاشیه قاره ادامه دارد، تا محدوده ۲۰۰ مایلی از خط مبدأ دریای سرزمینی، طبق مقررات حقوق بین الملل، می باشد و طبق ماده ۵۸ آن ملت دارای حق حاکمیت انحصاری بر اکتشاف و بهره برداری از منابع طبیعی بوده و حتی در صورتی کهملت مکزیک این حق خود را اعمال نکند، هیچکس بدون اجازه صریح مقامات دولتی حق بهره برداری از آن را ندارد.
گفتار سوم : ایالات متحده آمریکا
ایالات متحده عضو کنوانسیون ۱۹۵۸ ژنو است، ولی با وجود امضای کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها تا کنون آنرا تصویب نکرده است. تعیین مناطق دریایی این کشور بیشتر در قالب اعلامیه های رئیس جمهور صورت گرفته است. در سال ۱۹۸۳ رئیس جمهور وقت آمریکا در بیانیه ای تصمیم خود را در مورد علل عدم امضای کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها اعلام کرد. در عین حال منطقه انحصاری اقتصادی به عرض ۲۰۰ مایل ساحلی اعلام کرد که دولت ایالات متحده حق انحصاری بهره برداری از منابع جاندار و غیر جاندار آن را دارد و در عین حال آزادی های مقرر در حقوق بین الملل برای سایر کشورها نیز محفوظ است. در ۲۷ دسامبر ۱۹۸۸ رئیس جمهور آمریکا در بیانه ای در خصوص دریای سرزمینی منتشر کرد. طبق این اعلامیه دریای سرزمینی آمریکا، ۱۲ مایل ساحلی از خط مبدأ این کشور طبق حقوق بین الملل تعیین شده و ضمن اشاره به حاکمیت انحصاری این دولت بر این منطقه، با استناد به کنوانسیون ۱۹۸۲ حق عبور بی ضرر شناورهای سایر کشورها و حق عبور ترانزیتی آنها از تنگه ها مورد شناسائی قرار گرفته است. در دوم سپتامبر ۱۹۹۹ در اعلامیه دیگری[۱۳۲۴] منطقه مجاور آبهای ایالات متحده ۲۴ مایل دریایی از خط مبدأ این کشور طبق حقوق بین الملل به نحوی که داخل در دریای سرزمینی سایر کشورها نشود، اعلام و ضمن استناد به کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها به حقوق ایالات متحده در این محدوده و حقوق و آزادی های سایر کشورها اشاره شده است. مطابق این اعلامیه، دولت ایالات متحده می تواند قوانین و مقررات گمرکی، اقتصادی، مهاجرت و کشتیرانی را اعمال و مرتکبین نقض این مقررات را آنچنانکه در دریای سرزمینی و یا قلمرو سرزمینی این کشور مقرر شده مجازات نماید.
منطقه انحصاری اقتصادی آمریکا علاوه بر اعلامیه مورد اشاره، در اعلامیه دیگری به شماره ۵۰۳۰ در تاریخ ۱۰ مارس ۱۹۸۳ نیز مورد توجه قرار گرفته است[۱۳۲۵]. در این اعلامیه منطقه انحصاری اقتصادی این کشور منطقه دریایی در مجاورت دریای سرزمینی در کل قلمرو این کشور به عرض ۲۰۰ مایل از خط مبدأ دریای سرزمینی اعلام شده که در صورت تلاقی با منطقه انحصاری کشور دیگر باید از طریق منصفانه حل و فصل شود. در داخل این محدوده، ایالات متحده دارای حق حاکمیت و اکتشاف و استخراج حفاظت و مدیریت منابع طبیعی جاندار و بی جان در دریا و زیر بستر دریا می باشد. در عین حال، آزادی های مقرر در حقوق بین الملل برای سایر دولتها نیز مانند دریانوردی، پرواز، بست کابلها و لوله ها و غیره تضمین شده است. در این اعلامیه قید شده که تعیین این منطقه تأثیری در سیاسیت های ایالات متحده در مورد فلات قاره ندارد.
مقررات داخلی کشورهای ساحلی خلیج مکزیک در مورد تعریف مناطق دریایی به تنهایی جهت حل مشکل اختلاف حاکمیت و تعارض ادعاهای متقابل کافی نمی باشد. از اینرو سه دولت ساحلی خلیج مکزیک در قالب موافقت نامه های دوجانبه مبادرت به تحدید حدود مناطق دریایی کرده اند.
مبحث سوم : تحدید حدود دریایی در خلیج مکزیک
در خلیج مکزیک موافقت نامه های تحدید حدود دریایی بین سه کشور ساحلی به صورت دو جانبه تنظیم شده به نحویکه در این پهنه آبی مطقه مورد اختلاف حاکمیت وجود ندارد.
ایالات متحده و کوبا موافقت نامه تحدید حدود دائمی امضا نکرده اند بلکه در ۲۷آوریل ۱۹۷۷ یک نوع ترتیبات عملی موقت (Modus Virendi) مقرر نموده اند[۱۳۲۶]. بر اساس این سند، نقاط جغرافیایی مشخص شده طبق طول و عرض جغرافیایی به عنوان مرز دریایی موقت بین طرفین تعیین گردیده که در قسمتهای معین شده برای هریک از طرفین، طرف مقابل حق هیچگونه اعمال صلاحیت و کنترل ندارد. در این موافقت نامه اشاره ای به منابع مشترک نفت و گاز نشده است.
۲۶ جولای ۱۹۷۶ موافقت نامه تحدید حدود منطقه انحصاری اقتصادی بین کوبا و مکزیک به امضا رسید و اسناد آن در اول فوریه ۱۹۸۵ مبادله شد[۱۳۲۷]. در مواد ۱و۲ این موافقت نامه، خط تحدید حدود منطقه انحصاری اقتصادی بین دو کشور کوبا و مکزیک مطابق اصل خط متساوی الفاصله بر مبنای نقاط خاص جغرافیایی مورد توافق آنها صورت گرفته است. طبق ماده ۴ این موافقت نامه، خط تعریف شده فوق به عنوان خط تحدید حدود فلات قاره دو کشور نیز لحاظ می شود. در این موافقت نامه اشاره ای به وجود ذخایر مشترک نفت و گاز و سایر مواد معدنی نشده و تا کنون موافقت نامه ای در این زمینه به امضای دو کشور نرسیده است. همچنین ،در ۳۳ نوامبر سال ۱۹۷۰ دولتهای ایالات متحده و مکزیک معاهده مرزی در خصوص تحدید حدود مرز ریوگراند و مناطق خاصی از خلیج مکزیک و اقیانوس اطلس را امضا کردند. بند A ماده ۵این معاهده ناظر به خط مرز دریایی بین دو کشور در خلیج مکزیک می باشد و با اشاره به مواد ۱۲ و ۲۴ کنوانسیون دریای سرزمینی و منطقه مجاور (کنوانسیون ژنو) خط مرزی مطابق نقاط مشخص جغرافیایی ترسیم شده و صلاحیت و حاکمیت هر یک از دو دولت در هوا، دریا، بستر و زیر بستر دریا در محدوده اختصاصی آنها مورد تأکید قرار گرفته است[۱۳۲۸].
موافقت نامه تحدید حدود مرز دریایی بین مکزیک و آمریکا یک منطقه را به نام شکاف غریی[۱۳۲۹] را در بر نمی گیرد. این منطقه از نظر وجود منابع نفت و گاز بسیار غنی می باشد و با وجود رقابت شرکتهای نفتی آمریکا جهت اکتشاف نفت در این منطقه، دو کشور تصمیم به مذاکره در مورد تعیین تکلیف این منطقه گرفتند و از سال ۱۹۸۸ مذاکرات دو کشور در این زمینه آغاز شد. در آن سال، سرویس مدیریت معادن آمریکا (MMS) که وابسته به وزارت کشور است، با همکاری گسترده با وزارت خارجه این کشور مقامات را مجاب به انعقاد موافقت نامه تحدید حدود نمود.درسال ۲۰۰۰ موافقت نامه تحدید حدود دریایی در بخش باقیمانده خلیج مکزیک امضاء شد . این سند، یک منطقه حائل که مجموعاً ۸/۲ مایل دریایی از خط مرزی تعیین شده فاصله دارد ،تعریف می کند که مساحت مجموع آن ۴۶۷/۱۷ کیلومتر می باشد و مساحت آن از ایالت نیوجرسی کمتر است. ۳۸% کل این منطقه حائل به مساحت ۵۶۲/۶ کیلومتر مربع در محدوده ایالات متحده و ۶۲ درصد آن به مساحت ۱۰۹۰۵ کیلومترمربع در محدوده دولت مکزیک قرار دارد[۱۳۳۰]. منطقه حائل دارای ۳۳۶ بلوک نفت می باشد که احتمالاً بسیاری از آنها از خط مرزی عبور می کند. رژیم حقوقی بهره برداری از میادین مشترک نفت وگازبین آمریکا ومکزیک در چارچوب یک موافقت نامه دو جانبه بین این دو کشور طراحی شده است.
