کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو




آخرین مطالب


 



 

    1. از جوده اقناع برخوردار باشد.

 

    1. از جوده تخییل بهره‏مند باشد.

 

۵٫٫ قدرت بر جهاد داشته باشد.

 

    1. از سلامت بدنى بهره‏مند باشد

 

البته معلم ثانى بین شرایط و ویژگی‏هاى رئیس اول تمایز قائل شده است؛ به این معنا که شرایط را در ثبوت رئیس اول لازم می‏داند و ویژگی‏ها را در تحقق خارجى و اثبات آن ضرورى می‏شمرد. برخى از محققان، بین شرایط و ویژگیها، تفکیک قائل نشده، به زحمت افتاده‏اند و توجه نکرده‏اند که این خصال، دلایل ثبوتى نیستند و ممکن است در آثار مختلف فارابى، کم یا زیاد بشوند؛ همان‏طور که بین دو کتاب «تحصیل السعاده» و «آراء اهل المدینه الفاضله» تفاوت وجود دارد.
نوع دوم رهبرى: ریاست تابعه مماثل
در زمان فقدان رئیس اول، فارابى این سؤال را مطرح می‏کند که تکلیف شریعت و آیین او چه می‏شود؟ به نظر می‏رسد در این‏جا او بیش‏تر از منظر کلام شیعى به تبیین رهبرى مماثل می‏پردازد و با ویژگی‏هایى که براى آن ارائه می‏دهد، فلسفه امامت را در تشیع به نمایش می‏گذارد؛ زیرا او بر این باور است که این نوع از رهبرى از شرط حکمت و اتصال به منبع فیض الهى برخوردار است و در تمام وظایف و اختیارات، مانند رئیس اول عمل می‏کنند و متولّى امور دین و شریعت است که اگر نیاز به وضع قانون و تکمیل یا تغییر باشد، بر اساس مصلحت و مقتضاى زمان خویش عمل می‏کند. او می‏نویسد. «تغییر شریعت، نه به این معنا است که رئیس اول اشتباه کرده است، بلکه خود او هم اگر در این زمان می‏بود، همین تغییرات را اعمال می‏کرد. بنابراین، رفتار سیاسى در توالى ریاست مماثل، که هم چون ملک واحد در زمان واحد هستند، به این صورت است». در «السیاسه المدنیه» در تحلیل موقعیت رهبران مماثل آمده است: «این‏گونه از رهبران اگر در زمان واحدى در یکى از نظام‏هاى سیاسى سه گانه (مدینه فاضله، امت فاضله و معموره فاضله) اجتماع کنند، همه آن‏ها همانند یک پادشاه هستند: «تکون کملک واحد»؛ زیرا رفتار و کردار و اهداف و اراده آنها یکى است و اگر به صورت متوالى، در زمان‏هاى مختلف هم باشند، باز نفوس آن‏ها «کنفس واحده» است و دومى بر اساس سیره اولى عمل می‏کند[۲۸]. همان‏طور که رئیس اول می‏تواند شریعتى را که خودش زمانى بر اساس مصلحت آورده بود، در صورت مصلحت مهم‏تر در زمان دیگر تغییر دهد، جانشین او هم می‏تواند شریعت او را با همین ملاک مصلحت تغییر دهد: «فاذا خلفه [الرئیس الاول] بعد وفاته من هو مثله فى جمیع الاحوال کان الذى یخلفه هو الذى یقدر ما لم‏یقدره الاول». از سوى دیگر، جانشین مماثل می‏تواند مواردى را که رئیس اول ناقص گذاشته است، تکمیل و تقدیر کند. بنابراین، جانشین مماثل، در شرایط شش‏گانه و اوصاف شانزده‏گانه و وظایف و کارویژه‏ها و «حاکمیت و مشروعیت الهى، همانند رئیس اول است». در «تحصیل السعاده» بر اساس مبانى فکرى شیعه، با اشاره به مقام «امام» می‏گوید: «معناى امام در لغت عرب، بر کسى اطلاق می‏شود که پذیرش همگانى داشته باشد؛ و حکومتش بالفعل موجود باشد؛ اما وى با همان مایه‏هاى تفکر شیعى، در ادامه، امام را مماثل با رئیس اول که در نظر او همان نبى مکرم اسلام است، همانند می‏بیند: «فالملک او الامام هو بماهیته و بصناعته ملک و امام سواء وجد من یقبل منه اولم یجد، اطیع او لم یطع… لایزیل امامه الامام…»؛ یعنى امام به واسطه امامتش اصالت و حقانیت دارد، خواه مقبول عامه باشد یا نباشد، مطاع باشد یا نباشد، کسانى او را یارى کنند یا نکنند، به واسطه عدم مقبولیت و اطاعت و یاور، امامت او زایل نمی‏گردد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
نوع سوم رهبرى: ریاست سنت (ولایت فقیه)
ضرورت ادامه حیات سیاسى، اجتماعى و حفظ آیین و شریعت، بعد از رئیس اول و رئیس مماثل، اقتضا می‏کند که نظام سیاسى، بدون رهبرى رها نشود. و چون در عصر غیبت رئیس اول و امام، شرایط رهبرى به مراتب دشوارتر می‏شود، «رئیس المدینه الفاضله لیس یمکن ان یکون اى انسان اتفق»؛ یعنى هر کسى نمی‏تواند متولى این مسؤولیت شود[۲۹]. لذا معلم ثانى با جامع‏نگرى و واقع بینى مبتنى بر تفکر شیعى خود، «رئیس سنت» را پیشنهاد می‏کند و با شرایط و ویژگی‏هایى که براى آن بیان می‏کند، این نوع رهبرى را به فقیهان اختصاص می‏دهد. او در تعریف رهبرى سنت می‏گوید: «نوعى از رهبرى است که در زمان فقدان رئیس اول و رئیس مماثل، با تدبیر، رهبرى یکى از سه نظام سیاسى را بر عهده می‏گیرد و سیره و سنت و شریعت گذشته را تثبیت و تحکیم می‏کند و بر اساس آن، نیازهاى زمان خویش را استنباط و جامعه را به سوى سعادت، هدایت و ارشاد می‏کند». او در کتاب «الملّه» تصریح می‏کند که اگر بعد از ائمه ابرار، یعنى کسانى که رهبران حقیقى هستند، جانشین مماثلى نباشد، همه سنت‏هاى رئیس اول، بدون کم و کاست و تغییرى حفظ می‏شود و در اختیار رهبرى غیر مماثل گذاشته می‏شود تا به آن‏ها عمل کند و در امورى که تکلیف آن توسط رئیس اول مشخص نشده، وى به اصول مقدّره رئیس اول مراجعه و از طریق آن، احکام امور مستحدثه و غیر مصرحه را استنباط می‏کند. در این صورت، رئیس سنت، به صناعت فقه نیازمند می‏شود و این صناعت است که انسان را قادر می‏سازد که به وسیله آن، همه امور و احکام وضع نشده توسط واضع شریعت را استخراج واستنباط کند و تکلیف امت را روشن سازد؛ چنین کسى که متولى این امور است، باید «فقیه» باشد. اختلاف تعبیرهایى که در آثار فارابى وجود دارد، سبب اختلاف و تشویش برخى از محققان شده و به دلیل عدم توجه به منظومه فکرى وى، مرتکب خطا شده‏اند. در «آراء اهل المدینه الفاضله» و «السیاسه المدنیه» چون رئیس اول، اعم از رئیس مماثل فرض شده، رئیس سنت در مرتبه دوم قرار گرفته است و در «الملّه» و «فصول المدنی»، در مرتبه سوم، بعد از جانشین مماثل آمده است. ویژگی‏هایى هم که براى رئیس سنت مطرح شده است، با هم تفاوت‏هایى دارند که بر این اساس، برخى از محققان، مصداق «ملک السنه» را امامان شیعه دانسته‏اند و برخى، مصداقش را فقیهان بعد از امامان علیهم‏ السلام تلقى کرده‏اند.به نظر می‏رسد با توجه به اختلاف‏هایى که در آثار مختلف وجود دارد، در جمع و توفیق آراى مختلف می‏توان چنین گفت که رئیس سنت، اگر مماثل باشد، مراد از آن، «امام» است و اگر غیر مماثل باشد، مقصود از آن، فقیه جامع الشرائط است.
نوع چهارم رهبرى: رؤساى سنت
در صورتى که انسان واجد شرایط ریاست سنت یافت نشود، فارابى در «آراء اهل المدینه الفاضله» پیشنهاد ریاست دو نفرى را مطرح می‏کند. او چون روى شرط ترجیحى حکمت، اصرار دارد، می‏گوید: اگر یک نفر از اعضاى رهبرى، حکیم باشد و نفر دوم، شرایط پنج‏گانه دیگر را داشته باشد، به شرط همکارى و سازگارى آن‏ها، رهبرى سیاسى را در یکى از سه نظام سیاسى (مدینه، امت و معموره) بر عهده می‏گیرند. چون این نوع از رهبرى ادامه ریاست سنت است، لذا تمام شرایط (حکمت، فقاهت، دین شناسى، زمان شناسى، هدایت‏گرى و قدرت بر جهاد) باید در آن دو موجود باشد.البته جاى این سؤال وجود دارد که آیا نبودن شرایط در یک نفر، منجر به جدایى حوزه‏هاى دین و فقاهت از حکمت و سیاست نخواهد شد؟ که در بحث فلسفه سیاسى به آن پرداخته شده است. فارابى در «فصول المدنی» بر خلاف «آراء اهل المدینه الفاضله» رؤساى سنت را بعد از رؤساى افاضل آورده است و رئیس سنت را در مرتبه پنجم قرار داده است و تعداد اعضاى رؤساى سنت رابه تعداد شرایط، افزایش داده است[۳۰].
نوع پنجم رهبرى: رؤساى افاضل
این نوع رهبرى، عبارت است از شورایى مرکب از شش نفر کارشناس فقیه که در صورت فقدان رؤساى سنت، رهبرى و اداره جامعه را به دست می‏گیرند. چون این شورا جانشین رؤساى سنت است، بالطبع همه شرایط آن‏ها را دارد. بنابراین، شرایط شش‏گانه رؤساى سنت، در این‏جا نیز ضرورى می‏نماید. و هر کدام از اعضاى شورا باید دست کم یک شرط را داشته باشد. اگربعضى از آن‏ها بیش از یک شرط داشته باشند، به همان تعداد، اعضاى شوراى رهبرى تقلیل خواهد یافت و ممکن است تا سه نفر هم برسد؛ اما کم‏تر از آن نخواهد بود. در «فصول المدنی» فارابى با توجه به سؤالى که درباره رؤساى سنت مطرح شد که تعدد رهبرى ممکن است به جدایى حوزه‏هاى دین، فقاهت، حکمت و سیاست منجر شود، آن‏ها را مقید به هماهنگى و سازگارى کرده است. «و کانوا متلائمین». بنابراین قید، اگر واجدان شرایط رهبرى با یکدیگر همسو و سازگار نباشند و امکان جایگزینى و یا سازش آن‏ها هم نباشد، این مرحله از رهبرى، منتفى خواهد شد.

۲٫نهادهای حکومتی

فارابی از پنج نهاد مهم در نظام سیاسی مدنظرش یاد می برد:
۱٫نهاد «افاضل»؛ بخش فضایل و علوم

 

    1. نهاد «ذوواالالسنه»؛ بخش فرهنگ

 

    1. نهاد «مقدرون»؛ بخش کارگزاران

 

۴٫نهاد «مالیون»؛ بخش اقتصاد

 

    1. نهاد «مجاهدون»؛ بخش جنگ و دفاع

 

 

۳٫گروه های مخالف

فارابی دو نوع گروه مخالف در نظامی سیاسی را شرح می دهد:

اول)گروه های ده گانه نوابت:

گروه های نوابت به این دلیل که متصف به ارزش‏ها و فضایل مشترک نیستند، در ردیف مدینه‏هاى مضاده ذکر شده‏اند. در تعریف آن‏ها در کتاب «السیاسه المدنیه» می‏گوید: «النوابت فى المدن منزلتهم فیها منزله الشیلم فى الحنطه او الشوک النابت فیما بین الزرع او سائر الحشایش غیر النافعه و الضاره بالزرع او الغرس»؛ یعنى نوابت گروه‏هاى خودسر و خودرو در مدینه فاضله هستند که در حکم علف‏هاى هرزه مزارع گندم و یا در حکم خارهایى که در بین زراعت رشد می‏کنند و یا در حکم گیاهان غیر سودمند و زیان آور به زراعت یا درخت هستند. این گروه‏ها در میان اهل مدینه فاضله، بدون سازماندهى انسجام پراکنده هستند و به علف‏ها و انگل‏هایى می‏مانند که سبب مزاحمت دیگر شهروندان هستند و هیچ‏گاه نمی‏توانند به‏طور مستقل حکومت تشکیل دهند و صاحب مدینه مستقلى گردند. ارزش و پایگاه اجتماعى این گروه‏ها به قدرى سست و بى پایه است که فارابى آن‏ها را لایق این که جزء ساختار مدینه فاضله تلقى شوند، نمی‏داند و تصریح می‏کند که «لیس ینبغى ان یجعلوا اجزاء المدینه الفاضله»؛ یعنى سزاوار نیست که نوابت، جزء ساختار مدینه فاضله باشند؛ اما علی‏رغم عدم لیاقتشان، در مدینه فاضله حضور دارند و با فعالیت‏هاى مختلف براى کسب قدرت و سلطه و ریاست و ثروت و کرامت مبارزه می‏کنند. این گروه ها عبارت اند از[۳۱]:

 

    1. گروه مقتنصان: گروهى از نوابت هستند که به افعال و اعمالى که موجب سعادت حقیقى است، تمسک می‏کنند؛ اما قصد و غرضشان از آن کارها و اعمال، رسیدن بدان سعادت نیست، بلکه از انجام آن اعمال و رفتار چیز دیگرى را می‏طلبند؛ یعنى امورى را که می‏توان از راه تظاهر به فضیلت بدان‏ها رسید؛ مانند تحصیل کرامت و ریاست، ثروت و سلطه و غلبه. این گونه افراد و گروه‏ها را مقتنص و شکارگر می‏نامند.

 

    1. گروه محرّفه: گروهى از نوابت هستند که به هدف‏هاى مدینه‏هاى جاهله گرایش دارند و امیال و اغراض جاهلانه را تعقیب می‏کنند؛ اما چون شریعت و سنت قوانین مردم مدینه، مانع آنان است، به ناچار تکیه بر کلمات و الفاظ شارع و واضع سنت می‏کنند و کلمات قانون‏گذار را در سنت‏ها و توصیه‏هایش، موافق با خواست‏ها و امیال خود، تأویل و تفسیر می‏کنند و حتى از راه تأویل، خواست‏ها و امیال خود را موجه جلوه می‏دهند. این‏گونه افراد و گروه‏ها در فلسفه سیاسى فارابى، با عنوان «محرفه» معرفى شده‏اند.

 

    1. گروه مارقه: گروهى از نوابت هستند که قصد تحریف و تأویل ندارند؛ اما به واسطه قصور فهم خود و نارسایى آنان به هدف و قصد قانون‏گذار و واضع سنت، و نقصان و کوتاهى علمشان به سخنان شارع، سنت‏ها و مسائل مربوط به قوانین و سنت‏هاى مدینه را بدین جهات، وارونه می‏فهمند؛ یعنى بر خلاف هدف و قصد شارع برداشت می‏کنند. بنابراین، کارها و اعمال آنان خارج از خواست ریاست مدینه فاضله خواهد بود و آن‏ها در گمراهى به سر می‏برند در حالى که خود نمی‏دانند. این‏گونه افراد را «مارقه» می‏نامند.

 

۴٫گروه مسترشدین: گروهى از نوابت هستند که در قوه متخیله خود، مسائل راحاضر می‏کنند و تقریبا معرفت خیالى نسبى بدان‏ها دارند؛ اما بدان چه از این اصول می‏دانند، نمی‏گروند و در حقیقت، قانع نمی‏شوند و بدین وسیله، با بیانات خود، اقدام به بطلان آن‏ها می‏کنند. البته رفتار و اعمال این گروه، براى دشمنى و عناد با مدینه فاضله نیست، بلکه اینان طالب حقند و می‏خواهند راهنمایى شوند. فارابى معتقد است کسانى که در این وضعیت قرار می‏گیرند،باید در مقام تربیت و راهنمایى آنان برآمد و به طبقه بالاتر از متخیلات موجودشان، هدایت کرد و آن‏هارا به امورى که با آن، گفتارهاى ایشان قابل ابطال نباشد، ارشاد کرد که اگر قانع شدند، مطلوب حاصل است و رهایشان باید کرد و اگر قانع نشدند و دوباره به موارد شک و ایراد و عنادى که ممکن است بیابند، رجوع کردند و انتقاد را از سر گرفتند، باز هم به وسیله امور تخیلى بالاتر باید با آنان بحث و مجادله کرد، و همین‏طور تا آن گاه که به وسیله امورى از این نوع، نهایتاً در مراتب بالاتر، قانع شوند و هرگاه چنین پیش آید که مطلقا به وسیله این‏گونه امورى که فراخور آنان است و از متخیلات و تمثیلات است، قانع نشوند، باید به وسیله طرح حقایق و طرح مسائل دیگر عقلى، با آنان وارد بحث شد تا حقایق بدان‏ها تفهیم شود که قهرا در این‏جا استقرار رأى و عقیده یابند.

 

    1. گروه جاهله: گروهى هستند که همه ذهنیات و متخیلات خود را مرتباً باطل می‏کنند و هرچه از این امور و بالاتر از آن، در برابر آنان قرار دهند، باز در صدد ابطال آن بر می‏آیند و حتى در مرتبه‏اى که مسائل عقلى و خود حقایق مطرح است، براى خودنمایى و افتخار به این که غالب شده‏اند و یا براى این که چیز دیگرى را که مطلوب آنان است، نیکو و درست بنمایانند، از امورى که منظور و مطلوب جاهلیت است، سخن می‏گویند. این افراد، با تمام نیروى خود، سعى در باطل نشان دادن آن‏ها می‏کنند و دوست ندارند به چیزى که مؤید و مثبت حق و سعادت است، گوش فرا دهند و بشنوند و نیز دوست ندارند به گفتارى که حق و سعادت را به خوبى و درستى می‏نماید و در نفوس آدمیان منقوش و مرتسم می‏سازد، گوش فرا دهند، بلکه سعى می‏کنند این گونه گفتارها را از نوع گفتارهاى فریب دهنده تلقى کنند؛ زیرا گمان می‏کنند که موجب سقوط سعات آنان می‏شود. بسیارى از این گونه افراد، سعى می‏کنند زمانى که به سوى اهداف و اغراض جاهلیت متمایل شدند، خود را در ظاهر، معذور جلوه دهند.

 

    1. گروه قاصرین: گروهى هستند که سعادت و مبادى و اصول آن را به نوعى در تخیل خود مجسم می‏کنند؛ اما در شأن نیروى ذهنى آنان نیست که بتوانند حقیقت آن را تصور کنند و یا نیروى فهم آنان در حدى نیست که بتوانند به‏طور کامل و کافى دریابند. بنابراین، صور خیالى را که از سعادت دارند، مورد نقض و جرح و ابطال و عناد و شک و تردید قرار می‏دهند و هر اندازه در مقام راهنمایى و بحث، امور محاکى و متخیلاتى که نزدیک به حقایق است، مطرح شود، باز هم باطل می‏دانند و از طرفى امکان ندارد که رأسا مسائل منطقى و حقیقى براى آنان مطرح گردد؛ زیرا نیروى ذهنى آنان استعداد درک استدل‏هاى حقیقى را ندارد و چه بسا اتفاق می‏افتد که اکثر اینان بسیارى از متخیلات خود را که درباره حقایق دارند، باطل می‏دانند، نه براى این که مورد شک و عناد و تردیدند و نمی‏توانند نمودار حق و حقیقت باشند، بلکه بدین سبب که فهم آنان وافى نیست و تخیل آنان ناقص است.

 

    1. گروه گمراهان: این گروه چون امکان آن را ندراند که بتوانند به اندازه کافى از اصول و مبادى حقیقت، تصورات و تخیلات برخوردار باشند و یا این که در مواردى که امکان عناد و شک و تردید است، به موارد آن‏ها واقف شوند و یا نیروى درک آنان به اندازه‏اى نیست که حقایق را درک کنند، لاجرم دیگران را دروغ‏گو می‏دانند و گمان می‏کنند که آنان دروغ می‏گویند تا بتوانند مردم را فریب داده و خود، مکرم و محترم باشند و یا در نیل به هدف خود، توفیق یابند و بر مردم دیگر، چیره شوند. یا گمان می‏برند که آنان فریب خورده‏اند و هدف آنان باطل نشان دادن حقایق است و از این راه، مقام و موقعیت آنان را که حقایق را دریافته‏اند، پست نشان می‏دهند. همین اندیشه‏ها بسیارى از آنان را بر آن می‏دارد که گمان برند همه مردم در مدعاى خود، که حقایق را دریافته‏اند، دروغ‏گو هستند و فریب خورده‏اند. این نوع تفکر، بسیارى از آنان را حیران و سرگردان می‏کند و برخى از آنان را بر آن می‏دارد که گمان کنند هیچ یک از مدرکات و معارف انسانى حقیقت ندارد و هرکس که گمان می‏برد چیزى را دریافته است و به امرى معرفت حاصل کرده است، دروغگو است، در حالى که خود در آن چه می‏گویند، نه یقین دارند و نه به آن چه می‏گویند، واثقند. این‏گونه افراد، به نظر عقلا و فلاسفه، نادان و گمراهند.

 

    1. گروه نسبى گرایان: گروهى از نوابت بر این تصورند که حق عبارت است از امرى که براى هر فردى از افراد حاصل شده و بدان معرفت پیدا می‏کند و در هر زمان، همان اندیشه‏اى که حاصل می‏شود، حق است و حقیقت، همان است که هر فردى، آن را در می‏یابد.

 

    1. گروه شکاکان: این گروه از نوابت، همواره در تکاپو هستند و نفس خویش را به زحمت می‏اندازند و می‏کوشند که این توهم را در خود بپرورانند که هر چه تاکنون گمان برده‏اند و بدان معرفت یافته‏اند، نادرست بوده است و اگر چه در جهان «وجود حقیقی» وجود دارد، اما تاکنون شناخته نشده است. براى برخى دیگر از آنان، صورتى و شبحى خیالى، بسیار دور از حقایق، در نیروى خیالشان در می‏آید، درست همانند خواب‏هاى شوریده و یا شبحى که از دور دیده می‏شود، بر این اساس که ممکن است حقایقى در عالم باشد و در نفس آنان چنان نموده می‏شود که ممکن است مدعیان درک حقایق، راست بگویند و ادراک کرده باشند ویا این که ممکن است بعضى از آن مدعیان، حقیقتى را درک کرده باشند و آن گاه، خود احساس می‏کند که این امر را از دست داده است و نتوانسته است به درک آن توفیق یابد. یا از این جهت که محتاج به زمان طولانى و رنج و مشقت است و وى فرصت کافى نداشته است و یا قدرت تحمل زحمت در این راه را نداشته است. و یا فکر می‏کند که اشتغال به لذات و امور دیگر، او را به خود مشغول داشته است و آن‏طور اعتیاد یافته است که ترکش بر او دشوار است. و یا این‏طور می‏اندیشد که اگر همه اسباب درک حقایق هم براى او فراهم شود، براى او درکش ناممکن است. در پى این‏گونه اندیشه‏ها تأسف و حسرتى براى او حاصل می‏شود، به دلیل بدگمانی‏اى که دارد که دیگران به حقیقت رسیده باشند. سپس از روى حسد به این که ممکن است دیگران دریافته باشند و او بازمانده باشد، سعى می‏کند با گفتارهاى تعریض آمیز بگوید: آنان که مدعى درک حقایقند، فریب خورده و جاهلند و خود را هم هنوز نشناخته‏اند و دروغ‏گو هستند، یا این که این ادعاهاى دروغ براى آن است که به کرامت و احترام و ثروت و خواست‏هاى دیگر نایل شوند. البته بسیارى از این‏گونه افراد نادانى خود را احساس کرده و رنج بسیار می‏برند و همواره در دنیا از ناراحتى و غم و اندوه رنج می‏برند و راهى به جایى ندارند، راهى که موجب شود از نادانى در آیند و عالِم به حقایق شوند تا لذت ادراک آن را دریابند. و بدین وسیله، یأس بدان‏ها دست می‏دهد و به سوى اهداف و اغراض جاهلیت روى می‏آورند و خود را به آن‏ها سرگرم می‏کنند تا توجه به هزل و لهو و لعب، براى آنان راحتى ایجاد کند و تمام خوشى زندگى خود را در آن‏ها جستجو می‏کنند تا آن گاه که مرگشان فرا رسد و از رنج و دردى که گرفتار آن هستند، راحت شوند.

 

    1. گروه پندارگرایان: گروهى هستند که به علت جهل و نادانى خود، در وضعیت بحرانى و سرگردانى به سر می‏برند و در صدد یافتن راهى هستند که خود را نجات دهند. لذا نفس خود را وادار می‏کنند که توهم کند که هدف‏هاى نهایى زندگى، همان است که آنان برگزیده‏اند و سعادت واقعى، همان است که آنان انتخاب کرده‏اند و دیگران همه، فریب خورده‏اند و در اعتقاداتشان در اشتباهند. اینان کوشش می‏کنند که هدف‏هاى جاهلیت را نیکو نشان دهند و آن چه به عنوان سعادت پذیرفته‏اند، خوب نشان دهند و چنین وانمود کنند که بعد از بحث‏هاى بسیار و جستجوهاى فراوان در اعتقادات و اقوال دیگران، این حقایق را برگزیده‏اند و می‏گویند: اعتقادات دیگران را بدین سبب رها کرده‏اند که پس از تحقیق و تفحص، دریافته‏اند که بى حاصل است. بنابراین، آن چه را ما برگزیده‏ایم، از روى بصیرت است و بر این باوریم که هدف‏هاى زندگى و سعادت، همین‏ها است، نه آن چه دیگران می‏گویند.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-07-22] [ 11:33:00 ب.ظ ]