مبحث چهارم : بهره برداری ازمیادین مشترک نفت وگاز خلیج مکزیک در موافقت نامه های دو جانبه
رویکرد معاهده ای به مقوله میادین مشترک نفت وگاز در خلیج مکزیک دارای تنوع و سابقه چندانی نیست.اولین ویگانه موافقت نامه مو جود در این زمینه توسط آمریکا ومکزیک در سال ۲۰۰۰ منعقد شده است.معاهده آمریکا و مکزیک در مورد تحدید حدود غرب خلیج مکزیک[۱۳۳۱] در نهم ژوئن سال ۲۰۰۰ به امضای دو کشور رسید در مقدمه آن به موافقت نامه تحدید حدود ۲۳ نوامبر ۱۹۷۰ دو کشور اشاره شده و ضمن در نظر گرفتن احتمال وجود مخازن نفت و گاز که از خط تحدید حدود فلات دو کشور عبور می کند، به لزوم همکاری و مشاوره دوره ای جهت حفظ منافع دو کشور تأکید گردیده است. معاهده سال ۲۰۰۰ در یک مقدمه و ۹ ماده تنظیم و در مواد ۱و۲ خط تحدید حدود فلات قاره دو کشور در ماورای ۲۰۰ مایل از خط مبدأ دریای سرزمینی طبق مختصات طول و عرض جغرافیایی معین شده است. ماده ۳ مقرر می دارد که دولت آمریکا در جنوب خط مذکور در ماده ۱ و دولت مکزیک در شمال آن هیچگونه ادعایی در مورد اعمال حاکمیت و صلاحیت نخواهند داشت و درواقع این مناطق کماکان تحت حاکمیت جداگانه دو دولت زیربط هستند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-07-23] [ 03:37:00 ق.ظ ]




 

پس آزمون
متغیر مستقل
پیش آزمون
نمونهگیری تصادفی
گروه ها

 

T2
X
T1
RG1
آزمایش

 

T2
-
T1
RG2
کنترل

 

 

۳-۸-روش اجرای پژوهش
روش اجرای تحقیق را ماهیت و موضوع تحقیق، هدف آن و امکانات پژوهشگر تعیین میکند (دلاور، ۱۳۸۴). در این تحقیق که از نوع شبه تجربی میباشد. برای اجرای آن، ابتدا ساختار و طرح جلسههای مشاوره گروهی براساس نظریه شناختی-رفتاری تهیه شد. برای انجام این عمل از متون علمی مربوط به نظریه و کاربرد نظریه در درمان اختلالات جنسی و توصیههای عملی اساتید راهنما و مشاور استفاده شد و فهرست فنون و نحوۀ انجام مشاوره گروهی تدوین گردیده و سپس قالب جلسات مشاوره گروهی مشخص شد.روش جمع آوری پیش آزمون به این صورت بود که در همان مرحله نمونه گیری چنانچه افراد رضایت خود را برای شرکت در مطالعه ابراز کرده و وارد مطالعه می شدند، از آنها خواسته می شد به پرسشنامه پیش آزمون جواب دهند. بعد از آن گروه های آزمایش و کنترل مشخص شدند و سپس اعضای گروه آزمایشی در ۸ جلسه مشاوره گروهی شناختی -رفتاری که زمان هر جلسه یک ساعت و نیم بود شرکت کردندو در نهایت از آنها پس آزمون در جلسه ای که در منزل محقق ( محل برگزاری جلسات آموزشی) برگزار می شد گرفته شد. در گروه کنترل مداخله صورت نگرفت و صرفاٌ در رابطه با آنها پیش آزمون و پس آزمون گرفته شد.
دانلود پایان نامه
۳-۹- روش تجزیه و تحلیل اطلاعات: اطلاعات بدست آمده بوسیله نرم افزارSPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. جهت تحلیل داده ها از شاخصهای مرکزی و پراکندگی و آزمونهای پارا متریک و ناپارامتریک همچون آزمون T و کای دو و آزمون ویل گاکسون و من ویتنی استفاده شد.
۳-۱۰-طرح جلسات مشاوره گروهی
۳-۱۰-۱-جلسه اول هدف : آشنایی اعضا و گرفتن پرسشنامه پیش آزمون و افزایش آگاهی جنسی
محتوای جلسه: ۱-آشنا سازی اعضا با یکدیگر و رهبر گروه و قوانین و ساختار گروه ۲-توضیح و بیان هدف مطالعه برای شرکت کنندگان ۳-تاکید بر محرمانه بودن پاسخها ۴-نحوۀ تکمیل پرسشنامه ۵-تکمیل پرسشنامه پایه توسط اعضا ۶-شروع آموزش و آگاهی جنسی ۷-معرفی کتاب
۳-۱۰-۲-جلسه دوم: هدف: آموزش مهارتهای شناختی
محتوای جلسه: ۱-پرسش از جلسه قبل ۲-آموزش آرمیدگی ۳-آموزش مهارت خیال پردازی
در این جلسه، درمانگر ابتدا مروری کلی بر مفاهیم جلسه قبل داشت و سپس به آموزش تکنیک آرامیدگی یا ریلکسیشن پرداخت و در نهایت مهارت خیال پردازی ابتدا با تصاویر غیر جنسی و بعد با تصاویر جنسی آموزش داده شد.
۳-۱۰-۳-جلسه سوم: هدف: ادامه آموزش مهارتهای شناختی
محتوای جلسه: ۱-پرسش از جلسه قبل و بررسی انجام تکلیف ۲-آموزش مهارتهای تمرکز-توجه
در این جلسه بعد از بررسی انجام تکلیف توسط درمانجو مهارتهای تمرکز-توجه آموزش داده شد. در این مهارت ابتدا از درمانجویان خواسته شد تا بر یک شئ خاص توجه کنند و به دقت آنرا توصیف کنند سپس تمرکز خود را بر احساسات بدنی خود متمرکز کنند و آنها را بشناسند و بیان کنند.
۳-۱۰-۴-جلسه چهارم: هدف: آشنایی باافکار و عقاید منفی که باعث بروز احساسات منفی نسبت به مسائل جنسی میشود.
محتوای جلسه: ۱-توصیف انواع مختلف شناختهای ناسازگارانه ۲-شناخت افکار ناسازگارانه و خودگوییها ۳-توصیف هیجانهای همراه با شناختهای ناسازگارانه.
در این جلسه به نقش مهم تکلم شبه آوایی و خودگوییها در تعیین هیجانها ودر نهایت رفتار فرد تاکیدشد. به درمانجویان آموزش داده شد که چگونه افکار واقعی که فرد با آنها درگیر است و نگرشها و عقاید آنها با هم تمایز دارند و بدین ترتیب با شناخت افکار منفی در رابطه با خود، در افزایش اعتماد به نفس جنسی به درمانجویان کمک شد.
۳-۱۰-۵-جلسه پنجم هدف: توضیح اثر عوامل روان شناختی در کارکرد جنسی
محتوای جلسه: ۱-بررسی انجام تکلیف ۲-آموزش عوامل روان شناختی (عوامل زمینه ساز عوامل آشکار ساز- عوامل نگهدارنده) ۳-ارائه تکلیف
دراین جلسه بعد از بررسی انجام تکلیف و شناخت افکار ناسازگارانه به توضیح عوامل روان شناختی که ممکن است در بدکاریهای جنسی نقش داشته باشد پرداخته شد که شامل عوامل زمینه ساز، عوامل آشکار ساز و عوامل نگهدارنده میباشد.
۳-۱۰-۶-جلسه ششم هدف جلسه: بازسازی شناختی
محتوای جلسه: ۱-مرور تکلیف قبل ۲-بازسازی شناختی و تغییر نگرش منفی نسبت به مسائل جنسی و نگرش منفی در مورد خود ۳-ارائه تکلیف
در این جلسه درمانگر ابتدا تکلیف جلسه قبل راکه لیست عوامل روان شناختی بود، مرور کرده و سپس به بحث در مورد افکار و باورهای غیر منطقی پرداخت.در این جلسه نیز با تغییر نگرش های منفی درمانجویان سعی در افزایش اعتماد به نفس جنسی آنها شد.
۳-۱۰-۷-جلسه هفتم: هدف: آموزش اختلالهای جنسی در زنان
محتوای جلسه: ۱-مرور تکلیف جلسه قبل ۲-آموزش انواع اختلالهای جنسی موجود در زنان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:36:00 ق.ظ ]




اسفناج گیاهی است یک ساله، دارای ساقه ای راست، به ارتفاع نیم متر که برگ های آن پهن و نرم مثلثی شکل به رنگ سبز می باشند. اسفناج نسبت به سرمای زمستان مقاوم است. دو نوع اسفناج وجود دارد که به نام های پاییزه و بهاره وجود دارند. اسفناج بهاره، در فصل بهار کاشته می شود و به اسفناج انگلیسی معروف است، اما نوع پاییزه آن که به خاک بسیار غنی احتیاج دارد، در پاییز کاشته می شود. گل های اسفناج به رنگ سبز کم رنگ می باشد. اسفناج به دلیل مواد غذایی فراوان، کشت آن امروز در تمام نقاط دنیا معمول می باشد (پیوست، ۱۳۸۸). TAV یکی از ویروس های آلوده کننده گیاه اسفناج بوده که سبب ایجاد علائم بد شکلی، کوتولگی و رنگ پریدگی شدید در برگ ها ی این گیاه می گردد. از دیگر ویروس های آلوده کننده ی گیاه اسفناج می توان به (CMV)Cucumber mosaic virus.، (TuMV)Turnip mosaic virus و Spinach latent virus (SLV) اشاره نمود .(Okonkwo, 1974)
۱-۲-۲-۱۰- خانواده Campanulaceae
۱-۲-۲-۳-۱۰- گل استکانی[۲۶]
گل استکانی در سال ۱۹۶۵ توسط Noordam به عنوان میزبان طبیعی ویروس TAV گزارش گردید (Hollings & Stone, 1970). این گیاه بومی جنوب اروپا و کشور فرانسه بوده و دارای بیش از ۳۰۰ گونه می باشد. گل استکانی شامل انواع یکساله، دو ساله و چند ساله می باشد و از نادر گیاهانی است که در خاک های آهکی بهتر رشد می کند (قاسمی و کافی، ۱۳۸۴). ویروس TAV در گل استکانی بذرزاد می باشد. از جمله علائم ویروس در این گیاه می توان به شکستگی رنگ گل ها و ایجاد لکه های کلروز و نکروز در برگ ها اشاره نمود (Hollings & Stone, 1970).
۱-۳- اهداف تحقیق
در این تحقیق ویروس بیبذری گوجه فرنگی برای نخستین بار از ایران و از گیاهان اطلسی و داوودی معرفی میگردد. با توجه به دامنه میزبانی گسترده این ویروس و جدید بودن آن در کشور، لذا هدف از این تحقیق شامل موارد زیر میباشد:
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
۱- شناسایی ویروس بی بذری گوجه فرنگی از طریق آزمونهای سرولوژیکی (الایزا[۲۷]) و مولکولی (پی.سی.آر[۲۸])
۲- همسانهسازی و تعیین ترادف طول کامل جدایه ایرانی TAV بدست آمده از گیاه اطلسی
۳- همسانهسازی و تعیین ترادف ژن پروتئین پوششی[۲۹] جدایه ایرانی TAV بدست آمده از گیاه داوودی
۴-تعیین جایگاه تکاملی جدایههای ایرانی ویروس بی بذری گوجه فرنگی در مقایسه با سایر جدایههای موجود در بانک ژن
۵- مقایسه ترادف نوکلئوتیدی و اسیدهایآمینه جدایه های ایرانی TAV با سایر جدایه های این ویروس موجود در بانک ژن
۶- تعیین دامنه میزبانی جدایههای ایرانی ویروس بی بذری گوجه فرنگی
فصل دوم
بررسی منابع
۲-۱- جایگاه ویروس بی بذری گوجه فرنگی در طبقه بندی ویروسهای گیاهی
ویروس بی بذری گوجه فرنگی عضو جنس کوکوموویروس می باشد. نام جنس از نام ویروس تیپ این گروه یعنی ویروس موزائیک خیار[۳۰] گرفته شده است که در سال ۱۹۷۱ به عنوان یک گروه ویروسی مستقل نامگذاری و معرفی گردید. ویروس کوتولگی بادام زمینی[۳۱] گونه دیگر این جنس می باشد. علی رغم اینکه در طبقه بندی ویروس های گیاهی، بالاخانواده ها جایگاه رسمی ندارند، اغلب اشاره می شود که این جنس به خانواده بروموویریده و بالا خانواده Alphavirus-like تعلق دارد که ویروس های حیوانی را نیز شامل می شود (جدول ۲-۱) .(Palukaitis & Garcia-Arenal, 2003) از دیگر اعضای جنس کوکوموویروس میتوان به ویروسهای Cowpea bamding mosaic virus، Cowpea ringspot virus و Bean distortion mosaic virus اشاره نمود (White et al., ۱۹۵۵). بررسی های مولکولی بر روی دو ویروس اول صورت گرفته ولی به نظر می رسد که هیچ گزارش دیگری از زمان آخرین گزارش در مورد این ویروس ها وجود ندارد (Edwardson & Christie, 1991). آخرین ویروس (BDMV) هم از یک نوترکیبی طبیعی بین TAV و CMV به وجود آمده است (Palukaitis & Garcia-Arenal, 2003).
۲-۲- جنس کوکوموویروس
۲-۲-۱- ویژگی های ویریون
کوکوموویروس ها، ویروس هایی بیست وجهی(T=3) با قطر حدودا ۲۹ نانومتر هستند که درمجموع از ۱۸۰ زیرواحد پروتئینی و حدود ۱۸% آر.ان.ای تشکیل شده اند. این ویروس ها فاقد لیپید و یا گلیکوپروتئین ها هستند. ویریون ها با قطر داخلی ۵/۱۶ نانومتر، محتوی آر.ان.ای های ژنومی، حداقل یک آر.ان.ای زیرژنومی و در برخی گونه ها بیش از یک آر.ان.ای زیرژنومی بوده که بصورت جداگانه و مستقل کپسید پوشی می شوند. پیکره های کوکوموویروس در نتیجه واکنش های RNA-protian تثبیت شده و به راحتی در غلظت بالای نمک های خنثی کلراید و یا در حضور سدیم دودسیل سولفات از هم پاشیده شده (Kaper, 1975) و با کاهش غلظت نمک و یا حذف سدیم دودسیل سولفات به راحتی پیکره های فعال(از لحاظ بیولوژیکی) می توانند مجددا از پروتئین های پوششی قابل حل و آر.ان.ای شکل گیرند (Kaper,1969). همه ی پیکره ها ی ویروس ویژگی های رسوب[۳۲] مشابه را دارند بنابراین امکان تفکیک آنها براساس خصوصیات فیزیکی میسر نیست و این پیکره ها در سه گونه کوکوموویروس توسط میکروسکوپ الکترونی قابل تشخیص نمی باشند. علی رغم تشابهات مورفولوژیکی و ویژگی های رسوب، پیکره های کوکوموویروس ها در کپسید پوشی آر.ان.ای ها متفاوتند. RNA-1وRNA-2 بطور جداگانه کپسیدپوشی می شوند، درحالیکه RNA-3 و RNA 4 زیر ژنومی احتمالا درون یک پیکره واقع می گردند (Habili & Francki, 1974a). پیکره هایی با ۳ نسخه از RNA-4 نیز ممکن است وجود داشته باشند (Kaplan & Palukaitis, 1998).
۲-۲-۲- ویژگی های ژنوم
ژنوم ویروس در این جنس از سه قطعه آر.ان.ای تک رشته ای مثبت که براساس کاهش اندازه به صورتRNA-1، RNA-2 و RNA-3 نامگذاری می گردند و یک یا چند آر.ان.ای زیرژنومی تشکیل شده است (شکل۲-۱). همه ی قطعات آر.ان.ای دارای یک ساختار کلاهک (۵΄cap) در انتهای ΄۵ خود می باشد. نواحی ΄۵ غیرکد کننده ی RNA-1 و RNA-2 درون یک نژاد، بسیار شبیه به یکدیگر می باشند. قسمت ΄۳ همه قطعات آر.ان.ای نیز درون یک نژاد بسیارمشابه بوده و قادر به تشکیل یک ساختار شبیه tRNA-like می باشند (Habili & Francki, 1974c). اندازه ی RNA های ژنومی و پروتئین های کد شده در بین گونه های مختلف متفاوت می باشد. RNA-1 حدودا ۳۴۰۰ نوکلئوتید طول داشته و پروتئین ۱a را کد می کند. قطعه RNA-2 به طول تقریبی ۳۰۰۰ نوکلئوتید کدکننده ی دو ORF یعنی ۲a و ۲b می باشد که تاحدودی با یکدیگر هم پوشانی دارند. پروتئین ۲b از آر.ان.ای زیرژنومی ۴A ترجمه و کپسیدپوشی میگردد . RNA-3به طول ۲۲۰۰ تا ۲۴۰۰ نوکلئوتید پروتئین های ۳a یا پروتئین حرکتی[۳۳] با وزن مولکولی KDa30 و ۳b یا پروتئین پوششی با وزن مولکولی KDa24 را کد می نماید که این پروتئین (CP) از روی RNA-4 زیرژنومی نیز ترجمه می شود. RNA-3 و RNA-4 با هم کپسیدپوشی می شوند، اما RNA-4 جهت ایجاد آلودگی موردنیاز نیست. ORF مربوط به پروتیئن های ۱a، ۲a، ۳a و پروتئین پوششی در همه ی جنس های خانواده ی Bromoviridae یافت می شوند، درحالیکه ORF مربوط به پروتئین ۲b تنها در جنس های Cucmovirus و Ilarvirus وجود دارد. در جنس Cucumovirus رمز آغاز جهت ژن ۲b درجایگاه متفاوتی برای هرگونه قرار دارد (Xin et al., ۱۹۹۸).
۲-۲-۳- عملکرد پروتئین ها در جنس کوکوموویروس
۲-۲-۳-۱- پروتئین ۱a
پروتئین ۱a توسطRNA-1 کد می شود و جزئی از آنزیم رپلیکاز[۳۴] می باشد. پروتئین ۱a دارای دو ناحیه عملکردی می باشد، ۱) قسمت ابتدائی پایانه ی آمینی[۳۵] که در واقع یک ناحیه متیل ترانسفراز است و در کلاهک گذاری آر.ان.ای های ژنومی[۳۶] و زیرژنومی درگیر است، ۲) ناحیه دیگر پایانه کربوکسیل[۳۷] بوده که یک هلیکاز[۳۸] می باشد .(Habili & Symons, 1989) ترادف های دخیل در بروز واکنش فوق حساسیت در گیاه توتون و ترادف ضروری برای انتقال با بذر در RNA-1 و احتمالاً در پروتئین ۱a قرار دارند. بر اساس بررسی های بعمل آمده مشخص گردیده که پروتئین ۱aبا ۶-آدنوزیل متیونین باند می گردد، پدیده ای که جهت متیلاسیون ساختار کلاهک انتهای ΄۵ ضروری است. ناحیه هلیکاز از تعدادی موتیف های مشخص هیکازها تشکیل شده است و حذف درون این موتیف های در ژن پروتئین ۱a از توانایی این پروتئین در عمل تکثیر ممانعت می نماید (Roossinck et al., 1995). قطعه RNA-1 در ویروس CMV بر سرعت آلودگی سیستمک در گیاه کدو اثر دارد. پروتئین CMV-1a بیان شده در گیاه توتون، به میزان اندک قادر به تکثیر ویروس بوده و اجازه حرکت قطعات RNA-2و RNA-3ی CMV را می دهد، بنابراین حتی سطوح خیلی پایین پروتئین ۱a جهت تکثیر کافی می باشد. پروتئین ۱a حفاظت شده ترین پروتئین در بین پروتئین های ویروس TAV می باشد (شکل ۲-۱) (Lakshman & Gonsalves, 1985).
۲-۲-۳-۲- پروتئین ۲a
پروتئین ۲a به وزن مولکولیKDa93 توسط RNA-2 کد میشود و از تعدادی موتیف مشخص RNA پلیمرازهای وابسته به [۳۹]RNA تشکیل شده است. هیچ جهشی در این ترادفها در هیچ یک از کوکوموویروس ها به منظور تعیین نقش آن ها در تکثیر ویروس انجام نشده است، در حالیکه چنین آزمایشاتی برای پروتئین ۲a کد شده توسط ویروس موزائیک یونجه[۴۰] انجام گردیده است (Poch et al., 1989). در مورد CMV مشخص شده که ترادف های ۲a در مجاورت موتیف های D پلی مراز واکنش فوق حساسیت و آلودگی سیستمیک را در گیاه لوبیا چشم بلبلی نشان میدهند. همچنین ترادف های همراه با توالی موجود در موتیف B پلی مراز بر روی آلودگی سیستمیک در گیاه نخود فرنگی اثر میگذارد (Kim & Palukaitis, 1997). پروتئین ۲a در سیستم مخمری دی هیبرید و in vitro با پروتئین ۱a واکنش نشان می دهد. تنها ۱۲۶ اسید آمینه ناحیه انتهای آمینی پروتئین ۲a جهت چنین واکنشی بین پروتئین های ۱a و ۲a در محیط in vitro و in vivo مورد نیاز می باشد (Kim et al., 2002).
۲-۲-۳-۳- پروتئین ۲b
پروتئین ۲b توسط RNA-2 کد گردیده و از روی یک آر.ان.ای زیر ژنومی ((subgenomic.RNA تحت عنوان RNA-4A بیان می گردد. هر دو قطعه RNA-2 و RNA-4A ترادف کدکننده پروتئین ۲b را دارا بوده، اما در RNA-2 این توالی ترجمه نگردیده و تنها توسط آر.ان.ای زیرژنومی RNA-4A ترجمه و بیان می گردد. این پروتئین تنها در جنس های Cucmovirus و Ilarvirus وجود دارد (Xin et al., ۱۹۹۸). پروتئین ۲b در CMV و TAV، به عنوان فاکتور لازم جهت حرکت ویروس در مسافت های طولانی و مهار کننده خاموشی ژن پس از نسخه برداری[۴۱] نقش دارد. این پروتئین توانایی سیگنال خاموشی ژن را جهت فعالسازی این مکانیزم در بافت های گیاهی را مهار می نماید (Lucy et al., 2000). حذف ۱۵ تا ۱۶ آمینو اسید از انتهای کربوکسیل این پروتئین در CMV از فعال سازی نسخه برداری، تجمع ویروس در برگ ها و بیان بیماریزایی، ممانعت نمود. همچنین وجود ۷ اسید آمینه در انتهای آمینی پروتئین ۲b بر روی سطح بیماری زایی و سطح تجمع ویروسی موثر می باشد. بیان پروتئین CMV-2b در حامل های ویروسی TMV یا PVX (در ویروس های موتانت شده ی TMV و PVX که محتوی ژن CMV-2b می باشند) بیماری زایی این ویروس ها را افزایش داد که این موضوع بیانگر آن است که احتمالا این پروتئین یک فاکتور سینرژیست می باشد. بر این اساس پروتئین ۲b ممکن است از پاسخ های دفاعی گیاه میزبان در برابر آلودگی ویروسی ممانعت نماید (Li et al., 1999). همچنین پروتئین ۲b جهت حرکت ویروس های نوترکیب شکل گرفته بین RNA-1 و CMV-RNA-2 و TAV-RNA-3 الزامی بوده و تا حدودی نیز نقش مستقیم در حرکت ویروسی دارد (Shi et al., 2002).