مطابق نقل جمعى از مفسران از ابن عباس، عده‏اى از مردم مکه ظاهرا مسلمان شده بودند، ولى در واقع در صف منافقان قرار داشتند، به همین دلیل حاضر به مهاجرت به مدینه نشدند، و عملا هوادار و پشتیبان بت پرستان بودند، اما سرانجام مجبور شدند از مکه خارج شوند (و تا نزدیکى مدینه بیایند و شاید هم به خاطر موقعیت ویژه‏اى که داشتند براى هدف جاسوسى این عمل را انجام دادند) و خوشحال بودند که مسلمانان آنها را از خود مى‏دانند و ورود به مدینه طبعا براى آنها مشکلى ایجاد نخواهد کرد.مسلمانان از جریان آگاه شدند، ولى بزودى درباره چگونگى برخورد با این جمع در میان مسلمین اختلاف افتاد، عده‏اى معتقد بودند که باید این عده را طرد کرد، زیرا در واقع پشتیبان دشمنان اسلامند، ولى بعضى از افراد ظاهر بین و ساده دل با این طرح مخالفت کردند و گفتند: عجبا! ما چگونه با کسانى که گواهى به توحید و نبوت پیامبر ص داده ‏اند بجنگیم؟ و تنها به جرم اینکه هجرت ننمودند خون آنها را حلال بشمریم؟ آیه فوق نازل شد و دسته دوم را در برابر این اشتباه ملامت و سپس راهنمایى کرد (مکارم شیرازی،۱۳۷۴، ج‏۴، ۴۹)
الف - ۲ – ۲- ۵ ) سوره نساء- آیه ۹۰ : إِلاَّ الَّذینَ یَصِلُونَ إِلى قَوْم بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ أَوْ جاؤُکُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ یُقاتِلُوکُمْ أَوْ یُقاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَیْکُمْ فَلَقاتَلُوکُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقاتِلُوکُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبیلاً.
مگر آنها که با همپیمانان شما، پیمان بسته‏اند؛ یا آنها که به سوى شما مى‏آیند، و از پیکار با شما، یا پیکار با قوم خود ناتوان شده‏اند؛ (نه سر جنگ با شما دارند، و نه توانایى مبارزه با قوم خود.) و اگر خداوند بخواهد، آنان را بر شما مسلطّ مى‏کند تا با شما پیکار کنند. پس اگر از شما کناره‏گیرى کرده و با شما پیکار ننمودند، (بلکه) پیشنهاد صلح کردند، خداوند به شما اجازه نمى‏دهد که متعرّض آنان شوید.
از روایات مختلفى که در شان نزول آیه وارد شده و مفسران در تفاسیر گوناگون آورده‏اند چنین استفاده مى‏شود که دو قبیله در میان قبائل عرب به نام” بنى ضمره” و” اشجع” وجود داشتند که قبیله اول با مسلمانان پیمان ترک تعرض بسته بودند و طایفه اشجع با بنى ضمره نیز هم پیمان بودند.بعضى از مسلمانان از قدرت طایفه بنى ضمره و پیمان شکنى آنها بیمناک بودند، لذا به پیغمبر اکرم ص پیشنهاد کردند که پیش از آنکه آنها حمله را آغاز کنند مسلمانان به آنها حمله‏ور شوند، پیغمبر صلی الله علیه وٱله وسلم فرمود:کلا فانهم ابر العرب بالوالدین و اوصلهم للرحم و اوفاهم بالعهد:” نه، هرگز چنین کارى نکنید، زیرا آنها در میان تمام طوائف عرب نسبت به پدر و مادر خود نیکوکارترند، و از همه نسبت به اقوام و بستگان مهربانتر، و به عهد و پیمان خود از همه پایبندترند.( مکارم شیرازی،۱۳۷۴، ج‏۴، ۵۴)
الف - ۲ – ۲ – ۶ ) سوره مائده- آیات ۱۰۱و۱۰۲ : یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ عَفَا اللّهُ عَنْها وَ اللّهُ غَفُورٌ حَلیمٌ(۱۰۲) قَدْ سَأَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها کافِرینَ
اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از چیزهایى نپرسید که اگر براى شما آشکار گردد، شما را ناراحت مى‏کند! و اگر به هنگام نزول قرآن، از آنها سؤال کنید، براى شما آشکار مى‏شود؛ خداوند آنها را بخشیده (و نادیده گرفته) است. و خداوند، آمرزنده و بردبار است‏.(۱۰۱) جمعى از پیشینیان از آنها سؤال کردند و سپس به مخالفت با آن برخاستند، (ممکن است شما هم چنان سرنوشتى پیدا کنید).( ۱۰۲)
در تفسیر مجمع البیان از على بن ابى طالب علیه السلام نقل شده است که” روزى پیامبر ص خطبه‏اى خواند و دستور خدا را درباره حج بیان کرد شخصى بنام عکاشه- و بروایتى سراقه- گفت آیا این دستور براى هر سال است، و همه سال باید حج بجا بیاوریم؟پیامبر ص به سؤال او پاسخ نگفت، ولى او لجاجت کرد، و دو بار، و یا سه بار، سؤال خود را تکرار نمود، پیامبر ص فرمود: واى بر تو چرا اینهمه اصرار مى‏کنى اگر در جواب تو بگویم بلى، حج در همه سال بر همه شما واجب مى‏شود و اگر در همه سال واجب باشد توانایى انجام آن را نخواهید داشت و اگر با آن مخالفت کنید گناهکار خواهید بود، بنا بر این ما دام که چیزى به شما نگفته‏ام روى آن اصرار نورزید زیرا (یکى از) امورى که باعث هلاکت (بعضى از) اقوام گذشته شد این بود که لجاجت و پر حرفى مى‏کردند و از پیامبرشان زیاد سؤال مى‏نمودند، بنا بر این هنگامى که به شما دستورى مى‏دهم به اندازه توانایى خود آن را انجام دهید (اذا امرتکم من شى‏ء فاتوا منه ما استطعتم) و هنگامى که شما را از چیزى نهى مى‏کنم خوددارى کنید” آیات فوق نازل شد و آنها را از این کار باز داشت .اشتباه نشود منظور از این شان نزول- همانطور که در تفسیر آیه خواهیم گفت- این نیست که راه سؤال و پرسش و فراگیرى مطالب را بروى مردم ببندد زیراقرآن در آیات خود صریحا دستور مى‏دهد که مردم آنچه را نمى‏دانند از اهل اطلاع بپرسند” فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ” بلکه منظور سؤالهاى نابجا و بهانه‏گیریها و لجاجتهایى است که غالبا سبب مشوب شدن اذهان مردم، و موجب مزاحمت گوینده، و پراکندگى رشته سخن و برنامه او مى‏گردد.
سؤالات بیجا!
شک نیست که سؤال کردن کلید فهم حقائق است، و به همین دلیل کسانى که کمتر مى‏پرسند کمتر مى‏دانند، و در آیات و روایات اسلامى نیز به مسلمانان دستور اکید داده شده است که هر چه را نمى‏دانند بپرسند، ولى از آنجا که هر قانونى معمولا استثنایى دارد، این اصل اساسى تعلیم و تربیت نیز استثنایى دارد و آن اینکه گاهى پاره‏اى از مسائل پنهان بودنش براى حفظ نظام اجتماع و تامین مصالح افراد بهتر است در اینگونه موارد جستجوها و پرسشهاى پى در پى، براى پرده برداشتن، از روى واقعیت، نه تنها فضیلتى نیست بلکه مذموم و ناپسند نیز مى‏باشد، مثلا غالب پزشکان صلاح این مى‏دانند که بیماریهاى سخت و وحشتناک را از شخص بیمار مکتوم دارند، گاهى تنها اطرافیان را در جریان مى‏گذارند، با این قید که از بیمار پنهان دارند، زیرا تجربه نشان داده، بیشتر مردم اگر از عمق بیمارى خود آگاه شوند گرفتار وحشتى مى‏گردند که اگر کشنده نباشد لا اقل بهبودى را به تاخیر مى‏اندازد.در اینگونه موارد بیمار هرگز نباید در برابر طبیب دلسوز خود به سؤال و اصرار بپردازد. زیرا اصرارهاى مکرر او گاهى چنان میدان را بر طبیب تنگ‏ مى‏کند که براى آسودگى خود و رسیدگى به سایر بیماران جز این نمى‏بیند که حقیقت را براى این” بیمار لجوج” آشکار سازد اگر چه او از این رهگذر زیانهایى ببیند.همچنین مردم در همکاریهاى خود نیاز به خوش‏بینى دارند و براى حفظ این سرمایه بزرگ صلاح این است که از تمام جزئیات حال یکدیگر با خبر نباشند، زیرا بالآخره هر کس نقطه ضعفى دارد، و فاش شدن تمام نقطه‏هاى ضعف، همکارى‏هاى افراد را مواجه با اشکال مى‏کند، مثلا ممکن است یک فرد با شخصیت و مؤثر تصادفا در یک خانواده پست و پائین متولد شده باشد، اکنون اگر سابقه او فاش شود، ممکن است آثار وجودى او در جامعه متزلزل گردد در این گونه موارد به هیچوجه نباید افراد، اصرارى داشته باشند و به جستجو برخیزند. یا اینکه بسیارى از نقشه‏ها و طرحهاى مبارزات اجتماعى باید تا هنگام عمل مکتوم باشد و اصرار در افشاى آنها ضربه‏اى بر موفقیت و پیروزى اجتماع است.اینها و امثال آن مواردى است که سؤال کردن در آن صحیح نیست و رهبران تا در فشار زیاد قرار نگیرند، نباید آنها را پاسخ گویند.قرآن در آیه فوق به این موضوع اشاره کرده، صریحا مى‏گوید:” اى کسانى که ایمان آورده‏اید از امورى که افشاى آنها باعث ناراحتى و دردسر شما مى‏شود پرسش نکنید” (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ).ولى از آنجا که سؤالات پى در پى از ناحیه افراد و پاسخ نگفتن به آنها ممکن است موجب شک و تردید براى دیگران گردد و مفاسد بیشترى به بار آورد اضافه مى‏کند” اگر در اینگونه موارد زیاد اصرار کنید بوسیله آیات قرآن بر شما افشاء مى‏شود” و به زحمت خواهید افتاد (وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ‏).اینکه افشا کردن اینها را به زمان نزول قرآن اختصاص مى‏دهد به خاطر آن است که سؤالات مربوط به مسائلى بوده که مى‏بایست از طریق وحى روشن گردد.سپس اضافه مى‏کند:” تصور نکنید اگر خداوند از بیان پاره‏اى از مسائل سکوت کرده است از آن غفلت داشته بلکه مى‏خواسته است شما را در توسعه قرار دهد و آنها را بخشوده است، و خداوند بخشنده حلیم است” (عَفَا اللَّهُ عَنْها وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ).در حدیثى از على علیه السلام مى‏خوانیم:ان اللَّه افترض علیکم فرائض فلا تضیعوها و حد لکم حدودا فلا تعتدوها و نهى عن اشیاء فلا تنتهکوها و سکت لکم عن اشیاء و لم یدعها نسیانا فلا تتکلفوها” خداوند واجباتى براى شما قرار داده آنها را ضایع مى‏کنید، و حدود و مرزهایى تعیین کرده از آنها تجاوز ننمائید و از امورى نهى کرده در برابر آنها پرده‏درى نکنید، و از امورى ساکت شده و صلاح در کتمان آن دیده و هیچ گاه این کتمان از روى نسیان نبوده، در برابر اینگونه امور، اصرارى در افشاء نداشته باشید".
سؤال:ممکن است گفته شود اگر افشاى این امور بر خلاف مصلحت مردم است چرا با اصرار افشا مى‏شود؟پاسخ:دلیل آن همان است که در بالا اشاره کردیم که گاهى اگر رهبر در مقابل‏ سؤالات پى در پى و مصرانه سکوت کند، مفاسد دیگرى ببار مى‏آورد، سوءظن‏هایى بر مى‏انگیزد و باعث مشوب شدن اذهان مردم مى‏شود، همانطور که اگر طبیب در برابر سؤالات پى در پى مریض، سکوت اختیار کند گاهى ممکن است بیمار را، در اصل تشخیص بیمارى بوسیله طبیب، به تردید اندازد، و تصور کند که اصولا بیمارى او ناشناخته مانده و دستورات او را به کار نبندد، در اینجا طبیب چاره‏اى جز از افشاى بیمارى ندارد، اگر چه بیمار از این رهگذر دردسرهایى پیدا کند.در آیه بعد براى تاکید این مطلب مى‏گوید: بعضى از اقوام پیشین، این گونه سؤالات را داشتند و به دنبال پاسخ آنها به مخالفت و عصیان برخاستند (قَدْ سَأَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها کافِرِینَ).در اینکه این اشاره کلى درباره اقوام پیشین مربوط به کدامیک از آنها است میان مفسران بحث است:بعضى احتمال داده ‏اند مربوط به درخواست مائده آسمانى از مسیح ع وسیله شاگردان بوده که بعد از تحقق یافتن آن بعضى به مخالفت برخاستند، و بعضى احتمال داده ‏اند مربوط به تقاضاى معجزه از حضرت صالح ع بوده است، ولى ظاهرا تمام این احتمالات اشتباه است، زیرا آیه درباره سؤال به معنى” پرسش” و کشف مجهول سخن مى‏گوید، نه سؤال به معنى” تقاضا” و درخواست چیزى گویا استعمال کلمه” سؤال” در هر دو معنى باعث چنین اشتباهى شده است.ولى ممکن است مراد، جمعیت بنى اسرائیل بوده باشد که چون مامور به ذبح گاوى براى تحقیق درباره جنایتى شدند (که شرح آن در جلد اول صفحه ۲۰۹ گذشت) موسى را سؤال‏پیچ کرده و از جزئیات گاو که هرگز دستور خاصى در مورد آن نداشتند پى در پى پرسش کردند، به همین جهت کار را بر خود آن چنان سخت کردند که بدست آوردن چنان گاوى آن قدر مشکل و پر هزینه شد که نزدیک بود از آن صرفنظر کنند. در معنى جمله أَصْبَحُوا بِها کافِرِینَ دو احتمال وجود دارد نخست اینکه مراد از” کفر"، عصیان و مخالفت بوده باشد همانطور که در بالا اشاره کردیم، و دیگر اینکه کفر به معنى معروف آن بوده باشد، زیرا گاهى شنیدن پاسخهاى ناراحت کننده که بر ذهن شنونده سنگین آید، سبب مى‏شود که به انکار اصل موضوع و صلاحیت گوینده بپاخیزد مثل اینکه گاهى شنیدن یک پاسخ ناراحت کننده از ناحیه طبیب، سبب مى‏شود که بیمار عکس العمل از خود نشان دهد و صلاحیت او را انکار کند و این تشخیص را فى المثل ناشى از پیرى و خرفت شدن پزشک معرفى کند! در پایان این بحث تکرار نکته‏اى را که در آغاز گفتیم لازم مى‏دانیم که آیه‏هاى فوق به هیچوجه راه سؤالات منطقى و آموزنده و سازنده را به روى مردم نمى‏بندد، بلکه منحصرا مربوط به سؤالات نابجا و جستجو از امورى است که نه تنها مورد نیاز نیست بلکه مکتوم ماندن آن بهتر و حتى گاهى لازم است. (مکارم شیرازی،۱۳۷۴، ج‏۵، ۹۶تا۱۰۲)
الف - ۲ – ۲ – ۷ ) سوره مائده - آیات۹۰و۹۱ : یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الأَنْصابُ وَ الأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ(۹۰) إِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ عَنِ الصَّلاهِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ(۹۱)
اى کسانى که ایمان آورده‏اید! شراب و قمار و بتها و ازلام [= نوعى بخت‏آزمایى ]، پلید و از عمل شیطان است، از آنها دورى کنید تا رستگار شوید! (۹۰)شیطان مى‏خواهد به وسیله شراب و قمار، در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند، و شما را از یاد خدا و از نماز بازدارد. آیا (با این همه زیان و فساد، و با این نهى اکید،) خوددارى خواهید کرد؟! (۹۱)
از” مسند احمد” و” سنن ابى داود” و” نسایى” و” ترمذى” چنین نقل شده است که عمر (که طبق تصریح تفسیر فى ظلال جلد سوم صفحه ۳۳ علاقه شدید به نوشیدن شراب داشت) دعا مى‏کرد، و مى‏گفت: خدایا بیان روشنى در مورد خمر براى ما بفرما، هنگامى که آیه سوره بقره (یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ …) (بقره- ۲۱۹) نازل شد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آیه را براى او قرائت کرد ولى او باز به دعاى خود ادامه مى‏داد، و مى‏گفت: خدایا بیان روشنترى در این زمینه بفرما، تا اینکه آیه سوره نساء (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاهَ وَ أَنْتُمْ سُکارى‏) (نساء ۴۳) نازل شد، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آن را نیز بر او خواند، باز به دعاى خود ادامه مى‏داد!، تا اینکه سوره مائده (آیه مورد بحث) که صراحت فوق العاده‏اى در این موضوع دارد، نازل گردید، هنگامى که پیامبر ص آیه را بر او خواند، گفت:انتهینا انتهینا!” از نوشیدن شراب خوددارى مى‏کنیم، خوددارى مى‏کنیم"! ، شرابخوارى و میگسارى در زمان جاهلیت و قبل از ظهور اسلام فوق العاده رواج داشت و به صورت یک بلاى عمومى در آمده بود، تا آنجا که بعضى از مورخان مى‏گویند عشق عرب جاهلى در سه چیز خلاصه مى‏شد: شعر و شراب و جنگ!، و نیز از روایات استفاده مى‏شود که حتى بعد از تحریم شراب مساله ممنوعیت آن براى بعضى از مسلمانان فوق العاده سنگین و مشکل بود، تا آنجا که مى‏گفتند:ما حرم علینا شى‏ء اشد من الخمر:” هیچ حکمى بر ما سنگینتر از تحریم شراب نبود” روشن است که اگر اسلام مى‏خواست بدون رعایت اصول روانى و اجتماعى با این بلاى بزرگ عمومى به مبارزه برخیزد ممکن نبود، و لذا از روش تحریم تدریجى و آماده ساختن افکار و اذهان براى ریشه کن کردن میگسارى که به صورت یک عادت ثانوى در رگ و پوست آنها نفوذ کرده بود، استفاده کرد، به این ترتیب که نخست در بعضى از سوره‏ها اشاراتى به این امر نمود، مثلا در آیات ۶۷ سوره نحل،۲۱۹ سوره بقره، ۴۳ سوره نساء.آشنایى مسلمانان به احکام اسلام و آمادگى فکرى آنها براى ریشه‏کن ساختن این مفسده بزرگ اجتماعى که در اعماق وجود آنها نفوذ کرده بود، سبب شد که دستور نهایى با صراحت کامل و بیان قاطع که حتى بهانه‏جویان نیز نتوانند به آن ایراد گیرند نازل گردید، که همین آیه مورد بحث بوده باشد.در پایان این آیه به عنوان یک استفهام تقریرى، مى‏گوید:” آیا شما خود دارى خواهید کرد؟” (فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ).یعنى پس از اینهمه تاکید باز جاى بهانه‏جویى یا شک و تردید در مورد ترک این دو گناه بزرگ باقى مانده است؟! و لذا مى‏بینیم که حتى” عمر” که تعبیرات آیات گذشته را بخاطر علاقه‏اى که (طبق تصریح مفسران عامه) به شراب داشت وافى نمى‏دانست پس از نزول این آیه، گفت که این تعبیر کافى و قانع کننده است. (مکارم شیرازی،۱۳۷۴، ج‏۵،۷۰تا۷۳)
الف- ۲ – ۲ - ۸ ) سوره توبه- آیه ۳۸یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی سَبیلِ اللّهِ اثّاقَلْتُمْ إِلَى الاَْرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا مِنَ الاْخِرَهِ فَما مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا فِی الاْخِرَهِ إِلاّ قَلیلٌ إِلاّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلیماً وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ وَ لا تَضُرُّوهُ شَیْئاً وَ اللّهُ عَلى کُلِّ شَیْء قَدیرٌ
اى کسانى که ایمان آورده‏اید! چرا هنگامى که به شما گفته مى‏شود: «به سوى جهاد در راه خدا حرکت کنید!» بر زمین سنگینى مى‏کنید (و سستى به خرج مى‏دهید)؟! آیا به زندگى دنیا به جاى آخرت راضى شده‏اید؟! با اینکه متاع زندگى دنیا، در برابر آخرت، جز اندکى نیست‏.
این آیه اشاره به جنگ تبوک دارد که برخى از شرکت در آن سستى نشان مى‏دادند. عوامل و بهانه‏هاى سستى، فاصله‏ى زیاد مدینه تا تبوک (حدود ۶۰۰ کیلومتر)، گرمى هوا، فصل برداشتِ محصول و تبلیغات منافقان نسبت به عظمت و قدرت سپاه روم بود. (قرائتی،۱۳۸۳،ج‏۳ ،۴۲۰)
الف - ۲ – ۲ - ۹) سوره توبه - آیه ۴۹ : وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لى وَ لا تَفْتِنِّی أَلا فِى الْفِتْنَهِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَهٌ بِالْکافِرینَ.
بعضى از آنها مى‏گویند: «به ما اجازه ده (تا در جهاد شرکت نکنیم)، و ما را به گناه نیفکن»! آگاه باشید آنها (هم اکنون) در گناه سقوط کرده‏اند؛ و جهنم، کافران را احاطه کرده است‏.
یکى از بزرگان قبیله‏ى بنى‏سلمه که از منافقان بود، از رسول خدا اجازه خواست تا به جنگ تبوک نرود و بهانه‏اش این بود که اگر چشمم به زنان رومى بیفتد، فریفته شده، به گناه مى‏افتم. حضرت اجازه داد. این آیه نازل شد و او را به خاطر عدم شرکت در جبهه، گناهکار و در فتنه افتاده دانست. پیامبر صلى الله علیه و آله او را از ریاست قبیله برکنار و بُشربن‏براء را که سخاوتمند و خوش اخلاق بود، به جاى او نصب کرد.( قرائتی،ج‏۳، ۴۳۳)
الف - ۲ – ۲ - ۱۰ ) سوره توبه - آیات ۵۸و۵۹ : وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ یَسْخَطُونَ(۵۸)وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا ما آتاهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ سَیُؤْتینَا اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنّا إِلَى اللّهِ راغِبُونَ(۵۹)
و در میان آنها کسانى هستند که در (تقسیم) غنایم به تو خرده میگیرند؛ اگر از آن (غنایم، سهمى) به آنها داده شود، راضى مى‏شوند؛ و اگر داده نشود، خشم مى‏گیرند (؛خواه حقّ آنها باشد یا نه)! (۵۸)(در حالى که) اگر به آنچه خدا و پیامبرش به آنان داده راضى باشند، و بگویند: «خداوند براى ما کافى است! و بزودى خدا و رسولش، از فضل خود به ما مى‏بخشند؛ ما تنها رضاى او را مى‏طلبیم.» (براى آنها بهتر است)! (۵۹)
در تفسیر” در المنثور” از” صحیح بخارى” و” نسایى” و از گروهى دیگر چنین نقل شده که پیامبر ص مشغول تقسیم اموالى (از غنائم یا مانند آن) بود که یکى از طائفه” بنى تمیم” به نام” ذو الخویصره” فرا رسید صدا زد:اى رسول خدا! عدالت کن! پیامبر فرمود: واى بر تو اگر من عدالت نکنم چه کسى عدالت خواهد کرد؟!"،” عمر” صدا زد اى رسول خدا به من اجازه بده تا گردنش را بزنم پیامبر ص فرمود: او را به حال خود واگذار! او یارانى دارد که نماز و روزه خود را در برابر نماز و روزه آنها کوچک مى‏شمرید ولى با اینحال آنها از دین فرار مى‏کنند همانگونه که تیر از کمان!.در این هنگام آیات فوق نازل شد و به اینگونه افراد اندرز داد. (مکارم شیرازی،۱۳۷۴، ج‏۷، ۴۵۴)
الف - ۲ – ۲ - ۱۱ ) سوره توبه - آیات ۷۵و۷۶و۷۷و۷۸ : وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصّالِحینَ(۷۵)فَلَمّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ(۷۶)فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فی قُلُوبِهِمْ إِلى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (۷۷)أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللّهَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ(۷۸)
بعضى از آنها با خدا پیمان بسته بودند که: «اگر خداوند ما را از فضل خود روزى دهد، قطعاً صدقه خواهیم داد؛ و از صالحان (و شاکران) خواهیم بود!» (۷۵)امّا هنگامى که خدا از فضل خود به آنها بخشید، بخل ورزیدند و سرپیچى کردند و روى برتافتند! (۷۶)این عمل، (روح) نفاق را، تا روزى که خدا را ملاقات کنند، در دلهایشان برقرار ساخت. این بخاطر آن است که از پیمان الهى تخلّف جستند؛ و بخاطر آن است که دروغ مى‏گفتند. (۷۷)آیا نمى‏دانستند که خداوند، اسرار و سخنان درگوشى آنها را مى‏داند؛ و خداوند داناى همه غیبها (و امور پنهانى) است؟! (۷۸)
در میان مفسران معروف است که این آیات در باره یکى از انصار به نام” ثعلبه بن حاطب” نازل شده است، او که مرد فقیرى بود و مرتب به مسجد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مى‏آمد اصرار داشت که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم دعا کند تا خداوند مال فراوانى به او بدهد!، پیغمبر به او فرمود:"قلیل تؤدى شکره خیر من کثیر لا تطیقه‏"” مقدار کمى که حقش را بتوانى ادا کنى، بهتر از مقدار زیادى است که توانایى اداء حقش را نداشته باشى” آیا بهتر نیست که توبه پیامبر خدا تاسى‏جویى و به زندگى ساده‏اى بسازى، ولى ثعلبه دست‏بردار نبود، و سرانجام به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم عرض کرد به خدایى که ترا به حق فرستاده سوگند یاد مى‏کنم، اگر خداوند ثروتى به من عنایت کند تمام حقوق آن را مى‏پردازم، پیامبر ص براى او دعا کرد.چیزى نگذشت که طبق روایتى پسر عموى ثروتمندى داشت از دنیا رفت و ثروت سرشارى به او رسید، و طبق روایت دیگرى گوسفندى خرید و بزودى زاد ولد کرد، آن چنان که نگاهدارى آنها در مدینه ممکن نبود، ناچار به آبادیهاى اطراف مدینه روى آورد و آن چنان مشغول و سر گرم زندگى مادى شد که در جماعت و حتى نماز جمعه نیز شرکت نمى‏کرد.پس از مدتى پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مامور جمع‏آورى زکات را نزد او فرستاد، تا زکات اموال او را بگیرد، ولى این مرد کم ظرفیت و تازه به نوا رسیده و بخیل، از پرداخت حق الهى خوددارى کرد، نه تنها خوددارى کرد، بلکه به اصل تشریع این حکم نیز اعتراض نمود و گفت: این حکم برادر” جزیه” است یعنى ما مسلمان شده‏ایم که از پرداخت جزیه معاف باشیم و با پرداخت زکات، چه فرقى میان ما و غیر مسلمانان باقى مى‏ماند؟! در حالى که او نه مفهوم” جزیه” را فهمیده بود، و نه مفهوم زکات را، و یا فهمیده بود اما دنیا پرستى اجازه‏ بیان حقیقت و اظهار حق به او نمیداد، بهر حال هنگامى که پیامبر ص سخن او را شنید فرمود: یا ویح ثعلبه! یا ویح ثعلبه!” واى بر ثعلبه اى واى بر ثعلبه"! و در این هنگام آیات فوق نازل شد.شان نزولهاى دیگرى نیز براى آیات فوق نقل شده که کم و بیش با داستان ثعلبه مشابه است، و از مجموع شان نزولهاى فوق، و مضمون آیات، چنین استفاده مى‏شود که شخص یا اشخاص مزبور در آغاز در صف منافقان نبودند، ولى به خاطر همین گونه اعمال به آنها پیوستند. (مکارم شیرازی،۱۳۷۴، ج‏۸، ۴۸و ۴۹)