۲-۲-۳-۴- پروتئین ۳a (MP)
پروتئین ۳a یا پروتئین حرکتی توسط RNA-3 کد میگردد. جهت تکثیر ویروس نیازی به این پروتئین نیست، اما وجود آن جهت حرکت ویروس ضروری می باشد (Moreno et al., 1997b). پروتئین ۳a در پلاسمودسماتای[۴۲] بین سلول های آلوده و همچنین به صورت توده های بزرگ در عناصر غربالی متمرکز میگردد. بررسی های موتاسیونی در CMV بیانگر آن است که برخی ترادف ها واکنش های بین گیاهان را به شیوه خاص–گونه ای[۴۳] تنظیم می نماید. موتاسیون آمینواسیدهای ۵۱ و ۲۴۰ پروتئین ۳a سطح تجمع پروتئین را در توتون تا ۵۰ برابر افزایش داده و کارایی حرکت سیستمیک را بالا می برد. این در حالی است که توانایی همان ویروس را در حرکت سیستمیک، در گونهای دیگر از کدو مانع گردید. ضمنا موتاسیون در اسیدهای آمینه Asp20 یا Asp21 پروتئین حرکتی ویروس CMV، از تشکیل لکه های موضعی درChenopodium quinoa و لوبیا چشم بلبلی جلوگیری می نماید.(Blackman et al., 1998) پروتئین ۳a همچنین جهت حرکت درمسیرهای طولانی موردنیاز می باشد. موتانت های مختلف که حرکت سلول به سلول را تحت تاثیر قرار میدهند، قادر به تکمیل موتانت موثر حرکت در مسیرهای طولانی نمی باشند. لذا به نظر می رسد مولکول های یکسان پروتئین ۳a ، دخیل در یک فعالیت، لزوما در دیگر فعالیت های موردنیاز جهت حرکت ویروس نیز درگیرمی گردند (Li et al., 2001).
۲-۲-۳-۵- پروتئین پوششی (CP)
پروتئین پوششی یا ۳b توسط RNA-3 کد می شود، در حالیکه از طریق RNA-4 زیرژنومی بیان می گردد (Habili & Francki, 1974c). پروتئین پوششی وظیفه کپسسید پوشی آر.ان.ای های ویروسی را بر عهده دارد. این پروتئین همچنین جهت حرکت سلول به سلول ویروس در گیاه موردنیازمی باشد. یکسری فاکتورهای تعیین کننده در پروتئین پوششی، حرکت سلول به سلول را دربرخی از میزبانها تحت تاثیر قرار می دهند. این فاکتورها با سایر اجزا ویروسی درالقا حرکت سلول به سلول در میزبان نیز موثر میباشند. همچنین CP درحرکت در مسیرهای طولانی (Taliansky et al., 1995)، در انتقال ویروس به وسیله ی شتهها، بیان علائم و دامنه ی میزبانی نیز موثر میباشد (Raj et al., 2009).
۲-۳- ویروس بیبذری گوجه فرنگی در جهان
ویروس TAV برای اولین بار در سال ۱۹۴۶ تحت عنوان “یک بیماری ویروسی جدید از گیاه گوجه فرنگی” توسط Blencowe و Caldwell با علائم کوتولگی، عدم غنچه دهی و تولید میوه های بدون بذر از کشور انگلستان گزارش گردید. در سال ۱۹۴۹ نام Aspermy را به دلیل علائم واضحی که این ویروس در بیبذرکردن گوجه فرنگی ایجاد می نمودجهت این بیماری ویروسی پیشنهاد نمودند. Blencoweو Caldwell در سال ۱۹۴۶ گل های داوودی کشت شده در نزدیکی گیاهان گوجه فرنگی که دارای علائمی مشابه با ویروس های گوجه فرنگی بودند را به عنوان منبع اصلی و محل زمستان گذرانی ویروس معرفی نمودند. لذا گزارش Anisworth در سال ۱۹۳۹ (مبنی بر آلودگی گیاهان داوودی توسط استرینی از ویروس موزائیک خیار) مربوط به همین ویروس بوده است و پس از آن در سال ۱۹۵۱ نام Tomato aspermy virus برای ویروس ایجادکننده بیماری به کار برده شد (Govier, 1957). در دهه ی ۵۰ میلادی TAV باعث نابودی هزاران گیاه داوودی در انگلستان گردید (Grogan et al., 1963). در سال ۱۹۵۵ Hollings ویروس TAV را از روی گیاه داوودی توصیف نمود. Brierley در سال ۱۹۵۵ در آمریکا، بد شکلیهای شدید گل های داوودی را ناشی از ویروس TAV تشخیص داد و پس از آن نیز این ویروس از مناطق مختلف دنیا از جمله کشور های هلند (Noordam, 1952)، هند (Sastry et al., 1964)، فیلیپین (Ocfemia, 1956)، اسکاتلند (Govier, 1957)، نیوزلند (Procter, 1975)، روسیه (Chuyan & Krylor, 1979)، مجارستان (Salamon et al., 1976)، تایوان (Cheng, 2004)، ژاپن، استرالیا و کانادا Hollings & Stone, 1971)) گزارش گردید (جدول ۲-۲).
رابطه خویشاوندی TAV و CMV همواره مورد بحث و تبادل نظر محققین بوده است. اگرچه Blencowe (1949) & Caldwell و Hollings (1955)، بر مبنای آزمون های حفاظت تقاطعی و Grogan (1963) بر مبنای آزمونهای سرولوژیکی بیان نمودند که دو ویروس TAV و CMV با هم مرتبط نمیباشند، اما آزمونهای حفاظت تقاطعی Govier (1957)، Noodam(1952) و Van Slogteren (1958)، آزمونهای سرولوژیکی و دامنهی میزبانی گزارش شده توسط Lawson (1967) بیانگر رابطه خویشاوندی دور بین این دو ویروس می باشد. در دهه ی ۷۰ میلادی (۱۹۷۴a, 1974b, 1974c) Francki و Habili براساس مقایسه خصوصیات نژادهای Q-CMV و V-TAV (علی رغم وجود برخی خصوصیات مشترک) رابطه سرولوژیکی بین آن ها مشاهده نکردند. این در حالی است که در بررسی دیگری توسط Rao و همکاران در سال ۱۹۸۲ بر اساس آزمون الایزا و نشت ایمنی[۴۴] مشخص گردید که دو ویروس مذکور دارای رابطه سرولوژیکی با یکدیگر می باشند. بنابراین نتایج متفاوت به دست آمده است توسط محققین در آزمونهای سرولوژیکی ناشی از تفاوت نژادهای موجود در بین دو ویروس CMV و TAV و همچنین نحوه تهیه ی آنتی سرم می باشد(Rao et al.,1982) . اولین مطالعات مولکولی در مورد این ویروس در سال ۱۹۸۱ با تکثیر انتهای ΄۳ آر.ان.ای ۳ دو نژاد V-TAV و N-TAV این ویروس صورت گرفته است. در دهه ی نود میلادی با پیشرفت مطالعات ملکولی، طول کامل ژنوم نژاد V-TAV تکثیر و تعیین توالی گردید (Moriones et al., 1991). همچنین در سال ۱۹۹۷ یک ژن هم پوشان جدید (۲b) و یک گروه از آر.ان.ای های زیر ژنومی جدید (۳B,4A) جهت این ویروس معرفی گردند (shi et al., 1997, 1997a).
۲-۳-۱- سازماندهی ژنوم ویروس بیبذری گوجه فرنگی
ژنوم TAV متشکل از ۳ قطعه آر.ان.ای تک رشته ای مثبت و ۴ قطعه آر.ان.ای زیر ژنومی
می باشد. طول کامل ژنوم ویروس بین ۸۷۰۰ تا۸۸۰۰ نوکلئوتید می باشد (شکل ۲-۱) (Shi et al., 1997a).
۲-۳-۲- آر.ان.ایهای ژنومی
۲-۳-۲-۱- قطعه RNA-1
قطعه RNA-1 ویروس TAV به طول ۳۴۱۲ جفت باز، دارای یک ORF بوده و کد کننده پروتئین ۱a با وزن مولکولی KDa111 می باشد. ژن ۱a در موقعیت نوکلئوتیدی ۹۵ تا ۳۰۷۶ به طول ۲۹۸۱ نوکلئوتید متشکل از ۹۹۳ اسید آمینه می باشد. RNA-1 دارای سه ناحیه حفاظت شده انتهای آمینی، انتهای کربوکسیلی و ناحیه مرکزی بوده که هر دو انتهای حفاظت شده ی کربوکسیلی (C-terminal) و آمینی (N-terminal) مربوط به پروتئین ۱a، در سنتز RNA های ویروس نقش دارند (Choi et al., 2001). انتهای آمینی این پروتئین شامل ناحیه Methytransferase domain می باشد که دارای سه ناحیه حفاظت شده و انتهای کربوکسیلی Helicase domain با ۷ ناحیه حفاظت شده می باشند. این نواحی در بالاخانواده ی Alphavirus-like شناسایی گردیده اند (Koonin and Dolja, 1993). در هر جدایه مربوط به TAV ترادف های غیر کدکننده انتهای ΄۵ در RNA-1 و RNA-2 و ناحیه غیر کد کننده انتهای ΄۳ در RNA-1، RNA-2 و RNA-3 بسیار حفاظت شده می باشند. توالی و طول ناحیه ΄۳ و ΄۵ در RNA-1 بسیار مشابه RNA-2 می باشد (Roossinck et al., 1991). همچنین۴۰ نوکلئوئید حفاظت شده در قسمت غیرقابل ترجمه[۴۵]، در انتهای ΄۳ RNA-1 در این ویروس وجود دارد (جدول ۲-۳) (Choi et al., 2001).
۲-۳-۲-۲- قطعه RNA-2
قطعه RNA-2این ویروس به طول ۳۰۷۴ جفت باز دی سیسترونیک بوده و کد کننده پروتئین های ۲a و ۲b می باشد. پروتئین ۲a یک RdRP است که از نوکلئوتید ۸۸ با رمز آغازین ATG شروع و تا نوکلئوتید ۲۵۷۴ ترجمه میگردد. ۸ ناحیه حفاظت شده RdRP در بین نوکلئوئیدهای ۱۴۱۱ تا ۲۱۱۲ در قسمت مرکزی پروتئین ۲a قرار دارند. انتهای کربوکسیلی در جدایه های مختلف دارای تغییرات کمی می باشد (Choi et al., 2001). ویروس TAV دارای آر.ان.ای ماهواره ای[۴۶] نمی باشد اما قادر به تکثیر آر.ان.ای ماهواره ای ویروس CMV بوده و میتواند به عنوان یک ویروس کمکی[۴۷] آر.ان.ای ماهوارهای ویروس CMV عمل نماید (Rezaian et al., 1985).
پروتئین همپوشان ۲b در RNA-2 در موقعیت های نوکلئوتیدی ۲۴۴۷ تا ۲۷۳۴ و از طریق آر ان ای زیرژنومی ۴a بیان می گردد. توالی این پروتئین درمیان تمام پروتئین های کوکومووبروسها از همولوژی کمتری برخوردار می باشد (Ding et al., 1994). ضمنا انتهای ΄۵ در RNA-2 یک ناحیه غنی از پیریمیدین بوده و تا نوکلئونید ۸۷ (ابتدای (ORF 2a ادامه دارد. همچنین پراکندگی اسیدآمینههای بازی و اسیدی در RNA-2-TAV مشابه CMV بوده و اسید آمینههای اسیدی در انتهای آمینی و بازی در انتهای کربوکسیلی قرار دارند (Moriones et al., 1991).
محصولات ژنی RNA-1 و RNA-2 به دلایل زیر در همانندسازی ویروس دخالت دارند: (۱) این دو RNA در غیاب RNA3 می توانند همانند سازی نمایند. (۲) توالی اسید های آمینه این دو RNA با پروتئین موجود در سایر ویروس ها که دارای عمل RNA پلیمراز می باشند، مشابه می باشند. (۳) جهش های مشخصی در RNA2 از همانند سازی ویروس جلوگیری می نماید (جدول ۲-۳) (Matthews et al., 1999).
۲-۳-۲-۳- قطعه RNA-3
قطعه RNA-3 ویروس TAV به طول۲۲۲۲ تا ۲۳۸۶ جفت باز دارای دو ORF و کدکننده پروتئین های ۳a و CP بوده (Palukaitis & Garcia-Arenal, 2003) که به وسیله ی ناحیه بین ژنی[۴۸] به طول ۲۹۵ نوکلئوتید از یکدیگر جدا می گردند. ناحیه بین ژنی حاوی ناحیه کنترل داخلی[۴۹] بوده و همانند موقعیت های حفاظت شده ی مربوط به سنتز آر.ان.ای زیرژنومی CMV و BMV در این ویروس نیز لازم می باشد (Boccard & Baulcombe, 1993). بر پایه مقایسه توالی ناحیه بین ژنی RNA-3ی ویروس بی بذری گوجه فرنگی، این ویروس بیشترین درصد تشابه نوکلئوتیدی را با ویروس PSV (در مقایسه با ویروس CMV) دارا بوده است (Choi et al., 2001). یک اسیدآمینه سرین (به شدت حفاظت شده) در موقعیت آمینواسیدی چهار پروتئین حرکتی این ویروس واقع گردیده که بر میزان حرکت ویروس و شدت علائم (به جز استرین V-TAV که دارای رمز پایان UAA است) اثر دارد (Moreno et al., 1997).
ناحیه غیرقابل ترجمه ی انتهای ΄۵ در RNA-3 مانند دیگر کوکوموویروس ها شامل ناحیه حفاظت شده UG tract میباشد. این ناحیه جهت تجمع RNA-3 ویروس لازم می باشد. همچنین علی رغم اینکه ویروس TAV دارای آر.ان.ای ماهواره ای نمیباشد، اما RNA-3 این ویروس قادر به تکثیر آر.ان.ای ماهواره ای CMV می باشد (Hu et al., 1997). انتهای ΄۳ قطعه RNA-3 دارای یک توالی حفاظت شده به طول ۱۶۰ نوکلئوتید با دو تکرار متوالی بوده، که در برخی استرینهای این ویروس یک تکرار از آن حذف گردیده است (جدول ۲-۳) .(Shi et al., 1997a)
۲-۳-۳- آر.ان.ایهای زیرژنومی
قطعه RNA-4 ویروس TAV به طول ۱۳۰۳ نوکلئوتید کد کننده پروتئین پوششی می باشد. این آر.ان.ای دارای انتهای ΄۳ یکسان با انتهای ΄۳ قطعه RNA-3 می باشد و همراه با RNA-3 کپسید پوشی می گردد. RNA-4A به طول ۷۰۲ نوکلئوتید مشابه انتهای ΄۳ قطعه ی RNA-2 بوده و پروتئین ۲b کد شده توسط RNA-2 را بیان می نماید (Shi et al., 1997b). RNA-4 به جز در ویروس TAV در دو گونه ی دیگر از جنس کوکوموویروس نیز وجود دارد، درحالی که RNA-4A در نژاد های زیرگروه CMV-I موجود نیست (Blanchard et al., 1997).
علاوه بر آر.ان.ایهای زیر ژنومی ۴ و ۴A، RNA های زیرژنومی دیگری نیز از ژنوم ویروس TAV مشتق گردیده اند. RNA-3B و RNA-5 به ترتیب به طول های ۴۸۶ و ۳۲۳ نوکلوتید از انتهای ΄۳ قطعه ی RNA-3ی استرین V-TAV مشتق می گردند. RNA-3B حاوی دو تکرار متوالی از ۱۶۳ نوکلئوتید در انتهای ΄۳ قطعه RNA-3 می باشد. در حالیکه RNA-5 حاوی یک تکرار از این توالی بوده است. توالی نوکلئوتیدی این دو RNA ی زیرژنومی، به جز در یک نوکلئوتید، کاملا با هم یکسان می باشند. بر خلاف RNA-4 و RNA-4A که به ترتیب پروتئین پوششی و پروتئین ۲b را کد می نمایند، RNA-5 و RNA-3B یک گروه جدید از RNAهای زیر ژنومی TAV می باشند که به عنوان mRNA عمل نمی نمایند (shi et al., 1997a).
۲-۴- دامنه میزبانی و علائم ویروس بیبذری گوجه فرنگی
ویروس TAV گسترش جهانی داشته و در کشتهای داوودی ایجاد آلودگی می نماید این در حالی است که در کشتهای گوجه فرنگی کمتر یافت می گردد. این ویروس درمیزبانهای دیگری از قبیل آهار، فلفل، سنبل، اختر، سوسن، گلایول، نعناع، تاج خروس، آفتابگردان، توتون و گل استکانی ایجاد بیماری می کند. TAV به سختی ازطریق مکانیکی به گیاه داوودی منتقل
می شود، اما در اکثر گیاهان توتون درشرایط آزمایشگاهی ایجاد آلودگی می نماید (Raj et al., ۲۰۱۱; Zhou et al., ۱۹۹۰; Hollings & Stone, 1971).
۲-۴-۱- دامنه میزبانی ویروس بیبذری گوجه فرنگی بر روی گیاهان آزمون
این ویروس دامنه میزبانی وسیعی بر روی گیاهان آزمون دارد و بیش از ۱۰۰ گونه در ۲۴ خانواده دو لپه ای و ۳ خانوداه تک لپه ای را آلوده می نماید. حداقل ۷۵ گونه از این میزبان ها در خانواده های Compositae، Solanaceae و Chenopodiaceae قرار دارند. نژاد تیپ این ویروس (TAV-B) نسبت به اکثر جدایه های داوودی موجود، دامنه میزبانی محدودتری دارد (Hollings & Stone, 1971).