الف - ۲ – ۲ - ۱۲ ) سوره نساء- آیه۷۷ : أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ قیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ فَلَمّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَریقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النّاسَ کَخَشْیَهِ اللّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَهً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى أَجَل قَریب قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ وَ الاْخِرَهُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقى وَ لا تُظْلَمُونَ فَتیلاً.
آیا ندیدى کسانى را که (در مکّه) به آنها گفته شد: «فعلا)ً دست از جهاد بدارید! و نماز را برپا کنید! و زکات بپردازید!» (امّا آنها از این دستور، ناراحت بودند)، ولى هنگامى که (در مدینه) فرمان جهاد به آنها داده شد، جمعى از آنان، از مردم مى‏ترسیدند، همان گونه که از خدا مى‏ترسند، بلکه بیشتر! و گفتند: «پروردگارا! چرا جهاد را بر ما مقرّر داشتى؟! چرا این فرمان را تا زمان نزدیکى تأخیر نینداختى؟!» به آنها بگو: «سرمایه زندگى دنیا، ناچیز است!و سراى آخرت، براى کسى که پرهیزگار باشد، بهتر است! و به اندازه رشته شکافِ هسته خرمایى، به شما ستم نخواهد شد.
مسلمانان صدر اسلام در دوران سخت مکّه، از پیامبر اسلام اجازه‏ى جنگ با مشرکان را مى‏خواستند و مى‏گفتند: پیش از اسلام عزیز بودیم، اینک به خاطر اسلام گرفتار فشاریم، بگذار بجنگیم تا عزّت خود را به دست آوریم. پیامبر صلى الله علیه و آله که آن هنگام مأمور به جنگ نبود، اجازه نمى‏داد، ولى پس از هجرت که فرمان جهاد آمد، جمعى از همان جهاد طلبان، دست به اعتراض و بهانه جویى زدند و کفّار مکّه را بزرگ شمرده و از آنان به شدّت مى‏ترسیدند.«خَشْیَهِ» به ترسى گفته مى‏شود که برخاسته از عظمت و بزرگ دانستن طرف مقابل باشد.امام صادق علیه السلام فرمود: مراد از «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ»، «کفّوا السنتکم» است، گویا شعارهاى توخالى مى‏دادند که آیه نازل شد، دست بردارید.امام باقر علیه السلام یکى از نمونه‏ها را صلح امام حسن علیه السلام معرّفى فرمودند که آن صلح از آنچه خورشید بر آن مى‏تابد براى امّت اسلام بهتر بود. باید احساسات زودرس و شعارهاى توخالى را کنترل کرد. «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ». همیشه و همه جا شمشیر کارساز نیست. در شرایط بحرانى و عدم آمادگى، نباید بهانه به دشمن قوى پنجه داد. «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ».از رسول خدا و فرمان خدا جلو نیفتید و در امور دینى، اظهار سلیقه‏ى شخصى نکنید. «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ».خودسازى، مقدّم بر جامعه‏سازى است، آنکه اهل نماز و زکات نباشد، اهل اخلاص و ایثار نخواهد بود. «أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ» آنان که زود داغ مى‏شوند، زود هم سرد مى‏شوند. آرى هر داغى، سرد مى‏شود، ولى هیچ پخته‏اى خام نمى‏شود. کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ‏ … فَلَمَّا کُتِبَ‏ … لِمَ کَتَبْتَ‏انقلابى بودن مهم نیست، انقلابى ماندن مهم است. گاهى از شعار تا عمل فاصله زیاد است. فَلَمَّا کُتِبَ‏ … إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ‏. سرچشمه اعتراض به‏فرمان جهاد، ترس است. یَخْشَوْنَ‏ … لِمَ کَتَبْتَ‏.عامل مهم ترک جبهه و جهاد، دلبستگى‏هاى دنیوى است. «لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى‏ أَجَلٍ».به فرمان‏هاى خدا و زمان صدور آنها اعتراض نکنید. در برابر امر الهى، محاسبات زمانى و مکانى خود را کنار بگذارید. «لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى‏ أَجَلٍ قَرِیبٍ». اعتراض به فرمان خدا، نشانه‏ى بى‏تقوایى است. لِمَ کَتَبْتَ‏ … خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقى‏.اگر چشم اندازتان را وسیعتر از این جهان مادّى قرار دهید، به متاع اندک دنیا دلبسته نمى‏شوید. «وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ»(قرائتی،۱۳۸۳،ج‏۲، ۱۰۹تا۱۱۱)۶۴
الف -۲ - ۳ ) منافقاناین افراد به ظاهر مسلمان اند و برای آلوده کردن فضای عمومی جامعه و تضعیف حکومت اسلامی با اعتراضات و انتقادات خودسعی در القای شبهه و اختلاف دارند.
پایان نامه - مقاله - پروژه
الف ۲- ۳ - ۱ ) سوره اعراف - آیه ۱۶۳ : وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَهِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَهَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ.
و از آنها درباره (سرگذشت) شهرى که در ساحل دریا بود بپرس! زمانى که آنها در روزهاى شنبه، تجاوز (و نافرمانى) خدا مى‏کردند؛ همان هنگام که ماهیانشان، روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب،) آشکار مى‏شدند؛ امّا در غیر روز شنبه، به سراغ آنها نمى‏آمدند؛ این چنین آنها را به چیزى آزمایش کردیم که نافرمانى مى‏کردند.
…امت دیگرى بوده که این امت را موعظه مى‏کرده‏اند، پس تقدیر آیه چنین است:” اذ قالت امه منهم لامه اخرى کانت تعظهم آن زمان که امتى از ایشان به امت دیگرى که ایشان را موعظه مى‏کرد گفتند …” و جمله” لامه اخرى کانت تعظهم” براى اختصار حذف شده است. و ظاهر اینکه گفتند:” چرا موعظه مى‏کنید مردمى را که خدا هلاکشان خواهد کرد” این است که ایشان اهل تقوا بوده‏اند، و از مخالفت امر خدا پروا داشته‏اند جز اینکه دیگران را که اهل فسق بودند نهى از منکر نمى‏کردند، چون اگر خود این امت نیز اهل فسق و تعدى بودند آن قوم دیگر ایشان را نیز موعظه مى‏کردند و در پاسخ اعتراض و ملامتشان نمى‏گفتند:” مَعْذِرَهً إِلى‏ رَبِّکُمْ تا نزد پروردگار شما معذور باشیم” و نیز از گفتار عده‏اى که سکوت کردند بر مى‏آید که اهل فسق و فجور مساله تجاوز و عصیان را به حدى رسانده بودند که علنا مرتکب فسق مى‏شدند، و دیگر نهى از منکر در ایشان اثر نمى‏کرده، چیزى که هست آن امت دیگر که سکوت نکرده و هم چنان نهى از منکر مى‏کردند مایوس از موعظه نبودند و هنوز امیدوار بودند بلکه در اثر پافشارى بر موعظه و نهى از منکر دست از گناه بردارند، و لا اقل چند نفرى از ایشان، تا اندازه‏اى به راه بیایند.علاوه بر این، غرضشان از اصرار بر موعظه این بوده که در نزد خداى سبحان معذور باشند، و بدین وسیله مخالفت با فسق، و انزجار خود را از طغیان و تمرد اعلام داشته باشند. و لذا در پاسخ امت ساکت که به ایشان مى‏گفتند:” چرا موعظه مى‏کنید” اظهار داشتند:” مَعْذِرَهً إِلى‏ رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ تا هم نزد پروردگارتان معذور باشیم و هم شاید ایشان از گناه دست بردارند". در اینکه گفتند:” نزد پروردگارتان” و نگفتند” نزد پروردگارمان” اشاره است به اینکه نهى از منکر به ما اختصاص ندارد، شما هم که سکوت کرده‏اید مسئولید، و باید این سکوت را شکسته و این قوم را نصیحت کنید، براى اینکه اعتذار به سوى پروردگار بخاطر مقام ربوبیتیش بر هر کسى واجب است، و همه مربوبین این پروردگار باید ذمه خود را از تکالیفی که به ایشان شده و وظائفى که به آنان محول گشته فارغ سازند، همانطور که ما مربوب این رب هستیم شما نیز هستید، پس آنچه که بر ما واجب است بر شما نیز واجب است.سکوت در برابر فسق و فساد و عدم قطع رابطه با ستمگران، شرکت در فسق و ظلم و موجب اشتراک با ظالمین در عذاب مى‏باشد:” فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ” مقصود از فراموشى تذکرها بى‏تاثیر شدن آن در دل‏هاى ایشان است، هر چند به یاد آن تذکرها بوده باشند، زیرا اخذ الهى مسبب از بى‏اعتنایى به اوامر او و اعراض از تذکرهاى انبیاى او است، و گر نه اگر مقصود فراموشى باشد عقوبت معنا نداشت چون فراموشى بحسب طبع خودش مانع از فعلیت تکلیف و حلول عقوبت است. توضیح اینکه، انسان وقتى به وسایل و وسایط مختلفى که خداوند در اختیارش گذاشته متذکر و متوجه به تکالیفى الهى شود (و حتما مى‏شود) امتثال آن تکالیف یا موافق طبع و میل درونى او است و یا نیست، و در صورتى که موافق طبع او نباشد یا بخاطر خدا از میل نفسانى خود چشم پوشیده و آن تکالیف را انجام مى‏دهد، و یا به حدود الهى و تکالیف او وقعى ننهاده و بخاطر میل نفسانى خود خدا را معصیت مى‏کند، چیزى که هست بار اول از این نافرمانى خود در دل احساس شرمسارى و ناراحتى مى‏کند، و در هر بار دیگرى که نافرمانى را تکرار کند آن احساس ضعیف‏تر شده و بى‏اعتنایى به امر پروردگار در نظرش آسان‏تر مى‏شود، هم چنان که اثر تذکرهاى انبیاء علیهم السلام هم در دلش کمتر مى‏گردد، و خلاصه در هر تکرارى امکان معصیت در نظرش قوى‏تر و اثر تذکرات ضعیف‏تر شده تا آنجا که بطور کلى تذکرات در دلش بى‏اثر و وجود و عدمش یکسان مى‏شود، در آیه مورد بحث که فرمود:” فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ …” مقصود از نسیان همین بى‏اثر شدن تذکرات است.در خود آیه دلالت هست بر اینکه نجات یافتگان از ایشان تنها همان اشخاصى بوده‏اند که نهى از منکر مى‏کردند، و خداوند ما بقى ایشان یعنى مرتکبین صید ماهى در روز شنبه و آن کسانى را که سکوت کرده بودند و تازه به دسته اول اعتراض مى‏کردند که چرا ایشان را موعظه مى‏کنید، همه را به عذاب خود هلاک کرده است. نیز آیه دلالت مى‏کند که خداوند اعتراض کنندگان را بخاطر سکوتشان و ترک نکردن مراوده با ایشان شریک ظلم و فسق متجاوزین شناخته است.نیز آیه شریفه دلالت مى‏کند بر یک سنت عمومى الهى- نه اینکه این روش تنها اختصاص به بنى اسرائیل داشته باشد- و آن سنت این است که جلوگیرى نکردن از ستم ستمگران و موعظه نکردن ایشان در صورت امکان، و قطع نکردن رابطه با ایشان در صورت عدم امکان موعظه، شرکت در ظلم است، و عذابى که از طرف پروردگار در کمین ستمگران است. در کمین شرکاى ایشان نیز هست. (طباطبایی،۱۳۷۴، ج‏۸،۳۸۴تا۳۸۶)
الف ۲- ۳ - ۲سوره بقره - آیه ۲۶ : إِنَّ اللّهَ لایَسْتَحْیی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَهً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللّهُ بِهذا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثیراً وَ یَهْدی بِهِ کَثیراً وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقین.
خداوند از این که (به موجودات ظاهرا کوچکى مانند) پشه، و حتى کمتر از آن، مثال بزند شرم نمى‏کند. (در این میان) آنان که ایمان آورده‏اند، مى‏دانند که آن، حقیقتى است از طرف پروردگارشان؛ و اما آنها که راه کفر را پیموده‏اند، (این موضوع را بهانه کرده) مى‏گویند: «منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟!» (آرى،) خدا جمع زیادى را با آن گمراه، و گروه بسیارى را هدایت مى‏کند؛ ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى‏سازد!
جمعى از مفسران از ابن عباس در شان نزول نخستین آیه فوق چنین نقل کرده‏اند: هنگامى که خداوند در آیات گذشته پیرامون منافقین، دو مثال براى آنها بیان کرد (مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً …- و- أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ …)منافقین گفتند خداوند برتر و بالاتر از این است که چنین مثالهایى بزند، و از این راه در وحى بودن قرآن اظهار تردید کردند، در این موقع آیه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.بعضى دیگر گفته‏اند: هنگامى که در آیات قرآن، مثلهایى به” ذباب” (مگس) و” عنکبوت” نازل گردید، جمعى از مشرکان این موضوع را بهانه قرار داده زبان به انتقاد گشودند و مسخره کردند که این چگونه وحى آسمانى است که سخن از” عنکبوت” و” مگس” مى‏گوید؟ آیه فوق نازل شد و با تعبیراتى زنده به آنها جواب داد.( مکارم شیرازی،۱۳۷۴، ج‏۱، ۱۴۵)
الف ۲- ۳ - ۳ ) سوره بقره - آیات۲۳۸ و۲۳۹ : حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاهِ الْوُسْطى وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتینَ (۲۳۸)فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالاً أَوْ رُکْباناً فَإِذا أَمِنْتُمْ فَاذْکُرُوا اللّهَ کَما عَلَّمَکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ (۲۳۹)
در انجام همه نمازها، (به خصوص) نماز وسطى [= نماز ظهر] کوشا باشید! و از روى خضوع و اطاعت، براى خدا بپاخیزید! (۲۳۸)و اگر (به خاطر جنگ، یا خطر دیگرى) بترسید، (نماز را) در حال پیاده یا سواره انجام دهید! اما هنگامى که امنیت خود را بازیافتید، خدا را یاد کنید! [= نماز را به صورت معمولى بخوانید!] همان‏گونه که خداوند، چیزهایى را که نمى‏دانستید، به شما تعلیم داد. (۲۳۹)
جمعى از منافقان گرمى هوا را بهانه براى ایجاد تفرقه در صفوف مسلمین قرار داده بودند و در نماز جماعت شرکت نمى‏کردند و به دنبال آنها بعضى از مؤمنین نیز از شرکت در جماعت خوددارى کرده بودند و جماعت مسلمین کاهش یافت، پیغمبر اکرم ص از این جهت ناراحت بود حتى آنها را تهدید به مجازات شدید کرد، لذا در حدیثى از” زید بن ثابت” نقل شده که پیامبر ص در گرماى فوق العاده نیمروز تابستان نماز (ظهر) را با جماعت مى‏گذارد و این نماز براى اصحاب و یاران سخت‏ترین نماز بود، به طورى که گاه پشت سر پیامبر ص یک صف یا دو صف بیشتر نبود، در اینجا فرمود: من تصمیم گرفته‏ام خانه کسانى را که در نماز ما شرکت نمى‏کنند بسوزانم، آیه فوق نازل شد و اهمیت نماز ظهر را (با جماعت) تاکید کرد.این تشدید نشان مى‏دهد که مساله عدم شرکت، تنها به خاطر گرمى هوا نبود، بلکه گروهى مى‏خواستند با این بهانه به تضعیف اسلام و پیامبر ص و ایجاد شکاف در صفوف مسلمین بپردازند که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با این لحن شدید در مقابل آنها موضع گیرى فرمود.( مکارم شیرازی،۱۳۷۴، ج‏۲، ۲۰۵)
الف ۲- ۳ - ۴ ) سوره توبه - آیه ۶۱:وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْر لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ وَ رَحْمَهٌ لِلَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ
از آنها کسانى هستند که پیامبر را آزار مى‏دهند و مى‏گویند: «او آدم خوش‏باورى است!» بگو: «خوش‏باور بودن او به نفع شماست! (ولى بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق مى‏کند؛ و رحمت است براى کسانى از شما که ایمان آورده‏اند!» و آنها که رسول خدا را آزار مى‏دهند، عذاب دردناکى دارند!
مقصود از «مِنْهُمُ»؛ یا گروه منافقان است، یا برخى افراد سست ایمان که از روى ترس در جبهه شرکت نکردند و پس از جنگ، عذر و بهانه مى‏آوردند.به فرموده‏ى روایات، به دلیل تماس‏هاى دائمى پیامبر صلى الله علیه و آله با على علیه السلام، عدّه‏اى از منافقان آن حضرت را ساده‏لوح و زودباور معرّفى مى‏کردند. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «مَن آذانى فى عترتى فعلیه لعنه اللَّه» کسى‏که اهل‏بیت مرا اذیّت کند، لعنت خدا بر او باد. در مورد حضرت فاطمه علیها السلام نیز فرمود: «مَن آذاها فقد آذانى» هرکس فاطمه را اذیّت کند، مرا اذیّت نموده است.
گروهى دائماً پیامبراکرم صلى الله علیه و آله را اذیّت مى‏کردند. «یُؤْذُونَ» (فعل مضارع، رمز استمرار است).همه‏ى اصحاب پیامبر، عادل نبودند و برخى پیامبر را مى‏آزردند. «یُؤْذُونَ».رهبرى امّت، ملازم آزار دیدن از خودى و بیگانه است. «یُؤْذُونَ النَّبِیَّ».آزار پیامبر، کفر است. تقابل‏ «الَّذِینَ یُؤْذُونَ» با «الَّذِینَ آمَنُوا».منافقان حتّى علیه پیامبر نیز تبلیغات وجوسازى مى‏کردند. «یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ». به همه مردم اجازه‏ى سخن بدهید تا نگویند حاضر به شنیدن حرف ما نیستید، هرچند به ساده‏لوحى متّهم شوید. «یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ» گاهى به‏خاطر مصلحتِ امّت باید از بعضى شنیده‏ها تغافل کرد. «أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ» گاهى آثار تربیتى و اجتماعى یا سیاسىِ سکوت، بیش از برخورد و اعلام موضع است. «أُذُنٌ»از صفات یک رهبر آگاه، سعه‏ى صدر، گوش دادن به حرف همه‏ى گروه ها، برخورد محبّت‏آمیز با آنان، عیب‏پوشى و بازگذاشتن راه عذر و توبه‏ى مردم است. «قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ»با روى باز و از روى خیرخواهى، شنواىِ سخن مردم باشید. «أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ»سکوت در برابر شنیده‏ها، همیشه نشانه‏ى رضایت نیست. «أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ»(قرائتی،۱۳۸۳،ج‏۳،۴۵۱و۴۵۲)
الف ۲- ۳ - ۵ ) سوره توبه – آیات۶۴ و۶۵و۶۶ : یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَهٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فی قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِؤُا إِنَّ اللّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ (۶۴)وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّما کُنّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ بِاللّهِ وَ آیاتِهِ وَرَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ(۶۵) لاتَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إیمانِکُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَه مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طائِفَهً بِأَنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمینَ(۶۶)
منافقان از آن بیم دارند که سوره‏اى بر ضدّ آنان نازل گردد، و به آنها از اسرار درون قلبشان خبر دهد. بگو: «استهزا کنید! خداوند، آنچه را از آن بیم دارید، آشکار مى‏سازد.(۶۴)و اگر از آنها بپرسى(: «چرا این اعمال خلاف را انجام دادید؟!»)، مى‏گویند: «ما بازى و شوخى مى‏کردیم!» بگو:« آیا خدا و آیات او و پیامبرش را مسخره مى‏کردید؟!» (۶۵)(بگو:) عذر خواهى نکنید (که بیهوده است؛ چرا که) شما پس از ایمان آوردن، کافر شدید! اگر گروهى از شما را (بخاطر توبه) مورد عفو قرار دهیم، گروه دیگرى را عذاب خواهیم کرد؛ زیرا مجرم بودند! (۶۶)
در شأن نزول آیه گفته‏اند: گروهى از منافقان، تصمیم گرفتند شتر پیامبر را در بازگشت از جنگ تبوک در گردنه‏اى رَم دهند تا پیامبر صلى الله علیه و آله کشته شود. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از تصمیم آنان از طریق وحى با خبر شد. در حالى که عمّار و حُذیفه از جلو و پشت سر حضرت مراقب بودند، به گردنه رسیدند و منافقان حمله کردند. پیامبر آنان را شناخت و نامشان را به حُذیفه گفت. او پرسید: چرا فرمان قتلشان را نمى‏دهى؟ فرمود: نمى‏خواهم بگویند که محمّد صلى الله علیه و آله چون به قدرت رسید، مسلمانان را کشت.در جریان همین جنگ منافقان در غیاب پیامبر، از روى استهزا مى‏گفتند: او مى‏خواهد کاخهاى شام را تسخیر کند!آیه بعد نازل شد و آنان را تهدید به رسوایى کرد.یکى از آنان گفته بود: اگر توطئه فاش شد، چه کنیم؟ دیگرى گفت: مى‏گوییم مزاح و شوخى بود.در واقع عذرى بدتر از گناه آوردند. شوخى با مقدّسات دینى جایز نیست. «أَ بِاللَّهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ»درباره‏ى اینکه کدام گروه از منافقان عفو مى‏شوند اقوالى است:
الف: آنان که توبه کنند.ب: آنان که در حاشیه و کنار استهزاکنندگان بوده‏اند. ولى از سردمداران آنان پذیرفته‏نمى‏شود.ج: آنان که عفوشان به مصلحت نظام و حکومت است.د: آنان که تنها مدّت کوتاهى منحرف شدند، در مقابل آنان که جرمشان ریشه‏دار و سابقه‏دار و همچنان استمرار دارد. «کانُوا مُجْرِمِینَ»عذر دروغگویان ومسخره‏کنندگان در همه جا پذیرفته نیست. لا تَعْتَذِرُوا …ارتداد، سبب نپذیرفتن هر عذرى است. «قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ». به ایمان امروز خود مغرور نشویم، چون خطرِ سوء عاقبت و مرتد شدن وجود دارد. «قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ».توهین و استهزا به خدا و پیامبر و آیات الهى، کفر است. «تَسْتَهْزِؤُنَ‏، کَفَرْتُمْ».منافق، در حقیقت کافر است. «کَفَرْتُمْ»هنگام تهدیدِ مخالفان و منافقان توطئه‏گر، همه‏ى راه ها را نبندیم. «نَعْفُ».بعضى از منافقان قابل عفوند، البتّه اگر توبه کنند. «نَعْفُ عَنْ طائِفَهٍ» (نفاق نیز داراى مراتبى است).دلیل کیفرِ منافقان، کفر و جرم سابقه‏دار آنان است. نُعَذِّبْ‏ … کانُوا مُجْرِمِین‏(قرائتی،۱۳۸۳،ج‏۳، ۴۵۴تا۴۵۷)
الف ۲- ۳ - ۶ ) سوره توبه - آیه۷۴ : یَحْلِفُونَ بِاللّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا کَلِمَهَ الْکُفْرِ وَ کَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاّ أَنْ أَغْناهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ یَتُوبُوا یَکُ خَیْراً لَهُمْ وَ إِنْ یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ عَذاباً أَلیماً فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَهِ وَ ما لَهُمْ فِی الاَْرْضِ مِنْ وَلِىّ وَ لا نَصِیر
به خدا سوگند مى‏خورند که (در غیاب پیامبر، سخنان نادرست) نگفته‏اند؛ در حالى که قطعاً سخنان کفرآمیز گفته‏اند؛ و پس از اسلام‏آوردنشان، کافر شده‏اند؛ و تصمیم (به کار خطرناکى) گرفتند، که به آن نرسیدند. آنها فقط از این انتقام مى‏گیرند که خداوند و رسولش، آنان را به فضل (و کرم) خود، بى‏نیاز ساختند! (با این حال،) اگر توبه کنند، براى آنها بهتر است؛ و اگر روى گردانند، خداوند آنها را در دنیا و آخرت، به مجازات دردناکى کیفر خواهد داد؛ و در سراسر زمین، نه ولىّ و حامى دارند، و نه یاورى‏.
آیه، شامل همه‏ى توطئه‏هایى مى‏شود که منافقان بر ضدّ پیامبر و اسلام داشتند، ولى اغلب تفاسیر شیعه و سنّى به توطئه‏ى «لیله العقبه» اشاره کرده‏اند که منافقان براى کشتن پیامبر در گردنه‏اى کمین کردند تا شترِ پیامبر را رَم دهند، امّا توطئه‏ى آنها کشف شد و به مقصود خود نرسیدند. «هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا»نقل شده است که هنگام سخنرانى پیامبر صلى الله علیه و آله در تبوک، منافقى به نام حلّاس گفت: اگرپیامبر راست بگوید، ما از الاغ بدتریم. یکى از اصحاب (عامربن قیس) این جسارت را به پیامبر خبر داد. رسول خدا صلى الله علیه و آله احضارش کرد. او انکار مى‏کرد و عامر مى‏گفت که دروغ مى‏گوید و او چنین گفته است. به دستور پیامبر، هر دو نزدیک منبر سوگند یاد کردند، امّا با نزول این آیه، منافق رسوا شد. دروغگویى وسوگند دروغ، از نشانه‏هاى منافق است. «یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ».منافقان ناسپاسند، آنان در سایه‏ى اسلام به جایى رسیده‏اند، امّا دست از عیب‏جویى و بدگویى بر نمى‏دارند. وَ ما نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ‏ .راه توبه حتّى براى آنان که نقشه قتل پیامبر را کشیدند، باز است. «فَإِنْ یَتُوبُوا»(قرائتی،پیشین،ج‏۳،۴۶۷و۴۶۸)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:33:00 ب.ظ ]