۲-۴-۲- گیاهان تشخیصی ویروس ویروس بیبذری گوجه فرنگی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:36:00 ق.ظ ]




۳-۷- روش بیشترین وابستگی و کمترین افزونگی (mRMR[19])
در بسیاری از کاربرد‌های شناسایی آماری الگو، انتخاب زیرمجموعه‌ای از مجموعه ویژگی‌ها می‌تواند سبب کاهش خطای دقت طبقه‌بندی گردد. هدف روش بیشترین وابستگی و کمترین افزونگی، انتخاب زیرمجموعه از فضای ویژگی مبتنی بر مفهوم همبستگی و کاهش افزونگی اطلاعات می‌باشد. فرض کنید فضای داده ورودی D، شامل N نمونه و M ویژگی است و c نیز برچسب مربوط به هر گروه باشد. در این حالت، هدف انتخاب بهینه m ویژگی از فضای M بعدی است بطوریکه هر نمونه متعلق به گروه c باشد. از آنجاییکه تعداد زیرمجموعه‌های ممکن بوده و تعداد زیرمجمو ع‌هایی که ابعادشان کوچکتر از m باشد نیز می‌باشد جستجوی کامل زیرمجموعه‌های ویژگی بسیار دشوار است. از اینرو، روش‌های جستجوی ترتیبی مانند پیش رو ترتیبی و شناور پیش رو ترتیبی، برای جستجوی فضای کامل زیرمجموعه‌ها در فضای ویژگی پیشنهاد می‌شوند]۲۹[. شرط توصیف بهینه معادل با کمترین خطای دقت طبقه‌بندی درنظر گرفته می‌شود، بطوریکه در طبقه‌بندی بی سرپرست،‌کمترین خطا زمانی رخ می‌دهد که بیشترین وابستگی آماری دادگان در زیر فضای گروه هدف c پیدا شود. از این شیوه به عنوان شرط بیشترین وابستگی یاد می‌شود. یکی از روش‌های رایج برای بررسی مفهوم بیشترین وابستگی، روش بیشترین ارتباط است که مقصود آن بالاترین ارتباط هر ویژگی با گروه هدف c می‌باشد. بطور عام، ارتباط برحسب همبستگی و یا اطلاعات متقابل دو متغیر معرفی می‌شود. اطلاعات متقابل دو متغیر x و y، بر حسب توابع چگالی احتمال بصورت زیر تعریف می‌شود:
پایان نامه - مقاله - پروژه
(۳-۶)
در انتخاب ویژگی بر اساس بیشترین ارتباط، بیشترین اطلاعات متقابل بین ویژگی‌های منتخب گروه هدف c صورت می‌گیرد که مبین بیشترین وابستگی ویژگی به هدف مربوط می‌باشد. در روش‌های جستجوی متوالی، m بهترین ویژگی انفرادی، یعنی آن‌هایی که بیشترین مقدار وابستگی را دارند به عنوان ویژگی‌های منتخب برگزیده می‌شوند. ولی همواره ترکیبی از بهترین ویژگی‌های منفرد به عنوان یک زیرمجموعه بهینه نیست، به عبارت دیگر m بهترین ویژگی همیشه بهترین m ویژگی نیستند. از اینرو، در کنار بیشترین همبستگی ویژگی‌ها با گروه هدف c، روش هایی جهت کاهش افزونگی وجود دارد که ویژگی هایی با کمترین افزونگی را برمی‌گزیند. لذا روش انتخاب ویژگی با معیار بیشترین وابستگی و کمترین افزونگی، یکی از روش‌هایی است که مبتنی بر سه اصل بیشترین وابستگی، بیشترین ارتباط و کمترین افزونگی بنا شده است. بر اساس اطلاعات متقابل بین دو نمونه، هدف از انتخاب ویژگی با بیشترین وابستگی به هدف گروه c، یافتن یک مجموعه ویژگی S با m عضو است که بطور مشترک بیشترین وابستگی را به هدف مربوطه داشته باشد. از دید ریاضی این مفهوم به شکل زیر بیان می‌شود]۳۱[:
(۳-۷)
هنگامی که m برابر ۱ باشد، مساله به یافتن ویژگی تبدیل می‌شود که را بیشینه کند و زمانی که m بزرگتر از ۱ باشد، یک روش جستجوی ترتیبی ساده می‌تواند افزودن یک متغیر در هر لحظه باشد. در حالتی که مجموعه شامل m-1 ویژگی دردست باشد، m امین ویژگی بصورت ویژگی‌ای که بیشترین افزایش را در ایجاد می‌کند، تعریف می‌شود:
(۳-۸)
از آنجایی‌که تخمین دقیق از توابع چگالی چند متغیره و بدلیل کافی نبودن تعداد نمونه‌ها و دشواری محاسبه ابعاد بالای ماتریس کوواریانس، مشکل است، بنابراین بجای استفاده از بیشترین وابستگی از معیار بیشترین ارتباط استفاده می‌کنیم. این معیار، را با بهره گرفتن از میانگین مقادیر اطلاعات متقابل میان ویژگی‌های انفرادی و گروه c تخمین می زند:
(۳-۹)
ویژگی‌هایی که براساس بیشترین ارتباط انتخاب می‌شوند دارای افزونگی بالایی هستند، یعنی وابستگی میان آن ها زیاد است. هنگامی که دو ویژگی به شدت به هم وابسته باشند، در صورت حذف یکی از آن‌ ها قدرت مجزاسازی مربوط به آن ها تغییر زیادی نخواهد کرد]۳۷[. بنابراین معیار کمترین افزونگی برای انتخاب ویژگی‌های مستقل بصورت زیر است:
(۳-۱۰)
برای ترکیب D و R از عملگر استفاده کرده و در ساده ترین حالت داریم:
(۳-۱۱)
(۳-۱۲)
در عمل از روش‌های جستجوی ترتیبی می توان به‌منظور انتخاب ویژگی‌های زیربهینه منتخب توسط عملگر استفاده کرد. اگر فرض شود که مجموعه ویژگی از مجموعه X انتخاب شده و هدف انتخاب ویژگی m ام باشد، آنگاه این ویژگی باید تابع را بیشینه کند:
(۳-۱۳)
۳-۸- الگوریتم فاخته COA[20]
الگوریتم فاخته یکی از جدیدترین و قوی ترین روش‌های بهینه سازی تکاملی می باشد که تا کنون معرفی شده است. الگوریتم فاخته با الهام از روش زندگی پرنده‌ای به نام فاخته است که در سال ۲۰۰۹ توسط شین اویانگ ودب ساش، توسعه یافته است. این الگوریتم توسط پرواز levy به جای پیاده روی ایزوتروپیک تصادفی ساده توسعه یافته است. الگوریتم فاخته بعدها در سال ۲۰۱۱ توسط رامین رجبیون به طور کامل با جزئیات بیشتر مورد بررسی قرار گرفت]۳۰[.
اکثر پرندگان لانه‌های خود را به صورت جدا شده، نامعلوم و مستتر در پوشش گیاهی ایجاد می‌کنند تا از شناسایی توسط شکارچیان جلوگیری نمایند.در این میان برخی از پرندگان خود را از دردسر هر گونه لانه سازی و وظایف والدین رهانیده و به نوعی زیرکی جهت پرورش جوجه های خود متوسل شدند. این پرندگان هرگز برای خود لانه نمی‌سازند و به جای آن تخم‌های خود را در داخل لانه سایر انواع پرندگان قرار داده و صبر می‌کنند تا آنها در کنار تخم‌های خود به تخم‌های این پرندگان نیز رسیدگی نمایند.
فاخته مشهورترین پرنده‌ای می‌باشد که به نوعی یک متخصص در زمینه فریبکاری است. فاخته به جای ساختن لانه و تخم‌گذاری در لانه خود،لانه یک پرنده را انتخاب کرده و یکی از فاخته‌ها لانه های انواع پرنده ها را آلوده به تخم خود می‌کنند و این کار را با دقت و با تقلید از رنگ و الگوی تخم‌های موجود در هر لانه انجام می‌دهند تا تخم‌های جدید لانه شبیه تخم های تخم‌های پرنده میزبان را از بین می‌برد و تخم خود را لابه لای تخم‌های آن پرنده قرار می‌دهدو از آن محل دور می‌شود. با این عمل نگهداری تخم خود را به پرنده میزبان واگذار می‌کند.کل این فرایند به زحمت ۱۰ثانیه طول می‌کشد.‌ فاخته لانه های انواع پرندگان را برای این کار انتخاب می‌کند و این کار را با دقت و با توجه به رنگ و الگوی تخم‌های هر لانه انجام می‌دهد تا تخم‌های جدید شبیه تخم‌های قبلی لانه باشند. هر‌گروه‌ از فاخته‌ها،روی میزبان خاصی تخصص می‌یابند.ثابت شده که هر گروه متخصص از فاخته ها به صورت ژنتیکی با گروه دیگر اختلاف دارند.در این بین برخی پرندگان میزبان تخم‌های فاخته را در لانه خود تشخیص داده و تخم‌های فاخته را بیرون می‌اندازند و برخی لانه را ترک کرده و یک لانه جدید می‌سازند.فاخته‌ها تقلید خود را در لانه میزبان بهبود می‌بخشند و پرندگان میزبان هم روش شناسایی تخم‌های بیگانه را یاد می‌گیرند.این تلاش و مبارزه برای بقا بین پرندگان مختلف و فاخته ها مدام و پیوسته است.
جوجه‌های فاخته زودتر از تخمهای پرنده میزبان بیرون می‌آیند و زودتر هم رشد می‌کنند. در اکثر موارد جوجه‌ی فاخته تخم‌ها و یا جوجه‌های پرنده میزبان را از لانه بیرون می‌اندازند. این مساله کاملا غریزی می باشد.
۳-۸-۲- جزییات الگوریتم بهینه‌سازی فاخته
همانند سایر الگوریتم‌های تکاملی COA هم با جمعیت اولیه کار خود را شروع می‌کند و جمعیتی متشکل از فاخته‌ها. این جمعیت از فاخته‌ها تعدادی تخم دارند که آنها را در لانه تعدادی پرنده میزبان خواهند گذاشت. تعدادی از این تخم‌ها که شباهت بیشتری به تخم‌های پرنده میزبان دارند شانس بیشتری برای رشد و تبدیل شدن به فاخته بالغ را خواهند داشت. سایرتخم‌ها توسط پرنده میزبان شناسایی شده و از بین میروند. میزان تخم‌های رشد کرده، مفید بودن لانه را نشان میدهد. هر چه تخم‌های بیشتری در یک ناحیه قادر به زیست باشند و نجات یابند به همان اندازه سود (تمایل) بیشتری به آن منطقه اختصاص می‌یابد. بنابراین موقعیتی که در آن بیشترین تعداد تخم‌ها نجات یابند پارامتری خواهد بود که COA قصد بهینه سازی آن را دارد.
شروع
تعیین شعاع تخمگذاری برای هر فاخته
تعیین پارامترها و ورودی ها
تخم گذاری در لانه های مختلف
حرکت تمامی فاخته ها به سمت بهترین محل
مشخص نمودن جوامع فاخته ها
بعضی از تخم ها کشته یا از بین می روند
خیر
جمعیت از ماکزیموم مقدار کوجکتر است؟
بله
محاسبه سود (چک نمودن احتمال بقا هر تخم)
پرورش تخم ها
یافتن لانه ها با بهترین نوع زیست
از بین بردن فاخته ها در نواحی مختلف
شرط توقف برقرار است؟
بله
خیر
توقف
شکل ۳-۸ : فلوچارت الگوریتم بهینه سازی فاخته]۳۰[.
فاخخته‌ها برای نجات تعداد بیشتری از تخم‌های خود دنبال بهترین منطقه می‌گردند.پس از انکه جوجه ها از تخم درامدندو بالغ شدند جوامع و گروه‌هایی تشکیل می‌دهند.هر گروه محل سکونت خود را برای زندگی دارد.تمام گروه‌ها به سمت بهترین منطقه مهاجرت می‌کنند و هر گروه نزدیک بهترین منطقه ساکن می شوند.شعاع تخم‌گذاری فاخته در بهترین منطقه فعلی با توجه به در نظر گرفتن تعداد تخم‌هایی که هر فاخته می‌گذارد و فاصله فاخته‌ها از منطقه بهینه فعلی شکل می‌گیرد.سپس فاخته ها در لانه های مو جود در این شعاع تخم‌گذاری می‌کنند.این فرایند تا رسیدن به بهترین محل تخم‌گذاری ادامه می‌یابد.محل بهینه جایی است که بیشترین تعداد فاخته در آن مکان گرد می‌آیند.]۳۰[.
۳-۸-۲-۱- تولید محل‌های سکونت اولیه فاخته‌ها (جمعیت اولیه‌ی جواب‌های کاندید)
برای حل یک مساله بهینه‌سازی لازم است تا مقادیر متغیر‌های مساله به فرم یک آرایه شکل گیرند. دراین آرایه‌ها با نام‌های کروموزوم و موقعیت ذرات مشخص می‌شوند. ولی در الگوریتم بهینه‌سازی فاخته این آرایه habitat یا محل سکونت نام دارند.