چنانچه یک سازمان یا تولید کننده یا ارائه دهنده خدمت به انتظارات و توقعات مصرف کننده خود اشراف داشته باشد می تواند با بهره گرفتن از پرسنل کارآمد و دانش فنی موجود خود نظریات مشتری را به نحو احسن تامین و رضایت او را فراهم آورد . در این جا ذکر دو نکته حائز اهمیت است . اول اینکه مشخصات و ویژگیهای محصول می باید با جنبه های مختلف توقعات مشتری تناسب داشته و طراحی بر اساس آن صورت پذیرد . دوم اینکه در مورد برخی خدمات یا کالاهای تخصصی، اطلاع رسانی و آگاهی دادن به مصرف کننده بسیار حائز اهمیت است زیرا برخی از باورهای اشتباه و غیر مبتنی بر اصول علم و مهندسی و تکنولوژی در برخی موارد در مشتریان وجود دارد که در این حالت چنانچه بخواهیم به این باورهای نادرست پاسخ دهیم باید کیفیت فنی کالا را فدا کنیم و یا در مواردی، نداشتن اطلاعات کافی از محصول و الگوی مصرف صحیح و یا شرایط مطلوب استفاده از کالا، سبب عدم کارائی فرآورده شده و نارضایتی مشتری را به دنبال دارد.
۲-۱۷) ارائه خدمت بر اساس طراحی
در این مرحله فعالیت های انجام گرفته در دو مرحله قبل باید به منصه ظهور برسد و تولید کالا یا خدمت بر اساس مشخصه های طراحی شده صورت پذیرد . در برخی موارد، علیرغم توفیق در دو مرحله قبل، بنا به دلایلی از قبیل کمبود امکانات و یا عدم توجه کافی به مشخصات تعریف شده در طرح و یا عدم توانایی های لازم در اجرای طرح (چه از نظر تجهیزات و چه از نظر نفرات) توفیقی در تولید یا ارائه خدمت حاصل نمی شود، لذا انتظارات مشتری برآورده نشده و رضایت او جلب نمی شود .
این عدم هماهنگی ها گهگاه در مرحله تحویل کالا نیز بروز می کند . فرایند تحویل کالا بخش مهمی از فرایند رضایت مشتری است . تحویل به موقع، به اندازه، در محل مورد نظر مشتری و نیز تحویل با حفظ کیفیت کالا از مهم ترین شاخص های این مرحله است . چنانچه سازمانی بخواهد فرایند رضایت مشتری محقق شود ملزم به تهیه و تدارک همه ملزومات آن می باشد و تامین منابع مالی، پرسنلی، تجهیزات و سیستم ها و روش های مناسب را می بایست در دستور کار خود لحاظ کند .
۲-۱۸)مدیریت انتظارات مشتری
چنانچه بخواهیم انتظارات مشتری را برآورده کنیم باید ابتدا این انتظار را هدف مند، چارچوب دارو شاخص پذیر کنیم و هم چنین باید با اطلاع رسانی و آگاهی درست بتوانیم باورهای درست و واقعی در مشتری ایجاد کنیم . این فرایند، مدیریت انتظارات مشتری نام دارد . در واقع تولید کنندگان، پل های ارتباطی گوناگون از چاپ کاتالوگ گرفته تا تبلیغات رادیو و تلویزیون با مشتریان خود در ارتباط قرار می گیرند . حال مهم این است که بدانیم این ارتباط و پیام های ارسالی در شکل گیری سطح توقعات مصرف کننده موثر است . عرضه کنندگان همواره باید چنان باشند که مشتری در احساس ذوق زدگی قرار داشته باشد .
متاسفانه برخی تصور می کنند که تبلیغات به مفهوم بزرگ نمایی و گزافه سرایی است . در این چنین تبلیغاتی به جای پرداختن به شاخص ها و امتیازات قابل رقابت کالا و تبلیغ در مورد آنها، همه ابعاد مختلف کالا یا خدمت بزرگ نمایی می شود و به این ترتیب سطح توقعات مصرف کننده، ناخواسته ارتقا پیدا می کند. اما از آنجا که آن کالا یا خدمت قادر به پاسخ گوئی به این سطح توقع نیست، نارضایتی بوجود می آید . بنابراین کنترل سطح توقعات مشتریان بالقوه و بالفعل از اهم امور در برنامه ریزی های ارتباطی و تبلیغی است . البته در مواقعی به دلیل مقابله با رقیب یا رقبا لازم است که سطح توقع مشتری و طبعاً سطح کیفیت کالا یا خدمت بالا برده شود .
پایان نامه - مقاله - پروژه
۲-۱۹) رضایت سنجی مشتری
یکی از ارکان مهم سیستم استاندارد های ISO 9001/2000 بحث اندازه گیری و تحلیل (Measuring & Monitoring) است. در هر سازمان پس از تولید و عرضه کالا یا ارائه خدمت و در واقع پس از گذر از چهار مرحله قبل باید با تمهیدات گوناگون و با بهره گرفتن از ابزار و روش ها و سیستم های مختلف و با طرح ریزی برنامه های نظر سنجی و اجرای آن، میزان رضایت مشتری از ابعاد مختلف بدست آمده و مورد سنجش و ارزیابی قرار گیرد . در واقع شریان حیاتی چرخه رضایت مشتری در همین قسمت است . چرا که خروجی های این تجزیه و تحلیل است که سازمان را در رفع عیوب و نواقص کار خود وپیشرفت در جهت بهبود مستمر و نیل به اهداف کلان خود و وفادار نگهداشتن مصرف کنندگان و جذب مشتریان جدید رهنمون می سازد . مدیریت شکایات مشتریان واضح است که در هر شرایطی حتی در حالت ایده آل نیز یک سازمان یا عرضه کننده نمی تواند بدون ناراضی بوده و همه مشتریان از عملکرد آن راضی باشند . نکته مهم در اینجا این است که غالباً مشتری ناراضی، شکایت خود را به سازمان انتقال نمی دهد بلکه با منتقل کردن احساس و نارضایتی خود به اطرافیان، تبلیغات منفی صورت داده و جو ذهنی جامعه را نسبت به آن سازمان یا عرضه کننده، مسموم و منحرف می کند . از طرف دیگر توجه به این نکته حائز اهمیت است که از دید کلان، مشتری ناراضی، کسی است که بدون دریافت هزینه، مشکلات و ضعف های سازمان را برایش بازگو می کند و بازتاب این اطلاعات می تواند و باید سازمان را به سمت و سوی بهبود مستمر هدایت کند . چنانچه خواسته باشیم از این مهم، حداکثر بهره برداری را برده و در عین حال مشتری خود را از دست ندهیم باید با ایجاد یک سیستم مدیریت شکایت مشتری و با جلب رضایت مشتری شاکی، او را به یک مشتری وفادار تبدیل کنیم
در سال های اخیر توجه ویژه ای به موضوع عملکرد بازار شرکت ها در مباحث بازاریابی شده است. بررسی ادبیات موضوع نشان می دهد که:
۱) کشین[۲۵] در سال ۲۰۰۶ با بررسی ۱۵۷ شرکت تولیدی کوچک در ترکیه به رابطه مثبت بین استراتژی های نوآوری و بازارگرایی با عملکرد بازرگانی این شرکت ها تأکید نمود (Halit Keskin,2006,p.29).
۲) لی و تسی[۲۶] در سال ۲۰۰۵ ضمن مطالعهی عملکرد شرکت های خدماتی در تایوان دریافتند که استراتژی های بازارمحوری و یادگیری محوری با عملکرد بازرگانی رابطه مستقیم دارند (Lee Tien-Shang,Tsai Hsin-Ju,2005,p.13).
۳) رهی و همکارانش[۲۷] در سال ۲۰۱۰ ضمن بررسی شرکت های کرهی جنوبی به رابطه مستقیم بین نوآوری و عملکرد بازرگانی تأکید نموده اند (Rhee Jaehoon,Park b aekyung,Lee c DoHyung,2010,p.18)
۴) گرینستین[۲۸] در سال ۲۰۰۸ با روش متا آنالیز به رابطه مثبت بین بازارمحوری و نوآوری تاکید نمود(Grinstein Amir,2008,p.23)
۵) لایو و ویو[۲۹] در سال ۲۰۱۰ ضمن بررسی بازار اقتصادی تایوان به رابطه مثبت بین یادگیری سازمانی و نوآوری سازمانی تأکید نموده اند (Liao Shu-Hsien,Wub Chi-chuan,2010,p.16)
۶) لین و همکارانش[۳۰] در سال ۲۰۰۸ با بررسی ۳۳۳ شرکت خلاق و نوآور در تایوان به رابطه مثبت بین بازارمحوری و یادگیری محوری اشاره نموده اند (Lin Chien-Huang,Peng Ching-Huai,KaoDanny T,2008.p.56)
در ادامه مهم ترین یافته های صاحب نظران در قالب جدول ۱ آورده شده است.
جدول (۱): تاثیر استراتژی بازارمحوری، یادگیری محوری و نوآوری در عملکرد بازار شرکت ها