در یک مساله بهینه‌سازی بعدی یک habitat آرایه ۱* خواهد بود که موقعیت فعلی زندگی فاخته‌ها را نشان می‌دهد. این آرایه به شکل زیر تعریف می‌شود:
(۳-۱۴)
میزان مناسب بودن (یا مقدار سود) در habitat فعلی با ارزیابی تابع سود )در habitat به دست می آید. بنابراین:
(۳-۱۵)
همانطور که دیده می شود COA الگوریتمی است که تابع سود را ماکزیمم می‌‌کند. برای استفاده از COA برای حل مسایل کمینه‌سازی کافی است یک علامت منفی در تابع هزینه ضرب کنیم. برای شروع الگوریتم بهینه‌سازی یک ماتریس habitat به سایز تولید می‌شود. سپس برای هر کدام از این habitatها تعدادی تصادفی تخم تخصیص می‌یابد. در طبیعت هر فاخته بین ۵ تا ۲۰ تخم می‌گذارد. این اعداد به عنوان حد بالا و پایین تخصیص تخم به هر فاخته در تکرار‌های مختلف استفاده می‌شود. دیگر عادت هر فاخته حقیقی این است که آن در یک دامنه مشخص تخم‌های خود را می‌گذارند که به آن حداکثر دامنه تخم‌گذاری (ELR) گفته می‌شود. در یک مساله بهینه‌سازی ‌هر متغیر دارای حد بالا و حد پایین است که هر ELRبا استفاده از این حدود قابل تعریف خواهد بود. ELR متناسب است با تعداد کل تخم‌ها، تعداد تخم‌های فعلی فاخته و همچنین حد بالا و پایین متغیر‌های مساله. بنابراین ELR به صورت رابطه زیر تعریف می‌شود:
(۳-۱۶)
آلفا متغیری است که حداکثر مقدار ELR تنظیم می‌شود.
۳-۸-۲-۲- روش فاخته‌ها برای تخم‌گذاری
هر فاخته به صورت تصادفی تخم‌هایی را در لانه پرندگان میزبان که در ELR خود قرار دارد می‌گذارد (شکل ۳-۸). وقتی تمام فاخته‌ها تخم‌های خود را گذاشتند برخی از تخم‌ها که شباهت کمتری به پرنده میزبان دارند شناسایی شده و از لانه بیرون انداخته می‌شود. بنابراین بعد از هر تخم‌گذاری p% از تمام تخم ها (معمولا ۱۰%)که مقدار تابع سود آنها کمتر است نابود می‌شوند. بقیه جوجه‌ها در لانه‌های میزبان تغذیه شده و رشد می‌کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:35:00 ق.ظ ]




اعتماد مبنی بر خصیصه‌های شخصی
این نوع اعتماد از طریق ویژگی‌های شخصی نظیر نژاد، جنسیت و پیشینه خانوادگی ایجاد می‌شود که به عنوان شاخص‌های عضویت در یک سیستم فرهنگی عمومی به کار می‌رود. با فرض اینکه، انسان‌ها به اعتماد در تعاملات نیاز دارند، ویژگی‌های شخصی عامل مهمی برای تصمیم‌گیری در مورد این اعتماد می‌باشد. اگرچه، اعتماد مبتنی بر خصیصه‌های فردی در جوامع کوچکی که به ندرت با افراد خارج از جامعه خود تعامل دارند، متداول است، اما وجود این اعتماد در جوامع مدرن پیچیده امروزی نیز ضرورت دارد. چون تغییر ویژگی‌های شخصی نسبتا دشوار است. پایدارترین ابزار برای ایجاد اعتماد مبتنی بر خصیصه‌های فردی، اجتماعی شدن با اشخاص دارای خصیصه‌های مشابه است. بر این اساس، مدیران سازمان‌های دولتی می‌توانند از لحاظ استراتژیک خصیصه‌های کارکنان را همساز سازند. البته باید توجه داشت که دنبال کردن صرف استراتژی مبتنی بر خصیصه‌های فردی برای اعتمادسازی چندان مؤثر نیست؛ زیرا افراد در جوامع پیچیده انرژی زیادی را برای یک رابطه اعتمادی مبتنی بر صرف خصیصه‌های اسنادی اختصاص نمی‌دهند.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
اعتماد مبتنی بر فرایند
اعتماد مبتنی بر فرایند، به جای خصیصه‌های اسنادی از طریق مبادله‌های مکرر ایجاد می‌شود. وقتی یک رابطه اقتصادی ـ مبادله‌ای آغاز می‌شود، مبادله‌های بعدی بر اساس نوعی اعتماد شکل می‌گیرد. به علاوه، ارزش کالاهای مبادله شده نیز ایجاد اعتماد مبتنی بر فرایند را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
اعتماد نهادی
از طریق نهادهایی ایجاد می‌شود که به عنوان واقعیت‌های اجتماعی پذیرفته شده‌اند و بنابراین، به ندرت زیر سؤال می‌روند. این نوع اعتماد بعد از قرن نوزدهم، از اهمیت بیشتری برخوردار شده است؛ زیرا کشورها از حالت جوامع جزیره‌ای که مبتنی بر اعتماد بر مبنای ویژگی‌های شخصی است خارج شده‌اند. اقتصادی که به طور روزافزون در حال پیچیده شدن است، نیز اعتماد مبتنی بر فرایند را محدود کرده است؛ زیرا مبادله‌ها در فواصل جغرافیایی دورتر صورت می‌گیرد و شرکت‌های مختلف به طور شتابان تشکیل، ادغام و بعضا منحل می‌شوند. در این بستر، اعتماد نهادی برای ایجاد تضمین‌های جایگزین در مبادلات ایجاد می‌شود. مدارک حرفه‌ای به عنوان راهکاری برای وجهه شخصی به کار می‌روند، واسطه‌های مالی(نظیر بانک‌ها، دلال‌ها و حسابداران مستقل) بین شرکاء رابطه برقرار می‌کنند و قوانین و مقررات دولتی چهارچوب مشترکی برای مبادلات به وجود می‌آورند.
۲-۲-۹) مدلی برای ایجاد اعتماد
«زهیر» و همکارانش(۱۹۹۸) معتقدند که اعتماد سازمانی و اعتماد بین فردی با یکدیگر در ارتباط هستند و سازه‌هایی متفاوت به شمار نمی‌روند. البته همواره ارتباط بین اعتماد سازمانی و اعتماد بین فردی واضح و مشخص نبوده است. البته منطقی به نظر می‌رسد که این افراد هستند که به یکدیگر اعتماد می‌کنند و نه سازمان‌ها. لازم به ذکر است که سازمان‌ها نیز دارای هویت و فرهنگ خاصی هستند که رفتارهای کارکنان خود را تحت تأثیر قرار می‌دهند.
«هالینین»[۵۳]عقیده دارد که اعتماد بین سازمانی، سازمانی و اعتماد بین فردی با یکدیگر ارتباط بسیار نزدیکی دارند. به گونه‌ای که تمایز قایل شدن میان آن‌ ها کار مشکلی می‌باشد. مدیری که دارای ویژگی‌ها و شخصیتی قابل اعتماد می‌باشد، می‌تواند فرهنگ اعتماد را در سازمان ترویج داده و اشکال گوناگون اعتماد را تحت تأثیر قرار دهد. همانطور که قبلا اشاره شد، اعتماد فردی و اعتماد سازمانی ارتباط بسیار نزدیکی با یکدیگر دارند و این افراد درون سازمان هستند که اعتماد را ایجاد و حفظ می‌کنند. ایجاد اعتماد هم به اعتماد فردی و هم به اعتماد سازمانی بستگی دارد. اعتمادسازی فرایندی چرخشی و مستمر به شمار می‌رود. مبنای سازمانی برای اعتماد به وسیله اقدامات سازمانی محقق می‌گردد و مشابه مبنای فردی برای اعتماد به وسیله اقدامات فردی نمود پیدا می‌کند(بلوم کوئیست[۵۴]، ۲۱۰۰۴).
«استانلی»[۵۵] (۲۰۰۵) چندین راهنمایی برای توسعه اعتماد در سازمان ارائه کرده است:
همیشه راست بگویید و راستگویی را در سازمان ترویج کنید.
خوبی‌ها را در افراد جستجو کنید و آن‌ ها را تأیید و تشویق و ترویج کنید.
هرگز مزیت‌ها و نقاط مثبت را از افراد نگیرید؛ بلکه آن‌ ها را تقویت کنید.
کارها را بین افراد به طور منصفانه تقسیم کنید.
با همه کارکنان بر اساس احترام و وفا رفتار کنید.
با کارکنان بر اساس اطمینان به آن‌ ها گفتگو کنید، نه بر اساس شک و تردید.
اگر به کسی گفتید قصد انجام کاری را دارید، حتما آن کار را انجام دهید(خودداری از شعارگرایی).
کارهایی را انجام دهید که شما را در کمک کردن به کارکنانتان موافق کند.
هنگامی که سازمان شما موفق است، کارکنان را در آن موفقیت سهیم کنید.
ارزش‌های سازمانی را پشتوانه طرح ریزی و نقشه‌ها قرار دهید.
در دوره تغییر سازمانی کارکنان مثبت و توانمند را حفظ کنید.
همه کارکنان را به طور واقعی ارزیابی کنید.
۲-۲-۱۰) رهبری خدمتگزار و اعتماد سازمانی
اعتماد، دربرگیرنده‌ی مفاهیم مهمی برای مطالعه است و کلید اصلی برای توسعه روابط بین فردی به شمار می‌رود. سطح پایین اعتماد باعث می‌گردد که کارکنان جریان اطلاعات را در سازمان منحرف کند و سوءظن و بدگمانی در بین کارکنان رواج پیدا کند و ارتباطات باز و صادقانه در سازمان از بین برود و تصمیمات سازمان از کیفیت مطلوبی برخوردار نباشند. اعتماد، مفهومی چندسطحی بوده، به تعاملات سطوح گوناگون همکاران، تیم‌ها و سطوح درون سازمانی مربوط می‌شود. رهبر خدمتگزار به طرق زیر بر فرهنگ سازمان تأثیر دارند.
الگو و نمونه بودن
نحوه تخصیص منابع سازمان
معیارهایی که به وسیله‌ی آن، به استخدام، ترفیع یا اخراج کارکنان اقدام می‌کنند.