 

متغیر مستقل متغیر وابسته محل تحقیق نوع رابطه محقق / محققین
نوآوری عملکرد بازرگانی دان وبرداستریت مثبت هالت و دیگران
بازارگرایی عملکرد بازرگانی شرکت های تولیدی کوچک در ترکیه مثبت کسکین
نوآوری عملکرد بازرگانی شرکت های تولیدی کوچک در ترکیه مثبت کسکین
بازارگرایی عملکرد بازرگانی کارخانجات و شرکت های خدماتی در تایوان معنی دار لی و تسای
نوآوری عملکرد بازرگانی
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:32:00 ب.ظ ]




این پژوهش از نوع پژوهش های علی – مقایسه ای می باشد . نمونه پژوهش حاضر مشتمل بر ۲۰۰ نفر از دانشجویان دختر و پسر بود که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند .
برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه کیفیت زندگی (فرم کوتاه ۳۶ سئوالی (۳۶-sf) و مقیاس خود کار آمدی نو جوانان با مقیاس پنج درجه (خیلی بد تا خیلی خوب ) استفاده شد داده های حاصل از پرسشنامه پژوهش با استفاده ازآزمون تحلیل واریانس چند متغیری (Manova) و نرم افزار SPSS و به کمک روش های آماری مورد تحلیل قرار گرفت .
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
شواهد نتایج حاصل از این مقایسه کیفیت زندگی و خود کار آمدی، هیجانی اجتماعی و تحصیلی نشان می دهد که به طور کلی افرادی که رضایت بالا تری از زندگی دارند از سبک های مقابله ای موثرتر و مناسب تر استفاده می کنند، عواطف و احساسات مثبت عمیق تری را تجربه می کنند و از سلامت عمومی بالاتری برخوردارند ، عدم رضایت از زندگی با وضعیت سلامتی ضعیف تر، علائم افسردگی ، مشکلات شخصی ، رفتارهای نا مناسب بهداشتی و وضعیت ضعیف اجتماعی همبسته است .
واژه های کلیدی : کیفیت زندگی، خود کار آمدی هیجانی، اجتماعی، تحصیلی

فصل یکم

 

کلیات پژوهش

۱-۱-مقدمه
توجه به"منایع انسانی"پدیده­ای است که در دو دهه اخیر توسعه فراوان یافته است.بگونه­ای که پارادایمها و چارچوب­های فکری جدید و دگرگونی­های عمیقی که در حوزه و عرصه منابع انسانی پدید آمده، راه را برای بهره­ گیری بیشتر از توان و تخصص افراد و سازمان­ها هموار کرده است(ابوالقاسمی، ۱۳۸۳). سازمان­های عصر حاضر با نگاه راهبردی به منابع انسانی آن را به عنوان دارایی هوشمند و ارزشمند در نظر دارند و بیش از پیش به ارتقاء"کیفیت زندگی۱” افراد توجه دارند. بهبود کیفیت­زندگی کاری افراد،مستلزم اهتمام مدیریت سازمان به تدوین سیاست­های حمایت­گرایانه از منابع انسانی است.بر این اساس؛ استفاده مطلوب از منابع انسانی متکی به تدوین استراتژی­ های منابع انسانی و اقداماتی است که برای صیانت جسم، روح و حفظ کرامت انسانی افرادضروری است.در این راستا؛اقداماتی که شامل امکانات رفاهی، درمانی، امنیت­شغلی، طراحی­شغلی، اهمیت شغلی، توسعه و پیشرفت شغلی، آموزش و بهسازی و مواردی از این قبیل می باشد، مجموعاً تحت عنوان کیفیت­زندگی در نظر گرفته می شود. کیفیت زندگی که به عنوان یکی از رویکرد های بهبود عملکرد و از جمله عناصر مهم و کلیدی«فرهنگ­تعالی»به شمار می­رود، رویکردی است که موجب همسویی افرادو سازمان می­ شود( ویلکرسون، وندنبرگ، ۲۰۰۰؛ ابوالقاسمی، ۱۳۸۳).
به عبارت دیگر؛کیفیت زندگی،بعنوان موضوع سلامتی انسان از بدو پیدایش بشر و در طی قرون متمادی مطرح بوده است و هر جا سخنی از آن به میان آمده عمدتاً بعد جسمانی آن در نظر بوده است و کمتر به ابعاد سلامت روانی آن اشاره شده است. سازمان بهداشت جهانی در سال ۱۹۹۰ ضمن تاکید به مسئولان کشورها در راستای تامین سلامت جسمی، روانی و اجتماعی جامعه همواره به این مطلب اشاره دارد که هیچ یک از این سه بعد به دیگری برتری ندارد(قنبری، ۱۳۸۵).اصطلاح کیفیت زندگی به طور معمول به حوزه های متعددی در زندگی فرد، ورای سنجش ساده نشانه­ها یا آسیب­شناسی عضوی اشاره می­ کند. این حوزه ها شامل زمینه­هایی از شادکامی فردی، ایفای نقش و وضعیت سلامتی است. حوزه اول؛ مواردی مثل ارتباط های رضایت­بخش حمایت­کننده، کارایی شبکه اجتماعی و رهایی از نا امیدی را شامل می­ شود.در حوزه دوم؛ مواردی مثل سازگاری شغلی، انجام تعهدات در خانواده و اوقات فراغت را در بر می گیرد. حوزه سوم؛ وضعیت سلامتی است که بر اساس محدودیت­های ایجاد شده در عملکرد فیزیکی و روانی مورد بررسی قرار می­گیرد.کیفیت زندگی ارتباط گسترده­ای با موارد احساسی فرد و بهداشت روانی دارد، به بیان حالات درمان افراد و بیان تغییرات و توانایی­های افراد و حالات رضایتمندی افراد از عملکرد های چندگانه تاثیرات زندگی می پردازد(کات، هریسون[۱]، ۱۹۹۳؛ نقل از قنبری، ۱۳۸۵).گاهی اوقات کیفیت زندگی معادل رضایت از زندگی افراد تعریف می شود و شامل طیف وسیعی از رضایت افراد از کلیه مسائل زندگی خود می باشد(فلس و پری[۲]، ۱۹۹۶؛ نقل از قنبری، ۱۳۸۵).بررسی رضایت افراد از زندگی خود و کیفیت زندگی می تواند فاکتورهای سودمندی درباره مولفه های زندگی ارائه دهد(ارای، ۱۹۹۶).
دراین راستا؛در هر نظام تعلیم و تربیت میزان عملکرد تحصیلی دانشجویان و عوامل مرتبط با آن یکی از شاخص­ های موفقیت در فعالیت­های علمی است. ارزشیابی مداوم و مستمر عملکرد تحصیلی دانش آموزان و دانشجویان در طول تحصیل و بررسی عوامل مرتبط با آن یکی از ارکان ضروری و اجتناب ناپذیر بهبود کیفیت نظام آموزشی می باشد. توجه به این امر چیزی است که در تمام دنیا در رأس برنامه های توسعه آموزشی مدنظر قرار می گیرد (لیندمن و دوک[۳]، ۲۰۰۱). همچنین از جمله مهمترین نگرانی های معلمان، استادان، مسئولان آموزش و خانواده ها، پیشرفت تحصیلی و جلوگیری از افت تحصیلی دانش ­آموزان و دانشجویان است (لوگان، ترجمه رضوی شجاع، ۱۳۷۴). در ایران، این امر از مهمترین مشکلات کنونی نظام آموزشی است و هرساله ده ها میلیارد ریال از بودجه کشور را هدر می­دهد و نیروهای بالقوه و سرمایه های جامعه (نیروی انسانی) بی ثمر می مانند. بنابراین، توجه به عوامل مرتبط با تحصیل دانش ­آموزان، از اهمیت ویژه­ای برخوردار است.
از جمله عوامل روانشناختی مهم که باید در دانش ­آموزان و نوجوانان مورد توجه قرار گیرد، خودکارآمدی است. نوجوانان و جوانان به دلیل دوره خاص رشد خود ناچارند با رویدادهای انتقالی بسیاری از نظر زیست شناختی، تحصیلی و اجتماعی روبرو شوند.آنان می­بایست راه حل­هایی برای حل مشکلات و مقابله با آنها بیابند. موفقیت آنان در چالش­های بیشمار این دوره رشد، با خودکارآمدی آنان ارتباط دارد. دانش آموزان نوجوانی که باور ضعیفی به کارآمدی خود دارند، منفعلانه تحت تأثیر این فشارها قرار می گیرند (ریچاردسون[۴]، ۱۹۹۹). نتایج پژوهشی حاکی است که بالا رفتن سطح خودکارآمدی باعث افزایش انگیزش تحصیلی می­ شود (گلاور و برونتینگ[۵]، ترجمه علینقی خرازی، ۱۳۸۳).
با توجه به موارد گفته شده پژوهش حاضر درصدد آن است که به این سؤال اساسی پاسخ دهد که آیا بین کیفیت زندگی و خودکارآمدی دانشجویان دختر و پسر تفاوت معنی داری وجود دارد؟
۱-۲-بیان مسئله
یکی از اهداف و وظایف مهم آموزش و پرورش ایجاد زمینه برای رشد همه جانبه فرد و تربیت انسانهای سالم، کارآمد و مسئول برای ایفای نقش در زندگی فردی و اجتماعی است. از آنجایی که دانش آموزان به عنوان رکن اساسی نظام آموزشی کشور، در دستیابی به اهداف نظام آموزشی نقش و جایگاه ویژه ای دارند، توجه به این قشر از جامعه از لحاظ آموزشی و تربیتی، باروری و شکوفایی هر چه بیشتر نظام آموزشی و تربیتی جامعه را موجب می گردد. از طرف دیگر ارزشیابی مداوم و مستمر عملکرد تحصیلی دانش آموزان در طول تحصیل و بررسی عوامل مرتبط با آن یکی از ارکان ضروری و اجتناب ناپذیر بهبود کیفیت نظام آموزشی به ویژه در نظام آموزش و پرورش می باشد. توجه به این امر چیزی است که در تمام دنیا در رأس برنامه های توسعه آموزشی مدنظر قرار می گیرد (لیندمن و دوک[۶]، ۲۰۰۱). یکی از اهداف مهم نظام های تعلیم و تربیت مدرن، پرورش افرادی است که قادر باشند بر مسائل و مشکلاتشان در زندگی روزمره و در محیط اجتماعی به آسانی غلبه کنند (سلکوک، کالیسکان وارول[۷]، ۲۰۰۷). لذا آنچه در فرایند یادگیری از اهمیت اساسی برخوردار است فراهم آوردن شرایط یادگیرنده و موقعیت یادگیری به گونه ­ای است که بهترین دستاوردها حاصل آید. یکی از مهمترین عوامل مؤثر بر شرایط یادگیرنده خودکارآمدی[۸] است. خودکارآمدی از متغیرهای کلیدی در نظریه­ شناختی اجتماعی بندورا[۹] است. مبنای نظری خودکارآمدی در رشته­ها و محیط­های گوناگونی آزمایش شده و از پشتوانه­های فزاینده نظری و تجربی برخوردار است (مادوکس و استانلی[۱۰]، ۲۰۰۲). خودکارآمدی احساسی پایدار و روشن از لیاقت و قابلیت فرد برای کنارآمدن مؤثر با بسیاری از موقعیت­های تنش زا است (شوارتزر و شولز[۱۱]، ۲۰۰۰). خودکارآمدی به احساس عزت نفس و ارزش خود، احساس کفایت و کارآیی در برخورد با زندگی اطلاق می­ شود (بندورا، ۲۰۰۴). خودکارآمدی اطمینان به توانایی خود در کنترل افکار، احساسات و فعالیت­ها است و بنابراین روی پیامد اعمال مؤثر است. انتظارات خودکارآمدی بر عملکرد واقعی افراد، هیجانات، انتخاب رفتار و سرانجام میزان تلاش و کوشش که صرف یک فعالیت می­ شود مؤثر است (بروان و اینوی، ۱۹۷۸؛ به نقل از سیدآبادی، ۱۳۸۴). برک[۱۲](۲۰۰۰) معتقد است خودکارآمدی فرد، نقش حساسی در بازداری یا پایداری رفتار او در موقعیت­های گوناگون ایفا می­ کند. پارجاس[۱۳](۱۹۹۶) بر این باور است که خودکارآمدی در بهبود مسائل بالینی مانند بیهوده ترسی، افسردگی، مهارتهای اجتماعی و ابراز وجود نقش حیاتی دارد. ول[۱۴] (۲۰۰۴) گزارش کرده است که اگر دانش آموزان باور داشته باشند که با تلاش قابل قبولی می­توانند یاد بگیرند تلاش بیشتری کرده و در مواجه با مشکلات پافشاری بیشتری می­ کنند. همچنین خود را بر مشکل متمرکز کرده و احساس آرامش و خوشبختی بیشتری می­ کنند و از راهبردهای مؤثرتری بهره می­گیرند.
بنابراین خودکارآمدی یکی از مهم­ترین مؤلفه­ های کسب موفقیت و سازش یافتگی است و در حیطه روانشناسی مثبت جای می­گیرد. کیم و پارک[۱۵] (۱۹۹۹؛ به نقل از مرتضوی، ۱۳۸۳) در پژوهشی نشان دادند که خودکارآمدی با رضایت از زندگی رابطۀ مستقیم دارد. به بیان دیگر کسانی که خود را خودکارآمدتر می­پندارند، علاوه بر کسب موفقیت بیشتر از نظر عملکرد احساس رضایت بیشتری نیز می­ کنند. تایلر، لیتی­تا و دو[۱۶] (۲۰۱۰) در مطالعه­ ای دریافتند دانش آموزانی که خودکارآمدی بالاتری دارند، اهداف چالش انگیز و بالاتری اتخاذ می­ کنند و نسبت به آنها به طور پایدارتری متعهدند. اما دانش آموزانی که خودکارآمدی پایین­تری دارند به آسانی به وسیله موانع یا شکستها دلسرد می­شوند. هیمن[۱۷] (۲۰۰۵)، بیدرمن، مونتاکسم و مایک[۱۸] (۲۰۰۶)، لی و هینشاو[۱۹] (۲۰۰۶)، نیجمی[۲۰] و همکاران (۲۰۰۸) هر کدام در پژوهشهای جداگانه نشان داده اند که مداخله های شناختی- رفتاری بر باورهای خودکارآمدی تحصیلی تأثیر دارد و باعث افزایش آن می شود.
نظام­های آموزشی به شیوه ­های مختلفی می­توانند میزان خودکارآمدی دانش آموزان را افزایش دهند. یکی از این عوامل کیفیت زندگی است. کیفیت زندگی[۲۱] موضوع سلامتی انسان از بدو تولد پیدایش بشر و در طی قرون متمادی مطرح بوده است و هر جا سخنی از آن به میان آمده عمدتاً بعد جسمانی آن در نظر بوده است و کمتر به ابعاد سلامت روانی آن اشاره شده است.
سازمان بهداشت جهانی در سال ۱۹۹۰ ضمن تایید به مسئولان کشورها در راستای تامین سلامت جسمی، روانی و اجتماعی جامعه همواره به این مطلب تاکید دارد که هیچ یک از این سه بعد به دیگری برتری ندارد(قنبری، ۱۳۸۵).
اصطلاح کیفیت زندگی به طور معمول به حوزه های متعددی در زندگی فرد ورای سنجش ساده نشانه ها یا آسیب شناسی عضوی اشاره می کند. این حوزه ها شامل زمینه هایی از شادکامی فردی، ایفای نقش و وضعیت سلامتی است. حوزه اول مواردی مثل ارتباطات رضایت بخش حمایت کننده، کارایی شبکه اجتماعی و رهایی از نا امیدی را شامل می شود. در حوزه دوم مواردی مثل سازگاری شغلی، انجام تعهدات در خانواده و اوقات فراغت را در بر می گیرد(کات، هریسون[۲۲]، ۱۹۹۳). حوزه سوم وضعیت سلامتی است که بر اساس محدودیت های ایجاد شده در عملکرد فیزیکی و روانی مورد بررسی قرار می گیرد. کیفیت زندگی ارنباط گسترده ای با موارد احساسی فرد و بهداشت روانی دارد، به بیان حالات درمان افراد و بیان تغییرات و توانایی های افراد و حالات رضایتمندی افراد از عملکرد های چندگانه تاثیرات زندگی می پردازد( نقل از رفیعی، ۱۳۸۲).
کیفیت زندگی عملاً عبارتی است که تعریف آن مشکل است. به صورت کلی کیفیت زندگی برای افراد مختلف در موقعیت های مختلف تعابیر متفاوتی دارد ولی اصولاً به رضایت افراد از زندگی خود بر می گردد(ارای[۲۳]، ۲۰۰۰).
کیفیت زندگی بستگی به تفسیر هیجانی دارد که فرد به رخدادها و حقایق می دهد. کیفیت زندگی به طور خیلی قوی به ذهنیت فرد بستگی دارد. در زمینه خاصی مثل سلامت جسمانی، تغییر پذیری بزرگی میان افراد راجع به ظرفیت روبرو شدن با بیماریهای جسمانی و انتظاراتشان در مورد سلامتی وجود دارد. مفهوم فردی، یک اثر تعیین کننده در ارزیابی فرد در مورد وضعیت سلامتی اش دارد. بنابراین دو فرد با وضعیت کارکرد یا شرایط بهداشتی یکسان می توانند کیفیت های متفاوتی از زندگی بواسطه این جنبه های ذهنی داشته باشند(مارکوس پی تی فراز، مارک، مری گوچی، و استوسگوی[۲۴]، ۲۰۰۳).
۱-۳-اهمیت و ضرورت پژوهش
دانش آموزان و دانشجویان بزرگترین سرمایه های انسانی هر جامعه به حساب می آیند زیرا می توانند با درهم آمیختن نیروی جوانی، علم و مهارت آموخته شده، چرخ های پیشرفت و توسعه را به حرکت درآورند. در تمام کشورها سالیانه سهم زیادی از درآمد ملی صرف آموزش و پرورش می شود اما بخش زیادی از هزینه ها به هدر می رود. یکی از مواردی که همواره مورد توجه اساتید دانشگاه ها، معلمان و اولیا دانش آموزان و دانشجویان است خودکارآمدی یادگیرندگان می باشد. لازمه تحول در آموزش و پرورش و نظام آموزش عالی توجه به جنبه های مهم برنامه ریزی است که در پیشرفت تحصیلی یادگیرندگان موثر می باشد و متأسفانه در نظام آموزشی نادیده گرفته می شود.
دیگر اینکه برخی از مدارس و دانشگاههای ما به صورتی عمل می کنند که فارغ التحصیلان آنها صرفاً محفوظاتی دارند که در زندگی واقعی آنها چندان کاربردی ندارد (تنهایی رشونلو و حجازی، ۱۳۸۸). در عصر انفجار اطلاعات پرورش افراد خودکارآمد، خلاق و افرادی که خود بتوانند به صورت مستقل به یادگیری بپردازند بسیار مهم تر از انتقال حجم عظیمی از اطلاعات است. بنابراین پژوهش در صورتی که منجر به اصلاح و بهبود در فرایند آموزش و پرورش گردد از ضرورت های ملموس و عینی نظام آموزشی کشور ماست. متأسفانه امروزه شاهد آن هستیم که تعداد زیادی از دانش آموزان و دانشجویان بدون هیچ دلیل فیزیولوژیکی و یا ناتوانی ذهنی از سطح مطلوب پیشرفت تحصیلی برخوردار نیستند و علاقه زیادی برای کسب علم و ارتقاء سطح علمی خود نشان نمی دهند که این­ امر با توجه به صرف هزینه های سنگین در خصوص تربیت آنها، ضربه سنگینی را بر اقتصاد کشور و سلامت جامعه وارد خواهد کرد. به نظر می رسد توجه به عوامل موثر در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان و دانشجویان و تدارک شیوه های کارآمد برای ارتقاء آن، یکی از وظایف مهم دست اندرکاران سیستم آموزش و پرورش می باشد(عطاری و همکاران، ۱۳۸۱). از طرف دیگر رضایت از زندگی مفهومی پایدار است که احساس و نظر کلی مردم یک جامعه نسبت به جهانی که در آن زندگی می کنند را منعکس می کنند. اندرز و وایتی نشان دادند رضایت فرد از کل زندگی بازتاب رضایت وی در زمینه های گوناگون همچون درآمد، مسکن، شغل، فعالیت های روزمره و عملکرد خانوادگی آنهاست ( یوسف نژاد، ۱۳۸۶). بنابراین از آنجایی که بخش قابل توجهی از جمعیت کشورمان را دانش آموزان و دانشجویان تشکیل می­ دهند و آنها از حساس­ترین قشرهای جامعه­اند که در آینده همه چرخ­های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و اداری آن را عهده خواهند گرفت، ضرورت دارد که آنها از قدرت ابراز وجود، خودکارآمدی اجتماعی، هیجانی، عمومی و تحصیلی و سلامت روانی بالاتری برخوردار باشند تا بتوانند از پس چالش­های جدی زندگی و به ویژه از پس تکالیف تحصیلی خود برآیند. ضعف در ابراز وجود و خودکارآمدی و آمار بالای اضطراب و افسردگی از یک طرف (هامپتون و ماسون[۲۵]، ۲۰۰۳) و مشکلات تحصیلی دانش آموزان از طرف دیگر، انجام این پژوهش را در موقعیت فعلی توجیه می­نماید. همچنین استفاده از نتایج این پژوهش در محیط­های درمانی و مشاوره­ای و فراهم سازی زمینه­ای برای پژوهشات بعدی از دلایل انجام این پژوهش می باشد.
۱-۴-اهداف پژوهش
هدف اصلی:
هدف اصلی این پژوهش مقایسه کیفیت زندگی و خودکارآمدی هیجانی، اجتماعی و تحصیلی در دانشجویان دختر و پسر درسال تحصیلی ۹۴-۹۳ است.
اهداف فرعی:
مقایسه کیفیت زندگی دانشجویان دختر و پسر .
مقایسه خودکارآمدی اجتماعی دانشجویان دختر و پسر .
مقایسه خودکارآمدی هیجانی دانشجویان دختر و پسر .
مقایسه خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان دختر و پسر
۱-۵-فرضیه ها ی پژوهش
بین کیفیت زندگی دانشجویان دختر و پسر تفاوت وجود دارد.
بین خودکارآمدی اجتماعی دانشجویان دختر و پسر تفاوت وجود دارد.
بین خودکارآمدی هیجانی دانشجویان دختر و پسر تفاوت وجود دارد.
بین خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان دختر و پسر تفاوت وجود دارد.
۱-۶-تعاریف نظری
خودکارآمدی: خودکارآمدی یک درک رفتاری است که احتمال التزام به یک برنامه کاری و رفتارهای ارتقاء سلامت را افزایش می­دهد (پندر، مورداف و پارسونس[۲۶]، ۲۰۰۲). منظور از خودکارآمدی در این پژوهش، خودکارآمدی تحصیلی، اجتماعی و هیجانی است که در زیر تعریف نظری و عملیاتی آنها آمده است:
۱- خودکارآمدی تحصیلی: خودکارآمدی ادراکی است که فرد تصور می­ کند، می ­تواند به طور موفقیت آمیزی رفتارهای تحصیلی لازم را برای ایجاد یک پیامد مطلوب و خوشایند انجام دهد (ساپ[۲۷]، ۱۹۹۹). منظور از خودکارآمدی تحصیلی میزان نمره­ای است که هر آزمودنی از خرده مقیاس خودکارآمدی تحصیلی موریس (۲۰۰۱) کسب می­ کند. مقیاس اندازه ­گیری این متغیر فاصله­ای است.
۲- خودکارآمدی اجتماعی: خودکارآمدی اجتماعی به معنای ادراک فرد از توانمندی خود در دستیابی به معیارها و ارتباط­های اجتماعی است (اهرنبرگ، کاکس و کوپمن[۲۸]، ۱۹۹۱) و بر جنبه­ های شناختی و باورهای فرد در مورد احساس اثر بخش بودن تأکید دارد (بندورا، باربارانلی، کاپرارا و پاستورلی[۲۹]، ۱۹۹۹). منظور از خودکارآمدی اجتماعی میزان نمره­ای است که هر آزمودنی از خرده مقیاس خودکارآمدی اجتماعی موریس (۲۰۰۱) کسب می­ کند. مقیاس اندازه ­گیری این متغیر فاصله­ای است.
۳- خودکارآمدی هیجانی: خودکارآمدی هیجانی یکی از منابع اطلاعاتی درباره خودکارآمدی می­باشد. خلق و خو، استرس و حالت­های هیجانی شخص نسبت به شرایط و وقایع، همگی بر چگونگی حس خودکارآمدی تأثیر می­گذارند (بندورا، ۱۹۷۷) منظور از خودکارآمدی هیجانی میزان نمره­ای است که هر آزمودنی از خرده مقیاس خودکارآمدی هیجانی موریس (۲۰۰۱) کسب می­ کند. مقیاس اندازه ­گیری این متغیر فاصله­ای است.
۴-کیفیت زندگی
شامل ادراک فرد از موقعیت یا وضعیت خود در زندگی است که با توجه به زمینه فرهنگی، اقتصادی و نظام ارزش ها و جایی که فرد در آن زندگی می کند، اهداف، انتظارات، استاندارها و علایقش نیز متفاوت می باشد(سازمان جهانی بهداشت، ۱۹۹۹). در بیشتر مقالات، کلماتی مانند بهزیستی، رفاه و زندگی مطلوب مترادف با کیفیت زندگی می آید. اما نکته مهم، این است که اندازه گیری کیفیت زندگی به خصوص کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و لحاظ کردن شرایط زندگی، دیدگاه ها و اهداف و علایق، در برنامه ریزی های ارتقاء سلامت، باعث کاهش هزینه های خدمات و بهداشت در جامعه می شود(پسندیده، ۱۳۸۶).
۱-۷-تعاریف عملیاتی
خود کار آمدی تحصیلیدر این پژوهش منظور از خود کار آمدی تحصیلی نمره ای است که هر آزمودنی از آزمون خود کار آمدی تحصیلی (موریس ، ۲۰۰۱) آورده است .
خود کار آمدی اجتماعیدر این پژوهش منظور از خود کار آمدی اجتماعی نمره ای است که هر آزمودنی از آزمون خود کار آمدی اجتماعی (موریس ، ۲۰۰۱) آورده است .
خود کارآ مدی هیجانیدر این پژوهش منظور از خود کار آمدی هیجانی نمره ای است که هر آزمودنی از آزمون خود کار آمدی هیجانی (موریس ، ۲۰۰۱) آورده است .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:32:00 ب.ظ ]