اهمیت دادن و توجه داشتن به پاداش
قابل تأمل است که اعتماد نیز به شدت تحت تأثیر فرهنگ است. برخی دیگر از عوامل مرتبط با فرهنگ اعتماد در سازمان عبارتند از:
عمق و کیفیت روابط فردی
شفافیت نقش‌ها و مسئولیت‌ها
شایستگی‌ها برای انجام امور و وظایف محوله
شفافیت چشم انداز و اهداف سازمانی
وفای به عهد
واضح است که بسیاری از این عوامل با رفتار رهبر در سازمان ارتباط دارند. جوّ اعتماد زمانی به وجود می‌آید که مدیران آنچه را که متعهد به انجام آن بوده‌اند را انجام دهند و رفتارشان قابل پیش بینی باشد.
«راسل» معتقد است که اعتماد، جوهره‌ی رهبری خدمتگزار است. «گرینلیف» بر آن است که رهبری خدمتگزار را می‌توان هم مقدمه و هم میوه و ثمر اعتماد سازمانی به شمار آورد. توجه به دیگران در رهبران خدمتگزار و مقدم دانستن منافع پیروان بر منافع شخصی رهبر، نقش اساسی را در ایجاد جوّ اعتماد در سازمان دارا است.
بخش سوم: توانمندسازی
۲-۳-۱) مقدمه
ویژگی‌های سازمان‌های امروزی، پویایی، پیچیدگی، ابهام، سنت گریزی است و دائما از محیط اطراف خود تأثیر می‌پذیرند و تغییر را به عنوان ضرورت اجتناب ناپذیر پذیرفته‌اند. درک این مهم که تغییر جزء لاینفک و ذات سازمان‌های هزاره سوم شده است، قدرت سازگاری و انطباق با تحولات اخیر در عرصه‌های گوناگون افزایش می‌یابد. به منظور غلبه بر شرایط نامطمئن، پیچده و پویا، تنها راهی که پیش روی مدیران قرار دارد، توانمندسازی کارکنان است. از این رو، داشتن نیروی انسانی توانا و کارامد که بنیاد ثروت ملی و دارایی‌های حیاتی سازمان به حساب می‌آیند، منافع بسیار زیادی برای سازمان‌ها به دنبال خواهد داشت. در واقع، مطالعات رهبری و مدیریت اظهار می‌نمایند که پرداختن به توانمندسازی کارکنان، جزء اصلی اثربخشی مدیریت است. بنابراین توانمندسازی به عنوان تسهیل رفتار انگیزاننده تعریف شده است. در حقیقت، توانمندسازی واژه‌ای است که در علوم سازمانی بسیار مورد استفاده قرار گرفته است. ولی روی تعاریف آن، توافقی حاصل نشده است. لذا از این رو، در ادبیات نظری سازمان و مدیریت هنوز واژه‌ی توانمندسازی به صورت بسیار وسیع به کار می‌رود ولی معنای شفافی از آن در دست نیست. همین عمومیت واژه توانمندسازی باعث شده است که در گستره‌ی وسیعی از موقعیت‌ها به کار رود و این بیم وجود دارد که مفهوم واقعی آن در عمل کم شود؛ چرا که توانمندسازی اصولا یک تجربه شخصی است. از این رو، هر فرد یا سازمانی درک خاص خود را از توانمندشدن و توانمندنمودن دارد(ضیایی و همکاران، ۱۳۸۷).
توانمندسازی، مهم‌ترین چالش مدیران در عصر حاضر است؛ زیرا سازمان‌ها در معرض تغییرات سریع و غیرقابل پیش بینی قرار دارند. از مهم‌ترین عوامل بروز این تغییرات می‌توان به رقابت روزافزون جهانی، توسعه و گسترش فناوری اطلاعات و بروز تغییرات در ویژگی‌ها و خواسته‌های مشتریان اشاره کرد. تغییر در شرایط عصر حاضر، منجر به تغییر در نگرش آن‌ ها به نیروی انسانی شده است. در این شرایط، کارکنان سازمان، ابزار موفقیت مدیر نیستند و به عنوان سرمایه‌های سازمانی، به گردانندگان اصلی جریان کار و شرکای سازمان تبدیل شده‌اند(روی و شینا[۵۶]، ۲۰۰۵).الگوی قدیمی مدیریت خودکامه امروزه در اغلب سازمان‌ها منسوخ شده است. سازمان‌های امروزی نه تنها به دانش و اطلاعات بسیار وسیعی نیاز دارند؛ بلکه به استقلال، خوداتکایی، اعتماد به نفس و خلاقیت و ابتکار بیشتری نیاز دارند(ابطحی و عابسی، ۱۳۸۶). برای دستیابی به این ویژگی‌ها، سازمان باید مهم‌ترین منبع و عامل رقابتی خود؛ یعنی نیروی انسانی را توانمند کند(ارجنلی[۵۷] و همکاران، ۲۰۰۷).
۲-۳-۲) توانمندسازی
یکی از مهم‌ترین چالش‌های مدیران عصر حاضر در سازمان‌ها، عدم استفاده‌ی کافی از منابع فکری، توان ذهنی و ظرفیت‌های بالقوه‌ منابع انسانی است. در اغلب سازمان‌ها از توانایی‌های کارکنان استفاده بهینه نمی‌شود و مدیران قادر نیستند ظرفیت‌های بالقوه‌ آنان را به کار گیرند. به عبارت دیگر، با این که افراد توان بروز خلاقیت و ابتکار و انجام فعالیت بیشتری را دارند، اما در محیط سازمانی به دلایلی از این قابلیت‌ها به طور مطلوب بهره‌برداری نمی‌شود. اندیشمندان مدیریت تحول و بهسازی سازمان، توانمندسازی منابع انسانی را به عنوان راهبردی اثرگذار بر عملکرد و بهسازی نیروی انسانی معرفی کرده‌اند و معتقدند توانمندسازی منابع انسانی یکی از نگرش‌های سبز فایل است که امروزه توسط سازمان‌ها به کار گرفته می‌شود و در واقع، پاسخ به نیاز حیاتی مدیریت معاصر است(جهانیان، ۱۳۸۷)؛ چرا که کارکنان، گرانبهاترین سرمایه‌ی یک سازمان هستند و تحول و پویایی هر سازمان نیز به میزان توانمندی نیروی انسانی آن سازمان بستگی دارد(جعفری و همکاران، ۱۳۸۷).
توانمندسازی افراد به معنی تشویق افراد برای مشارکت بیشتر در تصمیم‌گیری‌هایی است که بر فعالیت آن‌ ها مؤثر است؛ یعنی فضایی برای افراد فراهم شود تا بتوانند ایده‌های خوبی را بیافرینند و آن‌ ها را به عمل تبدیل کنند. توانمندسازی عنصر حیاتی کسب و کار در دنیای نوین است. اهدافی مانند نزدیک‌تر شدن به مشتری، بهبود خدمات پس از فروش، ارائه‌ مداوم نوآوری، افزایش بهره وری و در دست گرفتن میدان رقابت برای سازمان‌هایی به دست خواهد آمد که راه‌های جدیدی برای توانمندساختن افرادشان یافته‌اند(اسمیت جین[۵۸]، ۲۰۰۰).
توانمندسازی یکی از نویدبخش ترین مفاهیم دنیای کسب و کار بوده که کمتر به آن توجه شده ولی اکنون به موضوع روز بدل گشته است. اما به رغم بحث‌های فراوان درباره‌ی فواید توانمندسازی بهره برداری از آن اندک و ناچیز است و هرچند توانمندسازی به مدیران این امکان را می‌دهد که از دانش، مهارت و تجربه‌ی همه‌ی افراد سازمان استفاده کنند اما متأسفانه تعداد مدیران و گروه‌هایی که راه و رسم ایجاد فرهنگ توانمندسازی را بدانند، اندک است (بلانچارد و همکاران، ۱۳۸۴).
مفهوم توانمندسازی نخستین بار در دهه ۱۹۸۰ معرفی شد(بلانچارد و همکاران، عبداللهی، ۱۳۸۴). این مفهوم جدیدی است که مشکل گشای تمام مسایل سازمانی تلقی می‌شود و سوخت جدیدی برای رشد محل کار به شمار می‌رود(اسکات و ژافه، ۱۳۸۴). توانمندسازی به صور مختلف در سرتاسر ادبیات مدیریت آمده است. در متون مدیریت، سابقه‌ی استفاده از اصطلاح توانمندسازی به دموکراسی صنعتی و دخیل نمودن کارکنان در تصمیم‌گیری‌های سازمانی تحت عناوین تیم‌سازی، مدیریت مشارکت و مدیریت کیفیت جامع برمی‌گردد(محمدی، ۱۳۸۰). برای مثال، در دهه ۱۹۵۰، منابع علمی مدیریت آکنده از اصول و قواعدی بود که مدیران باید در قبال کارکنان خود رفتار دوستانه داشته باشند(روابط انسانی). در دهه ۱۹۶۰ مدیران باید نسبت به نیازها و انگیزه‌های کارکنان حساس می‌بودند(آموزش حساسیت) و در دهه ۱۹۷۰ مدیران باید از کارکنان کمک می‌طلبیدند(مشارکت کارکنان) و در دهه ۱۹۸۰، مدیران باید تشکیل گروه می‌دادند(مدیریت کیفیت فراگیر). پیگیری این مباحث در دهه ۱۹۹۰ و پس از آن، نشانگر این اهمیت است که مدیران باید بیاموزند که چگونه توانمندسازی کارکنان را گسترش دهند (عبداللهی و نوه ابراهیم، ۱۳۸۵).
«کامرون»(۱۹۹۸) توانمندسازی را به معنای قدرت بخشیدن به کارکنان می‌دانند، به آن معنی که به آنان کمک کنیم تا احساس اعتماد به نفس خود را تقویت کنند، بر احساسات ناتوانی با درماندگی خود غلبه کنند و برای انجام فعالیت‌ها به آن‌ ها انرژی و انگیزه درونی بدهیم(جواهری کامل، ۱۳۸۸). توانمندسازی؛ یعنی واگذاری اختیارات رسمی، تفویض قدرت به کارکنان، تا بتوانند در تحقق اهداف سازمان سهیم باشند (آقایار، ۱۳۸۶).
به طور کلی دلایل زیر را می‌توان برای توجه بیشتر و خاص به توانمندسازی برشمرد (عبداللهی و نوه ابراهیم، ۱۳۸۵).
مطالعات مهارت‌های مدیریت نشان می‌دهد که توانمندسازی زیردستان، بخش مهمی از اثربخشی سازمان و مدیریتی است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:35:00 ق.ظ ]
 
مداحی های محرم