ب- واریز هزینه داوری و ارائه مدارک و مستندات:

به استناد بند ۴ ماده ۲۶ اساسنامه سازمان بورس و اوراق بهادار و مصوبه شورای عالی بورس و اوراق بهادار به تاریخ ۲۱/۱۲/۱۳۸۵، نرخ هزینه داوری به شرح ذیل توسط خواهان پرداخت و فیش واریزی ارسال می گردد: تا ده میلیون ریال مبلغ مورد اختلاف (خواسته) یک میلیون ریال و نسبت به مازاد ده میلیون ریال ۵/۱ درصد از مبلغ خواسته و نیز به استناد ماده ۱۶و بند الف ماده ۳۸ قانون مالیات بر ارزش افزوده مصوب ۱۷/۲/۸۷ مجلس شورای اسلامی ۳% از هزینه داوری تعیینی، مالیات و عوارض، ظرف ده روز به حساب بانکی مربوط واریز و فیش آن ضمیمه پرونده می گردد. لازم به ذکر است مبلغ و مهلت و نتیجه عدم پرداخت هزینه در اخطاری که از دبیرخانه هیأت داوری ابلاغ می گردد درج شده و در صورت عدم پرداخت این هزینه در مهلت مقرر، قرار رد دعوا از سوی دبیر هیأت داوری که مسئول دبیرخانه هیات نیز است، صادر می شود. در این صورت خواهان دعوا می تواند ظرف ده روز پس از ابلاغ قرار، نزد هیأت داوری اعتراض نماید. در صورت تایید قرار، پرونده مختومه می شود. خواهان باید برای اثبات ادعای خویش مدارک و مستندات خود را جهت درج در پرونده به دبیرخانه هیأت ارائه دهد. ارائه اصول کلیه مدارک استنادی در جلسه اول رسیدگی ضرورت دارد. از سویی دیگر طرح دعوا در هیات داوری ممکن است توسط اشخاصی به جز اصیل صورت گیرد. جهت احراز هویت خواهان، وی بایستی مدارک هویتی داشته و یا اگر درخواست رسیدگی را وکیل/نماینده قانونی ارائه نموده اند، نامه نمایندگی یا وکالتنامه معتبر ضمیمه درخواست رسیدگی گردد. لازم به یادآوری است که کلیه مقررات وکالت در دادگاهها در این مرجع نیز مجری بوده و وکلای محترم دادگستری و کارآموزان بایستی متناسب با خواسته اقدام به الصاق تمبر مالیاتی بر وکالت نامه نمایند.
پایان نامه - مقاله - پروژه

ج- گواهی عدم سازش از کانون مربوطه:

به استناد ماده ۳۶ قانون بازار اوراق بهادار مصوب آذرماه ۱۳۸۴ رسیدگی پرونده ها در هیأت منوط به عدم سازش طرفین اختلاف در کانون مربوطه می‌باشد. کانون مربوط پس از برگزاری جلسه جهت حل و فصل قضیه اختلافی و عدم حصول نتیجه اقدام به صدور گواهی عدم سازش نموده که این گواهی یکی از مقدمات طرح پرونده در هیأت داوری قلمداد می‌شود. نکته شایان ذکر این که دعاوی مربوط به عرضه اولیه موضوع ماده ۴۳ قانون بازار اوراق بهادار و دعاوی عدم پرداخت سود توسط ناشران موضوع ماده ۱۵ قانون توسعه ابزار ها و نهادهای مالی نیاز به گذراندن فرایند سازش نداشته و دعاوی مربوط مستقیماً در هیات طرح خواهد شد.
گفتار سوم- نقد مقررات حل و فصل اختلافات ناشی از معاملات بورسی در هیأت داوری
بر اساس ماده ۳۶ قانون بازار اوراق بهادار جمهوری اسلامی ایران مصوب آذر ۱۳۸۴ “اختلافات بین “کارگزاران،” “بازارگردانان،” “کارگزار/ معامله‌گران،” “مشاوران سرمایه‌گذاری،” “ناشران،” سرمایه‌گذاران، و سایر اشخاص ذی‌ربط ناشی از فعالیت حرفه‌ای آن‌ ها، در صورت عدم ‌سازش در “کانون"‌ها توسط “هیئت‌ ‌داوری” رسیدگی می‌شود. برای طرح دعوا در هیأت داوری خواهان ناگزیر است ابتدا به مرجعی مراجعه کند که صرفاً ماهیت میانجیگری و سازشی دارد.
در راستای اجرای ماده ۳۶ قانون بازار و بند ۵ ماده ۷ اساسنامه کانون کارگزاران بورس و اوراق بهادار، دستورالعمل کمیته سازش کانون کارگزاران بورس و اوراق بهادار توسط کانون کارگزاران بورس و اوراق بهادار پیشنهاد و در تاریخ ۱۰/۱۰/۱۳۸۷ به تصویب هیأت مدیره سازمان بورس و اوراق بهادار رسید. براساس ماده ۲ دستورالعمل مذکور “به منظور ایجاد سازش در اختلافات ناشی از فعالیت حرفه‌ای کارگزاران، کارگزار/معامله‌گران، بازارگردانان که بین آنها با یکدیگر یا با سایر اشخاص به وجود می آید کمیته‌ای تحت عنوان “کمیته سازش” در کانون کارگزاران بورس و اوراق بهادار (که از این پس کانون نامیده می‌شود) تشکیل گردید. مطابق مصوبات هیات مدیره سازمان بورس و اوراق بهادار، اختلافات تشکل های خود انتظام از جمله بورس‌ها، بازارهای خارج از بورس ، شرکت سپرده گذاری مرکزی و کانون ها و یا آن دسته از فعالان بازار اوراق بهادار نیز که فاقد کانون مربوطه می‌باشند، در کمیته سازش کانون کارگزاران بورس و اوراق بهادار مطرح و حل وفصل می‌شود. بنابراین راه ورود به فرایند رسیدگی به اکثر اختلافات در بازار سرمایه و صدور آرای قطعی و لازم الاجرا و احقاق حقوق سرمایه گذاران ، نهادهای مالی و تشکل‌های خود انتظام، تشکیل پرونده درکمیته سازش کانون کارگزاران می‌باشد.
کمیته سازش متشکل از سه عضو شامل نماینده‌ای از بورس ذیربط بر حسب موضوع اختلاف به انتخاب هیأت مدیره آن بورس، نماینده‌ای از کانون به انتخاب کانون و نماینده‌ای از سازمان به انتخاب هیأت مدیره می‌باشد. بورس ذیربط، کانون و سازمان علاوه بر نماینده اصلی خود، هر یک عضو علی‌البدل تعیین و معرفی می‌نمایند تا در صورت غیبت عضو اصلی مربوط در جلسات کمیته سازش شرکت نمایند. شرایط اعضای علی‌البدل همانند اعضای اصلی است. بر اساس ماده ۱۵ دستورالعمل، عدم اجرای مفاد سازش از سوی هر یک از طرفین به منزله‌ی عدم سازش بوده و به درخواست هر یک از طرفین گواهی عدم سازش صادر می‌گردد. عدم حضور خوانده پس از سه بار دعوت به جلسه کمیته سازش و انقضای مهلت حداکثر دو ماه، در حکم عدم سازش تلقی می‌شود. در این صورت کمیته سازش با ذکر دلایل و ابلاغ مستندات و صدور گواهی عدم سازش، گواهی مزبور را به هیأت داوری ارسال می کند.
در صورت سازش در کمیته سازش کانون کارگزاران اختلاف حل و فصل و گواهی سازش بین طرفین دعوا صادر می شود و به امضای طرفین می‌رسد در غیر اینصورت با صدور گوهی عدم سازش پرونده به هیأت داوری ارسال خواهد شد. براساس ماده ۳۷ قانون بازار “هیئت‌ ‌داوری” متشکل از سه عضو می‌باشد که یک عضو توسط رییس قوه قضاییه از بین قضات باتجربه و دو عضو از بین صاحب‌نظران در زمینه‌های اقتصادی و مالی به پیشنهاد “سازمان” و تأیید “شورا” به اختلافات رسیدگی می‌نمایند. رییس قوه قضاییه و “سازمان” با تأیید “شورا” علاوه بر نماینده اصلی خود، هریک عضو علی‌البدلی تعیین و معرفی می‌نمایند تا در صورت غیبت عضو اصلی مربوط در “هیئت‌داوری” شرکت نمایند. شرایط عضو علی‌البدل همانند عضو اصلی می‌باشد براساس تبصره یک ماده مذکور ریاست “هیئت‌ ‌داوری” با نماینده قوه قضائیه خواهد بود. مدت مأموریت اعضای اصلی و علی‌البدل دوسال می‌باشد و انتخاب مجدد آنان حداکثر برای دو دوره دیگر بلامانع است ."هیئت‌ ‌داوری” دارای دبیرخانه‌ای ‌است که در محل “سازمان” تشکیل می‌گردد . بودجه “هیئت داوری” در قالب بودجه “سازمان” منظور و پرداخت می‌شود . آرای صادر شده از سوی “هیئت‌‌ داوری” قطعی و لازم‌الاجراست و اجرای آن به ‌عهده‌ اداره‌ها و دوایر اجرای ثبت اسناد و املاک می‌باشد.
براساس ماده ۵ قانون “توسعه ابزارها و نهادهای مالی جدید در راستای تسهیل اجرای سیاست‌های کلی اصل چهل و چهارم قانون اساسی” هرگونه اختلاف ناشی از سرمایه‌گذاری در صندوقهای موضوع مادۀ (۲) و فعالیت آنها و نیز اختلاف بین ارکان صندوق در هیئت داوری موضوع قانون “بازار اوراق بهادار جمهوری اسلامی ایران” رسیدگی می‌شود. “در صورتی که اوراق بهادار پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار یا بازار خارج از بورس و یا اوراق بهادار مبتنی بر کالا که در بورس کالا پذیرفته می‌شود متضمن سود مصوب، سررسید شده یا تضمین شده باشد، باید به موقع و در چهارچوب مقررات توزیع و پرداخت شود. در صورت خودداری ناشران و شکایت صاحبان اوراق بهادار یا سازمان، موضوع در هیئت داوری قانون بازار اوراق بهادار جمهوری اسلامی ایران طرح و آراء صادره در این‌خصوص از طریق اجرای احکام دادگاه‌ها قابل اجرا است. آراء صادره درخصوص جریمه‌ها لازم‌الاجرا بوده و از طریق دوائر اجرای ثبت و اجرای احکام دادگاهها قابل وصول است.
رسیدگی به اختلافات حرفه‌ای بین فعالان بازار از صلاحیت محاکم عمومی که با وجود اینکه مرجع تظلمات عمومی هستند، در قانون منتزع شده است. در عمل نیز دادگاه‌های عمومی با صدور قرار عدم صلاحیت از رسیدگی خودداری نموده‌اند که این امر نیز در دیوان عالی کشور مورد تایید قرار گرفته است. با توجه به ماده ۳۶ قانون بازار اوراق بهادار، منشأ اعتبار صلاحیت هیأت داوری قانون است و متمایز از داوری اختیاری موضوع آئین دادرسی مدنی است که منشأ اعتبار آن تراضی طرفین است. با این وصف طرفین نمی‌توانند به تراضی، صلاحیت هیأت را در رسیدگی به دعاوی مربوطه سلب نموده و محاکم را به عنوان مرجع فصل خصومت تعیین نمایند اما این امر مانع از آن نیست که طرفین به جای طرح دعوا در مرجع صالح بر اساس موافقتنامه داوری، رسیدگی به دعوا را به داوری ثالث بسپارند.
صلاحیت هیات داوری، یک صلاحیت حقوقی است و تنها به موارد حقوقی (اختلافات) رسیدگی می‌کند و در صورت اثبات ادعا حکم به جبران خسارت صادر می‌شود. لذا هیات داوری صلاحیت صدور حکم کیفری یا انضباطی ندارد. از منظر دیگری هیأت داوری موضوع قانون بازار اوراق بهادار دارای یک صلاحیت اختصاصی است. منظور از صلاحیت اختصاصی هیأت داوری این است که رسیدگی به اختلافات حرفه‌ای فعالان بازار صرفاً در صلاحیت هیات بوده و وجه اشتراکی با دیگر مراجع ندارد. این امر به دو اعتبار تقسیم می گردد: الف) به اعتبار موضوع. ب) به اعتبار اشخاص. به اعتبار موضوع، از این جهت که به کلیه اختلافات «ناشی از فعالیت حرفه‌ای» رسیدگی می‌کند بر خلاف هیأت داوری قانون سابق که فقط به اختلافات «ناشی از معاملات» رسیدگی می‌کرد. به اعتبار اشخاص، از این جهت که کلیه فعالان بازار که تحت شمول قانون بازار اوراق بهادار و قانون توسعه ابزار ها و نهادهای مالی هستند باید برای حل اختلافات ناشی از فعالیت حرفه‌ای خود به این هیأت مراجعه نمایند.
برخلاف هیات داوری در قانون سابق که فقط به اختلافات بین کارگزاران با یکدیگر یا با سرمایه‌گذاران رسیدگی می‌نمود. هیأت داوری مزبور دارای صلاحیت اشتراکی نیز هست؛ بدین معنا که هیأت در یک مورد با هیأت مدیره بورس در عرضه اولیه صلاحیت اشتراکی دارد، و آن در مورد خسارات وارده به فعالان ناشی از قصور یا تخلف ناشران در عرضه اولیه می‌باشد. این امر در تبصره ۱ ماده ۴۳ قانون بازار طرح شده است که بر این اساس در مورد خسارات ناشی از قصور یا تخلف ناشران در عرضه اولیه که به هر یک از فعالان وارد شده باشد، قانونگذار دو مرجع را مشخص کرده که زیاندیده مخیر است دعوای خود را در هیأت مدیره بورس یا هیأت داوری طرح نماید بدیهی است با توجه به تبصره ۵ ماده ۳۷، اگر خواهان، هیأت داوری را انتخاب کند با رأی قطعی و لازم الاجرا مواجه خواهد بود ولی اگر در هیأت مدیره بورس طرح دعوا نماید رای قطعی نمی‌باشد و امکان تجدید نظر خواهی وجود دارد.
هیأت داوری بازار سرمایه “صلاحیت مبتنی بر بازار” نیز دارد. بدین معنا که هیأت داوری هم صلاحیت ملی و کشوری دارد و هم صلاحیت رسیدگی به دعاوی له یا علیه اتباع خارجی که در چارچوب قانون بازار و آیین نامه‌ها و دستورالعمل های مربوطه اقدام به فعالیت حرفه‌ای در بازار می‌کنند از آنجا که هیات داوری ماهیتاً «داوری» اختیاری یا سازمانی محسوب نشده بلکه یک مرجع شبه قضایی با صلاحیت قانونی و ذاتی خاص به شمار می‌رود، لذا برخی از اصحاب دعاوی مطروحه در این مرجع یا وکلای آنان، به تصور این که این مرجع داوری اختیاری می‌باشد، ایراد عدم صلاحیت هیأت به استناد اصل ۱۳۹ قانون اساسی را مطرح می‌کنند. مطابق این اصل"صلح دعاوی راجع به اموال عمومی و دولتی یا ارجاع آن به داوری در هر مورد، موکول به تصویب هیات وزیران است و باید به اطلاع مجلس برسد..” از آنجا که داوری مندرج در قانون آئین دادرسی مدنی امری اختیاری بوده و داوری مقرر در ماده ۳۶ قانون بازار اوراق بهادار تکلیف قانونی است و رسیدگی به اختلافات اشخاص ذیربط ناشی از فعالیت حرفه‌ای آنها در صورت عدم سازش الزاماً توسط هیأت داوری صورت می‌گیرد، لذا این مرجع صلاحیت رسیدگی به دعاوی علیه شرکت‌ های دولتی را نیز بر عهده دارد.
نتیجه‌گیری
تفاوت عمده بین معاملات بورس با سایر معاملات اقتضا می‌کند تا اصول خاصی بر این حوزه حاکم باشد؛ اصول و قواعد خاصی که در این پژوهش مورد تبیین و تحلیل قرارگرفت عبارتند از اصل تشریفاتی بودن معاملات، اصل شفافیت( عدالت در دسترسی به اطلاعات)، اصل رقابت منصفانه، اصل نظارت که نتیجه‌گیری هر اصل به شرح ذیل می‌باشد.
در خصوص اصل تشریفاتی بودن معاملات در حوزه بازار سرمایه، با تحلیل بند (ب) ماده ۹۹ قانون برنامه‌ی پنج‌ساله‌ی پنجم توسعه‌ی جمهوری اسلامی ایران، مصوب دیماه ۱۳۸۹مجلس شورای اسلامی که مقرر می‌دارد: «معاملات اوراق بهادار ثبت‌شده در سازمان فقط در بورس‌ها و بازارهای خارج از بورس دارای مجوز و با رعایت مقررات معاملاتی هر یک از آنها حسب‌مورد امکان‌پذیر بوده و معامله‌ی اوراق بهادار مذکور بدون رعایت ترتیبات فوق فاقد اعتبار است» به این نتیجه رسیدیم که عدم اعتبار در این ماده به معنای بطلان و عدم تحقق معامله است. همچنین قسمت اخیر بند دو ماده یک آیین نامه معاملات در شرکت بورس اوراق بهادار تهران مصوب ۲۵/۱۰/۱۳۸۵ شورای عالی بورس اوراق بهادار که می‌گوید «هر معامله زمانی قطعیت می‌یابد که به تآیید بورس برسد.» کاملاً مشهود است که معاملات بورسی تشریفاتی هستند و صرف اراده خریدار و فروشنده منجر به تشکیل عقد نمی‌گردد و عدم رعایت این تشریفات طبق قاعده موجب بطلان معامله است. از اصول دیگری که جای بحث داشت اصل رقابت منصفانه و اصل شقافیت بازار(عدالت در دسترسی به اطلاعات) در معاملات بورس است که در واقع شفافیت بازار سرمایه منجر به رقابت منصفانه و سالم در معاملات بورس می‌گردد. لازمه‌ی رقابت در یک بازار داشتن اطلاعات کافی در حوزه آن بازار است. به همین دلیل است که الزام به ارائه اطلاعات همیشه یکی از سر فصل‌های اصلی مقررات راجع به اوراق بهادار بوده است. شیوه‌ی انجام معاملات و نظام قیمت‌گذاری موضوع معامله اعم از اوراق بهادر در بازار بورس اوراق، کالا و مواد اولیه در بازار بورس کالا و انرژی مثل برق در بازار بورس انرژی بر اساس حراج و چانه زنی و قاعده “عرضه و تقاضای” بازار تعیین می‌گردد و این امر می‌تواند مبنای اصل رقابتی بودن بازار سرمایه قرار بگیرد.
درتأیید اصل رقابت در معاملات بورسی ماده‌ی ۹ آیین نامه معاملات در شرکت بورس اوراق بهادار تهران (مصوب۰۲/۱۱/۱۳۸۵) شورای عالی بورس و اوراق بهادار می‌گوید: «معاملات بورس باید در شرایط رقابتی و همواره به صورت حراج انجام شود. در صورتی که انجام معامله‌ای به صورت حراج ممکن نباشد، این معاملات با مصوبه‌ی شورای بورس خارج از جلسه‌ی رسمی معاملات قابل انجام است». همچنین رقابتی بودن معاملات و داد و ستد اوراق بهادار به بالاترین پیشنهاد، که به عنوان یک اصل و قاعده در ماده ۳ آیین نامه فوق الذکر تأکید شده، مانع از آن نیست که مدیریت بورس از هرگونه تقلب در رقابت ساختگی جلوگیری نماید. از سویی دیگر برای ایجاد رقابت سالم و منصفانه در بورس‌های کالایی بر اساس ماده ۱۸ قانون “توسعه ابزارها و نهادهای مالی جدید در راستای تسهیل اجرای سیاست‌های کلی‌اصل چهل و چهارم قانون اساسی مصوب ۲۵/۰۹/۱۳۸۸ مجلس شورای اسلامی‌، دولت مکلف شد کالای پذیرفته شده در بورس را از نظام قیمت‌گذاری خارج نماید تا قیمت گذاری بر اساس رقابت صورت گیرد. از طرفی امکان دسترسی به اطلاعات، شفافیت بازار را بالا می‌برد، در این صورت امکان رقابت منصفانه در یک بازار بیشتر است بر همین اساس به نظر می رسد اصل شفافیت بازار از اصول حاکم بر معاملات است. در واقع آنچه را که در قواعد عمومی قراردادها در ارتباط با موضوع معامله یا مبیع باید رعایت شود خصوصاً در عین کلی که باید جنس، وصف و مقدار موضوع معامله به طور شفاف و دقیق بیان گردد در معاملات بورس افشای اطلاعات ومشخصه های سهام و ارائه صورت های مالی و حسابرسی در تعیین قیمت و ارزش گذاری سهام که مبتنی بر نظام عرضه و تقاضا و چانه زنی است بسیار اهمیت می‌یابد. در همین راستا بر اساس ماده ۳۱ قانون بازار “بورس مکلف است فهرست، تعداد و قیمت اوراق بهادار معامله‌شده در روزهای معامله را طبق ضوابط مصوب “سازمان” تهیه و به ‌اطلاع عموم برساند. این فهرست در حکم سند رسمی است، و در سوابق بورس نگاه‌داری خواهد شد". در اجرای ماده مذکور؛ “دستورالعمل انتشار اطلاعات معاملات توسط بورس اوراق بهادار تهران (شرکت سهامی عام) در تاریخ ۰۶/۰۴/۱۳۸۸ به تصویب هیأت مدیره سازمان بورس و اوراق بهادار رسید و مبنای انتشار و افشاء اطلاعات در بازار سرمایه قرار گرفت.
به عنوان قاعده‌ای کلی برای اصل نظارت بر معاملات بازار سرمایه باید کلیت قانون بازار اشاره کرد که نظارت بر بازار سرمایه را از وظایف ذاتی سازمان بورس دانسته است. بر همین اساس رسالتی که مجلس شورای اسلامی بر دوش سازمان بورس و اوراق بهادار جهت نظارت بر بازار سرمایه نهاده است بطور خاص در ماده ۱۲۲ دستورالعمل اجرایی نحوه‌ی‌ انجام معاملات در بورس اوراق بهادار تهران در بخش معاملات عنوان شده است براساس ماده مزبور؛ “بورس مکلف است بر محاسبات شاخص‌های تعریف شده در سامانه معاملات، محاسبه قیمت‌های پایانی و تنظیمات سامانه معاملات بصورت مستمر نظارت نماید و در صورت لزوم موارد را از مدیریت سامانه معاملات پیگیری نماید.” به همین دلیل اصل نظارت از اصول پذیرفته شده در حوزه معاملات بورس می باشد. اینکه چه شرایط و ضوابطی برای تحقق یا انعقاد معاملات در بورس وجود دارد باید گفت معاملات اوراق بهادار در یکی از بازارهای بورس انجام خواهد شد ساعت و روزهای انجام معامله انواع اوراق بهادار در بورس، به استثناى روزهاى تعطیل رسمی توسط هیئت‌مدیره"بورس” تعیین و اعلام می‌شود. تغییرات ساعت و روزهای انجام معامله حداقل ۱۵ روز قبل از انجام بایستی به اطلاع عموم برسد. انجام معاملات از طریق کارگزاران انجام می‌شود. از آن‌جا که دادوستد اوراق بهادار با بهره گرفتن از سیستم رایانه‌ای و براساس کد خریدار و فروشنده انجام می‌شود، لازم است همه خریداران و فروشندگان دارای کد منحصر به خود باشند تا کارگزار بتواند براساس آن به خرید و فروش اوراق بهادار بپردازد.
در خصوص اصل لزوم حل و فصل اختلافات از طریق هیآت داوری، در قانون تأسیس بورس اوراق بهادار مصوب ۱۳۴۵ صرفاً اختلافات ناشی از معاملات بازار سرمایه توسط هیأت داوری بورس حل و فصل می‌گردید؛ اما براساس ماده ۳۶ قانون بازار اوراق بهادار مصوب ۱/۹/۱۳۸۴ مجلس شورای اسلامی اختلافات ناشی از فعالیت های حرفه‌ای بازار سرمایه در هیآت داوری سازمان بورس حل و فصل می‌شود، این ماده مقرر می‌دارد: «اختلافات بین کارگزاران، بازارگردانان، کارگزار/معامله گران، مشاوران سرمایه گذاری، ناشران، سرمایه گذاران و سایر اشخاص ذی‌ربط ناشی از فعالیت حرفه‌ای آن ها، در صورت عدم سازش در کانون ها توسط هیأت داوری رسیدگی می‌شود.» مطابق این ماده، رسیدگی به کلیه اختلافات فعالان بازار سرمایه منوط به حرفه‌ای بودن منشاء، در صلاحیت هیأت داوری قرار دارد و صلاحیت عام دادگاه‌ها در این خصوص تخصیص خورده و دادگاه‌ها دیگر در خصوص دعاوی حقوقی فعالان بازار سرمایه که ناشی از فعالیت حرفه‌ای آنان است، صلاحیت رسیدگی ندارند. لذا در هیأت داوری موضوع قانون سال ۸۴ کلیه اختلافات حرفه‌ای بازار سرمایه قابل طرح در هیآت داوری است و صلاحیت آن اجباری است. منشأ اعتبار صلاحیت هیأت داوری قانون است و متمایز از داوری اختیاری موضوع آئین دادرسی مدنی است که منشأ اعتبار آن تراضی طرفین است. با این وصف طرفین نمی‌توانند به تراضی، صلاحیت هیأت را در رسیدگی به دعاوی مربوطه سلب نموده و محاکم را به عنوان مرجع فصل خصومت تعیین نمایند.
پیشنهاد
آنچه پس از مطالعات فراوان و نگارش این نوشتار در جهت بهبود وضعیت مقررات بازار سرمایه به نظر می‌رسد عبارت است از:

 

    1. در زمینه‌ی اصل شفافیت بازار بورس و شفافیت معاملات همانطور که اشاره شد ناشران اوراق بهادار باید براساس دستورالعمل افشای اطلاعات شرکت‌های ثبت شده نزد سازمان و بر اساس زمانبندی‌هایی که این دستورالعمل تدوین کرده است اطلاعاتی که تأثیر مثبت و منفی در ارزش‌گذاری سهام آن شرکت می‌گذارد، افشاء نمایند، ولی متأسفانه این دستورالعمل جامعیت لازم را برای افشاء اطلاعات ندارد و همیشه بازار سرمایه دستخوش تغییراتی بر اساس شایعات بی اساس بازار می‌باشد همچنین تعریف مشخصی از شایعه یا مرجع تعیین تکلیف برای این شفاف سازی وجود ندارد و رفع شایعات در بازار بورس در قوانین و مقررات مسکوت مانده است لذا سازمان بورس می‌تواند این اختیار را برای هیأت مدیره‌ی بورس مربوطه در نظر گیرد که با اطلاع به ناشر در مورد شایعه مورد نظر توضیح دهد.

 

    1. در خصوص لزوم اصل نظارت بر بازار بورس عنصر قانونی آن در قوانین و مقررات بازار سرمایه تصریح شده است؛ ولی نظارت دقیق و مستمر زمانی مؤثر و مفید خواهد بود که با متخلفین متناسب با تخلف یا جرم ارتکابی برخورد مناسب شود، برای مثال عدم توجه به پیام‌ها و دستورات ناظر بازار؛ براساس دستورالعمل انضباطی کارگزاران مصوب ۱۳/۹/۱۳۸۹ هیأت مدیره سازمان بورس و اوراق بهادار؛ موجب تذکر کتبی به کارگزار بدون درج در پرونده خواهد بود، که باتوجه به فلسه‌ی مجازات‌ها و اصل تناسب کیفر با تخلف ارتکابی به نظر می‌رسد این نوع مجازات‌ها بازدارنده نخواهد بود لذا پیشنهاد می‌شود هیأت مدیره سازمان به عنوان نهاد قانونگذاری نسبت به این امر اهتمام ورزیده و نسبت به تخلفات کاگزاری‌ها که در واقع نماینده و وکیل سفارش دهنده هستند سختگیری بیشتری به خرج دهند تا اعتماد عمومی نسبت به سلامت و امنیت بازار سرمایه بیشتر شود.

 

    1. با تحلیل بند (ب) ماده ۹۹ قانون برنامه‌ی پنج‌ساله‌ی پنجم توسعه‌ی جمهوری اسلامی ایران، مصوب دیماه ۱۳۸۹مجلس

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:31:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم